tag:blogger.com,1999:blog-84010987264004651682024-03-19T01:02:44.245-07:00باز آفريني واقعيت هاهمچنان به شيوه سالهای گذشته راهمان ادامه خواهيم داد:
ـ آگاه نمودن خلق ازمواضع ضد خلق!
ـ ايجاد فضای دوستانه بين ديدگاههای مختلف در درون جبهه خلق
ـ بدون هيچگونه گذشت و چشم پوشی درافشای مواضع گذشته و حال ضد خلق!
ـ تسليم شانتاژ، تهديد ، توهين و ناسزا و۰۰۰ نخواهيم شد که اين شيوه"شاهان منحوس" و"شيخان ملعون" است.
azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.comBlogger26526125tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-45061037969182192022024-03-18T13:00:00.000-07:002024-03-18T13:00:27.161-07:00Gaza medics tell BBC that Israeli troops beat and humiliated them | BBC ...<iframe width="480" height="270" src="https://youtube.com/embed/c6gLRj3a4rk?si=jKxmHYZRG-z2x8gJ" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-63842541817471042962024-03-18T12:59:00.000-07:002024-03-18T12:59:48.386-07:00Gaza Ceasefire Could Save 75,000 from Death: Report from London School o...<iframe width="480" height="270" src="https://youtube.com/embed/7lPdz0-IqFM?si=EnZ0_8UQAeS9Tr-f" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-85067468233619554802024-03-18T12:57:00.001-07:002024-03-18T12:57:43.983-07:00Michel COLLON: Palestine et Israël, quid de la solution d’un état binati...<iframe style="background-image:url(https://i.ytimg.com/vi/nFcxqWQoxlM/hqdefault.jpg)" width="480" height="270" src="https://youtube.com/embed/nFcxqWQoxlM?si=z-AASE7bDUJlCVNO" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-84073891807565930562024-03-18T12:57:00.000-07:002024-03-18T12:57:12.563-07:00BBC investigation: Israeli troops accused of beating and humiliating Gaz...<iframe width="480" height="270" src="https://youtube.com/embed/rnU3mMMqNm0?si=haE80aNva23R4NHA" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-25949092862801358692024-03-18T12:55:00.000-07:002024-03-18T12:55:29.355-07:00Israel security minister praises officer for shooting dead 12-year-old ...<iframe width="480" height="270" src="https://youtube.com/embed/JBkNDNj05XA?si=faSyeOo-6HIdmtAr" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-29039019642107576212024-03-18T12:54:00.000-07:002024-03-18T12:54:31.316-07:0030 MILLIARDS D’ÉCONOMIES : LES RICHES ONT PROFITÉ, LES PAUVRES VONT PAYER<iframe width="480" height="270" src="https://youtube.com/embed/3t_YYa2-uFk?si=rNokGXfV1iGsIEiu" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-66094794516501194322024-03-18T12:52:00.000-07:002024-03-18T12:52:39.623-07:00Pédophilie dans l'Église : comment les victimes sont accompagnées dans l...<iframe width="480" height="270" src="https://youtube.com/embed/xfwJRTAd3K8?si=pKFXNCdo6ha_3ZA-" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-74055377115180155412024-03-18T12:47:00.000-07:002024-03-18T12:48:00.776-07:00دو اصل به هم پیوستهیی که مبارزه در دو نظام به من آموخته است<p> <span style="background-color: white; color: red; font-family: Tahoma, sans-serif; text-align: right;">دو اصل به هم پیوستهیی که مبارزه در دو نظام به من آموخته است</span></p><p class="auto-style15" style="background-color: white; font-family: Tahoma; line-height: 32px; text-align: right;"><b><span style="color: red;">محمد علی اصفهانی</span></b></p><p class="auto-style12" style="background-color: white; font-family: Tahoma; line-height: 32px; text-align: right;"><b><span style="color: red;">۲۴ اسفند ۱۴۰۲<o:p></o:p></span></b></p><p class="auto-style15" style="background-color: white; font-family: Tahoma; line-height: 32px; text-align: right;"><b><span style="color: red;"><br />مبارزه، یک ارزش است، ولی به منظور مبارزه پا در بیراهه و بیراههها نهادن یک ضد ارزش.<br />و این ضد ارزش بودن، ربطی به خوب و بد نیت آدم ندارد.<br />پنجاه و پنج سال حضور فعال در مبارزهٔ سیاسی، و فراز و نشیبهای بسیاری که گذرانیدهام، اگر هیچ به من نیاموخته باشد، دستکم دو اصلِ بههمپیوسته را به من آموخته است:<br /><br />یک:<br />وقتی که راه نادرست را با راه درست به اشتباه بگیری، و به گمان حرکت در راه درست، در راه نادرست حتی از پرداخت بیشترین بها نیز دریغ نداشته باشی (یا داشته باشی)، اگر به ویرانه نرسی ـ که غالباً به آن میرسی ـ در هر صورت، به جایی که منظور توست نخواهی رسید.<br /><br />دو:<br />اگر راه درست را انتخاب کرده باشی، اما در راه درست، درست حرکت نکنی، باز هم بهجز هدر کردن زندگی خود ـ و غالباً زندگی دیگران و حتی زندگی نسل خود و نسلهای آینده ـ نتیجهیی نخواهی گرفت.<br /><br />ـــــــــــــــــــــــــ<br /><br />آنچه به ۲۲ بهمن ۵۷ رسید، هم راهِ نادرست بود، و هم حرکتِ نادرست در راه نادرست.<br />و آنچه ما را به آن راهِ نادرست کشانیده بود اما،حرکتِ نادرست بود در راه درست.<br /><br />مبارزه برای کاهش بیعدالتیهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، راه نادرست نبود؛ بلکه دقیقاً راه درست بود.<br />و ما که چیزی درونمان نمیگذاشت که در برابر بیعدالتیها بیتفاوت بمانیم، آن را انتخاب کرده بودیم.<br />و کار خوبی کرده بودیم که آن را انتخاب کرده بودیم.<br /><br />زیانهای امپریالیسم را هم که آن وقتها خیلی از ما از آن سخن میگفتیم، و بر خلاف شعر و شعارها و سرمشقهای جهانی بسیاری از ما، نه ببر کاغذی بود و نه پرداختن به آن در اولویتِ راه درست قرار داشت، فقط از طریق راه درست میشد به حد اقل رسانید.<br /><br />اما انتخاب راه درست، فقط انتخاب یک ایدهٔ تعیّن نیافته است که عینیت دادن به آن مشروط به عاملی است که بتواند ایده را به ماده تبدیل کند.<br /><br />ـــــــــــــــــــــــــ<br /><br />وقتی که:<br />ـ برای آزادیهای سیاسی مبارزه میکنی، ولی خودت به آزادیهای سیاسی برای غیر خودت و غیر همفکران خودت معتقد نیستی، و با هر توضیح و توجیه و الا و امایی که داری و به آن معتقدی، به دموکراسی ـ با همین شکل و شمایل و خوب و بد آن ـ باور نداری، راهِ درست را داری نادرست میروی.<br /><br />و همچنین وقتی که:<br />ـ در تئوری با دموکراسی مشکلی نداری، اما در پراتیک، خودت را عقل برتر میبینی و تکلیف برای دیگران تعیین میکنی، باز هم، راهِ درست را داری نادرست میروی.<br /><br />ـــــــــــــــــــــــــ<br /><br />وقتی که:<br />ـ برای کاهش بیعدالتی اقتصادی، یا اگر خیلی خوشبین و خوشباور باشی برای محو آن، مبارزه میکنی، ولی حاضری که برای تحقق آنچه در نظر داری اگر لازم ببینی آزادیهای سیاسی و اجتماعی و فردی را به موضوعی فرعی بدل کنی، راهِ درست را داری نادرست میروی.<br /><br />و همچنین، وقتی که:<br />ـ هم آزادی های سیاسی و اجتماعی و فردی، و هم کاهش بیعدالتیهای اقتصادی و اجتماعی را در تئوری، هموزن و متوازی میبینی، اما در عمل، یکی از این دو را به نفع آن دیگری کنار میگذاری،<br />باز هم راه درست را داری نادرست میوی.<br /><br />ـــــــــــــــــــــــــ<br /><br />مبارزهیی که ما در نظام پیشین، به پیش میبردیم، هیچوقت حرکتِ درست در راه درست نبود.<br />به دلیل همانچه در بالا آمد.<br /><br />در اینجا، البته بحث بر سر بازگشت به قرون و اعصار سپری شده، و آنچه به طور مشخص با هدف عقبگرد، در مبارزهٔ روحانیت سیاسی تبلور یافته بود نیست.<br />چرا که آن، حسابش کلا جداست و ربطی به «ما»یی که سخن از اوست ندارد.<br /><br />روحانیت سیاسی، بر خلاف نقش تعیین کنندهاش در یکی دو سال پایانی نظام پیشین، در مبارزهیی که از آن سخن میگوییم جا ندارد و خارج از موضوع است.<br />بحث در اینجا بر سر مبارزهٔ رو به فرداست، نه مبارزهٔ رو به دیروز.<br /><br />با در نظر گرفتن آنچه در بالا آمد، راه و روش کدامیک از تشکلهای مبارزاتی ما در دههٔ چهل و دههٔ پنجاه (به پیشتر از آن کاری ندارم)، حرکتِ درست در راه درست بود؟<br />یک نفر میتواند آیا به من بگوید کدامیک؟<br /><br /><br />ـــــــــــــــــــــــــ<br /><br />رفرم اساسیِ معروف به انفلاب سفید، معادلات را در بسیاری از موارد، تغییر داده بود و حتی زیر و رو کرده بود.<br />ایران، وارد مرحلهٔ رشد سرمایه داری مدرن، و پشت کردن به مرحلهٔ فئودالیسم و نیز سرمایه داری سنتی که آن هم تماماً آلودهٔ فرهنگ فئودالیسم بود شده بود.<br /><br />این رشد، البته ناموزون و نامتقارن و بدون برنامهریزی دقیق، و غیر منسجم و کنترل ناشده بود. به خصوص در ارتباط با:<br />ـ زیرساختهای متفاوت با یکدیگر شهر و روستا،<br />ـ عبور سنجیده از مرحلهٔ پبشین به مرحلهٔ جدید،<br />ـ و کنار زدن فرهنگ متناسب با مرحلهٔ پیشین به نفع فرهنگ متناسب با مرحلهٔ جدید.<br /><br />و این آخری، که از آن دو تای قبلی نقش تعیینکنندهتری داشت، خود تا حدود زیادی نتیجهٔ آن دو بود، و به خصوص در پیچ تند یکی دو سال پایانی عمر نظام پیشین، این همو بود که هم در مقام خود و هم در مقام برایند آن دو، با تهاجم ویرانکندهٔ خود سرنوشت مبارزه را تغییر داد.<br /><br />چون در این باره، پیشتر از این، بسیار نوشتهام (۱)، در این مجال مختصر، از توضیح بیشتر میگذرم.<br /><br />ـــــــــــــــــــــــــ<br /><br />از رفرم اساسی معروف به انقلاب سفید به بعد، میبایست موازین و حتی مبانی جدیدی برای مبارزه یافت و یا ساخت.<br />و این موازین و حتی مبانی جدید، اگر به درستی و متناسب با سرفصل جدید ساخته میشدند، به فاجعهٔ بهمن شوم پنجاه و هفت نمیرسیدیم.<br />شاید به جایی که میبایست برسیم هم نمیرسدیم، اما دستکم به عقب بر نمیگشتیم، و همان دستاوردهای مرحلهٔ جدید را حفظ میکردیم، و همگام با سیر رو به کمال آن، به جلو میرفتیم.<br /><br />اما مبارزهٔ ما چگونه پیش رفت؟<br />یعنی چگونه ادامه یافت؟<br /><br />ـــــــــــــــــــــــــ<br /><br />مبارزان کلاسیک، عمدتاً در جریانهای ملی مثل جبههٔ ملی و نهضت آزادی، و در تنها جریان جدی چپ کلاسیک، یعنی حزب توده، تعریف میشدند.<br /><br />مبارزان روشنفکر و اهل قلم و اهل فرهنگ، نه به تمامی اما به طور عمده، یا به یکی از جریان های کلاسیک، نزدیک بودند، و یا به جریان نوپایی که از اوایل دههٔ چهل داشت در تئوری شکل میگرفت، و از اواخر دههٔ چهل وارد پراتیک شده بود:<br />مبارزهٔ چریکی!<br /><br />ـــــــــــــــــــــــــ<br /><br />مجاهدین خلق، به تصریح خودشان، از جمعبندی سرکوب شورش ارتجاعی پانزده خرداد، که آنها آن را در راستای مبارزات مردمی تعریف میکردند، به ضرورت مبارزهٔ مسلحانه رسیدند.<br /><br />فداییان خلق هم، در پروسهیی ـ کم و بیش ـ همسو، اگرچه متفاوت.<br />و اگرچه متفاوت در مراحل قبل از ورود به مرحلهٔ عمل، تقریباً همسان با آن دیگری، در مرحلهٔ عمل.<br /><br />آنچه از آن پس پیش آمد، نه تکامل مبارزهٔ کلاسیک، به معنای تنظیم موازین جدیدِ متناسب با مرحلهٔ رشد جامعهٔ ایرانِ پس از رفرم، بلکه تلاش برای انطباق خود با موازین متناسب با مبارزات چریکی موفق (یا ناموفق) جوامعی بود که هیچ وجه اشتراک قابل توجهی با جامعهٔ ما نداشتند.<br /><br />و حاصل چنان گسستگییی از واقعیت، معلوم بود که چه خواهد شد.<br />یعنی میتوانست معلوم باشد.<br />میتوانست معلوم باشد اگر در جذبهٔ آرمانهای زیبا و دلفریب، و جانفشانیهای بیدریغ و بیآلایش، پنهان نمیمانْد.<br /><br />من نیز البته، مثل بسیاری از روشنفکرانِ آن زمان، دل در گرو مبارزات چریکی داشتم و در انعکاس همان جذبه و جذبهها مینوشتم و میسرودم، و از اهالی شعر و نثر موسوم به ادبیات زیراکسی بودم.<br /><br />در همان ایام، شاید یکی از پر معنا ترین شعرها در بارهٔ مبارزان چریک را، محمد رضا شفیعی کدکنی سروده باشد.<br />تا جایی که به یادم مانده است، قسمتی از آن شعر که مورد نظر من است چنین بود:<br /><br />«آنچه در تو بود<br />گر شهامت و اگر جنون<br />خوشترین چکامههای قرن را سرود!»<br /><br />گر شهامت و اگر جنون، یک چکامهٔ خوش، زیباست، اما الزاماً با واقعیتِ نازیبا نمی خوانَد.<br /><br />ـــــــــــــــــــــــــ<br /><br />برای شکل گرفتن مبارزهیی جدید، نه با هدف براندازی نظام، بلکه با هدف استفاده از ظرفیتهای تازه و جدییی که ورود جامعه به مرحلهٔ نوین تکامل خود به وجود آورده بود و داشت به وجود میآورد، اگرچه همه چیز، مهیا و آماده نبود، به خیلی چیزها میشد فکر کرد.<br /><br />اگر هم براندازی یی ضروری میبود ـ که دستکم در آن مقطع نمیبود ـ نمی توانست چیزی باشد در حد ذهنیت ساده و سادهساز و ارادهگرایی که براندازی را در انفجار و بمبگذاری و ترور و مصادرهٔ بانکها و زندگی در خانههای تیمیِ منزوی و منفصل از محیط پیرامون، جستجو میکرد، و یقین داشت که «عنصر پیشتاز»، موفق به مثقاعد کردن تودهها به مبارزهٔ مسلحانهٔ فراگیر و ساقط کردن نظامی میشود که مزدور «امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا» معرفی میشد.<br /><br />و این همه، بدون ذرهیی بها دادن به دموکراسی و آزادیهای سیاسی و اجتماعی و فردی، و جان و جانمایهٔ حیات انسان، که هدف غایی یک مبارزه، دقیقاً باید همان باشد.<br /><br />این مورد اخیر و ماجراهای تلختر از زهر آن، همان سخن فردوسی است در داستان رستم و سهراب که:<br />یکی داستان است پر آب چَشم<br />دل نازک از رستم آید به خشم<br />(...)<br /><br />این که چون رژیم (رژیم شاه) در موردی و مواردی به سرکوب نظامی و مسلحانه پرداخته است، پس باید مسلحانه با آن روبرو شد، با توجه به موازنهٔ قوا، یک برداشت مکانیکی و خطیِ عکسالعملی بود نه یک استراتژی و حتی یک تاکتیک سنجیده.<br />آن هم در میان مردمی که اکثریت قریب به اتفاقشان هیچ تمایلی، و نیز هیچ انگیزهیی برای براندازی آن رژیم نداشتند.<br /><br />همین حالا هم اگرچه اکثریت مردم، هم تمایل و هم انگیزهٔ لازم برای براندازی نظام فعلی را دارند، و این تمایل و این انگیزه باید محور هر استراتژی و تاکتیکی در مبارزه باشد، راهکار هایی از جنس «آتش جواب آتش» آن راهنمای رهنشاسِ فرومانده در گل و لای خودساخته، چیزی جز یک برخورد مکانیکی و خطی و دقیقاً عکسالعملی با پدیدهیی دیالکتیکی نیست.<br /><br />چنین راهکارهایی، در بهترین و موفقترین حالتِ مفروض ـ و البته قطعاً موهوم ـ به فاجعهیی خواهد انجامید شبیه آنچه در اولین ماههای ـ و به بیانی در اولین سالهای ـ دههٔ شصت اتفاق افتاد و علاوه بر آن همه جانِ عزیز، تا سالهای سال، همهٔ فرصتها را در آتش مبتذلترین تعریف از مبارزه، و بیخردانهترین استراتژی و تاکتیک، و غیر مسئولانهترین نگاه به حرمت جان آدمیان ـ آدمیان، چه از اینسو و چه از آنسو ـ سوزانید.<br /><br />مبارزهٔ مسلحانهیی امروز اگر در چشمانداز باشد، کوچکترین شباهتی با بلاهت مطلقی ندارد که در آغاز دههٔ شصت، گزافترین بها را بر چندین نسل ما تحمیل کرد.<br /><br />در بارهٔ شرایط و الزامات مبارزهٔ مدنی و سیاسی، و مسالمتآمیز و غیر مسالمتآمیز، و مسلحانه و غیر مسلحانه در مرحلهٔ کنونی رویارویی مردم با ج.ا، بسیار نوشتهام (۲) و بسیارتر هم میبایست و میباید نوشت، و از خرد جمعی یاری خواست.<br /><br />این کار با شعور به نتیجه میرسد؛ و شرط اول برخورداری از شعورِ این کار، تعیین تکلیف با بلاهت و بلاهتهای گذشته است، نه آرزوی تکرار آنها را داشتن.<br />(...)<br /><br />جنگ صدام با خمینی، و فضای بعد از تجاوز آن دیوانه به سرزمینی که پیش از او به تصرف دیوانهیی دیگر در آمده بود هم نتوانسته بود منجر به از میان رفتن امکانهای مبارزهٔ سیاسی، و فعالیت سیاسی علنی یا نیمه علنی شود.<br />و پیش از آن نیز یکی از بزرگترین و موفقترین حمله های (یا ضد حملههای) جریانی که بعد ها «اصولگرا» نام گرفت، یعنی کودتا علیه مهندس بازرگان، و یکسره کردن کار دولت او، نتوانسته بود چنان کند.<br /><br />و قطعاً کودتای بعدی علیه بنی صدر، در بحبوحهٔ جنگ مهیب «ایران و عراق» هم امکانهای مبارزاتییی را که نه کودتای اول، و نه حتی جنگ نتوانسته بودند بسوزانند نمیتوانست بسوزاند.<br />آن کودتا، نه از سر قدرت، بلکه دقیقاً از سر ضعف بود.<br /><br />ـــــــــــــــــــــــــ<br /><br />در ماجرا های ـ کم و بیش ـ دو سالِ منجر به ۲۲ بهمن ۵۷، دو مرحلهٔ نهایتاً در همتنیده را باید از یکدیگر تمیز داد.<br /><br />مرحلهٔ اول:<br />تمرکز بر محدود کردن اختیارات شاه در چهارچوبی که قانون اساسی مشروطیت برای او تعیین کرده بود؛ تأمین آزادی های سیاسی؛ تضمین امنیت فعالیت های سیاسی؛ برگزاری انتخابات سالم؛ رعایت قوانین برآمده از مجلس و دولت منتخب آینده؛ و حرکت در جهت عدالت اجتماعی و اقتصادی.<br /><br />در آن مرحله، تشکل ها و سیاستمداران کلاسیک، مدافعان حقوق بشر، روشنفکران، اهالی مطبوعات، نویسندگان، و شاید ـ بالقوه ـ بخشی از کارگران، هژمونی داشتند.<br />مبارزهٔ چریکی، هم به بن بست رسیده بود، و هم با باز شدن نسبی فضای سیاسی، جاذبهٔ خود (وفلسفهٔ وجودی خود) را از دست داده بود، و فقط می توانست ذهن تعداد بسیار اندکی از مبارزان را همچنان به خود مشغول داشته باشد.<br /><br />مرحلهٔ دوم:<br />رویش قارچگونهٔ خمینی و روحانیت سیاسی که عملاً بقیه را یا از صحنه راند، و یا به دنبال خود کشانید.<br /><br />از آن پس، آنچه تحت عنوان «انقلاب» ادامه یافت، تحت هژمونی ضد انقلاب قرار گرفته بود و سنخیتی با یک انقلاب مردمیِ رو به جلو نداشت. اگرچه حضور وسیع مردم بود که آن را شکل داد. مردمی که عمدتاً هیچ وقت سیاسی نبودند و ناگهان سیاسی شده بودند.<br /><br />نهایتاً پس از فعل و انفعالات متراکمِ بسیار، ضد انقلاب که پیشاپیش بر روند انقلاب [یا به تعبیری درستتر بر روند خواست رفرم اساسی جدید بعد از رفرم اساسی پیشین] مسلط شده بود، در ۲۲ بهمن ۵۷ موفق به در اختیار گرفتن حاکمیت نیز شد.<br /><br />۲۲ بهمن ۵۷ روز پیروزی ضد انقلاب [به دست خود ما پانهادگان در راه نادرست] است، نه روز پیروزی انقلابی که گویا بعد از آن منحرف شده باشد.<br /><br />و این، همان واقعیت تلخ و آزار دهندهیی است که خیلی ها در گریز از برخورد با خود، یا نمیبینندش، یا میبینندش و انکارش میکنند، و یا هزار الّا و امّا در آن میآورند. <sup>(۳)</sup><br /><br />ـــــــــــــــــــــــــ<br /><br />اما چرا رویش قارچگونهٔ خمینی و روحانیت سیاسی توانست که عملاً بقیه را یا از صحنه براند، و یا به دنبال خود بکشاند؟<br /><br />پاسخ به این چرا را در دو عامل که در عین جدایی از یکدیگر در حد تضاد، به دلیل تأثیر و تأثرِ متقابل، در پیوستگی با یکدیگر بودند باید مطالعه کرد.<br /><br />این مفاله، تا همینجا هم از حد حوصلهٔ بسیاری از خوانندگان گذر کرده است؛ و بنا بر این، پاسخ به این چرا باید بماند برای بعد.<br /><br />۲۴ اسفند ۲۰۲۴<br />ققنوس ـ سیاست انسانگرا<br /><br />ــــــــــــــــــــــــ<br /><span class="auto-style19" style="font-size: small;">۱ ـ به عنوان مثال:<br /></span><a href="http://www.ghoghnoos.org/aak/200128.html" style="outline: none; text-decoration-line: none;"><span class="auto-style20"><span class="auto-style21" style="font-size: small;">روحانیت سیاسی، بیشتر یک کاتالیزور بود ـ به همین قلم ـ ۸ بهمن ۱۳۹۸</span></span></a><span class="auto-style19" style="font-size: small;"><br class="auto-style22" /></span><a class="auto-style20" href="http://www.ghoghnoos.org/aak/200128.html" style="outline: none; text-decoration-line: none;"><span class="auto-style23" style="font-size: x-small;">http://www.ghoghnoos.org/aak/200128.html</span></a><br class="auto-style19" style="font-size: small;" /><span class="auto-style19" style="font-size: small;">۲ ـ به عنوان مثال:<br /><a class="auto-style20" href="http://www.ghoghnoos.org/aak/230402.html" style="outline: 0px; text-decoration-line: none;">و حالا در فاصلهٔ میان دو طوفانِ پیش از رنگین کمان ـ به همین قلم ـ ۱۲ فروردین ۱۴۰۲</a><br class="auto-style20" /></span><a class="auto-style20" href="http://www.ghoghnoos.org/aak/230402.html" style="outline: none; text-decoration-line: none;"><span class="auto-style24" style="font-size: x-small;">http://www.ghoghnoos.org/aak/230402.html</span></a><br class="auto-style19" style="font-size: small;" /><span class="auto-style19" style="font-size: small;">و یا:<br /><a class="auto-style20" href="http://www.ghoghnoos.org/aak/230724.html" style="outline: none; text-decoration-line: none;">و حالا، در آستانهٔ دومین سال خیزش زن، زندگی، آزادی ـ به همین قلم ـ ۲ مرداد ۱۴۰۲</a><br class="auto-style20" /></span><a class="auto-style20" href="http://www.ghoghnoos.org/aak/230724.html" style="outline: none; text-decoration-line: none;"><span class="auto-style24" style="font-size: x-small;">http://www.ghoghnoos.org/aak/230724.html</span></a><br class="auto-style19" style="font-size: small;" /><span class="auto-style19" style="font-size: small;">۳ ـ <a href="http://www.ghoghnoos.org/aak/220211.html" style="outline: none; text-decoration-line: none;">آ</a><span class="auto-style20"><a href="http://www.ghoghnoos.org/aak/220211.html" style="outline: none; text-decoration-line: none;">زمون و خطا ـ به بهانهٔ ۲۲ بهمن ـ به همین قلم ـ ۲۲ بهمن ۱۴۰۰</a></span><br class="auto-style20" /></span></span></b><a class="auto-style20" href="http://www.ghoghnoos.org/aak/220211.html" style="color: #003333; outline: none; text-decoration-line: none;"><span class="auto-style24" style="font-size: x-small;">http://www.ghoghnoos.org/aak/220211.html</span></a></p>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-47761110403462858032024-03-18T12:45:00.000-07:002024-03-18T12:45:18.834-07:00یاشار سلطانی امام جمعه تهران را با افشای یک سند لجنمال کرد!!!<iframe width="480" height="270" src="https://youtube.com/embed/Q5TwGw63Nag?si=MWjoqU7EwgObXhmD" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-91808999028627625822024-03-18T10:29:00.000-07:002024-03-18T10:29:00.425-07:00GAZA : IMMERSION ET TÉMOIGNAGES RARES FACE AU "RISQUE DE GÉNOCIDE"<iframe width="480" height="270" src="https://youtube.com/embed/_zUF7CxU08c?si=I1tSpiFB9FB_1qZO" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-15796049677234874142024-03-18T10:28:00.000-07:002024-03-18T10:28:08.668-07:00Leve Palestina - Dance from Palestine<iframe width="480" height="360" src="https://youtube.com/embed/eb9Qzexpry4?si=DaTPKc8noAl3tM4V" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-33746042010066904242024-03-18T04:09:00.000-07:002024-03-18T04:09:04.218-07:00أغنية سلام لغزة سلام - سلام لكل العيون الحزينة Salute to Gaza<iframe width="480" height="270" src="https://youtube.com/embed/ZE0F4Wb2JVU?si=rWX9SihrDA3bMqPI" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-55713145420519278032024-03-18T04:08:00.000-07:002024-03-18T04:08:12.432-07:00In heaven, there is another Gaza | Journalist Israa Al-Mudallal Al-Shar...<iframe width="480" height="270" src="https://youtube.com/embed/7-utsYARr_Q?si=qqIsRTxFFCHmuiVS" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-23225305656317526872024-03-18T04:05:00.000-07:002024-03-18T04:05:00.209-07:00List of Brands Supporting Israel<iframe width="480" height="270" src="https://youtube.com/embed/SNigA2p6j1o?si=jWoJ639r6CVbOHpE" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-20708282012119961742024-03-18T04:04:00.000-07:002024-03-18T04:04:20.245-07:00Soldiers harass B'Tselem volunteers' family and confiscate hard disk<iframe width="480" height="270" src="https://youtube.com/embed/JecEG13MjY0?si=XZ5oktgfmb7DKxTG" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-31930325079685984092024-03-18T04:03:00.000-07:002024-03-18T04:03:44.741-07:00خيم متهالكة بدون تدفئة.. نازحون في مخيمات عشوائية بإدلب السورية يخشون من...<iframe width="480" height="360" src="https://youtube.com/embed/92jyjwGVoMM?si=4dILviX-nYqaGmGo" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-27141386064434882642024-03-18T04:02:00.002-07:002024-03-18T04:02:58.607-07:00شکنجه در اسلام و قتل مخالفان طبق قرآن و سنت نبوی علوی و تأیید آن توسط آی...<iframe style="background-image:url(https://i.ytimg.com/vi/_ENr6JPnkmc/hqdefault.jpg)" width="480" height="360" src="https://youtube.com/embed/_ENr6JPnkmc?si=7_z3dbiW31pKjJEy" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-48318486942238711162024-03-18T03:49:00.000-07:002024-03-18T03:49:12.522-07:00BBC investigation: Israeli troops accused of beating and humiliating Gaz...<iframe width="480" height="270" src="https://youtube.com/embed/rnU3mMMqNm0?si=l5tTn4UIrGN7JxMV" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-35084140399566693092024-03-18T03:47:00.000-07:002024-03-18T03:47:45.814-07:00Rumours Jeffrey Epstein Worked For Israel Won’t Go Away<iframe width="480" height="270" src="https://youtube.com/embed/pwHCsBHld_c?si=Sd8fJkOUOZ4L8Hk4" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-16020027169467484022024-03-18T03:46:00.000-07:002024-03-18T03:46:54.916-07:00“Liar!” Norm Finkelstein DISMANTLES Hillary Israel Spin<iframe width="480" height="270" src="https://youtube.com/embed/H4PckPdApIY?si=d1vqam2twP6T0waS" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-13275934142348226702024-03-18T03:31:00.000-07:002024-03-18T03:31:02.435-07:00 نُـخُستین پیام دکتر مصدق از رادیو تهران به ملت ایران در جایگاه نُـخُست وزیری و به مناسبت اول ماه مه<p> <span style="color: #003399; font-family: "XB NiloofarBdIt"; font-size: 28.16px; font-weight: bold; text-align: right;">نُـخُستین پیام دکتر مصدق از رادیو تهران به ملت ایران در جایگاه نُـخُست</span><span style="font-family: "XB NiloofarBdIt"; font-size: 28.16px; text-align: right;"><b> وزیری و به مناسبت اول ماه مه</b></span></p><p style="font-size: 17.6px; padding: 5px; text-align: right;"><span class="titr2" style="font-family: "XB NiloofarBdIt"; font-size: 22.88px;"><b>خسرو شاكري زند</b></span></p><div align="justify" dir="rtl" style="font-size: 17.6px;"><b><span style="font-family: Tahoma; font-size: 10pt;">هموطنان عزیزم،<br />هیچ تصور نمی شد موقعی پیش آید که به عنوان نخست وزیر به وسیله ی رادیو با شما صحبت کنم، و هیچ وقت تصور نمی کردم با ضعف مزاجی که دارم مسؤولیت چنین کار خطیری را قبول نمایم. قضیه ی نفت سبب شد که من این بار گران را به دوش بکشم اکنون تنها خدا می داند تا کی بتوانم آن را تحمل کنم.(۱)<br />هموطنان عزیز، رأی بیسابقه و بی شائبه ی همکاران عزیزم، نمایندگان محترم مجلس شورای ملی و مجلس سنا،(۲) و اظهار تمایل آن ها به زمامداری اینجانب سبب شد که از نظر فریضه ی ملی از قبول زمامداری خودداری نکنم، و امر اعلیحضرت همایون شاهنشاهی را در تشکیل دولت اطاعت نمایم.(۳)<br />هموطنان عزیز، تردید ندارم که برای قبول این کار و بار گرانی که به دوش گرفته ام از بین می روم، چون مزاج من متناسب با قبول چنین وظیفه ی مهمی نیست، ولی در راه شماجان چیز قابلی نیست، و از صمیم قلب راضی هستم که آن را فدای آسایش شما کنم.<br />در اینجا از دو دسته هموطنان عزیزم در خواستی دارم، که ناچارم آن را عرض کنم، و از حضورشان تقاضا نمایم با قبول آن به من کمک کنند.<br />تقاضای اول من از بعضی از آقایان ارباب قلم و روزنامه نگاران است که از آزادی سوء استفاده نکنند و عفت قلم را همیشه رعایت نمایند، زیرا هیچوقت نمی خواهم ترتیبی پیش آید که آن ها نتوانند منویات خود را اظهار کنند، ولی اظهار منویات و استفاده از آزادی باید تا حدی باشد که به آزادی دیگران و حقوق مشروع آن ها و به امنیت مملکت خللی وارد نکند.(۴)<br />تقاضای دوم من از هموطنان عزیزم کارگران است، که من آن ها را مثل فرزندان حقیقی خودم دوست دارم و می دانم آن ها زحمت می کشند، و نان می خورند، و از کار دیگران سوء استفاده نمی نمایند.<br />امیدوارم فردا به مناسبت روز اول ماه مه، که عید کارگران دنیاست و آن ها هم بالطبع در آن جشن بزرگ شرکت می کنند، طوری رفتار نمایند که نظم و ترتیب و آرامش آن ها برای دیگران سرمشق شود.<br />کارگران ارجمند و عزیز ما می دانند که جبهه ی ملی از ابتدای تشکیل خود برای بسط دمکراسی و تأمین آزادی، و مخصوصاً برای فراهم آوردن موجبات رفاه و آسایش طبقات محروم مملکت، مبارزه کرده، و از راه نجات ملت ستمدیده ی ایران و وصول به این مقاصد را در استقلال اقتصادی و تسلط بر صنایع ثروت ملی تشخیص داده است.<br />اینک که به خواست خداوند متعال و به همت نمایندگان مجلس بزرگترین صنایع ثروت ملی به ملت بازگشته همگی یقین داریم که، اگر درست از آن ثروت سرشار استفاده شود، ملت ما خواهد توانست در آتیه با نهایت رفاه و آسایش به سر برد و دوش به دوش ملل راقیه وظیفه ی خود را در کمک به تمدن عالم به انجام رساند، ولی واضح است که، اگر تفرقه و نفاق و اغتشاش در میان ما پیدا شود، تمام زحمات ملت ایران نقش بر آب خواهد شد، زیرا با هرج و مرج و بی نظمی قوای ملی باید مبارزه با اغتشاش کند و ناچار از بهره برداری از منابع نفت و هرگونه فعالیت برای آبادی کشور خود بازماند. ولی اطمینان دارم کارگران هوشیار ما با حفظ نظم و آرامش و جلوگیری از بروز اغتشاش این بهانه را از دست دشمنان خواهند گرفت و به دنیا ثابت خواهند کرد که ملت ایران راه را از چاه تشخیص می دهد، و اینک که می بیند شب تیره ی کشور رنج دیده ی آن ها به سحر نزدیک شده، و عنقریب، انشاء الله، آفتاب سعادت ملت ایران طالع می شود، و به دولتی که جز خدمت به آن ها هیچگونه منظور و مقصودی ندارد مجال خواهند داد تا با فراغ بال به وظیفه ی خطیر ملی خود، که تقویت استقلال سیاسی و تأمین استقلال اقتصادی کشور است، عمل نموده و عدالت اجتماعی و رفاه و آسایش عموم طبقات مملکت را، انشاء الله، فراهم کند.<br />شما را به خدا می سپارم و از باری تعالی مسئلت دارم که مرا در مقابل هموطنان عزیر شرمسار نکند.<br />توضیحی تاریخی پیرامون پذیرش مصدق هماوردی «دعوت» به نخست وزیری را(۵)<br />برغم مخالفت شاه، دربار، و حاميان خارجي اش، نه فقط کميسيون نفت به لايحه ي ملي کردن نفت رأي داد، بلکه مجلس نیز زیر فشار افکار عمومی کشور، به اتفاق آراء آن لايحه را تصويب کرد. تنها دليل رأی تسليم آمیز مجلس و توشیح ناخواسته ی شاه جنبش مردم بود، که کسي جرأت رودررويي با آن را نداشت.<br />چون هیچکدام از کوشش های ارتجاع داخلی و خارجی برای ممانعت از ملی کردن به نتيجه نرسيد و سرانجام نفت ایران ملی شد، در بیستم مارس ۱۹۵۱/بیست و نهم اسفند ۱۳۲۹، در جلسه ی مشترکی از مسؤولان وزارتخانه های مربوطه ی دولت بریتانیا تصمیم گرفته شد کوشش شود در امور ایران با دولت ایالات متحده ی آمریکا به «خط مشی مشترکی» برسند.(۶) هدف از اين کار، نه تنها ممانعت از خريد نفت ايران توسط شرکت های کوچک نفتی غیر انگلیسی بود، بلکه برنامه همچنين این بود که مصدق را در جبهه ی داخلی تضعيف کنند – هم از طریق جلب حاميان آمريکا در هيئت حاکمه و هم از راه تخريب جنبش ملی به مدد برخی عناصر هوادار آمريکا چون بقايی، مکی، ملا کاشانی، و زاهدی که رياکارانه به آن پيوسته بودند.<br />پيش از اینکه جمال امامي به بلوُف پیشنهاد نخست وزیری به مصدق دست زند، قوام السلطنه دست اندر تدارک براي نخست وزيري به کمک بریتانیا بود، اما آن دولت حاضر به حمایت از او نبود و سید ضیاء طباطبائی را نامزد خود برای جانشینی دولت محلل علاء معین کرده بود.<br />قدم بعد پيشنهاد تاکتيکي جمال امامي به مصدق براي قبول نخست وزيري بود، در حالي که قوام و سيد ضياء در دربار در انتظار ديدار شاه براي سمت نخست وزيري نشسته بودند. با اينکه قوام به دربار شتافته بود، از پيش روشن بود که، با مخالفت سفارت در آن برهه، وی از هيچ بختي برخوردار نبود، و صحبت از نخست وزيري سيد ضياء مي رفت(۷)<br />در گزارشی به وزارت خارجه ی بریتانیا، سفیر آن کشور سر فرانسیس شپرد می آوَرَد که «در این زمان دیگر سید ضیاء از به دست آوردن اکثریت در مجلس مطمئن بود و، لذا، شاه را از آن با خبر کرد، و شاه هم که بروی این تضمین حساب می کرد از مجلس خواست تمایل اش را نسبت به نامزد مورد نظر خود اعلام دارد. براستی، هنگامی که خبر غیر منتظره ی رأی تمایل نسبت به [نخست وزیری] مصدق رسید، شاه و سید ضیاء، در انتظار رأی تمایل به سید ضیاء، در حال مذاکره بودند. هیچکس نمی داند این امر چگونه صورت گرفت، و به نظر نمی رسد که برنامه ای مخفیانه از پیش پرداخته بوده باشد. نمایندگان [مجلس] نسبت به خِـرَدمندانه بودن قانون [ملی کردن] نفت تردید داشتند، اما به نظر می رسد که، پس از تصویب آن، آسانترین راه خروج [از بن بست] را در تفویض حل مسئله به مصدق دیده باشند، که خود آن را ایجاد کرده بود. به نظر می رسید که تعداد بسیار ناچیزی از نمایندگان انتظار داشتند که او نامزدی نخست وزیری را بپذیرد.»(۸)<br />اما مصدق بلوف جمال امامي را خواند و مجلس، باز هم بخاطر قوت جنبش مردم و هراس از آن، ناچار به او رأي داد. در اين زمان، سفير بريتانيا، پس از صحبت با درباريان، گزارش داد که «دربار نسبتاً مطمئن بود که مجلس سنا از مصدق حمايت نخواهد کرد، بلکه نام هاي ديگري براي نخست وزيري مطرح خواهد ساخت. اما، برغم قول هاي متعدد بدين منظور از جانب فرد فرد سناتور ها، سنا نيز، با کمترين نشانه اي از استقلال، به دنبال روي از مجلس فرو افتاد. شاه و دربار در صدد تشويق سناتور ها بوده اند تا آنان لايحه [ملي کردن] نفت را ترميم کنند،» یعنی مواد ۲ و ۸ آن را ملغي سازند. سفير اميد نداشت که سناتورها به قول خود در اين مورد نيز عمل کنند.(۹)<br />برای روشن ساختن اهمیت تاریخی تصمیم مصدق دایر بر قبولی نخست وزیری – که نمی تواند بدون اطلاعات دقیق از مذاکرات مخالفان در پس پرده با سفارت بریتانیا بوده باشد – لازم است در اینجا به سند مذاکرات یکی از کارمندان عالی رتبه ی سفارت بریتانیا بپردازیم. این «دیپلمات» که جز حروف اول نام اش در زیر گزارش دیده نمی شود (و به احتمال قوی از کادرهای اینتلیجنس سرویس بود)، طی یک گزارش شش صفحه ای،(۱۰) به تاریخ نوزدهم مارس ۱۹۵۱/۲۷ اسفند ۱۳۲۹، از مذاکرات خود با سید ضیاء و شاه با سید ضیاء خبرمی دهد.<br />وی در یازدهم و دوازدهم مارس/بیستم و بیست و یکم اسفند ۱۳۲۹ با سید ضیاء دیدار کرد. سپس، سید ضیاء به دیدار شاه رفت. در بیستم اسفند، یعنی نه روز پیش از تصویب قانون ملی کردن نفت توسط مجلس، سید ضیاء نزد آن «دیپلمات» در سفارت بریتانیا اظهار امیدواری کرد که بتواند از حمایت دولت بریتانیا از برنامه خود به شرح زیر برخوردار شود:<br />- شاه نخست وزیری، چون دکتر سجادی، را به مجلس پیشنهاد می کند که محتمل است مجلس نپذیرد، و مجلس هم رأی تمایل به وی نمی دهد؛<br />- شاه مجلس را منحل و سجادی را به سمت نخست وزیری منصوب می کند. سجادی حکومت نظامی برقرار می سازد؛<br />- پس از یک دوره ی یک تا سه هفته ای، شاه سید ضیاء را بجای سجادی منصوب می کند.<br />«دیپلمات» انگلیسی از قول سید ضیاء می افزاید، اگر سفارت بریتانیا حاضر باشد پیغامی برای شاه، دایر بر تأیید برنامه ی سید ضیاء بفرستد، تحقق آن بسیار تسهیل می شود. سید ضیاء افزود که، اگر او به قدرت می رسید، «می کوشد زندگی را برای مردم قابل تحمل سازد.» اقدامات مشخص او عبارت بودند از: ۱) تخفیف مؤثر در مالیات های غیرمستقیم بر چای و شکر؛ ۲) صدور دستور دایر بر اینکه زارعان بیش از دو سوم اجاره بهای خود را به ارباب نپردازند؛ ۳) ایجاد عدم تمرکز بر اساس «قانون قدیمی ۱۹۱۱» (متمم قانون اساسی مصوب۱۹۰۷) و اعطای اختیارت بیش از این قانون به نهاد های محلی (یعنی انجمن های ایالتی و ولایتی). پس از بهبودی در وضع مردم، وی قصد داشت انتخابات را دوماه پس از به دست گرفتن قدرت برگذار کند. او افزود در دو مورد به کمک سفارت بریتانیا نیاز داشت. «یکم، راهنمایی در امور مالی، نه از طریق استخدام یک مشاور انگلیسی در این زمینه، بل بوسیله ی متخصصی در سفارت که نقش مشاور را برای سید ضیاء ایفا کند.» – امری که حاکی از آن است که دست بریتانیا بایستی در پنهان امور مالی ایران را می گرداند؛ دوم، نیاز او به کمک مالی در چندین ماه اولیه ی نخست وزیری او.<br />«دیپلمات» انگلیسی از سید ضیاء پرسید: سرنوشت مسئله ی نفت چه می شود؟ این مسئله نمی تواند همچنان ادامه یابد. «شرکت [نفت] و دولت بریتانیا از این وضعیت [کوشش برای ملی کردن] شدیداً ناراضی بودند.» سید ضیاء گفت: نوعی توافق بر اساس «پنجاه-پنجاه» یا قرارداد آرامکو (در عربستان) «محتملاً کار درستی می بود،» و او می توانست ظرف شش ماه چنین ترتیبی را فراهم آورد. سید ضیاء نگران آن نبود که، در صورت به دست گرفتن قدرت، «خطر بی نظمی جدی» پیش خواهد آمد؛ تنها ممکن بود شخص دیگری ترور شود.<br />«دیپلمات» انگلیسی پرسید: آیا، در صورت انحلال مجلس، جبهه ی ملی به خشم خواهد آمد و «به خشونت بیشتری» سوق داده خواهد شد؟ (گویی ترغیب مردم توسط جبهه ی ملی برای شرکت در تظاهرات آرام در دفاع از ملی کردن نفت تشویق آنان به خشونت بود!) سید ضیاء در پاسخ گفت: او می توانست مخالفت جبهه ی ملی را «تعدیل» کند؛ یعنی، از یک سو بکوشد آن جبهه را «تسکین دهد،» و از دیگر سوی، از «اقتدار حکومت نظامی» استفاده کند، و با «ترکیبی از چماق و نان قندی آنان را تحت کنترل بگیرد.» سید ضیاء همچنین در باره ی دخالت های شاه در امور کشور اظهار داشت در مذاکرات مفصلی با محمد رضا پهلوی به این توافق رسیده بود که: با وی در «شصت درصد مسائل مهم سیاسی» مشورت کند و کاری برخلاف نظر شاه انجام ندهد؛ او همچنین مُصّر بود که اعضای خانواده ی پهلوی از دخالت در امور کشور دست بکشند.<br />بنابر گزارش «دیپلمات» انگلیسی، سید ضیاء به او گفت: «بسیار مهم بود که هیچکس نداند که او [چون نخست وزیر آینده] در نمک خوابانده می شد، و موافق بود که تنها سفیر [بریتانیا، سر شپرد] و میدلتون [کاردار] از آن با خبر باشند.» سید ضیاء افزود: او همچنین مایل بود، در مقام نخست وزیر، «غالباً با او [سفیر] مشورت کند،» اما « صلاح نمی بود سفیر از او همواره دیدار کند.»<br />روشن است چرا! «دیپلمات» انگلیسی دیدار با میدلتون را «مناسب تر» دانست و سید ضیاء هم نظر او را تأیید کرد. «دیپلمات» انگلیسی گزارش مذاکرات خود را در یازدهم مارس به سفیر ارائه داد، و سفیر هم موافقت خود را با «برنامه» ی سید ضیا اعلام داشت. سپس، «دیپلمات» انگلیسی با اسدالله علم دیدار کرد و از او خواست که برنامه ی بالا را به اطلاع شاه برساند.<br />صبح روز دوازده مارس/۲۱ اسفند ۱۹۲۹ «دیپلمات» انگلیسی مجدداً با سید ضیاء دیدار کرد و به او گفت:<br />- سفارت بریتانیا با برنامه ی او موافق است و در همین زمینه پیغامی برای شاه فرستاده بود.<br />- شرکت نفت (AIOC) پنج میلیون پوند نقد (به دولت ایران) پرداخته بود و توافق داشت تا آخر سال ۱۹۵۱ ماهیانه دو میلیون دیگر پوند بپردازد. او همچنین آمادگی آن شرکت را، دایر بر اینکه ده میلیون پوند به حساب بانک ملی ایران در لندن واریز کند، به اطلاع سید ضیاء رساند. او همچنین بر نظر متخصصان بریتانیا، دایر بر اهمیت افزایش فوری چاپ اسکناس توسط دولت ایران، تأکید ورزید.<br />- آن سفارت می توانست براحتی شخصی به نام وایت (Waight) را از مصر به ایران فراخواند تا مدتی در تهران بماند. این «محتملاً مؤثرترین راه» حضور یک مشاور امور مالی برای سید ضیاء بود.<br />- در حل مسئله ی نفت، وی به سید ضیاء گفت: آماده خواهد بود، در صورت ضرورت تأخیر (شش ماهه)، آن را هم بپذیرد.<br />سید ضیاء از طرف انگلیسی خود تشکر کرد و افزود: بخاطر اینکه علاء نتوانسته بود کابینه ی خود را تشکیل دهد، انتصاب سجادی در رأس یک دولت مُحلـّل دیگر ضروری نبود. به نظر آن «دیپلمات» ممکن می بود سید ضیاء خود نخست وزیر بعد از علاء باشد. سید ضیاء گفت: در چنین صورتی، نقشه ی وی عبارت خواهد بود از:<br />- دست یافتن به رأی تمایل مجلس شورا و مجلس سنا؛<br />- دست یافتن به فرمان شاه برای نخست وزیری؛<br />- اعلام فوری برنامه ی برخی اصلاحات؛<br />- انحلال مجلس و اعلام حکومت نظامی به محض پیدایش ابراز مخالفت و ایجاد اُوبستروکسیون در مجلس.<br />او افزود: پس از انحلال مجلس، بر شاه لازم خواهد آمد اعلامیه ای در توضیح آن صادر کند. سید ضیاء به شاه توصیه می کرد که انحلال مجلس را در ارتباط با مسائل داخلی و اصلاحات معرفی کند. (یعنی، انحلالی که ارتباطی با قانون ملی کردن نفت نداشت، که در آستانه ی تصویب مجلس بود!) در زمینه ی مسئله نفت، نیز شاه اعلام خواهد داشت حل آن و تحصیل «حقوق حقه ی» ایران منوط به توافق مجلس خواهد بود. در باره ی امکان اینکه جبهه ی ملی «دشواری جدی» ایجاد کند، سید ضیاء به «دیپلمات» انگلیسی گفت: شب پیش از آن حسین مکی به دیدار او رفته بود، و در نتیجه، او «بیش از هر زمان متقاعد شده بود که می توانست با ترکیبی از چماق و نان قندی ترتیب مسئله جبهه ی ملی را بدهد»؛ او همچنین می توانست به آنان یک وزارتخانه، دو سمت در بانک های دولتی، و شاید یک استانداری را بسپرد. (یعنی آنان را با این سمت ها بخرد!) بنابر این گزارش، سید ضیاء برنامه ی «اصلاحات» خود را با مکی در میان گذاشته بود، و در پاسخ مکی پرسیده بود: «اگر شما بخواهید اصلاحات خود را به اجرا گذارید، چگونه ممکن است با این مجلس کار کنید؟» سید ضیاء به «دیپلمات» انگلیسی گفت که طرح انحلال مجلس را به مکی نگفته بود. در ضمن، این بخش از گزارش ابن الوقتی و جاه طلبی مکی را آشکار می سازد، که پنهان از مصدق برای معامله و کسب مقام به دیدار عامل استعمار رفته بود – امری که بر رفتار بعدی او علیه نهضت ملی پرتو می افکند.<br />«دیپلمات» انگلیسی همان روز، پس از دیدار سید ضیاء با شاه، با او ملاقات کرد. وی از قول سید ضیاء می نویسد او به شاه گفته بود که «ما [بریتانیا] با برنامه ی او توافق کرده بودیم.» و شاه پرسیده بود: «آیا این همه ی آن چیزی است که [انگلیسیان] با آن موافقت کرده اند؟» برای رفع «سوء ظنِ» شاه، سید ضیاء به طرف انگلیسی خود گفت مناسب می بود که سفارت طی تماسی با شاه به او بگوید «چقدر برخورد سید ضیاء با او [شاه] درست به نظر می رسید.» شاه به سید ضیاء گفته بود، اگر «علاء وظیفه [نخست وزیری] را بر خود سنگین تشخیص می داد، شاه می توانست فوراً او [سید ضیاء] را [به نخست وزیری] منصوب کند.» سخن ازین نیز رفته بود که نخست وزیر علاء، در آن روزهای سرنوشت ساز برای ملی کردن نفت، حکومت نظامی اعلام کند، و سید ضیاء به شاه گفته بود که در این مورد اعتراضی نداشت.<br />دیپلمات انگلیسی مجدداً در هیجدهم مارس/بیست و هفتم اسفند ۱۳۲۹ برای مذاکره به گرد میز نهار با سید ضیاء دیدار کرد. وی به طرف انگلیسی خود اظهار داشت «در صورتی که، پس از تعطیلات نوروزی، علاء نتواند در مجلس اکثریت حاصل کند، او امیدوار است که شاه اقدامات زیر را انجام دهد»:<br />- شاه از سید ضیاء می خواهد: آیا او مایل خواهد بود دولت را تشکیل دهد؟<br />- در این هنگام، سید ضیاء خواهان نظر اکثریت مجلس می شود؛<br />- سید ضیاء رأی تمایل مجلس را به دست می آوَرَد؛<br />- شاه رسماً سید ضیاء را به نخست وزیری منصوب می کند.<br />در این ملاقات سید ضیاء، از جمله، اظهار داشت آن روز صبح آقای رایس (Rice) عضو شرکت نفت (AIOC) را در منزل آقای پـیین (Payne) دیده و کوشیده بود او را قانع سازد که نقطه ی نظری «منطقی» اتخاذ کند؛ به نظر سید ضیاء «راه درست» برای دولت بریتانیا و شرکت نفت این می بود که هیچ اظهار نظر رسمی نکنند و در پاسخ پرسش ها بگویند «وضیعت در دست مطالعه است.» در عین حال، وی براین عقیده بود که شرکت نفت بایستی درج مقاله هایی در روزنامه های بریتانیا را دایر بر اینکه، «در صورت اجرای نظریه ی ملی کردن نفت، ضرر ایران دقیقاً به چه مقداری بالغ می شد، تشویق می کرد. [سپس] این مقالات به نحوی معمولی به فارسی ترجمه می شدند و در مطبوعات تهران به چاپ می رسیدند. بتدریج، فضایی به وجود می آمد که در آن، اگر چه ایران می توانست صنعت نفت را ملی کند، اما این امر از نظر مالی به سوداش نمی بود.» او افزود، «در صورتی که او نخست وزیر می شد، می خواست با شرکت سفارت و کمپانی نفت به یک مطالعه ی مقدماتی دست بزند، و دست آخر خود به لندن برود تا قراردادی را به امضا رساند.» سید ضیاء افزود، اگر مطبوعات بریتانیا، «با اشاره به مضار ملی کردن نفت برای ایران، فضای مطلوبی ایجاد می کردند،» او می توانست هر راه «حل منطقی» مسئله را، که وی می توانست بر سر آن با شرکت نفت به توافق برسد، در پرتو دشواری ها، همچون یک «پیروزی» به ایرانیان بنمایاند. او همچنین «محرمانه» به «دیپلمات» انگلیسی گفت که برنامه ای را هم برای استخراج نفت توسط همان شرکت انگلیسی در مناطق جنوب شرقی ایران در نظر گرفته بود!<br />نکته ی جالب دیگری که سید ضیاء به طرف انگلیسی خود گفت مربوط بود به موضع ملا کاشانی. او گفت شب پیش از آن با کاشانی مذاکره ی بلندی کرده بود و، با اظهار اینکه «سرنوشت کشور در دست او [کاشانی] بود و او می توانست آن را بسازد یا ویران کند،» از در «مداهنه » با او وارد شده بود،(۱۱) تا خودخواهی او را به سود خود تحریک کند. سید ضیاء افزوده بود که «بهترین راه برای ویران کردن ایران» ادامه ی کارزار ملی کردن بود – درست همان موضعی که قوام در سی ام تیر و دولت شاه-زاهدی در فردای 28 مرداد اتخاذ کردند. سید ضیاء اظهار داشت، در صورتی که نخست وزیر می شد، می توانست کاشانی را «اداره کند.» در مورد بقیه سران جبهه ی ملی، سید ضیاء به تاکتیک «ترکیب چماق و نان قندی» خود برای مهار کردن آنان مطمئن ماند.<br />این مذاکرات سید ضیاء با «دیپلمات» انگلیسی و تأیید برنامه ی او توسط سفیر بریتانیا نشان می دهد چه برنامه ی هولناک استعماری، همانند قراردادی که پس از کودتا به اجرا گذاشته شد، برای ایران تدوین شده بود، برنامه ای که تنها با درایت مصدق و همآوردی او با یکدستی زدن (بلوف) ناشیانه ی جمال امامی نقش بر آب شد.<br />با توجه به جنبش گسترده ي ملي كردن نفت، شاه هم چاره اي جز قبول رأي تمايل مجلس به مصدق نداشت، اگر چه، به گفته ي وزارت جنگ آمريكا، «شاه از مصدق خوشش نمي آمد.»(۱۲) – نکته ای که شپرد نیز متذکر شد.(۱۳) حال، شاه، با اينکه زير فشار جنبش ملی ناچار از آن شده بود که از سناتور های صاحب نفوذ بخواهد که، عليرغم ميل خويش به نخست وزيری مصدق رأی دهند،(۱۴) همان اظهار تأسف قبلي خود را از ملي كردن نفت، که نزد ديپلمات انگليسي بيان کرده بود، به اطلاع سفير آمريكا نيز رساند. سفير آمريكا گرِيدي در گزارشي به تاريخ ۷ مه ۱۹۵۱، يعني يك هفته پس از انتخاب مصدق به نخست وزيري، به دولت متبوع خود پیرامون دیداراش با شاه در پنجم مه نوشت: «شاه كاملاً از قانون ملي كردن نفت و انتخاب مصدق ناخرسند است، اما بر اساس نظامنامه ي مجلس چاره اي نداشت جز آنكه هر دو را بپذيرد. او اشاره كرد كه انتظار نداشت مصدق مدت زيادي دوام آورد. او [شاه] در باره ي حل مسئله ي نفت بدبين است.» در مورد قرضيه ي پيشنهادي بانك صادرات-واردات آمريكا به دولت مصدق، شاه به سفير آمريكا گفت كه «اصراري نورزيد، تا اینکه دولت مطلوب تري بر سر كار بيايد.»(۱۵) اين بود موضع راستين پادشاهي که پس از بازگشت به سلطنت در نتيجه ي کودتا خود را عامل اصلي ملي کردن نفت قلمداد مي کرد. و چرا؟ پاسخ این امر را سفیر بریتانیا در نامه ای سه هفته پس از آغاز نخست وزیری مصدق به وزارتخانه ی متبوع خود ارائه داده بود:<br />اما تردیدی نیست که در نتیجه ی رویدادهایی که به نخست وزیری مصدق انجامید بر اقتدار اخلاقی شاه صدمه وارد آمده است.(۱۶) [ت.ا.]<br />گزارش سفیر بریتانیا در آن زمان، سِر فرانسیس شپرد، این درک مصدق در باره ی یکدستی زدن و همآوردی جمال امامی را تأیید می کند. او می نویسد: او «بخوبی پی برده بود که شاه به نخست وزیری سید ضیاء متمایل بود. صبح بیست و هشتم آوریل [هشتم اردیبهشت ۱۳۳۰] شاه به رئیس مجلس سردار فاخر حکمت دستور داد از مجلس رأی تمایلی نسبت به سید ضیاء بگیرد.» همو می افزاید یک ساعت بعد رئیس مجلس شتابان به دربار بازگشت و خبر رأی تمایل مجلس به مصدق را داد. بنابر خاطرات ناصرخان قشقایی، هنگامي که رئيس مجلس این خبر را به شاه داد، وی شگفت زده گفت: «"چطور؟ خيلي جاي تعجب است!" و [آن دو] چنان رنگ و رو را باختند که حساب نداشت. بعد تفصيل را پرسيدند، و رئيس مجلس به عرض رساند. آقاي سيد ضياء هم که در عمارت سلطنتي در اطاق انتظار منتظر بود که [تا] آقاي رئيس تمايل مجلس را [به او] به عرض برساند و حکم نخست وزيري [او] به امضاي شاه برسد، از شنيدن اين خبر بيشتر [از] شاه بر [دچار] تعجب و حيرت ش افزوده شد.»(۱۷) مي بينيم که شاه از همان لحظه ي نخست در برابر نهضت ملي و رهبر آن مصدق قرار داشت.<br />مصدق در باره ی آگاهی پیشاپیش خود از توطئه ی دربار و سفارت بریتانیا و اين رويداد شگفت انگيز در دادگاه نظامی سخن گفت:.<br />مجلس شانزده[م] رأي تمايل به من داد.اول، وقتي علاء استعفا کرد، سيد ضياء در دربار نشسته بود. آن ها [جمال امامي و باند هواداران بريتانيا در مجلس] که پيشنهاد کردند صددرصد خيال نمي کردند من [نخست وزيري را] قبول کنم. تا [پيشنهاد خود را] گفتند، گفتم: «قَبِلتُ.» رفتند [و] گفتند مصدق گفته [است] قَبِلتُ.» نظر اين بود کسي [سید ضیاء] بيايد شلنگ تخته بردارد. والسلام؛ موضوع [ملي کردن] را از بین ببرد.(۱۸)<br />برغم اینکه مجلس به مصدق رأی داده بود، سفیر بریتانیا از اسدالله علم خواست که به شاه بگوید که صدور حکم نخست وزیری مصدق را مشروط به این کند که «نزاعی بین دو کشور ما» پیش نیاید، چه شپرد می خواست که سنا مواد دوم و هشتم قانون ملی کردن نفت را باطل سازد (۱۹).<br />بسياري از دشمنان نهضت ملي بر اینکه مصدق دست جمال امامی را خوانده و پیشنهاد نخست وزیری را پذیرفته بود تفسيري موذيانه نوشته اند، دایر بر اینکه گويا مصدق از جانب بريتانيا نامزد نخست وزيري شده بود. حتی شخص شاه این توهم سبک و سخیف را به رخ وزیر مختار بریتانیا کشید، اما مورد استهزا قرار گرفت.(۲۰) البته، مبارزه ي طولاني مصدق بر ضد استعمار بريتانيا بهترين گواه نادرستي و غير علمي بودن اين تفسير کينه توزانه است. اما بد نيست، با رجوع به نظر سفير بريتانيا سر شپرد به وزير خارجه هربرت موريسون، نشان دهيم که بلوف جمال امامي مي بايستي قاعدتاً به نفوذ مصدق و جبهه ي ملي پايان مي داد، اما، برعکس، آن را تقويت کرد. شپرد مي نويسد: «... شايد از طريق يک تصادف [!] پارلماني بوده باشد که مصدق سرانجام به قدرت فراخوانده شد. اما ممکن است اين رويداد مُهر خود را بر نفوذ جبهه ي ملي کوبیده باشد و جاده ي فراخي را براي دستيابي به هر دست آوردي که وي خواستار اش بود در اختيار اش نهاده باشد.»(۲۱) مي بينيم چگونه سفير بريتانيا کوشيد بلوف جمال امامي را براي دولت متبوع خود يک «تصادف پارلماني» جلوه گرسازد، اما مجلس نه جاده ماشين روست، نه کارخانه که در آن «تصادف» رخ دهد. در اين جلسه ي مجلس، عُمال بريتانيا، به فرمان يا توصيه ي استادان خود، اشتباهي را مرتکب شدند که ترميم ناپذير بود و موجب تقويت نهضت ملي شد، اما سرانجام دو دولت استعماري بريتانِا و آمريکا برای ترمیم آن «تصادف» به نقض قوانين بين المللي از طريق کودتا دست زدند و بدین سان لکه ي ننگين و پاک ناشدني ای را بر دامن تاريخ خو و دست نشاندگان داخلي شان نشاندند<br />خسرو شاکری (زند)<br />پاریس، دهم اردیبهشت ۱۳۸۹<br /><br />♥<br />برای مطالعه اسناد تاریخی نهضت ملی ایران و جنبش های اجتماعی و سیاسی ایران پس از انقلاب مشروطیت، بنگرید به تارنمای ایـنـتـِرنـتی زیر، که از روز اول ماه مه/یازدهم ۱۳۸۹ گشایش می یابد. این تارنما به تدریج تکمیل می شود:<br />www.aratta-iran.com<br /></span><br /><span style="font-family: Tahoma; font-size: 10pt;">پانوشت ها:</span><br /><span style="font-family: Tahoma; font-size: 10pt;">1. پس از ملی شدن نفت و شکست دولت محلل علاء، که پس از ترور سرلشکر رزم آرا تشکیل شده بود، با توجه به برنامه ی دولت بریتانیا، که در زیر به آن خواهیم پرداخت، جمال امامی، یکی از مرتجعترین نمایندگان مجلس شانزدهم و زمینداران بزرگ آذربایجان، به مصدق یک دستی (بلوُف) زد و پیشنهاد نخست وزیری او را داد. جمال امامی، با توجه به سابقه ی رد چنین پیشنهادی از جانب مصدق در موارد پیشین، می خواست زمینه را برای نخست وزیر سید ضیاء فراهم آورد.<br />2) اکثریت نمایندگان این دو مجلس ارتجاعی و همدست ارتجاع بین المللی بودند و تنها زیر فشار عظیم افکار عمومی ملت ایران ناچار از دادن رأی به قانون ملی کردن نفت شدند. در اینجا مصدق می کوشید با رام کردن هرچه بیشتر آنان از سنگ اندازی هایشان در راه اجرای ملی کردن جلوگیرد. بنگرید به پایین تر.<br />3) مصدق همچنین از مخالفت پنهانی شاه با ملی کردن و نخست وزیری خود آگاه بود. در اینجا نیز کوشش داشت تا شاه را هرچه بیشتر رام کند و از خرابکاری او جلوگیرد.<br />4) تجربه نشان داد که، متأسفانه، روزنامه هایی که حزب توده توانست، در اثر آزادی مطبوعات از آغاز نا پایان نخست وزیری، علناً منتشر سازد، همانند روزنامه های مخالف نهضت ملی، از هیچگونه ناسزا و افترایی به مصدق و دولت وی رویگردان نبودند و عملاً در جهت تضعیف دولت ملی و دموکراتیک مصدق بس کوشیدند تا بهانه ی لازم را برای ایجاد توهم «خطر کمونیسم» به سود کودتا ایجاد کنند. از همین رو بود که مصدق پیشاپیش به آنان هشدار می داد که هوشیارانه عمل کنند.<br />5 این توضیح از کتابِ در دست انتشار استخراج شده است: ترومن و استالین: غرور شوکت قوام السلطنه، «حضرت اشرف».<br /></span></b></div><div align="justify" dir="ltr" style="font-size: 17.6px;"><span style="font-family: Tahoma; font-size: 10pt;"><b>6FO 371/91525.<br />7 Sir F. Shepherd to Foreign Office, 26 April 1951; FO 371/91457.<br />8 Shepherd to F.O., 6th May 1951; FO 371.91459.<br />9 British Embassy to Foreign Office, 29 April 1951; FO 371/91457.<br />10 Confidential Minute, dated 19 March 1951; FO 248/1515.<br />11 “Buttered him up.”<br />12US Army, Tehran to Washington DC, USNA, 788.80 (W)/5-51951.<br />13Shepherd to F.O., dated 21st May 1951; FO 371/91549.<br />14 “Persia,” General Impressions of Mr. Loombe of the Bank of England returning from Teheran, 1st May 1951; FO 371/91530.<br />15 Grady to Department of State, 7 May 1951; USNA, RG 84/ Box 29, Confid. Files.<br />16 Shepherd to F.O., dated 21st May 1951; FO 371/91549.</b></span></div><div align="justify" dir="rtl" style="font-size: 17.6px;"><b><br /><span style="font-family: Tahoma; font-size: 10pt;">17 صولت قشقايي، خاطرات روزانه، ص 259. ناصرخان قشقايي مناسبات گسترده اي با عناصر گوناگون جامعه داشت؛ ازین رو، در گفته ی وی، که با گزارش سفیر بریتانیا می خواند، بسختی می توان تردید کرد.<br />18 محکمه نظامی مصدق، به کوشش جليل بزرگمهر، 2 جلد، تهران، 1363، ج 1، ص 101.<br /></span></b></div><div align="justify" dir="ltr" style="font-size: 17.6px;"><span style="font-family: Tahoma; font-size: 10pt;"><b>19 Shepherd to F.O., dated 29th April 1951, FO 371/91457.</b></span></div><div align="justify" dir="rtl" style="font-size: 17.6px;"><b><br /><span style="font-family: Tahoma; font-size: 10pt;">20 وی در یک ارزیابی از شاه، از جمله، به ذهن بیمار وی این گونه اشاره می برد: «تأیید غیر قابل انکار شاه از اقدام مصدق برای اخراج شرکت نفت ایران و انگلیس (AIOC) از خوزستان و پایان بخشیدن به "دخالت های بریتانیا" [در ایران] از باور شاه به این افسانه ی مرکزی ایرانیان، دایر بر قدرت پشت پرده بریتانیا، نتیجه می شود.» بنگرید به:<br /></span></b></div><div align="justify" dir="ltr" style="font-size: 17.6px;"><span style="font-family: Tahoma; font-size: 10pt;"><b>“The Role of the Shah in Persian Politics,” 21st April 1952, FO 248/1541.<br />21 "Political Situation in Persia," Tehran, 2 July 1951; FO 371/</b><span style="color: #333333;">91529.</span></span></div>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-72341415276894603072024-03-18T03:27:00.000-07:002024-03-18T03:27:46.823-07:00 خسرو شاکری زند نگرانی از تحریف تاریخ*<p> <span style="color: #003399; font-family: "XB NiloofarBdIt"; font-size: 28.16px; font-weight: bold; text-align: right;">خسرو شاکری زند نگرانی از تحریف تاریخ*</span></p><p style="font-size: 17.6px; padding: 5px; text-align: right;"><span class="titr2" style="color: red; font-family: "XB NiloofarBdIt"; font-size: 22.88px;"><b>خسرو شاكري زند</b></span></p><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b> </b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b>گفتوگوی روزنامه بهار با زنده یاد خسرو شاکری زند به بهانه نقدی به آخرین کتاب یرواند آبراهامیان- کودتای ۱۹۵۳، سیا و ریشههای روابط معاصر ایران و آمریکا- و طرح مسائلی بیشتر درباره دولت ملی دکتر مصدق انجام شده است.*</b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b> </b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><strong>کتاب اخیر یرواند آبراهامیان درباره کودتای </strong><strong>۲۸ </strong><strong>مرداد را خواندهاید، آیا نکته یا نقدی به آن تاریخنگاری دارید؟</strong></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b>آری. کار آبراهامیان در این اثر نسبت به کارهای پیشین او پیشرفت کرده است. کتاب مفیدی است، اگرچه باید آن را مانند هر کتاب تاریخی با دید نقادانه خواند، بهویژه در ایران که فرهنگ تاریخی ما ایرانیان در صد سال اخیر – و این خلاف آمد عادت، پارادوکسال است – نسبت به دوران بیهقی و مُسکویه بس عقب رفته است.</b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b> </b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b>کتاب آبراهامیان چند بخش دارد. نخست، تشریح دقیق مختصر، اما دقیق مساله نفت و کشمکش دکتر مصدق با دو دولت بریتانیا و آمریکا بر سر کنترل نفت ایران توسط دولت منتخب مردم، نه چنانکه غربیان میخواستند، مستقیما به دست شرکتهای نفت، یا از طریق بانک بینالمللی. اگرچه این تشریح تازه نیست و پیش از آبراهامیان این کار را به نحوه مفصلتری دکتر مصطفی علم در کتاب نفت، قدرت و اصول (تهران، نشر چاپخش، 1377) انجام داده است، اما چون آن کتاب بسیار بلند و تا حد زیادی حرفهای است در ایران عنایت زیادی به آن نشد، در حالی که در آمریکا ناشر دانشگاهیاش آن را چند بار به چاپ رساند. اهمیت کتاب آبراهامیان در این است که این امر را خلاصهتر و با زبانی آسانتر برای خوانندگان تشریح کرده است. بخش دوم آن درباره کودتای 28 مرداد است، که با تکیه به اسناد و مدارک غیرقابل انکار ثابت میکند که چرا و چگونه این کودتا صورت گرفت. امر کودتا نیز در گذشته برای نخستینبار توسط مارک گازیوروفسکی (در مقاله منتشره در IJMES، 1978) و سپس در کتاب جمعیای که وی با همکاری مالکوم برن (Byrne) منتشر کرد، آمده است (که این دومی گویا به فارسی برگردانده نشده است، مگر فصلی از آن توسط دکتر فخرالدین عظیمی، زیر عنوان حاکمیت ملی و دشمنان آن: پژوهشی در کارنامه مخالفان بومی و بیگانه مصدق، تهران، نگاره آفتاب، 1383). کار آبراهامیان در موضوع کودتا باز این تفاوت را دارد که این موضوع را بسیار جمع و جورتر تشریح کرده است و برای خواننده ایرانی غیرحرفهای سهلالادراکتر است.</b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b> </b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b>آنچه در این اثر آبراهامیان اهمیت درجه اول دارد این است که، برخلاف آثار یاد شده در بالا پیرامون کودتا، وی براساس اسناد و مدارک آمریکایی و بریتانیایی ثابت میکند که این تز که گویا کودتا برای مقابله با «خطرکمونیسم» و «نجات ایران از چنگال کمونیسم» انجام گرفته بود، تز نادرستی است؛ بلکه، بر عکس، علت کودتا این بود که مصدق طی دو سال مذاکره پیرامون کنترل نفت (از مرحله استخراج تا فروش آن بنابر قیمت بازار جهانی) که در دست ایران بماند، یعنی اصل حاکمیت ملی ایران که اصل و روح قانون ملی کردن نفت بود، میخواست حقوق ایران کاملا رعایت شود، در حالی که بریتانیا و انگلستان از طریق انواع فرمولهای حیلهگرانه میخواستند کنترل نفت را در دست خود بگیرند و تنها به ایران درآمد کمی بیشتر بپردازند – درست همان فرمولی که در قرارداد کنسرسیوم به دولت دستنشانده کودتا دیکته شد. البته، این نخستین باری نیست که این تز مطرح میشود زیرا دکتر مصطفی علم در کتاب فوقالذکر خود به این تز، هرچند مختصر، پرداخته است.</b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b> </b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><strong>شما در کتاب «غروب شوکت قوامالسلطنه»، در فصل هفتم، به مساله کودتای </strong><strong>۲۸</strong><strong> مرداد پرداختید، اینطور که پیداست، تحقیقات شما نیز نشان میدهد که دلیل اصلی انگلیس و آمریکا خطر کمونیسم در ایران نبود و در حقیقت «خطر سرخ»، سرپوشی برای عملیاتآژاکس بود؟</strong></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b> </b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b>آری، من نیز در کتابی که ژانویه ۲۰۱۳ منتشر کردم (خ. شاکری، استالین و ترومن: غروب شوکت قوام «جناب اشرف». نقدی بر تاریخنگاری ایدئولوژیک، آلمان، دو جلد ۷۹۲ صفحه/ aqavamstwilight@gmail. com) همین تز را مفصلا طرح و تحلیل کردم و با تکیه به اسناد بریتانیا، آمریکا و فرانسه نشان دادم که علت اساسی کودتا همان منافع اقتصادی غرب از نفت ایران و همچنین این بود که دول بزرگ غربی میهراسیدند – و در گزارشهای محرمانه به آن معترف بودند – که امر ملی کردن نفت ایران سرمشقی برای سایر ملل در قارههای آسیا، افریقا و آمریکای لاتین خواهد شد و البته، بهرغم کودتا، چنین هم شد.</b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b> </b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b>افزون بر این، در این کتاب برپایه اسناد محرمانه آن دو دولت و همچنین پژوهشهای دانشگاهی ثابت میشود که آن دو دولت، از همان روزهای نخستوزیری مصدق خواهان براندازی آن بودند و در درجه نخست از طریق فشارهای مالی و اقتصادی؛ اما بهتدریج، چون دریافتند که مصدق توانست با موازنه ارزی و موازنه بودجه کشور وضعیت اقتصادی را روزبهروز بهتر کند و لذا، سقوط او از طریق انهدام اقتصادی کشور میسر نبود، برنامه کودتا را ریختند. بنابراین تصمیم به امر کودتا بر دو اساس بود: نخست منافع غرب در منابع زیرزمینی ایران و سرزمینهای مشابه و ناتوانی فشارهای اقتصادی که مصدق موفق شد ترمیم کند.</b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b> </b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><strong><span style="color: red;">انتخابات دوره 17 مجلس در متن کشمکشها و مبارزات ملی شدن نفت برگزار میشد، ولی انتخابات از طرف نیروهای دربار-انگلیس متشنج شد که دولت مصدق صلاح را در این دید که در بعضی حوزهها، انتخابات را متوقف کند. مخالفان مصدق در دوره 17 مجلس با ایجاد جنجال و غوغا از تشکیل جلسه مجلس جلوگیری میکردند. آیا اقدام همهپرسی برای انتخابات مجدد و انحلال مجلس اساس قانونی داشت؟</span></strong></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b> </b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b>مجلسی که اکنون مستندا ثابت شده است عمده نمایندگانش با دریافت وجوه از سفارت بریتانیا و آمریکا با سیاست ملی مصدق مخالفت میورزیدند – به اساس قانون اساسی خدشه وارد آورد و آن را نقض کرد. اختیارات مصدق که قانونا از مجلس گرفت قانونی بودند و درعینحال قوانینی که او در چارچوب اختیارات وضع میکرد آزمایشی بودند باید پس از شش ماه آزمایش به تصویب مجلس میرسیدند. (در ماه می ۱۹۵۸ نخستوزیر فرانسه هم با کسب اختیارات شش ماهه از مجلس به همین ترتیب رفتار کرد). درباره رفراندوم باید تاکید ورزید که آن اقدام غیرقانونی نبود، چه در قانون اساسی ایران، همانند قوانین اساسی بسیاری از کشورهای غربی در آن زمان، رفراندوم ذکر نشده و غیرقانونی اعلام نشده بود. به همین دلیل در ایتالیا پس از سقوط فاشیسم دولت موقت برای تعیین سرنوشت کشور بین سلطنت گذشته و نظام جمهوری از راه رفراندوم نظر ملت را خواست. نخستوزیر ژنرال دوگل هم در سپتامبر ۱۹۵۸ طی رفراندومی – که در فرانسه، مانند ایتالیا، پیشینه نداشت – قانون اساسی جمهوری پنجم را به تصویب ملت فرانسه رساند. وینستون چرچیل هم در زمان جنگ دوم، با اعلان وضعیت فوقالعاده، همه قوانین اساسی کشور را معلق اعلام کرد و بالاخره محمدرضاشاه هم، که هیچ اختیار قانونی برای رفراندوم نداشت، در زمستان ۱۹۶۳/۱۳۴۱ با برگزاری رفراندومی اصلاحات ارضی و غیره خود را به رأی ملت گذاشت. بنابراین، اقدام به رفراندوم توسط دکتر مصدق ایرادی حقوقی نداشت. تنها ایرادی که میتوان به مصدق گرفت این است که – بهخاطر پرهیز از زد و خورد بین موافقان و مخالفان انحلال مجلس – محلهای اخذ رأی را از هم جدا کرد. با این همه تفاوت آرا آنقدر زیاد بود که نمیتوان گفت این وضع استثنایی کوچکترین تغییری در نتیجه آرا داشت.</b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b> </b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><strong><span style="color: red;">تحقیقات نشان میدهد که پس از کسب سمت نخستوزیری، اولین بخشنامه صادرشده از جانب دکتر مصدق به شهربانی (با رونوشت به دادگستری)، تاکید به آزادی بیان داشت و اینکه مطبوعات به خاطر هرگونه انتقاد یا دشنام به مقام رییس دولت، به هیچوجه تحت تعقیب قرار نگیرند. در آن دوره سانسور مطبوعات در قلمرو کار شهربانی بود و مسئولیت آن با شخصی به نام «محرم علیخان» بود که بهوسیله دکتر مصدق برکنار شد. آیا به این دلیل دکتر مصدق در تاریخ معاصر مظهر استقلال و دموکراسی شناخته شده است؟</span></strong></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b> </b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b>در هیچ زمانی، نه پیش و نه پس از دولت وی، ایران هرگز آنقدر آزادی نداشت، آنقدر که همه احزاب آزاد بودند و همه نشریات، از تودهای گرفته تا نشریات دست راستی– که اکنون به اعتراف ماموران انگلیسی و آمریکایی در ایران، ثابت شده است با بودجه اینتلیجنس سرویس و سیا اداره میشدند – آنقدر آزاد بودند که شب و روز بیمحابا هر ناسزایی را که میخواستند نثار شخص نخستوزیر و وزرای او، بهویژه وزیر خارجه دکتر فاطمی، میکردند؛ آزادیای که حتی در غرب هم دیده نشده است. البته بعضی روزنامههای تودهای گاه بهخاطر فحاشی به مقام سلطنت (که طبق قوانین کشور قدغن بود) توسط مقامات قضایی توقیف، اما فردا همانها با نامهای دیگری منتشر میشدند (مثلا: بهسوی آینده ← رزمآوران). لذا، نقنقهای تودهایها از آن زمان تاکنون علیه دکتر مصدق ناعادلانه بود چراکه او در این امر مسئولیتی نداشت.</b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b> </b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><strong><span style="color: red;">آبراهامیان متعجب است که هما کاتوزیان هم از دکتر مصدق انتقاد میکند (ص 163) که چرا آخرین پیشنهاد شرکت استعماری نفت انگلیس را قبول نکرد، که در اثر سوءسیاست نفتی دکتر مصدق، وضع اقتصادی کشور خراب شد، نظر شما چیست؟</span></strong></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b> </b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b>این نوع استدلال نادرست است و جز بقایای تبلیغات کاذبانه دولتهای بریتانیا و ایالات متحده آمریکا و روزنامههای آن کشورها نیست، چه، چنانکه در بالا رفت، نه فقط گزارشهای محرمانه آن دو دولت در آن زمان نشان میدهند که مصدق توانست در برابر بایکوت اقتصادی و نفتی بریتانیا و آمریکا سیاستهایی را اتخاذ کند که وضع اقتصادی را بهبود بخشد، بلکه تحقیقات علمی در سالهای اخیر نیز ثابت میکنند که حتی، بهرغم قطع درآمد نفت، هنگام کودتای 28 مرداد ذخیره ارزی ایران هم از دوران پیش از مصدق هم در دوران زاهدی با همه کمکهای مالی آمریکا – مثبت و موفق بود. درست به دلیل اینکه آن دو دولت از سقوط دولت مصدق در اثر بحران اقتصادی قطع امید کرده بودند، ناگزیر از اقدام به کودتای نظامی شدند. (این نکته را در کتاب ترومن و استالین، غروب شوکت... مفصلا شکافتهام و خواننده میتواند به آن کتاب رجوع کند.)</b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b> </b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b>نگونبختانه، دکتر کاتوزیان توجه نمیکند که گیر تمام قضیه در همین جاست. اگر مصدق، مثلا، پیشنهادهای آمریکاییان دایر بر سپردن استخراج و فروش نفت را به بانک بینالمللی میسپرد، او قانون ملی کردن نفت، و لذا اصل حاکمیت ملی ما را بر منابع طبیعی کشور نقض میکرد و حیثیت نهضت را به باد میداد. برای اینکه موضع درست مصدق را، بهرغم شکست نهضت بفهمیم، باید همه اسناد محرمانه دیپلماتیک را که تاکنون آزاد شدهاند مطالعه کنیم و دچار احساسات نشویم. اصلی که مصدق بر آن پا میفشرد اصل حاکمیت ملی بود که بدون آن هیچ ملتی نمیتواند شرف ملی خود را حفظ کند. حتی شاه در سالهای آخر حکومتش به این امر اقرار کرد و خواست نفت ایران را از نو ملی کند!</b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b> </b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><strong><span style="color: red;">آیا در کتاب «کارنامه مصدق» برنامه دولتی وی را میشکافید یا به ابعاد وسیعتری میپردازید؟</span></strong></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b> </b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b>این کتاب اثری مشترک است که چهار دفتر آن را شخصی که خواسته است ناشناس بماند در زمان شاه نگاشت و دو دفتر دیگر آن را براساس اسناد و مدارک آرشیوهای خارجی خود من نوشتهام. در این کتاب تمام فعالیتهای مصدق، از دوران جوانی تا شهریور 1320، دوران او در مجلسهای چهاردهم و شانزدهم، عهد نخستوزیری او و تدارک کودتا با شرکت دربار و عمال داخلی استعمار بریتانیا و آمریکا در جزییات بررسی میشوند. این کتاب آماده است و امید است بهزودی منتشر شود.</b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b> </b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b>دست آخر همچنین باید یادآور شد که کتاب اخیر آبراهامیان معایبی نیز دارد که نمیتوان از آنها گذشت. یکی از آنها واردآوردن اتهام همکاری حسام لنکرانی، از کادرهای بالای شبکه مخفی حزب توده و دوست نزدیک خسرو روزبه، با اینتلیجنس سرویس و عمال داخلی آنان برادران رشیدیان است درست همانند اتهام مشابهی که دونالد ویلبر به دکتر حسین فاطمی وارد آورده است. وی میگوید که حسام لنکرانی که به اعتراف شخص روزبه، یکسال پیش از 28 مرداد 1332 (شهریور 1331) به تصویب هیات اجرایی حزب توده توسط روزبه و یاران نزدیکش به قتل رسیده بود به خانه یکی از روحانیون بمبی افکنده و با ارسال نامههای تهدید به مرگ، اسباب تحریک روحانیون را علیه نهضت ملی فراهم آورده بود. این افترای ناشیانه به کسی که یکسال پیش از کودتا قربانی حزب توده شده بود از اعتبار یک تاریخنگار میکاهد. نمونه دیگر تحریف متن مذاکرات دکتر مصدق در غروب 27 مرداد با سفیر آمریکا هندرسون است، که متن کامل و رسمی آن در آرشیو آمریکا موجود است. تاریخنگاران با آن آشنا هستند و اخیرا بخشهای مهم آن در اینترنت منتشر شد، از جمله در: (خسرو شاکری، یادداشتی پیرامون کودتای 28 مرداد 1332 و پلنوم چهارم حزب توده به سال 1957/1336) وی مصدق را، که در آن دیدار شیردلانه در برابر هندرسون ایستاد، به این متهم میکند که در برابر سفیر آمریکا کوتاه آمده و تسلیم نظرات او شده بود. این تحریف نیز برازنده یک تاریخنگار نیست. به این تحریفات باید مفصلا در فرصت بهتری پرداخت.</b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b> </b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><span style="color: red;"><b>*گفتوگوی فرید مرجایی، روزنامه«بهار» با زنده یاد خسرو شاکری زند درباره ی عملکرد غرب در برابر ایران در دهه ۵۰ میلادی و تاریخنگاری کودتای ۲۸ مرداد</b></span></div><div dir="RTL" style="font-size: 17.6px; text-align: justify;"><a href="http://baharnewspaper.com/Page/Paper/92/07/04/8" style="border: none; text-decoration-line: none;"><span style="color: red;"><b>http://baharnewspaper.com/Page/Paper/92/07/04/8</b></span></a></div>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-81461956873497301872024-03-18T03:23:00.000-07:002024-03-18T03:23:18.174-07:00Israel security minister praises officer for shooting dead 12-year-old ...<iframe width="480" height="270" src="https://youtube.com/embed/JBkNDNj05XA?si=3TWJtaX_lQGydT8j" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-40541129607246764032024-03-18T03:19:00.000-07:002024-03-18T03:19:31.959-07:00Rafah UNRWA Aid Centre Strike: Hamas Commander Killed Claims IDF; Agency...<iframe width="480" height="270" src="https://youtube.com/embed/XLSZjGWc9VM?si=mZUzD6i5neDLDonV" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-8401098726400465168.post-37621930217757742692024-03-18T03:17:00.000-07:002024-03-18T03:17:48.102-07:00MAAD.. اتحاد إعلامي من أجل القضية الفلسطينية<iframe width="480" height="360" src="https://youtube.com/embed/SkyeQLzaR0M?si=XSWAX-78uQ3hdsrh" frameborder="0"></iframe>azadehhttp://www.blogger.com/profile/11468461654657331665noreply@blogger.com0