۱۳۸۷ آبان ۱۱, شنبه

زنان مک کين، نخستين قربانيان خشونت طلبی او
















در طول مبارزه انتخاباتی آمريکا، انحصارات رسانه ای مکررا در مورد سوابق ,درخشان, مک کين در جنگ ويتنام نوشتند، بطوريکه عنوان ,قهرمان جنگی, همانطور که سازمان دهندگان کارزار انتخاباتی مک کين ميخواستند، به يک امتياز برجسته ی او در مقابل رقيب تبديل شد. اما در اين رسانه ها به ندرت به سوابق رابطه او باهمسرانش و شايعاتی که حتی به اعمال خشونت فيزيکی و کتک زدن همسر می شود،اشاره شد يا اصلا اشاره نشد. زيرا در ,سياست رسمی,، اولي، امر ,عمومی,، ,جدی,، ,سياسی, تلقی ميشود، اما دومی يعنی برخورد او با زنانش ,مساله خصوصی, وافشای آن امری غيرمسوولانه و دخالت دادن ,امرخصوصی, در سياست که فقط مجله های تابلوئيد و وبلاگ های غير معتبر به آن دست ميزنند. به اين ترتيب است که حق زن قربانی سياست قدرت ميشود. قابل توجه اينکه بسياری از زنان نخبگان سياسی خود نيز برای برخورداری از مواهب قدرت و ثروت، روی ستمی که برآنها ميرود پرده می کشند. و اين هشداری است برای جنبش زنان:
اگر قرار است از حقوق زنان دفاع شود، خيلی نميتوان به زنانی اتکاء کرد که چيزهای زيادی دارند که ميترسند با دفاع قاطع و همه جانبه از حقوق زن آنها را از دست بدهند. به هرحال چون بنا بر شعار آشنای فمينيستي، , خصوصي، سياسی است ,، ما برای شناخت مردی که روزهای نهايی انتخابات رياست جمهوری را طی ميکند به همان وبلاگ های غير انحصاری و ,غير معتبر, از نظر آنها مراجعه ميکنيم و چکيده ای از مقاله الکساندر کابرن و جفری سنت کلر دو روزنامه نگار برجسته را مطالعه ميکنيم. مقاله آن ها يک نکته ديگر را به خوبی به نمايش می گذارد: برخلاف تبليغات ضد غربی ملاها در مورد بی بندو باری ناشی از آزادی زن در دموکراسی های غربي، ارزش های اخلاقی در اين جوامع آنقدر ريشه دار است که حتی شخصيت هايی مثل ريگان ها که در سياست نماد بی اعتنايی به حقوق برابر انسان های روی زمين بودند، هرگز نتوانستند مک کين را به خاطر برخورد ضد انسانی با همسرش ببخشند.
*** فرهنگ سياسی آکادمی نيروی دريايی آناپليس شخصيت مک کين را شکل داد. خاطرات خود او بخش غير قهرمانی آن دوره روی مست بازی و افتادن دنبال دختران متمرکز است. همسرش اولش کارول در آناپليس وقتی ملاقات کرد که با دارو دسته ای از اين قبيل پرسه ميزد. کارول همسر اولش را به خاطر او ترک کرد و دوفرزندی را که از او داشت با خود آورد، به زودی از مک کين حامله شد و فرزند سوم سيدنی را به دنيا آورد. در همين دوره مک کين سرکشی را آغاز ميکند و روابطی با زنان ديگر برقرار کرده و به پای ثابت پارتی ها و ترتيب دهنده آن تبديل شد. در اواخر 1966 داوطلبانه به عنوان خلبان بمب انداز به ويتنام رفت. ده ماه بعد هواپيمايش را انداختند و خودش پنج سال و نيم به عنوان زندانی جنگی در ويتنام بود. کارول که قبلا يک مانکن بود با سه بچه اش در آمريکا زندگی ميکرد. در کريسمس 1969 وقتی به ملاقات پدرو مادرش ميرفت تا هدايای عيد را به آنها بدهد ماشين اش روی جاده يخی لغزيده به يک درخت خورد و خودش از پنجره به بيرون پرتاب شد و تا او را پيدا کنند چند ساعت روی برف ها افتاده بود. تصادف عواقب بسيار بدی برای کارول داشت. لگن اش شکسته و پاهايش طوری خرد شده بود که جراحان مجبور شدند بخش های بزرگی از استخوان پای او را بردارند، پنج اينچ از قد او کاسته و لنگان و کم و بيش برای هميشه گرفتار درد شد. کارول حاضر نشد حتی يک کلمه در اين مورد به مک کين بنويسد، می گفت او به اندازه کافی گرفتاری دارد. راس پروت [ميلياردر آمريکايی و زمانی کانديدرياست جمهوری] مخارج پزشکی او را می پرداخت. وقتی مک کين در 1973 به آمريکا برگشت، به گفته دوستان از ديدن تغيير ظاهر همسرش ,وحشت زده, شد و طولی نکشيد که با دنبال زنان ديگر افتادن برای خودش راحتی فراهم کرد. راس پروت مک کين را با ريگان که آنزمان فرماندار کاليفرنيا بود آشنا کرد و ريگان و همسرش نانسی شيفته کارول شدند و هزينه او را تقبل کردند. در 1979 مک کين که در سال های 40 خود بود با سيندی هنسلی وارث امپراتوری آبجوی هنسلی که آنموقع 25 سال داشت آشنا شد. آنها در يک کوکتل پارتی همديگر را ملاقات کردند. سيندی به خاطر می آورد که ,او يک جوری دنبال من افتاده بود. با خودم فکر ميکردم "اين مرد تيپ ناجوری است"، يک طوری سعی ميکردم خودم را از دستش خلاص کنم., مک کين دنبال هنسلی افتاد. او را به واشينگتن دعوت و با او رابطه برقرار کردو به طور ناگهانی به کارول که شوکه شده بود خبر داد که ميخواهد از او جدا شود. مک کين زندگی اش با کارول را درژانويه 1980 آغاز کرد. در آوريل همان سال از کارول جدا شد و يک ماه بعد با سيندی ازدواج کرد. دوستان کارول از برخورد مک کين با همسرش که در سال های زندانی بودن او خانه اش را روشن نگاه ميداشت، به شدت نفرت زده شده بودند. ريگان ها هرگز او را نبخشيدند و محکم پشت کارول ماندند. نانسی ريگان امسال به زحمت نامزدی او را تاييد کرد. مک کين يادآوری کرد ,طلاق من از کارول که مورد علاقه ريگان ها بود رابطه ما را عوض کرد. نانسی به خصوص از دست من ناراحت بود و بعد از اينکه به کنگره آمدم چند باری که او را ديدم نارضايتی اش را آشکارا نشان داد., شارون چرچر در 8 امسال در ديلی ميل نوشت: , راس پروت که هزينه های پزشکی او را طی تمام آن سال ها پرداخت معتقد است هم کارول مک کين و هم مردم آمريکا طعمه مردی شده اند که حتی با معيارهای سياست مدرن بطور غيرعادی متقلب و بيرحم است. او ميگويد , مک کين يک فرصت طلب کلاسيک است. او هميشه دنبال جلب توجه و خود نمايی بوده است. بعد از اين که به آمريکا برگشت، کارول می لنگيد. از اين رو مک کين او را دور انداخت و با يک دختر روی پوستر که پول هنگفتی داشت عوض کرد و بقيه ماجرا., چرچر همچنين حرف های تد سمپلی که عضو نيروهای ويژه بود را نقل ميکند: , من نزديک 20 سال از نزديک کار مک کين برای کسب موقعيت حرفه ای را دنبال کرده ام. اين مرد يک چيز ناجوری دارد. من به شما ميگويم آن چيز چيست: فريبکاری. او وقتی به ميهن برگشت و ديد کارل ديگر آن زن زيبايی نيست که پشت سرخود به جای گذاشته بود، تقريبا بلافاصله روابط کناری با ديگران را آغاز کرد. همه اطرافيانش اين را ميدانستند. عاقبت سيندی را ملاقات کرد. او جوان و زيبا و بسيار ثروتمند بود. در آن لحظه مک کين بی درنگ کارل را ول کرد و دنبال کسی رفت که فکر ميکرد بهتر است. اين آدمی است که درمورد شخصيت خودش اينهمه با آب و تاب حرف ميزند. او شخصيت ندارد. يک حقه باز است. اگر شخصيتی در آن ازدواج اول وجود داشت، تماما از آن کارول بود., اصرار سيندی برای اينکه به فونيکس برگردد بخشا به خاطر اين بود که بسياری از افراد محفل دور وبر جان در واشينگتن با سردی با او برخورد ميکردند. سيندی نه فقط ترتيب پرداخت هزينه های پزشکی کارل را فراهم کرد، بلکه در انتخابات کنگره در آريزونا در 1982 از مک کين حمايت مالی کرد زيرا ريگان ها با نفوذ در کميته ملی جمهوريخواهان بودجه کمک به او را قطع کردند. از اين ببعد جان وسيندی با فاصله با هم زندگی کرده اند. جان بيشتر در واشينگتن بود و سيندی در فونيکس نزديک پدر و مادرش. دراين زمان است که رابطه آنها با چارلز کيتينگ شروع ميشود[که سرانجام آن به رسوايی مشهور , 5 کيتينگ, در 1989، از نخستين رسوايی های مالی پيش درآمد بحران اخير مالی منجر شد که مک کين يکی از 5 سناتور مرتبط با پرونده بود.ر]. مک کين گناه اين رسوايی رابه گردن سيندی می اندازد[سيندی در چارچوب مسايل خيريه مذهبی با کيتينگ ارتباط برقرار کرده بود.ر] دو پزشک اورژانس در فونيکس در مصاحبه با کانترپانج ميگويند در اين زمان است که نخستين مراجعه سيندی مک کين با علايم کبودی روی بدن، به بخش اورژانس بيمارستان فينيکس صورت ميگيرد. در گزارش پزشکی نوشته شده بود:, دور چشم کبود و خراش , که با اعمال خشونت فيزيکی تطابق دارد. طی پنج سال بعد يعنی بين 1988 و 1993، سيندی حداقل دوبار ديگر با همين علايم و آسيب ها به بخش اورژانس مراجعه ميکند. احتمالا از سرتصادف نبود که درست در همين دوره سيندی به قرص های مسکن حاوی مواد مخدر معتاد شد. او روازانه 20 قرص Percocet و Vicodin ميخورد که نسخه آن بطور غيرقانونی توسط پزشکی در AVMT [بنياد خيريه پزشکی که خود سيندی به تاسيس آن کمک کرده است. ر] نوشته ميشد. وقتی يکی از کارکنان اين موسسه از نوشتن نسخه های غيرقانونی با خبر شده و آن را به مدير عامل گزارش داد، او را اخراج کردند. او مساله را به اداره کنترل تجويز داروها گزارش دارد و تحقيقات در اين باره شروع شد. سيندی برای معالجه خود به يک مرکز در مان اعتياد به دارو مراجعه و ادعا کرد اعتيادش به اين داورها به خاطر درد پشت و استرس ناشی از محاکمه و محکوميت کيتينگ بوده است. ,کيتينگ در زندان مرد,. اعتياد سيندی برای مک کين يک خبر تکان دهنده بود. خانواده سيندی که رابطه نزديک تر با او داشتند از ماجرا مطلع بوده و برای کمک به او تلاش هايی کرده بودند. نمونه ای که روانشناسی ترسناک مک کين را به خوبی نشان ميدهد، تعريفی است که او از يک جوک شايع در دهه 80 به دست داد. تعريف رايج در ميان مردم اين بود: در سقوط يک هواپيما در جنگلی در آفريقا تنها يک ميهماندار زنده می ماند. او يک ميمون را می بيند و ميمون او را به مترس خود تبديل ميکند. وقتی سرانجام ميهماندار به خانه بر ميگردد اين ماجرا را برای دوستش تعريف ميکند. دوستش به او ميگويد:,اين خيلی وحشتناک است., ميهماندار تصديق ميکند:, آره خيلی وحشتناک است. او نه زنگ ميزند، نه نامه مينويسد., مک کين اين جوک را در 27 اکتبر 1986 برای روزنامه توسکان سيتيزن به اين صورت خشونت آميز تعريف ميکند: , مک کين: اين را شنيده ايد؟ يک گوريل در خيابان به زنی حمله ميکند، او را آنقدر ميزند که بيهوش ميشود، به او چندين بار تجاوز ميکند و رهايش ميکند تا بميرد. وقتی سرانجام زن به هوش می آيد وسعی ميکند حرف بزند، دکتر که روی او خم شده بود ميشنود که او رضايت و حسرت آه ميکشدو با صدای ضعيف سوال ميکند:, آن ميمون جذاب کو؟, برخورد تند مک کين با سيندی سرانجام در مقابل عموم هم آشکار ميشود. در سال 1992 که مک کين ميخواست در انتخابات شرکت کند، سيندی همراه مشاوران انتخاباتی مک کين، داگ کول و وس گولت او را در يک کارزار انتخاباتی همراهی ميکند. در ميانه کارزار سيندی با شوخی دست به موهای مک کين ميکشد و ميگويد: , اينجا داره کم پشت ميشه., کليف شکتر در کتابش , مک کين واقعی , مينويسد: صورت مک کين قرمز شد و در واکنش گفت: , حداقل من با آرايش مثل يک فاحشه ماله کشی نمی کنم،...cunt,* بعدا مک کين به سه خبرنگار آريزونا که شاهد اين صحنه بودند , و در مورد واکنش انفجاری مک کين هيچ گزارشی ندادند, در توضيح اين واقعه گفت: روز درازی بود. شکتر هم چنين مينويسد يک خبرنگار آسوشيتد پرس به او گفته است: , جا ن مک کين راميديد در خيابان های مخصوص روسپی هاRed Light District پرسه ميزند تا , روابط خودش با ويتنامی ها را نرمال کند., و تعدادی خبرنگار ديگر به شکتر گفتند: مک کين ها در واقع با هم زندگی نمی کنند و تا مبارزه انتخاباتی اخير سيندی بيشتر وقتش را با دخترش بريجيب در سان ديگو ميگذراند., در سال 2007 يک خبرنگار در سن ديه گو از سيندی پرسيد: , حالا چند روز در ماه شوهرتان را می بينيد., سيند ی گفت: , نه خيلی زياد. دو يا سه بار., در اوايل پاييز امسال وقتی حوادث سياسی آنها را موقتا با هم جور کرد مچ و بازوی سيندی باندپيچی شده بود. کارکنان انتخاباتی مک کين توضيح دادند که علت آسيب ناشی از دست دادن ها ست. شايد اين طور باشد. از طرف ديگر مک کين در تابستان امسال به تمسخر گفت:, کتک زدن زنم را از چند هفته پيش کنار گذاشتم. , سال گذشته برای سيندی سال سختی بود. در ماه فوريه نيويورک تايمز در مقاله ای طولانی از روابط مک کين با يک لابيست بلوند جوان به نام ويکی ايسمان در جريان مبارزه انتخاباتی 2000 پرده برداشت. ايندو در يک جت خصوصی متعلق به کارفرمای آيسمان مستمرا پرواز ميکردند تا زن جوان مک کين را متقاعد کند از منافع شرکت در کميته مجلس دفاع کند. ماجرا آنقدر مشاوران انتخاباتی مک کين را وحشت زده کرده بود که دستور دادند ورود لابيست جوان به دفتر مک کين را ممنوع کنند. در يک کنفرانس مطبوعاتی بعد از اين گزارش، قيافه سيندی سخت گرفته بود. شايد در اعماق فکر خود به دستورات معلم يوگا فکر ميکرد. چون برخی ازافرادی که در محافل يوگای سان ديگو کار ميکنند ميگويند يوگا منبع تسلی برای وارث آبجوی هنسلی است.


*cunt کلمه عاميانه برای واژن زن است که به عنوان فحش عاميانه و مردسالارانه به کار گرفته ميشود.



*متن کامل مقاله: http://www.counterpunch.org/cockburn10302008.html

هیچ نظری موجود نیست: