۱۳۸۷ بهمن ۹, چهارشنبه

بازگشايي مدارس در غزه! عکس ها سخن می گویند no:1:

http://enghelabe-eslami.com
بازگشايي مدارس در غزه!؟

«مرا هم در غم شریک بدارید. این جنگ همان طور که غزه را ویران کرد مرا هم ویران کرد. من از ميزان خرابى‌هاى به جا مانده از حملات اسرائيل در نوار غزه واقعا شوکه شدم.»










































عکس ها سخن می گویند :2 no

http://enghelabe-eslami.com/

«مرا هم در غم شریک بدارید. این جنگ همان طور که غزه را ویران کرد مرا هم ویران کرد. من از ميزان خرابى‌هاى به جا مانده از حملات اسرائيل در نوار غزه واقعا شوکه شدم.»
















نامه خانواده داغدار دکتر زهرا بنی يعقوب به مردم ايران


8بهمن :خبرنامه اميرکبير:
خانواده داغدار دکتر زهرا بنی يعقوب با انتشار نامه ای نسبت به گذشت بيش از يکسال از مرگ مشکوک فرزند شان در بازداشتگاه امر به معروف و نهی از منکر همدان و روشن نشدن حقيقت و نرسيدن پرونده به نقطه روشن و آزاد بودن متهمان اعتراض کرد. در اين نامه آمده است :
به نام خدا مردم آگاه ايران ،
بويژه فعالان حقوق بشر بيش از يکسال از مرگ مشکوک فرزند دلبندمان دکتر زهرا بنی يعقوب در بازداشتگاه امر به معروف و نهی از منکر همدان می گذرد. در اين مدت تلاش فراوانی از سوی ما ، وکلای مدافع پرونده ، فعالان حقوق بشر و حقوق زنان و روزنامه نگاران مستقل برای کشف حقيقت صورت گرفته اما متاسفانه تاکنون پرونده به نقطه روشنی نرسيده است و متهمان همچنان آزاد هستند و مجازاتی برای آنها در نظر گرفته نشده است. هيچ کس پاسخ مشخصی به ما نمی دهد.به همين دليل با مروری بر پرونده دخترمان از شما ياری می خواهيم و جمله تامل برانگيز يک هزار دانشجوی پزشکی را که چند روز قبل با ارسال توماری برای رييس قوه قضائيه نسبت به چگونگی روند رسيدگی به اين پرونده اعتراض کردند ، ياد آوری می کنيم :�اين اتفاق می توانست و می تواند برای هرکدام از فرزندان ايران زمين روی دهد.� فرزند ما ، دکتر زهرا بنی يعقوب دانش آموخته دبيرستان تيزهوشان ،نفر ۲۳ آزمون سراسری دانشگاهها و فارغ التحصيل دانشگاه علوم پزشکی تهران از حدود هشت ماه قبل از مرگش ، در مناطق محرم همدان و کردستان در حال طبابت بود . او به خاطر پدرش که زندانی سياسی رژيم شاه بود ، از طرح خدمت اجباری پزشکان معافيت داشت و حضورش در اين مناطق محروم کاملا داوطلبانه بود . زهرا ی ۲۷ ساله ما ،روز جمعه ۲۰ مهرماه ۸۶ ساعت ۱۰ صبح در پارکی در شهر همدان به همراه نامزدش توسط ماموران ستاد امر به معروف دستگير شد . مسوولان اين ستاد بيش از ۲۴ ساعت ما را در جريان بازداشت دخترمان قرار ندادند .. چرا که بازداشت او را از اختيارات قانونی خود می دانستند .. ساعت ۱۱ صبح روز شنبه سرهنگ ��.� با لحنی توهين آميز با ما تماس گرفت و ضمن بيان اجمالی ماجرای بازداشت ، به پدر زهرا گفت که فردا به همدان بياييد . پدر می پرسد:� چرا فردا ؟ من می توانم امشب خود را به همدان برسانم �. او با اصرار زياد از سرهنگ ��� می خواهد که با دخترش صحبت کند که اجازه نمی دهد . به گفته قاضی ، روز دوم بازداشت ، زهرا که از تماس ستاد با خانواده اش بی خبر است ، دائم خواهش می کند که اجازه دهند يک تلفن کوتاه به خانواده اش بزند تا برای آزادی اش به همدان بيايند . ( از صحبت های قاضی در روز دوم ) سرانجام حدود ساعت پنج بعد از ظهر و با دستور قاضی اجازه صادر می شود که زهرا با ما تماس بگيرد . پدر و مادر در راه هستند و نمی تواند با آنها تماس بگيرد . به برادرش ، رحيم ، تلفن می زند و با توجه به اشکال در خط موبايل در منطقه ای که برادر حضور داشت ، تماس تلفنی به بيش ازچند کلمه نمی رسد . پس با محل کار خود تماس می گيرد و تقاضای دو روز مرخصی می کند تا بيمارانش با درهای بسته درمانگاه مواجه نشوند . تلاش برادر برای تماس دوباره نهايتا به اين ختم می شود که برای صحبت با خواهرش بايد تا ساعت ۹ شب صبر کند . ساعت حدود هشت و نيم شب بود . موبايل برادر زنگ می خورد که پيش شماره همدان را می بيند . اين بار تماس چند دقيقه طول می کشد . برادر در گفت و گو با زهرا احساس می کند وضعيت روحی زهرا در شرايط خوبی است . او در جواب اين سوال برادر که می پرسد تو را اذيت نکرده اند ، می شنود� نه� و بلافاصله می گويد:� کسی بالای سرم ايستاده است .� برادر به زهرا اطمينان می دهد که پدر با پول نقد و سند در راه همدان است و حدود يک ساعت ديگر به آنجا می رسد . تماس تلفنی با �خداحافظ آبجی جان� و خداحافظ داداش� به پايان می رسد . بعد از اين تماس دقيقا چه اتفاقی افتاده ، معلوم نيست . و غير از اعضای ستاد امر به معروف ،فقط خدا می داند . پدر و مادر زهرا ساعت ۱۰ شب به همدان می رسند . در جلوی بازداشتگاه با عجيب ترين توهين ها مواجه می شوند . يکی از اعضای ستاد به پدر زهرا می گويد از نظرما دختر تو صلاحيت پزشک بودن در اين مملکت را ندارد . اين فرد يک هفته پس از خاکسپاری زهرای عزيزمان ، با خانواده عزادار ما تماس گرفت و با انواع تهديدها از ما خواست که پرونده را پيگيری نکنيم .. ( اسم اين فرد حتی در بين متهمين وجود ندارد . ما از او به اين دليل نيز که خانواده ما را تهديد کرده ، شکايت کرد ه ايم اما دريغ از يک احضار و بازجويی کوچک که در باره اش صورت گرفته باشد . ) پدر زهرا هنوز از ياد نبرده است که سرهنگ� �� چند ساعت پس از وقوع اين فاجعه با خنده با او روبرو شد و گفت :�برای پيگيری وضع دخرت به آگاهی برو ،نه !برو دادسرا ،نه !بهتر است بروی پزشک قانونی.�رييس ستادامر به معروف به خاطر مرگ تلخی که در حوزه تحت نظارتش اتفاق افتاده بود ،کمترين نگرانی ،اضطراب و يا ناراحتی نداشت. اورژانس منطقه ، پس از معاينه جسد زهرا در ساعت نه و نيم شب ، عنوان می کند که او قبل از ساعت هشت شب فوت کرده است . ما بارها و در جريان بازپرسی به اين گزارش دروغ اعتراض کرديم . اگر او ساعت هشت شب فوت کرده چگونه می توانسته در ساعت هشت و نيم شب با برادرش صحبت کرده باشد . آنها از ما پرسيدند که چه مدرکی برای اثبات اين ادعای خود داريد ؟ ما در پاسخ گفته ايم غير از شش نفری که در کنار برادر زهراشاهد مکالمه بودند ، می توانيد پرينت مکالمه های تلفن همراه برادرش را بگيريد تا معلوم شود کی و از کجا با او تماس گرفته شده است . اما چهار ماه طول کشيد تا اين پرينت را دراختيار ما بگذارند . ( چرا چهار ماه ؟ کسی به اين سوال ما نيزجواب نداده است .) در اين پرينت نه تنها خبری از مکالمه ساعت هشت و نيم شب زهرا با برادرش نيست ، بلکه ساعت تماس ها هم به هم ريخته و نامرتب است . به عنوان مثال تماس ساعت ۵ بعد از ظهر پس از تماس ساعت ۶ ثبت شده است .. از نظر ما اين دستکاری در اسنادی است که می توانست به حقيقت ماجرا کمک کند . پس از انتقال جسد زهرا به پزشکی قانونی ، آنها ساعت مرگ را ۹ صبح روز شنبه اعلام می کنند . در حاليکه ساعت ۵ بعد از ظهر و هشت و نيم شب با برادرش صحبت کرده و حدود ساعت ۵ بعد از ظهر همان روز هم يک قاضی او را ديده و با او صحبت کرده است . بر اساس گزارش پزشک قانونی دو کبودی روی پاهای زهرا مشاهده شده است . کبودی روی ساق پای چپ و کبودی روی ران پای راست . اما به علل احتمالی اين کبودی ها اشاره ای نشده است . آنها ادعا می کنند زهرا خودش را در اتاقی که زندانی بوده با پارچه های تبليغاتی حلق آويز کرده است . اما توجه نمی کنند آيا کسی می تواند در فاصله يک و نيم متری اتاق رئيس بازداشتگاه در حالی که در اتاق بسته است ، خود را از چارچوب همان در بسته حلق اويز کند و هيچ صدايی هم از او شنيده نشود ؟ به نظر ما دست اندر کاران پرونده به تناقض های ديگری هم که در اين پرونده وجود دارد ، توجه نمی کنند . عجيب تر آنکه پزشکی قانونی به خونی که از بينی و گوش زهرا بيرون آمده ، هم توجهی نکردند و در هيچ کدام از گزارش هايشان به آن اشاره نکرده اند . دو -سه روز پس از مرگ دلخراش فرزندمان ،يکی از معاونان� با پدر زهرا ديدار کرد و به او گفت :�ديروز در شورای تامين استان حرف از شما بود که جزو زندانيان سياسی زمان شاه هستيد و زحمت های زيادی برای پيروزی انقلاب کشيده ايد .ما مشکلات زيادی داريم. دانشجويان پزشکی به خاطر اين حادثه هم اکنون در اعتصاب هستند ..راديوهای خارجی در اين باره در حال سمپاشی هستند ،انتخابات مجلس هم نزديک است .خواهش ما از شما اين است که حتی به اقوام خودتان هم نگوييد که فرزندتان در ستاد امر به معروف فوت کرده است.مثلا بگوييد تصادف کرده و يا دچار ايست قلبی شده است. � اين فقط نمونه ای کوچک از برخورد يکی از مسوولانی است که به جای دادخواهی از خون به نا حق ريخته شده زهرا ما را توصيه به دروغ گفتن در باره مرگ دخترمان کرده است.از اين مسوولين می پرسيم که آيا هرگز در باره برخورد امام علی (ع) با مديران خلافکار خود چيزی نخوانده و يا نشنيده اند ؟ آيا از ياد برده اند که امام علی به خاطر ظلمی که بر زن يهودی توسط کارگزارانش رفته بود ،خون گريست؟ در زمانی که پيکر پاک فرزند عزيزمان را دفن می کرديم ، از بينی و گوش او خون جاری بود که هم ما و هم حاضران را منقلب کرد . ما با چند پزشک متخصص تماس گرفتيم که همگی گفته اند کسی که حلق آويز شده باشد به هيچ وجه گوش و بينی اش خون ريزی نمی کند و اين از نشانه های ضربه مغزی است . بنابراين خانواده تقاضای نبش قبر را برای بررسی احتمالی ضربه مغزی داد که جواب نامه پنج ماه بعد آمد . البته ما با توجه به وضعيت روحی و جسمی مادر زهرا از اين کار منصرف شديم .. به ويژه که پزشکان متخصص گفته بودند پس از پنج ماه آثار جرم تا حد زيادی ازميان می رود و شناسايی را مشکل می کند . ما با توجه به تناقضات متعددی که در پرونده بود و همچنين احتمال حمايت از متهمين ، اين موارد را به رئيس قوه قضائيه اطلاع داديم و درخواست کرديم پرونده به تهران منتقل شود . در نهايت در اسفند ۸۶ موفق شديم ، موافقت اقای شاهرودی و ديوانعالی کشور را برای اين کار بگيريم . ده روزبعد برای پيگيری سرنوشت پرونده دخترمان به تهران ، بارها و بارها به دادسراهای مختلف مراجعه کرديم . آنها هر بار حرفی می زدند ، چند بار هم گفتند که پرونده در تهران است . اما نمی توانيم بگوئيم در کدام شعبه و کدام دادگاه در حال بررسی است . قاضی � نيز يکبار در صحبت با پدر زهرا به او گفت که اگر وکلای مدافع پرونده (خانم شيرين عبادی و آقای عبدالفتاح سلطانی) را عوض کنيد.ما برای به نتيجه رسيدن پرونده با شما همکاری خواهيم کرد.او به پدر زهرا گفت :�من برای شما خيلی زحمت کشيده ام و در اين پرونده ده مورد تخلف از اعضای ستاد امر به معروف گرفته ام.� او چند ماه بعد از پدر زهرا خواست:� به اتفاق وکلا به همدان بياييد و بنشينيد با متهمان گفت و گو و موضوع را حل و فصل کنيد.� قاضی � آنچنان در باره حل و فصل پرونده با ما سخن می گفت که انگار در باره يک دعوای کوچک و شخصی -خانوادگی حرف می زند. سرانجام در تيرماه ۸۷ ، يعنی چهار ماه بعد از اين که قرار بود پرونده در تهران بررسی شود ، دادگاه همدان بدون توجه به رای ديوان عالی کشور ، تمامی متهمين را با نوشتن اين جمله � که اصولا جرمی اتفاق نيافتاده که بتوان در باره آن رای صادر کرد � ، از همه اتهامات مبرا کرد .. باز پرس پرونده در شرايطی اين حکم را صادر کرده بود که در خلاصه پرونده ای که به امضای خودشان رسيده ، هشت مورد تخلف از جمله دستکاری در پرونده برای افزايش مدت بازداشت و� به چشم می خورد و اين تخلف نيز مورد اعتراض قاضی کشيک قرار گرفته بود . با اعتراض ما و با توجه به رای ديوان عالی کشور ، سرانجام پرونده به تهران منتقل شد . پرونده فعلا در تهران است و ما به عنوان خانواده زهرا همچنان به دنبال بررسی دقيق صحنه هستيم که ايا اصولا امکان اين اتفاق به آن شکل که عنوان شده وجود دارد يا نه؟ اما هيچ کدام از مسوولان و دست اندرکاران پرونده پاسخ مشخصی به ما نمی دهند.آيا در اين کشور فريادرسی برای پيگيری و شناسايی دلايل و مقصران مرگ مظلومانه فرزند ما که می توانست برای خود ،خانواده و جامعه اش مفيد باشد وجود ندارد؟ آيا فرياد رسی در اين کشور هست که داد فرزندمان را بستاند؟

هالوکاست انکار شده ! سکوت شرم آور آنان که ميدانند نويسنده:جان پيگلر

نوشتۀ زير ترجمۀ مقاله ايی است از جان پيگلرکه در تاريخ 8ژانويه 2009 نوشته شده است.
جان پيگلر روزنامه نگار استراليايی و مستند ساز، يکی از دو نفری است تا کنون دو جايزه را در يکسال به خاطر ساختن فيلم های مستند در انگليس و امريکا دريافت کرده است.
وی يکی از منتقدان جدی سياستهای خارجی دولتهای غربی و مخصوصأ امريکا است و آنان را جزئياز سياستهای امپراليستی ميداند.هرچند امروز خوشبختانه غزه "آرام " است با اين حال و بدليل اينکه معضل فلسطين هنوز به قوت خود باقيست ،خواندن اين مقاله را به شما خوانندگان گرامی توصيه ميکنم.
مينو هميلی دبير سازمان سراسری پناهندگان ايرانی - بيمرز www.bimarz.org http://www.informationclearinghouse.info/article21680.htm
هالوکاست انکار شده سکوت شرم آور آنان که ميدانند جان پيگلر يوگنی يوتوشنکو شاعر معترض روسيه گفت:
وقتی سکوت جايگزين حقيت می شود، معنای آن سکوت جز دروغ نيست. امروز اين سکوت در غزه شکسته شده است. اجساد کودکان پيچيده در پارچه های سبز همراه با جعبه های حاوی اجساد متلاشی شدۀ پدر و مادرانشان و طنين صدای ناله و شيون ها، در آن کمپ مرگ کنار دريا، را ميتوان در تلويزيون الجزيره و يوتوب و قسمت های کوتاهی از آن را حتی در بی بی سی مشاهده کرد. ولی منظورشاعر روس اين مسائل زود گذر و مقطعی که ما اسمش را خبر گذاشتيم نبود. سوال او اين است که چرا آنها يی که صورت مسئله را ميدانستند هيچ وقت لب به سخن نگشودند و با اين سکوت حقيقت را تکذيب کردند. اين بی توجهی مشخصا در ميان طبقه روشنفکر انگلو امريکايی قابل توجه است چرا که آنها کليد های گنجينۀ اطلاعات را شامل اسناد تاريخی و آرشيو هايی که ميتوانند جواب اين چراها را پيدا کنند در اختيار دارند. آنها ميدانند اين وحشتی که اکنون در غزه ميبارد ارتباط چندانی با حماس و حق موجوديت اسرائيل ندارد. آنها به روشنی آگاهند که حقيقت در تضاد کامل با اين ادعاست، يعنی نفی موجوديت فلسطين که از 60 سال پيش آغاز شده ودر صورت لزوم حتی به قيمت ازبين بردن ملت فلسطين، اگر ضروری باشد، توسط بنيانگزاران اسراييل برنامه ريزی شده و اجرا می شود. آنها بعنوان مثال ميدانند که طرح شرم آور تخليۀ خونين 369 شهر و روستای فلسطين بوسيلۀ هاگانا "ارتش يهودی" و قتل عام متعدد غير نظاميان فلسطينی در جاهايی مثل دير ياسين آل داوايما ، ايلابوم ،جيش ،راملا و ليدا ، چيزی به جز پاکسازی قومی و نسل کشی نبوده است. .به گفتۀ بنی موريس تاريخ شناس اسرائيلی ديويد بن گوريون اولين نخست وزير اسرائيل که ناظر اين کشتار ها بود در جواب سؤال ژنرال يگال آلون که ميپرسيد با عرب ها چکار کنيم.؟ با حالتی حاکی از رفع تکليف گفت : بيرونشان کنيد.! دستور اخراج تماميت جمعيت آن مناطق بدون توجه به شرايط افراد بوسيلۀ اسحاق رابين، که توسط ماشينهای تبليغاتی جهان به عنوان يک صلح جو ارتقا پيدا کرد، داده شد. پنهان سازی و دو گانگی اين امر بعدها، و فقط به صورت گذري، به وسيلۀ مير ياری يکی از رهبران حزب مپانه مطرح شد که رهبران اسرائيل به چه سهولتی از امکان پذيری و مشروعيت آواره کردن زنان ،کودکان و سالخوردگان به عنوان يک استراتژدی موثر و ضروری ياد ميکنند. اينکه فراموش کرده ايم که از همين روش بر عليه مردم ما،در طول جنگ دوم جهاني، استفاده کردنده اند وحشتناک است. بعد از آن زمان اسراييل درهر جنگی که بپا کرده هدف مشابهی را دنبال ميکند، بيرون راندن مردم بومی وتصاحب هر چه بيشتر زمين های آنان. نمايش تبليغاتی "جنک بين داوود و گولياث" و قربانی هميشگی آن در سال 1967 وقتيکه ماشينهای تبليغاتی با ادعای اينکه اولين حمله راعربها آغاز کرده اند به اوج خود رسيد و ازآن بعنوان واکنشی ضروری ،و اصولي، ياد کردند. از آن تاريخ به بعد اکثر حقيقت گويان يهودی مانند آوی سچلايم، نوام چامسکی ،دمارهم ،تانيا رينهات ،نوه کوردون،تام سکيو،يوری اونري،ايلان پيپر و نورمن بينکلسترين به اين موضوع، و افسانه های ديگری از اين قبيل، اشاره کرده و نيات رژيمی عاری از سنتها و ارزشهای انسانی يهود با ارتشی بی امان، بيرحم ومجموعه ای از توسعه طلبی ،بی قانونی ونژاد پرستی به اسم صهيونيست را آشکار کردند. ايلان پپپ در تاريخ 2 ژانويه 2009 نوشت: به نظر ميرسد که حتی از وحشتناکترين جنايات، مانند قتل عام در غزه، تنها به عنوان يک اتفاق بسيار بد ياد شده است و هرگونه ارتباط و شباهتی با سيستم و ايديولوژی های مشابه، از قبيل آپارتايد آفريقای جنوبی رد و انکار شده است. اين خط مشی در ساده ترين حالت به رهبران اسرائيل در گذشته و حال اجازه داده است که مردم فلسطين را از صفات انسانی محروم کرده و هر جا که هستند آنها را نابود کنند. طريق عمل از زمان به زمان از محل به محل همانند توضيح اين قصاوت و جنايت فرق ميکند ولی طرح مشخص، قتل عام و نسل کشی ست است. در غزه گرسنگی تحميل شده، منع کمکهای انسانی ،تحريم منابع حياتی از قبيل سوخت ، آب و محروميت از دسترسی به داروو درمان همراه با کشتار ومعيوب کردن سازمان يافته غير نظاميان، که 50 % آنان خردسال ميباشد، با تعريف بين المللی " قتل عام" مطابقت دارد. زمانی که از ريچارد فالک گزارشگر سازمان ملل متعهد برای حقوق بشر در سرزمين اشغال شده فلسطين، و متخصص حقوق بين الملل در دانشکاه پرينستون، پرسيده شد که آيا مقايسه رفتاری که با فلسطين ميشود با عملکرد جنايتکارانه نازيها اغراق آميز است" پاسخ داد: نه فکر نميکنم" . در توصيف :"هالو کاست در حال انجام " ريچارد فالک، در ادامه، اشاره ای دارد به درگيری سال 1943که در آن اسرای يهودی به رهبری موردخای آنيليويز با ارتش نازی و اس اس جنگيدند ولی مقاومت آنها نهايتأ در هم شکسته شد و ارتش نازی انتقام سختی از آنان گرفتند. آقای فالک خودش هم يهودی ست. هالوکاست در حال انجام که با طرح بين گوريون آغاز شد ، امروز وارد مراحل پايانی خود ميشود. تنها فرق اين هولوکاست در اين است که هولوکاست امروز ی پروژۀ مشترک بين اسرائيل و امريکا ميباشد. جنگنده های اف 16 بمبهای 250 پوندی "سمارت"جی بی يو- 39 را، که در شب آغازحمله به غزه با تأييد کنگرۀ امريکا که اکثرأ دموکرات ميباشند تحويل اسرائيل شد، بعلاوه کمک سالانه 4 . 2 بيليون دلاری امريکابه اسرائيل برای براه انداحتن جنگ، آمريکا را (مسئول ) کنترل کننده واقعی ميکند.واين باور را که اوباما مطلع نشده بود را تضعيف ميکند .صراحت اوباما در جنگ روسيه در گرجستان و تروريسم در بمبی در مقايسه با سکوت او در مورد فلسطين نشانۀ موافقت اوست که انتظاری بيش از اين هم از او نميرود. تلفيق اين واکنش با توجه به فرمانبری او از رژيم تل آويو و مبلغانشان در دوران مبارزات انتخاباتی ،انتصاب صهيونيستها در مقامهای وزير امور خارجه ،فرماندۀ کل قوا، و مشاور اصلی در خاور ميانه تاکيديست بر اين نظر. وقتی اريتا فرانکلين ترانۀ زيبای 1960 را "فکر کن" در مراسم سوگند اوباما در 21 ژانويه ميخواند، من اميد دارم که کسی با قلبی به شجاعت منتظرالزيدی پرتاب کنندۀ کفش به جرج بوش فرياد بزند: "غزه" . عدم تقارن و غلبه وحشت کاملا مشهود و مشخص است. طرح "د" اکنون عملی است برتری جويانه که ادامۀ عمليات "انتقام توجيه شدۀ" نخست وزير پيشين آريل شارون در 2001 ميباشد که با تأييد بوش از جنگنده های اف16 برای اولين بار روی صحرا و دهکده های فلسطين استفاده کرد. در همان سال مجلۀ معتبر "جينز رپورت" افشا کرد که دولت تونی بلر چراغ سبز حمله به (وست بانک) نوار غربی را بعد از اطلاع از طرح محرمانه اسرائيل برای راه اندازی حمام خون به آنها نشان داده بود. اين يکی از مشخصات بارز حزب جديد کارگر (دولت تونی بلر)بود که درتحيمل درد و رنجبر ملت فلسطين شريک جرم بود. اگر چه نقش اسرائيل در سال 2001 به گزارش جينزرپورت ،احتياج به يک عمل"شروع کننده يا راه اندازی"از نوع عمليات انتحاری بمبگذاری که منجر به مرگ و مجروح شدن بسياری خواهد شد داشت . ايجاد شرايط برای اعمال انتقام جوييانه بسيار مهم است. اين سربازان اسرائيل را تحريک خواهد کرد که فلسطين را نابود کنند وچيزی که شارون و طراح اين نقش ژنرال شاول مفاز ،فرمانده کل قوای اسرائيل را به هراس انداخت توافق محرمانه ياسر عرفات با حماس برای ممنوع کردن عمليات انتحاری بود. پيرو اين طرح در 23 نوامبر2001 مأموران اسرائيل رهبر حماس محمود ابوهنود را ترور کرده و با اين حرکت تحريک آميزعمليات انتحاری در جواب اين قتل ،ادامه پيدا کرد. در يک اتفاق مشابه و حساب نشده در5 نوامبر سال گذشته 2008 نيروی ويژۀ اسرائيل به غزه حمله کرده و 6 نفر را کشته و يک بار ديگر آنها بهانه شروع حمله و کمپين های تبليغاتی خود را يافتند. آتش بس آغاز و تثبيت شده بوسيلۀ دولت حماس که حتی نقض کنندگان اين قراردادها را زندانی کرده بود با حملۀ اسرائيل شکسته شد و راکت های خانگی به سرزمين فلسطين جهت تاخليه از ساکنان عرب آن و پاکسازی ملت فلسطين پرتاب شد. در 23 دسامبر حماس پيشنهاد تجديد آتش بس کرد ولی بر اساس گزارش روزنامۀ هراتز، نقشه اسرائيل و تجمع همه جانبۀ اسرائيل به غزه از 6 ماه پيش طراحی شده بود. در پشت اين بازی کثيف طرح" داگان"نهفته است. اين طرح بياد ژنرال مير داگان که با شارون در تهاجم وحشيانه به لبنان در سال 1982 خدمت می کرد نام گذاری شده است . در حال حاضر داگان با عنوان رييس موساد سازمان اطلاعاتی اسرائيل مؤسس طرح "راه حل" که منجر به زندانی کردن فلسطينيان در پشت ديوار در امتداد نوار غربی و غزه که در حقيقت يک بازداشتگاه ميباشد است . تأسيس يک دولت دست نشانده در راملا به رياست محمد عباس ازموفقيت های داگان ميباشد. همراه با کمپين هسبارا ،تبليغات متکی بر رسانه های سست و ترسوی غربی مخصوصأ در امريکا ، آنها ميگويند که حماس يک سازمان تروريستی است که کمر به نابودی اسرائيل بسته است و اين سازمان مقصر اصلی قتل عام و محاصره مردم خودشان در 2 نسل آخر ميباشد،حتی قبل از اينکه اين سازمان تأسيس شده است.سخنگوی وزارت امور خارجه اسرائيل در سال 2006 گفت: "ما هيچ وقت به اين اندازه خوش شانس نبوديم"ماشين تبليغات "هسبارا يک ماشين بخوبی روغن کاری شده است . در حقيقت تهديد اصلی حماس نمونه بودن اين دولت در دنيای عرب به عنوان يک دولت انتخاب شده دموکراتيک است که پشتيبانی مردم از اين سازمان از ايستادگی آن در مقابل ستم کنندگان و عذاب دهندگان به فلسطينيان ريشه ميگيرد. اين مسئله به خوبی نشان داده شد وقتی که حماس طرح کودتای 2007 - حادثه ای که در رسانه های غربی به آن عنوان تصرف قدرت به وسيلۀ حماس " ياد شد-، را خنثی کرد. همينطور هيچ وقت اشاره ای به پيشنهاد حماس برای يک آتش بس ده ساله که به معنای به رسميت شناختن موجوديت اسرائيل و پشتيبانی از راه حل دو کشور به شرطی که اسرائيل از قانون بين المللی پيروی کند و به اشغال غير قانونی ماورای مرزهای 1967 پايان دهد نشده است . همانطور که در هر رأی گيری در مجمع عمومی ساليانه سازمان ملل نشان داده است 99%موافق اين هستند. در 4 ژانويه دبير کل مجمع عمومی سازمان ملل ،ميگويل دسکو،حملۀ اسرائيل به غزه را "وحشيانه "توصيف کرد. وقتی اين وحشی گری و شرارت به پايان رسيد و مردم غزه حتی ضربات بيشتری خوردند، نقشه داگان پيش بينی يک راه حل مانند سال 1948 بود ،يعنی از بين بردن رهبريت و مقامهای فلسطينی و بدنبال آن نابودی تأسيسات و مراکز آموزشی. "کارما نبولسی"، فلسطينی درتبعيد در انگليس ميگويد "يک جامعۀ توأم با هرج و مرج تکه تکه شده ،خشن ،ضعيف ،از بين رفته ومرعوب شده. نگاه کنيد به عراق امروز، اين چيزی بود که شارون برای ما طراحی کرده بود و او تقريبأ موفق شده است". دکتر داهيلا واصفی يک نويسنده امريکايی صاحب نظر در بارۀ فلسطين است که مادری يهودی و پدری مسلمان عراقی دارد.او31 دسامبر نوشت انکار هولوکاست ضد يهود تلقی ميشود ولی من راجع به جنگ دوم جهانی ، محمود احمدی نژاد (رييس جمهور ايران) يا يهوديهای اشکنازی صحبت نميکنم ،چيزی که من به آن اشاره ميکنم هولوکاستی است که همه ما الان شاهد و مسؤل آن در غزه و فلسطين در اين 60 سال گذشته هستيم .چون عربها آنجا سامی(يهود) هستند و خط مشی آمريکا و اسرائيل نهايت ضد يهودی گری است، ضد سمتيک باشد. او از راشل کوري،دختر جوان آمريکايی که به فلسطين رفته بود تا از فلسطين دفاع کند و بوسيلۀ بولدوزر اسراييل له شد نقل قول ميکند :" من در وسط قتل عام هستم. من بطور غير مستقيم از آن حمايت ميکنم و کشور من عمدتأ مسؤل آن است". نوشته کوری و خواندن حرفهای اين دو نفر و کلمۀ "مسؤليت بيشتر" توجه مرا جلب ميکند .شکست سکوت دروغ نما ، نه تنها يک انتزاع سری نيست بلکه يک مسؤليت برای آنهايی است که دارای يک خط مشی هستند. بی بی سی ترسو و اکثريت روزنامه نگارها فقط اجازه گزارش منازعه های شديد در حدود مرزهای غيرواضح و کم اهميت را دارند و بيشتر ترسشان از بوجود آمدن لکه ضد يهودی است. در عين حال اخبار گزارش نشده حاکی از اين است که تلفات جانی در غزه معادل با 18000 کشته است .آيا ميتوانيد تصورش را بکنيد؟. چرا آکادميسين ها، رؤسای دانشگاه ،استادان و پژوهشگران و انجمن پرفسور های دانشگاه وقتی می بينند که دانشگاه در غزه بمباران شده و تقاضای کمک ميکند، ساکتند؟ آيا دانشگاه های انگليسی در حال حاضر همانطور که "تری اگلتون" باور دارد مراکز روشنفکری هستند که کالا هايی به اسم فارغ التحصيل به جای خاروبار سبز توليد ميکنند؟ بعد ما نويسندگانی را داريم که در سالهای سياه 1939که سومين کنگرۀ نويسندگان در کارنگی هال نيويورک برگزار شد ، اشخاصی چون تاماس مّن و البرت انيشتن پيامهايی فرستاده و صحبت کردند تا اطمينان حاصل شود که سکوتی که دروغ را تأييد ميکند شکسته شود.بر اساس شواهد 3500 نفر سالن را پر کرده و هزاران نفر به خاطر ازدحام جمعيت نتوانستند وارد سالن شوند اما امروزه اين صدای قدرتمند وواقع بينانه و اخلاقی متروک شده است. مرور نوشته های صفحات اين روزها مفهوم بزرگ منشی و نماد دروغين دارند. تصورات اخلاقی و سياسی خوانندگان اين مطالب بنظر ميرسد که به جای ارتقا تنزل کرده است. مارتين رامس که يک ضد مسلمان است اين را خيلی خوب در ديدار خانم نابوکاو بيان ميکند :"غلبۀ شخصيت يک عيب نيست يک مشخصۀ تکامل همين است.(فرد گرايی) اگر اوضاع همين است که هست ، ما به عنوان يک جامعۀ مدنی تقليل يافته ايم برای اينکه اتفاقاتی که در غزه می افتد لحظات تعين کننده در زمان ما هستند که سکوت ما به جنايتکاران مصونيت ميدهد و آنها را ميبخشد. ما فهم و ارزش اخلاقی در اختيار داريم و اين به ما قدرت ميدهد که اعتراض کنيم. در اين لحظه من خاطره خود ازغزه که بياد دارم را ترجيح ميدهم ، شجاعت و مقاومت "انسانيت تابان" همانطور که کارمان بنوس گفت. در زمان آخرين سفرم در آنجا شاهد نمايش به اهتزاز در آمدن پرچم های فلسطينی بودم که از جاهای عجيب به اهتزاز در آمده بودند. غروب بود و بچه ها اين را آنجام داده بودند.هيچ کس به آنها نگفته بود اين کار را انجام دهند. چوب پرچم را از چوب هايی که به هم بسته شده بودند درست کرده و چند نفر آنها از ديوار بالا رفته و پرچمها را بين خودشان نگه داشته بودند وتعدادی فرياد ميزند. اين عمل را هر روز انجام ميدادند تا هنگاميکه خارجيان آنجا را ترک کنند، با اين باور که جهانيان فراموش نکنند.

تشابه موضع اوباما با بوش در مورد بحران غزه

مصاحبه امی گودمن و خوان گونزالس با نوام چامسكی در فرستنده Democracy Now
/ بيست و پنجم ژانويه 2009
مترجم : فريدون گيلانی gilani@f-gilani.com
پرزيدنت اوباما در ديداری از وزارت امور خارجه ، نخستين نظريه ها و تعبيرهای واقعی خود را در مورد تنش خاورميانه از زمان حمله اسرائيل به نوار غزه ( بيست و هفتم دسامبر 2008 � م ) ابراز كرد . اوباما بدون اظهار نظر در مورد امنيت فلسطينی ها ، اول نقطه نظرهايش را در مورد امنيت اسرائيلی ها بيان داشت . اوباما حملات راكتی فلسطينی ها به شهرهای جنوبی اسرائيل را محكوم كرد، اما از ارتش اسرائيلی تحت حمايت ايالات متحده كه غزه را با آن جمعيت متراكم به بمب و توپ بست ، حتی انتقاد نكرد . ولی با زيركی و برای فاصله گرفتن با دولت بوش ، ضمنا گفت كه قبول دارد فلسطينی ها رنج می برند و اشاره كرد كه مرزها را بايد برای كمك رسانی باز كنند . در اين مورد ، با نوام چامسكی كه در بيش از نيم قرن گذشته استاد زبان شناسی انستيتو تكنولوژی ماساچوست بوده و بيش از صد كتاب نوشته ، گفت و گو می كنيم : خوان گونزالس : پرزيدنت اوباما نخستين نقطه نظرهای واقعی خود را از زمانی كه به اين سمت انتخاب شد ، در مورد بحران غزه ابراز كرد . اوباما در حالی كه كنار هيلری كلينتون وزيرامور خارجه ايستاده بود و دو فرستاده ی كليدی خود را معرفی می كرد ، در اين مورد سخن گفت . رهبر سابق اكثريت در سنا جرج ميچل ، كه گفت و گو برای توافق پايدار در ايرلند شمالی را انجام داد ، فرستاده ی او در خاور ميانه خواهد بود . و ريچرد هالبروك كه در اواسط سال های 1990 واسطه معامله در بالكان بود ، نقش فرستاده او را در افغانستان و پاكستان ايفا خواهد كرد . اوباما در بيان نقطه نظرهايش از حمله سه هفته ای به نوار غزه به عنوان اقدامی دفاعی عليه راكت پراكنی های حماس پشتيبانی كرد ، اما ضمنا گفت كه عميقا نگران شرايط انسانی مردم فلسطين در غزه است . بيست و دو روز حمله برق آسا ، بيش از 1400 كشته به جا گذاشت كه اغلب شان غير نظامی ، و دست كم يك سوم شان بچه بودند . بيش از 5500 انسان هم زخمی شدند . ( اولا بنا به گفته نماينده سازمان ملل در غزه ، اين آمار ها قطعی نيستند و حتی می توانند چند برابر باشند ، دوما زخمی ها فقط می توانند نفس بكشند در واقع مرده اند ، سه ديگر آن كه بنا به آخرين خبرها ، هنوز از زير آوارها جسد بيرون می كشند و اين عمل مدت های مديد ادامه خواهد داشت � م ) در اين مدت ، سيزده اسرائيلی كشته شدند كه ده نفرشان سرباز بودند و از آن ده سرباز چهارتن در تبادل آتش ميان خودی ها به هلاكت رسيده اند . آن چه در زير می آيد ، بعضی حرف های اوباما است .
پرزيدنت باراك اوباما : , بگذاريد اين مساله را روشن كنم كه آمريكا در مورد امنيت اسرائيل متعهد و ملتزم است . ما هميشه از حق اسرائيل برای دفاع از خود حمايت می كنيم . چهار سال ، حماس هزاران راكت به سمت شهروندان بی گناه اسرائيلی شليك كرده است . هيچ دموكراسی ای چنين خطری را در مورد مردمش تحمل نمی كند . جامعه بين المللی وحتی خود مردم فلسطين هم كه منافع شان قربانی ترور شده است ، چنين شرايطی را نبايد برتابند . برای خالص ماندن و واقعی بودن به عنوان يكی از طرف های صلح ، گروه چهار نفره روشن كرد كه حماس بايد شرايط صريحی را بپذيرد : حق وجود اسرائيل را به رسميت بشناسد ، دست از خشونت بردارد ، وبه توافق های گذشته وفادار بماند. از اين گذشته ، زمينه ها وخطوط آتش بس با دوام روشن است :
حماس بايد به موشك پرانی پايان دهد ،‌ اسرائيل عقب كشيدن نيروهايش از غزه را كامل می كند ،‌ ايالات متحده و شركای ما از رژيم در حاشيه مانده ای كه ضد قاچاق اسلحه باشد حمايت خواهند كرد تا حماس نتواند دوباره مسلح شود. ديروز من با پرزيدنت حسنی مبارك حرف زدم و مراتب قدردانی خود را از تلاش های مصر برای نقشی كه در آتش بس ايفا می كند ، اعلام كردم . ما به اين نتيجه رسيديم كه مصر به رهبری و شركت خود در جهت ساختن زيربنای صلحی پايدارتر و گسترده تر از طريق اقدامی جدی برای پايان دادن به قاچاق اسلحه از طريق مرزهای خود ادامه دهد . بنابراين ، تا زمانی كه وحشت شليك راكت به سوی اسرائيلی های بی گناه ادامه دارد ، آينده اميد بخشی برای فلسطينی ها وجود نخواهد داشت . من عميقا از اين كه فلسطينی ها و اسرائيلی ها در روزهای اخير رنج برده اند و نيازهای انسانی در غزه وجود دارد ، متاسفم . قلب های ما برای غيرنظاميان فلسطينی كه به غذای فوری ، آب تميز و مراقبت های اساسی پزشكی نياز دارند،‌ و دير زمانی است كه در فقر به سر می برند، می تپد. حالا بايد دست هامان را به سوی آن هايی كه در جست و جوی صلح تلاش می كنند ، درازتر كنيم . به عنوان مرحله ای از ايجاد آتش بس پايدار ، ‌ مرزهای عبور غزه بايد باز شوند تا جريان كمك ها و تجارت ، با نظارت مناسب و مراقبت های بين المللی با شركت مقام های فلسطينی ، ‌به سوی غزه سرازير شود . اقدامات امدادگرانه بايد در دسترس فلسطينی ها كه به آن اميد و تكيه دارند ، قرار گيرد. ايالات متحده از كنفرانس اعانه برای جست و جوی كمك های كوتاه مدت انسانی و تلاش های دراز مدت بازسازی اقتصاد فلسطينی ها ،‌ كاملا حمايت می كند . اين كمك ها بايد از طرف و با راهنمايی مقام های فلسطينی تعيين شوند. صلح پايدار ،‌ به عاملی فراتر از آتش بس طولانی نياز دارد ، به همين دليل است كه من بر وجود دو كشور كه كنار هم با صلح و امنيت زندگی می كنند پافشاری می كنم . سناتور ميچل ، اين هدف را ، مثل كوشش برای كمك به صلحی گسترده تر ميان اسرائيل و جهان عرب كه جايگاه واقعی و به حق اسرائيل در ميان ملت ها را به رسميت بشناسد ،‌ دنبال خواهد كرد. بايد بيفزايم كه ابتكار صلح پايدار ميان اعراب و اسرائيل به عناصر سازنده ای نياز دارد تا بتواند اين كوشش ها را به پيش ببرد . اكنون زمان آن فرا رسيده است كه كشورهای عربی دست به اقدامی بزنند تا با تضمين حمايت دولت فلسطين تحت رهبری پرزيدنت محمود عباس و نخست وزير فياد ،‌ گام هايی در جهت عادی كردن روابط با اسرائيل بردارند و عليه تند روی كه همه ما را تهديد می كند به پا خيزند . نقش سازنده اردن آموزش نيروهای امنيتی فلسطين و تنظيم روابطش با اسرائيل است تا مدلی برای اين اقدامات فراهم آيد. در گامی فراتر ، بايد اين مساله را برای همه كشورهای منطقه روشن كنيم كه حمايت خارجی از سازمان های تروريستی بايد متوقف شود.
امی گودمن : پرزيدنت اوباما ديروز در وزارت امور خارجه سخنرانی كرد. يكی از سخنگويان حماس به تلويزيون الجزيره گفت كه موضع اوباما در مورد فلسطين ،‌ نسبت به موضع قبلی نشان دهنده هيچ تغييری نيست . اوساما حمدان گفت‌ ، , من فكر می كنم كه در رابطه با منطقه خاورميانه ،‌ اين سخنان برای پرزيدنت اوباما آغاز خوشايندی نيست . به نظر می رسد كه در چهار سال آينده ، اگر وضع به اين منوال پيش برود و در بر اين پاشنه بچرخد ، كل ماجرا به راه خطا خواهد رفت. , بسيار خوب‌ ، برای آگاهی بيشتر، به سراغ نوام چامسكی می رويم . واكنش شما نسبت به بيانات پرزيدنت اوباما چيست و آيا فكر می كنيد اين حرف ها نشان دهنده ی تغييرند؟ نوام چامسكی : اين تقريبا همان موضع بوش است . او می گويد كه اسرائيل ، مثل هر دموكراسی ديگری ، حق دفاع از خود را دارد . اين حرف كاملا درست است ، اما شكافی در دلايلی كه می آورد وجود دارد . اسرائيل حق دارد از خودش دفاع كند . اما ادامه نمی دهد كه حق دارد با استفاده از زور از خود دفاع كند . همان طور كه می دانيد ، ممكن است در اين مورد توافق داشته باشيم كه ارتش بريتانيا در مورد مستعمرات خود در سال 1776 ، حق داشت از خودش در مقابل ترور ارتش جرج واشينگتن دفاع كند ، كه البته كاملا واقعی بود ، اما اين حق بدان معنی نبود كه با استفاده از زور از خود دفاع كند ، برای آن كه انگليسی ها اصلا حق نداشتند اين جا باشند. بنابراين ، بله ، حق داشتند از خود دفاع كنند ، كه راهی هم برای دفاع داشتند . راهش آن بود كه اين جا را ترك كنند . همين مثال را می شود در مورد نازی ها زد كه در مقابل ترور ميهن پرستان حق داشتند از خود دفاع بكنند . آن ها حق نداشتند با استفاده از زور دست به چنين كاری بزنند . در مورد اسرائيل ، وضع عينا به همين صورت است . اسرائيلی ها حق دارند از خود دفاع كنند و به راحتی هم می توانند چنين كنند . با حداقل خرد و فهم ، می توانستند با قبول پيشنهاد صلح حماس ، و پيش از تجاوز نظامی و اشغال ، كه نمی خواهم وارد جزئياتش شوم ، آتش بسی را كه پيشنهاد شده بود و اسرائيل آن را نقض كرد ، از حق خود دفاع كنند. اما با خرد و فهم و استدلال گسترده تر كه با وجود مشاورانی كه اوباما دارد می دانيد فاقد آن است ، اسرائيل می تواند با دست برداشتن از جناياتش از خودش دفاع كند . غزه و ساحل غربی ، يك واحدند ، با هم اند ،‌ يك سرزمين اند . اسرائيل ، با حمايت ايالات متحده ، نه تنها در نوار غزه ، بلكه در ساحل غربی هم مدام مرتكب جنايت می شود. اسرائيل ، مدام به طور سيستماتيك ، و با حمايت ايالات متحده ، به قسمت هايی از ساحل غربی هجوم می برد و می خواهد همانگونه كه اريل شارون می گفت ، آن ها را مثل موش به تله بيندازد و از هرگونه تحرك و پيشرفتی بازشان دارد. بسيار خوب ، شما به اين جنايات پايان بدهيد ، آن وقت خواهيد ديد كه مقاومت مردم هم متوقف خواهد شد. حالا اسرائيل با قدرت نمائی نظامی تحت حمايت ايالات متحده موفق شده مقاومت را در مناطق اشغالی متوقف كند كه البته اين موفقيت را مديون آموزش های اردن است كه مورد قدردانی اوباما قرار گرفته است . منظورم آموزش امنيتی فلسطينی ها عليه فلسطينی هاست . تاكيد می كنم كه نقش كمك های مالی و نظارت همه جانبه ی ايالات متحده را نبايد از ياد برد . بنابراين ، بله ، از عهده ی كار بر آمدند . نيروهای آموزش ديده فلسطينی به وسيله اردنی ها ، و عليه فلسطينی ها ، حتی تظاهرات كرانه ی باختری را ، يعنی حتی تظاهرات را ، آن هم تظاهرات صلح آميز را كه از مردم جهان می خواست تا از مردم غزه حمايت كنند ، سركوب كردند. ماموران آموزش ديده به وسيله اردن را می گويم . آنان بسياری از تظاهر كنندگان كرانه ی باختری را دستگير كردند . اين ماموران آموزش ديده به وسيله اردن ، يعنی نيروهائی كه با دشمن همدستی می كنند ، با حمايت ايالات متحده و اسرائيل كوشيده اند بركرانه ی باختری مسلط شوند . حالا ، اين اوباماست كه از زبان اسرائيل سخن می گويد . و هيچ ترديدی وجود ندارد كه همه ی اين اقدامات ، در مجموع اساس قوانين انسانی بين المللی را نقض می كند . اسرائيل اين واقعيت را می داند . مشاوران خودشان ، مشاوران رسمی خودشان ، از بازگشت به سال 67 سخن می گويند . دادگاه جهانی اين عمل را محكوم كرد . بنابراين ، مجموعه ی اين مهار گسيختگی ها اعمال جنايتكارانه اند . اما اين ها می خواهند كه بدون برخورد با هيچ نفی و اعتراضی اصرار بورزند كه كارشان قانونی است . اين است تاكيدهای مورد اعتماد اوباما . رئيس جمهوری جديد هيچ حرفی از جنايات تحت حمايت امريكائی های اسرائيل برزبان نمی راند ، و از پيشرفت امور مربوط به لغو اشغال ، شهرك سازی های غير قانونی اشغالگرانه و تسلط بر كرانه ی باختری ، حرفی نمی زند . به نظر ايشان ، همه بايد زبان در كام كشند و بگذارند ايالات متحده و اسرائيل به كار خود ادامه دهند . اوباما از گام های سازنده برای صلح ، و بخصوص از قرارداد صلح اعراب سخن می گويد . ايشان می گويند اعراب بايد در جهت عادی كردن روابط با اسرائيل گام هائی به پيش بردارند . اما درونمايه ی اصلی پيشنهاد صلح اتحاديه عرب اين نبود . پيشنهاد آنان اين بود كه دو كشور مستقل پا بگيرند كه ايالات متحده راهش را بست . می خواهم بگويم اوباما از دو كشور مستقل نام برد ، بله ، اما نگفت كجا ، كی و چگونه . به هيچ چيز ديگری هم اشاره نكرد . هيچ اشاره ای به اصل قضيه نكرد . يعنی حرفی از اقدامات جنايتكارانه ی تحت حمايت ايالات متحده در غزه ، كه هر وقت بخواهند حمله می كنند، و از وضع وخامت بار ساحل غربی نزد . اصل و مغز مساله اين است . وقتی به مشاوران اوباما توجه كنيد ، بهتر متوجه قضيه می شويد .
مثلا دنيس روس كتابی 800 صفحه ای � در همين حدود � نوشته است كه در آن ياسرعرفات را در مورد همه وقايع به باد انتقاد گرفته است . در اين كتاب ، به ندرت به مساله , اسكان , پرداخته كه اتفاقا در زمان مسئوليت خود او به عنوان مشاور بيل كلينتون به نقطه ی اوج خود رسيده بود و در آخرين سال دولت او تبديل به مساله ای جدی شده بود . در مورد اين نكته ی آخری ، حتی يك كلمه هم در آن كتاب پيدا نمی كنيد. بنابراين ، نقطه ی اطمينان نكات مورد نظر اوباما اين است كه اسرائيل حق دارد به زور و با نيروی نظامی از خود دفاع كند و حتی اگر اين گونه دفاع از خود به معنی صلح باشد ، اين عرب ها هستند كه بايد به عادی سازی روابط شان با اسرائيل بينديشند ، ولی با احتياط از كنار سهم اسرائيل در مورد ناديده گرفتن پيشنهاد آنان به اسرائيل رد می شود . اين احتياط ، بدان معنی است كه اسرائيل و ايالات متحده بايد بر نظريه عمومی جهان برای ايجاد دو كشور مستقل ، فائق آيد . اين حلقه مفقوده اوباماست . خوان گونزالس : نوام چامسكی ، می خواهم از شما در مورد تلفات ستمگرانه آخرين تجاوز نظامی اسرائيل كه جهان را تكان داده است بپرسم . اسرائيلی ها ادعا می كنند كه تلفات غير نظاميان به خاطر آن بوده كه حماس در ميان مردم غيرنظامی مخفی شده بود ، اما شما در يكی از تحليل های اخيرتان گفته ايد تقريبا از آغاز تشكيل اسرائيل به عنوان يك كشور ، سياست آنان اين بوده كه به مردم عادی حمله كنند . توضيحی می دهيد ؟ نوام چامسكی : بله ، گفتند حماسی ها در ميان مردم عادی مخفی شده بودند . من فقط در آن تحليل از رئيس ستاد مشترك ارتش اسرائيل نقل قول كردم . اين مربوط به سی سال پيش است كه واقعا هيچ تروريستی در اسرائيل وجود نداشت . واقعا وجود نداشت . او می گويد ، , سياست ما اين بوده است كه به غير نظاميان حمله كنيم . , و دليلش را هم توضيح می دهد : حمله به روستاها ، شهرها و هر جائی كه مردم عادی باشند . اين مساله را , آبا ابان , سياستمدار معروف اسرائيلی به روشنی توضيح می دهد و می گويد ، , بله ، ما چنين كرديم و دليل موجهی هم برايش داشتيم . نظريه عاقلانه اين بود كه اگر ما به مردم عادی حمله كنيم و آنان را در معرض درد و رنج كافی قرار دهيم، دست از تخاصم با ما برخواهند داشت . , دست از تخاصم برداشتن ، در واقع حسن تعبير از مقاومت در مقابل پيشرفت های اسرائيل در سرزمين های اشغالی است . به همين دليل ، اين سياستمدار گفته است ، , ما آنقدر از آن ها می كشيم تا زير فشار ساكت شوند و بگذارند ما كارمان را بكنيم . , ملاحظه می كنيد كه اوباما امروز از اين كلمات استفاده نكرد ، اما معنی حرف های او ، در واقع همين است . دليل سكوت او در مقابل تجاوز ارضی ، اشغال سرزمين های فلسطينی و حذف هر گونه امكان مقاومت بی معنی برای استقلال ، معنائی جز اين ندارد كه مردم ساكت شوند و بگذارند ايالات متحده و اسرائيل كارشان را بكنند . اما آبا ابان كه از او نقل قول كردم ، و رئيس ستاد مشترك ارتش ، می توانستند مثل اوباما گفته باشند ، , قلب من برای غيرنظاميانی كه رنج می برند ، به درد آمده است . اما چه می توان كرد ؟ ما مجبوريم اين نظريه معقول را به اجرا در آوريم كه اگر درد و رنج كافی برای مردم ايجاد كنيم ، فرياد برخواهند داشت كه اگر ما زمين ها و منابع طبيعی شان را می گيريم ، كسی به مخالفت برنخيزد . من فقط از آنان نقل قول كرده ام . آن ها اين حرف ها را خيلی صريح زده اند . تا دلتان بخواهد از اين نمونه ها دارم . خوان گونزالس : يعنی می خواهيد بگوئيد اين كه اوباما گفته است راه های ورودی غزه را باز كنند و اسرائيل به محاصره غزه پايان دهد ، حرف های بيهوده است ؟ نوام چامسكی : البته اين كلمات خيلی قشنگ اند . و اگر چنين كند ، حرف ندارد . اما هيچ علامتی وجود ندارد كه اين حرف ها معنی بدهند . در واقع همين امروز صبح زيپی ليونی وزير امورخارجه اسرائيل به زبان فصيح گفت تا غزه يكی از سربازان اسيراسرائيلی را پس ندهد ، پای آتش بس نخواهند رفت . خوب ، همين بهانه به اسرائيل اين امكان را می دهد كه ابتكار عمل را در دست داشته باشد . البته نه در اسير كردن سربازان ، بلكه با آدم ربائی ، دزدی كشتی ها ، و انتقال آنان به اسرائيل به عنوان گروگان . واقعيت ماجرا اين است كه يك روز پيش از اسير شدن اين سرباز اسرائيلی در مرز ، نيروهای اسرائيلی وارد غزه شدند ، دو غير نظامی فلسطينی را دزديدند ، آن ها را به اسرائيل بردند و در يكی از زندان های مخفی شان به بند كشيدند . بنا به گزارشی كه من همين امروز صبح از اسرائيل دريافت كردم ، اخبار صبح امروز راديو مدام تكرار می كند كه آموس گيلاد رابط اسرائيل و مصر تاكيد كرده است كه اسرائيل علاقه ای به موافقت نامه آتش بس ندارد و می خواهد موشك پرانی ها را متوقف كنند و گيلاد شاليت هم آزاد شود . فكر می كنم اين مطلب را فردا در روزنامه ها بنويسند . بنابراين ، بله ، خيلی زيباست كه بگويند ، , مرزها را باز كنيم ،, اما حرفی از شرايطی كه به آن مردم تحميل شده است نزنند ، و در واقع نگويند چرا مرزها سال هاست بسته شده اند برای آن كه اسرائيل با حمايت ايالات متحده چنان و چنين خواسته بوده . امی گودمن : می توانيد در مورد چهارم نوامبر كه روز انتخابات بود ، و اين كه درست سه روز پيش از ادای سوگند باراك اوباما در بيستم ژانويه 2009 ، اسرائيل آتش بس يك طرفه اعلام كرد توضيحی بدهيد ؟ نوام چامسكی : روز انتخابات ، چهارم نوامبر ، اسرائيل در واقع آتش بس را نقض در نقض كرد . هنوز راكت پراكنی حماس شروع نشده بود . راكت پرانی در ماه ژوئن يا ژوئيه شروع شد . روز چهار نوامبر ، يعنی همان روز انتخابات ، به احتمال قوی به اين جهت كه همه توجهات معطوف به نقطه ديگری بود ، نيروهای اسرائيلی به غزه هجوم بردند ، ده ها غير نطامی را كه خودشان می گويند نظامی بودند كشتند و بهانه شان هم اين بود كه يك تونل پيدا كرده اند . می دانيد كه از نقطه نظر نظامی ، اين بهانه پوچ است . اگر تونلی وجود داشت ، اسرائيل می توانست آن را در خاك خودش بزند و ببندد . بنابراين ، كاملا واضح بود كه اين تهاجم برای نقض آتش بس صورت گرفت و اطمينان اسرائيلی ها هم اين بود كه با كشتن چند شبه نظامی حماس ، جنگ در خواهد گرفت و دست ارتش اسرائيل باز خواهد شد . در مورد بمبارن ( از 27 دسامبر 2008 )‌هم ، زمانبندی با دقت صورت گرفته بود .
در واقع خودشان گفتند كه ماه ها پيش از آخرين تجاوز هولناك نظامی ، همه چيز برنامه ريزی شده بود و هدف ها مشخص بودند . حمله روز شنبه ( 27 دسامبر 2008 ) ، درست پيش از ظهر كه بچه ها از مدرسه می آمدند و مردم در آن شهر متراكم می لوليدند ، شروع شد . در نخستين دقايق ، صدها انسان را كشتند . اين حمله ، با برنامه دقيقی كه از پيش تعيين شده بود ، درست پيش از ادای سوگند باراك اوباما پايان يافت . می شود حدس زد دليل عمده اش اين بود كه اوباما در مورد اين شرارت و كشتار هولناك ، كه بخش هولناكی از تاريخ را به ثبت رسانده است و شما توانسته ايد فقط لحظه هائی از آن را در فرستنده الجزيره ببينيد، سكوت كرده بود . اوباما به اين بهانه كه آمريكا در حال حاضر فقط يك رئيس جمهوری دارد و نمی تواند در آن واحد دو صدا داشته باشد ، اظهار نظری نكرد . بسيار خوب ، در روز ادای سوگند ، اين بهانه برطرف شد . حالا ديگر ايالات متحده رئيس جمهوری جديدی داشت . و اسرائيل نمی خواست با ادامه تجاوز نظامی و آن كشتار وحشيانه ، او را در وضعی قرار دهد كه مجبور به اظهار نظر فوری شود و راهی نداشته باشد جز آن كه از آن شرارت حرف بزند . بنابراين، و احتمالا موقتا ، آن تهاجم هولناك را درست پيش از مراسم ادای سوگند متوقف كردند . بنابراين ، فرصت كافی برای اوباما پيش آمد تا حرف های امروزش را بزند .
26 ژانويه 2009
8 بهمن 1387

سرنوشت خلبان اسرائیلی، حق السکوت! پرویز داورپناه


"به این مرد نگاه کنید. آیا این مرد را می شناسید؟
رون آراد، آیا از سرنوشت او اطلاعی دارید. ارزش او ده میلیون دلار است. گذشته را فراموش کنید. آینده خود را تضمین کنید.کاملا محرمانه...آیا از سرنوشت رون آراد اطلاعی دارید؟"
چند سال است اسرائیل، مبالغ هنگفتی به بهانه ی دادن آگهی یا پیام بازرگانی به رسانه های فارسی زبان خارج از کشور، بویژه تلویزیونهای سلطنت طلب در لوس آنجلس می پردازد تا دهها بار شبانه روز بین برنامه ها عکس خلبان اسرائیلی «رون آراد» را نشان دهند و متن بالا را تبلیغ کنند.
راستی رون آراد کیست و هدف اسرائیل از این کار چیست؟

روز بیست و سوم مهرماه سال ۱۳۶۵، ساعت سه بعدازظهر، چندین فروند هواپیمای جنگی اف –۴ که از پایگاه هوایی داخل خاک اسرائیل برخاسته بودند، برای بمباران مواضع نیروهای فلسطینی و لبنانی در منطقه « اشرفیه » در جنوب شرقی شهر « صیدا» و همین طور اردوگاه فلسطینی ها «المیه و میه»، وارد آسمان لبنان شدند.
با شدت گرفتن بمباران هواپیماهای اسرائیلی، ضدهوایی های متعلق به گروههای مبارز، به مقابله با این تهاجم هوایی که مانند جنگ اخیرغزه کشته و زخمی شدن زنان و کودکان را به همراه داشت، پرداختند و در آن میان جوانی فلسطینی که یک قبضه موشک ضدهوایی ( از نوعی که به دنبال حرارت هواپیما می رود ) بر دوش خویش داشت، پس از نشانه روی و شلیک به موقع، یکی از هواپیماهای فانتوم را هدف قرار داد.
پس از آنکه هواپیما مورد اصابت موشک قرار گرفت، دو سرنشین آن سراسیمه با انفجاری خفیف، از داخل هواپیما به بیرون پرتاب شدند. به دنبال سقوط هواپیما، خلبان و کمک خلبان به وسیله چتر نجات، در دو منطقه جدا گانه در داخل خاک لبنان فرود آمدند.
هلی کوپترهای جنگی اسرائیل که مشغول گشت در نزدیکی آنجا بودند، پس از اخذ دستور، به سرعت به محل فرود یکی از خلبانها شتافتند و توانستند او را قبل از اینکه به دست نیروهای مبارز بیفتد، سوار کرده و از مهلکه نجات دهند .
"رون آراد" ۲۸ ساله که در یک باغ فرود آمد، بر اثر شدت ضربه وارده، آرنج دست چپش شکست و دقایقی بعد نیروهای گروه "مقاومت مومنه" به رهبری "مصطفی دیرانی" منشعب از "سازمان امل"، که در یکی از روستاهای اطراف به نام " زغداریا " مستقر بودند، سررسیدند و زودتر از فلسطینی ها، او را به اسارت خود درآوردند و برحسب اتفاق، محلی که آراد در آنجا فرود آمده بود، خط تماس جنگ داخلی "امل" و سازمانهای فلسطینی بود.
چند سال بعد، در نیمه شب سوم خرداد ۱۳۷۳، مصطفی دیرانی در حالی که در جمع خانواده خود خفته بود، با صدای هلی کوپتر هایی که بر تپه ای نزدیک روستای " قصرنبا " در دره بقاع فرود آمده بودند، از خواب پرید ولی تا بخواهد اسلحه کمری را از زیر بالش خود بردارد، با عکس العمل کماندوهای "تیپ ویژه گولانی"، که وظیفه اصلی شان این گونه آدم ربایی ها بود، بر بالین خود رو به رو شد و در میان بهت و وحشت زن و فرزندانش، به داخل هلیکوپتر منتقل و از آنجا به پایگاهی نظامی برده شد.

پس از چند سال که از آدم ربایی های اسرائیل می گذشت ، سرانجام در خرداد ماه سال ۱۳۷۹دادگاهی نظامی، در میان حصاری از نیروهای امنیتی، برای رسیدگی به پرونده دیرانی تشکیل شد .
در این فاصله اخبار متناقضی از سرنوشت آراد منتشر می شد. خرداد ماه سال ۱۳۷۳ روزنامه «نداء الوطن» چاپ بیروت، بدون اشاره به زمان و مکانی خاص، نوشت: "رون آراد به هنگام فرار از محل بازداشت خود، از سوی نگهبانانش هدف شلیک قرار گرفته و کشته شده است." این روزنامه در ادامه نوشت: "آراد هنگامی که در اسارت عناصر منشعب از سازمان امل به رهبری مصطفی دیرانی بود، به قتل رسید."
دیرانی درباره وضعیت آراد در اولین ساعات اسارت، گفت: "اولین بار که او را دیدم، پس از سقوط هواپیمایش بود . چند ساعت بعد او به خانه من در بیروت منتقل شد. من به او لباس و غذا دادم و او با پسر من که در آن موقع دوساله بود، بازی کرد."
دیرانی همچنین تحویل خلبان اسرائیلی به عوامل ایران در بعلبک در مقابل ۳۰۰ هزار دلار را تکذیب کرد و درباره گم شدن آراد گفت: "ارتش اسرائیل به منطقه "میدون" در دره بقاع حمله کرد و دهها تن کشته و زخمی از مردم عادی برجای گذاشت؛ نگهبانان آراد که از نیروهای "امل" بودند، برای جویا شدن از احوال نزدیکانشان، او را ترک کردند و پس از بازگشت متوجه شدند که آراد در جایش نیست و دیگر او را نیافتند."
از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۴، حزب الله که از جنگ رودررو با اشغالگران فارغ شده بود، همتش را صرف آزادی اسرای لبنانی دربند، رژیم اسرائیل و نیز آزادی مزارع شبعا کرد. در میان اسرای لبنانی نام دو نفر مشهور تر از بقیه بود: شیخ عبدالکریم عبید، امام جماعت جبشیت و مصطفی دیرانی رهبر «مقاومت مؤمنه». چنانکه ذکر شد، کماندوهای اسرائیلی، این دو نفر را یازده سال و هفت سال پیش از آن، از خانه هاشان در جنوب لبنان با هلی کوپتر ربوده بودند، اما حزب الله راهی برای آزادی آنها نداشت. این شد که رزمندگان مقاومت با انجام یک عملیات محدود در مزارع شبعا که هنوز در تصرف نظامیان اسرائیل بود سه سرباز اسرائیلی را اسیر کردند. کمی بعد یک تاجر اسرائیلی هم با ترفند حزب الله با پای خود به دام حزب الله آمد و اسیر شد واسرائیل با مبادله ی اجساد کشته شدگان و اسرا توافق کرد، و مصطفی دیرانی و شیخ عبدالکریم عبید آزاد شدند. اما اسرائیلی ها سه تن از افرادی که حزب الله نام آنان را در فهرستش ذکر کرده بود تحویل ندادند. این سه نفر سمیر قنطار، یحیی سکاف و نسیم نصر بودند. اسرائیل ادعا می کرد سمیر قنطار را به هیچ قیمتی جز با تبادل رون آراد، تحویل نخواهد داد. سید حسن نصرالله برای تأکید بر اهمیت آزادی سمیر قنطار، آزادی او را همردیف با عبدالکریم عبید و مصطفی دیرانی می دانست. اما هر چه بود سمیر قنطار و آن دو نفر دیگر در چنگ صهیونیست ها باقی ماندند. بار دیگر اسرائیل حزب الله را در منگنه گذاشته بود. حزب الله چاره ای جز اسیرگیری مجدد نداشت؛ عملیاتی که زمان آن اصلا مشخص نبود. حزب الله باید تا فرا رسیدن زمان مناسب صبر می کرد.
روزنامه اسرائيلی «معاريو» محورهای سندی را که حزب الله لبنان توسط ميانجي های آلمانی به دولت و ارتش اسرائيل درباره سرنوشت رون آراد، خلبان اسرائيلی، داده، منتشرکرد.
بر اساس اين سند، حزب الله مدعی است که رون آراد ديگر در قيد حيات نيست و هنگام فرار از دست ربايندگان خود، ناپديد شد.
بر اساس اين توافق، اسرائيل، اجساد دو سرباز خود را از حزب الله پس گرفت، و در برابر، سمير قنطار، مشهورترين تروريست زندانی لبنانی، را آزاد کرد و نيز اجساد دهها نفراز چريک های حزب الله را که در نبرد ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ و نبردهای سال های قبل کشته شده بودند، به لبنان پس فرستاد.
سید حسن نصرالله در یک مصاحبه تلویزیونی با تلویزیون ان تی وی لبنان، گفت: اگر کسی "آراد" را در اختیار داشت سعی می کرد درعوض آزادی وی معامله ای با اسرائیل بکند.
نصرالله گفت:" آراد احتمالا به کوه ها و یا آب راه ها فرار کرده و یا اینکه مرده است و آثار وی از بین رفته اما دلیلی برای اثبات آن وجود ندارد"
وضعيت حقوقي اسراي جنگي در كنوانسيونهاي مختلف در لاهه و ژنو به تفصيل مورد بحث قرار گرفته است و مهمترين آنها كنوانسيون سوم ۱۹۴۹ ژنو مربوط به رفتار با اسراي جنگي است كه كشورهاي اسلامي نيز بر آن صحه گذارده اند .
اسرای جنگی باید پس از پایان جنگ، براساس كنوانسیون سوم ژنو ۱۲ اوت ۱۹۴۹، بدون تأخیر به كشور خود بازگردانده شوند.
در همه جوامع‌، معمول اين بوده و هست كه اسراي جنگي را در زندان نگهداري مي‌كنند و در جهان متمدن و عصر حقوق بشر نيز چنين است و اسيران ساليان درازي را در زندان سپری مي‌نمايند.

آزادی اسرای جنگی نیز قواعد خود را دارد و دادن آگهی برای آگاهی از وضعیت یک اسیر جنگی معمول نیست، جز اینکه هدفهای سیاسی دیگری در قفای آن باشد.
چنین است که، دولت اسرائیل برای نفوذ و کمک مالی به رسانه های فارسی زبان سلطنت طلب که که برای ادامه حیاتشان سخت به پول نیاز دارند، دست به ترفند جدیدی زده است و به بهانه ی آگاهی از سرنوشت رون آراد، از سالها پیش یک جایزه ده میلیون دلاری تعیین کرده و آگهی های بسیاری را از طریق رادیوها، ماهواره ها و تلویزیونهای فارسی زبان خارج از کشور بویژه ماهواره های لوس آنجلس و مطبوعات ایرانی با عکس رون آراد و متن بالا تبلیغ می کند و از این کار هدفش نفوذ در این رسانه ها بوده است که در برابر سیاست اسرائیل در تعرض به لبنان و اخیرا غزه، ودر باره ی جنایات اسرائیل سکوت کنند. و تا بحال نیز در این نیت خود موفق بوده است. بعبارت دیگر اسرائیل موضوع آراد رادستاویز قرار داده تا این واریز ها را مشروعیت بخشد.
بديهی است اين تلويزيونها كه از آن سوی مرزها با بضاعت و سواد اندك خويش، بدون رعايت اصول دمكراسی وديپلماسی برای ایرانیان برنامه پخش می كنند، نمی توانند نقش مؤثری در تغییر نظر منفی مردم نسبت به دولت متجاوز و خودكامه اسرائیل داشته باشند، چرا كه امروز اکثریت عظيم دانشجويان، فرهنگيان، دانشگاهيان و فرهيختگان و فرزانگان ایران، بهیچوجهً تحت تاًثير چند شبكه ماهواره ‌ای كه گردانندگان آن نه چهره های برجسته علمی و سياسی، از خیل بیسوادان و مطربان و هوچي های رژیم گذشته هستند، قرار نمي گيرند. امروز مردم ايران از چنان درك و شعوری برخوردار هستند كه خوب و بد خود را بشناسند و دست کم در مسائلی چون مظالم اسرائیل به مردم منطقه دوست را از دشمن تشخیص دهند.
اکثر مجریان و گردانندگان این شبکه هاي ايرانی متاسفانه به دروغ و نيرنگ متوسل ميشوند و منابع خبری آنها موثق نيست و هر خبری که به آنها ميرسد، بدون بررسی از صحت و سقم آن فورا منعکس مي کنند. اين مجراهای خبری صرفا برای اهداف گروهى يا تجاری افرادی بکار افتاده اند كه نمى توانند تاثير عمیق و گسترده اى بر افکار مردم در داخل کشور بگذارند؛ اکثر فعالين اين طيف امروز در آمريکا هستند و به سبب توانائی مالي، تعدادی از فرستنده های تلويزيونی فارسی زبان لوس آنجلس را در اختيار گرفته اند. بهیچوجه افرادی خوشنام با گذشته سياسی روشن در اين طيف وجود ندارند.

بهمین دلیل نیز تظاهر این طیف به دلبستگی به دموکراسی و کوشش در راه آن در شنوندگان و بینندگانشان بی اثر است زيرا آنها هنوز حاضر نيستند ديکتاتوری گذشته، کودتای بيست و هشت مرداد، پایمال شدن کامل قانون اساسی مشروطه، شکنجه ها، سرکوب ها و اعدام های پس از کودتای ۲۸ مرداد را که بر کشور حاکم بود به روشنی محکوم نموده، برای اين رفتار از ملت ايران عذر بخواهند. اما آنها در اینکه از دیگران بخواهند که از کودتای بيست و هشت مرداد صحبتی نکنند و آن را به تاریخ بسپارند چست و چالاکند. بعضی از آنان حتی دوران دیکتاتوری گذشته را دورانی طلائی ميخوانند. هدف فعاليت اين طيف بيشتر استقرار سلطنت گذشته است تا استقرار دموکراسي. اقدامات اين طيف در خيلی موارد نمايشی است و يا با هدف ايجاد تصورات نادرست صورت می گيرد. مثلا آنها ميخواهند اين توهم را ايجاد کنند که بخش های ديگر اپوزيسيون رهبری آنها را پذيرا شده و با آنها اتحاد کرده اند.

به عقیدۀ دومینیک وُلتون، کارشناس رسانه ها و پژوهشگر در مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه، "منطق رسانه ای، در کلیت خود، تحت کنترل اسرائیل قرار دارد، اما با وجود این، اسرائیل در نبرد ارتباطی و تبلیغی برنده نخواهد شد، چرا که عدم تعادل قوا در عرصۀ نظامی و شدت خشونت اسرائیلی ها، در نهایت به ضرر این کشور تمام خواهد شد".

چارلز تریپ،استاد علوم سیاسی در مدرسۀ مطالعات شرقی و افریقایی لندن نیز همین عقیده را دارد و می گوید: "تصاویر دلخراش حال و روز مردم عادی غزه، بسیار مؤثر تر از تصاویر سخنگویان دولت اسرائیل است که معمولاً در بارۀ مبارزه با تروریسم به توضیح می پردازند".

در واقع مي توان گفت، در جنگ تبليغاتي عمده ترين رسانه هاي تحت كنترل اسرائیل از همين چهره هاي كودكان غرق در خون شكست خوردند و تدبير جلوگيري از ورود خبرنگاران به غزه شكست خورد. يك كودك غرقه در خون براي اسرائيل و حاميان جهاني اش واقعاً نااميد كننده است. اما چه مي توان كرد، تكنولوژي همانطور كه در اختيار اسرائيل بود تا فاجعه را در غزه عميق تر كند و ابعاد آن را گسترش دهد به همان نسبت نیزاين امكان را بوجود آورد تا چهره معصوم كودك فلسطيني غرقه در خون را در معرض ديدگان جهانيان قرار دهد.

اين چهره هاي غرقه در خون كودكان فلسطيني است كه سران جنايتكار اسرائيل را به محاكمه تاريخ مي كشاند و اگر مي بينيد آمريكا آخرین قطعنامه شوراي امنيت را «وتو» نکرد، این امر از عمق جنایات شرم آور اسرائیل سرچشمه می گیرد.