۱۳۸۹ مهر ۲۰, سه‌شنبه

Iran Gun fire , Sanandaj shooting kills 5 people - 7 October 2010

دریافتی: پولی که سفارت ایران خرج کرد

من يك پزشك جوان ايراني و عضو پزشكان بدون مرز هستم و در حال حاضر در نيجريه مشغول خدمت.

جهت اطلاع، دو هفته قبل قرار بود 3 پرشك ايتاليايي عضور كانون به كشور مالي جهت ماموريت پزشكي اعزام شوند و من با توجه به حس كنجكاوي و با علم به اينكه آقاي احمدي نژاد در اين مجدوده زماني قرار است به مالي و نيجريه سفر داشته باشند، از كانون درخواست كردم كه بجاي يكي از آن پزشكان من را به مالي اعزام نمايند و آنها هم به دليل بعد مسافت كمتر من نسبت به آنها اين امر را قبول كردند و من تقريبا 8 روز زودتر از رييس دولت در مالي بودم و براي كارهاي پاسپورت به سفارت مراجعه ميكردم و طي دو سه روز اول مراجعاتم به سفارت ايران در مالي متوجه شدم كه سفارت تي شرتهاي تهيه كرده كه روي آن همان جمله معروف يا اميرالمومنين احمدي نژاد مبارك باد درج شده و روزانه 200 الي 300 نفر جوان مالييايي به سفارت مراجعه كرده و كاركنان سفارت جلساتي را براي آنها گذاشته و در آخر هم يك تي شرت و يك پرچم ايران به آنها اهدا ميكردند كه بعدا متوجه شدم كه اين حوانان را براي استقبال از ريس دولت ما استخدام كرده و حتي براي حضور آنها در مسير حركت ايشان در آن روز برابر با مبلغ 5 الي 15 دلار هم به هر يك پرداخت كرده اند.

بگذريم ، من فقط ميخواهم بگويم كه مردم نيجريه و بخصوص مالي آنقدر در فقر مالي به سر ميبرند كه به جرات مي توانم بگويم 90% آنها حتي از داشتن تلوزيون و رايو محروم هستند و آنقدر در فقر زندگي ميكنند كه فقط هر كسي افراد ده و يا شهر خود را ممكن است بشناسد و حتي بيسترشان دولتمردان خود را نميشناسند چه برسد به اينكه بدانند ايران اصلا چي هست و يا اگر بدانند كه يك كشور است ولي فكر ميكنند كشوري در افريقا يا آمريكايي جنوبي بايد باشد! اين مطلب را دقيقا پس از حضور رييس دولتمان در مالي متوجه شدم كه هر جايي كه ايشان ميرفتند من چند ساعت بعد از آدمهايي كه به استقبال ايشان آمده بودند سوال ميكردم كه احمدي نژاد رييس دولت ايران است و آيا ميدانيد كه كشور ايران در كجا واقع شده كه اين جوابهاي بالا را ميشنيدم و فقط يك مورد كه بنظر كمي به سياست علاقه داشت گفت يكي از كشورهاي شوروي سابق است!

خاطره از سفر ايشان به اين دوكشور بسيار دارم كه صجبتهاي وي را وقتي در سايتها خواندم 2 شاخ به اندازه عاج فيل در آوردم! و براي شما به همين حد بسنده ميكنم تا شما نيز حقيقت را دريابيد و تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل!

ضمنا طي اين دو هفته تا آنجايي كه من تحقيق كردم دولت مالي يك ريال بابت استقبال از رييس دولتمان خرج نكرده است و تمامي مخارج به عهده سفارت ايران بوده جتي بنرهاي خياباني را هم سفارت ايران نصب كرده! و نيز در كل اقامت ايشان در مالي فقط يك بار راديو اين كشور علام كرده كه چنين شخصي به مالي سفر كرده است و تلوزيون آنها اصلا خبري منتشر نكرده چه قبل چه در حين و چه بعد از سفر ايشان. در نيجريه هم كما بيش اوضاع به همين منوال بود

با احترام
دكتر مجيد ا...

پ.ن: شايد اگر وقت كنم كل خاطراتم در از سفر رييس جمهور به مالي و نيجريه در جايي منعكس كنم

وضعيت پژوهش و نيروی انسانی در صنعت نفت ايران.ژاله وفا

تقديم به گارگران شريف پتروشيمی پرديس و خانگيران که در آتش سوزی جان باختند و دولت حتی به وضع خانواده آنها کوچکترين رسيدگی نکرده است.
در بخش چهارم سلسله نوشتارهايی که به بررسی وضعيت صنعت نفت و گاز کشور اختصاص داده ام ،طبق درخواست 3 تن از کارکنان شرکت نفت و گاز ايران به بررسی وضعيت پژوهش و نيز نيروی انسانی صنعت نفت و گاز کشور ميپردازم.
قبل از پرداختن به مساله پژوهش در صنعت نفت مقدمتا بايستی خاطر نشان سازم که در هر جامعه ای که تنها منبع اصلی و اتکای دولت بر يک صنعت تک محصولی است ( همانند نفت در ايران )کل کشور و اقتصاد با مجموعه ای از عوارض روبرو است و مسلما در اين نوع اقتصاد وابسته بخشهای مولد اقتصاد ، مقهور بخشهای غير مولد خواهند بود .معروف است که در کشورهای صنعتی برای توليد ثروت در کشورتکيه بر علم و دانايی 70 درصد می باشد،اين امر در ايران با در نظر گرفتن وضعيت پژوهش کمتر از 20 درصد است.در کشور ما که اقتصاد آن رانتی است ، حتی بخش خصوصی نيز برای توليد ثرو ت تمايلی به تحقيق و پژوهش نشان نمی دهد .و از آنجا که دولت در کانون و مرکز توزيع رانت قرار گرفته است ،حتی بخش خصوص نيز در عوض کاهش هزينه ها سعی دارد از طريق نزديکی به حوزه های رانتی ، بهره وری خود را افزايش دهند. خصوصا در صنعت نفت و گاز چه در دروه رفسنجانی و چه در دوره خاتمی( با وزير نفتی همانند بيژن زنگنه ) و نيز در دوره احمدی نژاد استراتژی اصلی در سياستهای وزارت نفت ، استخراج هر چه بيشتر نفت و گاز و فروش آن و کسب در آمد بوده است .در اين دولتها فقدان برنامه ای منسجم و سنجيده در راستای مديريت صحيح ذخاير نفتی کشور که به بهينه سازی توليد و کاهش آن اهميت بايسته را داده و پژوهش و تحقيق در طرح ها و پروژه هاى صنعت نفت با هدف تبديل منابع نفت و گاز به ارزش افزوده صورت گيرد ، بسيار آشکاربوده و است .
پژوهش و فناورى در صنعت نفت
پژوهش و فناوری در صنعت نفت موضوعى كليدي، استراتژيك و حساس است. برای رسيدن به موقعيت ممتاز جهانى به لحاظ شاخص های توليد علم و فناوري، امروزه کشورها و شركتهاى كوچك وبزرگ نفتی دنيا، هر يك به تناسب سهم خود از اقتصاد نفت و گاز، بخشهاى ويژه اى را به امر پژوهش و تحقيق اختصاص داده اند.بودجه ای كه شركتهاى بزرگ نفتى دنيا، صرف امور تحقيقاتى خود مى كنند، بهترين گواه بر اهميت امرپژوهش و دستيابى به تكنولوژى های نوين و کاربردی نزد آنهاست. من باب مثال کشورهايی نظير فرانسه بدون داشتن نفت حجم تحقيقات و پژوهش بسيارگسترده ای را در شرکت Total دارد.
آمار كشـورهاى مختلف صنعتى جهان اين تقيسم بندى را نشان مى دهد كه حدود 60% بودجه تحقيقاتى كشورها صرف تحقيقات توسعه‌اى مي‌شود، حدود 25% به تحقيقـات كاربردى و بقيه به تحقيقـات بنيادى اختصـاص مي‌يابد . در حالى كه براساس آمارهاى ارائه شده، فقط حدود 11% بودجة تحقيقاتى در كشور ما صرف تحقيقات توسعه‌اى مي‌شود (شيخان و رضايى 1381،بررسى روند برنامه تحقيقات صنعتى در ايران و مقايسه آن با ساير كشورها. فصلنامه سياست علمى و پژوهشى رهيافت شماره 28 : 123ص)
تعداد محققين و پژوهشگران نسبت به جمعيت حتی طبق بر آورد پرويز نوری مديركل پژوهش و فناورى وزارت نفت بدينسان است :"در کشورهای پيشرفته بيش از ۲۵۰۰ نفر، در کشورهای توسعه يافته بيش از ۱۰۰۰ نفر، در کشورهای در حال توسعه ۵۰۰ نفر و در کشورهای عقب مانده بيش از ۲۰۰ نفر محقق در ۱ ميليون نفر جمعيت وجود دارد که در ايران با حدود ۷۵ ميليون نفر جمعيت بايد ۱۵ هزار محقق وجود داشته باشد. "
اما در جامعه جوان ما، كه از مهاجرت مغزها رنج مي‌برد، دستيابی به اين ميزان به علت فقدان فضای مناسب پژوهش که امنيت سياسی ، اجتماعی وقضايی يکی از پايه ترين آن شرايط است ،متاسفانه امری محال جلوه می نمايد. محمد رضا مقدم معاون " وزير" نفت در امور پژوهش و فناوری نيز اقرار می کند ( شانا 19 مرداد 89 )که": هم اكنون به لحاظ فناوری نسبت به ساير صنايع نفت كشورهايى جهان در جايگاه مناسبى قرار نداريم. "
نوآوری در صنعت نفت تا کنون بيشتر در استفاده متفاوت از يک تکنولوژی قديمي، توليد از ميدانهای با عمر زياد و برداشت از ميدانهايی که تاکنون توليد آنها مقرون به صرفه نبوده، نمود داشته است. در اين نگاه نوآوری تنها بکارگيری روشهای پيشرفته‌ای است که افزايش درآمد حاصل از منابع نفت و گاز کشور را به دنبال داشته باشد ، اما نوآوری همراه با رشد و از طريق بهبود کيفيت، توسعه محصول، کاهش هزينه توليد، بهبود مراحل توليد، کاهش مصرف انرژي، رعايت عمران محيط زيست، ايجاد مزيت رقابتی و گسترش سهم بازار وايجاد بازار جديدو... تعريف مي‌شود.
قبل از پرداختن به مشکلات و ضعفهای امر پژوهش در صنعت نفت و گاز کشور به معرفی مختصر پژوهشگاه صنعت نفت ميپردازم
پژوهشگاه صنعت نفت در وب سايت خود اين پژوهشکده را اينسان معرفی نموده است :
پژوهشگاه صنعت نفت يكى از مراكز تحقيقاتى پرسابقه كشور است كه اولين بار در سال 1337 شمسى در دانشكده فنى دانشگاه تهران با عنوان «آزمايشگاه‌هاى تحقيقاتى در زمينه نفت»، شروع به كار كرد. در سال 1339 با نام «آزمايشگاه‌هاى مهندسى و بهره‌بردارى» و در سال 1344 با عنوان «آزمايشگاه‌هاى تحقيقات موتورى سوخت و روغن» درتأسيسات رى (محل فعلى سازمان ) مشغول به كار شد. اين سازمان تا شروع انقلاب اسلامى زير نظر امور توسعه و تحقيقات شركت ملى نفت قرار داشت. با تغييرات عمده‌اى كه در طرحهاى تحقيقاتى (در جهات كيفى و كمى) و ميزان فعاليتهاى خدماتي، آزمايشگاهى و مشاوره‌اى و نيز با شناخت تواناييها و خدمات اين مركز و تثبيت و تأييد توان بالقوّه و بالفعل آن به عمل آمد، اين مركز پژوهش و خدمات علمي، طبق موافقت نامه اصولى سال 1368 شوراى گسترش وزارت فرهنگ و آموزش عالي، «پژوهشگاه صنعت نفت» ناميده شد. اين پژوهشگاه، در زمينه تحقيقات بنيادي، كاربردى و توسعه‌اى فعاليت دارد. پژوهشگاه ياد شده اكنون تعداد قابل توجهى نيروى انسانى متخصص دارد كه شامل 227 نفردر سطح دكترى و فوق ليسانس، 167 نفر ليسانس و 317 نفر نيروى پشتيبانى مي‌باشد. از اين ميان، 267 نفر عضو هيئت علمى پژوهشگاه مى باشند.
جالب اينکه گرچه پژوهشگاه صنعت نفت حدود 50 سال است كه فعاليت دارد، ولى به طور رسمى از سال هاى 78 -77 واحد پژوهش به چارت سازمانى وزارت نفت راه يافته است. به گفته مديرعامل شركت پژوهش و فن‌آورى پتروشيمى حدادى اصل (هفته نامه دانش نفت 30مارس 2008 ):" بحث پژوهش در پتروشيمى بسيار جوان است. بطوريكه پژوهش به صورت عملى و منسجم از حدود پنج سال پيش در پتروشيمى شروع شده است."و دكتر محمدرضا مقدم معاون " وزير "نفت در امور پژوهش و فناورى تازه در 19 مرداد 89 ( شانا ) اعلام ميدارد که :" نظامنامه جديد پژوهش و فناورى صنعت نفت از شهريور امسال در اين صنعت اجرا خواهد شد .!!
مشکلات و ضعفهای تحقيق و پژوهش در صنعت نفت و گاز ايران بطور کلی از قرار ذيلند :
◄1- جدی نگرفتن نياز به پژوهش و خلق فناوری در صنعت نفت.
همانگونه که اشاره شد تا زمانی که هدف اول در سياستهای نفتی ، استخراج هر چه بيشتر نفت از چاهها باشد ، کمتر به امر نياز به خلق و توسعه تکنولژی به مثابه ابزار کسب منافع اقتصادی بها داده می شود وايجاد قابليت توليد يعنی افزايش توان طراحی و مهندسی و نو آوری فناوری در اين صنعت نهادينه نخواهد شد.در واقع مديران مسئول در شرکتهای نفت و گاز حتی دانش فنی برای توليد يك محصول را چندين بار و با پول نفت خريداری می کنند .آنهم در عصری که بعلت رشد علم و تکنولژی ، عمر مفيد هر تکنولژی را 2 سال بيشتر نمی دانند. تازه در مرداد ماه امسال آقای دكتر مقدم معاون "وزير" نفت در امور پژوهش و فناوری با تاكيد بر اين كه كشورهای غربی هميشه فناوری های قديمی و از رده خارج شده خود را به ايران می دهند( وفراموش می کند به نقش مديريت تاکنون مسئولان اين رژيم نيز اشاره کند که ما نيز بعلت نداشتن برنامه تا کنون نيز خريده ايم !) وعده می دهد :" بر اساس نظام نامه جديد پژوهش و فناوری صنعت نفت، تلاش مى شود از خريداری مكرر دانش های كنونی مشابه در صنايع مختلف جلوگيری شود!"
تا زمانی که مهندسين نفت ما در بسياری از کارخانجات صنعت نفت متاسفانه تنها در حکم کاربران و يا تعميرکاران دستگاههای وارداتی هستند و در جريان توليد و ماهيت آن قرار نمی گيرند وحتی قرار دادهای انتقال تکنولژی نيز غالبا بصورت خريد است و موجب توسعه تکنولژيک در اين صنايع نمی گردد ، صنعت نفت جانمايه خود را از منابع خارجی خريداری خواهد کرد و بدان وابسته خواهد بود .
◄2-وابستگى عملکردهای پژوهشی به سليقه های مديريتی و سياسی.
متاسفانه درشرکتهای نفت و گاز بسياری از مديران به امر پژوهش اعتقادی ندارند و به آن به عنوان يك امر صوری نگاه می كنند و در تصميم گيری های انتقال تكنولوژی و سياست گذارى های كلان ،پژوهش حضور ندارند. يک نمونه آشکار آن تصميم گيری سياسی يکباره در باز نگری در توليد گاز طبيعی مايع (ال ان جی ) و صادرات آن در پس تحريمها و تکيه را صرفا بر صادرات گاز از طريق خط لوله گذاشتن است که نگارنده در نوشتار قبلی به بررسی آن پرداختم و توضيح دادم که با اينگونه باز نگريهای يکباره تمامی انرژی انسانی و سرمايه و پژوهشهايی که در باره توليد و صادرات گاز مايع طبيعی بکار رفته بی اثر می گردند . همچنين يكى ديگر از ايرادات ،ناتمام ماندن كار و برنامه پژوهش پس ازتغيير مديران است .در برخى از موارد مشاهده شده است كه مديران جديد،برنامه های مديران قبلى را رها و برنامه هاى تازه ای را شروع مى كنند كه اين امر خود باعث از دست دادن زمان و افزايش هزينه مى شود و به نتيجه نرسيدن و ابتر ماندن طرحهای پژوهشی ميشود.
◄3- کمبود بودجه پژوهشی و موانع ساختاری در امر پژوهش
در دو نوشتار قبلی از قول محمد علی عمادی مدير پژوهش و فناورى شركت ملى نفت ايران( 24 تير 89 پترو نت ) نقل کردم که بودجه پژوهش تنها 2 درصد بودجه عملياتی شرکت نفت همانا ۵۰ ‬تا ‪ ۵۵‬ميليارد تومان می باشد که با اين حساب در واقع بودجه حوزه علميه (173 ميليارد تومان ) سه برابر بودجه پژوهشی شرکت نفت می باشد ! آقای باقر مهاجرانی رئيس پژوهشگاه صنعت نفت در 22 ديماه 86 در مصاحبه با روزنامه مردمسالاری عنوان می کند :"کدام بودجه؟! ما بودجه پژوهشى نداريم. وزارت نفت فقط حقوق و دستمزد ما را مى دهد و بس. بقيه را بايد خودمان درآمدزايی کنيم. بعد اجازه خرج از همان درآمدى که ايجاد کرده ايم را از هيات امنا مى گيريم که وزير نفت و وزير علوم عضوش هستند. "
مهندس پرويز نوری مديركل پژوهش و فناورى وزارت نفت نيز( 1 بهمن 87 جام جم)اعلام کرده است که بودجه پژوهش که از يك درصد درآمد عملياتى شركت ها تامين مى شود ، بعلت وجود قوانين و مقررات ناسخ و منسوخ در اين مسير، بازدارنده و محدوديت زاست. به عنوان مثال، قانون مناقصات همان گونه كه درباره ديگر موضوعات قابل اجراست، درباره پژوهش براحتى اعمال شدنى نيست. به همين دليل ما با دانشگاه ها طرف قرارداد شده ايم. براى بخش خصوصى هم مصوب شده است كه از وزارت علوم مجوزی بگيرند و براى جذب بودجه با ما طرف قرارداد شوند. وزارت نفت در سال 1385، 207 ميليارد تومان بودجه پژوهش داشت كه تنها 59 درصد از آن جذب شد و موانع موجود بر سر راه عقد قراردادهای پژوهشى اجازه جذب تمام بودجه را نداد. در سال 1386 بودجه پژوهش وزارت نفت 220 ميليارد تومان بوده و امسال نيز كمى بر آن افزوده شده است. مشخص است كه جذب تمامى بودجه پيش بينى شده در سال جارى همچون سنوات گذاشته به دلايل مختلف امكانپذير نخواهد شد."ناگفته پيداست که طبيعتاً وقتی مديريتی توانا و قوی و با برنامه بودجه پژوهشی را هدايت نكندو مشکلات بوروکراتيک و ساختاری برجا بمانند ،بودجه کافی هم تأثيری بر پژوهش و در نتيجه بر توسعه كشور نخواهد گذاشت و اين بودجه به هدر خواهد رفت.
◄4-کمبود نيروی انسانی متخصص
آقای باقرمهاجرانی رئيس پژوهشگاه صنعت نفت (ايسنا 8 آبان 86 ) در اولين ماههای حضور خود در پژوهشگاه اعلام کرد: وجود حدود 60 متخصص PhD در پژوهشگاه با برنامه‌های استراتژيک صنعت نفت تناسب ندارد و اين تعداد افراد برای تحقق اهداف پژوهشگاه در سال 87 کافی نيست و برای توسعه فعاليتهای پژوهشی به حداقل 300 متخصص دکتری نياز است. اين در حالی است که دكتر مقدم معاون "وزير" نفت در امور پژوهش و فناوری (شانا 19 مرداد89) در نخستين نشست مديران پژوهش و فناورى صنعت نفت با يادآورى اين كه بر اساس چشم انداز 20 ساله، ايران بايد در زمينه فناورى در سال 1403 رتبه نخست منطقه خاورميانه را در اختيار داشته باشد!! گفت: برای ارتقای پژوهش و فناوری در صنعت نفت 5 نسل پيش‌بينى شده كه هم‌اكنون در برخى شاخص‌ها در نسل يك و در برخى ديگر در نسل 2 قرار داريم، ولى برنامه ريزی شده تا دو سال آينده به نسل سوم و تا 5 سال آينده به نسل چهارم برسيم كه در اين صورت مي‌توانيم اميدوار باشيم تا پايان چشم‌انداز به رتبه نخست فناوری در خاورميانه دست پيدا كنيم!
◄5- عدم ارتباطات بين المللى وتماس با تجربيات شرکتها و پژوهشگران خارجى
از ديگر مشکلات و کمبودهای پژوهش در صنعت نفت و گاز کشور است.که مساله تحريمها نيز بسيار بدان دامن زده است .در حال حاضر پژوهشگران در اين زمينه با محدويتهاى مالى و اقتصادى و سازمانى دست به گريبانند،در حالى که داشتن ارتباطات بين المللى يکى از راه های تسريع در دستيابى به فناوری است.
◄6- دور ماندن پژوهش در صنعت نفت از گردونه رقابت، بازار و مشتری
يكى ديگر از دلايل عقيم ماندن پژوهش درصنعت نفت كشورمان است. فصل مشترک همه سرمايه گذاری ها در بخش پتروشيمی و نفت و گاز، اين است که هيچ کدام مطالعه بازار نيست .نبايستی در اختراع وپژوهش تنها در حد و سطح خلق يک ايده و طرح جديد ماند بلکه بايستی در راستای نو آوری به بهره برداری و استفاده تجاری از يک ايده در جهت توليد يک محصول جديد يا بهبود محصول موجود در بازار نيز گذر کرد.و با در نظر گرفتن استراتژی بازار مصرف ميزان ريسک را به حداقل رسانده و فرصت های جديد برای توسعه و تاثيرگذاری در بازار ايجاد کرد .چرا که در واقع پيشرفته‌ترين تكنولوژي‌ها و تكنيك‌‌ها زمانى می ‌توانند منشأ رشد اقتصادی باشند، كه در توسعه محصولات و خدمات نوآورانه، به نياز‌های بازارنيز توجه شود. وقتی که گسترش دواير پژوهشی بدون تقاضای حقيقی صنعت انجام ميگيرد و نيز تحقيقاتی هرگز به نتيجه نميرسند و يا ناظر به حل مساله صنعت نمی شوند و يا قابل انتقال به صنعت نيستند ، همه با هم موجب اتلاف سرمايه و تخريب فضای رقابتی می شوند.
جالب توجه است که طرح رساندن ايده تا بازار در پژوهشگاه صنعت نفت عمر چندانی ندارد و تازه 2 سال است که اجرايی ميشود !! زيرا آقای باقرمهاجرانی رييس پژوهشگاه صنعت نفت (نفت نيوز 1 2خرداد 87) معتقد است:" در گذشته فرايند "ايده تا محصول" مطرح بود که تنها به ايجاد واحد صنعتی منجر مي‌شد و تضمينی وجود نداشت که محصول به بازار برسد، اما فرايند "ايده تا بازار" که اينک در برنامه‌ها به کار گرفته مي‌شود ، تکميل کننده حلقه تامين ارزش توليدات پژوهشگاه است. در همين ارتباط در جهت بهبود عملکرد پژوهشگاه در اين بخش، واحد تحقيقات بازار در درون مجموعه پژوهشگاه صنعت نفت راه اندازی شده است که وظيفه شناسايی نياز سنجی بازار و هم بازاريابی محصولات را بعهده دارد."
اما از آنجا که در هر نظام استبدادی منجمله نظام ولايت فقيه ،مجموعه نگری اصل نيست و بر اساس اصل تقدم ايده ای بر ساير ايده ها رفتار ميشود ،به جايی اينکه راه حل مشکل نگرش صرف به تحقيقات و پژوهشهايی که در طی فرايند خود از ايده راه به بازار نميبرند نگريسته شود ،اظهاراتی از اين قبيل را از زبان باقر مهاجرانی رئيس پژوهشگاه صنعت نفت ميشنويم( 22 آبان 86 در مصاحبه با روزنامه مردمسالاری ):"سوال خبرنگار : در صحبت هاى خود از لفظ پژوهشگر صنعتى استفاده کرديد. چه تفاوتى ميان پژوهشگر صنعتى و دانشگاهى مى بينيد؟ تفاوت بسيار زياد است. من اصلا پژوهشگر دانشگاهى را قبول ندارم، چون وقتى در دوران بحران بوديم، وارد ميدان نشدند و حال آنکه پژوهشگر صنعتی ما ايثار کرد و درجه علمی ارتقاء مقام در هيات علمى و رشد جايگاه شخصی خود را فداى کمک به صنعت کرد."
ناگفته پيداست که اين نوع نگرش سلبی نسبت به همه پژوهشگران دانشگاهی فضای ارتباط دانشگاه با صنعت را در ايران که خواه نا خواه بسيار سرد و کدر است را خرابتر نيز می سازد .بی دليل نيست که جديدا ( 27 شهريور 89 ) در خبر ها از قول آقای روستا آزاد رئيس دانشگاه صنعتی شريف در گفتگو با خبر گزاری مهرميخوانيم که :" وزارت نفت در يکسال گذشته بحث بازنگری نحوه تعامل وزارت نفت با دانشگاهها را مطرح کرده است. اعتقاد دانشگاهها اين است که برای اين بازنگری نيازی به توقف طرحها و تسويه حساب طرحها نيست اما وزارت نفت نه تنها قراردادهای جديدی با دانشگاهها اجرا نکرد بلکه قراردادهای گذشته را نيز متوقف کرد! و بر اساس يک طرح ، لايه ای در وزارت نفت متشکل از دانشگاه صنعت نفت، پژوهشگاه نفت، يک پژوهشکده و مرکز مطالعات انرژی اين وزارتخانه تشکيل شده است که قرار است وزارت نفت هر پروژه پژوهشی را ابتدا به اين چهار مرکز ارجاع دهد و اگر آنها گفتند نمی توانيم انجام دهيم ،آنگاه پروژه به دانشگاهها ارجاع شود. از ظاهر اين تئوری ممکن است چيزی به نظر نيايد ، اما واقع قضيه اين است که اين چهار مرکز پژوهشی وابسته به وزارت نفت ظرفيت انجام کل توان پژوهشی نفت را ندارند و وقتی اين ظرفيت را نداشته باشند حاضر به گفتن "نمی توانيم" هم نمی شوند. لذا اينطور رفتار می کنند که معمولا پروژه ها را می گيرند و دست دوم به دانشگاهها رد می کنند. اين يعنی واسطه گری صرف."
و اما وضعيت نيروی انسانی صنعت نفت و گاز 
ابتدا به آمار ها در اين زمينه نظری بيافکنيم :گزارش های رسمی وزارت نفت نشان می دهد که مجموع نيروی انسانی صنعت نفت در سال گذشته را 91 هزار و 454 نفر تشکيل داده اند که اين تعداد 87 هزار و 32 نفر کارمند و حدود 4 هزار و 415 نفر کارگر هستند .پانا نيوز پايگاه اطلاع رسانی نفت انرژی طی گزارشی اعلام کرده است " از نظر ميزان تحصيلات در يک دهه گذشته نشان می دهد که در سال 1378 حدود 80 درصد نيروی انسانی شاغل دارای تحصيلات زير ديپلم (55 درصد) و ديپلم (25 درصد) بوده اند. اما در حال حاضر 34 درصد از سمتهای صنعت نفت ديپلم پذير و پايين‌تر (16.4 درصد زير ديپلم پذير، و17.4 درصد ديپلم پذير) بوده ضمن آنکه 26.9 درصد سمتها دارای شرايط احراز تکنسينی (فوق ديپلم پذير)، 34.1درصد ليسانس پذير و 2.1 درصد فوق ليسانس پذير و بالاتر و 2 درصد سمت‌ها نيز فاقد شرايط احراز بوده که تحت بررسی هستند. همچنين جمعيت زنان شاغل در صنعت نفت حدود چهار هزار و 419 نفر بوده که 68 درصد زنان شاغل در صنعت نفت دارای تحصيلات دانشگاهی ليسانی و بالاتر هستند. بررسی وضعيت سنی در صنعت نفت کشور حاکی از آن است در حال حاضر حدود يکهزار و 440 نفر نيرو کمتر از 25 سال در صنعت نفت خدمت مي‌کنند و اين در حالی است که کارکنان گروه سنی 45 تا 50 سال بالاترين آمار را در صنعت نفت دارند. از سوی ديگر هم اکنون در کل مجموعه صنعت نفت تعداد 788 نفر از کارکنان با بيش از 60 سال سن کماکان مشغول به فعاليت هستند.
همچنين هم اکنون حدود 17 هزار نفر با سابقه زير 5 سال و حدود 6 هزار نفر با سابقه 10 تا 14 سال در خدمت صنعت هستند که بيشترين تعداد از نظر سابقه خدمت بين 20 تا 24 سال را شامل می شوند.بررسی ميزان ورود و خروج نيروی انسانی در 5 سال گذشته حاکی از آن است که در اين مدت 15 هزار نفر از صنعت نفت خارج و 18 هزارنفر وارد اين صنعت استراتزيک شده اند. پيش ‌بيني‌های انجام شده از خروج عادی کارکنان صنعت نفت در 5 سال آينده به تفکيک مقطع تحصيلی در سال 89 کمترين خروجی را خواهيم داشت و بيشترين خروج در سالهای 91 و 92 و بعد از آن اتفاق خواهد افتاد. بر اين اساس کارشناسان معتقدند که اگر امروز شروع به جذب نيروی انسانی جايگزين شود ، با احتساب دوره آموزشي، زودتر از يک سال آينده نمي‌توان اين نيروها را به کار گرفت و بايد به سرعت دراين مورد تصميم گيری و اقدامات لازم در وزارت نفت انجام شود.
همچنين پانا نيوز۲۴ مرداد1389 با سيد عليرضا ميرمحمد صادقی مديرکل دفتر وزارتی"وزيرگ نفت انجام داده است . کسی که حضورش مايه گلايه های شديدی از طرف بسياری از کارکنان نفت شده است .و در نامه يکی از کارکنان شرکت نفت به نگارنده نيز آمده است که وی قرار است با تجديد نظر و جايگزينی نيروهای کارکشته و متخصص نفت با بسيجی ها و کادرهای سپاه در سطح مديريتی فاتحه شرکت نفت را بخواند.که اين ظن با هشداری که نگارنده نسبت به سلطه سپاه بر صنعت نفت و گاز کشور در 3 نوشتار قبلی داده ام نسبت به تسری اين سلطه در سطح مديريتی شرکت نفت نيز نفت محل و ميدان می يابد .پانا نيوز نيز اذعان ميکند که بسياری از کارشناسان نفتی معتقدند حضور فردی مثل ميرمحمد صادقی که از حوزه بازرگانی است در حوزه منابع انسانی نفت ، بدون شناخت از بدنه اين صنعت بسيار غير کارشناسی است.ميرمحمد صادقی در اين مصاحبه اعلام می کند که ميانگين سنی مديران و کارکنان نفتی در حال حاضر بين 55 تا 59 سال است در حالی که افراد در 60 سالگی بازنشسته می شوند. در حال حاضر 788 نفر در نفت کار می کنند که سنی بالای 60 سال دارند و حدود 11 هزار و 500 نفر هم بين 55 تا 60 سال هستند .بنابراين تا 5 سال آينده بايد منتظر خروج بيش از 12 هزار نفر از کارکنان صنعت نفت باشيم که تعدادی از اين افراد قطعا از پست های مديريتی بازنشسته می شوند.
وی به پايين بودن حقوق و دستمزد کارکنان شرکت نفت در مقايسه با حقوق و دستمزد کارکنان ديگر کشورها در سکوهای نفتی و دکل های حفاری اذعان می کند و اعلام می کند :حقوق کارکنان شرکتهای خارجی بين 7 تا 10 برابر حقوقی است که ما به کارشناسان فعال بر سکوهای خود می دهيم!
وضعيت نيروی انسانی صنعت استراتژيک نفت ايران را از زبان مسئولين آن در اين نظام مشاهده کرديم. اما وقتی اظهار نظرات کارگران و کارمندان شرکت نفت را ملاحظه می کنيم ،می بينيم که فصل مشترک حرف آنها اين موارد است : كاهش خدمات رفاهي، كاهش حقوق پايه ، كاهش ساعات اضافه‌كاري،فقدان امنيت حقوقی و شغلی نزد کارمندان و کارگران پيمانی ،كاهش سرمايه گذاری خارجی در بخش نفت بر اثر تحريمها و در نتيجه از بين رفتن موقعيتهای شغلی و و اخراج کارکنان در اثر راکد ماندن بسياری از طرحهای نفتی ، و تسلط شرايط رکودی بر مناطق نفتی کشور در پی اجرای سياست‌های بی خردانه احمدی نژاد در سطح خارجی و داخلی .
در 8 خرداد 89 عيسی کمالی دبيراجرايی خانه كارگر بوشهر از رشد ميزان بيكاری در اين استان خبر داد و گفت:" استان بوشهر صنايع بزرگ و تاثيرگذاری ندارد و تنها مركزی كه مي‌توانست بيكاری استان را كاهش دهد منطقه عسلويه بود كه آن هم با بحران بيكاری و تعطيلی واحدهای اين منطقه روبرو شده است.در گذشته 60‌هزار نفر در منطقه عسلويه كار مي‌كردندكه در حال حاضر هشت‌هزار نفر در عسلويه كار مي‌كنند، گفت: طی چهار سال گذشته 52‌هزار كارگر در اين منطقه شغل خود را از دست داده‌اند و اين در حالی است كه دولت همچنان ادعا دارد پروژه‌های متعددی در حال راه‌اندازی در اين منطقه است!"
بدينسان ملاحظه می شود که در نظام ولايت فقيه تسلط استبداد ضد رشد باعث شده است که فقدان برنامه ريزی صحيح استراتژيک ترين صنعت ايران را هم در امر پژوهش و هم در زمينه وضع معيشت و شغل نيروی انسانی آن با مشکلات عديده ای دست بگريبان سازد.
به نقل از سايت رنگين کمان

نحوه کشته شدن کیانوش آسا از زبان برادرش

VOAمصاحبه ی مادر و خواهر کیانوش و کامران آسا با

White House shifts Afghanistan strategy towards talks with Taliban

Taliban guerrilla fighters
Any negotiations with the Taliban would be conducted largely in secret, through third parties, Washington sources reported. Illustration: Saeed Achakzai/Reuters

The White House is revising its Afghanistan strategy to embrace the idea of negotiating with senior members of the Taliban through third parties – a policy to which it had previously been lukewarm.

Negotiating with the Taliban has long been advocated by Hamid Karzai, the Afghan president, and the British and Pakistani governments, but resisted by Washington.

The Guardian has learned that while the American government is still officially resistant to the idea of talks with Taliban leaders, behind the scenes a shift is under way and Washington is encouraging Karzai to take a lead in such negotiations.

"There is a change of mindset in DC," a senior official in Washington said. "There is no military solution. That means you have to find something else. There was something missing."

That missing element was talks with the Taliban leadership, the official added.

The American rethink comes in the aftermath of the departure last month of General Stanley McChrystal, the top US commander in Afghanistan.

Barack Obama, apparently frustrated at the way the war is going, has reminded his national security advisers that while he was on the election campaign trail in 2008, he had advocated talking to America's enemies.

America is reviewing its Afghanistan policy which is due for completion in December, but officials in Washington, Kabul and Islamabad with knowledge of internal discussions said feelers had been put out to the Taliban. Negotiations would be conducted largely in secret, through a web of contacts, possibly involving Pakistan and Saudi Arabia or organisations with back-channel links to the Taliban.

"It will be messy and could take years," said a diplomatic source.

The change of heart by the US comes as Afghanistan hosts the biggest international gathering in its capital for 40 years, with representatives from 60 countries including Hillary Clinton, the US secretary of state, and Ban Ki-moon, the UN secretary-general.

The dominant theme of the Kabul conference is "reintegration", which involves reaching out to low-level insurgents to encourage them to lay down their arms.

Earlier this year Richard Holbrooke, Obama's special envoy to Afghanistan and Pakistan, distinguished between "reintegration", which the US supported, and "reconciliation" or negotiating with senior Taliban. Holbrooke said: "Let me be clear. There is no American involvement in any reconciliation process."

There is growing disenchantment in the US with the war in Afghanistan and members of the Senate's foreign relations committee last week questioned Holbrooke over what they described as a lack of clarity on an exit strategy.

The US has no agreed position on who among the leaders of the insurgency should be wooed and who would be beyond the pale. The Taliban leader, Mullah Omar, would be a problem as he provided Osama bin Laden with bases before the 9/11 attacks.

The US would also find it problematic to deal with the Pakistan-based insurgents led by Sirajuddin Haqqani, whose group pioneered suicide attacks in Afghanistan. The third main element in the insurgency is Gulbuddin Hekmatyar, who has hinted he is ready to break ranks.

A source with knowledge of the process said: "There is no agreed US position, but there is agreement that Karzai should lead on this. They would expect the Pakistanis to deliver the Haqqani network in any internal settlement."

The US has laid down basic conditions for any group seeking negotiations. They are: end all ties to al-Qaida, end violence, and accept the Afghan constitution.

A senior Pakistani diplomat said: "The US needs to be negotiating with the Taliban; those Taliban with no links to al-Qaida. We need a power-sharing agreement in Afghanistan, and it will have to be negotiated with all the parties.

"The Afghan government is already talking to all the shareholders‚ the Taliban, the Haqqani network, Gulbuddin Hekmatyar, and Mullah Omar. The Americans have been setting ridiculous preconditions for talks. You can't lay down such preconditions when you are losing."

Some Afghan policy specialists are sceptical about whether negotiations would succeed. Peter Bergen, a specialist on Afghanistan and al-Qaida, told a US Institute of Peace seminar in Washington last week that there were a host of problems with such a strategy, not least why the Taliban should enter negotiations "when they think they are winning".

Audrey Kurth Cronin, a member of the US National War College faculty in Washington, and the author of How Terrorism Ends, said talks with Mullah Omar and the Haqqani network were pointless because there would be no negotiable terms.

She said there could be talks with Hekmatyar, but these would be conducted through back channels, potentially by a third party. Given his support for jihad, she said, "it would be unreasonable to expect the US and the UK to do so".

Asked how Obama's Afghan strategy was progressing, a senior former US government official familiar with the latest Pentagon thinking said: "In a word, poorly. We seriously need to be developing a revised plan of action that will allow us a chance to achieve sufficient security in a more sustainable manner."

Officials have mentioned possible roles in negotiation for the UN and figures such as the veteran UN negotiator, the Algerian Lakhdar Brahimi, who heads, along with the retired US ambassador Thomas Pickering, a New York-based international panel which is looking at such a reconciliation.

Another name mentioned is Michael Semple, an Irishman based in Boston at Harvard's Kennedy School who has extensive contacts with the Taliban.

A Senseless War Begins Its 10th Year ...an address to the nation from

show details Oct 8 (4 days ago)

A Senseless War Begins Its 10th Year ...an address to the nation from President Barack Obama (as reported by Michael Moore)

Thursday, October 7th, 2010

My Fellow Americans:

Nine years ago today we invaded the nation of Afghanistan. I’d just turned 40. I had a Discman and an Oldsmobile and had gotten really into LiveJournal. That was a long time ago. It was so long ago, does anybody remember why we're even there? I think everyone wanted to capture Osama bin Laden and bring him to justice. But he got away sometime in the first month or so. He left. We stayed. Looking back now, that makes no sense.

Needing to find a new reason for the mission, we decided to overthrow the religious extremists who were running Afghanistan. Which we did. Sorta. Unlike Osama, they never left. Why not? Well, they were Afghans, it was their country. And, strangely enough, a lot of other Afghans supported them. To this day, the Taliban only have 25,000 armed fighters. Do you really think an army that tiny could control and suppress a nation of 28 million against their will? What's wrong with this picture? WTF is really going on here?

The truth is, I can't get an answer. My generals can't quite tell me what our mission is. If we went in there to rout out al-Qaeda, well, they're gone too. The CIA tells me there are under 100 of them left in the whole country!

My generals have also admitted the following to me:

1. There is no way we can defeat the Taliban. They enjoy too much popular support in the rural areas, the majority of the country.

2. Even though we've been there nine years, the truth is the Taliban, not us, not the Afghan government, control the country. After nine years, we’ve only completely run the Taliban out of 3% of Afghanistan.

3%!! (Just for reference, it took us only ELEVEN MONTHS after D-Day to entirely defeat the Nazis across all of Europe.)

3. Our troops and their commanders are still trying to learn the language, the culture, the customs of Afghanistan. The fact is, our troops are simply not trusted by the average people (especially after they've killed numerous civilians, either through recklessness or for sport).

4. The Afghan government we installed is corrupt beyond belief. The public does not trust them. President Karzai is on anti-depressants and our advisors tell us he is erratic and loopy on many days. His brother has a friendly relationship with the Taliban and is believed to be a major poppy (heroin) dealer. Heroin poppies are the #1 contributor to the Afghan economy.

The war in Afghanistan is a mess. The insurgency grows -- and why wouldn't it: foreign troops have invaded and occupied their country! The people responsible for 9/11 are no longer there. So why are we? Why are we offering up the lives of our sons and daughters every single day -- for no reason anyone can define.

In fact, the only reason I can see is that this war is putting billions of profits into the pockets of defense contractors. Is that a reason to stay, so Halliburton can post a larger profit this quarter?

It is time for me to bring our troops home -- right now. Not one more American needs to die. Their deaths do not make us safer and they do not bring democracy to Afghanistan.

It is not our mission to defeat the Taliban. That is the job of the Afghan people -- if that is what they choose to do. There are many groups and leaders of countries in this world who are despicable. We are not going to invade 30 countries and remove their regimes. That is not our job.

I am not going to stay in Afghanistan just because we're already there and we haven't "won" yet. There is nothing to win. No one from Genghis Khan to Leonid Brezhnev has been able to win there. So the troops are coming home.

I refuse to participate in scaring the American people with a phony "War on Terror." Are there terrorists? Yes. Will they strike again? Sadly, yes. But these terrorist acts are few and far between and should not dictate how we live our daily lives or make us ignore our constitutional rights. They should never distract us from what our real priorities are in making our country safe and secure: Everyone with a good job, families able to own a home and send their kids to college, universal health care that's coordinated by your elected representative government -- not by greedy, profit-hungry insurance companies. THAT would be true homeland security.

And what about Osama bin Laden? Nine years and we can't find a 6'5" Arab man who apparently is on dialysis? Even after offering $25 million to anyone who will tell us where he is? You don't think someone would have taken us up on that by now?

Here's what I know: Osama bin Laden is a multi-millionaire -- and if there's one thing I've learned about the rich is that they don't live in caves for 9 years. Bin Laden is either dead or hiding out in a place where his money protects him. Or maybe he just went home.

Just like we should do. Now. My condolences to the families of all who died in this war. Most of them signed up after 9/11 and wanted to do their duty because we were attacked. But we were not attacked by a country. We were attacked by a few religious extremists. And you don't defeat a few thugs by shipping halfway around the world thousands of armored vehicles and hundreds of thousands of soldiers. That is just sheer idiocy.

And it ends tonight.

God be with you.

I'm not a Muslim.

(End of speech, as transcribed by Michael Moore)