۱۳۹۸ اردیبهشت ۳۱, سه‌شنبه

Trump face à l’Iran : «Cette stratégie est une impasse»

از متحدانِ جنگ نیابتی تا بن‌بست جمهوری اسلامی
نیره انصاری
جنگ نیابتی عبارت از موقعیت رسمی و قانونی خصومت مسلحانه بین کشورها است که توسط قانون بین‌المللی جنگ اداره می شود.
قانون « برخوردهای مسلحانه» مانند قواعد 1899 و 1907 هاگ و قراردادهای چهارگانه ژینو، سال (1949). از آنجا که حالت جنگ عبارت است از وضعیت قانونی روابط بین دو یا چند کشور، معمولاً وقوع آن با اعمال خشونت آمیز و مسلحانه توأم است که این اعمال خشونت آمیز گاهی پیش از اعلان جنگ و گاهی پس از آن صورت می گیرد.
اما جنگ، بدون روی دادن خشونت مسلحانه نیز می‌تواند وجود داشته باشد زیرا جنگ یک وضعیت حقوقی است و نه چون خشونت مسلحانه!
این اصطلاح که در قانون جنگ به نحوی شایع استعمال می‌شود نه تنها جنگ‌های بین‌المللی، بل جنگ‌های غیر بین‌المللی ( داخلی) را نیز شامل می شود.

جنگ واسطه ای یا جنگ نیابتی؛ وضعیتی است که در آن قدرت‌های درگیر به جای اینکه به طور مستقیم وارد جنگ با یکدیگر شوند با حمایت های مالی، تسلیحاتی و تبلیغاتی از کشورها یا گروه‌های مسلح دیگری که با قدرت مقابل یا متحدین آن در جنگند، کوشش در تضعیف آن قدرت یا فشار بر آن می نمایند.

در بسیاری موارد به دلیل توان بالای نظامی قدرت‌های اصلی، درگیری نظامی مستقیم آن‌ها با یکدیگر می‌تواند هزینه‌های سیاسی، اقتصادی و انسانی گسترده ای را برای هر دو سوی متخاصم در پی داشته باشد و از این رو می کوشند که بدون وارد شدن به جنگِ «تمام عیار» از طریق حمایت از گروه‌ها و دولت های ثالث به طرف مقابل ضربه زده و زیان وارد نمایند.
در مواردی دیگر ممکن است دو قدرت اصلی به جنگ مستقیم با یکدیگر مشغول شده باشند، اما هم‌زمان در مناطق دیگری با حمایت از گروه‌ها و کشورهای ثالث به جنگ نیابتی با قدرت مقابل نیز بپردازند.
جنگ نیابتیِ « خالص» وجود ندارد؛ زیرا گروه‌هایی که با یک کشور خاص در جنگ هستند، غالباً در پی منافع و هدف‌های ویژه خود هستند که ممکن است با منافع و هدف‌های کشور حامی آن‌ها یکی نباشد.
معمولاً بیشترین کاربرد جنگ‌های واسطه ای در دوران جنگ سرد است؛ زیرا به این وسیله می‌توان بدون درگیری مستقیم با قدرت مقابل و ورود در یک جنگ بزرگ و بسیار پُر هزینه، به فشار بر قدرت مقابل ادامه داد.

جنگ سرد
جنگ‌های نیابتی در طول جنگ سرد امری معمول بود. زیرا دو ابرقدرت (آمریکا و شوروی) به دلیل ترس از بروز جنگِ هسته ای تمایلی به درگیری مستقیم با یکدیگر را نداشتند.

جنگ داخلی/Civil War
جنگ مسلحانه ی عمومی بین نهادهای غیر دولتی حریف یا بین دولت و گروه مخالف مسلح که تمام این خشونت ها در داخل خاک یک کشور صورت می گیرد.
در این خصوص جنگ داخلی اسپانیا از نمونه‌های مشهوری است که می‌توان در آن الگوهای جنگ نیابتی را مشاهده نمود. این جنگ بین سوسیالیست ها و آنارشیست های هوادار جمهوری دوم اسپانیا از یک سو و از دیگر فراز ناسیونالیست ها و سلطنت طلبان به رهبری «فرانسیسکو فرانکو» آغاز شد.

و یا جنگ داخلی سوریه را نیز می‌توان یک جنگ نیابتی قلمداد نمود که در آن قدرت‌های جهانی و منطقه ای نظیر روسیه و ایران با حمایت از دولت سوریه  از یک‌سو و عربستان، قطر، ترکیه، امریکا، انگلستان و فرانسه با حمایت از گروه‌های مختلف شورشی از دیگر سو کوشش در تضعیف غیرمستقیم دولت های رقیب یا حفظ  و افزایش دامنه نفوذ خود در این کشور دارند.
 براین اساس اصطلاح «جنگ نیابتی» چندی است که در بحران های سوریه، یمن، عراق و… در خاورمیانه مصطلح شده است، وضعیتی که در آن‌ها قدرت‌های اصلی به دلیل هزینه‌های بالای درگیری  و عدم تمایل به منظور شرکت مستقیم در آن، از طریق متحدین منطقه ای و داخلی کوچکتر خود به درگیری پرداخته و منافع خود را پیگیری می نمایند. [ این امر را در مناظره های انتخاباتی ریاست جمهوریِ اسلامی شاهد بودیم...،]

افزون بر موارد بیان شده وعده‌های انتخاباتی دونالدترامپ  در خصوص محدود سازی قدرت جمهوری اسلامی در منطقه در کنار انتقادات شدیدش از سیاست‌های دولت اوباما در برابر حکومت اسلامی از جمله برجسته‌ترین موضع گیری های انتخاباتی وی به حساب می‌آمد که البته کمتر تحلیلی وجود دارد که نشانگر عدم وفاداری ترامپ به این رویکرد اعلامی در سیاست خارجی اش باشد.
یکی از گزینه های مورد بحث، بکارگیری تاکتیک جنگ نیابتی علیه منافع جمهوری اسلامی در منطقه غرب آسیا و به ویژه سوریه است. به این معنا که آمریکا مستقیماً نیروهای مورد پشتیبانی ایران در منطقه را هدف قرار می دهد. گزینه ای که با مداخله نظامی اخیر آمریکا در خاک سوریه، تقویت شده است.
جنگ نیابتی علیه جمهوری اسلامی، بیش از این در نیمه دوم دهه گذشته مورد توجه کاخ سفید قرار داشته است. به عنوان نمونه: تحلیل‌ها غالباً در جریان جنگ (33) روزه لبنان در (2006 میلادی)، از جنگ نیابتی میان رژیم اسرائیل و جمهوری اسلامی خبر می‌داد که حزب الله لبنان به نیابت از جمهوری اسلامی[ایران] در این جنگ حضور داشته است. برخی جنگ یمن و سوریه را نیز جنگ نیابتیِ عربستان علیه [ایران] ارزیانی کرده‌اند که بمانند جنگ لبنان با حمایت آمریکا از دشمنان ایران همراه اند.
جنگ نیابتی در غرب آسیا
اگر یک یا چند کشور در یک منازعه ی نظامی بدون آنکه به طور رسمی در آن شرکت کنند منافع خود را از طریق پشتیبانی سیاسی و نظامی از طرف‌های درگیر پیگیری کنند، با یک جنگ نیابتی مواجه ایم.
این نوع از جنگ برای قدرت‌های حامی یا حتی طرف‌های درگیر در جنگ این امکان را فراهم می‌آورد تا با هزینه ای کمتر اهداف خود را دنبال نمایند.
بر اساس آنچه پیش گفته، اصطلاح جنگ نیابتی بیش از هر زمان دیگر در دوران جنگ سرد مورد استفاده تحلیلگران واقع می‌شده است. در آن دوران موقعیت نظام و هزینه‌های بیشترِ درگیری نظامی میان دو ابر قدرت آنان را به سمت و سوی استفاده از روش‌های نازلتر به منظور ضربه زدن به یکدیگر هدایت می کرد.
در چارچوب و چوکات جنگ‌های نیابتیِ دوران دو قطبی مانند جنگ‌های کره و ویتنام، آمریکا و شوروی تلاش کردند تا درگیری‌ها در مناطق پیرامونی، محدود به همان مناطق باقی‌مانده و گسترش نیابد. در حقیقت برجسته‌ترین عامل اتخاذ چنین راهبردی، همانا اجتناب از یک جنگ هسته ای بوده است.

اما در پساجنگ سرد، این نوع از جنگ، مانند دیگر ویژگی‌های قدرت‌های بزرگ در سیاست بین الملل صورت عمومی‌تری به خود گرفته است. بدین سیاق پس از انتخابات دوباره «جرم دوبلیو بوش در 2004 میلادی»  محافظه کاران فرصت نیافتند تا با روش‌های خود برنامه سوم به خاورمیانه بزرگ را دنبال نمایند. این طرح، مواردی همچون تضعیف یا حذف اسلام گرایی و فیصله دادن به مساله فلسطین در غرب آسیا را در دستور کار داشت.

رویکرد آمریکا در آن دوران این امکان را به رژیم اسرائیل داد تا در ژوئیه ی (2006) به منظور تغییر موازنه قوا در منطقه، علیه رژیم اسلامی در ایران دست به اقدام نظامی زند، اما بالا بودن هزینه جنگ مستقیم با ایران موجب شد تا مهمترین متحد منطقه ای جمهوری اسلامی، یعنی حزب الله لبنان، هدف حمله قرار کیرد. بدین ترتیب پس از جنگ سرد و در چارچوب «طرح خاورمیانه بزرگ» نخستین جنگ نیابتی در غرب آسیا، با هدف تضعیف جمهوری اسلامی آغاز شد و (33) روز به طول انجامید.
جنگ سوریه، دومین جنگ بزرگ در منطقه است که از ابتدا با عنوان یک جنگ نیابتی علیه ایران تحلیل شده است.

بحران سوریه و رویکردهای کاخ سفید به منظور مداخله
مناقشه قدرت‌های منطقه ای و فرامنطقه ای در سوریه مهمترین و پیچیده‌ترین جنگ نیابتی در هزاره تازه محسوب می گردد. ابعاد گسترده بحران سوریه در‌واقع به دلیل مداخله نیابتی قدرت‌های منطقه و فرامنطقه ای تا این اندازه وسعت یافته است. تا آنجا که برخی تحلیل ها، تا (8) جنگ نیابتی را میان گروه‌ها و دولت های درگیر در این بحران شناسایی کرده اند. در یک تصویر ساده از ابتدای بحران سوریه در (2011) دو جبهه بین‌المللی متشکل از قدرت‌های منطقه ای و فرامنطقه ای شکل گرفته است. جبهه ی غرب، اتحاد عرب و ترکیه که هریک با اهداف گوناگون، به منظور سرنگونی دولت سوریه تلاش کردند
البته انسجام اتحادیه های عرب اکنون از میان رفته و اعضای آن مواضع متفاوتی نسبت به سوریه دارند. در سویی دیگر جمهوری اسلامی در کنار روسیه و با تکیه بر منافع راهبردی خود تنها قدرت منطقه ای است که تاکنون از دولت بشاراسد در عمل حمایت کرده است.
ارتش سوریه، حزب الله لبنان و نیروهای دفاع ملی، مهمترین طرف‌هایی اند که با پشتیبانی مستقیم رژیم اسلامی در ایران، در این بحران ایفای نقش می کنند. در قالب این حمایت ها از نیروهای نظامی و داوطلبان ایرانی نیز طی چند سال گذشته به سوریه اعزام شده اند.

« پس از گذشت صد سال، چهره «توافق نامه سایکس - پیکو»و در پی سیطره گروه تروریستیِ «داعش» بر مناطق وسیعی از عراق و سوریه در حال تغییر است. آیا این منطقه در انتظار یک «سایکس – پیکوِ تازه ای» است، که منطقه خاورمیانهِ «تجزیه شدهِ پیشین» را به منظور دوباره تقسیم شدن، به سمت و سوی زخم نویی می کشاند؟»
 نقش ایران و روسیه در جنگ سوریه
مناقشه میان جبهه های جدال در سوریه ادامه دارد.
جبهه هایی که بر سر نابودی داعشیان با یکدیگر هم پیمان شده بوده اند، حال در دوران پساداعش، مقابل یکدیگر موضع گرفته اند.
ایران به عنوان متحد روسیه و پشتیبان دمشق با تخصیص بودجه های گزاف مالی، نقش پر رنگی در حفظ مسند اسد و البته تقویت قدرت پوتیندر منطقه ایفا کرد.
اعزام نیروهای نظامی - زمینی عمدتا جوان تحت عنوان مدافعان حرم، ضایعه جبران ناپذیر دیگری ست که رهبران جمهوری اسلامی مسوولیت از دست رفتن آنها را خواه ناخواه پذیرفته اند.
جمهوری اسلامی در آخرین نشانه ی اتحاد، پس از اقدامات اخیر واشنگتن که ابتناء داشت برحمایت از دموکرات های کرد سوری، بی درنگ و صریحانه پشتیبانی خود را از آنکارا اعلام و چون همیشه با متحد روس خود در مقابله با واشنگتن، همراه شد.
به رغم دنباله روی های جمهوری اسلامی از روسیه در جنگ هفت ساله سوریه، رسانه های داخل ایران خبر از امضا کنسرسیومی میان پوتین و اسد برای بازسازی انحصاری سوریه تحت نظارت روسیه می دهند. این یعنی دور زدن متحد گوش به فرمان، جمهوری اسلامی.
آن طور که تابناک نوشته، این مساله حتا درمیان رهبران نظام، مطرح و سبب نگرانی های عمده ای شده است.
روسیه با آن که در نشست شورای امنیت سازمان ملل در اعتراضات سراسری و برجام با رهبران جمهوری اسلامی همراه و داد خواهی مردم ایران را منکر شد،اما ساز و کار رهبر کرملین الویت «منافع» کشورش است.
در جنگ هفت ساله سوریه، پوتین با جمهوری اسلامی و دمشق متحد شد، زیرا که نفوذ گروه تروریستی داعش برای او در منطقه نیز یک خطر جدی محسوب می شد از دیگر سو رزم در جبهه ای مقابل واشنگتن از مانور ایالات متحده در خاورمیانه نیز جلوگیری می کرد.
از دیگر سو اردوغان دشمنی دیرینه با کردهای مجاور مرزهایش داشته و برای اسد و متحدانش، گاهی دردسرهایی ایجاد کرده، با این حال رویکرد اخیرش در مقابل با ایالات متحده که قصد آموزش و اعزام( 30 هزار) تن از همین شبه نظامیان را دارد، سبب شد که ایران و روسیه با ترکیه هم سو شوند.
(25%) درصد از سرزمین اسد تخت اختیار کردهاست که ستون محکمی برای نابودی داعشیان بودند.
بشار اسد آن ها را خائن می داند و اردوغان تروریست می نامد.
نخست وزیر ترکیه در همین راستا تاکید کرد که آمریکا به عنوان عضوی از اعضای ناتو نمی تواند پشتیبان تروریسم باشد و حفظ امنیت مرزهای ترکیه به عنوان عضوی از اعضای ناتو را با مخاطراتی مواجه کند.
فراتر از این حتی [آقا] ی روحانی، رئیس جمهوری اسلامی در تاریخ (2،2،1397) در پیامی  به بشاراسد اعلام آمادگی مبنی بر بازسازی سوریه نمود.
وی همچنین به اسد وعده داده است که تا «دفع نیروهای شر و بازگرداندن امنیت و ثبات به سراسر جمهوری عربی سوزیه به مساعدت های خود ادامه خواهد داد»
از دیگر سو ایران پس از حمله آمریکا به عراق و سرنگونی صدام نفوذ خود در این کشورِ دارای اکثریت شیعه را افزایش داد.
بنابراین در دوران پساداعش، دست دوستی متحدان برای سهم خواهی ست.اگرچه جمهوری اسلامی می کوشد تا بر ماجراجوی هایش ادامه دهد و پیروز جدال بماند، اما با اتحاد اسد و پوتین، مشخص نیست بازنده این کارزار خواهد بود یا خیر؟
از دیگر سوجمهوری اسلامی در کشورهای یمن، سوریه، لبنان، نوارغزه و عراق محورمقاومتی ساخته است و اعلام نموده که در صورت ورود به جنگ « متحدان نیابتی» خود را به صف خواهد کشید.
از این بیش (27،2،1398) حسن نصرالله رهبر گروه شبه نظامی حزب الله گفته است:« در جنگ با آمریکا جمهوری اسلامی تنها نخواهد ماند.»
ایشان پیش از این گفته بود که:« اگر آمریکا جنگی علیه جمهوری اسلامی را آغاز نماید؛ تنها با جمهوری اسلامی طرف نخواهد بود و او تأکید کرده بود که سرنوشت ما به جمهوری اسلامی وابسته است.» حزب الله لبنان خود را بخشی از «محورمقاومتِ» حکومت اسلامی در ایران می داند. نیز هزاران نیروی شبه نظامی شیعه دارد که جمهوری اسلامی می‌تواند آن‌ها را برای مقابله با آمریکا بسیج و ارد نبرد مسلحانه نماید.
و جالب اینکه «جفری فلتمن، دیپلمات ارشد امریکایی» گفته است که حزب الله لبنان مُهره صادراتی جمهوری اسلامی و «ابزاری چند منظوره» برای این رژیم است.
حزب الله صدها تن از نیروهای خود را در جنگ سوریه از دست داد و بخش قابل توجهی از نفوذ آن در میان مردم لبنان رنگ باخته است.
البته این گروه‌های نیابتی مانند شبه نظامیان در غزه، عراق، حوثی های یمنی و حزب الله لبنان بطور مستمر پول و تجیزات و آموزش نظامی از جمهوری اسلامی دریافت می کنند.
برای نمونه؛ کشتی‌هایی در بندر فجیره امارات هدف خرابکاری قرار گرفتند و پس از آن تأسیسات نفتی عربستان سعودی مورد حمله واقع شده که گروه‌ حوثی های یمنی که از حمایت حکومت اسلامی برخوردارند، مسئولیت این حمله را برعهده گرفتند.
و البته آمریکا جهت آمادگی و برای واکنش، در صورت حمله احتمالی جمهوری اسلامی یا عوامل نیابتی آن به منافع آمریکا و متحدانش، اقدام به تقویت نیروها رزمی دریایی و هوایی در خلیج فارس کرده است.
افزون بر این (29،2،1398) حمله راکتی در منطقه سبز بغداد و در نزدیکی سفارت آمریکا رخ داده است.
شایان یادآوری است که جمهوری اسلامی [ با سیاست بحران زایی خود به منظور بقای حیاتش]در چهاردهه گذشته خود را وارد منطقه لبنان، سوریه، غزه، عراق و یمن نموده و شبکه ای از گروه‌های شبه نظامی را تحت نفوذ خود دارد.
حوثی ها در یمن
عربستان حوثی ها را بازوی نظامی جمهوری اسلامی در یمن می‌داند و چند روز پیش از این مدعی شدند که به تأسیسات نفتی عربستان حمله کردند.
شیعیان عراق
شبه نظامیان شیعه عراق هم در ایران آموزش نظامی داده و مورد حمایت مالی جمهور اسلامی هستند. این شبه نظامیان« دولت اسلامی، داعشیان» را از خاک عراق بیرون راندند.
فراتر از این کاتب حزب الله، عصائب اهل الحق و سازمان بدر سه گروهی هستند که رابطه نزدیکی با قاسم سلیمانی  فرمانده سپاه قدس دارند.
شبه نظامیان غزه
جمهوری اسلامی از شبه نظامیان فلسطینی ساکن غزه از جمله حماس که کنترل این منطقه را برعهده دارد و نیز جهاد اسلامی که گروه کوچکتری است حمایت می کند.
در حقیقت رابطه حماس و جمهوری اسلامی از سال(2011) پس از بهار عربی تیره شد و این گروه حمایت مالی چندمیلیون دالری جمهوری اسلامی را از دست داد.با توجه بر اینکه حماس مشکلات اقتصادی بسیاری دارد و ماه هاست که قادر به پرداخت حقوق کارمندان خود نیست. اگرچه جمهوری اسلامی همچنان به حیث نظامی از حماس حمایت می نماید. البته بودجه مورد نیاز خود را از قطر داریافت می کند.
از دیگر فراز جهاد اسلامی که گروهی متشکل از شبه نظامیان سنی است رابطه بهتری به نظام اسلامی در ایران دارد. اما این ارتباط همانند رابطه سایر گروه‌هایی که بدان اشاره شد از عمق برخوردار نیست.
بههر روی می‌توان موارد زیر را برشمرد که:
1- آشکار است که بحران چند ساله سوریه و جنگ خانمان سوز جاری در آن جرائم جنگی را نیز به همراه دارد.
نقض حقوق بشر دوستانه و جرائم جنگی آن دسته از رفتارهای ممنوعه در یک جنگ هستند که به عنوان حداقل هایی مطرح شده‌اند که از سوی همه طرف‌های درگیر در یک مخاصمه مسلحانه ی بین‌المللی یا غیر بین‌المللی می بایستی مورد رعایت واقع شوند و نقض آن‌ها می‌تواند به مسئولیت فردیِ مشروع بودن یا نبودن اقدام نظامی بیانجامد، چه دفاع باشد و چه تجاوز در اینجا اثری بر جواز یا منع ارتکاب جنگی ندارد.
حتی آنان که در اقدامی مشروع در برابر متجاوز مقاومت می‌کنند بایستی حقوق بشر دوستانه را رعایت نمایند.
2- این اندیشه پذیرفته شده است که عدالت بخشی از راه حل نهایی برای یک جنگ است. یکی از نیازمندی های قربانیان جنگ عدالت است و این حق ایشان است که عدالت را ببینند. دیگر نمی توان فردای پس از جنگی را ترسیم نمود که در آن عدالت کیفری نقشی نداشته باشد. آنان که در خلال جنگ مرتکب رفتارهای جنگی شده اند می بایست پاسخگوی عملکرد خود باشند تا محاکمه ایشان التیامی باشد بر رنج قربانیان جنگ. محاکمه مرتکبان جرایم جنگی حتی اگر به محکومیت مطلوب نرسد یک اثر مهم دارد و آن ثبت حقیقت و ثبت قربانی شدن قربانیان است که هم مانع از انکار جرم و جنایت در طول زمان می شود و هم صدایی به قربانیان بی صدا می بخشد و این اندیشه را القا می کند که رنج آن ها دیده شده است و آن ها مورد دغدغه جامعه جهانی بوده اند.
3- در جست و جوی عدالت بودن بیش و پیش از همه رسالت دولتی است که قلمروی سرزمینی اش آبستن جرایم جنگی شده است. این وظیفه نُخستین و حق و اختیار دولت سوریه است که جرایم ارتکاب یافته را مورد پیگرد قرار بدهد. نظام عدالت کیفری بین المللی نیز بر اساس همین ایده و اندیشه استوار است. اصل تکمیلی بودن دیوان کیفری بین المللی که ستون اصلی نظام دیوان است نیز بر همین اساس قوام یافته است که این دولت ملی است که می بایست اقدام نماید و مداخله دیوان و نظام جهانی تنها آنجا وجاهت دارد که دولت محلی اقدامی نکند و یا قادر و مایل به اقدام راستین نباشد. عدالت کیفری بین المللی نیز حاکمیت ملی را به رسمیت می شناسد و این فرصت را به دولت های ملی می دهد تا خود اقدام به پیگرد جرایم بین المللی نمایند. قطعنامه مجمع عمومی ملل متحد هرچند به این گزاره ها اشارتی صریح نداشته است اما خلاف آن را نیز مورد حکم قرار نداده است و نمی بایستی به گونه ای دیگر تفسیر شود. جامعه جهانی می بایست در تلاش برای پایان بخشیدن به بی کیفرمانی حاکم در بحران سوریه بیش و پیش از هر چیز یاریگر دولت سوریه در این مسیر باشد. تنها آن زمانی که دولت سوریه نخواهد و یا نتواند اقدامی کند جامعه جهانی می تواند خود کنشگری کند بنابراین نادیده انگاشتن این فرایند و تدرج حاکم در آن خلاف روح و متن حاکم بر نظام عدالت کیفری بین المللی است. براین اساس عدالت خواهان نیز باید در اندیشه و سودای پایان یافتن جنگ و تنش ها در سوریه باشند تا بستر و فرصت لازم برای پیگیری مطالبات عدالت خواهانه فراهم باشد.
4- عدالت ارزش مطلوبی است اگرچه صلح می تواند بر آن تقدم یابد. عدالت در خدمت انسان هاست. این قربانیان جنگ هستند که تامین حقوق آن ها نظام عدالت کیفری بین المللی را مستقر ساخته است. عدالتی که بر آتش جنگ بدمد و مانع از بارش صلح شود مطلوبیت ندارد. پایان یافتن زود تر جنگ حتی اگر به اندازه یک روز باشد و موجب شود یک تن کمتر کشته شود بهتر از آن است که جنگ به نام عدالت خواهی تداوم یابد. از این روست که در نظام حقوقی دیوان نیز پس از احراز صلاحیت دیوان و تمام شرایط قانونی برای مداخله دیوان اگر احراز شود که این مداخله مغایر با عدالت و منافع قربانیان است دیوان نمی بایستی مداخله نماید.
مفهوم بن‌بست از منظر [آقا] ی خامنه ای!
[آقا] ی خامنه ای در تاریخ (4،10،2018 میلادی) در برابر بسیجیان ادعا کرده است که آنچه می گوید رجز نیست، او همچنین باورمند است بر اینکه به بن بست نرسیده است! وی همواره دراستفاده از کلماتی که از منظر خویش سیاسی هستند گشاده گویی می نماید؛ کلماتی چون: «هجمه ی فرهنگی، نرمش قهرمانانه، واکسیناسیون نظام، فساد اختاپوسی و اکنون، رجز و بن بست»!
و جالب این است که هیچگاه هیچیک از این فرازها در جای خود که هیچ، در آن جایگاه سیاسی ای که آقای خامنه ای برای آنها برگزیده است هم بدرستی نمی نشیند و از نگاه هر فارسی زبانی، همانند مترسک های استعاره ای می مانند.
سال ها پیش از این[آقا] ی خامنه ای برای نخستین بار نشان داد که در رجز خوانی ید طولایی دارد. درسال (1998) در مسابقات جهانی فوتبال، هنگامی که تیم آمریکا و ایران با یکدیگر روبرو شدند، تمام روزنامه های داخل و خارج، فارسی زبان و خارجی زبان تاکید نمودند که این مسابقه را نباید«سیاسی» کرد و همه به این نتیجه رسیدند که ناجوانمردی است که نتیجه ی این مسابقه را یک رخداد سیاسی قلمداد نمایند. کاپیتان تیم ایران نیز، با یک حرکت تازه، در شروع مسابقه یک قالیچه نفیس ایرانی را در طَبَقی به کاپیتان تیم آمریکا ارمغان کرد. مسابقه با نتیجه (2بر1) بسود ایران پایان یافت. فردای آن روز، [آقا] ی خامنه ای سخنرانی کرد و از بازیکنان ایران تمجید نموده و گفت: «این جوانان سیلی سختی بر گوش آمریکا نواختند»! این را در زبان فارسی، که [من] می فهمم، می گویند رجزخوانی!
اکنون نیز [اقا] ی خامنه ای می گوید ما رجز نمی خوانیم و اگر می گوییم می زنیم و فلان وبهمان می کنیم عین حقیقت است. ، امید که خلاف این گفته ها در عمل ثابت نشود زیرا هزینه ی دهشتناک و فاجعه انسانی سهمگین اش برای همیهنان ما خواهد بود.
بن بست!
[ آقا] ی خامنه ای در بخش دیگری از گفتارش اظهار داشته است که:«جمهوری اسلامی معایبی دارد، اما «عیب واقعی بن‌بست است که بحمدالله نداریم. ما بن‌بست نداریم.» بن بست را زمانی می گویند که راه بسته است و باید بازگشت.
ایشان اینگونه می بیند که او راهش را ادامه خواهد داد. می رود و ادامه می دهد و بازگشتی در کار نیست.
ایشان همچنین در 24،2،1398(سه‌شنبه) به مناسب ماه رمضان در دیدار مشغولان و کارگزاران نظام با تأکید بر ضرورت تقوای مسئولان بویژه در «رسیدگی به امور مردم، رعایت بیت‌المال و اجتناب از اشرافیت» به بیان وظایف اساسی مسئولان سه قوه برای حل مشکلات اقتصادی و رونق تولید پرداختند و با اشاره به اقدامات خبیثانه‌ی آمریکا برای «تغییر محاسبات و تسلیم شدن مسئولان» و نیز «فاصله گرفتن مردم از نظام» افزود:« گزینه‌ی قطعی ملت ایران در مواجهه با دشمن، مقاومت در همه‌ی زمینه‌ها است، چراکه مذاکره با دولت کنونی آمریکا سمّ مضاعف است، البته جنگی نخواهد شد بلکه برخورد، برخورد اراده‌ها است و در این زمینه، اراده‌ی ملت ایران و نظام اسلامی قوی‌تر از دشمن است و به فضل الهی این بار هم پیروز خواهیم شد.»
رهبر انقلاب اسلامی در ابتدای اظهارتش ماه رمضان را «ماه تقوا»متأسفانه در سالهای اخیر به‌طور مکرر، اقتصاد کشور به تصمیم‌های دیگران گره زده شد و بسیاری از کارها به تصمیم‌های آمریکا موکول شد و در نتیجه سرمایه‌گذار و فعال اقتصادی نیز کارهای خود را موکول به این امور کرد.
ایشان یکی از راه‌های حل مشکلات اقتصادی را استفاده از ظرفیت وسیع مردمی کشور دانستند و با تأکید بر اینکه برخورد دولت با عوامل مخرب در بخشهای گوناگون اقتصادی بسیار ضروری است، افزودند: باید با قاچاق، دلالی‌ها، خریدهای خیانت‌کارانه‌ی ارزاق عمومی و احتکار، بدون هراس از جنجالها، برخورد قاطع شود و همه باید از دولت در این عرصه حمایت کنند.
ما با اروپایی‌ها مشکل و دعوایی نداشتیم اما آنها به هیچ یک از تعهدات خود عمل نکردند و نمیکنند و درعین‌حال مدام ادعا میکنند که ما به برجام پایبند هستیم.
وی خاطرنشان کرد: سردمداران آمریکا به دلیل بغض و کینه‌ای که به جمهوری اسلامی ایران دارند، کور شده‌اند و نمیتوانند درست محاسبه کنند.»

 خامنه‌ای با اشاره به مخالفت بسیاری از صاحب‌نظران در آمریکا با شیوه‌ی برخورد با ایران و گروه‌های مقاومت گفت: «مسئولان کنونی آمریکا واقعاً درک درستی نسبت به مسائل گوناگون و همچنین جمهوری اسلامی ندارند. علاوه بر این گرفتاری‌های درونی، سیاستهای غلط آمریکا از لحاظ سیاسی و امنیتی عموماً به ضرر این کشور تمام شده و در منطقه‌ی ما، اروپا و مواجهه با برخی قدرتهای آسیایی، آنها را دچار مشکلات بیشتر کرده است، ضمن اینکه روند هزینه‌های ۷ هزار میلیارد دلاری و بی‌نتیجه‌ی آنها در منطقه، همچنان ادامه دارد، اگرچه دستشان در کیسه‌ی سعودی‌ها نیز هست.»

وی با اشاره به هشدار برخی صاحب‌نظران آمریکایی مبنی بر اینکه فشار بر جمهوری اسلامی به جهش اقتصادی ایران منجر خواهد شد، گفت:« آمریکا در مواجهه با ملت ایران و استحکام روزافزون نظام اسلامی قطعاً شکست خواهد خورد.»
افزون بر این موارد وزیرخارجه بریتانیا امروز دوشنبه در حاشیه همایش جهانی بهداشت در ژنو سوئیس گفته است:«به ایرانی‌ها [البته جمهوری اسلامی] میگویم که اراده طرف آمریکایی را دست کم نگیرید.» او افزود:« سران آمریکا قصد جنگ با جمهوری اسلامی را ندارند اما اگر به منافع ایالات متحده حمله شود آن‌ها تلافی می کنند.»
وی در ادامه اظهار کرد:«با وجود ادامه حمایتِ کشورش از توافق هسته ای با جمهوری اسلامی، در خصوص عمل‌کرد منطقه این نظام( بخوانید بحران آفرینی!) با آمریکا اشتراک نظر دارد و ارزیابی لندن از افزایش تهدیدهای ناشی از رفتار جمهوری اسلامی مشابه نظرات واشینگتن است.»
و این در حالی است که وزیرخارجه جمهوری اسلامی طی ماه گذشته چندین بار جمله« تیم بی» را در اشاره به بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، جان بولتون، مشاور امنیت ملی امریکا، بن زائد و بن سلمان، ولیعهدهای امارات و عربستان به کار برده و آن‌ها را «آتش بیار» بحران جاری میان واشینگتن و جمهوری اسلامی قلمداد می کند.
پایان سخن
 از دید[آقا] ی خامنه ای اینکه کشور دارای معایبی هست اما دچار بن بست نیست باید شکرگزار بود. براستی در عالم سیاست و کشورداری چه هنگامی «بن بست» رخ می دهد؟
اکنون سوریه در بن بست است؟
فلسطینی ها در بن بست هستند؟
البته که نیستند. اما یقیناً از دید آقای خامنه ای محمد رضا شاه به بن بست رسید. پس، انقلاب یک بن بست می تواند باشد. در حقیقت تفسیر گفتار وی اینگونه است که:« تا وقتی که من هستم و این نظام هست و این پرچم هست و این ده ها هزار تن که برای من جان می دهند هستند، ما بن بستی نداریم.»!
حال اگر به شعارهایی که برای بیرون راندن پادشاه پیشین و شوراندن مردم به انقلاب داده می شد بیاندیشیم شاید بتوان بن بستی را دید. اگر به آرمان ها و شعارهای همین اسلامی که آقای خامنه ای در سخنرانی(4،10،2018) آنرا هدف دشمنان جمهوری اسلامی می داند فکر کنیم بی شک بن بستی با بتون بسیار ضخیم و ضد موشک را در برابر آقای خامنه ای خواهیم دید.
چندی پیش نیز در خصوص تحریم ها و بیماری‌های مزمن در داخل ایران مواردی را مطرح کرده اند.
 کشوری که از همه ی استانداردهای معمولی و متوسط جهان خود عقب افتاده در بن بست است. کشوری که بیش از ده ها میلیون فقیر، میلیون ها بیکار، معتاد و فاحشه دارد دارای بن بست های بزرگی است. کشوری که فساد اداری و اقتصادی اش نهادینه شده و همچون اختاپوسی نابود نشدنی است دارای بن بست است.
حال آنکه در جهان امروز بن بست در عالم سیاست، شکست خوردن و واماندن از بخشیدن رفاه و خوشبختی به مردم کشور است. اینکه با زور و وقاحت مردم را وادار به سکوت کنی بزرگترین بن بست یک حکومت است. اینکه مردم کشور منتظر مرگ تو باشند تا از شرت راحت شوند تنگ ترین بن بست دنیا برای یک حاکم است. اینکه «آمد نیوز» به دلیل اینکه پیش بینی مرگ تو را می کند مشهور می شود و همه خوشحال می شوند یعنی بودن در بن بست.
اینکه چند دهه آدمی شخص نخست کشور باشد و اصلاً نفهمدچه می گوید – « که:«لیبرال دموکراسی آمریکا در دنیا مفتضح و قابل انتقاد است.» – درد آور ترین بن بست کشور است. پادشاه پیشین، پیش از رفتن گفت: «ای مردم من صدای انقلاب شما را شنیدم!»، اما [آقا] ی خامنه ای اگرچه چنین نخواهد گفت ولی، خودمی داند امواج خشم مردم در راه است.
این اقیانوس بر می خیزد و دیگر هیچ رجزی هم نمی‌تواند جلوی آن بایستد.
نیره انصاری، حقوق دان، نویسنده، پژوهشگر و کوشنده حقوق بشر
21،5،2019

La chute de l'extrême droite autrichienne en 3 actes

Ibiza scandal: why has Austria's government collapsed?

Austria's far-right Vice Chancellor resigns over video scandal

Watch: Austrian Chancellor Kurz addresses far-right Freedom Party scandal

Footage appears to show Austrian vice-chancellor promising contracts for...

Quelle politique Trump mène-t-il dans le monde arabe ? Michel Collon répond

هيجده سال زندان برای سه عضو کانون نويسندگان در حکومت ولايت

Golfe Persique : "Il y a une grande part d'amateurisme de l'administrati...

"Trump et ses équipes essaient de pousser l'Iran à la faute"

Michel Midi: Europe de l'Est, le bilan après 30 ans de capitalisme

Michel Midi spécial Ali Aarrass avec Farid Aarrass

Miche Midi: Pourquoi boycotter l'Eurovision 2019 avec Oliviero Aseglio

Chine, Corées, Iran : André Bercoff décrypte «l’art de la négociation» d...

«L'Iran n'est pas un état représentant le terrorisme international»

Nucléaire iranien : les conséquences économiques de la décision de Donal...

Éric Zemmour : "Attention, l'Iran n'est pas la Corée du Nord !"

Iran / Chine : les guerres de Trump #cdanslair 08.05.2019

Bertrand Bonello / Golfe Persique : une guerre risque-t-elle d'exploser ...

Golfe Persique : une guerre risque-t-elle d'exploser ? - 28 minutes - ARTE

Trump va-t-il entrer en guerre contre l'Iran ? - Je réponds à vos questions

What happens if China becomes number one in the world?

America's Fundamental Misunderstanding of China | Kishore Mahbubani

George Galloway on US Foreign Policy | George Galloway

Donald Trump: White Nationalist Terrorism Denier

Donald Trump: White Nationalist Terrorism Denier

Blowback: NATO, Libya, and Suicide Terror

Middle East Tensions: "US-Iran War would be CATASTROPHIC for All Sides!"

US embassy closure signals Iran attack

ISIS Debate | George Galloway | Proposition

Jimmy Carter: "I Could Have Wiped Iran Off The Map" | CNBC Meets

Rep. Tulsi Gabbard: War with Iran would make Iraq War 'look like a cakew...

Rep. Tulsi Gabbard: War with Iran would make Iraq War 'look like a cakew...

Trump: I don't want war with Iran

Trump: I don't want war with Iran

L'Iran condamne les "provocations génocidaires" des États-Unis et augmen...

Pilger: Why are we threatening Iran?

Pilger: Why are we threatening Iran?

Fareed: Here's the practical problem with John Bolton's worldview

Fareed: Here's the practical problem with John Bolton's worldview

George Galloway annoyed by EU referendum questions in TV interview - BB...

Ex-CIA Agent: America creates its own enemies

سحر صبا: قتلهای ناموسی، شنیع ترین نوع خشونت برعلیه زنان

سحر صبا: قتلهای ناموسی، شنیع ترین نوع خشونت برعلیه زنان




روز جمعه بیستم اردیبهشت نود و هشت، دهم ماه مه ۲۰۱۹ یک زن به نام نسرین زمانی بیست و نه ساله ساکن سنندج به زندگی خود پایان داد. دو روز جلوتر چهارشنبه هیجدهم اردیبهشت دو خواهر به نام های شایسته امینی سی و چهار ساله دارای دو فرزند و اسرا امینی بیست و دو ساله در شهرک نایسراز توابع سنندج به دست پدر و برادرشان به قتل رسیدند. از فروردین ماه امسال شا نزده زن تنها در کردستان قربانی شده اند. این جنایات تکاندهنده که ریشه در نهادینه شدن مذهب و سنتهای عقب مانده و ارتجاعی در نظام نابرابر سرمایه داری دارد، زندگی و هستی نیمی از جمعیت جامعه را که زنان باشند، با خطر جدی مواجه نموده است.
قتلهای ناموسی، یکی ازوحشیانه ترین و قدیمی ترین انواع خشونت علیه زنان است که منجر به قتل زنان به دست مردان خانواده میشود. این دسته از زنان به علت تمکین در برابر ازدواج اجباری، قربانی یک تجاوز جنسی بودن، طلاق گرفتن از همسرانی که آنها را مرتبا مورد اذیت و آزار جنسی قرار می دهند، رابطه با جنس مخالف، ممانعت از حجاب اجباری و یا ارتکاب زنا و... متهم به این عمل شنیع میشوند. خانواده علت نافرمانی زن را « ننگین کردن شرافت خانواده خود » دانسته و با قربانی نمودن او می خواهند این لکه ننگ را پاک کنند. قتلهای ناموسی جهانشمول است، و بیشترین درصد این جنایات را کشورهای جهان سوم رقم می زنند. این قتلها در جوامع پیشرفته هم که از فرهنگ مترقی تری برخوردارند و مدعی اند که حقوق زن رعایت میشود بطور روزانه اتفاق می افتد. تا کنون دست دراند کاران این جوامع به اصطلاح مترقی هیچ اقدامی برعلیه این جنایات که ریشه در ساختار و مناسبات اقتصادی نظام سرمایه داری دارد، ننموده اند.  
 خشونت خانوادگی، که قتلهای ناموسی یکی از شنیع ترین موارد آن است انعکاسی از خشونت جامعه طبقاتی است و نشان دهنده موقعیت زنان و جایگاه اجتماعی شان در آن جامعه است. جایگاه مرد در ساختار اقتصادی خانواده و انعکاس آن در فرهنگ و سنّت های ناشی از آن که به مرد لقب رئیس خانواده داده شده است، تفوق مرد بر زن قلمداد شده و در چنین موقعیتی وجود خشونت در واکنش چالش ها و ناهنجاری هایی که درجامعه و خانواده وجود دارد یک امرطبیعی محسوب می شود. عده کثیری از مدافعان حقوق زن وقوع قتلهای ناموسی و خشونت نهادینه شده در جامعه و خانواده را در عواملی همچون پدرسالاری، مذهب، مهاجرت، محدودیت، رسانه، تعصبات شدید، پایین بودن سطح آگاهی، زندگی عشیره ای و کاملاً بسته در برخی مناطق، ازدواج های اجباری و قوانین حکومتی ضد زن جستجو می کنند. هر کدام از اینها تاثیر بسزایی در وقوع این جنایات ناموسی و خشونت خانگی می توانند داشته باشند، اما عامل بنیادی و پایه ای این فجایع نیستند.
خشونت بر زنان در جامعه‌ بورژوازیی و مردسالاری یکی از شاخصهای مهمی است، که در بسیاری موارد از طرف زنان به علت مجازاتهای سخت و عدم حمايت های قانونی از ابراز آن خودداری شده و پنهان می ماند. خشونت عليه زنان مرز نمی شناسد و پدیده ای جهانی است، و محدود به جوامع عقب مانده نيست. در کل جهان که نظام سرمایه داری حاکم است، زنان سه چهارم بیسوادان و اکثریت فقرای آنرا تشکیل می دهند، وخامت اوضاع اقتصادی و تحمیل سیاست های ریاضت کشی، بیش از گذشته شکاف طبقاتی بر مبنای جنسیت را تعمیق بخشیده است. فقر رو به ازدیاد، زنان را هر چه بیشتر از تحصیل و کار و پیشرفت باز داشته است. در همه جای دنيا زنان كم و بيش مورد انواع خشونت های جسمی، جنسی و زبانی واقع می شوند.
ریشه های تاریخی قتلهای ناموسی، خشونت و تبعیض و ستم کشی بر زنان، با پیدایش طبقات، جامعه طبقاتی و مالکیت خصوصی، شکل گرفت. قبل از آن تاریخ، زنان در همه امور مانند مردان سهیم و از حقوق برابر برخوردار بودند قتلهای ناموسی پدیده ای گسترده و آشکار و شنیع است. نظام سرمایه داری نظامی خشونت زا و نابرابر است. نظامی است که، هر روز با استثمار فرد از فرد و حفظ مالکیت خصوصی برای حفظ منافع طبقاتی خود، ستم و خشونت را تولید و بازتولید می کند. خشونت یک پدیده سراسری است و مختص به یک منطقه جغرافیایی نیست، از افغانستان و عراق، ترکیه و ایران ... تا کشورهایی نظیر سوئد و فرانسه و آمریکا و ... سایر جوامع پیشرفته سرمایه داری هر روز ما شاهد بروز خشونت های دولتی و سازمان یافته و اقتصادی، فرهنگی و زبانی هستیم. آمار صندوق جمعیت سازمان ملل متحد، تخمین زده است که هر ساله ۵۰۰۰ زن در سراسر جهان توسط خانواده های خود به دلایل ناموسی به قتل می رسند. از هر ۵ نفر زن یک زن در زندگی خود مورد تجاوز و یا در معرض تهدید به تجاوز قرار گرفته است.
حق طبیعی و بدیهی همه انسانها از جمله زنان، است که در جامعه ای عاری از قوانین نابرابر و بدور از هر گونه ستم جنسیتی و طبقاتی، زندگی امنی داشته باشند. اما  قوانین ارتجاعی زن ستیز و خشونت علیه زنان، حرمت انسانی و حقوق اولیه و پایه ای نیمی از جمعیت جامعه را که زنان می باشند، به شدت زیر سئوال برده و آن را مورد هتک حرمت قرار داده است.
در کشورهایی که اسلام سیاسی در زندگی اجتماعی مردم نهادینه شده است از جمله ایران: تبلیغ و ترویج خرافه های مذهبی و فرهنگی بعنوان ابزاری در دست طبقات حاکم که بیشترین کارایی را در تحمیق توده ها داشته و دارد،  نقش اساسی در اعمال خشونت بر علیه زنان را ایفاء می کنند، مسئله چند زنی و صیغه (فحشاء موقت ) در اسلام  یا ختنه دختران و محروم نمودن آنها از ابتدائی ترین نیاز و لذات انسانی، وسیله قرار دادن زنان برای پایان جنگها و دعواهای قبیله ایی و قومی وحجاب اجباری و نداشتن حق انتخاب همسر و یا  سقط جنین و ... همه از نمودهای بارز تاثیر نهادینه شدن مذهب و خرافات در ایجاد خشونت های جنسیتی است.  سوءاستفاده مالی و اقتصادی از زنان در بسیاری موارد با خشونت عليه زنان همراه است. در بسياری از كشورها زنان مزدی دریافت نمی کنند و فاقد درآمد هستند و همين مسئله خود عاملی برای بروز خشونت اقتصادی- اجتماعی نسبت به آنان است. در برخی موارد زنان حتی حق دخل و تصرف در اموال خود را نيز ندارند.
در جامعه ایران که‏ تضاد بین فقر و ثروت در حال افزایش است، و درصد نرخ بیکارى و گرسنگى در میان توده هاى میلیونى بیشترین قربانیان خود را از میان زنان و کودکان گرفته است و زمینه را برای انواع خشونتها بر علیه زنان فراهم نموده است.  قتل های " ناموسی"، که به خشن ترین و متوحش ترین شکل در مورد زنان اعمال میشود، نمونه بارزی از بربریت حکومت مذهبی است. جامعه ای که مذهب در آن نهادینه شده و برمبنای مالکیت خصوصی و مرد سالاری زنان نه تنها به عنوان شهروند درجه دوم محسوب می شوند، باید هم بپذیرند طبق قانون شرع و عرف، نگهبانانی همچون شوهر، پدر، برادر و یا مردی از خانواده بالای سرشان داشته باشند، که " ناموس و شرفشان" را پاسداری نمایند. نافرمانی زن  از مرد به هر شکلی با مجازات شدید همراه بوده و هست، در بسیاری مواقع حتی هم محکوم شدن به مرگ است. قتلهای "ناموسی"، یعنی نافرمانی زن در چهار چوب قوانین ارتجاعی و مذهبی قرون وسطایی خانواده، که به دلایل " اتهام" به رابطه جنسی قبل از ازدواج رسمی و یا خارج از ازدواج رسمی صورت میگیرد. در این جوامع برقراری روابط آزاد جنسی زن با مرد مورد علاقه اش خود به شرطی که بدون اجازه خانواده و بخصوص مردان خانواده صورت گرفته باشد، جرمش مرگ است. در این رابطه هر روز دهها زن قربانی این جهالت و خشونت می گردند. چه بسا اینکه حتی نمونه هایی از آن را در ممالک اروپایی و آمریکایی شاهد بوده ایم صِرف اینکه دختران و زنان جوان متعلق به خانواده های مذهبی بوده اند، بعلت نافرمانی و قانون شکنی ارتجاعی به قتل رسید ه اند.
در این میان خود دولتها هم با وضع قوانین تبعیض آمیزعلیه زنان با نادیده گرفتن خشونت هایی که به زنان به بهانه نسبیت فرهنگی، روا داشته میشود نقش بسیار مهمی را در تولید و بازتولید خشونت بازی می کنند. نمونه های این گونه قوانین را در کشورهای اسلامی مانند افغانستان و عراق و ایران و پاکستان و... که اسلام سیاسی در قدرت است و نیروهای مرتجع و واپسگرا دست بالا را دارند در قالب قوانین ضد انسانی سنگسار و اعدام و شلاق و ... می بینیم.  در کنار تجاوز و قتل های ناموسی،  و بی حقوقی اجتماعی دیگر از جمله: نداشتن حق طلاق یا حضانت کودکان و... و خودسوزی و اقدام به خودکشی از جمله خشونت هایی است که هر روزه به زنان ایرانی و افغانی و عراقی و کشورهای عربی.... تحمیل می شود.

در چنین مناسباتی زنان در چارچوب خانواده و در جامعه بوسیله قوانین ارتجاعی مرد سالاری و مذهبی مورد ستم و خشونت قرار می گیرند. قتلهای ناموسی کریه ترین و ظالمانه ترین نوع خشونت خانگی است. امروزه آمار قتلهای ناموسی در اقصی نقاط جهان بویژه در کشورهایی که مذهب اسلام در آن رایج است در حال افزایش است در مقابل این جنایت بشری، مدافعین حقوق بشر در سراسر جهان سکوت اختیار نموده اند.
وقوع قتلهای ناموسی و دلائل و انگیزه برای به قتل رساندن زنان برای حفظ "آبرو" و "شرف" خانواده در اکثر نقاط دنیا تفاوت آنچنانی با هم ندارد، تنها تفاوتی که موجود است در بخش آماری آن می باشد. رایج ترین نوع قتل ناموسی، بنابر زمینهها و عوامل پیشین آن، قتلی است که به خاطر ارتباط جنسی خارج از عقد ازدواج صورت میگیرد. اما باید اضافه نمود «مورد تجاوز قرار گرفتن» نیز منجر به قتل ناموسی میشود. زنان یا دخترانی که مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند معمولا براساس فرهنگ عقب مانده و ارتجاعی مذهبی و سنتی جامعه در برخورد به مسایل جنسی، تجاوز قرار گرفتن آنها سبب آبروریزی و شرمساری خانواده و طایفه محسوب میشود و حضور چنین زنی را در جامعه مایه ننگ و شرمساری میدانند. بنابراین، با قتل زن مذکور به عنوان یک راه حل برای جبران این شرمساری و احیای آبروی طایفه و خانواده مسئله را به این شکل شنیع فیصله می دهند. گاهی مسائلی که هیچ ارتباط با «ارتباط جنسی غیرمشروع» و حتا «تجاوز جنسی» ندارند، صرفاً با یک سوء ظن کاملا شخصی و بدون سند نسبت به زنان، میتواند منجر به قتل ناموسی شود. مثلا فرار زنان از خانواده. فرار زنان دلائل مختلفی می تواند داشته باشد، یا زنان مجبور به ازدواج با مردان مسن می شوند و یا تحت شدیدترین اذیت و آزارهای روحی و جسمی در محیط خانواده توسط همسر یا پدر و برادرهای خود و در برخی موارد حتی توسط پسرعموهای خود قرار می گیرند، و چاره ای جز ترک خانه ندارند.
تحقیقاتی که در این زمینه به عمل آمده نشان می‌دهد که افرادی که در خانواده‌های فقیر زندگی می‌کنند بیشتر از دیگران قربانی تجاوز جنسی و قتل ناموسی می‌شوند. این واقعیتی است که، فقر مالی یکی از عاملهای مهم و اصلی بروز این حوادث می باشد. اگر خانواده های ندار در مقایسه با خانواده های دارا آسیب پذیرترند، این به این دلیل نیست که در خانواده های مرفه این حوادث اتفاق نمی افتد، تنها تفاوت موجود این است، که این مسائل در خانواده های پولدار براحتی سرپوش گذاشته میشود و از طریق پول "شرف و آبرو" خریداری میشود ولی در خانواده های ندار به قتل منجر میشود.
در بسیاری مواقع، قتل ناموسی به عنوان شیوه‌ای برای مجازات زنی به کار برده می‌شود که از تحت سلطه مرد خارج شده و، به خواست و اراده خود و یا به صورت جبری و بدون اراده، با کسی دیگر رابطه برقرار کرده است.

Die geheimen Strache-Videos: Worum es geht

سخن روز گزارشگران از بهروز سورن: افتضاح سیاسی در دولت راستگرای اتریش

سخن روز گزارشگران از بهروز سورن: افتضاح سیاسی در دولت راستگرای اتریش


گزارشی ویدئویی از سوی مجله اشپیگل آلمان و دویچه زایتونگ منتشر شد و در پی آن دولت اتریش در بحرانی سیاسی و عمیق گرفتار آمد. این دولت که از ائتلاف دو حزب خلق و ازادیخواه تشکیل شده بود. تا کنون و پس از حدود دو سال از روی کار آمدنشان سیاست های ضد پناهندگی و ضد خارجی بسیاری در این کشور اعمال کرده بودند. این ویدئو چهره واقعی هر دو جناح دولتی را برای مردم اتریش افشا کرده است.
معاون نخست وزیر اتریش هانس کریستیان اشتراخه که سوابق عضویت در دسته های فاشیست اتریشی را نیز در پرونده خود دارد در نشستی خصوصی  با طرف مقابل خود بوضوح در قبال دریافت پول حاضر به سوء استفاده از موقعیت خود در دولت میباشد. این ویدئو در سال 2017 ضبط شده است. اشتراخه در این ویدئو تلاش دارد تا از طریق توسل و جلب نظر مافیای سرمایه داری روسیه در این کشور بر یکی از بانفوذ ترین روزنامه های دست راستی اتریش ( کرونن زایتونگ ) نفوذ و تسلط پیدا کند و تعدادی از روزنامه نگاران آنرا اخراج کند و افراد خودی را جایگزین آنها نماید.
بدین ترتیب تلاش میکند تا آزادی بیان و استقلال روزنامه نگاری در اتریش را تحت کنترل خود و یا الیگارشی روسی درآورد. در قبال دریافت این حمایت ها از سوی سرمایه داران با نفوذ روسی او متعهد میشود که بستن برخی ازقراردادهایی اقتصادی با شرکت ها را مانع شود. او در ادامه و در صورت رضایت طرف روسی تقاضای دریافت رشوه بطور غیر مستقیم میکند. غیر مستقیم در پوشش هدیه به کانون ها زیر مجموعه آنها که جایی نیز ثبت نخواهد شد.
این کانون ها را صنعت اسلحه سازی, قمار خانه ها و شرکت های خرید و فروش زمین و مسکن .... مینامد. این ویدئو تنها یکی از سوء استفاده های دولت راستگرای اتریش است که منافع خود و حزبی خویش را در پس ایجاد نفرت و ضدیت با مهاجران و پناهندگان جستجو میکنند. در پی انتشار این ویدئو اشتراخه از جایگاه معاونت نخست وزیری کناره گرفت و همتای دولتی او سباستین کورت اعلام کرد که انتخابات دوباره و زودتر از تاریخ مقرر را فراخواهد خواند.
او امیدوار است که آراء ناراضیان حزب راسیست آزادیخواه را به لیست خود بیافزاید و در انتخابات آتی اکثریت مطلق را بدست آورد. حال آنکه از کارکرد دو ساله دولت خود همراه با حزب ازادیخواه رضایت کامل خود را اعلام کرد. اینکه سلب اعتماد عمومی مردم اتریش تا چه حد با ارزوهای او مطابقت داشته باشد میبایستی در انتظار نتایج انتخابات آتی ماند. همچنین در آینده نزدیک دادستانی اتریش نتیجه تحقیقات خود را همراه با اتهامات اشتراخه اعلام خواهد کرد. آنچه مسلم است روزنامه نگاران مستقل و آزاد در مناسباتی نسبتا دمکراتیک توانسته اند  با انتشار این ویدئو دولتی را در آستانه سقوط قرار دهند و این نقش بسیار مهم قلم و توان روزنامه نگاری آزاد و مستقل را به اثبات میرساند.
در زیر لینک این گفتگوی سری را میبینید

واکنش شاه به پرونده روانشناختی خود در CIA

Poor regulation makes drugs in developing countries "worse quality" than...

Top U.S. & World Headlines — May 20, 2019

Robert F. Smith: US billionaire clears 400 student loans - BBC News

Huawei cut off from Android and US chips amid US ban

Iran mocks and taunts Donald Trump

Iran mocks and taunts Donald Trump

Google cuts services on Huawei smartphones after Chinese tech giant blac...

Une caméra cachée aux lourdes conséquences pour l'extrême droite autrich...

Un président qui va dans le mur ! - Philippe PASCOT

Les États-Unis envoient des renforts près de l’Iran, un pas de plus vers...