۱۳۹۶ بهمن ۱۵, یکشنبه

ديدگاه دکتر ناصر زرافشان درباره خيزش اخير

ديدگاه دکتر ناصر زرافشان درباره خيزش اخير

آه ای قشون وحشت!آه ای سياهپوشان!انديشه کُشتنی نيست

بصیر نصیبی: دیترکسلیک مدیر جشنواره برلین یا دلال نظام مقدس + لینک نامه سینمای آزاد به مدیربرلیناله + لینک یک اطلاعیه.

بصیر نصیبی: دیترکسلیک مدیر جشنواره برلین یا دلال نظام مقدس + لینک نامه سینمای آزاد به مدیربرلیناله + لینک یک اطلاعیه.

قیام علیه کلیت نظام ونقش دیتر کسلیک مدیر برلیناله درایجاد آبروی کاذب برای نظام داعشی بی آبرو.
سالهاست که فستیوال های سینمایی گروه (آ) با چشم پوشی از جنایت های نظام مافیایی/داعشی جمهوری اسلامی به بقاء آن یاری می رسانند وسینمای آزاد تمام این سالها بدون هیچ تعللی نقش این فستیوال ها و ارتباط حسنه شان با عوامل،ج. الف و فیلمهای فستیوالی را شکافته و بدون هراس از واکنش ها و پرونده سازی ها واقعیت ها را با مردم در میان گذاشته است. 
میدانیم که فستیوال های سینمایی اروپایی قادر نیستند با حفظ استقلال، کارشان را ادامه دهند، فروش گیشه هیچ فستیوالی تامین کننده مخارج سرسام آور و پر زرق و برق آن نیست،  خوب دولت ها هم وقتی کمک مالی به جشنواره ها می رسانند توقع دارند جشنواره ها سیاست آنها را به پیش ببرند، برلیناله ازبدو تاسیسش که آلوده نبود، در گذشته ها ی دور تر شخصیت های برجسته ای در این جشنواره شرکت کرده اند و می دانیم هنوز زمانی از پایان جنگ جهانی دوم و شکست آلمان نگذشته بود که این جشنواره بنیان گذاشته شد (۱۹۵۱ ) به گمان من روشنفکران آلمانی که از سکوت و گاه همدلیشان با نازیسیم شرمنده بودند با توسل به این گونه حرکت های هنری/ فرهنگی در پی ترمیم آبروی ازدست رفته خود هم بودند .
دو فستیوال در اروپا «کن فرانسه » و«برلیناله آلمان» باج بسیاری به سینمای جمهوری اسلامی می دهند و خوش خدمتی هایشان عیان تر است. 
در باره جشنواره ی کن ونقش برجسته اش دربه سایه کشاندن جنایت میکونوس با اهدائ مجسمه طلای کن به فیلم طعم گیلاس وکوشش دو دلال و کارچاق کن شناخته شده (چنگیز یا محمد حقیقت ایرانی و پیرسیان فرانسوی) هر وقت  نیازش بوده صحبت کرده ایم، کنجکاوان را به آرشیو سینمای آزاد توجه میدهیم. 
اما برلیناله، این جشنواره هم با ائتلاف بخشی ازسبزها و سوسیال دمکرات ها رابطه اش را با عوامل ج. الف گسترش داد در صورتی که در دوره هایی از برلیناله که موریتس هادلن مدیر بود بیادم نمی آید که فیلمی از صادرات فرهنگی جمهوری اسلامی در برلیناله نمایش داده شده باشد. اما بعد از این که کسلیک به این مقام رسید یک باره امداد غیبی به یاری مدیر جدید آمد وهر سال یک و یا چند فیلم درمسابقه و بخش های دیگر برلیناله از جمهوری اسلامی چپانده شد. در چند سال پیش برای مقابله  با سیاست وقت  دولت آلمان با ج. الف، کلوب فیلمسازان ایرانی واروپایی در برلین اکسیون هایی برگذار می کرد که در افزایش آگاهی و شناخت آلمانی ها هم موثر بود. یکی از اطلاعیه شان را این جا می آوریم:
http://www.cinemaye-azad.com/new/new01.html
دیتر کسلک با جعفر پناهی در تهران
دیتر کسلک با جعفر پناهی در تهران
این اطلاعیه هم با امضاء آرمان نجم سخنگوی این جمع وسازنده ی فیلم مستند ترور در برلین منتشر شده است. دراین اطلاعیه به زد و بند کسلیک با نطام نا انسان هم توجه شده است .
اما این گروه هم که کارشان مثبت و تاثیرگذار بود فعالیتشان دوام نیاورد، برلین به نحو بارزی در اختیار حامیان نظام نا انسان قرار گرفت چون جو هم برای دلال ها، و لابی ها مناسب بود. برلین که قتلگاه احزاب کرد بود تبدیل شد به شهری که حضور کارچاق کن ها و دیگر عوامل آشکار و پنهان آخوندها در آن گسترده تر بود. البته بخشی از حامیان سینمای جمهوری اسلامی مزد بگیر دستگاه ولایت نبودند اما ناآگاهانی بودند که تصور می کردند که حمایت از فیلمهای ج. الف حمایت از سینمای سالم است و این فیلمها غرور ملی آسیب دیده شان را ترمیم میکند، پس افتخار آمیز است. حالا چطور می شود به کارهایی که با تمایل و خواست و پول دولت (درحقیقت پول ملت اسیر) تهیه شده وسپاه پاسداران یا بنیاد شهید و یا تشکیلات دولتی فارابی (بنیادی همزاد اوفا فیلم نازی ها) هزینه اش را از کیسه تهی ملت تامین کرده اند (داریوش مهرجویی اعتراف میکند که ۹۰ در صد بودحه همه فیلم ها را جمهوری اسلامی تقبل میکند) افتخار کرد؟ من نمیدانم باید از افتخار کنندگان پرسید. اما یک نظام مافیایی، دزد، قاتل، حقه باز، ضد زن، ودر نهایت ضد انسان وانسانیت و ناسالم چطور می تواند سینمای صادراتی سالمی داشته باشد؟ البته در مملکت امام زمان که راه ظهورش را احمدک ساخته این معجزات بعید نیست. بله در ایران امروز جوانان پر شور و مستعد کم نیستند که با رنج  و زحمت کار می کنند اما اینها محبوب جشنواره های لوکس نظیر کن، ویناله، برلیناله، ونیز و لوکارنو نیستند. انعکاس کارشان محدود است، زندان و شکنجه راه آورد نظام برای این عاشقان  راستین است. برلین شهری است که در رشد نازیسم سهم عمده ای داشت و گوبلز در همین شهر قوانین سینمایی رایش را تدوین کرد. کسلیک هم از جو سکوت و سکون و تلاش دلال ها برای مستقل قلمداد کردن فیلمهای وابسته به باند های حکومتی بیشترین بهره را برد. کار به آنجا رسید که کسلیک خود عازم دارالخلافه شد. ایا کسلیک یک فعال حقوق بشر بود؟ ایا کسلیک از طرف احزاب آلمانی ماموریت داشت؟ آیا برای امور تجاری عازم شده بود؟ نه هیچ کدام از این موارد انگیزه سفر او نبود او مستقیما برای زد و بند سینمایی با وزارت ارشاد جمهوری اسلامی به بارگاه ولایت سفر کرده بود. وقتی از موزه جوایز جمهوری اسلامی دیدن می کرد (اینها انقدر جایزه دارند که برای جوایزشان موزه ساخته اند، اما برای ۸۰ ملیون جمعیت یک سینما هم نساخته اند اکثر شهرها اصلا سینما ندارند.) گسلیک در تهران با صراحت گفت: شما در موزه تان یک خرس کم دارید! ( سند ضمیمه است) از این واضح تر قصد سفرش را بیان کند؟
این را می دانیم اگر جنبش کنونی که خودش را از قید و بند باند های حکومتی رها کرده است گسترش بیابد خیلی زود این رابطه ها برملا خواهد شد. باج های جمهوری اسلامی برای کسب این گونه امتیازها خیلی گسترده تر از آن میزانی است که من و شما می دانیم. اما در این شرایط هم دولت آلمان سعی می کند همچنان در حفظ نظام بکوشد و دیتر کسلیک هم بی آن که از خیزش مردم تاثیر بگیرد و لااقل از این پس دست از حمایت آخوند بر دارد، امسال هم یکی از فیلمهای ارسالی ج . الف را وارد مسابقه کرده است. این فیلم کار مانی حقیقی است که با باند خاتمی خودش را نزدیک تر میداند. (مانی هم بازیگرفیلم کارگردان حکومتی اصغر فرهادی بوده است) ارزش سینمایی این فیلم چقدر است؟ نمیدانم، علاقه ای هم ندارم بدانم. اما حتم داشته باشید از کارهای لنی ریفنشتال فیلمساز خلاق البته فاشیست آلمانی که بعد از سقوط نازی ها به دادگاه فرا خوانده شد با ارزش تر نیست، کسلیک هم فیلم مانی حقیقی را به خاطر ارزش های سینمایی اش انتخاب نکرده است. همانگونه که به صراحت گلمکانی مدیر ماهنامه فیلم اعلام می کند ما در کن سهمیه داریم. می شود این اظهارات درست را تعمیم داد واعلام کرد ج. اسلامی در اکثر جشنواره های غربی سهمیه دارد. وقتی خانم آنجلا مرکل می فرماید که اگر با ج. الف قطع رابطه کنیم دچارمشکل بیکاری می شویم، میتوان حدس زد دولت وقت آلمان تا چه میزان رابطه گسترده ی تجاری با آخوند ها دارد واز پیروزی مردم بپا خواسته می هراسد و خرید دوباره آبرو برای رژیم بی آبرو بعد از شکست مفتضحانه کنفرانس ج. الف در برلین می تواند بار دیگر در دستور کار دولت وقت آلمان قرار گرفته باشد.
بله اینها این امید را دارند اهداء یک خرس دیگر به سینمای دولتی ج. الف بتواند چون جایزه نخل طلا کن تاثیر مثبت داشته باشد و جنایت های همین روز های ج. الف را سرپوش بگذارد. شایسته این که با ادامه حضور سینمای جمهوری اسلامی در برلیناله مقابله جدی و کارساز بشود؟ ما چند سال پیش درنامه ای که مستقیم به دفتر آقای مدیر تحویل شد نقش ایشان را درمعامله با ج. الف روشن کردیم و بعد ازجوش خوردن معامله بود که کلودیا روت نایب رئیس مجلس آلمان لچک به سر به بهانه ملاقات با زندانیان رنج سفر به خود هموار کرد. رها آورد سفر او برای کسلیک یک کپی از فیلم «تاکسی» جعفر پناهی از سبزپوشان مشهور بود. البته خرسی که باید قربانی بشود از قبل آماده ذبح اسلامی! شده بود 
خرس های امسال برلیناله هم آغشته به خون قیام کنندگان شده است و اگر مقامات برلیناله با کمک دولت مرکل بتوانند داوران را متقاعد کنند تا یک امتیاز دیگر در آستانه سقوط به این نظام داعشی اهدا کنند برگ ننگین دیگری به کارنامه آلوده کسلیک، سایت ها و صفحات فیس بوک سبزالهی ها و رادیو و تلویزیون های فارسی دول غربی و…خواهند افزود.
در لینک زیر نامه چند سال پیش سینمای آزاد به کسلیک که ترجمه آن برای دفتر نامبرده ارسال شده است را خواهید خواند، ما تا شروع برلیناله منظم حرفهایی پیرامون این جایزه، اهداف کسلیک و دولت وقت آلمان با شما همراهان در میان می گذاریم به ما یاری دهید تا به اتفاق نگذاریم خون پاک قیام کنندگان بار دیگر پایمال شود.

La Face cachée du Vatican – 1/2

La Face cachée du Vatican – 1/2



En décembre 2017, un documentaire de Juliette Desbois, “aidé par le C.N.C.”, a été diffusé à la R.T.B.F. Il était prévu, et programmé, que ce film , “39-45, La face cachée du Vatican”, soit suivi d’un débat au cours duquel plusieurs historiens devaient s’exprimer.
Or, “Dame Anastasie” ayant appris qu’Annie Lacroix-Riz, professeur émérite d’Histoire Contemporaine à Paris VII Denis Diderot était l’un de ces invités, ce débat fut purement et simplement annulé !
Vous découvrirez donc ici, en deux parties, l’appréciation portée par Annie Lacroix-Riz sur le documentaire, ainsi qu’une idée du courage qu’il aurait fallu aux historiens du Vatican… si le débat avait eu lieu !