۱۳۹۱ اسفند ۱۸, جمعه

نامه سرگشاده دکتر محمدحسین پاپلی یزدی(استاد بازنشسته دانشگاه تربیت مدرس تهران) خطاب به محمود احمدی نژاد



نامه سرگشاده دکتر محمدحسین پاپلی یزدی(استاد بازنشسته دانشگاه تربیت مدرس تهران) خطاب به محمود احمدی نژاد

«محمد حسین پاپلی یزدی» در یزد متولد شد و تحصیلاتش تا دیپلم را در همان شهر گذرانید. سپس وارد «دانشگاه مشهد» شد و لیسانسش را در «رشته جغرافیا» از آن جا گرفت. دوره سربازی را به دلیل نیاز «دانشگاه مشهد» در همان دانشگاه گذراند و در سال ۱۳۵۵ عازم «پاریس» شد و فوق لیسانس و دکترای خود را از «دانشگاه سوربن فرانسه» گرفت. وی از سال ۱۳۶۲ عضو «مرکز ملی تحقیقات علمی فرانسه» شد.
«دکتر پاپلی» در سال ۱۳۶۲ به میهن بازگشت و استاد و مدیر «گروه جغرافیا» در «دانشگاه فردوسی مشهد» شد. وی در سال ۱۳۶۵ «مجله تحقیقات جغرافیایی» را بنیان گذاشت و در دوره هایی به تدریس در «دانشگاه سوربن فرانسه» و «دانشگاه می جی ژاپن» پرداخت. «استاد پاپلی یزدی» در سال ۱۳۸۰ به «دانشگاه تربیت مدرس تهران» رفت. او در سال ۱۳۸۵ «پژوهشکده امیر کبیر» و سپس «شرکت مهندسین مشاور آمایش و توسعه شرق»، «انتشارات پاپلی» و «موسسه فرهنگی کاوشگران میراث شرق» را تاسیس کرد. «پروفسور پاپلی یزدی» از سال ۱۳۷۵ در جمع ده جغرافیدان برتر جهان برگزیده شد و یکی از ده کرسی «کمیسیون جغرافیای فرهنگی انجمن جغرافیدانان جهان» را به دست آورد. او از مدافعان تشکیل «اتحادیه کشور های اسلامی» است و پیشنهاد تاسیس راه آهن سراسری بین کشور های مسلمان را داده است. از وی مقالات و کتاب های تخصصی بسیاری چاپ شده است. کتاب های خاطرات او با نام «شازده حمام» که وی آن ها را در اوج بلندای علوم انسانی با ادبیاتی دلنشین و داستانی نوشته است، مورد پسند همگان افتاده و سبب شهرت فراگیر او شده است.
انعکاس: «سیستم اداری مملکت بر اثر سوء مدیریت حضرتعالی یک ویرانه است،ادامه ریاست جمهوری شما برای درختان جنگلی ، مراتع، ‌آب های زیر زمینی، بستر رودخانه ها، ‌دریاچه ها، حیات وحش حتی برخی حیوانات اهلی هم زیان آور است…خدا شاهد است استعفای شما  از پست ریاست جمهوری به نفع خود شما هم هست.…»
در پی تداوم بحران ها اقتصادی و شرایط سخت معیشتی در کشور، دکتر محمد حسین پاپلی یزدی، استاد بازنشستۀ دانشگاه تربیت مدرس تهران طی نامه ای سرگشاده به محمود احمدی نژاد، ضمن برشمردن گوشه ای از عملکرد وی بعنوان رئیس دولت، خواستار کناره گیری وی از پست ریاست جمهوری شد.
متن نامه به شرح ذیل می باشد:
جناب آقای دکتر محمود احمدی نژاد
ریاست محترم جمهور، جمهوری اسلامی ایران
موضوع: چند سوال و پیشنهاد استعفای حضرتعالی از پست ریاست جمهوری
من رسما نماینده هیچکس نیستم. حتی نماینده زن و فرزندانم هم نیستم. شما رئیس جمهور کشور جمهوری اسلامی ایران هستید. شما قانونا حق دارید از طرف همه مردم حرف بزنید و من قانونا حق ندارم از قول مردم حرف بزنم . حالا من از حضرتعالی خواهشی دارم شما با همه حق و حقوقی که دارید بیاید به  چند سوال و به پیشنهاد من بی حق و حقوق توجه کنید. شاید مشکلات شما و مشکلات من حل شود.پس چند دقیقه به حرف من گوش بدهید.
با این مقدمه می خواهم چند سوال از شما بکنم. البته می­خواستم صدها سوال بکنم ولی خوب شما وقت خواندن و جواب دادن صدها سوال را ندارید . بعد هم می­خواهم دو تا پیشنهاد به شما بدهم. چون بنده عضو هیچ گروه و حزب ودسته ای نیستم و نمایندگی از هیچکس هم ندارم لذا مجبورم فعل مفرد و کلمه من  بکار ببرم لذا می بخشید .
سوالات:
۱-      آیا دولت شما یک دولت کارشناسی است . یعنی آیا خود حضرتعالی و وزرا و استانداران شما مسائل را از دید کارشناسی بررسی می­کنید ؟ نظر من این است که شما غیر کارشناسی ترین دولت در طول جمهوری اسلامی ایران هستید. ویژگی اساسی دولت شما و خود شما این است که به نظرات کارشناسی هیچ اعتنایی ندارید . فی البداهه تصمیماتی می گیرید و حرف هایی می زنید که مورد تایید بدنه کارشناسی کشور نیست . عمده­ ترین مشکلاتی که دولت شما برای من ایجاد کرده همین مسئله است . اگر پاسخی برای این کار دارید لطفا بفرمایند که این بنده ناچیز قانع شوم.
۲-     آقای رئیس جمهور، وزرا، معاونین و استانداران شما چقدر حق تصمیم گیری دارند. آیا به آن ها اجازه تصمیم گیری های خرد و کلان در حوزه وظایفشان را می دهید یا همه تصمیمات را خود شما یک نفره می گیرید. البته آقای یحیی زاده نماینده مجلس هم به صراحت فرموده اند که در دولت، رئیس جمهور شخصا تصمیم می گیرند نه وزرا. من هم فکر می­کنم در اکثر موارد شما وزرا و معاونین آنها را مصلوب الاختیار کرده اید . اگر غیر از این است بفرمایند . آخر تصمیمات شخص شماست که زندگی مرا دچار دردسر کرده است.
۳-     شما چرا سازمان برنامه و بودجه را منحل کردید؟ آیا آن سازمان را منحل نکردید که هر طوری می­خواهید پول های مملکت را خرج کنید ؟‌ اگر آن روز که شما  آن سازمان را منحل می­کردید مجلس و ملت جلوی شما ایستاده بودند ، حالا وضع اقتصادی و اجتماعی من همین بود؟ قسم به هر که می خواهید بخورم وضع من و حتی شما بهتر بود.
۴-     آقای رئیس جمهور شما به مسافرت های استانی زیادی رفته اید .اولا در این مسافرت ها دهها و گاه صدها هزار نفر به استقبال شما  آمده یا آورده شده اند . آیا این مسافرت ها برای انجام کار است و یا برای تبلیغات ؟ شما در بسیاری از این مسافرت ها در کمتر از سه ساعت دهها طرح با دهها میلیارد تومان اعتبار تصویب کرده اید . گاه مدت زمانی که برای ارائه یک طرح و تصویب آن در استان­ها گذاشته شده است کمتر از ۳ دقیقه است. آیا تصویب طرح به این صورت در کجای دنیا سابقه دارد . آیا با این کار نخواسته اید بدنه کارشناسی دولت و نظرات مشاوران کشور را به سخره بگیرید. تصویب این طرح های غیر کارشناسی چه اثراتی روی زندگی بنده داشته است و چه مقدار تورم در زندگی من ایجاد کرده است. این طرح های شما زندگی مرا به فقر کشانده است.حالا که دولت حضرتعالی رو به اتمام است ، چند طرح نیمه کاره با چه مبلغ اعتبار مورد نیاز برای دولت آینده جا می گذارید که البته تاوان آن را باید بنده هم بپردازم.
۵-     وقتی می خواستید طرح حذف یارانه ها را مطرح کنید ، بسیاری از اساتید اقتصاد کشور طرح شما را تورم زا خواندند، حضرتعالی با این افراد برخورد مناسب نداشتید .آیا دراجرای طرح خوداز نظرات کارشناسی استفاده کردید؟شما با چه کسانی مشورت کردید که زندگی من را این طور خراب کردند.
۶-      آیا آماری که دولت شما ارائه می دهد صحیح است؟ ‌اگر صحیح است؛ چرا آمار دولت شما با زندگی من تطبیق نمی­ کند. وقتی شما اعلام می کنید تورم ۱۵٪ یا ۲۱٪ است چرا با زندگی روزمره من تطبیق نمی­کند . آیا آمار دولت شما مورد تایید مراجع مستقل غیر دولتی هم هست؟ اگر هست دستور بفرمایند آن مراجع که آمارهای شما را تایید می کنند این مساله را کتبااعلام کنند. چرا وقتی در زندگی روزمره من تورم بیش از صد در صد است شما اصرار دارید که تورم حدود ۲۰٪ است. آخر منی که باید دست توی جیبم بکنم و جنس بخرم بهتر مساله تورم و درصد تورم را درک می کنم یا شما که ۲۰ سال است دست توی جیب مبارک نکرده ­اید و همه چیز آماده در اختیار شما بوده است؟ شما در ۲۰ سال گذشته آیا پول آب و برق، گاز ،‌کرایه تاکسی، بلیط اتوبوس، نان،‌روغن، عدس و لوبیا، آبگوشت داده اید؟ شما در ۱۵ سال گذشته کرایه منزل داده اید ؟
۷-     آقای رئیس جمهور من استاد دانشگاه از شما سوال می کنم این بلبشو اقتصادی و حتی فرهنگی و اجتماعی که دولت شما در کشور درست کرده است چند درصد آن مربوط به تحریم های آمریکا  و اروپا است و چند درصد آن مربوط به سوء مدیریت حضرتعالی و سوء استفاده و حرف های حاشیه ای اطرافیان شما است . من استاد دانشگاه می­گویم تحریم ها ۱۰٪ اثر داشته است و رفتارهای غیر کارشناسی شما و دولت شما ۹۰٪.من حاضرم هر مخارجی را که تحریم ها به گردن ما می گذارد، بپذیرم .حاضرم جانم را در راه منافع ملی کشورم فدا کنم، ولی چرا من باید قدرت خریدم را بخاطر سوء‌مدیریت حضرتعالی از دست بدهم.
۸-     یک سوال دیگر اینکه شما کاری کردید که در ظرف ۲۰ روز دلار از ۱۵۰۰ تومان تقریبا ۳۰۰۰ تومان شد. هیچ اقدام مهمی برای این سقوط ارزشی پول ملی نکردید. حالا من می پرسم. اگر دولت با همه تحریم ها ۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ / ۵۰ دلار درآمد داشته باشد . پنجاه میلیارد هزار ویکهزار و پانصدتومان که می شود ۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰/۰۰۰ ۷۵تومان، این پول به کجا می رود؟ آیا وارد خزانه دولت می­شود یا نمی شود. این پول خرج چی می شود. شاید هم من اشتباه می کنم وهمچون پولی وجود نداشته باشد. بالاخره از این پول چند ریال سهم من می شود؟
۹-     آقای رئیس جمهور شما دائم دم از عدالت می زنید ، آیا این عدالت است که درآمد من و میلیون ها مثل من یک دهم شود تا فقط عده معدودی درآمدشان سر به فلک بزند. شما عدالت اجتماعی را فقط برای کمتر از ۱٪ درصد مملکت پیاده کرده اید آن هم عده ای که از این بلبشویی اقتصادی سود می برند.آن­هاحتی اگر از نظر سیاسی با شما مخالف هستند از نظر اقتصادی پشتیبانی شما و شریک شما هستند.
آقای دکتر محمود احمدی نژاد آیا این عدالت اجتماعی است که یکی برای جشن ازدواج بچه اش ۲ میلیارد تومان خرج می­کند و من برای تامین مخارج زندگی ام با مشکل روبرو هستم
۱۰- آقای رئیس جمهوری عده ای رفته اند آمریکا، تبعه آن جا شده اند ولی در حاشیه شهرهای ایران زمین خواری،‌زمین بازی می کنند. آن­ها سالی حداقل ۱۵-۱۰ میلیارد دلار پول مملکت را با معاملات زمین بر می دارند و از این مملکت می برند. نه کارخانه ای دارند نه کارگاهی ، نه کشاورزی نه دامداری نه هیچ کار تولیدی دیگر. پدربزرگشان صاحب ملکی بوده است. شهر بزرگ شده و ملک آنها در حاشیه شهر واقع شده است ،یا خودشان ۵۰ هکتار ، صد هکتار زمین خریدند و آنجا انداختند،‌حالا زمین­ها را می فروشند دلار می کنند و به خارج می­برند . شما چه فکری برای جلوگیری از خروج ارز توسط این آدم های ایرانی الاصل تبعه آمریکا کرده­اید؟‌آیا همین افراد نیستند که گاهی در آمریکا با شما جلسه دارند . چرا باید یکی نتواند مخارج دختر دانشجویش را در یک دانشگاه معتبر داخلی بپردازد و یکی سالی چندین ده میلیون دلار پول فروش زمین بایر را از کشور خارج می­کند؟ یعنی خاک این کشور را بفروشند و پولش را در نیویورک و سانفرانسیسکو خرج کنند. ‌ عدالت اجتماعی شما کجاست؟ تشکیلات قاچاق ارز و کالا چکار می­کنند؟ چرا من باید جریمه زمین خواری این آمریکایی ها را بپردازم.
۱۱- آقای  رئیس جمهور این مملکت به چند تا بانک نیاز دارد. این بانک ها پدر بنده را درآورده اند . من از طرف هیچکس حرف نمی زنم. من در تمام عمرم یک بار ۷۰۰ هزار تومان و یک بار ۵ میلیون تومان وام گرفتم الان هم به هیچ بانک و یا صندوق قرض الحسنه­ای بدهکار نیستم.  ولی بانک ها غیر مستقیم پدر بنده را در آورده اند. این سیستم بانکداری که در دولت شما حاکم شد چه فرقی با سیستم بانکداری کشورهای سرمایه داری دارد. البته فرق دارد،‌آنجا سود پول زیر ۳٪ است و اینجا بالای ۱۷ و گاه تا ۳۰٪. وقتی بانکی درصد متری خانه من سر بر افراشته غیر مستقیم من باید خسارت بپردازم.چرا؟
۱۲- آقای رئیس جمهور این مدیریت حضرتعالی با کشور چین چگونه است. چین بخش مهمی از کارگاهها و شرکت های تولیدی مملکت را تعطیل کرده است . من وقتی می روم بازار کفش بخرم کفش چینی است ، می روم دستمال آشپزخانه بخرم چینی است ، می روم سفره بخرم چینی است. می روم تسبیح بخرم چینی است ، می روم چادر نماز بخرم چینی است . این چین می خواهد چه بلایی سر صنعت و ‌اقتصاد من بیاورد. چرا من نمی توانم جنس ایرانی پیدا کنم . رابطه اقتصادی دولت شما با چین پدر بنده را درآورده است.
۱۳- آقای رئیس جمهور درباره مدارک تقلبی یکی از همکاران مرحومتان حرف هایی زدید که آن حرف ها شد وسیله سوء استفاده عده ای . در مملکتی که اگر کسی ماست تقلبی بفروشد او را بازداشت می کنند، چطور در مغازه های تایپ و تکثیر اطراف دانشگاه تهران ، تبریز، اصفهان،‌مشهد و… به صراحت نوشته اند پایان نامه کارشناسی ارشد و رساله دکترای آماده موجود است. آخر این تشکیلات حضرتعالی کجاست. این وزیر علوم شما مگر خوابست که در چند صد متری وزارتخانه اش تز دکترای آماده می­فروشند.چرا من باید پدر شاگردانم را در آورم تا پایان نامه کارشناسی ارشدشان را بگذارندو عده ای باید پول بدهند یک پایان نامه آماده بخرند . شخص حضرتعالی بطور غیر مستقیم از این امر دفاع کردید. آیا مدارک تقلبی منشاء بسیاری از خلاف های دیگر نیست. دنیا زیر و رو شود من شما را مسئول اشاعه مدارک تقلبی در این کشور می ­دانم.
۱۴- آقای رئیس جمهور بدترین میراث حضرتعالی برای این مملکت و برای من،‌این سیستم اداری است که شما جا می گذارید. این سیستم اداری موجود نه در شان جمهوری اسلامی ایران است ،‌نه در شان ملت ایران ،‌نه در شان بنده حقیر است. این مورد را من از طرف همه حرف زدم. آقای رئیس جمهوری سیستم اداری مملکت فاجعه است . یک سیستم مریض ،‌فلج،‌مردم آزار،‌اذیت کن، بیچاره کننده که دارد سکته می کند شما به بنده تحمیل کرده اید. قانون برنامه سوم ،‌چهارم و پنجم و اصل ۴۴ قانون اساسی و اصول دیگر قانون اساسی به حضرتعالی اجازه اصلاح این سیستم را داده بود.شما واقعا به جای اصلاح این سیستم، آن را خرابتر و ناکارآمدتر کردید. از این سیستم اداری بی فایده تر چیزی در مملکت نیست. در تمام دوره ریاست جمهوری حضرتعالی حتی یک نامه نبوده است که من بنویسم و خود بخود پاسخی داشته باشد. وضع بیمه ها اسفناک است. وضع صندوق بازنشستگی بسیار نگران کننده است. آقا شما را به حضرت عباس به رئیس جمهور بعدی بگویید در طول دوره ریاست جمهوریش هیچ کار نکند این سیستم اداری را اصلاح کنند، .سیستم اداری مملکت بر اثر سوء مدیریت حضرتعالی یک ویرانه است .
۱۵- حالا آقای رئیس جمهور در بحث اقتصاد و عدالت اجتماعی سیستم اداری بیرون برویم . من استاد جغرافیا هستم وقتی به مسافرت می روم به پدیده های طبیعی توجه دارم. چرا در زمان شما این همه جنگل و مرتع تخریب شده است . چرا در دروه شما اینقدر سیل زیاد شده است. چرا در دوره شما اینقدر سفره های آب زیر زمینی افت کرده است . چرا سود جویان و زمین خواران هزاران هکتار از زمین های بستر رودخانه ها را تصاحب کرده اند، چرا دریاچه ارومیه ، دارد خشک می شود . چرا تالاب انزلی به یک منبع فاضلاب تبدیل شده ، چرا دریاچه بختگان ، دریاچه هامون و چی و چی خشک شده است. برای ریزگردها که سینه بنده را خراب می­کند چه کاری کردید؟ آخر این جنگل ها ، مراتع ،‌آب ها ، دریاچه ها ، حیوانات همه نعمت خدا هستند. شما هم که مسلمان و مومن درجه یک هستید ، چطور در زمانی که این همه نعمت خدا دارد داغون می­شودیک مرتبه شما می فرمایید به هر ایرانی ۱۰۰۰ متر مربع زمین می دهید ،‌چطوری یک مرتبه می فرمایند ۲ میلیون هکتار زمین جدید زیر کشت می برید . این حرف ها غیر کارشناسی شما روح مرا می آزارد و نمی گذارد شبها بخواب بروم . شما را بخدا بیایید با هم یک گپی بزنیم شاید من قانع شوم و شبها راحت بخوابم.
۱۶-  آقای رئیس جمهور از وقتی شما رئیس جمهور شده ­اید ، بی خود و بی جهت دعوا و مرافعه بین زن­ها و شوهرها و بازاری­ها ومردم ، راننده تاکسی­هاو مسافران و …  زیاد شده است . به استنادآمار دادگستری جرم و جنایت ، چک برگشتی ، حقه بازی و اختلاس ،  فساد اخلاقی زیاد شده است.این مسائل نمی گذارد من شب­ها بخوابم . شما اگر دو ساعت به درد و دلهای من گوش دهید شاید من معالجه شوم و شبها بهتر بخوابم . البته شما بهتر از من مسائل را می دانید . هزاران نفر هستند که به درد دل های شما گوش ­دهند. بخصوص آنها که از سیاست های شما از نظر مالی فربه شده اند درد دل حضرتعالی را گوش می دهند. من که کسی را ندارم تا درد دلم را گوش دهد ، خدا خیرتان بدهد در یک جلسه دو ساعته تلویزیونی به درد دلهای هم گوش دهیم و شما مرا گفتار درمانی کنید. آقای رئیس جمهور صد تا سوال ریز و درشت دارم ولی شما وقت ندارید.
من انصاف می دهم و امضا هم می کنم در دولت شما خیلی کار شده است، ولی اگر شما بنظرات کارشناسی احترام می گذاشتید و دولت شما یک دولت کارشناسی بود و اگر خود شما این همه حرف های حاشیه ای در سطح ملی و بین المللی نمی زدید و اگر این همه قول انجام کارهای غیر کارشناسی نمی دادید. اگر به مجلس پاسخگو بودید،‌اگر به خبرنگاران و رسانه ­هاپاسخ های کارشناسی و مستدل می داید ،‌اگر به وزرایتان احترام می­گذاشتید و وقتی مسافرت رسمی بودند آن­ها را عزل نمی کردید ، اگر مردم را جدی می گرفتید،‌ با این پول عظیمی که در دولت شما پیدا شد با این گنج بادآورده که از گرانی نفت رسید دولت شما باید صد بار بیش از این کار می­کرد. خلاصه آنکه آقای دکتر محمود احمدی نژاد شمازندگی و آرامش و آسودگی مرا خراب کرده اید . حالا دو پیشنهاد دارم :
۱- یک برنامه دو ساعته تلویزیونی بگذارید تا ما دو نفر به عنوان دو عضو هیات علمی دانشگاه با هم درد و دل کنیم، مردم هم بفهمند. شاید من گفتار درمانی شوم.
۲-نظر قطعی من این است که هر ساعتی که شما زودتر استعفا بدهید و انتخابات ریاست جمهوری در این مملکت راه بیفتد من یکی راحت تر شوم. ادامه ریاست جمهوری توسط شما حتی یک ساعت بیشتر باعث خرابی بیشتر زندگی من یکی می­شود ، خود دانید .البته من قرار شد از طرف آدم های دیگر صحبت نکنم. ولی از طرف غیر آدم ها می توانم صحبت کنم.
ادامه ریاست جمهوری شما برای درختان جنگلی ، مراتع، ‌آب های زیر زمینی، بستر رودخانه ها، ‌دریاچه ها، حیات وحش حتی برخی حیوانات اهلی هم زیان آور است. آخر وقتی کاه کیلویی ۶۰۰ تومان و جو کیلویی ۹۰۰-۸۰۰ تومان و شلغم و چغندر حدود ۵۰۰ تومان است کدام زبان بسته­ای می تواند شکمی از عزا در آورد. خدا شاهد است استعفای شما  از پست ریاست جمهوری به نفع خود شما هم هست. درباره پیشنهاد اولم یا حالاشما جلسه تلویزیونی بگذارید و مرا قانع کنید یا من جلسه را سر پل صراط می­گذارم.
والسلام
منبع : انعکاس - Enekas.info


دویدم و دویدم

شعر از دکتر علینقی حکمی،
موزیک و اجرا از دکتر علی گوشه

پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۱ - ۰۷ مارس ۲۰۱۳

دویدم و دویدم
سر کوهی رسیدم
آنجا که در خیالم
همچون بهشت جان بود
آوخ نه آنچنان بود
نه سبزه ای نه آبی
نه بلبلی که خواند بر روی شاخساری
نه جنبش نسیمی
نه جلوه بهاری
نه مردمی که داند
الطاف مردمی را
نه آدمی که فهمد
اسرار آدمی را
نه خنده نشاطی
نه آه سوزناکی
نه مست راستگوئی
نه رند سینه چاکی
نه دوستی که با او
اسرار دل توان گفت
رمزی ز کار جان گفت
نه دلبری که اشکی در دامنش توان ریخت
با او دمی در آمیخت
کوهی سیاه و سرسخت
از سنگ خشک سوزان
با غارهای تاریک
چون خانه های شیطان
سر بر فلک کشیده
آرام و پر ز طوفان
خاموش و پر ز غوغا
تاریک روز روشن
لرزان میان گرما
بدخونی و پلیدی
بد کاری و تباهی
وحشت نشسته آنجا
بر تخت پادشاهی

آید صدای مرغی
در پنجه عقابی
دنبال سبزه و آب
یک عمر ره بریدیم
وان آب و سبزه نایاب
دویدم و دویدم



http://www.youtube.com/watch?v=y-VK2850Lp4
Davidam o Davidamاینجا کلیک کنید

در همین زمینه:
درخت ندا: http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=4S5i5eAwiDA
فریاد: http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=sywlh3omHGw


زن رنجدیده سرزمینم روزت مبارک

پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۱ - ۰۷ مارس ۲۰۱۳

نرگس محمدی

narges-mohammadi200.jpg
روز جهانی زن است. دوست دارم از زن بنویسم، اما کدام زن؟ می‌خواهم از زنی که زیارتش کردم و گونه‌های استخوانی‌اش را بوسیدم بنویسم. نوشتن از او برایم دشوار است. او مادر ستار است.
ابتدا می‌خواهم فضای خانه‌اش را به تصویر بکشم. از کوچه باریک که می‌آیی عکس ستار بر سر در خانه ۴۰ متری ساده و بی‌آلایش‌اش، آذینی دلنشین است. جوانی با تبسمی معنادار. عکس ستار را در جای جای اتاق می‌بینی.
عکس ستار را روی یخچال زده تا اگر جرعه آبی هم می‌نوشد با پسرش بنوشد. کنار تلویزیون هم عکس ستار است تا اگر تصویری می‌بیند ستار هم گوشه‌ای از آن باشد. سجاده ستار را کنار سجاده‌اش گذاشته تا بی‌یاد او به ملاقات معبود نرود. تکه پارچه‌ای سفید و صورتی در گوشه اتاق پهن کرده و می‌گوید آقا ستار روی این می‌نشست. حوله ستار را لای پارچه‌ای گذاشته تا هر دمی آن را ببوید و بوی یوسفش را بشنود.
مادر را هر دو بار سیاهبوش دیده‌ام. زنی تنها در گوشه خانه‌ای فقط به مساحت ۴۰ م‌تر، اما آن چنان با عزت نفس که گویی جهان زیر پای اوست. در هر دو ملاقات حکایتی تکان دهنده از او شنیده‌ام که قصد بازگو کردن آن را دارم. آرام سخن می‌گوید. گویی می‌خواهد ذره ذره درک و احساسش را با کلماتی که با غمی جان کاه بر لب می‌آورد به ما منتقل کند. مادر چنین می‌گوید: وقتی آقا ستار را بردند ظهر بود و او برای نماز وضو گرفته بود و روی‌‌ همان پارچه سفید و صورتی نشسته بود. وقتی ماموران او را بردند به صورتش خیره شده بودم شاید برای آخرین بار مرا نگاه کند، اما سرش پایین بود و از خانه بیرون رفت. شب شد. دخترم به همراه فرزند ۲ ساله‌اش پیش من بودند. احساس کردم سینه‌هایم پر از شیر شده و شیر پس می‌دهد. دستم را روی پیراهنم کشیدم با تعجب دیدم واقعا از سینه‌هایم شیر می‌آید و لباسم کاملا خیس است. به سحر گفتم: مادر سینه‌هایم شیر پس می‌دهند. سحر گفت مادر جان چه می‌گویید با این سن و سال شما؟ گفتم دخترم لباسم را ببین. دست بر روی سینه‌ام گذاشت و با ترس و تعجب گفت مامان چرا اینطور شدید؟ رگ سینه‌هایم بلند شده بود و چون مادری که طفلش را شیر می‌دهد، شیر بیرون می‌زد.
آن شب حال عجیبی داشتم، لباسم را چند بار عوض کردم.. حتی یک لحظه هم چشمانم را روی هم نگذاشتم، اما به وضوح و آشکارا ستار رامی دیدم. گفتم سحر جان ستار را آویزان کرده‌اند و می‌زنند. سحر می‌خواست مرا آرام کند و می‌گفت مامان شما فکر می‌کنید. این طور نیست. اما به خدا من ستار رامی دیدم. آنقدر کتک خورد تا بیهوش شد.... صبح روز چهارم سحر از خواب بیدار شد. گفتم سحر جان ستار آرام خوابیده است. ستار راحت شد. سحر گفت مادر این چه حرفی است که می‌زنید. گفتم مادرجان ستار راحت شد. تمام شد. سحر گفت مامان بلند شوید برای ناهار ته چین مرغ بپزید. ماموری آمد و...
وقتی قصه را از زبان مادری که ساده و بی‌پیرایه سخن می‌گوید، می‌شنوی قبل از اینکه از درد جانکاه بگریی یا حتی آهی بکشی ابتدا در بهت و حیرت غرق می‌شوی. شاید یک افسانه است. علی رغم شنیدنش بهتر است فکر کنم یک رویا است، اما چشم‌های به گود رفته مادر ضرب آهنگی تلخ است تا خودت را به آن راه نزنی. این واقعیت است. واقعیتی تلخ و گزنده که تا مغز استخوانت را می‌گدازد.
نه این داستان و افسانه نیست، هنوز مادر ستار زنده است در رباط کریم در کنج آن خانه کوچک و ساده. می‌گوید‌ای کاش تمام این خانه و هر چه دارم را از من بگیرند و ستار را به من بازگردانند. حاضرم در بیابان در چادری زندگی کنم اما ستار پیش من باشد. آخه ستار ازدواج نکرد تا من تنها نمانم. به عکس ستار نگاه می‌کند.
این حکایت یک زن است. زنی که تنها و روی پاهای خودش فرزندانش را بزرگ می‌کند. مسولیت زندگی را بر دوش می‌کشد. با عشق به فرزندش زندگی می‌کند. زاییده خود را محترمانه آقا خطاب می‌کند. و پس از اینکه او را از او می‌ربایند روز خاکسپاری پاره تنش، نه تمام وجودش، فریاد می‌زند خدایا خودت دادی و خودت این گونه پس گرفتی. وقتی از ستار می‌گوید با احترام به راه و عقیده دلبندش تاکید می‌کند که او عاشق ایران بود و وطنش را دوست داشت.
گوهر عشقی یک زن است و سراسر زندگیش روایتی است از یک زن ایرانی. صبور و مقاوم با تمام ویژگی‌های زنانه و مادرانه.
نمی‌توان باور کرد. حق داریم اصلا مگر می‌توان باور کرد؟ بازمانده چنین دردی و باردار چنین درکی چنین می‌بیند و می‌گوید و می‌سوزد و فریادرسی نمی‌یابد. این یک زن است. تنها و بی‌پناه. پر درد وبی رفاه. اما چنان ایمانی دارد که فریاد می‌زند خون ستار من فروشی نیست. او که می‌داند هر چه تلاش کند ستار باز نمی‌گردد. او که پول خون فرزندش را نمی‌خواهد. پس به دنبال چیست که این گونه سخن می‌گوید.
گوهر عشقی یک زن است. او سودایی مادرانه در سر دارد. می‌گوید می‌خواهم دادگاه فرزندم علنی باشد تا شاید در این سرزمین ستاری دیگر چنین کشته نشود و این افتخار و سربلندی سزاوار یک زن است.
او هنوز زنده است و حکایت مرگ ستار را با تمام احساسش می‌گوید. با ستار عهد کرده بود که نگرید و اگر خواست گریه کند پرده اتاق رابکشد و آرام و بی‌صدا وپنهانی گریه کند. مادر هنوز بر سر پیمان خود هست و هر روز چند بار این گونه می‌گرید. این روز‌ها نا‌امید از دادرسی از آتش زدن خود در مقابل عدالتخانه سخن می‌گوید.
امروز روز زن است. روز مادرآقا ستاراست. تو‌ای زن،‌ای مادر روزت مبارک.
زنان ایران در بند!
پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۱ - ۰۷ مارس ۲۰۱۳

lll.jpg
سودویند به مناسب 8 مارس منتشر کرد : لیست اسامی زنان زندانی در جمهوری اسلامی ایران
anisa

انیسا فناییان شهروند بهائی طبق حکم دادگاه انقلاب سمنان به ریاستقاضی عین الکمال به اتهام تبلیغ و اعتقاد به آئین بهائی به 4سال و 4 ماه  ماه حبس تعزیری محکوم شد. او طبق رای دادگاه تجدید نظر استان سمنان به 22 ماه حبس تعزیری محکوم شده بود و طی احضاریه‌ای جهت طی دوره محکومیت برای تاریخ 30 دی ماه1391 به زندان سمنان احضار شد. مادراو  به نام صهبا رضوانی (فناییان) به تازگی پس از سپری کردن محکومیت سه ساله از زندان اوین آزاد شده است.



hg



بهناز ذاکر: حدود 6 ماه پیش در فرودگاه  در هنگام مسافرت به کشور سوئد بازداشت شده و تاکنون در بند209 زنان زندان اوین بلاتکلیف مانده است

Untitled


بسمه الجبوری،شهروند عراقی  یکی ازاعضای  وزارت بازرگانی  عراق و مدیر هتل الرشید بغداد، در بند209 زنان زندان اوین و در وضعیت نامناسب روحی و شرایط نگران کننده‌ای قرار دارد. بسمه الجبوری، توسط دادگاه انقلاب به اتهام "جاسوسی" به پنج سال حبس محکوم شده وی از تماس و گفتگو با فرزندان خود محروم بوده و تقاضاهای مکرر وی برای دیدار با سفیر عراق در تهران، از طرف مسئولین بی‌پاسخ مانده است

bahare



بهاره هدایت در سال 1360 در تهران به دنیا آمد. او دانشجوی رشته علوم اقتصادی بود در شعبه 28 دادگاه انقلاب حکم نه سال ونیم زندان برای وی  صادر شد. دو سال از مدت زندان بهاره به دلیل شرکت وی در تجمع اعتراضی مسالمت آمیز  فعالان  حقوق زنان درمیدان هفت تیر در ماه خردادسال 1385است

tita



تینا موهبتی جوان بهایی 19 ساله، ساکن گرگان که در ترمینال قصد بازگشت به تهران را داشت درتاریخ 2 آبان 1391  باز داشت  و به مکانی نامعلوم انتقال داده شده.

vazehan



فرح واضحان، 50 ساله،پس از اعتراضات خیابانی 1388 همراه خانواده بازداشت و به بند 209 زندان اوین  وسلول انفرادی منتقل شد. قاضی صلواتی ابتداد  در شعبه 15 دادگاه انقلاب وی رابه اتهام  شرکت در اعتراض‌های خیابانی و «محاربه از طریق همکاری با سازمان مجاهدین خلق» به اعدام محکوم کرده بود که این حکم  در دیوان عالی کشور لغو و وی سپس از سوی دادگاه به 17 سال حبس محکوم شد.

kamal





فریبا کمال آبادی  زندانی بهایی و یکی از مدیران  "یاران ایران"،( یک سازمان بهائی) بود.  وی سحرگاه  توسط ماموران اطلاعات در منزل خود بازداشت شد . واز زمان بازداشت در سال 1385 در زندان  نگهداری می شود. او به 20 سال زندان محکوم شد که مدت  5 سال بدون حق مرخصی در زندان سپری کرده  است.

hashemi



فائزه هاشمی در 13 دی ،در  شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران،توسط قاضی صلواتی به شش ماه زندان و پنج سال محرومیت از فعالیت های سیاسی، فرهنگی و مطبوعاتی به اتهام "تبلیغ علیه نظام" محکوم شد. دادگاه در پشت درهای بسته انجام شد. فائزه هاشمی، دختر علی اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی است.

faran



فاران حسامی، شهروند بهایی، استاد دانشگاه آنلاین بهایی. 38 ساله و مادر یک کودک 3 ساله، فارغ التحصیل از دانشگاه اتاوا، کانادا که همراه  با شوهرش کامران رحیمیان در تاریخ 22 شهریور1390 بازداشت ومدت  77 روز را در بند 209 زندان اوین به سر برد .قاضی صلواتی، در منطقه 15 دادگاه انقلاب اسلامی آنها را محاکمه وهر کدام را به 4 سال زندان محکوم کرد.

farshi



هانیه (شراره) فرشی، در خرداد 1389 بازداشت شد و "مقیسه"، قاضی شعبه‌ی 28 دادگاه انقلاب تهران، در حکمی سنگین، هانیه فرشی 38 ساله را به اتهام توهین به مقدسات و توهین به رهبری به 7 سال حبس تعزیری محکوم کرد مبنای صدور این حکم سنگین، ارسال چند ای-میل و فعالیت در فیس بوک بوده
آزاد شد

                        hekmat



     

حکیمه شکری 14 آذر 1389 همراه با دو نفر دیگر (ندا مستقیم و مهدی رمضانی) در تجمع مادران عزادار بازداشت شد و توسط قاضی مقیسه در 19 اسفند  حکیمه و دو نفر دیگرکه  به "جاسوسی" و "اقدام علیه امنیت ملی" متهم شده بودند، و به سه سال زندان محکوم شدند.

jhjh



ژیلا کرم زاده مکوندی، شاعر و از همراهان  گروه  مادران پارک لاله است. او دربهمن 1390  به 4 سال حبس تعزیری محکوم شد. در دادگاه تجدید نظر حکم او به 2 سال حبس تعزیزی و 2 سال حبس تعلیقی برای مدت 5 سال تغییر کرد .




ژینوس نورانی شهروند بهایی ساکن سمنان توسط نیروهای وزارت اطلاعات به دلیل اعتقادات مذهبی اش بازداشت شد و دادگاه اولیه اورا به یکسال حبس محکوم کرد. این حکم در دادگاه تجدید نظر تائید شد.

kjk

14-ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار و فعال حقوق زنان، مدیر بخش اجتماعی روزنامه  سرمایه و مدیر کانون زنان ایرانی است . او و همسرش بهمن احمدی امویی در30 خرداد1388   طی سرکوب های پس از انتخابات دستگیر شدند. دادگاه وی را در  خرداد 1389 به یک‌سال حبس تعزیری و 30 سال محرومیت از شغل روزنامه‌نگاری محکوم کرد.

عطیه  انواری از اعضای جامعه بهایی  است که در 22 مه 2012 دراصفهان بازداشت شد ومنزل وی  توسط   ماموران وزارت اطلاعات مورد یورش و تفتیش قرار گرفت و برخی از وسایل شخصی او را مصادره کردند.

oooo



کبری بنازاده امیرخیزی 60 ساله در حال حاضر در بند زنان زندان اوین زندانی است اودر دادگاه انقلاب توسط محمد مقیسه ای معروف به ناصریان (از اعضای هیئت مرگ قتل عام زندانیان سیاسی سال 1367)  به 5 سال زندان محکوم شد  کبری در سال 2009 در فرودگاه بین المللی تهران زمانی که قصد پرواز به عراق و دیدار با برادر خود را داشت بازداشت شد  با این که وی نیاز به مراقبت های ویژه پزشکی دارد از حق مرخصی محروم است .



kefa 



کفایت ملک‌محمدی 65 ساله از جمله کسانی است که در دی ماه۱۳۸۷ هنگامی که قصد داشت برای ملاقات بستگانش به کشور عراق سفر کند، در فرودگاه بین المللی تهران بازداشت شد و به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور» در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، به ۵ سال حبس، محکوم شد.

 reihan





ریحانه حاج ابراهیم دباغ، (دی  1388)، بازداشت شد دادگاه انقلاب اورا به  اتهام شرکت کننده در تظاهرات وارسال تصاویر ها و فیلم های از تظاهرات در خارج از کشورمحکوم به اعدام کرد سپس حکم اوبه 15 سال حبس تعزیری و تبعد در زندان رجایی شهر کاهش یافت

uuu



روزیتا واثقی دو بار بازداشت شده است، یک بار درمرداد  1385 و یک بار در 25 مارس 1388. او در حال حاضر به 5 سال زندان محکوم شده است، در حال حاضر دوران محکومیت خود را در زندان مشهد سپری می کند.

madad

  



شبنم مدد زاده، نایب رئیس شورای تهران دفتر "تحکیم وحدت"(یک سازمان دانشجویی) و دبیر سیاسی انجمن دانشجویان دانشگاه تربیت معلم کرج اول توسط قاضی مقیسه در دادگاه شعبه 28 انقلاب به 5 سال همراه با تبعید به زندان رجایی شهر کرج محکوم شد. او در حال حاضر در زندان اوین است.

madadi



شید رخ فیروزیان از اعضای جامعه بهایی که در تاریه 23 بهمن 1391درشهر سمنان توسط نیروهای های وزارت اطلاعات در منزل   مسکونی خود بازداشت شده .


azar p

صبا آذرپیک

22-صبا آذرپیک درنهم بهمن 1391 بازداشت شد او خبرنگار برخی روزنامه ها از جمله اعتماد بوده، اما مدتیست از فعالیت های رسمی مطبوعاتی کناره گرفته است. گزارش وی از مراسم چهلم ستار بهشتی موجب برخواستن موجی از همدردی با خانواده این وبلاگ نویس معترض شد. شجاعت و مقاومت های زنانه صبا آذرپیک در میان خبرنگاران همیشه مورد تحسین بوده .

آزاد شدند


moradi

صدیقه مرادی، 51 ساله، یکی از بازماندگان قتل عام زندانیان سیاسی  در  اواخر دهه شصت   است . اوتوسط ماموران اطلاعات بازداشت و به سلول انفرادی فرستاده شد  وی زیر شکنجه های روحی و جسمی قرار گرفت تا حاضر به انجام یک برنامه اعتراف تلویزیونی شود او به 10 زندان و تبعید در زندان گوهر دشت محکوم شد ه است.

sanaz



ساناز تفضلی در مشهد در تاریخ 6 تیر 1390 دستگیر شد. خانه او در همان روز از سوی مقامات تفتیش قرار گرفته و وسایل شخصی از قبیل کامپیوتر، کتاب های بهائی، سی دی ها مصادره شد او به 6 ماه حبس در زندان وکیل آباد مشهد محکوم شد ه است.


صغری غلام نژاد48ساله که در بند انفرادی209 تحت فشارهای روحی و روانی مورد بازجویی قرار گرفته است دو فرزند وی  در اردوگاه  اشرف هستند .

gas



سیما اشراقی (اقدس زاده) شهروند بهایی به اتهام تبلیغ علیه نظام  اقدام عیله امنیت ملی به  پنج سال زندان محکوم شده است این حکم در دادگاه تجدید نظر مورد تأیید قرار گرفت وی در زندان وکیل آباد مشهد است.

shiva



شیوا نظر آهاری، (متولد 1363) از فعالان حقوق بشر است که در شعبه 26 دادگاه انقلاب اسلامی استان تهران، با اتهاماتی از جمله "تلاش برای براندازی  جمهوری  اسلامی"، " قصد توطئه علیه حکومت اسلامی"، "اخلال در نظم عمومی" و "محاربه" یا "محاربه با خدا "مواجه شد . شیوا نظرآهاری به زندان اوین در تاریخ18 شهریور 1391 اجضار  شد، تاحکم  4 سال زندان را سپری کند.



sara


سارا محبوبی شهروند بهایی دانشجوی محروم از تحصیل ، صبح روز چهارشنبه، 28 تیرماه 1391خود را برای اجرای حکم 10 ماه حبس تعزیری به زندان ساری معرفی کردبه گزارش تارنمای جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیل، وی توسط دادگاهی در ساری به 10 ماه حبس تعزیری محکوم شده بود که این حکم توسط دادگاه تجدید نظر تایید شد. عضویت در فیس بوک از اتهامات اوذکر شده.

jh



ثمین احسانی فعال حقوق کودک و شهروند بهایی از سوی شعبه 28 دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه به پنج سال زندان محکوم شد او به تبلیغ علیه نظام ، اقدام علیه امنیت ملی و عضویت  درجامعه بهایی متهم شده است اوبه کودکان افغانی محروم از تحصیل آموزش می داد. او در تاریخ 17 اوت 2011، بازداشت، و در تهران به زندان اوین منتقل شده است

tarane



ترانه ترابی:شهروند بهایی ساکن سمنان در اول مهرماه 1391 با کودک3 ماهه خود  بازداشت و به زندان برده  شده تا دوران محکومیت خودرا آغاز کند  است. حکم خانم ترابی از 5 سال و 10 ماه بود که  در دادگاه تجدید نظر به 2 سال و نیم زندان کاهش یافت . او در حال حاضر دوران محکومیت خود را با نوزاد پسرش " بارمان"می گذراند  با توجه به شرایط نامناسب و غیربهداشتی  ، فرزند او مبتلا به بیماری ریوی شد.

reihane



ریحانه طباطبایی ،روزنامه نگار، ، روز پنجشنبه ۱۲ بهمن ماه در منزل شخصی اش بازداشت شد.ریحانه طباطبایی روزنامه نگار سرویس سیاسی در روزنامه بهار است که پیش از این، به جرم تبلیغ علیه نظام، به شش ماه حبس تعزیری محکوم شده بود.  علت بازداشت او همکاری با رسانه‌های فارسی زبان ضدانقلاب اعلام شده‌است آزاد شد

zahra r



زهرا رهنورد (متولد سال 1333)، نویسنده ایرانی، روزنامه نگار، و یک هنرمند است. او دارای مدرک دکترای در علوم سیاسی و مجسمه سازی است. وی رئیس سابق دانشگاه الزهرا (برای زنان). خانم رهنورد و همسرش، ميرحسين موسوى، در حال حاضر تحت بازداشت خانگی هستند .

zas



زهره نیک آیین شهروند بهایی ساکن  سمنان به همراه فرزند 7 ماهه اش به نام رسام  در روز اول مهر ماه 91 برای گذران دوران محکومیت خود به زندان سمنان فراخوانده شدودر دادگاه تجدید نظر جکم اوبه 23 ماه زندان کاهش یافت . به دلیل شرایط بد زندان رسام بیمار شد که به بیرون از زندان فرستاده شد

zahra m



زهرا (محبوبه) منصوری زندانی سیاسی 60 ساله بند زنان زندان اوین كه در مهر ماه سال جاري و به اتهام واستگی فامیلی با مخالفان حکومت ایران , دستگير شده بود ؛ حتی در ارائه گزارش آزمایشات به عمل آمده از وی ؛ خودداری می کنند با عود سرطان سینه در وضعیت وخیمی قرار گرفته است. وی در شعبه 26 دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباس به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به تحمل5سال حبس تعزیری محکوم شده بود که این حکم به دلیل وضعیت خاص جسمی به 2 سال حبس تعزیری و 5 سال حبس تعلیقی تقلیل یافت

lava



لوا خانجانی شهروند بهایی محروم از تحصیل در تاریخ 13 دی ماه 1388  بازداشت و در تاریخ 10 اسفند با قرار وثیقه آزاد شده بود و حکم دو سال حبس او در دادگاه تجدید نظر عینا تایید شد.او در سوم شهریور 1391، برای اجرای حکم دو سال زندان به اوین احضار شد

najm



منیژه‌ نجم عراقی،نوسینده و دبیر کانون نویسندگان ایران پس از هجوم ماموران امنیتی به منزلش بازداشت شد و به یک سال حبس در زندان اوین محکوم شد. در کیفر خواست و حکم دادگاه اتهام او را "تبلیغ علیه نظام" از طریق ارسال بیانیه‌های کانون نویسندگان ایران و نیز شرکت در مراسم بزرگداشت سالانه بر سر مزار زنده یادانِ جان باخته محمد مختاری و محمد جعفر پوینده،که به طرز فیجعی توسط ماموران حکومتی به قتل رسیدند اعلام کردند.

lll



منیژه نصراللهی به اتهام بهایی بودن و تلاش برای گسترش بهائیت  به سه زندان محکوم شده است او دو سال زندان  است که در زندان بسر می برد .

maryam



مریم اکبری منفرد خانه دار و مادر سه فرزند است که توسط پلیس امنیت پس از انتخابات ریاست جمهوری1388 در منزل خود  بازداشت شدو در شعبه  15 دادگاه انقلاب به 15 سال حبس در  زندان رجایی شهر محکوم شده است چند تن از اعضای خانواده اش، فعالان سیاسی و زندانیان در طول سال های  دهه 1360بودند که  4 نفر از آنها اعدام شده اند

mahsa



مهسا امرآبادی، روزنامه نگار، عضو هیئت تحریریه روزنامه توقیف شده اعتماد است.او به اقدام علیه نظام از طریق مصاحبه و گزارش متهم شده است. اکنون برای تحمل مجموعا دوسال حبس تعزیری در زندان اوین  بسر می‌برد و ضمنا چهارسال حبس تعلیقی نیز برای وی در نظر گرفته شده است.

hhh



مریم جلیلی شهروند مسیحی است که به دلیل انتخاب دین مسیحیت 25 سال حبس محکوم شده است


mahvash



مهوش شهریاری - ثابت، شصت ساله، یکی از مدیران بهائی که  5 سال پیش بازداشت شده است. پس از گذشت دو سال از وضعیت نامشخص و حبس در بند 209 زندان اوین، به 20 سال زندان محکوم شد. این حکم در دادگاه تجید نظر تایید شده است. به رغم وضعیت بحرانی از نظر سلامتی از حق مرخصی و دیدار با خانواده اش محروم است وی به مدت 6ماه در سلول انفرادی به سر برد .

lll



 میترا زحمتی نوکیش مسیحی است که اردیبهشت 1390 بازداشت  و به بند 209 زندان اوین منتقل شد وی  چندین ماه از زمان بازداشت را در سلول‌های انفرادی بند 209 زندان اوین سپری کرده است و به دو سال و نیم زندان محکوم شده واین حکم  در دادگاه تجدید نظر نیز به تأیید رسیده است.


43-میترا آزماینده شهروند بهایی و 17 ساله که توسط نیروهای اطلاعات در 13خرداد 1390 در شهر اصفهان بازداشت شده و هم اکنون در زندان است .

nasrin



نسرین تخیری ،روزنامه نگار روزنامه اعتماد یکشنبه نهم بهمن ماه 1391  در محل کار خود توسط ماموران وزارت اطلاعات  بازداشت شد علت بازداشت همکاری با رسانه‌های فارسی زبان ضدانقلاب اعلام  شده است .

آزاد شد

nooshin



نوشین خادم مدرس دانشگاه انلاین بهایی که در سال 1366 برای افراد بهایی که محروم از تحصیل در مقاطع دانشگاهی هستند تاسیس شد. دادگاه اورا به 4 سال زندان محکوم کرد .

uu





نگار ملک زاده صبح روز دوشنبه 14 فروردین ماه 91 پس از احضار و معرفی خود به اداره اطلاعات مشهد"، بازداشت و به نقطه نامعلومی منتقل شد وی یکی از شهروندان بهایی ساکن مشهد می باشد که در رابطه با تشکیل یک نمایشگاه خصوصی صنایع دستی که جهت جمع آوری اعانه برای کمک به کودکان بی بضاعت و نیازمند غیر بهایی تشکیل شده بود دستگیر شده است.

lll



ناهید قدیری شهروند بهایی که دوبار بازداشت شده است یک بار در4 1مرداد 1384 و بار دوم در 25 اسفند 1389وبا  اتهاماتی چون «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی، اقدام علیه امنیت داخلی کشور با عضویت در تشکیلات بهاییت»، به 10 حبس محکوم شده است

neda



ندا مجیدی 28 آذر ماه سال1391ماموران اداره اطلاعات سمنان به منزل این شهروند بهایی ساکن سنگسر (از توابع سمنان) مراجعه کرده و نامبرده را همراه کودک شیرخواره ۹ ماهه اش بنام "سورنا" جهت گذراندن محکومیت شش ماهه به زندان سمنان منتقل نمودند.

 nasim



 نسیم سلطان بیگی فعال دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی در ماه آذر سال 1389 توسط دادگاه انقلاب به اتهام  "اقدام علیه امنیت ملی"  محکوم به 1 سال حبس تعزیری و دو سال حبس تعلیقی برای پرونده ی جدید شد. با توجه به عدم اتمام دوره ی حبس تعلیقی اولیه ی نسیم، در مجموع دوران محکومیت او مشمول 3 سال حبس تعزیری شد..

nazanin



نازنین خسروانی،  36 ساله از روزنامه نگاران اصلاح طلب است که با روزنامه های نوروز، بهار، دوران امروز، کارگزاران، سرمایه و خبرگزاری آفتاب همکاری داشته، او در آذر  1389بازداشت شد و در شعبه 26دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی عباس پیرعباسی به اتهام "اجتماع و تبانی جهت اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام" به تحمل شش سال زندان محکوم شده بود

nasrin s



نسرین ستوده وکیل و فعال  حقوق بشر است که  درشهریور 1389 به اتهام تبلیغ و تبانی برای صدمه زدن به امنیت کشور بازداشت و در سلول انفرادی در زندان اوین زندانی شد در دی ماه 1390، نسرین ستوده به 11 سال زندان ،و  محرومیت او را از وکالت به مدت 20 سال  وممنوعیت  خروج از کشور محکوم شد . بعد از آن دادگاه تجدید نظر حکم زندان ستوده حکم اورا  به شش سال زندان  و10 سال  ممنوعیت از کاروکالت کاهش داد

naghme



نغمه ذبیحیان: یکی از بهائیانی است  که  در تاریخ 7بهمن1390 توسط ماموران امنیتی  به دلیل برگزاری نمایشگاه صنایع دستی بازداشت شد  این نمایشگاه به منظورجمع آوری پول برای کودکان محروم برگزار شده بود .

nnn



نیکا خلوصی شهروند بهایی  28 ساله که در روز5 مهر 1391  توسط ماموران اداره اطلاعات مشهد بازداشت شد پس از دوماه بازجویی از اداره اطلاعات به بند عقیدتی نسوان منتقل شده و همچنان بلاتکلیف در این زندان به‌سر می‌برد.

nava



نوا خلوصی  نوا خلوصی  خواهر نیکا خلوصی شهروند بهایی ۲۲ساله هستند در روز پنجم مهرماه سال جاری توسط ماموران اداره اطلاعات مشهد بازداشت شد  پس از دوماه بازجویی از اداره اطلاعات به بند عقیدتی نسوان منتقل شده و همچنان بلاتکلیف در این زندان به‌سر می‌برد