۱۳۹۰ مهر ۲۳, شنبه

Iraq – Afghanistan – Libya NOW IRAN

 International Action Center - iacenter.org 

About the IAC | Donate | IAC Books & Resources | Contact Us | Sign Petition

Send a copy of this message to a friend with this link.

Iraq – Afghanistan – Libya  
NOW IRAN

LIES, LIES & MORE PENTAGON LIES!
SIGN THE ONLINE PETITION DEMANDING AN END TO THE PHONY WAR HYPE FABRICATED ACCUSATIONS AGAINST IRAN! at stopwaroniran.org/petition.shtml
A worsening economic crisis; three disastrous wars that have killed millions of people and cost trillions of dollars stolen from essential programs for OIL, OIL, OIL and the U.S. corporate drive for markets, profit and empire – this is why the U.S. government has FALSELY accused the Iranian government of sponsoring a terrorist plot in the United States.
Washington’s campaign against Iran for an alleged assassination plot lacks evidence and fails every test of logic The U.S government is making unbelievable, far-tetched allegations that somehow the Iranian government was involved in a bizarre plot to assassinate the Saudi Arabian ambassador in Washington.  Anyone capable of independent thought has raised questions as to its truth. So why is the U.S. government desperate to use an unbelievable pretext to begin a campaign of sanctions and possible war against Iran?


The accusation comes as militant mass actions spurred by austerity and mass suffering at the hands of corporate greed are literally sweeping the globe. The Occupy Wall Street movement has captured peoples' imagination everywhere. Within the U.S. over 110 ongoing occupations and 1,454 support actions have been reported, while mass uprisings are continuing across the Middle East, Europe, and Latin America.

The wild and fabricated charge against Iran has been rolled out in an all too familiar pattern which was used to hype the wars against Iraq, Afghanistan, and Libya: unfounded charges with no evidence, high level leaks, scripted quotes about threats to national security from top officials, calls for stricter sanctions, and military retaliation. All is repeated by a frenzied, coordinated media (big business corporate media tied to the military) campaign. The point is to set the stage in the minds of millions of people who are now rising up in righteous anger against the Wall Street banks and the U.S. Government that their enemy is somewhere else, rather than right here at home. 


NO WAR AGAINST IRAN,
NO MORE WARS!!!
While the U.S. accuses Iran of terrorism, in fact the U.S. government and its allies have been carrying out a large scale program of deadly drone attacks against Pakistan, Somalia, Sudan and Yemen, along with terror against Iran including assassinating four Iranian scientists and imprisoning a large number of kidnapped Iranian citizens in the U.S. The financial assets of the Iranian government and its people have been seized and are being held in U.S. banks for their use. 
Join people around the world in opposing another criminal U.S. war.


SIGN THE ONLINE PETITION DEMANDING AN END TO THE PHONY WAR HYPE FABRICATED ACCUSATIONS AGAINST IRAN! at stopwaroniran.org/petition.shtml

Join actions in support of Occupy Wall Street all across the country.
www.OccupyTogether.org

Join coordinated national antiwar demonstrations on Sat. Oct 15.
www.UNACpeace.org
We need Jobs, Education, Health Care and Housing, NOT War!

www.IACenter.org
 

تخریب بنیادین سلامت روانی جامعه!



مسعود ابراهيم نژاد
در نخستین ساعات بامدادی روز چهارشنبه 21 سپتامبر امسال در نقطه ای در کرج جنایتی رخ داد که به هیچوجه نمیشود تنها با محکوم کردن آن از کنارش گذشت و آنرا به فراموشی سپرد.  کودکی به اتهام قتل یک نفر که در یک نزاع خیابانی و بطور اتفاقی رخ داد در ملاء عام بدار آویخته شد. کودکی که هنوز دوران کودکی اش را طی میکرد. کودکی که در هنگام اعدام با گریه و عجز و التماس از ماموران قتل خودش  تقاضای ترحم  می کرد. کودکی که با چشمانی گریان و ترسان و پاهایی لرزان، بیهوده  از مردمی که به تماشای جان کندنش آمده بودند تقاضای انسانیت و نجات بخشیدنش داشت. کودکی که برای آغوش مادرش میگریست و هنوز باورش نبود که 15 هزار جانی سنگدل برای لذت بردن از عجز و لابه های یک طفل در حال جان دادن دور وی حلقه زده بودند. این آخرین لحظات کودکی در بند بود که نه تنها دستان پر مهر مادرش نتوانست از دریده شدنش توسط مشتی گرگ خونخوار جلوگیری کند بلکه هیچ خدایی هم نتوانست وی را از آتشی که اهریمنان زشتخو برایش تدارک دیده بودند در امان نگه دارد. جنایتی که مجری رسمی آن یک دولت بود و حامیان لفظی و روحی آن را به جرات باید یک ملت نامید. آن جمعیتی که از زجه های یک کودک در حال مرگ بوجد آمده بودند و برای مثله کردنش سوت میزدند و هورا میکشیدند و هلهله شادی براه انداخته بودند را به چه چیزی میشود تشبیه کرد، جز مشتی بیمار روانی که خود نیز اسیر جادوی خشونت، خشونت پیشگان حاکم گشته اند. این  جنایتی است که باید آنرا به[ اوج سقوط و یا انحطاط یک ملت] تعبیر نمود.
 کلمه[ ملت] را برای این جمع 15 هزار نفره تماشاچی این صحنه دلخراش انتخاب مبکنم و میدانم که این بمعنی بیمار بودن یک ملت میباشد. اگر بر طبق روشها و فرضیات آماری بخواهیم گستردگی این جمعیت را برآورد و تخمین بزنیم  خواهیم دید که این جمعیت را میشود تنها مشتی از خروارها نامید که میتوانستند در آن محل و برای شادی و پایکوبی  در قتل یک کودک جمع شوند. اگر در یک شرایط مکانی محدود چون محل اجرای این حکم قرون وسطایی 15 هزار مرد و زن و جوان ایرانی توانستند از خواب ناز صبحگاهی خود چشم پوشی کنند تا از لذت دیدن صحنه دست و پا زدن و جان کندن یک کودک بر بالای دار بی نسیب نمانند ، میشود بطور تخمینی حساب کرد که اگر همه ملت ایران امکان شرکت در این مراسم وحشیانه را دارا میبودند چه تعداد عظیمی در این جنایت میتوانستند شریک باشند. در این صورت بود که شما هم قطعا با نظر نگارنده در مورد بکار بردن کلمه[ ملت] در مورد این 15 هزار نفر موافق میشدید!
صحنه ای تقریبا مشابه را هم در همین چهارشنبه ای که گذشت در اصفهان شاهد بودیم. صرفنظر از نوع جرم و تاثیر اجتماعی آن باید اذعان کرد که واکنش مردم در اصفهان هم کاملا مشابه با واکنش آنها در واقعه اعدام یک کودک در کرج بود. در اصفهان هم 20 هزار نفر برای لذت بردن از جان کندن چهار جوان که سنشان از 20 تا 24سال بود در یک پارک و در ساعات اولیه صبحگاهی جمع شده بودند. این جمعیت از اینکه این چهار جوان که در واقعه تجاوز گروهی به تعدادی از خانمهای هموطنشان مجرم شناخته شده بودند به چوبه دار سپرده میشدند خوشحال بودند و حاظر شدند از خواب ناز صبحگاهی خود بزنند تا مبادا از دیدن صحنه جان کندن چهار جوان مجرم محروم بمانند. در انتها هم با خوشحالی و شادی و پایکوبی که عدالت اجرا شد به خانه هایشان و سر کار روزمره خودشان برگشتند. بدون شک هم جزییات دلپذیر و زیبای!!!! این صحنه را برای دوستان دیگرشان که بنا به هر دلیلی از فیض دیدن چنین صحنه خوشایندی!!! محروم بودند تعریف کردند، تا آنها هم به قول معروف شامل وصف العیش نصف العیش  گردند!
براستی باید از خودمان بپرسیم که چه بر سر این ملت آمده است که این چنین تشنه خون و انتقام گشته است؟ چگونه است که برای این ملت اولین راه حل همان آخرین راه حل میباشد؟  چه شده است که در نزد این ملت نسخه مرگ پیچیدن برای هر جرم و خلافی بهترین راه حل محسوب میشود؟
به دور و بر خودمان نگاهی از روی کنجکاوی و دقت بیندازیم. ببینیم که چه ادبیاتی در مملکت ما از بعد از بقدرت رسیدن جمهوری اسلامی شایع و رایج شده است. به در و دیوار ها بنگریم. در مطبوعات و رسانه ها دقت کنیم ، در گفتار و کردار حاکمان و دست اندرکاران این مملکت دقیق شویم میبینیم که تنها واژه ای که بیش از هر واژه دیگری در ایران بکار برده میشود و ترویج میشود  واژه مرگ و انتقام هست. مرگ بر آمریکا، انگلیس، شوروی، منافق، کافر، صهیونیست و خلاصه تمام دنیا. در ایران پس از روی کار آمدن اسلام این تنها مرگ بوده و هست که برای تمامی مردم دنیا خواسته و به ارمغان فرستاده میشود.  منافق، کافر، جاسوس، محارب و... اعدام باید گردند! آیا به غیر از اینها راه حل دیگری از سران و دست اندرکاران این مملکت اسلام زده دیده و یا شنیده شد تا به حال؟ رژیمی که از روز اول به قدرت رسیدنش پایه هایش را با اعدام ناجوانمردانه سران دربند رژِیم سابق پی ریزی نموده بود و سپس جوخه های اعدام را در کردستان، گنید، اهواز و همه نقاط ایران به اهتزاز در آورده  بود، چگونه میتواند از رشد خشونت در جامعه جلوگیری کند. ما میبینیم که در واقع امروز به همانجایی رسیدیم یعنی ملت ما به آنجا رسید که برنامه ریزی و خواست دراز مدت رژِیم اسلامی بوده است.  این رژیم تمام تلاش و جدیت خود رابه خرج داده است تا خشونت و بکار گیری خشونت در جامعه را بنیادین و نهادینه  کند و به جامعه بقبولاند که اگر ما اعدام میکنیم این تنها راه حل عقلانی ومورد پسند عامه میباشد. وقتی مردم به این درجه از سقوط اخلاقی و روانی رسیده اند که برای لذت بردن به تماشای صحنه اعدام جوانان نگون بخت که خود همانند همین مردم قربانی سیاستهای شوم رژِیم اسلامی هستند  میروند، عملا حکومت مردم را با خودش شریک جرم کرده است و اینطور وانمود میکند که این همه اعمال غیر انسانی و ددمنشانه را ما برای رضای خودتان انجام میدهیم. و چه بسا که در فردای سرنگونی این حکومت فاسد، سران این حکومت یقه مردم را نگیرند که: ای مردم  اگر ما جنایت مرتکب میشدیم ، شما هم لذت میبردید!!!. اگر ما جنایت میکردیم به خواست همین شما ها بود!!!
همین سه ماه پیش بود که جنایتی به غایت ضد بشری در نروژ رخ داد که نه تنها نروژ کوچک را تکان داد بلکه جهانیان را در بهت و حیرت فرو برد که چگونه یک انسان قادر به انجام چنین جنایت هولناکی میباشد. مردی با انگیزه های مذهبی و نژآد پرستی در نهایت قساوت و بیرحمی توانست 78 انسان یگناه را که  غالب آنها کودک و نوجوان بودند را در طی 1 ساعت و در یک جزیره تفریحی بقتل برساند. جهان از جزئیات این عمل جنایتکارانه آگاه شد و جهان با چشمانی باز و بهت زده به عکس العمل این ملت کوچک خیره گشت. به جرات باید گفت در هیچ مقطعی که مردم از این جنایت مطلع گشته اند از کسی و یا رسانه ای شنیده نشد که کسی طلب مرگ برای مجرم این جنایت کرده باشد. اما در عوض یک جمله که از دختری جوان در وبلاگ شخصی وی نوشته شده بود به سمبل و شعار این حادثه و فاجعه تاریخ بشریت و نروژ انتخاب شد که هر روز و هر لحظه از دهان دست اندرکاران این مملکت و رسانه های عمومی و مردم نروژ شنیده میشد. آن جمله مردم پسند چنین بود:هنگامی یک نفر قادرباشد اینهمه نفرت تولید کند ، تصور این را بکنید که همه ما با هم  تا چه حد میتوانیم عشق و محبت ایجاد کنیم و به هم تقدیم کنیم! چقدر تاسف برانگیز است که  جمله این دختر جوان 26 ساله نروژی را که در وبلاگ شخصی اش بود را با جمله دختر جوان 26 ساله ایرانی که مربی یک باشگاه بدنسازی در کرج هست را در کنار هم بگذاریم و قدری با تعمق به این دو انسان فکر کنیم! دختر کرجی در وبلاگ شخصی اش چنین مینویسد: امروز صبح با خوشحالی بساط صبحانه و فلاسک چای خود را برداشتم تا در حین تماشای اعدام یک کودک در کرج ، صبحانه ام را میل کنم.
  سقوط یک ملت تا به کجا؟  براستی تصور این را بکنید که چه حجم عظیمی کار روانشناسی و روان درمانی نیاز هست که این ملت دوباره  سلامت روحی و روانی خود را باز یابد؟
قصد مقایسه این دو جامعه را ندارم که تفاوتها  بسیار هست و مقایسه هم نابجا خواهد بود. اما چرا باید تا بدین حد انسانها با هم متفاوت باشند؟ بدون شک اگر جنایتی که در نروژ کوچک رخ داد در ایران رخ میداد در مدتی کمتر از یک ماه نه تنها فرد مجرم  به چوبه دار در ملاء عام  سپرده میشد بلکه تمام کسانی هم که با وی تماس و یا سلام و علیکی هم داشته اند را بایست قطعا منتظران حکم اعدام میپنداشتیم! تازه اینها عمق فاجعه را نمایان نمیکنند. عمق فاجعه آنجا نمایان میشود که مردم ما و حتی برخی از سازمانهای سیاسی مدعی مبارزه برای تمدن و انسانیت هم در خیابانها براه میافتند و شعار : تروریست محارب، منافق مسلح، عامل آمریکایی و یا پاسدار ضد خلقی اعدام باید گردد را براه میاندازند. دوباره میرسیم به همانجایی که تنها راه حل عقلانی!! انسانی!! و خدا پسند!! در این مملکت اسلام زده و خشونت دیده که اساس و بنیاد روانی مردم آن آسیب اساسی دیده است چیزی جزمرگ و اعدام برای مجرم و مخالف نخواهد بود.

داماد پروین احمدی‌نژاد : پنجاه و یک میلیارد بدهید همایش برگزار کنم افراشته طی نامه ای خطاب به بقایی برای برگزاری همایش بین المللی جوانان در تیرماه سال آینده درخواست تأمین بودجۀ ۵۱ میلیارد تومانی از محل بودجۀ نهاد را نموده است.

" داماد پروین احمدی‌نژاد : پنجاه و یک میلیارد بدهید همایش برگزار کنم
افراشته طی نامه ای خطاب به بقایی برای برگزاری همایش بین المللی جوانان در تیرماه سال آینده درخواست تأمین بودجۀ ۵۱ میلیارد تومانی از محل بودجۀ نهاد را نموده است.
به گزارش تعامل نیوز(taamolnews.ir)، همانگونه که حدس زده میشد پیش بینی "تعامل" درست از آب در آمد و حمیدرضا افراشته به همراه همسرش برای شرکت در اجلاس جهانی ان. جی. او‌ها در ژنو حضور یافت. پیش از این "تعامل" طی خبری با عنوان "آیا داماد احمدی‌نژاد به سوئیس می‌رود؟"به این سفر اشاره کرده بود.

بنابر پیگیری‌های خبرنگار تعامل نیوز، سهمیه شرکت در این اجلاس جهانی جزو سهمیه‌های سازمان ملی جوانان بوده ولی مشخص نشد افراشته از جانب چه ارگانی در این اجلاس شرکت کرده است.
و حال خبر جدید اینکه افراشته پس از بازگشت از سفر ژنو به مدیریت آموزش مرکز ملی جهانی شدن منصوب شده است.

در اواخر مرداد ماه هم خبری مبنی بر نامۀ دفتر رئیس جمهور دربارۀ "درخواست اعطای بورس تحصیل داخل کشوری و همچنین جایابی و تعهد خدمت در دانشگاه صنعتی امیر کبیر" خطاب به وزیر علوم در خبرگزاریها منتشر شده بود. در پایین این نامه آمده بود: "فوری. جناب دانشجو! شخصاً حل مشکل و اعلام نتیجه کنید."

"افراشته" داماد خانم پروین احمدی‌نژاد است که علاوه بر عضویت در گروه مشاوران جوان ریاست جمهوری از جانب رییس دفتر رییس جمهور به عنوان دبیر همایش بین المللی جوانان نیز منصوب شده است.

آنچه که از رئیس جمهور مکتبی و انقلابی انتظار میرود اینست که در اجرای عدالت، عادل باشند. ما در اینجا اصلاً قصد نداریم که اقدامات و شعارهای عدالت طلبانۀ شخص رئیس جمهور را نفی کنیم. اما نکته اینجاست که چون انتظارات از ایشان بالاتر است، اقدامات ایشان بیشتر زیر ذره بین قرار میگیرد و آنچه که در جواب نامۀ منتشر شده از دفتر رئیس جمهور توسط حمیدرضا افراشته گفته شده توجیهی بیش نیست. وی مدعی شده بود که "مخالفان گفتمان عدالت دکتر احمدی‌نژاد به این نتیجه رسیده‌اند که... گفتمان وی را با مثال‌های نقض زیر سؤال ببرند." و "مردم به رئیس جمهور اعتماد دارند و چنین وصله‌ای به رئیس جمهور نمی‌چسبد".

بله، نمیچسبید! با آنچه که در مناظرات از ایشان دیدیم واقعاً هم چنین وصله ای به ایشان نمیچسبید. اما نامۀ منتشر شده حقیقت دارد هرچند که به نتیجه نرسیده باشد. مسلماً اجرای عدالت مهم است نه حرف از اجرای آن و فرقی بین رئیس جمهور و نزدیکان ایشان با دیگران وجود ندارد. "رئیس جمهور نگفته که اقدام شود، گفته که حل مشکل کنید." هم از آن جمله هاست! یعنی هرکس دیگر هم میخواست این درخواست "فوری، حل مشکل شود" در پای نامه میخورد؟ یا اصلاً نامه ای نوشته میشد؟ تلاش افراشته برای ایجاد ارتباط این نامه با مبانی عدالت هم در نوع خود جالب به نظر میرسد.
همچنین طی چند روز اخیر خبرنگار تعامل نیوز به سندی دست یافته است که در آن آقای افراشته طی یک نامه خطاب به آقای بقایی برای برگزاری همایش بین المللی جوانان در تیرماه سال آینده درخواست تأمین بودجۀ ۵۱ میلیارد تومانی از محل بودجۀ نهاد را نموده است.
نظر خوانندگان محترم را جلب می کنیم به محتوای این درخواست و ارقام درخواستی کاملا غیرواقعی آن؛ از جمله برای سفرهای احتمالی(!!) ۱۵میلیارد تومان، ایجاد و مدیریت پایگاه اطلاع رسانی ۵ میلیارد تومان(!) و...

ابهام در علت بازداشت آقازاده جهرمی همزمان با پرونده اختلاس سه هزار میلیاردی



۲۳,۰۷,۱۳۹۰
jahromi_mohammad_110909
محمد جهرمی، وزیر دولت نهم و مدیر عامل بانک صادرات در دولت دهم که با توجه به روابط خاص سیاسی و حضور در کشور، هنوز مانند محمودرضا خاوری، مدیر عامل بانک ملی مورد پیگرد قرار نگرفته است، با مشکل دیگری در کنار پرونده سه هزار میلیارد تومانی مواجه شده است. گفته می شود فرزند جهرمی به دلیل اتهامات مالی از سوی مراجع قضایی به مدت یک هفته بازداشت شده و هم اکنون با قید وثیقه آزاد شده است...برخی شرکتهای بزرگ که برای مشارکت مالی بانک صادرات در طرح هایشان و دریافت تسهیلات سنگین به این بانک مراجعه می کردند،..
در حالی که همه توجه افکار عمومی در دو ماه گذشته متوجه موضوع اختلاس سه هزار میلیارد تومانی مرتبط با بانک صادرات بوده است، گفته می شود فرزند مدیر عامل این بانک نیز به مدت یک هفته بازداشت شده است.
به گزارش خبرنگار «آینده»، محمد جهرمی، وزیر دولت نهم و مدیر عامل بانک صادرات در دولت دهم که با توجه به روابط خاص سیاسی و حضور در کشور، هنوز مانند محمودرضا خاوری، مدیر عامل بانک ملی مورد پیگرد قرار نگرفته است، با مشکل دیگری در کنار پرونده سه هزار میلیارد تومانی مواجه شده است.
گفته می شود فرزند جهرمی به دلیل اتهامات مالی از سوی مراجع قضایی به مدت یک هفته بازداشت شده و هم اکنون با قید وثیقه آزاد شده است.
اگرچه برخی شایعات از ارتباط آقازاده جهرمی با پرونده سه هزار میلیارد تومانی حکایت داشت، اما اخبار و اطلاعات تکمیلی، علت بازداشت وی را به برخی واسطه گری ها مرتبط می کند.
بنابر این اخبار، برخی شرکتهای بزرگ که برای مشارکت مالی بانک صادرات در طرح هایشان و دریافت تسهیلات سنگین به این بانک مراجعه می کردند، از سوی مسئولان بانک صادرات به شرکت مشاوره سرمایه گذاری مالی معرفی می شدند و از آنها خواسته می شد با همکاری این شرکت، طرح توجیه اقتصادی و فیزیبیلیتی پیشنهاد خود برای مشارکت مالی و دریافت تسهیلات توسط این شرکت تهیه کنند.
پس از مراجعه شرکتهای اقتصادی به شرکت مذکور، آقازاده جهرمی به عنوان مذاکره کننده در برابر آنها قرار می گرفت و در برابر دریافت چند درصد از مبلغ  وام، قول تهیه طرح توجیهی که با ارائه آن موافقت با درخواست آنها در بانک صادرات صورت می گیرد را می داده است.
گفته می شود شرایط آقازاده جهرمی دریافت نیمی از مبلغ حق الزحمه مورد نظر قبل از پرداخت وام و نیم دیگر بعد از پرداخت وام بوده است.