۱۳۹۲ شهریور ۱۵, جمعه

صدای پای آب !سهراب سپهری


ایشان هم چنان بیمار هستند و تاکنون تحت درمان قرار نگرفته اند،


انتظاری بیش از وعده های روحانی و برگزاری دادگاه عادلانه نداریم
: مینا سلطانی خواهر عبدالفتاح سلطانی پیرامون آخرین وضعیت این وکیل دربند گفت: ایشان هم چنان بیمار هستند و تاکنون تحت درمان قرار نگرفته اند، چون روند درمانی ایشان طولانی مدت است و در عین حال بستگی به تغذیه مناسب، ورزش و از همه مهم تر وضعیت عصبی مناسب دارد که در زندان چنین شرایطی وجود ندارد تا درمان ایشان صورت بگیرد. ضمن اینکه ایشان از کم خونی خیلی شدید، بیماری روده و هموروئید رنج می برند.

عبدالفتاح سلطانی از وکلای برجسته حقوق بشر ایران که عصر روز شنبه 19 شهریور ماه سال 90 بازداشت شد، در تاریخ 18 دی ماه 90 در شعبه 26 دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی پیرعباسی با سه اتهام روبه رو شد: گرفتن جایزه حقوق بشر نورنبرگ آلمان، مصاحبه با رسانه ها درباره پرونده موکلانش و مشارکت در تاسیس کانون مدافعان حقوق بشر. او به دلیل آنچه صالح نبودن دادگاه از نظر قانونی برای بررسی پرونده اش خوانده بود، در دادگاه شرکت نکرد.

مینا سلطانی نسبت به روند درمان برادرش در گفتگو با وبگاه «سودویند» افزود: درمانی به آن صورت برای ایشان صورت نگرفت، اما مدتی قبل، حدود یک ماه و نیم در بیمارستان بودند ولی این روند درمانی ادامه پیدا نکرد. در حال حاضر وضعیت ایشان خیلی خوب نیست و خیلی بد هم نیست و هم چنان علائم بیماری در ایشان وجود دارد و بهبودی کامل پیدا نکرده اند.

خواهر این وکیل دادگستری در ادامه با بیان اینکه آخرین بار در بهمن سال گذشته با ایشان تماس داشته، وضعیت روحی ایشان را عالی توصیف کرد.

مینا سلطانی در پاسخ به این سوال که دلیل ندادن مرخصی به عبدالفتاح سلطانی از سوی دادستانی چیست، گفت: دلیل این موضوع خشونت سیاسی و آزار و اذیت آقای عبدالفتاح سلطانی و خانواده اوست. خانم معصومه دهقان همسر آقای عبدالفتاح سلطانی این مساله را پیگیری کرده اند و حتی نامه ای در این رابطه به دادستانی هم نوشتند اما ثمری نداشت.

خانم سلطانی با مضحک خواندن حکم دادگاه سعید مرتضوی که با سابقه طولانی در سرکوب روزنامه نگاران و وکلایی چون عبدالفتاح سلطانی و نقش داشتن در جنایت کهریزک و قتل زهرا کاظمی به دویست هزار تومان محکوم شد و در مقابل برادرش تنها به جرم دفاع از موکلانش چنین حکم سنگینی دریافت کرد، گفت:هر کسی که این دو حکم را با هم مقایسه کند، و نه تنها حکم برادرم که احکام سایر زندانیان سیاسی را نیز با حکم سعید مرتضوی اگر مقایسه کند، به راحتی می فهمد که چه اندازه قوه قضاییه به ناحق درباره افراد قضاوت می کند و این نشان می دهد که قضاوت آنها چه قدر ظالمانه است.

خواهر این زندانی سیاسی با اشاره به وعده های انتخاباتی حسن روحانی اظهار کرد: فقط امیدواریم به تعهدات خودشان عمل کنند. چون به هر حال نامگذاری دولت ایشان تحت نام تدبیر و امید است. بنا براین ما هم امیدواریم که ایشان تدابیر لازم را برای آزادی زندانیان سیاسی به کار ببرند. همان طوری که می دانید آقای روحانی حقوق دان هستند و به عنوان یک حقوق دان تنها یک سوال از ایشان دارم و سوالم این است که آیا جای برادر من که هیچ خلافی مرتکب نشده و تنها از موکلانش دفاع کرده در زندان است؟ و سایر زندانیان سیاسی یا روزنامه نگارانی که تنها جرمشان اطلاع رسانی بوده آیا باید اکنون در زندان باشند؟ ما از چه کسی باید داخواهی کنیم که دادگر واقعی باشد و بدون بغض و کینه دادگری کند؟ من به عنوان یکی از اعضای خانواده زندانیان سیاسی از آقای روحانی می خواهم ترتیبی دهند تا تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی هر چه سریع تر آزاد شوند.

مینا سلطانی در پاسخ به این سوال که قوه قضاییه وابسته به دستورات رهبری است و در نتیجه اگر اراده ای هم در دولت جدید وجود داشته باشد برای آزادی زندانیان، آیا این امکان و توانایی را دارد، اظهار کرد: این شدنی است. چون درست است که قوه قضاییه در ایران وابسته است و به طور مستقل نمی تواند رای صادر کند و قدرت اجرایی داشته باشد، ولی با آن شناختی که من از شرایط قوه قضاییه در ایران دارم، می دانم که روابط هم خیلی موثر است و آقای روحانی قطعا می توانند موثر باشند. به هر حال ایشان حقوق دان هستند و یکی از وظایف مهم ریاست جمهوری پاسداری از قانون اساسی و نظارت بر حسن اجرای آن و پیگیری حقوق مغفول مانده ملت که در قانون اساسی تصویب شده، است که این انتظاری بیش از وعده های انتخاباتی آقای روحانی نیست. پس کسی که چنین وظیفه مهمی را به عهده دارد خیلی راحت می تواند به حصرها و حبس های زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران پایان دهد.

مینا سلطانی در پایان با بیان اینکه تنها خواسته ما برگزاری دادگاهی عادلانه است، توضیح داد: امیدوارم شرایطی ایجاد شود که دادگاهی مجدد و اینبار عادلانه و قانونی برای زندانیان برگزار کنند، چرا که این ها به ناحق محکوم شده اند.من یقین دارم اگر دادگاهی واقعی، قانونی و عادلانه تشکیل شود، نه تنها برادرم بلکه تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی تبرئه می شوند.

عبدالفتاح سلطانی عضو کانون مدافعان حقوق بشر و عضو هیات مدیره کانون وکلای دادگستری است که سابقه وکالت در پرونده بسیاری از فعالان سیاسی، دانشجویان، روزنامه نگاران را دارد، که از این میان می‌توان به پرونده اکبر گنجی، پرونده زهرا کاظمی، پرونده دکتر زهرا بنی یعقوب، پرونده هاله اسفندیاری، پرونده نیروهای ملی مذهبی، پرونده سهیل آصفی، پرونده معلمان، پرونده اعضای سندیکای شرکت واحد و پرونده کارکنان سازمان انرژی اتمی متهم شده به جاسوسی اشاره کرد.

او در دادگاه بدوی به ۱۸ سال حبس در تبعید در شهر برازجان و ۲۰ سال محرومیت از حرفه وکالت محکوم شده است که این حکم به ۱۳ سال زندان در دادگاه تجدید نظر کاهش یافت. او ماه ها در بند انفرادی ۲۰۹ زندان اوین بود و هم اکنون در بند 350 اوین دوران محکومیت خود را می گذراند.
 

تاملی بر ظهور و رشد عصر روشنگری در تاریخ و تمدن انسان

تاملی بر ظهور و رشد عصر روشنگری در تاریخ و تمدن انسان .
چراجهان اسلام از عصر روشنگری محروم مانده است
کاظم رنجبر
 
 
عصر روشنگری ، یک جنبس روشنفکری است که مورخین سر آغاز آن را قرن 18 میلادی ثبت کرده اند . هدف آن در حقیقت گذرانسان متفکر و  جامعه از تاریک اندیشی به مرحله شناخت عقلی و علمی  جهان و  جهان هستی  است . در این جنبش فرهنگی و علمی ، فلاسفه ، دانشمندان در رشته های  ستاره شناسی ، فیزیک ، شیمی  ریاضیات ، معماری ، طبیعیات ، نقش اساسی داشتند . در حقیقت  این بلوغ  جامعه از منظر عقلانیت و علم  ، در مخالفت با دین  وخرافات دینی ادیان ، و سوء استفاده کلیسا و قدرت های استبدادی ازدین و باورهای دینی  بود . از آن نظر  این قرن  را مورخین عصر روشنگری می نامند  که معنی و مفهوم  روشنی – روشنائی ، در راستای تجمع و تنوع و گوناگونی  جریان فکری و حساسیت های  نقش آفرینان این مرحله از تاریخ ، برای بالا بردن آگاهی جامعه و کنار گذاشتن  تاریک اندیشی و فقر علمی بود .
انقلاب شکوهمند انگلستان در سال 1688 ، میتواند به عنوان اولین شاخص قرن روشنگری باشد . ولی برای مورخین فرانسه ، مرحله پایانی  دوره تاریک اندیشی  جامعه و شروع عصر روشنگری ، پایان دوره سلطنت لوئی چهاردهم (1643-1715 ) و انقلاب کبیر فرانسه 1789 ،  یعنی مرحله باروری  عصر روشنگری میدانند . قرن روشنگری  بر این هدف است  که جامعه را از طریق روشنائی علمی – شناخت – و نه روشنائی مجازی (نور الهی -  نور کلیسائی   ، و صدور احکام  دینی و پادشاهی  و سلطنت مطلق )، بلکه از طریق تعلیم و تربیت و آموزش  علوم ، انسان را از خرافات و جهل نجات بدهد .
در این عصر از طریق نوشته های فلاسفه و نخبه گان  اروپائی ، که به سوی نو گرائی  روی آورده بودند ، یک «جمهوری صاحبان قلم و روشن بینی و روشنگری » بصورت مجازی تشکیل شده بود ، که در واقع  مجموعه اندیشه های این متفکرین  فضای دیگری  دربین صاحبان اندیشه –علم -  و صنعتگران  باز کرده بودند .  از طریق این نوشته ها ی این دانشمندان ، و چاپ و انتشار آن  آثار ، فضای دیگری در اروپا حاکم شده بود .
تغیر لحن فلاسفه ، عصر روشنگری ، در ضدیت با دستگاه روحانیت فاسد و مرتجع در سلهای 1750 در متون ادبیات سیاسی ، تاثیر می گذارند . در فرانسه در این سالهای قبل از انقلاب ، این ادبیات  سیاسی ضد خرافات و تاریک اندیشی  دستگاه کلیسا و فساد  حاکم در این دستگاه ، ابتدا  توسط فلاسفه و بعد توسط انقلابیون  مورد استفاده قرار می گرفت . . تاریخ نگاری این اصطلاح «قرن روشنگری »  را برای ابدیت  در تاریخ بشریت ثبت کرد .  این جملات بیان  فکری روشنفکران  عصر روشنگری است : منطق و عقلانیت  تمام انسان ها را به شعور و آگاهی  هدایت می کنند .  منطق و عقلانیت  نور هستند . فراموش نکنیم  منظور از نور فقط یک جرقه اشعه کوچک  نور نیستند ، بلکه امواج  بیکران نور هستند .
عصر روشنگرائی  شاهد و همراه یک دید  نو اندیشی و گسترده از جهان هستی و جوامع بشری است ، که حد اقل یک چهارم قرن  هیو دهم ، جامعه اروپا را  در خود فرو برد . خطوط اصلی اندیشه های عصر روشنگری  به ترتیب عبارتند از :
1- برتری دید علمی بر دید «حکمت الهی »
در چهار چوب این دید علمی ، انقلاب  فکری و علمی  نظریه نیوتن ، نمونه بسیار بارز و روشن  این اصل است .
 
2-اندیشه سیاسی، ناشی از نتیجه  نظریه قرار داد ی (چون بیان و تفسیر قرارداد اجتماعی – در راستای اداره جامعه)  
دست آورد آن  آثار فلسفی سیاسی  جان لاک  فیلسوف انگلیسی است .
جان لاک  متولد1632 –مرگ 1704 از فیلسوفان قرن 17 میلادی انگلستان  بود  که بطور گسترده  به عنوان پدر لیبرالیسم  کلاسیک شناخته می شود . لاک  از مهمترین مفسرین  نظریه قرارداد اجتماعی و پیرو  مکتب تجربه گرائی است .  نظرات او  بر پیشرفت شناخت سیاسی و فلسفه سیاسی  موثر بود . او از تاثیر گذار ترین  اندیشمندان عصر روشنگری  شمرده می شود .  نوشته های او بر ولتر و ژان ژاک روسو و بسیاری از  اندیشمندان  اسکاتلندی و انقلابیون آمریکائی  اثر گذار بودند .  این تاثیر را می توان در اعلامیه استقلال  ایالات متحده آمریکا مشاهده کرد .  فرضیه  جان لاک در مورد ذهن  معمولا  خاستگاه تصورات امروزی  در مورد آگاهی و خود آگاهی شمرده می شود . این فرضیه  در آثار فیلسوفانی  چون  دیود هیوم ، ژان ژاک  روسو و امانوئل  کانت بر جستگی می یا بد .  جان لاک اولین فیلسوفی بود که «خود » را از طریق استمرار« هوشیاری »  تعریف کرد . او معتقد بود که: انسان ها چون لوح  پاک دست نخورده و تهی  از دانش زاده می شوند و هیچ دانسته  درونی و ذاتی ندارند  (منظور برای هیچ انسانی از آسمان   وقدرت های مافوق طبیعت وحی و آیه  نازل نمی شود ) بشر  هرچه می داند از مشاهده و تجربه بدست می آورد.  ماخذ (1)
3-  رشد شعور  و نقد اندیشه  نمونه اش آثار  پیر بائیل : Pierre BAYLE-متولد 1647 –مرگ 1706.
   در سال 1684 پیر بائیل  یک نشریه  نقد ادبی – تاریخی – فلسفی و الهیات  منتشر کرد و عنوان آن : اخبار جمهوریت ادبی– (Nouvelles de la République des Lettres) بود ، که در تمام اروپا  مورد توجه صاحبان فرهنگ و ادب و علم قرار گرفت. در این نشریه  ، پیر بائیل  با چاپ و انتشار آثار جدید ادبی و علمی ، متفکران اروپا را  نه تنها با این آثار آشنا می کرد ، بلکه  با متفکرین و دانشمندان اروپائی  ارتباط برقرار می کند . در عین حال دانشمندان اروپائی از این طریق  با اهل قلم و فلسفه ارتباط برقرار می کنند . در سال 1687 ، پیر بائیل بخاطر بیماری انتشار این نشریه  را متوقف می کند و فرد دیگری : نام : هانری باسناژ  دو بئوال (متولد 1657- مرگ 1710 – (Henri Basnage de Beauval )  انتشار این نشریه را بر عهده می گیرد .  در سال 1685 ، پیر بائیل از خبر مرگ  برادرش ژاکوب – Jacob در زندان باخبر می شود ، در حقیقت این قتل توسط  کشیشان کلیسا و ماموران حاکم این قدرت  استبداد دینی انجام  گرفته بود حاکمان دین افشاء استبداد دینی و افشاء جهل و خرافات دینی  و افشاء  عدم وجود مدارا و تفاهم  دینی  و افشاء عدم تحمل  کلیسا نسبت به پیروان سایر ادیان  را تحمل نمی کردند .
 
4- تقدس زدائی از نظام سلطنتی  توسط آثار : لوئی  دو لا هونتان .( Louis de La honta- متولد 1666- مرگ 1716 )
نمونه کارهای روشنفکری  که او و همفکران او  درسال 1710 در اروپای  در گیر جنگ های مذهبی  ، تسامح و مدارا  ، همچنین در زمینه های مختلف  منجمله اقتصاد و سیاست  بودند که جامعه را تحت تاثیر قرار دادند .  اندیشه های  پیشرفته و مترقی  در زمینه های مختلف  وجوهر آثار نیکلا کندورسه  بود . (Nicolas Condorcet– متولد 1743-مرگ 1794)  اثر معروف او : روند تکاملی شعور انسان :Esquisse d’un tableau historique des progrès de l’esprit humai- ترجمه :نظر اجمالی به روند تاریخی پیشرفت شعور انسانی ،
 
طرفداران روشنگری  عامل اصلی و نقش آفرینان مبارزه  علیه استبداد حکومتی و دینی  هستند که با استفاده  از ظهور  عصر روشنگری ، در تمام زمینه های زندگی  اجتماعی اروپا ، نقش موثر  داشتند . این انگیزه های معروف  امکان  تهیه و تصویب قوانین و ظهور  آداب و رسوم جدید  در اروپا شدند ، که در نهایت  انقلاب فکری  در زمینه های جامعه شناسی ، شناخت علم سیاست  از منظر  دید و اعتبار ماهیت انسانی  و عقلانی انسان،  پایه گذاری شد .
با رشد نظری اندیشه های فلسفی  با ماهیت ارزش معنوی  حقوق انسان ، این بار  فلاسفه به نوشتن  قناعت نمی کنند ، بلکه به شخصه  هر کدام  در دفاع از اندیشه های خود  با وجود خطر تهدید  ودستگیری و زندانی شدن  توسط  حاکمان مستبد ، و کشیشان و رهبران دینی جاهل و خود کامه ، وارد فعالیت های اجتماعی می شوند .
در این عصر ، طرفداران روشنگری  عامل اصلی و نقش آفرینان و در عین حال مبارزان  علیه استبداد حکومتی و دینی هستند ، که  با استفاده از زمینه های مناسب این تحولات اجتماعی  ، یعنی عصر روشنگری، در تمام زمینه های زندگی  اجتماعی اروپا ، نقش موثر داشتند . این انگیزه ها مهم ، امکان  تهیه و تصویب قوانین و ظهور آداب و رسوم جدید  در اروپا شد ،که در نهایت انقلاب فکری  در زمینه های جامعه شناسی ، شناخت علم سیاست  از منظر  دید و اعتبار ، ماهیت  عقلانی انسان ، درجامعه ارزش و اعتبار گرفت .
با رشد نظری  اندیشه های فلسفی با ماهیت ارزش معنوی  حقوق انسانی ، این بار فلاسفه  به نوشتن قناعت  نمی کنند ، با وجود خطر تهدید  و دستگیری و زندانی شدن  توسط  حاکمان مستبد ، بشخصه هر کدام  وارد مبارزات اجتماعی می شوند .Denis Diderot-1713-1784 :- دونی دیدرو ، Jean Le Rond D’Alembert 1717-1783-ژان لوروند دولامبر ، بیش از 20 سال عمر خود را برای نوشتن و چاپ فرهنگستان  معروف :Encyclopédie-در 28 جلد می گذرانند ، که حد اقل 11 جلد آن همراه با تصویر و نقاشی  در باره شناخت و علوم هستند . تمام دانشمندان  معتبر قرن در فراهم آوردن این فرهنگستان  شرکت می کنند . چاپ و انتشار این اثر بزرگ از سال 1751 تا سال 1772 طول می کشد.
چاپ  و انتشار این فرهنگستان  به مذاق حاکمان مستبد  خوش نمی آید . دونی دیدرو  یکی از نقش آفرینان این فرهنگستان  مدت چند ماه به اتهام :« پخش اندیشه های خطرناک در جامعه »  چند ماهی زندانی می شود. ولی اندیشه های دیدرو و همرزمانشان  در واقع مبارزه علیه «تاریک اندیشی » در راستای تشویق  پادشاه معروف فرانسه لوئی چهاردهم ، این دانشمندان بزرگ و معتبر را به حضور می پذیرد و برای اولین بار ،« آکادمی سلطنتی  علوم فرانسه » توسط پادشاه فرانسه  بنیانگذاری می شود .
 
در عصر روشنگری همزمان با ترقی و توسعه  اندیشه های فلسفی در زمینه های  نوع حکومت و اداره جامعه  در سایر رشته چون فیزیک شیمی ، ریاضیات ، ستاره شناسی ، الکتریسیته ،  مطالعات عمیق و کشفیات مهم  توسط متخصصین  چون ، لاوازیه ، کلومبو ،  کاواندیش - لینه – رآمور  - بوفون – ژوسیو -  لامارک ، با تکیه بر منطق عقلی ، فلسفی و علمی  فلاسفه عصر روشنگری در علوم  طبیعی و حیات موجودات زنده  در کره خاکی ، به مطالعات عمیق  دست زدند ، که با نام : تاریخ طبیعی  فصل جدیدی در علوم طبیعی گشودند . در رشته های  ستاره شناسی ، فیزیک  نیز چنین پیشرفت هائی  فوق العاده انجام یافت . درسال 1662 برای اولین بار در فرانسه  در شهر : Caen – واقع در ایالت نرماندی  در شمال غربی این کشور ، اولین اکادمی  فیزیک این کشور بنیانگذاری شد .  این تحولات  فلسفی ، سیاسی و علمی  در همان عصر در سایر کشورهای معتبر اروپا ، چون انگلستان   نیز انجام شد.
 
                                          *                                    *                              *
در پایان این بخش زندگی نامه خلاصه شده  فیلسوف و ریاضی دان معروف فرانسه  برای خوانندگان گرامی  اینجا نقل میکنم . ولی لازم است هموطنان  بدانند که شحصیت های با فرهنگ  ایرانی و ایران دوست نیز بیش از یک قرن است برای حاکمیت  نظام دموکراتیک  دور از جهل و خرافات و استبداد سلطنتی ، دینی مبارزه می کنند و و در این راه ، حتی جان خود را فدای  آرمانهای بشردوستانه   و ملت ایران می سازند ، منجمله زنده یاد احمد کسروی .
زنده یاد احمد کسروی است که با آثار وزین خود به ایران و ایرانی خدمت صادقانه  ای کرده است ، در نهایت می بینیم چنین انسانها فرهیخته ، با فتوای  یک آخوند بیسواد فاقد عرق ملی و میهنی ناجوامنردانه  بنام «اسلام» به قتل می رسند  .  فراموش نکنیم ، که احمد کسروی هم آخوند زاده بود و هم آخوند . ولی وقتی به حدی از شعور فردی و اجتماعی و سیاسی  رسید ، علنا گفت : من نان این لباس را نمی خورم ،و لباس آخوندی را ترک کرد  و وارد مشاغل  دولتی در وزارت دادگستری گردید . البته با ادامه پژوهشهای  و مطالعات علمی – و تاریخی  و زبان شناسی  خود ، که در حقیقت گنجینه ایست بس عظیم  برای ایرانیان ایران دوستان خدمت بزرگی کرد . یادش گرامی باد  .
 
کندورسه  فیلسوف و ریاضی دان فرانسه . شرح مختصر زندگی او .
نظر اجمالی  به روند تاریخی و پیشرفت خرد و شعور انسانی ازمنظر  کندورسه.
ماری ژان آنتوان نیکلاس دو کاریتات، مارکیز دو کندورسه به فرانسه -   - Marie-Jean-Antoine Nicolas de            Caritat, marquis de Condorcet  )  یا نیکلاس دو کندورسه متولد  17 سپتامبر 1743 مرگ 28 مارس1794 فیلسوف ،  ریاضی دان  ایکه در 27 سالگی عضو آکادمی سلطنتی در ریاضیات بود  ،در علوم سیاسی واقعآ استاد و در عین حال آثارش هنوز هم از اعتبار علمی برخوردار هستند  . کندورسه یکی  از بزرگان عصر روشنگری محسوب می شود . وی تنها اندیشمند بزرگ عصر روشنگری بود که در جریان انقلاب کبیر فرانسه  در قید حیات بود.مخالفت کندورسه با خشونت‌های سازمان یافته دوران ترور  و همچنین مخالفت او با اعدام لویی شانزدهم  در نهایت در 8ژوئیه 1793 سبب تعقیب وی شد. کندورسه خود را در خانه کنتس : ورنه (Vernet ) مخفی می کند  ولی   ، در25مارس 1794 کندورسه مخفی گاه خود را ترک  کرده و در 27 مارس ، انقلابیون  اور را بازداشت می کنند ، ولی قیبل آنکه کندورسه را با گیوتین  سر ببرند ، این خود کندورسه بود ، که اقدام به خود کشی می کند و زندانبانان جسد اور رادر 28 مارس در سلول اش پیدا می کنند .
در3 آوریل  سال 1795 آخرین اثر کندورسه  با عنوان :  نظر اجمالی به جدول تاریخچه پیشرفت  خرد و شعور انسانی  در 3 هزار نسخه با نظارت همسرش : مادام کندورسه  با این این عنوان و نوشته همسر ، به ملت فرانسه  خصوصأ نسل جوان این ملت ، تشنه علم و عدالت و جمهوریت  تقدیم  می کند.
در زمان کندورسه ، حد اکثر  20 درصد علوم و اختراعات امروز شاید کشف شده بود . با وجود این ، دانشمند و فیلسوفی  چون کندورسه ، چگونگی رشد عقلانی و علمی بشر را دو قرن پیش چگونه می دید و چگونه تفسیر می کرد ، اگر بین کشور فرانسه ، و ایران ، چنین اختلافی از منظر  پیشرفت های علمی ، نظام حکومتی ، عدالت اجتماعی وجود دارد ، در درجه اول این اختلاف عمیق را ، در وجود وذات این « فیلسوفان و پرو فسور های و فیلسوفان اسلامی  روشنفکران اسلامی !!!»  باید جستجو کرد .  کندورسه می نویسد :
 
«...» انسان با قدرت و استعداد درک و فهم و تشخیص و احساس آنچه را که مشاهده یا حس می کند به دینا می آید ، و همین انسان ، احساسات ساده و یا متشکل  را بخاطر می سپارد ، بخاطر می آورد و آنها را باز شناسی می کند ، و به آنها ، در راستای باز شناسی و شناخت خود ، نظم و ترتیب می دهد . این شناخت  خود را به ترتیبی نگهداری و در خاطره خود حفظ می کند . بین عناصر شناخته شده ، روابط آنها را مورد دقت و توجه قرار می دهد .  برای بازشناسی آنها نکات مشترک  بین این عناصر را در حافظه خود ، یا به ترتیب دیگر ثبت می کند ، که خود این عمل ، باز شناسی  این عناصر را آسان می نماید و نقاط مشترک جدیدی را در بین این عناصر مشخص می سازد .
این استعداد  بوسیله اعمال عناصر  خارج از انسان ، یا به عبارت دیگر  حضور بعضی از این احساسات ترکیبی ، یا در ذات ، ویا در ماهیت مجموعه آنها ، یا در قوانین  تغیر دهنده  ماهیت این عناصر ، مستقل از آنها  ظاهر می شوند.(به عنوان مثال : رابطه گرما و یا سرما  با آب ، که ماهیت ظاهری آب را  به بخار یا یخ تبدیل می کند . تاکید از صاحب قلم )
بعلاوه انسان با همنوعان خود ارتباط دارد ، که خود این ارتباطات بین انسان ها ، ناشی از اختراع وسائل مصنوعی (اختراع زبان ، اختراع علائم و فورمول های ریاضی ، فیزیک ، شیمی ...)نتیجه استعداد و شعور انسانی است. احساسات انسانی همراه با شادی و درد و رنج هستند . در عین حال انسان داری آن چنان استعدادی است ، که مشاهدات و احساسات و درک لحظه ای خود را می تواند به احساسات زمان دار ، مداوم ، احساسات شادی بخش و یا غم انگیز  تعیر بدهد . بعلاوه انسان می تواند این احساسات  غم انگیز و یا شادی بخش ناشی از دید یا خاطرات خود را  به هم نوعان خود منتقل بکند . در نهایت از این استعداد منحصر به  انسان ، بشر به آن احساسات خود ، شکل تفکر واندیشه  بدهد . از طریق انتقال این تفکر و اندیشه انسانی است ، که روابط بین انسانها  در چهار چوب  منافع مشترک ، مسئولیت مشترک  بوجود می آید .در این رابطه بین انسانها ، بخشی از هستی  با ارزش ما انسانها ، چون شادی ها ، و غم های مان ، درد هایمان ، در روابط انسانی به دیگران منتقل می شوند.(به عنوان مثال ، غم و اندوه یک فرد ، نزدیکان و دوستان اور را نیز غمکین می کند  یا برعکس شادی ما ، نزدیکان ما را شاد می کنند.)
اگر به مشاهده و شناخت  اعمال روزمره و قوانین رایج در طبیعت  که نماد رشد این استعداد  هستند ، خود را فقط به آنها محدود بکنیم ، و به آنچه که در هر فردی نکته مشترک  ارتباط بادیگران  است ، رشد و استعداد خود را به آنان محدود بکنیم ، در آن صورت ، این دانش و آگاهی محدود ، به آگاهی ابتدائی و یا به عبارت دیگر ، در حد متافیزیک  محدود می شود
 
 
اما اگر این رشد از منظر نتایج آن در تحولات فکری ، عملی ، و علمی  انسان ها ی معاصر را مورد توجه قرار بدهیم ، مشاهده خواهیم کرد ، که این تحولات ، نسل به نسل  در جامعه با عث تغیرات علمی می شوند، در آن صورت  این تحولات  نماد پیشرفت شعور انسان را بیان می کنند. مشاهده می شود که این ترقی ، تابع قوانین عمومی است که در تحولات و ترقی شعور افراد نیز این قوانین تابع آن روند بودند. برای اینکه مشاهده می شود  که نتیجه این تحولات  در تعداد کثیری  از افراد متشکل آن جامعه  در آن زمان رخ داده است .قانون تحول بنیادی در جامعه از منظر علمی وقتی قابل قبول است که اکثریت جامعه را در برگیرد .اما نتایجی که هر زمان عاید می شود ، تابعی بود از زمان گذشته و در عین حال  بروی نتایج زمان آینده تاثیر گذار خواهد شد. . به عبارت دیگر  تحولات علمی از منظر زمانی هم در زمان حاضر و هم در زمان آینده تاثیر کذار هستند .تحولات  بنیادین در جامعه وقتی برد علمی دارد که هم در زمان حال و هم در زمان آینده تاثیر گذار باشند . تاثیر  لاینقطع این نو آوری برای آگاهی فرد در طول قرون متمادی ، و قدم هائی را که فرد  در رسیدن به حقیقت و خوشبختی  برداشته است ، این تابلو نشان دهد . این مشاهدات و دقت بر شناخت ماهیت انسان ، از منظر آنچه که در گذشته بود و آنچه که امروز هست ، و مسیری که در این تحول طی کرده است ، جامعه را به راه ترقی و تعالی ، به روشهای جدید و سریع وشناخت طبیعت انسان و اعتماد  به نفس و شخصیت خود برای تلاش در راستای ترقی و پیشرفت  امیدوار می سازد .
کندورسه در ادامه  این فصل از کتاب خود می نویسد: هدف من از نوشتن این اثر و نتیجه حاصل از آن ، نشان دادن  روش عقلی و علمی است ، که در حقیقت  راه ترقی و تکامل شعور انسان ، راه بی پایان  است . همچنانیکه  تکامل پذیری انسان  در حقیقت  مرز و حدود نمی شناسد .این ترقی و تکامل پذیری شعور انسان  کاملأ مستقل ، و هیچ نیروئی نمی تواند در مقابل این ترقی و شعور انسانی  مانع و سدی ایجاد بکند |(حتی مزخرف نویسی های  روشنفکران و فیلسوفان اسلامی  قرن حاضر . تاکید از این صاحب قلم )
کندورسه ادامه می دهد ...تا جهان هستی وجود خواهد داشت ، این تکامل شعور و آگاهی انسان نیز ادامه خواهد داشت . مسلماً این روند تکاملی شعور انسان می تواند ، زمانی روند کند و سریع داشته باشد  ولی هرگز به عقب برنخواهد گشت ، خصوصأ تا زمانی که کره زمین  جایگاه خود را در مجموعه سیستم سیارات  جهان هستی حفظ بکند ، و قوانین عمومی این منظومه تغیر نکنند، واین تغیرات ، با عث تغیر شعور واستعداد  نوع بشر نشوند، این تکامل شعور انسانی  ادامه خواهد داشت . (...) ماخذ (2)
                                                                                       
بخش سوم : تحلیل و تفسیر اندیشه های فلسفی –سیاسی  فیلسوفان عصر روشنگری .
ادامه دارد .
پاریس .5 سپتامبر 2013
 
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------  
ماخذ :
 
 
 

تاملی بر ظهور و رشد عصر روشنگری در تاریخ و تمدن انسان

تاملی بر ظهور و رشد عصر روشنگری در تاریخ و تمدن انسان .
چراجهان اسلام از عصر روشنگری محروم مانده است ؟
کاظم رنجبر

بخش اول – 22 ماه ژوئیه 2013
مقدمه .
نقطه حرکت ما از این سئوال شروع می شود : بیش از یک ملیارد و دویست ملیون مسلمان ، در 57 کشور جهان ، در دو قاره آسیا و آفریقا ، با منابع و ثروت های  طبیعی  اغلب غنی (75 درصد منابع نفت و گاز موجود در کره خاکی در سرزمین کشورهای مسلمان قرار دارند ) ،  وبا مردمان زحمتکش ، و همچنین با تاریخ و تمدن بسیار باستانی ، زندگی می کنند ، ولی در بین این 57 کشور مسلمان ، برای نمونه ، یک کشور با نظام حکومتی دموکراتیک (مردم سالاری به مفهوم فلسفی آن ) همراه با ترقی و پیشرفت علمی ،اقتصادی شکوفا ، ( منظور اقتصاد سالم و متعادل است نه اقتصاد نفت فروشی )  وجود ندارد !!!دلیل عقب ماندگی ملت های مسلمان از منظر نظام حکومتی اغلب استبدادی و فاسد ، و نبود آزادی های فردی و اجتماعی و عدم احترام توسط حاکمان خود کامه و فاسد ، به حقوق فردی و اجتماعی شهروندان مسلمان  چیست ؟  آیا طبیعت ، یا برای خدا باوران ، خداوند خالق بشر ، مسلمانان را از منظر شعور فردی و اجتماعی ، معلول آفریده است ؟ یا عللی در این عقب ماندگی وجود دارند؟ اگر خدا وند مسلمانان را  معلول و فاقد شعور آفریده است ، پس آن صفت خدای عادل  خدای مهربان ، تا چه حد حقیقت دارد ؟  اگر علل این عقب ماندگی ، ناشی از خودمسلمانان از منظر رشد شعورو آگاهی عقلی و علمی است ، در آنصورت چه نیروهای مخرب  مانع این رشد در طول تاریخ شده اند و این عقب ماندگی تا کنون نه تنها ادامه دارد ، بلکه بر روند ابعاد این عقب ماندگی  هر روز افزوده می شود .
 روند رشد و تحولات بنیادین جوامع بشری چه از منظر علوم تجربی و چه علوم انسانی  در طول 20 قرن گذشته تاریخ  جوامع بشری ، به این سئولات  جواب علمی داده اند ،و امروز نیز در این راستا ، مراکز علمی  و پژوهشی  کشور های معتبر جهان ، روی این مسائل  انسانی- علمی -اجتماعی ، اقتصادی ، مطالعه و تحقیق می کنند .  در این مطالعات و پژوهشها ی علمی در رابطه با تاریخ و تاریخ تمدن بشری ، فصلی را با نام «عصر روشنگری » مشخص است ، که در حقیقت  گذربخشی  از  جوامع بشری ، از دوران باور های متافیزیک (ماوراءالطبیعه )به دروان فیزیک (طبیعت و قوانین حاکم بر آن  )است ، که در اصطلاح ساده گذر انسان از باور های خرافاتی  «ماوراءطبیعی » به  باور های طبیعی و عقلانی  متکی بر منطق عقلی و علمی  همراه با اثبات  قوانین موجود در طبیعت و جامعه بشری است .

به عنوان مثال  همین : قانون جاذبه زمین ، که اسحاق نیوتن ، در قرن 18 میلادی کاشف آن است ،  اگر دقت بکنیم ، هزاران سال انسان ناظر و شاهد افتادن  سیب  از درخت بود . ولی کسی از خود سئوال نمی کرد که چرا سیب از درخت می افتد ؟ به عبارت دیگر ، مشاهد ه یک واقعیت  اگر همراه با کنجکاوی  عقلانی و به دنبال آن علمی نباشد ، مسلم است  هزاران سال هم بگذرد ، انسان به رابطه علت و معلول پی نخواهد برد . این اصل فقط شامل علوم تجربی نیست ، بلکه علوم انسانی را نیز شامل می شود .  به عنوان مثال ، امروز کل جمعیت کره زمین در حدود 7 ملیارد بشر ، در 5 قاره جهان پخش شده اند . وقتی که به تاریخ و تمدن این جوامع بشری دقیق می شویم ، می بینیم ، این جوامع بشری در بخشی از واقعیت های زندگی  روزانه خود ، با سایر جوامع بشری نکات مشترک دارند ، و در بعضی از واقعیت ها کاملا در تضاد هستند ؟  به عنوان مثال : در تمام جوامع بشری «باورهای دینی – باورهای متافیزیک » بدون استثنا ء جایگاهی بس مهمی دارند . اما در هین بااور های متافیزیک  با این اهمیت مهم و معتبر ، ارزش ها و نماد ها ، یکی نیستند . به عنوان  مثال :باور بر وجود خدا ی خالق ، وجایگاه آن از منظر نمادین در جوامع بشری ، یکی نیست .  در بعضی جوامع و تمدن های بشری این خدا ، با نمادین « پدر »  و پدر مقدس با جنسیت مرد ، صاحب قدرت مطلق ، معرفی می شود .
اصل :باور داشتن در تقابل با فهمیدن به کمک منطق عقلی و علمی ،  فیزیک و متا فیزیک ،گذر   انسان از مرحله باور داشتن به قدرت های ماوراءالطبیعه ، به باورهای عقلی و علمی ، حد اقل سه قرن در غرب  طول کشیده است . در دنیای غرب ، پاره ای از قرنها با در رابطه با مراحل رشد  شعور جامعه ، نامگذاری شده اند .
 قرن هیودهم بانام :عصر خرد  یا قرن عقلانیت :Age de Raison –- قرن هیجدهم با نام : عصر روشنگری یا قرن روشنگری  le siècle des lumières  - و قرن نوزدهم ، قرن ایده ئولوژی :    Le siècle des idéologies –نامیده می شوند .
برای امانئول کانت فیلسوف آلمانی (متولد :متولد 1724- مرگ 1804)   در درجه اول ، نبود جسارت و عدم استفاده از شعور خود و قدرت استدلالی خود فرد  است ، که افراد جامعه در  نهایت در جهل و خرافات غرق می شوند . مسلما همه انسان ها قدرت تفکر دارند . ولی تعداد کمی از انسان ها جسارت استفاده کامل ازدرک و شعور خود را دارند .  برای کانت عیب از کم بود وسیله درک نبود .دلیل درک یا استفاده آزادانه استدلال و درک نیست  بلکه عیب از کمبود جسارت در استفاده از شعور و درک است  . همین نبود جسارت بود که در حقیقت باعث آن شد ، که زنان و مردان آزادی  فردی و اجتماعی شان را در اختیار  کسانی (منظور کانت این کسان ، دستگاه روحانیت و سلطنت استبدادی بود ) قرار دادند که آنان در  نقش قیم  بر جامعه حکومت میکردند . (همین امروز در ایران قرن بیست و یکم  در جمهوری اسلامی  آقای سید علی خامنه ای :  رهبر و قیم ملت صغیر و فاقد شعور فردی و اجتماعی ، عنوان رسمی اش: ولی امر ، ولی فقیه  ، رهبر مسلمانان  است . کانت اضافه می کند و می گوید : این قیم و ولی امر ، این ملت ها را  که بخاطر عدم جسارت از شعور و درک خود استفاده نمی کنند ،  این قیم و ولی امر ، ملت کور و لال و فاقد جسارت را هر کجا که خود اراده بکند هدایت می کند .

کانت اضافه می کند  و می گوید :در چنین شرایط ،انسان دو راه بیشتر ندارد ، یا شخص خودش با آزادی کامل ، با عقل و شعور خود راه  ورسم زندگی اش را انتخاب بکند ، و یا اینکه : اندیشه ها و اراده تحمیلی دیگران را قبول بکند . این سخن 200 سال پیش امانئول کانت  فیلسوف آلمانی را ، ما ایرانیان در پایان هزاره دوم  از زبان : آیت الله خمینی شنیدیم که گفتند : ملت صغیر است و به قیم و و ولی فقیه احتیاج دارد .  و آقای خمینی  خود را با زور سرنیزه  همراه با فقر شعور فردی و اجتماعی ملت ایران ، به عنوان ولی فقیه بر ملت  تحمیل کرد . در گذشته پادشاهان  مستبد ایران  خود را به عنوان پدر ملت  بر ملت تحمیل می کردند ، به عنوان مثال : چه فرمان یزدان چه فرمان شاه .  خدایگان شاهنشاه آریا مهر . پدر ملت ایران .خدا –شاه – میهن .  در این شعار ها  از ملت و شخصیت فردی و اجتماعی فرد خبری نیست .   امروز آخوند ها هستند که  خود را با زور سرنیزه ، زندان ، شکنجه ، قتل  خود را بر ملت به عنوان :ولی امر مسلمین  ولی  و قیم این ملت صغیرتحمیل می کنند . !!!
بی جهت نیست که معنی و مفهوم آزادی فردی و اجتماعی  انسان ، برای فلاسفه  قرن هیجدهم  موضوع بسیار با اهمیتی محسوب می شود ، که به مرور آنرا  در این مقاله  مورد تفحص و نقد قرار می دهیم.

توماس پین 
---------------
 به انگلیسی  : Thomas Paine‏ متولد 9 فوریه 1733 – مرگ8 ژوئن 1809 ،روشنفکر ، دانشور، انقلابی و ایده‌آلیست ‌انگلیسی الاصل   واز بنیانگذاران  ایالات متحده آمریکا بود و بیشتر عمر خود را در آمریکا و فرانسه گذرانده است او در سال 1774  میلادی به مستعمرات آمریکایی بریتانیا   وارد شد و به عنوان یک رساله‌ نویس رادیکال، با نوشته‌های قدرتمند خود به کمک انقلاب آمریکا آمد  . مهم‌ترین رساله‌های وی عبارتند از : عقل سلیم که رساله‌ای است آتش‌افروز در حمایت از استقلال آمریکا از استعمار پادشاهی بریتانیای کبیر و بحران جامعه آمریکا.
 در دهه 1790، توماس پین بیشتر در فرانسه زندگی کرد و در انقلاب کبیر فرانسه شرکت جست پین مورد غضب روبسپیر رهبر انقلاب فرانسه   قرار گرفت. در دسامبر 1793  دستگیر و در پاریس زندانی شد ولی در سال 1794آزاد شد ، و به آمریکا برگشت .
 .توماس پین،   فلسفه سیاسی   خود را در کتاب  حقوق بشر : به انگلیسی : Rights of Man  ‏ در سال 1791 در دفاع از انقلاب فرانسه عرضه کرد، در عین حال همانند  کتاب :The Age  of Reason،-عصر عقلانیت  در حمایت از آزادی شخصی و حکومت محدود نگاشته است .توماس پین در رساله معرف  خود  ، عصر عقلانیت ، دین رسمی و قانونی شده را انتقاد می کند  و دخالت  دادن انجیل در قانون اساسی را انتقاد می نماید  و نسبت دادن انجیل کتای دینی مسحیان را به قدرت ماوراءالطبیعی را زیر سئوال میبرد . آثار او در سه جلد به ترتیب در ساالهای 1794-1795-1807در آمریکا چاپ و منتشر شدند و مورد توجه خوانندگان قرار گرفتند . وحاصل اندیشه های توماس پین  باعث ظهور مکتب دینی  بنام : Déiste –  (پیروان قدرت طبیعت چون خالق جهان هستی )،گردید  که در این مقاله بترتیب این مکتب  همراه باسایر مکاتب فلسفی از منظر دینی  را توضیح و تفسیر خواهیم کرد . دئیست ها  طبیعت و روند تکاملی آنرا  خالق و پرود گار جهان هستی میدانند .
در سال 1802توماس  پین به آمریکا بازگشت و حدود شش سال بعد در سن 72 سالگی، در گرینویچ ویلیج در شهر نیویورک درگذشت، در حالیکه تنها شش نفر در خاکسپاری او شرکت کردند، در نیو راچل دفن شد.
پین جامعه را نمایش ایده‌آل‌های انسان و حکومت را شر ضروری می‌دانست. توماس ادیسون درباره او گفته‌است: «من همواره پین را از بزرگترین آمریکایی‌ها می‌دانم... از خوش شانسی من بوده که در کودکی با کارهای توماس پین آشنا شدم.(ماخذ 1)
فراموش نکنیم که قبل از شروع عصر روشنگری در اروپا ، این قاره در گیر چنگ های خونین مذهبی  معروف به جنگ سی ساله از سال 1618- تا سال 1648 بود . بخش مهم این جنگ ها در خاک «امپراطوری مقدس روم »  روی داد  . در این جنگ ها قدرت های اروپائی برای تثبیت قدرت و گسترش مرزهای  خود شرکت داشتند و در نهایت این جنگ ها تبیل به جنگ بین کاتولیک ها و پروتستان ها شد (بمانند دنیای اسلام  جنگ امپراطوری عثمانی سنی مذهب با ایران شیعه مذهب ) .
جنگهای مذهبی  به همراه خود قحطی و بیماری های گوناگون را همراه داشت . بطوری که کشور آلمان بخش بزرگی از جمعیت خود را از دست داد.  اگر چه این جنگ 30 سال بیشتر طول نکسشید ولی کینه و نفرت این دولت ها  زیر پوشش اختلاف مذهبی بین کاتولیک ها و پرو تستان ها سیصد سال  یعنی تا جنگ دو جنگ اول (1914-1918) و جنگ  دوم جهانی (1939-1945 )ادامه داشت . ملاحظه می شود ،که جهل و  خرافات دینی  در طول تاریح چه صدامات جانی و مالی به بشریت وارد آورده است ، و امروز جهان اسلام در گیر این جنگ های خونین  که در حقیقت جنگ جهالت در تقابل  با خرد گرائی است . در طول این مقاله مرحله به مرحله به تفسیر و با نمونه های تاریخی به آن اشاره خواهیم کرد . و توضیح خواهیم داد : چرا و چگونه ، اروپا  توانست به کمک فلاسفه و دانشمندان خود ، اروپا را از دنیای تاریک اندیشی  و جهل و خرافات دینی نجات بدهد .  ادامه دارد .
پاریس 22 ماه اوت 2013 .
ماخذ :

پس از قتل‌عام در اشرف، کشتار بزرگتری در چشم‌انداز است

پس از قتل‌عام در اشرف، کشتار بزرگتری در چشم‌انداز است
ایرج مصداقی
۵۲ کشته، آمار مورد تأیید دولت عراق و سازمان مجاهدین خلق و هیئت ویژه سازمان ملل متحد از قربانیان قتل‌عام بیرحمانه‌ی اشرف در تاریخ ۱ سپتامبر ۲۰۱۳ است. اجساد قربانیان پس از بازدید نمایندگان سازمان ملل و تهیه عکس و فیلم، به منظور کالبدشکافی و تحقیقات به بیمارستان بعقوبه منتقل شده‌اند.
در گزارش‌های منتشر شده صحبتی از مجروحان حادثه نیست! مگر می‌شود در یک درگیری مسلحانه، بمباران، خمپاره‌باران یا هر حادثه‌‌ی ناگواری، همه‌ی قربانیان کشته شده باشند و مجروحی برجای نمانده باشد؟
فیلم‌های منتشر شده به وضوح نشان می‌دهند که عبدالعظیم نارویی یکی از قربانیان حادثه از ناحیه‌ی پهلو مورد اصابت گلوله قرار گرفته و با پای خود و با کمک دوستانش برای مداوا به قسمتی دیگر منتقل می‌شود.
وی یکی از کسانی است که بعداً با شلیک تیرخلاص در سرش به قتل می‌رسد.
اکثریت قریب به اتفاق قتل‌عام‌شدگان با شلیک تیرخلاص در سر و صورت در محل‌هایی همچون، کلینیک، اتاق‌کار، راهرو، حمام، کنار دیوار، کنار خیابان، در پیاده‌ رو و ... اعدام شده‌اند. بسیاری از آن‌ها در حالی که دست‌هایشان از پشت بسته شده هدف شلیک گلوله قرار گرفته‌اند. چه بسا مهاجمین قصد انتقال آن‌ها به محل دیگری را داشته‌اند ولی تصمیم‌شان عوض شده است. چنانچه کسی تاکنون در مورد سرنوشت ۷ مجاهدی که مفقود‌الاثر شده‌اند اطلاع‌رسانی نکرده است.
فارغ از این که آیا می‌شد از این جنایت هولناک پیشگیری کرد یا نه و زمینه ساز بروز چنین فاجعه‌‌‌ای در عراق چه بوده، رسیدگی  به «جنایت علیه بشریت» و آن‌چه که در قرارگاه اشرف اتفاق افتاده مهم است و نه پرداختن به جنبه‌های دیگر موضوع که می‌تواند جنایت صورت‌گرفته را کمرنگ کند؛ جنایتی که دولت‌های عراق و ایران در آن مسئولیت مستقیم دارند.
حمله به اشرف در چه شرایطی انجام شد
یکی از نتایج انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری اسلامی، به خطر افتادن بیش از پیش جان مجاهدین گرفتار شده در اشرف و لیبرتی است. برنامه‌ریزان کشتار در تهران به خوبی می‌دانند که در نگاه غرب، حسن روحانی آخرین گزینه برای کنار آمدن با دولت جمهوری اسلامی است و در سطح بین‌المللی آمادگی برای دست زدن به اقدام جدی علیه این دولت در ارتباط با «جنایت علیه بشریت» وجود ندارد. همین واقعیت دست سپاه قدس و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم در عراق را بیش از پیش باز می‌کند .
حمله به اشرف در شرایطی صورت گرفت که توجهات بین‌المللی متوجه سوریه و تصمیم جامعه‌ی جهانی برای حمله به این کشور به اتهام استفاده از سلاح شیمیایی علیه شهروندان سوری است. در چنین شرایطی اخبار کشتار در اشرف توجه لازم را به خود جلب نمی‌کند.
دولت جمهوری اسلامی تجربه‌ی قتل‌عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ را دارد. اتفاقاً این کشتار نیز در دورانی سازماندهی و اجرا شد که کشورهای غربی پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی دولت جمهوری اسلامی به دنبال برقراری رابطه با این دولت و تعامل با آن در سطح بین‌المللی بودند و همین واقعیت دست نظام را برای سازماندهی یک کشتار بزرگ در زندان‌ها باز کرد.
نقش نظام جمهوری اسلامی در سازماندهی این کشتار
سخنان قاسم سلیمانی در مجلس خبرگان رهبری، اطلاعیه سپاه پاسداران و مصاحبه‌ی محمدصالح جوکار عضو کمیسیون امنیت‌ملی و سیاست‌خارجی مجلس شورای اسلامی حاکی از نقش جمهوری اسلامی در این قتل‌عام و اراده‌ی آن برای ادامه‌ی کشتار در اشرف و لیبرتی در ابعادی بزرگتر است.
سلیمانی در سخنان خود در مجلس خبرگان ضمن اشاره به کشته شدن بیش از ۵۰ مجاهد و مفقود شدن ۱۰ نفر از آنان تأکید کرد که « این قضیه، مهمتر از حمله مرصاد بود و در واقع وعده خداوند محقق شد.»
http://farsnews.com/newstext.php?nn=13920613000905
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از این کشتار به عنوان «تقدیر الهی»، «اقدامی انقلابی» و «انتقام تاریخی» نام برد و جنایت صورت گرفته را «عبرتی جاودانه و رشادتی ماندگار» توصیف کرد که یقیناً «مایه تشفی خاطر امت اسلامی خواهد شد».
سپاه پاسداران همچنین تأکید کرد که «سرنوشت اجتناب ناپذیر و محتوم منافقین جز ذلت، آوارگی، درماندگی و نابودی کامل نخواهد بود» و ضمن آن که این جنایت فجیع را «انتقام الهی» نامید آن را وعده‌ی «خداوند تبارک و تعالی دانست که در سالروز شهادت صالحان این امت، شهیدان رجایی و باهنر عنایت فرمود.»
محمدصالح جوکار عضو کمیسیون امنیت‌ ملی و سیاست‌ خارجی مجلس شورای اسلامی نیز ضمن تأکید بر «نفرت» مردم عراق از مجاهدین، هدف حمله‌کنندگان به اشرف را «پاک کردن منطقه از لوث وجود اشرار و جنایتکاران» دانست. او همچنین ضمن تأکید بر موضوع «انتقام‌گیری» ‌از مجاهدین، روی کشتار دوباره‌ی آن‌ها تأکید کرد و گفت:‌ «باید باز هم شاهد حمله مردم به پادگان اشرف باشیم، چون این گروهک باید تاوان کشتارها و نسل‌کشی‌های خود در عراق را بدهد. »
خمینی یکی از دلایل صدور فرمان قتل‌عام زندانیان مجاهد در مرداد ماه ۱۳۶۷ را «ضربات ناجوانمردانه آنان [مجاهدین] از ابتداى تشکیل نظام جمهورى اسلامی» دانسته و «رحم» بر زندانیان را «ساده‌اندیشی» خواند. او همچنین خواهان «قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا» شد و این «قاطعیت»‌ را  «از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامى» ذکر کرد. وی از کسانی که مأمور اجرای این فرمان شده بودند خواست که «با خشم و کینه انقلابى خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمائید»
چنانچه از شواهد امر بر می‌آید کسانی که مأمور اجرای قتل‌عام ساکنان اشرف شده بودند فرمان مزبور را نیز نصب‌العین خود قرار داده بودند.
در خبرها آمده است که قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس در روزهای قبل از حمله به اشرف، در عراق بوده و با مقامات این کشور دیدار و گفتگو داشته است. قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس در سال‌‌های گذشته نقش مستقیمی در هدایت‌ نیروهای امنیتی و اطلاعاتی عراق داشته است. (۱)
دادگاه کیفری بین‌المللی و موضوع کلاه‌آبی‌ها
چنانچه اراده‌ی لازم در سطح بین‌المللی موجود بود  طبق مواد ۶ و ۷ و ۸  اساسنامه دیوان کیفری بین‌المللی که به تعریف نسل‌کشی، جنایات علیه بشریت و جنایات جنگی پرداخته، می‌‌شد به طرح موضوع در دادگاه کیفری بین‌المللی اقدام کرد و جنایتکاران را مورد بازخواست قرار داد.
دیوان کیفری بین‌المللی بر  اساس ماده ۱۲ اساسنامه‌‌ی خود در سه حالت اعمال صلاحیت می‌كند:‌
۱- اگر یك دولت عضو وضعیتی را كه به نظر می‌رسد در آن جنایتی رخ داده به دادستان دیوان ارجاع دهد.
۲- اگر شورای امنیت وضعیتی را كه به نظر می‌رسد در آن جنایتی اتفاق افتاده است طبق فصل هفتم منشور ملل متحد به دادستان دیوان ارجاع دهد.
۳- اگر دادستان رأساً تحقیقاتی را در مورد جنایتی شروع كند .
اگرچه پیگیری این جنایت بزرگ در سطح بین‌المللی به دلایل گوناگون مقدور نیست، اما جرم جنایت علیه بشریت جزو جرائمی است که مشمول مرور زمان نمی‌شود و در هر زمان و هر مکان امکان پیگیری آن هست. در آینده نیز می‌توان خواهان اجرای عدالت در این رابطه شد.
درخواست مریم رجوی از دولت آمریکا و ملل متحد برای استفرار نیروهای کلاه آبی ملل متحد در اشرف و لیبرتی به منظور «جلوگیری از استمرار این قتل‌عام‌ها» نه واقعی است و نه شدنی و نه توجیه حقوقی و سیاسی مناسب و منطقی پشت آن است.
http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=43900:2013-09-01-11-00-34&catid=468&Itemid=318#sthash.6WJLNEer.dpuf
عملیات حفظ صلح ملل متحد، ابزاری ویژه و کاربردی برای کمک به حفظ صلح و امنیت و پایداری آن در جامعه‌ی بین‌المللی است. منشور ملل متحد مسئولیت اجرای عملیات حفظ صلح را بر عهده‌ی شورای امنیت گذاشته‌ است. نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد، یا کلاه آبی‌ها متشکل از نیروهای نظامی (سربازان، افسران پلیس) و نیروهای غیر نظامی ایجاد شده‌ است. جز در مواقع بسیار بحرانی که صلح و امنیت منطقه‌ای یا جهانی به خطر می‌افتد از این نیروها استفاده نمی‌شود.
در سال‌های گذشته در منطقه خاورمیانه  از این نیروها تنها در بحران کانال سوئز در سال ۱۹۵۶، در جریان جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷ ( در سوریه و اسرائیل)، بحران لبنان در سال ۱۹۵۸ و ۱۹۷۸ و ۲۰۰۶، جنگ داخلی در یمن سال‌های ۱۹۶۳ و ۱۹۶۴، جنگ رمضان بین مصر و اسرائیل در سال ۱۹۷۳ ، نظارت بر آتش بس بین ایران و عراق در‌ سال‌های ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۱، اشغال کویت توسط عراق بین سال‌های ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۳، جنگ داخلی در سوریه از سال ۲۰۱۲ به درخواست شورای امنیت ملل متحد استفاده شده است.
عملیات حفظ صلح در کشور میزبان یا کشورهای درگیر در جنگ منوط به رضایت و موافقت طرفین این درگیری، به اجرای عملیات در قلمرو خود است. ادامه‌ی عملیات و حضور نیروهای حافظ صلح منوط به رضایت کشور شرکت‌کننده در عملیات، کشور محل انجام عملیات و هم‌چنین مجوز شورای امنیت سازمان ملل است.
نیروهای کلاه‌آبی نه در عراق حضور دارند، نه دولت این کشور اجازه‌ی ورود به آن‌ها می‌دهد و نه شورای امنیت چنین اراده‌ای دارد و نه موضوع یک کمپ پناهندگی در عراق، صلح جهانی یا منطقه‌ای را به خطر می‌اندازد که موجب دغدغه‌‌ای بین‌المللی شود. جدا از رادیو و تلویزیون‌های فارسی زبان هیچ یک از تلویزیون‌های بین‌المللی، اعم از بی بی سی، سی ان ان، الجزیره، یورو نیوز و تلویزیون‌های اروپایی و آمریکایی حتی خبر این کشتار فجیع را انتشار نداده‌اند. حساسیت بین‌المللی در این رابطه وجود ندارد.
نیروهای کلاه آبی در جریان مأموریت‌های خود در محل‌هایی که اراده‌‌ی قاطعی برای کشتار و قتل‌عام وجود داشته اقدامات لازم برای حفظ جان آوارگان و پناهندگان را انجام نداده و پیشگیری‌های ضروری را فراهم نکرده‌اند. کشتار بیرحمانه‌ی زنان و کودکان بوسنایی در سِربْرِنیتسا در حضور سربازان کلاه‌‌آبی هلندی صورت گرفت و قتل‌عام آوارگان فلسطینی در صبرا و شتیلا نیز در جایی که نیروهای ناظر سازمان ملل حضور داشتند اجرا شد.
در مورد کشتار در اشرف، سازمان ملل متحد حتی حاضر به دخالت و تهیه‌ی گزارش رسمی نیست. آن‌ها پیشاپیش از خود سلب مسئولیت کرده‌اند. «الینا نبعه، سخنگوی سازمان ملل اعلام کرد که بازدید نمایندگان سازمان ملل جنبه انسان‌دوستانه دارد و این سازمان تنها در پی کمک‌رسانی است. خانم نعبه تصریح کرد که تحقیق رسمی در حیطه کار این گروه نیست.»
http://www.dw.de/بازدید-نمایندگان-سازمان-ملل-از-قرارگاه-اشرف/a-17061529
"گئورگی بوستزین" سرپرست گروه اعزامی سازمان ملل به کمپ اشرف از دولت عراق که خود در مظان اتهام است خواست «تا اطمینان دهد که تحقیقاتی جامع و شفاف درباره این جنایت بی‌رحمانه را بدون فوت وقت انجام داده و نتایج آن را به اطلاع عموم خواهد رساند»
تأکید روی «جنایت بی‌رحمانه» و نه «جنایت علیه بشریت» نشان دهنده‌ی سمت و سوی ارگان‌های بین‌المللی است. نتیجه‌ی گزارشی که دولت عراق تهیه کند پیشاپیش معلوم است. کمکی به روشن شدن حقایق و اجرای عدالت نمی‌کند.
آینده‌ای در عراق برای مجاهدین متصور نیست
در سال‌های گذشته، دولت آمریکا با وجود داشتن بیش از ۱۲۰ هزار نیروی نظامی در عراق، قادر به تأمین امنیت نیروهای خود نبود. چگونه امروز از این دولت می‌توان انتظار داشت که از راه دور تأمین امنیت مجاهدین در عراق را به عهده بگیرد. روزنامه گاردین به نقل از سفیر آمریکا در عراق گزارش داد که:
«شبکه ایران مسئول کشته شدن بیش از 1100 آمریکایی در عراق و مجروح شدن بسیاری از آمریکایی‌ها در این کشور است.»
دکتر محمود عثمان، عضو مستقل و کرد مجلس عراق که روابط خوبی هم با مجاهدین دارد در مورد آینده این گروه در عراق به شکلی واقع‌بینانه می‌گوید:
‌«دولت عراق چند سالی ا‌ست قصد دارد اعضای مجاهدین را از عراق بیرون کند و با دولت ایران همکاری دارد. هر دو دولت ایران و عراق مجاهدین را تروریست می‌دانند و علیه آنان هستند. آمریکا قول داد از آنان حمایت کند، اما نکرد. سازمان ملل هم هیچ کاری نکرد. گاه که دوستان مجاهد پیش ما می‌آیند به آنان می‌گوییم که از عراق خارج شوید. این دولت علیه شماست. ایران قصد اخراج شما را دارد، آمریکا و سازمان ملل از شما حمایت نمی‌کند.»
وی همچنین اگرچه در مورد جزئیات قتل‌عام اشرف ابراز بی‌اطلاعی کرد اما پیش‌بینی کرد «این وضعیت ادامه خواهد داشت تا زمانی که آنان را از عراق بیرون کنند.»
تلاش برای خروج از عراق اقدامی عاجل و مسئولانه
پافشاری روی ماندن در عراق، نه عاقلانه است و نه عملی. برای نجات جان ساکنان اشرف و لیبرتی بایستی اقدامی عاجل به عمل آورد و در این راه شعارها و خواسته‌هایی را مطرح کرد که امکان تحقق داشته باشند.
شواهد نشان می‌دهند که نجات جان ساکنان اشرف و لیبرتی در اولویت کشورهای غربی نیست. مطرح کردن انتقال دسته‌جمعی ساکنان اشرف و لیبرتی به اروپا و آمریکا از سوی مجاهدین در چنین شرایطی منطقی به نظر نمی‌رسد.
متأسفانه این کشورها در حال حاضر آمادگی لازم برای پذیرش بخشی از مجاهدین را هم ندارند. گروکشی در این رابطه تنها به ضرر مجاهدین است و بهای آن با جان ساکنان اشرف و لیبرتی پرداخت می‌شود.
کشورهای غربی با خودداری از پذیرش ساکنان اشرف و لیبرتی، فرسودگی و از کارافتادگی و مرگ تدریجی اعضای سازمان مجاهدین را هدف قرار داده‌‌اند. این سیاست، گام به گام و بدون آن‌که مسئولیتی از جانب آن‌ها پذیرفته شود در حال اجراست. رهبری مجاهدین نبایستی تسهیلات لازم برای اجرای چنین سیاستی را فراهم کند.
در حالی که سربازان آمریکایی عراق را ترک کرده‌اند، سیاستمداران بازنشسته‌ی این کشور در تجمعات مجاهدین شرکت کرده و با صدای بلند «اشرفیان» را به «عدم خروج از اشرف» و «عدم تسلیم» و «پایداری» تشویق می‌کنند! بخشی از سیاستمداران‌ غربی بطور صوری به حمایت از ساکنان اشرف و لیبرتی روی آورده‌اند اما هیچ کوششی برای انتقال آن‌ها به کشورهای خود انجام نمی‌دهند. آن‌چه آنها می‌گویند علیرغم شکل ظاهری‌اش مسئولانه و دلسوزانه نیست.
مسئولیت خطراتی که جان مجاهدین را تهدید می‌کند تاکنون تنها متوجه‌ی دولت‌های عراق و ایران و رهبری مجاهدین شده است و روی نقش نهادهای بین‌المللی و دولت‌های غربی کمتر تأکید شده است. در حالی که نمی‌توان از نقش این کشورها در به وجود آمدن شرایط بغرنج موجود و کلاف سردرگم حضور مجاهدین در عراق به سادگی گذشت.
سازمان ملل متحد و کشورهای غربی حاضر به اجرای تعهدات خود نیستند. نه تنها حفاظت لازم از ساکنان این دو اردوگاه به عمل نمی‌آید بلکه مسئولیت حفاظت از آن‌ها به عهده‌ی کسانی گذاشته شده که به خون‌شان تشنه‌اند. در هیچ‌کجای دنیا سابقه نداشته است که تأمین حفاظت از کسانی که مشمول کنوانسیون ۴ ژنو شده و کمیسیاریای عالی پناهندگان آن‌ها را پناهجو خوانده به عهده‌ی دشمنان‌شان گذاشته شود. آن‌هم دشمنانی که طی ۴ سال گذشته بارها اقدام به کشتار «افراد حفاظت‌شده» کرده‌اند. جدای از تلفات بالای کشته‌شدگان نزدیک به یک سوم اعضای این دو اردوگاه در اثر حملات نیروی «تأمین کننده حفاظت» به شدت زخمی و تعدادی از آن‌ها برای تمام عمر معلول شده‌اند.
بر اساس اسناد و مدارک موجود، هدایت نیرو‌های امنیتی و اطلاعاتی و وزارت کشور عراق به دست وابستگان دولت جمهوری اسلامی و سپاه قدس و سپاه بدر است که در ایران آموزش دیده‌اند.
انتقال هرچه سریعتر افراد به کشور ثالث تنها راه پیش ‌رو برای نجات جان ساکنان اشرف و لیبرتی است. البته کشورهای پناهنده پذیر در سطح ‌بین‌المللی، بدون فشار سیاسی لازم، بدون بسیج افکار عمومی، بدون تحصن و اعتصاب غذا و تشکیل کمپین‌های واقعی و قدرتمند، بدون ایجاد یک لابی قوی و فعال و استفاده از همه‌ی امکانات موجود، حاضر به پذیرش بخشی از ساکنان اشرف و لیبرتی هم نخواهند شد چه برسد به انتقال دسته‌جمعی آن‌ها. دفع‌الوقت در این رابطه، زمینه را برای کشتار مجدد ساکنان این اردوگاه‌ها فراهم می‌کند.
در هفته‌ها و ماه‌های پیش ‌رو امکان هجوم گسترده به لیبرتی و قتل‌عامی بزرگ می‌رود. نظام جمهوری اسلامی چنان‌چه نشان داده به دنبال تحقق «وعده‌ الهی» و «انتقام الهی» است. آن‌ها انفعال بین‌المللی را شاهد بوده‌اند. در جریان کشتار سال ۶۷ هم وقتی بی‌عملی جامعه‌‌ی جهانی در ارتباط با قتل‌عام زندانیان مجاهد را دیدند کشتار زندانیان چپ را نیز در دستور کار خود قرار دادند.
تهدیدات موجود را نبایستی دست کم گرفت. جامعه‌ی بین‌المللی اقدامی جدی به ویژه در عراق از خود نشان نخواهد داد. همه چیز به مشکلات امنیتی این کشور و عدم توانایی دولت عراق در برقراری امنیت و «کینه‌ی مردم عراق از همکاری مجاهدین با صدام حسین» ربط داده خواهد شد.
به محکوم‌کردن‌های خشک و خالی دولت‌ها و سیاستمداران غربی نبایستی دلخوش بود. به فکر نجات جان زنده‌ها باشیم. هریک از آن‌ها در آینده‌ی نزدیک می‌توانند قاب عکسی را مزین کنند و یا اشکی از چشمان عزیزانشان بگیرند.
ایرج مصداقی ۳ سپتامبر ۲۰۱۳
پانویس:‌
۱- روزنامه گاردین چاپ لندن به نقل از ژنرال دیوید پترائوس مدیر سابق سیا و در رابطه با پیامی که وی در سال ۲۰۰۸ هنگام حضورش در عراق به عنوان یک ژنرال چهارستاره آمریکایی از قاسم سلیمانی دریافت کرده می‌نویسد:
«ژنرال پتریوس، شما باید مرا بشناسی، من قاسم سلیمانی هستم، کسی که سیاست‌های ایران را در عراق، لبنان، غزه، و افغانستان کنترل می‌کند و صد البته سفیر ایران در بغداد نیز عضو سپاه قدس است و کسی که جایگزین او می‌شود نیز عضو سپاه قدس است. »
گاردین در مورد میزان نفوذ سلیمانی در عراق چنین گزارش می‌دهد:
«‌برخی از مقامات عراقی او را ستایش می‌کنند و برخی دیگر از او می‌ترسند، آنقدری از او می‌ترسند که از هیچ کس دیگری نمی ترسند.
وزیر اطلاعات و امنیت عراق ، شروان ال ویلی کسی است که سلیمانی را خوب می‌شناسد. لحن مذاکره قبلی بین او و گاردین ، در سال گذشته زمانی که اسم سلیمانی در جلسه ذکر شد، به کلی عوض شد.
موافق الربیعی ، مشاور سابق امنیت ملی عراق ، درباره سلیمانی می گوید: "بی شک قدرتمندترین فرد عراق است، هیچ کاری بدون نظر او انجام نمی شود."

آتشی و دودی هنوز بجا مانده است؟