۱۳۹۷ مرداد ۳۱, چهارشنبه

آخوند سیّد محمد خاتمی «رئیس دولت اصلاحات»، چندی پیش در دیدار با گروهی از «نمایندگان ادوار مجلس»، با تاکید بر وخیم بودن وضع اقتصادی و مشکلات موجود، به خطراتی که رژیم را احاطه کرده است پرداخته

سیّد محمد خاتمی ملت را با تواضع خود شرمنده فرمودند 
ایرج شكری

آخوند سیّد محمد خاتمی «رئیس دولت اصلاحات»، چندی پیش در دیدار با گروهی از «نمایندگان ادوار مجلس»، با تاکید بر وخیم بودن وضع اقتصادی و مشکلات موجود، به خطراتی که رژیم را احاطه کرده است پرداخته  اما ابراز اطمینان کرده  که رژیم با فروپاشی روبه رو نخواهد شد چون « ابزارهای مختلفی که برای حفظ خود دارد» و نیز رژیم را دارای «پایگاه اجتماعی» در بین مردم دانسته است.
او باگفتن این که « در حال حاضر همه به نحوی ناراضی هستیم و اعتراض داریم»،ضمن قرار دادن خود در صف ناراضیان راه حل ها و پیشنهاداتی ارائه کرده و آخر سر با «زرنگی» ناشی از تفکر «عوام و کلانعام» و نادان پنداری مردم،- که در همه آخوندها رسوبات ضخیمی دارد - « به عنوان یک شهروند دوستدار ایران و اسلام» به خاطر کمبودها و مشکلات از مردم عذر خواهی کرده است و نه به عنوان کسی که سالهای طولانی از این چهل سال که سایه سیاه و نکبتبار اقتدار آخوند و سرکوبی و کشتار با استناد به «احکام اسلام» بر ایران گسترده بوده است و به دستور و اراده متشرّعان خونها ریخته شده و ظلمها به شهروندان ایران روا شده و می شود، حضرتش دارای بالاترین مسئولیتها در کشور و از جمله 8 سال رئیس جمهور بوده است. این آخوند شیّادانه با این «عذر خواهی»، تلاش کرده هم «چهره متواضع» از خود ارائه بدهد و هم کل نظام و اسلام و «آخوند» را از داشتن مسئولیت در این اوضاع فاجعه بار و تمام جنایاتی که رژیم به مردم روا کرده مبّرا کند. انگار نه انگار که رژیم آزادی کشِ ضد ایرانیِ اسلامی که او از صاحبمنصبان  و خادمان و حافظان آن است، مسئول کشتارهای هولناک آزادیخواهان و ترقیخواهان این سرزمین در دهه 60 - که اکنون در روزهای سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان  67 هستیم-، بوده است؛ انگار نه انگار که این رژیم منحوس در کارنامه ننگین خود «انقلاب فرهنگی» و تعطیل کردن دانشگاهها و «پاکسازی» دانشگاهها از دانشجویان و استادان دگر اندیش و ضربه سنگین ناشی از آن به علم و دانش و پیشرفت کشور را دارد؛ و انگار نه انگار که هزاران جنایت و سرکوب دیگر علیه مردم ایران از جمله  ادامه جنگ ویرانگر با عراق بعد از آزادی خرمشهر که او رئیس ستاد تبلیغات آن بود، در کارنامه رژیم پلید خمینی است که مردم جنوبِ غرب کشور از عوارضش همچنان در رنجند. از نظر خاتمی این ستایشگر لاجوردی جلّاد، در کارنامه رژیم ، چیزی جز خدمت نیست، منتها بیشتر می توانستند خدمت بکنند اما کمی «کم کاری» کرده اند فقط همین! شهروندان مسئولیتی اگر در این اوضاع داشته باشند؛ شرکت در انتخابات و رای دادن به سگ زرد یا شغال است و حال در می یابند که این کار بی ثمر و پوچ است و تنها به ادامه بقای رژیم کمک می کند.
خاتمی در حرفهایی که زده و پیشنهاداتی که داده بشدت مراقب بوده است که خط قرمزهای «رهبر معظم» را رعایت کند، البته خودش هم به کلی ناباور به این خط قرمزها نیست و به عنوان یک آخوند و کارگزار بلندپایه نظام به آنها معتقد است. به طور مثال او در پیشنهاداتش گفته است دایره غیر خودیها کوچکتر شود و نگفته است که خودی و غیر خودی معنی ندارد شهروندان ایرانی باید از آزادی و حقوق فردی و حق انتخاب کردن و انتخاب شدن برابر برخوردار باشد، بلکه گفته است دایره غیرخودی ها باید کوچکتر شود. آنوقت این آخوند مزوّر به عنوان یک «شهروند ایرانی» از مردم معذرت خواهی می کند. کدام شهروند؟ تو ولایتمدار و امت امام خامنه ای و در دایره خودیها هستی اگر چه  خودی بی بصیرت بنامندت، شهروند ایرانی. شهروند ایرانی خودی و غیر خودی ندارد. یک شهروند ممکن است مجرم و خلاف کار باشد که حتما تحت تعقیب قضایی قرار می گیرد و محکومیتهایی برایش تعیین می شود، ولی به اسم غیر خودی میلیونها شهروند ایرانی را از حق سازمانیابی و انتخاب و انتخاب شدن آزاد و حتی از آزادی بیان محروم کرده اند  آنوقت آخوند فرومایه خود را شهروند ایرانی می خواند. آخوند شیّاد مساله مخالفت هایی را که  در انتخاب سپنتا نیکنام زرتشی منتخب مردم برای شورای شهر یزد شده بود را صد سال باز گشت به عقب می نامد اما تحمیل ولایت فقیه و احکام شرعی به اداره و گردش امور کشور و ظلم و بیدادی را که علیه شهروندان بهایی ایران می شود، بازگشت به میان «مشروعه خواهان»(ما دین نبی خواهیم – مشروطه نمی خواهیم) استبداد عهد قاجار نمی داند.
غبارروبی مضجع مطهر حضرت امام رضا (ع) با حضور رهبر معظم انقلاب
خاتمی برای این که هیچ سوء تفاهمی از این دیدار و حرفهایش در مورد اطاعت و تبعیت اش از ولی فقیه پیش نیاید، در قسمت پایانی سخنانش گفته است« با همه وجود از رهبری معظم درخواست می‌کنم که با فرمان و دستورات خود مسائل و مشکلاتی که امروز کشور را دچار چالش کرده حل فرمایند ». این همان رهبری است که با حکم حکومتی حتی اجازه بحث در مورد لایحه اصلاح قانون مطبوعات را که در زمان ریاست جمهوری همین عالیجناب به مجلس ارائه شده بود، نداد مقام معظمی که با آن کار به همه ارکان نظام اسلامی خمینی ساخته گند زد: هم  به «امام راحل» که گفته بود «مجلس در راس امور است»؛ هم به خود مجلس شورای اسلامی و مجلسیان»؛ هم به رئیس جمهور و هم به حکم تنفیذی که خودش به آن رئیس جمهور داده بود. همان رهبری که اعتراضات مردم به نتیجه «انتخابات سال 88 » را سرکوب کرد و دو کاندیدای معترض – کروبی و میرحسین موسوی را- بدون محاکمه و بدون این که اجازه سخن گفتن به آنها داده بشود، با قلدرمنشی به حبس خانگی فرستاد و لقب «سران فتنه» هم به روی آنها گذاشته شد و هنوز هم این بازداشت خانگی ادامه دارد.
این آخوند خاتمی، که فرصت طلبها و بعضی از عناصر از مرحله پرت، او را حلواحلوا می کنند، در بینش و رویکردش به مسأله دگراندیشان و دموکراسی، به رغم لفّاظی هایی که در بکار بردن آنها برای استتار  گرایش و تمایلات مستبدانه و متشرّعانه خود استاد است، اینجا و آنجا برای اطمینان خاطر دادن به برادران «خودی» اش که او وفادار سفت و سخت به اصوال نظام جمهوری اسلامی است، حرفهایی زده که به روشنی بیانگر این حقیقت است که او با آخوندهای درنده و متحجّر دیگر تفاوت ماهوی ندارد و مطلقا اهل کوتاه آمدن از «اسلامی» بودن نظام سیاسی و حکومت، و کنار آمدن با غیر مذهبی ها به ویژه روشنفکران که صفت «بی دین» را همراه آنها می کند، نیست. از جمله این آخوند در کتاب «بیم موج» خود رویکرد متشرّعانه خود را در مورد روشنفکران که در تمام طول حیات رژیم ضد ایرانی آخوندی مورد فشار و ارعاب شدید  و قربانی «قتلهای زنجیره ای» بوده اند با صراحت چنین بیان کرده است:
«جامعه ما جامعه يي ديني است و طبيعي است كه بي دينان مدّعي روشنفكري در اين جامعه پايگاه و دردل مردم جايگاهي نداشته باشند و نداشته اند. آن چه به نام روشنفکری در عهد جديد تاريخ ملت ما جريان داشته حركتي صوري، بي بنياد و بريده از مردم بوده است و هیچگاه صدای مدعیان روشنفکری این مرز و بوم از "کافه تریاها!!!" و قهوه خانه های خاصی که در آنجا پز "اپوزیسیون!!" دادند بیرون نیامد و اگر آمد مردم صدای آنان را نشیندند و اگر شنیدند زبان آنان را نفهمیدند و در نتیجه هیچگاه تفاهمی بوجود نیامد». او سپس به ستایش شریعتی و آل احمد پرداخته و اتهام سنگینی که تنها با «عدل اسلامی» اینان منطبق است، به روشنفکران «بی دین» زده است. از نظر این آخوند:«روشنفكر بي دين بخواهد يا نخواهد و بداند و يا نداند، آب به آسياب دشمن مي ريزد، دشمني كه مخالف استقلال ما است و با فرهنگ اصيل و ديانت و آزادگي اين ملت سر ستيز دارد. و تاريخ گواهي مي دهد كه اين جناح غالبا با حكومت هاي جبّار و وابسته به بيگانه همراه و همگام بوده است و در بسياري از موارد همكاري آگاهانه داشته است ولي خوشبختانه اين جريان بخاطر بي ريشگي در متن فرهنگ و عمق وجدان مردم ما تاثير چنداني نداشته است. و هم اكنون هم به نظر من روشنفكر بي دين خطر جدّي فكري محسوب نمي شود گرچه ممكن است در ذهن جامعه بخصوص جوانان اغتشاش هايي ايجاد كند»( بيم موج - چاپ پنجم بهار 1377صفحات 199 و 200  ). حالا این حرفها را اگر با حرفهای دری نجف آبادی وزیر اطلاعات در دولت خود او زمان قتلهای زنجیره ای مقایسه کنیم، نفرت مشابهی نسبت به روشنفکران که او «قلم به دستان» نامیده می بینیم. دری نجف آبادی چند ماه قبل از قتلهای زنجیره ای در یک سخنرانی در مرداد ماه 1377 در «جمع خانواده شهدا»» در آمل كه نماينده ولي فقيه در استان و مديركل اطلاعات استان مازندران هم حضور داشتند، «ليبرالها و قلم به دستان فاسد» را تهدید كرد و گفت «روحانيت شكست ناپذير است...در برابر جريانات مزدور و فاسد و غير ديني وقلم به دستان بي دين با قدرت مي ايستيم»(رسالت 12 مرداد77 ).
خاتمی در ترساندن مردم از عوارض فروپاشی رژیم، فرمایشاتی هم فرموده است که خنده دار است. گفته است:«   مطمئن باشید با دامن زدن به اعتراضات و تضعیف حکومت، هرج و مرج ایجاد خواهد شد و از دل آن دیکتاتوری گسترده ضدمردمی بیرون خواهد آمد که ممکن است به تجزیه کشور بیانجامد». عجبا! رژیم جمهوری اسلامی دیکتاتوری گسترده نیست!؟ خادمان نظام پلید آخوندی دائما با پیش کشیدن مساله «تجزیه ایران» و هرج و مرج، هم از پیش برای سرکوبی اعتراضات مردم برچسب تهیه می کنند و زمینه سازی می کنند، هم می خواهند ترس در دل مردم بیاندازند با این هدف که مردم در سایه تحقیر و سرکوب  رژیم و در نکبت زندگی کردن را، به شرکت در حرکت برچیدن بساط این رژیم پلید ترجیح بدهند. اما صبر و توان مردم برای کشیدن این وضع زجر آور هم دیگر رو به پایان است.
چند ماه پیش در گفتگویی در  یک برنامه تلویزیونی، از «ادوی پلنل»* که سابقه حدود 40 سال روزنامه نگاری (که 25 سال آن در روزنامه «لو موند» با 8 سال سردبیری آن) را دارد و رئیس و از اعضای موسس رسانه سه زبانه(فرانسه، انگلیسی و اسپانیایی) اینترنتی «مدیا پارت» است، در بحث احتمال دادن اختیارات بیشتر به پلیس به خاطر تهدیدات تروریستی و برای حفظ امنیت، که از نطر برخی حقوق و آزادی های مردم در آن ممکن است مورد تعرّض قرار بگیرد، گفت توماس جفرسون سومین رئیس جمهوری آمریکا گفته است «ملتی که به خاطر امنیّت از آزادی خود دست بکشد، لایق هیچکدامش نیست و هر دو را از دست خواهد داد». حال هی صحابه «خمینی» و جیره خواران نظام و بعضی از عناصر از مرحله پرت مردم را از هرج و مرج یا سوریه شدن می ترسانند و آنها را به راضی بودن به زندگی زیر سلطه این رژیم پلید و فاسد و گدایی حق خود از آن و امید به «رحمت و عطوفت» قطره چکانی نظام آخوندی داشتن را تشویق می کنند.  تا کی مردم باید توهین و تحقیر و سرکوب این رژیم فاسد را به خاطر اجتناب از پیش آمدن «هرج و مرج» در صورت فروپاشی رژیم تحمل کنند؟ در زمان مبارزه گاندی برای استقلال هند، انگلیسی های استعمارگر، گاندی را از مساله خلاء قدرت بعد از خروج انگلیسی ها و «پیش آمدن هرج و مرج» می ترساندند، گاندی گفته بود « خلاء قدرت پیش بیاید خودمان یک راهی برایش پیدا می کنیم». مردم تجربه دوران انقلاب و اعتصابات عمومی در کشور و متلاشی کردن رژیم شاه و تسخیر پادگانها را دارند، اگر خمینی پلید و یارانش شوراهای تشکیل شده در ماههای انقلاب را سرکوب و نابود نکرده بود و اگر اندکی جای نفس کشیدن و فعالیت سیاسی برای گروههای سیاسی مخالف رژیم شاه که رهبرانش زندان و شکنجه و اعدام رژیم سلطنتی را تحمل کرده بودند گذاشته بود، اگر مجلس موسسان را به مجلس خبرگانی متشکل از اسلام شناسان تبدیل نکرده بود، اگر حرص و آز چپاول «بیت المال» و ثروت اندوزی و... نبود الان وضع مردم و کشور چنین نبود.
خاتمی در این دیدار مساله مذاکره با مستقیم با آمریکا را برای رژیم زیانبار دانسته آن را  تحمیل خواسته آمریکا و «تخریب جایگاه ایران در خاورمیانه» ارزیابی کرده که این هم البته در خط کنونی رهبر بودن است.
مساله اختلافات بین رژیم و آمریکا با رئیس جمهور شدن خاتمی در سال 76 و «گفتار درمانی» نشان دادن آمادگی رژیم جمهوری اسلامی برای تنش زدایی در روابط خارجی(که ترور رهبران کرد ایرانی در رستوران میکونوس در شهریور 1371 در برلن و ثابت شدن دخالت رژیم در آن و محکومیت بالاترین مقامات رژیم از رهبر گرفته تا رئیس جمهور و وزیرخارجه وزیر اطلاعات وقت به عنوان آمران آن، سایه تیره ای به روابط خارجی رژیم انداخته بود)، با استقبالی که بیل کلینتون رئیس جمهور آمریکا، با در لیست سیاه تروریستی قرار دادن سازمان مجاهدین خلق و کلیه تشکلهای مرتبط به آن، از آن استقبال کرد، قابل با مذاکره قابل حل بود. اما خامنه ای در آن زمان می گفت «مذاکره از رابطه بدتر است» و خاتمی هم که جرات و جگر پرداختن هزینه برای پیش گرفتن سیاستی که آن را برای رژیمی که خود جزئی از آن است لازم می دانست، نداشت، در برابر رهبر نایستاد و حتی برای این که «گربه» شاخش نزند، برای روبه رو نشدن با با رئیس جمهور آمریکا در راهرو سازمان ملل، خودش را دقایقی در توالت در«حصر» قرار داده بود. هادی خرسندی اخیرا شعری در مورد این اقدام او با عنوان «حماسه خاتمی در بیت الاخلاء» سروده است.
37 هفت سال پیش، چنین روزهایی، روزهای تابستان بعد از سرکوبی تظاهرات 30 خرداد و به ویژه بعد از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفت تیر1360، رژیم با بگیر و ببندهای گسترده و بی حساب و کتاب و کشتار وحشیانه ای که از دستگیر شدگان و هوداران گروههای سیاسی راه انداخته بود، سایه وحشت و مرگ را همه جا گسترد(2). اگر چه قبل از آن نیز کردستان با آن عکسهایی که از تیرباران های وحشیانه خلخالی در آنجا در مرداد 58، از پرده بیرون افتاد و گنبد و ترکمن صحرا، با کشتار رهبران خلق ترکمن و فعالان شوراهای دهقانی آنجا به خون کشیده شده بود.
 ریشهری جلاد در یکی از پیوست 13 کتاب خاطرات خود لیستی از گروهها و تشکلهای سیاسی فعال بعد از انقلاب را که توسط رژیم متلاشی از بین برده شده است ارائه داده است. این لیست شامل 99 سازمان ماركيستي و 69 سازمان غير ماركسيستي "كه عليه نظام فعاليت مي كردند" ذكر شده است. اين ليست به خوبي گوياي شرايط ايران اوئل دوران بعد از سرنگوني شاه است و نشان دهند، پويايي و تشنگي جامعه براي شركت در زندگي سياسي و نيز تابلویی از گرايشات سياسي موجود در آن روزها در ايران است. (3)
این فساد گسترده ای که این روزها هردم گوشه ای از آن افشا می شود و مصائبی که مردم با آن دست بگیربانند، روی دیگر آن کشتارها برای انحصار قدرت است. اما آخوندهای پلید سخت در اشتباه بودند که می توانند، فریاد آزادی خواهی مردم و شعله مبارزات حق طلبانه مردم را برای همیشه خاموش کنند. خیلی روشن است که اپوزیسیون رژیم، از لیبرال و ملی گرا گرفته تا کمونیستها، هیچکدام در فساد و مصائبی که امروز مردم و کشور زیر آوار سنگین آن قرار دارند، نقشی نداشته و ندارند. مسئولیت تماما به عهده فرومایگان جنایتکار پیرو خمینی است. تمام نقش آفرینان و حامیان رژیم ولایت فقیه و آنهایی که خمینی امامشان بود و هنوز هم از آن تجلیل می کنند، این روزها شدیدا در اضطراب اند. کسانی که فرویختن سریع رژیم قدرقدرت شاه با آن دستگاه رعب و وحشت آفرین ساواکش را دیده اند، بیاد دارند که در سال 57  در چنین روزهایی از سال به ذهن کسی خطور نمی کرد که قبل از پایان سال از رژیم شاهنشاهی با تمام دستگاه وحشت و سرکوبکش، اثری نخواهند ماند، اما این اتفاق افتاد. امروز خامنه ای دیکتاتور منفوری است که حتی خودیهای و بخش بزرگی از خادمان بلند پایه رژیم به رغم همه حفظ ظاهر کردن ها از او متنفرند. امروز رژیمی که خود دچار بحران و تظادهای گوناکون در بالاست، با عملکرد خائنانه و فاجعه بار خود جامعه را به ورطه یی انداخته و  با بحرانهایی رو به روکرده است که هیچ برون رفتی برای آن در نظام  انسانی و آزادی کش ولایت فقیه ضد نیست. حالا آخوند خاتمی با پیشنهاد هایی که داده از ولی فقیه، «رهبر معظم»، درخواست صدور حکم و دستور، برای بیرون رفتن از وضع موجود را کرده است، اما خود رهبر هم نمی داند در برابر فشار خرد کننده ای که در اثر تحریمهای آمریکا در راه خواهد بود، چه غلطی می تواند بکند. به نظر می رسد که سفر او به مشهد به بهانه «غبار روبی » از مقبره امام رضا، برای دست بدامن امام رضا شدن و طلب «حاجت» از او بوده باشد.
راه پایان دادن به مصائب مردم در گام اول با متلاشی کردن این رژیم فاسد جنایتکار شروع می شود. مردم حق دارند با این جنایتکاران همان کنند که پارتیزان های ایتالیایی با موسولینی کردند. جیره خوران و وابستگان رژیم که مردم را از فروپاشی رژیم می ترسانند، خودشان – از عباس عبدی و خاتمی گرفته تا «لیبرالی»  مثل صادق زیبا کلام - به صراحت و بدون پرده پوشی از به کارگرفتن سرکوب علیه مردم و آمادگی شلیک به مردم سخن گفته اند. اینها هستند که حاظرند ایران را سوریه بکنند ولی در برابر خواستهای به حق مردم عقب نشینی نکنند. پاسدار جعفری هم وقتی می خواهد «مانور اقتدار» برگزار کند، پنجاه هزار اوباش بسیجی و پاسدار و موتور سوار در تهران راه می انداز و پستهای ایست – بازرسی برپا می کند، تا مردم را مرعوب کند. چون آمریکا که قرار نیست نیروی چترباز در تهران پیاده کند، رژیم و پاسدارانش به خوبی می دانند که نیروی برانداز و دشمن رژیم ولایت فقیه در خانه است. همین مردم ستمدیده و داغ هزاران عزیز برجگر که طومار این رژیم پلید آزادی کش ضد ایرانی را در هم خواهد پیچید.
------------------------------------------------ 

  Edwy Plenel  -1
Mediapart
مهندسی اسلامی بنای عظیم سی سال جنایت  -2

3 - خاطرات یک سرکوبگر؛ اسناد اختناق

  ۲۱ مرداد ۱٣۹۷ -  ۱۲ اوت  ۲۰۱٨

حضور شناورهای صیادی بیگانه که تعدادشان تنها در استان خوزستان تا ۵ هزار عدد برآورد شده است، از نوروز امسال با انتشار خبر جنجالی‌ صید در آب‌های ایران توسط کشتی‌های ترال چینی، ابعاد تازه‌ای یافت و به یک کلاف سردرگم و البته معمایی پیجیده تبدیل شد.

جیب ۲۴ هزار صیاد سیستان و بلوچستانی همانند دریایی که روی آن کار می‌کنند، خالی‌ست


حضور شناورهای صیادی بیگانه که تعدادشان تنها در استان خوزستان تا ۵ هزار عدد برآورد شده است، از نوروز امسال با انتشار خبر جنجالی‌ صید در آب‌های ایران توسط کشتی‌های ترال چینی، ابعاد تازه‌ای یافت و به یک کلاف سردرگم و البته معمایی پیجیده تبدیل شد.
 می‌گویند «توسعه پایدار» یعنی حفاظت از منابع تجدیدناپذیر. آبزیان دریایی را هم جز منابع تجدید ناپذیر حساب می‌کنند تا صید بی‌رویه را محدود کنند. در این راستا ایجاد محدودیت روی صیدِ بی‌رویه اصلی‌ترین سیاست «سازمان شیلات ایران» در سال‌های گذشته بوده است؛ با این حال صیادانی که در دریای عمان و خلیج فارس کار می‌کنند و مدعی آجر شدن نانشان هستند، چندی است فریاد برآورده‌اند: سختگیری برای ماست نه شناورهای صیادی بیگانه!
حضور شناورهای صیادی بیگانه که تعدادشان تنها در استان خوزستان تا ۵ هزار عدد برآورد شده است، از نوروز امسال با انتشار خبر جنجالی‌ صید در آب‌های ایران توسط کشتی‌های ترال چینی، ابعاد تازه‌ای یافت و به یک کلاف سردرگم و البته معمایی پیجیده تبدیل شد.
البته صید ترال یا ترالینگ (کف روبی) از همان ابتدا توسط شیلات تکذیب شد با این حال از روز شنبه که «محمدعلی حسن‌زاده» معاون امور بندری و اقتصادی سازمان بنادر و دریانوردی اعلام کرد کشتی‌های چینی قرارداد رسمی اجازه بلندمدت برای ماهیگیری در عمق ۲۰۰ متری آب‌های ایران در دریای عمان را دارند، این پرسش برای افکار عمومی ایجاد شد که چرا شیلات ایران تا به حال، حضور چینی‌ها را از اساس منکر می‌شد.
هرچند شیلات کوتاه نیامد و بلافاصله سخنان معاون امور بندری و اقتصادی سازمان بنادر و دریانوردی را تکذیب کرد؛ چراکه صدور مجوز صید برای داخلی‌ها و خارجی‌ها تنها در دست شیلات ایران است. به هر روی سازمان بنادر و دریانوردی هوشمندانه و البته نه در زمان مناسب توپ را به زمین شیلات انداخت.

عمق ۲۰۰ متری دریای عمان در دست چینی‌ها
طبق تعهدات بین‌المللی حقوق دریاها و آب‌های سرزمینی، از خط ساحلی تا ۱۲ مایلی محدوه آب‌های سرزمینی تا ۲۴ مایل منطقه مجاور و ۲۰۰ مایل که معادل ۳۷۰ کیلومتر از خط ساحلی است «منطقه انحصاری-اقتصادی» محسوب می‌شود. عمق ۲۰۰ متری دریای عمان هم منطقه انحصاری و اقتصادی محسوب می‌شود.
طبق عهدنامه ۱۹۶۲ حقوق دریاها، دولت‌های ساحلی در این منطقه از دریا حقوقی دارند. ازجمله: حق انحصاری حفاظت و اداره منابع طبیعی جاندار یا بی‌جان دریایی در بستر، زیر بستر و آب‌های روی آن در اختیار کشور ساحلی می‌باشد. اما اگر چینی‌‌ها و در کل خارجی‌ها با کشتی‌های ترال خود یا هر تجهیزات پیشرفته دیگری به جای برداشت «مازادِ آبزیان» دریای عمان همه منابع بستر دریا و زیر بستر را برداشت کنند، آن وقت چه می‌توان گفت؟ چگونه می‌توان از مجوزی که برای صید به آنها داده شده است، دفاع کرد؟ اساسا شیلات و دریابانی چگونه می‌توانند به این پرسش‌ها پاسخ دهند آنهم در شرایطی که صیادان استان سیستان و بلوچستان از منقرض شدن بسیاری از ماهی‌ها به واسطه صید بی‌رویه چینی‌ها و متعاقب آن فقیر شدن صحبت می‌کنند.
از مرتضی در مورد حضور چینی‌ها در ۲۰۰ میلی دریا می‌پرسم. با تعجب می‌پرسد: باور می‌کنید؟! کشتی‌ها نزدیک ساحل هم میان. محلی‌ها ازشون نزدیکی‌های ساحل عکس گرفتن. البته من از قول مسئول‌های شیلات استان شنیدم که چینی‌ها تنها دارن ماهی‌های حرام گوشت صید می‌کنن و می‌برن ولی چرا همین امکانات صید رو در اختیار خود ما نمی‌گذارند تا مفت دست چینی‌ها نیفته. من شنیدم کشورهای دیگه پول خوبی بابت خرید این ماهی‌ها پرداخت می‌کنند. البته اگر تا الان چینی‌ها چیزی از این ماهی‌ها باقی گذاشته باشند.
ماهی اسپک نمونه‌ای از این ماهیان حرام گوشت است. اسپک از گونه یال اسبی‌ها و فاقد گوشت است. برآورد می‌شود که هم اکنون ۶۰۰ گونه ماهی یال اسبی در دریای عمان و خلیج فارس زندگی کنند. هر کیلو اسپک ماهی هم اکنون ۵۰ هزار تومان خرید و فروش می‌شود و لذا فروش آن می‌تواند ارز آوری فراوانی داشته باشد. اینگونه صیادان محلی در دامن فقر رها نمی‌شوند و به این فکر نمی‌کنند که به سراغ بنایی یا کارهای ساختمانی بروند.
مرتضی در پاسخ به این پرسش که برخورد چینی‌ها با صیدان محلی چگونه است، می‌گوید: دوستان من چند باری با لنج‌هاشون با چینی‌ها برخورد کردن. میگن برخوردهای خوبی باهشون نداشتن. محلی‌ها تعریف می‌کردن که از روی کشتی‌هاشون با شلنگ‌های آتش نشانی با فشار زیاد به سمت‌شون آب می‌پاشیدند.
بارها برخوردهای خشن، غیرحرفه‌ای، غیرمسئولانه و خارج از عرف چینی‌ها با صیادن ایرانی که با شناورهای کوچک در حال صید گزارش شده است. در سال ۱۳۹۱ کلیپی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که نشان می‌داد چینی‌ها چند صیاد ایرانی که لنج‌هایشان در دریا گم شده بود را می‌کشند. البته این کلیپ هیچگاه رد یا تایید نشد اما گویای این واقعیت است که صیادان بلوچ برای داشتن درآمد ناچیز یا به اصطلاح آب باریکه، چه مشتقت‌هایی را تحمل می‌کنند.
مرتضی ادامه می‌دهد: به هر صورت درآمدهای همه صیادهای بلوچ کاهش پیدا کرده و اگر در این شرایط دولت قیمت سوخت عرضه شده به لنج‌ها را افزایش بدهد ناچار می‌شویم که قید کار در دریا رو به کل بزنیم.
کاهش درآمدهای صیادان که مرتضی و تمام صیادان سیستان و بلوچستان بر روی آن تاکید می‌کنند هر روزی که می‌گذرد مصیبت‌بار تر می‌شود. برخی می‌گویند درآمد صیادان در هر ماه  به کمتر از ۱ میلیون تومان رسیده است. در واقع صحبت از درآمد ۵۰۰ هزار تومانی، ۶۰۰ هزار تومانی و ۷۰۰ هزار تومانی مطرح می‌شود آنهم در شرایطی که هزینه‌های یک زندگی آبرومندانه قطعا بالای ۳ میلیون تومان از قول برخی منابع و ۴ میلیون تومان یا ۵ میلیون تومان از قول برخی منابع دیگر است.

خرید کشتی‌های صیادی در توان بومیان نیست شناورها
ر
روابط عمومی شیلات ایران در حالی بر عدم تخریب محیط زیست به واسطه صید فانوس ماهی‌ها و به صورت کلی ماهیان حرام گوشت تاکید می‌کند، که پیشتر «کیانوش جهانبخش» عضو شورای شهر بندرعباس اعلام کرده بود: حتی همین ماهیان حرام هم بخشی از چرخه حیات هستند و اگر بی رویه صید شوند، به چرخه آبزیان آسیب می‌رسانند و اینگونه نیست که چون آبزیان حرام گوشت هستند باید آنها را بی‌رویه صید کرد.
جهانبخش همچنین از قول فرماندار جاسک گفت: چندی قبل با برخی از خبرنگاران به دریا رفته بودند و شاهد فرار کارگران چینی از روی عرشه کشتی بودند و زمانی که وارد انبار آن کشتی می‌شوند، بیشتر از آنکه فانوس ماهی صید شده باشد، برخی از ماهی‌های که فصل صید آن‌ها نبوده، در انبار آن‌ها موجود بوده است.
صدور مجوز برای ۲ تن و نیم بال کوسه
این عضو شورای شهر بندرعباس در عین حال به موضوع صید کوسه هم اشاره می‌کند اما شیلات در پاسخ به ایلنا به این مورد اشاره نکرده است: چند کارشناس زیست محیطی اخیرا به من اطلاع دادند که مجوز نزدیک به ۲ تن و نیم بال کوسه برای صادرات گرفته شده است که امیدواریم مسئولان به این موضوع حتما پاسخ شفافی بدهند. شما ببینید که چه میزان کوسه باید صید شود که ۲ تن باله کوسه از آن جدا شود، کوسه‌ای که نقش مهمی در چرخه آبزیان دریا دارد.
به ذهن مخاطبان صحبت‌های جهانبخش این نکته متبادر می‌شود که شیلات ایران تمام واقعیت‌‌‌ها را به رسانه‌ها نمی‌گوید و لذا برای یافتن تمام تکه‌های پازل باید نکات دیگری هم روشن شود. به نظر می‌رسد که بررسی تمامی ابعاد حضور چینی‌ها در منطقه انحصاری-اقتصادی دریای عمان می‌تواند این کلاف سردرگم را تا حدی باز کند.
اما شیلات این مورد را هم به کل رد می‌کند. به هر روی به نظر نمی‌رسد که افکار عمومی از پاسخ‌های شیلات قانع شده باشد و نیاز به شفاف‌سازی وجود دارد. برای نمونه شیلات می‌تواند قراردادهایی که با مالکان کشتی‌های چینی بسته است را منتشر کند. ضمن اینکه فعالان حوزه دریانوردی می‌گویند که شیلات سال‌هاست مدعی آموزش صیادان ایرانی در کشتی‌های صیادی در کنار ملونان و صیادان خارجی است.
اظهارات گاه و بیگاه مقام‌های شیلات، به ابهامات حضور کشتی‌های صیادی بیگانه افزوده است و در چنین فضایی ساخت شایعات و درهم ریختگی شایعات با واقعیت‌‌ها امری اجتناب‌ناپذیر است. ابعاد تخریب محیط زیست به سبب تردد کشتی‌های صیادی باید توسط سازمان محیط زیست روشن شود و صرف اینکه شیلات ایران بگوید آسیبی به محیط زیست نمی‌رسد، کفایت نمی‌کند.
در کنار این موضوعات مربوط به حضور مستقیم چینی‌ها که شیلات آن را رد می‌کند، گفته می‌شود که صیادان ایرانی صید خود را به چینی‌ها می‌فروشند. «نورشاه ملازهی» دبیرنظام صنفی کشاورزی سیستان و بلوچستان در این مورد به ایلنا، می‌گوید: صیادان ایرانی ماهی‌‌هایی که در ایران مصرف نمی‌شود را جمع‌آوری می‌کنند و به چینی‌ها می فروشند. سفره ماهی، اسپک ماهی، مرکب ماهی، گربه ماهی و… از این دست ماهی‌ها هستند.

تهران 2 اسفند 1356 علی اصغر حاج سید جوادی برای خواهرم آنجلا دیویس... «در بین‌الملل دروغ و ستم»


تهران 2 اسفند 1356
علی اصغر حاج سید جوادی


برای خواهرم آنجلا دیویس...
«در بین‌الملل دروغ و ستم»
«هنگامی که لغت حقوق بشر و آزادی از دهان کارتر یا یکی از سیاست‌پیشگان بیرون می‌آید، میلیون‌ها سیاهپوست آمریکایی مشت‌ها را گره می‌کنند، زیرا نه در خانه، نه در مدرسه، نه در خیابان، نه در کارخانه، و نه در زایشگاه حقی بر این حقوق ندارند. و هرگز نمی‌توانند مانند سفیدپوستان آزادانه فعالیت کنند و اگر هم دست به فعالیت و تلاشی بزنند نتیجه‌اش محکوم شدن به سی‌وچهار سال زندان به دلیل سازمان بخشیدن به یک اعتصاب یا فقط به خاطر مبارزه در یک جنبش مخالف تبعیض نژادی خواهدبود.»
«آنجلا دیویس»

چه کسی بهتر از ما میتواند این گفته تو را باور کند؟ تو به خاطر پوست سیاهت در جامعه سفیدپوستان آمریکا هیچ گونه حقی بر حقوق انسانی نداری. آیا هرگز از خود پرسیده‌ای که ما به خاطر چه از این حقوق محرومیم؟ و تو می‌پنداری که سیاهان آمریکایی همان بیست میلیون انسانی هستند که با پوست سیاه در میان هشتاد میلیون سفیدپوست در آمریکا زندگی می‌کنند؟ نه خواهرم، فقط شما سیاهان آمریکایی نیستید، آمریکا صدها میلیون سیاهپوست دیگر در سایر نقاط جهان دارد که با پوست سفید، نظیر شما سیاهپوستان آمریکایی حقی از حقوق انسانی در خانواده و مدرسه و کارخانه و خیابان و زایشگاه ندارند. این تنها شما سیاهپوستان آمریکا نیستید که از شنیدن واژه حقوق بشر و آزادی از دهان کارتر و سیاست‌پیشه‌های خود مشت‌ها را گره می‌کنید و این فقط کارتر و سیاست‌پیشه‌های شما نیستند که با تضییع آشکار حقوق شما در خانه و مدرسه و خیابان و زایشگاه و کارخانه حرف از آزادی و حقوق انسانی می‌زنند. آری خواهرم، مرزهای دروغ و ستم و فقر و بهره‌کشی و شکنجه به محدوده جغرافیایی آمریکای شما منتهی نمی‌شود. مرزهای جغرافیایی دروغ و ستم و ابتذال از کران تا کران زمین مسکونی ما گسترده شده‌است. در عصر ما، دروغ و ستم در بین‌الملل خاص خود مشخص می‌شود. زور و تجاوز در ابعاد جهانی خمیرمایه اساسی نظم و قانون و فرهنگ و تمدن و زندگی کنونی ماست و در این نقطه است که سرنوشت‌ها در مشارق و مغارب زمین به هم پیوند می‌خورد و در این نقطه است که وجه اختلاف بین سیاه و سفید از بین می‌رود و مرزهای جغرافیایی دیگر ضابطه اختلاف و تفاوت بین ستمگری و ستم‌کشی نیست. و بدین گونه است که وقتی کارتر و سیاست‌پیشه‌های دیگر حرف از حقوق بشر و آزادی می‌زنند، نه تنها مشت تو انسان سیاهپوست فشرده می‌شود، بلکه لب‌های ما نیز به خنده‌ای از استهزا گشوده می‌گردد زیرا نه اینکه تو در آن سوی اقیانوس‌ها به خاطر پوست سیاهت حقی از حقوق انسانی در خانواده و مدرسه و کارخانه و خیابان و زایشگاه نداری، بلکه ما نیز در این سوی دنیا از این حقوق محرومیم.
آری خواهرم، بین‌الملل ظلم و دروغ همه مرزهای جغرافیایی و ملی و نژادی و منطقه‌ای و قاره‌ای را درنوردیده‌است و با نظامات و قواعد دقیقی از قدرت و با ابزار و وسائل مشابهی از زور و فشار و شکنجه، اسارت و بردگی را در یک نظم جهانی تعمیم داده است؛ آنچه را که تو از ستمگری و دروغ به عنوان یک کالای داخلی به حکم زور مصرف می‌کنی ما به صورت یک جنس صادراتی تحمیل می‌شود؛ زیرا که هم‌اکنون هم شما سیاهپوستان آمریکا و هم ما سفیدپوستان آسیا همه در مرزهای جهانی بین‌الملل دروغ و ظلم زندگی می‌کنیم. همه ما تبعه این بین‌الملل هستیم و این بین‌الملل، زور و ظلم و شکنجه را تحت یک امتیازنامه خاص و زیر یک برچسب متحدالشکل تولید می‌کند. زور و ظلمی که به شما و به ما تحمیل می‌شود کالای یک کارخانه است؛ از سوی یک قدرت بین‌المللی و جهانی حمایت می‌شود. درحالیکه آقای کارتر حرف از حقوق بشر می‌زند، وزارت خارجه شما در گزارش خود درباره وضع کشورهای جهان از نظر حقوق بشر، ایران را در ردیف هفت کشوری ذکر می‌کند که رژیم‌های آنها بیش از همه کشورهای جهان حقوق انسانی مردم خود را پایمال می‌کنند. رژیم ایران در کنار مراکش  نیکاراگوئه  اندونزی  تایلند - فیلیپین و گواتمالا در گزارش وزارت خارجه آمریکا در صدر نظام‌های سیاسی متجاوز به حقوق انسانی قرارمی‌گیرد؛ اما همانطور که می‌دانی، این هفت کشور از جمله کشورهایی هستند که رژیم‌های آنان از حمایت و پشتیبانی خاص آمریکا برخوردارند. بیشترین سلاح را آمریکا به حکومت ایران می‌فروشد و بالاترین رقم مستشار آمریکایی در کشور ما وجود دارد. اما درحالیکه این حمایت بدون قیدوشرط از سوی آمریکا درباره رژیم استبدادی ایران همچنان ادامه دارد، وزارت خارجه آمریکا خود به ماهیت رژیم ایران در زمینه تجاوز به حقوق انسانی، آن هم به صورت شدیدتر و حادتری از سایر کشورهای جهان اعتراف می‌کند. حکومت ایران همچنان فریاد اعتراض مردم را با گلوله خاموش می‌کند؛ و تو خواهرم از آنچه که از این رهگذر بر سر مردم کشور ما می‌گذرد چه اطلاعی داری؟ بین‌الملل دروغ تا کجا و چه اندازه تو را در مسیر فجایعی که بر ما می‌گذرد قرار می‌دهد؟
آیا تو می‌دانی که جوانان ما به چه وضعی و با تحمل چه دردها و رنج‌هایی از شکنجه در زندان‌های سازمان امنیت ایران جان می‌سپرند و چگونه در خیابان‌ها بدون کوچکترین پرسش و جواب به دست مامورین ساواک به قتل می‌رسند و در محاکم نظامی چگونه بیگناه و محروم از کمترین حمایت‌های قانونی به پوسیدن در زندان محکوم می‌شوند؟ آیا تو می‌دانی که فاجعه قتل‌عام قم و تبریز چگونه به‌وجود آمد؟ چگونه احساسات مذهبی مردم را به عمد و با نثار فحش و ناسزا در مطبوعات به مراجع روحانی جریحه‌دار کردند و سپس عکس‌العمل مسالمت‌آمیز آنان را در قم با گلوله جواب دادند؟
و صدها کشته و زخمی و زندانی برجای گذاشتند و چگونه در تبریز درهای مساجد را به روی مردم بستند و از برپاکردن مجالس ترحیم برای کشته‌شدگان قم از طرف مردم جلوگیری کردند و پس از آن در مقابل عکس‌العمل طبیعی و شروع اعتراض مردم، آنها را به خاک و خون کشیدند و از کشته‌ها پشته ساختند و سپس اینهمه را با در دست داشتن وسائل ارتباط جمعی به دست برادران خود در پرده‌ای از دروغ و تهمت و جعل و تحریف حقایق پوشاندند؟ و توقف نه در این حد از وقاحت که اکنون مردم را واداشته‌اند که در شهرهای ایران با ارسال نامه و تلگراف و تشکیل اجتماعات ساختگی به زور و تهدید، تفی بر چهره مظلوم حقیقت بیندازند و با نثار فحش و تهمت و خرابکاری و بیگانه‌پرستی، بر فاجعه‌ای که از هجوم سربازان و گلوله‌باران کردن آنها بر زندگی مردم بیگناه به بار آمده‌است، مهر تایید بزنند!!!
آیا هرگز از خود پرسیده‌ای که در این بین‌الملل دروغ و ستم، جای واقعی شما و ما در کجاست؟ و تو ای خواهر سیاهپوست من که حقی از حقوق انسانی خود بر مدرسه و خانه و خیابان و کارخانه و زایشگاه نداری، لااقل این حق را داری که همه این بی‌حقی‌ها را در جامعه خود و در مطبوعات و مجامع خود بازگو کنی، با دوستان خود و با همراهان و همفکران خود در خانه و مدرسه و کارخانه و خیابان و زایشگاه به گفتگو بنشینی، مصاحبه کنی، کتاب بنویسی، تدریس کنی و اما برای برادران و خواهران سفیدپوست تو در اینجا و در گوشه دیگری از قلمرو جهانی بین‌الملل دروغ و ستم چیزی از این حقوق وجود ندارد؛ و تو در نقطه‌ای در قلمرو این بین‌الملل دروغ و ستم زندگی می‌کنی که رئیس‌جمهورت به دست همان سفیدپوستان نظیر خود، به علت دروغگویی و تجاوز از حدود مسئولیت‌های خود، از کار برکنار می‌شود و معاون رئیس‌جمهور به خاطر دزدی و رشوه‌گیری وادار به استعفا و طرد از مقام خود می‌شود. اما در همین بین‌الملل نیز حق بر بی‌حقی و محرومیت و ستمکشی یکسان نیست: شما در تلاش به دست آوردن حقوق شهروندی هستید و این بدان معنی است که لااقل از هویت شهروندی برخوردارید اما ما همچنان رعتیم، رعیتی که نه فقط حق تفکر و حق انتقاد و حق شرکت در سرنوشت خود را ندارد، بلکه اصولا در روابط حقوقی و قانونی او با حکومت، چنین چیزهایی به نام حق وجود ندارند.
و خواهرم، مبادا اشتباه کنی که در بین‌الملل دروغ و ستم، همه نهادهای قانونی که معرف این حقوق هستند به ما ارزانی نشده‌است!! ما هم مثل شما حق انتخاب داریم و ما هم دارای پارلمان و قوه مقننه و قضاییه هستیم!! ما هم قانون اساسی داریم و سیاست‌پیشه‌های ما هم حرف از حقوق بشر می‌زنند. اما همانگونه که گفتی، برای ما هم در خانه و مدرسه و خیابان و کارخانه حقی وجود ندارد؛ قانون در جامعه ما وسیله اعمال زور و حمایت از تجاوز به قانون است. قوه مقننه در کشور ما ابزار قانونی‌کردن قدرت فردی و غارتگری و زورگویی است؛ و قوه قضاییه ضابط پلیس است و پلیس وسیله اعمال خشونت حکومت و حامی منافع گروه حاکمه؛ و تاریخ ما تقویمی است سراسر پوشیده از سالروزها و زادروزها و جشنواره‌ها و هنر و فرهنگ سرخابی و سفیدابی است.
که رژیم استبدادی ضدفرهنگ، چهره خود را برای خودنمایی از صحنه‌های مختلف بین‌الملل دروغ و ستم آرایش می‌کند؛ و جزیره کیش تفرجگاه اختصاصی گروه حاکمه است که دیگر از مجالس و محافل درونمرزی به بیزاری افتاده‌اند و برای چند روز و چند هفته قطع رابطه با آب و هوا و چهره‌ها و کوی و برزن بومی و استفاده از اجناس لطیف وارداتی مادام کلود پاریسی و اکل و شرب اغذیه و اشربه گوارا و لذیذ اروپایی و سپری کردن لحظات فراموشی در مجلل‌ترین قمارخانه و کلوپ شبانه جهان که با هزینه رعایای فقیر و محروم بین‌الملل جهانی دروغ و ستم که ما باشیم به وجود آمده است و چنین بهشت موعودی که در کرانههای جنوب آفریده‌اند. جنوبی که مردمش همچنان در آتش فقر و بیسوادی و ستمکشی می‌سوزند.
آری خواهرم، اینچنین است که در گرماگرم قتل‌عام‌های قم و تبریز و با وجود هزاران کشته و زخمی و زندانی و علیل شکنجه‌دیده در زندان‌ها، و با وجود ثروت‌های افسانه‌ای و میلیاردها دلار اندوخته‌های بانکی گروه حاکمه در بانک‌های خارج و با وجود جزایر بهشتی کاخ‌ها و زندگی‌های مجلل گروه حاکمه در مجمع‌الجزایر فقر و بدبختی عمومی و با وجود میلیاردها دلار سلاح‌های انبارشده و صدها میلیون دلار ساختمان‌ها و بناها و تاسیسات نظامی، هنگامیکه ما هم نظیر شما سنت حقوق بشر و آزادی را از دهان کارتر و سیاست‌پیشه‌های دیگر می‌شنویم، مشت‌هایمان گره می‌خورد و لب‌هایمان به استهزاء باز می‌شود زیرا خارج از قواعدی که بر بین‌الملل دروغ و ستم حکومت می‌کند، اگر برای انسان‌ها در خانواده و مدرسه و خیابان و کارخانه و زایشگاه حقی وجود دارد، ما نیز نظیر سیاهپوستان آمریکا سهمی از این حقوق نداریم و اگر هم فعالیتی در راه به دست آوردن این حقوق بکنیم و یا در معرکه اینهمه بیداد و ستم فریادی بکشیم، پاسخش چیزی جز زندان و شکنجه و گلوله تا مرز قتل‌عام‌های علنی و کشتارهای دسته‌جمعی همراه با سیلی از تهمت و تحقیر و دروغ‌سازی‌های وقیحانه از سوی ستوان‌های سابق حوزه‌های آزمایشی حزب توده نخواهدبود.
و تو ای خواهرم، وقتی از آن گوشه از قلمرو بین‌الملل دروغ و ستم از حقوق انسان‌های سیاهپوست سخن می‌گویی، ما را فراموش مکن، همچنان که ما هرگز حقی را که تو و برادران و خواهران سیاهپوست آمریکایی ما به زندگی دارید از یاد نمی‌بریم. که اگر دروغ و ستم در دوران ما به صورت یک قاعده و نظم جهانی درآمده‌است، تلاش برای رهایی از چنین دروغ و ستم نیز خود یک بین‌الملل است. در این بین‌الملل تلاش، زندان مک‌کین و برادران سوله‌داد با زندان اوین و برادران و خواهران زندانی آن و زندان‌های دیگر و قربانیان قم و تبریز و سایر شهدای راه آزادی و حقوق انسانی، همه حلقه یک زنجیرند. حق و ناحق و آزادی و اسارت و ظلم و عدالت نه‌تنها در مفهوم خود تجزیه‌ناپذیرند، بلکه خصوصیات کنونی دوران ما این مفاهیم را از محدوده‌های سنتی و قدیمی ملی خود به درآورده و بدانها هویتی جهانی بخشیده است.
خواهرم... آیا در میان این جنگل انبوه گیرنده و فرستنده‌ها و ماهواره‌های مخابراتی که در بین‌الملل دروغ و ستم وسیله تحریف حقایق و دروغ‌پراکنی و تهمت‌زنی جباران زورگوی دوران ماست، صدای ما به گوش تو می‌رسد؟
صدای یک ملت مظلوم و ستمدیده و غارت‌زده را می‌شنوی؟ آیا ماهواره‌های جاسوسی و مخابراتی آمریکا که کوچکترین حرکت انسان‌ها و اشیاء را از هزاران متر فاصله در فضا ضبط می‌کنند، منظره خیابان‌های قم و تبریز و قصابی صدها مردم بیگناه را به دست ماموران پلیس برای تو بازگو کرده‌اند و تو از سیاهچال‌های سازمان امنیت، آنجا که در زیر پوشش حقوق بشر و عدالت شاهنشاهی و دموکراسی رستاخیز، هزاران جوان را بعد از شکنجه‌های هولناک، بدون کوچکترین حمایت قانونی، زنده به گور می‌کنند، چه می‌دانی؟ و تو از صحنه‌های فساد و دزدی و غارت درآمد مردم و هجومی که به قلب اراده و ایمان انسان‌های سرزمین ما ادامه دارد چه اطلاعی داری؟
و تو از اینکه بدانی که سرنوشت میلیون‌ها انسان، حال و آینده میلیون‌ها انسان، حقوق زندگی و خانه و مدرسه و کارخانه و زایشگاه میلیون‌ها انسان، به دست یک نفر و در ید قدرت و اراده یک نفر اداره می‌شود، چه احساسی به تو دست می‌دهد؟
و خواهرم... همانگونه که از تو انسان سیاهپوست و میلیون‌ها سیاهپوست آمریکایی، در بین‌الملل دروغ و ستم موجودی وحشی و بی‌فرهنگ و اهل تجاوز ساخته‌اند، ما میلیون‌ها انسان سفیدپوست نیز در نظام ارزش‌های جبار و ظالم کشورمان، مردمی معرفی شده‌ایم که به خاطر بیسوادی و فقر و بی‌فرهنگی و نادانی نسبت به آداب رقصیدن و دروغ گفتن و دزدیدن و سستی کردن و عشق‌بازی نمودن و هرزگی و دلالی و پااندازی کردن، استحقاق آزادی و دموکراسی نداریم. آزادی و دموکراسی برای گروه حاکمه‌ایست که به اینگونه آداب آشنایی کامل دارد؛ مخصوص قصرنشینان و صدرنشینان است نه مخصوص رعایایی که جز اطاعت و سکوت و بندگی و نیایش و ستایش، وظیفه دیگری ندارند. خواهرم، آیا شنیده‌ای که در قرن بیستم در دنیا سرزمینی وجود داشته‌باشد که مردم آن هیچ حقی نه بر زندگی و خانه و مدرسه و خیابان، بلکه بر سئوال و پرسش از کسانی که از صبح تا شب با اموال و ثروت و حاصل کار آنها مفت و مجانی زندگی می‌کنند و از مزایای زندگی هزارویک‌شب دوران هارون‌الروشید و تمامی دوران‌ها و تمامی هارون‌الرشید‌های تاریخ استفاده می‌کنند، ندارند؟ اما نه اینکه اجازه اعتراض و سئوال به ما نمی‌دهند، بلکه حتی حقی برای ما قائل نیستند. آری خواهرم، اگر شما میلیون‌ها سیاهپوست آمریکا در بین‌الملل دروغ و ستم، حقی در خانه و مدرسه و خیابان ندارید، لااقل امکان آزادی طرح وجود این بی‌حقی را در زبان و قلم خود دارید. ولی ما را بر سرنوشت خود در این گوشه از بین‌الملل دروغ و ستم نه حقی است و نه جوازی که این بی‌حقی را بازگو کنیم و آیا شما برادران و خواهران سیاهپوست تبعه خوشبخت‌تری در این بین‌الملل دروغ و ستم نیستید؟ آیا در آمریکا نیز پلیس می‌تواند با چنین فراغتی شما را در خیابان‌ها قتل‌عام کند و یا یکی‌یکی شما را در کنار کوچه‌ها به اسم خرابکار بکشد و یا بدون بازجویی، بدون حضور وکیل و بدون حمایت قانون، شما را در زیرزمین‌های سازمان امنیت شکنجه کند. و یا شما را به جرم کتاب خواندن و کتاب نوشتن و کتاب داشتن و به جرم پدربودن و مادربودن و برادر و خواهر بودن فلان جوانی که به دروغ به خرابکاری متهم شده و سربه‌نیست شده‌است، در محاکم نظامی محاکمه و به سال‌ها زندان محکوم کنند؟
و یا میلیاردها دلار ثروت و درآمد شما را بدون کوچکترین حساب و نظارت به حساب اندوخته‌های خصوصی خود بریزند و در سر میز قمارخانه‌های خارج و داخل بر باد دهند و یا به سخاوت حاتم طایی به دوستان و حامیان سیاسی خود در دنیا ببخشند و یا میلیون‌ها کشاورز شما را از خانه و زندگی به نفع کشاورزان و دامداران آمریکایی و اروپایی و چینی و هندی و استرالیایی و نیوزلندی و اسرائیلی و مصری و اردنی آواره کنند و در شهرها به مزدوری و بلیط بخت‌آزمایی‌فروشی و کارگر ارزان‌قیمت صنایع مونتاژ و غارتگر و مقاطعه‌کاران آنها درآورند و یا به خاطر نفوذ و قدرت مطلقه، بانکداری و خانه‌سازی و زمین‌فروشی و کشتیرانی و حمل‌ونقل هوایی و زمینی و دریایی و استفاده از پورسانتاژ معاملات دولتی و خصوصی را هم در حوزه قدرت خود درآورند؟ آیا شنیده‌ای که در بین‌الملل دروغ و ستم، حکومتی به دست خود برای قتل‌عام مردم توطئه‌چینی کند و صدها نفر را بدون کمترین احساس مسئولیت به گلوله ببندد و سپس عابرپیاده و سواره و زخمی را به عنوان مجرم و گناهکار و خرابکار دستگیر و زندانی کند. و هر بلوا و توطئه ساختگی را وسیله و بهانه تازه‌تری برای تشدید فشار و ارعاب بر مردم مظلوم و ستمدیده کشور خود قراردهد؟ آیا هیچ شنیده‌ای که مردمی بدون هجوم و اشغال خارجی در دست گروهی از برجستگان بافرهنگ و متمدن خود که با مهارتی که می‌رقصند، دروغ می‌گویند و به سهولتی که حرف از حقوق بشر و آزادی می‌زنند، دستور قتل‌عام مردم را صادر می‌کنند و با همان خونسردی که وجود شکنجه را انکار می‌کنند دستور اجرای شکنجه را می‌دهند، به شکل بردگان و رعایا و مغلوب‌شدگان اداره می‌شوند؟
آری خواهرم... و دیروز قم و امروز تبریز و در گذشته و همه‌جا و فردا نیز به همین گونه جواب اعتراض ما به فساد و استبداد و دزدی، گلوله و زندان و شکنجه است. و تو تنها ای خواهر سیاهپوست و برادر سیاه نیستی که حقی بر حقوق انسانی در جامعه خود نداری و ما نیز چنین هستیم و نه برای تو و نه برای همه ما راهی جز شهادت وجودندارد. و زمان، زمان انتخاب و گزینش سرنوشت است زیرا تو و من و شما و ما و همه انسان‌های ستمدیده به دورترین نقطه جهانی دروغ و ستم رانده‌شده‌ایم. نقطه‌ای که دروغ و ستم به صورت نظم قانونی و ارزش‌های سنتی اخلاقی تمدن و فرهنگ جهانی درآمده‌است. و این نظم همانگونه که از بیخ‌وبن پوسیده‌است، به همان اندازه می‌بایست در معرض یورش ستمدیدگان قرارگیرد.
آری خواهرم، همچنان که دروغ و ستم، راه شهادت نیز هموار است و آری خواهرانم و برادرانم، همچنان که علی‌بن‌ابی‌طالب، یکی از بزرگترین آزادمردان جهان می‌گوید، «راه سومی وجود ندارد؛ یا ظلم باید دست از ظلم بکشد و یا مظلوم باید زیر بار ظلم نرود.» مظلومان نظیر از جان‌باختگان قم و دلیران تبریز، با چنگ و دندان از حق و عدالت دفاع می‌کنند و ظالمان جز گشودن رگبار مسلسل برای آزادمردان بی‌سلاح چاره دیگری ندارند. این راه تاریخ است. راهی که برای زنده‌بودن در برابر ظالم جز آمادگی برای مرگ و حرکت در میدان مبارزه چاره دیگری وجود ندارد. ظالم راه خود را انتخاب کرده‌است و راه او راه دروغ و شکنجه و کشتار است و آیا برای ما راهی جز شهادت و مرگ سرخ باقی مانده‌است؟
قیام مردم شجاع «تبریز» به دنبال جنبش آزادمردان «قم» این حقیقت را ثابت کرد که قانون و نظم برای ظالم وسیله‌ای جز نابودکردن قانون و تحمیل نظمی که حامی منافع گروه حاکمه است نمی‌باشند. آنجا که قدرت حاکم باوجود سوگندی که در قانون‌اساسی برای حفظ ارکان مشروطه خورده‌است، اصول قانون‌اساسی را زیر پا می‌گذارد، دیگر حقی برای حکومت بر مردم و تکلیفی برای مردم جهت اطاعت از حکومت ظلم باقی نمی‌گذارد. قتل‌عام «قم» و «تبریز» بار دیگر ثابت کرد که وحدت همه نیروهای معتقد به آزادی انسانی و استقلال ملی تنها وسیله‌ای است که صیانت وجود و اجرای دقیق یک قانون‌اساسی مردمی را تضمین می‌نماید. آن چنانکه تصمیم قدرت جبار نشان می‌دهد، پهنه این کشتار به نسبت گسترش زمینه اعتراض مردم روزبه‌روز وسیع‌تر می‌شود. زیرا قدرت حاکم تا امروز در برابر خواست‌های قانونی مردم، جز دروغ و تهمت و گلوله و زندان جوابی نداده‌است و ما همچنان نه طالب خشونت و بی‌نظمی، بلکه خواستار حقوق قانونی و آزادی‌های اساسی انسانی خود هستیم. ما طالب کناررفتن عروسک‌های حاکم و منصوبی هستیم که به نام دولت نقشی جز اطاعت و تعظیم و تملق و دروغگویی ندارند. ما خواستار اجرای اصول قانون‌اساسی در مترقی‌ترین و متحول‌ترین صور تاریخی و انسانی آن می‌باشیم. ما خواستار لغو کلیه فرامین کتبی و شفاهی ظالمانه اجتماعی و اقتصادی و سیاسی هستیم. ما خواستار محو کلیه سازمان‌هایی هستیم که وظیفه‌ای جز پاسداری از قدرت آن هم از راه اعمال زور و خشونت ندارند. ما طالب شرکت واقعی اکثریت مردم ستمدیده کشور در سرنوشت خویش، در فرصت‌های بالفعل و بالقوه اجتماعی و اقتصادی کشور خود می‌باشیم. ما طالب آزادی خلاق جهت رشد حیثیت انسانی و شکفتن استعدادهای بشری هستیم. ما خواستار حکومتی هستیم که مدعی استقلال واقعی وطن ما از طریق انبارکردن سلاح‌های بیگانه و وابستگی به سیاست‌های بیگانه به طور مصنوعی و کاذب نباشد. بلکه نیروهای اخلاقی و معنوی گروه‌های مردم را از راه توزیع عادلانه فرصت‌ها و برخورداری از آزادی واقعی و شرکت در سرنوشت سیاسی و اجتماعی، پشتوانه دفاع از استقلال ایران در برابر هجوم‌های نظامی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بیگانه قراردهد.
آری خواهرم... میلیون‌ها انسان اینچنین آرزومند، اکنون در جبهه نبرد سرنوشت قراردارند. میلیون‌ها انسانی که در چنبر دروغ و ستم از درون به خونریزی شدید معنوی و اخلاقی و فساد و تباهی نظم حاکم گرفتارند و از برون با چنگ و دندان از هستی و موجودیت انسانی خود برای رخنه در یکی از سیاه‌ترین و هولناک‌ترین اداره‌های بین‌الملل دروغ و ستم دفاع می‌کند. و تو اگر صدایی و فریادی از حلقوم ما در آن سوی دنیا شنیدی، این صدا را با خروشی رساتر به گوش هموطنان خود برسان و به آنها بگو که در چنگال سیاست‌پیشگان و تجارت‌پیشگان بین‌الملل دروغ و ستم، تنها سیاهان آمریکایی نیستند؛ بلکه میلیون‌ها سفیدپوست دیگر نیز در اینسوی جهان نه فقط حقی بر خانه و خانواده و خیابان و کارخانه و مدرسه ندارند، بلکه رعایایی هستند که با تمامی ثروت‌ها و درآمدها و امکانات مادری خویش، یک‌جا به سود گروه حاکمه خود مورد معامله قرار می‌گیرند.
علی‌اصغر حاج‌سیدجوادی

  درباره آنجلا دیویس:

ــ آنجلا دیویس کیست؟  ــ  زردآلو کک و مکی ، نویسنده مطلب

ــ آنجلا دیویس  ــ از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

ــ  پیام آنجلا دیویس به سیزدهمین کنگره کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی ــ
سلامهای گرم خود را برایتان مبفرستم و موفقیت مردم شما را در مبارزه علیه حکومت جابر ایران آرزو میکنم. ما همه مبارزه بخاطر آزادی تمام زندانیان سیاسی را متحددأ ادامه خواهیم داد.
پیروز باد مبارزات مردم
ــ پِیام کنگره به آنجلا دویس
سیزدهمین کنگره کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی پیام تو را دریافت کرد. کنگره حکومت امپریالیستی آمریکا و متدهای فاشیستی اش را در مورد تو بشدت محکوم میکند و خواستار آزادی فوری تو و موفقیت های بیشتر در مبارزات علیه امپریالیسم آمریکا ، این دشمن مشترک خلقهای جهان است.
به نقل از مصوبات سیزدهمین کنگره کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی ــ  دیماه ١٣۵٠ ـ ژانویه ١٩٧٢




تهران مصور 17 مهر 1332 ماه - متن ادعانامه دادستان ارتش علیه دکتر محمد مصدق و سرتیپ ریاحی دادستان ارتش برای نخست وزیر سابق و رئیس سابق ارتش طبق ماده 317 آئین تقاضای مجازات اعدام کرد

کودتای ننگین ۲۸ مرداد خاندان پهلوی و تقاضای اعدام برای مصدق بجرم سست کردن ایمان مردم از مذهب اسلام....


MossadeghTehranMossaverTaghazaEdam 121007


تهران مصور 17 مهر 1332 ماه - متن ادعانامه دادستان ارتش علیه دکتر محمد مصدق و سرتیپ ریاحی
دادستان ارتش برای نخست وزیر سابق و رئیس سابق ارتش طبق ماده 317 آئین تقاضای مجازات اعدام کرد
... متزلزل ساختن قانون اساسی و سست کردن ایمان و اعتقاد مردم از مذهب اسلام و طریقه جعفریه اثنی الشعر...سرتیپ ریاحی نیز بنوبه خود بوی کمک کرده است....

Noam Chomsky on Leninism

Celebrities speaking about Zionist Jews

War With Turkey? Towards #NATOExit?. Prof. Michel Chossudovsky