۱۳۸۸ مرداد ۹, جمعه

گوشه ای از حکومت "رافت" و "شفقت" ولايت مطلقه فقيه !!1














گوشه ای از حکومت "رافت" و "شفقت" ولايت مطلقه فقيه !!



* امروز در چهلم عزاي ندا در تهران چه گذشت ؟


صفانه دلدار-امروز نتونستم برم بهشت زهرا اما اين فرصت برام بود كه به مصلا برم. خيلي سريع آماده شدم . تا با يكي از دوستان بريم مصلا. تا قبل از رسيدن به تونل رسالت مشكلي نبود. اما از تونل رسالت ترافيك خيلي زيادي بود. ترافيك كه شروع شد ماشينها شروع كردن به بوغ زدن :) داخل تونل با اون همه صداي بوغ واقعا خيلي جالب بود.از تونل كه بيرون اومديم طبق معمول نيروهاي گاردي سرصحنه بودن :) بعضي از نيروهاي گاردي وسط اتوبان وايستاده بودن كه جالب بود چون باعث شده بود ترافيك بيشتر بشه و مردم هم كه از خداشون بود ترافيك باشه بوغ ميزدن. به نزديكاي در شمالي مصلا كه رسيديم ماشين هاي گشت پليس كاملا ورودي رو بسته بودن يك سري نرده سبز رنگ هم جلوي ورودي كشيده بودن كه كاملا ورودي بسته بشه :) تصميم گرفتيم بريم جلو تا از در شرقي بريم تو مصلا دوتا ماشين پليس گذاشته بودن رمپ ورودي به خيابون راه كاملا بسته شده بود مردم بازم بوق ميزدن يه لحظه از كار مردم خيلي خوشم اومد چه خوبه از اين به بعد مردم با ماشين تظاهرات بكنن هم امنيتش بيشتره هم مردم توي ماشين هاشون ميتونن مجهز تر باشن حتي ميتونن از خودشون دفاع هم بكنن. ميگفتم ، از در شرقي هم نااميد شديم رفتيم به سمت سيدخندان از سيد خندان رفتيم سهروردي ، سهروردي هم كمي خلوت بود اما هرچي به سمت پايين مي رفتيم شلوغي بيشتر ميشد. از آپادانا يك سري به سمت مصلا حركت كردن يه چيز خيلي جالب اين بود كه وقتي پشت چراغ قرمز آپادانا بوديم ديدم يه موتور سوار از آدم هاي عادي كه حتي ماسك سبز دهنش زده بود يكي هم تركش نشسته بود داشت با موبايل صحبت ميكرد داشت ميكفت اين طرف خبري نيست نيرو ها رو اين طرف نفرستيد يه سري نيرو بفرستيد ميدون ونك پارك ملت !؟!؟ موبايلمو برداشتم الكي يه زنگي زدم ديدم كار ميكنه !؟ اين يعني چي؟ از وقاحت موتور سوار كه بگذريم ، موبايل قطع نيست ؟ حتما يه نقشه جديد درست كردن شايدم با موبايل ميتونن مردمو كنترل كنن!؟ خداعالمه!؟ :) از خيابون سهروردي وارد هويزه شديم. هرچي به سمت مصلا نزديك تر مي شديم شعار ها محسوس تر مي شد تا اينكه يه چراغ قرمز مونده به مصلا عملا خود تظاهركننده ها رو هم ديديم. به خيابون ضلع شرقي مصلا كه رسيديم پليس اجازه نداد به سمت جنوب بريم و گفت بايد بريد به سمت شمال!؟ دور زديم به سمت شمال از اولين كوچه برگشتيم به سمت سهروردي ، از نيلوفر به سمت پايين حركت كرديم ، به جرات مينونم بگم كه نيلوفر قرق مردم بود خيلي زياد بودن شعار مرگ بر ديكتاتور تمام خيابون رو گرفته بود. خيلي جمعيت زياد بود اصلا انتظار اين همه جمعيت رو نداشتم ولي بودن. رفتيم پايين تا رسيديم به ميدون تختي ترافيك فوق العاده بود مردم هم كه بوغ هاشون ديگه عادي شده بود توي ترافيك بوديم مردم هم داشتن بوغ ميزدن مردم هم داد ميزدن مرگ بر ديكتاتور. جلوي ساختمون وزارت تعاون ، يه مرد مسن بلند بلند داد ميزد بابا مردم با چه زبوني بگن شما رو نميخوان :) خيلي جالب بود يه دفعه دسته از نيروهاي گارد به سمت پياده رو حمله كردن به مردم حتي به اونايي كه شعار نميدادن و داشتن رد ميشدن ، يه آقايي داشت توي پياده رو حركت ميكرد كه گاردي ها بهش گفتن برگرد برو :) بيچاره برگشت رفت . من نميدونم اين پليس ها كه ميدونن مردم حتي اگه كتك هم بخورن بازم ميان بيرون چرا دارن مردم رو ميزنن ؟؟؟ از خيابون ضلع شرقي مصلا رفتيم به سمت بالا خيلي خيابون خلوت بود ، اما رفتيم :) جلوي در شرقي مصلاكه رسيديم جلوي مصلا خيلي شلوغ بود :) ماشينها خيليبوغ ميزدن رفتيم بهسمت بالا از اولين كوچه به سمت نيلوفر برگشتيم نزديكاي نيلوفر كه رسيديم تظاهرات كاملا منسجمي رو ديديم كه مردم عملا شعار مرگ بر ديكتاتور مي دادن :) دقت كردين ؟ مردم ديگه نه ميگن راي مارو پس بدين نه با احمدي نژاد كاري دارن فقط ميگن مرگ بر ديكتاتور :) اين يعني چي؟؟؟ :)) آتيش زدن سطل آشغال ها هم كه ديگه عادي شده . پشت سر تظاهرات حركت كرديم يه دفعه ديديم مردم دارن به سمت ما فرار ميكنن يكي به ما گفت ماشين تونو به سمت موتور سوارهاي گاردي ببريد كه نتونن بيان جلو ما هم رفتيم راه و بند آورديك نتونن بيان جلو ، مجبور شدن گاردي هايي كه ترك موتور نشسته بودن پياده بشن :)) تعدادشون نصف شد :) ولي جالب بود مردم كتك مي خوردن ولي از ميدون نميرفتن يكي از گاردي ها به ما گفت واي نستين برين جلو ما هم رفتيم به سمت ميدون تختي گاردي ها كه از پشت سر خيالشون ظاهرا راحت بود به سمت شمال ميرفتن ما هم به سمت جنوب يه دفعه ديديم كه از سمت جنوب مردم به سمت شمال رفتن از پشت به شمت گاردي ها رفتن و شعار ميدادن خيلي دلم ميخواست ببينم كه گاردي ها چه جور محاصره شدن به دوستم گفتم برگرده از خيابون شرقي مصلا بريم ببينيم چي ميشه :) از خيابون شرقي مصلا به سمت شمال كه ميرفتيم ديديم كه موتورسوارها از يكي از خيابونها فرار كردن داشتن به سمت خيابون شرقي مصلا ميومدن :) واي كه خنديديم :) يادم افتاد رمپ شمال شرقي مصلا كه بسته بود رو بريم ببينيم رفتيم اونجا هرچي پليس بود توي اونجا بود انگار :) پر بود از پليس تا نزارن مردم بيان داخل :) يه دفعه ياد اون متور سوار وقيح افتادم به دوستم گفتم مستقيم برو به سمت ونك :) نزديكاي ونك كه رسيديم ترافيك بازم زياد شد نزديكاي ونك سمت سرخه بازار مردم جمع شده بودن شعار ميدادن شايد باورش سخت باشه اما شعار جديدي شنيديم " استقلال آزادي جمهوري ايراني " واي كه اين مردم چه جالب شعار مي سازن :) به سمت ميدون ونك كه رسيديم متورسوارهاي چماقدار پر بودن :) به سمت پارك ملت رفتيم تمام مسير وليعصر از ونك تا پارك ملت خيابون از چماقدارها پر بود. :) خيلي برام جالب بود مردم با يه مديريت قشنگ تظاهرات خورد كرده بودن پليس ها هم مجبور شده بودن كه خورد بشن به همين خاطر نيرو كم آورده بودن :) يه سري چماقدار رفته بودن بهشت زهرا :) يه سري چماقدار رفته بودن مصلا دور تا دور مصلا همين بهشت زهرا و مصلا ، جون چماقدارها رو گرفته بود مجبور شدن لباس شخصي ها رو بفرتن به سمت ميدون ونك و پارك ملت ، مردم كه از ميدون وليعصر اومده بودن ميگفتن وليعصر هم از چماقدار ها پربوده :) شايد باور نكنيد ولي واقعا خستگي رو ميشد از چهره چماقدارها ديد :)) خودشونم ميدونن با مردم نميشه جنگيد اونم مردم كشور خودي :) من كه باور دارم خيلي زود پليس هم به مردم پيوند ميخوره شما چي ؟ :)


اسنادى از جنايت بزرگ عليه بشريت و افراد حفاظت شده در اشرف

ليست گزارشهاى تصويرى
اسنادى از جنايت بزرگ عليه بشريت و افراد حفاظت شده در اشرف
جزييات
حماسه ميهنى و آرمانى فروغ جاويدان
جزييات
30 تير 1331 : ”در آن روز خلق، بر ننـگ تسليم پيروز شد. در آينده از اين روزهاى طلايى بسيار خواهيم داشت» - مسعود رجوى در دادگاه نظامى، بهمن 1350
جزييات
تظاهرات بزرگ هموطنان در مقابل كاخ سفيد در همبستگى با قيام قهرمانانه مردم ايران (2)
جزييات
تظاهرات بزرگ هموطنان در مقابل كاخ سفيد در همبستگى با قيام قهرمانانه مردم ايران
جزييات
حاميان مقاومت همبستگى خود را در روز 18تير با قيام سراسرى مردم ايران اعلام داشتند
جزييات
قيام دليرانه مردم ايران، در دهمين سالگرد 18تير 88 (3)
جزييات
قيام دليرانه مردم ايرن، در دهمين سالگرد 18تير 88 (2)
جزييات
قيام دليرانه مردم ايران، در دهمين سالگرد 18تير 88 (1)
جزييات
گراميداشت ندا در شب هفتم شهادتش در 60نقطه جهان
جزييات
دختران و زنان شجاع ايرانى، پيشتازى خود را در قيام ايران به‌ثبت رساندند
جزييات
با ياد شعله‌هاى 18تير - قيام براى آزادى ادامه دارد
جزييات
بأى ذنب قتلت - به كدامين گناه كشته شدند؟!
جزييات
خيزش مردم تهران در 30خرداد 88
جزييات
در 30خرداد شعار مرگ بر خامنه‌اى در خيابانهاى تهران طنين افكند
جزييات
درگيرى كسترده جوانان غيور تهران با مزدوران سركوبگر در 30خرداد
جزييات
شعله‌هاى خشم قيام 30خرداد
جزييات
چشم‌هاى ندا را فراموش نكنيد!
جزييات
30خرداد، شراره‌هاى عصيان بر خرمن شريران
جزييات
مى‌كشم از دهن گرگ برون، انقلابى كه به سرقت بردند- 30خرداد 88
جزييات
1 2 3 4

یدار جمعی از فعالان جنبش زنان و اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر با خانواده های شهدای خرداد

یدار جمعی از فعالان جنبش زنان و اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر با خانواده های شهدای خرداد 88

اینجا خانه ندا آقا سلطان است. خانه ای کوچک و آرام در منطقه ی شرق تهران. بر در خانه، نه پارچه ی سیاه است و نه نشانی. تنها زنگ در را که می زنی صدای ضجه های زنی را می شنوی که بر تصویر دخترش اشک می ریزد. اینجا خانه ی ندا آقا سلطان است. متولد بهمن 1361. دختر جوانی که 30 خرداد 1388 به ضرب گلوله کشته و به سمبل جنبش سبز مردم ایران تبدیل شد.

و تاریخ، پنج شنبه، هشتم مردادماه، مصادف با چهلمین روز در گذشت اوست. جمعی از مادران عزادار، فعالان جنبش زنان، اعضای کمپین یک میلیون امضا و کمیته گزارشگران حقوق بشر به تسلیت گویی رفته اند. برای لحظه ای در آغوش گرفتن مادرانی عزادار و گریستن در عزایی که حتی اجازه ی عمومی شدن هم ندارد.

وارد خانه که می شوی آن انتها نزدیک دیوار، میز کوچکی ست با قاب عکسی بزرگ از دختری جوان که کوچکی دنیا را تاب نیاورد و رفت. برگه ی با خطوط درشت هم آن بالاتر خودنمایی می کند: " ندا، همیشه در یاد ما زنده است." اما او تنها نیست. این روزها، روز کوچ بزرگان است. روز عروج آنان که ظلم را تاب نیاوردند و در خون غلتیدند. کمی آن طرف تر چهره ی جوان کیانوش آسا خودنمایی می کند.


کیانوش، متولد کرمانشاه، دانشجوی ترم آخر کارشناسی ارشد رشته مهندسی شیمی در دانشگاه علم و صنعت ایران بود و هنگامی که جنازه اش را تحویل گرفتند از مال دنیا تنها یک گلوله در پهلو و یکی دیگر در گردن داشت. جسد او ابتدا قابل شناسایی نبود. خانواده اش بارها و بارها به تصویر او نگریستند و در نهایت با مشاهده ی از نزدیک، توانستند عزیزشان را باز شناسند. کیانوش، با ذهن پرسش گرش همیشه حقایق را جستجو می کرد. چرایی های بسیاری داشت. و پاسخ آخرینش را به داغی سرب دریافت کرد. روز 25 خرداد ماه، از ناحیه پهلو به او گلوله ای شلیک شد و 3 تیر ماه که جنازه را تحویل گرفتند گلوله ی دیگری هم در گردنش بود. چرا؟ هیچ کس نمی داند. کیانوش اهل موسیقی بود و تنبور می زد. نقاش هم بود. کاریکاتور می کشید و دلش در گرو هنر بود. و بزرگترین هنرش آزادی خواهی. هنری را که ظلم بر نمی تابد.

تصویر مسعود هم در کنار کیانوش لبخند می زند با آن نگاه سرشار از جوانی 27 ساله اش. مسعود سنتور و ساز دهنی می زد و نقاشی می کشید و طرح می زد بر این دنیای بی رحم. اولین تیر را که یک بسیجی مقابل پایش می زند حقیقی بودنش را باور نمی کند. جلو می رود و ناگهان می سوزد. گلوله ای در سینه اش جا خوش کرده و قطرات ریز اشک در گوشه ی چشمانش حلقه می زند. ساز دهنی اش کجاست؟ او هیچ شبی را پیش از درد دل گفتن با سازش چشم بر هم نگذاشته. کاش فرصتی بود برای وداع با مادر. کاش زمانی بود برای گفتن آنکه چقدر زود دیر می شود. مسعود که بر خاک افتاد یک بسیجی آن طرف تر اسلحه بر زمین انداخت و واقعیت مرگ را بر سر کوبید.

اینجا خانه ندا آقا سلطان است و خانواده های دیگر شهدای خرداد 1388، نیز آمده اند. مادران شهدای مزبور که از حق مسلم برپایی عزاداری برای فرزندان خود محروم شده اند صبورانه به یادآوری خاطرات فرزندانشان نشسته و از توانایی ها و محاسن آن عزیزان می گویند. سرخی چشمان و سکوت اجباری شان حکایت عجیبی دارد از آن همه درد جاری وجود. از روزهای سخت تربیت و حمایت از فرزندانشان می گویند. از روزهای بمباران که آنها را به دندان می گرفتند و این سو و آن سو می بردند تا مبادا بمبی جگر گوشه شان را از آنها بگیرد. آنها روزهای جنگ را در همین آب و خاک در کنار دیگران تاب آوردند و کشور را به دست دشمن ندادند و در روزگاری دیگر، جوانی جوانانشان را نه گلوله دشمن که هم وطنی نا هم وطن پرپر کرد.

مادر ندا آقا سلطان برای ندای اسطوره اش زمزمه می کند. سیاه پوش و گریان سر در آغوش آن دیگر مادران می گذارد و تنها می پرسد چرا. وقتی می گویند حال که قاتل شناسایی شده است امکان شکایت و پی گیری پرونده وجود دارد، آرام سربر می آورد و لبخندی بر لب می گوید: "برای من قاتل نیاورید. او تنها مجری بوده است. من قاتل را می بخشم." او دلخوش حضور مردم و همین دیدارهاست و یادی که هر روز زنده تر می شود را تنها دلیل صبوری اش می داند.

کسی از میان فعالان جنبش زنان، برگه ای در دست می گیرد و به یاد ندا و همه ی عزیزانمان مطلبی می خواند و خوب می گوید جنبشی چنین مردمی هیچ گاه نمی تواند نمادی ساختگی را بپذیرد و ندا، نمادی شد که از آغاز با حقیقت وجودی اش سبزی حرکتی مردمی را با خون آزادی خواهی در آمیخت. نمادی که هیچ گاه از یاد نخواهد رفت.

اینجا خانه ندا آقا سلطان است. خانه ای کوچک با رنجی عظیم. مادران عزادار و دیگرانی با چانه های لرزان و حلقه های اشک در چشم. چهل روز گذشت از آن روز که دختری از خانه بیرون رفت و هیچ گاه بازنگشت و پسری وعده ی بازگشت داد و میان سیاهی شهر گم شد.

اینجا خانه ندا آقا سلطان است و فردا ماه برخواهد آمد دوباره و خواهد نگریست بر این شهر ماتم زده با چشمان ندا و شب مملو خواهد شد از صدای تنبور کیانوش و سازدهنی مسعود و هم نوایی سروهای خرامانی که تن به تن بر زمین فرو افتادند.
یادشان گرامی!

کمیته گزارشگران حقوق بشر

دیدار فعالین دانشجویی و اعضای ستاد 88 شهرستان بابل با اشکان ذهابیان


عصر روز دوشنبه جمعی از فعالین دانشجویی و اعضای ستاد 88 بابل با حضور در منزل اشکان ذهابیان یكی از دانشجویان بازداشت شده در مازندران، از حال او عیادت كردند.

اشكان ذهابیان دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد است كه در تاریخ 26 خرداد در تحصن دانشگاه مازندران همراه با ضرب و شتم شدید، توسط نیروهای امنیتی و سپاه بازداشت شد. او كه در آغاز بازداشت، خبرهایی مبنی بر در كما بودن وی منتشر شده بود، پس از یك ماه بازداشت هفته ی گذشته آزاد شد. به گزارش خبرنامه امیرکبیر اشکان ذهابیان که در مدت بازداشتش مورد شكنجه و ضرب شتم شدیدی قرار گرفته است و مدتی را در بیهوشی گذرانده، در حال حاضر نیز از وضعیت جسمانی مساعدی برخوردار نیست.

در این دیدار اشکان ذهابیان با تاكید بر ادامه روند مسالمت آمیز اعتراض، یاس، بیم و نامیدی را آفتی برای اصلاح کشور دانست و قشر پیشرو جامعه (دانشجویان) و مردم را به ادامه راه برای اصلاح کشور دعوت کرد.

وی با آرزوی آزادی تمام دانشجویان و فعالین سیاسی بازداشت شده از دوستان و فعالینی كه در مدت بازداشتش پیگیر وضعیت سلامتی او بودند تشكر كرد.

به گزارش خبرنامه امیركبیر از میان ده ها دانشجویی كه در مدت دو ماه گذشته توسط نیروهای امنیتی مازندران بازداشت شده اند، تعداد زیادی از این دانشجویان مورد شكنجه ی فیزیكی و ضرب و شتم شدید اداره اطلاعات شهرستان بابل و اطلاعات سپاه این استان قرار گرفته اند.

اكثریت این دانشجویان بازداشتی پس از آزادی، مورد درمان پزشكی و بستری در مراكز درمانی به دلیل عفونت و جراحت قرار گرفته اند.

شبکه لابی رژیم ایران و رهبری جنبش در آمریکا - حسن داعی

روز شنبه 25 جولای، هزاران نفر در دهها شهر جهان برای همدردی با مردم ایران گرد هم آمدند. اما آنچه در آمریکا گذشت و تلاشی که از سوی لابی رژیم ملایان برای کنترل و هدایت این جنبش انجام گرفت، یکی از برگ های سیاه مبارزات ایرانیان در خارج از کشور است. در آغاز از خوانندگان درخواست میکنم که به این ویدئوی کوتاه نگاه کنید.1 بابک طالبی، یکی از بنیانگذاران شورای نایاک، در حال رهبری تظاهرات واشنگتن است. نایاک، لابی رژیم ایران در آمریکاست.2 در این ویدئو، مشاهده میکنید که طالبی برای اخراج هموطنانی که با پرچم ایران حضور یافته اند دست به دامان پلیس می شود. تریتا پارسی، رئیس نایاک نیز در تظاهرات حضور دارد.
این حادثه شرم آور یک نمونه مجزا و منحصر بفرد نیست. در لس آنجلس، علیرغم آنکه دهها هزار ایرانی مخالف حکومت و مخالف همین لابی زندگی میکنند، تظاهراتی در صحن دانشگاه انجام گرفت که گرداننده آن مازیار جبرانی بود. وی عضو هیئت مشاوران نایاک می باشد.صدالبته، اکثر شرکت کنندگان در این تظاهرات، هیچ شناختی از نایاک و رابطه جبرانی با آن نداشتند. در سانفراسیسکو نیز دوستان تریتا پارسی که در کمیته برگزاری تظاهرات حضور داشتند، تلاش زیادی کردند که وی جزو سخنرانان این گردهم آئی باشد. این امر با مخالفت دیگران روبرو شد و امکان پذیر نگردید. به اینهمه، بایستی حضور مکرر خود تریتا پارسی در برنامه های مختلف رادیوئی و تلویزیونی شبکه های مهم آمریکا را اضافه نمود.
سازماندهی اکثر تظاهرات در آمریکا و برخی از کشورهای اروپا در اختیار گروهی بنام "اتحاد برای ایران" بود که مسئول اصلی آن هادی قائمی است.3هادی قائمی خودش نیز یکی از اعضای هیئت مدیره شورای نایاک (به رهبری تریتا پارسی) بوده است. قائمی مدتی نیز برای سازمان "دیدبان حقوق بشر" کار میکرد. یکی از گردانندگان مهم این سازمان حقوق بشری، گری سیک بوده که از طرفداران کارکشته و پر و پا قرص نزدیکی به ملایان میباشد.4
هادی قائمی در کادر برنامه های نایاک در سال 2004 به ایران رفت و با سازمان نیمه دولتی"همیاران" به همکاری پرداخت. همیاران که در ظاهر یک سازمان غیر دولتی است، توسط حسین ملک افضلی که بیش از 15 سال (منجمله در دوران احمدی نژاد) معاون وزیر و عضو کابینه دولت ملایان بود تأسیس شد. همکاری نایاک با همیاران به پیشنهاد و تصویب وزارت خارجه رژیم انجام گرفت. از سال 2002 تا 2006،نایاک مجموعا صدها هزار دلار از بودجه های کنگره آمریکا را دریافت نمود که عمدتا برای همکاری با سازمان همیاران در ایران منظور شده بود.5
باید از قائمی پرسید که چگونه می توان در یک زمان، هم با سازمانی که ساخته و پرداخته دولت ایران است همکاری کرد و هم در مورد نقض حقوق بشر در ایران نیز گزارشی بیطرفانه و منصفانه منتشر نمود.از گذشته پر بار هادی قائمی میگذریم و به امروز میرسیم. وی، رئیس و گرداننده اصلی سازمان "کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران" است که در پایان سال 2007 براه افتاد. این سازمان در کمتر از یکسال نردبان ترقی را بالا رفت و به جایگاه امروزی خود یعنی یکی از گردانندگان تظاهرات در آمریکا رسید.6
تأسیس کننده اصلی این سازمان حقوق بشری یک بنیاد هلندی بنام Foundation for Human Security in the Middle East میباشد که مسئول آن فرح کریمی است.7 فرح کریمی که ساکن هلند است، یکی از بنیانگذاران رادیو زمانه میباشد که با بودجه هلند بکار خود ادامه میدهد.8
کنترل جنبش در خارج از کشور ومحدود کردن آن در چهارچوب نظام
هدف اصلی لابی رژیم کنترل جنبش در خارج از کشور و رهبری آن بگونه ای است که نه تنها هم سطح یا جلوتراز جنبش داخل کشور نباشد، بلکه با پائین آوردن سقف مطالبات، ترمزی برای جنبش گردد. در این نوشته کوتاه، با هم به بررسی اظهارات تریتا پارسی و دوستان وی می پردازیم تا با بخشی ازاین هدفها آشنا شویم. در گزارشات مفصل بعدی، این اهداف را بطور گسترده تر مورد بررسی قرار میدهیم.
اولین هدف لابی رژیم، جا انداختن این دروغ است که مردم ایران خواهان تغییر رژیم نیستند و این حکومت بی ثبات و متزلزل نیست و از همین رو، بایستی کماکان سیاست مماشات و زد وبند با آخوندها را ادامه داد. بعنوان مثال، در گزارشی که چند ماه پیش توسط تریتا پارسی، هادی قائمی، گری سیک و عده ای از کار کشته گان سیاست مماشات با آخوندها برای اوباما نوشته شد، اولین مسئله ای که مورد اشاره قرار گرفت همین با ثباتی کل نظام بود:9
"سوال: آیا رژیم ایران شکننده است و شرائط برای تغییر رژیم فراهم است؟
پاسخ: در واقع می توان گفت که در ایران، هیچ حمایت جدی برای تغییرات خارج از قانون اساسی وجود ندارد. درست است که مردم ناراضی اند اما همین مردم بخوبی به یاد دارند که پس از انقلاب چه اوضاعی در ایران بود، یعنی بی قانونی، اعدام های دست جمعی و مهاجرت صدها هزار نفر و جنگ با عراق. مردم نتایج سیاست های آمریکا برای تغییر رژیم در عراق و افغانستان را دیده اند و اصلا دلشان نمی خواهد که این بلا بر سرشان بیاید."
در همین رابطه، فرانسيس فوکوياما که استاد تریتا پارسی، مرشد و حامی وی در واشنگتن است به صحنه آمده و چند روز پیش در مقاله ایکه در وال استریت ژورنال نوشت تأیید میکند که مردم ایران نه خواهان تغییر رژیم اند و نه خواهان تغییر قانون اساسی:10
" مسلما ترجيح براين است که يک قانون اساسی براساس مدل دمکراسی غربی در ايران حاکم شود که در آن آزادی مذهبی ، دولتی سکولار و حق حاکميت مردم و نه حکومت خدا و دين ، به رسميت شناخته شود. اما براساس تمام شواهدی که وجود دارد چين تحولی در قانون اساسی ايران فعلا هدف معترضان نيست. اصلاح طلبان و ميرحسين موسوی طرفدار ادامه نظام جمهوری اسلامی هستند و خواست اصلی آنها تقويت عناصر دمکرايتک و جلوگيری از دخالت نهادهای انتصابی مثل شورای نگهبان و يا مراکز قدرت نظامی در روند انتخابات و احترام به مبانی قانونی است. قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران که در اولين سال های انقلاب تصویب شده، ظرفيت های لازم برای تبديل شدن به راهنمايی جهت استقرار حاکميت قانون و موازين دمکراتيک را داراست."
جلوگیری از حمایت آمریکا از جنبش مردم ایران
هدف دیگر لابی رژیم، جلوگیری از حمایت آمریکا از جنبش مردمی در ایران است. بهمین منظور، سعی میکند که موضعگیری آمریکا در حد محکوم کردن خشونت ها باقی بماند و در مورد مسئله اصلی، یعنی جنگ این رژیم قرون وسطائی با مردم ایران موضعی نگیرد. تریتا پارسی و دوستان وی سعی میکنند تا جنبش داخل کشور را به یک "دعوای" انتخاباتی تقلیل دهند و از اوباما میخواهند که جانب هیچکدام از طرفین "دعوا" را نگیرد. "پارسی" در مقاله ایکه نوشته میگوید:11
"محکوم کردن خشونت ها (از طرف اوباما) با حمایت از یکی از طرفهای این دعوای انتخاباتی فرق میکند. مردم ایران به اعضای نایاک گفته اند که مایل به این نیستند که آمریکا خودش را درگیر این نزاع کند. مردم میخواهند که آمریکا استفاده از خشونت توسط دولت را محکوم نماید."
همانطور که ملاحظه میفرمائید، گویا آنچه در ایران اتفاق افتاده فقط یک نزاع انتخاباتی است که خود طرفهای دعوا تکلیف آنرا مشخص میکنند و احتیاجی به دخالت آمریکا یا دیگر دولت های جهان نیست. با نگاهی به یکی دیگر از موضعگیریهای نایاک میتوان منظور آنان را بخوبی باز شناخت. چند روز پس از آغاز قیام در ایران، عده ای از مهمترین نمایندگان کنگره، قطعنامه ای ارائه کردند که وحشیگری رژیم را محکوم کرده و به روشن ترین شکل به دفاع از حقوق مردم ایران بر میخاست. یکی از مسئولان نایاک با اظهار تأسف می نویسد: "این قطعنامه احتمالا با اکثریت قاطع به تصویب میرسد که متاسفانه در نقطه مقابل سیاست های کاخ سفید قرار میگرد. تاکنون، پرزیدنت اوباما خیلی احتیاط میکرد که در این دعوای انتخاباتی جانب هیچیک از طرفین دعوا را نگیرد." 11
همانطور که ملاحظه میشود، هدف لابی رژیم این است که سمپاتی و همدردی مقامات آمریکا در حد اظهار نظر محدود بماند و به هیچ نتیجه عملی منجر نگردد. یکی از شگردهای تبلیغاتی که همیشه مورد استفاده دوستان رژیم قرار میگیرد این است که اگر ایالات متحده از فرد یا جریانی در ایران حمایت کند به دولت بهانه ای برای سرکوب آنان میدهد. این استدلال به چند دلیل بی پایه و پوشالی است. اولا نمی توان بدلیل عکس العمل یک رژیم سفاک از حمایت از مردم سر باز زد. ثانیا مگر اتفاقات همین یک ماه نشان نداد که علیرغم مثلا بیطرفی اوباما، از همان روز اول، رژیم هر که را دستگیر کرد عامل آمریکا و انگلیس معرفی نمود؟ کار بجائی رسید که حسین شریعمتداری حتی رحیم مشائی یعنی معاون احمدی نژاد را نیز عامل آمریکا معرفی کرد.
مهمتر از همه، اگر اسامی کسانی که این استدلال را در آمریکا همیشه تکرار میکنند روی یک کاغذ بنویسیم و فعالیت آنان در رابطه با رژیم آخوندی را نیز جلوی نام آنها بگذاریم، آنوقت بسادگی متوجه خواهیم شد که اصولا این استدلال توسط کسانی تبلیغ میشود که اتفاقا طرفدار سرسخت نزدیکی به ملایان اند و نگرانی اصلی این افراد این است که مبادا زد و بند های آشکار و پنهان با حکومت ایران متوقف گردد.
معرفی اپوزیسیون تبعیدی و حمایت عملی آمریکا بعنوان دو تهدید اصلی جنبش

یکی دیگر از راهکارهای تریتا پارسی و دوستان وی برای جلوگیری از حمایت آمریکا از جنبش مردم، همان داستان شناخته شده ای است که طی چهار سال گذشته به اجرا در آمده است. در این مدت، لابی رژیم با کمک گیری از گروههای ضد جنگ آمریکائی موفق شد تا تحت شعار جلوگیری از جنگ و با تمرکز حمله خود روی جرج بوش و سیاست های بظاهر خصمانه وی، افکار عمومی را نسبت به خطر احمدی نژاد و خامنه ای فریب دهد و با جلوگیری از اتخاذ سیاست های جدی بین المللی در مقابل رژیم موفق گردید که هم برای برنامه اتمی ملایان 4 سال وقت بخرد و هم به دست اندازی این حکومت در کشورهای منطقه کمک کند.
اکنون، همان سناریو به کارگردانی تریتا پارسی و همان بازیگران ظاهرا صلح طلب با هدف عقیم کردن جنبش مردم ایران بار دیگر تکرار میشود. این بار گویا خطر اصلی که جنبش را تهدید میکند، اپوزیسیون تبعیدی و حامیان نئوکان آن در آمریکا است. به چند نمونه نگاه کنیم. حدود یکماه پیش، تریتا پارسی و همپالکی وی بنام رضا اصلان، با خوش خیالی، مقاله ای در نشریه فارین پالیسی نوشتند و خبر مرگ زود هنگام جنبش را به اطلاع مردم و مقامات آمریکا رساندند. به بخش های کوچکی ازاین مقاله نگاه میکنیم که بخوبی گویای اهداف مرحله ای لابی رژیم در آمریکاست. در این مقاله که عنوان آن "پایان آغاز" است، پارسی و اصلان روی سه نکته تأکید میکنند: مردم خواهان تغییر رژیم نیستند، جنبش داخل کشور رو به افول است و خطر واقعی که در کمین نشسته، مصادره جنبش توسط گروههای اپوزیسیون خارج از کشور است که اهدافشان با اهداف مردم در داخل کشور متفاوت است:13
" قیام مردم ایران که پس ازانتخابات شروع شد، احتمالا در حال مرگ زودرس میباشد. دولت احمدی نژاد موفق شد تا یک حرکت مردمی گسترده را به اعتراضات پراکنده کوچک در اینطرف و آنطرف تبدیل کند. آنچه از این حرکت مردمی بجای مانده چیزی بدون رهبری و بدون سازماندهی است که خطر دزدیدن آن توسط گروههای خارج از کشوری نیز وجود دارد.
در واقع، تظاهراتی که درایران پس از انتخابات به وقوع پیوست یک قیام دانشجویان و روشنفکران و یا قیام عناصر ضد رژیم از شمال شهر تهران نبوده است. در عوض، مردمیکه که به خیابانها ریختند بیشتر شامل کسانی بود که به رژیم وفادار بوده و منفعت شان نیز در این است که این رژیم پایدار بر سر جای خود باقی بماند....
گروههای اپوزیسیون خارج از کشوری که اهداف سیاسی شان با تظاهرکنندگان داخل کشور متفاوت است سعی میکنند تا خلا موجود در رهبری جنبش را پر کنند. (بسیاری از این گروهها از مردم خواسته بودند که در انتخابات شرکت نکنند) این فرصت طلبی باعث خشم اپوزیسیون در داخل کشور شده و این حرکت را سرقت جنبش میدانند."
بقیه مقاله نیز به خطر سرقت جنبش توسط گروههای خارج از کشوری و حمایت نئوکان های آمریکا از آنها اختصاص یافته است. درحالیکه مدتهاست اوباما به کاخ سفید رفته، لابی رژیم هنوز روضه ضد نئوکان خود را ادامه میدهد. حمید دباشی یکی از گردانندگان اصلی اعتصاب غذا در نیویورک، در مصاحبه با بی بی سی نگرانی اصلی خود یعنی دزدیده شدن جنبش و حمایت آمریکا از این دزدان را بیان میکند:14
"سوال:به اعتقاد شما اقدامات مهم بعدی که معترضین ایرانی لازم است در دستور کارشان قرار بدهند چیست؟
"تظاهرات داخلی و خارجی، تظاهرات خیابانی، نوشتن مقالات، باز کردن حوزه عمومی برای بحث آزاد و سازنده، بخصوص در خارج از ایران. ندادن فرصت به برخی فرصت طلبان که این آب را گل آلود فرض می کنند و می خواهند از آن ماهی بگیرند. این آب، گل آلود نیست. این آب، زلال و زیبا و شفاف وحیات بخش است. برای کسانی که در خارج از ایران هستند، وظایف خطیری است هست مثل:رسوایی سازمانهایی که از دولت آمریکا پول می گیرند که ظاهرا دموکراسی و حقوق بشر را در ایران ترویج دهند و در واقع، بدترین دشمنان حقوق بشر و دموکراسی در ایران هستند. همچنین ممانعت از تحریم اقتصادی ایران، چرا که ضررش مستقیما متوجه مردم ایران می شود. علاوه بر اینها، تلاش گسترده برای ممانعت از حمله نظامی به ایران که اولین قربانی اش این نهضت سبز است. خطر حمله نظامی اسراییل یا آمریکا به ایران، خطری جدی است و چنین حمله ای، مساوی سرکوب نهضت سبز و قتل و کشتار آزادی خواهان ایران است."
همانطور که مشاهده میشود، نگرانی اصلی این افراد بیشتر سیاست های آمریکاست. این نگرانی را میتوان به روشنی در اعلامیه ای مشاهده نمود که سه تن از صلح طلبان آمریکائی در حمایت از اعتصاب غذای نیویورک نوشته اند. راس میر حکیمی (گرداننده اصلی تظاهرات سانفرانسیسکو) شان پن (هنرپیشه) و ریس الریک (نویسنده و روزنامه نگار چپ) در نامه ایکه نوشته اند، ضمن آنکه مخاطبین ایرانی خویش را نادان تصور کرده اند، بصورتی باورنکردنی همان مطالب بی پایه ای را تکرار میکنند که ساخته و پرداخته لابی رژیم ایران است. با خواندن بخش کوچکی از نوشته این سه نفر متوجه میشویم که نگرانی اصلی این افراد نه جنبش دموکراسی در ایران، بلکه "نیات شوم آمریکا" و "نقشه های امپریالیستی" کاخ سفید است:15
"در سفری که در سال ۲۰۰۵ به ایران داشتیم ما (شان پن و ریس ارلیک) با بسیاری از ایرانیان کوچه و بازار مصاحبه کردیم. مردم با ما بسیار مهربان بودند اما مخالفت شدیدی با سیاست‌های آمریکا بر علیه کشورشان داشتند. ما از مراسم نماز جمعه که در آن ده هزار نفر شعار "مرگ بر آمریکا" سر می‌دادند دیدار کردیم. بعد از نماز همان شعارگویان ما را برای نهار به خانه‌هایشان دعوت کردند. این تضاد تا امروز که این کشور درگیر مهمترین تحول (و قیام) اجتماعی از زمان انقلاب ۱۹۷۹ است ادامه دارد. ایرانی‌ها بر علیه سیستمی استبدادی برخاسته‌اند اما حاضر به دخالت دولت آمریکا نیستند."
جلوگیری از حمایت عملی آمریکا از جنبش مردم ایران
شان پن و الریک، پس از این روضه ضد آمریکائی، به نکته اصلی پیام خود میرسند که گویا مردم ایران هیچ احتیاجی به کمک هیچ کس ندارند و باید در مقابل گرگ های آخوندی تنها بمانند:
"پرزیدنت اوباما در برابر تصمیمات بسیار دشواری قرار دارد. او اگر با شدت بسیار بر علیه احمدی نژاد سخن گوید، متهم به دخالت در امور داخلی ایران می‌شود و اگر به اندازه‌ی کافی اعتراض نکند، دست راستی‌های آمریکائی او را متهم می‌کنند که در برابر احمدی نژاد کوتاه آمده است.

واقعیت این است که آمریکا توانائی اندکی دارد که بتواند بر جنبش خودبرانگیخته و عظیمی که برای تغییر به راه افتاده تاثیر گذار باشد. و نباید هم (تاثیرگذار) باشد. در سال
۱۹۵۳ سازمان سیا دولت محمد مصدق را که به صورتی دمکراتیک به روی کار آمده بود سرنگون ساخت و شاه دیکتاتور را به قدرت بازگرداند. دولت بوش تلاش کرد که با در اختیار گذاشتن بودجه و مسلح کردن گروه‌های مخالف دولت تهران در میان اقلیت‌های قومی، این دولت را سرنگون سازد.

دولت آمریکا چه از نظر اخلاقی (انسانی) و چه از نظر سیاسی هیچ حقی ندارد که به ایرانیان بگوید چه باید بکنند. ایرانی‌ها خود کاملاً قابلیت تصمیم گیری برای خود را دارند."
آیا مردم ایران نگران امر و نهی آمریکا به خود هستند یا برعکس، انتظار دارند که هم آمریکا و هم دیگر دولت های جهان آزاد یکپارچه به حمایت از جنبش دموکراسی خواهی شان برخیزند؟ آیا تا کنون در هیچ کجای دنیا شنیده اید که تبعیدیان و مردم مترقی این کشورها از دولت های خارجی بخواهند که به یک ملت تحت ستم کمک نکنند؟ این نیز از معجزات آخوندی است. به همین ترتیب، حمید دباشی در مصاحبه خود هنگام اعتصاب غذا در نیویورک گفت: "ما به نمایندگی از طرف همه ایرانیان خارج از کشور در اینجا هستیم... مردم ایران از اوباما هیچ توقعی ندارند جز اینکه فقط ناظر این حرکت باشه. حرکت جنبش مدنی ایران به هیچ پولی احتیاج نداره، به هیچ دولتی احتیاج نداره."16
معلوم نیست که کدام دسته از مردم به اطلاع حمید دباشی رسانده اند که مردم ایران به حمایت دولت های آزاد جهان احتیاجی ندارند؟ چه کسی به ایشان مأموریت داده تا از اوباما بخواهد که فقط نقش ناظر را بازی کند؟ این همان داستانی است که خود رژیم طی چهار سال گذشته با خرج میلیونها دلار جا انداخت. همان دروغی است که لیلا زند (برگزار کننده تورهای زیارتی به ایران برای صلح طلبان طرفدار رژیم) در یکی از تظاهرات ضد جنگ در آمریکا فریاد کشید:17
« هم سنگران من در ایران میخواهند که همه در آمریکا صدایشان را بشنوند. آنها میگویند که ما باندازه کافی باهوش هستیم و میتوانیم تصمیم بگیریم. آنان فریاد میکشند، با صدای بلند و صریح میگویند که لطفا آینده ما و رویای ما را ویران نکیند. آنان فریاد میزنند: لطفا ما را حمایت نکنید
البته دوستان لیلا زند یعنی لابی ملایان، سالهاست با خرج صدها و میلیونها دلار، در دالان های کنگره و سنا و کاخ سفید بدنبال این است که آمریکا هرچه بیشتر به رژیم آخوندی امتیاز بدهد و به گفته تریتا پارسی، خاورمیانه را نیز با ملایان تقسیم کند. ظاهرا، از نظر لابی رژیم، نرمش آمریکا در مقابل رژیم حاکم بر کشورمان و افزایش بسته های تشویقی به ملایان امری است پسندیده اما حمایت آمریکا از مردم ایران امری است مذموم که بایستی اکیدا از آن پرهیز شود.
برخورداری از حمایت های مالی بنیادهای ریز و درشت چه در آمریکا و اروپا و همچنین بهره گیری از حمایت های سیاسی در آمریکا اگر برای اصلاح طلبان حکومتی باشد، امری است حلال اما اگر همین دولت ها و بنیادها بطور جدی به حمایت از جنبش مردم ایران برای آزادی برخیزند، حرام است و ناپسندیده.
پایان بخش اول
یادداشت ها:
1. ویدئیوی تظاهرات واشنگتن http://www.youtube.com/watch?v=och26QdEEF8&feature=channel_page
2. برای مطالعه در مورد شبکه لابی رژیم ایران در آمریکا به سایت http://www.iranianlobby.com/ بروید. مقاله اصلی در اینمورد را با کلیک روی این لینک مشاهده فرمائید http://www.iranianlobby.com/page1.php?id=7
3. اتحاد برای ایران http://united4iran.org/about
4. گری سیک از اعضای مدیریت دیدبان حقوق بشر http://www.sipa.columbia.edu/academics/directory/ggs2-fac.html
5. برای شناخت بیشتر از این موضوع، مقاله انگلیسی من را مطالعه فرمائید: http://english.iranianlobby.com/page1.php?id=16&bakhsh=ARTICLES
6. کمپین بین المللی برای حقوق بشر در ایران http://persian.iranhumanrights.org
8. فرح کریمی و رادیو زمانه http://en.wikipedia.org/wiki/Radio_Zamaneh موسسه Press Now و رادیو زمانه http://www.comminit.com/en/node/133950/2754
9. پروژه سیاست خارجی آمریکا http://americanforeignpolicy.org/files/experts_statement_on_iran.pdf
10. مقاله فرانسیس فوکویاما http://www.radiofarda.com/content/f3_fukuyama_Iran/1788032.html
13. مقاله تریتا پارسی و رضا اصلان http://www.foreignpolicy.com/articles/2009/06/26/the_end_of_the_beginning
15. نامه حمایت سه تن از صلح طلبان از اعتصاب غذای نیویورک http://news.iran-emrooz.net/index.php?/news1/18858/
16. مصاحبه تلویزیونی حمید دباشی با بی بی سی http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/07/090722_ir88_hunger_strike_ny.shtml
17. نوشته ای از لیلا زند http://forpeace.net/blog/leila-zand/oct-27-speech-enough

عما ل رژيم ، جنايتکاران"لباس شخصي" ولايت "و "رافت" و "عطوفت" بر سرتربت شهدا!!


در گذشت علیرضا داوودی چند ماه پس از آزادی


• علیرضا داوودی دانشجوی چپ دانشگاه اصفهان روز دوشنبه پنج مردادماه و به فاصله چند ماه پس از آزادی از زندان در سن ۲۶ سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت ...

خبرنامه امیرکبیر:

علیرضا داوودی دانشجوی دانشگاه اصفهان روز دوشنبه پنج مردادماه و به فاصله چند ماه پس از آزادی از زندان در سن ۲۶ سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت. داوودی دانشجوی رشته حسابداری دانشگاه اصفهان و سردبیر نشریه دانشجویی خاک و از دانشجویان طیف چپ آزادیخواه و برابری طلب در اصفهان بود. وی طی فعالیت در دانشگاه از تحصیل محروم شده و در ۲۴ بهمن ماه ٨۷ همزمان با بازداشت محمد پورعبدالله در تهران، در شهر شاهین شهر اصفهان بازداشت می شود. هنگام بازداشت مآمورین امنیتی محل زندگی او را مورد تفتیش قرار داده و وسایل شخصی وی را نیز ضبط کردند. داوودی در تاریخ ۵ اردیبهشت ٨٨ با قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد. علیرضا داوودی پس از آزادی از زندان به دلیل شکنجه و آزار روحی و جسمی در زندان، دچار افسردگی شده بود. به گزارش خبرنامه امیرکبیر وی از حدود ۲۰ روز پیش به دلیل مشکلات جسمی و روحی در بیمارستان بستری شده بود که بر اثر ایست قلبی فوت کرد. محمد پور عبدالله دانشجوی رشته شیمی دانشگاه تهران نیز از ۲۴ بهمن ماه در بازداشت و در بند مالی زندان قزل حصار و در شرایط و محیط نگران کننده نگهداری می شود. برای محمد پور عبدالله در تاریخ ۲۰ مهر وقت دادگاه تعیین شده است و او در حال حاضر به صورت بلاتکلیف زندانی است.