۱۳۹۳ مهر ۲۶, شنبه

خمرهای سرخ حزب ایده‌آل کمونیست کشاورزی است درکامبوج، که تنها در ظرف چهار سال توانست کشتن دو میلیون انسان بی گناه و آواره کردن هزاران کامبوجی را در کارنامه خود به ثبت برساند. مهاجرت هزاران کامبوجی به خمرها این امکان را داد تا به تسویه حساب‌های شخصی بپردازند.

http://www.fararu.com/images/docs/000020/n00020697-r-b-005.jpg
خمرهای سرخ حزب ایده‌آل کمونیست کشاورزی است درکامبوج، که تنها در ظرف چهار سال توانست کشتن دو میلیون انسان بی گناه و آواره کردن هزاران کامبوجی را در کارنامه خود به ثبت برساند. مهاجرت هزاران کامبوجی به خمرها این امکان را داد تا به تسویه حساب‌های شخصی بپردازند.
با گذشت هزاران سال از پیشرفت علمی و فرهنگی بشر، ما همچنان شاهد خوی وحشیگری و جنایت در بعضی از تفکرات جنون آمیز در جهت نیل به خواسته های خود خواهانه عده ای قلیل و کشته شدن عده ای کثیر هستیم. اما متاسفانه در هیچ دادگاه معتبری شاهد به مجازات رسیدت بانیان اینگونه جنایات نیستیم. نتایج تحقیق حاکی از آن است که عوامل به روی کار آمدن این حزب خونخوارعبارتند از: اول خستگی مردم از ادامه‌ی جنگ های داخلی و دیگری شعارهای جذاب این حزب بر ضد نظام پادشاهی و در راستای تحقق آرمانهای کشاورزان است.

از پیامبر اسلام(ص) نقل شده که خون هیچ انسانی به ناحق ریخته نمی‌شود، مگر این که سهمی از مسئولیت آن بر عهده قابیل، نخستین فرزند آدم است، که این سنت شوم آدم کشی را در دنیا بنا نهاد ( رسولی محلاتی، 1415 ه.ق ). از زمان آدم ابوالبشر تا عصر معاصر، شاهدیم که همواره عده‌ای از انسانها، در پی خودخواهی، خودکامگی و حسدورزی، عده‌ی بی شماری از هم نوعان خود را به خاک و خون کشیدند؛ که البته در میان جانداران تنها چند گونه از آنها دارای چنین غریزه‌ای هستند. در این میان هستند کسانی که پا را فراتر نهاده و کار را به جایی رسانیدند که کاملا گوی سبقت را از دیگر جانداران ربوده‌اند؛ و در صدد از بین بردن نسل و گونه‌ای از هم نوعان خود به سبب عقاید، نژاد و یا سایر دلایل خود ساخته هستند.
نگاهی به این گونه اتفاقات، که البته در تاریخ بشریت به وفور یافت می‌شود؛ می‌تواند ما را در شناسایی چرایی و چگونگی این وقایع آگاهی دهد تا با حذف این خصایص فاجعه انگیز از زندگی شخصی و اجتماعی، در آینده شاهد چنین فجایعی نباشیم. فجایعی مانند: کشتار بی رحمانه مردم شهرها، پس از اشغال؛ توسط پادشاهانی چون آقامحمد خان، چنگیز، تیمور، اسکندر و...که این در عصرمعاصر، خود را با نسل کشی در رواندا، صربستان، نسل کشی ارامنه و بسیاری از این قبیل بارزتر خود را معرفی کرده است . در ادامه تصمیم دارم تا شما را با یکی از این جنایات که در نوع خود بی بدیل است آشنا کنم. نسل کشی خمر‌های سرخ در کامبوج توسط یک فرقه افراطی شبه کمونیسم.
رژيم خمرهای سرخ در سال ۱۳۵۳ پس از پنج سال جنگ داخلی در کامبوج در جنوب شرقی آسیا به حکومت رسيدند. حدود یک میلیون و هفتصد هزار نفر حدود یک چهارم جمعیت کامبوج بین سال‌های ۱۹۷۵ تا سال ۱۹۷۹ به وسیله رژیم مائویستی خمرهای سرخ در کامبوج کشته شده و یا بر اثر فرسودگی و گرسنگی جان خود را از دست دادند؛ جنایتی که از لحاظ آمار و تعداد کشته شدگان می‌تواند نامزد ثبت در کتاب گینس باشد. در این مقاله سعی شده تا گوشه‌ای از زندگی سران و رهبران این حزب به نمایش گذاشته شود. باشد تا با تفحص در زندگی ایشان، دلایل به روی کار آمدن آن‌ها را از دیده‌ی عبرت بنگریم.
کامبوج
کشوری است در جنوب شرقی آسیا؛ با جمعیتی بالغ بر چهارده میلیون و هشتصد هزار نفر؛ که پایتخت آن شهر پنوم پن[2] می‌باشد. زبان رسمی آن خِمِر[3] است که خط ویژه خود را دارد. دین ۹۶ درصد از مردم این کشور بودایی و واحد پول آن ریــِل است. ۹۰ درصد از مردم آن از تبار خمر، ۵ درصد ویتنامی‌تبار و بقیه از اقوام مختلفند. از نظر جغرافیایی کامبوج بخشی از شبه‌جزیره هندوچین به‌شمار می‌آید و با تایلند، لائوس و ویتنام هم‌مرز است. کامبوج پس از ۱۰۰ سال استعمار فرانسوی ‌ها در سال ۱۹۵۳ به استقلال رسید. نظام سیاسی کامبوج پادشاهی مشروطه است و ریاست کنونی دولت آن را هون سن[4] برعهده دارد که با بیش از ۲۵ سال حکومت، طولانی‌ترین حکومت را در جنوب شرق آسیا داشته‌است. مهاجرت شمار زیادی از ویتنامی‌ها به کامبوج، گسترش بیماری ایدز، فساد اداری و مین‌های به‌جامانده در زمین از مشکلات کنونی سیاسی و اجتماعی کامبوج به‌شمار می‌آیند.
تاریخ معاصر - كامبوج از 1863 تحت الحمايه‌ي فرانسه بود ، و اين وضع به غير از دوران اشغال آن توسط ژاپن در جنگ جهاني دوم تا بازيابي استقلال در 1953 ادامه داشت . در 1955 پادشاه پرنس سيهانوك[5] استعفاء كرد تا دولت فراگير ائتلافي را رهبري كند؛ ولي نتوانست از درگيري كامبوج در جنگ ويتنام جلوگيري كند؛ يا بيم ايالات متحده را از هواداري‌اش از كمونيستها، برطرف سازد. در 1970 وي طي كودتايي به طرفداري آمريكا از قدرت بركنار شد . اين رژيم نظامي مورد حمله‌ي چريكهاي كمونيستي قرار گرفت ، كه در پي ايجاد آرمانشهر خودكفايي كارگري بودند . خمرهاي سرخ سرانجام در 1975 به پيروزي رسيدند . تحت رهبري پول پوت آنان شهر ها را به زور تخليه و حدود دو میلیون نفر از هموطنانشان را قتل عام كردند . در 1978 ويتنام، اين كشور را اشغال كرد و رژيم خمر سرخ را سرنگون ساخت. خصومت ميان دو كشور به خاطر هواداري متقابل هر يك از كشورهاي چين و شوروي شدت يافته بود . پس از خروج سربازان ويتنامي در 1989 نيروهاي مقاومت دولت ائتلافي سه جانبه در تبعيد ( به رهبري پرنس سيهانوك و مشاركت خمرهاي سرخ ) در بسياري از مناطق غربي و جنوبي كامبوج فعال شدند . در 1991 جناح هاي درگير اين كشور با طرح صلحي كه شامل انتخابات آزاد و نظارت سازمان ملل و كاهش تمامي نيروهاي مسلح كامبوج بود موافقت كردند . در 1992 نيروي حافظ صلح بزرگي از سازمان ملل در اين كشور مستقر شد و با مشاركت سازمان ملل در اداره‌ي امور كامبوج موافقت گرديد . ولي زماني كه خمرهاي سرخ عملاً از طرح صلح خارج شدند خشونت بار ديگر شدت يافت .
كودتای« لون نول[6]» در كامبوج و آغاز بی ثباتی این كشور
در سال 1970 ، لون نول وزیر كابینه كامبوج بر ضد پرنس سیهانوك ( پادشاهی كه خود را نخست وزیر می نامید و در مراسم برای مردم ساز می زد ) کودتا و او را از كشور اخراج كرد و در كامبوج نظام جمهوری برقرار ساخت .
لون نول كه در دوران استعمار فرانسه به عنوان یك نظامی استعمار با نیروهای ضد استعمار دكتر هوشی مین در ویتنام جنگیده بود و بعدا تا وزارت دفاع كامبوج بالا رفته بود پس از اعلام جمهوری در كامبوج، كه از هزار سال پیش از آن به صورت پادشاهی اداره شده بود به خود درجه مارشالی داد و چون هوادار آمریكا بود برضد كمونیستهای ویتنام وارد عمل شد. این اقدام لون نول سبب شد كه كمونیستهای كامبوج به نام خمر سرخ بر ضد او به پا خواستند و پس از چند سال مبارزه، وی را به امریكا فراری دادند و در سال 1975 بر جایش نشستند . خمرهای سرخ پول را لغو و طلا را بی ارزش اعلام كرده و به شهر نشینی پایان داده و همه را برای كار تولیدی به روستاها فرستاده بودند؛ كه در این میان جمع كثیری جان دادند. خمرهای سرخ سپس مدعی قسمتی از اراضی ویتنام شدند و دست به تعرض نظامی زدند؛ كه ارتش ویتنام وارد كامبوج شد و خمرها را به منطقه ای در نزدیكی مرز تایلند فراری داد و حكومت تازه ای روی كار آورد كه مورد قبول غرب نبود .
سرانجام پس از خروج نیروهای ویتنام از كامبوج رژیم این كشور راضی به بازگشت سیهانوك و مشاركت در حكومت شد. بعدا نیز خمر سرخ ازهم پاشید ، ولی نا بسامی كه با كودتای لون نول بر كامبوج هندی نژاد مستولی شده كاملا بر طرف نگردیده است. لون نول در نوامبر 1985 در آوارگی در كالیفرنیا ی امریكا درگذشت.
شاهزاده سیهانوک
سیهانوک در سال ۱۹۲۲ متولد شد و بزرگترین پسر پادشاه نورودوم سوراماریت[7]و ملکه کوساماک[8]بود. سیهانوک در مدارس فرانسوی زبان در سایگون و پاریس درس خواند. وی که در سال ۱۹۴۱ توسط دولت تحت کنترل نازی ها در فرانسه به مقام سلطنت کامبوج دست يافت، در سال ۱۹۵۳، جنبش استقلال کامبوج از فرانسه را رهبری کرد.
سیهانوک در سال ۱۹۵۵ به نفع پدرش از قدرت کناره گیری کرد و به عنوان نخست وزیر و هم وزیر خارجه کشورش خدمت کرد. سيهانوک پس از کودتای۱۹۷۰ و نيز در دوران حکومت "خمرهای سرخ " از کامبوج تبعيد شد، اما در سال ۱۹۹۳ با احيای نظام سلطنتی به کامبوج بازگشت. بنابر گزارش آسوشيتد پرس، يک سخنگوی دولت کامبوج با اعلام خبر مرگ سيهانوک گفت که در ساعت ۰۲:۲۵ به وقت محلی در بامداد روز دوشنبه در بیمارستانی در پکن در سن ۸۹ سالگی درگذشت.
خمرهای سرخ
حزب ایده‌آل کمونیست کشاورزی است؛ که ریشه در جنگل های شمال شرقی کامبوج دارد. آن‌ها یک گروه چریکی بودند، که توسط آرمان کمونیستی رانده؛ و از ترس حکومت در حاشیه کشور در جنگل‌ها زندگی می‌کردند.پس از کودتای لون نول، آن‌ها خود را به عنوان یک حزب طرفدار صلح معرفی کرده؛ و موفق به دریافت حمایت روستاییان شدند. آن‌ها مشغول برنامه ریزی گام های لازم جهت تغییر یک جامعه رادیکال کشاورزی بودند. رهبر این جنبش، پل پوت، به تحسین قبایل، در حومه جنگل کامبوج زندگی می کرد. بودیسم، پول و یا آموزش و پرورش رشد کرده بود، و آن‌ها می‌خواستند فلسفه‌ی خود رادر میان ملت رشد دهند.
خمرهای سرخ با در دست گرفتن قدرت تغییرات شدیدی را در جامعه ایجاد کردند به گونه‌ای که جامعه‌ای کاملا کمونیستی و خودکفا ایجاد کنند. آنها حکومت دمکراتیک کامبوج را تاسیس کردند. آنها تمام مردم را به کار منظم و اجباری در مزارع مجبور کردند و مظنونان را مورد شکنجه قرار می‌دادند و یا می‌کشتند. تخمین زده می‌شود که بیش از دو میلیون نفر از اهالی کامبوج طی این دوره کوتاه کشته شده باشند. رهبران خمرهای سرخ تحصیلکردگان در کشور فرانسه بودند و منش حزب کمونیست فرانسه را سرلوحه خود قرار داده بودند. گروه خمر با مفهوم ایدئولوژیک « سال صفر » و هدف گیری گروه‌های بودایی، مسلمان، متفکرین تحصیل کرده در غرب، تحصیل کرده‌های داخلی، کسانی که با کشورهای غربی و یا ویتنام رابطه داشتند، افراد ناتوان و چاق، چینی‌ها، لائوسی‌ها و ویتنامی‌ها سعی در تحمیل نوعی ایدئولوژی پان کامبوجی را پایه ریزی کرد . آنها را در کمپ S-21می‌برد و از آنها بر سر موضعی که بودند بازپرسی به عمل می‌آورد و این بازپرسی در بیشتر مواقع با شکنجه‌هایی مانند کشیدن ناخن با انبرک، خفه کردن تدریجی، کندن پوست بدن و اعدام همراه بود.
در پایان، اختلافات مرزی با ویتنام باعث شد تا آن‌ها نیروهای خود را در سال۱۹۷۸ به مرزهای ویتنام بفرستد. تجاوز نیروهای کامبوج با پاسخ شدید ویتنام مواجه شد و یک سال بعد پنوم پن پایتخت کامبوج در اختیار نیروهای ویتنامی قرار گرفت. حکومت دمکراتیک کامبوج سرنگون شد و حزب کمونیست میانه روی دیگری که طرفدار ویتنام بود جایگزین آن شد.
پل پوت[9]
پل پوت (۱۹۹۸ - ۱۹۲۵) سیاست‌مدار کامبوجی، که جنبش خمر سرخ به رهبری او از ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ بر کامبوج حکم راند. پول پوت که یک مائوئیستبود؛ در سال ۱۹۷۵ با یک کودتا بر علیه سینگهام پادشاه این کشور، قدرت را به دست گرفت؛ ودر مدت ۴سال حکومت خمرهای سرخ، دو میلیون نفر از جمعیت هشت میلیون نفری کامبوج را در کشتزارهای مرگ، در گودال‌هایی که در زمین حفر کرده بودند، به رگبار بسته و سپس همانجا به خاک می‌سپردند. سرنگونی خمرهای سرخ در سال ۱۹۷۹ با حمله ارتش ویتنام انجام گرفت.
سولات سار یا پل پوت، در استان توم در خانواده‌ای نسبتاً ثروتمند، که اصلیتی چینی - کامبوجی داشتند، در سال ۱۹۲۵ به دنیا آمد. در ۱۹۳۵ او خانه را به مقصد یک مدرسه کاتولیک در پنوم پن ترک کرد. از آنجا که خواهرش رئونگ همخوابه پادشاه بود، او می‌توانست گاهی اوقات از قصرها و اماکن سلطنتی دیدن کند. در سال ۱۹۴۷ او موفق به گرفتن ورودی مدرسه سیسوات[10] شد ولی پس از قبولی در ادامه دادن و خواندن درسها ناموفق ماند. همسر آینده اش (خیو پاناری)، خواهرش (لنگ تیریس) و همسر آینده خواهرش (لنگ ساری[11]نیز در آن مدرسه حضور داشتند. پس از اینکه پل پوت بورس تحصیلی مدرسه قبلی اش را به دست آورد، تصمیم گرفت به رشته‌ای فنی برود و بورس تحصیلی‌اش، او را راهی فرانسه کرد. بین سالهای ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۳ او به کالج ای اف آر در پاریس مشغول تحصیل در رشته الکتریسیته رادیویی شد و در همین ایام نیز با تشکیلات بین‌المللی کارگری که به ساخت پل در یوگسلاوی می‌پرداخت، همکاری کرد. پس از به رسمیت شناختن ویتنام توسط شوروی سابق (سال ۱۹۵۰)تشکیلات کمونیستی فرانسه دلایل استقلال ویتنام را دستمایه خود قرار داد. تشکیلات کمونیستی فرانسه و به ویژه سیاست‌های ضد استعماری آن بسیاری از جوانان کامبوجی را تحت تاثیر قرار داد که پل پت یکی از اینها بود.
در سال ۱۹۵۱ او به سلولهای مخفی کمیته کمونیستی فرانسه پیوست؛ که به دایره مارکسیستی[12]معروف بود. این دایره، کنترل کامبوجی زبانان را در آن واحد به دست گرفت و تاثیر بسیار زیادی بر آنها گذاشت. در چند ماه، پل پت موفق شد که به عضویت کمیته نیز در بیاید.
فیلیپ شورت تاریخدان در مورد او می‌گوید: تحصیلات نامطلوب پل پوت برایش به عنوان یک مزیت آشکار تلقی می‌شد؛ زیرا کمیته کمونیسی فرانسهکه به نوعی ضد عقلانیت بود و اعضایش را روستاییان بی سواد و مردم کم سواد تشکیل می‌دادند؛ برای او نقطه رواج یک رهبری کارگری (پرولتاریا[13]) را ترسیم می‌کرد که خودش برای خودش طرح آن را می‌ریخت و به گمان خودش نیز پیرو اندیشه‌های مارکس این کار را انجام می‌دهد. پس از ناکامی در نمره گرفتن، در سه سال متوالی در سال ۱۹۵۴ او را مجبور به برگشت به کامبوج کردند. او یکی از اولین اعضا دایره مارکسیستی بود که به کامبوج باز می‌گشت و به عنوان کارشناس دولتی به او وظیفه ارزیابی گروه‌های یاغی کامبوج که بر علیه دولت می‌جنگیدند را دادند. در سال ۱۹۵۴ منطقه شرقی کامبوج به دو تکه تقسیم شد. براساس معاهده صلح ژنو در همین سال مقرر شد که ویتنامی‌ها نیروهای خود را باید از کامبوج خارج سازند و بعد از این یکی از گروه‌ها به همراه ویتنامی‌ها به ویتنام رفت و بعدها همین افراد به عنوان نیروهای کادر نظامی ویتنامدر جنگ آزادی کامبوج شرکت کردند و گروه دیگر که شامل پل پوت می‌شدند، همان موقع به کامبوج بازگشتند. پس از استقلال کامبوج که توسط معاهده ژنو به دست آمده بود، جناهای چپ و راست بر ضد هم وارد میدان شدند و جنگ داخلی برای تصاحب قدرت در کامبوج در گرفت؛ و سپس انتخابات تقلبی در سال ۱۹۵۵ بسیاری از چپهای کامبوج را از به دست آوردن قدرت به شیوه قانونی نا‌امید کرد. البته کمیته کمونسیتی نتوانست به خاطر ضعف‌هایی که حزب دارد، عملیات‌های شورشی را در آن زمان دنبال کند. در سال ۱۹۵۶ نیز با پونا‌ری ازدواج کرد.
سال‌های شورش( ۱۹۶۸،۱۹۶۲ )- در ژوئن سال ۱۹۶۲ دولت کامبوج بسیاری از رهبران چپ را پس از انتخابات مجلس مورد تعقیب قرار داد . پیرو آن بسیاری از روزنامه‌های وابسته به این جناح نیز بسته شدند که تمام این اعمال باعث بسته و تنگ شدن فضا برای جنبش کمونیست‌ها شد. در ژوئیه۱۹۶۲ نیز گروه‌های زیر زمینی کمونیستی دستگیر و در جریان حبسشان همه کشته شدند. همه این کشتارها و زندانی ها، باعث شد پل پوت به رهبری حزب کمونیست برسد. در دیدار حزبی سال ۱۹۶۳ که هشت نفر از اعضا اصلی گرد هم آمده بودند؛ او را به دبیر کمیته اصلی حزب برگزیدند. پس از آن سال که نامش در لیست چپها گنجانیده شد، مجبور به مخفی شدن شد؛ و برای این کار به مرز کامبوج و ویتنام رفت تا مخفی گردد و در عین حال با ویتنامی‌های کمونیست بر علیه ویتنام جنوبی بجنگد .
در اوایل سال ۱۹۶۴ ویتنام را ترغیب کرد تا به کامبوجی‌های کمونیست یاری برساند و آنها را در کمپ‌های ویتنام اسکان دهد. در همان ایام بود که کمیته کمونیستی تصمیم به انجام عملیات شورشی گرفت و اندیشه‌های خمر سرخ نیز در همین ایام در مرزهای ویتنام و کامبوج شکل یافت. اما حزب به زودی به دو دسته تقسیم شد که دلیل این جدا شدن مارکسیست‌ها بودند. این مارکسیست‌ها بیشتر از مردم روستایی و بی سواد تشکیل می‌شدند.
پل پوت همچنین با ایده‌های رایج بودائیسم و در آمیختن آنها با کمونیسم یک جریان غیر معمول را بنیان گذاشت؛ که بعدها نیز در جریان کشتارها، ضعف فلسفی و عقلانی این جریان بیش از پیش پدیدار گشت . پس از موج جدید سرکوبی توسط پادشاه سیهانوک در سال ۱۹۶۵ ایده‌های خمر سرخ به سرعت رشد کرد و بسیاری از معلمان و شاگردان، شهر را ترک کردند تا به جنبش بپیوندند. در آوریل ۱۹۶۵ پل پوت به شمال ویتنام برگشت؛ تا برای خیزش کامبوج یاری طلب کند. ولی ویتنام شمالی از هر گونه پشتیبانی از خیزش امتناع کرد؛ زیرا در آن زمان با دولت وقت کامبوج موافقت نامه‌هایی را به امضا رسانده بود. سیهانوک به ویتنام شمالی اجازه داده بود که برای جنگ علیه ویتنام جنوبی از خاک کامبوج استفاده کند. پس از بازگشت او در سال ۱۹۶۶ یک کمیته اضطراری را ترتیب داد که در آن تصمیمات مهمی گرفته شدند که نام کمیته را به کمیته کمونیستی کامبوج تغییر داد؛ و در عین حال بسیاری از اعضا دون پایه حزب نیز از بسیار از تصمیمات با خبر نشدند.
در اوایل سال ۱۹۶۶ نزاعی بر سر قیمت برنج تعیین شده توسط دولت و روستاییان در گرفت . در جریان همین نزاع پل پوت را دستگیر شد؛ ولی نتوانستند مدارک محکمی فراهم کنند و به ناچار او را آزاد کردند. پس از آن در سال بعد جنبشی میهن پرستانه را سرپرستی کرد و سپس با توسل به رهبران مستبد و رهبران طرفدار سوسیالیسم، توانست بسیاری از روستاییان را نیز جذب حزب کند .
به‌قدرت‌رسیدن - پیشبینی می‌شد که بیش از ۱۵۰۰ نفر، به حزب ملحق نشوند؛ ولی هنوز این مزیت باقی بود که بسیاری از روستاها از حزب طرفداری می‌کردند. سپس هنگامی که سلاح‌های اندکی فراهم شد، دیگر کسی نمی‌توانست جلوی یاغیگری افراد را در دوازده منطقه از نوزده منطقه کامبوج بگیرد. در سال ۱۹۶۹ کمیته مرکزی تصمیم گرفت که پروپاگاندای خود را عوض کند. پروپاگاندای اصلی حزب تا آن موقع تبلیغات ضد پادشاه بود ولی پس از تجدید نظر در آن، تبلیغات را به سوی جناح راست و رابطه کامبوج و آمریکا نشانه گیری کردند. راه پیشرفت پل پوت و گروه خمرهای سرخ با تغییرات سال ۱۹۷۰ هموار شد. و چیزی نگذشت که اوضاع از دستان پلیس و دولت خارج شد و شورشی‌ها هر دو سفارت خانهویتنام شرقی و غربی را اشغال کردند و این جریان مقدمه‌ای برای خروج ویتنامی‌ها از کامبوج شد. پس از این اتفاق، ویتنام شمالی پادشاه کامبوج را به چین فرا خواند؛ تا همراه پل پوت در مورد رسیدن به یک افق مشترک حرف بزنند. سپس ویتنام شمالی به دنبال تغییر حکومت در کامبوج پیش رفت؛ و برای همین پل پوت که دیگر مانعی برای دستیابی به منابع ویتنام برای مقابله با دولت نداشت، را آزاد گذاشت و هر چه می خواست را در اختیارش قرار می‌داد. البته در زمان مذاکره، هم پادشاه و هم پل پوت در پکن بودند؛ ولی نه دولت ویتنام و نه چین، هیچ کدام را از وجود دیگری آگاه نکرد؛ و به این ترتیب هیچ صلحی صورت نگرفت.
اوایل مارچ سال ۱۹۷۰ جنگ بزرگی بین نیروهای ویتنام و نیروی نظامی کامبوج رخ داد؛ که طی آن نزدیک به ۴۰,۰۰۰ سرباز ویتنامی به سرعت خاک کامبوج را اشغال کردند؛ در این جنگ پل پوت نقش بسیار ناچیزی را ایفا می‌کرد. در اکتبر همان سال پل پوت کمیته‌ای را تشکیل داد و در مورد جلوگیری از حمله‌های دیگر خارجی‌ها به کامبوج در آن صحبت کرد؛ و همین امر، کم کم پایه‌های ضد ویتنامی و خودکفایی به هر هزینه‌ای، که ایدئولوژی‌های پل پوت برای آن ارزش قائل بودند، را تامین می‌کرد؛ که البته باید به کمک‌های مالی ( سالیانه پنج میلیون دلار ) چین به او نیز در این جا اشاره کرد .تا سال ۱۹۷۳ گروه خمرهای سرخ، تحت نظر پل پوت توانست دو سوم خاک کامبوج را تصرف کند؛ و همچنین نیمی از مردم کامبوج نیز از او حمایت می‌کردند. در اواخر همان سال تصمیم مهمی را اتخاذ کرد؛ که به موجب آن پایتخت را تحت محاصره قرار ‌دهند؛ و ارتباطش را با محیط بیرون قطع ‌کنند؛ و تصمیم بعدی اش، تحت فشار قرار دادن مردم برای ترک شهر و پیوستن به گروه خمر و یک سری پاکسازی‌های اولیه بود. در همان موقع اقلیت مسلمانان چام، برای مقابله با گروه خمر سرخ به میدان آمد؛ تا از نفوذ بیشتر آنها جلوگیری کند؛ ولی همه دستگیر، کشته و یا به دست شکنجه گران سپرده شدند .
وقتی نیروهای خمر شهر کاراتی [14]را در سال ۱۹۷۱ تصرف کردند، تصمیم داشتند از تصویر نمادینی که برای شهرهای کمونیستی خود تصورکرده بودند استفاده و شهر را به آن صورت در بیاورند؛ ولی هیچ گاه موفق نشده بودند، برای همین در یک اقدام، یکباره پل پوت تصمیم گرفت مردم شهر را به روستاها و نواحی خارج شهر بفرستد؛ تا در کاشت و تولید محصولاتی مانند برنج همکاری کنند و در مزارع اشتراکی کار کنند . در همان ایام خمرهای سرخ و پل پوت، از جانب ۶۳ دولت جهان به عنوان دولت اصلی کامبوج به رسمیت شناخته شده بودند؛ و همچنین موضوعی مطرح شد که طبق آن صندلی سازمان ملل کامبوج را به خمر سرخ دادند.
در سال ۱۹۷۴ با جمع شدن اعضاءکمیته، سه تصمیم مهم اتخاذ شد :
اول : تخلیه شهرها و بردن مردم به حاشیه شهرها
دوم : انتشار پول بیشتر
سوم : موافقت با دور اول کشتارها
در سال ۱۹۷۴ پل پوت، با سران یکی از بزرگترین احزاب کامبوج، که نامش پراسیت [15]بود، تصفیه حساب کرد و توجیهش برای این کاراین بود که باید تمام دشمنان را نابود کرد. همچنین لیستی را تهیه کرده بود که طبق آن نام هر که در لیست ذکر می‌شد، می بایست کشته شود. پس از پایان سال ۱۹۷۵ و پس از مذاکرات بیهوده دولت با پل پوت، بلاخره دولت توان مقابله را از دست داد و سقوط کرد .
کامبوج دمکراتیک (۱۹۷۵-۱۹۷۹ )- بلاخره نیروهای خمر سرخ توانستند در ۱۷ آوریل سال ۱۹۷۵ پایتخت کامبوج را تسخیر کنند. پل خودش را برادر شماره یک خواند؛ و بلاخره در این زمان بود که نام خود را « پل پوت » گذارد؛ که بر گرفته از نیروهای نهفته سیاست مداری ( Politique potentielle ) بود.
دولت جدید شکل گرفت و خی سامفان به عنوان نخست وزیر برگزیده شد؛ ولی چیزی نگذشته بود که پل پوت در ژانویه سال بعد او را مجبور کرد تا این پست را به او واگذار کند؛ و قرار گرفتن در قدرت پایه ظهور دیکتاتوری به نام پل پوت و کشتارهای وسیع در کامبوج شد. در همان سال نیز قانون اساسی نیم بندی برای اداره کشور تصویب گشت. اسم کشور نیز به طور رسمی به جمهوری کامبوج تغییر نام یافت . او افراد را به سه گروه تقسیم کرده بود، گروه اول افراد کاملاً راست، گروه دوم کاندیدها و گروه سوم ذخیره‌ها؛ که گروه سوم را به منظور نابودی و کشتار، لیست برداری می‌کردند؛ و پیوسته از رادیوی سراسری کامبوج ادعا می‌کردند که تنها برای دوباره سازی مزارع اشتراکی به تعداد یک میلیون و یا دو میلیون نیاز است و بقیه بیهوده زندگی می‌کنند و ضرب المثل معروف خود پل پوت، نگهداری تو هیچ نفعی ندارد، نابودی تو نیز هیچ ضرری ندارد؛ نیز بوی غلیظی از کشتار را به مشام همه می رساند.
صدها هزار از مردم کامبوج که تحت نام ذخیره‌ها، طبقه بندی می‌شدند؛ در مزارع مرگ با دست خودشان قبرهای دسته جمعی شان را می‌کندند و سپس سربازان پل پوت آنها را با اشیاء فلزی، پتک و چکش می‌زدند تا بمیرند و یا گاهی نیز همان طور زنده زنده بر روی آنها خاک می ریختند .آنها همچنین تمام گروه‌های اقلیتی و مذهبی را به همین ترتیب کشتند و یا مجبور به یادگیری زبان و رسم‌های خودشان کردند . مدرسه‌ها و تحصیل را ممنوع کردند؛ و مالکیت همه چیز اشتراکی شد. کودکان را با تلقینات کمونیستی بزرگ می‌کردند؛ و حتی فراهم کردن غذا و اعمال خصوصی افراد نیز اشتراکی گشته بود؛ تحصیل کرده‌ها و صاحب مشاغل را نیز به جرم داشتن همکاری با دولت قبلی کشتند. حکومت هیچ گونه انتقادی را قبول نمی‌کرد و به طور واضح حکومت پل پوت یک جنون عمیق در قرن بیستم بود.
مرگ
در شب ۱۵ آوریل ۱۹۹۸ رسانه صدای آمریکا ( که پل پوت بسیار به گوش دادن آن علاقه داشت ) خبرداد که اعضا گروه خمرهای سرخ با فرستادن پل پوت به دادگاه جنایت علیه بشریت موافقت کرده اند . براساس گفته‌های همسر پل پوت، او را وقتی که منتظر انتقال به جای دیگری بود، در رختخواب مرده بود پیدا کردند، وشایدکه مرگ او بر اثر سکته قلبی بوده است . دولت کامبوج درخواست کرد که جسد را وارسی کرده و از دلیل اصلی مرگ او سر در بیاورد و چند روز بعد جسدش را در منطقه خمر سرخ سوزاندند. و این در حالی بود که بسیاری گمان کردند که او را وادار به خودکشی و یا مسموم کرده اند.
نسل‌كشی خمر سرخ در كامبوج
روز نوزدهم آوریل سال 1975، پنوم‌پن پایتخت كامبوج كه از مدت‌ها پیش از آن، در محاصره‌ی نیروهای خمر سرخ بود، سقوط كرد و خمرها به رهبری پل‌پوت وارد این شهر شدند. خمرهای سرخ در طول چهار سال حكومت بر كامبوج، جنایت‌های بی‌بدیلی را در این كشور رقم زدند. كشتار دومیلیون كامبوجی و آواره كردن میلیون‌ها نفر دیگر و ظلم وحشیانه‌ای كه این گروه كمونیست در كامبوج آفریدند، در تاریخ معاصر جهان همواره ثبت و ضبط خواهد بود. مهاجرت ده‌هاهزار كامبوجی به خمرهای سرخ امكان داد، به تصفیه حساب پرداخته و صدها هزارنفر را به عنوان همكاری با آمریكا به قتل برسانند. دامنه جنایات خمرها به حدی بود كه گزارش‌ها، نسل‌كشی در این كشور را تأیید كردند.خانه‌های مردم آتش زده شد. اموال آن‌ها به غارت رفت و صدهاهزارنفر بدون آن‌كه گناهی كرده باشند، كشته شدند. میلیون‌ها كامبوجی از ترس خمرهای سرخ به شالیزارها، جنگل‌ها و كوه و دشت پناه بردند؛ كه در این میان صدهاهزارنفر از گرسنگی و بیماری كشته شدند. نظامیان سابق شقه‌شقه شدند. روحانیون، كارمندان دولت، روشنفكران، اساتید دانشگاه و كسبه، و هیچ‌كس و هیچ طبقه‌ای مشمول عفو قرار نگرفت.
اواسط آوریل، قشون خمرهای سرخ درمیان شادی و سرور مردم به پایتخت كامبوج وارد شدند. شادی مردم به خاطر پیروزی خمرها نبود. آنها از 5 سال جنگ داخلی به تنگ آمده بودند و فكر می‌كردند با پیروزی یكی از طرفین، صلح و آرامش برقرارخواهد شد. دیری نپایید كه سپاهیان خمرهای سرخ به امید ساختن یك آرمانشهر كامل كمونیستی، مردم را از شهرها راندند؛ چون اعتقاد داشتند كه پاكی و صداقت را تنها می‌توان در دهات و مزارع كشاورزی تعمیم داد، نه درشهرهای به گناه آلوده. خمرها از همان آغاز كار ارزش طلا و هرگونه پول را لغو كرد؛ و شهرنشینان و كسانی را كه به كارهای خدماتی می‌پرداختند، مفت‌خور و زالوی جامعه اعلام کرد و برای كشاورزی كردن روانه روستاها ساخت؛ كه ظرفیت كافی برای پذیرش این جمعیت را نداشت و امكاناتشان بسیار محدود بود؛ به همین سبب بسیاری از آنان جان سپردند.
پایان کار - نظام خمرهای سرخ با همه انتقادی كه از آن می شد، تا 1979 و تا روزی كه ویتنام از آن حمایت می كرد دوام یافت، ولی از روزی كه نسبت به اراضی ویتنام تعرض كرد؛ كار را برخود دشوار ساخت و به همان گونه كه با كمك ویتنام پیروز شده بود، به دست ویتنام نیز شكست خورد؛ نخست پنوم پن و سالها بعد همه قلمرو خود را از دست داد. با پایان حکومت خمرها در 1979 تا سال 1998 جنگ داخلی دامنگیر این کشور شده بود. سازمان ملل بودجه ای معادل ۳۵۶ میلیون دلار، برای تامین هزینه روند برگزاری محاكمه رهبران خمرهای سرخ (كه سه سال پیش بینی شده)، اختصاص داد. این در حالی است كه گمان می فت این روند به زمانی بیشتر از سه سال نیاز دارد. در طول روند محاكمه ممكن است برخی از آنان به دلیل كهولت سن فوت كنند. آنهایی هم كه زنده می‌مانند، برای تحمل جلسات فشرده دادگاه بسیار ضعیف و ناتوان هستند.
در سال 1997 حکومت وقت کامبوج از سازمان ملل متحد مساعدت در جهت تأسیس دادگاهی را جهت تعقیب رهبران ارشد خمرهای سرخ درخواست نمود. در سال 2003 موافقتنامه منعقده میان دولت کامبوج و سازمان ملل، نحوه مساعدت و مشارکت جامعه بین المللی در شعبه های فوق العاده مشخص نمود. دادگاه مستقل از کامبوج و ملل متحد و ترکیب از مشارکت بین المللی است که در آن استاندارهای بین المللی اعمال خواهند شد. ضمن این که قوانین کامبوج نیز در این دادگاه قابل اجراست و مقر دادگاه نیز در کشور کامبوج قرار دارد. قضات دادگاه 5 نفر هستند که 3 نفر از کامبوج که ریاست دادگاه نیز بر عهده یکی از آنهاست و 2 نفر دیگر قضات از سایر ملیت های هستند. فاصله زیادی كه از زمان وقوع جنایات خمر های سرخ در كامبوج تا زمان برگزاری دادگاه آنان وجود دارد، یك مشكل دیگر محسوب می شود. بسیاری از متهمان و شهود اكنون جزئیات حوادث سه دهه پیش را در كشورشان از یاد برده اند و بدین ترتیب به تردید ها در مورد صحت و درستی چنین مداركی در جریان برگزاری دادگاه دامن زده اند. قرار بود این دادگاه در دهه ۸۰ برگزار شود، اما در كوران اختلاف نظر ها میان آمریكا با سایر كشور ها بر سر به رسمیت شناخته شدن خمر های مستقر در جنگل كه از سوی دولت تحت حمایت ویتنام در سال ۱۹۷۹ طرد شدند، به فراموشی سپرده شد.
نوآن چیا، موسوم به برادر شماره دو (چون نفر دوم در قدرت بعد از پل پوت بود)، در روز نوزدهم سپتامبر سال جاری به اتهام جرائم جنگی و جنایت علیه بشریت دستگیر شد. وی که در سال 1998 از عضویت خمرهای سرخ درآمده بود توسط هون سن[16]، نخست وزیر کامبوج عفو شد. در دسامبر 2002 نیون چا [17]به دادگاه احضار شد؛ تا به جای سام بیت[18]، یکی از ژنرال های خمرهای سرخ که به خاطر دادن دستور آدم ربایی و کشتن سه جهانگرد غربی در سال 1994 حبس ابد را می گذراند، شهادت دهد.
براساس اخبار منتشره از سوی مرکز خبر ملل متحد دادگاه کامبوج موسوم به شعبه های فوق العاده در دادگاه های کامبوج[19] در تاریخ 26 جولای 2010 اولین رأی خود را صادر نمود. آقای داچ[20] از سوی شعبه رسیدگی کننده، به جرم ارتکاب جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت به 35 سال زندان محکوم شد. شخص مزبور رئیس کمپ بد نام S-21 موسوم به Tuol Sleng بود که در اواخر دهه 1970 کامبوجی‌های بسیاری را به طور غیر قانونی، تحت شرایطی غیر انسانی و اقداماتی چون کار اجباری بازداشت نموده و آنها را شکنجه و سپس اعدام می کرد. بر اساس اخبار منتشره درسایت دادگاه کامبوج، وی بدون وقفه و تا حد امکان فعالیت کمپ S-21 را استمرار بخشیده تا بدین شکل وفاداری بی چون و چرای خود را به مقام مافوق خویش اعلام نماید. شعبه رسیدگی کننده احراز نموده که وی نه تنها در اجرا بلکه در توسعه رویه حزب کمونیست کامبوج فعالانه مشارکت داشته است.
گفته شده زندانیان کمپ S-21 حداقل حدود 12272 بوده اند که بازداشت و سپس اعدام شده اند، اما شعبه رسیدگی کننده معتقد است که شمار قربانیان فراتر از این رقم استشعبه مزبور همچنین تصمیم گرفت تا به جای مجازات حبس ابد، به دلیل همکاری متهم با دادگاه، پذیرش مسوولیت خویش و بازپروری احتمالی وی و سایر عوامل، مجازات کمتری را صادر نماید. ضمن این که به دلیل بازداشت غیر قانونی وی طی سال های 1999 و 2007، پنج سال از مجازات وی به دلیل تحول مدت مذکور در باز داشت، کسر می‌گردد. در طول رسیدگی که از مارس سال گذشته تا نوامبر (72 روز) ادامه داشت، اظهارات 24 شاهد، 22 عضو جامعه مدنی و 9 کارشناس استماع شد. بیش از 28000 نفر نیز از طریق سالن عمومی رسیدگی را دنبال می کردند. قضات تحقیق ممکن است قرار یا کیفرخواست مشابهی را برای 4 نفر از سران رژیم خمرهای سرخ، در پایان سال جاری صادر نمایند.با ا این وجود و پس از گذشت بیش از سی سال از جنایات خمرهای سرخ، بسیاری از مردم كامبوج همچنان به دنبال افراد خانواده شان كه در دوران حكومت خمرها ناپدید شده‌اند می گردند.
نتیجه گیری
خمرهای سرخ حزبی کمونیستندکه می‌خواستند با در دست گرفتن قدرت، تغییرات شدیدی را در جامعه ایجاد کنند به گونه‌ای که جامعه‌ای کاملا کمونیستی و ایده‌آل بوجود آورند. در طول تاریخ نخبگانی در جامعه زندگی می‌کردند که با افکار منحرف و شخصیتی کاریزما ، از سادگی عوام سوء استفاده کرده و در جهت نیل به آرمانهای خود، مسبب جنایات فجیعی در جامعه بشریت می‌شدند. پس از گذشت تنها چهار سال، قریب به دو میلیون انسان بی گناه در خون خود غوطه‌ور شدند تا خمرها بتوانند به آرمانشهر خود دست پیدا کنند.
نکته اینجاست که چگونه این حزب توانست با اینگونه تفکرات به قدرت برسد؟ آیا سرخوردگی مردم از جنگ داخلی، ساده لوحی و عوام فریبی ویا دست‌های همواره پنهان دول استعمارگر عاملین این اتفاقات هستند. اگر به شخصیت‌های خون ریز تاریخ بنگریم و در زندگی خصوصیشان کنکاش کنیم؛ آثار نوعی سرخوردگی، وتاثیرات منفی اجتماعی وهم زمان آشنایی با افراد و گروه‌های منحرف، و دارای هدفهای سودجویانه ، ما را به این نکته سوق می‌دهد که آیا می‌شد که این اتفاقها نمی‌افتاد؟ و آیا می‌شود روزی برسد که مقامی و یا جایگاهی باشد که منصفانه و به دور از تعاملات حزبی و گروهی و غیره، حق مظلومین را از ظالمان بگیرد؟ در هر حال به این نتیجه خواهیم رسید که این ما مردم هستیم که با بالا بردن سطح آگاهی و شعور اجتماعی خود می‌توانیم از به قدرت رسیدت این تفکرات معیوب در جامعه جلوگیری کنیم؛ این تفکرات حاکم بر جامعه است که سبب سوء استفاده برخی افراد می‌شود. واین خود ماییم که نباید مظلوم بمانیم و مورد ظلم عده‌ای دیگر قرار بگیریم. تاریخ را ما میسازیم، نه تاریخ نویسان.
منابع
1 . پارس، 5 مرداد 1389، صدور اولین رای دادگاه کامبوج، www.internationallaw.blogfa.com، مهر 91
2. فرارو، ۳۰ آبان ۱۳۹۰، دادگاه سه عضو ارشد خمر‌های سرخ در کامبوج ، fararu.com، مهر 91
3. ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد، پل پوت، 29 August 2008 ، en.wikipedia.org، مهر 91

[2] . Phnom-Penh
3. Khmer
[4] . Hun Sen
[5] Sihanouk
[6] .Lon Nol
[7]. Nvrvdvm Svramaryt
[8]Kvsamak
[9] .Pol Pot
[10] Sysvat
[11] Lang Sari
[12] Cercle Marxiste
[13]Proletariat
[14]Karat
[15]Prasyt
[16]Hun Sen
[17]Neon Cha
[18] .Sam bit
[19] The Extraordinary Chambers in the Courts of Cambodia
[20] Duch(Kaing Guek Eav)