۱۳۹۲ فروردین ۳۱, شنبه


فاسد کردن مدیران چینی، شیوه دلالان افعی شده مافیای نفتی ایران

با توجه به تبدیل ایران به بهشت دلالان نفتی در سال های اخیر، دلالان نفتی در کمال وقاحت اقدام به تاسیس شرکتهای دلالی به صورت رسمی با مشارکت مدیران چینی می کنند که نمونه ای از این مشارکت را در شرکت دلالی هوا کیش میان مدیر چینی و دلالان بدنام ایرانی مشاهده می کنیم.
در ادامه افشاگریهای بازتاب علیه مافیای نفتی، یکی از شیوه های پیچیده دلالان بدنام برای تضمین کردن معاملات خود که با استفاده از آلوده کردن مدیران چینی و پرداخت رشوه به آنها انجام می شود، مورد بررسی قرار می گیرد.

به گزارش خبرنگار «بازتاب»، پیش از روی کار آمدن دولت احمدی نژاد و در زمان دولت های سازندگی و اصلاحات، قراردادهای نفتی بزرگ کشور و خرید تجهیزات پیشرفته نفتی از شرکت های بزرگ و دست اول اروپایی و آمریکایی انجام می شد. اما در سالهای اخیر هم بر اثر سیاستهای دولت و هم به دلیل تحریم، معامله با شرکتهای درجه اول نفتی جهان تقریبا متوقف شده و جای خود را به خرید از شرکتهای درجه دوم و سوم نفتی چینی داد.

در شرایط قبلی به دلیل وجود تحریمهای سبک و بی میلی شرکتهای درجه اول نفتی دنیا برای کار در ایران، حضور دلالان در معاملات نفتی تقریبا گریزناپذیر بود.


دلال نفتی در قبال دریافت پورسانتی بین یک تا 5 درصد قرارداد، وظیفه جوش دادن معامله را بر عهده می گرفت و در این راستا مبالغی را نیز به عنوان هزینه عقد قرارداد میان مدیران ایرانی و اروپایی پرداخت می کرد.

اما با خارج شدن شرکتهای بزرگ از معاملات نفتی با ایران و جایگزینی آنها با شرکتهای چینی، عملا فلسفه حضور دلالان در معاملات نفتی زیر سوال رفت. چرا که در معامله با چین، نه تنها ایران تحریم نبود، بلکه ده ها میلیارد دلار از پول نفت برای پشتوانه فاینانس و پرداخت چنین معاملاتی در چین بود و سیاست دولت چین تشویق شرکتهای چینی به معامله و فروش کالا و تجهیزات به ایران بود و به دلیل دولتی بودن اکثر شرکتهای چینی، هیچ بهانه ای برای خودداری از فروش تجهیزات به ایران وجود نداشت.

با این حال، در سالهای اخیر نه  تنها بازار دلالی در معامله با شرکتهای چینی سرد نشده است، بلکه داغتر نیز شده و درصد پورسانت دلالان هم افزایش یافته است.

دلالان بدنام نفتی، علاوه بر آن که با برقراری ارتباط با مدیران نفتی و برخی عناصر امنیتی در داخل، برای خود پشتوانه و شریک سازی می کنند، برای وادار کردن مدیران چینی به انجام معاملات از طریق آنان، این مدیران دولتی را آلوده می کنند و با پرداخت درصدی از پورسانت به آنان، موجب می شوند این مدیران چینی کلیه قراردادها را به سمت این دلالان سوق دهند و عملا آنها را جایگزین کانالهای رسمی معامله با دولت کنند.

با توجه به تبدیل ایران به بهشت دلالان نفتی در سال های اخیر، دلالان نفتی در کمال وقاحت اقدام به تاسیس شرکتهای دلالی به صورت رسمی با مشارکت مدیران چینی می کنند که نمونه ای از این مشارکت را در شرکت دلالی هوا کیش میان مدیر چینی و دلالان بدنام ایرانی مشاهده می کنیم.


جالب اینجاست که دلالان مذکور، علاوه بر تاسیس شرکت با مدیران شرکت چینی CPTDC ، اقدام به واریز پولهای هنگفت که سهم این مدیران از قراردادها بوده، به حساب این مدیران چینی در هنگ کنگ می کنند که نمونه آن، واریز مبلغ 500 هزار دلار از سوی رضا طباطبایی و مراد شیرانی به حساب «فن شیهانگ»، مدیر چینی ارشد سازنده دکل های حفاری می باشد.


گفتنی است، این شرکت چینی تا کنون بیش از دو میلیارد دلار دکل آبی خشکی به شرکت حفاری شمال متعلق به بنیاد مستضعفان فروخته است و همچنین به شرکتهای نفتی دولتی دیگر ایران نیز بیش از یک میلیارد دلار تجهیزات نفتی فروخته است که مجموع کمیسیون این قراردادها بالغ بر یکصد میلیون دلار بوده است که میان این دلالان و مدیران چینی تقسیم شده است.

آلنده با اسلحه‌ای که فیدل کاسترو به او هدیه داده بود، خودکشی کرد
آلنده؛ خودکشی با اسلحه کاسترو
ایرانی: «راه من از اینجا به گورستان ختم می‌شود.» این را سالوادور آلنده در اولین جلسه هیات دولت در سال ۱۹۷۰ گفت؛ سه سال بعد در ۱۱ سپتامبر سال ۱۹۷۳ کودتاچیان به رهبری ژنرال آگوستو پینوشه به کاخ ریاست جمهوری شیلی یورش بردند، یورشی که هم بر عمر دولت سوسیالیست شیلی مهر پایان زد و هم بر عمر رئیس دولت. اما تحقیقاتی که پس از ۳۸ سال با نبش قبر آلنده انجام شد، معمای مرگ او را از پرده ابهام به‌درآورد. او برخلاف آنچه تاکنون تصور می‌شد نه در جریان حمله کودتاچیان و اصابت توپ به کاخ ریاست جمهوری که بر اثر خودکشی جان باخته است.

گزارش‌ها و عکس‌های به جا مانده از کودتای شیلی نشان می‌دهند، آلنده برای دفاع از کاخ ریاست جمهوری شخصا اسلحه در دست گرفته و همراه با محافظان و نظامیان طرفدار دولت در برابر کودتاچیان مقاومت کرده است. با بمباران کاخ و هجوم تانک‌ها، اقامتگاه آلنده توسط نیروهای پینوشه تسخیر و دوران ۱۷ ساله‌ سلطه‌ دیکتاتوری بر شیلی آغاز شد.

به گزارش دویچه وله، پزشکانی که جسد رئیس جمهور وقت شیلی را معاینه کردند علت درگذشت او را خودکشی اعلام کرده بودند، این تشخیص از سوی برخی از همکاران و مشاوران نزدیک او که در زمان کودتا در کاخ حضور داشتند نیز تایید شده بود. با این همه بسیاری از طرفداران سالوادور آلنده خودکشی او را هرگز باور نکردند و بر قتل او به دست کودتاچیان اصرار داشتند.

خشونت حکومت پینوشه زمینه‌ مناسبی فراهم می‌کرد تا روایت قتل رهبر حزب سوسیالیست شیلی برای عده‌ای باورپذیر باشد. بنابر گزارش‌ها تا سال ۱۹۹۰ که کودتاچیان بر سر قدرت بوده‌اند بیش از ۳۰۰۰ نفر از مخالفان به قتل رسیدند و ده‌ها هزار نفر زندانی و شکنجه یا مجبور به مهاجرت شدند. پس از گذشت ۲۱ سال از پایان دوران پینوشه هنوز بسیاری از پرونده‌های نقض حقوق بشر و جنایت‌هایی که در دوران او انجام شده، مفتوح است. دستگاه قضایی شیلی از ابتدای سال جاری میلادی بررسی مجدد حدود ۷۳۰ پرونده مربوط به سال‌های ۱۹۷۳ تا ۱۹۹۰ را آغاز کرده است که یکی از این پرونده‌ها مربوط به چگونگی مرگ آلنده بوده است.

مقام‌های قضایی شیلی دو ماه پیش مجوز نبش قبر آلنده را صادر کردند تا گروهی از کار‌شناسان شیلیایی و بین‌المللی علت درگذشت او را بررسی کنند؛ بررسی بقایای جسد آلنده در پزشکی قانونی نشان می‌دهد که وی در جریان حملۀ نیروهای پینوشه به کاخ ریاست جمهوری این کشور موسوم به «لا مونِدا»، با قرار دادن «کلاشینکف ‌ای. کی. ۴۷» زیر چانۀ خود و شلیک گلوله، به زندگی‌اش پایان داده است. به گفتۀ دوستان و نزدیکان سالوادور آلنده، این اسلحه هدیۀ فیدل کاسترو رهبر انقلاب کوبا بوده است.

به گزارش یورونیوز، ایزابل آلنده، دختر رئیس جمهور سرنگون شدۀ شیلی به خبرنگاران در سانتیاگو گفت: «پدرم به دلیل شرایط دشواری که در آن قرار داشت، تصمیم گرفت خودکشی کند، پیش از آنکه نیروهای پینوشه او را تحقیر کنند.»

دولت آلنده از نخستین روزی که قدرت را در دست گرفت با مخالفت شدید راست‌گرایانی روبرو بود که از سوی آمریکا حمایت می‌شدند. او را نخستین رئیس دولت چپ‌گرایی می‌خوانند که با انتخابات قدرت را در دست گرفته است. برنامه‌های آلنده برای تبدیل شیلی به یک کشور سوسیالیستی در داخل و خارج از کشورش مورد مناقشه بود. راست‌گرایان آلنده را متهم می‌کردند که درصدد بود با تغییر قانون اساسی اختیار همه‌ امور را شخصا در دست بگیرد.

اندکی پیش از کودتا شماری از نمایندگان مجلس با صدور قطعنامه‌ای رئیس دولت را نقص کننده قانون اساسی معرفی کردند. دادگاه عالی شیلی نیز آلنده را متهم کرده بود قوانین را نقص می‌کند و جلوی اقدام‌های قانونی پلیس را می‌گیرد. نزدیکی آلنده با کشورهای کمونیستی منطقه نیز بر بدبینی‌ها نسبت به برنامه‌های او می‌افزود.
 

روزنامه استوار قم
نگذارید دکتر مصدق ضایع شود
سرمقاله
در علل بدبختی ملت ایران عقاید مختلفی ابراز می‌شود؛ عده‌ای آن را نتیجه استعمار و تسلط بیگانگان می‌دانند و برخی معتقدند که چون ایران دروازه هندوستان و ممالک شرقی بوده به همین جهت پی سپر اقوام مختلف گشته در نتیجه به این روز سیاه نشسته و بعضی هم علل دیگر از قبیل نداشتن رجال سیاسی و فقر علمی و چیزهای دیگر گفته‌اند ولی من معتقدم که یک صفت زشت در ایرانی هست که آن را اغماض یا بی‌حالی یا بی‌علاقگی به سرنوشت باید نامید و همین علت است که تمام علل بدبختی‌ها را همراه خود آورده است.

من اگر این علت را به نام عدم رشد بنامم می‌ترسم غرور ملی جریحه‌دار شود در حالی که حقیقت مطلب این است که این ملت هنوز رشید نشده و نمی‌تواند از هیچ یک از مواهب الهی که خدا به این سرزمین داده استفاده کند.

شکی نیست که سعادت هر ملتی بستگی به وضع هیات اجتماعی و تشکیلات سیاسی آن دارد و بدبختی و نیکبختی هر قومی زیر سر هیات‌ حاکمه آن است. پس سیه‌روزگاری ملت هم زیر سر هیات حاکمه است، حالا چه جهت دارد که این هیات حاکمه به هیچ‌وجه اصلاح نمی‌شود؟ همیشه تا دیده‌ایم و تاریخ ما حکایت می‌کند ما از دست هیات‌ حاکمه فریاد می‌زده‌ایم و با اینکه هیچ دولتی مخصوصا پس از شهریور ۲۰ جز چند ماه یا چند سال بر ما حکومت نکرده ولی این بدبختی و نکبت‌ صد‌ها سال از طرف هیات حاکمه برای ما موجود بوده و هست.

چرا با اینکه چندین سلسله از سلاطین ما حکومت کرده‌اند و پس از مشروطیت نزدیک هفده دوره مجلس شورای ملی داشته‌ایم و در هر دوره چندین بار حکومت عوض کرده‌ایم باز هم هیات حاکمه‌‌ همان بوده که بوده!

آیا واقعا چنانکه می‌گویند دست بیگانگان در کار است و در تمام طول تاریخ مثلا انگلستان تمام حواسش را جمع کرده که هیات حاکمه ما را از طرفداران و جاسوسان خود تشکیل دهد؟ و ما هر چه دست و پا زده‌ایم که خود را از قید دست‌نشاندگان او نجات دهیم او به طرز معجزه‌آسا و چشم‌بندی باز عمال خود را بر ما فرمانروا کرده است؟!! هر چند عقیده بسیاری از مردم چنین است ولی این یک عقیده مسخره‌ای است که هر عاقلی بدان می‌خندد!

خیر این‌ها نیست، بدبختی ما زیر سر خود ماست، نه انگلستان به ما این‌قدر دست دارد نه روس و نه آمریکا، نه به جهت دروازه بودن ایران. این سرنوشت نصیب ما شده و نه به علت نداشتن رجال سیاسی نه فقر علمی ما را بدین روز نشانده و نه فقر مادی! ما فقط یک صفت زشت و یک عیب بزرگ داریم که من نمی‌دانم به آن اغماض، بی‌حالی، خوش‌باوری غلو! یا چه نام نهم حالا آثار این صفت زشت را من می‌شمارم شما هر اسمی می‌خواهید روی آن بگذارید.

این صفت ‌شوم‌‌ همان است که شاه عباس کبیر بزرگترین پادشاه تاریخی ایران را در آخر عمرش دچار آنقدر غرور و بدبینی کرد که جوان رشیدی مانند حمزه میرزا را کور نمود و خود آنقدر گریست تا مرد. این‌‌ همان صفت خطرناک است که نادرشاه بزرگ را در آخر عمر دیوانه کرد به طوری که مانند یک حیوان درنده خطرناک، دندان برای محو و اعدام افراد ایرانی تیز کرد. این‌‌ همان بی‌حالی و بی‌علاقگی است که رضاشاه را که حقیقتا فرد نابغه‌ای بود چنان دچار خودخواهی و خودپرستی کرد که تراویدهای مغز خود را از احکام و فرامین الهی بالا‌تر می‌دانست. این‌‌ همان عدم اعتنا به سرنوشت است که دکتر مصدق رجل تاریخی ما را می‌خواهد به وادی وحشتناک دیکتاتوری بکشد.

اگر ما علاقه به سرنوشت خود داشتیم، اگر ما رجال تاریخی خود را که حقا بعضی از آن‌ها بر بیشتر رجال سیاسی عالم تفوق و برتری دارند دوست می‌داشتیم و آن را یک عطیه آسمانی می‌شمردیم، نمی‌گذاشتیم اینگونه ضایع شوند که به جای نفع رسانیدن به ملت خود بصورت یک سیم درنده درآیند و در نتیجه خود را ضایع و رسوا و ما را از داشتن چنین ذخایر گرانبها محروم کند. این‌‌ همان عدم رشد است که ما متوجه و مراقب رجال خود نیستیم و همین که زمام امر را بدست آن‌ها دادیم نه تنها آن‌ها را به حال خود وا می‌گذاریم بلکه با تملق گفتن و زنده‌ باد مرده باد راه انداختن آن‌ها را مغرور و خودخواه و خودپرست بار می‌آوریم که خیال می‌کنند که واقعا نابغه‌اند و عقلشان مافوق عقول و فکرشان بالای افکار است و مردم باید طوعا و کر‌ها تابع امیال و هوا و هوس‌های آن‌ها شوند و چون مسلم است که غرور آفت رجال است این است که دچار این دشمن خطرناک می‌شود و کارش به آنجا می‌کشد که خود را هلاک و نابود و رسوا می‌کند و جامعه‌اش را منحط و بدبخت!

معروف است که خلیفه ثانی (عمر) روزی بالای منبر گفت اگر من کج رفتم راستم کنید (ان زغت فقومونی) عربی از پای منبر بلند شد و گفت اگر تو راست نشوی با این شمشیر کج راستت می‌کنیم (ان لم تقوم فومناک بالسیف) عمر گفت خدا را شکر که هنوز در این امت کسانی هستند که متوجه و مراقب اعمال اولیای امور خود می‌باشند. آری اسلام پیروان خود را چنین بار می‌آورد که با شمشیر کشیده مراقب زمامداران خود باشند تا اگر کج رفتند آن را به راه راست وادار کنند و در نتیجه هم زمامدارانشان آن همه افتخارات تاریخی نصیبشان گشت و هم امت اسلام از برکات وجود آن‌ها برخوردار شد، ولی بدبخت ملت ما که از روح اسلام بی‌اطلاع است که سیاست را از دیانت جدا می‌داند هرگز به آن سعادت نخواهد رسید.

در نتیجه باید شاه عباسمان چنان و نادرشاهمان چنین شود، رضاشاه با آن اراده و قدرت باعث بدبختی و قوام‌السلطنه با آن کیاست و سیاست موجب رسوایی و ندامت گردد.

اکنون نوبت به دکتر مصدق رسیده، هیچ ایرانی تردید ندارد که اعمال دکتر مصدق از ملی نمودن نفت و راندن انگلیس از این مملکت و دفاع‌های او در شورای امنیت و دیوان لاهه موجب افتخار این کشور است ولی متاسفانه اخیرا رویه‌ای پیش گرفته که می‌ترسیم باز تاریخ مکرر شده و به‌‌ همان ندامت و تاسفی دچار شویم که درباره رجال تاریخی فوق‌الذکر خود دچار شدیم.

خدا را‌ ای ملت ایران نگذارید این مرد اگر خدای ناکرده دچار غرور و خودخواهی شده خود را ضایع کند و باز کشور ایران را از یک رجل بزرگ تاریخی محروم نماید، مراقب اعمال او باشید و بی‌جهت زنده باد و مرده باد راه نیندازید که او را دچار غرور بیجا و خودخواهی و خودپرستی کنید که تصور کند باید همه چیز تنها او باشد. شاه، مجلس، قانون، دولت هم در یک فرد مجتمع شود زیرا می‌ترسیم با این کیفیت خود را ضایع و ملت ما را برای چندمین بار از یک رجل بزرگ تاریخی محروم کند. او را محدود به قانون کنید (البته قانون الهی) و بوی بفهمانید که با تمام درایت و کیاست یک نفر بشر غیرمعصوم است و ممکن است دچار اشتباهات و خطا شود و بشر البته وقتی معصوم نشد و زنده باد و مرده باد و تملق شنید غرور و خودخواهی او را از جا در می‌برد.

ما از ‌نیت مخالفین دولت خبری نداریم و نمی‌دانیم این کلمه حق را برای اراده باطل می‌گویند یا خواستشان حق است اما حرفشان حسابی است. به یک نفر نمی‌توان همه گونه اختیارات داد و دستش را برای هر کاری بدون چون و چرا باز گذاشت مگر معصوم باشد و شکی نیست که دکتر مصدق معصوم نیست و ممکن است دچار اغراض و امراض شخصی شود. پس باید با دقت و احتیاط مراقب اعمال او شد.

ح. ق


* تاریخ ایرانی در شصتمین سالگرد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سرمقاله‌ها و یادداشت‌های مهم نشریات موافق و مخالف دکتر محمد مصدق را برای آشنایی بیشتر با نظرات هر دو طیف در آن برهه تاریخی، منتشر می‌کند.

نقش آمریکا در کودتای ۱۹۷۳ شیلی به روایت اسناد محرمانه سیا-۳ تاریخ ایرانی: در ادامه بررسی اسناد محرمانه دخالت سیا و وزارت دفاع امریکا در شیلی و نقش این سازمان‌ها


نقش آمریکا در کودتای ۱۹۷۳ شیلی به روایت اسناد محرمانه سیا-۳
تاریخ ایرانی: در ادامه بررسی اسناد محرمانه دخالت سیا و وزارت دفاع امریکا در شیلی و نقش این سازمان‌ها در برکناری سالوادور آلنده رئیس‌جمهور برگزیدهٔ مردم این کشور از طریق کودتای خونین آگوستو پینوشه که به دو دهه قتل و جنایت و دیکتاتوری در این کشور انجامید و یکی از تاریک‌ترین صفحات تاریخ امریکای لاتین را رقم زد، نگاهی اجمالی به چند نمونهٔ دیگر از این اسناد و مدارک می‌اندازیم.

«تاریخ ایرانی» در پی اعلام نتایج تحقیقات جدید درباره نحوه مرگ سالوادور آلنده و تائید خودکشی وی، برای نخستین بار ترجمه اسناد و اطلاعات محرمانه سیا و وزارت خارجه امریکا درباره کودتای شیلی که به تازگی منتشر شده را در اختیار مخاطبان می‌گذارد.


مجموعهٔ شمارهٔ ده: سازمان جاسوسی امریکا، گزارش فعالیت‌های تیم ویژهٔ عملیاتی شیلی از پانزدهم سپتامبر تا سوم نوامبر سال ۱۹۷۰، هجدهم نوامبر سال ۱۹۷۰

 



























سیا در این گزارش، خلاصه‌ای از تلاش‌ها و اقداماتش در جهت جلوگیری از تأیید و تنفیذ آلنده به‌عنوان رئیس‌جمهور و تحریک و تشویق کودتا در شیلی (مجموعه عملیات سری بخش یک و بخش دو) را آورده است. در این گزارش جزئیات ترکیب تیم ویژه عملیاتی، به سرپرستی دیوید اتلی فیلیپس آمده است. این تیم از مأموران مخفی و جاسوسانی تشکیل می‌شد که «تک به تک وارد شیلی شده بودند.» همچنین در گزارش از ارتباطات ایشان با کلنل پل وینرت، وابسته نظامی ارتش ایالات متحده که برای انجام وظیفه در این عملیات به همکاری با سیا فراخوانده شده بود، سخن به میان آمده است. گزارش از عملیات تبلیغاتی وسیعی خبر می‌دهد که در راستای تشویق و تحریک رئیس‌جمهور سابق شیلی برای حمایت از «یک کودتای نظامی که از رئیس‌جمهور شدن آلنده و نشستن او بر مسند قدرت در سوم نوامبر جلوگیری خواهد کرد»، اجرا شده بود.


 
مجموعهٔ شمارهٔ یازده: وزارت امور خارجهٔ ایالات متحده امریکا، یادداشت برای هنری کیسینجر در رابطه با شیلی، چهارم دسامبر سال ۱۹۷۰
 



























در پاسخ به دستورات بیست و هفتم نوامبر از طرف کیسینجر، یک تیم کاری درون‌سازمانی ویژهٔ تحقیق دربارهٔ شیلی ایجاد شده و مجموعه گزارشات طرح استراتژی را تهیه کرد. این گزارش‌ها گستره‌ای از تحریم‌های ممکن و فشارهای قابل اعمال بر دولت جدید آلنده را مطرح کرده‌اند. در این میان یکی از گزینه‌ها هم تلاش دیپلماتیک برای وادار ساختن شیلی برای کناره‌گیری- یا بیرون راندن این کشور- از سازمان کشورهای قاره امریکا، یا اوآاس بود؛ و نیز مشورت و گفتگو با دیگر کشورهای امریکای لاتین «برای شریک شدن در نگرانی‌های امریکا در رابطه با شیلی.» این اسناد نشان می‌دهند که دولت رئیس‌جمهور نیکسون در یک محاصره و تحریم اقتصادی پنهان علیه آلنده مشارکت کرده و برای رسیدن به این مقصد در سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌های بانک جهانی، بانک توسعه کشورهای قاره امریکا (IDB)، و بانک صادرات-واردات مداخله نموده است تا وام‌ها و اعتبارات اعطایی به شیلی را محدود یا متوقف نماید، پیش از اینکه ماه نخست حضور آلنده در دفتر ریاست‌جمهوری به‌پایان برسد.


مجموعهٔ شمارهٔ دوازده: سازمان اطلاعات وزارت دفاع ایالات متحده امریکا، اطلاعات مربوط به زندگی ژنرال آگوستو پینوشه، اوت و سپتامبر سال ۱۹۷۳
 


























خلاصه شرح حالی که سازمان اطلاعات وزارت دفاع امریکا تهیه کرده است، زندگی شغلی و سیر ارتقاء ژنرال پینوشه، رهبر کودتای شیلی را در ارتش این کشور در بر می‌گیرد. سازمان اطلاعات وزارت دفاع که شاخه جاسوسی و اطلاعاتی نیروهای مسلح ایالات متحده امریکا محسوب می‌شود، طبق روال معمول «اطلاعات حرفه‌ای و زندگی» تمام افسران بلندپایه نظامی از سراسر دنیا را تهیه می‌کند. قسمت‌های سیاه شده در این سند، که بسیار بیشتر از معمول است، برای مخفی نگه داشتن منابع اطلاعاتی این سازمان در شیلی که به تهیه اطلاعات دربارهٔ پینوشه کمک کرده‌اند، رابط‌های خود پینوشه با افسران و مقامات ایالات متحده، و نیز تحلیل و ارزیابی شخصیت، شهرت، جهت‌گیری سیاسی و کارهایی که در طول خدمت نظام انجام داده، صورت گرفته است.


 مجموعهٔ شمارهٔ سیزده: وزارت دفاع ایالات متحده امریکا، گروه نظامی ایالات متحده (US Milgroup)، گزارش وضعیت دوم، اول اکتبر سال ۱۹۷۳

  


























وابستهٔ نیروی دریایی امریکا، پاتریک رایان، در این صورت وضعیت، گزارش مثبت و امیدوارکننده‌ای از تحولات و رویدادهای شیلی در زمان کودتا ارائه کرده است. او از یازدهم سپتامبر به عنوان «دی‌ دِی (D-Day)» برای امریکا یاد می‌کند، اصطلاحی که در جنگ جهانی دوم ابداع شد و به روزی گفته می‌شود که نیروهای متفقین به رهبری امریکا و بریتانیا در سواحل نرماندی پیاده شدند. وی در ادامهٔ گزارشش می‌گوید که «کودتای شیلی در وضعیت نزدیک به عالی قرار دارد.» در این گزارش جزئیات مجموعه عملیات ارتش شیلی در حین و بعد از کودتا آمده است، و یادداشتی خوش‌بینانه و تحسین‌آمیز دربارهٔ ماهیت رژیم جدید گزارش را پایان می‌دهد.

 
مجموعهٔ شمارهٔ چهارده: وزارت امور خارجهٔ ایالات متحده امریکا، اعدام‌های شیلی، شانزدهم نوامبر سال ۱۹۷۳

 


























در این یادداشت که جک کوبیش، معاون وزیر امور خارجهٔ امریکا برای وزیر امور خارجه ارسال کرده است، عنوان شده که اعدام‌های سریع و شتابزدهٔ شیلی در فاصلهٔ ۱۹ روز بعد از کودتا جمعاً ۳۲۰ نفر بوده‌اند، شایان ذکر است این عدد بیش از سه‌برابر تعدادی است که رژیم پینوشه به اطلاع عموم رسانده بود. همزمان، کوبیش گزارشی هم دربارهٔ کمک اقتصادی جدیدی که‌‌ همان موقع از طرف دولت نیکسون به شیلی اعطا شده بود، ارائه داده است. این یادداشت حاوی اطلاعاتی دربارهٔ توجیه ارتش شیلی برای ادامهٔ اعدام‌ها است. همچنین یک گزارش وضعیت و گزارشی از موارد نقض حقوق بشر در شیلی هم در این مجموعه به چشم می‌خورد.



مجموعهٔ شمارهٔ پانزده: وزارت امور خارجهٔ ایالات متحده امریکا، ملاقات کوبیش با هوئرتا: درخواست ارائهٔ پاسخ‌های صریح و مشخص به پرسش‌های پیشین در رابطه با موارد چارلز هورمن و فرانک تِروگی، یازدهم فوریهٔ سال ۱۹۷۴

 



























این تلگراف که پاپر، سفیر ایالات متحده در شیلی خطاب به وزارت امور خارجهٔ کشورش ارسال کرده است، گزارش ملاقاتی است میان جک کوبیش معاون وزیر امور خارجه و ژنرال هوئرتا وزیر امور خارجهٔ شیلی در رابطه با مناقشه بر سر اعدام دو شهروند امریکا، چارلز هورمن و فرانک تِروگی که پس از کودتا و به‌دست ارتش شیلی صورت گرفته بود. کوبیش اشاره می‌کند که این موضوع را مطرح کرده است «چون لازم است در رابطه با مسائل و مناقشاتی این‌چنین نسبتاً کوچک در ارتباطمان مراقب باشیم تا مبادا همکاریمان دشوار‌تر شود.»
 
دوشنبه 10 مرداد 1390  14:49

نقش آمریکا در کودتای ۱۹۷۳ شیلی به روایت اسناد محرمانه سیا-۲ بابک واحدی تاریخ ایرانی: در ادامه بررسی اسناد محرمانه دخالت سیا و وزارت دفاع امریکا در شیلی و نقش این سازمان‌ها در


خونین آگوستو پینوشه که به دو دهه قتل و جنایت و دیکتاتوری در این کشور انجامید و یکی از تاریک‌ترین صفحات تاریخ امریکای لاتین را رقم زد، نگاهی اجمالی به چند نمونهٔ دیگر از این اسناد و مدارک می‌اندازیم.
  
«تاریخ ایرانی» در پی اعلام نتایج تحقیقات جدید درباره نحوه مرگ سالوادور آلنده و تائید خودکشی وی، برای نخستین بار ترجمه اسناد و اطلاعات محرمانه سیا و وزارت خارجه امریکا درباره کودتای شیلی که به تازگی منتشر شده را در اختیار مخاطبان می‌گذارد.
  
 مجموعهٔ شمارهٔ پنج: سازمان جاسوسی امریکا، تلگراف راهنمای عملیاتی برنامه‌ریزی برای کودتا، شانزدهم اکتبر سال ۱۹۷۰

 
























 


در این تلگراف محرمانه، رئیس معاونت طرح‌ریزی عملیات سیا، تامس کارامسینس دستورات هنری کیسینجر، مشاور امنیت ملی ایالات متحده را به رئیس مرکز سیا در سانتیاگو، هنری هکشِر انتقال داده است. در این تلگراف آمده است: «این سیاست قوی و دیرپایی است که آلنده با کودتا سرنگون شود.» در این «راهنمای عملیاتی» به وضوح و تأکید قید شده است که این عملیات باید به‌ گونه‌ای طرح‌ریزی و اجرا شوند که «دست امریکا» در آن‌ها پیدا نباشد، و اینکه سیا باید هر دستور مخالف و غیر از این راهنما از طرف سفیر امریکا، ریچارد کُری را نادیده بگیرد. و گفته شده است که سفیر کُری در جریان عملیات بخش دوم نیست و نخواهد بود.
  


مجموعهٔ شمارهٔ شش: سازمان جاسوسی امریکا، تلگراف‌های مربوط به طرح‌ریزی کودتا، هجدهم اکتبر سال ۱۹۷۰

 



























  مرکز فرماندهی سیا در لنگلیِ ویرجینیا، و مرکز سانتیاگوی این سازمان رد و بدل شده است. موضوع این تلگراف‌ها انتقال مخفیانه سلاح و مهمات برای استفاده در اجرای طرح ربودن فرمانده ارتش شیلی، ژنرال رنه اشنایدر است. «بی‌اثر کردن» یا به عبارت دیگر از بین بردن اشنایدر پیش‌نیاز کلیدی و مهمی برای اجرای یک کودتای نظامی بود: او کسی بود که در برابر هرگونه دخالت نیروهای مسلح برای جلوگیری و ابطال انتخاب قانونی آلنده ایستاده بود. سیا سلاح و مهمات را در اختیار گروهی از افسران ارتش شیلی که ژنرال کامیلو والنزوئلا رهبریشان را برعهده داشت، قرار داد تا عملیاتی را اجرا کنند که قرار بود بر گردن هواداران آلنده انداخته شود و مقدمات و محرک لازم برای کودتای نظامی را فراهم آورد. ولی در عوض، در بیست و دوم اکتبر آن سال، ژنرال اشنایدر به‌دست گروهی دیگر از توطئه‌چینان به قتل رسید، گروهی که سیا هم با آن‌ها همکاری می‌کرد، و ژنرال بازنشستهٔ ارتش روبرتو ویائو هدایت و رهبریشان را برعهده داشت. این شد که به جای رخ دادن کودتا، ارتش و ملت شیلی روز بیست و چهار اکتبر، در کنار هم به پشتیبانی از تأیید و رئیس‌جمهور شناخته شدن آلنده در کنگرهٔ این کشور راهپیمایی کردند.


مجموعهٔ شمارهٔ هفت: شورای امنیت ملی ایالات متحده امریکا، گزارش گزینه‌های پیشِ ‌رو در رابطه با شیلی، سوم نوامبر سال ۱۹۷۰
 











 















این گزارش جامع فوق محرمانه و حساس از گزینه‌های پیشِ رو در رابطه با شیلی، که در روز تنفیذ آلنده به ریاست‌جمهوری برای هنری کیسینجر و شورای امنیت ملی امریکا تهیه شده است، اهداف، منافع، مصالح و سیاست‌های ممکن ایالات متحده در قبال شیلی را به‌وضوح بیان کرده است. در این گزارش مصالح و منافع ایالات متحده در جلوگیری از افتادن شیلی در دست کنترل کمونیست‌ها و نیز جلوگیری از پیروی دیگر کشورهای امریکای لاتین از شیلی به‌عنوان «یک الگو» دانسته شده است. در ‌‌نهایت، رئیس‌جمهور نیکسون گزینهٔ C را انتخاب کرد. یعنی حفظ ظاهری به‌نظر آرام و خونسرد، در عین حال تلاش نامحسوس و مخفیانه در پشت صحنه برای سست کردن پایه‌های حکومت آلنده از طریق فشارهای اقتصادی و به انزوا کشاندن دیپلماتیک. عملیات و گزینه‌های سیا در این گزارش قید نشده بودند.


مجموعهٔ شمارهٔ هشت: سازمان جاسوسی امریکا، خلاصه گزارش ریچارد هلمز به شورای امنیت ملی امریکا دربارهٔ شیلی، ششم نوامبر سال ۱۹۷۰

 



















 








این سند که برگ اول آن را در بالا می‌بینید، خلاصه گزارشی‌ است که رئیس سیا، ریچارد هلمز دربارهٔ شیلی برای ارائه به شورای امنیت ملی امریکا تهیه کرده بود. در این سند جزئیات کودتای ناموفق بیست‌ودوم اکتبر آمده، ولی هیچ اشاره‌ای به نقش سیا در ترور ژنرال رنه اشنایدر نشده است. همچنین هلمز در این گزارش شخصیت آلنده را «قرص و محکم» ارزیابی و به سیاست شوروی در قبال شیلی اشاره می‌کند. رئیس سیا در این گزارش به اعضای شورا اطلاع می‌دهد که کار جاسوسی سازمان تحت اختیارش نشان می‌دهد سوسیالیست‌های شیلی در حال برقراری سریع ارتباطات مستحکم‌تر و نزدیک‌تر با روسیه هستند، امری که برای امریکا موانع و تهدید‌های جدی در پی خواهد داشت.



مجموعهٔ شمارهٔ نه: شورای امنیت ملی ایالات متحده امریکا، یادداشت شمارهٔ ۹۳ شورای امنیت ملی، سیاست‌ها در قبال شیلی، نهم نوامبر سال ۱۹۷۰
 

















 








این یادداشت خلاصه‌ای از تصمیمات ریاست جمهوری امریکا است دربارهٔ تغییرات در سیاست ایالات متحده در قبال شیلی در پی انتخاب آلنده به ریاست جمهوری. این سند را هنری کیسینجر نوشته و آن را برای وزرای امور خارجه، دفاع، رئیس ادارهٔ آمادگی در برابر بحران و رئیس سیا فرستاده است. در این یادداشت به نمایندگان ایالات متحده در تمام سازمان‌ها و نهاد‌ها دستور داده شده که ظاهری «خونسرد» در برابر دولت آلنده به خود بگیرند، تا از تثبیت و مستحکم شدن دولت او جلوگیری شود و «توانایی {او} در اجرای سیاست‌های ضدامریکایی و مخالف منافع امریکا در این منطقه محدود شود.» در این یادداشت آمده است که کمک‌ها و سرمایه‌گذاری‌های کنونی{آن زمان}امریکا در شیلی باید کاهش پیدا کند، و هیچ تعهد جدیدی داده نشود. علاوه‌براین، به استناد یادداشت کیسینجر، رئیس‌جمهور خواهان ایجاد و حفظ «روابط نزدیک» با رهبران نظامی سراسر امریکای لاتین شده است، تا هماهنگی و سازمان‌دهی ایجاد فشار و سایر تلاش‌های مخالف تسهیل شود.
 
شنبه 8 مرداد 1390 

نقش آمریکا در کودتای ۱۹۷۳ شیلی به روایت اسناد محرمانه سیا-۱
بابک واحدی
تاریخ ایرانی: یازدهم سپتامبر امسال سی‌ و هشتمین سالگرد کودتای نظامی ژنرال آگوستو پینوشه و براندازی حکومت سالوادور آلنده است. براندازی خشونت‌آمیز دولت وحدت ملی سالوادور آلنده مسیر تاریخ شیلی را برای همیشه تغییر داد. دخالت پنهانی سیا در امور شیلی و خوی استبدادی و سرکوبگر ژنرال پینوشه، کودتای ۱۹۷۳ شیلی را به بدنام‌ترین و فاجعه‌بار‌ترین نمونهٔ تصاحب قدرت در تاریخ امریکای لاتین تبدیل کرد.

انتشار خبر دخالت امریکا و سیا در این کودتا به رسوایی‌ای بزرگ در اواسط دههٔ ۱۹۷۰ میلادی انجامید و مجلس سنای این کشور خواهان تحقیق و بررسی جامع و دقیق در این‌باره شد. معلوم شده بود که رئیس‌جمهور وقت امریکا، ریچارد نیکسون به سیا دستور داده که «فریاد اقتصاد شیلی را درآورند» تا «از به قدرت رسیدن آلنده جلوگیری شود یا اینکه او را از مسند قدرت پایین بکشند.» با این‌ حال، از زمان کودتای شیلی تا به امروز اسناد و اطلاعات محرمانه سیا و وزارت خارجه امریکا مربوط به این برهه از تاریخ این کشور محرمانه و غیرقابل دسترس بوده‌اند، تا اینکه طبق قانون آزادی اطلاعات که امکان دسترسی به برخی از اطلاعات و اسناد محرمانه را با استثناهایی فراهم می‌آورد، مجموعه‌ای از اسناد مربوط به سال‌های ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۶، به درخواست آرشیو امنیت ملی (NSA) در اختیار آن‌ها قرار گرفت و سپس منتشر شد.

«تاریخ ایرانی» برای نخستین بار ترجمه این اسناد سابقاً محرمانه را در اختیار مخاطبان می‌گذارد. این مجموعه اسناد شامل سندهای زیر هستند:
تلگرام‌های ادوارد کُری، سفیر ایالات متحده در شیلی پس از انتخاب آلنده که جزئیات مذاکرات او با رئیس‌جمهور وقت شیلی، ادواردو فرِی درباره امکان و نحوه جلوگیری از اعلام رسمی و عمومی انتخاب آلنده را در خود دارند. این تلگرام‌ها پر هستند از توضیحات و اظهارنظرهای پر از جزئیات درباره قدرت‌های سیاسی مختلف در شیلی، قدرت‌هایی چون ارتش شیلی، حزب دموکرات مسیحی، و انجمن بازرگانی ایالات متحده.

یادداشت‌ها و گزارشات سیا درباره «عملیات فوبلت»، که اسم رمز مجموعه عملیات مخفیانه سیا برای تشویق و تحریک انجام کودتا و نیز تخریب دولت آلنده از درون بود. این اسناد که شامل صورتجلسات ملاقات‌های هنری کیسینجر مشاور امنیت ملی رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده و مقامات سیا، تلگرام‌های سیا به مرکز سازمان در سانتیاگو، و خلاصه شرح عملیات مخفیانه سال ۱۹۷۰ است، سرنخ‌های قرص و محکمی برای تعقیب و ردگیری تصمیمات و عملیات علیه حکومت آلنده به شمار می‌آیند.

طرح‌های استراتژی شورای امنیت ملی ایالات متحده که از نقشه‌ها و اقدامات انجام شده برای «بی‌ثبات کردن» اقتصاد شیلی و تحریم و به‌انزوا بردن حکومت آلنده از منظر روابط دیپلماتیک، در فاصله سال‌های ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۳ پرده بر می‌دارند. یادداشت‌ها و تلگرام‌های وزارت امور خارجه و شورای امنیت ملی ایالات متحده، پس از وقوع کودتای نظامی در شیلی که مدارک موثقی از سبعیت‌ها و موارد آشکار نقض حقوق بشر در شیلیِ تحت حکومت نظامی ژنرال پینوشه به‌دست می‌دهند.

اسناد اف‌بی‌آی، پلیس فدرال ایالات متحده، درباره عملیات کوندور- عملیات تروریستی پلیس مخفی شیلی، دینا، که با حمایت ایالت متحد انجام می‌شد، شامل نامه‌های میشائیل تاونلی مأمور دینا از زندان است که مدارکی در رابطه با ترور اورلاندو لتلیر و رونی مافیت در واشنگتن دی‌سی که با بمب‌گذاری در اتومبیلشان کشته شدند، به‌دست می‌دهد. اطلاعات پرجزئیات این‌ عملیات و چندین عملیات دیگر از جمله قتل کارلوس پرتز ژنرال شیلیایی و زنش در بوینس آیرس، همگی در این اسناد آمده‌اند.

این اسناد به همراه هزاران سند دیگر سیا، شورای امنیت ملی و وزارت دفاع ایالات متحده که هنوز مهر محرمانه بر خود دارند، در پی تحقیقات اخیر در شیلی درباره موارد نقض حقوق بشر در شیلی دوره پینوشه، اسپانیا و چند کشور دیگر، و نیز موارد مختلف اقدامات تروریستی پلیس مخفی شیلی در خارج از کشور که هنوز در سایه‌ای از ابهام هستند، اهمیتی دوچندان یافته‌اند. در ‌‌نهایت فشار بین‌المللی و بهره‌گیری از قوانین آزادی اطلاعات ایالات متحده، به پرده‌برداری از تعداد بیشتری از این اسنادِ هنوز محرمانه خواهد انجامید و آن‌ها را در معرض دید و قضاوت عموم خواهد گذاشت و مسئولیت تاریخی و قضایی مسببان این جنایات و توطئه‌ها را مشخص خواهد نمود.


مجموعهٔ شمارهٔ یک: وزارت امور خارجه ایالات متحده، تلگرام‌های سفارت امریکا در رابطه با انتخاب سالوادور آلنده و تلاش‌های صورت‌گرفته در جهت جلوگیری از جلوس او بر صندلی ریاست جمهوری. پنجم تا بیست‌ودوم سپتامبر، سال
۱۹۷۰

 


























این مجموعه از ۸ تلگرام، که نخستین آن‌ها را در بالا مشاهده می‌کنید، تلگرام‌هایی است از ادوارد کُری، سفیر ایالات متحده در شیلی که سند واکنش و اقدامات سفارت ایالات متحده پس از پیروزی ائتلاف وحدت ملی سالوادور آلنده در انتخابات محسوب می‌شوند. این تلگرام‌ها که به «کُریگرام‌ها» معروف شده‌اند، گزارشی است که برخی از رُک‌ترین، و در آن‌زمان غیردیپلماتیک‌ترین اظهارنظر‌ها و مشاهدات را در خود جای داده‌اند که در تاریخ گزارشات سفرای ایالات متحده بی‌سابقه و منحصربه‌فرد به حساب می‌آیند. کری که تلگرام‌های خود را با عناوینی چون، «هیچ امیدی دیگر به شیلی نیست،» یا «بارقهٔ امیدی به شیلی،» شروع می‌کند، جزئیات بی‌پرده‌ای از تلاش‌های سیاسی برای جلوگیری از تأیید انتخاب سالوادور آلنده از طرف کنگره شیلی ارائه کرده است. این تلگرام‌ها همچنین به فعالیت‌ها و اقدامات سازمان‌های سیاسی شیلی در واکنش به انتخاب آلنده نیز می‌پردازد و ارزیابی‌های صریح کُری از شخصیت و ویژگی‌های فردی و سیاسی رهبران شیلی، به‌ویژه رئیس‌جمهور سابق، ادواردو فرِی، را نیز در خود دارد.


مجموعهٔ شمارهٔ دو: سازمان جاسوسی امریکا، یادداشت‌ ملاقات با رئیس‌جمهور ایالات متحده در رابطه با موضوع شیلی، پانزدهم سپتامبر ۱۹۷۰






























این یادداشت‌ دست‌نویس، که اولی‌شان را در بالا می‌بینید، یادداشت‌ رئیس وقت سیا ریچارد هلمز است، که در آن دستورات رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده، ریچارد نیکسون مبنی بر ترغیب و تحریک کودتا در شیلی آمده است. دستورات نیکسون در یادداشت‌های هلمز به‌طور خلاصه آمده است: گویا شانس این‌کار یک از ده است، ولی شیلی را نجات دهید! ارزش هر خرج و هزینه‌ای را دارد، مسأله‌ای نیست؛ سفارت نباید دخالت کند؛ ده هزار دلار در اختیارتان است، اگر لازم بود بیشتر هم می‌شود؛ تمام وقتتان را بگذارید، از بهترین نفرات استفاده کنید؛ طرح بازی را تهیه کنید؛ فریاد اقتصادشان را درآورید؛ ۴۸ ساعت برای طرح برنامه عملیاتی وقت دارید. این رهنمود‌ها و دستورات ریاست‌جمهوری مقدمه‌ای بودند برای آغاز عملیات متعدد و بزرگ مخفیانه‌ای برای جلوگیری از گام گذاشتن آلنده در دفتر ریاست‌جمهوری، و تشویق و تحریک کودتایی علیه دولت او.


مجموعهٔ شماره سه: سازمان جاسوسی امریکا، تکوین پروژهٔ فوبلت، شانزدهم سپتامبر سال ۱۹۷۰

 



























این صورتجلسهٔ اولین جلسهٔ رئیس وقت سیا، ریچارد هلمز با افسران ارشد اطلاعاتی امریکا در رابطه با عملیات سری سیا با اسم‌رمز «فوبلت» علیه آلنده است. یک تیم عملیاتی ویژه تحت نظارت رئیس معاونت طرح‌ریزی عملیات سیا، تامس کارامسینس، و به ریاست مأمور کارکشته و باسابقه سیا دیوید اتلی فیلیپس تشکیل شد. در این صورتجلسه آمده است که سیا باید ظرف ۴۸ ساعت آینده طرحی عملیاتی برای مشاور امنیت ملی امریکا، هنری کیسینجر، تهیه کند.


مجموعهٔ شمارهٔ چهار: سازمان جاسوسی امریکا، شرح گفت‌گوهای انجام‌شده در جلسه با هنری کیسینجر، تامس کارامسینس و الکساندر هیگ، پانزدهم اکتبر سال ۱۹۷۰






























این یادداشت‌ها سند بحث پیرامون راه‌اندازی و تشویق و تحریک کودتا در شیلی هستند، که به «قسمت دوم» عملیات سری متوقف ساختن آلنده معروف شده‌اند. این سه مقام بلندپایه ایالات متحده امریکا پیرامون احتمال شکست خوردن توطئهٔ یک مقام نظامی شیلی، یعنی روبرتو ویاکس، در دستیابی به اهداف و مقاصد ایالات متحده بحث و گفت‌وگو نمودند. کیسینجر، طبق این اسناد، به سیا دستور می‌دهد که «بر وارد کردن فشار به هر نقطه ضعفی که از آلنده پیدا کرده‌اید ادامه دهید.»
 
چهارشنبه 5 مرداد 1390  14:33

نقش آمریکا در کودتای ۱۹۷۳ شیلی به روایت اسناد محرمانه سیا-۴ بابک واحدی تاریخ ایرانی: در ادامه بررسی اسناد



نقش آمریکا در کودتای ۱۹۷۳ شیلی به روایت اسناد محرمانه سیا-۴
بابک واحدی

تاریخ ایرانی: در ادامه بررسی اسناد محرمانه دخالت سیا و وزارت دفاع امریکا در شیلی و نقش این سازمان‌ها در برکناری سالوادور آلنده، رئیس‌جمهور برگزیدهٔ مردم این کشور از طریق کودتای خونین آگوستو پینوشه که به دو دهه قتل و جنایت و دیکتاتوری در این کشور انجامید و یکی از تاریک‌ترین صفحات تاریخ امریکای لاتین را رقم زد، نگاهی اجمالی به چند نمونهٔ دیگر از این اسناد و مدارک می‌اندازیم.

«تاریخ ایرانی» در پی اعلام نتایج تحقیقات جدید درباره نحوه مرگ سالوادور آلنده و تائید خودکشی وی، برای نخستین بار ترجمه اسناد و اطلاعات محرمانه سیا و وزارت خارجه امریکا درباره کودتای شیلی که به تازگی منتشر شده را در اختیار مخاطبان می‌گذارد که این بخش پایانی آن است:


مجموعهٔ شمارهٔ شانزده: وزارت دفاع ایالات متحده امریکا، گزارش بسط و توسعهٔ تأسیسات و عملیات ادارهٔ اطلاعات ملی شیلی (DINA)، پانزدهم آوریل سال ۱۹۷۵

 



 























این گزارش شدیداً سانسور شده از طرف وابستهٔ وزارت دفاع در سانتیاگوی شیلی، رشد دینا، بازوی اطلاعاتی حکومت شیلی، و «تنها سازمان مسئول رسیدگی به موارد خرابکاری در داخل کشور» را تشریح می‌کند. بیشتر جاهای سیاه شده در این سند جزئیاتی از روابط تیره و تار شده میان دینا و نیروهای مسلح شیلی هستند، روابطی که به سبب قدرت انحصاری و ویژهٔ دینا به تیرگی گراییده بود. در گزارش آمده است که رئیس دینا، کلنل مانوئل کنترراس، «منحصراً فقط به ژنرال پینوشه گزارش می‌دهد و دستوراتش را از شخص او دریافت می‌کند.»

 
مجموعهٔ شمارهٔ هفده: گزارش پلیس فدرال امریکا (FBI) به ارتش شیلی در رابطه با زندانی، ششم ژوئیهٔ سال ۱۹۷۵

 



























این نامه، که یکی از چندین نامهٔ ارسالی از طرف وابستهٔ اف‌بی‌آی، رابرت شرر خطاب به ژنرال ارتش شیلی، ارنستو بائزا است حاوی اطلاعاتی است که از بازجویی یک چپ‌گرای شیلیایی دستگیر‌شده، خورخه ایزاک فوئنس، به‌دست آمده است. این سند مدرکی‌ است دال بر همکاری ایالات متحد امریکا با نیروهای امنیتی شیلی، همکاری‌هایی چون قول زیرنظر گرفتن افراد در داخل خاک ایالات متحده به درخواست نیروهای امنیتی شیلی. فوئنتس در جریان عملیات کوندور دستگیر شده بود، عملیاتی که شبکه‌ای از سازمان‌های پلیس مخفی شیلی، آرژانتین و پاراگوئه در آن همکاری کرده و به ردگیری، دستگیری و قتل دشمنانشان پرداخته بودند. طبق گزارش کمیسیون ملی حقیقت و آشتی شیلی، فوئنتس در اروگوئه مورد شکنجه قرار گرفته بود، بعد او را به پلیس مخفی شیلی سپرده بودند و بعد از آن ناپدید شد.

 
مجموعهٔ شمارهٔ هجده: شورای امنیت ملی ایالات متحده امریکا، بی‌نظمی در سیاست‌‌ها در قبال شیلی، اول ژوئیهٔ سال ۱۹۷۵

 





























این یادداشت، از طرف استیون لو خطاب به مشاور امنیت ملی فورد رئیس‌جمهور امریکا، ژنرال برنت اسکاکراف، نگرانی‌های وی و شورای امنیت ملی را دربارهٔ نوسان و آشفتگی در سیاست‌های ایالات متحده در قبال شیلی، در سایهٔ گزارش‌های مربوط به موارد نقض حقوق بشر بیان می‌کند. این یادداشت از اختلاف‌نظر و دودستگی‌ای در داخل سفارت امریکا در شیلی دربارهٔ نحوهٔ برخورد با شیلی پرده برمی‌دارد، و می‌گوید که چند نفر از مقامات سفارت بر این اعتقادند که تمام کمک‌های نظامی و اقتصادی ایالات متحده به شیلی باید تا زمانی که رژیم پینوشه در رابطه با موارد نقض حقوق بشر سربلند بیرون نیامده، تماماً متوقف شوند. به‌گفتهٔ لو، با کاهش کمک‌ها و فرستادن «پیام‌های ضد و نقیض» به شیلیایی‌ها، ایالات متحده خود را در مهلکهٔ تسریع و تشدید یک وضعیت بحرانی در شیلی گرفتار می‌سازد. لو گزارش خود را با این پیشنهاد به پایان برده است که اسکاکرافت جلسهٔ ویژه‌ای تشکیل دهد تا سازمان‌های امریکایی مختلف درگیر این موضوع بتوانند «رهنمون‌های سیاست‌های آتی را مشخص و روشن سازند.»

 
مجموعهٔ شمارهٔ نوزده: شورای امنیت ملی ایالات متحده امریکا، سفر رئیس‌جمهور شیلی به ایالات متحده، هشتم اوت سال ۱۹۷۵

 


 

























این یادداشت که استیون لو عضو شورای امنیت ملی ایالات متحده امریکا برای اسکاکرافت نوشته است، توجه وی را به برنامه‌ و قصد پینوشه برای سفر به ایالات متحده، و درخواست او برای ملاقات با رئیس‌جمهور فورد جلب کرده است. در این یادداشت قید شده است که شورای امنیت ملی از دیوید پاپر، سفیر امریکا در شیلی خواسته است، پینوشه را از این سفر منصرف کند و به او بگوید که برنامهٔ ملاقات‌های رئیس‌جمهور امریکا در حال حاضر پر است. طبق آن‌چه لو در این یادداشت نوشته است، شورای امنیت ملی از این نگران است که این ملاقات موجب «برانگیختن انتقادات» علیه دولت امریکا و ایجاد شرمندگی برای رئیس‌جمهور شود. لو در پایان پیشنهاد «گفت‌وگویی غیررسمی» با تروکو، سفیر شیلی در امریکا را داده است.

 
مجموعهٔ شمارهٔ بیست: پلیس فدرال امریکا (FBI)، تلگراف عملیات کوندور، بیست و هشتم سپتامبر سال ۱۹۷۶

 



























این تلگراف، که وابستهٔ اف‌بی‌آی در بوینس آیرس، رابرت شرر آن را فرستاده است، خلاصهٔ اطلاعات جاسوسی‌ای است که یک «منبع بسیار محرمانه در خارج از کشور» دربارهٔ عملیات کوندور ارائه کرده است؛ عملیات کوندور عملیات جاسوسی مشترکی میان سرویس‌های اطلاعاتی کشورهای امریکای جنوبی بود که با هدف «امحاء تروریست‌های مارکسیست در منطقه» انجام می‌شد. در این تلگراف گزارش شده است که شیلی مرکز عملیات کوندور است، و اطلاعات دربارهٔ «تیم‌های ویژه‌»‌ای که «به هر جایی از دنیا سفر می‌کنند... تا مجازات‌هایی تا سرحد ترور را در مورد تروریست‌ها یا حامیان سازمان‌های تروریستی اجرا کنند.» قسمت‌های زیادی از این گزارش که به مجازات‌های متعدد اعمال‌شده توسط این تیم‌های ویژه می‌پردازد، سانسور شده‌اند. همچنین در این تلگراف آمده است که ترور سفیر شیلی در ایالات متحده، اورلاندو لتلیِر، ممکن است در قالب عملیات کوندور صورت گرفته باشد.

 
مجموعهٔ شماره بیست و یک: اف‌بی‌آی، دربارهٔ اداره اطلاعات ملی (دینا)، ۲۱ ژانویه سال ۱۹۸۲

 

























این گزارش که صفحهٔ نخست آن را در بالا می‌بینید، خلاصه‌ای است از اطلاعاتی که از نامه‌های میشائیل تاونلی (مأمور دینا که مسئول ترور اورلاندو لتلیر بود) از زندان گرفته شده است. اطلاعات ارائه شده در این گزارش، اطلاعاتی نیست که تاونلی مستقیماً در اختیار اف‌بی‌آی قرار داده باشد، بلکه این اطلاعات از تحلیل نامه‌نگاری‌های او با رابط و مافوقش در اداره اطلاعات ملی شیلی به‌دست آمده است. اطلاعاتی در رابطه با ملاقات‌های ژنرال پینوشه با تروریست‌ها و جاسوسان ایتالیایی، اسم‌های رمز و فعالیت‌های پرسنل دینا، همکاری‌های میان اداره اطلاعات ملی شیلی و کوبایی‌های ضدکاسترو، تأسیس یک سازمان تروریستی جعلی برای قبول مسئولیت آدم‌ربایی‌های دینا در آرژانتین، دخالت‌ها و نقش دینا در روابط میان بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی و دست‌آخر بیان ترس تاونلی از این که پیگیری درز اطلاعات مربوط به ربودن‌ها و ترور منتقدین سر‌شناس پینوشه پای او را وسط بکشد.

یادبود قربانیان دوره پینوشه
ا



سرانجام در یازدهم سپتامبر سال ۱۹۷۳، درست در بحبوحه یک بحران اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، ژنرال آگوستو پینوشه با کودتایی نظامی دولت سالوادور آلنده را سرنگون کرد. در پی این کودتا دوره‌ای از خشونت، ترس و خفقان در شیلی آغاز شد. تنها در سه ماه نخست دیکتاتوری پینوشه، ۱۲۰۰ نفر کشته یا ناپدید شدند، که همه آنها را به نیروهای پینوشه نسبت می‌دهند. در این دوره هرگونه اعتراض عمومی ممنوع بود. مجلس شیلی منحل شد و سانسور شدیدی بر تمام رسانه‌های شیلی اعمال می‌شد.

حکومت پینوشه، با کمک سازمان‌های اطلاعاتی، تمام مخالفان را با تعقیب، شکنجه، اعدام، ترک دیار اجباری و تبعید سرکوب کرد. تخمین‌ها حاکی از آن است که در طول دوره حکومترانی پینوشه در شیلی، ۱۵۰ هزار نفر به جرم‌های سیاسی به‌ زندان افتادند، ۱۰۰ هزار نفر مورد شکنجه و آزار قرار گرفتند و یک میلیون نفر یا به پای خود ترک دیار کردند یا تبعید شدند.

پینوشه تا سال ۱۹۹۰ بر مسند قدرت باقی ماند، و بعد قدرت را به پاتریسیو آیلوین رییس‌جمهوری که در انتخابات عمومی سال ۱۹۸۹ انتخاب شده بود، سپرد. با این‌ حال، پینوشه بعد از آن‌ همچنان در صحنه سیاست شیلی حضور داشت و نقشی مهم و مرکزی در عرصه سیاسی این کشور ایفا نمود. برای مثال، او تا سال ۱۹۹۷ همچنان فرمانده کل ارتش شیلی بود. علاوه بر این در طول این دوره، اکثر قضات کل و دادرس‌های رسمی حکومت را او انتخاب می‌کرد و پیروان نظامی وی بر سنای شیلی تسلط داشتند.

در فضایی چنین آشفته، وعده آیلوین در مراسم تنفیذش به ریاست‌جمهوری مبنی بر رسیدگی به مساله موارد نقض حقوق بشر که در دوران حکومت نظامی پینوشه رخ داده‌اند، غیرواقعی و اجرانشدنی به نظر می‌رسید و وقتی حکومت پینوشه قانون عفو عمومی‌ای را از تصویب گذراند که هرگونه تحقیق و اقدام برای مجازات مرتکبین نقض حقوق بشر از زمان کودتا تا ابتدای آن سال، یعنی سال‌هایی که بیشتر سوءاستفاده‌ها از قدرت و اقدامات وحشیانه حکومت ژنرال پینوشه در آنها رخ داده بود را منع می‌کرد، وعده پیگیری مساله از جانب آیلوین را غیرقابل‌ باور‌تر می‌کرد.

با این همه، در بیست‌وپنجم آوریل سال ۱۹۹۰، دولت «کمیسیون ملی حقیقت و آشتی شیلی» را تشکیل داد، کمیسیونی که به نام دیگری هم خوانده می‌شود: کمیسیون رِتیگ، که از نام رییس آن برداشته شده است.


حکم کمیسیون

حکم کمیسیون این بود، «کمک کردن به کشور برای دستیابی به درک کلی روشن و شفافی از جدی‌ترین موارد نقض حقوق بشر که در سال‌های اخیر در شیلی (یا هر جای دیگر دنیا، اگر به حکومت شیلی یا سیاست‌های ملی کشور ربطی داشته باشند) رخ داده‌اند، تا به ایجاد آشتی و صلح میان تمام مردم شیلی کمک شود...» (حکم ریاست‌جمهوری شماره ۳۵۵ به تاریخ ۲۵ آوریل سال ۱۹۹۰)

برای نیل بدین مقصود کمیسیون چهار وظیفه را بر عهده گرفت:
• تهیه تصویری تا حد ممکن کامل و جامع از آن رویداد‌ها و نیز سوابق، مقدمات، شرح رویداد‌ها و عواقب آن‌ها.

• جمع‌آوری مدارکی که ممکن است به شناسایی هویت قربانیان و پرده برداشتن از سرنوشت آنها و مکان فعلیشان کمک کنند.

• پیشنهاد طرق مختلف ممکن جهت جبران و اعاده حیثیت قربانیان هر جا که عدالت حکم به چنین چیزی دهد.

• مشخص نمودن ابزارهای قانونی و اجرایی که کمیسیون اتخاذ آنها را برای جلوگیری از وقوع مجدد موارد این‌چنینی نقض حقوق بشر در آینده لازم و ضروری می‌داند.

این کمیسیون در اجرای حکم و وظیفه محوله، قدرت و اختیار عفو بخشش کسی را نداشت.


ترکیب کمیسیون

ریاست این کمیسیون بر عهده سناتور سابق، رائول رِتیگ گذاشته شد. سایر اعضای کمیسیون هشت فرد محترم و معتمد در نزد عامه بودند: خمه کاستیلو ولاسکو، خوزه لوئیس سئا اگانیا، مونیکا خیمنز دِ لا خارا، لورا نووُآ واسکوئز، خوزه زالاکوئت داهر، ریکاردو مارتین دیاز، و گونزالو ویال کوررآ.


عملیات

فعالیت‌های این کمیسیون در طول ۸ ماه صورت گرفت. کمیسیون در این مدت مدارک و شواهد بیش از ۴۰۰۰ شاکی و چند ارتشی را که داوطلبانه پا پیش گذاشته بودند و نیز اطلاعاتی را که سازمان‌های حقوق بشری و کلیسای کاتولیک گردآورده بودند، جمع‌آوری کرد. فضای حاکم بر مراسمی که شهادت شاکیان و افراد دیگر در آن شنیده می‌شد را به طور خلاصه می‌توان جدی و رسمی خواند. کمیسیون به خوبی می‌دانست که فراهم آوردن چنین شرایطی برای کمک به جلب اعتماد از دست رفته قربانیان به دولت لازم و ضروری‌ است. قربانیان پرونده خیلی مودبانه و محترمانه در دفا‌تر اداری‌ای که پیشتر صحنه خشونت‌ها بودند پذیرفته می‌شدند و کمیته تحقیق نشسته پشت میزی که پرچم شیلی روی آن خودنمایی می‌کرد، با عطوفت و احترام به اظهارات آنها گوش سپردند. تمهیداتی چند برای محدود کردن اختیار دادخواهی و تعقیب از طرف این کمیسیون تدبیر شده بود، بیشترشان هم به این خاطر که دولت آیلوین هنوز در موضعی ضعیف و کم‌توان بود. به همین مقصود سازش‌ها و توافقاتی چند لازم بود، زیرا که تاثیر و نفوذ همیشگی پینوشه در نه تنها رده‌های نظامی و ارتش، حتی در دستگاه سیاسی و در میان طبقه متوسط این کشور، انکارناپذیر و خطرناک محسوب می‌شد.

اولینِ این تمهیدات این بود که کمیسیون تنها یک هیأت «شبه قضایی» باشد و نه بیشتر، که نه اختیار احضار قانونی شاهدان برای حضور در کمیسیون را داشته باشد و نه قدرت وادار کردن آنها به ارائه مدارک و شهادت دادن. این محدودیت بیشتر از آن جهت بود که آیلوین به پینوشه قول داده بود گزارش نهایی کمیسیون به هیچ‌وجه ناقض قانون عفو عمومی سال ۱۹۷۸ نخواهد شد.

طبق بند دوم حکم ایجاد کمیسیون، «در هیچ شرایطی کمیسیون نمی‌تواند وظایف قضایی خاص دادگا‌ه‌ها را برعهده گیرد، و نیز حق دخالت در پرونده‌هایی را که در حال حاضر در دادگاهی در حال بررسی هستند، ندارد. از این رو، این اختیار و قدرت را ندارد که درباره مسئولیت قانونی فرد خاصی در رابطه با رویدادهای در دست بررسی اظهارنظر و موضع‌گیری نماید. در صورتی که کمیسیون در جریان عمل به وظایفش به مدارک و شواهدی بربخورد که به اقداماتی مجرمانه مربوط می‌شوند، باید سریعا آنها را به دادگاه صالحه ارجاع دهد.

با در نظر گرفتن وفاداری دادگاه‌های شیلی به پینوشه و به ویژه بیعت و پیروی دادگاه عالی این کشور از دیکتاتور سابق در دهه نود میلادی، دیگر به راحتی می‌توان گفت که این بند هرگونه امید به محکومیت افسران ارتش شیلی، حتی بابت جرایم و وحشی‌گری‌هایی که پس از سال ۱۹۷۸ اتفاق افتاده بودند، را به کل از بین می‌برد.

دومین تمهید این بود که کمیسیون اجازه نداشت هیچ نامی از افسران پلیس یا ارتش که در سوءاستفاده‌ها و جنایات دخالت داشته‌اند، را به اطلاع عموم برساند. جدای از پرسش مسئولیت شخصی افراد بابت جرم‌های صورت گرفته، این محدودیت نوعی مصونیت تمام و کمال فراهم می‌آورد، مصونیت هم از منظر اخلاق و هم از سوی جامعه. در تمام رویدادهای مورد بحث، نام بردن از عاملان به دو دلیل اهمیت بسیاری دارد. از منظر خانواده‌های قربانیان، اینکه نامی داشته باشند که مسئولیت جرائم و ناحقی‌های صورت‌ گرفته بر گردنش باشد، به آنها اجازه می‌داد که بدانند نفرتشان را به سمت چه کسی معطوف کنند، یا شاید حتی چه کسی را باید ببخشند، به جای اینکه خشم و حس انتقامشان دامن کل جامعه شیلی را بگیرد، امری که گرچه در آن شرایط قابل درک و پذیرفتنی بود، به برقراری آشتی ملی کمکی نمی‌کند. از منظر عاملان جرائم هم، اینکه نامشان به صورت عمومی منتشر نشود به آنها اجازه می‌داد که بدون هیچ مجازات و جریمه‌ای زندگی‌شان را بکنند، و یا تنها با زخم‌زبان و سرزنشی ناچیز از جانب جمع دوستان و خویشان نزدیک سر و ته قضیه هم بیاید. در افریقای جنوبی، نمایندگان کمیسیون مشابه در آن کشور تایید کرده‌اند که با اعلام عمومی نام عاملان، کمیسیون به جنگ علیه مصونیت ارتش و دیگران کمک شایانی کرد. در نتیجه تعداد زیادی از کسانی که نام‌هایشان با رویدادی مجرمانه و وحشتناک مربوط می‌شد، زن‌ها، خانواده و شغل خود را از دست می‌دادند. جای خالی این جنبه از تحقیقات درباره موارد نقض حقوق بشر در شیلی به شدت احساس می‌شد.

سومین تمهید و فاکتور محدودکننده اینکه کمیسیون با تمرکز روی آن‌هایی که کشته یا ناپدید شده بودند، همه دیگر قربانیان نقض حقوق بشر را کنار گذاشته و نادیده گرفت. تعداد این افراد چیزی در حدود ۲۰۰ هزار نفر تخمین زده شده است. این یکی از مهم‌ترین شکست‌ها و ضعف‌های کمیسیون بود، زیرا که این قربانیان «دیگر» که بسیاریشان هنوز آن زمان زنده بودند، بیش از هرکس دیگری نیاز داشتند که وضعیت و آن‌چه بر سر آنها آمده، شناخته شده و از آنها اعاده حیثیت شود. با فقدان این عنصر و عنصری که در بالا ذکر شد که برای هر کمیسیونی از این دست لازم است، آشتی ملی میان مردم شیلی هیچ‌گاه نمی‌تواند به وقوع بپیوندد. علاوه ‌بر این، این قربانیان از کمک‌های مالی که کمیسیون برای خانواده‌های کشته و ناپدیدشدگان در نظر گرفته بود، محروم ماندند. این «خلاء» را تنها می‌توان با تعهدی که در بالا شرح آن رفت توجیه کرد، یعنی فاش نکردن نام هیچ‌کدام از افسران پلیس و ارتش. کمیسیون با تمرکز بر قربانیانی که دیگر زنده نبودند، به نوعی، «گمنامی جلادان رژیم» را تضمین کرد.

و چهارم اینکه، از آنجا که کمیسیون به هیچ‌وجه به بایگانی ارتش دسترسی نداشت، و به هیچ طریقی مجاز نبود پرسنل ارتش را به دادن شهادت وادار کند، مدارک و شواهد جدید اندکی در رابطه با سرنوشت کسانی که ناپدیدشده بودند به دست آورد.


گزارش کمیسیون

کمیسیون حقیقت و آشتی شیلی با وجود تمام این موانع پس از هشت ماه فعالیت و تلاش، موفق شد مرگ ۲۲۷۹ نفر را که بیشترشان مردم عادی و بی‌گناه (که ۴۹ نفر از آنها کمتر از شانزده سال سن داشتند) بودند، فهرست کند. نام و نام‌خانوادگی هر یک از این قربانیان در فهرست آمده بود.

علاوه ‌بر این، این گزارش درک و دیدی کلی از ماهیت خشونت‌هایی که در دوره حکومت رژیم پینوشه رخ داده بود فراهم آورد و ابزار‌ها و روش‌های شکنجه قربانیان در این دوره را آشکار کرد. این گزارش گرچه از جانب بخش عمده‌ای از ساختار سیاسی شیلی که به رژیم سابق وفادار مانده بودند، انکار و تکذیب شد، آنقدر پر جزئیات و دقیق بود که هیچ‌کس جسارت این‌ را نداشت که اطلاعات دقیق و دسته‌بندی شده آن را به کل انکار کند و دروغ بخواند. در گزارش نهایی روش‌هایی هم برای اعاده حیثیت و تامین مالی خانواده‌های قربانیان پیشنهاد شده بود. این مکانیز‌م‌های کمک به خانواده‌ها را می‌توان به سه دسته تقسیم نمود: مراسم سمبلیک یا فرهنگی (ادای احترام به قربانیان، برگزاری مراسم سوگواری برای آلنده، راه‌اندازی کمپین «پارا کریر ان شیلی» با هدف طرح و اجرای برنامه‌ها و پروژه‌های آموزشی، نصب تابلوهای یادبود و غیره)، تامین مادی (مقرری‌ها، بورس تحصیلی، خدمات رایگان درمانی، خدمت اختیاری وظیفه در ارتش برای خانواده‌های قربانیانی که در فهرست نامشان آمده بود) و سرانجام جبران خسارت و اعاده حیثیت از طریق سیستم قضایی و قانونی. این آخری به ویژه مهم‌ترین این سه راه بود، که در صورت اجرا گسست دولت و حکومت جدید از رژیم سابق را نشان می‌داد از آنجا که کمیسیون در گزارش نهایی خود خواستار لغو هر قانونی که بر سر راه تحقیقات مانع ایجاد می‌کردند، و از همه مهم‌تر انجام اصلاحات جدی در سیستم قضای شیلی شده بود.


موخره

در کل، این گزارش با استقبال خوبی از جانب مردم شیلی مواجه شد، استقبالی که بیش از هر چیز بابت ارزش اطلاعاتی آن بود. مردم شیلی از طریق این گزارش با ابعاد حقیقی سرکوب نظامی آشنا شدند. نتیجه رشد روزافزون شناخت و همدردی ملی با خانواده‌های قربانیان بود. آیلوین هم به نوبه خود یک نامه عذرخواهی به ضمیمه یک رونوشت از گزارش را برای هر یک از این خانواده‌ها ارسال کرد.

با اینکه نتیجه کمیسیون از منظر مبارزه علیه مصونیت‌های قانونی بسیار میانه‌رو می‌نمود، تاثیر کلی و نهایی آن علی‌رغم تمام حرف ‌و حدیث‌ها مثبت بود. این گزارش با بیدارسازی وجدان ملت، شناسایی قربانیان و خانواده‌های آنان و به رسمیت شناختن ایشان، چارچوبی ضروری برای تهییج و تحریک یک جنبش مقاومت را به وجود آورد. از طریق مداخله و میانجی‌گری سازمان‌های مدافع حقوق بشر، دیگر لازم نبود که مثل سابق خانواده‌های قربانیان مصرانه و با قبول سختی‌های فراوان، مسئولان سیاسی و قضایی را تحت فشار بگذارند تا بلکه آنها عاملان جنایت‌ها را شناسایی کرده و به دادگاه بکشانند. نتایج گزارش خیلی زود خود را نشان نداد، ولی سرانجام در سال ۱۹۹۹، پنج افسر ارشد ارتش به سبب نقششان در ناپدید و کشته شدن ۷۵ زندانی سیاسی، مورد تعقیب قانونی قرار گرفتند. یک سال بعد از آن، نوبت خود پینوشه بود که متهم شود و تحت پیگرد قضایی قرار گیرد، اول از همه بابت نقش احتمالی‌اش در کاروان‌های مرگ، و بعد بابت سه اتهام جدی دیگر. دادگاه‌های شیلی سرانجام راهی برای دور زدن قانون عفو عمومی سال ۱۹۷۸ یافتند، با این تعبیر و قضاوت که جرم عاملان «ناپدید شدن» قربانیان جرمی ادامه‌دار و ناتمام است که نمی‌تواند مشمول عفو عمومی قرار گیرد و از این جهت نمی‌تواند موضوع این حکم و قانون محدودکننده قرار گیرد (تصویب دادگاه عالی به تاریخ ۲۰ ژوئیه سال ۱۹۹۹). تاریخ شیلی بدین ترتیب وارد عصر جدیدی شد.

این تصویبات گام بزرگی به سوی جلو در مبارزه علیه مصونیت در شیلی محسوب می‌شد و محتملا اگر کار و تلاش طاقت‌فرسای کمیسیون رتیگ در جمع‌آوری اطلاعات نبود هیچ‌گاه چنین دستاوردی به دست نمی‌آمد.

در دهم اکتبر سال ۱۹۹۸ یک قاضی اسپانیایی دستور دستگیری ژنرال پینوشه را صادر کرد. وی شش روز پس از آن در خانه‌اش در لندن دستگیر شد و تا ماه مارس سال ۲۰۰۰ که دولت بریتانیا او را آزاد کرد در حبس خانگی بود. وی که آزاد بود به شیلی برود، در‌‌ همان سال توسط قاضی خوان گوزمان تاپیا مورد تعقیب قانونی قرار گرفت، ولی تا زمان مرگش در ۱۰ دسامبر سال ۲۰۰۶، یعنی کمتر از یک ماه بعد از حبس مجدد خانگی‌اش بر سر پرونده کاروان‌های مرگ، در هیچ‌یک از اتهامات مطرح شده مجرم شناخته نشد. دستگیری او در لندن، به تیتر یک تمام روزنامه‌های آن زمان تبدیل شد، نه تنها به این سبب که او رهبری دیکتاتوری سیزده ساله شیلی را برعهده داشت، بلکه این تنها باری بود که چندین قاضی اروپایی قانون قضاوت جهانی را به کار بستند، آنها خود را موظف به پیگرد جرایم رهبران سابق کشور‌ها، بدون توجه به قوانین مصونیت و عفو داخلی آن کشور‌ها می‌دانستند.

پینوشه تا زمان مرگش، با ۳۰۰ اتهام گوناگون روبرو شد، از جمله پرونده کاروان‌ مرگ (که در ژوئیه سال ۲۰۰۲ توسط دادگاه عالی شیلی مختومه اعلام شد، ولی در سال ۲۰۰۷ در پی یافته‌های جدید کالبدشکافی دوباره گشوده شد)، ترور کارلوس پرَت (پرونده‌ای که در اول آوریل ۲۰۰۵ مختومه اعلام شد)، عملیات کوندور (که در ۱۷ ژوئن سال ۲۰۰۵ مختومه شد)، عملیات کُلومبو، پرونده ویا گریمالدی، پرونده کارملو سوریا، پرونده کاله کنفرانسیا، پرونده آنتونیو ییدو، پرونده اوژنیو بریوس، فرار از مالیات و جعل گذرنامه.

در سال جاری میلادی هم بعد از گذشت چندین سال از دیکتاتوری پینوشه و تحقیقات کمیسیون حقیقت و آشتی، دادگاه استیناف در سانتیاگو پایتخت شیلی ۷۲۶ شکایت جدید در رابطه با قربانیان نقض حقوق بشر در زمان رژیم پینوشه دریافت کرده است. این شکایت‌ها مربوط به موارد و پرونده‌هایی می‌شود که در سیزده سال دیکتاتوری شیلی به وقوع پیوسته ولی هیچ‌گاه مورد تحقیق و بررسی قرار نگرفته‌اند.

خانواده‌های قربانیان دولت فعلی شیلی را متهم می‌کنند که ۶۰ شکایت سال ۲۰۱۰ را نادیده گرفته است، موارد نقض حقوق بشر که وزارت امور داخلی این کشور باید به آنها رسیدگی می‌کرد. تحولات جدید در سیستم قضایی شیلی، و شکایت‌های جدید رسیده، نشان از این دارد که مردم شیلی به دولت و دادگاه‌های این کشور امیدوار‌تر شد‌ه‌اند، و آشتی ملی روز به روز به واقعیت نزدیک‌تر می‌شود.


منابع:
 James McAdams ed., Transitional Justice and the Rule of Law in New Democracies, University de Notre-Dame press, 1997*
Laura TEDESCO et Jonathan BARTON, The State of Democracy in Latin America: Post-Transitional Conflicts in Argentina and Chile, Routledge,New-York, 2005*
 Priscilla HAYNER، Unspeakable Truths: Facing the Challenges of Truth Commissions, Routledge, *New-York، 2002.
 



آلنده سوسیالیستی میانه‌رو بود که جناح چپ شیلی را متحد کرد و تا زمانی که قدرت را در دست داشت پروژه‌ها و طرح‌های بلندپروازانه ملی‌گرایانه‌ای را در پیش گرفت. اقداماتی که موجبات خشم جناح راست شیلی و قدرت‌های خارجی را فراهم آورد. در ماه سپتامبر سال ۱۹۷۳، ژنرال پینوشه، با همکاری و پشتیبانی ایالات متحده حکومت آلنده را برانداخت و حکومت دیکتاتوری خود را بر پا کرد. حکومتی که نزدیک ۲ دهه شیلی را با مشت‌های آهنینش اداره کرد و هزاران کشته و تبعیدی برجای گذاشت.

روز ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳، نیروهای ارتش به رهبری پینوشه به کاخ ریاست‌جمهوری شیلی یا پالاسیو لاموندا حمله کردند. علی‌رغم حمله سربازان پینوشه به لاموندا، آلنده گفته بود که آنها نخواهند توانست زنده دستگیرش کنند. در همین حین و پیش از اینکه کاخ به تصرف نیروهای کودتا درآید، آلنده سخنرانی مشهور وداع خود با مردم شیلی را به صورت زنده از رادیو انجام داد. او در این واپسین دقایق حیاتش خطاب به مردم شیلی از عشقش به میهن و ایمان عمیق و خدشه‌ناپذیرش به آینده گفت. او گفت که تعهدش به مصالح شیلی اجازه نمی‌دهد راه ساده‌تر را انتخاب کند و پیشنهاد فرار از کشور را بپذیرد و اینکه اگر تسلیم شود «خائنین» از آن ابزاری تبلیغاتی خواهند ساخت. و سرآخر از سخنانش این‌طور برمی‌آمد که قصد دارد تا آخرین قطره خونش بجنگد.

حوالی ساعت ۵۰: ۱ رئیس‌جمهور آلنده به نگهبانان کاخ و تمام کسانی که آن‌جا بودند دستور داد تسلیم شوند. نگهبانان و سایر افراد صفی از طبقه دوم کاخ تا درب خیابان مورانده به صف ایستادند. آلنده با تک‌تک آن‌ها دست داد و از آن‌ها تشکر کرد که در این دقایق سخت در کنار او مانده‌اند. او از انتهای صف شروع کرد و تا بالای پله‌ها رفت، بعد رفت سمت تالار استقلال که در شمال شرقی طبقه دوم کاخ بود.

همزمان دکتر پاتریسیو گوییون (از کارکنان درمانگاه کاخ ریاست‌جمهوری) تصمیم گرفت به طبقه بالا بازگردد تا ماسک گاز خود را به‌عنوان یادگاری بردارد. به طبقه دوم که رسید صدایی شنید، و در تالار استقلال را که گشود رئیس‌جمهور را دید که با یک تفنگ ای‌کی‌ ۴۷ خودکشی کرده است. دکتر خوزه کویرگا، ارسنیو پوپن، یک عضو کابینه، انریکه اوئرتا، یک مأمور کاخ، دو کاراگاه سازمان امنیت ریاست‌جمهوری، و چند مأمور گارد ریاست‌جمهوری، هم کسانی بودند که توانستند از طریق در باز در سوی دیگر تالار شاهد لحظه‌ مرگ آلنده باشند یا اینکه لحظه‌ای بعد از آن به آنجا برسند. از میان این شاهدان، تنها دکتر گوییون بلافاصله بعد از وقوع این اتفاق درباره آن حرف زد و به خودکشی آلنده شهادت داد؛ شهادتی که جز بدنامی و نفرین مردم ارمغانی برایش نداشت. دکتر انریکه پاریس روآ، پزشک مخصوص آلنده، هم آن زمان در کاخ بود ولی نه به‌عنوان پزشک رئیس‌جمهور که به‌عنوان عضوی از کابینه. او هم که به گفته شاهدان دیگر صحنه خودکشی آلنده را دیده بود، شهادتی نداد زیرا که بلافاصله بعد از تصرف کاخ به دست کودتاچیان اعدام شد. شاهدان دیگر هم تا زمان بازگشت دموکراسی به شیلی و سرنگونی دیکتاتوری پینوشه ساکت ماندند، زیرا که به گفته خودشان بازگویی ماجرای خودکشی آلنده به این صورت، جایگاه او را در میان ملت تنزل داده و از ارزش فداکاری و از جان‌گذشتگی او می‌کاست و به نوعی بر حقانیت حکومت نظامی پینوشه صحه می‌گذاشت.

بلافاصله پس از تصرف کاخ ریاست‌جمهوری، برنامه‌ریزان کودتا در بیانیه‌ای رسمی که از رادیو و تلویزیون این کشور پخش شد، اعلام کردند که آلنده با استفاده از تفنگ ای‌کی ۴۷ خودکشی کرده است. با این‌حال، در سال ۲۰۰۴، پاتریسیو گوزمان، در فیلم مستند خود، سالوادور آلنده، تصویری از جسد آلنده را نشان داد و ادعا کرد که وی خود را با یک سلاح کمری کشته است.

از زمان مرگ آلنده تاکنون، هواداران او همواره بر کشته شدنش به‌دست نیروهای کودتا تأکید داشته‌اند و از نحوه کشتن وحشیانه او داستان‌ها بافته‌اند. فیدل کاسترو چند روز بعد از کودتای شیلی در سخنرانی‌ای خطاب به حدود ۱ میلیون کوبایی گفت که آلنده در لاموندا در حالی که خودش را در پرچم شیلی پیچیده بود و به سوی سربازان خائن کودتا شلیک می‌کرد، کشته شده است. روایت دیگری هم هست که می‌گوید آلنده روی پله‌های خارجی کاخ ریاست‌جمهوری در حال مبارزه کشته شده است. بعضی‌های دیگر هم به تازگی گفته‌اند که او خواسته خودش را بکشد ولی تنها زخمی شده است، و بعد یکی از محافظان، که خود بعداً کشته می‌شود، تیر خلاص را به او زده است.

در سال‌های اخیر روایت خودکشی آلنده، در سایه تحقیقات بیشتر و شهادت‌های جدید اعتبار و مقبولیت بیشتری یافته است، ولی برخی از هواداران، از جمله فیدل کاسترو و گابریل گارسیا مارکز نویسنده برنده نوبل، هیچ‌گاه چنین چیزی را نپذیرفتند.

این داستان ادامه داشت تا اینکه امسال،‌ در پی آغاز تحقیقات جنایی درباره مرگ آلنده و صد‌ها قربانی دیگر دیکتاتوری ژنرال پینوشه، قبر آلنده به‌دستور قوه‌ قضاییه شیلی باز شده و بقایای جسد او به کار‌شناسان پزشکی قانونی این کشور سپرده شد. در سی‌ویکم ماه می سال جاری، تلویزیون شیلی، خبر از کشف گزارشی ۳۰۰ صفحه‌ای دربارهٔ مرگ آلنده داد. این گزارش و اسناد همراه آن در خانهٔ یکی از مسئولان قضایی حکومت ارتشی سابق این کشور که در جریان زلزله اخیر تخریب شده بود، پیدا شد. دو کار‌شناس حقوقی و قانونی، پس از بررسی این سند اعلام کردند که مرگ آلنده ترور بوده است. دکتر لوئیس راوانل که از سال ۲۰۰۷ درباره خودکشی آلنده تردید کرده بود، با تکیه بر این سند، و نیز نتایج کالبدشکافی سال ۱۹۷۳ اعلام کرد که نمی‌توان مرگ او را خودکشی دانست. وی می‌گفت، نتایج کالبدشکافی دو زخم یکی کوچک و دیگری بزرگ را روی جسد آلنده نشان می‌دهد؛ که زخم کوچک را احتمالاً سلاحی کمری، و بزرگتر را‌‌‌ همان ای‌کی‌۴۷ یا تفنگی به‌‌‌ همان بزرگی ایجاد کرده. او ادعا می‌کرد که نخست با ای‌کی ۴۷ به او شلیک کرده‌اند و بعد با سلاح کمری خودش تیر خلاصی به او زده‌اند تا مثل خودکشی به‌نظر برسد. ولی در ‌‌‌نهایت، نتایج رسمی پزشکی قانونی شیلی ثابت کرد که مرگ آلنده خودکشی بوده است، و این پایانی شد برای چند دهه بحث و جدل.


سخنرانی وداع آلنده با مردم، دقایقی پیش از مرگ:
«کارگران میهنم، من به شیلی و سرنوشت آن ایمان دارم. مردان دیگری خواهند آمد و بر این روزگار تاریک و تلخ که خیانت بر کشور سایه افکنده، پیروز خواهند شد. به یاد داشته باشید، زود‌تر از آن‌چه فکرش را بکنید، راه‌های بسیاری پیش پایتان گشوده خواهد شد و شما مردان آزاد را به سوی ساختن جامعه‌ای بهتر هدایت خواهند کرد. زنده‌باد شیلی! زنده‌باد مردم! زنده‌باد کارگران!»