۱۳۹۴ اردیبهشت ۱, سه‌شنبه

سه شریک در ویران کردن ایران علی‌اصغر حاج سیدجوادی

سه شریک در ویران کردن ایران

علی‌اصغر حاج سیدجوادی




سه شریک در ویران کردن ایران:
اصولگرایان ولایت مطلقه، صهیونیسم اسرائیل و جمهوریخواهان کنگره

در نظامهای سیاسی بر اساس حکومت قانونی و حاکمیّت ملی، سیاست خارجی کشور تابعی است از سیاست داخلی و مصالح دور و نزدیک کشور در روابط بین المللی است. در دوران سلطنت پهلوی مخصوصاً پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (۱۹۵۳) با همدستی و شرکت فعال امریکا و انگلیس و دربار سلطنتی، و سیاست داخلی ایران که به استبداد مطلقه شاه و اختناق پلیس دولت او خلاصه می‌شد، به تابعی از سیاست مملکت در دنباله روی از سیاست امریکا و منافع آن در خاورمیانه در فضای جهانی جنگ سرد تبدیل شد.
سرکوب خشونت آمیز و ادامه اختناق پلیسی و استبداد و فساد دوران پس از کودتا با تکیه به حمایت امریکا و قطع پیوند از ارگانیک چندین صد ساله دین و دولت به دست شاه، راه تسلط اصولگرایان افراطی مذهبی را به رهبری خمینی برای تأسیس حکومت اسلامی در قالب ولایت فقیه هموار کرد و درنتیجه با تأسیس جمهوری اسلامی با ولایت مطلقه فقیه سنگ بنای سیاست خارجی ایران نه بر اساس اختلاف با امریکا بلکه بر پایه دشمنی دائمی با امریکا و آمادگی دایمی برای مقابله با خطر امریکا بر ضد انقلاب اسلامی ایران گذاشته شد.
در سیاست خارجی کشور‌ها حتی در صورت وجود دشمنی راه مذاکره و معامله برای پرهیز از برخورد نظامی بسته نمی‌شود؛ اما انقلاب که طبق پیش نویس اول قانون اساسی می‌بایست به تأسیس جمهوری (نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش) منتهی شود، طبق اندیشه سیاسی مذهبی خمینی در قانون اساسی مدون در مجلس خبرگان، به جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش تبدیل شد. بنابراین جمهوری اسلامی به ضرب و زور چماقداران خط امام و پاسداران و کمیته‌های سراپا اسلامی انقلاب و تفرقه و نفاق و خود مرکزی گروه‌های چپ و راست و معتدل ضد سلطنت بر مردم تحمیل شد، برای ادامه استبداد دینی و برقراری نظام شرعی نظیر هر نظام استبدادی، نیاز به دشمن خارجی داشت تا دشمن خارجی یعنی امریکا را که به قول خود درکمین محو اسلام و مدافعان انقلاب اسلامی نشسته است به وسیله‌ای دایمی برای تحمیل سکوت و اطاعت مردم همیشه در صحنه! قرار دهد. و با تجهیز تمامی وسائل تبلیغ و تحریک و توسل به انواع و اقسام شایعات و دروغ، ناتوانی خود را جهت حل مسائل و مشکلات اجتماعی و اقتصادی مورد انتظار مردم پنهان کند.
خمینی با‌‌ همان سرعتی که اسلام الهی با وفات پیامبر (سال۶۳۲ میلادی) پس از ۲۹ سال در سال (۶۶۱) به سلطنت معاویه و جانشینان او در دمشق فروکاسته شد، انقلاب ضد استبداد و فساد سلطنتی را به کودتای حکومت و ولایت مطلقه فقیه؛ و استبداد خودکامه سلطنتی را به استبداد خود کامه مذهبی تبدیل کرد. زیرا خمینی برای حکومت و ولایت اسلامی خود بر طبق شریعت هیچ گونه طرح و نقشه و برنامه‌ای نداشت. زیرا او درسیاست و امر اجتماعی و حکومت مردی عامی و بی‌تجربه بود. به همین جهت در طولانی‌ترین جنگ قرن بیستم یعنی جنگ هشت ساله با عراق به آلتی در دست صحابه خود یعنی حلقه رفسنجانی – بهشتی و پاسداران تشنه قدرت و ثروت تبدیل شد که چه در سایه جهل و نادانی خود و چه در جهت منویات حلقه صحابه از پذیرش هرگونه پیشنهاد دولت‌ها و سازمان ملل متحد برای انعقاد صلح و خاتمه جنگ خود داری کرد تا درنتیجه ناکامی و یأس از گسترش انقلاب اسلامی به ناچار جام زهر تسلیم را سرکشید. اما مقارن بسته شدن پرونده جنگ، بی‌هدف با میلیارد‌ها دلار خسران و صد‌ها هزار کشته و زخمی و معلول، پرونده اتمی و کوشش برای دسترسی به بمب اتم گشوده شد که همچنان این پرونده با سال‌ها گریز از واقعیّت و افتادن در چنگال تحریم‌های مالی و اقتصادی و باز شدن راه رسیدن به میلیارد‌ها دلار ثروت برای دلالان و شرکای بیت رهبری و حلقه‌های گوناگون خانوادگی سران ولایت بسته نشده است.
عوارض اجتماعی و اقتصادی و سیاسی پرونده اتمی در سیاست خارجی و داخلی مملکت و آثار ناشی از رسوب تحریمهای ناشی از آن در زندگی روزمره مردم داستانی است که تعیین عرض و طول و عمق آن در کیفیّت و کمیّتش در این نوشته نمی‌گنجد. اما منظور ما در این نوشته جلب نظر خواننده به کانونهائی است که در داخل و خارج از ایران با حل مسائل مربوط به پرونده اتمی که طبعاً باید به حل مسأله تحریم‌ها و رهائی اقتصاد ایران ار تنگناهای نفس گیر، گرانی، گرسنگی و افزایش روز افزون فقر و بیماری و بیکاری مربوط شود مخالف هستند. در داخل کشور افراد و گروه هائی که به ادامه ولایت مطلقه فقیه در وضعی که به استمرار مواضع مالی و شغلی آنهامربوط می‌شود دلبسته‌اند را می‌توان از داخل دربار سلطنتی یا بیت رهبری خامنه‌ای تا حلقه‌های وابسته به هشت سال ریاست جمهوری احمدی‌نژاد و مراجع وابسته به ساختار مالی و اداری ولایت مطلقه از سپاه گرفته تا سازمانهای وابسته به بازار و امنیّت و اطلاعات شماره کرد. مجموعه این افراد و گروه‌ها و وابستگان سببی و نسبی آن‌ها با انجام هرگونه اصلاحات و ایجاد هرگونه ارتباط مخل به موقعیّت آن‌ها با امریکا مخالفند. زیرا به فراست دریافته‌اند که غرب عموماً و امریکا خصوصاً به وجود یک ایران مجهز به نفت و گاز و فرهنگ دیرینه منطقه‌ای از ساحل مدیترانه تا آن سوی آسیای مرکزی برای کمک به حل مشکلاتی که در خاور نزدیک عموماً و با تجاوز به عراق و افغانستان و فلسطین در ریاست جمهوری جرج بوش خصوصاً به وجود آمده است احتیاجی شدید دارند. اما ایران با وجود ولایت مطلقه فقیه و سیاست استبداد اجتماعی و فساد اقتصادی آن از هیچ گونه شرطی برای شرکت فعال به عنوان یک نیروی با نفوذ منطقه‌ای برخوردار نیست. در نتیجه گروهی که بند نافشان به وجود ولایت مطلقه فقیه بسته شده است، با هرگونه حل پرونده اتمی و گشایش تحریم‌ها و تجدید روابط ایران با امریکا مخالفند و آثار این مخالفت اکنون تا آنجا به جریان هذیان گوئی و ابتذال کشیده شده که حتی ذکر اسم خاتمی در مطبوعات را نیز برنمی تابند. و رئیس دانشگاه صنعتی شریف آرزوی آن روزی رادر سر می‌پروراند که در کره ماه پیشانی به مهر نماز جماعت بگذارد!!
سنگ بنای ولایت مطلقه فقیه از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ (۱۹۵۳) به دست امریکا و انگلیس و دربار پهلوی آنجا گذاشته شد که با سرکوب نهضت رهائی ایران از نفوذ استعماری بیگانگان و استیفای حق حاکمیّت ملی و دولت قانونی در قوه مقننه (دو ماده اساسی برنامه دولت دکتر مصدق)، شاه با استبداد مطلقه خود نه فقط راه اصلاحات اساسی و بنیادی و شکوفائی جامعه مدنی را مسدود کرد، بلکه رابطه چندین صدساله دین و دولت را هم قطع کرد و درخت کهنسال ریشه دوانده در فرهنگ عقب مانده از زمانه در ذهنیّت توده‌ها را به عنوان ارتجاع سیاه در کنار شاخه لرزان نو خاسته چپ استالینی به عنوان ارتجاع سرخ، کنار هم نشاند؛ و پشت لرزان بریده از مردم ایران خود را به کاخ سفید آن سوی اقیانوس‌ها در برچسپی از غرور و فساد و جهل چسپاند. آنچنان که وقتی قیام یا رستاخیز خشم و خروش مردم او را از تخت سلطنت به زیر کشید، کاخ سفید از پذیرائی جسم بیمار و جان درهم شکسته او نیز در امریکا خودداری کرد. به این ترتیب در فقدان جامعه مدنی و نبود تمامی نهاد‌ها و بنیادهای قانونی مسئول در برابر مردم، رهبری جریان نارضایتی مردم از خفقان سیاسی و فقر اقتصادی و فساد مالی به دست کسی افتاد که در اندیشه اعتقادی‌اش به قول خود: «مردم ناقصند و نیازمند کمالند و نا‌کاملند. پس به حاکمی که قیم امین صالح باشد محتاجند؛ و ولایت فقیه واقعیّتی جز قرار دادن و تعیین قیم برای صغار ندارد» اما در نظریه سیاسی خود در زمینه حکومت و ولایت در اسلام، خمینی تکلیف صغار با مردم را در برابر حکومت و دولت و شکل و بنیاد حکومت این چنین در مبحث ولایت (۹ سال قبل از انقلاب در سال ۱۳۴۸ در نجف) توصیف می‌کند: «حکومت اسلام نه مشروطه است نه استبداد و نه جمهوری و نه کسی می‌تواند در آن دخالتی کند. برای رئیس و مرئوس حکم الهی متبع و رأی اشخاص حتی رسول اکرم هم در آن دخالتی ندارد. همه تابع اراده الهی هستند. در چنین حکومتی که قانون الهی حاکم مطلق است رئیس دولت باید دارای دو خصلت باشد؛ علم به قانون (بخوانید فقه تشیّع) و بسط عدالت در اجرای آن. اگر فرد لایقی که دارای این دو خاصیّت باشد بپا خاست و تشکیل حکومت داد‌‌ همان ولایتی را که حضرت رسول در امر حکومت داشت دارا خواهد بود و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند»
تصویری که خمینی در سال ۱۳۴۸ یعنی ۹ سال قبل از انقلاب ۱۳۵۷ در تقریرات خود از ولایت فقیه و حکومت اسلامی و شخصیّت انسان اسلامی در نجف ترسیم می‌کند، به درستی در قانون اساسی جمهوری اسلامی منعکس می‌شود. یعنی در اصل دوم قانون اساسی می‌گوید: «جمهوری اسلامی نظامی است بر پایه ایمان ۱- به خدای یکتا (لا اله الا الله) و اختصاص حاکمیّت و تشریع به او و لزوم تسلیم دربرابر او...» ۲- «وحی الهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین» و در بند ۵ از اصل دوم: «امامت ورهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلامی...»
بر این اساس جمهوری اسلامی نظامی بر پایه ایمان به خدای یکتا و اختصاص حاکمیّت و حکومت به شریعت و قانونگزاری و تسلیم در برابر او است. در این صورت ایمان به خدا عقل بشری را در سایه خود قرار می‌دهد. نشانی به آن نشان که در اصل ۵۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی سه قوه مقننه و اجرائیّه و قضائیّه قوای حاکم بر امور کشورند و مشروعیّت و حاکمیّت آن‌ها ناشی از حق انتخاب مردم است که مردم با تکیه به عقل و شعور خود طبعاً دست به انتخاب صالح‌ترین افراد می‌زنند. اما چون طبق نظر رهبر، همه مردم از اساس ناکاملند و محتاج به قیم می‌باشند، بنابراین مسئولان سه قوه حاکم بر امور مملکت نیز نظیر انتخاب کنندگان خود ناقص العقل و صغیرند. بنابراین قوای حاکم مسئول مردم صغیر، خود زیر نظر و نظارت ولایت مطلقه امر و امامت امت قرار می‌گیرند که طبق فتوای خمینی دارای‌‌ همان ولایت رسول اکرم است.
از جائی که از سال ۱۳۵۷ نظام بر مبنای نظریات سیاسی- مذهبی خمینی و شرکای او به عنوان حکومت ولایت مطلقه فقیه ساخته شد، گروه هائی پا به صحنه قدرت طلبی و ثروت اندوزی گذاشتند که حاصل عملکرد امروز آن‌ها در صحنه زندگی روز مره در شاخه‌های مختلف اجتماعی – سیاسی اقتصادی و فرهنگی در چشم اندازی بس تیره و هولناک مشاهده می‌شود. این گروه‌ها امروز درتمامی نهادهای قدرت کوچک‌ترین تغییری که وضع شخصی و گروهی آن‌ها را به خطر اندازد بر نمی‌تابند و از تشبث به هر وسیله‌ای حتی ویران شدن اساس تمامیّت ارضی ایران رویگردان نیستند.
این گروه‌های مسلط در ساختار ولایت مطلقه ایران در صحنه بین المللی دارای شریکی با نفوذ هستند که در صف مقدم آن دولت اسرائیل وابسته به صهیونیسم بین المللی قرار دارد. اسرائیل مسئول کشتار چندین صدهزار و یا به قولی پنج- شش میلیون یهودی ساکن اروپا از سوی حزب ناسیونال سوسیالیسم مسیحی آلمان هیتلری است.
سرزمین فلسطین بخشی از سرزمینهای زیر سلطه امپراتوری عثمانی در خاور نزدیک بود که در آن تمامی وابستگان به سه دین وحدانی اسلامی و یهودی و مسیحی در کنار هم زندگی می‌کردند. اما نطفه صهیونیسم به هدف ایجاد دولت مستقل در سرزمین فلسطین، در اروپا و به دست یهودیان اروپائی و کانون جهانی یهود که شاخه نیرومندش در امریکا سبز شده بود بسته شد. و سرزمین فلسطین تحت الحمایه انگلیس پس از جنگ بین الملل اول و اضمحلال امپراتوری عثمانی در سال ۱۹۴۸ به تصمیم و رأی دول غالب جنگ دوم جهانی، در شورای امنیّت سازمان ملل یعنی امریکا، روسیه، فرانسه و چین با تشکیل دولت اسرائیل تقسیم شد.
اما سیاست مؤسسان دولت اسرائیل به رهبری «بن گوریون» و یهودیان اروپا و امریکا یا صهیونیسم ایجاد کانون امن برای یهودیان در ساختار یک دولت دموکرات در کنار دولت فلسطین عرب مسلمان نبود. بلکه بر پایه افسانه سرزمین موعودی که خداوند به قوم برگزیده خود هدیه کرده است، تصرف گام به گام تمامی سرزمین فلسطین به اتکای حمایت بی‌قید و شرط امریکا و اروپا با اتکاء به فساد و تفرقه و عقب ماندگی در کشورهای عرب بود.
آنچه امروز پس از ۶۷ سال گذار از تقسیم فلسطین و فجایع درونی در این سالهای پر از ظلم و زور و کشتار و آوارگی بر مردم فلسطین می‌بینیم خود گواه بهائی است که مردم فلسطین از بابت جنایات نازیسم هیتلری و یهودی آزاری‌های اروپای مسیحی متمدن به دولت صهیونیسم پرداخته و همچنان می‌پردازد.
اما سیاست صهیونیسم در پشت نقاب ژودائیسم در جوهر خود وجود دولتهای عقب مانده در سرزمینهای کوچک و ناتوان از هرگونه قدرت دفاعی است. دولت اسرائیل با ساختار سیاسی و اجتماعی و اقتصادی غربی آن و مجهز به یکی از نیرومند‌ترین قدرتهای نظامی مسلح به کلاهک اتمی است. اسرائیل در تمامی کشورهای پیشرفته اروپا و امریکا برخوردار از حمایت همه کانون‌های یهودی مقیم و بانک‌ها و کانونهای پر نفوذ مالی و بانکی و اقتصادی و سیاسی است. اسرائیل با سیاست صهیونیسم هرگز با یک ایران دموکرات برخوردار از بزرگ‌ترین منابع نفت و گاز جهان و با فرهنگ ریشه دار تاریخی و وسعت بزرگ جغرافیائی و جمعیّت هشتاد میلیونی سر سازگاری ندارد. نتنیاهو نخست وزیر صهیونیست وابسته به حزب محافظه کار لیکود مانند پوتین در روسیه خواستار همسایگان دور و نزدیک عقب مانده با دولتهای مستبد و مرد عاری از دانش و بینش علمی و سیاسی و اجتماعی است. اسرائیل با سیاست تهاجمی صهیونیستی خود هرگز خواستار روابط سیاسی ایران با غرب عموماً و با امریکا خصوصاً نیست.
خطر دسترسی ایران به بمب اتمی و وجود ایران مجهز به تکنولوژی هسته‌ای با ده‌ها کلاهک اتمی در اسرائیل بهانه‌ای بیش نیست. نتنیاهو و صهیونیست‌های یهودی اسرائیل می‌دانند که از ایران با بمب اتمی هیچ خطری وجود اسرائیل را تهدید نمی‌کند. خطر ایران نه فقط برای اسرائیل بلکه برای روسیه و عربستان سعودی و شیخ نشینان خلیج فارس، خطر ایران پیشرفته متکی به حاکمیّت مردمی و حکومت قانون و فرهنگ دیرینه آن است. خطر ایران برای اسرائیل و کلیّه نظامهای فاسد و مستبد منطقه از خاورمیانه تا آسیای مرکزی و رو سیه خطر یک الگوی مجهز به ذخایر طبیعی با حکومت قانونی و مردمی آزاد است. در این نقطه است که طرفداران نظام فاسد و مستبد و ورشکسته ولایت فقیه جمهوری اسلامی ایران و دولت صهیونیستی نتنیاهو برای ویران کردن ایران در کنار هم قرار می‌گیرند. در کنار این دو، وجود نو محافظه کاران «تی پارتی» وابسته به سناتورهای جمهوریخواه کنگره امریکا و طرفداران نقشه خاورمیانه بزرگ و سازمان مقتدر یهودیان امریکا و پیروان مسیحائی که ظهور مسیح موجود را در گرو حمایت از اسرائیل می‌دانند. فراموش نکنیم که برای دفع خطر از اسرائیل در تدارک زمینه حمله به ایران پس از اشغال نظامی عراق بودند. و این‌ها‌‌ همان کسانی هستند که بدون اعتنا به رسوم دیپلماتیک بدون اطلاع و مشورت با کاخ سفید، نتنیاهو نخست وزیر اسرائیل را برای ایراد نطق علیه مذاکرات امریکا با ایران بر سر حل مسئله پرونده اتمی دعوت کردند و برای تصویب لایحه تشدید تحریم‌های اقتصادی علیه ایران در کنگره فعالیّت می‌کنند و در مخالفت با حل مسئله اتمی و ممانعت از تعدیل تحریم‌های اقتصادی و مالی و تجدید رابطه بین ایران و امریکا همگام و شریک غارتگران ایرانی ولایت مطلقه فقیه و صهیونیست‌های اسرائیل هستند.
تخم ویرانگری و خشونت در دوران پس از جنگ جهانی دوم در خاورمیانه و نزدیک، با تقسیم فلسطین و تأسیس دولت اسرائیل در سال ۱۹۴۵ و با تأسیس ولایت قرون وسطائی مطلقه خمینی در دل انقلاب ۱۳۵۷و با اشغال نظامی افغانستان از سوی روسیه شوروی در سال ۱۹۸۰ و به دنبال آن اشغال نظامی افغانستان و عراق از سوی امریکا کاشته شد؛ و به صورتی به بار نشست که ثمره امروز آن را در زشت‌ترین چهره آنکه خلافت ابوبکر بغدادی است مشاهده می‌کنیم.
اما سرداران پاسدار و مراجع مذهبی شرکای ولایت و دلالان تازه نفس دلارهای نفتی و وابستگان به دربار رهبری بی‌ولایت از سوئی، و صهیونیست‌های اسرائیل و مؤتلفین جمهوریخواه و دموکرات کنگره امریکا از سوی دیگر، در ویرانی فرهنگ و تحمل تاریخی مردم ایران و تمامیّت ارضی آن پیوندی نانوشته بسته‌اند. اما فرهنگ دیرینه پای ما با توشه اندوزی از تجربه‌های تاریخ پرماجرای ایران راه چاره یا خروج از بیچاره بودن خود را نموده است و می‌گوید:
«به بیچارگی جز سر انگشت من / نخارد کسی در جهان پشت من»

مردم ایران با آنکه اکنون سال‌ها است به محاصره دزدان خانگی و مؤتلفین خارجی آن‌ها افتاده‌اند، اما موقعیّت ایران و ژئوپولیتیک آن در آشوب وحشتزای کنونی منطقه در چنان موقعیتی قرار دارد که ایران را به صورت حلال مشکلاتی که امریکا و اروپا را به استیصال دربرون رفت از آن‌ها کشانده، درآورده است. استفاده از این فرصت تاریخی بر قشرهای فرهیخته ایران است که حق مشترک انسان بر آزادی عقیده و همبستگی مدنی را با تکیه بر دانش و بینش واقعگرای خود برفراز گرایشهای فردی و گروهی می‌دانند و مصلحت عمومی مردم و مملکت را بر مصلحت خصوصی خود ترجیح می‌دهند.
پاریس علی اصغر حاج سید جوادی

Ukraine : trois journalistes tués en un jour, rien dans les médias !

21 avril 2015
Article en PDF : Enregistrer au format PDF

Trois journalistes ont été tués en Ukraine en un jour ! Quatre assassinats politiques sur deux journées ! Où sont les activistes des droits de l'homme ? Où sont les allocutions de Merkel, Obama, Cameron, etc ? Où est le tumulte des médias occidentaux ?


KIEV 15 Avril

Oleg Kalashnikov, l’ancien député parlementaire du Parti des Régions, a été tué a Kiev, comme le service de presse du Ministère de L’Interieur Ukrainien l’a confirmé ce mercredi.

Il avait appelé à de larges commémorations du 70ème anniversaire de la victoire dans la Grande Guerre Patriotique. Kalashnikov était connu pour ses positions anti-Maidan. Il organisait également des rassemblements contre les autorités en Ukraine.

KIEV 16 Avril

Un journaliste Ukrainien bien connu, Sergey Sukhobok, a été tué a Kiev. Sukhobok, un natif du Donbass, en Ukraine de L’Est, région en guerre, avait travaillé comme journaliste depuis 1998. Il était auparavant un analyste de l’hebdomadaire Delovoy Donbass (Finance Donbass). Il avait récemment travaillé en tant que journaliste freelance. L’Ukrainskiye Novosti (Nouvelles Ukrainiennes), révèle que Kalashnikov avait reçu des menaces de mort peu de temps avant d’être tué.

KIEV 16 Avril

Olga Moroz, la rédactrice en chef du journal local, a été tuée en Ukraine. Son corps a été trouve avec des traces d’une mort violente.

KIEV 16 Avril

Un journaliste renommée, Oles Buzina, a été tué ce jeudi a Kiev, la capitale du pays. Dans sa dernière interview accordé à Radio Vesti, il avait accusé les autorités nationales d’avoir abandonné de façon inconditionnelle les intérêts de L’Ukraine.

“Les formations politiques qui ont pris le pouvoir en Ukraine comme la conséquence d’un coup d’État ont choisi une voie strictement pro-Occidentale", avait affirmé Buzina.

’Naturellement, tous les liens de coopération avec la Russie dans la construction navale, l’aviation et la construction industrielle, ou nous avions de très fortes positions, furent instantanément démantelés. Le pays est en proie au chômage et beaucoup de gens n’ont plus d’argent. Toutes les promesses de Maidan se sont avérées être de la pure fiction. Cette partie de l’élite ukrainienne qui s’appelle pro-occidentale abandonne tout simplement les intérêts nationaux de L’Ukraine”.

Buzina, un journaliste reconnu, écrivain et présentateur TV, a été tué par balle près de sa maison a Kiev depuis une Ford Focus bleu foncé avec des plaques d’immatriculation étrangères. Il était l’auteur de deux ouvrages, incluant “Taras Shevchenko le Vampire” et “L’union de la Charrue et du Trident”. Buzina était le rédacteur en chef du journal Segodnya mais avait quitté son poste au mois de mars dernier en raison de la censure.

Source : http://euro-dreams.blogspot.ru/2015...

Illustration : Baf.f 

Traduction : Collectif Investig’Action

بهروز سورن:اینجا میخواهند پناهجو درو کنند؟

بهروز سورن:اینجا میخواهند پناهجو درو کنند؟



در همین لحظاتی که این متن نوشته میشود مقامات کشور استرالیا و مسئولین سیاسی امنیتی جمهوری اسلامی به معامله مشغولند و گویا به تفاهم نیز رسیده اند. معامله برای ایجاد و گسترش روابط اقتصادی و سیاسی فی مابین  تا عطش ارتباط مجدد و نیاز دول خود را برطرف کنند. جمهوری اسلامی در تنگنای تحریم های بانکی و اقتصادی و اینکه وعده هایش در مورد تقسیم بودجه سالانه کشور با واقعیت درآمد های ملی و ارزی جور نیامده است و دولت استرالیا در حسرت سالهای بر باد رفته! و بی ارتباط با قراردادهای میلیاردی با ایران, فرصتی یافته اند تا این روزها تجدید دیدار علنی کنند و جرعه ای بیشتر از سفره نان کارگران و زحمتکشان کشورمان بنوشند و لقمه ای کمتر بر آن سفره ناچیز باقی گزارند. در این دیدارها اما فروکاستن این عطش مشروط است. مشروط به اینکه در میان جامعه پناهندگان سیاسی در خارج از کشور رعب و وحشت بگسترانند و در این میان صدها پناهجوی ایرانی پشت مرزهای استرالیا را در چنگال خونین و سرکوبگر رژیم ایران قرار دهند.
اینکه مسئولان حکومتی و قضائی رژیم خیز برداشته و با دهان کف آلود در انتظار بلعیدن صدها پناهجوی دیپورت شده هستند شکی نیست و تا حدودی خود را نیز آماده تنبیه و شکنجه و حبس آنان کرده اند و در همین رابطه:
قشقاوي اين مسئله را مرتبط با پديده ايران هراسي عنوان کرد و افزود: در اين راستا انگيزه‌هاي کاذبي براي سفر به اين کشورها ايجاد مي شود و قوه قضاييه نيز در اين راستا بسيار قوي عمل مي‌کند
امواج جابجائی انسانها که مسبب اصلی آن دولت های استبدادی و ارتجاعی مذهبی و سودجو و جنگ افروز هستند در سالهای اخیر شدت گرفته است. مالخوران سرمایه اندوز و کارتلهای تولید انبوه و فروش سلاح های جنگی در این میان بیشترین بهره برداری را می کنند و سناریوهای دامن زدن به اختلافات و ایجاد درگیری نظامی و جنگ افروزی در مناطق مختلف از جمله خاور میانه و آفریقا را باجرا می گذارند.هم از اینرو میلیون ها انسان را آواره و ناگزیر در مسیر مهاجرت قرار میدهند که از بحرانهای عظیم کنونی جهان است.
این جابجائی انسانها هم اکنون گریبان انان را گرفته است و در پی کاهش اثرات بحران خود ساخته هستند.
استخوان بندی این مهاجرت پر خطر را مردمی تشکیل میدهند که خانه و کاشانه محقر خود را با امید به حصول شرایطی انسانی تر برای خود و خانواده هایشان ترک کرده و خطر میکنند و رنج بی کران گذشت از آبهای مرگزای اقیانوس ها را در پیش میگیرند تا به ناکجا آبادهایی برسند و احساس ازادی و امنیت کنند. این رویای تمامی آنهاست که یا با غرق شدن در آبها و سواحل روبرو میشوند و یا در دام دولت هائی از جمله استرالیا می افتند که پیشتر نیز با دولت کامبوج برای باز پس دادن پناهجویان رایزنی کرده است. این موج انسانی عزم راه با رویاهائی کوچک میکنند که در موارد بسیاری به کابوسی عظیم منتهی میشود. اینگونه است که مرز میان پناهنده سیاسی و اجتماعی دیگر چندان برجسته نیست و نباید از کنار این جنایات حتی اگر پناهنده اجتماعی هستند بی تفاوت گذشت.

دنیای سیاست و سودجوئی هر روزه آلوده تر میشود و از پرنسیپ ها کمتر خبری است. بوروکراسی و پارتی بازی در جوامع غربی حد و مرزی نمی شناسد. انسان درجه دوم و سوم نه از لابلای اطلاعیه ها و مکتوبات که در عمل و مسکوت شکل می گیرند. بومی و غیربومی در دو صف قرار میگیرند و به تبع آن امکانات هنوزموجود اجتماعی و سیاسی ناعادلانه و ناگفته تقسیم می شود. در این میان موج مهاجرت نیز در برابر دول غربی و اغلب فاسد قرار گرفته است که میتواند بحرانهای موجود در این جوامع را  تشدید نماید. اینجاست که آنروی ضد انسانی سیستم های حاکم بر آنها را میتوان دید. پیش گیری خشونت آمیز از ورود پناهجویان توسط دولت استرالیا یکی از این واکنش هاست. این کشور مدتهاست که از ورود پناهجویان که از راههای آبی به این کشور سرازیر میشوند جلوگیری نموده, آنها را به مکانهای دوردست و خارج از استرالیا منتقل می کند و در اختیار حکومت های محلی قرار میدهد و اخیرا نیز مطرح کرده است که پای این پناهجویان به هیچ عنوان به استرالیا نخواهد رسید. در پی این اظهار نظر بسیاری از پناهندگان اعتصاب غذا کردند.

 جراید نوشته بودند که یکی از موارد گفتگوها حول و حوش حقوق بشر خواهد بود حال آنکه این معالمه کثیف دم خروسی برای یاوه پراکنی های هر دو طرف بیرون گذاشته است. زیرپا نهادن عرف و قوانین بین المللی در مورد پناهجویان و تبعید شدنشان بدون آنکه پایشان به کشور استرالیا برسد خودگویای نوع برخورد دولت استرالیا با انسانهائی است که با انگیزه های رنگارنگ خطر کرده و خود را بدست امواج سپرده اند. بی شک دیپورت برای آنان پر مخاطره است هماگونه که مقاومت را در میان پناهجویان سازمان میدهد و در روزهای آتی واکنش آنان نسبت به این تفاهم را خواهیم دید. پیش از این هم شاهد مقاومت های جمعی آنان, درگیری های منجر به قتل و ضرب و شکنجه نیز بوده ایم. ( تصاویر)
 امروزه و با شرایطی که بخصوص همه ما نظاره گر وقایع خاورمیانه و فضای کشتار و جنگهای همه جانبه هستیم شاهدیم که وحشت از کشته شدن, به اسارت درآمدن فقر و بیماری های مسری و... همه و همه میراث درگیری های نظامی در جریان است و آیا میتوان گفت که موج مهاجرت کنندگان قربانی سیاست و سیاست ورزی نیستند؟  آیا در چنین شرایطی میتوان مرزی میان پناهجوی سیاسی و پناهجوی اجتماعی و اقتصادی قائل شد؟
مقاومت و اعتراض تنها ابزار دفاعی پناهجویان است و اینکه این اعتراضات تا چه حد مثمر ثمر واقع شود به همبستگی بین المللی با پناهجویان مرتبط خواهد بود.
هم از اینرو سایت گزارشگران کارزاری در حمایت و پشتیبانی از آنها سامان داده است که میتواند اقدامی در کنار تلاش های دیگران باشد.
آدرس برای حمایت از این کارزار
20.04.2015