۱۳۹۱ خرداد ۳, چهارشنبه

از عمل انقلابی تا بی‏تفاوتی عملی

از عمل انقلابی تا بی‏تفاوتی عملی

22 مه 2012  
{در یادمان امیرپرویز پویان، رحمت‏الله پیرونذیری و اسکندر صادقی‏نژاد}
دو دوره و دو کارکرد متفاوت کمونیستی را می‏توان از هم متمایز ساخت و هم‏چنین پیش‏رفت و پس‏رفت هر انقلابی را می‏توان با این دو خصیصه سنجید. در حقیقت آرمان کمونیستی با بی‏جوششی و با بی‏تحرکی مغایر است. حیات و سرزندگی کمونیزم با عمل انقلابی مدافعین آن گره خورده است. این چنین بوده است و خلاف آن، تحریف آرمان کمونیستی‏ست. می‏توان به‏عنوان یک سازمان و یا حزب سیاسی برای دوره‏ی معینی از عمر خود را به سازماندهی درونی اختصاص داد و از عرصه‏ی عملی و ارتباط با جنبش‏های اعتراضی بدور ماند؛ امّا نمی‏توان و نمی‏بایست جایگاه و اهمیت پراتیک انقلابی را کم‏رنگ و بی‏رنگ نمود و یا آنرا تا ابد به حایشه انداخت. می‏توان به ده‏ها دلیل سازمانی – تشکیلاتی به «نقد» تئوریک – سیاسی و ناکرده‏های خود نشست؛ امّا نمی‏توان تا ابد از پیوند این دو مفوله سر باز زد.
به کلامی دیگر فقدان تعرض به دشمنان طبقاتی کارگران و زحمت‏کشان با نفس انقلاب در تناقض است؛ بی‏عملی مغایر با اصول اولیه‏ی مارکسیست – لینینستی‏ست و سازمان کمونیستی بدون انتخاب تاکتیک‏های تعرضی بازنده است. بر مبنای چنین پیش فرض‏های پذیرفته شده‏ی کمونیستی‏ست که می‏توان، جایگاهِ پیشاهنگ، و پیشقراولان جنبش‏های اعتراضی را باز شناخت و در جهت تقویت هر چه بیشتر آن تلاش ورزید. اگر نگوئیم از سه دهه‏ی قبل، ولی امروزه و به جرأت می‏توان گفت که جنبش کمونیستی ایران دوران سخت و بس اسف‏باری را دارد سپری می‏کند و از انجام پائین‏ترین وظایف کمونیستی خود باز مانده است. دورانی که با آرمان کمونیستی امیرپرویز پویان و دیگر یارانش در تضاد است؛ دورانی که پویان‏ها بر خلاف جو حاکم بر جامعه، و بر خلاف تسلیم‏طلبی‏ها و بعضاً عقب‏نشینی کمونیست‏ها سیاست به پیش را در پیش گرفتند و علی‏رغم خفقاق و دستگیری‏های روزانه، دم و دستگاه‏های اطلاعاتی شاه را مورد خطاب قرار دادند و اعلام نموند که: «برای این‏که باقی بمانیم باید تعرض کنیم»؛ اعلان نمودند که بردوامی رژیم‏های مسلح با سرکوب پیوند خورده است و اعلان نمودند که تنها با کار بست سلاح‏ست که می‏توان نظم و ترتیب دل‏بخواه‏ی سرمایه‏داران وابسته را در هم ریخت. آری، پیشاهنگ پرولتری در بستر چنین فضا و شرایطی سر در آورده و رشد نموده است و به جریانِ محبوب هزاران توده و جوان تبدیل گشت.
بی شک زمان زیاد و نزدیک به نیم قرنی‏ست که از پایه‏گذاری ایده‏ی «تعرض کنیم تا باقی بمانیم» می‏گدرد و به تبع‏ی آن جنبش کمونیستی از بلندی‏ها و پستی‏های گوناگونی عبور نموده است و در این‏میان انحراف و عقب‏نشینی، شکست و بی‏تفاوتی عملی را می‏توان از زمره خصیصه‏ی سه دهه‏ی جنبش کمونیستی ایران به حساب آورد. روز و روزگاری، پرچم کمونیزم با دخالت‏گری و با عمل انقلابی فرزندان کارگران و زحمت‏کشان تعریف می‏شد و متأسفانه امروزه دارد با تمایلات درونی سازمان‏ها و احزاب ترسیم می‏شود؛ روز و روزگاری پیشاهنگ، پیشقراول اعتراضات کارگری – توده‏ای بود و امروزه سازمان و یا حزب کمونیستی، در پس ارابه‏ی جنبش‏های اعتراضی قرار گرفته است؛ روز و روزگاری عمل انقلابی پیش درآمد هرگونه فعالیت کمونیستی بود و امروزه بی عملی به اولویت کاری کمونیست‏های تبدیل گشته است. معین است‏که این دو نگاه، دو ثمره‏ی کاملاً متضاد از هم را ببار خواهد آورد. چرا که یکی نماد بالنده‏گی و شکوفائی‏ست و دیگری مبلغ انجماد و مرده‏گی‏ست. یکی پیش‏برنده‏ی انقلاب است و دیگری انقلاب را به عقب می‏راند. مگر بی دلیل بوده – و می‏باشد – که دارند از نام کمونیست‏های آن‏زمان و از سازمان گذشته به نیکی یاد می‏کنند؟ باری، امیرپرویز پویان و دیگر یارانش از آن نسل پر افتخاراند و بی‏گمان نام و پراتیک سازمان‏شان تا ابد در ذهن‏ها ماندگار خواهد ماند.
بنابراین و بر مبنای چنین واقعیاتی و به چه دلیل نمی‏توان تفاوتی مابین کمونیست امروزی با کمونیست دیروزی قائل شد؟ به چه دلیل نمی‏توان کارکردهای امروزی جریانات به اصطلاح مدافع‏ی آن رفقا را هم‏ردیف با سیاست و تاکتیک‏های آنان قرار نداد و نام اینان و «سازمان»شانرا به حساب میراث‏خواران نگذاشت؟ متأسفانه رفتار و کردار «دنباله»روان راهِ آن رفقا دارد دو کارکرد کاملاً متفاوت را بنمایش می‏گذارد. دلیل این امر واضح است، چرا که تعلقات مغایر از هم است؛ چرا که آن سیاست – و متد کاری پویان‏ها – در خدمت به شکستن جو خفقاق حاکم بر جامعه و در خدمت به ایجاد فعالیت‏های کمونیستی مطلوب‏تر و ارتباط با پایگاه‏های اجتماعی‏اش بود و در مقابل این سیاست در انتظار نشسته است. آن سیاست نویدبخش، امید دهنده، تأثیرگذار و جذب کننده بود و این سیاست ناامید کننده و رمنده است. آن سیاست پای به‏میدان عملی مبارزه گذاشت و تا آخرین لحظه در میادین متفاوت مبارزاتی حضور داشت و علی‏رغم تور گسترده‏ی پلیسی و بی امکانی و ده‏ها کمبود، رژیم سراپا مسلح را به مصاف طلبید و این سیاست در کمین, «فرصت» اهداء شده نشسته است!!
براستی که پرسشی بزرگ از جانب همه، بی پاسخ مانده است که ماهیتاً چه تفاوتی‏ست مابین سازمان رزمنده و کمونیستی آن‏زمان، با سازمانِ مدعی پیشاهنگ و هدایت مبارزات کارگری – توده‏ای امروزی؟ علی‏رغم تمامی ادعاهای موجود، پیرامون کسب تجربه و «پرباری» و «نـوآوری» تئوریک، کدام سیاست و تاکتیک و کدام عنصر کمونیست در جهت تغییر فضای جامعه و پس زدن دشمنان کارگران و زحمت‏کشان از قدرت حکومتی تلاش عملی نموده است و متعاقباً چه دستآوردهای مبارزاتی را در جامعه و برای نسل آتی بر جای گذاشته است؟ مسلم است‏که تفاوت‏های زیادی در این چندین دهه در درون جامعه رخ داده است و شکی در آن نیست و تاکید بر آن است‏که جنبش های اعتراضی همگانی شده است و هم‏چنین ابعاد اعتراضات و تحصنات در این دوران قابل شمارش نیست، اما در کنار چنین واقعیاتی، حقیقت دیگری وجود دارد مبنی بر این‏که اس و اساس و پایه‏های رژیم جمهوری اسلامی با رژیم گذشته – شاهنشاهی – یکسان است و بنیاد رژیم کنونی هم به‏مانند رژیم گذشته با قلع و قمع اعتراضات کارگری – توده ای پای ریخته شده است؛ بنیادی که مولد انتخاب تاکتیک‏های سازمانی نیروهای کمونیستی به‏منظور بسیج توده‏ای و ساقط نمودن سلطه‏ی حاکمیت امپریالیستی‏ست.
در عمل مشاهده شده است‏که این رژیم مخالف سرسخت هرگونه فعالیت‏های ابتدائی و پایه‏ای توده‏ای‏ست و در این‏میان کمتر کسی‏ست که در درنده‏خوئی رژیم شک و شبهه ای داشته باشد و کمتر کسی‏ست تا ماهیت این رژیم را به‏عنوان رژیم سرکوب‏گر برسمیت نشناسد. همه، طعم سرکوب رژیم جمهوری اسلامی را چشیده‏اند و در این‏میان هیچ جریان و یا مخالفی از تیررس سردمداران رژیم جمهوری اسلامی مصون نمانده است. سردمداران رژیم جمهوری اسلامی در حق میلیون‏ها انسان رنج‏دیده این‏چنین کرده‏اند و هم‏چنان با ارتکاب ضد انقلابی در پی خاموشی و پس زدن انقلاب‏اند. از همان آغاز و به بهانه‏ی تحکیم انقلاب به انقلاب و انقلابیون حمله نموده‏اند و به بهانه‏ی برقراری دمکراسی، دامنه‏ی اسارت آزادی را تنگ و تنگ‏تر نموده‏اند. بنابراین جامعه نیاز به انتخابی دیگر و خلاف انتخاب تاکنونی نیروهای کمونیستی دارد؛ نیاز به نیروی عمل با برنامه دارد؛ نیاز به سازمان کمونیستی رزمنده، بسیج کننده و دخالت‏گر دارد؛ سازمانی که بتواند با عمل انقلابی خود فضای جامعه را دگرگون سازد و امیدی تازه به نسل جوان امروزی دهد و راه مسدود شده‏ی مبارزه را هموار سازد؛ نیاز به آن دارد تا علیه‏ی بی تفاوتی‏های عملی قدعلم نماید و راه نوین و ثمربخش مبارزه را پیشه‏ی خود سازد.
در حقیقت آزادی کارگر و جامعه در گرو حل تضاد عملی‏ست، در گرو بُرش پیشاهنگ انقلابی در درون جامعه است؛ پیشاهنگی که دوشادوش اعتراضات کارگری – توده‏ای سینه‏ی دشمنان را نشانه گیرد و آنانرا از جان و مال میلیون‏ها انسان محروم پس زند. کار و راهی که امیرپرویز پویان و دیگر کمونیست‏های دوران شاهنشاهی در مقابل خود قرار دادند و بدون کمترین چشم‏داشت‏های سیاسی به جنگ نارسایی‏ها شتافتند و جنبش کمونیستی را از رکود و خمودگی، و از بی‏عملی مفرط بدر آوردند.
بی‏مناسبت نیست تا در چهل‏ودومین سال‏گرد جانباختن امیرپرویز پویان، رحمت‏الله پیرونذیری و اسکندر صادقی‏نژاد که در سّوم خرداد هزار و سیصد و پنجاه و در نبردی رو در رو با سرکوب‏گران رژیم شاهنشاهی جان باختند، یک‏بار دیگر بر موضوع اشاره گردد که رشد و ضمانت انقلاب با پیگیری راه آنان گره خورده است و زمانی می‏توان توده‏ها را از وضعیت ناهنجار کنونی بدر آورد که عمل انقلابی پویان‏ها را پی گرفت و بر بی‏تفاوتی‏های عملی فائق آمد.