۱۳۹۳ اردیبهشت ۲, سه‌شنبه

دیدار شاعران اهل بیت عصمت و طهات با خامنه ای








فرزانه میرزاوند از جمله خانواده های زندانیان بند ۳۵۰ است که امروز موفق به ملاقات همسرش شده است. او با اشاره به اینکه همه زندانیان در ملاقات های امروز واقعه حمله به بند و ضرب و جرح زندانیان را تایید می کردند، می گوید: رئیس سازمان زندان ها با چه رویی تکذیب می کنند؟

فرزانه میرزاوند از جمله خانواده های زندانیان بند ۳۵۰ است که امروز موفق به ملاقات همسرش شده است. او با اشاره به اینکه همه زندانیان در ملاقات های امروز واقعه حمله به بند و ضرب و جرح زندانیان را تایید می کردند، می گوید: رئیس سازمان زندان ها با چه رویی تکذیب می کنند؟
همسر سیامک قادری که در طول همین مصاحبه کوتاه چند بار بغض می کند و گریه اش می گیرد، از مادران برخی زندانیان محروم از ملاقات می گوید که حاضر بودند حتی ملاقات هم نکنند و فقط از پشت شیشه عزیزانشان را ببینید تا از سلامتی آنها مطلع شوند.
او که با چشم خود شاهد کبودی بدن عرب چوبدار بوده، می گوید امروز صحنه هایی را در اوین دیده که در چهار سال گذشته ندیده بود.
مصاحبه کلمه با این عضو خانواده زندانیان سیاسی را بخوانید:
خانم میرزاوند، شما امروز موفق به ملاقات با همسرتان شدید؟ حالشان چطور بود؟
بله، من امروز صبح زود رفتم برای ملاقات و خدا را شکر همسرم را دیدم. حال ایشان خوب بود، اما واقعیتش را به شما بگویم؛ من از صبح با صحنه هایی که دیدم، هنوز سردرد شدیدی دارم. اینقدر امروز صحنه های بدی را شاهد بودیم، اینقدر حال خانواده ها بد بود که قابل توصیف نیست، به خصوص خانواده هایی که بی اطلاع بودند از وضع فرزندانشان. شرایط واقعا ناراحت کننده ای امروز داشتیم. در این چهار سال واقعا من این صحنه ها را ندیده بودم.
می توانید بگویید دقیقا چند نفر در انفرادی هستند؟
واقعیتش من نمی توانم عدد دقیق بگویم اما تعداد خانواده هایی که امروز نتوانستند فرزندانشان را ببینند خیلی زیاد بود. یکی دو نفر نبودند.
چند نفر از زندانیایی که امروز دیدید مجروح بودند؟
من چون صبح زود رفتم، خیلی از زندانی ها را ندیدم. اما آقای عرب چوب دار را دیدم. ایشان لباسشان را نمی توانستند تنشان کنند، به خاطر این که دستشان را با باند بسته بودند. دور سینه و بازویشان هم کبود بود. من این کبودی را دیدم، چون لباسشان را درست نپوشیده بودند. گفتند گویا کتفشان در رفته و باند بسته بودند.
با توجه به ملاقاتی که داشتید، کدام روایت را تایید می کنید؟‌ روایت زندانیان را که از حمله و ضرب و شتم خبر می دهند یا مسئولان سازمان زندان ها که همه چیز را تکذیب می کنند؟
قطعا صحت داشت این قضیه. ما تا امروز که ملاقات رفتیم، حقیقتا نمی دانستیم که باید اخبار را قبول کنیم یا تکذیبی را باور کنیم که رئیس سازمان زندان ها با قاطعیت انجام می داد. اما امروز با این ملاقات کاملا مشخص شد که این ماجرا قابل انکار نیست. تعداد زیادی از زندانی ها شاهد این قضیه بودند. من نمی دانم ایشان با چه رویی دارند تکذیب می کنند؟! حالا یک نفر شاهد، دو نفر شاهد، ده نفر شاهد نبوده که سرشان زیر آب برود یا دهنشان بسته شود. تمام بند ۳۵۰ شاهد این ماجرا بودند. ۷۴ نفر هم شهادت نامه دادند که به شخصه شاهد بودیم، این قضیه عین واقعیت بوده و به هر حال چیزی که اقای قادری هم تعریف کردند در تایید این مسئله بود.
نکته خاصی دارید که بخواهید اضافه کنید؟
صحنه های امروز از بدترین صحنه هایی بود که تا حالا دیدم. این خانواده ها چیزی نمی خواستند، فقط می خواستند عزیزانشان را ببینند. حتی من خودم شاهد بودم که با مسئولی که توی سالن بود داشتند صحبت می کردند، می گفتند که ما حتی ملاقات نمی خواهیم، فقط از پشت شیشه بیاورید و نشان بدهید که بچه های ما سلامت اند.
اما خب متاسفانه تا لحظه ای که من توی سالن بودم این اتفاق نیفتاد. ضمن اینکه امروز خانواده هایی بودند که کنترل عصبی خودشان را از دست داده بودند، مثل مادر سعید متین پور یا مادر آقای داوری واقعا … (گریه امانش نمی دهد)
این بنده های خدا از راه دور آمده بودند. اینقدر حالشان بد شده بود، اینقدر خودشان را می زدند و گریه می کردند. می گفتند فقط بگذارید ببینیم بچه هامون زنده اند، سالم اند؟ اما چیزی که شنیدم این بود گویا نهایتا فقط به خانواده آقای اکبر امینی اجازه داده بودند که ایشان را ببیند، اما خانواده که آمده بودند بیرون اصلا حال مساعدی نداشتند. به خاطر اینکه می گفتند اکبر امینی گویا در شرایط مساعدی نبوده است.

محمدصدیق کبودند از دیگر زندانیان بند ۳۵۰ است که در یورش خونین بار روز پنجشنبه ۲۸ فروردین ۹۳ مورد ضرب و شتم بازرسان و ماموران مستقر در اوین قرار گرفت.


محمدصدیق کبودند از دیگر زندانیان بند ۳۵۰ است که در یورش خونین بار روز پنجشنبه ۲۸ فروردین ۹۳ مورد ضرب و شتم بازرسان و ماموران مستقر در اوین قرار گرفت.
همسر کبودوند امروز دوشنبه اول اردیبهشت ماه، آخرین نفری بوده که ملاقات کابینی داشته است. بنابر خواسته آقای کبودوند برای کاهش نگرانی خانواده، وی را از بیمارستان و با تعویض لباس بیمارستان برای ملاقات آورده بودند.
خانم کبودوند درباره صدمات و جراحات وارده به همسرش به “کلمه” می گوید: “شکستگی سه دنده سمت راست، خونریزی کلیه، شکستگی دو انگشت پای چپ، کبودی زانو و دست شان از آرنج به بالا، تورم پشت سر از صدمات و جراحات وارده به همسرم است که بشدت ما را نگران کرده است.”
بنابرگفته آقای کبودوند ابتدا بازرسی اتاق محترمانه صورت گرفته اما بعد از بازگشت بازرسان از اتاق ۱ به وی اعلام می کنند فردی به نام آقای قبادی ( که سمت ش برای خانم کبودوند مشخص نبود) با شما کار دارند. به محض بیرون رفتن آقای کبودوند از اتاق در واقع از تونل باتوم و وحشت عبور می کند! از وی می خواهند پاهایش را باز و رو به دیوار بایستند. اعتراض این زندانی سیاسی به دستبند، پابند و چشم بند با باتوم پاسخ داده می شود. و با فحش های رکیک به وی و دیگر زندانیان به ۲۴۰ منتقل می شود. در همین هنگام همچنان ضرب و شتم با باتوم ادامه دارد تا به بیهوشی وی منجر می شود.
آقای کبودوند در ملاقات با خانواده عنوان می کند: “وقتی به هوش آمدم در اتاقی با اکسیژن روی دهان بودم. سپس به بیمارستان منتقل شدم و در نهایت موهایم را تراشیدند و به انفرادی فرستاده شدم.”
همسر محمدصدیق کبودوند ملاقات امروز به خانواده ها را علیرغم تلاش ها و مخالفت های کمیسیون امنیت حاصل تلاش های نمایندگانی همچون آقای مطهری می داند.
وی خواهان پیگیری سریع و بی وقفه مسئولان و مجازات عاملان است. بنابر گفته وی حتی اگر بر فرض محال خلافی هم از سوی زندانیان صورت گرفته باشد که قطعا چنین نبوده، اینگونه برخورد غیرانسانی قابل قبول خانواده ها و مردم شریف ایران نیست.
محمدصدیق کبودوند، فعال حقوق بشر، روزنامه نگار کرد و برنده جایزه هلمن ۲۰۹۹ در حال گذراندن محکومیت ۱۱ ساله خود است. پیش از این به گفته خانواده این زندانی سیاسی وی در جریان نگهداری ۷ ماهه در شرایط سخت انفرادی به بیماری ریوی، کلیوی و پوستی دچار شده بود و حتی سکته خفیف مغزی را نیز پشت سر گذاشته است.

زندانی ها که با آثار ضرب و شتم بر روی بدن هایشان وارد سالن می شدند، چشم های نگران خانواده ها می خواست برخلاف همه آن چه این روزها شنیده است،

زندانی ها که با آثار ضرب و شتم بر روی بدن هایشان وارد سالن می شدند، چشم های نگران خانواده ها می خواست برخلاف همه آن چه این روزها شنیده است، تصویری ببیند که اکاذیب مسولان زندانها را رنگ واقعیت ببخشد. گرچه لبخندی معنادار بر روی چهره زندانیان جراحی شده، ورود آنها به یکباره بغض ها را شکست. حالا تصویری دردناک از واقعیت پیش چشم ها رژه می رود. فضا منقلب شده، بغض های چند ساله جای لبخندهای نقاشی شده روز ملاقات را گرفته است.
از مجروحان فرشید فتحی که پایش به دلیل شکستگی با آتل بسته شده و به سختی راه می رفت، اکبر امینی که در اثر ضربه باتون سرش شکسته، گردنش آسیب دیده و با محافظی که به گردن بسته به سختی راه می رود، امید بهروزی که وقتی برای ابراز احساسات دست بلند می کند بانداژ روی ساعد دستش نمایان می شود، مسعود عرب چوبدار که با کتف شکسته و آتل بندی شده آمده، در میان ناله ها و اشکها اصطلاح “زندان ابوغریب ایران” مکررا به گوش می رسد.
که مگر رسوایی ابوغریب چه بود؟ عریان کردن اسیران؟ و مگر در راهروهای بدون نور بند ۲۴۰ چنین نشد؟ سی زندانی مجروح و مضروب را به ردیف رو به دیوار کردند و در همان شامگاه پنجشنبه از زندانیان خواستند عریان شده و به روی زانو بنشینند در حالی که دستبند به دست و چشم بند به دیده دارند.
و آیا شرم نکردند از محاسن سپید “محمد امین هادوی”، مرد پرهیزگار و خیرخواه اوین؛ قهرمان نبرد سوسنگرد در روزهای ابتدایی دفاع و فرزند مهدی هادوی قاضی شرافتمند تاریخ معاصر ایران. و آیا شرم نکردند …
و آیا شرم نکردند کذابان وقتی “صدیق کبودوند” را پس از هفت سال تحمل حبس به زیر مشد و لگد گرفته و دنده هایش را خرد کردند؟ و از او بخواهند “پاهایش را باز و رو به دیوار بایستد. و اعتراض این زندانی سیاسی به دستبند، پابند و چشم بند با باتوم پاسخ داده شود و آنقدر بزنند تا بیهوش شود؟
و آیا شرم نکردند از مادر داغدیده اکبر امینی که در همان چند روز بازداشت ۲۵ بهمن ۸۹ اکبرش، پسر رشید دیگرش را در جریان بازداشت از دست داد و عزادار شد و حالا پس از دیدن وضعیت امروز فرزندش اسیرش از هوش می رود و از سالن ملاقات با آمبولانس به بیمارستان منتقل می شود.
زندان ابوغریب جدید برای آنهایی که مدعی تعاریف جدید از حقوق بشر و اجرای کامل آن در کشورمان هستند، مبارک باد!

قای رونقی، امروز روز ملاقات هفتگی بند ۳۵۰ بود. شما با فرزندتان ملاقات داشتید؟ او را دیدید؟

قای رونقی، امروز روز ملاقات هفتگی بند ۳۵۰ بود. شما با فرزندتان ملاقات داشتید؟ او را دیدید؟
ما الان جلوی زندان هستیم. من رفتم و با حسین ملاقات کردم. خانواده زندانی ها هم الان بیرون درب اوین ایستاده اند. همه را بیرون کردند. از حدود ۲۰-۲۵ نفر زندانی هیچ اطلاعی در دست نیست، خیلی هایشان زخمی شده اند و به بیرون از بند منتقل شده اند. الان خانواده هایشان اینجا سرگردان اند. پسرم حسین را با باتوم کتک زده بودند، به  سرو دستش ضربه زده بودند.
از پیگیری هایی که در مجلس داشتید نتیجه ای نگرفتید؟
ما دیروز با نمایندگان مجلس ملاقات داشتیم، قرار بود آقای مطهری بیاید و از نزدیک ببیند اما متاسفانه هنوز کسی نیامده.
مشخص هست که چه کسی عامل حمله به زندانیان بوده؟
دستور این حمله را سرهنگ  امانیان داده. بچه های ما را به طرز وحشیانه ای کتک زده اند. او تهدید کرده بوده که ما باز هم می آییم. جان بچه های ما در خطر است.
این را خود زندانیان گفتند؟ چون سازمان زندان ها که از اساس تکذیب کرده. خود زندانی ها دقیقا به شما چه گفتند؟
یک سری لباس شخصی رو برده اند توی سالن و بهشان گفته اند که بچه های ما را بزنند. من رفتم پسرم را دیدم، می گفت جانمان در خطر است. من از همه انسان ها، از همه نهاد ها، از هر کسی که می تواند، درخواست کمک دارم. جان بچه های ما در خطر است. قبل از این که حادثه ای دوباره رخ بدهد باید کاری کرد. از نمایندگان، از آقای مطهری تقاضا داریم که سریعا وارد عمل بشوند.
ماموران زندان با شما و خانواده های زندانیان چه برخوردی داشتند؟
ما را از سالن ملاقات بیرون کردند و الان که جلوی زندان ایستاده ایم، ماموران دور ما را گرفته اند. حال خیلی از خانواده ها امروز اینجا بد شده. همه گریه می کردند. آمده اند اینجا، بچه هایشان را دیده اند در وضعیتی که همه کتک خورده بودند. شرایط اینجا امروز خیلی وحشتناک بود….

سکس سولوژی! تخصص واقعی آخوندها !!