۱۳۹۱ آذر ۱۲, یکشنبه

چرا ریال بی ارزش شد؟


چرا ریال بی ارزش شد؟


درآمدهای نفتی به کار اقتصاد ایران نمی آید

علی رشیدی – رییس انجمن اقتصاددانان

ارزش ریال در ابتدا بر پایه نقره تعیین شده محتوای ریال در رابطه با نقره ای که درش هست سنجیده می شود یعنی ارزش طلا در مقابل نقره و ریال دربرابر لیره استرلینگ سنجیده و نرخ لیره-قران بدست می آید. ۱ لیره در سال ۱۹۱۴ برابر با ۷۴/۶۱ قران ارزش داشت. اما از ۱۹۱۴ به بعد در ظاهر ایران در موازنه پرداخت ها کسری داشته است. این در حالیست که تمام آمار و ارقام ها نشان می دهد که ایران واردکننده طلا بوده است و در آمار تجارت خارجی صادرات ایران از وارداتش بیشتر بوده بعلاوه حضور دو نیروی روس و انگلیس در ایران موجب شده تا پول های بسیار زیادی خرج کنند و درآمد ارزی ما بالا برود.


دلیل کاهش نرخ قران نسبت به لیره سقوط کاهش ارزش نقره در بازارهای جهانی و سقوط ارزش پول ایران از محتوای نقره آن بوده است به همین دلیل بعد از ۱۹۲۱- ۱۳۰۰ همراه با عوض شدن حکومت در ایران، رفتن به سمت پایه طلا اساس کار قرار میگیرد بنابراین در سال ۱۳۰۷ دولت بانک ملی را تأسیس و طلا را پایه پول ایران قرار می دهد. علاوه بر اینها سیاست ها و برنامه هایی را پیش میگیرد که یک نوع توازن ارزی بوجود آید. با وجود برنامه های عمرانی، صنعتی و ایجاد ۱۲۸ کارخانه که لازمه همه اینها واردات ماشین آلات و آهن میباشد نوسانات نرخ ارز در دوره ۱۳۰۷ تا ۱۳۲۰ به زیر ۹ درصد بوده است. که در این دوره صادرات کالاهای کشاورزی در دستور کار قرار میگیرد و سیاست دولت کنترل و هدایت واردات و کنترل و هدایت درآمدهای ارزی به طرف ورود کالاهای صنعتی بود.


در شهریور ۱۳۲۰ با بهم ریختن اوضاع سیاسی و اقتصادی مملکت کنترل واقعی روی برنامه های اقتصادی و سیاسی عملاً وجود نداشت که این وضع تا ملی شدن صنعت نفت که درآمد نفت قطع میشود ادامه دارد اما در آن دوره سیاستهایی برای تشویق صادرات و کنترل واردات اعمال میشود. اما با این وجود نرخ ارز روز به روز افزایش می یافت که در این زمان نرخ توافقی صندوق بین المللی پول راهنمای سیاست های ارزی ایران شد.


در سال ۱۹۴۴ که صندوق بین المللی پول بوجود می آید ایران یکی از ۴۴ کشور مستقلی بوده که در دنیا وجود داشته و صندوق نرخ ۷۶/۷۶ برای پول ایران تعیین کرد. این تغییر نرخ بطور موثر از ۳/۳۲ به ۷۶/۷۶ در ۱۹۵۷ اجرا شد. هدف از تغییر نرخ این بود که یک درآمد ریالی برای ایران ایجاد شود که بتواند به واحدهای صنعتی و تولیدی وام بدهند پایه انقلاب صنعتی ایران از ۱۳۳۷ با تغییر نرخ برابری ایران با دلار بود که تا ۱۳۵۱ ادامه پیدا می کند که انقلاب نفتی اوپک بدلیل جنگ ۶ روزه اعراب و اسراییل و تحریم نفتی اروپا اتفاق افتاد.


قیمت هربشکه نفت از ۹۴/۱ سنت شروع و تا ۸۰/۴ رسید در نتیجه با ۴ برابر شدن قیمت نفت درآمد ایران هم ۴ برابر شد و با این درآمد بالا مقامات بفکر بالا بردن ارزش پول افتادند ۶/۶۸ ریال را بعنوان ارزش پول ایران تعیین می کنند که این نرخ تعادلی بازار بود چرا که نرخ ارز بازار آزاد از بانک ملی ارزانتر بود. و تا ۱۳۵۵ ادامه داشت. تا قبل از انقلاب ذخیره ارزی ایران در بانک های خارجی ۵/۱۳ میلیارد دلار بود که بعد از جریانات ۱۳ آبان کارتر این حساب ها را مسدود کرد بنابر این ارز بازار آزاد بالا رفت. ۱۰ سال بعد از انقلاب نرخ ارز همچنان ۶/۶۸ بود در حالیکه در بازار آزاد ۱۳۵ تومان بود. در سال ۷۰ دوره بعد از جنگ و زمان بازسازی و دوره نیاز شدید به واردات ما ۸ نوع نرخ ارز داشتیم نرخ رسمی، آزاد، خدماتی، تعادل، ترجیحی، شناور بانکی و نرخ رقابتی. با این اوصاف در همین سال داستان تک نرخی شروع میشود ولی در ۷۱ کم کم شکل میگیرد فایده تک نرخی شدن این است که حداقل هزینه کالاهای وارداتی را برای جامعه و دولت مشخص میشود و کلا رقابت را واقعی تر و از هدر رفتن اموال و دارایی ها جلوگیری می کند.


نرخ ارز دولتی در سال ۸۰ =۱۷۵ تومان


در سال ۸۱= ۷۹۵ تومان


۸۲ = ۸۲۸


۸۳ = ۸۷۱


۸۴ = ۹۰۲


۸۵ = ۹۱۹


۸۶ = ۸۲۸


۸۷ = ۹۵۷


۸۸ = ۹۸۳


۸۹ = ۱۰۳۶


۹۰ = ۱۱۰۰


۹۱ = ۱۲۲۶ در بهار ۹۱ متوسط نرخ در بازار ۱۷۵۹ تومان بوده که خود نشاندهنده افزایش تقاضای دلار در بازار نسبت به عرضه آن است.


تغییرات و نوسانات شدید دلار در چند ماه اخیر جنبه داخلی ندارد بلکه با تحریم بانک مرکزی انگشت خود را بر روی کل نقل و انتقالات گذاشته اند بنابراین دسترسی ایران به طلاها و ذخایر ارزی غیر ممکن است. هنگامی که سوئیفت را قطع می کنند نقل و انتقالات بین حساب های افراد در بانک های مختلف قطع و بیشتر پرداخت های بین المللی مختل و با اینکار با کاهش دلار مواجه میشویم که این مقدار دلار هم بدست یک نفر کنترل میشود آن هم با باز و بسته کردن شیر بازار را در دست خودش نگه میدارد.


چاپ نامه به رؤساى جمهور آمريكا و فرانسه در باره كشتارهاى پياپى فلسطينيان

توجه، باز شدن در یك پنجره جدید.
نامه به رؤساى جمهور آمريكا و فرانسه در باره كشتارهاى پياپى فلسطينيان
نبيل الحجار- استاد دانشگاه ليل (فرانسه) ۲۶ نوامبر ۲۰۱۲ [يادداشت مترجم: نامه نگارى به سران حكومت ها تاكتيكى است كه برخى از مخالفان در همه كشورها گاه به منظور افشاگرى به آن مبادرت مى ورزند. اين تاكتيك در عين حال كه كارآيى هايى دارد و در افكار عمومى مى تواند مؤثر باشد، اما محدوديت هايى را نيز به همراه مى آورد و كار را قاعدتا در قالب رفرميستى نگاه مى دارد و نويسنده ناگزير است يا تنها بخشى از حقيقت را باز گويد يا آنكه به جوهر و ريشه مسئله دست نبرد. فرض آنكه سران به اصطلاح "جامعه بين المللى" از حقيقت كشمكش اسرائيل – فلسطين بى خبرند بر خلاف واقعيت است. آن ها خوب مى دانند چه مى كنند. به نظر مى رسد حتى تعبير "حمايت" آن ها از اسرائيل نابجاست زيرا آن ها از يك دنيا، يك طبقه جهانى، يك منفعت مايه مى گيرند. آن ها درون يك سيستم اند. رك. به مقاله لابى يا مكانيسم؟ در لينك زيرhttp://www.peykarandeesh.org/felestin/176-lobby-or-mekanisem.html
با وجود اين، مطلب زير جالب و خواندنى ست.]
نامه به رؤساى جمهور آمريكا و فرانسه
با توجه به موضع گيرى ها، رفتار و سخنان شما و با تصور اينكه آدم هاى بزرگ و درستكار كه شما باشيد نمى توانند صميمى نباشند، فرض من بر اين است كه اين تنها فرهنگ سياسى شماست كه نمى گذارد حقيقت كشمكش اسرائيل - فلسطين را درك كنيد. از اين جاست كه به خود اجازه مى دهم، با فروتنى كامل، به شما كمك كنم تا در يك جلسه درس جوهر آنچه را كه بايد بدانيد فهم كنيد...
روزى بود، روزگارى بود، هزاران سال پيش سرزمينى وجود داشت به نام فلسطين كه آباد بود، همه جماعت هاى قومى و مذهبى در آن با هماهنگى كامل مى زيستند. همه زنان و مردانش فلسطينى بودند.
به فاصله شش هزار كيلومتر از فلسطين، اروپا وجود داشت كه ضد يهوديت را زاييد و سپس آن را به يهود ستيزى بدل كرد و سرانجام نازيسم را آفريد.
پس، اين اروپا ست كه مسؤوليت قرن ها تبعيض عليه جمعيت يهودى اش را به عهده دارد و آن ها را ابتدا مردمى "قاتل" و سپس مردمى "مطرود و نجس" تلقى كرد. كمى بيش از ۶۰ سال پيش همين اروپاست كه شش ميليون يهودى را به ديار مرگ فرستاد.
با وجود اين شما سياستمداران چنان به سادگى در برابر بلايى كه اسرائيل بر سر فلسطينى ها در آورده سكوت مى كنيد كه گويا فلسطينى ها هستند كه بايد تاوان جنايات يهودستيزى را كه اروپا مرتكب شده بپردازند. اين كه اروپا چنين به سادگى فلسطينى ها را در رنج و عذابى كه دارند به حال خود رها مى كند ما را ناگزير مى سازد كه بديهيات زير را تكرار كنيم كه فلسطينى ها هيچ دخلى به جنايات يهودستيزى ندارند. آن ماموران پليس كه يهوديان را در متروى پاريس در سال ۱۹۴۲ جمع كرده آن ها را به اردوگاه مرگ فرستادند اروپايى بودند. مديران مدارسى كه ليست بچه هاى يهودى ثبت نام شده را، حتى پيش از آنكه دستورى به آن ها برسد، به گشتاپو دادند اروپايى بودند!
فلسطينى ها دست كم حق دارند مصرانه از شما بخواهند به حقوق آن ها به عنوان قربانيان احترام بگذاريد!
آقايان رئيس جمهور،
از آنجا كه غرب استعمارگر كه شما وارث آن هستيد تصميم به برپايى دولتى يهودى در فلسطين گرفت، از آنجا كه اين دولت به نوبه خود مرتكب يك كشتار اجتماعى واقعى از مردم و جامعه فلسطين شد و همه با نقض كليه حقوق انسانى صورت گرفت. شما اين مسؤوليت را بر عهده داريد كه خطايى را كه نسبت به فلسطينى ها اعمال شده به رسميت بشناسيد و خود را صريحا مسؤول آن بدانيد و از آن ها حمايت كنيد و به آنان احترام بگذاريد.
آقايان رئيس جمهور،
شما خودبخود محكوم هستيد زيرا نسبت به قربانيان فلسطينى فاجعه ۱۹۴۸ و ديگر جناياتى كه به دنبال آن رخ داده، از جمله كشتار پناهندگان در بيروت، صبرا و شتيلا، كوچكترين احترامى رعايت نمى كنيد. همچنين، شما محكوم هستيد زيرا رنج فلسطينيانى را كه بيش از ۶۵ سال است ادامه دارد به هيچ مى گيريد. از اين هم بدتر با اعلام اينكه اسرائيل "حق دفاع از خود" دارد، با وانمود كردن اينكه گويا اسرائيل (كه خود يكى از بزرگترين قدرت هاى نظامى و فن آورى جهان است) در معرض تهديد خمپاره هاى فلسطينى است، خود را بلندگوى سراپا دروغ ماشين جنگى اسرائيل معرفى مى كنيد كه با ساديسمى افسانه اى، همراه با قدرت ضربتى عظيم اش هزاران خانه را ويران مى كند، هزاران زيتون هزار ساله را از ريشه بر مى كند و كودكان، زنان و مردان را به قتل مى رساند، به زندان مى افكند، شكنجه مى كند، نفى بلد و تحقير مى كند. چنين وضعى نه تنها در غزه بلكه هر جا كه فلسطينى ها باشند از جمله نسبت به آنان كه شهروندى اسرائيل را دارند حكمفرما ست.
آقايان رئيس جمهور،
فلسطين و ميليون ها فلسطينى قربانيان اسرائيل اند. در واقع، آنان قربانيان شما نيز هستند!
پيشينيان شما كشورى را دزديدند و اهالى آن را محكوم به تبعيد، به مرگ و در بهترين حالت به ادامه زندگى در اردوگاه هاى پناهندگى كردند! شما دروغ گفتيد و به افكار عمومى كشورتان چنين وانمود كرديد كه فلسطينى ها چيزى نيستند جز تروريست هاى شرورى كه در جستجوى كشتن يهودى اند! شما با بيان نكردن تاريخ حقيقى اين كشمكش براى فرزندانتان مرتكب دروغ شده ايد.
شما تمام آحاد يك ملت را كه ديروز خوشبخت مى زيست، بدون هيچ حقى، به آوارگى در اردوگاه هاى پناهندگى محكوم كرديد. شما تمام يك ملت مسالمت جو كه ميراث اش را غصب كرده و به يغما برده اند و از اظهار اينكه فرهنگى حقيقى براى خويش داشته محروم شده است، تحقير كرديد تا فراموش شود كه فرهيختگانش شعر و رمان عاشقانه مى نوشتند، كتاب هاى خارجى در عرصه هاى فلسفه، علوم، سياست و تئاتر را به عربى ترجمه مى كردند. گفتنى ست كه نمايشنامه هملت را يك زن ترجمه و در سال ۱۹۳۶ در بيت المقدس به زبان عربى بازى كرد.
آقايان رئيس جمهور،
از ۶۵ سال پيش، به رغم مصوبات جامعه بين المللى، يعنى خودتان، فلسطينى ها را محكوم كرده ايد كه هرگز نتوانند به خانه هاى خود بازگردند، امرى كه با ابتدايى ترين حقوق انسانى تضاد دارد.
حقيقت اين است كه اگر پاى اسرائيل در ميان باشد شما به هيچ اصلى پايبند نيستيد حتى به گفته هاى خودتان، ارزش هاتان كه هيچ...! فلسطين كه به شدت مجروح، خسته و ضعيف است و هزار بار مورد تجاوز قرار گرفته چگونه مى تواند براى نجات خويش روى شما حساب كند!
آقايان رئيس جمهور،
اگر فرض كنيم شما در برابر اسرائيل كه مورد حمايت تان است هنوز اندك قدرتى داريد، مى توان گفت كه اخيرا اجازه ارتكاب يك كشتار ديگر را در غزه به او داديد، اين كشتار هم اكنون پيش چشم جهانيان به وقوع مى پيوندد. مردم فلسطين هنوز نتوانسته اند زخم هاى كشتار پيشين در ۲۰۰۸ را كه در آن چند هزار فلسطينى با بمب هاى فسفرى كشته شدند مرهم نهند!
كشتارى كه اخيرا اجازه داديد به نظرتان ناگزير و حتى مشروع مى رسد! شما آقاى رئيس جمهور آمريكا حتى گفتيد كه اسرائيل "حق دفاع از خود" دارد!
آقاى رئيس جمهور برنده جايزه نوبل صلح، آيا هرگز از خودتان پرسيده ايد كه فلسطينى ها نيز حق دفاع از خود دارند؟ دفاع از خود در برابر اشغال، در برابر ديوارى كه شايسته قرون وسطى است، در برابر اقدامات سرخود و بى رويه، در برابر غصب اراضى و شهرك سازى [براى مهاجران يهودى]، در برابر ويران كردن خانه ها، در برابر نفى بلد، در برابر قتل و محبوس كردن بچه ها در فضايى بسته و تنگ كه سال هاست از آن رنج مى برند؟ آيا آن ها حق ندارند از حمايت شما برخوردار باشند؟ آيا حق ندارند در صلح بسر برند؟
آقايان رئيس جمهور،
آنچه به نظر شما عادى و حتى مشروع مى رسد، چيزى نيست مگر خواست اسرائيل براى پايان دادن به موجوديت فلسطينيان در فلسطين. به عبارت ديگر پس از تحقق فاجعه اول در ۱۹۴۸، اسرائيل توانست فاجعه دوم را در اسلو بر انگيزد و حالا به نظر مى رسد كه براى او وقت آن رسيده كه فاجعه سوم را با مصادره هرآنچه از سرزمين فلسطين به جا مانده تكميل كند، جوانان اش را به نابودى بكشاند و آن ها را از اراده مقاومت در برابر مستعمره سازى ها تهى كند تا فلسطين از مردمش تخليه و نابود گردد.
آقايان رئيس جمهور،
انقياد شما در برابر صهيونيسم و دولت اسرائيل، به دلايلى كه به خودتان مربوط است، باعث شده كه شما در پى كشف حقيقت نباشيد! به اين دليل است كه مردم فلسطين اعلام مى كنند كه شما محكوم ايد زيرا آنان را به حال خود رها كرده ايد.
حرص و طمع اسرائيل قدرتمند به او امكان مى دهد كه فكر كند از يك كشتار به كشتار ديگر سرنوشت خود را رقم مى زند. اين را درك كنيد كه مشروعيت اسرائيل تنها در صورتى تحقق خواهد يافت كه مردمان بومى فلسطين او را به رسميت بشناسند.
ترجمه براى انديشه و پيكار
منبع سايت اورو فلسطين و سايت مدياپارت (با قريب صد كامنت خواندنى):
http://www.europalestine.com/spip.php?article7854
http://www.mediapart.fr/

مادر ستار بهشتی:قاتلان با تهديد رضايت گرفتند