۱۳۹۰ مهر ۱۸, دوشنبه

مقالات ماه سپتامبر لوموند ديپلماتيک اعتيادهاى چينى http://ir.mondediplo.com/article1732.html آغاز پايان کار http://ir.mondediplo.com/article1731.html بحران برانگيزان همچنان بر تختگاه خويش جا خوش کرده اند http://ir.mondediplo.com/article1730.html 18 مهر 1390 14:16 Balatarin

مقالات ماه سپتامبر
لوموند ديپلماتيک

اعتيادهاى چينى
http://ir.mondediplo.com/article1732.html

آغاز پايان کار
http://ir.mondediplo.com/article1731.html

بحران برانگيزان همچنان بر تختگاه خويش جا خوش کرده اند
http://ir.mondediplo.com/article1730.html
18 مهر 1390    14:16
Balatarin

بسم الحق زندان، اختلاس، همه پرسی

بسم الحق 
زندان، اختلاس، همه پرسی
         به دخترم نرگس محمدی
                                                                               دکتر محمد ملکی ـ  مهر 90
این روزها در نظام ولایی آنقدر اخبار ناگوار و موضوعات آزاردهنده زیاد است که آدم را کلافه میکند. احساس کردم تا هستم و نفس میکشم و در توانم هست، باید بنویسم و از دردها بگویم، چرا که بقول استاد بزرگوار و شاعر نامدار دکتر شفیعی کدکنی: بسرای تا که هستی، که سرودن است بودن.
داشتم به موضوع محکومیت 11 ساله نرگس محمدی فکر می کردم و بخود می گفتم راستی ای کاش این آقایان قضات که معمولا رشته ادبی و یا حوزوی را خوانده اند ، کمی هم درس ریاضی می دانستند و با اعداد و ارقام آشنا می شدند. نمیدانم جناب قاضی وقتی پای حکم 11 سال زندان تعزیری را برای یک مادر مریض با اتهامات پوچ امضاء می کرد، یک لحظه حساب کرده بود که 11 سال می شود 132 ماه و یعنی بیش از 4000 روز. مطمئن هستم اینکار را نکرده بود. می خواستم از این آقایان قضات که چنین احکام کیلوئی صادر می کنند خواهش کنم برای اینکه معنی حتی یک روز زندانی بودن در زندانهای جمهوری اسلامی را با همان شرایطی که برای متهمینی مثل نرگس محمدی وجود دارد درک کنند، یک روز، فقط یک روز بدون اینکه کسی آنها را بشناسد در یک سلول یا اتاق چند نفره یکی از زندانها زندگی کنند تا بفهمند معنی 4000 روز در زندان بودن یعنی چه؟
داشتم به این موضوع می اندیشیدم که مسئله اختلاس یا دزدی 3000 میلیارد تومانی یا 3 میلیارد دلاری مطرح شد و مسائل حاشیه ای آن که دیگران به آنها پرداخته اند. با خود فکر میکردم آیا این پرونده تنها پرونده دزدی و چپاول حاکمان از صدر تا ذیل است؟ در تمام این حدود 33 سالی که از برپائی حکومت ولایی می گذرد، هیچ زمانی و در هیچ دولتی نبود که صحبت از چپاول و دزدی نباشد. چند روز پیش آقای خامنه ای هم سکوت خود را شکستند و در جمع راهیان حج گفتند : من گفتم جلوی فساد را بگیرید اینکار را نکردند تا امروز دچار چنین بلیه ای شده ایم (نقل به مضمون). مثل اینکه فرمانبرانی که در ولایت ذوب شده اند، حرفهای ولی فقیه را هم ریز و درشت می کنند و آنچه به نفعشان است را انجام میدهند و بقیه را ندیده میگیرند. چطور وقتی ایشان دستور برخورد با خیزش سال 88 را که نام "فتنه" بر آن نهادند صادر می فرمایند، با آن قدرت و شدت می زنند و می کشند و هزاران زن و مرد و پیر و جوان را به زندانها میفرستند و شکنجه می کنند و می گویند اطاعت از امر ایشان واجب است و عدم اجرای آن گناه کبیره، اما در مورد دزدیها و چپاول اموال ملت، به دستور ایشان بی توجه هستند؟ من در یادداشتی که به قاضی دادگاه شعبه 28 نوشتم ، آورده ام که "یک دادگاه عادلانه وظیفه دارد مشخص کند که آیا من باید امروز به عنوان یک ضد انقلاب در این دادگاه حاضر شوم یا یکی از ظالمان، آدمکشان، چپاول گران بیت المال و خائنین دانه درشت". آیا من بودم که باید به جرم افشاگری ، حقیقت گوئی و انتقاد از دزدان و خائنین و تذکر به آقای خامنه ای و نقد اعمال آقای خمینی روی صندلی اتهام می نشستم، که چرا به مصادره کنندگان انقلاب و اسلام گفته ام بالای چشمتان ابروست، یا آنها که 33 سال بردند و خوردند و کشتند و کشوری را به آتش کشیدند تا از آن یک سرزمین سوخته برجای بگذارند؟ البته نهایتا آقای خامنه ای می گوید رسانه ها زیاد مسئله را کش ندهند، مسئولین کار خودشان را می کنند و آنها را به سزای اعمال خود می رسانند. همانگونه که در این 32 سال دیدیم ، بله آنها وظیفه ی خود را انجام می دهند، این وظیفه که اگر کسی اعتراض کرد بنام معاند، منافق، جاسوس و محارب دستگیر و شکنجه و اعدام گردد. براستی این همه انسانی که در این سه دهه به زندان و حتی جوخه ی اعدام فرستاده شدند از اختلاس کنندگان و دزدان بیت المال بودند یا معترض به چپاول ها و انحصارطلبی ها و سرکوب ها و چماقداری ها؟
اما موضوع بسیار عبرت آموز دیگری که این روزها مورد بحث محافل داخلی و بین المللی می باشد فرمایشات آقای خامنه ای در مورد فلسطین است .ما و همه جهان می دانند که مردم فلسطین تحت اشغال اسراییل چه کشیده اند و می کشند و در آن سرزمین چه می گذرد تا آنجا که میلیونها فلسطینی از خانه و کاشانه خود رانده شده اند و سرزمین مادری را ترک گفته و در جای جای جهان پراکنده اند. جمعی از آنها در لبنان و سوریه و اردن و دیگر کشورهای عربی در سخت ترین شرایط زندگی می کنند. باز همه می دانند اسرائیل دنبال سرزمینی از نیل تا فرات است و برای رسیدن به این هدف به هر عمل جنایتکارانه ای دست می زند. اما از سوی دیگر هم می دانیم امروزه همان قسمت کوچکی از خاک فلسطین که تا حدودی در اختیار مردم فلسطین است دو شقه شده و یک قسمت تحت حاکمیت سازمان آزادی بخش فلسطین و یک قسمت تحت سلطه ی حماس است. حماسی که از همه نوع حمایت ایران برخوردار است و معتقد به نابودی اسرائیل. در این میان سازمان آزادی بخش فلسطین به رهبری محمود عباس تصمیم گرفت از شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل بخواهد که فلسطین را به عنوان یک کشور مستقل برسمیت بشناسند. این تقاضا با استقبال کم نظیر مجمع عمومی مواجه شد و نه تنها در کرانه باختری رود اردن حتی در باریکه غزه ی تحت سلطه حماس (86 درصد مردم موافق اینکار) هم مورد استقبال مردم قرار گرفت. غالب کشورهای اسلامی و بعضی از کشورهای اروپایی از پیشنهاد محمود عباس حمایت کردند بجز دو کشور آمریکا و اسرائیل. تا اینجای کار یک امر معمولی است اما موضوع مورد تامل آن است که چند روز پیش در کنفرانس "حمایت از انتفاضه فلسطین" که در آن آقای خامنه ای و خالد مشعل رهبران ایران و حماس حضور داشتند، حادثه عجیب و عبرت آموزی روی داد. آقای خامنه ای در "مخالفت" با پیشنهاد محمود عباس و خالد مشعل که همه او را فرمانبر رهبر ایران می دانند در "موافقت" با پیشنهاد صحبت کردند. یعنی در حقیقت آقای خامنه ای با پیشنهادی در مورد فلسطین مخالفت کردند که تمامی مردم فلسطین حتی حماس با آن موافق هستند. در اینجا قسمتهای کوچکی از سخنان آقای خامنه ای و خالد مشعل را به نقل از العربیه می آورم . آقای خامنه ای فرمودند: "مدعای ما آزادی فلسطین است، نه آزادی بخشی از فلسطین. هر طرحی که بخواهد فلسطین را تقسیم کند یکسره مردود است ،...ما نه جنگ کلاسیک ارتش های کشورهای اسلامی را پیشنهاد می کنیم نه به دریا ریختن یهودیان مهاجر را ، و نه البته حکمیت سازمان ملل و دیگر سازمانهای بین المللی را. ما «همه پرسی» از ملت فلسطین را پیشنهاد میکنیم."
بگذریم از اینکه خالد مشعل در همین جلسه سخنانی خلاف سخنان آیت الله ارائه داد و اقدام محمود عباس را اقدامی "شجاعانه" خواند. خالد مشعل این پیشنهاد را "محدود" خواند اما گفت : "این اقدام دستاورد نمادین و معنوی در پی داشت که نمی توانیم آنرا انکار کنیم، رژیم صهیونیستی و آمریکا در وضعیت انزوا قرار گرفتند، اجماع بین المللی خوبی شکل گرفته، چهره زشت سیاست آمریکا و مواضع اسرائیل نمایان شده است اما پس از آن چه؟ آیا در همین گام محدود متوقف شویم؟ برادر ما ابومازن زیر بار فشارهای آمریکا نرفت و بر اقدام خود اصرار کرد. این جرأتی ستودنی است که آنرا ارج می نهیم." پس تا اینجای کار مخالفین سرسخت پیشنهاد ابومازن تنها رژیم صهیونیستی ، آمریکای جهانخوار و جمهوری اسلامی ایران شدند!! پیوندی عبرت آموز و تاریخی.
اما در آخر می خواهم به چند جمله بسیار مهم آقای خامنه ای اشاره کنم؛ آنجا که خطاب به شرکت کنندگان در کنفرانس "حمایت از انتفاضه فلسطین" پیشنهاد همه پرسی می کنند و میفرمایند ملت فلسطین نیز "مانند هر ملت دیگری حق دارد سرنوشت خودرا تعیین کند و نظام حاکم بر کشورش را برگزیند."
جای بسیار خوشحالی است که رهبر جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده اند که ملت ها با شرکت در همه پرسی می توانند نظام حاکم بر کشور خود را برگزینند. انشاالله کشور ما ایران و ملت ما هم شامل این فرمایش گردد.
سالهاست که پیشنهاد یک همه پرسی با تمام شرایط آزاد بودن آن مطرح شده است. برای اینکه برای ملت های دیگر از جمله ملت فلسطین کار ایرانی ها و چگونگی یک همه پرسی دموکراتیک الگو باشد، رهبر جمهوری اسلامی هم اکنون که حدود 5 ماه به انتخابات مجلس شورا مانده دستور فرمایند شرایطی فراهم گردد که مردم ایران قبل از انتخابات مجلس در یک همه پرسی کاملا آزاد و زیر نظر سازمانهای بین المللی و حقوق بشری سرنوشت خود را تعیین و درباره نظام دلخواه خود تصمیم بگیرند. 

بسم الحق زندان، اختلاس، همه پرسی به دخترم نرگس محمدی دکتر محمد ملکی ـ مهر 90 این روزها در نظام ولایی آنقدر اخبار ناگوار و موضوعات آزاردهنده زیاد است که آدم را کلافه میکند. احساس کردم تا هستم و نفس میکشم و در توانم هست، باید بنویسم و از دردها بگویم، چرا که بقول استاد بزرگوار و شاعر نامدار دکتر شفیعی کدکنی: بسرای تا که هستی، که سرودن است بودن. داشتم به موضوع محکومیت 11 ساله نرگس محمدی فکر می کردم و بخود می گفتم راستی ای کاش این آقایان قضات که معمولا رشته ادبی و یا حوزوی را خوانده اند ، کمی هم درس ریاضی می دانستند و با اعداد و ارقام آشنا می شدند. نمیدانم جناب قاضی وقتی پای حکم 11 سال زندان تعزیری را برای یک مادر مریض با اتهامات پوچ امضاء می کرد، یک لحظه حساب کرده بود که 11 سال می شود 132 ماه و یعنی بیش از 4000 روز. مطمئن هستم اینکار را نکرده بود. می خواستم از این آقایان قضات که چنین احکام کیلوئی صادر می کنند خواهش کنم برای اینکه معنی حتی یک روز زندانی بودن در زندانهای جمهوری اسلامی را با همان شرایطی که برای متهمینی مثل نرگس محمدی وجود دارد درک کنند، یک روز، فقط یک روز بدون اینکه کسی آنها را بشناسد در یک سلول یا اتاق چند نفره یکی از زندانها زندگی کنند تا بفهمند معنی 4000 روز در زندان بودن یعنی چه؟ داشتم به این موضوع می اندیشیدم که مسئله اختلاس یا دزدی 3000 میلیارد تومانی یا 3 میلیارد دلاری مطرح شد و مسائل حاشیه ای آن که دیگران به آنها پرداخته اند. با خود فکر میکردم آیا این پرونده تنها پرونده دزدی و چپاول حاکمان از صدر تا ذیل است؟ در تمام این حدود 33 سالی که از برپائی حکومت ولایی می گذرد، هیچ زمانی و در هیچ دولتی نبود که صحبت از چپاول و دزدی نباشد. چند روز پیش آقای خامنه ای هم سکوت خود را شکستند و در جمع راهیان حج گفتند : من گفتم جلوی فساد را بگیرید اینکار را نکردند تا امروز دچار چنین بلیه ای شده ایم (نقل به مضمون). مثل اینکه فرمانبرانی که در ولایت ذوب شده اند، حرفهای ولی فقیه را هم ریز و درشت می کنند و آنچه به نفعشان است را انجام میدهند و بقیه را ندیده میگیرند. چطور وقتی ایشان دستور برخورد با خیزش سال 88 را که نام "فتنه" بر آن نهادند صادر می فرمایند، با آن قدرت و شدت می زنند و می کشند و هزاران زن و مرد و پیر و جوان را به زندانها میفرستند و شکنجه می کنند و می گویند اطاعت از امر ایشان واجب است و عدم اجرای آن گناه کبیره، اما در مورد دزدیها و چپاول اموال ملت، به دستور ایشان بی توجه هستند؟ من در یادداشتی که به قاضی دادگاه شعبه 28 نوشتم ، آورده ام که "یک دادگاه عادلانه وظیفه دارد مشخص کند که آیا من باید امروز به عنوان یک ضد انقلاب در این دادگاه حاضر شوم یا یکی از ظالمان، آدمکشان، چپاول گران بیت المال و خائنین دانه درشت". آیا من بودم که باید به جرم افشاگری ، حقیقت گوئی و انتقاد از دزدان و خائنین و تذکر به آقای خامنه ای و نقد اعمال آقای خمینی روی صندلی اتهام می نشستم، که چرا به مصادره کنندگان انقلاب و اسلام گفته ام بالای چشمتان ابروست، یا آنها که 33 سال بردند و خوردند و کشتند و کشوری را به آتش کشیدند تا از آن یک سرزمین سوخته برجای بگذارند؟ البته نهایتا آقای خامنه ای می گوید رسانه ها زیاد مسئله را کش ندهند، مسئولین کار خودشان را می کنند و آنها را به سزای اعمال خود می رسانند. همانگونه که در این 32 سال دیدیم ، بله آنها وظیفه ی خود را انجام می دهند، این وظیفه که اگر کسی اعتراض کرد بنام معاند، منافق، جاسوس و محارب دستگیر و شکنجه و اعدام گردد. براستی این همه انسانی که در این سه دهه به زندان و حتی جوخه ی اعدام فرستاده شدند از اختلاس کنندگان و دزدان بیت المال بودند یا معترض به چپاول ها و انحصارطلبی ها و سرکوب ها و چماقداری ها؟ اما موضوع بسیار عبرت آموز دیگری که این روزها مورد بحث محافل داخلی و بین المللی می باشد فرمایشات آقای خامنه ای در مورد فلسطین است .ما و همه جهان می دانند که مردم فلسطین تحت اشغال اسراییل چه کشیده اند و می کشند و در آن سرزمین چه می گذرد تا آنجا که میلیونها فلسطینی از خانه و کاشانه خود رانده شده اند و سرزمین مادری را ترک گفته و در جای جای جهان پراکنده اند. جمعی از آنها در لبنان و سوریه و اردن و دیگر کشورهای عربی در سخت ترین شرایط زندگی می کنند. باز همه می دانند اسرائیل دنبال سرزمینی از نیل تا فرات است و برای رسیدن به این هدف به هر عمل جنایتکارانه ای دست می زند. اما از سوی دیگر هم می دانیم امروزه همان قسمت کوچکی از خاک فلسطین که تا حدودی در اختیار مردم فلسطین است دو شقه شده و یک قسمت تحت حاکمیت سازمان آزادی بخش فلسطین و یک قسمت تحت سلطه ی حماس است. حماسی که از همه نوع حمایت ایران برخوردار است و معتقد به نابودی اسرائیل. در این میان سازمان آزادی بخش فلسطین به رهبری محمود عباس تصمیم گرفت از شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل بخواهد که فلسطین را به عنوان یک کشور مستقل برسمیت بشناسند. این تقاضا با استقبال کم نظیر مجمع عمومی مواجه شد و نه تنها در کرانه باختری رود اردن حتی در باریکه غزه ی تحت سلطه حماس (86 درصد مردم موافق اینکار) هم مورد استقبال مردم قرار گرفت. غالب کشورهای اسلامی و بعضی از کشورهای اروپایی از پیشنهاد محمود عباس حمایت کردند بجز دو کشور آمریکا و اسرائیل. تا اینجای کار یک امر معمولی است اما موضوع مورد تامل آن است که چند روز پیش در کنفرانس "حمایت از انتفاضه فلسطین" که در آن آقای خامنه ای و خالد مشعل رهبران ایران و حماس حضور داشتند، حادثه عجیب و عبرت آموزی روی داد. آقای خامنه ای در "مخالفت" با پیشنهاد محمود عباس و خالد مشعل که همه او را فرمانبر رهبر ایران می دانند در "موافقت" با پیشنهاد صحبت کردند. یعنی در حقیقت آقای خامنه ای با پیشنهادی در مورد فلسطین مخالفت کردند که تمامی مردم فلسطین حتی حماس با آن موافق هستند. در اینجا قسمتهای کوچکی از سخنان آقای خامنه ای و خالد مشعل را به نقل از العربیه می آورم . آقای خامنه ای فرمودند: "مدعای ما آزادی فلسطین است، نه آزادی بخشی از فلسطین. هر طرحی که بخواهد فلسطین را تقسیم کند یکسره مردود است ،...ما نه جنگ کلاسیک ارتش های کشورهای اسلامی را پیشنهاد می کنیم نه به دریا ریختن یهودیان مهاجر را ، و نه البته حکمیت سازمان ملل و دیگر سازمانهای بین المللی را. ما «همه پرسی» از ملت فلسطین را پیشنهاد میکنیم." بگذریم از اینکه خالد مشعل در همین جلسه سخنانی خلاف سخنان آیت الله ارائه داد و اقدام محمود عباس را اقدامی "شجاعانه" خواند. خالد مشعل این پیشنهاد را "محدود" خواند اما گفت : "این اقدام دستاورد نمادین و معنوی در پی داشت که نمی توانیم آنرا انکار کنیم، رژیم صهیونیستی و آمریکا در وضعیت انزوا قرار گرفتند، اجماع بین المللی خوبی شکل گرفته، چهره زشت سیاست آمریکا و مواضع اسرائیل نمایان شده است اما پس از آن چه؟ آیا در همین گام محدود متوقف شویم؟ برادر ما ابومازن زیر بار فشارهای آمریکا نرفت و بر اقدام خود اصرار کرد. این جرأتی ستودنی است که آنرا ارج می نهیم." پس تا اینجای کار مخالفین سرسخت پیشنهاد ابومازن تنها رژیم صهیونیستی ، آمریکای جهانخوار و جمهوری اسلامی ایران شدند!! پیوندی عبرت آموز و تاریخی. اما در آخر می خواهم به چند جمله بسیار مهم آقای خامنه ای اشاره کنم؛ آنجا که خطاب به شرکت کنندگان در کنفرانس "حمایت از انتفاضه فلسطین" پیشنهاد همه پرسی می کنند و میفرمایند ملت فلسطین نیز "مانند هر ملت دیگری حق دارد سرنوشت خودرا تعیین کند و نظام حاکم بر کشورش را برگزیند." جای بسیار خوشحالی است که رهبر جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده اند که ملت ها با شرکت در همه پرسی می توانند نظام حاکم بر کشور خود را برگزینند. انشاالله کشور ما ایران و ملت ما هم شامل این فرمایش گردد. سالهاست که پیشنهاد یک همه پرسی با تمام شرایط آزاد بودن آن مطرح شده است. برای اینکه برای ملت های دیگر از جمله ملت فلسطین کار ایرانی ها و چگونگی یک همه پرسی دموکراتیک الگو باشد، رهبر جمهوری اسلامی هم اکنون که حدود 5 ماه به انتخابات مجلس شورا مانده دستور فرمایند شرایطی فراهم گردد که مردم ایران قبل از انتخابات مجلس در یک همه پرسی کاملا آزاد و زیر نظر سازمانهای بین المللی و حقوق بشری سرنوشت خود را تعیین و درباره نظام دلخواه خود تصمیم بگیرند.