۱۳۸۶ مهر ۲۸, شنبه

انتقاد شدید دیده بان حقوق بشر از اسرائیلبه نقل از راديو بي,بي, سي

به نقل از راديو بي,بي, سي
سازمان های حقوق بشری نسبت به وضعیت ساکنان غزه ابراز نگرانی کرده اند
دیده بان حقوق بشر از آنچه اقدامات خودسرانه اسرائیل در ممانعت و آزار فلسطینیانی که برای معالجات فوری پزشکی، نیازمند خروج از نوار غزه هستند، خوانده، انتقاد کرده است.
این سازمان حقوق بشری مستقر در نیویورک طی گزارشی گفته است که از ماه ژوئن، حداقل 3 بیمار فلسطینی به دلیل خودداری اسرائیل از صدور مجوز برای خروج از غزه در گذشته اند و چندین بیمار دیگر نیز بینایی خود را از دست داده و یا دچار نقص عضو شده اند.
اسرائیل می گوید محدودیت های وضع شده برای سفر فلسطینیان، به دنبال کنترل غزه توسط حماس، به دلایل امنیتی ضروری است.
دیده بان حقوق بشر در گزارش خود اسرائیل را متهم کرده که در تلاش برای آسیب رساندن به حماس از طریق مجازات شهروندان بیمار غزه است. این سازمان این اقدام اسرائیل را از نظر حقوقی و اخلاقی نادرست خوانده است.
این گزارش می افزاید اسرائیل به رغم خروج از غزه در سال 2005، کماکان مرزهای زمینی، هوایی و دریایی منطقه را تحت کنترل دارد.
به گفته دیده بان حقوق بشر، اسرائیل از زمان کنترل نوار غزه از سوی حماس، ورود تجهیزات پزشکی به غزه را شدیدا دشوار کرده و محدودیت های سنگینی برای یک میلیون و نیم شهروند آن برای خروج از منطقه، حتی در شرایط اضطراری پزشکی وضع کرده است.
این سازمان حقوق بشری در گزارش خود اسرائیل را نیرویی اشغالگر در غزه معرفی کرده و گفته است که این کشور متعهد به تامین خدمات پزشکی شهروندان آن است.
دیده بان حقوق بشر همچنین در گزارش خود به سازمان بهداشت جهانی استناد می کند که طی گزارشی گفته محدودیت های رو به افزایش از سوی اسرائیل، دسترسی به خدمات بهداشتی برای مردم غزه را در معرض خطر قرار می دهد.
این سازمان در گزارش خود ذکر می کند که اسرائیل، نگرانی های امنیتی مشروعی درباره گروه های شبه نظامی که از غزه به سوی اسرائیل، راکت شلیک می کنند، دارد اما خودداری از ارائه خدمات پزشکی در اختیار بیماران، نمی تواند اسرائیل را امن تر کند.

قطع برق و سوخت نوار غزه؛ ناتوانی جامعه بین‌المللیبه نقل از راديو بي,بي, سي

به نقل از راديو بي,بي, سي
در تصمیم کابینه امنیتی اسراییل، حماس یک گروه "تروریستی" که نوار غزه را به سرزمین "دشمن" اسرائیل و مردم آن تبدیل کرده، معرفی شده است.
اسرائیل گروه حماس را مسئول شلیک موشک‌های قسام به خاک خود دانسته و قطع برق و سوخت نوار غزه را برای پیشگیری از این اقدام اعلام کرده است.
ارسال دارو و غذا به نوار غزه از تحریم تازه اسرائیل به نوار غزه مستثنی شده و قطع منابع آب که پیش از این درباره احتمال آن بحث می ‌شد، از فهرست تحریم‌ها خارج شده است.
زمان قطع برق و سوخت نوار غزه هنوز مشخص نیست، اما منابع اسرائیلی گفته ‌اند که این موارد به طور مرحله ‌ای به اجرا گذاشته خواهد شد.
دولت خود خوانده حماس که نوار غزه را در کنترل خود دارد، تصمیم کابینه امنیتی اسرائیل را "اعلان جنگ" علیه نوار غزه خواند و دولت خود گردان فلسطینی تحت رهبری محمود عباس نیز آن را "مجازات دسته جمعی" ساکنان نوار غزه دانست.
دولت آقای عباس اعلام کرده است که موضوع قطع برق و سوخت نوار غزه را با کاندولیزا رایس وزیر خارجه آمریکا که در حال دیدار از اسرائیل و مناطق فلسطینی است، در میان خواهد گذاشت و همراهان خانم رایس نیز گفته‌ اند که وی موضوع فوق را با زیپی لیونی همتای اسرائیلی خود مورد بررسی قرار خواهد داد.
نماینده سازمان ملل در خاورمیانه نیز با تاکید بر اینکه نوار غزه به دلیل کنترل کامل مرزهای آن توسط اسرائیل هنوز یک سرزمین اشغالی محسوب می ‌شود، تصمیم کابینه امنیتی اسرائیل را به چالش کشیده و قطع برق و سوخت این منطقه را مجازات دسته جمعی و مغایر قوانین بین المللی دانسته است.
سازمان ملل قطع برق و سوخت غزه از سوی اسرائیل را مجازات دسته جمعی مردم این منطقه و مغایر قوانین بین المللی دانسته است

هر چند که اسرائیل مدعی است موارد بشر دوستانه را در تصمیم خود در نظر داشته و همچنان به ارسال سوخت برای ادامه کار نیروگاههای تولید برق بیمارستان‌ها، آب، دارو و غذای مورد نیاز ساکنان نوار غزه ادامه خواهد داد، اما بسیار بعید است که جامعه بین‌المللی در مقابل قطع سوخت و برق به نوار غزه سکوت کند.
البته در این میان اسرائیل مدعی خواهد شد که بدون قطع مایحتاج ضروری زندگی مردم فلسطین قادر به جلوگیری از شلیک موشک از نوار غزه به خاک خود نخواهد بود، چرا که جایگزین چنین اقدامی، حمله نظامی گسترده به نوار غزه خواهد بود که آن نیز تلفات مالی و جانی وسیعی در بین غیر نظامیان فلسطینی بر جا خواهد گذاشت.
از این جهت، به نظر می ‌رسد که جامعه بین ‌المللی هر چند که در مقابل قطع برق و سوخت یک میلیون و چهار صد هزار فلسطینی ساکن در نوار غزه سکوت نخواهد کرد، اما احتمال اینکه فشارهای خود را علیه حماس به منظور قطع حملات موشکی به خاک اسرائیل نیز افزایش دهد، بعید نیست.
با توجه به منزوی بودن حماس در نوار غزه، از جامعه جهانی برای قطع شلیک موشک به شهرک ‌های اسراییلی و به تبع آن قطع تحریم اسرائیل به نوار غزه چه کاری ساخته است؟

از نگاه بسیاری از کشورهای جهان و بخصوص کشورهای غربی، همانگونه که قطع ارسال منابع مورد نیاز فلسطینی‌ ها اقدامی قابل توجیه نیست، شلیک موشک به شهرک ‌های اسراییلی نیز حرکتی موجه به شمار نمی ‌رود.
مساله اصلی اما این است که با توجه به منزوی بودن حماس در نوار غزه، از جامعه جهانی برای قطع شلیک موشک به شهرک ‌های اسراییلی و به تبع آن قطع تحریم اسرائیل به نوار غزه چه کاری ساخته است؟
حماس در شرایط کنونی به اندازه‌ای تحت انزوا قرار گرفته که به نظر نمی ‌رسد اهرم فشار دیگری برای اعمال علیه آن وجود داشته باشد. از طرفی اسرائیل نیز چنان تحت فشار افکار عمومی داخلی برای پایان دادن به مساله موشک های قسام است که به سختی می ‌توان آن را از دست زدن به اقدام بازدارنده‌ای در این باره منع کرد.
بنابراین، پس از یک سلسله موضع گیری‌های لفظی کشورهای جهان، آنها خود را در صحنه عمل با مساله دشواری روبرو خواهند دید که راه حل ساده‌ای ندارد.
در واقع به دلیل انزوای سیاسی حماس و تحریم اقتصادی نوار غزه، اعمال فشار دیپلماتیک و اقتصادی علیه آنها از سوی جامعه جهانی بی معنی است، اما اگر کشورهای صاحب نفوذ منطقه‌ای و بین المللی بخواهند از طریق ازسرگیری تماس با حماس آن را به جلوگیری از پرتاب موشک به خاک اسرائیل متقاعد کنند، این مساله به معنای ناکام ماندن استراتژی منزوی کردن حماس است که از سوی دولت‌های غربی و عربی دنبال می ‌شود.
حماس در شرایط کنونی به اندازه‌ای تحت انزوا قرار گرفته که به نظر نمی ‌رسد اهرم فشار دیگری برای اعمال علیه آن وجود داشته باشد

چنین وضعیت پارادوکسیکالی ممکن است اعتراض جامعه جهانی به قطع منابع مورد نیاز مردم نوار غزه را در حد نکوهش لفظی محدود کند و اجرای مرحله به مرحله تصمیم اسرائیل را در پی داشته باشد.
در آن صورت، احتمالا اسراییلی‌ ها و متحدان آنها در میان رضایت تلویحی جامعه جهانی، منتظر خواهند ماند تا قطع منابع برق و سوخت، تاثیر خود را بر جامعه فلسطینی در نوار غزه بگذارد.
تاثیر مورد انتظار اسراییلی ‌ها که احتمالا دولت خودگردان فلسطینی نیز در آن سهیم است، شورش جمعیت فلسطینی علیه دولت خود خوانده حماس در نوار غزه است، شورشی که از چند هفته پیش نیز زمینه‌های آن به وجود آمده است.
شورش فلسطینی‌ها حتی اگر به تجدید نظر حماس در استراتژی خود به منظورازسرگیری ارسال سوخت و برق به نوار غزه منجر شود، زمینه ساز تحولات مهمی در خاورمیانه خواهد شد.
آنچه اما در این میان قربانی منازعه دو طرف می‌شود، حدود یک و نیم میلیون جمعیت شهرها و اردوگاههای نوار غزه است که زخم بیش از نیم قرن آوارگی و نیز دهها سال اشغال نظامی را بر جسم و جان خود تحمل می ‌کنند.

روشنگری.در روز 6 اوت سال 1945 نخستين بمب اتمی جهان روی هيروشيما منفجر شد


اوليور کم,، از نومحافظه کاران تندرو،در مقاله ای در گاردين بمباران ها را مورد ستايش قرار داده و از آمريکايی ها، مردم جهان و حتی خود ژاپنی ها طلبکار شده است. روشنگری.در روز 6 اوت سال 1945 نخستين بمب اتمی جهان روی هيروشيما منفجر شد. تنها چندثانيه کافی بود: يک چتر اتمی که حرارت در نقطه مرکزی آن چندين ميليون درجه بود و اشعه ماوراء بنفش و نورسفيد منعکس ميکرد، باران سياه ذرات اتمی و باد که تشعشعات اتمی را با خود می برد- امواج فوق صوتی با سرعت 440 متر در ثانيه يعنی بالاتر از سرعت صوت [330 متر/ ثانيه] تا 2200 متر را پيمود و در تپه ها متوقف شد. حرارت در سطح زمين را تا 4000 درجه سانتی گراد تخمين زده اند. بمب که نام آن را ,پسرکوچولو, گذاشته بودند طوری ساخته شده بود که در ارتفاع 600 متری از زمين منفجر شود تا حداکثر تاثر تخريبی را داشته باشد. شعله آتش تا 300 متر ارتفاع بالا رفت.فشار امواج در روی زمين 35 تن بر متر مربع بود.حتی فولاد ساختمان ها ذوب شد. به سرآدم ها چه آمد؟ حلبچه؟ نه، حتی از آن هم هولناک تر. استخوان ها ذغال شدند، امعاء و احشاء به جوش آمده و بخار شدند.از هزاران هزار انسان حتی آن سايه هم به جا نماند که از مرد نشسته روی پله يک بانک [تصوير سوم از بالا] به جای مانده است. 75000 نفر در ثانيه اول جان دادند که 65% آنها کودکان کمتر از 9 سال بودند. راديو توکيو ساعاتی بعد خبر داد:, همه چيز ساختمان ها، درخت ها، انسان ها به معنای دقيق کلمه سوختند و نابود شدند, همه اين ها برای هاری ترومن رئيس جمهور آمريکاتراژدی نبود، بلکه چنانکه از يادداشت های پيداست , موفقيت ,محسوب می شد، به اين جهت دستور داد سه روز بعد در روز 9 اوت 1945 بمب دوم, مرد چاق, روی ناکازاکی رها شود. يک روز بعد در روز 10 اوت 1945 يوسوکه ياماهاتا Yosuke Yamahata,به ناکازاکی رفت و مجموعه عکس های مشهور خود را در عرض يک روز تهيه کرد. ,همه چيز, نابود نشده بود. کودکی در ميان اجساد نشسته وآخرين قطره آب خود را مينوشيد.پسربچه ای برادر مجروح خود را که پوست صورت و بدنش سوخته بر دوش کشيده و به ناکجا ميبرد.مادر و دختری برنج سهميه بندی را در دست گرفته و نميتوانستند بخورند. بسياری از آنها که مانده بودند حافظه فعال را از دست داده و زندگی گياهی داشتند. پوست ها سوخته و در حال ريزش و تاول ها بسياری را به هيولا تبديل کرده بود. پزشکان شهر با بيماران و ساير کارکنان در بيمارستان ها تماما سوخته بودند، بعد هم که پزشکان از ساير نقاط آمدند، نميدانستند با اين وحشت تازه چه کنند. آنها با ديدن پوست های تاول زده زير آن ويتامين A تزريق ميکردند، اما با وحشت مشاهده ميکردند که گوشت در محل تزريق می جوشد، می سوزد و سوراخی هولناک به جای ميگذارد. عکس های ياماهاتا، تا سال ها در دست نبود. هنوز برخی معتقدند مجموعه کامل آنها منتشر نشده است. دولت آمريکا بعد از جنگ به دولت ژاپن دستور اکيد داد: انتشارکليه عکس ها و آثاری که ,اذهان را مشوب کند, ممنوع است! ,شهادت, جان بولتون بنابر تخمين ها دو بمب در مجموع 210000 را نفر را کشت، اما ارقام واقعی قربانيان دراز مدت معلوم نيست. آخرين آمار دولت ژاپن دراوت 2005 از مجموع کشته ها بدون محاسبه ثبت نشده ها:هيروشيما242,437 و ناکازاکی 137,339 است که شامل قربانيان بعدی نيز هست. در مارس 2005 دولت ژاپن تعداد کسانی را که از بمب ها آسيب ديده اند و هنوز زنده اند 2666598 هزار نفر ثبت کرد،چند هزار نفر آنها نيز در کره زندگی ميکنندکه محاسبه نشده اند. ژاپنی ها اين دسته از آسيب ديدگان بمباران ها را هيباکوشا Hibakusha ميخوانند.دولت ژاپن نام آنها را ثبت کرد تاکمک دريافت کنند، زيرا آنها دهه ها مورد وحشت ناک ترين تبعيض ها قرار گرفتند، در برخی روستاها تصور ميکردند آنها ,لعن شدگان خدا, هستند و آنهاکه از بمب ها و عواقب آن اطلاع داشتند از ترس عوارض آسيب اتمی قربانيان را طرد ميکردند.مثل هميشه دختران وزنان بيش از همه زير ستم بودند و در صورت وجود کمترين آسيبی حق ازدواج نداشتند. ترديدی نيست که اين يک جنايت جنگي، جنايت عليه بشريت و يک جنوسايد بود. بويژه که به زودی معلوم شد ژاپن در حال تسليم شدن بود و بمباران ها از نظر نظامی لازم نبود. برجسته ترين فرماندهان نظامی: ژنرال آيزنهاور، ژنرال مک آرتورفرمانده کل نيروها در اقيانوس آرام، فرماندهان نيروهای دريايی و هوايی وقت و بسياری ديگر از فرماندهان از جمله ادميرال چستر نيميتس،اين واقعيت را تاييدکرده و برخی از آن ابراز بيزاری کردند.ناو هواپيما بر نيميتس که برای محاصره نظامی ايران به خليج فارس اعزام شده بود، به نام اين ادميرال نامگذاری شده است. اما آخرين مقام آمريکايی که ,اعتراف, کرد، بمباران های هيروشيما، ناکازاکی و مونيخ جنايت جنگی بود، کسی به جز جان بولتون، سفيرسابق آمريکا در سازمان ملل نيست. او در مخالفت با پيوستن آمريکا به دادگاه جنايی بين الملی گفت:, اگر اين توافقنامه به درستی خوانده شود..برای يک شاهد واقع بين ترديدی بجای نمی گذارد, که ميتوان با اتکاء به ان, بااطمينان..ايالات متحده را به خاطر انداختن بمب ها روی هيروشيما و ناکازاکی محکوم کرد... اين غيرقابل تحمل و غير قابل قبول است., اما لئوژيلارد همکار و دوست اينشتاين که با هم تحقيقات روی پروژه اتمی را آغاز کرده و با هم عليه توليد و استفاده از بمب اتم مبارزه کردند، گفت:اگر اين عمل بوسيله آلمان ها صورت گرفته بود، آنها را در دادگاه نورمبرگ محاکمه کرده و به جرم جنايت جنگی اعدام ميکرديم. ژيلارد مثل اينشتاين يهودی و يک فراری ازنازيسم بود. ترومن محاکمه نشد، برعکس او روز 6 اوت را يکی از بزرگ ترين روزهای تاريخ آمريکا خواند. بمب های رهايی بخش شايد امروز وارثان ترومن شرمنده اند؟ برعکس، در سالگرد حمله اتمی به هيروشيما و ناکازاکي، ,اوليور کم,، از نومحافظه کاران تندرو،در مقاله ای در گاردين بمباران ها را مورد ستايش قرار داد. در جهانی که دستگاه قدرت بخاطر جنايت پاداش ميگيرد، عاملان جنايت نه شرمنده بلکه مغرور ميشوند و جنايت خود را ,وسيله, ميخوانند برای رسيدن به ,هدف عالی,، از مردم طلبکار ميشوند و پاداش خود را می طلبند. اوليورکم نيز در مقاله خود* همين کار را کرده است و برای قتل عام نزديک نيم ميليون ژاپني، حتی خود ژاپنی ها را مديون ميداند. او ميگويد بمباران ها نه تنها غلط نبودند، بلکه :, بمب رهايی بخش بود برای سربازان آمريکايي، زندانيان و بردگان، برای کسانی که در امپراتوری ژاپن از گرسنگی و آزار ميمردند، و برای خود ژاپن,. نومحافظه کاران، صدها قلم بدست را که از نظر اخلاقی به سطح خودشان نزول کرده اند تحت حمايت گرفته اند تا با همين ادعاهای دروغ که در سخاوت داعيه های طالبانی در اين سوی جبهه جنگ وحشت را از رو می برد، از مردم جهان به خاطر جنايت هيروشيما و ناکازاکی ادعای طلب کنند.آنها با بی شرمی کاملا عادی نومحافظه کاران اسناد و مدارک تاريخی را انکار کرده و به جای آن تعدادی ,کارشناس, و ,مفسر,، کسانی که مثل تونی بلر از قبل آنها پست و مقام خود را حفظ ميکنند، ,توليد, کرده اند که ,ثابت, ميکنند، در صورتيکه بمباران ها صورت نمی گرفت، 10، 20، 100 ميليون نفر کشته ميشد. شايد هم جهان نابود ميشد. حالا مدت هاست که آنها بر مبنای,حدس و تخمين, درموردوقايعی که صورت نگرفته، تاريخ گذشته را مينويسند، و با قصه های خود، سياست های فاجعه بار زمان حال را توجيه ميکنند.[می بينيم که در مورد مساله ملی کردن نفت هم همين کار را ميکنند].تنها مشکل شان واقعيات تاريخی است. اماروی آن ها هم با يک ادعا خط بطلان ميشکند و واقعيات تاريخی تبديل ميشود به ,افسانه, سازی بين دهه 90-60. آنها علاوه بر اين ,علم, سفارشی وسيله ديگری هم در اختيار دارند: مذهب. بوسيله مذهب آنها به ميليون ها نفر در جهان القاء ميکنند که نه تنها آن بمب ها، بمب های رستگاری بود، بلکه بايد دست به دعا بردارندتا همانطور که در کتاب مکاشفه پيش بينی شده رستاخيز[Armageddon]برپا شود،خدا به زمين بيايد و ميليون ها نفر حتی از يهودی ها را بسوزاند تا امت صالح شده ی بنی اسرائيل، به خداوندی مسيح گردن بگذارند. نو محافظه کاران صدها هزار ميسيون مذهبی با ميليون ها دلار پشتوانه مالی را به اکناف جهان ميفرستند تا اين خرافات طالبانی را در جهان رواج دهند. به راستی که ,وسيله,، هم,هدف, هم ماهيت کسی که وسيله را به کار ميبرد معرفی ميکند. هيروشيما و ناکازاکی:ابزار مهيب يک جنگ روانی در بمباران هيروشيما و ناکازاکی هم ,وسيله, و هم ,هدف, ضد انسانی و هولناک بودند. وسيله که خودش حرف ميزند، اما هدف تثبيت قدرت چکمه بر اراده سازمان يافته سياسی عموم مردم بود و به گسترش دمکراسی و صلح در جهان در دهه های بعدی به شدت ضربه زد. اين آغازی بنيادين برای استراتژی جنگ سرد بود که طی نيم قرن بعد بيش از خود جنگ قربانی گرفت .اخلاق نظامی و طبيعتا سياسی اين اقدام را فيلد مارشال مونتگمری قهرمان مورد ستايش خود آمريکا از زاويه ای دقيق نشانه رفته است.او گفت: , انداختن دو بمب مزبور روی ژاپن ضرورتی نداشت. انداختن بمب ها روی ژاپن برجسته ترين نمونه سقوط استانداردهای اخلاقی حاکم بر جنگ مدرن است., همانطور که در واکنشی به مقاله اوليور کمپ در گاردين تاکيد شده , قتل شهروندان در مقياس وسيع بخشی از استراتژی جنگی نيروهای متفق بود... هنوز هم اين يک استراتژی مقبول است.,* در حقيقت، بمباران های هيروشيما و ناکازاکی يک , جنگ روانی , بود. جنگ روانی که نه با کلمات بلکه با پيکر سوخته انسان ها حرف ميزد. اين واقعيت را رابرت شير نويسنده و روزنامه نگار آمريکايی در مقاله ای به مناسبت 62 امين سالگرد بمباران تحت عنوان, , تشريح کرده است که آنرا ازنظر ميگذارنيم. تروری که آمريکا بنا نهاد Robert Scheer مجله نيشن. 8 اوت 2007 *بواقع چه چيزی بطور مشخص استفاده آمريکا از دو بمبی را که با شيرين زبانی ,مرد چاق, و , پسر کوچک , نام گذاری شدند، از خودروهای بمب گذاری شده در بغداد يا هواپيماهايی هايی که به مرکز تجارت جهانی خورد متمايز ميکند؟ در هفته ای فاجعه انگيز برای عراق، که تروريست ها راا به خاطر هدف گرفتن دانش آموزان، به حق محکوم ميکنند، جادارد به ياد بياوريم که اين هفته 62 امين سالگرد حمله ی آمريکا به هيروشيما و ناکازاکی است که طی آن آگاهانه جان هزاران کودکی که در راه مدرسه بودند گرفته شد. چنانکه در گزارش ,Strategic Bombing Survey, که به تقاضای پرزيدنت ترومن تهيه شد، آمده است: وقتی بمب در 6 آوريل 1945 به هيروشيما اصابت کرد:, تقريبا کليه دانش آموزان مدارس ... که بدون حفاظ در حال کار بودند, منفجر شده، در معرض برخورد با اشعه هسته ای قرار گرفته، يا در شعله های مهيب آتشی خاکستر شدند که طراحان در لابراتوار لس آلاموس در دانشگاه کاليفرنيا برای دست يافتن به نهايت تاثير روانی تجويز کرده بودند. نقشه ايجاد وحشت به نهايت موثر افتاد، همانطور که شهردار هيروشيما، تاداتوشی اکيبا در هفته جاری گفت:,در آن هفته شوم، در ساعت 8.15 دقيقه صبح غرش يک B-29 آرامش صبح را شکست. يک چتر در آسمان آبی باز شد. آنگاه ناگهان، يک نور شديد، يک انفجار مهيب – سکوت – جهنم روی زمين. چشم دختران جوانی که به چتر نگاه ميکردند، ذوب شد. صورت های شان به تاول های سوخته غول مانندی تبديل شد. پوست مردمی که کمک می جستند، از انگشت های شان آويزان شد.. ديگران در حالی مردند که تخم چشم شان و ديگر ارگان های شان در داخل بدن سوخته بودند. هيروشيما جهنمی بود که در آن کسانی که به نحوی جان سالم به در برده بودند، به مردگان حسرت ميخوردند., مثل اکثريت بقيه قربانيان دو بمب آمريکايي، نه کودکان نه بزرگسالان در تصميم ژاپن برای شرکت در جنگ نقش نداشتند. به جای يک پايگاه نظامی تحت حفاظ که ضد هوايی ها يشان ريسک به وجود می آورد، آنها را انتخاب کردند. دانشمندان اتمی آمريکا نقطه ای در اقيانوس يا جايی که جمعيت در آن سکنی نداشته باشد را ترجيح ميدادند، ولی اين رد شد، زيرا مرگ هزاران شهروند غيرنظامی می توانست اثر گذارتر باشد. قربانيان هيروشيما و ناکازاکی هدف های نرم و قابل دسترس به شمار می آمدند، خيلی شبيه کودکانی که در عراق ناگهان در آتش متقابل جنگی غير قابل کنترل گرفتار آمده اند. در فيلم مستند به شدت تکان دهنده ی نور سفيد/ باران سياه* White Light/Black Rainکه در هفته جاری پخش شد، مصاحبه ای هست باتنها بازمانده مدرسه ابتدايی ژاپنی که 620 دانش آموز داشت. قتل اين 619 نفر بعلاوه 370000 نفر ديگر زير بمب ها هرگز مانع نشده که دولت های ما از به اجرا گذاشتن برنامه ترور های تحت حمايت دولت مبتنی براخلاق ,هدف وسيله را توجيه ميکند, امتناع کنند. در واقع دولت های آمريکا طی ساليان دراز صحنه هايی راکه توسط فيلمبرداران ژاپنی و آمريکايی بلافاصله بعد از فاجعه گرفته شد و در فيلم [مستند فوق] به نمايش در آمده است، پنهان کردند زيرا ميترسيدند مردم آمريکا در صورت دست يابی به اطلاعات، برنامه هسته ای اين کشور را در همان نطفه خود زير سوال ببرند. به واقع چه چيزی بطور مشخص استفاده آمريکا از دو بمبی را که با شيرين زبانی ,مرد چاق, و , پسر کوچک , نام گذاری شد، از خودروهای بمب گذاری شده در بغداد يا هواپيماهايی هايی که به مرکز تجارت جهانی خورد متمايز ميکند؟ حتی طرح اين سوال، همانطور که يک مورد در يک دانشگاه نشان داده است – باعث ميشود خاتمه دادن به شغل فرد می شود. البته ما توجيهاتی داشتيم، همانطور که تروريست ها هم دارند. ترومن از تصميم خود برای انداختن بمب به روی شهروندان غيرنظامی و رد نظر دانشمندان برجسته بر اين مبنا دفاع کرد که اين يک اقدام نظامی ضروری بود تا ژاپن به سرعت تسليم شده و از خونريزی جلوگيری شود. او بر اين امر پا فشاری ميکرد، در حاليکه شخصيت های نظامی عاليرتبه از جمله ژنرال دوايت آيزنهاور با او مخالفت کردند و ميگفتند جنگ بدون بمباران ها به سرعت خاتمه می يافت. اسنادی که بعدا انتشار يافت، توجيه ترومن را ويران کرد. معلوم شد کاخ سفيد او به خوبی اطلاع داشت که ژاپن در حال در هم شکستن است، و به خاطر ورود قريب الوقوع اتحاد شوروی به جنگ، تسليم آن غيرقابل اجتناب بود. حداکثر تقاضای ژاپنی ها اين بود که برای حفظ ظاهر خواهان بقای امپراتورشان بودند و حتی اين درخواست ملايم نيز احتمالا بی اثر بود زيرا نيروی عظيم ارتش های متفقين و قدرت آتش آن از جبهه های شکست خورده آلمان ها به سوی متحدين آسيايی که عميقا آسيب ديده بودند،برميگشت. آمريکا به جای آن نقش زائوی ديو هسته ای را بازی که شکل به کمال رسيده تروريسم است و حيات بشر روی زمين را بطور دايم و فزاينده تهديد ميکند. اين درس را بايد به خاطر بسپاريم، بويژه در دوره ای که پرزيدنت بوش با روسيه هسته ای به بازی قدرت مشغول است و در همان حال پاکستان را نوازش ميدهد،کشوری که گسترش دهنده اصلی سلاح های هسته ای به مقصد ,رژيم های ياغی, است، و در شرايطی که کنگره توسعه سلاح هسته ای را تصويب کرده تا با تروربهتر بجنگد: از طريق ,توسعه, ی کمال يافته ترين سلاح ترور، که آمريکا تنها کشوری است که گناه استفاده از آن را به گردن دارد.
منابع و تصاوير بيشتر *مقاله رابرت شير در نيشن http://www.thenation.com/doc/20070813/truthdig2*سايت فيلم مستند نور سفيد/ باران سياه http://www.hbo.com/docs/programs/whitelightblackrain/*مجموعه ای از نقاشی های بازماندگان http://www.hbo.com/docs/programs/whitelightblackrain/slideshow.html*تصاوير يوسوکه ياماهاتا http://www.exploratorium.edu/nagasaki/mainn.html*تصاوير بيشتر http://fogonazos.blogspot.com/2007/02/hiroshima-pictures-they-didnt-want-us_05.html*مقاله اوليور کم در گاردين http://www.guardian.co.uk/comment/story/0,,2142224,00.html*در پاسخ به مقاله کم درگاردين http://www.guardian.co.uk/japan/story/0,,2143686,00.html

قتل عام تمام خانواده اش اعم از پدر و مادر و پدر و مادر بزرگ تا کودک سه ساله را شرح ميدهد:ايمان وليد

روشنگرى



شاهد
مجله تايم در 19 مارس 2006 طی يک گزارش مختصر پرده از جنايتی برداشت که در عراق ديگر هيچکس از آن حيرت نمی کند. اما در کشورهای غربی و بويژه در خود آمريکا که مردم گزارش جنگ عراق را از ماشين تبليغات جنگی رسانه های بزرگ ميشنوند، خبر چنان تکان دهنده تلقی شد که در فاصله يک هفته، منابع گوناگون – طرفدار يا مخالف جنگ – از آن به عنوان مای لای عراق نام بردند. مای لای کشتار فجيع و آگاهانه جمعی از دهقانان بی گناه در جنگ ويتنام بود که توسط سيمور هرش روزنامه نگار آمريکايی جزييات آن فاش شد و گفته اند پرده برداشتن از اين جنايت يک نقطه عطف در جنگ ويتنام بود و فضای اخلاقی رادرآمريکا عليه جنگ ويتنام ديگرگون کرد. ايمان وليد[ عکس بالا] هنگام وقوع جنايت الحديثه فقط 9 سال داشت. او در مصاحبه ای با روزنامه تايمز صحنه فجيع قتل عام تمام خانواده اش اعم از پدر و مادر و پدر و مادر بزرگ تا کودک سه ساله را شرح ميدهد. خود او و برادر کوچک ترش در حاليکه زخمی شده و از پيکرشان خون جاری بود شاهد قتل عام فجيع بودند. ايمان در مصاحبه برآشفتگی درونی اش را به نمايش ميگذارد. آسوشيتد پرس نوشته است ايمان ميگويد دلش ميخواهد انتقام بگيرد. دلش ميخواهد آمريکايی ها رنج ببرند، همانطور که او و خانواده اش رنج برده اند. تايم نوشته است در پايان مصاحبه، هنگامی که ايمان ميخواست اتاق را ترک کند، مشتی شيرينی از روی ميز بر می دارد و ميگويد: برای برادرم می برم. بايد از او مواظبت کنم. آخر ما ديگر کسی را نداريم. صفا وليد[ عکس ميانی] در ويديويی که در سايت ABC ميتوان آن را مشاهده کرد، برعکس وليد آرام به نظر ميرسد. او هنگام وقوع حادثه 11 سال داشت. صفادر ويديو ميگويد هنگام قتل خانواده او خود را به مردن ميزند و سربازان آمريکايی متوجه نمی شوند. ارزيابی واکنش اين کودکان به جنايت کار روانشناسان است، اما روزنامه نگاران و تحليلگران مستقل، عليرغم آگاهی عميق از اوضاع عراق و جنايات هولناکی که در آن صورت گرفته از جنبه ديگری تکان خورده اند. رابرت فيسک روزنامه نگار انگليسی در مقاله ای که به مناسبت فاجعه الحديثه نوشته است، به نظر می رسد حتی خود را هم سرزنش ميکند که چرا به اندازه کافی شواهد موجود مربوط به مظنون بودن منشاء کشتارها را مورد بررسی قرار نداده است.او می نويسد: آيا ماجرای الحديثه نوک کوه يخ است و در زير آن يک گورستان توده ای خوابيده است؟.. چه کسانی اين همه جسد را در توده های زباله ميريزند. بعد از حديثه بايد در ظن و گمان خود تجديد نظر کنيم. اشاره رابرت فيسک به پديده ای است که در دوره اخير ناگهان به مشخصه اصلی جنايات در عراق تبديل شده است: پيدا شدن بدن های بدون سر يا سر های جدا شده از بدن در گوشه خيابان ها و در ميان آشغال ها. مقتولين ديگر نه سرباز و يا پليس بلکه مردم عادی هستند و به آسانی هم قابل شناسايی نيستند که اين مشخصه در قتل های فرقه ای يا قتل هايی که توسط آدم ربايان باج بگير صورت ميگيرد معمولا وجود ندارد. تنها در هفته گذشته در دو روز پی در پی ابتدا 6 سر و بعد 9 سر بی بدن را در ميان جعبه های ميوه در حال پوسيدگی يافتند. کشتار الحديثه در 19 نوامبر 2005 روی داد. در اين روز يک بمب کنار جاده ماشين ارتشی آمريکايی را که در جاده ای نزديک حديثه حرکت ميکرد هدف گرفت و يک سرباز 20 ساله از تکزاس به نام ميگوئل ترازاس را به قتل رساند. روز بعد ارتش آمريکا در عراق اطلاعيه ای داد که در آن گفته شد بمب کنار جاده ترازاس و 15 شهروند غير نظامی عراق را به قتل رسانده است. از قرار معلوم اطلاعيه به روال جاری نه برای اطلاع رسانی بلکه برای تخريب اطلاعات واقعی و به منظور مخفی کردن جنايتی هولناک صادر شده بود. جان مورتا نماينده کنگره آمريکا در مصاحبه ای با ABC در 28 ماه مه امسال اين مساله را تاييد کرد و به اين خبرگزاری گفت او متقاعد شده است يک کشتار وحشتناک صورت گرفته و ,آن را لاپوشانی کرده اند., آن طور که اکنون معلوم شده است ساعت 7.30 د آن روز، روستای کوچک حديثه که در ميان دو رديف نخل در کنار رود فرات قرار دارد، شاهد صحنه جنايت هولناکی بود که طی آن 24 غيرنظامی در انتقام خون ميگويل ترازاس قصابی شدند. گزارش نشريه تايم خبر را به سرعت در جهان پخش می کند. تايم در گزارش خود ميگويد نوار ويديويی و مصاحبه ها در ماه ژانويه امسال به دست نشريه ميرسد و مديران نشريه آن را با مقامات نظامی آمريکا در ميان ميگذارند که با جواب های معمولی و از سر واکن آن ها روبرو ميشوند. بنا بر اين گزارش بعد ويديو و مصاحبه ها در اختيار مقامات آمريکاييگذاشته ميشود و آن ها ميگويند ماجرا را پی گيری می کنند. از طرف ديگر اکنون معلوم شده است برخی از بازماندگان و ساکنان روستا و يک دانشجوی روزنامه نگاری به کمک يک گروه حقوق بشر طی اين مدت تلاش ميکنند ماجرا را پی گيری کنند و با روزنامه ها و رسانه ها نيز تماس می گيرند. به هرحال بخشی از آنچه تايم از زبان بستگان و شاهدان عينی بازگو می کند به طور خلاصه چنين است: ... صبح ساعت 7.15 دقيقه يک ماشين ارتشی آمريکا مورد اصابت بمب راه دور قرار می گيرد. بمب ترازاس را که رانندگی می کرد می کشد و دو ملوان آمريکايی زخمی می شوند. برای سربازان آمريکايی حديثه يک منطقه دشمن محسوب ميشد که در جاده های گلی آن بمب کار ميگذاشتند. ايمان وليد که آن هنگام 9 سال داشت، در خانه ای در 150 ياردی محل حادثه زندگی ميکرد. دو ماه بعد از واقعه او برای گزارشگران تايم خاطره خود از واقعه خ را چنين بازگو ميکند:,ما با سرو صدای بلندی از خواب بيدار شديم. بعد همان کاری را کرديم که هر وقت انفجاری روی ميداد ميکرديم. پدرم به اتاقش می رود و قران برميدارد ودعا ميکند که خانواده مان صدمه نبينند., ايمان می گويد بقيه خانواده يعنی مادر، مادر بزرگ مادری و مادر بزرگ پدري، دو برادر و دو عمه و دو عمويش در اتاق نشيمن جمع ميشوند. به نوشته تايم نظاميان آمريکا ميگويند از طرف خانه ها به آن شليک شده بود. اما ايمان ميگويد:,صدای تيراندازی شديد آمد و هيچکدام ما جرات نداشتيم از اتاق بيرون برويم. بعلاوه صبح خيلی زود بود و ما همه لباس خواب تنمان بود. وقتی سربازان وارد خانه شدند به انگليسی داد ميزدند. اول به اتاق پدرم رفتند. او داشت قران ميخواند و ما صدای گلوله را شنيديم. من نمی توانستم صورت آن ها را خيلی خوب ببينم، فقط تفنگ های شان را که از لای درها بيرون زده بود. آن ها به طرف مادر پدرم تيراندازی کردند، اول به سينه اش و بعد به سرش. بعد مامان بزرگ را کشتند., او ميگويد بعد سربازان به گوشه اتاق شليک کردند جايی که او و برادر کوچک ترش که 8 ساله است پنهان شده بودند. بزرگ ها اول آن ها را در پناه خود گرفته بودند ولی بعد آن ها کشته شده بودند. ايمان ميگويد يک تکه فلزی به پايش خورد و شانه برادر کوچکش هم مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود. ,ما روی زمين افتاده بوديم و خون از بدن مان بيرون ميريخت. خيلی درد داشت., بعد چند سرباز عراقی آمدند. من گريه ميکردم و داد ميزدم ,چرا با خانواده من اينطور کرديد؟, يک سرباز عراقی به من گفت:,ما نکرديم آمريکايی ها کردند., ايمان وليد در مصاحبه با تايم ميگويد نمی فهمد چرا دعای پدرش اثر نداشت. قبلا هروقت دعا ميکرد اثر داشت و آمريکايی ها راحت مان ميگذاشتند. تايم نوشته است که نتوانست با برادر کوچک تر صحبت کند. بستگان گفتند بعد از حادثه وضع روحی او خيلی خراب است. سربازان بعد به خانه دوم ميروند و 8 عضو خانواده از جمله صاحب خانه، همسر او، خواهر او، پسر دو ساله و سه دختر جوانش را می کشند. بعد به خانه سوم که متعلق به شخصی به نام احمد بود می روند يوسف يکی از 5 پسر احمد که در خانه مجاور زندگی می کرد ميگويد وقتی صدای تيراندازی را شنيد به طرف خانه پدرش دويد. ولی سربازان عراقی که در آن جا کشيک ميدادند جلوی او را گرفتند:,آن ها به من گفتند کاری نمی توانی بکنی. نزديک تر نيا وگرنه آمريکايی ها ترا می کشند., آمريکا يی ها به هيچکس اجازه ندادند تا ساعت 6.30 صبح بعد به خانه وارد شود. تمام کشته شدگان را جمع کردند و به سردخانه بيمارستان منتقل نمودند. يوسف می گويد ولی از جای خون که در کف اتاق مانده ميتوانيم بفهميم چه اتفاقی افتاد. آمريکايی ها 4 برادرم را به انباری بردند و در داخل انباری آن ها را کشتند. آمريکايی ها اين را انکار می کنندو می گويند انباری خيلی کوچک است.... در گزارش تايم و گزارشات رسانه های بين المللی ديگر مقامات آمريکايی تاکنون داستان های مختلفی از واقعه به دست داده اند. اول گفتند 15 غير نظامی توسط تروريست های عراقی در همان جريان بمب اندازی به طرف ماشين ارتشی آمريکا کشته شده اند. بعد گفتند قتل غير نظاميان، ,خسارت جانبی,! هنگام تجسس از خانه های الحديثه بوده است. به گزارش تايم آن ها می گويند از طرف خانه ها به آن هاتيراندازی شده است ولی نوار ويديويی فقط جای سوراخ گلوله ها در داخل خانه ها را نشان ميدهد و در بيرون خانه ها اثری از زد وخورد نيست. تايم اضافه کرده است بعلاوه آمريکايی ها تا مدت ها از تحقيق حول حادثه خودداری کردند تا تايم نوارها رادر اختيار نظاميان آمريکا گذاشت. در گزارش تايم آمده است اندکی بعد از حادثه شهردار محل عماد جواد حمزه همراه تعدادی از افراد مسن حديثه به اردوگاه آمريکايی ها ميرود. حمزه به تايم ميگويد کاپيتان قبول کرد که افرادش مرتکب اشتباه شده اند. او گفت آن ها تصور کردند تروريست ها دور بر خانه ها هستند ولی دليل ديگری ارائه نداد. دکتر ی در بيمارستان حديثه که که گفت ميخواهد نام خانوادگی اش محفوظ بماند چون از انتقام آمريکايی ها می ترسد به تايم گفت نيمه شب آمريکايی ها 24 جسد به بيمارستان آوردند و گفتند آن ها در اثر ترکش بمب کنار جاده کشته شده اند. ولی برای ما روشن بود که هيچ بخش بدن در اثر ترکش آسيب نديده است. جای گلوله ها خيلی آشکار بود. به بيشتر قربانيان يک گلوله در سينه و يکی در پيشانی از فاصله نزديک شليک شده بود. روز بعد از حادثه يک دانشجوی روزنامه نگاری يک فيلم ويديويی از صحنه قتل عام و از سردخانه و دور و بر خانه های کشته شدگان برميدارد و آن را در اختيار گروه حقوق بشر حمورابی می گذارد که نشريه تايم ميگويد گروه آن را در اختيار اين نشريه گذاشته است. نوار صحنه های وحشتناکی را نشان ميدهد که بعضی از آن ها را ميتوان در نشانی زير صفحه ديد. در بخش سردخانه نوار، بسياری از قربانيان بويژه زنان و کودکان هنگام مرگ لباس خواب بر تن دارند. تصوير کودک سه ساله در کاميونی که اجساد را به سردخانه منتقل ميکند ديده ميشود. در نوار جای اثر کشيدن اجساد در اتاق خواب به صورت نوارهای پهن خون روی زمين ديده ميشود. رابرت فيسک در مقاله ای که در ابتدای اين مطلب به آن اشاره شد مينويسد نخستين باری که با اخبار مشابهی مواجه شد وقتی بود که برای شمارش اجساد به سردخانه بغداد می رفت. در آنجا يک پزشک عراقی ازدوستانش به او ميگويد: , همه به اين جا جسد می آورند. ولی وقتی آمريکايی ها جسدها را می آورند به ما دستور ميدهند تحت هيچ شرايطی حق نداريم به بازرسی قانونی جسد دست بزنيم. حالی مان می کنند اين کار انجام شده است. گاهی همراه جسد يک تکه کاغذ شبيه اين به ما ميدهند, و بعد يک کاغذ فرم ارتش امريکا را به فيسک نشان داد که روی آن خطوط مشخص کننده ی پيکر يک انسان و اين عبارت ديده می شد.,جراحت های ناشی از تراما, در ادامه اين مطلب است که فيسک می نويسد: چه نوع تراما را اکنون عراق از سر می گذراند؟ آخر چه کسانی هستند که اين کشتارهای گروهی را انجام ميدهند؟ چه کسانی اين همه جسد در توده های زباله ميريزند. بعد از حديثه بايد در ظن و گمان خود تجديد نظر کنيم. اين درست نيست که از ,چند سيب پوسيده در سبد , بگويند. تمام ارتش های اشغالگر دچار فساد شده اند. ولی آيا همه آن ها به ارتکاب جنايت جنگی دست زده اند؟ الجزايری ها هنوز گورهای توده ای کشف می کنند که فرانسوی ها بعد از نابودی کل يک روستا از خود برجا می گذاشتند. ما ميدانيم ارتش روسيه در چچن به تجاوز و قتل دست ميزند... بعد از حديثه تعداد زيادی نويسندگان و تحليل گران شواهد زيادی از جنگ کنونی و تاريخ جنگ های ديگر ارائه داده اند و تاکيد کرده اند الحديثه استثنا نيست، قاعده است. جرج مونبيه در مقاله ای در گاردين نوشته است: در ماه مارس جودی کيسی که در عراق خدمت کرده است به نيوز نايت گفت وقتی بمبی منفجر ميشود,شما فوری برميگرديد و نزديک ترين کشاورزانی را دم دستتان است می کشيد. شما اساسا هرکس را دلتان خواست می توانيد بکشيد. موضوع به همين سادگی است., يکی سرباز ديگر آمريکايی که از عراق برگشته روز يکشنبه گذشته به روزنامه آبزرور گفت: ,قتل در کمال خونسردی توسط سربازان آمريکايی بطور گسترده صورت می گيرد. اين يک قاعده است، نه استثنا, .شواهد قوی وجود دارد که در ماه مارس سربازان آمريکايی در اسحاقی 11 نفررا که در ميان آن هم تعدادی کودک بودند، طناب پيچ کرده به قتل می رسانند. در ماه گذشته سربازان آمريکايی در سامره دو زن و يک مرد معلول را به همين شيوه اعدام ميکنند. در 2004 يک ميهمانی را بمباران کردند و بعد بازماندگان را به ضرب گلوله کشتند. هيچکس هنوز نمی داند در فلوجه چه گذشته است. حتی نخست وزير عراق هم که سربازان اشغالگر از جان او حفاظت می کنند، هفته گذشته گفت حمله سربازان آمريکايی به شهروندان غيرنظامی يک روال روتين است. آن ها آدم ها را فقط به علت اين که به آن ها مظنون شده اند زير ماشين گرفته و له ميکنند. چرا بايد اين وقايع حيرت ما را برانگيزد. وقتی کشوری کشور ديکر را اشغال کند همين چيزهاست که روی می دهد. سربازانی که فرسنگ ها از کشور خود دورند و می خواهند بر مردمی اعمال قدرت کنند که آن ها را نمی شناسند، و ميدانند که در ميان اين مردم کسانی هستند که ميخواهند آن ها را بکشند، ترس، خشم و نااميدی آن ها به نفرت تبديل ميشود.. اشغال، اشغال گر و اشغال کننده رابه سوی خشونت می راند. ديويد مک مايکل که 25 سال پيش در جريان ماجرای ايران کنترا، مامور CIA بوده است می نويسد در ماموريت های سربازان نيروی دريايی اين چنين وقايعی نه تنها استثنا نيست بلکه يک سنت جاافتاده است. در واقعه حديثه آمريکا 2500 دلار برای هر قتل و مقداری برای جراحت ها به قربانيان پرداخت. مجموعا 12 سرباز در اين ماجرا شرکت داشتند. هفته گذشته همسر يکی از ملوانان آمريکايی به نيوزويک گفت ديسپلين در جوخه مزبور وجود نداشت و آن ها بعد از بازگشت از فلوجه به کلی در هم ريخته بودند، مشروب ميخوردند و مواد مخدر مصرف ميکردند. بی ترديد سربازان مزبور در اين حادثه سهم بزرگی از مسووليت اين جنايت را بر عهده دارند. ولی آيا همه مسووليت را ميتوان به گردن آن ها گذاشت؟ آنچه که بيش از همه خشم انسان را بر می انگيزد اين است که آن ها که اين فضای جنايت را می آفرينند در کاخ های دولتی نشسته اند و دستکش سفيد به دست دارند. نشريه نيويورکر در شماره اخير خود 5 تا 12 ژوئن 2006 مجموعه ای تحت عنوان زندگی در جنگ فراهم کرده است که بسيار روشنگر و تاثر انگيز است. يکی از مقالات مربوط است به يوگسلاوی 1991. خواندن اين مقاله بويژه برای شرايط کنونی ايران بجاست زيرا در ايران امروز شاهد آن هستيم که حق کشی لجام گسيخته، سرکوب و کشتار توسط جنايت کارانی که حکومت را در دست دارند از يک طرف ، و هدف ها و روش های ضد انسانی مداخله گران خارجی از طرف ديگر، فضايی را بوجود آورده است که در آن عده ای به خود اجازه ميدهند همه ارزشهايی را که مردم ايران طی 100 مبارزه در جامعه تثبيت کرده اند تحت عنوان ,تابو شکنی, به مسخره بگيرند و به خاطر اين نوع تابو شکنی ها به خود مدال قهرمانی هم بدهند. در مقاله نيويورکر با فضای روانی و اخلاقی که حتی قبل از شتاب يافتن عمليات جنگی در سايه گسترش سرکوب و جنايت حاکمان و اخبار جنگ رواج يافته بود، آشنا می شويم. نويسنده، الکساندار همون شرح ميدهد که در فوريه 1991 در 27 سالگی برای اولين بار شغلی در تحريريه يک روزنامه در سارايوو ميگيرد. اخباری که او و دو همکارش برای نشريه تهيه ميکنند قبل از همه اعصاب خود تهيه کنندگان خبر را در هم فرو ميريزد و آن ها که خود را متقاعد کرده اند آدم های معمولی هستند و دارند زندگی عادی خود را ميکنند، برای فراموشی و گريز از واقعيت به نوعی لذت جويی لجام گسيخته روی می آورند.آنها شب و روز خود را به کمک الکل، حشيش و بعد مواد مخدر قوی تر ميگذارنند. رابطه با جنس مخالف برايشان به رابطه جنسی صرف تقليل می يابد و حتی ديگر معاشرت، آشنايي، هم صحبتی و قرار گذاشتن در رابطه ها از بين ميرود و همه جا از صندلی ماشين تا سکوی پارک به بستر همخوابگی آن ها با کسانی تبديل ميشود که فقط با يک نگاه تصميم گرفته اند با هم همبستر شوند. به تدريج جنايت حاکمان و شکنجه گران مامور آن ها با روابطی که خود خبرنگاران با دلالان مواد مخدر برقرار کرده اند و کار حرفه ای خبرنگاری آن ها در هم می آميزد. تناقض زننده حرف ها و دروغ های سياستمداران و اعمال وحشيانه ای که در عمل صورت می گيرد ، برجوهرفعاليت حرفه ای آن ها اثر می گذارد. حالا مردم بيشتر و پيشتر از آن ها ميدانند. نويسنده در ادامه مقاله شرح ميدهد که چگونه سرانجام از اين فضای وحشت به آمريکا ميگريزد و آن جا با نوع ديگری از فرار واقعيت روبرو می شود..
گزارش تايم http://www.time.com/time/world/article/0,8599,1174649,00.htmlمقاله رابرت فيسک http://www.counterpunch.org/fisk06032006.htmlگزارش ای بی سی http://abcnews.go.com/WNT/IraqCoverage/story?id=2015052&page=1مجموعه مقالات نيويورکر در مورد زمان جنگ http://www.newyorker.com/fact/content/مقاله نيويورکر در مورد يوگسلاوی http://www.newyorker.com/fact/content/articles/060612fa_fact5گزارش بی بی سی http://news.bbc.co.uk/1/hi/world/middle_east/5033648.stmمنابع ديگر که در مقاله از آن ها استفاده شده است. http://www.zmag.org/content/showarticle.cfm?SectionID=15&ItemID=10382http://www.counterpunch.org/macmichael06072006.html

Hiroshima, the pictures they didn't want us toهيروشيما

1)http://fogonazos.blogspot.com/2007/02/hiroshima-pictures-they-didnt-want-us_05.html


اين آثار جا نگدازاستفاده بمب اتمي درهيروشيما است. انهاي كه براي مردم ايران آرزوي دخالت نظامي آمريكا در سر دارند.