۱۳۹۶ مهر ۲۷, پنجشنبه

موج شن های روان زیر سایه سد «نساء»/ آسمان شرق کرمان غرق در غبار

موج شن های روان زیر سایه سد «نساء»/ آسمان شرق کرمان غرق در غبار

طوفان شن در شهرستان فهرج کرمان
شناسهٔ خبر: 4119004 - 
کرمان – گردوغبار بار دیگر شرق استان کرمان را در برگرفته است و مردم این منطقه برای دومین روز متوالی زیر چتری از خاک و غبار در انتظار تدبیر مسئولان نشسته اند.
خبرگزاری مهر – گروه استان ها: گرد و غبار و ریزگردها در شرق استان کرمان نه سیاه نمایی است و نه بزرگنمایی، یک واقعیت عینی است که طی دهه گذشته به مشکل اصلی مردم شهرستان ریگان و فهرج تبدیل شده است اما با وجود اجرای طرح های مالچ پاشی و پروژه جف اما هنوز هم با وزش هر بادی زندگی مردم در این بخش از استان کرمان تیره و تار می شود.
هشدار در خصوص ادامه طوفان شن در شرق کرمان
طی سه روز گذشته اطلاعیه های هواشناسی استان کرمان نشان از بروز پدیده گرد و غبار در شرق و جنوب شرق کرمان دارد، در آخرین گزارش این اداره کل آمده است که طی بررسی آخرین نقشه های هواشناسی امروز وزش بادهای نسبتا شدید به همراه گرد و غبار و کاهش دید افقی در برخی از مناطق خصوصا شرق و جنوب شرق استان ادامه خواهد یافت.
در دنیای واقعی نیز همین پدیده در ریگان روی داده است، ریگان حدود ۸۰ هزار نفر و فهرج ۶۸هزار نفر جمعیت را در خود جای داده است که بخش قابل توجهی از این افراد در روستاها با کمترین امکانات وجود زندگی می کنند، این دو شهرستان از کم برخوردارترین شهرستان های استان کرمان محسوب می شوند بطوریکه حتی در بحث جاده های روستایی نیز شهرستان ریگان در فقر به سر می برد.
در حالیکه کوچکترین گرد و غباری در غرب کشور به سفر مسئولان ملی و اختصاص اعتبار و طرحهای فراملی ختم می شود اما در شرق کشور طرح های تثبیت بیابان و کنترل کانونهای گرد و غبار کمتر مورد توجه قرار دارد.
در حالیکه کوچکترین گرد و غباری در غرب کشور به سفر مسئولان ملی و اختصاص اعتبار و طرحهای فراملی ختم می شود اما در شرق کشور طرح های تثبیت بیابان و کنترل کانونهای گرد و غبار کمتر مورد توجه قرار دارد
مالچ پاشی که در اواسط دولت دهم متوقف شده بود که خود یکی از دلایل گسترش بیابان در  منطقه بود طی ماه های گذشته در استان کرمان مجددا اجرایی شد اما با گرم شدن هوا این طرح نیز بار دیگر متوقف شد.
از سوی دیگر خشکسالی و از بین رفتن منابع آبی و رطوبت هوا در منطقه موجب از  بین رفتن پوشش گیاهی شده و بر مشکلات افزوده است. احداث سد نساء و جلوگیری از جاری شدن آب در پایین دست سد نیز در افزایش گرد و غبار در شرق کرمان موثر بوده است.
هر چند این سد توانست بخشی از آب مورد نیاز کشاورزان را تامین کند اما عدم جریان آب در پایین دست، عملا رودخانه های جاری در فهرج و ریگان را خشکانده است و بستر همین رودخانه ها هم به کانون شن های روان تبدیل شده است.
همچنان طرح جف که با همکاری سازمانهای بین المللی با سر و صدای فراوان برای استفاده از توان مردم محلی برای تثبیت شنهای روان اجرا شده است نیز نتوانسته جلوی موج شنهای روان بگیرد.
مسلما وقایع زیست محیطی که هم اکنون در شرق کرمان روی می دهد ناشی از دهه ها بی توجهی به مباحث محیط زیستی و خشکسالی است اما آنچه که مشخص است حل این بحران باید از هم اکنون آغاز شود و هر روز که می گذرد یک روز برای حل این مشکل دیرتر می شود.
هم اکنون استان کرمان در کنار تازیانه هایی که بادهای ۱۲۰ روزه بر شرق کرمان می زند با کانونهای جدی فرسایش بادی در شرق و جنوب کرمان مواجه است.
جازموریان در جنوب کرمان ۲۵ درصد از ریزگردهای کشور را تشکیل می دهد که تاثیر مستقیمش بر هرمزگان و جنوب استان کرمان است.
سایه سنگین خاک بر آسمان کرمان
علت تغییرات اقلیمی در کرمان هر آنچه که باشد سایه ریزگردها برسر استان کرمان هر سال سنگین تر می شود، مردم شهر کرمان نیز طی ماههای گذشته از سال جاری بارها آسمان غبار آلود شهر را به چشم دیده اند و این نگرانی وجود دارد که در پی سکوت سازمان محیط زیست در قبال پدیده ریزگردها در استان کرمان هر سال این وضعیت تشدید شود و در نهایت به مرحله بحرانی نزدیک شویم.
مردم شهر ریگان روز گذشته در گفتگو با خبرنگار مهر از وضعیت نابسامان و اخلال در رفت و آمد و همچنین خانه نشین شدنشان گلایه کرده اند.
شدت ریزگردها در ریگان به حدی بوده که ده ها نفر را راهی مراکز درمانی کرده است و طبق بررسی های محلی طی سالهای اخیر شیوع بیماری های تنفسی در ریگان به دردسری جدید تبدیل شده است
شدت ریزگردها در ریگان به حدی بوده که ده ها نفر را راهی مراکز درمانی کرده است و طبق بررسی های محلی طی سال های اخیر شیوع بیماری های تنفسی در ریگان به دردسری جدید تبدیل شده است.
عدم وجود بیمارستان در این شهر بسیاری از مردم را مجبور به مراجعه به شهرهای اطراف کرده و گسترش بیابان ها موجب شن گرفتگی شدید نخلستان ها و باغ های مرکبات، قنات ها و راه های روستایی شده است.
فرماندار ریگان در گفتگو با مهر با اشاره به بروز ریزگرد و طوفان شن در این شهرستان می گوید: کاهش شدید دید افقی یکی از مشکلاتی بود که روز گذشته در محورهای ریگان به ایرانشهر و ریگان چابهار روی داد و امروز نیز این پدیده تشدید شد.
امین باقری خواستار چاره اندیشی مسئولان شد و افزود: با وزش هر بادی به دلیل افزایش کانون های بادی، طوفان شن در منطقه ایجاد می شود و مشکلات و خسارت های زیادی را به زیر ساخت های شهرستان وارد کرده است.
وی تصریح کرد: از سالمندان و کودکان و افرادی که بیماری زمینه ای دارند درخواست داریم طی روزهای آتی در صورت بروز این پدیده در خانه ها بمانند.
وی بیان کرد: خشکسالی یکی از مهمترین دلایل تشدید شرایط کنونی است و کمبود بارش ها بسیاری از عرصه های پوشش گیاهی منطقه را از بین برده و صدمات جبران ناپذیری را ایجاد کرده است.
فرماندار ریگان خواستار مطالعات علمی در خصوص دلایل افزایش این پدیده در ریگان شد و از مسئولان خواست با اختصاص اعتبار و اتخاذ تدابیر لازم در راستای حل مشکل مردم ریگان را همراهی کنند.
۲۶ نفر به مراکز درمانی مراجعه کردند

رژیس دبره چه گوارا، عاشق کتاب


رژیس دبره

چه گوارا، عاشق کتاب

برگردان: بهروز عارفی

Wed 11 10 2017 



"به مناسبت پنجاهمین سالروز درگذشت ارنست گوارا در کوهستان های بولیوی، هم رزم او چند جمله نوشته است. چریک مبلغ مبارزه مسلحانه، عاشق کتاب بود."

تفسیرها، حدس و گمان ها، داوری ها، تناقضات ایدئولوژیکی را کناری بنهیم. چند روز پیش، با آلبرتو مانگوئل، جانشین بورخس در کتابخانه ملی بوئنس آیرس گپ می زدم. خاطرهء عجیبی از چه بولیویائی به ذهنم خطور کرد. واقعه کوچک حقیقی که از درون زمان بر می آید بدون توجه به مراتب ارزشی و یا بُرد رویدادها برتری خود را نشان می دهد. این خاطره با سادگی تمام چیزهای زیادی درباره زمان گمشده می گوید و – این برای من کافی ست. پنجاه سال پس از ترک اردوگاه چریکی نانکاهوآزو، پیام شفاهی را که چه خواسته بود به فیدل کاسترو رئیس و رفیق اش برسانم، به سختی به یاد می آورم. اما هنوز به خاطر دارم که از من خواست پس از بازدید از کشورهای همسایه و بررسی وضعیت کشاورزان سانتاکروز، کتاب "ظهور و سقوط امپراتوری رم" اثر مورخ انگلیسی ادوارد گیبون (۱۷۹۴-۱۷۳۷) را برایش ببرم. من فقط نام این مورخ برجسته را شنیده بودم (در فرانسه برای بازگوئی این بخش از تاریخ، مونتسکیو را برجسته می کنند). سوالی که بلافاصله در مغزم طرح شد، این بود که آیا ترجمه مناسبی به اسپانیائی پیدا می کنم و آیا وزن و ابعاد کتاب برای حمل در کوله پشتی مشکلی ایجاد نمی کند و آیا چاپ جیبی از کتاب وجود دارد ...این نکته وقتی حیرت آور می شود که دنبالهء رویدادها را به یاد می آوریم. اما، برنامه مفیدی بود که در نواحی پرت جنوب شرقی بولیوی، پایگاه با ثباتی شبیه یونان چین به وجود آوریم که در ضمن، کتابخانه کوچکی نیز مناسب با رفت و آمد رزمندگان عیر محلی ایجاد شود. دستگیری غیرمترقبه من، مرا از انجام این وظیفه معاف کرد.

ان چه در آن لحظه تقاضائی عجیب و تقریبا موهوم به نظر می آمد، با گذشت زمان، نشان داد که او چه بصیرت نادری داشت. روشن است که مسئله کلیدی جهان معاصر ما دانستن این نکته است که امپراتوری امریکا در کدام مقطع زمانی از تاریخ رم قرار دارد. به رغم کار نامنسجم و ویرانگر زمان، دهه های گذشته نشانه های همهء موشکافی هشدار دهندهء چه گوارا را نشان داده است. او دورتر از ما را می دید، مائی که به جای چشم انداز درازمدت، نوک دماغ مان را می دیدیم.

پارادوکس (تناقض) دگرگون شده ذهنیت ها این است که از این به بعد، "دیده شده" بر "خوانده شده" می چرخد. چه کتابخوان بزرگی بود، مردِ قلم که دریغ نوشته های اقتصادی و اجتماعی اش را نمی خوانند، اما اندامش در همه جا حضور دارد. او درون گرائی بود که توشه راهش، همواره کتاب بود. کتاب "El Canto general" نرودا یکی از آن کتاب ها بود. اعتنای کمی به دوربین ها داشت و تا امکان داشت خودنمائی نمی کرد. و اکنون با انباشته ای از تصویر، از او چهره ای مقدس می سازند و و چهره او را بر تی شرت، پوستر و غیره نقش می زنند. او توانست به یاری حروف چاپ، زنده مانده و بیاندیشد (همان طوری که با کارگران چاپخانه ها که جریان پرتپش این سنت چندصد ساله بودند، به مثابه پاسنگی برای سوسیالیسم به کار رفت.) و اما آن چه موجب زنده ماندن او در بین جوانان جهان بود، هنر عکاسی ست. ویدئوسکوپی این امتیاز را دارد که با بهای ناچیزی خاطرهء رفتگان بزرگ را ابدی می کند، ولی نقطه ضعف آن، جایگزین ساختن یک شخصیت با یک شمایل با دگرگونی پرمعنی واژه اسطوره است. واژه مفهوم دقیق "آن چه را که باید خواند" را بازتاب می دهد (legenda به لاتینی)؛ در زمان حال، این واژه آن چیزی را در بر می گیرد، که چشم را خیره کرده و قادر به نشان دادن اش است. کتابخانه ملی بوئنس آیرس، با مدیریت آلبرتو مانگوئل، با پدیدار کردن دوباره "چه" اهل کتاب و انسان فرهنگی از درون مردی جنگجو، و خاطره تاریخی از درون قهرمان پروری سیاسی، این کتابخانه، درواقع هم ریشهء یک واژه (legenda) و هم حقیقت یک انسان را ارج می دارد. این خدمتی ست که این موسسه در حق ما و همه روا می دارد.


به نقل از مجله اوبس، چاپ پاریس، ۹ اکتبر ۲۰۱۷

http://bibliobs.nouvelobs.com/

اطلاعیه در باره:

یادمان جانباختگان راه آزادی

جمعی از خانواده جانباختگان - خارج کشور

سه شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۶ - ۱۷ اکتبر ۲۰۱۷




به یاد هزاران جانباخته راه آزادی و برابری، مراسمی در پاریس برگزار می شود.

پرستو فروهر، فواد تابان و عبدالکریم لاهیجی پیرامون جنبش دادخواهی، سخن می گویند.

در این برنامه اشعاری از ویدا فرهودی خواهیم شنید و فیلمی در رابطه با جانباختگان نمایش داده می شود.

گردانندگی برنامه با مهناز متین خواهد بود.

زمان: یکشنبه ۲۲ اکتبر ۲۰۱۷ برابر ۳۰ مهر ۱۳۹۶ از ساعت ۱۷ تا ۱۹ و ۳۰ دقیقه

آدرس:
Espace Robespierre
Rue Robespierre 2
94200 Ivry-sur-Seine- paris

جمعی از خانواده جانباختگان - خارج کشور

وظیفه اصلی سپاه

همه‌ما‌سپاهی‌هستیم

پرونده محمدنظری؛ «بی کس ترین زندانی این شهر»

پرونده محمدنظری؛ «بی کس ترین زندانی این شهر»


نامه محمد نظری، زندانی سیاسی زندان رجایی شهر، بعد از هشتاد و یک روز اعتصاب غذا، با این جمله شروع می شود: «من بی کس ترین زندانی این شهرم»

او از مسوولان ناامید شده و از مردم طلب استمداد می کند: « بیست و چهار سال است پشت میله های زندانم، از مهاباد تا ارومیه و رجایی شهر و هر روز بی کس تر از روز پیش و تنهاتر شده ام. پدر، مادر و برادرم رهسپار گورستان بوکان شده اند و جز شما مردم کسی را ندارم.»
نظری اهل شاهین دژ آذربایجان غربی است . یکی از برادرانش شهید شده و دو برادر دیگرش از اعضای سپاه پاسداران هستند. محمد روز نهم خردادماه سال 1373 و چهار ماه پس از پیوستنش به حزب دموکرات کردستان، در خانه خواهرش در شهر بوکان دستگیر شده.
پرونده اش را در ابتدا به شعبه یک دادگاه انقلاب می فرستند اما چندی  بعد به دلایل نامعلوم، این پرونده این بار برای رسیدگی به دادگاه دیگری با ریاست قاضی «جلیلی زاده» منتقل شود.
او در یک دادگاه چند دقیقه ای بدون حضور وکیل به اعدام محکوم می شود. نظری مدت پنج سال به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه از طریق عضویت در حزب دموکرات کردستان، با حکم اعدام در حبس به سر می برد و سال 1378 و روز عید قربان مشمول یک درجه عفو شده و حکم او به زندان ابد کاهش می یابد.
این زندانی بر اساس قانون مجازات اسلامی جدید که از سال 1392 اجرایی شده، خواهان اعاده دادرسی است. درخواستی که ده ها بار نوشته و امضا کرده ولی هیچ پاسخی مبنی بر قبول یا رد این درخواست دریافت نکرده است. بر اساس ماده 10، 90، 120 و 728 قانون مجازات اسلامی، حکم حبس ابد محمد نظری از چندین سال پیش، باید به 15 سال حبس تبدیل می شد، قانونی که در مورد این زندانی نادیده گرفته شده است.
«بهمن احمدی امویی» در کتاب «زندگی در زندان» ش درباره نظری نوشته: « او ۲۲ ساله بود که بازداشت شد و حالا در سال بیستم زندانش است. شصت ساله به نظر می‌رسد… گاهی با خودم می‌گویم شاید حتی سیستم قضایی ایران هم در فهرست زندانی‌های خود نامی از او نداشته باشد.»
زندانیان زندان رجایی شهر می گویند محمد نظری مردی آرام و صلح طلب است. او اهل مجادله یا درگیری نیست. گاه سال های متمادی، یک ملاقاتی ندارد.
«بهروز جاوید تهرانی» فعال سیاسی و هم بندی سابق محمد نظری هم چنین برداشتی از شخصیت این زندانی دارد: « محمد نظری یکی از ساکت ترین بچه های سالن بود و تا برای خوردن یک استکان چای به اتاقش نمی رفتیم، شانس هم کلام شدن با او را پیدا نمی کردیم. محمد هیچ گاه اعتراض نمی­کرد و شرایط زندان را هرچه بود تحمل می­کرد، نه برای اینکه 24 سال زندان انگیزه و میل اعتراض را از وی گرفته بود، معلوم بود که روحیه اش همین گونه آرام است. همین موضوع من را مطمئن می­کند امروز که به چنین اعتصابی دست زده، یعنی کارد به استخوانش رسیده است.»
به گفته یکی از هم بندیان سابق محمد نظری: « او جزو گروهی از زندانیان کرد بود که زمان ریاست هاشمی شاهرودی در قوه قضاییه با وساطتت جلالی جلالی زاده، نماینده سنندج در مجلس ششم توانست از حکم اعدام برهد.»
نظری جزو یک گروه نه نفره بود که سال 1386 به دلایل نامعلوم به زندان رجایی شهر منتقل شدند. از آن نه نفر، «ظاهر مصطفوی» و «محمدمهدی زالیه» در زندان درگذشتند، چهار نفر آزاد شده و سه نفرشان کماکان در زندانند. زندانیانی که به گفته «مسعود باستانی» هم بندی سابق آنها، در زندان رجایی شهر «گم شده اند.»
او که شش سال در حبس بوده، در یکی از گزارش هایش درباره زندانیان محبوس در زندان رجایی شهر با عنوان «زندانیانی که گم شده اند» می نویسد: «نظری چندی پیش دست به اعتصاب غذا زد. چرا که مدت ۱۹ سال است که بلاتکلیف است. می­گوید تکلیفش را روشن کنند. آنان می­گویند بعد از این همه سال تصویر روشنی از خانواده هایشان بخاطر ندارند٬ محمد نظری می­گفت ای کاش همان روز اول کار را تمام می­کردند.»
مادر محمد نظری در زمان حیاتش برای آزادی او تلاش کرده. بعد از مراجعه به بیت رهبری به او می گویند: « خدا را شکر کن که اعدام نشده و زنده است.»
نظری بعدها در گفت و گو با کمپین بین المللی حقوق بشر می گوید شنیدن همین حرف و ناامیدی از آزادی پسرش باعث شده مادرش سکته مغزی کرده و فوت کند.
«رضا شریف بوکانی» ، زندانی سابق که در طول دوران حبسش از دوستان نزدیک محمد نظری بوده در گفت و گو با ایران وایرمی گوید: «اولین بار محمد سال 1391 حدود 40 روز دست به اعتصاب غذا زد. او گفت «یا آزادی یا مرگ» اما با وعده های دروغین مسئوولان اعتصابش را شکست.»
این روزها تنهایی محمد نظری و اینکه خانواده ایی برای پیگیری جریان پرونده اش ندارد، موضوع مورد توجه کاربران دنیای مجازی است. رضا بوکانی می گوید پدر و مادر محمد  در طول دوران حبس او و در انتظار آزادی اش درگذشتند ولی برادرانش روش و منش متفاوتی دارند: « نظری در یک خانواده اهل تشیع بزرگ شد. یکی از برادرانش شهید شده و دو تا از آنها از اعضای سپاه پاسداران بودند و حتی یکی از آنها فرمانده عملیاتی در شاهین دژ استان آذربایجان غربی بوده. محمد اما در سال های اول جوانی به حزب دموکرات کردستان پیوست و  فقط مدت چهار ماه در این حزب فعالیت کرد. او در اولین ماموریتش در شهرستان بوکان توسط نیروهای وزارت اطلاعات بازداشت شد.»
نظری بارها برای رضا بوکانی در زندان تعریف کرده که قاضی جلیلی زاده که مسوول رسیدگی به پرونده اش بوده، به مادرش گفته پسرش مستحق مرگ است چون از ما بوده و به حزب دموکرات پیوسته : «او به مادر نظری گفته بود من جای شما بودم، خودم طناب دار را دور گردن محمد می انداختم، چون از ما بود ولی سراغ گروه های معاند رفت.»
این روزها گروهی از هم بندیان سابق محمد نظری مصمم شده اند خارج از دایره جنجال های خبری و با دوری گرفتن از فضای مجازی، مسیر کمک به او را پیدا کنند. آنها حاضر به طرح نامشان نشده اما چندین بار گرد هم جمع شده اند تا راه موثری برای نجات این زندانی از بن بست پیدا کنند.
آنها در مرحله نخست متوجه شده اند از آن جایی که نظری با نیابت قضایی از ارومیه به گوهردشت منتقل شده، اساسا هیچ پرونده ای در دادگستری استان البرز و تهران نداشته و هیچ نهاد قضایی خودش را متولی پاسخگویی به جریان این زندانی نمی داند و معمولا همه درخواست ها را به دادگاهی در ارومیه ارجاع می دهند.
این گروه در اولین اقدام شان نسبت به استخدام یک وکیل برای محمد نظری قدم برمی دارند. وکیل انتخابی که از سوی دوستان نظری استخدام شده با مراجعه به ارومیه و پس از پیگیری ماجرا موفق به مطالعه این پرونده قدیمی می شود. آنها مصمم هستند مستقیما به مقامات قضایی مراجعه کرده و پرونده مبهم و تلخ این زندانی را به سرانجام برسانند.
یکی از زندانیان فعلی بند چهار زندان رجایی شهر که مدت شش ماه با محمد نظری هم اتاقی بوده می گوید آن طور که از محمد نظری شنیده، اداره اطلاعات ارومیه به دلایل کاملا شخصی مانع آزادی او می شوند.
او به عفو محمد نظری اشاره می کند: «در جریان  پیگیری های خواهرش، چند سال پیش با درخواست عفو او موافقت کردند. حتی گزارش حسن اخلاقش از زندان رجایی شهر برای مقامات قضایی ارسال شد و نامه آزادی اش نوشته شد اما اداره اطلاعات ارومیه جلوی آزادی اش را گرفتند. بعدها گفت باشد آزاد نمی کنید؟ لااقل من را به زندان ارومیه منتقل کنید تا گاهی خواهرم را ببینم اما باز هم نامه دادند که نه با آزادی و نه با انتقال تو، موافقت نمی کنیم.»

quand BHL faisait l'éloge de Weinstein pour sa défense de Polanski

Téléchargez l'application RT News