۱۳۹۵ مهر ۲۹, پنجشنبه

غوغای مآموران بر مزار ریحانه جباری


غوغای مآموران بر مزار ریحانه جباری

غوغای مآموران بر مزار ریحانه جباری


امروز عصر ( پنجشنبه 29 مهر) بر مزار ریحانه جباری ، تعداد مآموران کم از حاضران نبود. تا رسیدیم سرِ مزار ،دیدم یک مأمور لباس شخصی دارد آقای نعمتی را با خود می برد. نعمتی بیمار است و عصا بدست. ظاهراً عکسی گرفته بود و همین عکس کارش را به بازداشت کشانده بود. مآمورانی که در لباس شخصی در هرکجا ایستاده بودند و عکس و فیلم می گرفتند، بهیچوجه اجازه نمی دادند کسی عکس و فیلم بگیرد. همه ی آنانی را هم که عکس می گرفتند – چه زن چه مرد – بازداشت می کردند و به داخل ون هایی که در اطراف مستقر کرده بودند می بردند و گوشی هایشان را می گرفتند. من و دکتر ملکی با هم و کمی دیر رسیدیم سر مزار. خانم پاکروان داشت صحبت می کرد که مأموران به وی رساندند: تمامش کن.
این، شاید پایانی ترین سخن مادرِ ریحانه بود که گفت: سرنوشتی که ما بدان دچار شده ایم، شاید فردا تک تک شما بدان دچار شوید. ریحانه جز این که از خود دفاع کرده باشد چه کرده بود مگر؟ و مگر نه این که اگر کسی قصد تعرض به ناموس ما را داشت می توانیم از خود دفاع کنیم؟ این سخنِ مادرِ ریحانه – که بعد از تحمل سالها زندان نهایتاً اعدام شد – اشاره به این داشت که فردی به اسم “سربندی” قصد تجاوز به وی را داشته که ریحانه وی را بقتل می رساند. بعد از خانم شعله پاکروان – مادر ریحانه – دکتر ملکی به سخن ایستاد اما صدای وی بخاطر بیماری اش ضعیف بود و کسی جز اطرافیان سخن وی را نشنود.
من این یکدانه عکس را که از دکتر ملکی در حال سخنرانی گرفتم، سه جوان مآمورِ ایستاده در اطرافم به من اخطار دادند که: عکس نگیر! عصبیت مآموران جوری بود که یک مراسم آرام را با ایجاد تنش های بی دلیل به یک گردهمایی هیجانی و سیاسی بدل کردند. همین یکدانه عکس باعث شد که مرا نیز بازداشت کنند و به داخل ون ببرند. مأموری که سیاه پوشیده بود و کمی زیادی چاق بود به من اصرار کرد که گوشی ات را بده. گفتم: نمی دهم. و گفتم: از بس از من گوشی گرفته اید و پس نداده اید این یکی را نمی دهم. و گفتم: من یک قطعه عکس گرفته ام و می خواهم داشته باشمش و آماده ام برای جرواجر شدن لباس هایم و خونین شدن سر و رویم. با این سخن، جوان چاق ملایم شد. مردی کت و شلواری که سرتیم مآموران بود آمد و رو به من که داخل ون بودم گفت: باز که پیدایت شد نوری زاد. گفتم: نباید پیدایم شود؟ گفت: این که رسمش نیست. مراسم یعنی یک فاتحه و یک سینی حلوا و صلوات. نه این که تو محرم هی مردم را به کف زدن بخوانی. بعدآ راننده ی ون به من گفت: پیش از آمدن شما این ها کلی کف زدند. در این هنگام مادر بزرگ ریحانه آمد و رو به مآموران ون عقبی داد و هوار کشید که باید راحله را آزاد کنید. مادر ریحانه هم سر رسید و جیغ و داد بالا گرفت. راحله سرطان دارد و نباید او را بجایی ببرید. سرتیم مآموران، از بانوانی که شیون می کردند صورت برگرداند و به من گفت: این شد عزاداری؟ گفتم: ایرادش چیست؟ گفت: یک صلوات بفرستند و یک فاتحه و تمام. گفتم: هزار و چهارصد سال پیش در کربلا حادثه ای رخ داده ما هر سال و هر روز ازش یاد می کنیم و بر سر و سینه می زنیم. هم مرد سرتیم و هم یکی از مآموران گفتند: کربلا را با اینجا مقایسه نکن! حرف زدن بیفایده بود. کمی بعد مرا و آقای نعمتی و یک جوان دیگر را با همان ون بردند و دورتر از محل مراسم رهایمان کردند.
پیاده به محل برگشتم. به جوانی برخوردم که سرا پا سیاه پوشیده بود و من وی را به نیکی می شناسمش. این جوان، دهان قفل شده اش را به من نشان داد. مأموران بعد از بازداشتِ وی، چند تا فحش ناموسی حواله ی وی کرده بودند که همین فحش ها او را منقلب کرده و دهانش را چفت بسته بود. جوان خودش را به آغوش من انداخت. دم گوشش گفتم: آرام باش و سرت را بالا بگیر. اما جوان از حال رفت و بر رمین افتاد. دندانهایش بهم فشرده بود و چشمانش به سفیدی نشسته بود. دوستی که تجربه ی این حالت ها را داشت، کمربندش را در آورد و لای دندانهای این جوان فشرد. به صورت این جوانِ از حال رفته آب زدیم و وی کم کم بحال آمد. خلاصه این که مآموران اکنون در محل کار یا در خانه های خویش اند و راضی از کارکرد امروزِ خویش. اما آنان درست به همان راهی داخل شدند که ما این روزها سخت بدان محتاجیم. بله، گرفتن گوشی های ما و بازداشت کردن ها و فحش دادن ها و جابجا کردن های ما و پرونده سازی برای ما، هرچه که نداشته باشد این فایده را دارد که ما بدانیم راه دیگری جز پایداری در پیشِ رو نداریم.
سایت: nurizad.info

Farzan Deljoo, فرزان دلجو « محمود قرباني ـ گوگوش ـ اشرف پهلوي » ايران؛

Fariba Marzban, فريبا مرزبان ـ زنداني سياسي

قاصدان آزادی : روستای چادران نزدیک ترین روستا به شهر بندری کنارک ، روستا...

دستور بیت رهبر برای تبرئه ی قاری متجاوز به نوجوانان قرآنی کشور

زوزه های آیت الله علم الهدی علیه زنان ۳۰ سال بعد از عربده رفسنجانی
ایرج شكری

سی سال بعد از عربده کشی و دهن دریدگی رفسنجانی در نماز جمعه 12 اردیبهشت 1365 علیه زنان در مورد حجاب و تهدید آنها به فرستادنشان به ارودگاهها، آخوند علم الهدی نماینده خامنه ای  در خراسان رضوی و امام جمعه مشهد ، چندی پیش (در نیمه مهر ماه) در جمع فرماندهان نیروی انتظامی گفت:« زنان بی حجاب و بد حجاب پیاده نظام دشمن هستند و نیروی انتظامی نباید با آنان مسامحه کند».
این آخوند پلید تاکید کرد که« در مقابله با بد حجابان، منطق و استدلال جواب نمی‌دهد» و یاد آور شد که « برخورد مسامحه‌کارانه با چنین زنانی مایه شکست کسانی است که ادامه‌دهندگان عاشورا هستند». آخوند های پلید سیاست «یا روسری یا توسری» علیه زنان آزاده ایران را به عنوان اجرای احکام اسلام و قرآن و نشانه اقتدار خود از آغاز بدست گرفتن قدرت با سوار شدن به امواج دریای نادانی و ناآگاهی «امت امام» در دستور کار خود قرار دادند و البته زنان آزاده ایران هم از آغاز مقاومت و اعتراض خود را در برابر این سیاست نشان دادند*. ولی همراه با تصیفه دستگاههای دولتی از کارکنان مبارز و اعتصابی  و ترقیخواه ماههای انقلاب، سرکوبی و فشار علیه زنان هم بیشتر شد و بعدها تا آنجا پیش رفتند که حتی برای رنگ «مانتوهای اسلامی» هم محدویت تعیین شد و اگر اشتباه نکنم قانون هم برای آن گذرانند  که براساس  آن نباید به جز رنگهای سرمه ای سیاه و قهوه ای باشد. پایمال کردن حقوق زنان توسط از راه رسیدگانی که از زیر عبای خمینی بیرون آمده و پست و مقام به آنها واگذر شده بود، از جمله بیعدالتی ها علیه شهروندان برای «پیاده کردن احکام اسلام» بود که که در این رژیم منحوس به کار گرفته شد. موردی را که خود من شاهدش بودم، اقدامات احمد عزیری علیه زنان در خبر رادیو تلویزیون بود. این پست فطرت برای اجرای «احکام اسلام» در حیطه مدیریت خود قبل از اینکه هنوز مساله اجباری شدن حجاب برای زنان رسما از سوی رژیم منحوس پیگری شود، علاوه بر دستور روسری سرکردن دادن، راه «تار و مار کردن) زنان خبرنگار و تحریریه را پیش گرفت. به این معنی که حکم کرد که یا زنان باید به مراکز رادیو تلویزیون در شهرستانها بروند، یا از کار اخراج خواهند شد.
در آن زمان یکی خانمهای عضو تحریریه خبر رادیو پیش من«که دبیر موقت سندیکای کارکنان خبر بودم که بعد از سقوط رژیم شاه تشکیل دادیم» آمد و بغض در گلو و اشک در چشم می گفت که او نمی تواند به شهرستان برود و همسرش هم که آرشیتکت بوده بیکار است و در صورت اخراج زندگی اش از هم می پاشد. در آن زمان ما اعتراضاتی علیه اقدامات احمد عزیری فرومایه  کردیم( او بعدا سالها قائم مقام وزارت خارجه در دوره وزارت ولایتی بود و بعد هم مدتی سفیر رژیم در آلمان شد. او همانی است که در ماجرای آزادی گروگانهای سفارت آمریکا به فرودگاه رفت تا دستور به تاخیر افتادن پرواز هوایپما را بدهد و آن را تا زمان ورود ریگان به کاخ سفید به عقب بیانداز و با آن همزمان کند). این اعتراضات همزمان شد با تغییراتی در مدیریت سازمان رادیو تلویزیون به خاطر اختلافات بین جناح رئیس جمهور و حزب جمهوری اسلامی به رهبری آخوند بهشتی(1)  که در آغاز کار رژیم سازمان اصلی و بزرگ خمینی چی ها هم در برابر نیروهای انقلابی و پیشرو هم در برابر «لیبرال - مذهبی» ها  که البته چندان هم «لیبرال» نبودند بود.
در این تحولات، دیگرانی آمدند و شاید او دوباره به دفتر مرکزی خبر برگشت و به هر حال مساله انتقال خبرنگاران و کارکنان زن تحریریه به شهرستانها مسکوت ماند. یکی از خانم های همکار(خبرنگاربود) که در قبل از انقلاب هم رو سری به سر می کرد، بمن گفت در مورد مساله حجاب و روسری به سر کردن به عزیزی گفته بود که او چرا اصرار دارد که همه باید روسری به سر بکنند این به خود آنها مربوط است. عزیزی فرومایه جواب داد بود که «چون موهای زنان تحریک کننده است» همکارم می گفت به او گفتم، خُب مردها خودشان را کنترل کنند. **. این بی پدر مادر ها این همه تحقیر و فشار در مورد زنان را به اسم اجرای احکام اسلام به کار گرفته اند در حالی که همانطور که در مطلی چندی پیش نوشته بودم(2) یاد آور شدم، بنابر اظهارات طاهر بن جلون نویسنده و محقق مسلمان مراکشی مقیم فرانسه در یک برنامه تلویزیونی، در قرآن تنها چهار آیه در مورد حجاب آمده است و حجاب در قرآن و از سوی پیامبر اساسا یک «توصیه» است و اجباری بر آن نیست و از این گذشته بازهم بنابر آیه قرآن زنان با رسیدن به یائسگی دیگر لزومی به رعایت این توصیه هم ندارند(چرا که بنابر استدلالی که برای این امر شده و طاهر بن جلون می گفت از آن خنده اش می گیرد این است که زنان در یائسگی دیگر جلب نظر نمی کنند).
مساله ممنوعیت برگزاری کنسرت در مشهد هم که اخیرا مطرح شد، به خواست و اراده همین علم الهدی پلید بود. وزیر بی جربزه و خرفت ارشاد اسلامی، آقا زاده جنتی هم در برابر آن سر تعظیم فرود آورد و با تعظیم او در برابر علم الهدی، شش آخوند پلید از امام جمعه های خراسان به او پیوستند و بعد از اینها هم دادستان مشهد و رئیس کل دادگستری از راه رسیدند و میخ بلند تری و سفت تری کوبیدند و اعلام کردند که برگزاری کنسرت در سایر شهرهای استان هم ممنوع است. آخوند علم الهدی دم و دستگاه و بساط دستبوسی هم برای خودش در مشهد به راه انداخته است.  او در واکنش به ویدئویی که از بوسیدن دست او در فضای مجازی منتشر شد و بحث و انتقاد برانگیخت، مدعی شد که این دستبوسی ها بر خلاف میل او صورت می گیرد و حتی طلبکار شد که این کار باعث درد کتف و دستش مانع خواب او می شود! و... (3)
 علاقه مردم به موسیقی در گسترده ترین لایه های اجتماعی و بین توده مردم امری است که ریشه و سابقه در اعماق تاریخ موجودیت مردم این سرزمین دارد و موسیقی های محلی نه زاییده اقدامات«کفّار» و «استکبار جهانی»، بلکه از جان و فرهنگ همین مردم جوشیده و جاری شده و این موسیقی ها با انگیزه های ضد دینی پیدا نشده است. مگر این که از عشق و عاشقی و بیقرای سخن گفتن یا از غمهای زمانه شکوه هم اهانتی به مقدسات آخوندهای آزادی کشِ تاریک اندیشِ ضد ایرانی باشد.
در رابطه مردم و موسیقی این یاد آوری هم بیمورد نیست که زمانی که در ایران هنوز «گرامافون» یا آنطور که در زبان گفتگو رایج بود «گرام» هنوز در ایران در دسترس مردم نبود، شعر ترانه ها به شکل چاپی روی کاغذ منتشر می شد و قطع تا خورده آن (این طور بیادم مانده که بیشتر روی یک ورق بزرگ که تا می خورد چاپ می شد)تقریبا به اندازه یک چهارم کاغذ آ-4 (یا شاید کمی بزرگتر) بود و تصنیف فروشهای دوره گرد اینها را در کوچه ها و نیز مکانهای شلوغ و پرجمعیت به ویژه در ساعات تعطیل شدن کار و بازگشت به خانه مردم، می خواندند و مردم هم آن را می خریدند و خودشان آن را در خانه می خواندند و شعرها را حفظ می کردند. من خودم این تصنیف ها و تصنیف فروش های دوره گرد را در کودکی و زمان دوره دبستان دیده بودم و این تصنیف ها بیشتر از سوی یک انتشاراتی در لاله زار به اسم انتشاراتی غلامعلی شعبانی با آرم جالبی هم که برای خود درست کرده بود، منتشر می شد. ویدئویی در یوتیوب در این زمینه دیدم که لینک آن در زیر آمده است.https://www.youtube.com/watch?v=uc0fQsf53FI
صحنه ای از باز آفرینی تصنیف فروشی دوره گردی آن دوران را در فیلم «سوته دلان» (شاهکار نقش آفرینی بهروز وثوقی) می شود دید. (4)
*********
رفسنجانی زمانی که در مقام رئیس مجلس درعمل در اوج قدرت و نفر دوم بعد از خمینی و صاحب قدرت و تصمیم گیرنده در امور مهم بود، در 12اردیبهشت  سال 65 در یکی از گفتارها و رفتارهای ارتجاعی و مستبدانه اش، ضمن خطبه های نماز جمعه، تلاش کرد   زنان آزاده ایران را مرعوب کند و با پرداختن به مساله حجاب و این که برخی آن را رعایت نمی کنند، آنها را مورد اهانت قرار داد و گفت« ...خانمهایی متاسفانه پس از هفت سال از انقلاب هنوز به این راضی اند که مقداری از مویشان بیرون باشد. تا به حال با اینطور افراد خیلی با نصیحت و موعظه برخورد کرده ایم و هنوز هم بعضی از شهرهای بزرگ این بلیّه را دارند و در بعضی مغازه ها اینگونه مسائل ترویج می شود و در بعضی ادارات هنوز خوب مراعات نمی شود و اینها خطرناک است و فکر می کنم که پس از هفت سال تحمل ما هم تمام بشود. مردم حزب الله چندبار طغیان[کردند] و دیدید که در خیابانها ریختند و از همین تریبون نمازجمعه، وزیرکشور و دیگران خواهش کردند و به آنها وعده دادیم که اینها خودشان آدم می شوندو باز می بینیم که مثل اینکه اینها یک مقدار احتیاج به خشونت دارند.» رفسنجانی تهدید کرد که« فکرشده که در هر منطقه ای یک اردوگاه برای اینها درست کنند و در آن اردوگاه وسایل کار بگذارند، معلمین اخلاق نیز درآنجا بگذارند. [...] کسانی که اینجوری می کنند تحویل دادگاه های فوری می دهند و دادگاه ها اینها را محاکمه می کنند و اگر دیدند که مداومت بوده، اینها را تحویل به اردوگاه می دهند. تعیین هم می کنند 3ماه، 2ماه، 5ماه، یکسال، دوهفته آنجا بماند درس بخوانند و کار هم بکنند. خرجشان را هم باید خودشان در آنجا بدهند، چون اینها نوعا از قشر مرفه هستند. یا آنجا کار بکنند و خرج خودشان را بدهند، یا اینکه در همانجا نخواستند کار بکنند – چون شورای نگهبان که اجباری نمی گوید اینها باید کار بکنند، آزادی است[!]- بنابراین اساس آنها بروند آنجا بنشینند و خرجشان را هم شوهرانشان باید بدهد، دولت خرجی به اینها نخواهد داد.».
اما سالها بعد از آن عربده کشی این آخوند متکبر که مسئولیت سنگینی در مصائب و رنجهای مردم در طول عمر ننگین تا کنونی این رژیم دارد، تحولات و تغییرات اوضاع سیلی های  سنگینی به گوش این آخوند نواخته که یکی از آنها اهانت به دختر او توسط یکی از اراذل حزب اللهی و شعارهایی چون « هاشمی غیرت کو/ فائزه عفتت کو » بوده است.http://iradj-shokri.blogspot.fr/2011/02/25_23.html
می دانیم  که با همه توهین ها و رذالتهای این رژیم که از جمله ریختن به میهمانی ها و جشنهای عروسی مردم و گرفتن و جریمه کردن و شلاق زدن آنها و فرو بردن پای زنان در کیسه های پر از سوسک(این را احمدی نژادی در مناطره انتخاباتی به عنوا ن یکی از اعمالی که از جناح مقابل وقتی قدرت بلامنازع را در دست داشت سر زده است، به میرحسین موسوی یاد آوری کرد) زنان ایران در مبارزه با حجاب و پوشش اجباری از پا ننشسته اند و رژیم را وادار به عقب نشینی هایی کرده اند و در تصاویری که از شهرها و خیابانهای ایران دیده می شود، دیگر به ندرت می شود آن «مانتوهای اسلامی» کیسه مانند که تا مچ پای زنان پایین می آمد را دید و حالا عناصر متحجّر و اوباش حزب اللهی و بوقهای «نیروهای ارزشی» از مانتوهای بی دکمه و از «ساپورت» و... می نالند و حضور زنان هنرمند و سینماگر در فستیوالهای جهانی با لباسهایی زیبا و مناسب، درد بیچارگی و ناتوانی در برابر زنان مغرور و آزاده ایران را تا اعماق استخوان گرازهای شریعتمدار می نشاند و شادی مردم از دستاوردهای فرهنگی آنان در یک رویداد و فستیوال بین المللی را صد چندان می کند.
*****************
توضیحات و منابع:
*   خلاصه ای از موضعگیرها و رویدادهای ماههای اول بعد از انقلاب در مورد مساله حجاب در ویکی پدیا آمده است که با کلیک روی لینک زیر می توانید مطالعه کنید
** این مسائل همه در زمانی گذشت که هنوز رژیم پایه های خود را سفت نکرده بود. اختلافات شدید لیبرال مذهی ها و رئیس جمهور با حزب جمهوری اسلامی و ضمائم اش و حضور علنی و فعال سازمان های سیاسی مبارز در جامعه  با نشریاتی که داشتند  و نیز درگیری هایی که رژیم برای سرکوب کردن مطالبات مناطق قومی داشت از شاخصه های اوضاع آن وقت بود. با این حال رژیم مشغول تصفیه در همه جا بود و پایه های استبداش اندک اندک سفت می کرد که در این امر سازمان دادن عناصر فرصت طلب و فرومایه در انجمن های اسلامی در همه جا، از سازمانهای دولتی گرفته تا موسسات خصوصی، نقش مهمی در تحکیم پایه های رژیم داشت. اخراج من به همراه 17 تن از همکاران که بیشتر آنان از کارکنان اعتصابی زمان انقلاب بودند در خرداد ماه 1359 صورت گرفت. حکم اخراج من با قید «انفصال دائم از خدمات دولتی»، به جرم «ضدیت با جمهوری اسلامی» صادر شد که طبعا از این که رژیم در رفتار من چنین تاثیری در آن زمان دیده بود، همیشه باعث رضایت خاطر و خرسندی من است اما در عمل و در واقعیت من و دوستان همکار، در کار خبر ضدیت مان با سانسور اخبار و تحریف حقایق و دروغ پراکنی و استفاده انحصار طلبانه از رادیو تلویزیون کشور بود(امری که فریاد از آن از سوی جناح مغلوب رژیم هم در بیش از دو دهه گذشته بلند بوده است) و الا ما در آنجا «جنگ نیابتی» نه از طرف گروهها و نه به عنوان «هدایتگران مردم» راه نیانداخته بودیم. نگارنده در مورد اظهاراتی که عبدالله نوری ضمن خاطراتی از زمانی که مسئولیتی در رادیو تلویزیون به او واگذار شده بود، بیان کرده بود و در آن به مساله اخراج 18 نفر که پاسدار محمد حسین طارمی لیستش را تهیه کرده بوده و می خواسته که او امضا کند و نکرده بود، چند یادداشت نوشتم که می تواند برای شناختن شرایط و فضای آن زمان مفید باشد. به هر حال انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در تیرماه 1360، فرصت طلایی و نا محدودِ  برای بکار گرفتن سرکوب و کشتار و درنده خویی علیه  گروههای سیاسی و ناراضیان را، برای رژیم فراهم کرد. در زیر لینک سه تا از آن یادداشتها آمده است:
  1. در مورد نقش رویارویی حزب جمهوری اسلامی با نیروها و سازمانهای سیاسی مبارز آنزمان، سخنان خصوصی پاسدار قالیباف در جمع دانشجویان بسیجی که آستانه انتخابا ت ریاست جمهوری سال 92 که در آن اعتراف کرد که جزو دارو دسته ای بوده که بهشتی آنها را سازمان داده بود و کارشان هم «چوب زدن» یعنی با چوب چماق حمله کردن به «دارو دسته رجوی بود» به روشنی گویای نقشی است که حزب جمهوری اسلامی به دبیرکلی بهشتی در اقدامات فاشیستی علیه نیروهای سیاسی داشت. البته این چماقداران تنها مجاهدین را مورد یورش قرار نمی دادند. تجمعات چریکهای فدایی خلق و گروههای چپ آماج یورش بی پدر مادرهایی بود حزب جمهوری اسلامی و بهشتی سازمان داده بود و وقتی هم که گروهای سیاسی از این توحش شکایت می کردند و از مسئولیت در این اقدامات و بی عملی مقامات در برخودر با این ها سوال قرار می داند پاسخ این مقامات از جمله هاشمی رفسنجانی در آن زمان پیوسته این بود که این ها مردمی هستند که از عملکرد گروه ها ناراضی اند و... لینک مربوط به صدای قالیباف و اظهارات صریح او به چماقدار بودنش که به آن افتخار هم می کند، در مطلبی از نگارنده آمدهاست

3  - دستبوسی و واکنش علم الهدی http://alamolhoda.com/post/2019/%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D8%A8%D9%88%D8%B3%DB%8C
تصنیف فروشی بهروز وثوقی در صحنه یی از فیلم سوته دلان
لینک فیلم کامل سوته دلان:
-------------
۲۷ مهر ۱۳۹۵ -  ۱۸ اکتبر ۲۰۱۶   

جهت اطلاع رسانی - بهرام پارسایی افشا کرد؛ تخلف‌های دولت قبل را به مردم خواهیم گفت/ پرداخت ۱۳۷ میلیون دلار از بیت‌المال برای دو دکل مفقوده



سخنگوی کمیسیون اصل نود بهرام پارسایی

خورشید آنلاین

  • لید خبر: سخنگوی کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی با اشاره به حیف ومیل ۱۳۷ میلیون دلار از بیت‌المال در جریان خرید دو دکل نفتی، خواستار اقدام عاجل و قاطع قوه قضاییه و صدور احکام برای متخلفان شد.
به گزارش خورشید آنلاین بهرام پارسایی ، با انتقاد از عدم صدور احکام تخلف‌های صورت گرفته در پرونده دکل‌های نفتی اعلام کرد: یک شرکت واسطه‌ای بدون هماهنگی با مالک اصلی دکل نفتی به‌نام «فورچونا» با شرکت تاسیسات دریایی ایران وارد مذاکره شده و اقدام به عقد قرارداد فروش می‌کند و این درحالی است که اساساً دکلی در کار نبوده است.
پرداخت ۸۷ میلیون دلار در ازای دکلی که وجود خارجی نداشت
او گفت: شرکت تاسیسات دریایی در دولت قبل پیش از این‌که مشخص شود شرکت واسطه‌ای «DEAN» مالک واقعی این دکل نفتی بوده یا خیر، جهت خریداری این دکل نفتی، قراردادی به مبلغ ۸۷ میلیون دلار امضا می‌کند و این درحالی است که قیمت کارشناسی این دکل نفتی ۶۶ میلیون دلار بوده و درعمل مبلغ ۲۱ میلیون دلار بیشتر از قیمت واقعی پرداخت می‌شود. این در حالی است که اساساً دکلی در کار نبوده و باتوجه به این‌که شرکت «DEAN» مالک این دکل نبوده، هرگز دکلی تحویل شرکت تاسیسات دریایی ایران نمی‌شود.
سخنگوی کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی خاطرنشان کرد: در جریان عقد قرارداد، برخلاف عرف رایج حسن انجام کار درنظر گرفته نمی‌شود و مسئولان خرید شرکت تاسیسات دریایی حتی از سند مالکیت دکل را از فروشنده درخواست نمی‌کند که این مسائل به روشنی نشان می‌دهد این معامله درپی یک تبانی مالی انجام شده و ۸۷ میلیون دلار از بیت‌المال به‌راحتی به این شرکت داده می‌شود.
او گفت: درصورتی که شرکت «DEAN» مالکیت دکل «فورچونا» را در اختیار داشت، باید علاوه بر درنظر گرفتن مبلغی به‌عنوان حسن انجام کار، بخشی از مبلغ خرید دکل پس از تحویل پرداخت می‌شد که باتوجه به این‌که این مسائل رعایت نشده، می‌توان مدعی شد مسئولان وقت که در سال ۹۱ اقدام به عقد قرارداد خرید این دکل می‌کنند چندان از این موضوع بی‌اطلاع نبوده‌اند.
خرید «گلوبال‌پرل» پس از طوفان کاترینا
نماینده اصلاح‌طلب مردم شیراز در مجلس شورای اسلامی با بیان این‌که هم‌اکنون پرونده دکل «فورچونا» در کمیسیون اصل نود مجلس و همچنین قوه قضاییه درحال بررسی است، به قرارداد خرید دکل نفتی دیگری نیز اشاره کرد و گفت: دکل نفتی «گلوبال پرل» که در جریان طوفان کاترینا دچار خسارت سنگین شده بود، در سال ۲۰۰۷ میلادی (حدود سال‌های ۸۶ تا ۸۷) به قیمت ۳۷ میلیون دلار خریداری و برای انجام تعمیرات به شارجه منتقل می‌شود اما به‌دلیل تحریم‌ها هیچ شرکتی حاضر به همکاری برای انجام تعمیرات نمی‌شود.
پرداخت ۷ میلیون دلار برای نگهداری از دکل بلااستفاده
پارسایی ادامه داد: این دکل نفتی تا حدود دو سال پیش بلاتکلیف باقی می‌ماند و مبلغ ۷ میلیون دلار نیز به‌منظور هزینه‌های نگهداری آن به شرکتی در شارجه پرداخت می‌شود و درنهایت این شرکت اعلام می‌کند که درصورت ادامه این روند منهدم خواهد شد.
زیان ۵۰ میلیون دلاری دکل «گلوبال‌پرل»
سخنگوی کمیسیون اصل نود مجلس شورای اسلامی همچنین گفت: در نهایت بنابر کارشناسی‌هایی که اخیراً انجام شده، این دکل حدود ۴ تا ۵ میلیون دلار قیمت‌گذاری می‌شود و این در حالی است که از سال ۸۶ تا کنون حدود ۴۴ میلیون دلار به‌منظور خرید و نگهداری این دکل هزینه شده که ضرر و زیان حاصل از آن با احتساب تورم و قیمت دلار به‌مراتب بیش از ۵۰ میلیون دلار خواهد بود.
او گفت: مشکل اینجاست که چرا نسبت به این پرونده‌ها که تخلف در آن محرز بوده و متخلفان نیز شناسایی شده‌اند، اقدامی انجام نمی‌شود.
پرداخت ۱۳۷ میلیون دلار از بیت‌المال برای دو دکل مفقوده
نماینده اصلاح‌طلب مردم شیراز یادآور شد: درحالی در چند ماه گذشته انتقادهای فراوانی درخصوص فیش‌های حقوقی نامتعارف مطرح شده که کل مبلغ این دریافتی‌ها حدود ۲۰ میلیارد تومان است اما در خصوص تخلف‌های محرز در پرونده دکل‌های نفتی که تخلفی بالغ بر ۱۳۷ میلیون دلار انجام شده و همچنین دیگر پرونده‌های مشابه در دولت قبل هیچگونه اقدامی انجام نمی‌شود.
او گفت: درحالی که در پرونده حقوق‌های نامتعارف تمامی دستگاه‌های نظارتی بلافاصله وارد عمل شدند در پرونده دکل‌های نفتی اقدامی صورت نمی‌گیرد. این درحالی است که دولت در جریان حقوق‌های نامتعارف مبالغی را به برخی مدیران خود در ازای کاری که انجام دادند، پرداخت کرده و مهم‌تر این‌که این پرداخت‌ها بر اساس آیین‌نامه‌های قانونی صورت گرفته و درصورتی که بعضاً تخلفی باشد نیز قابل پیگیری است اما در پرونده دکل‌های نفتی مبالغ هنگفتی به چند فرد خاص پرداخت شده و در ازای این پول نیز هیچ کالایی دریافت نشده و این پرداخت‌ها از پشتوانه قانونی برخوردار نبوده است.
تخلف‌های دولت قبل را به مردم خواهیم گفت
نماینده مردم شیراز در مجلس دهم همچنین یادآور شد: پرونده‌های دیگری از تخلف‌های دولت قبل که به‌مراتب بزرگتر از دکل‌های نفتی است، در کمیسیون اصل نود در حال پیگیری است و حداقل به اطلاع مردم می‌رسانیم و از قوه قضاییه نیز تقاضا داریم این مسائل را جدی بگیرد.
برگزاری جلسه با دیوان محاسبات درباره تخلف ۱۲ هزار میلیاردی احمدی‌نژاد
سخنگوی کمیسیون اصل نود مجلس با اشاره به یکی از این پرونده‌ها، اعلام کرد: در رابطه با تخلف ۴۸ هزار میلیارد تومانی دولت دهم و تخلف ۱۲ هزار میلیارد تومانی شخص احمدی‌نژاد بنابر اعلام رییس دیوان محاسبات مجلس، قطعاً جلسه‌ای با رییس و دادستان دیوان محاسبات مجلس برگزار می‌کنیم و این موضوع را بنابر وظایف قانونی کمیسیون اصل نود پیگیری خواهیم کرد.
عضو هیات رییسه فراکسیون امید در مجلس دهم همچنین به پیگیری پرونده بابک زنجانی در کمیسیون اصل نود مجلس اشاره کرد و در رابطه با پرونده دکل‌های نفتی گفت: درصورتی که حکم پرونده دکل‌های نفتی ازسوی قوه قضاییه سریعتر صادر نشود، برای برخی مردم شائبه اعمال فشارهای سیاسی ایجاد شود و مردم گمان کنند افرادی مانع از بررسی پرونده می‌شوند.
او با اشاره به بازداشت چند نفر از متخلفان پرونده دکل‌های نفتی اعلام کرد: قطعاً این پرونده در قوه قضاییه در حال پیگیری است و درصورتی که مدارک کافی در اختیار این قوه قرار ندارد، باید برای تکمیل پرونده از وزارت نفت درخواست کند که مستندات خود را در اختیار دستگاه قضایی قرار دهد و هرچه سریع‌تر این پرونده مورد رسیدگی قرار گیرد؛ چرا که باتوجه به وضعیت اقتصادی کشور، نیاز به بازگرداندن این مبالغ هنگفت به بیت‌المال بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود.
سوءمدیریت دولت احمدی‌نژاد زمینه‌ساز بروز مفاسد کلان مالی
نماینده مردم شیراز در مجلس دهم گفت: آن‌چه با قطعیت می‌توان گفت این است که سوءمدیریت این جریان سیاسی منجر به بروز این مفاسد کلان مالی بوده است.
پارسایی در پایان تصریح کرد: در پرونده دکل‌های نفتی در دولت احمدی‌نژاد حدود ۱۳۷ میلیون دلار از بیت‌المال از کشور خارج شده و هیچ کالایی در ازای آن وارد نشده و صرفاً یک برگه کاغذ قرارداد وجود دارد و در این شرایط تخلف محرز است و عدم رسیدگی به چنین پرونده‌ای، این شائبه را ایجاد می‌کند که متخلفان با اعمال فشار مانع از صدور حکم شده‌اند.

واکنش بچه باز قرآنی خامنه ای به افشاگریهای اخیر حاج سعید طوسی، قاری بین المللی قرآن نسبت به شایعات و تخریبهای شخصیتی صورت گرفته

واکنش بچه باز قرآنی خامنه ای به افشاگریهای اخیر

 https://www.youtube.com/watch?v=IZAMSc2E7Sg

حاج سعید طوسی، قاری بین المللی قرآن نسبت به شایعات و تخریبهای شخصیتی صورت گرفته نسبت به خودش پاسخ داد. به گزارش افکارنیوز، متن این نامه به شرح زیر می باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم

اینجانب سعید طوسی ، شاگرد و خادم قرآن کریم ، شایعاتی مبنی بر دستگیری خود به جرم های مختلف با آمار و اعداد عجیب و غریب و داستان های متناقض و سراپا کذب شنیدم که گویا از طریق برخی خبرگزاری ها و سایت های یهودی به طور هماهنگ و با کمک برخی از ایادی خود در داخل و یا خارج مستند سازی شده و با ارتباط دادن آن به ساحت مقدس قرآن و جامعه ی قرآنی و نیز شخص مقام معظم رهبری ناخواسته پرده از مقاصد شوم و خباثت آلود خود برداشته اند .
اگر چه اینجانب خود را بی نیاز از پاسخگویی به آنان دانسته و اعتنایی به آن ننمودم ، اما از آنجایی که این خبر کذب موجب نگرانی برخی دوستان قرآنی شده ، لازم دیدم ضمن نفی این اکاذیب و شایعات مطالبی را معروض دارم :
خطاب به دوستان قرآنی
بحمدالله و به برکت قرآن ، من که کمتر از هیچ هستم ، به کوری چشم حسود ، امروز در سایه سار عزت قرآنی ، مورد لطف و عنایت مردم عزیز قرار داشته و برخلاف فضا سازیهای بدخواهان ، نه تنها دستگیر نشده و به زندان نرفته ام بلکه فعالیتهای های قرآنی خود در اقصی نقاط ایران و جهان ادامه داده و به برکت آیات قرآن ، تاکنون دامن به بی عفتی نیالوده و از آیات نورانی قرآن مسئلت میدارم که تا آخر عمر مرا محفوظ دارد چرا که همه ما در معرض ابتلا و امتحان و آزمون الهی قرار داریم . مطمئن هستم که بصیرت حاکم بر جامعه ی قرآنی حتی بدون اقدام از جانب من نیز میتواند تهمت ها و شایعات این توطئه ی مسموم یهود را خنثی کند .
خطاب به رسانه های خودی
من مطمئن هستم رسانه های یهود و کفر از مدت ها پیش توطئه چیده اند تا با طرح این بهتان ، علیه قرآن و نظام و رهبری جوّسازی کنند . کمی تأمل روشن می کند که مسأله یک شخص ، حتی اگر قابل بررسی باشد ، چه ربطی به ساحت کبریایی قرآن یا نظام مقدس جمهوری اسلامی دارد؟
خطاب به رسانه های کذاب
شما رسانه های مزدور، آشکار است که سرتان در آخور کیست ! این نخستین بار نیست که یاوه می بافید. شما همان ها هستید که نه برای قرآن و قاری آن ، بلکه برای هیچ کتاب آسمانی دیگر حرمت قائل نیستید. شگفتا! شما که همجنس بازی را ، تمدن می دانید و با تصویب قانون ، آن را به رسمیت میشناسید ! یک باره چه شد که خود را محکمه عدالت تصور نموده و خویشتن را عادل تر از دادگاهایی دانستید که بر اساس عقل و شرع حکم می کنند ؟ ! خدعه هایتان برای همگان نخ نما شده و جامعه اسلامی از حقد و کینه شما مطلع هستند . لعنت خدا و رسولش بر شما باد .
این روشن و مسلّم است که اینجانب رأی صادره از سوی مراجع ذیصلاح قضایی جمهوری اسلامی را گردن نهاده و در عین حال ، حق قانونی خویش را در اعاده حیثیت و اعلام جرم علیه مفتریان و اشاعه دهندگان نسبت های ناروا علیه خود را محفوظ میدانم .
والسلام علی من اتبع الهدی
شاگرد و خادم قرآن کریم
سعید طوسی

فیلم زیر: افشاگری بی‌سابقه: قاریِ لواط کار محبوب رهبر (حاج سعید طوسی) را بهتر بشناسیم/رهبر معظم از همه این جنایات خبر دارد
شعله پاکروان :دل من در دل شب خواب پروانه شدن می بیند 
مهر در صبحدمان داس به دست خرمن خواب مرا می چیند …
امروزپنجشنبه ۲۹مهرماه که دربهشت زهرامراسم دومین سالگرد سربدارشدن ریحانه جباری بود ومادرش اعلام کرده بودکه درساعت ۱۵۰۰ مراسمی دربهشت زهرا برگزارمیکند، قبل ازشروع مراسم   شعله پاکروان مادرریحانه جباری و تنی چند از شرکت کنندگان در مراسم سالگرد اعدام ریحانه جباری توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند و از برگزاری این مراسم ممانعت بعمل آمد.

دراین یورش وحشیانه ماموران لباس شخصی و با پشتیبانی پلیس امنیت  رژیم جنایتکار آخوندی ،مانع از برگزاری سالگرد اعدام ریحانه جباری بر سر مزارش شدند.
“ماموران امنیتی با خشونت تمامی وسایل مهیا شده برای مراسم را شکستند و با داد و فریاد به جمعیت حاضر که یا بروید یا بازداشت می‌شوید اقدام به جمع آوری داربست و صندلی‌ها نمودند.”

نقل درگذشت مشکوک " آيت الله طالقانی" ازمحمد شانه چی

خانم شعله پاکروان بر سر مزار ریحانه عزیز

خانم شعله پاکروان بر سر مزار ریحانه عزیز 
هنوز عطر ریحان در شهر می‌پیچد. انگار این ریحان است که در کوچه و خیابان راه می‌رود و با نگاه بی‌گناهش حرف می‌زند. با آنان که درِ خانه دلشان را بسته‌اند از خطر هیولا در چمن می‌گوید. به آنان که قلم‌هاشان زیر گامهای هیولا شکسته و قدم‌هاشان خسته شده می‌گوید نترسید؛ که ریحانه‌یی دیو را شکست.
بله! دو سال گذشت و عطرش هنوز در شهر جاری‌ست. اندیشه‌یی که در چنگال وزارت اطلاعات و سپاه و هزار دسیسه و تزویر دود و نابود نشد.
ماجرا روشن بود؛ پیچیده‌اش کردند تا در این پیچ، هم پاکی و بی‌باکی ریحانه گم شود و هم ناپاکی و رذالت مأمور اطلاعات.
بارها تهدیدش کردند. تطمیعش کردند و به صد زبان گفتند بیا و بگو او بی‌گناه و بی‌آزار و پاک بود و من بی‌کس و بی‌تجربه و ناپاک... تا آزادت کنیم.
گفت نمی‌گویم. گفتند با زندگی و جوانی خودت بازی نکن بیا و بگو او قصدی نداشت و خودت را خلاص کن. گفت نخیر! او هرزه بود و من فرزانه؛ او دیو بود و من پروانه... با زبان بی‌زبانی به او رساندند که چون سوژه، اطلاعاتی بوده پرونده سیاسی و امنیتی شده بیا و یک کلام بگو و برو دنبال زندگیت. باز هم گفت نمی‌گویم؛ دروغ نمی‌گویم! او خار بود و من ریحانه...
امروز بعد از دو سال می‌بینیم که جنگ ریحان با زالوی کثیف وزارت اطلاعات _مرتضی سربندی_ نبود. او با هیولای زن‌ستیزی که زن را غنیمت جنگی و ارث پدری‌اش می‌دانست رو در رو شد؛ هیولای بی‌ناموسی که زن را انسان نمی‌بیند و دست شاخکهای اطلاعاتی و سپاهیش را در زندانها و دانشگاهها و کوچه و خیابانها باز گذاشته تا هر جنایت و رذالتی را _هر زمان و هر مکان_ با زنان میهن انجام دهند.




شمه‌یی از این شناعت و رذالت آخوندی را در مراحل دادرسی و جوسازیهای شهود و شیطانها _حین تکمیل پرونده_ دیدیم. مزخرفاتی که بیانش هم شرم‌آور است.
9سال قبل در همین ایام _22 مهر 1386_ سپاه پاسداران دکتر زهرا بنی یعقوب پزشک نابغه ایرانی را که دو روز قبل _20 مهر_ در یکی از پارکهای همدان دستگیر کرده بودند، در محل ستاد امر به معروف و نهی از منکر همدان کشتند. وقتی خانواده مراجعه کردند و کار بالا گرفت مسئولان سپاه پاسداران در منتهای پستی و سنگدلی اعلام کردند که در روز جمعه خانم زهرا و نفری دیگر به جرم روابط نامشروع توسط نیروهای امر به معروف دستگیر شدند...
اما واقعیت چندی بعد از داخل همان نهاد _توسط یکی از سپاهیان_ بیرون زد:
بنا بر گفته یکی از نیروهای سپاه پاسداران منطقه همدان، زهرا در ساختمان متعلق به این نهاد مورد تجاوز برخی از اعضای این نهاد قرار گرفته است. وی با تأکید بر این‌که زهرا در بازداشتگاه نبوده بلکه در قسمتی از یک ساختمان زندانی شده بود می‌افزاید مواردی دیگر از این نوع در گذشته وجود داشته که حتی متجاوزین با تهیه فیلم از عمل خود بعدها اقدام به اخاذی از آزاد شدگان می‌کردند.
بله! پاسداران ولایت بی‌ترس و بی ‌دغدغه ربودند و تجاوز کردند و کشتند. صدها دختر جوان مانند ریحان و زهرا و فریناز و سوسن و یاسمن و... در چنگال هیولای مردسالار نظام ولایت‌فقیه گرفتار و سربه‌دار و پرپر شدند.
و امروز با همان نفس و بوی ریحانه‌هاست که دختران میهن به خود آمده و در برابر گشتهای فاسد امر به معروف می‌ایستند و حق پاسداران را در کوچه و خیابان کف دستشان می‌گذارند.
آری جسارت و دلاوریهای امروز بازتاب مقاومت بی‌نظیر زنان و مردانی‌ است که اندیشه ناپاک و مهاجم مردسالار ولایت‌فقیه را در تمامیتش به چالش طلبیدند. زنانی که «انسان» یت و «هویت» شان را نه در پستو و پشت آوارها و دیوارها که در تختهای شکنجه و میدانهای دار اثبات کردند.