۱۳۹۳ فروردین ۳, یکشنبه


زکریای رازی آمد و رفت!
انیشتین آمد و رفت!
فروید آمد و رفت !
استیو جابز که به نوعی پدر تکنولوژی نوین بود هم آمد و رفت
اما هنوز در همسایگی ما
مادری اسپند دود می کند !
پدری گوسفند می کشد !
 
دختری طالع بینی می خواند که شوهرش باید متولد چه ماهی باشد !
پسری پشت ماشینش می نویسد: بیمه قمر بنی هاشم !
هنوز برای ازدواج استخاره می کنند !

هنوز مردی به همسرش به جرمِ کم حجابی!! تهمت فاحشه میزند!
توی چاه پول میریزند و نامه پست می کنند !
از کشتن یک بچه 
۱۷ ساله ذوق می کنند !

آیا عقب ماندگی زیر پوست مملکت من است؟!!!

فردوسی:

در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین

ھمه دینشان مردی و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود

چو مھر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان

ھمه بنده ناب یزدان پاک
ھمه دل پر از مھر این آب و خاک

پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نھاد

بزرگی به مردی و فرھنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود

کجا رفت آن دانش و ھوش ما
چه شد مھر میھن فراموش ما

که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان

چه کردیم کین گونه گشتیم خوار؟
خرد را فکندیم این سان زکار

نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما؟

به یزدان که این کشور آباد بود
ھمه جای مردان آزاد بود

در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت

گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر

نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت

از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت

از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد

چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند

به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم
 بسوزد در آتش گرت جان و تن

به از زندگی کردن و زیستن

اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است

بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم






کروبی: خمینی یک مرجع فیلسوف و عارف بود؛

کروبی: خمینی یک مرجع فیلسوف و عارف بود؛

thumbnail مهدی کروبی گفت چیزی که عذابش می‌دهد این است که آیندگان چه قضاوتی درباره انحراف نظامی که «بنیان‌گذار آن یک مرجع تقلید فیلسوف و عارف بود»، خواهند کرد. مهدی کروبی یکی از دو کاندیدای معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ که در حصر خانگی به‌سر می‌برد، اجازه یافت تا هنگام تحویل سال نو بدون حضور ماموران امنیتی با خانواده‌اش باشد. به گزارش ایسنا، حسین کروبی در این‌باره گفت: «من به همراه اعضای خانواده روز پنجشنبه، نیم ساعت قبل از لحظه تحویل سال نزد حاج آقا رسیدیم و...

ابو شریف کیست ؟

عباس آقا زمانی ( ابوشریف ) در اولین رژه سپاه پاسداران سال 58
عباس آقازمانی معروف به ابوشریف(زاده:۱۳۱۸، تهران)، فعال سیاسی – مبارزاتی در دهه چهل و پنجاه، عضو حزب ملل اسلامی، از موسسین و رهبران
سازمان حزب الله و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و از موسسین و اولین فرماندهان سپاه پاسداران پس از انقلاب است.

عباس آقازمانی معروف به ابوشریف از رمز آلود ترین چهره های نظامی – سیاسی نظام جمهوری اسلامی است. زاده ی تهران است و در خانواده ای مذهبی بزرگ شده است.
او جدا از تحصیلات مذهبی مرسوم در خانواده های مذهبی آن دوران به دانشسرای مقدماتی می رود و پس از دریافت مدرک به مدرسه می رود و به عنوان آموزگار شروع به کار می کند.
او بعد ها با شکل گیری اولین گروه های مخالف سلطنت پهلوی ، به زیر سایه ی عقیدتی و تشکیلاتی سید محمدکاظم موسوی بجنوردی ، حزب ملل اسلامی را تشکلیل دادند.


کاظم موسوی بجنوردی که در عنفوان جوانی با آراء انقلابیون و مبارزات استعماری آشنا می‌شود در پی مبارزه با رژیم شاهنشاهی به بسیج نیرو دست می‌زند و حزب ملل اسلامی را تشکیل می‌دهد و تا آنجا پیش می‌رود که حتی برای تهیه اسلحه به عراق سفر می‌کند. در پی لو رفتن نقشه این انقلابیون کوهستانی، آن‌ها به زندان می‌افتند و موسوی بجنوردی با یک درجه تخفیف از محکومیت اعدام می‌گریزد و به حبس ابد محکوم می‌شود.
جواد منصورسجواد منصوری
از اولین فرماندهان سپاه پاسداران که بعدها به عنوان سفیر ایران در پاکستان و پکن و معاون فرهنگی دانشگاه آزاد نیز مشغول بوده است. او هم اکنون در حال حاضر در مرکز اسناد انقلاب اسلامی مشغول به کار است .

عباس آقازمانی ( ابوشریف ) و جواد منصوری در مصاحبه مطبوعاتی

احمد منصوری
از فرماندهان اولیه سپاه پاسداران و مسئول کمیته صنایع نظامی پارچین که بعدها مربی عقیدتی پادگان امام علی (ع) ، مسئول آموزش عقیدتی- سیاسی پادگان امام حسین (ع)،مسئول آموزش عقیدتی – سیاسی سپاه تهران ، جانشین آموزش معاونت عقیدتی- سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه و سرپرست عقیدتی سیاسی نمایندگی ولی فقیه در این نهاد نیز شد و چندی پیش بر اثر سکته ی قلبی در گذشت .

عباس آقازمانی ( ابوشریف ) ، یوسف کلاهدوز و عباس دوزدوزانی در جبهه‌های غرب کشور
عباس آقازمانی ( ابوشریف ) ، یوسف کلاهدوز و عباس دوزدوزانی در جبهه‌های غرب کشور
عباس دوزدوزانی
اولین فرمانده رسمی سپاه پاسداران که بعدها وی در کابینه رجایی وزارت ارشاد را عهدهدار شد. وی همچنین نماینده مجلس تهران و تبریز در دوره های اول دوم و سوم گردید.از دیگر سمت های دوزدوزانی میتوان معاون دکتر معین (وزیر علوم). مشاور محمد خاتمی (رئیس جمهور). عضو و رئیس شورای شهر تهران در دوره اول شوراها و رئیس کانون زندانیان سیاسی قبل از انقلاب را نام برد.
ابوالقاسم سرحدی زاده
او پس از انقلاب با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همکاری داشت. سابقه عضویت در شورای سرپرستی و قائم مقام بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی را دارد. مدتی رئیس شورای سرپرستی زندان‌ها بود. سرحدی زاده وزیر کار و امور اجتماعی در دولت دوم میرحسین موسوی بود.


مرتضی حاجی
استانداری مازندران، قائم مقام وزیر صنایع سنگین، معاون وزیر ارشاد، ریاست سازمان قندوشکر، مدیرعامل روزنامه همشهری، وزیر تعاون و وزیر آموزش وپرورش
همراه او در تاسیس حزب ملل اسلامی نقش داشتند. بعد ها از دل همین حزب بود که عباس آقازمانی اولین گروه تشکیلاتی ٰ حزب الله ٰ در ایران را سامان داد.
حزب الله جدا از کار سیاسی به صورت منظم به برگزاری کلاس های مذهبی و تدریس زبان عربی در مساجد ایران در اقدام می کردند. او بعدها به فلسطین و لبنان رفت و در آنجا به آموختن جنگ های چریکی پرداخت.
105989_341او بعد از اینکه توسط توسط ساواک و به واسطه ی رابطه اش با نیروهای گروه الفتح فلسطین شناسایی شد بازداشت شد. او یکسال بعد و به صورت مشروط آزاد شد اما در ایام آزادی است از طریق زمینی به پاکستان گریخت و به مدت ۲ سال به صورت ناشناس در مدارس مذهبی آن کشور تلمذ می کرد.
او بعد ها مجددا به لبنان و فلسطین بازگشت و به همکاری اش با جنبش فتح ادامه داد و آنجا بود که به ٰ ابوشریف ٰ شهرت یافت.
او بعد ها و برای مدتی در دمشق به تحصیل علوم دینی اهل سنت (مکتب حنفی، شافعی) در دانشکده اسلامی جامع الفتح الاسلامیه پرداخت.
او در سال ۵۷ نیز به فرانسه می رود و به گروه تامین کنندگان امنیت محل اقامت آیت الله خامنه ای می پیوندد. او پیش از سفر آیت الله به ایران به صورت مخفیانه به تهران سفر می کند و پس از ورود آیت الله به توصیه ی آیت الله بهشتی به مدرسه رفاه می رود و به حراست آن مکان می پردازد.

او در مصاحبه ایی علت تمایل به مبارزه مسلحانه و بعدها شکل گیری سپاه را اینچنین بیان می کند:
در سال ۱۳۲۹ دولت مصدق با رأي مردم در يك انتخابات نسبتاً آزادتري انتخاب شد ولي به دليل سرسپردگي شاه مملكت به قدرت‌هاي خارجي تصميم گرفتند مصدق را سرنگون كنند و به همين خاطر با كودتا و استفاده از زور و اسلحه و عده‌اي چاقوكش حكومت نسبتاً مردمي مصدق را سرنگون كردند تا بتوانند بيشتر در خدمت قدرت‌هاي خارجي باشند. اين خاطره در ذهن ما و بسياري از جريان‌هاي سياسي نقش بسته بود و فهميديم كه مبارزات پارلماني در مقابل حكومتي كه دست به اسلحه مي‌برد بي‌فايده است و اسلحه را بايد با اسلحه جواب داد. به همين خاطر زماني كه مشغول مبارزه بوديم به خارج رفتيم و در لبنان آموزش نظامي ديديم و تجارب خوبي كسب كرديم. در آستانه پيروزي انقلاب معتقد بوديم كه بايد يك نيروي نظامي قوي تشكيل شود تا از اسلام، انقلاب، آزادي و حقوق مردم محافظت كند و تشكيل يك نيروي مسلح مقتدر مي‌تواند جلوي تهديدات داخلي و خارجي را بگيرد. و همين‌طور هم شد و سپاه به عنوان يك پديده نو و قدرتمند توانست انقلاب و كشور را از خطرات جدي مثل: تحركات گروهك‌ها، كودتا، جنگ و… حفظ نمايد. به همين خاطر بود كه امام پس از مدتي فرمودند: اگر سپاه نبود كشور هم نبود.

267555_10150256433942439_8215509_n

عباس آقازمانی ( ابوشریف ) ، دکتر مهدی بازرگان ، عبدالمجید معادیخواه و سرلشگر شهید فلاحی
عباس آقازمانی ( ابوشریف ) ، دکتر مهدی بازرگان ، عبدالمجید معادیخواه و سرلشگر شهید فلاحی
پس از پیروزی انقلاب سه هسته مختلف برای دفاع از انقلاب شکل گرفت. عده‌ای تحت فرمان حسن لاهوتی در پادگان باغشاه تهران مستقر بودند. عده‌ای دیگر که نزدیکی فکری به نهضت آزادی و دولت موقت مهدی بازرگان را داشتند در ساختمان مرکزی ساواک در سلطنت آباد تهران و عده‌ای از مبارزان و زندانیان سیاسی قبل از انقلاب تحت فرماندهی ابوشریف در پادگان جمشیدیه تهران استقرار داشتند. در اردیبهشت ۱۳۵۸ هر سه نیرو با مصوبه شورای انقلاب ادغام و سپاه پاسداران تاسیس گردید.
با شکل گیری سپاه، جواد منصوری بعنوان فرمانده و ابوشريف که در تأسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نقشاساسي داشت از طرف شوراي انقلاب به سمت عضو شورای فرماندهی و فرمانده عمليات سپاه منصوب شد.
عباس آقا زمانی ( ابوشریف ) ، ظهیرنژاد و علی قدوسی در مجلس شورای اسلامی
عباس آقا زمانی ( ابوشریف ) ، ظهیرنژاد و علی قدوسی در مجلس شورای اسلامی
با شروع حمله عراقبه ایران، ابوشریف از اولین فرماندهان سپاه پاسداران بود که وارد عرصه مقابله با این تهاجم گردید. بنابر شواهد، عرصه حضور او و نیروهایش بیشتر در منطقه غرب کشور بوده است. چنانکه از جمله مسئولیت های او نمایندگی شورای عالی دفاع در غرب کشور، فرماندهی عملیات غرب کشور و ریاست ستاد جنگی غرب کشور برشمرده شده است.

ابوشريف در تاريخ ۲ خرداد ۱۳۵۹ طي حکمي از طرف ابوالحسن بني‌صدر (رئيس‌جمهور وقت و فرمانده کل نيروهاي مسلح ج.ا.ا) به فرماندهي کل سپاه پاسداران منصوب گرديد اما پس از يک ماه در تاريخ ۲۷ خرداد ۱۳۵۹ از اين سمت استعفا کرد.
عباس آقازمانی (ابوشریف) به همراه سرهنگ عطاریان، موسی کلانتری و محمدعلی رجایی در صبحگاه مشترک نیروهای مسلح
عباس آقازمانی (ابوشریف) به همراه سرهنگ عطاریان، موسی کلانتری و محمدعلی رجایی در صبحگاه مشترک نیروهای مسلح
در اواسط سال ۱۳۶۰، پس از تغییر و تحولات پیش آمده در سپاه، عباس آقازمانی برای تصدی مسئولیت سفارت ایران در پاکستان، عازم آن کشور شد. وی در شهریور ۱۳۶۰ بعنوان کاردار ایران در پاکستان منصوب و در فروردین ۱۳۶۱ به سمت سفیر ایران در آن کشور برگزیده شد. ماموریت او در پاکستان بعد از ۳ سال پایان یافت و ابوشریف در سال ۱۳۶۳ به ایران بازگشت.
عباس آقازمانی بعد از بازگشت از پاکستان، به شهر قم رفت و به تکمیل تحصیلات دینی خود تا سطح خارج فقه و اصول در حوزه علمیه قم پرداخت
آقازمانی همزمان با حضور در شهر قم و در زمانیکه آیت‌الله منتظری قائم مقام رهبری جمهوری اسلامی بود، نمایندگی ایشان در امور افغانستان را بر عهده داشته و به مجاهدین افغان در نبرد با دولت اشغالگر شوروی سابق یاری می‌رساند.
او در سال ۱۳۶۶ همزمان با موسم حج بار دیگر از ایران خارج شد. بعد از آن ابوشریف در برخی کشورهای اسلامی اقامت گزید.
از جمله وی در سال‌های ابتدایی دهه هفتاد شمسی، مدتی در افغانستان و در میان مجاهدین افغان بوده‌است. چنانکه در آن زمان با خروج نیروهای شوروی سابق از افغانستان و ساقط شدن دولت کمونیستی محمد نجیب الله توسط مجاهدین، ابوشریف به همراه گروه‌های جهادی افغان در هنگام فتح پایتخت، وارد شهر کابل شد.
ابوشریف در ادامه با بروز جنگ داخلی در افغانستان و پس از تصرف کابل توسط طالبان به پاکستان رفت
عباس آقازمانی در سال‌های دهه هشتاد شمسی نیز در کشور پاکستان حضور داشته و به فعالیت‌های علمی و دینی اشتغال داشته‌است.

او اخیرا در مصاحبه در پاسخ به این پرسش نشریه ٰ رمز عبور ٰ که آیا شما از «بی‌مهری‌های» جمهوری اسلامی به خود «دل‌‌گیر» نیستید؟ گفته «بی‌مهری نبوده است بلکه ظلم بوده است.» وی در تشریح یکی از این «ظلم‌ها» گفته «من را برای دیدار با علماء به پاکستان بردند ولی بعد از آن‌‌ رهایم کردند و باعث شد بسیاری امکانات مادی زندگی‌ام را از دست بدهم و خانواده‌ام متلاشی شود.»
نکته ی دیگر آنجاست که او می گوید توسط محمد علی رجایی به عنوان وزیر امور خارجه معرفی شده بود که با مخالفت بنی صدر او نمی تواند به دولت رجایی راه پیدا کند.
با اینکه او سال ها از حاشیه به دور است اما شایعات در مورد شیوه ی او  پس از بازگشت به ایران بسیار است. حتی در مورد شیوه ی زندگی اش هم بحث های بسیاری بود برخی مي‌گفتند در يکي از دهات اطراف مشهد زندگي مي‌کند، عده‌اي از دوستان سابق‌اش نقل مي‌کنند در چادر زندگي مي‌کند و عده‌اي ديگر مي‌گويند که در خانه‌اي روستايي و ساده آرام گرفته است. اما به هر صورت دوستانش او را در پاکستان با ظاهر امروز اش می یابند و راضی اش می کنند تا به ایران بازگردد. یکی از همراهان او در راه بازگشت به ایران می گوید او در مسیر اصلا سخن نمی گفت و ناگاه گفت : ٰ  حالا وقتي مردم در فرودگاه به استقبال من بيايند چه‌كار کنم؟ ٰ اين حرف را که زد من رو کردم به دوستان مشترکمان و هردو با صداي بلند خنديديم.
یکی دیگر از شایعاتی که حتی زمانی در شهر قم نیز مطرح شده بی ربط به ظاهر او نبود. زمانی شایع بود ملامحمد عمر (رهبر طالبان) كه چهره او را كسي نديده است همان ابوشريف ایرانی است و در رسانه‌ها ظاهر نمي‌شود تا لو نرود.
او وقتی پس از سال ها سکوت اش را می شکند و لب به سخن می گشاید اول مصاحبه تکلیف را مشخص می کند و می گوید: قال الله تعالی: وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الأمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الأمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلا قَلِيلا (نساء ۸۳).
طبق آیه فوق، باز کردن مسائل مهم مملکتی جایز نیست و باید به ولی امر رسانده شود. به این تاکنون درباره خیلی از مطالب ساکت مانده ام…

نه به اعدام خاموش رضا شهابی زندانی سیاسی و فعال کارگری دربند


رضا شهابی باوجود مخالفت پزشکان به زندان اوین بازگردانده شد

رضا شهابی زکریا فعال کارگری و زندانی سیاسی بند ۳۵۰ که جهت درمان مشکلات ستون مهره‌های خود در مراکز درمانی خارج از زندان بسر می‌برد، علیرغم مخالفت پزشکان خود و با دستور ناگهانی دادستانی تهران به زندان اوین بازگردانده شد.

به گفته یک منبع مطلع: «وی قرار بود طی روزهای آینده از ناحیه ستون مهره‌ها مورد عمل جراحی قرار گیرد.»

رضا شهابی عضو هیأت مدیرهٔ سندیکای کارگران اتوبوسرانی تهران و حومه طی ماه گذشته جایزه حقوق بشری‌‌ رها را به خود اختصاص داد.

یادآور می‌شود که این فعال کارگری بنا بر رای دادگاه تجدید نظر تهران، به تحمل چهار سال حبس تعزیری، پنج سال محرومیت از فعالیت سندیکایی و هفتاد میلیون ریال جریمهٔ نقدی محکوم است.
هرانا

حال و روز خانواده یک محکوم به اعدام در آستانه سال نو

حال و روز خانواده یک محکوم به اعدام در آستانه سال نو

28 اسفند 1392

شیما شهرابی
از پشت کابین ملاقات مادر زل می­زند توی چشم ریحانه­اش اما حرفی برای گفتن ندارد. امیدی برای خودش هم نمانده، چطور دخترش را امیدوار کند. همه چیز قطعی شده، نه دعاها جواب داده و نه التماس به خانواده­ی مرتضی، حکم صادر شده و پرونده به اجرای احکام سپرده شده. حالا مادر ریحانه به دخترش چه بگوید؟ بگوید: پرونده را فرستاده­اند اجرای احکام. بگوید: دخترم همین روزها یک روز صبح زود سراغت می­آیند و تا به خودت بیایی، همه چیز تمام می­شود. مادر مستاصل چشم می­دوزد به چشم­های غمگین ریحانه، نباید دخترش بویی ببرد. اگر بفهمند که بعد از این همه تلاش، پرونده به اجرای احکام فرستاده شده، قبل از قصاص می­میرد. پس هیچ­چیز نمی­گوید. آن­ها در خانه­شان عیدی ندارند، اما برای ریحانه از آمدن بهار می­گوید و در دلش آرزو می­کند خزان زندگی خودشان هم به بهار تبدیل شود.
آن بهار لعنتی
بهار 86 که ریحانه از مغازه بستنی ناصر بیرون آمد و اتومبیل تویوتای کمری مرتضی، جلوی پایش ایستاد، هیچ فکرش را نمی­کرد که بعد از سوار شدن به این اتومبیل گرفتار داستانی می­شود که رنگ و بوی بهار را از زندگی و دلش پاک می­کند. مرتضی پزشک بود و ریحانه طراح دکوراسیون.  مرتضی از صحبت­های ریحانه با تلفن همراهش فهمیده بود، او طراح است و برای همین قبل از این­که او را سوار اتومبیل خود کند، به بهانه همکاری جلو رفته بود و شماره تلفنش را به او داده بود و شماره ریحانه را گرفته بود. ریحانه هنوز چند قدمی آن­طرف­تر نرفته بود که مرتضی با اتومبیل جلوی پایش می­ایستد. او جای پدر ریحانه است، پس ترسی نیست. چند روز بعد ریحانه برای صحبت درباره­ی کار به دفتر مرتضی دعوت می­شود. مرتضی می­رود دنبال ریحانه تا او را به دفتر ببرد. اما قبل از رسیدن به دفتر سر راه توقف می­کند، وارد داروخانه می­شود، خرید می­کند و دوباره راه می­افتند. این­جا دفتر کارنیست. ریحانه معذب می­نشیند. مرتضی دولیوان شربت روی میز می­گذارد. بعد در را می­بندد دستش را دور کمر ریحانه گره می­کند و می­گوید: راه فرار نداری. ریحانه چند روز پیش به توصیه خود مرتضی چاقویی از بازار تجریش خریده است. مرتضی گفته: زمانه بدی است، یک وسیله دفاع شخصی باید در کیف خانم­های جوان باشد. فکر ریحانه می­رود سمت چاقو. مرتضی پشتش را می­کند، ریحانه چاقو را بر می­دارد، یک ضربه به کتف مرتضی می­زند و فرار می­کند. فراری که آغاز یک راه پر دردسر بود، او متهم به قتل است.
شواهد کم نیستند
 آزمايش هاي انجام شده روي محتواي ليوان ها نشان مي دهد آبميوه ريحانه حاوي داروي بيهوشي بوده است. در کیسه خریدهای مرتضی از داروخانه یک بسته کاندوم پیدا شد، اس. ام . اس­های ارسال شده از سوی ریحانه نشان می­دهد که او با مقتول رابطه­ای صمیمانه نداشته است. با همه­ی این­ها ادله دفاع مشروع در مقابل تجاوز از ریحانه پذیرفته نمی­شود. ماده 625 قانون مجازات اسلامي تصريح کرده است؛ «قتل و ضرب و جرح هر گاه در مقام دفاع از نفس يا عرض يا مال خود مرتکب يا شخص ديگري واقع شود با رعايت موارد ذيل مرتکب مجازات نمي شود مشروط بر اينکه دفاع متناسب با خطري باشد که مرتکب را تهديد مي کرده است» و در ادامه در ماده 627 همين قانون سه شرط براي تحقق دفاع مشروع مقرر شده است؛ 1- خوف براي نفس يا عرض يا ناموس مستند به قرائن معقول باشد.2- دفاع متناسب با حمله باشد. 3- توسل به قواي دولتي يا هرگونه وسيله آسان تري براي نجات ميسر نباشد. محمد مصطفایی وکیل پیشین ریحانه و عبدالصمد خرمشاهی وکیل فعلی او دلایل زیادی برای دفاع مشروع ریحانه به دادگاه ارائه دادند اما این دلایل قضات را راضی نمی­کند وآن­ها با استناد به وجود چاقو در کیف ریحانه، بند 206 قانون مجازات اسلامی را که قتل با قصد قبلی را بیان می­کند، برای او در نظر گرفته و رای به قصاص نفس می­دهند.
گره های بی شمار
پرونده ریحانه در این­سال­ها با موارد دیگری هم گره خورده است. ریحانه در جلسات بازحویی از اطلاعاتی بودن مرتضی حرف زده بود. استعلام از وزارت اطلاعات نشان داد که مرتضی کارمند سابق وزارت اطلاعات بوده است. چند روز پیش پروانه حاجیلو که در زندان با ریحانه هم­بند بوده است، در گزارشی که در شبکه بین المللی همبستگی با مبارزات زنان ایران منتشر شد، چنین نوشت: «یک بار توانستیم از موقعیتی که من در حال برگشت از هواخوری بودم و او را به هواخوری می بردند، استفاده کنیم. او که به من اعتماد کرده بود، جای زخم های شکنجه روی بدنش را سریع به من نشان داد که با شیئی شبیه گرز، او را شکنجه داده بودند تا اعتراف کند که این قتل سیاسی بوده است.»
آخرین وضعیت یک پرونده
عبد الصمد خرمشاهی وکیل این پرونده در گفت وگو با «ایران­وایر» می­گوید: «گویا پرونده به اجرای احکام فرستاده شده اما هفته­ی آینده و بعد از مراجعه به اجرای احکام می­توانم اطلاعات دقیقی در اختیارتان بگذارم.» او در پاسخ به این سوال که اگر تا قبل از مراجعه شما حکم اجرا شود؟ می­گوید: «نه اجرا نمی­شود، باید قبل از آن جلسه صلح و سازش برگزار شود. انشالله که اجرا نمی­شود.» او مابقی توضیحات دقیق و رسانه­ای در رابطه با این پرونده را به هفته­ی آینده موکول می­کند. با قطعی شدن حکم، دوستان شعله پاک­ روان بازیگر و مدرس تئاتر و مادر ریحانه در سایتی برای آزادی ریحانه امضا جمع می­کنند. عده زیادی به خانه اولیای دم رفته­اند. همین چند روز پیش پدر ریحانه هم به خانواده مرتضی مراجعه کرده اما زن و سه فرزند مرتضی تنها یک چیز می­خواهند. محمد مصطفایی در یکی از آخرین پست­های صفحه فیس بوکش نوشته: « در این چند روزی که خبر اعدام قریب الوقوع ریجانه جباری را به اطلاع دوستان رساندم، عده بسیار زیادی پیام دادند و خواهان این شدند که خانواده محترم مقتول گذشت کنند. چند روز به عید مانده است امیدوارم که این خانواده در این روزهای بخشش و مهربانی، جان ریجانه را به خانواده اش عیدی دهند.» اما مادر ریحانه که در پست­های قبلی­اش از معجزه نوشته بود، در آخرین پست صفحه­ی فیس بوکش نوشته: «امسال به یاد ریحانه خون می سوزانم و اسفندم روی آتش است.

شنبه ۲ فروردین ۱۳۹۳ ه‍.ش.

ا اعلام رییس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی مبنی بر پیگیری موضوع سوءاستفاده جنسی از کودکان و نوجوانان در مدارس فوتبال ایران، این پرونده وارد فاز تازه‌ای شد.
محمدعلی پورمختار، روز پنج‌شنبه (۲۹ اسفند-۲۰ مارس) در گفتگو با خبرگزاری “فارس” ، با اعلام این‌که موضوع فساد در مدارس فوتبال در دستور کار کمسییون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی قرار گرفته، گفت که این موضوع، هم‌چنین در گزارش نهایی مجلس شورای اسلامی درباره “فساد در فوتبال” نیز گنجانده خواهد شد.
این اظهارات آقای پورمختار پس از آن صورت می‌گیرد که مسعود شجاعی، بازیکن تیم ملی فوتبال ایران، شام‌گاه ۱۲ اسفندماه در برنامه‌ی پربیننده‌ی “نود” در تلویزیون دولتی ایران به صورت سربسته به خبر تجاوز به یک “بچه” در یکی از مدارس فوتبال اشاره کرد و از خانواده‌ها خواست تا در تشویق فرزندان خود برای فوتبالیست شدن، تامل بیش‌تری کنند.
به دنبال این سخنان بود که وب‌سایت تابناک در دو گزارش پیاپی، جزییات بیش‌تری از پرونده‌های فساد جنسی در مدارس فوتبال را فاش کرد.
این وب‌سایت ابتدا در روز ۱۳ اسفندماه در گزارشی با عنوان «اتفاقات ۱۸+ مدارس فوتبال که کسی جرأت ندارد درباره‌اش حرف بزند» نوشت که سخنان مسعود شجاعی، «نشان از ناامیدی جامعه ورزشی کشور از مسوولان، برای پاک‌سازی این اتفاقات تکان‌دهنده داشت».
این گزارش هم‌چنین به مواردی از این سوءاستفاده‌ها در سال‌های اخیر نیز پرداخت و از جمله به ماجرای بیهوش کردن کودکان در مدارس فوتبال با آب پرتقال مسموم و تجاوز به آن‌ها در این حالت اشاره کرد و از قول یکی از مربیان فوتبال در یکی از برنامه‌‌های “نود” نوشت: «از صحنه فیلم می‌گیرند و بعد که بازیکن به‌ هوش آمد، به او نشان می‌دهند و می‌گویند، اگر در دادن پول قرارداد‌ها و نقل و انتقالات گوش به ‌فرمان‌شان نباشند، فیلم تکثیر می‌شود و آبروی نونهال و نوجوان بیچاره برود.»
گزارش تابناک با تاکید بر این‌که این اتفاقات «تنها در باشگاه‌های گمنام» رخ نمی‌دهد اضافه کرده بود: «همین چند سال پیش بود که “ش. ل” از کارکنان یکی از باشگاه‌های بزرگ پایتخت سه کودک را در مدرسه فوتبال این باشگاه مورد تجاوز قرار داد. «ع. م» که اکنون ریاست یکی از کمیته‌های مبارزه با فساد و ناهنجاری فدراسیون فوتبال را بر عهده دارد، در آن زمان مسوول کمیته انضباطی این تیم بود که در آن ماجرا سکوت کرد و کاری نکرد تا جایی که فرد متجاوز هنوز هم در کنار مسئولان بلند‌پایه این باشگاه پرطرفدار دیده می‌شود.»
اشاره‌ی این گزارش به لیدر سابق باشگاه استقلال و مسوول دفتر آکادمی فوتبال این باشگاه در چند سال قبل است که بازیکنان تیم جوانان این باشگاه را پس از بیهوش کردن مورد تجاوز قرار می‌داد. ماجرای این فرد از سوی حسن روشن، بازیکن اسبق باشگاه استقلال و تیم ملی فوتبال ایران در سال ۸۹ رسانه‌ای شد اما هیچ‌گاه مورد پیگیری جدی قرار نگرفت.
“تابناک” دو روز بعد (۱۵ اسفند)، در گفتگو با ناصر فریادشیران، از مربیان فوتبال در ایران، از قول وی نوشت که فساد اخلاقی تیم‌های پایه «بسیار کلان‌تر» از چیزی است که همگان گمان می‌کنند و «به یک مورد یا دو مورد محدود نمی‌شود».
فریادشیران به این وب‌سایت گفت که با دیدن فیلم “هیس! دختر‌ها فریاد نمی‌زنند”، ساخته‌ی پوران درخشنده، که به موضوع تجاوز به دختران نوجوان در ایران پرداخته بود، “بار‌ها گریه کرده” است چون «صحنه‌هایی به مراتب فاجعه‌بار‌تر از آن هر روز در فوتبال ایران رخ می‌دهد».
وی در این گفتگو به مواردی از تجاوز توسط مدیرعامل «شصت ساله» و «سابق» یک باشگاه فوتبال و نیز ماجرای تجاوز به یک بازیکن که برای تست به یک تیم شمالی رفته بود نیز اشاره کرد.
پیش از این نیز، ماهنامه‌ی “دنیای فوتبال” چاپ تهران، در شماره‌ی بهمن ماه خود، با اشاره به بازداشت یکی از مسوولان مدارس فوتبال در جنوب تهران نوشته بود که اگرچه گوشی تلفن همراه این فرد «پر از صحنه‌های تجاوز و عکس‌های مربوط به آن» بود اما وی «پس از ارسال پرونده به دادگاه، از اتهامات تبرئه شد و به شغل خود بازگشت».