۱۳۹۵ خرداد ۲۹, شنبه

عمر متین قاتل باشگاه اورلاندو، حفره امنیتی در یک شرکت اسرائیلی تبار

عمر متین قاتل باشگاه اورلاندو، حفره امنیتی در یک شرکت اسرائیلی تبار 
فرامرز دادرس


عمرمتین، قاتل باشگاه اورلاندو کارمند شرکت حفاظتی- امنیتی جی- فور- اس(G4S) بود. رسانه ها می گویند که شرکت مزبور گفته است که متین به دلیل نوع کارخود مجوز حمل اسلحه داشته است، در حالیکه از سال 2013 میلادی، اف بی آی به عمر متین مشکوک شده و نام او در فهرست آدم های مشکوک به تمایلات تند اسلامی درج شده بود.مسئولین شرکت جی- فور- اس(G4S) به رسانه ها گفته اند که هیچ رفتار و کردار مشکوکی از عمر متین ندیده اند.

شرکت جی –فور- اس(G4S) یکی از شرکت های مهم در زمینه حفاظت و امنیت در جهان می باشد. این شرکت در سال 2004 میلادی در بریتانیا به ثبت رسیده و دارای ششصد و هفتاد و پنج هزار کارمند در سراسر جهان می باشد. این شرکت بظاهر انگلیسی- دانمارکی در واقع ارتباطات نزدیکی با افسران و عوامل پیشین نیرو های اطلاعاتی- امنیتی اسرائیل دارد و شماری از این عوامل در این شرکت بکار گمارده شده اند.

کشتار خونین اورلاندو نشان داد که شرکت جی –فور- اس با همه امکانات و کارشناسانی که در اختیار دارد مانند بسیاری از شرکت های دیگر حفاظتی-امنیتی جهان دارای حفره های امنیتی می باشد.

مدیر کنونی این شرکت آقای آشلی مارتین ال مانزا می باشد. ال مانزا، نام فامیل شماری از یهودیان اسپانیایی می باشد. این یهودیان بر اثر سختگیری های پادشاه وقت اسپانیا که آنان را مجبور کرده بود که به دین مسیحیت بگروند در قرن چهاردهم میلادی ناچار به ترک اسپانیا شدند.

شرکت جی- فور- اس(G4S)، یک شاخه عربی به نام الماجد دارد که مدیر آن شخصی به نام خالد البغدادی می باشد. شاخه عربی شرکت جی- فور- اس(G4S) از سال 2010 میلادی، قرار داد های حفاظتی فرودگاه های مکه، بغداد و دوبی را به عهده دارد.

کشتار باشگاه هم جنس گریان شهر اورلاندو بهترین هدیه را در اختیار آقای دونالد ترامپ گذاشت. این رخداد خونین درست چند روز پس از اینکه رقابت های درونی احزاب جمهوری خواه و دموکرات آمریکا پایان گرفت اتفاق افتاد.
سیزدهم ژوئن 2016


شلیک گلوله دخترش را مقابل دانشکده پرستاری خوی کشت



پدری با شلیک گلوله دخترش را مقابل دانشکده پرستاری خوی کشت

از تلگرام خوی آنلاین: کشته شدن دختر توسط پدرش شنبه صبح ساعت 9:15 رو بروی دانشکده پرستاری
سایت آذرنگاه نیز خبر داده است که "ساعتی قبل پدر بی‌رحم خویی با شلیک گلوله فرزند دخترش را در انتهای بلوار ولیعصر، نرسیده به میدان ولایت فقیه خوی" به قتل رسانده است.
به گفته شاهدان عینی در این تیراندازی فرزند دختر خانواده در دم کشته شده است. دلیل و انگیزه این جنایت هنوز مشخص نشده و پلیس آگاهی خوی در حال بررسی صحنه جرم هستند.
نگاهی به مصاحبه آقای ایرج مصداقی با پرویز معتمد کارگزار سابق ساواک شاه! 

نقی حمیدیان

شنبه  ۲۹ خرداد ۱٣۹۵ -  ۱٨ ژوئن ۲۰۱۶

آقای ایرج مصداقی در خرداد ماه جاری گفتگوئی را که در نوامبر ۲۰۱٣ در پاریس با یکی از کارگزاران اجرائی و عملیاتی ساواک به نام پرویز معتمد انجام داده منتشر کرد. آقای مصداقی خود مینویسد: «انتشار کتاب "چریکهای فدائی خلق" توسط دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم جمهوری اسلامی به بحثهای زیادی در مورد چگونگی به دام افتادن حمید اشرف و کشته شدن "دانه و جوانه" (ناصر و ارژنگ شایگان شاماسبی) در فضای مجازی و رسانه ای دامن زد. نادری محقق دستگاه اطلاعاتی و امنیتی رژیم در این کتاب ادعا میکند که حمید اشرف تیر خلاص این دو کودک را زده و آنها را به قتل رسانده است. این درحالی است که در هیچ یک از اسناد ساواک چنین چیزی به صراحت عنوان نشده است. ... برای من جای سوآل بود که آیا ساواک با حمید اشرف تعارف داشته است؟ علیرغم تعلق خاطری که به حمید اشرف داشتم اما حقیقت برایم مهم تر بود.». ‬‬‬‬‬‬‬‬
البته کتاب محمود نادری درست ٨ سال پیش به دست ما هم در خارج کشور رسید و یکی از موارد بحث برانگیز آن مربوط به اتهام قتل به حمید اشرف در مورد دو کودک نوجوان بود. در رد این اتهام و به طور کلی در نقد بسیاری از مطالب این کتاب در همان سال و سال بعد توسط عده بیشماری از مبارزان قدیمی از جمله مادر شایگان از جهات مختلف پاسخ داده شد. لذا در شرایط زمانی حاضر طرح دوباره قتل این دو کودک، موضوعیتی نداشت. ولی پرویز معتمد در گفتگوی طولانی اش با آقای مصداقی ادعای محمود نادری را در مورد کشتن دو کودک به دلیل نشنیدن صدای تیر خلاص رد میکند. همین نکته مورد توجه آقای مصداقی قرار گرفت و پس از نزدیک به سه سال، مصاحبه با پرویز معتمد را منتشر کرد.‬‬‬‬‬

آقای مصداقی البته دلائل دیگری در مراجعه به تاریخ مبارزات چریکهای فدائی خلق ارائه میکند و ضمن انتقاد به سازمانهای فدائی خلق، در مورد برخورد واکنشی آنها به کتاب دو جلدی محمود نادری (در باره چریکهای فدائی خلق) مینویسد: ‬‬‬‬‬‬‬
«وقتی کتاب نادری درآمد، داد و فغان بسیاری بلند شد. بدون آن که از خود بپرسند در طول این همه سال چه کرده اند و آیا روایتی از تاریخچه‍ی چریکهای فدائی به دست داده اند؟ آیا پاسخی به اذهان تشنه‍ی دانستن داده اند؟... ».‬‬‬‬
و کمی پائین تر می نویسد: «علیرغم این که افراد و جریانهای مختلف سیاسی از نام چریکهای فدائی خلق استفاده میکنند و هویت سیاسی خود را به آنها گره میزنند، اما دانسته های ما از زندگی مسعود احمدزاده، امیرپرویز پویان، عباس مفتاحی و ... کمتر از حد دانسته های ما از چهره های هزار سال پیش است. ...». باید به آقای مصداقی متذکر شوم که تا کنون مطالب مختلفی به صورت گزارش، مصاحبه، مقاله و کتاب در باره حقایق و واقعیت های زندگی و مبارزه چریکهای فدائی خلق از شکل گیری آن تا انقلاب بهمن (به عنوان نمونه کتاب من به نام "سفر با بالهای آرزو" سپتامبر ۲۰۰۴) منتشر شده و از چند سال پیش در سایت "اسناد اپوزیسیون ایران" در دسترس عموم قرار دارد. اخیراً (در زمستان ۱٣۹۴) هم، کتاب تحقیقی جامعی توسط آقای انوش صالحی به نام "اسم شب، سیاهکل" منتشر شده که به طور گسترده و در عین حال مشخص به تشریح روند شکل گیری جنبش چریکی فدائیان خلق ایران و شخصیت ها و کاراکترهای اصلی و آغازگران آن تا سال ۱٣۵۰ پرداخته شده است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

لذا این قضاوت که هیچ کسی به اذهان تشنه‍ی دانستن پاسخی نداده است قضاوتی مسولانه نیست.
آقای مصداقی سپس در توضیح علل اصلی انتشار مصاحبه با پرویز معتمد مینویسد: ‬
«برای روشن شدن چگونگی به تور افتادن حمید اشرف و جنگ و گریز مداوم ساواک با او، به گفتگو با پرویز معتمد پرداختم که از نزدیک در جریان تعقیب و مراقبت از حمید اشرف طی سالهای ۵۴ و ۵۵ بوده است. خواننده این گفتگو میتواند از دریچه ای دیگر به موضوع بنگرد، موارد مطرح شده را رد یا تأیید کند. برای من مهم طرح موضوعات و شنیدن روایت از سمتی دیگر است. چه بسا در رسیدن به واقعیت به ما کمک کند. هدف من در این گفتگو شنیدن روایت بود و نمیخواستم در مورد مسائلی که راوی مایل به گفتگو در مورد آنها نبود اصرار کنم و یا به چند و چون در مورد مسائل بپردازم. بیشتر شنونده بودم.».‬‬‬‬‬

البته روشن است که بیشتر کارهای نوشتاری و گفتاری آقای مصداقی جنبه تحقیق و پژوهش در زمینه تاریخ سیاسی معاصر ایران دارد و تا آنجا که من دنبال کرده ام در موارد متعددی متأسفانه میان تحقیق و افشاگری سیاسی مرز چندان روشنی به چشم نمیخورد. در موارد مختلفی حتا افشاگری سیاسی در مورد فعالان سیاسی در اپوزیسیون با حکومتگران و چپاولگران و قاتل ها و متجاوزان به حقوق مردم نیز مرز روشنی دیده نمی شود. آشکار کردن خطاهای زندانیان سیاسی و گروه های سیاسی و در سال های اخیر آشکار کردن خطاهای شخصیت ها و مسولان نهادهای سیاسی فعال اپوزیسیون در خارج کشور، گویا رسالتی است که ایشان بر عهده گرفته اند. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
آقای مصداقی خود در مقدمه جلد اول کتاب "غروب سپیده" مینویسد: "تلاش کرده ام تا در کنار افشای جنایات رژیم خمینی، زندانی سیاسی و گروه های سیاسی را نیز از عرش به فرش آورم و در میان مردم و در کنار آنها قرار دهم". و کمی پائین تر مینویسد: "همه کوشش این بوده است که تاریخ را آنگونه روایت کنم که واقع شده است و نه آنگونه که آرزو داشتم که به وقوع می پیوست." [صفحه ۱٣ جلد اول غروب سپیده نه زیستن نه مرگ خاطرات زندان ایرج مصداقی]. من با این تلاش آقای مصداقی کاملاً موافقم چرا که باید تاریخ را آنگونه روایت کرد که رخ داده اند و ان روایت هائی را از میان هزاران روایت ممکن پیش کشید که حاوی درس و کسب تجربه مخصوصاً برای نسل حاضر مبارزان و فعالان سیاسی باشد. بنا بر این در نگارش تاریخ و به ویژه تاریخ معاصر، با وجود ده ها و صدها و میلیون ها کنشگر زنده و حاضر، باید نهایت دقت و مسولیت و امانتداری و انصاف و صداقت به کار برد و نمیشود به دلیل زمینی کردن شخصیت ها و گروه های سیاسی آنان را بر فرش کوبید و مثله کرد. این کار بیان خشن و لخت واقعیت بدون درس آموزی است و نتیجه آن در نهایت ایجاد وقفه در استمرار مبارزات عادلانه و بر حق توده های مردم و به طریق اولی کنشگران سیاسی مدافع آنان خواهد بود. با این نیت خیر چنانچه مسامحتاً هم اشتباه و زیاده روی صورت گیرد نه تنها متضمن مقاصد خیرخواهانه و صادقانه نیست بلکه به کلی نقض غرض، ناعادلانه و تخریب گرانه است.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

***

گفتگوی آقای مصداقی با پرویز معتمد نسبتاً طولانی است. بررسی و نقد مطالب و ادعاها و شرح ماجراهای هیجان انگیز پلیسی در باره حمید اشرف این مشهورترین چریک فدائی خلق، که با توجیهات متداول و اغراقها و خودستائیها همراه است در اینجا مورد نظر من نیست. البته در این گفتگو نکات متعددی مطرح شده که کسانی که در آن سالها در جریان بودند باید به شکل مقتضی به آن بپردازند. اما این که آقای مصداقی تلاش میکنند از آن طرف جبهه نبرد، حرف و سخن شنیده شود در خور تقدیر است و همه نیروها و فعالان سیاسی اگر بخواهند با حکم زمان و شرایط واقعی جنبش و نیاز جامعه حرکت کنند باید تابوهای مطلق را بشکنند و به نظرات آن طرف نه تنها بازماندگان رژیم فروپاشیده شاهنشاهی بلکه به گمان من با دقت و مروت و بدون تعصب حرف و نظر حاکمان و وابستگان فعلی را هم بشنوند و بیندیشند و پاسخ صحیح و مستدل و سازنده خود را ارائه کنند. سالها از شعاردادن های آنچنانی گذشته و نه دیگر ملت ایران به شعارها و وعده های زیبا مانند سابق دل میبندد و نه به طریق اولی اکثریت قریب به اتفاق کنشگران سیاسی آن سالها به دیدگاه نفی دیگران و انحصار حقیقت نزد خود باز میگردند.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
در مصاحبه مزبور، در مورد مبارزان فقیدی چون عباس جمشیدی رودباری و احمد رضائی و رضا رضائی مسائلی در پانوشته گفتگو مطرح میشود که از نوع بر فرش کوبیدن است. پرویز معتمد در مورد برخی از کنشگران و شخصیت های موجود در اپوزیسیون خارج کشور هم نظرات و قضاوتهائی مطرح میکند که به نحو شگفت انگیزی با گرایش آقای مصداقی همسوئی دارد. در مورد کنشگران سیاسی شناخته شده ای که اکنون در خارج کشور هستند مانند آقای فرخ نگهدار سخنان موهن و تحقیرآمیزی به زبان میآورد. به خصوص در مورد آقایان مسعود رجوی و مهدی سامع به مراتب بدتر و سخیف تر از کتاب محمود نادری برخورد میکند. این بخش از مصاحبه در واقع با مواضع و شیوه برخورد آقای مصداقی قرابت دارد. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

نکته و انگیزه اصلی من در نوشتن این مقاله مربوط به قضاوت پرویز معتمد در مورد زنده یاد عباس مفتاحی یکی از بنیان گزاران جنبش چریکی فدائی خلق است. در اواخر گفتگو آقای مصداقی میپرسد: "حالا امروز که بعد از این همه سال به گذشته فکر میکنید نظرتون راجع به حمید اشرف چیست؟" معتمد میگوید: ‬‬‬‬‬‬‬
«من باهاش مبارزه کردم. از خواب و خوراک و زندگیم برای مبارزه با او و امثال او گذشتم. شما زندگی من را دیدید و میدانید چه میگویم. او هم با من و ما مبارزه کرد با این حال من برایش احترام قائلم. حمید اشرف و امثال او را نباید با فرخ نگهدار و "اکثریتی"ها یکی گرفت. عباس مفتاحی مرد واقعی بود. خشونت کرده بود، آدم کشته بود. اما مرد واقعی بود. مردانه مبارزه کرد مثل حمید اشرف. کاش آن شرایط پیش نمیآمد.».‬‬‬
این گفته های پرویز معتمد برای من غریب و عجیب است. ساواک شاه به دلیل اعمال شکنجه تا سرحد مرگ و کشتن چندین نفر از مبارزان و انقلابیون چون بهروز دهقانی، بهمن روحی آهنگران، شیرین معاضد، ابراهیم پوررضای خلیق، حسنجان فرجودی و ... در زیر شکنجه، به کلی در میان ملت ایران منفور بود. اگر بخش بزرگی از نیروهای سرکوبگر نظامی رژیم شاه در آخرین ماه ها و روزهای پیش از فروپاشی سلطنت به جنبش مردم ایران پیوستند ولی هیچ یک از کارگزاران ریز و درشت دستگاه جهنمی ساواک به ملت ایران نپیوستند. بی دلیل نبود که ساواک شاه به کلی منحل و اعضای آن تحت تعقیب قرار گرفتند حال آن که ارتش و شهربانی و ژاندارمری رژیم شاه علیرغم خشم مردم منحل نشدند.‬‬‬‬‬
دست ساواک تا مرفق به خون مبارزان و انقلابیون آغشته بود. جدا از ده ها و صدها چریک مسلح، هزاران هموطن آزادیخواه که منتقد یا مخالف استبداد فردی شاه بودند بازداشت شدند و عده بیشماری از آنان به زیر شکنجه و انواع آزار جسمی و روحی و حبس قرار گرفتند. همه این نوع تجاوز به حقوق شهروندی ملت ایران کاملاً در خفا و مغایر با قانون اساسی و قوانین کیفری خود رژیم شاه و با تکذیب همیشگی صورت گرفت. ساواک و آخرین شاه ایران مسول مستقیم این فجایع بودند.‬‬‬‬
ولی پرویز ثابتی از بالاترین مسولان امنیتی به شمول پرویز معتمد یکی از افراد اجرائی و فنی ساواک پس از این همه سال کماکان از اعتراف به شکنجه و جنایات ساواک خودداری میکنند. در تمام حرفهای پرویز معتمد هیچ سخنی از شکنجه در ساواک نیست. در مورد زنده یاد عباس جمشیدی رودباری هم هیچ سخنی از شکنجه های همه جانبه از کسی که رسماً در مطبوعات آن زمان مرده اعلام کرده بودند هم نیست و گویا او اطلاعاتش را داوطلبانه در اختیار شکنجه گران قرار داده است! در مورد زنده یاد عباس مفتاحی پرویز معتمد میگوید "عباس مفتاحی مرد واقعی بود. آدم کشته بود اما مرد واقعی بود. مردانه مبارزه کرد مثل حمید اشرف". ‬‬‬‬‬‬
در این گفته پرویز معتمد دو نکته وجود دارد:
نخست این که او با کدام سند و مدرکی میگوید عباس مفتاحی "آدم کشته بود"! من با عباس مفتاحی از دادگاه اول تا دوم دست کم دو هفته در یک سلول انفرادی اوین بودم. در کیفرخواستی که دادستان علیه عباس در دادگاه خواند او متهم به قتل نبود بلکه متهم به "تشکیل دسته اشرار"، "تلاش برای براندازی نظام شاهنشاهی"، "قیام مسلحانه"، "حمل اسلحه غیر مجاز" و اتهاماتی از این دست بود. در کتاب "سفر با بالهای آرزو" بخش مهمی از مراحل شکل گیری گروه مفتاحی- احمدزاده- پویان و نقش مفتاحی در سازماندهی گروه سیاسی به سیاسی- نظامی تا آنجا که به یاد داشتم به نقل از عباس مفتاحی نوشتم. من و رحیم کریمیان و زنده یاد احمد فرهودی از سال ۴۶، به شکل یک هسته سه نفره عضو گروه مخفی تحت رهبری مستقیم فکری و تشکیلاتی عباس مفتاحی بودیم. آشنائی ما با عباس به همکلاس بودن ما در سه سال آخر دبیرستان پهلوی ساری برمیگشت. ما به تمام خصوصیات و اخلاقیات عباس به خوبی آشنا بودیم و او را بینهایت دوست داشتیم و از مرام و اخلاق و کردار او پیروی میکردیم و در نهایت میکوشیدیم مانند او بشویم! ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
عباس مفتاحی طی مدت کوتاهی که مسلح شده بود در هیچ عملیات نظامی شرکت نداشت. او با مسولیت حساسی که داشت در فاصله ماههای آخر سال ۱٣۴۹ تا هنگام دستگیری اش در مرداد سال ۵۰، اعضای گروه را سازماندهی میکرد که به نبرد با رژیم شاه و مأموران ساواک بپردازند. او و ما و همه مدافعان چریکهای فدائی خلق خود را در نبردی سخت و خونین با رژیم میدیدیم. عمر متوسط یک چریک هم بیشتر از شش ماه نبود. در کشاکش های نبرد حلوا هم تقسیم نمی کنند و همانطور که حمید اشرف طی چندین جنگ و گریز، چندین نفر از نظامی های شهربانی و ساواکی ها را کشت حکایت نبرد سهمگینی میکند که به هر دلیل در گرفته بود و حمید اشرف در رأس این نبرد بیش از همه رشادت و نبوغ و تحرک داشت.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬
اما نه حمید اشرف و نه هیچ مبارز مسلحی از سیاهکل گرفته تا چریک شهری فدائیان خلق هرگز دستشان به عمد به خون هیچ غیرنظامی آلوده نشد. بروید کتاب "اسم شب، سیاهکل" را بخوانید که دو تن از چریکهای جنگل به دلیل عدم شلیک به روستائیان غیرمسلح دستگیر و طناب پیچ شدند و کتک وحشتناکی هم خوردند. اما در پاسگاه ژاندارمری سیاهکل به نظامی ها شلیک کردند.‬‬‬‬
دوم این که پرویز معتمد از کجا به مردانگی عباس مفتاحی پی برده که در گفتگو با آقای مصداقی از او این چنین نام میبرد؟ پاسخی در کار نخواهد بود چرا که موضوع به حقیقت وجودی شکنجه و مقاومت جانانه جسمی و روحی و شخصیتی عباس مفتاحی مربوط است و برای یک ساواکی که هنوز عرق شغلی خود را پاس میدارد اعتراف به وجود شکنجه در ساواک همچنان ممنوع است. عباس مفتاحی از اوائل مرداد تا ۱۱ اسفند ۱٣۵۰ که اعدام شد، حداکثر ٨ ماه در چنگ ساواک اسیر بود. قضاوت پرویز معتمد باید در همین مدت ٨ ماهه به دست آمده باشد. از فعالیت و مبارزه پیش از بازداشت عباس هم سخنی در میان نیست. نتیجه منطقی این است که پرویز معتمد یا خود مستقیماً شاهد مقاومت شدید عباس مفتاحی در مقابل شکنجه های ممتد امثال عضدی و تهرانی و مصطفوی و حسینی و سایر جلادان بود و یا از آنها یا روسای خود شنیده و تحت تأثیر آن قرار گرفته است! ولی او چیزی نمیگوید و تنها با اشاره به مرد واقعی بودن عباس مفتاحی بسنده میکند!‬‬‬‬‬‬‬
پرویز معتمد با چنین تمجیدی از عباس مفتاحی و حمید اشرف در عین حال شخصیت سیاسی بعضی از افراد را به سخره میگیرد و با لحن تحقیر آمیزی بر فرش میکوبد. متأسفانه آقای مصداقی در جاهائی که مشکلی برای معتمد در پاسخ دادن نبود سوآل نمیکند و با سکوت و بیتفاوتی از این صحنه آرائی مشمئز کننده میگذرد. آلوده کردن تحقیق برای کشف حقایق با پلمیک های سیاسی و بر زمین کوبیدن ها زحمت تحقیقگر را برباد می دهد. نتایج تحقیقاتی از این دست مانع از کشف حقایق میشود. خواننده را وامیدارد به انگیزه خوانی روی آورد و چه بسا برخی تیترهای مقالات خواننده را از زحمت مطالعه معاف میکند. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

آقای مصداقی طی سالهای اخیر با هوش و حافظه قوی و با سماجتی که برای "بر فرش آوردن" فعالان و کنشگران سیاسی از یکسو و افشای دشمنان مردم از سوی دیگر انجام می دهد بسیار پرکار و با انرژی است و اگر نسبت به شیوه کار و نوع نگاه و اصول تحقیقی اش به صحنه سیاسی و آرایش نیروها و جریان های داخل و خارج کشور تعمق بیشتری مبذول دارد به سود کنشگران و مبارزان راه آزادی و حق حاکمیت ملت ایران خواهد بود. ‬‬‬‬‬‬

استکهلم ۱٨ یونی ۲۰۱۶ - برابر با ۲۹ خرداد ۱٣۹۵ 

La Gauche Unitaire Européenne veut en découdre avec l’OTAN

26824827304_80f16d7a92_z

À la veille du sommet de l’OTAN prévu à Varsovie les 8 et 9 juillet, la auche unitaire européenne (GUE/NGL) a décidé d’organiser une conférence intitulée « There is an alternative », pour évoquer l’épineuse question : doit-on en finir avec l’OTAN ? Compte-rendu.


« Le fait qu’un ancien commandeur des forces de l’OTAN estime qu’une guerre nucléaire soit ‘plausible’ contre la Russie en 2017 n’est pas acceptable », a déclaré en guise d’introduction Sabine Lösing, députée européenne. Plusieurs intervenants ont ainsi dénoncé la dérive militariste de l’OTAN, notamment dans ses manœuvres d’encerclement de l’ancienne Union soviétique.
La Russie a encore quelques problèmes en terme démocratiques et de liberté de la presse, mais l’Europe et les Etats-Unis sont-ils irréprochables au point de pouvoir juger et surveiller aussi férocement l’ex-URSS ? C’est en tout cas ce qu’a dénoncé Andrej Hunko, vice-président du parti de la gauche européenne. Il rappelle que la Russie a aboli la peine de mort en 2009, peine qu’elle n’exécutait déjà plus depuis plus de dix ans, contrairement à bon nombre d’Etats (31) du principal allié de l’Europe, les USA.
La gauche unitaire européenne se défend de tenir un discours prorusse, mais aspire plutôt remettre les choses à leur place. « Il n’est plus possible que 3,7 millions d’Européens [nombre d’actifs au sein de l’OTAN] servent les intérêts des Américains, qui œuvrent ouvertement à la déstabilisation des nations d’Eurasie pour maintenir leur hégémonie », a d’ailleurs ajouté Maria Socorro Gomes présidente du World Peace Council.

Le pacte rompu

Andrej Hunko a précisé que la détérioration des relations entre la Russie et l’OTAN était le résultat de la politique ambigüe de l’organisation transatlantique. « En 1990, jusqu’après la réunification de l’Allemagne, de nombreux dirigeants de l’OTAN ont fait savoir qu’ils souhaitaient une Europe unie, soudée et que pour éviter les tensions ils n’iraient pas s’établir à l’Est, près de la Russie ou dans les Balkans ». Malheureusement, rien de cela n’a été formellement établi, via un traité par exemple. « Les dirigeants de l’OTAN estimaient que le Pacte de Varsovie suffirait à décourager les futurs dirigeants de l’organisation à s’installer trop près des Russes », a ajouté le vice-président de la gauche européenne.

Pourtant, la Hongrie, la Pologne et la République tchèque sont entrées dans l’OTAN en 1999, suivies cinq ans plus tard de l’Estonie, la Lettonie, la Lituanie, la Bulgarie, la Roumanie, la Slovaquie et la Slovénie. Ce rapprochement, toujours plus près des frontières russes, a précédé la mise en place du programme de boucliers antimissiles de l’alliance transatlantique. Le projet, discuté au sommet de l’OTAN à Lisbonne en 2010, prévoyait une coopération avec la Russie dans la mise en place des boucliers. Le Kremlin, longtemps opposé au projet, avait annoncé à ce sommet qu’il accepterait de coopérer après s’être fait « une idée définitive de ce que sera le système antimissile européen »[1].

La crise ukrainienne survenue quatre ans plus tard, a mis un arrêt définitif dans les échanges OTAN-Russie. L’organisation transatlantique a néanmoins poursuivi la mise en place de son bouclier aux abords des frontières russes. Pour beaucoup d’observateurs, dont des membres de la gauche unitaire présents à la conférence, le manque de cohérence de la politique étatsunienne à l’égard de la Russie a perturbé le jeu d’influence. En effet, dès son arrivée au pouvoir, Obama souhaitait mettre en place le « reset » ; une relance positive des relations avec la Russie, notamment sur la réduction des armes nucléaires et sur une coopération visant à faire de l’Europe une zone de stabilité et de paix.[2]Le « reset » semble être aujourd’hui tombé à l’eau.

Des manœuvres géostratégiques ambigües


L’OTAN exprime vouloir réagir sur base des intimidations de la Russie après les événements survenus Crimée en 2014. Les récentes déclarations à l’Assemblée parlementaire de l’OTAN ont d’ailleurs déploré « l’usage de la force par la Russie contre ses voisins et les tentatives d’intimidation des alliés » [3] de l’OTAN. Mais dans ces récentes tensions, l’OTAN a joué un rôle de « pompier pyromane » en justifiant son existence comme étant un rempart contre la menace russe. Des propos qui ont créé de vives réactions au Kremlin qui estime se sentir encerclé, notamment avec l’Ukraine que Vladimir Poutine qualifie de « Légion étrangère de l’OTAN ».
Les conférenciers ont tenu le même discours que Pascal Boniface, directeur de l’IRIS, en rappelant que l’OTAN a un intérêt structurel et bureaucratique à intensifier la crise[4]. Il faudrait donc écarter l’organisation des relations avec la Russie.

D’autant que l’intensification des manœuvres de l’OTAN en territoires stratégiques « peut en effet être perçue du côté Est comme une tentative d’intimidation ou de préparation à une lutte pour les ressources de l’Arctique » a affirmé Tobias Pflüger, membre du Information Centre on Militarisation. En 2015, l’OTAN s’associait à la Finlande et la Suède (pays dits « neutres ») pour des exercices de manœuvres aériennes intitulés « Arctic Challenge Exercise »[5]. Plus récemment encore, la Suède a accepté un accord permettant à l’OTAN d’effectuer des opérations portuaires sur son territoire. À cela s’ajoute également l’occupation de la mer Egée par les troupes de l’organisation transatlantique, dont la raison officielle est le contrôle de l’afflux migratoire. Mais pour de nombreux observateurs, il s’agit surtout de surveiller le détroit du Bosphore, seul point d’accès aux autres mers chaudes depuis que la Russie a récupéré la Crimée.

Des solutions ?


Dans le climat de tensions actuelles, difficile de faire comprendre aux citoyens l’intérêt de réduire l’investissement dans les organisations militaires. Cependant certains proposent des alternatives comme le vice-président de la gauche européenne Andrej Hunko : « Nous devrions dissoudre l’OTAN et mettre en place une nouvelle structure de sécurité collective qui inclurait à la fois les pays de l’alliance transatlantique et la Russie ».
Mais face à la complexité diplomatique que cela représente actuellement, Tobias Pflüger suggère d’abord que l’Union européenne devrait « quitter la coopération avec l’OTAN pour redevenir avant tout un acteur civil ».
Cependant, avec le regain de tensions, ces opérations semblent impossibles et fournissent avant tout des idées pour améliorer les relations entre les deux blocs lorsque ceux-ci seront définitivement sortis de leur froid.


Notes:
[1]http://www.europe1.fr/international/bouclier-russie-pas-de-oui-inconditionnel-314352

[2]http://www.lefigaro.fr/vox/monde/2015/02/11/31002-20150211ARTFIG00429-crise-ukrainienne-quel-role-joue-l-otan.php

[3]http://www.lecho.be/economie_politique/international_general/La_Russie_une_menace_reelle_et_serieuse_selon_l_Otan.9772007-3501.art

[4]http://leplus.nouvelobs.com/contribution/1319414-crise-en-ukraine-poutine-tout-comme-l-otan-joue-les-pompiers-pyromanes.html

[5]http://www.7sur7.be/7s7/fr/1505/Monde/article/detail/2336750/2015/05/25/Debut-de-manoeuvres-aeriennes-de-l-Otan-dans-le-nord-de-l-Europe.dhtml
- See more at: http://www.investigaction.net/la-gauche-unitaire-europeenne-veut-en-decoudre-avec-lotan/#sthash.NuCtdmL0.dpuf

« Le Monténégro devient une pièce maîtresse de l’alliance de l’OTAN »

otan
  •  
  •  
  •  

Gojko Raicevic, président du mouvement pour la Paix au Monténégro est régulièrement la cible des autorités de son pays en raison de ses activités journalistiques et de ses prises de position en faveur de la paix. Son pays, le Monténégro, a en effet signé le protocole d’accès à l’OTAN ce 19 mai. Une alliance périlleuse mais qui pourrait s’avérer fructueuse selon le secrétaire général de l’OTAN!


Le Monténégro va prochainement devenir le 29° membre de l’OTAN. Quelles pourraient être les principales conséquences de cette adhésion ?


La première conséquence sera la perte de notre liberté. Même en mettant de côté les bombardements dramatiques par les forces de l’OTAN de la République Fédérale de Yougoslavie dont le Monténégro faisait partie intégrante en 1999, comment l’OTAN peut accueillir le Monténégro dans son alliance, connaissant les failles démocratiques du pays et l’imprécision de ses frontières officielles. Le Monténégro ne remplit aucun de ses critères d’adhésion.
Nous avons traversé une guerre avec l’OTAN et 17 années plus tard, notre gouvernement voudrait faire partie de cette machine meurtrière. J’appellerai cela “Le syndrome du Monténégro”. J’ai peur de ce scénario où l’OTAN aurait acquis des vertus pacifiques dont elle était cruellement dépourvue au cours de sa guerre contre les héroïques forces serbes et cela grâce au soutien de politiciens monténégrins corrompus.
Aujourd’hui, des enfants serbes, albanais et monténégrins meurent à cause des fortes concentrations en poussières d’uranium des bombes de l’OTAN. Chaque jour, nous assistons au massacre d’enfants syriens, afghans, palestiniens, irakiens, ukrainiens et russes et ces guerres sont déclenchées et entretenues par l’OTAN. Des personnes normalement civilisées ne devraient pas souhaiter faire partie d’une organisation criminelle comme l’OTAN.

Si cette alliance n’apporte rien au Monténégro, pourquoi certains dirigeants politiques veulent-ils l’imposer ?


Le Monténégro est gouverné depuis un quart de siècle par le même régime, les mêmes partis et le même homme. Crimes, corruption, police partisane, népotisme, violences contre les opposants et fraudes électorales y sont monnaie courante.
Le premier ministre Milo Djukanovic a transformé son image de communiste en nationaliste belliciste. En fonction dès le début des années 90, il a participé activement aux faits de guerre en Croatie, Bosnie et Herzégovine. A la fin de la guerre des Balkans, il opte pour un autre job à temps partiel en devenant le patron d’une organisation criminelle spécialisée dans la contrebande de cigarettes.
De nombreux procès en Italie, Suisse et Allemagne l’ont contraint à faire le choix entre devenir l’intermédiaire de sales boulots pour des potentats occidentaux ou de perdre la liberté d’action et l’opulence acquises par ses activités criminelles. La décision fut vite prise et le premier ministre a choisi le partenariat avec l’ouest corrompu afin de servir ses intérêts plutôt que ceux de son pays et de son peuple. Aujourd’hui nous l’appelons “Milo Lopove” ou “Milo le voleur”et il est devenu fan de l’OTAN par crainte de perdre sa liberté et les énormes revenus liés à ses activités criminelles.

Pourtant Mr. Stoltenberg, secrétaire général de l’OTAN, qualifie ce partenariat de « l’alliance la plus réussie de l’histoire ». Quels sont les intérêts de cette adhésion pour l’OTAN ?


Le Monténégro est le dernier morceau du pourtour de la méditerranée, mis à part la Syrie ensanglantée, qui ne soit pas occupé par les USA et l’OTAN. L’OTAN a besoin d’une victoire sur la Russie après deux défaites sérieuses en Ukraine et en Syrie. Par contre, nous avons de solides liens fraternels avec la Russie qui nous a protégé au fil des siècles et qui en tout cas ne nous a jamais bombardé. Nous sommes victimes du jeu des grandes puissances.
Nous estimons que le Monténégro ne devrait pas faire partie de l’alliance militaire de l’OTAN et que la position politique et militaire d’un petit pays comme le Monténégro devrait être celle de la neutralité. Un Monténégro neutre serait un partenaire et un ami pour tous sans constituer une menace pour personne. Mais à partir du moment où le Monténégro devient une pièce maîtresse de l’alliance, nous devons craindre que le Monténégro devienne la cible de l’institution militaire russe et que nos soldats ne fassent partie des troupes encerclant les frontières russes. N’est ce pas de la folie pure ?

Quelles pourraient être les réactions de la Russie ?


Je ne m’attends pas à ce que les réactions de la Russie soient disproportionnées mais la Russie sera déçue.

Auriez-vous d’autres messages à faire passer à nos lecteurs ?


Oui, je veux saisir cette occasion pour lancer un appel, comme je le fais à chaque fois, à tous les amoureux de la paix et de la liberté pour qu’ils exercent des pressions sur leurs élus afin de bloquer, dans les parlements nationaux comme en Belgique et les autres pays membres de l’OTAN, la ratification de cet accord. Il ne faut plus être naïf.
L’encerclement de la Russie par les forces de l’OTAN n’est pas dû à un amour de ce pays ni au désir de s’en rapprocher mais à des motivations comparables à celles qu’entretenait en son temps un certain Hitler. Ceux qui connaissent la géopolitique et qui n’ont pas oublié les leçons de l’histoire apprises au temps de leur école primaire se souviendront que les néo-Nazis d’aujourd’hui obéissent aux mêmes objectifs que les néo-Nazis d’hier quand ils ont entrepris leur marche vers la Russie.
C’est le message que je veux livrer en espérant que la raison et l’honnêteté prévaudront.

Source: Investig’Action
- See more at: http://www.investigaction.net/le-montenegro-devient-une-piece-maitresse-de-lalliance-de-lotan/#sthash.F4Fx9pJP.dpuf
عدم حضور رفسنجانی در افطار  با خامنه‌ای *

يک مشت دزد و وطن فروش !برسرسفره خلق 

نشستند!خلقی گرسنه!تن فروش!معتاد!بيکار

و۰۰۰