۱۳۹۴ تیر ۱۱, پنجشنبه

این‌ها تصاویر بشاگرد است؛ منطقه‌ای محروم و دور افتاده در هرمزگان با روستاهای کپرنشین. بی‌آبی، فرصت کشاورزی را از مردم روستاها گرفته و موجب بروز و گسترش بیمار‌ی‌های عفونی شده است

دور حوضچه خالی آبی که چونان محتضری نفس‌های آخرش را می‌کشد، حلقه زده‌اند. دست‌وپای کوچک کودکانش رنگ خاک گرفته و تمام اسباب‌بازی‌شان چوب‌های خشک درختانی شده که از کپرها مانده؛ پیرزنی که داغ آفتاب روی داغ از دست دادن همسر و فرزندانش هم افتاده و پیرمردی که از درد به خود می‌پیچد و سر به بیابان می‌گذارد.

نبود آب سالم موجب شیوع انواع بیماری‌ها شده است
این‌ها تصاویر بشاگرد است؛ منطقه‌ای محروم و دور افتاده در هرمزگان با روستاهای کپرنشین. بی‌آبی، فرصت کشاورزی را از مردم روستاها گرفته و موجب بروز و گسترش بیمار‌ی‌های عفونی شده است و جز گوسفندانی چند و نان و پنیری برای زندگی ندارند. هرچند، از وقتی یادمان می‌آید، بشاگرد نمادی از یک منطقه محروم بود و هنوز هم همین بار را به دوش می‌کشد؛ گویی نه خانی آمده و نه خانی رفته!
همت خواهی - عکاس ایسنا - در مجموعه عکس مستند خود، تصاویری منتشر کرده که از سختی‌های زندگی بشاگردی‌ها حکایت دارد؛ از بی‌آبی و خشکسالی گرفته تا نبود بهداشت و شیوع بیماری‌های گوناگون و وضعیت نامناسب تغذیه کودکان و مادران.
او در توضیح تصاویری که منتشر کرده، از نبود راه‌های ارتباطی میان روستاهای بشاگرد و سختی حمل و نقل به عنوان یکی از دلایل فقر غذایی و بهداشتی این شهرستان یاد و تاکید کرده است که «کامل شدن جاده نیمه‌کاره منتهی به روستاهای بشاگرد» می‌تواند تا حد زیادی اوضاع روستاییان را بهبود بخشد.
در این توضیح آمده است: «کودکان بیشتر روستاهای بشاگرد به دلیل فقر مالی خانواده دچار سوء تغذیه هستند و زنان از آغاز دوره بارداری تا زایمان به دلیل نبود مرکز درمانی دوره سخت و خطرناکی را طی می‌کنند. کودکان و زنان زیادی در روستاهای بشاگرد بی‌سرپرست و فقیرند».
او همچنین درباره وضعیت آموزشی در بشاگرد نوشته: «کمتر دانش‌آموزی وارد مرحله دانشجویی می‌شود و بیشتر دختران تنها تا کلاس ششم امکان ادامه تحصیل دارند».
بشاگرد در شرق تنگه هرمز قرار دارد که پیشتر بخشی از جاسک به حساب می‌آمد اما از سال 1387 شهرستان جداگانه‌ای شد به مرکز سردشت و اکنون بیش از 40 هزار نفر جمعیت دارد. براساس آمار، نصف این جمعیت در حال حاضر بیکار هستند که این مسأله یکی از دلایل تشدید فقر منطقه محسوب می‌شود.
دخترک بشاگردی در حال بازی در کپر در حال ساخت
پیرزنی که شوهر و فرزندانش را در دعوای اهالی دو روستا از دست داده و خود نیز بیمار است
پیرمردی که به دلیل بیماری داخلی، گاه از شدت درد، سر به بیابان می‌گذارد
بیشتر دخترها به دلیل محرومیت ناچارند فقط تا کلاس ششم تحصیل کنند
تعداد زیادی از کودکان بشاگرد دچار سوءتغذیه و بیماری‌های ناشی از فقدان بهداشت هستند

طارق عزیز بیش از دو دهه به عنوان عنصر کلیدی دیپلماسی حزب بعث در جامعه بین المللی محسوب می شده است. طارق عزیز در سال 1936 در حوالی موصل و در خانواده ای مسیحی آشوری دیده به جهان گشود.



طارق عزیز بیش از دو دهه به عنوان عنصر کلیدی دیپلماسی حزب بعث در جامعه بین المللی محسوب می شده است.
طارق عزیز در سال 1936 در حوالی موصل و در خانواده ای مسیحی آشوری دیده به جهان گشود.
عزیز در سن 79 سالگی و در زندان درگذشت.
انتشار خبر مرگ طارق عزیز 79 ساله در زندان در حالی از سوی مدیریت زندان الناصریه به دلیل سکته قلبی بیان شد که پیامدهای اقدامات جنون آمیز وی و هم قطارانش هم چنان گریبان گیر مردمان عراق و منطقه می باشد.  
طارق عزیز از چهره های بسیار نزدیک به صدام حسین محسوب می شد که پایاپای وی مدارج قدرت را طی می نمود.
تفاوت بود. همین تمایز و تفاوت هم از او چهره‌ای مناسب برای پیشبرد دیپلماسی صدام در جهان ساخت.
طارق عزیز یک مسیحی آشوری است که توانسته به بالاترین سمت ها در عراق دست یابد.

از زمان فروپاشی امپراطوری عثمانی و استیلای فرانسه و بریتانیا بر سوریه و عراق، طرفین پنهانی پذیرفتند که جهت تداوم نفوذشان در دو کشور فوق زمینه ایجاد حکومتی ضعیف و غیر مردمی را فراهم نمایند تا حاکمان این کشور ها جهت حکمرانی ناگزیر به اتکا به پاریس و لندن گردند. سقوط حکومت پادشاهی در عراق و منطقه شامات نیز مانع از رویه فوق نگردید و عملا موجب روی کار آمدن اقلیت ها در دو کشور فوق گردید. حزب بعث سوریه به رهبری حافظ اسد که به طایفه علوی ها وابسته است قدرت را در دمشق قبضه کرده و بر اکثریت سنی این کشور حکومت نمود. در عراق نیز حزب بعث به رهبری حسن البکر و صدام حسین وابسته به اقلیت سنی این کشور بر اکثریت شیعه عراق حکمرانی می نمود.
طارق عزیز در کنار دخترهایش زینب و مایا و نوه هایش

میخائیل یوحنا پس از سقوط حزب بعث اظهار داشته که علاقه ای به دین مسحیت نداشته و قلبا اسلام را ترجیح می داده ولی به دلیل آن که اطرفیان او را متهم به تلاش برای کسب قدرت ننمایند از بیان آن پرهیز نموده است.

طارق عزیز در گفتگو با نماینده هند در سازمان ملل متحد در نیویورک

مقامات ارشد حزب بعث من جمله صدام حسین و طارق عزیز غالبا در ملا عام مبادرت به سیگار کشیدن می نمودند.

طارق عزیز در طول روند گفتگوهای منجر به اتمام جنگ میان عراق و ایران نماینده اصلی کشورش در گفتگو با علی اکبر ولایتی بوده است.

طارق عزیز اعتراف نموده که اسپانیا، آلمان و فرانسه زمینه ورود و ساخت تسلیحات شیمیایی را برای عراق در طول جنگ تحمیلی فراهم نموده اند.

عزیز تلاش زیادی برای ورود تسلیحات کشتار جمعی به عراق از سوی کشورهای غربی انجام داده است.

طارق عزیز در دیدار با فرانسوا میتران رئیس جمهور فرانسه پس از بمباران نیروگاه هسته ای عراق (اوزیراک)  توسط اسرائیل در سال 1981. نیروگاه فوق با حمایت و همکاری فرانسه ساخته شده بود.

از طارق عزیز در مقاطعی از تاریخ حکمرانی حزب بعث به عنوان شخصیت دوم حزب پس از صدام حسین یاد می شود.

اعضای ارشد حزب بعث هم چون طارق عزیز، علی حسن المجید (علی شیمیایی)، عدی و قصی صدام، حسین کامل و عزت الدوری در کنار صدام حسین.


طارق عزیز در کنار ابراهیم عزت الدوری (چپ) از فرماندهان بلند پایه عراق که در ماه های اخیر به حمایت از داعش می پرداخت. گفته می شود الدوری در حملات اخیر نیروهای مردمی عراق به هلاکت رسیده است.

حکومت بعث تلاش نمود تا با بهره گیری از مسیحی بودن طارق عزیز و رایزنی های وی مانع از حمله آمریکا به عراق گردد. دیدار عزیز با پاپ ژان پل دوم رهبر وقت کاتولیک های جهان چندی پیش از حمله آمریکا.
.

دونالد رامسفلد وزیر جنگ اسبق آمریکا در نوشته هایش تلویحا این امر را تایید می نماید. رامسفلد می کوید: «با تلاش طارق عزیز، ما بر صدام نفوذ داشتیم و بر این نکته تاکید کرده بودیم که او شخص مهمی است که می‌تواند سیاست‌های مشترک دو کشور را در منطقه راهبری کند.»
گفته می شود طارق عزیز هنر دیپلماسی بالایی داشته و موفقیت های بالایی را از آن دولت صدام حسین نموده است.
.
طارق عزیز در کنار همسرش

طارق عزیز در معدود گفتگوهایش پس از سقوط حکومت صدام حسین تلاش نموده خود را مسئول امور دیپلماتیک و نه امنیتی نشان داده تا بار مسئولیت جنایت های حزب بعث را بر عهده نگیرد، این در حالی است که شواهد گسترده ای دال بر مداخله مستقیم او در مرگ کردها و شیعیان وجود دارد.
روزنامه گاردین در مطلبی که پس از سقوط حکومت بعثی و با دسترسی به برخی آگاهان منتشر نموده به صحت مطلب فوق می پردازد. به طور نمونه در بخشی از مطلب گاردین آمده است که یکی از نخستین وظایف طارق عزیز برای اربابش، شرکت در کشتار رهبران سطح بالای حزب بعث برای تضمین پایگاه قدرت صدام بود. یک شاهد عینی به ما گفت: «شخصا دیدم که طارق عزیز از یک هفت‌تیر متوسط استفاده می‌کرد. او به قربانیان از فاصله کمتر از یک متر شلیک می‌کرد.»
طارق عزیز علاقه وافری به خوش گذرانی و گردش در مکان های لوکس داشته است. (پاریس)
بیماری روانی صدام

عزیز در اعترافاتش بر رقابت خانواده صدام به ویژه دامادش برای کسب قدرت هر چه بیشتر سخن می راند.

طارق عزیز در کنار نلسون ماندلا رهبر فقید ضد آپارتاید آفریقای جنوبی.

طارق عزیز در کنار حسنی مبارک رئیس جمهور وقت مصر

گفته می شود که فرزندان صدام در مقاطعی به ویژه پس از حمله ناتو به عراق نسبت به نقش طارق عزیز دچار تردید می گردند اما حمایت تام صدام از او عاملی برای بقایش در هرم قدرت می گردد.

دیدار با کوفی عنان دبیر کل وقت سازمان ملل متحد
عراق را به دست گرگ ها نسپارید!

دیدار با ولادمیر پوتین رئیس جمهور وقت روسیه


علی رغم گذشت 12 سال از سقوط حزب بعث، طارق عزیز هم چون سایر فرماندهان ارشد این حزب به صدام حسین وفادار مانده و از او تمجید می نمایند.
طارق عزیز دوستی دیرینه‌ای با صدام حسین داشت که از آغاز فعالیت آن دو در حزب بعث تا سقوط بغداد تداوم داشت. در دادگاه حاضر نشد به هیچ وجه علیه صدام حسین شهادت بدهد اما در عین حال مسئولیت همه اقداماتی را که در عراق انجام شده بود متوجه شخص صدام می‌دانست و خود و دیگر دولتمردان عراقی را مبرا می کرد.
وزیرخارجه پیشین عراق حمله به کویت را بزرگترین اشتباه تاریخی صدام بر می شمارد.
عزیز در سال ۲۰۱۰ بر خلاف سخنان پیشینش به روزنامه بريتانيايی گاردين گفته بود تا زمانی که از زندان آزاد نشود عليه صدام حسين حرفی نخواهد زد و افزود: «زمانی که بتوانم حقايق را بنويسم، ممکن است حتی عليه بهترين دوستم نيز صحبت کنم.»
علی رغم صدور حکم اعدام برای طارق عزیز به دلایل نامعلوم تا زمان انتشار خبر مرگ او چنین حکمی اجرا نگردید.
.
لحظه تحویل مدال به طارق عزیز از سوی دیکتاتور مخلوع عراق


طارق عزیز هم چون صدام حسین  
پس
طارق عزیز بر خلاف اکثر بعثی ها که اکنون به حمایت از داعش می پردازند، پس از سقوط حکومت حزب بعث مسیر انزوا در پیش گرفت.
نوه های طارق عزیز در کنار ساجده زن صدام حسین.

عدم محاکمه جدی طارق عزیز، صدام حسین و سایر رهبران حزب بعث مانع درک و فهم دقیق عوامل پشت پرده حامی آن ها در طول سال های حکمرانی شان بوده است.

یادی از خسرو شاکری، کاوشگر تاریخ جنبش چپ و کارگری ایران

یادی از خسرو شاکری، کاوشگر تاریخ جنبش چپ و کارگری ایران


سحرگاه دوشنبه ۸ تیر ۱۳۹۴ ( ۲۹ ژوئن ۲۰۱۵) خسرو شاکری، پژوهشگر اسناد تاریخ معاصر ایران، مورخ و روشنگر سوسیالیست در بیمارستانی در پاریس چشم از جهان فروبست؛ پس از نبردی سخت و توان سوز با بیماری قلبی و بر اثر سکته‌ مغزی.
خسرو شاکری را نخست با پشتکار چشمگیرش در گرد اوری اسناد تاریخی "جنبش کارگری، سوسیال دموکراسی و کمونیستی" ایران می‌شناسیم و سپس با پژوهش‌های ماندگارش در این سه گستره. به این کارنامه، کنشگری سیاسی در جنبش چپ ایران را باید افزود.
تاریخ‌نگاری معاصر ایران، از خسرو شاکری به عنوان پژوهشگری پیشکسوت یاد خواهد کرد که با تلاش پیگیرش نه تنها توانست بخش بزرگی از اسناد تاریخی جنبش کمونیستی، سوسیال دموکراتیک و کارگری ایران را بیابد، از تولیت احزاب و گروه های چپ بیرون بیاورد و به پهنه‌ پژوهش های دانشگاهی بکشاند، بلکه با کنکاش و کاوش در بایگانی‌ها و کتاب‌خانه‌های گوشه و کنار جهان، گوشه‌هایی از تاریخ چپ و کارگری ایران را که سال‌ها‌ی سال محکوم به فراموشی گزینشی پاره ای از رهبران این احزاب و سازمان ها شده بود، بر اهل پژوهش و کنشگران سیاسی بگشاید.
با خسرو شاکری بود که ایرانیان برای نخستین بار با نام و آثار آواتیس‌ (اردشیر) سلطانزاده، از رهبران حزب کمونیست ایران آشنا شدند که در تصفیه های خونباراستالینی سال‌های دهه ۱۹۳۰ شوروی به جوخه تیرباران، سپرده شد.
خسرو شاکری نخستین کس بود که به نشر اندیشه‌های مصطفی شعاییان، از انقلابیان چپ دهه‌ ۱۳۵۰ که نگاهی نقادانه به تاریخ جنبش کمونیستی ایران داشت، همت گماشت. از این نمونه ها بیشتر می توان به دست داد.
null
خسرو شاکری مورخ را با اثر بزرگش جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران ۱۹۲۱- ۱۹۲۰ می شناسیم. کتابی که در بهره‌بری از اسناد و مدارک تاریخی، کم‌مانند است. نیز با کتاب‌هایی چون تقی آرانی در آینه تاریخ، سرچشمه‌های سوسیال دموکراسی در ایران مدرن به زبان انگلیسی و ایرج اسکندری شاهزاده‌ ایرانی سرخ به زبان فرانسه. و نیز کتاب ها و مقالات دیگر، از جمله مداخلی در دانشنامه ایرانیکا.
خسرو شاکری در تهران و به سال ۱۳۱۷ چشم به جهان گشود. در نوجوانی شیفته آرا و عقاید اندیشه‌های دکتر محمد مصدق شد که تا پایان عمر گرامی‌اش می‌داشت.
در سال ۱۳۳۶ ایران به خارج آمد. دوران دانشجویی‌اش را درایالات متحده و اروپا گذراند. به کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی) پیوست و در کنگره چهارم آن سازمان ( دی ۱۳۴۳) دبیر بین‌المللی و در کنگره‌ هشتم (اردیبهشت ۱۳۴۷) دبیر انتشارات شد. در همین دوره است که بنگاه انتشارات مزدک را بنیان می‌نهد.
null
در بستر خیرش‌های دانشجویی دهه‌‌ی۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ مسیحی، به چپ نو ‌می‌گرود که مرزبندی روشنی با کمونیسم روسی و ارتودوکسی مارکسیستی داشت.
بازتاب این گونه گرایش مارکسیستی، در رساله دکترای او با عنوان تشکیل، تکوین و سرنوشت حزب کمونیست ایران پیداست. هر چند همچنان در کنفدراسیون محصلین و دانشجوایان ایرانی فعال بود، اما بی‌قراریش او را به امریکای لاتین و شمال افریقا می‌کشاند.
با انقلاب ۱۳۵۷ به ایران باز می‌گردد و با کتاب جمعه احمد شاملو همکاری می‌کند. پس از آغاز سرکوب فراگیر دهه‌ شصت، جلای وطن می‌کند. در پاریس انتشارات پادزهر و در پاییز ۱۳۶۳ کتاب جمعه‌ها را راه می‌اندازد که "بنیان آن بر چند‌گانگی اندیشه‌ها" نهاده شده بود و توجه‌اش به "نقد ایدئولوژی‌های حاکم و ابزارهای آن"، و نیز "شناخت جامعه ایران و همین طور طرح راه‌حل‌های مسائل مبتلا به جامعه‌‌ ایران".
پس از تعطیل کتاب جمعه‌ها به سال ۱۳۶۸، سودای برپایی پژوهشکده‌ کارگری سلطان زاده را در سر ‌‌می‌پروراند که تحقق نمی‌یابد. اگر قلب بیمار‌ش امان می‌داد، چه بسا همچنان با بی‌قراری‌اش سرمی‌کرد. اما سرانجام به اقامت دايم در پاریس تن داد وشولای استادی تاریخ مدرسه‌ی مطالعات عالی علوم اجتماعی را به تن کرد.
خسرو شاکری شخصیتی کم‌بدیل بود. تکروانه اندیشید، تکروانه نوشت و تکروانه زیست.

«ميلاد زخم، جنبش جنگل و جمهوري شوروي سوسياليستي ايران»

ميلاد زخم، جنبش جنگل و جمهوري شوروي سوسياليستي ايران»


عنوان كتابي است كه نخستين بار در سال 1371 توسط دانشگاه پيتسبورگ در آمريكا منتشر شد و پس از ترجمه آن توسط شهريار خواجيان، در سال 1386 از سوي نشر اختران در تيراژ دو هزار نسخه به چاپ رسيد.
نويسنده در پيش‌گفتاري كه نگاشته است، ضمن اشاره به رويدادهاي سياسي روسيه در اوايل دهه 90 ميلادي در اثناي آماده‌سازي متن كتاب و فراهم آمدن شرايط براي دست‌يابي به اسناد موجود در بايگاني‌هاي كمينترن و حزب كمونيست ايران، خاطرنشان مي‌سازد: «با توجه به اين كه بررسي سريع اسناد نشان داد كه چارچوب كلي دست‌نويس و نيز نتيجه‌گيري‌هاي آن درست بوده است، تصميم گرفتم كه فقط يك بخش پاياني براي كتاب بنويسم كه خواننده از طريق آن بتواند اطلاعات بيشتري درباره جنبش جنگل و متحدان ناپايدار شوروي- كمونيست آن به دست آورد. تجزيه و تحليل مفصل‌تر اسناد تازه به دست آمده را در كتاب ديگرم درباره‌ي تاريخ حزب كمونيست ايران، «قربانيان ايمان: كمونيست‌هاي ايران و روسيه‌ي شوروي، 1940-1917» انجام خواهم داد.»

خسرو شاكري در سال 1317 در تهران به دنيا آمد. تحصيلات متوسطه خود را در دبيرستان البرز به پايان رسانيد و سپس راهي آمريكا شد. ليسانس اقتصاد خود را از دانشگاه دولتي كاليفرنيا گرفت و سپس تحصيلاتش را در همين رشته در دانشگاه اينديانا تا اخذ مدرك فوق‌ ليسانس ادامه داد. آن‌گاه به فرانسه رفت و با تحصيل در دانشگاه سوربن، موفق به اخذ دكتراي تاريخ از اين دانشگاه گرديد. وي در معرفي خود مي‌نويسد: «من در يك خانواده مسلمان با يك گرايش شديد عرفاني و ديدگاه نوع دوستانه و پيشينه قومي گوناگون به دنيا آمدم. تا 17 سالگي در تهران زندگي كردم. آن‌گاه به آمريكا و سپس به اروپا رفتم و در فرانسه، انگليس، ايتاليا و آلمان به تحصيل پرداختم. شكيبايي روشنفكرانه غيرمعمول خانواده‌ام اين امكان را به من داد تا در يك دوره حساس- دبيرستان- درگير «سياست» شوم. پشتيبان دكتر مصدق شدم كه ميهن‌دوستي، شكيبايي و ارزش‌هاي دموكراتيك را به من آموخت. تربيت انسان‌مدارانه اوليه من در ايران، هم در خانه و هم در جامعه تحت تأثير رويكرد مصدق به سياست، در مرحله بعد و در اثر آموزش دموكراتيك غربي، كارآموزي و پالايش محققانه، خرد و روشنگري سوسياليستي، تقويت شد و به لحاظ كيفي قوام يافت.» شاكري در جريان شكل‌گيري سازمان كنفدراسيون دانشجويان ايراني در خارج كشور و حاكميت تفكر چپ بر آن، از جمله نيروهاي فعال اين سازمان و نيز جبهه ملي محسوب مي‌شد. او در سال 1339 در حالي كه سعي داشت به كوبا برود، در مكزيك بازداشت شد. سال بعد از آن، شاكري تماس‌هايي با مقامات مصري گرفت تا بتواند به توافقاتي براي راه‌اندازي يك ايستگاه راديويي در قاهره به منظور پخش برنامه‌هايي عليه رژيم پهلوي، دست يابد كه البته اين تلاش‌ها در نهايت به نتيجه‌اي نرسيد. در اواخر سال 1342، طي سفري به الجزاير با احمدبن بلا رئيس‌جمهوري وقت اين كشور ملاقات كرد و مذاكراتي براي دريافت كمك جهت مبارزه با رژيم شاه داشت. شاكري سال 1343 به نمايندگي از كنفدراسيون در گردهمايي‌هاي اتحاديه بين‌المللي دانشجويان كه در نيوزيلند و نيز بلغارستان برگزار گرديد، شركت كرد. وي در سال 1344 به عنوان يكي از اعضاي دبيرخانه كنفدراسيون، فعاليت‌هاي سياسي خود را ادامه داد و سپس به عنوان دبير بين‌المللي كنفدراسيون ملاقات‌هايي را با اوتانت - دبيركل وقت سازمان ملل- به منظور جلب حمايت‌هاي بين‌المللي از مبارزات دانشجويي عليه رژيم پهلوي داشت؛ در سال 1347 شاكري به عنوان دبير انتشارات كنفدراسيون مكاتباتي با حاج آقا مصطفي خميني داشت كه ضمن اعلام حمايت كنفدراسيون از امام خميني، تعدادي از نسخه‌هاي نشريه «16 آذر» را نيز ارسال كرد. فرزند امام در پاسخ با توجه به اعتقادات مذهبي ملت ايران، از محتواي نشريات ارسالي اظهار ناخرسندي كرد و خواستار توجه بيشتر گردانندگان آن به مسائل و موضوعات ديني گرديد. شاكري در سال 1351 نيز پس از اعدام تعدادي از اعضاي سازمان مجاهدين و چريك‌هاي فدايي خلق با كورت والدهايم - دبير كل وقت سازمان ملل- ملاقات كرد و اعتراض كنفدراسيون را به اين اقدامات به اطلاع وي رسانيد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي، شاكري به تدريس تاريخ ايران و آسياي باختري در فرانسه مشغول بود و اينك استاد بازنشسته تاريخ مؤسسه تحقيقات عالي علوم اجتماعي پاريس است.
دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران در مقاله‌اي به نقد و بررسي كتاب حاضر پرداخته است. در اين نقد مي‌‌خوانيم:
«جنبش جنگل» در دوره و زماني آغاز گرديد و ادامه يافت كه ايران يكي از حساس‌ترين مقاطع تاريخ معاصر خويش را طي مي‌كرد. ميرزا يونس معروف به «ميرزا كوچك‌خان» در سال 1294 حركت انقلابي و ضداشغالگري بيگانه را آغاز كرد و سرانجام در آذر ماه 1300 جان بر سر اين راه گذارد. در طول قريب 7 سال استمرار اين حركت كه از آن در تاريخ معاصر تحت عنوان «جنبش جنگل» ياد مي‌شود، ايران تحولات بسياري را پشت سر گذارد و در اثناي آن، با شكست اين‌ جنبش و ديگر حركت‌هاي مذهبي و استقلال‌طلبانه، زمينه براي تحقق برنامه‌هاي انگليس در ايران فراهم ‌آمد. 
ورود ميرزا كوچك‌خان به عرصه سياست، به دوران پرفراز و نشيب مشروطه باز مي‌گشت. در آن هنگام ميرزا كه طلبه‌اي جوان بود فعالانه در جريان پي افكندن نظام مشروطه حاضر بود و پس از آغاز دوران استبداد صغير توسط محمدعلي شاه كه به دنبال بمباران مجلس از سوي قواي قزاق به فرماندهي لياخف روسي شكل گرفت، با پيوستن به قواي انقلابي گيلان، عازم تهران گرديد و در مبارزات براي فتح تهران و استقرار مجدد مشروطه، تلاشي جدي از خود به خرج داد. حضور در اين مبارزات، ميرزا را با مسائل نظامي آشنا ساخت و چه بسا بتوان تجربيات همين دوران را پايه فعاليت‌هاي مسلحانه وي در سال‌هاي بعدي به حساب آورد. ورود قواي روس به خاك ايران پس از بي‌اعتنايي مجلس دوم به اولتيماتوم روسيه براي اخراج شوستر از ايران در اواخر سال 1289 و جنايات بي‌شماري كه در تبريز و ديگر شهرهاي شمالي كشورمان انجام دادند، ماجراي ديگري بود كه بي‌ترديد تأثيري عميق بر روحيه ميرزا كوچك‌خان باقي گذارد و خسارات و مضرات ناشي از حضور قواي بيگانه در خاك ميهن را به روشني، آشكار ساخت. براساس اين تجربه بود كه پس از ورود ارتش روسيه به مناطق شمالي كشورمان در خلال جنگ جهاني اول، ميرزا كوچك‌خان وظيفه‌ سنگين ايستادگي در برابر اشغالگران و مبارزه‌اي جدي براي بيرون راندن آنها از خاك ميهن را بر دوش خويش احساس كرد. از اين مقطع است كه جنبش جنگل به زعامت ميرزا كوچك‌خان شكل مي‌گيرد و از آنجا كه هدف مقدسي را براي خود برگزيده بود، از حمايت و پشتيباني مردم منطقه كه رنج و مشقت ناشي از حضور نيروهاي اشغالگر را با تمام وجود احساس مي‌كردند، برخوردار مي‌گردد. بتدريج نيروهاي ميرزا رو به فزوني مي‌گذارند و نبردهاي ميان اين نيروها و ارتشيان روس، با شهامتي كه مدافعان وطن از خويش نشان مي‌دادند، عمدتاً‌ با پيروزي اين نيروها قرين مي‌گردد. 
اگر جنبش جنگل، محدود به مبارزه‌ ميان جمعي وطن‌دوست و غيرتمند با قواي نظامي اشغالگر بيگانه بود، تحليل و بررسي اين واقعه، كار چندان مشكلي به نظر نمي‌رسيد. در بسياري از كشورها، جبهه آزادي‌بخش در مقابل بيگانگان اشغالگر تشكيل شده و كثيري از آنها به موفقيت دست يافته‌اند. تاريخ‌نگاري بسياري از اين جنبش‌ها در واقع شرح عملكرد يك جريان مشخص و تك بعدي است كه البته چندان هم دشوار نيست. جنبش‌ جنگل نيز اگرچه در نوع خود يك حركت آزادي‌بخش به شمار مي‌رفت، اما زمانه و دوران اين جنبش مملو از تحولات پيچيده و غامض سياسي، فرهنگي و بين‌المللي است. گويي كشتي جنبش جنگل در ميان دريايي توفاني كه هر لحظه امواجي سهمگين بر بدنه آن مي‌كوبند و به اين سو و آن سويش مي‌كشانند، گرفتار آمده و در حالي كه نزاع‌ها و درگيري‌هاي ميان سرنشينان اين كشتي نيز هر لحظه بيش از پيش بالا مي‌گيرد، قصد دارد خود را به سر منزل مقصود برساند. بي‌ترديد آنان كه خواسته باشند، مسير حركت اين كشتي و آنچه را در آن گذشته است براي ديگران شرح دهند، كاري بس دشوار در پيش رو خواهند داشت.
دكتر خسرو شاكري با نگارش كتاب «ميلاد زخم؛ جنبش جنگل و جمهوري شوروي سوسياليستي ايران» تلاش كرده است تا در جهت روشن ساختن مسائل اين برهه از تاريخ كشورمان گام بردارد. بهره‌گيري از منابع و مآخذ گوناگون توسط نويسنده محترم موجب گرديده است تا خوانندگان با متني درخور توجه از لحاظ اسنادي مواجه باشند، ضمن آن كه دكتر شاكري با پرداختن به مسائل و موضوعات گوناگوني كه در اين مقطع تاريخي، آثار و تبعات خود را بر جنبش جنگل و تحولات سياسي كشورمان ‌گذاردند، توصيف نسبتاً جامعي از اين دوران به خوانندگان كتاب عرضه مي‌دارد؛ اين در حالي است كه علي‌رغم وجود نكات و موضوعات بسيار درخور توجه در جنبش جنگل، آن‌گونه كه بايد تاكنون به اين مسئله پرداخته نشده، لذا ماهيت آن و چهره قهرمان اين جنبش؛ ميرزا كوچك‌خان، تا حد زيادي براي مردم كشورمان در محاق مانده و كمبود منابع جامع در اين زمينه حتي باعث گرديده است كه بسياري از علاقه‌مندان به موضوعات تاريخي نيز شناخت دقيقي از ميرزا و نهضت او نداشته باشند و سؤالات و ابهامات متعددي در اين زمينه برايشان حل ناشده باقي بماند.
از سوي ديگر، با توجه به پيچيدگي‌ها و تنوع موضوعات داخلي و بين‌المللي در اين زمان، بررسي جنبش جنگل حاوي عبرت‌هاي تاريخي فراواني نيز مي‌تواند باشد. خوشبختانه دكتر شاكري با پرداختن به جنبه‌هاي مختلف اين جنبش و همچنين نقش قدرت‌هاي بزرگ و زدوبندهاي سياسي و اقتصادي ميان آنها، به خوبي توانسته است از پس تشريح آثار و عواقب اين‌گونه «معاملات كلان» بر سرنوشت جنبش‌ها و نهضت‌هاي آزادي‌بخش ملي و مذهبي برآيد. در اين چارچوب، به ويژه بايد از اميدهاي واهي به مكتب ماركسيسم و سردمداران نخستين انقلاب سوسياليستي در جهان كه به حاكميت اين مرام در كشور پهناور روسيه انجاميد، ياد كرد كه جنبش جنگل ناچار از پرداخت بهايي سنگين بدين خاطر شد.
به طور كلي در بررسي جنبش جنگل، نخستين نكته مورد توجه پژوهشگران، شخصيت ميرزا كوچك‌خان است. در حقيقت اين شخصيت از ويژگي‌هايي برخوردار بود كه مي‌توانست به جذب اقشار مختلف مردم حول خويش بپردازد و آنها را در مسير پرمخاطره يك جنبش آزادي‌بخش مسلحانه عليه اشغالگران انگليسي و روسي به پيش ببرد. دكتر شاكري در كتاب خويش از اين شخصيت، تحت عنوان «رهبر فرهمند» ياد كرده است: «از آن‌جا كه تلاش براي اقدام جمعي انجمن‌ها، مجلس و حتي احزاب اروپايي مآب- شكست خورده بود، ايرانيان به استقبال يك رهبر فرهمند، شتافتند» (ص82) اين تحليل در كليت خود، صحيح است؛ به ويژه اشاره به ناكامي نهادهايي مانند انجمن‌ها، احزاب و حتي مجلس كه محور و مبناي نظام مشروطه به شمار مي‌آمد، كاملاً بجاست. در اين زمينه بايد گفت تشكيل انجمن‌ها و حزب‌هاي متعدد در دوران پس از استقرار مشروطه، اگرچه به ظاهر حركتي در جهت مشاركت هرچه بيشتر مردم در امور سياسي محسوب مي‌شد و فضاي جامعه از با آنچه در دوران استبداد پيش از مشروطه وجود داشت، بكلي متفاوت مي‌ساخت، اما اين‌گونه نهادها به هيچ وجه موجب نهادينه شدن نظام پارلمانتاريستي و دمكراسي در محيط آن زمان نشدند و بالعكس، بر هرج و مرج و تشنج در جامعه افزودند و زمينه استقرار مجدد ديكتاتوري و استبداد را فراهم آوردند. نخستين موج ديكتاتوري با به توپ بستن مجلس و برانداختن نظام مشروطه توسط محمدعلي شاه، تنها كمتر از دو سال از پي افكندن آن، كشور را در بر گرفت. البته شكي نيست كه سهم محمدعلي شاه و خوي وخصلت‌هاي فردي وي در خلق اين ماجرا را بايد در نظر داشت، اما آنچه از عملكرد انجمن‌ها، مطبوعات، احزاب و نيروهاي سياسي آتشين مزاج اين دوره در تاريخ ثبت است، سهم قابل توجهي از اين واقعه تأسف‌بار را نيز بر دوش آنها مي‌گذارد. اگر چنين سبكسري‌هايي صورت نمي‌گرفت، تا جايي كه نواميس شاه نيز از گزند تهاجمات قلمي در امان نماندند، چه بسا روند حوادث به گونه‌اي ديگر رقم مي‌خورد.
گذشته از اين مسائل كه بايد به مثابه پوسته ظاهري مشروطه‌خواهي انجمني‌ها و حزبي‌ها به شمار آورد، خودباختگي اغلب سردمداران اين نهادها در مقابل فرهنگ و فلسفه غربي، هجومي سهمگين به مباني تفكر ديني را به انحاي گوناگون به نام روشنگري و روشنفكري در پي داشت. اگرچه واكنش يكدست و يكساني از سوي تمامي اقشار جامعه، به ويژه روحانيون بلندپايه كه نقش تعيين كننده‌اي در جهت‌گيري‌هاي اجتماعي داشتند، در مقابل اين حركت شكل نگرفت، اما همين تفرق و تشتت، فضا و شرايطي را دامن زد كه محمدعلي شاه توانست با به راه انداختن موج سركوب، بساط مشروطه را كه في‌نفسه مي‌توانست منافع مردم را در برداشته باشد، برچيند و استبداد را بر كشور حاكم سازد. بديهي است هرچند هجوم افكار غربي و تلاش براي زدودن فرهنگ ديني از كشور، مورد پذيرش جامعه نبود، اما در عين حال استبداد و ديكتاتوري قاجاري نيز به طريق اولي مورد نفرت مردم قرار داشت؛ لذا اين وضعيت تنها اندكي بيش از يك‌سال توانست دوام بياورد و با برافتادن بساط استبداد، مجدداً انجمن‌ها، محافل و گروه‌‌هاي سياسي و افراد و شخصيت‌هاي گوناگون، بساط خود را در جامعه گستردند و بي‌آن كه تجربه‌اي از گذشته آموخته باشند، مجدداً به همان روش و رويه پيشين خود روي آوردند؛ البته اين‌بار تندتر، بي‌محاباتر و جسورانه‌تر.
در حالي كه پادشاهي نابالغ بر تخت نشسته و شيرازه امور به واسطه منفعت‌طلبي‌هاي شخصي درباريان و ناكارآمدي آنها از هم گسيخته شده بود و كشور هر روز بيش از پيش در بحران اقتصادي و اجتماعي فرو مي‌رفت، فعالان عرصه سياست كه به انحاي مختلف گردهم آمده بودند، فقط به اين دل‌خوش مي‌داشتند كه سخنراني‌ها و مقالات آتشين خود را بي‌وقفه ادامه دهند و حادثه‌اي پشت حادثه بيافرينند. طبيعتاً جامعه‌اي كه خود را در مشكلات گوناگون گرفتار و حقوق سياسي و اقتصادي خويش را به كلي زائل شده مي‌بيند، حق دارد از اين همه جار و جنجال‌هاي بي‌محتوا خسته شود و از انجمن‌ها و احزابي كه جز به منافع خويش نمي‌انديشند، سلب اعتماد نمايد.
مردم گيلان از آنجا كه تشكيل دهنده يكي از سه سپاه اصلي براي فتح تهران به حساب مي‌آمدند و رنج و مرارت بيشتري در مبارزه با استبداد برخود هموار ساخته بودند، طبيعتاً نارضايتي دوچنداني در خود احساس مي‌كردند. اگرچه فرمانده سپاه آنها؛ محمدولي خان تنكابني معروف به «سپهدار اعظم» چندي پس از برافتادن استبداد محمدعلي شاهي توانست بر كرسي نخست‌وزيري تكيه زند و علاوه بر كسب شأن و منزلت سياسي بالا، املاك وسيع خويش را در شمال حفظ كند و همچنان در رديف بزرگترين ملاكين ايران باقي بماند، اما عموم گيلانيان از آن همه تلاش و كوشش، نه تنها حظ و بهره‌اي نبردند بلكه بي‌تدبيري‌ها و آشفتگي‌هاي ‌بعد از فتح تهران موجب شد تا آنان جزو اولين دسته از مردم ايران باشند كه با هجوم قواي روس به خاك كشورمان، مورد ظلم و ستم اشغالگران واقع گردند. اين بلايا و مصائب البته علاوه بر رنج و مشقاتي بود كه به واسطه حضور برخي حكام ظالم همچون آصف‌الدوله بر مردم اين خطه مي‌رفت و كم از ظلم و بيداد بيگانگان نداشت. همان‌گونه كه دكتر شاكري به درستي اشاره كرده است، انجمن‌هاي خلق‌الساعه در دوران مشروطه نه تنها در انجام آنچه عموم جامعه از آنها انتظار داشتند، شكست خوردند بلكه «از قضا صفرا فزودند» و موجبات نااميدي مطلق مردم را از خود فراهم آوردند. اما آيا اين به تنهايي مي‌تواند عاملي براي رويكرد گيلانيان به ميرزا كوچك‌خان شود و وي در ميان آنان به جايگاهي دست يابد كه از او به عنوان يك رهبر فرهمند ياد شود؟ آيا به صرف آن كه ميرزا، اسلحه به دست گرفت و شعار مبارزه براي آزادي و استقلال سر داد، جمعيت به دور او گرد آمدند؟ آيا در آن هنگام كم بودند شخصيت‌هاي اسلحه به دستي كه خود را منادي آزادي جامعه مي‌دانستند؟ بايد گفت انجمن‌هايي كه دكتر شاكري از آنها ياد مي‌كند، مركز تجمع اين‌گونه افراد و سردادن چنين شعارهايي بودند؛ بنابراين اگر ميرزا را به صرف اسلحه‌اي در دست و شعاري بر لب در نظر بگيريم، به واسطه پيشينه‌اي كه اين گونه افراد و انجمن‌ها از خود در ذهنيت مردم ايجاد كرده بودند، اتفاقاً مي‌بايست مورد خشم و بي‌اعتمادي مردم قرار مي‌گرفت، نه در كانون عواطف و حمايت‌هاي بي‌دريغ آنان. ميرزا چه چيزي را علاوه بر اسلحه و شعار در اختيار داشت كه در آن بحبوحه بي‌اعتمادي به اين دو عامل، موجب اعتماد مردم به او شد؟

اطلاعیـــه خانواده دکتر خسرو شاکری درگذشت مورخ، نویسنده و اندیشمند مبارز، دکتر خسرو شاکری زند

 
khosrow_shakeri.jpg
اطلاعیـــه خانواده دکتر خسرو شاکریدرگذشت مورخ، نویسنده و اندیشمند مبارز، 
دکتر خسرو شاکری زند

امروز اعلام شد که آقای خسرو شاکری، مورخ، نویسنده و اندیشمند مبارز چشم از جهان فرو بسته است. طبق اطلااعیه ای که از سوی خانواده و بستگان منتشر شده است، ایشان در اثر خونریزی مغزی درگذشته است. خسرو شاکری از فعالان جبهه ملی در خارج از کشور و نیز از بنیانگذاران کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی ( اتحادیه ملی) بود. او انسانی مبارز و متفکر و محققی پر کار بود و همواره همراه با مبارزه علیه ظلم و بی عدالتی، مشغول تدریس در دانشگاه های مختلف بود. خسرو شاکری صدای بلند آزادیخواهی مردم ایران بود و تا آخرین لحظات زندگی اش از تلاش در این راه باز نایستاد. یاد او در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه و ملی کشورمان همواره زنده خواهد ماند. در اطلاعیه خانواده آقای شاکری آمده است:
خانواده های شاکری، فاضلی، لاریجانی، زمانی، ثابت آزاد، شادمان، خواهران، برادران، خواهر زادگان و برادر زادگان دکتر خسرو شاکری زند به اطلاع می رسانند که نامبرده، در اثر خونریزی مغزی شدیدی که پزشکان سرانجام موفق به رفع آثار آن نشدند، در یکی از بیمارستان های پاریس در گذشت.
تاریخ و محل خاکسپاری بعداً اطلاع داده خواهد شد.

دکل نفتی گمشده ایران ((قسمت دوم))

dakal-chini

رئیس کمیسیون انرژی مجلس، وضعیت دکل حفاری گم شده را تشریح کرد و گفت: در حال حاضر پرونده این موضوع به قوه قضاییه ارسال شده و تیمی بر روی این پرونده کارمی‌کند.
علی مروی در گفت‌وگو با ایسنا، با اشاره به زوایای موضوع دکل حفاری گم شده اظهار کرد: هنگامی که قصد خرید این دکل وجود داشت گویا مبلغی را به واسطه‌ای دادند تا این کار انجام شود که متاسفانه دکل تحویل داده نشده است.
وی تصریح کرد:‌ در حال حاضر نیز تیمی بر روی این پرونده کار می‌کند که شامل افرادی از سازمان بازرسی و تعدادی از دستگاه‌های نظارتی هستند که در حال حاضر در محل تاسیسات دریایی مستقرند تا بتوانند هر چه زودتر این مساله را حل کنند.
رئیس کمیسیون انرژی مجلس با بیان اینکه وزیر نفت هم اعلام کرده که به طور جدی پیگیر این موضوع است گفت: این پرونده هم به قوه قضاییه ارسال شده و هم سازمان بازرسی و تاسیسات دریایی در جریان آن هستند، تا واسطه را پیدا کنند و بتوانند یا مبلغی را که داده شده باز پس گیرند یا این که دکل مورد نظر تحویل داده شود.
مروی خاطرنشان کرد‌: در سفر اخیری هم که وزیر نفت به چین داشته، چینی‌ها قول داده بودند که برای روشن شدن این موضوع کمک کنند.
نماینده مردم نیشابور در مجلس با اشاره به این که موضوع دکل حفاری مربوط به مدیریت قبلی تاسیسات دریایی و دولت قبل بوده اظهار کرد: پس از آن که مدیریت تاسیسات دریایی تغییرکرد مدیریت جدید به محض اطلاع از این موضوع پرونده را در دستور کار قرار داده و اکنون نیز در حال پیگیری هستند.
رئیس کمیسیون انرژی مجلس در پایان خاطرنشان کرد: این موضوع را تقریبا بنده در اواخر سال ۹۳ به طور مفصل پیگیری کردم و اکنون هم پرونده در اختیار دادگاه است ضمن این که تیمی شامل سازمان بازرسی و دستگاه‌های نظارتی به دنبال حل این مشکل هستند.
ردپای فرزند یک‌مقام سابق در ماجرای دکل گمشده
در آبان ماه سال گذشته، چهارده تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی بنا بر اسنادی که به دست آن‌ها رسیده بود، در نامه‌ای به موضوع گم شدن یک دکل حفاری نفتی که در دوره ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد خریداری شده بود، اشاره کردند.
در این نامه آمده بود:
مطابق ماده ۲۳۶ آیین نامه داخلی مجلس شورای اسلامی علت این‌که یک دستگاه دکل نفتی با حدود مبلغ ۷۸ میلیون دلار در سال ۹۰ خریداری شده ولی تاکنون این دکل به ایران انتقال نیافته است.
این دکل «دین» نام دارد و در سال ۹۰ از یک شرکت ترک خریداری شده است، لذا از وزیر نفت به شرکت تأسیسات دریایی ایران درخواست اعمال ماده ۲۳۶ آیین نامه داخلی مجلس را داریم تا این دکل به ایران منتقل و مورد استفاده قرار گیرد.
به گزارش «تابناک»، اگر چه در این نامه اشاره شده بود که این دکل هرچه زودتر به ایران بازگردانده شود و مورد استفاده قرار گیرد، اما این ۱۴ نماینده مجلس بیش از حد در این باره خوش‌بین بودند زیرا پس از گذشت چند ماه مشخص شد که اساسا دکل نفتی وارد کشور نشده و خبری از آن نیز در دست نیست. این موضوع به تدریج به یکی از موضوعات داغ رسانه‌ها تبدیل شد و تاکنون که بیش از ۷ ماه از ماجرای این نامه می‌گذرد و علی‌رغم پیگیری‌های فراوان، هیچ نتیجه‌ای در خصوص جا و مکان این دکل نفتی خریداری شده، به دست نیامده است تا بزرگ‌ترین گمشده نفتی ایران، هم‌چنان مخفی بماند.
دکل نفتی چگونه گم شد؟
بعد از اوج‌گیری بحث‌ها پیرامون دکل گم شده در شبکه‌های اجتماعی و هم‌چنین رسانه‌های رسمی به تدریج اخبار و اطلاعات بیشتری در خصوص وضعیت و چگونگی خرید و گم شدن این دکل نفتی منتشر شد. تا آن‌که نهایتا مقامات رسمی در وزارت نفت لب به سخن گشودند و بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت نیز گم شدن دکل نفتی خریداری شده ایران را تأیید کرد.
چندی پیش یک مقام آگاه در وزارت نفت گفت: علی‌رغم گذشت یک‌سال از پرداخت کل بهای ۸۷ میلیون دلاری یک دستگاه دکل حفاری نفتی از سوی یک شرکت ایرانی به یک فروشنده خارجی، هنوز خبری از این دکل نیست و دو نهاد نظارتی احتمال وقوع فساد در این پرونده را بررسی می‌کنند.
این مقام آگاه در وزارت نفت اظهار داشت: چندی پیش، یکی از مهم‌ترین شرکت‌های زیرمجموعه صندوق بازنشستگی صنعت نفت ـ که بخش اعظم احداث تأسیسات فراساحل نفت و گاز ایران را به خصوص در میدان مشترک پارس جنوبی برعهده دارد، اقدام به سفارش‌گذاری برای خرید یک دکل حفاری دریایی از یک شرکت خارجی کرده است.
وی افزود: بر اساس قرارداد، قرار بود ۲۰ درصد از بهای ۸۷ میلیون دلاری این دکل حفاری به عنوان پیش پرداخت در اختیار شرکت خارجی قرار بگیرد و ۸۰ درصد باقی‌مانده نیز پس از تحویل دکل به این شرکت پرداخت شود. با ‌وجود این، طرف ایرانی بر خلاف مفاد قرارداد کل بهای دکل را به تدریج پرداخت کرده است؛ اما پس از گذشت یک سال از موعد تحویل دکل و پرداخت بهای آن، هیچ خبری از دکل خریداری شده وجود ندارد و حتی مشخص نیست ‌این دکل اساسا وجود خارجی داشته است یا نه!
این مقام آگاه اضافه کرد: شرکت ایرانی یاد شده هیچ تضمینی بابت تحویل دکل از فروشنده خارجی نگرفته‌ است. بر اساس اطلاعات ما با توجه به احتمال بالای وقوع فساد در این خرید، برخی از مسئولین سابق این شرکت ایرانی به عنوان مظنون تحت تعقیب قرار گرفته‌اند.
گفته می‌شود، شرکت ایرانی که این دکل نفتی را خریداری کرده، هم‌چنین اقلام دیگری را نیز به همین ترتیب خریده است که در خصوص آن‌ها نیز تحقیق و تفحص در جریان است.
رد پای پسر یک مقام سابق دولتی در دکل نفتی که سر از مکزیک درآورد!
این در حالی است که گفته می‌شود در حال حاضر این دکل نفتی در خلیج مکزیک در حال حفاری نفت است. این موضوع بر اساس اخباری است که در سطح رسانه‌های خارجی منتشر شده و برخی رسانه‌های داخلی نیز به آن اشاره کرده اند.
بر این اساس که دکل نفتی Furtuna متعلق به شرکت رومانیایی GSP که پول خرید آن توسط شرکت تأسیسات دریایی پرداخت شده با واسطه شرکت اماراتی با نام DEAN قرار بوده است که به ایران منتقل شود، در نهایت این دکل نه تنها به ایران منتقل نشده بلکه از امارات مستقیم‌ به خلیج مکزیک رفته ‌تا در قالب قرارداد ۸۹۴ روزه بین GSP و پمکس به کار حفاری بپردازد.
اما نکته جالب در این میان نحوه خرید این دکل نفتی به واسطه دو دلال نفتی است که گفته می‌شود یکی از آنها پسر یکی از مقامات سابق دولتی و دیگری شخصی به نام رضا مصطفوی طباطبایی است.
آن‌چه عصر نفت در این‌خصوص می‌گوید این است که انعقاد قرارداد خرید دکل حفاری به روزهایی برمی گردد که در سال ۸۸ تغییراتی در سطح مدیریتی شرکت تأسیسات دریایی انجام می شود و با ایجاد تغییر در روابط این شرکت با زیر مجموعه خود، خرید یک دکل حفاری را در دستور کار قرار می دهد.
مدیرعامل سابق شرکت تأسیسات دریایی با شرکت حفاری گلوبال پتروتک کیش دچار اختلاف کاری شده و تصمیم می‌گیرد بخشی از پروژه‌های حفاری شرکت تأسیسات دریایی و نه تمام آن را به زیرمجموعه خود واگذار کند. در روزهایی که این اختلافات در مجموعه تأسیسات دریایی به اوج خود رسیده بود، کار حفاری ۲۲ حلقه چاه دریایی فاز ۱۴ پارس جنوبی به تأسیسات دریایی واگذار شد که این شرکت به دلیل عدم برخورداری از دکل دریایی با محدودیت مواجه شد.
طباطبایی و فرزند یکی از مقامات سابق دولتی با یکی از مدیران شرکت نفت و گاز پارس، موضوع دکل مورد نظر را مطرح می کنند که حاضرند آن را برای تأسیسات دریایی خریداری کنند. مدیر مذکور بدون اطلاع از ماهیت این دو دلال نفتی، به شرکت تأسیسات دریایی توصیه می‌کند ‌برای عقب نماندن از برنامه حفاری فاز ۱۴ بررسی و خرید این دکل را در دستور کار قرار دهند.
با ورود این پیشنهاد به تأسیسات دریایی، گروهی مأمور بررسی این دکل می شوند. دکل مزبور که فعالیت خود را از سال ۱۹۸۴ آغاز کرده بود دکلی ۳ پایه و منطبق بر نیازهای جغرافیایی خلیج فارس بود و گفته شد در صورت تجهیز کامل این دکل، ۸۷ میلیون دلار دریافت شده و ضمانت و کلاس بین المللی امریکایی برای آن صادر خواهد شد.
ورود شرکت DEAN به ماجرا با توجه به اطلاعات واصله از فروشنده اصلی شرکت GSP، یکی از اقوام نزدیک به طباطبایی به عنوان طرف مذاکره کننده از سوی این دلال نفتی، به عنوان پوشش به مذاکره با مالکین دکل و مسئولان تأسیسات دریایی می نشیند. با توجه به موضع گابریل کومانسکو مدیرعامل شرکت رومانیایی GSP مبنی بر مشکلات این شرکت برای دور زدن تحریم‌ها و معامله با ایران، دلال معروف با مطرح نمودن شرکت DEAN، عمر کامل السواده اردنی را به عنوان همه کاره این شرکت به جلو می‌اندازد تا به عنوان واسطه خرید دکل و دور زدن تحریم وارد شود. دلیل حضور این شرکت واسطه در این بین، مشکلات شرکت رومانیایی با هرگونه معامله با ایران بود لذا تصمیم گرفته شد تا شرکتی میانجی و کاغذی، برای نهایی کردن این خرید تأسیس شود.
با توجه به مشکلات تحریم، شرکت تأسیسات دریایی برای پیش پرداخت دچار مشکل بزرگی شد، در حالی که بخشی از منابع ارزی آن نزد شرکت CNPC چین وجود داشت؛ طباطبایی به دلیل روابط نزدیک خود با چینی‌ها، راهکاری ‌پیش پای تأسیسات دریایی گذاشت که بر اساس آن، ۱۷ میلیون دلار از طلب تأسیسات دریایی به حساب شرکت DEAN واریز شود تا مشکل حقوقی برای هیچ‌یک از طرفین پیش نیاید. با پرداخت قسط اول‌، اقساط دوم و سوم نیز واریز شد؛ اما خبری از دکل نبود؛ عمر کامل السواده، شرکت DEAN و طباطبایی به یکباره ناپدید شدند و به گروهی که از ایران برای بازدید از دکل عازم ترکیه شده بودند نیز اجازه ورود به سایت داده نمی شد!
در همین حال بود که موضوع شکایت شرکت GSP از شرکت DEAN ‌به ‌دلیل ناتوانی این شرکت در بازپرداخت پول دکل رسانه‌ای شد؛ شکایتی که در لندن بررسی می شد و دادگاه مشغول بررسی این پرونده بود. با عیان شدن ماجرا، دلال‌ها ‌یکباره ظاهر شدند و به مسئولان تأسیسات دریایی تأکید کردند ‌برای پیروز شدن در دادگاه، باید ‌۱۷ میلیون دلار دیگر به حساب DEAN واریز شود تا وکلای این شرکت در دادگاه توان مالی خود و پول دکل را به اثبات برسانند که در صورت تحقق چنین موضوعی، دکل به ایران منتقل خواهد شد. با پرداخت ۸۷ میلیون دلار به حساب این شرکت در چهار قسط، طباطبایی و DEAN اعلام می کنند که پرونده در خصوص پیش پرداخت در دادگاه مطرح است، ولی هیچ گونه آمار و اطلاعات رسمی ارائه نمی دهند.
دکل نفتی به مکزیک رفته و دیگر به ایران باز‌نمی‌گردد
بررسی‌ها نشان می دهد ‌این پرونده هم‌چنان در دادگاه لندن در جریان است؛ اما صدور هرگونه رأی، ارتباطی به ایران نداشته و مشخص نیست ‌دکلی به DEAN و پس از آن به تأسیسات دریایی تحویل داده شود یا خیر؟! طباطبایی و شرکت DEAN تا ماه‌ها بعد می گفتند که ۷۳ میلیون دلار به اضافه ۱۴ میلیون دلار پیش پرداخت دادگاه لندن که ظاهراً به شرکت DEAN پرداخت شده، با رأی دادگاه بلوکه شده است. بعدها نیز گفته شد، ۸۷ میلیون دلار بعلت تحریم توسط پلیس امارات بلوکه شده ‌و زمانی همه چیز عیان شد که پول‌ها با مدیریت دلال فراری و کارگزاری عمر برای طباطبایی جا به جا و سرمایه گذاری می شود. مسئولین DEAN متواری شده و طباطبایی شایعه می کند که عمر و DEAN را نمی شناسد.
آن‌چه مشخص است، اینکه با توجه به همه این اطلاعات دکل نفتی به هیچ وجه قرار نیست به ایران باز‌گردد و در پیگیری‌هایی بعدی تابناک از نمایندگان کمیسیون انرژی و برخی نمایندگان دیگر امضا کننده نامه آبان‌ماه، تقریبا مشخص شده که هیچ یک یا اطلاعاتی در این خصوص ندارند یا تمایلی به دادن اطلاعات در این مورد نداشته اند. همچنین پیگیری‌ها از وزارت نفت نیز نشان می‌دهد که مسئولان وزارت نفت نیز در حال حاضر سیاست خود را بر سکوت در قبال این پرونده قرار داده اند و تمایلی به انتشار اطلاعات در این خصوص وجود ندارد.
فهرست اختلاس‌های کشف شده در دولت احمدی‌نژاد طی دو هفته اخیر
سخن گفتن از مفاسد عظیم اقتصادی صورت گرفته در دوران ریاست جمهوری احمدی‌نژاد مثنوی هفتاد من خواهد شد. از حبس معاون اول گرفته تا بازداشت معاون اجرایی وی. از پرونده‌های متعدد رییس سازمان تامین اجتماعی تا اختلاس و فرار رییس بانک ملی. از زمین‌خواری و دریاخواری «پهلوان» رییس پدیده شاندیز و مشاور اقتصادی احمدی نژاد تا دستگیری زنجانی یار غار اعضای کابینه.
فسادهای اقتصادی دولت احمدی‌نژاد تنها مختص نزدیکان وی نبوده و تعداد زیادی از مدیران انبوه وی در گوشه و کنار ایران از خوان نعمت اختلاس، زمین خواری و فسادهای متعدد اقتصادی بی بهره نمانده‌اند.
در همین یکی دو هفته گذشته پرونده‌های گوناگونی از مفاسد مالی مدیران دولت پاک‌دستان در نقاط مختلف کشور کشف و اعلام شد. پرونده‌هایی که مدیران دولت‌های نهم و دهم یا به طور مستقیم در آن‌ها دست داشته یا شرایط را برای مفاسد اشخاص و سایر ارگان‌ها فراهم ساخته‌اند. پرونده‌هایی که حکایت از آن دارد که میلیاردها میلیارد پول بی‌زبان بیت‌المال در زمان دولت مدعی پاکدستی به یغما برده شده و بازگشت حتی درصدی از آن سال‌های سال طول خواهد کشید.
به گزارش «اعتدال»، فهرست زیر تنها مفاسد اقتصادی گزارش و کشف شده در یکی دو هفته اخیر را نشان می‌دهد که حجم انبوه آن، ادمی را به حیرت می‌اندازد:
• کشف و دستگیری عاملان اختلاس ۴۲ میلیارد و ۳۰۰ میلیون ریالی در یکی از شعب پست بانک اصفهان
• شناسایی و دستگیری عاملان پرونده سه هزار میلیارد ریالی فرار مالیاتی در اصفهان
• دستگیری مدیرکل سابق سازمان غله و خدمات بازرگانی سیستان و بلوچستان به اتهام قاچاق آرد و پرونده منازل سازمانی
• دستگیری مدیر حوزه گمرک چابهار به اتهام فساد مالی
• تایید مفقود شدن دکل نفتی در دولت گذشته توسط وزیر نفت و تشکیل پرونده در این رابطه. « یک دستگاه دکل نفتی با حدود مبلغ ۷۸ میلیون دلار در سال ۹۰ به نام دکل ٬دین٬ از یک شرکت خارجی (ترکیه‌ای) خریداری شد اما پس از آن مفقود شده است.»
• ١٧٧ مورد زمین‌خواری در دولت گذشته به نام قانون و تغییر کاربری اراضی به نام دستگاه‌های دولتی و مجتمع‌های رفاهی
• ۴١ هکتار تغییر غیرمجاز کاربری و ساخت‌وساز غیرمجاز توسط پدیده شاندیز
• ساخت‌وساز غیرقانونی صداوسیما در عباس آباد
• اعطای مجوزهای غیرقانونی ساخت و ساز توسط کامران دانشجو استاندار وقت تهران
• یک هزار و ۲۳۷ هکتار زمین خواری در اراضی استان گلستان
• اعطای مجوز غیر قانونی برای ساخت هتل ۷ ستاره جنگلی براساس روابط ویژه و خاص در دولت نهم و دهم
• بازداشت دو مدیرعامل پیشین منطقه آزاد قشم و دو نفر از مدیران کل سازمان منطقه آزاد قشم در جریان پرونده فروش فرودگاه قدیمی این جزیره
• یک هزار و ۴۰۰میلیارد تومان تخلفات مالی دانشگاه آزاد، در دولت قبل
باید توجه داشت که این حجم عظیم از مفاسد اقتصادی تنها مفاسد اقتصادی کشف و اعلام شده در یکی دو هفته اخیر است. با یک مقایسه ساده زمانی می‌توان دریافت که چه حجمی از اختلاس‌ها، زمین خواری‌ها و پرونده سازی‌های اقتصادی در ۸ سال ریاست جمهوری احمدی‌نژاد رخ داده است. ضمن این‌که باید توجه داشت بسیاری از پرونده‌های مفاسد اقتصادی یا تاکنون کشف نشده و یا به علل خاص اعلام نشده است.
فهرست فوق به خوبی نشان می‌دهد که فساد اقتصادی تا چه اندازه در زمان دولت نهم و دهم نهادینه شده بود . فسادی که به عنوان عامل اصلی از کارانداختن چرخه اقتصادی کشور از آن یاد می‌شود. مفاسدی که نه تنها شخص احمدی نژاد بلکه وزرا و حامیان وی در قبال رخداد آن بی‌شک مقصر بوده و باید پاسخ‌گو باشند.
اما نکته جالب این‌که نه تنها با شخصی که عامل اصلی این مفاسد عظیم شناخته می شود و حتی نزدیکان و هم‌دستان وی برخورد نمی‌گردد، بلکه با فراغ بال میتینگ سیاسی برگزار و حزب سیاسی تشکیل داده و در هیچ دادگاهی حاضر نمی‌گردد.
آیت‌الله یثربی: برخورد قضایی با دگراندیشان در شأن نظام اسلامی نیست/ اختلاس‌های دولت گذشته، اسباب تأسف و سرافکندگی و شرمساری است
رئیس حوزه علمیه کاشان با بیان اینکه امروزه نرخ را ارزان گرفته ایم، گفت: چه بسا الان به مداحها و یا حتی شماها پولی بدهند تا به فلانی، آیت الله العظمی بگویید. وقتی قرار باشد قیمت را آدمهای غیر خبره تعیین کنند معلوم است که هر بی سوادی دکتر و آیت الله می شود در حالی که عناوین به سن و ریش و عمامه نیست.
به گزارش شفقنا، تعدادی از خبرنگاران این شهر در ضیافت افطاری که توسط آیت الله یثربی برای اصحاب رسانه برپا شده بود شرکت کرده و نظر وی را درباره مسائل مطرح کشور جویا شدند.
آیت الله یثربی در این دیدار با انتقاد از کسانی که رسانه را ابزار کاسبی می پندارند؛ گفت: رسانه وظیفه سنگین روشنگری را بر عهده دارد. خبر رسانی درست، آگاهی بخشی صحیح است و آگاهی بخشی هدایت است که اگر مردم فهم صحیحی داشته باشتند تصمیم صحیح می گیرند. اگر ما این کار را به مطامع مادی آلوده کنیم و با آن دست به زیاده خواهی بزنیم اصالت کار را از بین می بریم .
برخی از سایتها با نهادهای قدرت بند و بست می کنند تا کاسبی کنند
او قلم فروشی را خطری جدی دانست که باعث بی ارزش شدن حرفه خبرنگاری می شود و ادامه داد: یک صنعتگر که محصولی را تولید و از کنار آن ارتزاق می کند اگر محصول را از اصالتش جدا کرده و جنس نامطلوب در تولید به کار ببرد کارش را از ارزش می اندازد. نمی گوییم یک خبرنگار از زحمتی که می کشد نفع نبرد اما همه تلاشتان در مسیر نفع بردن و بهره برداری مادی نباشد. نگاه نباید نگاه کسب باشد. مخبر اگر عادل باشد خبرش قابل استناد است و اگر به سراغ مننفعت رفتید از عدالت خارجید.
رئیس حوزه علمیه کاشان ادامه داد: برخی از سایتها با نهادهای قدرت بند و بست می کنند تا کاسبی کنند. این کار نباید منجر به قلب واقعیت شود. کار ژورنالیستی خوب است اما باید جاذبه برای حقیقت درست کنیم.
او در پاسخ به سوال خبرنگار شفقنا که از او درباره ماده ۴۸ آیین نامه آیین دادرسی جزایی پرسید گفت: برای این تقییدی که در ماده ۴۸ ذکر شده است وجهی نمی بینیم. تقیید مطلقات ادله دلیل می خواهد و برای این تقیید ما در شرع دلیلی نداریم.
اگر سیر حضرت رسول(ص) را مد نظر قرار دهم، وجهی برای الزام و اجبار به حجاب نمی بینیم
آیت الله یثربی در پاسخ به سوال دیگر خبرنگار شفقنا درباره مطرح شدن بحث حجاب اختیاری در برخی نشستهای حوزویان گفت: حجاب اختیاری یا روزه اختیاری و یا جهاد اختیاری از ویژگی ها و برجستگی های شرع مقدس است و تمام احکام شریعت به اختیار مکلف است. یک جاهایی وجود دارد که اگر رعایت نکردن یک اصلی و یا یک قانونی به نظام عمومی جامعه لطمه بزند حاکمیت می تواند رعایت آن قانون و اصل را برای حفظ حرمت جامعه الزامی کند و الا اساس قوانین ما اختیار مکلف نسبت به انجام دادن یا انجام ندادن تکلیف است. کسی نمی تواند به ما بگوید مجبورید نماز بخوانید یا روزه بگیرید. حاکم شرع می تواند بگوید کسی که روزه نمی گیرد حق تظاهر به روزه خواری در جامعه را ندارد و حرمت جامعه مسلمین باید محفوظ بماند. حجاب هم از همین ماده است و باید حرمت جامعه اسلامی حفظ شود و اگر جایی باعث هتک حرمت عمومی جامعه شود حاکم می تواند دخالت کند.
او در پاسخ به این سوال که اگر شما امروز بخواهید برای حجاب تصمیم بگیرید به حجاب اختیاری رای می دهید یا حجاب اجباری گفت: ممکن است سلیقه ها برای اجرا متفاوت باشد. وقتی در عصر حضرت رسول صل الله علیه و آله تتبع کردم چیزی را پیدا نکردم که حضرت مردم را مجبور به پوشش کرده باشند و اگر ما آن سیره ها را مد نظر قرار دهیم وجهی برای الزام و اجبار نمی بینیم. مگر اینکه بگوییم شرایط زمانی متفاوت است گاهی در شرایطی وجود دارد که حاکم تشخیص می دهد که اگر جلوی یک مورد را نگیرد باعث خسارت عمده ای به جامعه می شود و عفت جامعه را مخدوش می کند.
رئیس حوزه علمیه کاشان بیان کرد: ما قبل از انقلاب بی حجابی داشتیم اما به بدی امروز نبود یعنی تفاوت چندانی با آنچه که امروز می بینیم نداشت. ولی گاهی به شهرهای شمالی که نگاه می کردیم خیلی بی مبالاتی زیاد بود و این واقعا برای فرزندان ما مخاطره آمیز است.
او ادامه داد: فکر می کنم این یک بحث فقهی نیست. فقه این است که ما نسبت به اجرای احکام شرعی آنچه که بین مکلف و خدای او است اجباری نداریم اما یکسری احکام است که به نظام مندی جامعه بر می گردد که باید حاکمیت تصمیم بگیرد. مراد از حاکمیت عقلاء جامعه است؛ یعنی در مجلس ما عقلا مصلح اندیشی کنند و بگویند این موضوع باید الزامی باشد یا نباشد.
کسانی که حکم به عدم جواز حضور بانوان در ورزشگاه می کنند، لابد چیزهایی را می بینند که ما درست بلد نیستیم ببینیم!
آیت الله یثربی در پاسخ به سوال خبرنگاری درباره حضور زنان در ورزشگاهها توضیح داد: نفس تفریح و تفرج اولا و بالذات مباح است مگر اینکه بگوییم عوارض منفی دارد که من این را بلد نیستم و آقایانی که اداره کننده کارند باید به این مساله پاسخ بدهند. اگر بگوییم حضور خانمها در هر مجلس عمومی اثر منفی دارد باید این اثر همه جا باشد. در این جمع هم الان چند خانم حضور دارند پس باید بگوییم حضور نداشته باشند. حکم اولیه حضور خانمها در محافل عمومی مثل حکم حضور آقایان در این محافل است و تفاوتی با هم ندارد مگر عوارضی بر آن مترتب شود. کسانی که به عدم جواز حکم می کنند لابد آنطرف سکه را می بینند که ما درست بلد نیستیم؛ ببینیم.
عناوین روحانیت به سن و ریش و عمامه نیست
او در پاسخ به سوال یک خبرنگاری درباره زمان انتشار رساله عملیه گفت: ما بزرگانی در قید حیات داریم که بر ما سمت استادی دارند و باید جایگاه آنها حفظ شود و ما مگرر گفته ایم که شئون باید حفظ شود.
این استاد حوزه ادامه داد: ما اینقدر ارزان گرفته ایم که به هرکسی که یک مقدار شال دور سرش پیچیده است آیت الله می گوییم. تا ما یادمان است به علامه حلی آیت الله علی الاطلاق می گفته اند.
علامه ای که اگر تالیفات او را به چاپهای موجود بخواهیم جمع کنیم شاید صد جلد کتاب بشود و آن هم نه کتاب رو نویسی و روزنامه نویسی؛ کتاب عمیقی که هر ورق آن نیاز به چند روز فکر دارد. این نرخ ما بوده است و چه بسا الان به مداحها و یا حتی شماها پولی بدهند تا به فلانی ” آیت الله العظمی ” بگویید. وقتی قرار باشد قیمت را آدمهای غیر خبره تعیین کنند معلوم است که هر بی سوادی دکتر و آیت الله می شود. الان اگر کسانی هستند که لیسانس بیشتر ندارند اما چون پست گرفته اند دکتر خطاب می شوند. عناوین به سن و ریش و عمامه نیست. اصحاب رسانه این شرافت را حفظ کنند.
آیت الله یثربی با انتقاد از کمرنگ شدن اخلاق در جامعه گفت:
وظیفه‌ای که ما داریم انتقال معارف دین به مردم است و مابقی امور در رتبه‌های بعدی قرار می‌گیرد. من در جلسه با خانم‌های مبلغ در جمعه آخر شعبان گفتم که ما قبلا سنتی داشتیم که در هر خانه‌ای هر هفته جلسه‌ای داشتند و یک روحانی مسئله و حدیثی می‌گفت و روضه‌ای می‌خواند. هم انتقال مسائل اولیه به خانواده‌ها بود و هم محل دید و بازدید. الان زنان مسائل اصلی را نمی‌دانند چون یا مسجد نمی‌آیند و یا نمی‌خوانند و روحانیون هم توضیح نمی‌دهند.
برخورد قضایی با دگراندیشان در شان نظام اسلامی نیست
او در پاسخ به سوال یک معلم خبرنگار از بازداشت یکی از معلمان در روزهای اخیر ابراز تاسف کرد و گفت: ما با برخورد قضایی با دگراندیشان هم مخالفیم. هر نوع برخورد اینچنینی در شان نظام اسلامی نیست.
رئیس حوزه علمیه کاشان در پاسخ به این سوال که آیا دخالت مداحان در بحثهای سیاسی را جایز می دانید گفت: ما دخالت هر غیر متخصصی را در غیر حوزه تخصصی اش جایز نمی دانیم.
اختلاس های دولت گذشته واقعا اسباب تاسف و سرافکندگی و شرمساری است
آیت الله یثربی در پاسخ به سوالی درباره اختلاسهای دولت گذشته ؛گفت: واقعا اسباب تاسف و سرافکندگی و شرمساری است. شرایط به گونه‌ای شده که انگار هر کس دستش به هر جایی می‌رسید برمی‌داشت. کسانی را می‌شناسم که سال ۸۴ یا ۸۵ به اینجا می‌آمدند که ما واسطه شویم برای دو میلیون وام. الان خبر می‌رسد که همین‌ها چندین برج در تهران دارند. این گونه افراد هستند که تلاش می‌کنند فردی را برای نمایندگی معرفی کنند تا بتوانند به این فعالیت‌ها ادامه دهند.
او در پاسخ به این سوال که آیا انتظاراتتان از دولت روحانی برآورده شده است توضیح داد: برای قضاوت درباره یک اتفاق سیاسی باید کلان‌نگر باشیم و نسبت به موضوع اشراف داشته باشیم. همین سوالاتی که امروز در جلسه مطرح شد سه سال قبل نمی‌شد آزادانه مطرح کرد. ضمن این که ما نباید به انتخاب خود بسنده کنیم. باید از انتخاب و برنامه‌های دولت حمایت کنیم.
رئیس حوزه علمیه کاشان گفت: در جلسه‌ای که برای والده دکتر ظریف در کاشان داشتیم، ایشان خیلی تشکر کردند و بنده به ایشان گفتم شما از این مردم تشکر کنید و تشکر شما از مردم این است که به دکتر روحانی بگویید بدنه مردمی که به شما رای داده‌اند استحقاق کمک کردن دارند و باید بیش از اینها به آنها توجه کرد. ما سال‌های زیادی را دیده‌ایم و هیچوقت وضعیت جامعه مانند امروز نبوده است. چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب حتی در شرایط سخت جنگ هم اینگونه نبود که در ده سال اخیر اینقدر محتاج و نیازمند دیدیم. ما نباید شعار بدهیم و بگوییم پیشرفت کرده ایم بلکه ببینیم که چه چیزی غنی شد که الان این همه فقیر داریم.