۱۳۸۸ دی ۸, سه‌شنبه

مجاهدین میگویند این افراد در اعدام های 1367 دست داشته اند

بیان دیدگاه »
…..فتوا و دستورشخص خمينی که نوشت:” ازآنجا که منافقين خائن به هيچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هرچه ميگويند از روی حيله و نفاق آنهاست و به اقرارسران آنها از اسلام ارتداد پيدا کرده اند، وباتوجه به محارب بودن آنها درشمال غرب و جنوب کشور با همکاريهای بعث عراق ونيزجاسوسی آنان برای صدام عليه ملت مسلمان ما، باتوجه به ارتباط آنان با استکبارجهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان ازابتدای تشکيل نظام جمهوری اسلامی تاکنون، کسانی که درزندانهای سراسرکشور برسر نفاق خود پافشاری کرده و می کنندمحارب و محکوم به اعدام می باشند و تشخيص موضوع نيز در تهران با رای اکثريت آقايان حجت الاسلام نيری وجناب آقای اشراقی(دادستان تهران) و نماينده ای از وزارت اطلاعات میباشد، اگرچه احتياط دراجماع است ، و همين طور در زندانهای مراکزاستان کشور رای اکثريت آقايان قاضی شرع، دادستان انقلاب و يا داديار و نماينده وزارت اطلاعات لازم الاتباع می باشد، رحم برمحاربين ساده انديشی است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا، از اصول ترديدناپذير نظام اسلامی است، اميدوارم با خشم و کينه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضايت خداوند متعال را جلب نمايند، آقايانی که تشخيص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و ترديد نکنند و سعی کنند “ اشدءعلی الکفار“ باشند۰ترديد درمسائل قضايی اسلام انقلابی ناديده گرفتن خون پاک ومظهرشهدا می باشد۰ والسلام۰ روح الله الموسوی خمينی “ (خاطرات آیت الله منتظری ،به نقل ازنشریه ؛ انقلاب اسلامی درهجرت ، شماره ۵۰۵، تاريخ ۲۵ دسامبر ۲۰۰۰)
برپایه تحقیق يرواند آبراهامانيان: “هيات تهران ، که ازشانزده نفرتشکيل می شد ، شامل نمايندگانی ازسوی شخص امام ، رييس جمهوری ، دادستانی کل ، دادگاه انقلاب ، وزارتخانه دادگستری ، اطلاعات ومديريت زندان اوين و گوهردشت بودند۰سرپرستی هيات برعهده آيت الله اشراقی گذارده شده بود که دو دستيارويژه داشت ، حجت الله نيری(حسینعلی نیری) – وحجت الاسلام مبشری- ( علی مبشری رياست دادگاه انقلاب اسلامی مرکز) درپنج ماه بعدی اين هيات توسط بالگرد از اوين به گوهردشت در رفت و آمد بود ۰ نام اين هيات را“ هيات مرگ“گذارده بودند “( يرواند آبراهامانيان ، اعترافات شکنجه شدگان زندان ها و ابراز ندامت های علنی درايران نوين ، ترجمه : رضا شريفها‌، نشرباران( سوئد)، صفحات ۳۲۹و۳۲۸)

۶ــ محمدی گلپايگانی رئيس دفترخامنه ای رابط رهبری با روحانيون قم وسه قوه وزمانی معاونت وزارت اطلاعات راهم داشت.

۷ – آشيخ ابوالقاسم خزعلی عضو سابق شورای نگهبان وازشاخه فتوا دهنده گان سازمان تروربوده است.

۸ ــ علی مشکينی امام جمعه قم ورئيس مجلس خبرگان بود که به تازگی فوت کرد.

۹ــ عبدالکريم موسوی اردبيلی رئيس ديوان عالی کشور، جانشين محمد بهشتی بود.

۱۰ ــ مهدی ربانی املشی(دادستان کل کشور) بود.

۱۱ــ يوسف صانعی عضو شورای نگهبان بود بعد جايگزين ربانی املشی ودادستان کل کشورمی شود، نامبرده رئيس بنياد ۱۵خرداد که برای سرسلمان رشدی جايزه تعيين کرد

۱۲ــ سيدمحمدموسوی خوئينی ۱۶تير۶۴دادستان کل کشورمی شود . و …. نقش داشته است .

۱۳ــ مرتضی مقتدايی سخنگوی شورای عالی قضايی ورئيس ديوان عدالت بود.

۱۴ــ محمد محمدی گيلانی قاضی القضات وحاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی مرکز بود.

۱۵ــ حجت الاسلام جعفرنيری قايم مقام ريس ديوانعالی کشوروقاضی شرع دادگاههای انقلاب، معاون گيلانی ازسال۶۳تا۶۸ دراين مسند ماند

۱۶ــ آيت الله مهدوی کنی سرپرست کميته انقلاب اسلامی تهران وبنيانگذاردانشگاه امام محمدباق(جامع الصادق) یک موسسه جهت آموزش مشاوران امنيتی واطلاعاتی است .

۱۷ــ هادوی دادستان کل انقلاب دولت موقت بود.

۱۸ــ غلامحسين رهبرپوررياست دادگاه انقلاب اسلامی مرکزازسال۶۸تا۷۸دراين مقام بود

۱۹ ــ علی مبشری رياست دادگاه انقلاب اسلامی مرکز بعدازرهبرپوربه اين مسندرسيد

۲۰ــ حجت السلام محمد نيازی دادستان دادسرای نظامی ورئيس سازمان قضايی نيروهای مسلح (رياست سازمان قضايی نيروهای مسلح بعدازعلی يوسفی دست يافت

۲۱ــ مرتضی الويری عضوهئيت رئيسه مجلس ، بازجووشکنجه گربود.

۲۲ــ مرتضی فهيم کرمانی (حاکم شرع ورئيس دادگاههای کرمان)نماينده مجلس ازکرمان، معاون لاجوردی دراوين بود.

۲۳ـــ علی اکبرناطق نوری وزيرکشور،رئيس مجلس و مسئول اطلاعاتی بيت رهبری است . خامنه ای شبکه ای داشت به نام ” شبکه عیون” که مسئولش ناطق نوری است. ناطق نوری درسال ۵۹ بازجويی علی اکبرگودرزی رهبرفرقان رابه عهده داشت

۲۴ــ عباسعلی آقاعليجانی معروف به شيخ قدرت عليجانی(حاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی قزوين) نماينده مجلس هم بود

۲۵ــ عبدالمجید معاديخواه(وزيرارشاد) شاگرد محمد بهشتی ، نقش حاکم شرع اوین را بازی می کردورياست دادگاه تقی شهرام رابعهده داشت

۲۶ـــ علی اکبرولايتی، وزيرامورخارجه کابينه هاشمی رفسنجانی وی بعنوان وزيرامورخارجه ،گروه های تروررادرسفارتخانه هامستقروبرای تيم های ترورگذرنامه های جعلی صادروسفارتخانه هارامامورخدمت رسانی به آنها می کرد،پرونده همکاری وی درتروردکتر شرفکندی ویارانش دردادگاه میکونوس(برلین)چهره ولایتی را به جهانیان نمایانده است

۲۷ــ حبيب الله عسکراولادی مسلمان ازبنيانگزاران جمعيت موتلفه اسلامی ، وزيربازرگانی دولت ميرحسين موسوی واسدالله عسکراولادی برادرحبيب الله به اتفاق مسئوليت کميته امداد امام نهادی موازی سازمان بهزيستی رابعهده گرفتند. هردوازسردمداران موتلفه وفدائيان اسلام اند ، بخش مالی اقدامات گروههای فشاروحزب الله را اینهادرپیوند با حاجی امانی ها وخاموشی های بازار تامین می کنند

۲۸ــ سرهنگ صيادشيرازی از سرکردگان ارتش بعد از انقلاب و نماینده خمینی بود.

۲۹ــ فتح الله اميدنجف آبادی(حاکم شرع دادگاههای اصفهان)نماينده مجلس ازاصفهان بود.

۳۰ــ محمدعلی حيدری(حاکم شرع نهاوند) بود.

۳۱ ــ غلامحسين نادی(حاکم شرع)نماينده مجلس ازنجف آباد بود.

۳۲ــ عباس شریفی معروف به ابوشريف ،يکی ازپايه گذاران و فرماندهان سپاه بود.

۳۳ــ هاشمی شاهرودی، حاکم شرع ورئيس قوه قضاییه بود.

۳۴ـــ حاجی جوهری فردبانام مستعارمهدوی ازسال۶۰دوباره به مقام رياست زندان ها رسيد

۳۵ ــ صادق خلخالی حاکم شرع وقاتل خلق ترکمن وکردستان بود.

۳۶ــ هادی غفاری نماينده مجلس، بازجو وشکنجه گر بود.

۳۷ــ علی قدوسی ، دادستان کل انقلاب بود.

۳۸ــ سيدحسين موسوی تبریزی(دادستان کل انقلاب)شهريور۶۰بعد ازکشته شدن علی قدوسی بود.

۳۹ــ مجيد قدوسی پسرآيت الله قدوسی سازمانده اعترافات توابين درحسينیه اوين بود.

۴۰ــ محمد محمدی ری شهری، رياست دادگاه انقلاب ارتش وروحانيت ازسال ۵۸تا۶۲ونخستين وزيرسازمان اطلاعات بود.

۴۱ــ ابوالفضل موسوی تبريزی(رياست ديوان عدالت اداری ودادستان کل انقلاب)وجايگزين محمد محمدی ری شهری شد

۴۲ــ علی يونسی با نام مستعارادريسی معاون محمد محمدی ری شهری ازسال۶۳تا۶۸براين مسندبود بعد ازانتصاب علی رازینی به ریاست دادگاه ویژه روحانیت ودادگستری تهران به مقام ریاست سازمان قضایی نیروهای مسلح دست یافتند وبعدا وزیراطلاعات شد

۴۳ــ علی رازينی مدیر کل قضایی استان تهران از دی ۶۳جانشين لاجوردی شد ورياست دادگاههای تهران وسازمان قضايی نيروهای مسلح شد

۴۴ــ محمديزدی (رياست قوه قضائيه)که ازانتخابات سال۶۷ازمجلس اسلامی برکنارماندبه اين مقام رسيد.

۴۵ ــ اتابکی، دادستان انقلاب ارتش بود.

۴۶ ــ شيخ علی فلاحيان رئيس دادگاه ، دادستان ويژه روحانيت ، معاون و مائم مقام وزارت اطلاعات و ۸ سال وزيراطلاعات و بعد درمقام مشاوررهبربودند ۰ بعد نيزکانديد مجلس خبرگان ازخوزستان و مجلس شورای اسلامی ازاصفهان شدند

۴۷ــ احمدجنتی، امام جمعه دراهوازوقاتل دههاوصدها دانشجودراهواز و مقامات عدیده ای در این نظام داشته و دارد.

۴۸ــ محسن رضايی فرمانده وقت سپاه پاسدارا ن وسخنگوی شورای مصلحت نظام است .

۴۹ ــ غلامرضا ملاحسنی، نماينده ولی فقيه و امام جمعه اروميه، قصاب اروميه بوده و است .

۵۰ ــ سيداسدالله لاجوردی (رياست دادستانی انقلاب اسلامی مرکز)ازسالهای ۵۹ تا۶۳معروف به جلاد اوين بود و ترور گردید.

۵۱ ــ محسن رفیقدوست ازپایه گذاران سپاه پاسداران و در دزدی ها زبان زد بوده است .

۵۲ ــ مرتضی اشراقی دربهار ۶۵ به جای رازينی نشست.

۵۳ ــ ابوالقاسم سرحدی زاده رياست شورای سرپرستی زندانها ووزيرکارهم شد

۵۴ ــ جزایری امام جمعه اهوازدراعدام وکشتارسال۶۷حضورداشت ومراقب اجراء صحیح کشتاربود

۵۵ ــ هادی خامنه ای یکی ازبازجویان اوین بوده است . هادی خامنه ای گفت

:” ما کابل ها ی مورد استفاده دربازجویی رابه نزد “امام” برده، ایشان آن هایی راکه شرعی هستند،

تایید کرده اند.”

( ايرج مصداقی ، نه زيستن نه مرگ ، جلد اول ،ص۱۴۵، چاپ اول ۱۳۸۳، ناشر: آلفابت ماکزيماسوئد)

۵۶ ــ محمدغرضی وزيرنفت بعدا وزيرپست وتلگراف وتلفن ، چندی معادن استانداری کردستان بودبعدبه دستورخمينی استاندارخوزستان بود ازاول انقلاب تا امروزدرعمليات تروريستی گوناگونی شرکت داشته است ۰نقش اودرقتل بختيارودرکشتاربرلين ووين آشکارگرديد

۵۷ ــ مرتضی اشراقی (دادستان وقت انقلاب تهران) مشاورحقوقی کنونی بنيادشهيد شد.

۵۸ ــ اخوان آخوندی که نماینده خمینی در سپاه پاسداران گیلان بود

۵۹ــ موسی واعظی ازمسئولان وزارت اطلاعات تهران، سرپرستی زندان را درسال ۶۸ به عهده گرفت

۶۰ــ ناصريان نام اصلی اش حاجی مغيثی مديرداخلی زندان گوهردشت وداديارزندان اوين که زندانیان وبويژه مخالفان وسرموضعی ها رابا شديدترين شيوه ها زيرفشارمی گذاشت ۰ازمامورين اجرايی اعدام هاوکشتار۶۷بود وبه دارآويختن زندانيان حضورفعال داشت۰ اکنون مسئول دايره مبارزه با فساد درخيابان مطهری است

۶۱ــ محمدکچوئی(از۸تير۶۰رياست زندان های دادستانی انقلاب) رسید و ترور گردید.

۶۲ــ حسنی بعدازترورکچويی، به اين مقام رسيد

۶۳ــ حاج داوود لشکری( رئيس ومدیرداخلی زندان گوهردشتاز خوامل کشتار۶۷)

۶۴ــ حاج داوود رحمانی(مسئول قزل حصار) بود.

۶۵ ــ حاج احمد معاون حاج داوودرحمانی درقزل حصار بود.

۶۶ــ حاج ميثم (رئيس زندان اوين و بعدارياست واحد يک قزل حصار)ا زسال ۶۳ تا۶۵را بعدازحاج داوود رحمانی بعهده گرفت وفروشنده آهن آلات بازارتهران بود

۶۷ــ محمد خاموشی مسئول واحد يک قزل حصار بود.

۶۸ــ پيام فضلی نژادازمعاونان سابق سعيدمرتضوی ، معاون اطلاعات ناجا بود.

۶۹ــ حجت اسلام ابراهيم ، رئيس سابق سازمان بازرسی کل کشورومعاون اول قوه قضاييه کشوراسلامی منصوب شد.

۷۰- حاج مجتبی معاون دادستانی لاجوردی ومسئول امنيتی زندان اوين وازقديمی ترين مامورين آنجا بود۰ درزمان لاجوردی دست راست اوبه حساب می آمد۰ بعد ها همچنان ماموريت خود را داشت هرجا که نيازبه شلاق و تنبيه بو، مجتبی هم حاضربود۰ درتابستان۶۷ وکشتارزندانيان وشلاق زدن کمونيست ها فعال بود وبعداازمسئولان وشکنجه گران زندان گوهردشت کرج شد

۷۱ – محمود سالارکيا معاون دادستان تهران سعيد مرتضوی بود.

۷۲- حاج نصيريان

۷۳- عباسعلی عليزاده (رئيس کل دادگستری تهران ورئيس هیات نظارت وبازرسی حفظ حقوق شهروندی )

۷۴- حاج آقا پيشوا سربازجوی سابق شعبه یک وبعدا رئيس سرپرستی زندان اوین بود.

۷۵- حاج سید حسین مرتضوی(اداره زندان گوهردشت بعد به ریاست زندان اوین رسید)

۷۶- مهندس فروتن ( رئيس زندان اوين دوباره به ریاست گوهردشت هم رسید)

۷۷- حاج شکاری رئيس بند جهاد، زندان گوهر دشت بود.

۷۸- حاج صمد

۷۹- محمد علی بشارتی قايم مقام وزارت خارجه علی اکبر ولايتی شدبعدوزيرکشورگرديدویکی ازپایه گذاران سپاه پاسداران بود

۸۰ – بهرام گشتاپو(مسئول دارزدن ها دراوين تابستان ۶۷)

۸۱ – رمضان چوپان شکنجه گراوين بود.

۸۲- محمد کاظم بهرامی ریاست سازمان قضایی نیروهای مسلح را بعهده داشت .

۸۳- فاطمه جباری (پاسداراوین زن خشن و بيرحم) بود.

۸۴ – تیمسارصدرالاسلام مسئول اداره اطلاعات ناجا، معاونت اطلاعات نیروی انتظامی بود.

۸۵ – عباس دوزدوزانی ازپایه گذاران سپاه پاسداران بود.

۸۶ – آیت الله ربانی شیرازی نماینده خمینی درحوادث ویژه استان های کردستان وآذربایجان غربی وعضوفقهای شورای نگهبان شد

۸۷ – صالح (شکنجه گروسرپرست بند ۲۰۹ )

۸۸ – برادرلاجوردی (نماينده دادستانی انقلاب مرکزدرفرودگاه مهرآباد) بود.

۸۹- عربشاهی با نام مستعارمطهری (گرداننده وسربازجوی کميته مرکز) بود.

۹۰- حسن گشتاپو(شکنجه گراوين) بود.

۹۱- سراج الدين موسوی (سرپرست امورکميته های مسلح) بود.

۹۲- حاج فکورنام اصلی اش اکبرکبيری آرانی بازجوی شعبه ی هفت بود ودرسالهای ۶۴و۶۵ به رياست زندان اوين رسيد. فکورهميشه کابلی به دستش پيچيده بود

۹۳- شاه محمدی پاسداربند که ریشی حنا بسته ودندان های طلایی داشت و بد جنس بود

۹۴- پاسداررحيمی (بازجوی زندانيان توده ای واکثريتی و شکنجه گراوين) بود.

۹۵- حاج رضائی (بازجوی زندانيان بهائی واقليت های مذهبی دراوين) بود.

۹۶ – امامی وابسته به انجمن اسلامی يکی ازدانشگاههای آمريکا، سربازجوی شعبه ۲ و۲۱دادستانی اوين ) بود.

۹۷- حاج جواد ( بازجوی پرونده مبارزان شهرستانی دراوين) بود.

۹۸ – جليل حسنی ازپاسداران کميته اروميه وازمحافظان ملا حسنی و الان به تجارت مشغول است

۹۹ – نگهبان صديقه مسئول بند زنان بود.

۱۰۰- سردارپاسدارمحمد رضا نقدی (بازجوو شکنجه گر) وبعدا فرمانده حفاظت واطلاعات نيروهای انتظامی بود.

۱۰۱- حسين الله کرم ازسخنگویان انصارالله بود.

۱۰۲- سعيدامامی معروف به(سعيد اسلامی ) ونام اصلی اش مجتبی قوامی است ، درزمان وزارت فلاحيان به عنوان معاون امنيتی وزارت اطلاعات منصوب شد

۱۰۳- قربانعلی دُری نجف آبادی(حاکم شرع شيراز، اصفهان، قم ووزيراطلاعات بعدی) بود.

۱۰۴- سید حسن شاهچراغی نماینده مجلس ازدامغان، رئيس دفتر دادستانی کل انقلاب بود و ازنزدیکان علی قدوسی بود

۱۰۵ – آخوند زرقندی (حاکم شرع دادگاههای کرج) بود.

۱۰۶- حسين آيت الهی (نماينده خمينی درجهرم) بود.

۱۰۷- موحدی قمی (حاکم شرع دادگاههای استان کرمانشاه) بود.

۱۰۸- کريمی معروف به سه کنج کله( دادستان لاهيجان وشرق گيلان) بود.

۱۰۹- اسعدالهی (رئيس خشن زندان آمل) بود.

۱۱۰- حاج برخورداری طلبه شکنجه گر یکی ازپست ترین ودرعین حال ورزیده ترین شکنجه گران رژیم درآمل بود

علی اکبرپرورش (وزيرآموزش وپرورش) بود.

۱۱۲- احمدمعتمدی ( وزيرپست و تلگراف و تلفن) بود

۱۱۳- نادری (زن پاسدارخشن زندان گوهردشت) بود.

۱۱۴- علی معتمد ازدوستان نزدیک لاجوردی ، بخش خیاطی جهاد زندان گوهردشت را اداره می کرد

۱۱۵- پاسدارحميد يا حامد تُرکه بازجوی شعبه۶ ویژه گروههای چپ وشکنجه گراوين) بود.

۱۱۶- دکتراحمد پورنجاتی ،معاون اسبق وزارت اطلاعات وقایم مقام سازمان صداوسیما به عنوان یک چهره مطلع وموثق فعالیتهای محفل اطلاعاتی بود.

۱۱۷- برادرمسعود(بازجوی اوين)که ” شلوارآمریکایی، کفش نوک تیز و ورنی می پوشید. قوی جثه و خیلی مغرورولاتی حرف می زد”( درراهروهای خون، یادداشتهای زندان (۲) ،سازمان اتحاد فداییان خلق ایران ، در۵۰ صفحه ،پاییز۱۳۷۷)

۱۱۸- برادررحيم(بازجوی اوين) بود.

۱۱۹- آخوندرحمانی رييس عقيدتی – سياسی نيروهای انتظامی بود.

۱۲۰- حاجی رضا( رئيس پاسداران اوين) بود.

۱۲۱- سيد مجيد( عهده دارمصاحبه درحسينيه اوين) بود.

۱۲۲- سعيده(مسئول بند ۲۰۹ زنان گوهردشت) بود.

۱۲۳- نگهبان لکاته ای به نام بختياری زن نگهبان و شکنجه گربخش زنان گوهردشت ازهیچ جنایتی علیه زندانیان مضایقه نمی کرد

۱۲۴- اصغرپوررئيس زندان قزل حصارسال ۱۳۷۲ بود.

۱۲۵- حمید شریفی رئيس موسسه تنظیم ونشرآثارخمینی از عوامل وابسته به سعید مرتضوی است

۱۲۶- یوسف کلاهدوزازپایه گذاران سپاه پاسداران بود.

۱۲۷- معلمی رابط سپاه با زندان عادل آباد شيرازويکی ازدرنده خوترين اعضاء دادستانی شيراز۱۲۸

۱۲۸- سید مرتضی نبوی مدیر روزنامه رسالت ازعوامل اطلاعاتی مرتبط به سعید مرتضوی ،پشتوانه مالی حزب الله را به همراه باهنر وبادامچیان وعسکراولادی تامین می کردند

۱۲۹- روح الله حسينيان (خسرو خوبان) ازسوی دوستان قديمش درحوزه(روحی)خطاب می شد، عضوهيات منصفه دادگاه ويژه روحانيت وازهمپالگی های حسین شریعتمداری درکیهان بوده است .

۱۳۰- مهندس صدرالاسلام معاون اطلاعات نيروی انتظامی را بعهده داشت.

۱۳۱- مهندس کلانتری مديرکل اداره اطلاعات نيروی انتظامی بود.

۱۳۲– شورجه فرمانده جوخه های اعدام و دستيارخلخالی که بيش از۵۰۰ را اعدام کرد.

۱۳۳- ــ موحدی کرمانی رابط رهيری با سپاه پاسداران۰ مسئول ايدئولوژيک سپاه پاسداران را داشت.

۱۳۴- قاسم شکنجه گر وبازجوهای معروف شعبه ۶ مخصوص گروههاوسازمانهای موسوم به” کمونيست های محارب“ بود ، چندين نفررا درحين بازجويی به قتل رسانده است

۱۳۵- رشيد جلالی جعفری ، معاون امنيتی وانتظامی وزيرکشورمعاون وزيراطلاعات بود.

۱۳۶- هاشم علوی معاون امنيت وزارت اطلاعات بود.

۱۳۷- برادرمصطفی،نگهبان زندان اوین که تکیه کلامش ” ایجاب مزاحمت نکنید” بود ودرمیان بچه ها به ” برادر ایجاب” معروف بود

۱۳۸- مقدم معاون فرهنگی نيروی انتظامی بود.

۱۳۹- جدی مديرکل سياسی وزارت اطلاعات بود.

۱۴۰- سرتيب پاسداربحرينی معاون اداره اطلاعات بود.

۱۴۱- قاضی مظاهری رييس دادگاه اصفهان بود.

۱۴۲- مرتضی شاه مرادی بازجوبعدابه سمت بازپرسی رسيد

۱۴۳- پاسداربوذری معروف به سرگرد سعدحداد که هميشه مانند کماندوهالباس می پوشيد

پاسدارجانثاری مسئول بندزنان و پاسداری رزل دراصفهان بود.

۱۴۵- کاظمی مامورجوخه اعدام اصفهان بود.

۱۴۶- پاسداردايی جليل ،محافظ ویژه اسدالله لاجوردی، بعدها مسئول اعدام زندانيان سياسی زندان اوين گرديد

۱۴۶- پاسدارصادقی شکنجه گر زندان دستگرد بود.

۱۴۷- پاسدارعباسی شکنجه گر زندان دستگرد بود.

۱۴۸- پاسدارفلاحی شکنجه گرزندان دستگرد بود.

۱۴۹- پاسدارابوذرشکنجه گر زندان دستگرد بود.

۱۵۰- پاسدارفرزانه معروف به گشتاپو بود.

۱۵۱- پاسدارزهرا معروف به چماقدار بود.

۱۵۲- پاسدارصفا معروف به جغدشوم بود.

۱۵۳- پاسدارنجمه معروف به جلاد مسئول بازداشتگاه سيد علی خان واقع در کمال اسماعیل اصفهان بود .

۱۵۴- ناصراحمدی مسئول شعبه ۵ درآن زمان شعبه حزب توده وسازمان اکثريت بود.

۱۵۵- رضا فروزان صاحب سونای زعفرانیه وازعوامل باند سعید امامی بود.

۱۵۶- حاج آقا سعید پاسدارنگهبان اوین بود.

۱۵۷ــ دزفولی دادیار زندان قزلحصار بود.

۱۵۸ـ ایران فر، شکنجه گرومسئول امورفرهنگی ومعاون دایره ی اجرایی احکام درزندان گوهردشت ره بعهده داشت .

۱۵۹ـــ بصیرت مسئول کلاسهای آموزشی اوین بود.

۱۶۰ ــ مجید انصاری درسال ۶۳ به عنوان نماينده ی شورای عالی قضايی به زندان هاراه يافت ودرسال ۶۴ به رياست سازمان زندان هابرگزيده شد

۱۶۱ ــ یوسفی نگهبان زندان اوین بود.

۱۶۲- موسوی مسئول آموزش ایدیولوژیگ زندانهای دادستانی دراوین ،قزلحصار،گوهردشت که ازجهاد سازندکی زنجان به درخواست خودش به بخش آموزش زندان اوین منتقل شد ، صاحب کتابی با عنوان: ” ۲۰۰تناقض ازمارکسیسم” بود.

۱۶۳ــ سید مجید پورسیف درسمت منشی” قاضی حداد” درشعبه۲۶دادگاه انقلاب اسلامی تهران. نامبرده اکنون به شعبه اجرایی احکام مجتمع قضایی ” میرداماد” منتقل گردید

۱۶۴ــ رحیم پورازغدی ازشکنجه گران وبازجویان مخوف دهه۱۳۶۰،اکنون عضو” شورای عالی انقلاب فرهنکی” است

۱۶۵- اکبرشرفی ازعوامل حسین الله کرم وازاعضاء نوپو، نیروی ویژه سپاه پاسداران بود.

۱۶۶ – پورمحمدی نماينده وزارت اطلاعات دراوين بود.

۱۶۷- حاج سعيد مرتضوی داديارزندان اوين بود.

۱۶۸- پاسدارگوهری ۱۶۹- فريده استکی قاچاقچی بين المللی زندانبان بود.

۱۷۰- پاسدارامينی درآسايشگاه اوين بود.

۱۷۱- عباسی معاون داديار ناصری بود.

۱۷۲- رحيمی مسئول بند زنان بود.

۱۷۳- عباس شمس ازقصابان قزل حصارکرج درسالهای ۱۳۶۱ بود” عباس شمسی ، مصطفی ومرتضی پاسدارانی بودند که چهل زن وکودک را دردهکده ای درکردستان درجریان جنگ نابرابرارتش و سپاه با حزب دمکرات وکومله به گروگان گرفته بودند . به دستورعباس ، همه چهل نفررا به رگبار بسته بودن. …” (کابوس بلندتيزدندان ويراستار: بهروزشيدا ، ص۱۵۰و ۱۵۱ ناشرباران استکهلم سال ۱۳۸۲)

۱۷۴- فروتن رئيس زندان بود.

۱۷۵- پاسدارمحمدی ….

۱۷۶- پاسدارجباری …..

۱۷۷- پاسدارصادقی پای ثابت شکنجه در زندان اوين بود.

۱۷۸- طيبه شکنجه گرورابط با حاجی درقزل حصاربود.

۱۷۹- فرزانه نيزدستيارحاجی درقزل حصار بود.

۱۸۰ – قاسم يکی ازبازجويان معروف شعبه۶ مخصوص گروههاوسازمانهای موسوم به” کمونيست های محارب“ بود .

۱۸۱- مجتبی حلوائی معاون رئيس زندان و بازجوومسئول اعدام ها دراوين بود.

روح الله بازجوی شعبه ۶ اوين باافتخاربرای ترساندن زندانی مي گفت : “ما دراين رژيم مارخورده ايم وافعی شده ايم“( گفتگو های زندان شماره۳،ص۳۴)

۱۸۳ــ حسين مويدعابدی بازجوورئيس زندان انزلی بود.

۱۸۴ــ بلندکيش ازعوامل کشتاروسرکوب قيام دوروزه صيادان درروزهای ۲۳ و۲۴مهر ۱۳۵۸درشهرانزلی بود، نامبرده (بلند کيش) درسال ۱۳۶۲ به فرماندهی سپاه منطقه سه گيلان ومازندران ارتقاء مقام يافت!

۱۸۵- کوشا دادستان زندان انزلی وغرب گیلان بود.

۱۸۶- قتيل زاد حاکم شرع انزلی بعدها رئيس کل دادگستری گيلان شد.

۱۸۷ــ پاسداراحمددنيامالی ، اکنون معاون وزيرراه ومسئول کل اداره بنادروکشتيرانی است.

۱۸۸ــ صادقی پاسداروبازجوی زندان انزلی بود.

۱۸۹ ــ خوشه چين سرنگهبان زندان بود.

۱۹۰ــ جوادميری اززندانبانان ونگهبانانی بود که خوی آزارزندانيان درتمام وجوداوسرشته بود .

۱۹۱ــ يوسفی بازجوی زندان انزلی بود.

۱۹۲ ــ علی يکتا دوست بازجوويکی ازمسئولين زندان انزلی بود.

۱۹۳ ــ احسانی وحشی ترين شکنجه گرزندان چالوس وبرای همه زندانيان چهره ی منفوربود.

۱۹۴ ــ جعفرپوررزازمسئولین تيم عملياتی برای دستگيری فعالين سياسی ،بعدا مسئول زندان شده بودوتلاش می کردبابرخوردهای فاشيستی ، کاريکاتوری ازحاج داوودتبديل شود

۱۹۵ــ داوودی نگهبان وپاسدارزندان انزلیبود.

۱۹۶ــ عزيزرامش مسئول بندقزل حصار بود.

۹۷ ــ رضا نگهبان زندان چالوس بود.

۱۹۸ ــ ميرزايی ازنگهبانان لنگرودورودسرويکی اززندانبانان وشکنجه گران زندان رشت بود.

۱۹۹ ــ موسوی مسئول بخش تواب سازی و ايدئولوژيک بندانفرادی بود.

۲۰۰ــ رمضان کشاورزيکی ازنگهبان ها، تنهااستعدادش آزارزندانيان بود.

۲۰۱ ــ ابراهيم فلاحيان ازنزديکان فلاحيان دروزارت اطلاعات ودربخش اقتصادی کار مي کردند .

۲۰۲ ــ اسماعيلی ازنگهبان های صومعه سرا، جثه ی کوچکی داشت وازهمه نگهبان ها بدجنس تربود

۲۰۳ ــ احمدی رئيس جديدزندان بود۰ وی داديارسابق دادگاه ارتش رشت بودبعدهابه دليل دزدی وفروش جيره موادبهداشتی زندان دستگيروبرکنارشد ۲۰۴ــ دمياررئيس زندان لاهيجان بعدا به رياست سازمان زندان های گيلان منصوب شد، وی همواره ادای صوفيان را درمی آورد

۲۰۵ــ مصباح که پيشترکارمندآگاهی بودبه عنوان معاون زندان معرفی شدند

۲۰۶ــ زارع به عنوان يکی ازمسئولين سپاه فومن و صومعه سرا، نقش بسزايی درسرکوب وکشتارنيروهای انقلابی درسالهای ۶۰و۱۳۶۱ ايفاءکرده است ۰ نامبرده معاون انتظامی سازمان زندان های استان گيلان هم بود زارع “ازتابستان سال ۶۰ به صورت مستقيم بازندانيان فومن وصومعه سرا درگيربودودراعدام زندانيان وشليک تيرخلاص به شقيقه ی آن ها مهره ای انگشت نمابود“ (احمد موسوی ، شب بخير رفيق ، صفحات ۲۶۴و۲۶۵،چاپ اول ، نشر باران سوئد )

۲۰۷ ــ مسرورمعاون دادستانی وازبازجويان شهرستان انزلی بود

۲۰۸ ــ محمد سياه پست ترين زندانبان بازداشتگاه رشت بودوبه اشکال مختلف زندانيان راآزارمی داد ، سيه چرده و ژوليده بود۰ يک چشمش هم کمی چپ بود

۲۰۹- علی سرنگهبان بندبود، بعدها معاون رئيس زندان رشت شد .

۲۱۰ – کلاهدوز

۲۱۱– صالح سربازجوی بند۲۰۹ دربرخوردش با زندانیان خوف انگیزبود.

۲۱۲- صبحی(مرتضی صالحی) ازمهرماه سال۶۱ رئيس زندان گوهردشت بود.

۲۱۳- علی ربيعی (عباد) مشاوررئيس جمهوری خاتمی درامورامنيت ملی ومعاون دبيرشورايعالی امنيت، مديرمسئول روزنامه کاروگارگر بود.

محسن رفيق دوست عضو مرکزيت موتلفه ، رياست بنياد مستضعفان وجانبازان را بعهده داشت.

۲۱۵- اسدالله بادامچيان ازهيات اصفهانی ها واز پايه گذاران موتلفه اسلامی بوده است .

۲۱۶ – محسن سازگارا ، هيات موسس وعضويت درشورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی( ماجرای اطلاعیه۱۰ماده ای دادستانی یکی ازطرح های بهزاد نبوی ودستیارش محسن سازگارا دربهمن۱۳۵۹برای پایه ریزی سرکوب گسترده نیروهای مترقی وانقلابی بود …” (ايرج مصداقی ، نه زيستن نه مرگ ، جلد اول ،ص۲۸ ناشر: آلفابت ماکزيما چاپ اول ۱۳۸۳سوئد

۲۱۷- شفيعی مديرکل دانشجويی وزارت اطلاعات، معاون حفاظت و معاونت مردمی بود.

۲۱۸- کميل کاوه طلبه جوان ، رهبرانصارحزب الله دراصفهان بود.

۲۱۹- عبدالحميدمحتشم مديرمسئول ارگان انصارالله بود.

۲۲۰- مهدی نصيری حرب الله ازمجله زن روز به اتاق مديريت روزنامه کيهان پا گذاشت.

۲۲۱- مصطفی تاج زاده ازبنيانگذاران کميته های انقلاب اسلامی بود.

۲۲۲- محسن آرمين ازبنيانگذاران کميته های انقلاب اسلامی تا سخنگويی سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی

۲۲۳- عليرضا علوی تبارازعضويت درسپاه پاسداران تاسایرمقامات در دوره های مختلف کارکرد داشت.

۲۲۴- سعيد حجاريان يا (جهانگيرصالح پور( ازمهندسین اطلاعاتی واصلاحات ومشاوررئيس جمهورمحمد خاتمی بود.

۲۲۵- امين زاده معاون وزيرامورخارجه بود.

۲۲۶- بهرامی نهاوندی ياهمدانی ازقضات سازمان مسلح قضايی بود.

۲۲۷ – خزاعی رئيس دفتر وزيراطلاعات وازمعاونان فلاحيان ، قبلا مسئول اطلاعات شهر قم بود

۲۲۸- آزاد معاون امنيتی وزارت اطلاعات بود.

۲۲۹ – عباد معاون پارلمانی وزارت اطلاعات که پيش ازآن مديرکل اطلاعات آذربايجان غربی بود

۲۳۰- تهرانی معاون پارلمانی وزيراطلاعات بود.

۲۳۱- حميدسرمدی، معاونت امنيت وزارت اطلاعات، وی پيشتردربخش مربوط به امورپاکستان وافغانستان کارمی کردوالان سفيرايران درتاجيکستان است

۲۳۲- تاجيک معاونت آموزشی وزارت اطلاعات بود.

۲۳۳- آقای خليل ازسيستان وبلوچستان به معاونت ضدجاسوسی گماشته شد .

۲۳۴- عباس سليمی نمين مديرمسئول سابق کيهان هوايی ومدیرروزنامه تهران تایمزازدوستان نزدیک فلاحیان ، سعید امامی وازاعضاء شبکه خبررسانی ومحفل رسانه ای وزارت اطلاعات دردوران فلاحیان بود.هم اکنون د رخدمت دفترویژه تحقیقات اطلاعات سپاه پاسداران است که ریاست آنرا حسین شریعتمداری مدیرفعلی کیهان به عهده دارد.

۲۳۵ – حجت السلام پروازی او می گويد : “هرکه خائن شود اورا می زنيم ” ( محمد قوچانی ، پدرخوانده و چپ های جوان ، نشرنی ، چاپ دوم سال ۷۹ ، ص ۷۱)

۲۳۶ – سيد مصطفی کاظمی (موسوی) شيرازی اززمان شکل گيری اطلاعات سپاه درآن بود۰ بعدمديراداره کل اطلاعات دراستان فارس شد، بعدا درزمان وزارت قربانعلی دُری نجف آبادی درجايگاه جانشين معاون امنيت منصوب شدند

۲۳۷- مصطفی پورمحمدی دادستان انقلاب اسلامی خوزستان ، بندرعباس ، کرمانشاه ومشهدازسالهای ۵۸ تا ۶۵ ، رئيس اطلاعات خارجی ازسال ۶۵ تا ۷۸،مشاوررياست دفترومديرگروه سياسی واجتماعی مقام رهبری ازسال ۸۱ تاکنون ، استاد دانشگاه امام صادق ازسال ۷۹ تا به اکنون ، معاون وجانشين وزيراطلاعات ازسال ۶۶ تا ۷۸ ، نماينده ری شهری وزير وقت اطلاعات و يکی از مجريان قتل عام زندانيان سياسی درسال ۶۷ بود، پور محمدی معاونت بخش خارجی وزارت اطلاعات را دردوران علی فلاحيان وقربانعلی دُری نجف آبادی در اوايل دهه ۷۰ را به عهده داشت و در دوران دری نجف آبادی نيز همچنان مرد دوم وزارت اطلاعات بود سپس به عنوان يکی ازمسئولان دفتر ويژه اطلاعات وامنيت خامنه ای منصوب شد.

۲۳۸- ميرعباد مسئوليت دادگاههای انقلاب درشهرگرگان رابعهده داشت وبه تندی وسختگيری شهرت داشت.

۲۳۹- مرتضی حقانی کارگزارسعيدامامی درقتل های زنجيره ای بود.

۲۴۰ – نظرعلی کريمی ازمسئولان اطلاعات شهرستان گرگان بود.

۲۴۱- مظفرحسينی چهره مرموز پرونده جنايات گرگان در زمان فلاحيان وسعيد امامی بود.

۲۴۲ – رضاايئجی درقتل فرزين مقصودلووشبنم حسين درگرگان دست داشتند .

۲۴۳ – موحد فرمانده سابق سپاه درمشهد بود.

۲۴۴- جوادآزاده از معاونان دری نجف آبادی و مهره بدنام دروزارت اطلاعات بود

۲۴۵- مهردادعليخانی ازنزديکان سعيد امامی بود.

۲۴۶- احمدشيخا(احمدنياکان) ازسربازجويان وزارت اطلاعات بود.

۲۴۷- علی محمدی رئيس کميته تبليغات و اطلاع رسانی شورای عالی امنيت ملی بود.

۲۴۸- سرفرازمعاون علی لاريجانی مديرعامل صدا وسيما و کارگردان فيم بازجويی ها بود.

۲۴۹- مرتضی قبه معروف به رضا اصفهانی رئيس دقترسعيد امامی بود.

۲۵۰- محی الدين انواری از پايه گذاران موتلفه اسلامی وظيفه تائيد مشروعيت اقدامات ضد رژيم جمعيت موتلفه را بعهده داشت.

۲۵۱- حجت الاسلام عاملی ( عامری ) ازمسئولان سازمان قضايی نيروهای مسلح بود .

۲۵۲- قوام ازبازجويان وزارت اطلاعات بود.

۲۵۳- قاسمعلی نصيری پورمعروف به قاسم مرشدی بود.

۲۵۴- محمد رضا سليمی معروف به محمد صداقت بود.

۲۵۵- مهدی پرورده موسوم به مجيدی بود.

۲۵۶- کريم اسد زاده معروف به امين بود.

۲۵۷- خسروقنبری معروف به تهرانی بود.

۲۵۸- احمد وحيدی ازياران حلقه امنيتی فلاحيان بودند

۲۵۹- غيوری ازباندهای مالی فلاحيان بود.

۲۶۰- حسين صفاری دراطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات کارمی کردودردرگيريهای خارج ازکشورشرکت داشت.

۲۶۱- حسن محمدی مدير کل وزارت اطلاعات درزمان فلاحيان بود.

۲۶۲- حسين موسويان سفيروقت ايران درآلمان درشبکه ترورخارج ازکشوردست داشته است.

۲۶۳- محمدحسن قاتل تيم تروردکتررضا مظلومان ، به ايران برمی گرددمدتی به وزارت اطلاعات رشت فرستاده می شود، چندی بعدبه عنوان فردی ناراضی پناهنده می شود.

۲۶۴- حاج حسين معصومی شوهرخواهرفلاحيان دريکی از ماموريت های خارجی زخم برداشته ولی به ايران برمی گرددوازعوامل مالی وزارت اطلاعات بوده است.

۲۶۵- حاج حسين فلاحيان برادرشيخ علی فلاحيان، مدتی در وزارت اطلاعات مسئول دفتر فلاحيان بوددر بازرسی نيروی انتظامی درکميته انقلاب نيزنقش داشت.

۲۶۶ــ خسروبراتی در تمام قتل های زنجيره ای حضورداشت۰ راننده اتوبوس قتل ۲۱تن ازنويسنده گان به طرف ارمنستان بود.

۲۶۷ ــ خسرو تهرانی معاونت اطلاعات وتحقيقات نخست وزيری و ری شهری بود.

۲۶۸ ــ محمدعراقی سرپرستی گروههای متعلق به نهضتهای اسلامی خارج ازکشورومسئول فعاليتهای تروريستی درسازمان تبليغات اسلامی بعهده داشت.

۲۶۹ ــ مهدی خزعلی فرزند آشیخ ابوالقاسم خزعلی مدیرموسسه انتشاراتی حیان درزدوبند با شبکه ترورومافیا ۲۷۰- اسعدالهی رئيس زندان آمل بود.

۲۷۱ ــ هاشم علوی معاون امنیت وزارت اطلاعات بود.

۲۷۲- سرتیپ پاسدار بحرینی معاون اداره اطلاعات بود.

۲۷۳- مهندس صدرالسلام معاون اطلاعات نیروهای انتظامی بود.

۲۷۴ – مهندس کلانتری مدیر کل اداره اطلاعات نیروی انتظامی بود.

۲۷۵- حجت الاسلام رحمانی رئيس عقیدتی وسیاسی نیروهای انتظامی بود.

۲۷۶ سيدمحمود محتشمی ازرهبری حزب الله لبنان ، وزيرکشور، نماينده مجلس هم شد.

۲۲۷ – کاظم جلالی مخبر کمسيون امنيت ملی و سياست خارجی بود.

۲۷۸ــ علی حسین پناه مسئولتهیه بولتن ها ی محرمانه سپاه وازعوامل امنیتی است.

۲۷۹ ــ حسین زاده مسئول داخلی اوین بود.

۲۸۰ ــ پاسدارمحمد صادقی ازگوهردشت بود.

۲۸۱ ـــ اسماعيل شوشتری نماينده مجلس درسال ۶۴ به رياست سازمان زندان ها برگزيده شد۰ بعدا درزمان رفسنجانی به وزارت دادگستری رسيد.

۲۸۲ ــ رضاروزان با نام مستعارموسوی اززندان فومن به انزلی منتقل شدوجای حسين عابدی و يوسفی راگرفته بود۰ رضاروزان سربازجووخودرابالاترين مسئول زندان درانزلی می دانست وازهمان آغازسياست های فاشيستی خودرانشان داد.

۲۸۳ ــ محمدخاموشی مسئول واحد يک قزل حصار بود.

۲۸۴ ــ انصاری معاون ميثم، رياست واحد يک قزلحصاررا بعهده داشت.

۲۸۵ ــ حسين زاده شوهرخواهر محمد کچويی که درزندان شاه به “آقای بيگناه “ معروف بود، مديريت داخلی اوين را بعهده داشت.

۲۸۶ــ مرتضی صالحی با نام مستعارصبحی رياست گوهردشت را درسالهای ۶۱و۶۳ بعهده داشت و ميرمحمدی هم معاون ايشان بود.

۲۸۷ ــ بازجوحاج آقا صفايی “ صفايی يک وحشی تمام عياربود که ازصافی عبورکرده بود“ ( کتايون آذرلی ، مصلوب ، ص ۱۰۸)

۲۸۸ــ حاج آقا کرباسی بازجوی زندان مشهد

۲۸۹ ــ اسماعيل افتخاری معروف به “ اسی تيغ کش “ مسئول گروه ضربت کميته ی منطقه ۱۲، اسماعيل قبل ازانقلاب وسقوط شاه يکی ازباج گيرهای منطقه جمشيد تهران بود۰اسماعيل بد دليل کارهای خلاف درسال ۷۷ دستگيرشدوبه زندان افتاد. “اسماعيل درخلال دادگاهش مدعی شد که ۶ هزارنفررا دستگيروروانه زندان ها کرده است ( ايرج مصداقی خاطرات زندان ، نه زيستن ونه مرگ جلد اول ، ص ۱۷ )

۳۰۰ ــ اکبرخوش کوش قبل ازانقلاب درمحله نازی آباد تهران مورد سوء استفاده های جنسی زيادی قرارگرفته بود و به همين دليل به “ اکبرخوش گوشت“ معروف بود۰ اکبردرسيستم سرکوب رژيم به پاس خدماتی که کرده بود ،ارتقاء يافت و به سمت مشاورعملياتی وزيراطلاعات دردوران فلاحيان و بعد ازآن رسيد(ایرج مصداقی ، ماخذ پیشین، صفحه۱۷)

۳۰۱ ــ صالح سربازجوی بند ۲۰۹ زندان اوين بود.

۳۰۲ ــ طباطبايی بازجوی زندان اوين بود.

۳۰۳ ــ بصيرت مسئول کلاسهای آموزشی زندان اوين بود.

۳۰۴ ــ پاسدارايمانی …..

۳۰۵ ــ پاسدارزن ساداتی ….

۳۰۶ــ مرتضی بختياری رئيس سازمان زندان ها و اقدامات تامينی وتربيتی ايران بود.

۳۰۷ ــ خانم اکبری مسئول بخش انفرادی زنان بود که بعد ها مسئول تمام بخشهای زنان شد ۰ “خشک وبداخم، نگاهش کينه توزوزهرآگين بود“ (حقيقت ساده جلد ۳ ، ص ۱۸۱ )

۳۰۸ــ عرب داديارناظرزندان قزل حصار بود.

۳۰۹ ــ حاج محمودافسرنگهبان زندان قزل حصار بود.

۳۱۰ ــ عباس فتوت يکی ازسرشيفت های پاسداران زندان اوين بود.

۳۱۱ ــ مجيد تبريزی مديرداخلی زندان گوهردشت بود.

۳۱۲ ــ حسن آيت عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی ونماينده اولين دوره مجلس اسلامی وسازمانده اغلب تحرکات درسالهای اول انقلاب بود.

۳۱۳ ــ عباس عبدی يکی ازاشغال کننده گان سفارت آمريکادرتهران ، همکاردردادستان انقلاب اسلامی ، ازدست اندرکاران مرکزمطالعات استراتژيک بوده است.

۳۱۴ــ جمال کريمی راد، دادياردادسرای عمومی وانقلاب به مدت ۲۵ سال، دادستان عمومی کردستان ، رئيس دادگاه حقوقی يک زنجان ورئيس دادگاه انقلاب ودادگاه اصل ۴۹ دراستان قزوين ، مدير کل تعزيرات حکومتی استان قزوين ، سخنگوی قوه قضاييه ازسال ۱۳۸۲ تاکنون بوده است .

۳۱۵ ــ آزادمعاون پارلمانی وزيراطلاعات بود.

۳۱۶ ــ منوچهرمتکی دردهه ۱۳۶۰سفيرجمهوری اسلامی درترکيه ، طراح درسازماندهی عمليات تروريستی درخارج از کشور۰ ايشان تعيلم تروريستهای خارجی برعهده داشته است.

۳۱۷ ــ سيما مسئول بندزنان سپاه پاسداران بود.

۳۱۸ ــ رحيمی پاسدارزن مسئول بندزنان ۲۱۶اوين بود.

۳۱۹ ــ مصطفی محمد نجار، عضويت درسپاه، حضوردرکردستان ودرگيری منطقه نقده، مسئول تعاون کل سپاه، مسئول منطقه خاورميانه درسپاه ، حضوردروزارت سپاه درسال ۱۳۶۴ ، قايم مقام گروه جنگ افروزوزارت سپاه بود.

۳۲۰ــ قدوسی پاسدارمسئول گرفتن مصاحبه اززندانيان زندان اوين بود.

۳۲۱ ــ نصرت خوفناک را ميثم به عنوان مسئول بندقزلحصارقرارداده بودندونصرت “استوارارتش بودکه دوستش زن خودرا به اومی سپاردوبه مسافرت می رود۰ اوبه زن دوستش تجاوزکرده وپستان هايش رابريده وبه قتل رسانده بود“ (گفتگوهای زندان شماره ۲، ويژه سرکوب، اختناق وزندان های تهران ، ص ۶۳)

۳۲۲ ــ ريش قرمزازپاسداران لنگرودورودسروازنگهبانان وشکنجه گران زندان رشت بود “ وحشی گری اش سبب شده بود ، پس ازمدت کمی جايگاه خاصی نزد عبدالهی ـــ رئيس زندان رشت ــ پيداکرد (احمدموسوی ، شب بخيررفيق ، ص ۲۲۶ چاپ اول ، نشرباران سوئد)

۳۲۳ ـــ محمدحسين صفارهرندی ، جانشين فرماندهی سپاه منطقه ۶ کشوری درسالهای ۵۹ تا۶۴ ، جانشين وسپس مسئول دفترسياسی سپاه ، معاون مديرمسئول وسردبيرروزنامه کيهان، عضوشورای تعيين خط مشی خبرگزاری جمهوری اسلامی بود.

۳۲۴ ــ مصباح بعدازاعدام های تابستان ۶۷ درزندان رشت به عنوان معاون زندان معرفی شد۰اوکارمنداداره آگاهی بود.

۳۲۵ ــ آيت الله توسلی رئيس دفترخمينی وعضومجمع تشخيص مصلحت نظام وکارگزار خمينی درسالهای حيات ايشان بود.

۳۲۶ ـــ سرتيب پاسداررمضانی چندی رئيس گذرنامه شد.

۳۲۷ ــ نصيرپورخبرگزاری جمهوری اسلامی رابعدازخرازی اداره می کرد.

۳۲۸ــ فاضل لنکرانی ازهئيت مشاوران مذهبی که احکام قتل هاراتهيه می کنند.

۳۲۹ـــ منيرالدين شيرازی ( روحانی) نماينده رهبردرنيروهای ويژه ترورونيزازسری مشاوران مذهبی که احکام قتل هاراتهيه وبه ذوالقدرابلاغ می کنند.

۳۳۰ ــ محمدتقی ذوالقدرازفرماندهان ضد شورش وواحدهای ترورخيابانی بوده است .

۳۳۱ ـــ رحيم صفوی ازفرماندهان سپاه پاسداران وعضوسازمان تروروسرکوب بوده است .

۳۳۲ ـــ فرهادنظری ازفرمانده هان ضدشورش وواحدهای ترور(که درحادثه کوی دانشگاه دست داشت) وازفرماندهان نيروی زمينی بود.

۳۳۳ ــــ عبدالهی بانام مستعارمحتشم فرمانده ثارالله بود.

۳۳۴ ـــ علي اکبری ازمسئولان بلندپايه وزارت اطلاعات وعضوسازمان تروروسرکوب بود.

۳۳۵ ـــ کوسه چی فرمانده بسيج بوده است .

۳۳۶ ـــ پورقنادمعاون پورمحمدی دربخش اطاعات خارجی وزارت اطلاعات وازمسئولان بلندپايه اين وزارتخانه و وعضوسازمان تروو بوده است .

۳۳۷ ـــ سليم آبادی فرمانده ثارالله بود.

۳۳۸ ـــ حيدرزاده فرمانده ثارالله بود.

۳۳۹ ــــ محمدايمانی مقاله نويس کيهان و ازياران حسينيان وحسين شريعتمداری ودرشاخه سرکوب اند.

۳۴۰ ــــ کوهکی مديرنشريه صبح و ازاصحاب سرکوب و امدادهای غيبی بوده است !

۳۴۱ ــــ مسيح مهاجری سرپرست ومديرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی ، نماينده ولی فقيه وعضوهيات منصفه دادگاه ويژه روحانيت بود.

۳۴۲ ــــ اشک تلخ ازسری فرماندهی انصار حزب الله بود.

۳۴۳ ـــ بابائيان ازفرماندهان انصارحزب الله بود.

۳۴۴ ــــ ذوالنورازفرماندهان انصارحزب الله بود.

۳۳۵ ـــ نکودهی از فعالين ستادامربه معروف ونهی ازمنکربود.

۳۳۶ ــــ ابراهيم رازينی ازفعالين ستادامربه معروف ونهی ازمنکر بود.

۳۳۷ ــــ فردوسی پورازفعالين سازمان قضايی نيروهای مسلح بود.

۳۳۸ ــــ احمدوحيدی رئيس اطلاعات سپاه پاسداران بود.

۳۳۹ ــــ زرگررئيس ستاد امربه معروف ونهی ازمنکرب.د.

۳۴۰ ـــ نمازی رابط خامنه ای بالشکرهای۱۰تا۲۷سپاه پاسداران بوده است.

۳۴۱ ـــ حسين نجات فرمانده ثارالله بود.

۳۴۲ ـــ احمدی عامل جنايت کوی دانشگاه بوده است .

۳۴۳ ــــ حسن پورصالحی ازعوامل حزب الله مسجدشهدا

۳۴۴ ــــ علی فضلی فرمانده بسيج بود.

۳۴۵ ـــ علی کوثری فرمانده بسيج بود.

۳۴۶ ـــ اکبرنوجوان ازحزب الله مسجد شهدای بوده است

۳۴۷ ـــ معزی مسئول فرهنگی بيت رهبری ورابط خامنه ای باشاخه تبليغات سازمان ترورونماينده خامنه ای دروين بود.

۳۴۸ ـــ محمودژوليده ازعوامل فرماندهی سپاه ذوالقدر بود.

۳۴۹ ـــ شريعتی فرمانده لشکر۳۱عاشورا بود.

۳۵۰ ـــ نواب دامادمصباح يزدی از اعضاء هيات منصفه دادگاه ويژه روحانيت ورئيس سازمان تبليغات اسلامی ودرخدمت سازمان تروراست.

۳۵۱ ـــ ملکه يزدی دختر محمديزدی مسئول زنان قوه قضاييه بوده است .

۳۵۲ ـــ احمدکاظم زاده مديراجرايی نشريه شلمچه یود.

۳۵۳ ـــ اعلاء توراتی ازسرکرده گان شاخه سرکوبهای خيابانی است.

۳۵۴ ـــ احمدناطق نوری برادرعلی اکبرناطق نوری با محافل امنيتی درارتباط است.

۳۵۵ ـــ شهيدی مسئول امنيت استان اصفهان بود.

۳۵۶ ـــ حسين لاجوردی فرزند اسدالله لاجوردی که درجنايات چندی ازجمله در تهاجم به خانه فروهرها نقش داشته است.

۳۵۷ـــ فريدون چوپان نام مستعارمجيدبابايی معاون رئيس اداره التقاک وزارت اطلاعات بوده است .

۳۵۸ ـــ مصباح يزدی از مهمترين اعضاء شاخه فتوای سازمان ترور، سرپرست مجله پرتوولايت وازرابطين گروهای انصاروحزب الله بود.

۳۵۹ ـــ حجت الاسلام اصغرحجازی مسئوليت اداره بيت رهبری(خامنه ای) ورابط سازمان ترور با وزارت اطلاعات است. وی ابتداء قاضی شرع درخوزستان بود.

۳۶۰ ـــ محمدعلی رامنی سرپرست مجله رامين ودرشاخه سرکوب خيابانی نيزفعال است.

۳۶۱ ـــ حميداکبری مديربنيادهمگرايی انديشه ۰ دفترپوششی علی اکبرفلاحيان که درجوار آن به کارهای خلاف قانون واخلاق صورت می گيرد.

۳۶۲ ــــ امام جمعه شيمرانات عضوهيات منصفه دادگاه ويژه روحانيت ۰اعلام می دارد : ” برای حفظ انقلاب گاهی اوقات مجبورمی شويم، دوستانی را هلاک کنيم وازروی جسدشان بگذريم“ ( دکتر نصرالله نجات بخش ، شبکه های ترورجمهوری اسلامی ايران ، ص ۸۲ ، ناشرانقلاب اسلامی آلمان سال۱۳۸۱)

۳۶۳ ــ خطيب مسئول وزارت اطلاعات قم که مامورقتلهای سياسی بوده است.

۳۶۴ ـــ غلامعلی رشيددرقتل های خارج ازکشورفعال بوده است.

۳۶۵ ــــ محسن روحانی سرپرست مجله ۱۵ خرداد، همکارروح الله حسينيان درمرکزاسناد اسلامی

۳۶۶ ـــ ابراهيم رازينی برادرعلی رازينی ، جلاددادگاه ويژه روحانيت وازاعضاء ستاد امربه معروف و نهی ازمنکر، يکی ازشاخه های سازمان تروروسرکوب نظام اسلامی ايران بود.

۳۶۷ ـــ محسن صفوی برادررحيم صفوی فرمانده فعلی نيروهای مسلح رژيم وازعوامل امنيتی رژيم

۳۶۸ ــــ محمدعلی مقدمی ازنماينده گان وازواحد اطلاعات يگان تدارکات حفاظت مجلس و سپاه پاسداران است.

۳۶۹ ــ مدرس زاده ازمديران وزارت اطلاعات است.

۳۷۰ ـــ علی آقا محمدی نماينده سابق همدان ۰ مسئول تدارکات مجلس درسازمان ترورنقش فعالی داشته وباشگاه تاج ( استقلال فعلی ) دراختياراومی باشد

۳۷۱ ـــ حجت اسلام نظام زاده ازفعالين شاخه ترور بوده است .

۳۷۲ ــــ محمدسياه ، پست ترين زندانبان بازداشتگاه رشت بودوبه اشکال مختلف زندانيان راآزارمی داد.

۳۷۳ – عبدالهی رئيس زندان و عامل مستقیم سرکوب عریان زندانیان رشت بود.

۳۷۴- باقری زندانبان زندان انزلی بوده است .

۳۷۵- هاشمی مسئول بند۴درقزل حصار بود.

۳۷۶- پاسدارپاکوتوله ياپاکوتاه اهل لاهيجان وازنگهبان های دوران قيامت حاج داوودبود۳۷۷-همتی زندانبان ساده که بعدا به درجه سرنگهبان زندان انزلی رسيد.

۳۷۸- کرامتی نگهبان زندان انزلی بود.

۳۷۹ – عاشوری ازنگهبانان انزلی بود.

طاهربهاريه ازعوامل حزب الله وچماقداران شهرانزلی بود.

۳۸۱- حمید طلوعی درپل رومی علاوه برریاست بخش زندانیان سیاسی ، بازجویی ازآنان را نیز بعهده داشت.

۳۸۲ – قاسم کبیری وحمید کریمی ازپرسنل گرداننده ی سلولهای انفرادی قدیم بودند که با راه اندازی آموزشگاه اوین ، دومعاون مجید قدوسی بودند که اداره آموزشکاه را بعهده گرفته بودند.

۳۸۳ – مصطفی شعبانی یکی ازبی رحم ترین نگهبانان بند های اوین بود که به خاطر دارا بودن کلیه صفت های جنایت کارانه، ارتقای مقام یافت وبه سرعت به کاربازجویی و شکنجه درشعبه هفت اوین پرداخت.

۳۸۴ – سرلک پاسداروحشی زندان اوین بود.

۳۸۵- طاهری شکنجه گر بود.

۳۸۶ – اختری رابط راهبری با شاخه تبلیغات وسرکوب خیابانی بود.

۳۸۷ – معزی رابط بیت رهبری با شاخه تبليغات بود.

۳۳۸ – منصورارضی از عوامل حزب الله و مرتبط با بیت رهبری و…..بود.

صدها آدمکش ديگری که دربازجوئيهاوشکنجه دادنها باچشمان بسته ظاهرمی شدند وياعمدتاً چهره کريه خود را می پوشاندند ازاينروتابه امروزناشناخته باقی مانده اند. برماست که اين فهرست را تکميل کنيم تادرسطح جهان چهره اين جانيان، درتجاوزبه کشتارو به تباهی کشاندن زندگی جانسوزدهها،صدها وهزاران هزارتن ازفرزندان برومند، کشورمان (ايران) بهمگان آشکارگردد.

درامردادخواهی خانواده های اعداميان وزندانيان سياسی درايران ، می توان و بايد همه اين جانيان چه مرده و چه زنده را ، بجرم “ جنايت عليه بشريت“ درپيشگاه تاريخ دردادگاههای بين المللی به محاکمه کشاند.

شاهد تنها ازاين طريق ، بتوان ابعاد اين کشتار، آمارواسامی واقعی جانباختگانِ اين جنايتِ فجيع قرن را اززبان اين جنايتکاران ، درجريان محاکمه آنان بازشنيد . بايد ومی توان اين امررا به کارزاربزرگ اپوزيسيون ترقيخواه و تحول طلب که ابعاد جنايات دونظام شيخ و شاه را با پوست و گوشت خود لمس کرده اند بمثابه وظيفه ای عاجل درهفده مين سال جنايت تابستان ۱۳۶۷ بدل کرد.

ابوا لفضل بيهقی مي نويسد: “۰۰۰ درديگرتواريخ چنين طول وعرضی نيست که احوا ل را آسان ترگرفته اندوشمه يی بيش يادنکرده اند، اماچون من اين کارراپيش گرفتم، می خواهم که داداين تاريخ رابه تمامی بدهم وگرد زوايا بگردم تا هيچ ازاحوا ل پوشيده نماند۰” نيک برآنم تا ماداميکه اين نظام است ۰ستاندن “ داداين تاريخ “ آنهم “ به تمامی “ ممکن نشايد۰ شايد اين خود تلنگری باشد برای کاری بزرگ وجمعی تا آنراتوامان به سامان بريم تا “ هيچ از احوال پوشيده نماند“ چنين باد !!

*********************

منابع مورد استفاده ام:

* خوب نگاه کنيد راستکی است: پروانه عليزاده ۶۷ صفحه انتشارات خاوران پاريس مهر

* حقيقت ساده در ۳ جلد: م- رها( منيره برادران) ۵۹۸ صفحه ناشر تشکل مستقل دموکراتيک زنان ايرانی در هانوفر- آلمان در تابستانهای ۷۱و ۷۳و زمستان ۷۴ تجديد چاپ شد.

* خاطرات زندان: شهرنوش پارسی پور ۵۱۸ صفحه نشر باران – استکهلم ۱۹۶۶

* خاطرات يک زندانی از زندانهای جمهوری اسلامی از: دکتر رضا غفاری به انگليسی ترجمه الف . ساسان ۳۴۲ صفحه ناشر استکهلم سوئد سال ۹۸

* شب بخير رفيق (طرف تيره تاريخ خاطرات زندان) از: احمدموسوی ۳۶۳ صفحه انتشارات باران چاپ اول (۱۳۸۳)۲۰۰۵

* نه زيستن نه مرگ در ۴ جلد خاطرات زندان از : ايرج مصداقی ناشر: آلفابت ماکزيماسوئد چاپ اول : (۱۳۸۳)

* دراينجا دختران نمی ميرند: شهرزاد ۲۰۵صفحه ناشرخاوران تابستان ۱۳۷۷به چاپ دوم هم رسيد.

* يادهای زندان (خاطراتی اززندانهای جمهوری اسلامی) جلد اول از: ف آزاد ۲۰۸صفحه ناشر انجمن دفاع اززندانيان سياسی و عقيدتی در ايران پاريس ، تابستان ۱۳۷۶

* کتاب زندان (جلد۱و۲) به: ويراستاری ناصرمهاجر ۸۱۸صفحه نشرنقطه سالهای ۷۸و۸۰ کتابی در زمينه : بازداشت ، بازجو ، بازجوئی ، شکنجه ، سلول ، دادگاه ، ملاقات ، بند ، نادمها ، تواب ها ، اعدام ، خودکشی ، روان پريشی ، نيست شدگان هستی بخش ، کشتاربزرگ ۶۷ ، آزادی ، هيئيت های بين المللی بازرسی ، اقليت های مذهبی ، جنسيت ، بچه ها ، باپيشگفتاری درزمينه پيشينه ی زندان جمهوری اسلامی و…

* جمهوری زندانها- جلد ۱و۲): وريا بامداد ۶۸۲صفحه گزارشی تحليلی- مستند درباره زندان ، بازجوئی ، شکنجه وسرکوب درجمهوری اسلامی آلمان فرانکفورت سال ۱۳۸۰
* زيربوته لاله عباسی: نسرين پرواز ۳۶۱صفحه انتشار نسيم فوريه۲۰۰۲

* کتاب گفتگوهای زندان تا به امروز(۴جلد) منتشر شد. ناشرسنبله هامبورک

* دکنرنصرالله نجات بخشی ، شبکه های ترورجمهوری شسلامی ، انتشارات انقلاب اسلامی ، آلمان سال۱۳۸۱ ، در۱۶۱ صفحه

* کابوس بلندتيزدندان ويراستار: بهروزشيدا ۱۶ مطلب اززندانهای شهرستان های ايران ، ناشرباران استکهلم در۲۰۶صفحه سال ۱۳۸۲

* ياد های زندان: فريبا (فايزه ) ثابت ، در ۲۰۵ صفحه نشر خاوران- پاريس

* حمید کاویانی ، درجستجوی محفل جنایتکاران (بازخوانی پرونده قتل های سیاسی)چاپ چهارم، نشرنگاه امروز ، در ۲۴۸ صفحه

* محمد قوچانی ، پدرخوانده و چپ های جوان ، نشر نی ، چاپ دوم سال ۷۹

*اکبرگنجی ، عالیجناب سرخپوش ، عالیجنابان خاکستری ، چاپ هفتم در۲۶۵صفحه سال۱۳۷۹

* اکبر گنجی ،تاریکخانه اشباح(آسیب شناسی گذاربه دولت دمکراتیک توسعه گرا) چاپ ششم در۴۶۶ سال ۱۳۷۸

* علی رضا نوری زاده ، فلاحیان مردی برای همه فصول جنایت ، ناشرانتشارات نیما، در۱۹۱صفحه ، آپریل ۲۰۰۲

* عمادالدین باقی ، تراژدی دمکراسی در ایران ( بازخوانی قتل های زنجیره ای)۲ جلددر۵۳۶ ، نشرنی ، چاپ اول ۱۳۷۸

http://www.rahekargar.net/maghalat/200511/20051130-khawaran-jawaheri.htm

http://www.rahekargar.net/maghalat/200510/20051018-naslkoshieh-be-shiwehye-eslami.htm

برگرفته از: (نشریه اینترنتی آرش http://www.arashmag.com شماره۹۳- ۹۲شهریور، مهر ، صفحات ۱۱۳ تا۱۰۷)

صدور حکم اعدام برای دو تن از متهمان وقایع اخیر

خبرگزاری هرانا - حقوق شهروندان، اندیشه و بیان: دو تن از متهمان وقایع اخیر توسط دادگاه انقلاب تهران به اعدام محکوم شدند.
به گزارش واحد اندیشه و بیان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز گذشته مورخ 7 دیماه، شعبه 28 دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه ای، "احمد کریمی" از جمله بازداشت شدگان قبل از انتخابات ایران که مجبور به اعتراف بر علیه خود و اقرار به اغتشاش در وقایع پس از انتخابات در دادگاههای نمایشی شده بود را به اتهام محاربه (عضویت در انجمن پادشاهی) به اعدام محکوم کرد، حکم مربوط به خلیل بهرامیان وکیل مدافع ایشان ابلاغ شد.

همچنین در پرونده ای دیگر، شعبه 15 دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی، "علی زاهد" از متهمان بازداشت شده وقایع اخیر را با انتساب به یک سازمان مخالف نظام (انجمن پادشاهی)متهم به محاربه و محکوم به اعدام کرد. آقای زاهد که فاقد وکیل مدافع منتخب بود روز پنج شنبه هفته گذشته به دادگاه منتقل و این حکم را دریافت کرده است.

تجمع اوباش خامنه ای با سخنران علم الهدي و مداحی حداديان

فردا برگزار می شود؛

)
خبرگزاري فارس
مسيرهاي منتهي به "تجمع بزرگ عاشورائيان " روز چهارشنبه تهران توسط شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي اعلام شد.

به گزارش خبرگزاري فارس، شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي با صدور اطلاعيه‌اي شماره دو، ضمن عرض تسليت مجدد مصيبت عظمي و جانكاه هتك حرمت عاشوراي حسيني توسط فتنه‌گران و آشوب‌طلبان، مسيرهاي منتهي به تجمع بزرگ عاشورائيان شهر تهران را كه فردا چهارشنبه «09/10/1388» رأس ساعت «15:00» در ميدان انقلاب برگزار مي‌شود، اعلام نمود.

مسير شماره يك: ميدان امام حسين(ع)، ميدان فردوسي، ميدان انقلاب
مسير شماره دو: ميدان آزادي، خيابان آزادي، ميدان انقلاب
مسير شماره سه: ميدان حر، خيابان كارگر جنوبي، ميدان پاستور، ميدان انقلاب
مسير شماره چهار: خيابان كارگر شمالي، تقاطع بلوار كشاورز، ميدان انقلاب
مسير شماره پنج: ميدان وليعصر(عج)، خيابان وليعصر(عج)، چهار راه وليعصر(عج)، ميدان انقلاب
مسير شماره شش: ميدان جمهوري، خيابان شهيد نواب صفوي، خيابان آزادي، ميدان انقلاب

اين مراسم با حضور هيئات مذهبي، دسته‌جات عزاداري و سينه‌زني و حضور آگاهانه تمام شيفتگان و دلدادگان سيد و سرور آزادگان جهان، حضرت ابا عبدالحسين «عليه‌السلام» با سخنراني حضرت حجت‌الاسلام و المسلمين «سيداحمد علم‌الهدي»، امام جمعه مشهد و مداحي «حاج سعيد حداديان» و نوحه‌خواني مادحين و ذاكرين اهل بيت عصمت و طهارت «عليهم السلام» در رثاي مصيبت جانسوز شهداي كربلا و محكوميت هتاكي فتنه‌گران فرصت‌طلب به عاشوراي حسيني برگزار مي‌شود.
شوراي هماهنگي تبليغات اسلامي از همه‌ي آحاد، اقشار و اصناف مختلف مردمي، همه جريانات سياسي معتقدبه انقلاب و اصل ولايت فقيه و امت شهيدپرور و عاشورايي ايران اسلامي خواست تا با شور حسيني، بصيرت عاشورايي و حماسه‌ي كربلايي خود نداي "هل من ناصر " حسيني را لبيك گفته و ضمن بيعت مجدد با آرمان‌هاي امام راحل(ره) و تبعيت از مقام عظماي ولايت، شعار "هيهات منا الذله " را سر دهند.
انتهاي پيام/

کارشناس روس در مصاحبه با بی بی سی لو داد؛

کارشناس روس در مصاحبه با بی بی سی لو داد؛
دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی از کجا خط می گیرد؟

(
«ریا نووستی»
"رجب صفروف" مدیر مرکز مطالعه ایران معاصر با "رادیو بی بی سی" گفتگویی در خصوص حوادث و ناآرامی های اخیر در تهران انجام داده است. لازم به یادآوری است که بر اساس گزارش های رسانه های گروهی طی روزهای شنبه و یکشنبه طرفداران اپوزیسیون ایران در مناطق مختلف تهران با پلیس درگیر شدند. گزارش های مختلفی از میزان تلفات و آسیب دیدگان این برخوردها از هر دو طرف منتشر شده است. به دلیل اینکه به رسانه های گروهی خارجی اجازه پخش رپرتاژ مستقیم از تظاهرات معترضین در ایران داده نمی شود، نمی توان به جزئیات مستند وقایع اخیر در ایران پرداخت.
...
مجری: ما برای دریافت تفسیر اوضاع به آقای "رجب صفروف" مدیر کل مرکز مطالعه ایران معاصر مراجعه کردیم. با او ارتباط مستقیم بر قرار کرده‌ایم. آقای صفروف، صبح شما بخیر!

صفروف: صبح به خیر.

مجری: در پی انتخابات ریاست جمهوری ماه ژوئن تظاهرات مخالفان با وجود ممنوع و حتی متفرق شدن، شروع شده بود. ولی این دفعه برای اولین بار تعداد کشته شدگان اینقدر زیاد است. به نظر شما، این امر چه علتی دارد؟

صفروف: اولاً، باید با احتیاط موضوع کشته شدگان را مطرح کرد زیرا تا کنون قطعاً ثابت نشده است که کسی به تقصیر مقامات رسمی کشته شده باشد.

مجری: مقامات ایران کشته شدن حداقل چهار نفر را رسماً تأیید کرده‌اند.

صفروف: ما از تجربه عملی اطلاع داریم که این کار می تواند با اقدامات مقامات رسمی ارتباط نداشته باشد. دوم اینکه در جریان همه مراسم گسترده احتمال زیادی می رود که انواع سازمان ها و ساختارهایی که به کسب نتایج معینی علاقه‌مند هستند، دست به اعمال تحریک‌آمیز بزنند. هیچ استبعادی ندارد که این افراد در نتیجه حوادث کشته شده یا از سوی سازمان های حاشیه‌نشین و جنایی هدف قرار گرفته باشند. این سازمان‌ها طبق روال عادی سعی می کنند جامعه ایرانی را بی ثبات بکنند. اگر توجه کرده باشید، در جریان این تظاهرات شعارهایی علیه رهبر روحانی و یا به نفع موسوی، یکی از رهبران اصلی اپوزیسیون، داده نشده است. و این بدان معناست که بخشی از جامعه از فعالیت قوه مجریه و شخص "محمود احمدی‌نژاد" ناراضی هستند ولی مخالف تمام رژیم نیستند. در ایران نیروهای افراطی وجود دارند که حاضرند به هر بهانه ای به خیابان‌ها بریزند و ناآرامی‌ها تحریک کنند تا در نهایت امر موجبات سرنگونی محمود احمدی‌نژاد را فراهم کنند.

طبق برآوردهای مختلف، اکنون در جامعه ایرانی حدود 10% جمعیت از خط دولت محمود احمدی‌نژاد ناراضی هستند. اینها به اصطلاح "رای دهندگان معترض" را تشکیل می دهند که قریب به 90% آن‌ها به خوبی قابل اداره شدن هستند. یعنی در صورت تصحیح معقولانه و کارآمد خط سیاست خارجی و اقتصادی دولت می‌توانند از این میدان خارج شوند. 10 درصد باقی مانده به اصطلاح "هسته سازش ناپذیر" را تشکیل می دهند. مخالف بودن و ابراز اعتراض به هر نوع حکومت، ویژگی همیشگی روحی آنهاست. این وضع برای هر جامعه دمکراتیک عادی است. مگر ما نمی بینیم در اروپا چه حوادثی رخ می دهد؟ آنجا روزی نیست که تظاهرات و تجمعات چندین هزار نفری برگزار نشوند. در موارد زیادی پلیس و نیروی انتظامی آن‌ها را با شدت متفرق می‌کنند. در ایالات متحده این گونه تظاهرات معترضین به طور دائمی برگزار شده و گاهی توسط مقامات رسمی به شدت سرکوب می‌شوند.

اکثریت مردم ایران صرف نظر از این ناآرامی هایی‌ که گاهی در کشور رخ می دهند، مانند سابق به رهبر روحانی خود و در کل به نظام سیاسی کنونی ایران اعتماد می‌کنند. ایرانیان زیادی به علت پیوندهای مخالفان با غرب، سرویس های امنیتی غربی و سایر سازمان‌های ضد ایرانی غربی که هدف خود را در سرنگون کردن رژیم ایران پنهان نمی‌کنند، از این عده روی گرداندند. در سال های اخیر غرب بیش از پیش فهمیده است که نمی توان با توسل به تهدیدات جنگی، تحریم‌ها و انواع دیگر ابزار تأثیر برونی، رژیم ایران را سرنگون کرد. تنها یک راه باقی مانده است و آن تلاش برای نابودی رژیم بدست خود ایرانیان با استفاده از مخالفان داخلی و خارجی، انواع عناصر جنایی و تبهکاران حرفه‌ای است. از قرار معلوم، فعالیت در جهت سرنگونی رژیم ایران سال‌هاست که به صورت گسترده جریان دارد. از جنگ تبلیغاتی که علیه مقامات ایرانی بر پا شده است، می بینیم که فعال‌ترین کار برای خدشه‌دار کردن چهره ایران در جریان است. این کار در همه مجامع سیاسی و اقتصادی جهان صورت می گیرد. جای خوشحالی است که روسیه در این کار اصولاً کثیف شرکت نمی کند. مقامات روسیه رسماً اعلام کرده‌اند که از این کارها استقبال نمی کنند.

مجری: آقای صفروف، آیا حکومت قادر است اوضاع را تحت کنترل خود نگه دارد؟ از حوادث قم و تهران معلوم می‌شود که آن‌ها نمی توانند نظم تأمین کنند و اوضاع را کنترل کنند؟

صفروف: به نظر من نباید نتیجه گرفت که مقامات دولتی نمی توانند زمام امور را در دست خود نگه داشته و اوضاع ایران را کنترل کنند. در این روزها مراسم گسترده مردمی برگزار می شد که در جریان این مراسم مشکل بتوان فوراً امنیت و نظم برقرار کرد. به خصوص در شهرهای پر جمعیت.

مجری: به عبارت دیگر، تیراندازی بر روی مردم معترض، سیاست آگاهانه مقامات دولتی است؟

صفروف: چرا شما خیال کردید که مقامات دولتی بر روی مردم معترض آتش گشودند؟ من چنین اطلاعاتی را دریافت نکرده‌ام. به احتمال قوی، این خبر تخیل جدید بخش رادیکال بعضی سازمان های حاشیه‌نشین است که رسانه های گروهی غرب آن را دریافت کرده و پخش می‌کنند. این سازمان‌ها به منظور رسیدن به اهداف خود می توانند حتی به قتل دست بزنند و سپس تقصیر را به گردن پلیس بیاندازند. ما قبلاً شاهد این وضع شده بودیم.

مجری: آیا این تصمیم آیت الله علی خامنه‌ای رهبر عالی است یا تصمیم محمود احمدی‌نژاد؟

صفروف: کدام تصمیم؟ تکرار می کنم: مرگ انسان‌های بی گناه که احتمالاً در نتیجه ازدحام و ناآرامی‌ها رخ داد، یک جنبه قضیه است. ولی قتل انسان‌های بی گناه - چنانچه در جریان ناآرامی ها رخ داده باشد - مفسده‌جویی محض است. اعتقاد دارم که رییس جمهور و به ویژه رهبر روحانی ایران تحت هیچ شرایطی دستور آتش گشودن بر روی تظاهر کنندگان صلح جو را نمی دهند. طبق برآوردهای ما، آنچه که اکنون در ایران رخ می دهد، حالت سیستمی ندارند و از "توان بالقوه ضد انقلابی" برخوردار نیست. دورنمای به اصطلاح "انفجار درونی" و گسترش موج مخالفت‌ها که غرب در انتظار آن است، در کار نیست. فکر می‌کنم که مخالفان ایرانی از هیچ امکان واقعی برای سرنگونی رژیم و ایجاد تغییرات در اوضاع سیاسی جمهوری اسلامی ایران برخوردار نیستند.

مجری: آقای صفروف، تشکر می کنم. یادآوری می‌کنم که ما با رجب صفروف کارشناس روس و مدیر کل مرکز مطالعه ایران معاصر ارتباط مستقیم برقرار کرده بودیم.

بازداشت و ضرب و شتم فعالین مدنی آذربایجانی در جریان مراسم تشییع جنازه چنگیز بخت آور


ساوالان سسی
شرکت کنندگان در مراسم تشییع جنازه چنگیز بخت آور فعال سرشناس آذربایجانی مورد ضرب و شتم نیروهای امنیتی قرار گرفته و بازداشت شدند.

ماموران امنیتی و گارد ضد شورش پلیس ایران روز سه شنبه ٨ دی ٨٨ پس از برگزاری مراسم تشییع جنازه چنگیز بخت آور در قبرستان مارالان تبریز و.به هنگام خروج مردم از قبرستان، به سوی شرکت کنندگان در مراسم حمله و با استفاده از باتوم، چماق و زنجیر عده زیادی را مورد ضرب و شتم قرار داده و بازداشت کردند.

به گفته شاهدان عینی، بازداشت شدگان در این مراسم که تعدادشان به بیش از ۲۰ تن می رسید توسط ماموران امنیتی با مینی بوس نیروی مکان نامعلومی منتقل شده اند.از اسامی تمام بازداشت شدگان اطلاع دقیقی در دست نیست اما از میان بازداشت شدگان می توان به هادی مرتضی سیلاب(مدیر مسئول سابق نشریه دانشجویی دان اولدوزو دانشگاه صنعتی اصفهان) و سه برادر به اسامی مجيد، مهدي و نصيب جوادپور اشاره نمود. ماموران امنیتی همچنین اقدام به ضبط موبایل عده ای از شرکت کنندگان در مراسم نمودند.

در جریان این درگیری ماموران امنیتی با پاشیدن گاز فلفل به چشمان عباس لسانی ، هادی حمیدی شفیق ، محمد تاجدهی و حسین نصیری از فعالین مدنی آذربایجانی، به شدت آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده و مجروح کردند.

پیش از برگزاری مراسم نیز ماموران اداره اطلاعات تبریز در تماسی تلفنی با عباس لسانی فعال شناخته شده آذربایجانی از او خواسته بودند تا سریعا تبریز را ترک و در مراسم تشییع جنازه و مجلس ترحیم شرکت نکند و وی را به قتل تهدید نموده بودند.

شایان ذکر است مراسم تشییع جنازه چنگیز بخت آور با حضور بیش از دو هزار تن از مردم آذربایجان در قبرستان مارالان تبریز از ساعت ۱۰ الی ۱۱ روز سه شنبه ٨ دی ٨٨ برگزار شد. عباس لسانی و حسن دمیرچی از فعالین شناخته شده آذربایجانی و فرزندان مرحوم بخت آموردر این مراسم به ایراد سخنرانی پرداختند و شرکت کنندگان پس از نثار گل اقدام به خواندن مارش ملی آذربایجان نمودند.

مراسم مجلس ترحیم مرحوم بخت آور نیز از ساعت ۳ الی ۵ بعد از ظهر سه شنبه در مسجد امام علی تبریز تحت تدابیر شدید امنیتی وبا حضور نیروهای گارد ضد شورش در اطراف مسجد برگذار شده است.

چنگیز بخت آور از فعالین شناخته شده آذربایجانی در تبریز بود که در سالهای اخیر به خاطر مبارزاتش در راستای خواستهای ملی و زبانی آذربایجانیها بارها بازداشت و به زندان محکوم گردیده بود.

بابک بخت آور فرزند چنگیز بخت آوربا اشاره به سلامتی کامل جسمی پدرش، احتمال دخالت نیروهای امنیتی در مرگ این فعال آذربایجانی را بعید نمی دانند اما تحقیقات در این خصوص همچنان ادامه دارد.

خیابان در دست مردم! انقلاب آینده ایران یک انقلاب زنانه است!

www.bazr1384.com


ایران امروز بار دیگر حماسه آفرید. روز عاشورا روز جشن توده های مردم، جوانان و دختران و زنان.. بود. ایران امروز همراه بود با دود و آتش و فریاد و شجاعت و سنگ و خون. در معانی مذهبی و خرافی روزهای عاشورا و تاسوعا امسال نمودی نداشت. با توجه به اخباری که مبنی بر حضوراعتراضی مردم در این روز بود به خیابان رفتم.
انقلاب به سمت کارگر جمعیت کمی در دو سمت خیابان در حال حرکت بود و شعار "الله اکبر " و "مرگ بر دیکتاتور" می دادند. هنوز از ماشین پیاده نشده بودم که گارد ویژه حمله کرد. اولین نکته ای که امروز نظرم را جلب کرد این بود که همه جا تعطیل بود و مکانی برای پناه مردم نبود. دراولین حمله ای که شاهدش بودم موتوری ها علاوه بر باتوم از موتور پیاده شدند و با مشت و لگد به جان مردم و بخصوص زنان و دختران افتادند. تیر های رنگی به سمت مردم پرتاب می کردند برای اینکه بعدا آنها را شناسایی کنند. به سمت بالای کارگر میایم. جمعیت که از انقلاب می آید در حال زیاد شدن است. یک ماشین ون در تقاطع بلوار کشاورز و کارگر ایستاده که وقتی با خیل جمعیت روبرو می شود آنجا را ترک می کند. شاید میرود تا نیرو بیاورد.شاید هم ترسیده. جمعیت شعار گویان به داخل بلوار کشاورز می رود. در یک سمت بلوار حرکت می کنند و مدام بر تعداد آنها افزوده می شود. مردم از گوشه کنار که متوجه صدا می شوند در حالی که ذوق و شوق در چهره شان معلوم است به تماشا می ایستند و یا با موبایل به دیگر دوستانشان خبر می دهند و در طرف دیگر بلوار به موازات جمعیت حرکت می کنند. جمعیت که اکنون یکطرف بلوار را کاملا در اختیار گرفته شعار های متعددی سر می دهند. از جمله "دیکتاتور بدونه ،به زودی سرنگونه "این همه لشکر آمده ،با پول رهبر آمده"ما بچه های جنگیم ،بجنگ تا بجنگیم." نا خود آگاه جمعیت در سمت دیگر بلوار نیز به تدریج زیاد شد و آنها نیز با جمعیت همراهی می کردند. ماشینهایی که فقط در یک سمت بلوار می توانستند حرکت کنند با بوق های ممتد از جمعیت حمایت می کردند. سر خیابان فلسطین گارد ویژه که نمی توانست با موتور حمله کند پیاده به جمعیت حمله کرد و مانع از این شد که جمعیت به سمت میدان ولی عصر برود. جمعیت در حمله به چند قسمت تقسیم شد و به خیابانهای اطراف فرار کردند. اما اکثریت جمعیت به داخل خیابان فلسطین رفتند.
موضوع مهم و قابل توجه این بود که شعار ها همه اعتراضی بود و اصلا عاشورا امروز در میان مردم احساس نمی شد. ماشینها که بوق می زدند و مردم هم همه شعارهایشان با دست زدن و پا کوبیدن اعتراضاتشان را ابراز می کردند. به هر حال این موضوع طبیعی و خوشایند بود. چرا که بعد از اعتراضات و خشونت های رژیم علیه مردم در این چند ماهه و کشته شدن جوانان و آشکار شدن جنایتهای رژیم در 30 سال گذشته دیگر عزاداری برای یک اتفاق در 1400 سال پیش معنایش را برای مردم از دست داده است و هم اینکه رژیم در این سالها مدام تلاش کرد تا این مراسم های مذهبی در نزد مردم ارزَش و الگو باشد و جوانان که هم از رژیم و هم از محدودیتها و عقب ماندگیهای تفکر اسلامی به ستوه آمده اند دیگر این مراسم را بر نمی تابند.اگر حسین و خاندانش مورد ظلم واقع شدند و یزید ملعون شد چون جنایت کرد و زنان و جوانان و کودکان را کشت و زینب افشا گر و قهرمان عاشورا شد ،اما آنها با دست پر و با لشکر و سلاح جنگیدند،و سهم خودشان را از حکومت می خواستند ولی مردم در چند ماهه اخیر با دست خالی و برای حق مسلمشان یعنی آزادی جنگیدند اما زخمی و کشته و زندانی شدند و به بدترین شکل ممکن مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفتند و جانشان را از دست دادند ومگر کم بودند زنان و دخترانی که در این چند ماهه لیدر و پیشرو در تظاهراتها بودند و مگر کم کتک خوردند و دستگیر شدند. حضور زنان و دختران آنقدر چشمگیر بود که تمام رسانه های دنیا به آن اذعان نمودند و همه انقلاب آینده ایران را یک انقلاب زنانه توصیف می کنند. در این شرایط عاشورا دیگر معنایی ندارد.
بالاخره به سمت خیابان فلسطین رفتم . نرسیده به میدان فلسطین باز هم حمله کردند و مردم به یک گوشه فرار کردند. هلی کوپتری در بالای سر مردم و در ارتفاع پایین در حال پرواز بود. بعضی از مردم می گفتند که در حال شناسایی است که بتوانند نیرو بیاورند و بعضی هم می گفتند شاید می خواهد تیر اندازی کند. در حین فرار با چند دختر جوان به داخل خانه ای می روم که متوجه میشوم منزل خودشان است. مادرشان شروع به بد و بیراه گفتن می کند و اینکه چی کم دارید که میرید این کار ها رو می کنید. خوشی زده زیر دل مردم. دختر ها هم که ترسیده بودند گفتند فقط رفتیم دسته ببینیم. نمی خواستیم بریم تظاهرات. گفت اگر ببینم چه شما و چه بقیه که رفتین تظاهرات خودم تحویل پلیستون می دم. جالب بود برام در توده عادی مردم چنین افراد کوته نظری که فقط خودشون و حریم کوچیک خودشون رو می بینند. میام بیرون. به خیابانی که به موازات فلسطین است میرم. قطره قطره خون روی زمین ریخته شده ویکی میگه سر جوانی با باتوم شکسته شده. درست میگن و اونو می برن توی خانه ای تا درمانش بکنند.
بر می گردم به میدان فلسطین و خیابان رو به سمت پایین می روم. به تقاطع بزرگمهر و فلسطین می رسم. جمعیت زیادی جمع شده و در حال شعار دادن است و سطل آشغال را آتش زده اند. به داخل بزرگمهر می روم. مردم خیابان را کاملا تسخیر کرده اند. با جدول های کنار خیابان و نرده خیابان را بسته اند و سطل آشغال ها را آتش زده اند و جمعیت زیادی در خیابان ایستاده و در حال شعار دادن است. یک پایگاه بسیج نزدیک خیابان است اما از دور فقط تماشا می کنند. به خیابان انقلاب می آیم. به وصال که می رسم در گیری است. لباس شخصی ها مردم را متفرق می کنند. جوانی می گوید در چهار راه کالج قیامت است. درگیری خیلی شدید است. یکی دیگر می گوید اوایل صبح در میدان امام حسین تیر اندازی کرده اند. بالاخره از وصال رد می شوم. اما به قدس که ابتدای نرده های دانشگاه است میرسم میبینم که آنجا را بسته اند. باید از طرف دیگر خیابان برویم. جلوی در دانشگاه پر از ماشین نظامی و نیرو است. امروز یک نکته قابل توجه دیگر هم این است که هیچ وسیله نقلیه عمومی برای تردد مردم نیست. چون در 16 آذر مردم در اتوبوسها پناه می گرفتند و شعار می دادند، ایندفعه نگذاشتند که این وسایل تردد کنند. از خیابانهای فرعی به میدان انقلاب می روم. دور تا دور میدان پر از انواع و اقسام نیرو است. به سمت بالای میدان می روم. نیروها نمی گذارند مردم به سمت پایین بیایند. به بالا میروم. متوجه می شوم که مردم در حال فرار هستند. از بالا گارد ویژه به مردم حمله کرده است. کنار باجه تلفنی پناه می گیرم. تمام باجه با رنگ سبز شعار نوشته شده است. شعار ها جالب است. "نه موسوی ،نه کروبی ،فقط آزادی" "مرگ بر حجاب" "ما فقط آزادی می خواهیم".کمی که بالاتر می روم با خیل عظیم جمعیت مواجه می شوم. جمعیت به چند هزار نفر می رسد و همه با هم حرکت می کنند. به نصرت که می رسند با سطل اشغال خیابان را می بندد و مانع از حرکت ماشینها می شوند. چون اینطوری جمعیت بهتر هماهنگ و متمرکز می شود. ماشینها با بوق همراهی می کنند. مردم در حالیکه بر سطل آشغال ها می کوبند مردم را به همراهی دعوت می کنند. چند پرچم بزرگ هم در دست مردم است.ی کیشان می گه از در وزارت کشور کندیم و آوردیم. نزدیک به 45 دقیقه جمعیت یکصدا شعار می دهند. خیابان کارگر از سر فاطمی تا سر نصرت مملو از جمعیت است. نیروهای لباس شخصی در بین مردم زیادند. چند نفر که جلو ایستاده اند می گویند حمله کردند و شروع به فرار می کنند. مرد مسنی که در کنار جمعیت بود به دنبال آنها در کوچه می دود و می گوید وقتی شعار میدین وجود داشته باشین وایسین. چرا فرار می کنین؟ انها هم که ترسیده اند سوار ماشین میشن. جاسوس میگه من که شماره ماشینتونو بر داشتم. فکر می کنین نمی تونم گیرتون بیارم؟ از این تیپ ها خیلی زیادن بین مردم. بالاخره حمله می کنند وبه داخل یکی از فرعی ها میرم. می افتم توی خیابان 16 آذر. اما بلوار کشاورز همچنان شلوغه. جمعیت خیلی زیاد تر از اونه که با یک حمله بخوان مردم رو متفرق کنند.ب از میام توی بلوار. جمعیت خیلی زیاده و باز به سمت کارگر می روند. سطل اشغال های سراسر خیابان را آتش زده اند. با شن هایی که برای برف و زمستان گذاشته اند سنگر درست کرده اند . همه شن ها را دست به دست حمل می کنند. همکاری مردم ستودنی است!
بنر ها یی که برای عاشورا در خیابانها نصب شده و متعلق به بسیج و سپاه است را به پایین می کشند و پاره می کنند و آتش می زنند. جمعیت به چند صد هزار رسیده است. گار ویژه حمله می کند. مردم با سنگ مقابله می کنند. مردم دیگر فرار نمی کنند. شعا ر ها باز هم رادیکال تر می شود. "مرگ بر خامنه ای".خامنه ای قاتله ولایتش باطله". "حسین حسین ،شعارشان ،کهریزک افتخارشان" "مرک بر اصل ولایت فقیه ".
دختر و پسر همه سنگ به دستند. گارد ویژه حریف مردم نمی شود. حمله آنها چندین بار تکرار می شود. اما به جایی نمی رسد. خیابان کارگر و بلوار کشاورز در تسخیر مردم قرار می گیرد. همه خوشحالند.مردم به هم توصیه می کنند فرار نکنند. شعار می دهند. در یک لحظه که گاردی ها حمله می کنند و مردم با سنگ با آنها مقابله می کنند و آنها هم پا به فرار می گذارند، صدای ماشینی توجه همه را به خود جلب می کند. زانتیایی با سرعت خیلی بالا در حال فرار است و جوانها با سنگ به دنبالش می دوند. بالاخره در می رود. می گویند اطلاعاتی بود و مردم را شناسایی می کرده است.
یکی می گوید بدون اسلحه نمی شود کاری کردباید مسلح شویم. مردی می گوید من یکی دارم حاضرم بیارم. بقیه می گویند آخه یکی فایده نداره باید همه داشته باشیم. حرفشون درسته. اما مهمتر از سلاح اول تفکر درسته. اسلحه داشتن بدون تفکر صحیح از ترسیم جامعه اینده بی فایده است. چند نفری با هم صحبت می کنند. می گویند موسوی کجاست ببینه مردم چه بلایی داره سرشون میاد. میگم شما که هنوز یا حسین ،میر حسین میگید. میگه آره ولی الکیه.ما آزادی می خوایم . موسوی هم مثل اونا، سگ زرد برادر شغاله. دیگه الان موسوی برای ما جایی نداره.میگن موتور، گاردیها رو آتیش زدن.ماشین آتش نشانی میاد. دود همه جا رو گرفته. خبر در گیری در مناطق دیگه تهران مثل 7 تیر و فردوسی و آزادی میرسه. در یکی از حمله ها که مردم فرار می کنند معلوم میشه که گاردیها عقب نشینی کرده اند و چون از پس مردم بر نیومدند ایندفعه بسیجی ها و لباس شخصی ها با باتوم و کابل و زنجیر و شوکر حمله می کنند. مردم هر کدام میرن یک گوشه. با چند دختر جوان میرم توی ماشینشون. یکی شون میگه بابا بدون اسلحه کاری نمی شه کرد. باید اسلحه داشته باشیم. از خوابگاهشون اومدن. میگه اگه مسئولان خوابگاه بفهمن اخراجمون می کنند.
توی خیابون لباس شخصی ها زیادند و در حال حرکت. میام پایین و در صفی که برای نذری ایستادند می ایستم تا کمی خلوت بشه.بسیجی ها دوباره به مردم در بلوار حمله می کند. شعار مرگ بر منافق می دهندوهمگی با ماسکهای مخصوصی صورتشان را پوشانده اند. به سمت مردم در صف نذری می آیند. صاحبخانه بیرون می آید که اینجا نذری می دهیم. جوانی را که در فرار زمین می خورد دستگیر می کنند. جوانی هم باتوم به صورتش خورده و پر خون شده است. او را به داخل خانه میبرند تا درمانش کنند .در صفی که برای نذری ایستاده ایم البته نه برای نذری بلکه برای پناه گرفتن، دختری اعلامیه ای دستش است آن را می گیرم و می خوانم. برایم جالب است. نام مشخصی ندارد. عنوانش جنبش مقاومت مردم ایران در راه آزادی و دموکراسی است. متنی است که از جنایات رژیم سخن می گوید و اینکه این جنبش خواهان سازش نیست و موسوی اگر می خواهد سازش کند این جنبش راه خود را می رود و در باره جنایتهای رژیم در سالهای 60 و اعدامهای سال 67 نوشته بود و شعار هایی هم داشت که تقریبا رادیکال بود.شعار ها رنگ و بوی مذهب نداشت و در باره زنان هم شعار هایی داشت. دختر جوانی که این اعلامیه را در خیابان به دستش داده بودند می گفت که موسوی دیگر یک توهم است و خواسته های مردم فراتر از او و آرمانهایش است. بالاخره از آنجا می روم.
به سمت کار گر می روم. نیروها کاملا مردم را پراکنده کرده اند. خیابان پر از اشیا ئیست که آتش زده بودند. جو امنیتی شدیدی در خیابان حاکم است. نیروها در حال شناسایی مردم و دستگیری آنها هستند. پسر جوانی را گرفته اند و با چسب کاغذی دهان و چشمهایش را بسته اند و دستهایش را از پشت دستبند زده اند. جوان دیگری را از موهایش گرفته اند و می برند. همه به هم می گویند که نمانید و بروید. الان فقط دستگیر می کنند. در راه با چند زن و دختر جوان همراه می شوم. یکیشان می گوید از جوادیه که یک محله در پایین شهر است خبر دارد که هیئت ترک ها با قمه به خیابان آمده اند و شعار های اعتراضی می دهند و گاردیها از ترس نمی توانند حمله کنند. زنی می گوید اگر جوادیه بلند شود کار اینها تمام است. تا جنبش بالای شهر است چیزی پیش نمی رود. مردم پایین شهر باید بلند شوند. یکی دیگه که زن مسنی است می گوید حالا کجا برم که مردم جمع باشند. من برای اعتراض و تجمع آمده ام. واقعا این انگیزه مردم ستودنیست.
مقابله مردم با گاردیها امروز یک شکل دیگر داشت و یک نقطه عطف دیگر در مبارزات مردم بود. یکی می گوید از چهار راه کالج خبر رسیده که با ماشین یک نفر را زیر کرده اند و بعد با دنده عقب دوباره برگشته اند روش و جنازه اش را هم با خود برده اند. جنایت رژیم هم امروز قطعا شدید تر بوده و بعدا در اخبارها و از مشاهدات مردم می توان جزیات دیگری را شنید. یکی می گوید از آشنایی که در حفاظت اطلاعات دارد شنیده که مردم یکی از پایگاههای سپاه را گرفته اند. معلوم نیست این حرف چقدر صحت داشته باشد. و همچنین گفته که نیروهای امروز نتوانسته اند با مردم مقابله کنند و درخواست 4000 نیرو کرده اند. امروز نقطه عطفی در مبارزات بود. تمام روزها و مراسمی که رژیم برای مردم در طول سالها تبیین کرده بود همه به ضد خودش بدل شده است.
نوشته شده در شب عاشورا

خوب مثل همه روزهایی که مبارزات مردم اوج می گیرد همه راههای ارتباطی مردم مثل پیامک و اینترنت قطع می شود و من الان بعد از دو روز موفق به فرستادن این فایل می شوم. حتمن خبر دارید که دستگیری های زیادی طی این چند روز صورت گرفته و هنوز هم ادامه داره. دیروز دوشنبه خیابانهای عباس آباد و تخت طاووس و میدان هفت تیر و مترو را بستند و تا تونستن نیرو نظامی و بسیجی و اطلاعاتی رومثل سگ هار ول کرده بودند تو خیابان. سه روزه تمام مستاصل شدن نمیدونن چه باید کنند حادثه روز عاشورا و برخورد مردم شوکه شون کرده. توی بن بست قرار گرفتن. بهترین فرصت برای نیروهای واقعی طرفدار مردمه که نقش بازی کنند و راه رو به مردم نشون بده. یا الان یا هیچوقت. دانشگاه،جنبش زنان و کردستان میتونن نقش مهمی بازی کنند هیچوقت این رژیم در چنین وضعیتی نبوده. مردم روز عاشورا در مناطق مرکزی تهران و برخی شهرستانها قدرت را در دست گرفتن، این را باید عمق بخشید . مردم باید یاد بگیرند که چطور مناطق را کنترل کنند. تجارب انقلابی گذشته با توجه به اوضاع کنونی باید به مردم گفته شود.
حتما خبر دارید که باز چطور حالا که مردم دارن به قدرت خودشون پی میبرن. از یک طرف ماشین رژیم با سرکوب و زندان و می خواهد مردم را بترساند و از طرف دیگه نیروهای سازشکار مردم را فرا می خواند که خشونت نکنید چون باعث تحریک نیروهای سرکوب می شود. من نمیفهمم سی سال است دارن علیه ما خشونت به کار میبرن، سی سال تحقیر زنان ،سرکوب ملیتها سی سال خرافه ... و حالا که نوبت به مردم رسیده این نیروها فریاد وای مصیبتا سر می دهند. این روزها ما با مبارزاتمان و در اتحاد با هم در زمانی که کل این حکومت شقه شقه شده و مبارزات ما باز هم شقه شقه ترش هم خواهد کرد ما در حال پرداخت کمترین هزینه ها هستیم و این حکومت است که باید با رفتنش هزینه بپردازد اینان مردم را فرا می خوانن "خشونت" نکنید. اگه به سابق این نیروها توجه کنید همیشه این نقش را می خواهند بازی کنند و همواره از بالا تی پا می خورند و از مردم لقب خائن نثارشان می شود.
زنده باد انقلاب
گزارشی از فعالین نشریه دانشجویی بذر
http://www.bazr1384.blogfa.com/
bazr1384@gmail.com

زیر کردن مردم با ماشین توسط مزدوران نیروی انتظامی ۶ دی

Locked in: Life in Gaza


Watch part two

Filmmakers: George Azar and Mariam Shahin

Munzer al-Dayyeh is a 40-year-old mechanic living in Gaza. In a land of ruin and disrepair, Munzer is kept busy fixing generators and repairing motorbikes.

In June 2007, Israel placed Gaza under siege and imposed an unprecedented blockade on nearly all movement and supplies in and out of the Gaza Strip.

Munzer is a traditional man from a conservative society where inter-marriage is common.



Munzer's daughter is visually impaired and seeking treatment for her is difficult
In Munzer's case, inter-breeding has brought hereditary problems – most of his children are either visually impaired or physically handicapped.

Munzer can not find any way to get his children out of Gaza to get medical treatment.

Petrol is increasingly expensive, motorbikes not cars are becoming popular. Electricity is sporadic and infrequent, generators are becoming popular. Munzer fixes both.

But while the effects of war and ongoing siege may be good for his business, it has frustrated his attempts to secure medical treatment for his disabled children.

His eldest daughter is blind and clings to the hope of travelling to London for specialist treatment. His eldest son is suffering from muscular disorder.

Besieged in Gaza, neither has the hope of medical treatment abroad.

This film offers an insight into an everyday man struggling to make a living and to find a solution for his family in the unique difficulties of the Gaza Strip.

Al Jazeera spoke to some Gazans about their daily lives, their hopes and dreams for the future, and how the siege affected them:


Doctor Mustafa Al-Hawi, 50, lecturer at al-Aqsa university



Mustafa al-Hawi, holds a PhD in environmental management and he currently works as a lecturer at al-Aqsa university.

He lost a job opportunity in Spain due to the blockade.

"I feel very traumatised, pissed off and very sad for not being able to travel and to have the freedom to do whatever I like," he says.


Fadi Bakheet, 27, Hip hop group manager

Fadi Bakheet is the manager of a hip hop group called "darasheen, the Arabian revolutionary guys."

His group missed out on an opportunity to represent Palestine in a festival in Copenhagen due to the siege.

"I don't think I would leave Gaza if things were better because this is my home, the worst thing about being here is being trapped and not be part of the world community," he says.



Iman Salem, 22, Medical student


Iman Salem is a medical student at the faculty of medicine at al-Azhar university.

She lost her scholarship in Jordan university because she could not leave Gaza.

"In these circumstances that we live under now, I would leave Gaza to pursue my dream to become a doctor," she says.



Ahmed abu-Hamda, 39, TV producer


Ahmed abu-Hamda is a TV producer, he feels paralysed under the siege because he does not have the freedom to leave whenever he wants.

Due to the siege he has not been able to see his parents who live outside Gaza, and they have not seen their grand child.

"it is an awful feeling to be under the siege, you feel paralysed," he says.



Mohammed el-Sharif, 39, Executive director


Mohammed el-Sharif is the executive director of the society for deaf children.

He is a Palestinian-American, but he is unable to get his daughters their US citizenship because they can't get out to start the process.

"Living in Gaza means that you can not exercise your right, everything is out of reach," he says.




Locked in Gaza can be seen from December 25, 2009 at the following times GMT: Friday: 1430, 2030; Saturday: 0430, 1230, 1900; Sunday: 0130, 1630; and Monday: 0830.


Source: Al Jazeera

Gazan children bear 'scars of war'

By Phoebe Greenwood
Samar sits next to a portrait of her brother who was killed by an Israeli rocket


Samar Zaquot sits in front of a portrait of her eldest brother, Mohammed, that almost reaches from the floor to the ceiling of her parents' front room in Beit Hanoun in northern Gaza.

Mohammed was 20 when he was killed by an Israeli rocket while having a picnic with friends, just before Israel's Gaza offensive began on December 27 last year.
in depth

Sixteen-year-old Samar smiles as she remembers where she was on the first day of Israel's three-week military offensive that would leave 1,400 Palestinians dead, including 352 children.

"It was the first day of our leaving exams at school. We were just going into our classrooms and preparing to sit the test when we heard the bombs falling. None of us expected it.

"My friends started crying and screaming. They were all terrified but I wasn't. I told them, 'don't be scared, if we die it is our judgement'. Ever since Mohammed was killed, I don't care if I die or not," she says.

'No hope'

Operation Cast Lead destroyed 3,500 Palestinian homes and 280 schools and Israel's tight restrictions on the movement of people or materials in or out of Gaza means that one year on, the region is yet to rebuild itself physically or psychologically.

Ahmed Awad, a child psychologist who worked as a counselling manager at the ministry of education until 2008, warns: "Every single child in Gaza is traumatised by what they experienced during the war. They all heard the aircrafts, the bombs and the shelling, they all feel unsafe. But around 60 per cent are still suffering from shock.

"These children display symptoms of acute fear, anxiety and depression. They have an overwhelming pessimism for the future. A huge number of children in Gaza have no hope."


Signs carry the names of two school boys killed during Israel's Operation Cast Lead [EPA]
Twelve-year-old Waid lost her younger sister during the war. On Saturday, January 3, the Israeli military started shooting at Waid's family's two-story home. The family of eight huddled together in one bedroom as the gun-fire continued during the night. The next day, two bombs were dropped on the house injuring every member of the family and killing four-year-old Weian.

"My head was hurt in the bombing but I knew my sister and mum were hurt worst of all. My father wanted me to join him at the hospital so my cousin came to take me," Waid says.

"In the taxi, the driver asked him how my family was and he told him that we were all okay except my little sister who had died. That's how I found out she had been killed. I cried all the way to the hospital."

The family's home was completely destroyed by the bombs so they now rent a small house in Beit Hanoun.

Waid's mother, Karima, says her daughter has lost weight and become very sensitive, crying at any perceived criticism or insult.

Her four-year-old brother, Mohammed, screams and clings to his mother whenever he hears a car or motorbike, mistaking the noise for a plane he thinks will bomb them.

"I take a long time getting to sleep at night. I remember how my sister used to crawl in and sleep beside me. Sometimes I feel like I don't want to leave the house at all," Waid says.

'Regaining their childhood'

Save the Children has been working across Gaza since February, running safe places for the children to play and draw together. The organisation has so far worked directly with 26,500 children.

Ibrahim Abu Sobeih, the charity's child protection co-ordinator in Gaza, says: "Our first priority is to try and restore a sense of well-being and normality; let children express themselves and burn off some energy. We are helping them take baby steps towards regaining their childhood."

Echoing Awad, Samar believes the experience of war, the blockade and sustained instability have combined to wreak deep and complex psychological damage on Gaza's children.

She refers to an eight-year-old she knows whose leg became infected during the war. He needed an operation but was unable to leave Gaza so doctors at the besieged hospital were forced to amputate.

"Most kids here hate their lives - many have lost their homes, parents, brothers and sisters. But what they all want most is peace. The last thing we need is another war," Samar says.

Awad remains determined but admits the crisis in Gaza poses a professional challenge that is beyond his reach.

He says: "We can reassure and support but what these children need most of all is to feel safe, but they don't because they are not safe."

Phoebe Greenwood is a media manager with Save the Children.

The views expressed in this article are the author's own and do not necessarily reflect Al Jazeera's editorial policy.


Source: Al Jazeera

Gaza's writing on the wall


Source: Al Jazeera

By Toufic Haddad



In the Gaza Strip graffiti is not only tolerated but encouraged

For years, law enforcement agencies throughout the world have engaged in local crusades against what they regard as the scourge of graffiti.

New South Wales in Australia recently passed an anti-graffiti law that could see juvenile offenders jailed for up to 12 months. New York state has made it illegal to sell spray paint to anyone under 18, and Singapore has even physically canned graffiti artists as punishment.

But when it comes to the Israeli occupied and blockaded Gaza Strip, local government not only tolerates graffiti, but actually provides workshops on how artists can improve their technique.

Part propaganda, part art



Hamas facilitates the work of its graffiti artists - even purchasing spray paint for them
The Islamic Resistance Movement, Hamas, which has controlled Gaza since 2007, fully facilitates the work of its graffiti artists - from purchasing spray paint, to inviting artists to work on choice locations.

Elaborate, colourful calligraphy brightens the drab streets and alleys of the Gaza Strip's densely populated towns and refugee camps. Most is political in nature, inscribing slogans of defiance against the Israeli occupation, or commemorating fallen martyrs. Some is apolitical, congratulating newly weds on their marriage, or pilgrims who have completed the Muslim obligation of Hajj.

Graffiti in Gaza is by no means the sole domain of Hamas. All political factions control crews of artists to prop up their influence and credibility. Part propaganda, part free-standing works of art, Gaza's graffiti is deeply ingrained in the local society's historical and political fabric.

"During the first Intifada we had no internet or newspapers that were free of control from the Israeli occupation," explains Ayman Muslih, a 36-year-old Gaza graffiti artist from the Fatah party who started painting when he was 14 years old.

"Graffiti was a means for the leadership of the Intifada to communicate with the people, announcing strike days, the conducting of a military operation, or the falling of a martyr."


in depth





The graffiti Muslih and others put up on Gaza's walls was strictly controlled by each political party and their respective communications wings. Select individuals were delegated to hide their identities by covering their faces with scarves and to brave the Israeli military-patrolled streets to put up specific slogans.

"Writing on the walls was dangerous," recalls Muslih. "I had good friends who were killed by Israeli soldiers who caught them."

Spray paint colours became associated with each political group, with green preferred by Hamas, black by Fatah, and red for leftist groups.

The competition for popular support and leadership of the first Intifada was visually expressed in the amount of real estate each political party's graffiti was able to capture.

First Intifada graffiti never developed too much artistically however because by nature it needed to be produced in as short a period of time as possible, to avoid detection.

Public gallery



The graffiti of the second Intifada developed more artistically than that of the first
After the Palestinian Authority (PA) established itself in Gaza in 1994, more traditional means of communication with the local population took root, including national newspapers, radio and television stations and mobile phones.

While the more relaxed political atmosphere during the peace process was indeed more conducive to the retreat of political graffiti, the phenomenon never fully disappeared, perhaps because its function could not be so easily replaced by the traditional means and boundaries of political commentary.

The PA's arrival also created the conditions for graffiti to evolve qualitatively. The Israeli army's re-deployment outside most of the main Palestinian towns and refugee camps gave artists the time and space to better prepare and deliver their work.

Thanks to a $5mn Japanese donation to the PA to white wash miles of Gaza's graffiti strewn roadways, a graffiti artist's perfect canvas and public gallery emerged.

With the eruption of the second Intifada in 2000, Gaza's graffiti culture re-emerged in full force.

Arsenal of tools

The factional competition between Fatah and Hamas and the steady flow of Palestinians killed by the Israeli occupation, created limitless material for graffiti artists who experimented with large murals commemorating the dead, or much smaller, but reproducible stencils.

Hamas particularly sought to take the discipline of graffiti art to new levels, seeing it as a part of the organisation's arsenal of tools to propagate its world view, including promoting a resistance agenda against Israel (as opposed to the negotiations approach of the PA), and propagating the Islamisation of Palestinian society.

Hamas began offering courses for graffiti artists that trained them in the six main Arabic calligraphic scripts, known as al Aqlam aSitta: Kufi, Diwan, Thulth, Naksh, Ruq'a and Farsi.

Delivery of high-quality calligraphy graffiti was part of the religious movements' more general reverence for the Arabic language, the sacred language of the Quran.

Tagging for the party



The different parties have different approaches to graffiti
Gaza's graffiti culture has just been documented in a new book by Swedish radio and photo-journalist Mia Grondhal, who has been visiting and reporting on the region for more than 30 years.

Although never previously the focus of her news reporting, Grondahl began paying closer attention to Gaza's graffiti during the second Intifada when she became increasingly impressed with its evolving quality.

"It was some of the best graffiti I've seen, especially the calligraphy," notes Grondahl.

"This is mainly the work of Hamas who are very careful about how they write the Arabic language. Fatah artists do not feel the same because they are a secular party, and to them it's not so important how you write, but what you write."

For Grondahl, Gaza's graffiti tells a story that goes beyond the typical catchphrases that tend to be repeated about the Strip and its people.

"Gaza's graffiti is so integrated into the society which makes it very interesting. You're not out there tagging just for yourself. You are tagging for the party you belong to, the block you belong to, for a friend who is getting married, or a friend who was killed. It's an expression of the whole range covering life to death."

All photographs by Mia Grondahl.

Toufic Haddad is a Palestinian-American journalist based in Jerusalem, and the author of Between the Lines: Israel the Palestinians and the US 'War on Terror' (Haymarket Books, 2007).

Mia Grondahl is a Swedish radio and photo-journalist based in Cairo. She is the author of Gaza Graffiti: Messages of Love and Politics (University of Cairo Press, 2009).

حمله نیروهای حامی خامنه ای به دانشجویان دانشگاه علم و صنعت

راهپیمایی امروز دانشجویان علم وصنعت با حمله نیروهای لباس شخصی و بسیج حامیخامنه ای به خشونت کشیده شد.

به گزارش خبرنامه امیرکبیر امروز همزمان با تجمع دانشجویان دانشگاه علم و صنعت در اعتراض به کشتار مردم در روز عاشورا، نیروهای امنیتی و لباس شخصی خارج و داخل دانشگاه را اشغال کرده و با حمله به دانشجویان چند نفر از دانشجویان را مضروب و بازداشت کردند.

نیروهای لباس شخصی با باتوم و کابل به مردمی که در بیرون از دانشگاه برای حمایت از دانشجویان جمع شده بودند نیز حمله کردند.

بعد از این اتفاقات دانشجویان در مقابل ساختمان رییس دنشگاه علم و صنعت تجمع کرده و خواستار استعفا وی شدند.

در لینک های زیر می‌توانید 3 فیلم از حوادث امروز دانشگاه علم و صنعت را مشاهده کنید.
http://www.youtube.com/watch?v=7ChkGRXpH-c
http://www.youtube.com/watch?v=ulfcaRQZqnc
http://www.youtube.com/watch?v=VwYlTAR9Nv8

تصاویری از افرادی که به اسم دانشجو برای سرکوب دانشجویان به دانشگاه علم و صنعت آورده شده بودند:







تصاویری از تجمع دانشجویان دانشگاه علم و صنعت در اعتراض به کشتار مردم در روز عاشورا












تصویری: تجمع خانواده ها در مقابل زندان اوین






از فردای اعلام نتایج «نمایش انتخابات» محسن مخملباف خود را سخنگوی خارجی میرحسین موسوی خواند

۰۷ دی ۱۳۸۸ امید حبیبی‌نیا


از فردای اعلام نتایج «نمایش انتخابات» محسن مخملباف خود را سخنگوی خارجی میرحسین موسوی خواند و به اعلام نظر و مصاحبه و حضور در محافل مختلف پرداخت و براساس گفتمان جزم‌گرایانه خود تلاش کرد تا تنور موسوی را حداقل در خارج از کشور و در میان رسانه‌های از رده خارج فارسی گرم نگه دارد، اما این روزها دیگر کسی او را جدی نمی‌گیرد حتی دیشب که او خودش اعلام اعتصاب سراسری و مراسم سوگواری کرد، کسی به حرف‌اش گوش نداد. همانظور که ماه‌هاست مردم نشان داده‌اند که به حرف موسوی و کروبی یعنی کاندیداهایی که بسیاری از آنها در «نمایش انتخابات» به آنها رای داده اند نیز گوش نمی‌دهند و کاری را می‌کنند که خود صلاح می‌دانند چه برسد تره خرد کردن برای سخنگوی خارج از کشوری «نخست وزیر محبوب امام»!

روز گذشته در جریان تظاهرات قهرمانانه مردم یک موضوع کاملا آشکار شد: «کنترل اوضاع نه تنها از دست حکومت خارج شده که از دست اصلاح طلبان حکومتی نیز خارح شده است».

اگر در تظاهرات روزهای گذشته به گفته کروبی و موسوی گروهی از مردم «شعارهای ساختارشکنانه» می‌دادند، از پس از سیزده آبان و بخصوص شانزدهم آذر که دانشجویان میدان‌دار اصلی مبارزه شدند این «شعارهای ساختار شکنانه» عمومیت یافت و کلیت نظام جمهوری اسلامی را (فارغ از هر جناح و دسته‌ای) هدف گرفت.

در این میان مخملباف مانند بسیاری دیگر از اصلاح‌طلبان خارج نشین که دائم به عنوان مصاحبه‌شونده یا سخنران در رسانه‌ها و محافل گوناگون حضور می‌یابد همچون رهبرانش صدها سال نوری از مردمی که هم اکنون در تهران در حال جنگ تن به تن با پلیس و بسیج هستند، عقب مانده‌اند.

شاید این طنز تاریخ است که مخملباف و برخی از نویسندگان و هنرمندان اصلاح‌طلب دارند به سرنوشتی مشابه اصلاح‌طلبان سال ١۳۵۶ گرفتار می‌آیند که در حیرت از سرعت تحولات نیمه دوم سال و شتاب سرنگونی رژیم شاه دچار بهت و گیج زدگی شدند و تا ماه‌ها زبان‌شان بند آمده بود، برخی که باهوش‌تر بودند بلافاصله خود را با انقلاب همراه ساختند، اما آنها که فرصت طلبی در ذات‌شان بود زیر عبای «امام» خزیدند و کاسه داغ تر از آش شدند.

مخملباف اندکی پس از اعلام نتایج «نمایش انتخابات» به همراه مرجان ساتراپی به یکی از کمیسیون‌های پارلمان اروپا رفت و «سند محرمانه‌ای» را به دست مرجان ساتراپی داد تا برای حضار بخواند که ممکن است جعلی بوده باشد. اغلب این گونه «سندهای محرمانه» جعلی است و برخی معتقدند که دستگاه‌های تبلیغاتی و اطلاعاتی رژیم خود این «سند‌های محرمانه» را تولید می‌کنند تا اسباب مضحکه مخالفان و برخی از رسانه های فارسی را فراهم آورند. (١)

مخملباف همچنین در این سخنرانی ادعا می کند که کمیته انتخابات آخر شب انتخابات به موسوی اطلاع داده است که وی برنده انتخابات است، ادعایی که هیچ گاه به تایید هیچ کدام از دو سوی داستان نرسید.

فیلم سخنرانی مخملباف در یکی از کمیسیون های پارلمان اروپا

مخملباف در ادامه قصه دیگری برای نمایندگان تعریف می‌کند و مدعی می‌شود که فرماندهان سپاه با حضور در دفتر موسوی به او گفته‌اند که «این انقلاب سبز دمکراتیک پذیرفته نیست و اعلام کودتا کردند!»

شاید شما از میزان تخیلی بودن قصه حیرت کنید ولی این دقیقا حرفی است که مخملباف در این سخنرانی در برابر برخی از نمایندگان پارلمان اروپا گفته است، معنای آن از نظر قصه گو آن است که فرماندهان سپاه برای کودتا نیاز به اعلام و ابلاغ حضوری آن در برابر میرحسین موسوی داشته‌اند!

این بخش از قصه نیز جز از زبان مخملباف از سوی هیچ منبع دیگری مورد تایید قرار نگرفته است، اصولا واقعیت این است که در ساعت دوازده شب پس از رسیدن گزارشهایی از ستاد انتخابات که آرای احمدی نژاد را بیشتر برآورد کرده بود موسوی در یک کنفرانس مطبوعاتی فوری اعلام کرد که برنده انتخابات اوست و اگر نتیجه‌ای غیر از این اعلام شود به معنای تقلب در انتخابات است و دو ساعت بعد اولین نتایج انتخابات که حاکی از پیش بودن احمدی نژاد در شمارش آرا بود رسما از سوی ستاد انتخابات منتشر شد و ساعت ده صبح به وقت تهران رسما اعلام شد احمدی نژاد بیشترین آرای شمارش شده را به دست آورده است.

مخملباف در ادامه قصه‌پردازی خود می گوید ساعاتی بعد تلویزیون دولتی ایران اعلام کرد که «احمدی نژاد برنده شده است و اگر مردم بیش از چهار نفر تجمع کنند سرکوب خواهند شد!» برای بسیاری از کسانی که آن شب وقایع شمارش آرا و حواشی آن را دنبال می کردند این قسمت از قصه بسیار عجیب است زیرا تلویزیون دولتی (اگر منظور شبکه خبر است که تنها شبکه‌ای بود که با یک وقفه چند ساعته از ساعت شش صبح اخبار انتخابات را اعلام می‌کرد، بقیه شبکه‌ها در خواب شبانه بودند) نه ساعتی بعد بلکه حدود هشت ساعت پس از کنفرانس نیمه شب موسوی با اعلام نتایج اکثریت برگه‌های رای شمارش شده احمدی‌نژاد را برنده انتخابات اعلام کرد و هیچ بیانیه‌ای مبنی بر ممنوعیت تجمع نیز در آن ساعات از سوی هیچ مقام مسئولی قرائت نشد.

مخملباف در اولین مصاحبه خود با تلویزیون صدای آمریکا در باره نتایج انتخابات مدعی شد که چون خبری از رهبر نیست احتمالا او در جریان این امور نیست، از قضا ساعتی بعد خامنه‌ای در اقدامی شتابزده و زودهنگام به احمدی نژاد تبریک گفت و بعدها نیز در نماز جمعه گفت که همان شب یعنی در حالی که هنوز نتایج انتخابات در حال اعلام بود به «کاندیداهای مغلوب» پیغام داده است که اعتراض نکنند که نشان می دهد رهبر در جریان امور بوده است.

مخملباف البته بارها روی این قصه خود تاکید کرده است چندی پیش مدعی شد که در بیت رهبری اختلاف وجود دارد. سوال این است که بین چه کسی اختلاف وجود دارد؟ مجتبی و پدرش؟ تصمیم گیرنده بیت کیست؟ اگر اختلافی وجود دارد و مخملباف به لحاظ دست داشتن در امور غیب از آن باخبر است پس ماحصل و نتیجه اختلاف در عالم واقع برای ما عوام که به امور غیبیه و طی الارض دسترسی نداریم چیست؟

امروز هم مخملباف مدعی شد که نتیجه دستگیری‌ها ناشی از اختلاف سپاه با وزارت اطلاعات است. این قصه اختلاف سازی از نظر روانشناختی ناشی از همان انگاره جزم گرایانه و رویکرد تک ساحتی مخملباف به قدرت است که در فیلم های دهه شصت او نیز نمود می‌یافت.

وقتی مخملباف رو به دوربین با لحنی عاجزانه از «رئیس جمهور موسوی» می خواهد که «فرمان بدهد» تا مردم به خیابان بریزند (و البته توضیح نمی‌دهد که بعد از آن چه باید بشود!) نوع نگاه‌اش به قدرت و مرجع قدرت را به رخ می‌کشد از نظر او رابطه بین توده و رهبر همان رابطه خمینی و مردم است که اندکی مدرن تر شده و در هر حال ملت باید گوش به فرمان رهبر باشد.

فیلم تقاضای مخملباف از «رئیس جمهور موسوی برای فرمان دادن»

البته «رئیس جمهور موسوی» هیچ گاه پیامی برای دعوت به اعتراض و تظاهرات صادر نکرد بلکه هشدار داد که مراقب باشید که اصل نظام زیر سوال نرود و سوء استفاده کسانی که اصل نظام را قبول ندارند سبب نشود که این «دعوای خانگی» دودمان جمهوری اسلامی را بر باد دهد.

روز گذشته نیز مخملباف در مصاحبه با صدای آمریکا از مردم خواست تا دست به اعتصاب عمومی بزنند و این را از سوی موسوی اعلام کرد. حال آنکه تاکنون از موسوی هیچ صدایی برنخواسته است.

فراخوان اعتصاب مخملباف

پاسخ مردم به این دستور محسن مخملباف البته روشن است، بی‌اعتنایی.

مردم نه از محسن مخملباف دستور می‌گیرند و نه از موسوی و نه کروبی و نه هیچ «رهبر» دیگری، خودشان قرار تظاهرات را می گذارند، خودشان روش مقابله را برمی‌گزینند و خودشان شعارهای‌شان را می‌سازند.

این ویزگی به گمان من پسامدرن و انقلابی جنبش کنونی (که شاید دیگر عنوان اعتراضی هم با وقایع روز گذشته که شکل و شمایل یک خیزش تمام عیار را داشت برایش قدیمی شده باشد) به خوبی ماهیت دمکراتیک و مترقی و خاستگاه ها و اهداف آن را نشان می‌دهد و شاید بی‌اعتنایی آن به «رهبران و سخنگویان خود خوانده‌اش» پیام روشنی برای همگان به ویژه سیاست‌مردان اصلاح طلب که همه تئوریها و تاکتیک‌های‌شان در یک سال گذشته نقش بر آب شده (و برخی از عناصر آن خود به عقب ماندگی از سطح جنبش اعتراف کرده‌اند) دارد.

شاید اکنون زمانی برای یک خانه تکانی روحی دیگر برای مخملباف باشد و به جای تئوری‌های جزم گرایانه پوپولیستی سیاست را یک سر رها و به کار فیلم‌سازی تمام وقت بپردازد در این صورت ما هم با خیال راحت می‌توانیم در باره فیلم‌هایش نقد بنویسیم نه آنکه به خرده گرفتن به بینش سیاسی و راهبردهای سیاسی او مشغول شویم.

پی نوشت: این هم اطلاعات مخملباف از برنامه روزانه و هفتگی خامنه ای (شاهد از غیب آمد!)

  1. این نمونه ای از سندهای جعلی ست که زاییده تخیل برخی از جوانان است یا اگر به قول نیک آهنگ کوثر به «تئوری توطئه» معتقد باشیم توطئه وزارت اطلاعات است! (لینک فیس بوک)