۱۳۹۴ بهمن ۳۰, جمعه

فاطمه کریمی: بدن زن به مثابه اخرین تیر خلاص


                   

• انتشار تصاویر بی جان زنی در کنار سربازان فاتح، که در روزهای اخیر انتشار یافت بار دیگر توجه بسیاری را به خود جلب کرد. ویژگی بارز این تصویر چیست؟ چه تفاوتی با دیگر تصاویر دارد؟ و سربازان فاتح چه انگیزه ای دارند؟ جایی که داعش، سمبل اسلام سیاسی رادیکال،با فروختن زنان، تفسیر خودرا ازاسلام منعکس می کند،اسلام میانه رو اردوغانی، چه هدفی ازانتشارتصاویر برهنه زن کشته شده درسر دارد؟ ...
       
                

  انتخابات پارلمانی ۲۱۰۵ ترکیه نشان داد که در مناطق کردنشین واقع در ترکیه، منافع دولت حاکمه تامین نخواهد شد. برخلاف وی، حزب دموکراتیک خلق ها توانست اکثریت رای های ریخته شده به صندوق ها را از آن خود کند. بعد از انتخابات، دولت به بهانه مبارزه با ترورویسم و تنبیه کسانی که رویشان را از وی برگردانده بودند حملات سختی را به این مناطق اغاز کرد. دولتی که در سالهای اخیر می رفت خود را به عنوان یکی از معدود چهره های دموکراتیک منطقه نشان دهد و به قول خود روی دیگری از اسلام سیاسی و معتدل را به جهانیان معرفی کند اما به ناگاه بعد از انتخابات نقاب از صورت واقعی خود برداشت. با افزایش حملات هوایی و زمینی گسترده دولت و در نبود خبرنگاران آزاد در این مناطق، با دو تصویر از این جنایات روبرو می شویم. تصاویری که به صورت غیرحرفه ای توسط مردم و به اصطلاح محکومین این حملات گرفته می شود و از سوی دیگر، تصاویر فجیعی که سربازان ترک جهت ایجاد رعب و وحشت و از سوی دیگر نمایش قدرت کاذب خود به رخ رسانه ها و مخالفین خود می کشند. تصاویر انتشاریافته، به وضوح شدت حملات را نشان می دهد تا جایی که تصمیم گرفته شده است به مرده ها نیز رحم نشود. جایی که «مرگ» و از هستی ساقط کردن، آخرین تلاش برای درهم شکستن «مقاوت» و «برخودان» است، سردمداران «اسلام سیاسی مدرن » تصمیم گرفته اند حتی از مرده ها نیز انتقام بگیرند. مرده هایی که اکنون سمبل و نماینده زنده هایی هستند که در زمان حیاتشان رای شان را از دولت حاکمه برگرداندند و به وی پشت کردند. تصاویری که عامدانه از سوی نمایندگان قدرت انتشار می یابند به حد کافی منزجر کننده است. زنان و مردان مرده ای که قرار است حتی بعد از مرگشان نیز مورد انتقام قرار می گیرند. جایی که جسد بی جان « لقمان بیرلیک» به خودوریی بسته می شود و در خیابانها کشیده می شود. قبلا هم و در سال ۲۰۱۱ چنین عملی بر روی پیکر دو گریلای دیگر نیز صورت گرفته بود. پیکر آنها بعد از ساعتها کشیده شدن بر روی زمین در پای مجسمه آتاتورک رها می شوند با این پیام که «وطن هرگز تجزیه نخواهد شد»، این حرکت، در واقع پیامی بود برای زنده هایی که هنوز مقاومت و «برخوردان» را تنها راه «ژیان» می دانند. اما انتشار تصاویر بی جان زنی در کنار سربازان فاتح، که در روزهای اخیر انتشار یافت نیز بار دیگر توجه بسیاری را به خود جلب کرد. ویژگی بارز این تصویر چیست؟ چه تفاوتی با دیگر تصاویر دارد؟ و سربازان فاتح چه انگیزه ای دارند؟ جایی که داعش، سمبل اسلام سیاسی رادیکال، با فروختن زنان، تفسیر خود را از اسلام منعکس می کند، اسلام میانه رو اردوغانی، چه هدفی از انتشار تصاویر برهنه زن کشته شده در سر دارد؟ جسد، جسد بی جان زنی است که بعد از شکنجه و کشته شدن، «برهنه» نیز می شود. تفاوتی بارز که بر دیگر کشته شدگان البته مرد، اعمال نشده بود. این بار «کشتن» و بعد «برهنه» کردن بعد از مرگ جایی که مقاومت گر هیچ اراده ای در آن ندارد، ابزاری می شود که از سوی فاتحان جهت زهر چشم گرفتنی سخت تر از کسانی که در برابر قدرت آنها تسلیم نمی شوند. گویا بعد از مرگ نیز قرار است بدن زنان و مردان به طرز متفاوتی توسط فاتحان مورد استفاده قرار گیرد. گویا جسد برهنه این زن، علاوه بر ایجاد رعب و وحشت، قرار است پیام دیگری را نیز به کوردهای به اصطلاح «تروریست» بدهد.
  

جایی که حاکمان و محکومین، بدن زنان را به مثابه امری در خارج از اراده خود زن و در ید قدرت مردان می دانند، بدن زن نه به عنوان ملکی شخصی بلکه بالعکس، به مانند ملکی جمعی در نظر گرفته می شود، در نتیجه، بدن زن به مثابه «ناموس» مردان خانواده تداعی می شود. تجاوز به زنان و یا به عبارتی، بی ناموس کردن آنان، راهی می شود در جهت تجاوز و بی اخلاق کردن مردان. زنان، ضامن آبرو و اعتبار خانوادگی قلمداد می شوند و برخی اوقات، به طور نمادین سمبل خلوص و پاکی یک ملت. در واقع برهنه کردن جسد بی جان زن پیامی است به مردان حامی زن. مردانی که در نقش حفاظتی خود از ناموسشان شکست خورده اند. پیامی همراه با حس تحقیر و در هم شکستن. پیامی که با استفاده از ابژه قرار دادن بدن زن، بین مردان حاکم و محکوم رد و بدل می شود. در چنین زمینه ای، بدن زن تبدیل به ناموس خانواده و در معنایی گسترده تر، به ناموس جامعه و در نهایت ناموس یک ملت تبدیل می شود. تجاوز و در مورد اخیر، برهنه کردن بدن زن بعد از مرگش، در واقعی پیامی واضح و روشن را به کسانی که سودای مقاومت در برابر اراده حاکم را در سر می پرورانند، ارسال می کند. «در صورت ادامه مقاومت، نه تنها مرگ بلکه بی ناموسی نیز عایدتان خواهد شد.» چه بسا بی ناموس شدن بیشتر از خود مرگ می تواند روحیه مقاومت را در هم بشکند.

اما زنان نیز همچون سوژه هایی سیاسی گره خورده در چنین تعاریفی، چه هزینه ای خواهند پرداخت؟ بی گمان، در یک سیستم مبتنی بر فالوس محوری، زنان هزینه بیشتری خواهند پرداخت. آنها نه تنها به مانند مردان هزینه خواهند پرداخت علاوه بر آن، تلاش ها و مقاومت شان قربانی نوعی «تقلیل گرایی» سیستماتیک خواهد شد. زنان بعد از اثبات توانایی های خود به عنوان «سوژه ای سیاسی» زمانی پذیرفته خواهند شد که بدنشان به مثابه غنیمتی جنگی در دست دشمن قرار نگیرد. خواه مرده اش خواه زنده اش. مقاومتش، مادامی که ارزش های پذیرفته جمعی را به خطر انداخته است، نمی تواند مورد احترام قرار گیرد.

مادامی که چنین تعاریفی مورد انتقاد قرار نگیرد و زنان تنها بر مبنای حفظ ناموس باز تفسیر شوند، مقاومت نمی تواند مقاومتی راستین باشد. مقاومتی، مقاومت است که نه تنها ارزش های دروغین قدرت را به بازیچه گیرد بلکه محکومین نیز در حین مبارزه باید بسیاری از ارزش های پیشین خود را که در تضاد با آرمان های واقعی ای که برای آن مبارزه می کنند، به چالش بکشند. جایی که مبارزین بر برابری بین زن و مرد به عنوان یکی از اصول پایه ای مبارزه خود تاکید می ورزند، مبارزه زنان باید فرای «بدن» و نوع شکنجه ای که بر آن وارد می شود مورد تفسیر و ارزشیابی قرار گیرد.
«غریبه»

زیر نامه‌ام نوشتم غریبه
و غریبانه نوشتم
به نام تو می‌خواهم به جنگ بروم
می‌خواهم کاری بزرگ کنم
هزاران کودک را نجات بدهم
تفنگم را به سوی خودم بگیرم
اگر قرار به شلیک گلوله‌ای باشد
جهان را زیر و رو می‌کنم برای کاشتن گلهای زیبا
آسمان را آبی برای پرواز پرنده‌ها
ودریاها را آرام
برای رقص ماهی‌ها
به نام تو می‌خواهم آزاد شوم
یک اتحاد جهانی برای عشق ایجاد کنم
شهید شوم
و روی تندیس سرم بنویسند: غریبه

«محمود درویش»
ترجمه‌: بابک شاکر

«انقلاب»
برخیزید،نوری از پنجره هویدا شد
می شنوم کسی می کوبد به در
در خیابان غوغاست
و آوای گام هایی که می دوند
آنهان زمزمه می کننده واژه ی
انقلاب را
مبارزین از شیارها و دهکده ها سرازیر شده اند
کشتی ها در کناره ها پهلو گرفته اند
آنان آتش را حمل می کنند
در دل تاریکی شب
بسان زمزمه ای در باد می پیچد
انقلاب
تفنگم را بیار با مشتی پر از فشنگ
برای نبرد کنار دریا گرد هم خواهیم آمد
سال ها گذشت
همراه اشک های بیرکان
یک بار شکست خوردیم
اینک پیروز خواهیم شد
آنگاه که توپ های ما غرش کنند:
انقلاب....
بنگیرید و منتظر باشید،آماده برای علامت
عده ای در میان ما هنوز آتش را ندیده اند
باید همه را با خبر نمود
بروید به کوها و تپه ها
برای زمانی که اینک فرار رسیده است
برای افروختن آتش
برافروزید آتش را
رافروزید آتش را.
امشب کوه ها را خواهیم پیمود
در تاریکی شب
به میان سنگرهایشان خواهیم رفت
و خواهیم گرفت آنانی را که سرزمین ما را دزدیده اند
در سال های متمادی سلطه
نشانه گیرید میان چشمانشان را
بر افروزید آتش را
بر افروزید آتش را
بر افروزید آتش را
در سراسر جهان خواهند دید.
بگسترانید سپیده دم را
بگسترانید پهگاه را تا بنگرم
سرزمین آزاد را
آیا چیزی هست که دگرگون نگردیده باشد
آزادی دل انگیز
آزادی دل انگیز در دستان ماست
اسب ها و انسان ها
اسب ها و انان ها در میدان اند
آنها تسلیم نشدند
در اینجا بسیاری بر خاک افتادند
هرگز فراموش نکیند
هرگز فراموش نکیند آنچه را که آنان انجام دادند
آن زمان فرا خواهد رسید
آنگاه که دوباره دگرگون خواهد ساخت
هرگز فراموش نکنید...!
هرگز فراموش نکنید...!
کریس د برگ

انقلاب_کریس د برگ Chris de Burgh - The Revolution

B'Tselem Executive Director in Letter to Prime Minister: Order the Immediate Release of Hunger Striker Muhammad al-Qiq

Published: 
 18 Feb 2016
Muhammad al-Qiq. Photo: courtesy of the familyB'Tselem Executive Director Hagai Elad this morning sent a letter to Prime Minister Benjamin Netanyahu requesting the immediate release of journalist Muhammad al-Qiq. Al-Qiq, 33, has been on hunger strike for 86 days protesting his administrative detention and is in a serious condition. In the letter, Elad criticizes the HCJ ruling that rejected al-Qiq’s request to be transferred to hospital in Ramallah with the justices arguing that if the security establishment sought to detain al-Qiq again in the future, this would endanger soldiers’ lives.
“This position reflects a new low in the instrumentalist approach to human beings. This sort of argument obviously cannot justify continuing to hold al-Qiq in Ha’Emek Hospital contrary to his express wishes. The fact that the Court accepted this argument says more about the justices than about the reasonableness of the claim. In any case, given the long history of HCJ justices serving as a rubber stamp for administrative detention orders and given the current use of the word ‘whims’ by Justice Elyakim Rubinstein to describe al-Qiq’s wishes, it is difficult to attribute any serious legal meaning to the ruling in his case.”
Elad ends the letter by urging the Prime Minister to order al-Qiq’s immediate release:
“Since al-Qiq’s liberty is currently being restricted by a non-existent authority, it is difficult to identify the body that bears direct responsibility for the continued deprivation of his liberty and endangerment of his life. Does this responsibility rest with the military commander who issued the original detention order, which has for the meantime been “suspended”? Does it rest with the Attorney General, who is responsible of the state’s proper legal conduct? Does it rest with the President of the Supreme Court, whose colleagues have concocted a new legal myth – a person who is not free, yet is not detained? Whatever the case may be, it is clear that in practical terms the head of the executive branch can, if he wishes, bring about the only possible moral outcome in the current state of affairs – namely, the immediate release of Muhammad al-Qiq. You bear responsibility for al-Qiq’s life. I urge you – I implore you - to order al-Qiq’s immediate release before it is too late.”