۱۳۹۸ آذر ۹, شنبه

مطابق تازه‌ترین اظهارنظر بیژن زنگنه، وزیر نفت ایران روزانه ۶۴ میلیون لیتر بنزین سهمیه‌ای با قیمت هر لیتر ۱۵۰۰ تومان توزیع می‌شود که با افزایش ۵۰۰ تومانی بهای بنزین سهمیه‌ای، درآمد دولت روزانه ۳۲ میلیارد تومان افزایش یافته است.



مطابق تازه‌ترین اظهارنظر بیژن زنگنه، وزیر نفت ایران روزانه ۶۴ میلیون لیتر بنزین سهمیه‌ای با قیمت هر لیتر ۱۵۰۰ تومان توزیع می‌شود که با افزایش ۵۰۰ تومانی بهای بنزین سهمیه‌ای، درآمد دولت روزانه ۳۲ میلیارد تومان افزایش یافته است.

افزون بر این، شرکت پخش فرآورده‌های نفتی ایران روزانه حدود ۲۱ میلیون لیتر نیز بنزین ۳ هزارتومانی عرضه می‌کند که در مقایسه با گذشته ۴۲ میلیارد تومان به درآمد دولت می‌افزاید.

بنابراین پس از اجرای مصوبه جهش قیمت بنزین، درآمد دولت از این محل روزانه نزدیک به ۷۴ میلیارد تومان افزایش پیدا می‌کند. این رقم در صورتی که مصرف روزانه بنزین از ۹۵ میلیون لیتر فعلی کمتر نشود، سالانه به حدود ۲۷ هزار میلیارد تومان بالغ می‌شود و در ۱۲۵ روز باقیمانده از سال ۱۳۹۸ شمسی ۹.۲ هزار میلیارد تومان خواهد رسید.

آیا تامین این رقم از محل مالیات بر بنیادها و نهادهای تحت نظارت رهبر ایران ممکن بود؟ و یا با حذف بودجه نهادهای موازی و مراکز مذهبی و تبلیغاتی چه میزانی از کسری درآمد دولت ایران قابل جبران بود؟

مالیات بر بنیادها و نهادها
مطابق جداول قانون بودجه سال ۱۳۹۸ شمسی، نهادها و بنیادهای انقلاب اسلامی در مجموع به پرداخت ۱۶.۵ میلیارد تومان مالیات ملزم شده‌اند، در حالی که مالیات شرکت‌ها و موسسات وابسته به آستان قدس رضوی همچنان در حد صفر باقی مانده است.

این در شرایطی است که کارمندان دولت در سال جاری باید ۶ هزار و ۹۰۰ میلیارد تومان و کارکنان بخش خصوصی نیز باید ۶ هزار و ۳۶۰ میلیارد تومان از حقوق دریافتی خود را به عنوان مالیات بر درآمد به دولت پرداخت کنند و حقوق‌بگیران در مجموع باید بار ۹.۶ درصد از درآمد مالیاتی مدنظر دولت را بر دوش بکشند ولی نهادها و بنیادهای انقلاب اسلامی و شرکت‌ها و موسسات وابسته به آستان قدس رضوی تنها ۱ صدم درصد از درآمد مالیاتی مورد نیاز برای اداره کشور را تامین می‌کنند.

اما سازمان امور مالیاتی ایران مدعی است که شرکت‌های تحت اداره بنیادها و نهادها با وجود اعمال معافیت‌هایی از جمله مالیات بر درآمد، مشمول مالیات­‌های تکلیفی و مالیات بر ارزش افزوده هستند و آن‌ها را نیز با خوش‌حسابی پرداخت می‌کنند. ادعایی که به دلیل عدم انتشار شفاف ارقام مالیات پرداختی این شرکت‌ها همچنان از سوی منتقدان با دیده تردید به آن نگریسته می‌شود.

آستان قدس رضوی از ۲۱ سال پیش و با تاسیس سازمان اقتصادی رضوی مدیریت بیش از ۷۰ شرکت و موسسه فعال را در صنایعی از جمله داروسازی، غذایی، نساجی و فرش، عمرانی و ساختمانی، کشاورزی و دامپروری، نفت و گاز، فن‌آوری اطلاعات، مالی اقتصادی و سرمایه گذاری بر عهده گرفت تا بنا بر اعلام رسمی سایت این سازمان، «منابع مالی مطمئن و پایدار جهت انجام مسؤولیت‌های اجتماعی و فرهنگی آستان قدس رضوی ایجاد شود.»

بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی نیز که با هدف تجمیع اموال و دارایی‌های مصادره شده فعالیت خود را از سال ۱۳۵۷ و به عنوان جایگزین بنیاد پهلوی آغاز کرد، هم اکنون بزرگ‌ترین نهاد اقتصادی غیردولتی ایران به شمار می‌رود که مالکیت و مدیریت بیش از ۱۸۵ شرکت را در قالب ۱۰ هلدینگ برعهده دارد و مدیریت بنیاد علوی را نیز داراست.

ستاد اجرایی فرمان امام نیز که از سال ۱۳۶۸ و مدیریت اموال در اختیار رهبر ایران تاسیس شده، در حال حاضر مالک بیش از ۵۰ شرکت در حوزه‌های مختلفی همچون نفت، گاز و پتروشیمی، کشاورزی، صنعت، معدن، دارو و ساختمان است و بنیاد برکت نیز زیر مجموعه این ستاد است.

بنیاد پانزده خرداد نیز از جمله سایر نهادهای تحت نظارت رهبر ایران است که همچون بنیاد کوثر با هدف رفع مشکلات اقتصادی خانواده‌ جانباختگان جنگ ایران و عراق راه‌اندازی شد.

در مجموع برآوردها از فعالیت بیش از ۴۰۰ شرکت تولیدی و خدماتی زیر نظر این بنیادها حکایت دارد. در این میان بنیاد مستضعفان رقم کلی مالیات پرداخت شده توسط شرکت‌های زیر مجموعه خود را برای سال ۱۳۹۶ نزدیک به هزار و ۴۹ میلیارد تومان اعلام کرده است.

اما این رقم برای مجموعه فعالیت‌های اقتصادی آستان قدس رضوی در سال ۱۳۹۵ تنها ۵۳ میلیارد تومان بوده و برای سال ۱۳۹۸ هم حدود ۳۰ میلیارد تومان پیش‌بینی شده که با توجه به گستردگی فعالیت اقتصادی این نهاد نشان از استفاده آن از معافیت‌ مالیات بر درآمد دارد. به طوری که در قانون بودجه سال ۱۳۹۸ نیز دریافتی مالیات از آستان قدس تحت تاثیر همین معافیت در حد صفر تعیین شده است. این معافیت مالیاتی بر مبنای حکم حکومتی رهبر ایران به دست آمده است.

البته سازمان امور مالیاتی ایران مدعی است که سایر نهادها و بنیادها از جمله ستاد اجرایی فرمان امام با وجود برخورداری از برخی معافیت‌ها افزون بر مالیات بر ارزش افزوده، مالیات بردرآمد نیز پرداخت می‌کنند. با این وجود همچنان سطح و نوع معافیت‌های اعطاء شده به انواع فعالیت‌ها و درآمدهای شرکت‌های زیر مجموعه بنیادها و نهادها چندان شفاف نیست و دولت ایران هم تاکنون از انتشار دقیق ارقام مالیات پرداختی و میزان معافیت‌ها امتناع کرده است.

بودجه نهادهای موازی
مطابق قانون بودجه سال ۱۳۹۸، مجموع بودجه ۳۸ نهاد موازی و مرکز مذهبی و تبلیغاتی در سال جاری خورشیدی بیش از ۵ هزار و ۳۰۰ میلیارد تومان است. این رقم معادل ۱۹.۶ درصد افزایش درآمدی است که دولت از طریق افزایش قیمت بنزین به دنبال آن است.


در نتیجه اگر ادعای سازمان امور مالیاتی ایران مبنی بر شفافیت مالیاتی شرکت‌های نهادها و بنیادهای تحت نظر رهبر ایران همچنان پا برجا باشد، صرفه‌جویی دولت از محل بودجه نهادهای موازی می‌توانست شیب رشد قیمت بنزین را قدری کاهش دهد. هر چند که اگر ادعای منتقدان دولت در مورد امتناع شرکت‌های زیر مجموعه نهادها و بنیادها از پرداخت مالیات درست باشد، دولت با شکستن مقاومت آنها می‌توانست این شیب را کاهش بیشتری بدهد.

۱۳۹۸ آذر ۸, جمعه

سخنان خانواده شهدا!داس جلادان بر روی گردن فرزندان ايرانزمين

بعد از جان‌باختن دختر نوجوان ۱۴ ساله نیکتا اسفندانی و خاکسپاری وی در زیر سایه سنگین نیروهای امنیتی، یکی از شهروندان گرفتن اعتراف اجباری از پدر داغدیده‌اش را از یکی از

گرفتن اعتراف اجباری از پدر داغدیده نیکتا اسفندانی هنگام خاکسپاری پیکر دختر شهیدش


بعد از جان‌باختن دختر نوجوان ۱۴ ساله نیکتا اسفندانی و خاکسپاری وی در زیر سایه سنگین نیروهای امنیتی، یکی از شهروندان گرفتن اعتراف اجباری از پدر داغدیده‌اش را از یکی از گورکن‌های قبرستان بازگو کرده است.
او با گرفتن عکسی از محل دفن نیکتا، نوشته است: «هرکاری کردم نمی‌توانستم آرام بگیرم؛ رفتم به امید اینکه واقعی نباشه. از یکی از نفرات قبر‌کن که آنجا بود، پرسیدم، هرروز اینجایی، گفت آره؛ پرسیدم هنگام خاکسپاری نیکتا، اینجا بودی؟ گفت آره، گفتم اینکه می‌گویند، نیروهای امنیتی او را کشتند درست است؟ وی گفت درست است.»
این شهروند با ذکر این نکته که فرد گورکن به سختی به او اعتماد کرده در ادامه به نقل از گورکن در باره صحنه گرفتن اعتراف اجباری از پدر نیکتا نوشته است: «وحشتناک‌تر این بود که پدر داغدار این دختر نوجوان جانباخته را با زور و تهدید نشاندند مقابل دوربین و او را وادار کردند که بگوید نیکتا اسفندانی سیاسی و مخالف نظام نبوده است.»
این شهروند با وجدان در ادامه می‌گوید: «این جنایتکاران به ‌قدری ابله و درمانده هستند که نمی‌دانند این نوع اعتراف‌گیری‌های ضد انسانی، خشم مردم را بیشتر می‌کند.»

لازم به یادآوری است که ماموران ضد شورش با وحشیگری بی مانندی در روز ۲۵ آبان ماه با شلیک مستقیم به ‌سوی مردم و جوانان، بسیاری را به قتل رساندند.

نیکتا اسفندانی دختر نوجوان ۱۴ ساله که در خیابان ستارخان در اعتراض به گرانی بنزین به خیابان آمده بود در  اثر شلیک مستقیم ماموران به سرش به قتل رسید. خانواده وی پس از ۳ روز جستجو مکان نگهداری پیکر دخترشان را پیدا کردند.
در مراجعه به پزشکی قانونی برای گرفتن جسد گفتند چون ۱۴ ساله و کودک است، پول تیر نمی‌گیریم. خانواده وی پیکر دخترشان را تحت کنترل ماموران امنیتی در سکوت به خاک سپردند.

Dàr Ârézouyé To Bâshàm (Arash Fouladvand, Bahar Choir, Vahid Taj and Kei...

Ey IRAN - ای ایران (Arash Fouladvand, Bahar Choir, Vahid Taj and Keivan ...

Police give update on London Bridge incident

'Shots fired' at man in London Bridge - BBC News

Man shot by police after stabbing at London Bridge | DW News

Exclusive: Doctor who signed Assange petition speaks out (Full show)

هادی و گربه اش دوشنبه ۴ آذر

اخبار ساعت شش عصر- جمعه هشت آذر

La gauche prolophobe ?

دلائل رویارویی هفته گذشته حکومت و مردم را بهتر بشناسیم

نظری به تاریخ مهاجرت وسکونت مردمان ایران (9) گفتاری از دکتر ضیا صدر الا...

۱۳۹۸ آذر ۷, پنجشنبه

بنا بر گفته‌ی شاهدان عینی، پس از حدود یک ساعت از ورود، پیامکی از جانب یکی از دوستانش برای سپردن امانتی دریافت کرد.

گزارش یک آدم‌ربایی


روز یکشنبه بیست و ششم آبان ماه، سها مرتضایی، فعال صنفی و دبیر سابق شورای صنفی مرکزی دانشگاه تهران، حوالی ساعت هشت شب، بعد از اتمام تحصنش در آن روز، به‌عنوان مهمان وارد خوابگاه فاطمیه‌ی دانشگاه تهران شد. بنا بر گفته‌ی شاهدان عینی، پس از حدود یک ساعت از ورود، پیامکی از جانب یکی از دوستانش برای سپردن امانتی دریافت کرد. پس از مدتی سها برای دریافت امانت به سمت گیت می‌رود و میزبان او بعد از بیست دقیقه از رفتنش با وی تماس می‌گیرد و به علت عدم پاسخگویی، به گیت مراجعه می‌کند. 
در مسیر دو تن از مسئولان خوابگاه با حالتی آشفته برگه‌ی ثبت مهمان بودن سها را از میزبانش طلب کردند که او حاضر به تحویل آن برگه نشد. این مسئولان در پاسخ به اینکه سها کجاست؟ پاسخ دادند:« جایی که صلاح نیست بیاید»علاوه بر آن تاکید داشتند که:« برگه ثبت مهمان سها درون کیفش در اتاق میزبان است و باید آن را به ما تحویل دهید.» این دانشجویان بعد از سرباز زدن مسئولین خوابگاه از پاسخگویی در مورد اینکه «سها کجاست؟» به گیت ورودی خوابگاه رفتند که آنجا با تعدادی از مأموران حراست و لباس‌شخصی داخل گیت خوابگاه روبه رو شدند. این‌ وقایع در حالی رخ داد که تعداد دیگری لباس شخصی و ماشین‌های مشکوک مقابل خوابگاه رؤیت می‌شدند. در تمام این مدت همه ی مسئولان خوابگاه، انتظامات و نیروهای امنیتی درصدد یافتن برگه‌ی ثبت مهمان و امحاء آن بودند. 
 بعد از مدتی مشاجره با نیروهای گیت خوابگاه و حراست های مرد دانشگاه حاضر در گیت بر سر برگه ی مهمان و پرسش مکرر دانشجویان که «سها رو کجا برده اند»، یکباره مساله‌ی یافتن مدارک اثبات حضور سها در خوابگاه دیگر مطرح نشد بلکه همگی در انکار کردن حضور سها در خوابگاه هم‌نظر شدند و همان افرادی که تا آن لحظه تاکید داشتند که برگه نزد میزبان و در اتاق است و باید به آنها تحویل داده شود به کل منکر وجود چنین برگه ای شدند. دانشجویان بلافاصله به اتاق برگشتند ولی متاسفانه برگه ی ثبت مهمان را در اتاق نیافتند. ذکر این نکته در اینجا ضروری به نظر می رسد که مسئولین خوابگاه کلید تمام اتاق ها را در اختیار دارند و پیش از این نیز بارها اعتراضاتی بر سر حضور این مسئولین به دلایلی از جمله تعمیرات در زمان هایی که دانشجویان در اتاق حضور ندارند صورت گرفته است.
گفتنی است بنا بر گواهی دیگر شاهدان ماجرا، پیش از رسیدن میزبان، سها توسط شخصی در گیت ورودی خوابگاه فاطمیه به سمت بیرون کشیده می‌شود که به علت مقاومت سها و درخواست کمک او از دانشجویان، دو نفر دیگر به شخص مذکور کمک می‌کنند تا سها را از شانه‌هایش بگیرند و به آشپزخانه موجود در گیت ببرند ولی بازهم تقلا و درخواست کمک سها به گوش دانشجویان حاضر در گیت می‌رسد لذا سریعاً سها را سوار یکی از دو ماشین پارک شده روبروی در ورودی خوابگاه می‌کنند و مدام تکرار می‌کنند: «کسی مداخله نکند بحث سرقت درمیان است. »
با وجود حضور شاهدان عینی، انتظامات گیت خوابگاه دخترانه فاطمیه و نیروهای حراست دانشگاه پس از بین بردن تمامی مدارک دال بر حضور سها در خوابگاه، در همدستی کامل با نیروهای امنیتی پروژه ربودن وی را تکمیل کردند و پذیرش و حضور وی در خوابگاه را کاملاً منکر شدند.
 روز بعد، دوشنبه بیست و هفت ابان، معاون دانشجویی دانشگاه تهران دکتر حبیبا در اقدامی عجولانه طی مصاحبه‌ای با خبرگزاری ایسنا در مورد بازداشت تعدادی از دانشجویان دانشگاه تهران ضمن اشاره به بازداشت سها مرتضایی، عنوان کرد: «این دانشجو به هیچ عنوان از خوابگاه‌های دانشگاه تهران استفاده نکرده است و بر اساس پیگیری‌هایی که امروز انجام دادم، حتی گزارشی مبنی بر دریافت مهمانی برای سکونت در خوابگاه از سوی این دانشجو وجود نداشته، در واقع به هیچ عنوان او در خوابگاه‌های زیرمجموعه دانشگاه تهران دستگیر نشده است»؛ مصاحبه ای که دیگر از خبرگزاری ایسنا حذف شده اما خوشبختانه کد خبر و تصاویر متن خبر موجود است.
روز یکشنبه بیست و ششم آبان ماه، سها مرتضایی، فعال صنفی و دبیر سابق شورای صنفی مرکزی دانشگاه تهران، حوالی ساعت هشت شب، بعد از اتمام تحصنش در آن روز، به‌عنوان مهمان وارد خوابگاه فاطمیه‌ی دانشگاه تهران شد. بنا بر گفته‌ی شاهدان عینی، پس از حدود یک ساعت از ورود، پیامکی از جانب یکی از دوستانش برای سپردن امانتی دریافت کرد. پس از مدتی سها برای دریافت امانت به سمت گیت می‌رود و میزبان او بعد از بیست دقیقه از رفتنش با وی تماس می‌گیرد و به علت عدم پاسخگویی، به گیت مراجعه می‌کند. 
در مسیر دو تن از مسئولان خوابگاه با حالتی آشفته برگه‌ی ثبت مهمان بودن سها را از میزبانش طلب کردند که او حاضر به تحویل آن برگه نشد. این مسئولان در پاسخ به اینکه سها کجاست؟ پاسخ دادند:« جایی که صلاح نیست بیاید»علاوه بر آن تاکید داشتند که:« برگه ثبت مهمان سها درون کیفش در اتاق میزبان است و باید آن را به ما تحویل دهید.» این دانشجویان بعد از سرباز زدن مسئولین خوابگاه از پاسخگویی در مورد اینکه «سها کجاست؟» به گیت ورودی خوابگاه رفتند که آنجا با تعدادی از مأموران حراست و لباس‌شخصی داخل گیت خوابگاه روبه رو شدند. این‌ وقایع در حالی رخ داد که تعداد دیگری لباس شخصی و ماشین‌های مشکوک مقابل خوابگاه رؤیت می‌شدند. در تمام این مدت همه ی مسئولان خوابگاه، انتظامات و نیروهای امنیتی درصدد یافتن برگه‌ی ثبت مهمان و امحاء آن بودند. 
 بعد از مدتی مشاجره با نیروهای گیت خوابگاه و حراست های مرد دانشگاه حاضر در گیت بر سر برگه ی مهمان و پرسش مکرر دانشجویان که «سها رو کجا برده اند»، یکباره مساله‌ی یافتن مدارک اثبات حضور سها در خوابگاه دیگر مطرح نشد بلکه همگی در انکار کردن حضور سها در خوابگاه هم‌نظر شدند و همان افرادی که تا آن لحظه تاکید داشتند که برگه نزد میزبان و در اتاق است و باید به آنها تحویل داده شود به کل منکر وجود چنین برگه ای شدند. دانشجویان بلافاصله به اتاق برگشتند ولی متاسفانه برگه ی ثبت مهمان را در اتاق نیافتند. ذکر این نکته در اینجا ضروری به نظر می رسد که مسئولین خوابگاه کلید تمام اتاق ها را در اختیار دارند و پیش از این نیز بارها اعتراضاتی بر سر حضور این مسئولین به دلایلی از جمله تعمیرات در زمان هایی که دانشجویان در اتاق حضور ندارند صورت گرفته است.
گفتنی است بنا بر گواهی دیگر شاهدان ماجرا، پیش از رسیدن میزبان، سها توسط شخصی در گیت ورودی خوابگاه فاطمیه به سمت بیرون کشیده می‌شود که به علت مقاومت سها و درخواست کمک او از دانشجویان، دو نفر دیگر به شخص مذکور کمک می‌کنند تا سها را از شانه‌هایش بگیرند و به آشپزخانه موجود در گیت ببرند ولی بازهم تقلا و درخواست کمک سها به گوش دانشجویان حاضر در گیت می‌رسد لذا سریعاً سها را سوار یکی از دو ماشین پارک شده روبروی در ورودی خوابگاه می‌کنند و مدام تکرار می‌کنند: «کسی مداخله نکند بحث سرقت درمیان است. »
با وجود حضور شاهدان عینی، انتظامات گیت خوابگاه دخترانه فاطمیه و نیروهای حراست دانشگاه پس از بین بردن تمامی مدارک دال بر حضور سها در خوابگاه، در همدستی کامل با نیروهای امنیتی پروژه ربودن وی را تکمیل کردند و پذیرش و حضور وی در خوابگاه را کاملاً منکر شدند.
 روز بعد، دوشنبه بیست و هفت ابان، معاون دانشجویی دانشگاه تهران دکتر حبیبا در اقدامی عجولانه طی مصاحبه‌ای با خبرگزاری ایسنا در مورد بازداشت تعدادی از دانشجویان دانشگاه تهران ضمن اشاره به بازداشت سها مرتضایی، عنوان کرد: «این دانشجو به هیچ عنوان از خوابگاه‌های دانشگاه تهران استفاده نکرده است و بر اساس پیگیری‌هایی که امروز انجام دادم، حتی گزارشی مبنی بر دریافت مهمانی برای سکونت در خوابگاه از سوی این دانشجو وجود نداشته، در واقع به هیچ عنوان او در خوابگاه‌های زیرمجموعه دانشگاه تهران دستگیر نشده است»؛ مصاحبه ای که دیگر از خبرگزاری ایسنا حذف شده اما خوشبختانه کد خبر و تصاویر متن خبر موجود است.

اعتراض‌های ایران؛ گفتگو با پدر پویا بختیاری یکی از کشته‌شدگان

کشتار وحشیانه، شعله ورشدن جنبش، ترور در ترکیه، جنایتکار در زندان استکهلم...

Jared Kushner, Kabbalah, Chabad, & Prophecy | KMN LIVE

Chris Hedges & Abby Martin: No Way Out Through Elections

۱۳۹۸ آذر ۵, سه‌شنبه

WORLD EXCLUSIVE: Chinese spy spills secrets to expose Communist espionag...

Omar Shakir de HRW s'engage à poursuivre ses travaux après l'expulsion d...

Israel expels HRW country director Omar Shakir

“An Attack on the Human Rights Movement”: Israel Deports Human Rights Wa...

Top U.S. & World Headlines — November 26, 2019

Iraqi Scholar Sinan Antoon: Anti-Government Protests Have Led to “Reclai...

Wag the dog: Will Trump and Netanyahu Bomb Iran to Block Removal From Of...

60+ doctors say Assange may die in jail

Redoutant «que Julian Assange puisse mourir en prison», 60 médecins internationaux lancent l'alerte En savoir plus sur RT France : https://francais.rt.com/international/68270-redoutant-que-julian-assange-puisse-mourir-en-prison-60-medecins-internationaux-lancent-alerte

Redoutant «que Julian Assange puisse mourir en prison», 60 médecins internationaux lancent l'alerte 25 nov. 2019, 13:18 © Justin TALLIS Source: AFP Julian Assange, le 19 mai 2017, devant l'ambassade équatorienne à Londres. Alors que le lanceur d'alerte est actuellement détenu à Londres et risque l'extradition vers les Etats-Unis, 60 médecins ont publié une lettre ouverte alertant sur son état de santé très préoccupant. Ils appellent les autorités britanniques à réagir. Dans une lettre ouverte publiée ce 25 novembre, plus de 60 médecins, en provenance de divers pays mais en majorité britanniques, ont attesté leurs profondes inquiétudes sur l’état de santé du fondateur de WikiLeaks, Julian Assange. Actuellement détenu dans la prison de haute sécurité de Belmarsh, dans le sud de Londres, le lanceur d'alerte a vécu reclus dans une pièce exiguë aménagée en studio, au sein de l'ambassade de l'Equateur à Londres, du 19 juin 2012 au 11 avril 2019. Julian Assange «désormais en danger» «Nous écrivons cette lettre ouverte, en tant que médecins, pour exprimer notre grave préoccupation sur l’état de santé physique et mental de Julian Assange», débute la missive écrite par ces professionnels du corps médical et adressée à la ministre britannique de l’Intérieur, Priti Patel et à Diane Abbott, chargée des mêmes questions au sein du Parti travailliste, principale formation d’opposition en Angleterre. Lire aussi Le père d'Assange : «Julian risque de mourir en prison pour avoir révélé la vérité» Les signataires de ce courrier poursuivent en exprimant leur «sérieuse inquiétude collective» tout en souhaitant «attirer l’attention de l’opinion publique et du monde sur cette situation grave». «Nous sommes d’avis que M. Assange a besoin d’urgence d’une évaluation médicale de son état de santé physique et psychologique», témoignent ensuite les 60 médecins, parmi lesquelles figurent des Américains, des Australiens, ou encore des Suédois. Ces-derniers suggèrent même que le fondateur de WikiLeaks devrait être transféré dans un hôpital doté de personnel qualifié afin d'y recevoir les soins adéquats. «[Sans cela] nous redoutons vraiment, sur la base des éléments actuellement disponibles, que Julian Assange puisse mourir en prison», alertent-ils. La santé de Julian Assange est entrée dans un cercle vicieux d’anxiété, de stress et d’impuissance, typique des personnes exposées à un isolement prolongé et à un arbitraire constant Nils Melzer, rapporteur spécial de l'Organisation des Nations unies (ONU) sur la torture, avait déjà exprimé ses craintes, début novembre, en affirmant que la vie de Julian Assange était «désormais en danger». Il avait alors précisé que de «nouvelles informations médicales transmises par plusieurs sources fiables [affirmaient] que la santé de Julian Assange [était] entrée dans un cercle vicieux d’anxiété, de stress et d’impuissance, typique des personnes exposées à un isolement prolongé et à un arbitraire constant». Une peine encourue allant jusqu'à 175 ans d’emprisonnement Actuellement détenu à Londres, le lanceur d'alerte risque l'extradition vers Washington. Il encourt une peine allant jusqu'à 175 ans d'emprisonnement aux Etats-Unis, qui lui reprochent d'avoir mis en danger certaines de leurs sources au moment de la publication, en 2010, de 250 000 câbles diplomatiques, et d'environ 500 000 documents confidentiels portant sur les activités de l'armée américaine en Irak et en Afghanistan. Sorti blanchi par le parquet de Suède le 19 novembre dans le cadre d'une accusation pour viol, une audience prévue en février 2020 sur une éventuelle extradition vers les Etats-Unis attend désormais Julian Assange. Le lanceur d'alerte fait actuellement face à 18 chefs d’accusation.

En savoir plus sur RT France : https://francais.rt.com/international/68270-redoutant-que-julian-assange-puisse-mourir-en-prison-60-medecins-internationaux-lancent-alerte

از خشونت علیه زنان تا کشتار معترضان در ایران با قلم نیره انصاری کارشناس ...

قدردانی ودرد دل مادر عصمت وطن‌پرست

Chris Hedges, "America: The Farewell Tour"

سعيد سلطانپور!باکشورم چه رفته است!فشنگ درمقابل فشنگ

آمار کشته شدگان و بازداشت شدگان ناآرامی های اخیر دست کم در شهرستان بهارستان را می داند، اما، اجازه ندارد بگوید.

فرماندار بهارستان : نمیتوانم آمار کشته شدگان اخیر را بگویم؛ هزینۀ کفن و دفن کشته شدگان فقیر را نمی‌گیریم


فرماندار شهرستان بهارستان استان تهران، مجتبی خانجانی، در مصاحبه با ایلنا گفته است که او آمار کشته شدگان و بازداشت شدگان ناآرامی های اخیر دست کم در شهرستان بهارستان را می داند، اما، اجازه ندارد بگوید. فرماندار بهارستان افزوده است : آمار کشته شدگان "از جمله مواردی است که جنبۀ امنیتی دارد و [اعلام یا عدم اعلام آن] به دستگاه های قضایی و امنیتی برمی گردد و باید از آنها پرسیده شود. اما تاجایی که قانونگذار پیش بینی کرده ما هم جزئیات را می دانیم، مگر می شود ندانیم."

مجتبی خانجانی سپس تصریح کرده است که برغم آگاهی از جزئیات آمار دستگیرشدگان و کشته شدگان ناآرامی های اخیر ایران او اجازه نیافته در این خصوص اظهار نظر بکند. وی گفته است : "در این موارد قانونگذار پیش بینی کرده چه کسی می تواند مصاحبه کرده و مطالب را بگوید". وی سپس تصریح کرده است : ولی "تاکنون به من اجازه ای مبنی بر انجام مصاحبه و ارایۀ خبر در این زمینه داده نشده است."

فرماندار شهرستان بهارستان در جای دیگری از سخنانش گفته است که نه فقط بابت تحویل اجساد کشته شدگان اعتراض های اخیر پولی از خانواده های قربانیان گرفته نمی شود، بلکه اگر خانواده های کشته شدگان فقیر باشند و "این موضوع برای مقامات محرز شود"، به آنها جهت انجام کفن و دفن نیز کمک خواهد شد.

فرماندار شهرستان بهارستان استان تهران سپس گفته است : "نه تنها هزینه کفن و دفن در کار نیست، بلکه به افرادی که نیاز به کمک [برای این منظور] دارند به ادارۀ بهزیست
ی گفته ایم بروند و رسیدگی کنند.

آمد نوبهار، ساقی می بيار

حکومت "يزديان" وگريه بحال حسينيان

آتش کشيدن سينما رکس آبادان،اولين جنايت رژيم(۲

استاد بنان:"آمدی جانم بقربانت"

قتل کسروی و سکوت روشنفکران آنزمان!

۱۳۹۸ آذر ۴, دوشنبه

Trump right to pardon Gallagher – Steve Malzberg

FULL SHOW: Ghislaine Maxwell talking to FBI may be an act

چه کسانی ازتخریب اموال عمومی دراعتراضات مردمی سود می برند؟
محمد شوری
درمقدمه ابتدابایدبگویم هیچ جریان و گروه وحزب و شخصی حق ندارد ازجانب مردم سخن بگوید!
دیده و شنیده ایم که از شخص آقای خامنه ای و ارکان نظام ولایت فقیه گرفته تا ملکه ویکتوریا!!و فرزندش(رضا پهلوی) و مریم رجوی(همسردرغیبت کبرا رفته  مسعود رجوی!!)و اپوزیسیون صادراتی و اصیل و کلاهبرداران سیاسی  که خود را اصلاح طلب می دانند!! وقتی سخن می گویند همگی از جانب مردم حرف می زنند!!
اگرآنان پایگاهی هم داشته باشند بایدبگویند:بخشی از مردم!
و اگر واقعا در این توهم هستند که نمایندگی همه مردم را دارند (مثل رضا پهلوی)خود را بیازمایند! و فرا خوان عمومی بدهند!
قبل ازانقلاب با مرگ فرزند خمینی و مطرح شدن نام ایشان در محافل عمومی و سیاسی،  چاپ آن مقاله در روزنامه اطلاعات (اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه) را در پی داشت و زمینه اعتراص عمومی را ابتدا در قم و سپس بدلیل هفته و چهلم کشته شدگان موج ایجاد کرد و هیچ حکومت خارجی هم از مردم  حمایت نکرد و صرفا خمینی (و روحانیت) توانست با پیام ها و سخنرانی های خود موج وسپس سیل ایجاد کند.آن ها که فکر می کنند مردم  را رهبری می کنند (مخصوصا در زمان حاضر که عصر انفجار اطلاعات و سرعت اطلاع رسانی از راه ماهواره، اینترنت،شبکه های اجتماعی است) خب،بسم الله!تجربه انقلاب57 را دارند، همان  شیوه را وخود را بیازمایند!
اما چه کسانی از تخریب اموال عمومی سود می برد؟
1-در درجه اول و از همه مهم تر، این نظام ولایت فقیه وشخص آقای خامنه ای است که از آن سود می برد.زیرا می توانند با سوارشدن برموج احساسات مردمی،خشونت و تیراندازی به مردم را توجیه کنند!
علیرغم آن که همه ارکان حکومت ولایت فقیه از حق اعتراض مسالمت آمیز سخن می گویند، اما در این41 سال هیچ وقت مردم امکان آن را پبدا نکردند و تاآ مد اعتراضات مسالمت آمیز و بدون خشونت و تخریب، موج شود و عمومی شود،باتخریب و خشونت اوضاع رابه نفع خودشان تغییر دادند.آن ها ازشنیده شدن  صدای بخشی از مردم که می گویند:
[جمهوری اسلامی را نمی خواهیم ]
هراس دارند.چون این آغاز  یک رفراندوم طبیعی و مردمی است!
بی شک نظام ولایت فقیه در هدایت وساماندهی تخریب و خشونت نقش اصلی را دارد. نخست  جرقه زدن آن را شروع و بعد با کمک (غیر مستقیم) افراد احساساتی و هیجان زده  به  آن دامن می زند و سپس  با سوار شدن  بر آن،جوسازی رسانه ای می کند.کاری امروز (27آبان98) شبکه خبری بیست و 30در صدا وسیمای ولی فقیه انجام داد!
2-حکومت های اسرائیل وآمریکا از تخریب و خشونت سود می برند.
چون تنها نظامی که رویکرد اعراب را نسبت به اسرائیل تغییر داد،نظام ولایت فقیه است.
الان اعراب بجای آنکه متحد ایران باشند، همه متحد اسرائیل و علیه نظام ولایت فقیه هستند.
اصلا زیر بنای بوجود آمدن طالبان، داعش والقاعده بدعت  ولایت فقیه است!
نظام ولایت فقیه دلیل سودآوری کمپانی های فروش تولیدات تسلیحات نظامی و آزمایس آن ها در بستر عملیات واقعی است.
تا جانشین ایران درمنطقه طراحی نشود بقاء و حفظ نظام ولایت فقیه برای آمریکا واسرائیل اهمیت دارد.
مردم ایران(یا لااقل بخشی از مردم ایران)می دانند هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمی گیرد.حمایت اسرائیل و آمربکا از اعتراضات مردمی نتیجه عکس دارد.
آن هاصرفا درسودای تامین و گسترش منافع ملی وکمپاتی های اسلحه سازی و فروش تولیدات و سلطه افتصادی (سرمایه داری کثیف) بر جهان کم توسعه و  سوم هستند!
3-اپوزیسیون صادراتی نظام ولایت فقیه؛که با فریب و شارلاتانیسم توانسته خود را در ببرون مرزها و رسانه های فراگیر خارج از کشورتثبیت کند  و مدام باقرنطینه کردن رسانه ای مردم( هم درداخل و هم خارج از ایران)، مدام روی مخ مردم راه برود!
افرادی که نه سابقه مبارزه دارند و نه پشتوانه علمی درست و حسابی و نه کارمطبوعاتی ویژه؛ و نه از همه مهم تر پایبند به اصول اخلاقی هستند.
افرادی که واقعا بچه هستند و مستقیم و غیرمستقیم از سوی نظام ولایت فقیه هدابت می شوند.آن ها هر چندممکن است تندتربن شعارها را و رادیکال ترین حرف ها را بدهند و بزنند اما همواره در سربزنگاه ها به گونه ای عمل کرده اند که به نفع نظام ولایت فقیه تمام شده است.
این افراد دوست ندارند نظام ولایت فقیه سرنگون شود.چون آن ها در فرنگ و آمریکا به زندگی لاکچری خود عادت کرده اند و سپاسگزار نظام ولایت فقیه هستندکه چنین بسترو زمینه ای  را برای آن ها تامین و فراهم کرده است!
4-اصلاح طلبان حکومتی یا بهتر است بگوئیم:
[ کلاهبرداران سیاسی]!
آن ها نیزاز تخریب اموال عمومی و بوجود آمدن خشونت در اعتراضات مردمی سود می برند. چون می توانند با شیادی،و [غش درمعامله]به کلاهبرداری سیاسی خود تحت عنوان اصلاحات استمرارببخشند وبه مردم ثابت نمایندکه تنها آلترناتیو واقعی نظام آن ها هستتد و راه آن هم فقط  انتخابات وصندوق رای  است!!
بیست وهفت آبان نود وهشت
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگار)
مصدق روحت شاد روحت
م-ت اخلاقی
 
شاه خمینی
↑    ↓ 
خمینی شاه
نگاهی کوتاه به زندگینامه رضا شاه پهلوی ویا همان رضا خان میرپنج، محمد رضا شاه پهلوی و دکتر محمد مصدق(رونوشت شده از ویکی پدیا) :
 (ز
رضا شاه پهلوی محصول یک کودتاه :
ادموند آیرونساید (به انگلیسی: Edmund Ironside) (۱۸۸۰–۱۹۵۹) ژنرال انگلیسی و طراح اصلی کودتای ۱۲۹۹ در ایران بود. عملیات نهایی کودتا با دستور مستقیم لرد ردینگ، نایب‌السلطنه وقت هند، و وینستون چرچیل، وزیر جنگ وقت بریتانیا، به اردشیر ریپورتر و ژنرال آیرونساید آغاز شد و به فرجام رسید. این کودتا به دست رضاخان میرپنج و سیدضیاءالدین طباطبائی اجرا شد.
محمد رضا شاه پهلوی : محصول یک کودتای آمریکایی _ انگلیسی :
در سال ۱۳۳۲ سازمان اطلاعات و امنیت خارجی بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، کودتایی برای برکناری مصدق به راه انداختند. با شکست خوردن کودتای ۲۵ مرداد، محمدرضا شاه ایران را ترک کرد و به ایتالیا رفت، ولی با موفقیت کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ مصدق برکنار شد و شاه باری دیگر به قدرت رسید.
دکتر محمد مصدق محصول انتخاب یک ملّت :
حمد مصدق تولد ۲۹ اردیبهشت ۱۲۵۸ (مطابق با شناسنامه)[۵]یا ۲۶ خرداد ۱۲۶۱ (طبق محاسبه برخی مورخین)[۶]در سنگلج تهران- درگذشت ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ بیمارستان نجمیه تهران[۷][۸] در زمان قاجار معروف به میرزا محمد خان مصدق‌السلطنه تا پیش از تصویب قانون منع استفاده از القاب و سپس مشهور به دکتر مصدق، سیاستمدار، حقوقدان، نمایندهٔ هشت دوره مجلس شورای ملی، استاندار، وزیر و دو دوره نخست‌وزیر ایران بود. محمد مصدق نخستین ایرانی دارندهٔ مدرک دکترای رشته حقوق است[۹][۱۰] مصدق در زمان انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی، اگر چه از حکومت قاجار مأیوس بود[۱۱] با توجه به این که می‌دانست رضا شاه حکومتی برمبنای دیکتاتوری ایجاد می‌کند، با این کار مخالفت کرد و بعد از آن یکی از منتقدین سرسخت او بود.[۱۱][۱۲] در زمان حکومت رضاشاه، مصدق زندان رفته و مدتی را در تبعید گذرانید.[۱۳] او سلطنت پهلوی را مخلوق سیاست انگلستان می دانست.
اگر خواهان اطلاعات بیشتری در رابطه با هریک از افراد نامبرده در بالاهستید،کافیست که اسم آنها را در انترنت وارد کرده وطوفانی ار اطلاعات غلط یا درست را در برابر خود مشاهده کنید.
امّا انگیزه از نوشتن این مطلب نگاهی است به شعار انحرافی دست ساز استعمار _ارتجاع "رضا شاه روحت شاد" که  جزسیاهی و تباهی و نرسیدن ملت ایران به آزادی و استقلال واقعی نقشه ای در سر نمی پرورانند.
و امروز پس از نزدیک به نیم قرن حاکمیت"ارتجاعی_ استعماری" جمهوری ننگ و نکبت اسلامی،دوباره نقشه اینست که این بار بین سلطنت(شاه) یا خمینی(ارتجاع) باز مارا مجبور به آری یا خیر به انتخاب(بخوانیم اجبار) یکی از این کنند و دوباره ملتی را برای چند دهه به خاک سیاه کشانده و یا حتی ایران را برای راحت بلعیدن تکه کرده و خواب تجزیه را آنرا می بینند .
آیا از خود پرسیده ایم که چه نقشه ای در کار است که ملت ایران فقط حق دارد در جاده بن بست شبه مدرنیته کنترل و حمایت شده از خارج(سلطنت پادشاهی جهان سوّمی)  ویا ارتجاع بظاهر مستقل امثال جمهوری اسلامی قرون وسطایی داِئما در رفت و آمد باشد و پا به جاده دمکراسی و لائیسیته و اسقلال واقعی نگذارد ؟ 
آیا از خود پرسیده ایم و یا می پرسیم که چرا هیچکس و هیچ جریان سیاسی مدعی دمکراسی و وطن پرستی یادی از"دکتر محمد مصدق" ومبارزات استقلال طلبانه او  در تظاهرات و میتینگهای خارج کشوری خود با عنوان " مصدق روحت شاد"  رافریاد نمی زنند و حتی آنرا در داخل میهن به خروش آمده به قول معروف آنتنی و شعار روز نمی کنند ؟
هموطنان گرامی و میهن دوستان واقعی،شعار "رضا شاه روحت شاد" همان سوپاپ اطمینان ارتجاع حاکم بر ایران و همان دور باطل یا شاه یا ارتجاع استعمار است که هیچ هدفی بجز غارت ایران وبجز سیاه بختی برای ایران و ایرانی در سر نمی پرورانند.
رژیم هیچ احساس خطراستراتژیک و دراز مدتی از شعار انحرافی "رضا شاه روحت شاد" ندارد،چرا که روشن است که این جریان نه جربوزه مایه گذاری از خود را دارد و نه فدای از خویش را ،ونه هیچگاه سمبل زنده این جریان انحرافی را که در شخص رضا پهلوی کانالیزه شده است مشاهده نشده که یکبار به عنوان یک ایرانی بی غرض، چه شفاها و یا کتبا محمد رضا شاه پهلوی و انحرافات او را که نتیجه اش رژیم پلید جمهوری اسلامی شد را به انتقاد و تحلیل بکشاند.
 برا ی نمونه آقای رضای پهلوی نه تنها هیچگاه به خیانت بزرگ محمد رضا شاه پهلوی که سرنگون کردن دولت ملّی و مستقل دکتر محمد مصدق به همت اجنبی که تنها راه پیشرفت واقعی و استقلال ایران در آن مقطع تاریخی بود را به نقد و انتقاد نکشیده و برعلیه این خیانت بزرگ تاریخی موضع نگرفته،بلکه ثمره ملی شدن صنعت نفت را به جیب خاندان پهلوی ها هم می ریزد.
آقای رضا پهلوی اگر به جایی وصل نیست و خواهان استقلال و پیشرفت واقعی ایران و ایرانی است ،چراهیچگاه به سیستم سرکوب  ساواک که وظیفه اصلیش سرکوب روشنفکران و نویسندگان آگاهی بخش وطنی بود به انتقاد نمی نشیند، و اعتراف نمی کند که در حالی که پدر تاجدار ایشان مشغول اعدام و تبعید و زندانی کردن روشنفکران بود،در حال تقویت سیستم آخوندی که وظیفه اش بجز در خرافات ونادانی و عقب نگهداشتن ملت بود،نهایت همکاری و مایه گذاری را می کرد ؟
پدر تاجدار ایشان فقط به جرم خواندن یک جزوه چند صفحه ای که کمی آگاهی می داد،دارنده و یا خواننده آنرا به زیر شکنجه ساواک برده و این در حالی بود که کرور کرور جزوه ها ونشریات و رسالات عملیه اسلامی چاپ و نشر می شد و هزینه مالی در اختیار این دایناسورها می گذاشت؟.
نتیجه این خیابت بزرگ محمد رضا شاه پهلوی همین شد که حدود به نیم قرن است که با پوست و گوشت لمس می کنیم و استعمار ما را در یک جاده دوطرفه ولی بن بست"یا شاه یا ارتجاع" به دام انداخته است .
خود ایشان آنچه را که از محبوبیت سیاسی بدون پرداخت مایه در جیب دارد را باید مدیون همین آخوندهای اسلامی و نقشه شوم استعمار( کودتای ٢٨ مرداد سال ١٣٣٢) بداند.
خیانت محمد رضا پهلوی و اربابان خارجیش بود که در کودتای ٢٨ مرداد  دولت ملی و منتخب مردم ایران یعنی دولت مصدق را سرنگون و در اصل در  همان مقطع تاریخی به ساختن صندوق رای "جمهوری اسلامی آری یا خیر"  پرداختند و نتیجه همین شده است که حدودنیم قرن است که مشاهده می کنیم. امروزه آقای رضا پهلوی باید مشروعیت کاذب و مفت ومجانی خود را مدیون جنایات بی حد و مرز  همین جمهوری نکبت اسلامی بداند .
بی جهت نیست که یکی از هزاران مامور شکنجه گر ساواک  با کمال بی شرمی در جلسه ای خطاب به یک مبارز دوران پهلوی می گوید این شما بودید که ما را مجبور به شکنجه دادن و اعدام می کردید.
بیژن جزنی که مشی مسلحانه را راه حل نمی دانست چرا ساواک او را تیرباران کرد ؟
آقای رضا پهلوی هیچگاه در برابر ملت ایران به شفاف سازی مالی خویش نپرداخته است،چه برسد به زیر انتقاد و یا محکوم کردن سانسور و خفقانی که پدر ایشان ایجاد کرده بود که همه از پیر و جوان این جمله کوتاه "دیوار موش داره ،موش هم گوش داره" را همه جا باخود یدک می کشیدند.
آیا هیچگاه به پدر تاجدار خویش انتقاد کرده که به چه حقی و به چه جرمی وزیر امورخارجه دولت ملی محمد مصدق یعنی دکتر فاطمی مملو از غیرت ملی را زندان و سپس تیرباران کرد ؟
اگر غیرت ملّی آقای رضا پهلوی بر غیرت خاندانیش غلبه داشت،چرا بجای افتخار و تکیه کردن به پدر و پدربزرگش که هر دو با کودتای اجنبی به قدرت رسیدند، بیشتر به افتخار و تکیه کردن به نخست وزیر ملی و میهنی ایران یعنی دکتر محمد مصدق نمی پردازد و کودتای ٢٨ مرداد  را که حتی وارثان مجریان آن از جمله وزیر خارجه سابق آمریکا خانم آلبرایت و اوباما رئیس جمهور قبل از ترومپ آنرا خیانتی بزرگ به ملت ایران میدانند،هرگز خیانت اعلام نکرد و نمی کند ؟ 
مصدق که مشروطه خواه بود،اگر آقای رضا پهلوی غیرت ملی دارد و نه غیرت خاندانی و قبیله ای، چرا به افشای دیکتاتوری محمد رضا شاه نمی پردازد و همه دمکراتخواهی خویشرا هزینه ملی گرایی راه و رسم دکتر محمد مصدق نمی کند ؟
باید آقای رضا پهلوی همه دارائیهای سیاسی و حتی مالی خویش را مدیون همین دست پروردگان پدر تاجدار خویش یعنی آخوندهای جنایتکار حاکم بر میهن  بداند که آنها را گله وار پروراند و آنها را به جان ملتی با فرهنگ انداخت ؟
پیشرفتهای زمان محمد رضا شاه پهلوی همچنانکه قبلا به آن اشاره شد، اجبار وضرورت زمینه فرهنگی- تاریخی ایران بود،اگر ضرورت فرهنگی و تاریخی و بویژه اثرات انقلاب مشروطه نبود،آفای محمد رضا شاه پهلوی بیشتر از مراگز علمی ،مراکز مذهبی اسلامی برپا می کرد.
رژیم ننگین جمهوری اسلامی خیلی خوب میداند که چرا داریوش فروهر و همسر ایشان را در ایران و یا به هر بهایی که شده بود شاپور بختیار را در پاریس سلاخی کرد.
جمهوری ننگین اسلامی هیچ وحشتی از شعار "رضا شاه روحت شاد" ندارد، چرا که خوب می داند سیستم ستم شاهی "جهان سومی" نه شانسی در ایران دارد و نه زمینه تاریخی،اگر بود حتما بعد از سقوط طالبان در افغانستان،حکومت شاهی ظاهر شاه دوباره به قدرت می رسید .
آقای رضا پهلوی در تمامی مصاحبه های رادیو تلویزیونی از خود چهره ای انسانی مودب و دمکرات نشان می دهد ،در حالی که وقتی با هواداران ایشان از نزدیک برخورد می شود،چهره واقعی و فرهنگشان به نمایش گذاشته می شود،براحتی می توان مشاهده کرد که در  وجلو پرده از چه کلمات و فحش های زشت و رکیکی و جو کهای سبک و کلمات لاتی استفاده می کنند و فرهنگشان فرهنگ فحاشی است .
اگر دیکتاتوری شاه نبود هرگز دیکتاتوری قرون وسطایی خمینی زاده نمی شد، و اگر دیکتاتوری قرون وسطایی خمینی نباشد ،هرگز رضا پهلوی مدعی دمکراسی و آزادیخواهی نمی تواند باشد،چرا که تمامی مواضع مشکوکش سئوال برانگیز و غیر اکتفا است.
در یک کلام ما همه ایرانیان وطن دوست و آزادیخواه و استقلال طلب باید همت کنیم و از این دور باطل فرمول زیر که بیگانه برای ما طرح ریزی کرده  خارج شویم، یعنی :

شاه خمینی
خمینی شاه
تمامی پیشرفتهای دوران رضا شاه از جمله تاسیس دادگستری و دانشگاه وغیره ضرورت و جبر زمانه ونتیجه اجباری قیام مشروطه و فرهنگ ایران بود و نه هیچ چیز دیگر، برای تاکید بر این ضرورت های تاریخی و فرهنگی و تاریخ ایران ،می توان به پیشرفتهایی که در همین جمهوری نکبت اسلامی بدست آمده اشاره کرد، رشد بالای درصد دانشگاه رفتگان بویژه در میان بانوان، پیشرفت در زمینه هنر از جمله هنر موسیقی. این پیشرفتها نتیجه تلاش و حاصل رژیم ارتجاعی اسلامی در ایران نیست، بلکه ضرورت قرن وبا پشتوانه تاریخی خویش و توان خود ملت ایران است . اینرا براحتی می توان حتی در عملکرد آخوندهای همجنس داعشی حاکم بر میهنمان دید که فرهنگ وتاریخ و شعور فرهنگی ایران و ایرانی اجازه نمی دهد که خامنه ای و انگلهای هایش عین ابوبکر البغدادی در خیابان و میدانهای شهر سر ببرند و آدم زنده زنده در قفس آتش بزنند.
چرا ما نباید بالاخره از این دایره تنگ یا"شاه یا شیخ" خارج نشویم و خواست خود را با دیگر جوامع پیشرفته جهان و شیوه حکومتی آنها لایق ندانیم و شعار انحرافی و ضد ملی  "رضا شاه روحت شاد " را که به برکت جنایات رژیم جمهوری اسلامی و خرابکاری برخی دیگر جریانهای سیاسی بر سر زبانها افتاده را به شعار ملی و راهگشای زیر جایگزین نکنیم و همه با هر موضع و اندیشه ای که داریم یعنی به سمبل ملی گرایی واقعی،دکتر محمد مصدق که آزمایش خویش را در دوره کوتاه نخست وزیری خویش به منصه ظهور گذاشت نپردازیم و از این دور باطل خارج نشویم ؟
در رابطه با پیشرفتهای دوران کوتاه نخست وزیری دکتر محمد مصدق چه در زمینه کشاورزی و آموزشی وغیره می توان به کتابها و اسنادی که در این زمینه وجود دارد و حتی انسانهایی که از آن دوره هنوز خوشبختانه در قید حیاط هستند که کم هم نیستند مراجعه کرد تا در یک مقایسه ساده توان دولت ملی دکتر محمد مصدق را که راه خوشبختی ملت ایران وبه طبع آن خاورمیانه بود را بدست آورد.
 این چه توطئه ویرانگری است که عدّه ای آگاهانه یا ناآگاهانه مرتب این ساز را کوک می کنند که اگر شاه مانده بود الان ایران فلان و بهمان جا بود، اما هیج جا مطرح نمیشود که اگر کودتای کثیف  ٢٨ مرداد راه نیفتاده بود و مامور دست نشانده شان محمدرضا پهلوی به زور سرنیزه به ملتی توانمند تحمیل نشده بود، ایران الان در  کجای جهان صنعت و فرهنگ و پیشرفت ایستاده بود ؟
هیچ از خود پرسیده ایم که چرا با اینکه رضا شاه میرپنج سالها قبل از مصدق فوت کرده آنتنی می شود،امّا دکتر محمد مصدق با خدمات گرانمایه اش در عرض یک سال نخست وزیریش خفه می شود ؟
اگر مصدق توّسط کودتای"انگلیسی_ آمریکائی" سرنگون نشده و محمد رضا شاه پهلوی توّسط آنها به قدرت نرسیده و به خدمت گرفته نشده بود،الان ما دچار حکومت ننگین جمهوری اسلامی نبودیم که آقای رضا پهلوی به برکت همان کودتا و به برکت جنایات جانشین واقعی ثمره عملکرد سرکوب "سیاسی" پدر تاجدارشان یعنی رژیم جنایتکار خمینی، خود را دمکرات و خواهان آزادی بداند. خمینی میوه و ثمره حاکمیت کودتای ٢٨ مرداد است و آقای رضا پهلوی ثمره حکومت ننگین و متعفن خمینی .اگر آقای رضا پهلوی یک جو صداقت و غیرت ملی دارد، قبل از هر چیز باید به انتقاد از عامل بر سر کار آمدن این رژیم پلید ضد ایرانی جمهوری اسلامی بپردازد و جدای از پیوند خونی با محمد رضا پهلوی،ابتدا به نقد تاریخی و خیانت او به ملت و رهبر ملی کبیرشان یعنی دکتر محمد مصدق بپردازد و شخصا بجای  رضا شاه روحت شاد ،فریاد بزند " مصدق روحت شاد روحت شاد " .
باید با هواداران و برخوردهای"فرهنگشاهی" پهلوی ها از نزدیک برخورد داشت تا دید چه نقشه های شومی بعد از سرنگونی رژیم اسلامی در سر برای ملّت تحت ستم نتیجه استراتژیک کودتای ٢٨ مرداد یعنی رژیم منفور اسلامی  دارند(اگر در دنیای خیال آقا شاه شوند).
یک قلم کوچک کینه ۴٠سال و اندی که نتوانستند پادشاهی کنند و خر مراد برانند.چنان دم و دستگاه سرکوب و کنترلی برپا کنند که باز همه جا این بار  خواهیم گفت " دیوار موش دارد،موش هم گوش فیل دارد.اینرا بی جهت و بدون دلیل نمی گویم. شاخص تنظیم رابطه شخص آقای رضا پهلوی با به انتقاد نکشیدن عملکرد پدر تاجدارشان و حکومت دست نشانده او و تربیت وفرهنگ فحاش سرگوبگرانه و نفوذ اپورتونیست مابانه جان نثارانش  در تظاهرات و میتینگهای دیگران با بالا بردن عکس وی  تحت عنوان"شاه ایران"که بر روی پوسترشان نقش بسته و پاره کردن اعلامیه دیگر گروها حتی صاحب مجوز تظاهرات، به سبک برادران اطلاعاتی اسلامی، اوج فرهنگ دمکرات مابانه ایشان را به نمایش می گذارد،
امّا امّا
همه آنهایی که دل در گرو ایران دارند و ریسک دوباره به دام افتادن  دیکتاتوری را ندارند،در همه تظاهراتها چه در داخل و چه در خارج میهن پیشنهاد می شود که به جای شعار انحرافی"رضا شاه روحت شاد"،  فریاد بر آوریم که :
مصدق روحت شاد،روحت شاد
مصدق روحت شاد،روحت شاد
 الجماهير الغاصبة المطالبة لاعادة مصدق بعد ان عزله الشاه
م _ ت اخلاقی
٣  آذر ١٣٩٨
٢۴ نوامبر ٢٠١٩
نوادگان شعبان بی مخ!‏
سعید جمالی
مشاهدات عینی:
روز شنبه (دو روز پیش) بدرخواست  کمیته حمایت از مبارزات مردم ایران-سوئیس یک تجمع اعتراضی بر علیه اقدامات سرکوبگرانه رژیم و کشتار مردم در ایران در شهر زوریخ سوئیس برگزار شد. مسئولین کمیته قبل از برگزاری این تجمع در پاسخ تلفنی به معدود افرادی که راجع به عکس پسر شاه سوال کرده بودند توضیح میدهند که این تجمع همانند همه سالهای پیشین در حمایت از مردم ایران و نفی هر گونه استبداد و دیکتاتوری جدید و قدیم است و نباید عکسی بالا برده شود....
در آغاز تظاهرات چند نفری اقدام به بالا بردن عکس پسر شاه می کنند که مجری برنامه از طرف کمیته برگزار کننده مراسم و ضمن توضیحاتی از آنها درخواست کرد که به چنین اقدامی خاتمه بدهند که با بی توجهی کامل این افراد مواجه شد... بدنبال آن مسئولین کمیته بصورت حضوری از آنها درخواست کردند که به اقدام خود خاتمه دهند که باز هم با بی توجهی ایشان مواجه شد ... و سر انجام با اعتراض شرکت کنندگان در مراسم و مداخله پلیس به این اختلال خاتمه داده شد.
صحنه های تاثر انگیز در پایان مراسم و بروز ماهیت ها:
بلافاصله بعد از پایان مراسم و در حالیکه هنوز جمعیت حضور داشتند آن 6-5 هوادار ناب پادشاهی! شروع به عربده کشی کرده و سپس شعارهایی به نفع جریان خود سر دادند. صحنه ایجاد شده آنچنان گویا و مشمئز کننده بود که کسی سخنی نگفت و اعتراضی هم نکرد و آنها را بحال خود رها کردند(آخر اینجا زوریخ سوئیس بود!)... نمیدانم اما برای کسانی که صحنه های کودتای 28 مرداد را دیده بودند و یا با تاریخ وقایع آنروزها آشنا باشند نعره های لات و لمپن های چماق بدست آن دوران تداعی میشد و شاید آزاردهنده ترین صدا در آن جمع، پژواک صدای ملکه اعتضادی بود که از حلقوم دیگری بر می خاست!
درخود!
در حالی که به آنها می نگریستم و طنین صدا و همهمه آنان مرا در خود فرو برده بود به مظلومیت پیشوای جاودانه مردم ایران دکتر محمد مصدق می اندیشیدم که بدست اجداد چه کسانی بر زمین زده شد و چگونه آن مظهر ادب و قانون در سایه سیاه استعمار خارجی بدست این نامردمان بزیر کشیده شد و  چگونه در زیر سایه سیاه استبداد آخوندی حاکم بر میهنمان دوباره پس مانده های آن دوران که چهل سالی بود «لمیده» بودند از سوراخهای عفن تاریخ بیرون جهیده اند.
طرح و برنامه!
در خبرها آمده بود که این «نوادگان» کم شمار در سایر کشورها هم تلاش کرده بودند بر موج اعتراضی هموطنان سوار شوند. تاکتیک بغایت کثیف و ضد مردمی آنان این است که یکباره در میان تظاهر کنندگان عکس بچه شاه را علم می کنند و به این ترتیب تلاش میکنند که آن تظاهرات مردمی را به نفع خود مصادره نمایند. روشن است در تظاهراتی که عکس هیچ کسی در میان نیست بالابردن یک عکس میتواند این توهم را ایجا نماید که گویا مظهر آن اعتراضات فلانی است. البته روشن است که این کارها به نتیجه ای نمی رسد و هموطنان با اعتراض خود آنان را از صفوف خود می رانند. اما نکته مهم افشاء ماهیت این جریان ضد مردمی است که بدست خودشان چنین مفتضح میشوند. اتفاقات اخیر نشان میدهد که هموطنان باید هوشیار باشند و واکنش لازمه را در برابر این افراد نشان دهند. اگر چه آنان تلاش میکنند با عربده کشی و قلدرمآبی عمل شنیع خودشان را پیش ببرند اما راه مقابله با آنان در این کشورهای خارجی سهل و ساده می باشد.
همه از یک قماش!
اگر چه این جریان تلاش میکند «بالایی» ها را با فوکول و کراوات نمایش دهند اما همیشه هم نمایش شان خوب از کار در نمی آید. تئوریسین این روزهای این جریان فردی است بنام رضا تقی زاده. اخیرا همزمان با تشکیل جریانی به نام شورای مدیریت گذار، سلطنت طلب ها هم مراسمی در لندن برگزار کرده بودند و سخنران جلسه هم همین جناب تئوریسین بود(سخنرانی در یوتیوب هست لطفا گوش کنید) تمام سخنرانی خلاصه شده است به مسخره کردن اسم و شکل و شمایل دبیرکل آن شورای جدید التاسیس. روشن است موضوع صحبت پرداختن به این جریانات نیست اما بوضوح ماهیت لات و لمپن مآبانه این جریان را از صدر تا ذیل میتوان بخوبی در آن مشاهده نمود، عنصری که همیشه وجه ممیزه این جریان بوده و طبعا خواهد بود فقط مهم این است که آبی برای شنا کردن پیدا کنند.
این جناب تئوریسین در آخرین برنامه پرگار بی بی سی هم اظهار فضلی کردند که یکسره بند را آب داده و حلال زادگی تاریخی خود را به وجه اکمل به اثبات رساندند.... بحث بر سر سیاست های انزواطلبانه یا مداخله گرایانه آمریکا بود که ایشان با تاکید و بدون هیچ شرط و شروط وقید و بندی خواستار «اربابیت» آمریکا بر کل جهان شدند(تا اینجا هم مهم نیست!!!) اما در تائید فلسفی این نظریه فرمودند که همانطور که زمین به خدایی نیاز دارد و خدایی باید بر زمین حکمرانی نماید، در زمین هم ما نیازمندیم تا کشوری مثل آمریکا بر همه سلطه داشته باشد(باز هم تا اینجا مهم نیست!!!) امیدوارم رشته بحث از دستتان خارج نشده باشد بحث بر سر تبار تاریخی این جریان بود... فکر میکنم همه خوانده و شنیده اند که در کودتای 28 مرداد اوباش، نوچه گان شعبان بی مخ و ملکه اعتضادی و همکاران!!! شعار اصلی شان این بود که «مورچگان شاه دارند پس ما هم باید شاه داشته باشیم» و بخاطرمنافع شخصی دست در دست اجنبی مسیر سعادت مردم ایران را دگرگون کردند. اشاره کردم که همه آنان از یک قماش اند و جز یک نظام بغایت وابسته و سرکوبگر و منافع شخصی چیزی در وجودشان پیدا نمیشود، این را از اعماق ذهن تا عملکرد روزمره شان میتوان دید. طبعا بحث فرد و فردی در اینجا ندارم و چه بسا افرادی شریفی با چنین ایده و آرمانهایی وجود داشته باشد که در جای خود قابل احترام و محترم هستند.
سر آغاز ماجرا و آبشخور رژیمی!
همگی بیاد داریم  که دو سال پیش  در تظاهراتی که برای اولین بار توسط جناح باصطلاح اصولگرا و امام جمعه مشهد(علم الهدی) سازمان داده شده بود شعارهایی بر علیه دولت روحانی سر دادند و در همان تظاهرات شعار رضا شاه روحت شاد هم برای اولین بار شنیده شد. در برخی تجمعات همان دوران این شعار توسط عده معدودی سر داده میشد....نشانه های بارزی که نشان میداد رژیم برای به انحراف کشاندن مسیر اعتراضات و بهانه ای برای بدنام کردن آن در پیش گرفته است.
تمام سرمایه این جریان همین است و بس... و به اتکاء این توهم تلاش میکند ننگ گذشته اش را بپوشاند.
طبعا ممکن است بخاطر همه فشارها! گروهی از مردم تمایلی به زندگی در گذشته پیدا کنند اما این مسئله ربطی به این جریان سودجو ندارد.
درهمین رابطه نکته بسیار قابل توجه و روشنگر در این است که در تظاهرات اخیر از آنجایی که حرکات اعتراضی کاملا خودجوش  بود و بخاطر گستردگی و رادیکال بودن هیچ فرصتی را در اختیار عوامل رژیم قرار نداد تا چنین توطئه هایی را سامان بدهند و به همین خاطر هیچ اثری از آن شعارها  تا به امروز دیده نشده است.
نکته آخر!
وظیفه مبرم همه ما است که بویژه نسل جوان را با واقعیات آشنا کرده و مسیر یک ایران آزاد و آباد و دموکراتیک را به آنها  نشان بدهیم. مسیری که از جنبش مشروطه آغازید و در نهضت ملی دکتر محمد مصدق به اوج رسید.
بنظر من وظیفه ملی و میهنی تک به تک ما است که با هر مرام و اعتقادی که داریم  در هر تجمعی عکس آن رهبر آرمانی را بزرگ به نمایش بگذاریم و جهت حرکت خود را به این ترتیب نشان دهیم و به این ترتیب زمینه سوء استفاده فرصت طلبان را از میان برداریم.
شعار ما باید این باشد: «مصدق قهرمان راهت ادامه دارد»
آری ما با هر مرام و عقیده اگر دل در گرو ایرانی آزاد و آباد و دموکراتیک داریم «نوادگان مصدق» هستیم.
سعید جمالی
چهارم آذر 98/ بیست و پنجم نوامبر 2019

مراسم تدفین حمید رسولی از جان باختگان اعتراضات برگزار شد

سیروس ملکوتی- کریم قصیم، -چهره‌ها،قسمت دوم Chehreha 55

گفت‌و‌شنود با دکتر کریم قصیم دیوار برلین Berlin Wall


روزنامه‌های بزرگ فرانسه، پس از یک هفته سنگربندی خبری در ایران از سوی مقامات این کشور و بستن کلیۀ درهای تبادل اطلاعات، اینک اندک اندک با دست یافتن به آگاهی‌هائی که از این کشور می‌رسد، صفحات ویژه‌ای را به رویدادهای هفته گذشته اختصاص داده‌اند. تحریم خبری مردم کشور و خودداری از آگاهی رسانی در بارۀ شمار کشته‌ شدگان، شمار دستگیرشدگان، شمار زخمی‌ها و چگونگی وقوع چنین رخدادهائی، چنانکه برخی در ایران نیز بدان اشاره کرده‌اند، تنها چند روزی دوام می‌آورد و بی تردید پردۀ سیاه پنهان کاری فرو می‌افتد. این چنین است که روزنامۀ لیبراسیون صفحۀ نخست شمارۀ روز دوشنبۀ خود را به نشان بسته نگاه داشتن درهای خبری ایران در هفتۀ گذشته و شاید نیز به نشان سوگواری یکسره سیاه کرده است و با رنگ خون در وسط آن کلمۀ «ایران» را نشانده است. کلمه‌ای که با عبارتِ «کشتار پشت درهای بسته» همراهی می‌شود. لوموند، روزنامۀ بزرگ عصر پاریس نیز، در شمارۀ یکشنبه و دوشنبۀ خود سرمقاله و تیتر صفحۀ نخست را در شش ستون به اعتراضات اخیر در ایران اختصاص داده و می‌نویسد «رژیم ایران قدرت خود را با براه انداختن حمام خون حفظ می‌کند».

روزنامه‌های فرانسه ، در پرداختن به رویدادهای ایران، یکصدا یادآوری می‌کنند که تلاش ایران برای جلوگیری از انتشار اخبار به رژیم اجازه داد که به کشتار مردم خود بپردازد. بازتاب سرکوب اِعمال شده از سوی قدرت علیۀ معترضان اما، بنوشتۀ لیبراسیون اینک از «خشونتی مفرط» علیۀ تظاهرکنندگان پرده بر می‌دارد.

لوموند در سرمقالۀ شمارۀ یکشنبه و دوشنبۀ خود تاکید می‌کند که «سرکوب وحشیانۀ اعتراضات مخالف رژیم ایران چرخشی در تاریخ جمهوری اسلامی حاصل از انقلاب ١٩٧٩ محسوب می‌شود». لوموند یادآوری می‌کند که شورش اخیر در ایران که روز ١۵ نوامبر در پی افزایش بهای بنزین آغاز شد، «این بار همانند اعتراضات سال ٢٠٠٩ تنها خواستار اصلاح رژیم نبود، بلکه از شعاری به شعار دیگر گاه سرنگونی نظام را طلب می‌کرد».

لوموند با اتکا به تحقیقاتی که در ایران انجام داده است بر خشونت بیش از اندازۀ نیروهای انتظامی در رویاروئی با معترضین پرداخته و نوشته است در یکی از شهرهای غربی کشور، سه روز صدای شلیک پیاپی گلوله به گوش می‌رسیده است. بگفتۀ پزشکی در تهران، تنها به بیمارستان محل کار وی شش جسد منتقل شده است که یکی از آنها یک بسیجی کشته شده بر اثر گلوله، یک سپاهی کشته شده با سلاح سرد و چهار تن دیگر از جوانان تظاهرکننده‌ای بوده‌اند که بین ١٧ تا ٢٠ سال سن داشتند.

لوموند می‌نویسد «براثر شلیک نیروهای انتظامی که از گلولۀ جنگی استفاده کردند، بگزارش عفو بین‌الملل بیش از١۵٠ تن کشته شدند در حالیکه بگفتۀ همین سازمان شمار آنان می‌تواند از این تعداد فراتر رود چرا که با تصمیم مقامات به قطع ارتباطات اینترنت، سرکوب بنوعی پشت درهای بسته صورت گرفت. رفع نسبی این انزوا روز جمعه ٢٢ نوامبر پس از ۵ روز قطع کامل حکایت از این دارد که مقامات کشور می‌پندارند به این شورش پایان داده‌اند».

لوموند در گزارش خود به نقل از عفو بین‌الملل می‌نویسد «هر چند استفادۀ افراطی از نیروی زور در برابر اعتراضات مردمی در ایران روشی معمول شده است، اما شمار بسیار کشته شدگان در زمانی این چنین کوتاه نشان می‌دهد که تصمیم به کشتن در برابر مخالفت با نظام، یک سیاست دولتی را [در این کشور] تشکیل می‌دهد».

این روزنامه در سرمقالۀ خود می‌نویسد « ملایانی که دریافتند قدرت آنان به چالش کشیده شده است، برای جلوگیری از اینکه جنبشِ اعتراضی ریشه ندواند، به راهبردی متوسل شدند که براساس آن، شورش، توطئه‌ای شکل گرفته در خارج بوده است و به سرکوب سریع و شدید آن روی آوردند. ملایانی که بیشرمانه به رویاروئی با مردم خود برخاستند و طبیعت رژیمی را که با جنگ و خشونت قدرت خود را تحکیم کرده است مورد تائید قرار دادند».

لوموند می‌نویسد «این بار خطر [این زورآزمائی] علیۀ رژیمی که در تلاش ایجاد یک هلال شیعی راهبردی است، بر اثر بازتاب شورش‌های جاری علیۀ این کشور در خیابان‌های بیروت تا بغداد، چند برابر ‌شده است. همه جا مردم بهم آمیختن مذهب و سیاست و چنگ انداختن جمهوری اسلامی را محکوم می‌کنند».

لوموند با این حال بر این باور است که «خطا خواهد بود اگر گمان بریم که شورش‌های کنونی به تزلزل رژیم بینجامد و مقدمۀ سرنگون شدن آن شود. سرنگونی رژیمی که دونالد ترامپ از مه ٢٠١٨ با ترک توافق اتمی ٢٠١۵ با ایران آشکارا خواستار آن شده است».

لوموند کاهش فراوان صادرات نفت ایران را در پی اِعمال مجازات‌های آمریکا یادآوری می‌کند و با اشاره به تنگدستی مردم بر اثر ناکارآمدی مدیریت اقتصادی و فساد و نیز تحریم‌های اقتصادی واشینگتن، می‌نویسد «جمهوری اسلامی می‌داند که غربی‌ها از هر گونه درگیری پرهیز می‌کنند و بنابراین این کشور می‌تواند همزمان اِعمال خشونت علیۀ مردم خود، پیگیری توسعه طلبی منطقه‌ای و تحریکات گوناگون چون حمله به تاسیسات نفتی عربستان و یا سرنگون ساختن پهپاد آمریکا را دنبال کند».

لوموند در پی آنچه آمد می‌پندارد که برخلاف سیاست کنونی دونالد ترامپ، باید راه یک گفتگوی هوشمندانه با ایران را یافت و «بجای در انزوا نهادن ایران، برای کاهش فشار بر مردم این کشور تلاش کرد، دلایل و انگیزه‌های عمیقی که آنان را به شورش واداشته فاش ساخت و [اقدامی کرد که» از براه افتادن یک حمام خون تازه [در این کشور] جلوگیری شود»