۱۳۹۶ اسفند ۹, چهارشنبه

برگی از تاریخ مشروطۀ ایران
قرارداد ۱۹۰۷ م (۱۲۸۶ ش ) و نتایج ویرانگر آن


بهزاد کشاورزی

در تاریخ ۲۱ بهمن ۱۲۸۹ شمسی، (دوسالی پس از تجاوز به تبریز) یک‌نفر ارمنی به نام «ایوان» به همراهی یک ارمنی دیگر که هردو از تابعین روسیه بودند[۱۲]، مرتضی قلیخان صنیع الدوله – اولین رئیس مجلس شورای ملی و یکی از شریف ترین رجال کشور ما - را در روز روشن و در خیابان، به قتل رسانیدند. قاتلین چهار تن از پاسبانان را نیز که برای دستگیری آنان از راه رسیده بودند، مجروح ساختند (به طوری که چند روز دیگر تعدادی از آنان نیز مردند). مأمورین ایرانی پس از دستگیری آن دو تن، چون معلوم شد که تابعیت کشور روسیه را دارند، آن دو را ( بر اساس فصل دهم قرارداد ترکمن چای)[۱۳] به سفارتخانۀ آن کشور تحویل دادند. اگرچه قاتلین در وزارت خارجه با حضور نمایندۀ روس مورد بازجوئی قرار گرفتند، ولی برای محاکمه، آنان را به قفقاز فرستادند و دولت ایران را هرگز در جریان ادامۀ محاکمه قرار ندادند

« فراموش نکنید که ما سرور
بلا رقیب شمال ایران هستیم. »

تلگراف « نیکلای دوم » تزار روسیه به « نراتف» کفیل وزارت امور خارجه پس از امضاء قرارداد ۱۹۰۷.


برگی از تاریخ مشروطۀ ایران
قرارداد ۱۹۰۷ م (۱۲۸۶ ش ) و نتایج ویرانگر آن

یکی از پژوهش های رایج پژوهشگران تاریخ مشروطیت ایران، در مورد این پرسش دور می‌زند که علل عدم موفقیت مشروطیت کشور ما چه عواملی بوده است. در این باره کتاب ها و مقاله ها و سخنرانی های فراوانی در ده ها سال گذشته انجام شده است. با این همه هنوز « حکایت همچنان باقی است»! از همان روز پیروزی انقلاب مشروطیت، مشکلات فراوان داخلی و خارجی پدیدار گردید که هر کدام از آن ها در حد خود در ضعف و شکست مشروطیت دخالت داشتند.

یکی از موارد مهمی که در شکست مشروطیت کشور ما اثر ویرانگر داشت، قرارداد ۱۹۰۷ بین دو کشور انگلیس و روسیه بود.

در تاریخ ( ۳۱ اوت ۱۹۰۷ / ۹ شهریور ۱۲۸۶ )[۱] دو کشور روسیه و انگلستان - بدون اعتنا و اطلاع حکومت ایران – قراردادی در سن پترزبورگ امضاء نمودند که بر اساس آن، کشور ما را به دو منطقۀ نفوذی در بین خود تقسیم کردند[۲]. از آن تاریخ به بعد، دو کشور مذکور، ایران را همانند ملک طلق خویش انگاشته و از هرگونه مداخله در امورِ آن ( بدون توجه به منافع کشور ایران ) خود داری نمی کردند. در این میان، اگرچه مأموران سیاسی انگلستان با سیاست و احتیاط بیشتر جای پای خویش را در منطقۀ زیر نفوذشان در جنوب کشور محکم تر می ساختند، لیکن دولت روسیه سرزمین شمالی و شمال غرب ایران را علنآ جزو مایملک خویش پنداشته و با اشغال نظامی منطقه، از هرگونه سوء استفاده و اِعمال توحش و آدم کشی خودداری نمی کرد. محمدجواد شیخ الاسلامی[۳] در تفسیر وضع اسف بار ایرانِ آن روز در مورد مداخلات سران روسیه و جنایات نظامی آن کشور در مملکت ما می نویسد:

«...در تمام این مدت که سیاست بنیادی روس ها در منطقۀ نفوذشان در حال اجرا بود، مقررات و قوانین رسمی کشور آشکارا زیر پا گذاشته می شد... سازمان هائی که ظاهرآ وابسته به حکومت مرکزی (ایران) بودند، به تبعیت از شیوۀ روس ها، وجود دولت را عملآ نادیده می گرفتند و وظایف خود را طوری انجام می دادند که گوئی دولتی وجود ندارد و فرمانروایان حقیقی کشور، کنسول های روس و انگلیس هستند نه حکام ایرانی. هیچ حاکمی، هیچ استانداری، بی جلب رضایت روس ها نمی توانست قدم به حوزۀ مأموریت خود در منطقۀ نفوذ روس بگذارد. حتی لشگر قزاق ایران که حقوق و مواجب ماهیانۀ خود رااز خزانۀ دولت (ایران) می گرفت و حقآ می بایست از قوانین دولت مرکزی اطاعت کند... هیچ کدام از احکام و اوامر دولت را تا موقعی که فرماندۀ روسی این لشکر ( پرنس وادبولسکی )[۴] با آن موافق نبود، اجرا نمی کرد....» [۵]

مهدی ملکزاده نیز ( که تاریخ مشروطیت ایران را نوشته و علاوه بر آن در این دوره زندگی کرده و فعالیت سیاسی و مبارزاتی داشته و به خاطر تألیف کتابش مسائل روز را با دقت ملاحظه می کرده است )، در بارۀ نفوذ فوق العادۀ دو کشور روس و انگلیس در این سال ها می نویسد:

« اطاق انتظار سفیر و کاردار روس همه روزه از متملقین و رجال پست فطرت که فقط طالب رسیدن به مقام بودند، پر بود و کارهای مهم کشوری بدون تصویب سفیر روس و سفیر انگلیس مخصوصآ در دو منطقۀ نفوذ به کسی داده نمی شد و غیر ممکن بود که مردی که مورد اعتماد آن ها نباشد به مقام وزارت یا حکومت برسد.»[۶]

این امر موجب شده بود که مأموران سیاسی بریتانیا، هر آنگاه که با مسئلۀ مهمی مربوط به اتباع و یا مصالح کشورشان در مناطق شمالی ایران روبرو می شدند، به جای این که حل مشکل را از مقامات ایرانی درخواست نمایند، مستقیمآ به مقامات مؤثّر روسی در تهران و یا لندن مراجعه می کردند[۷]. سران روسیّه، این مداخلۀ سیاسی – نظامی را تا آنجا جزو حقوق خویش می شمردند که تزار روسیّه در قسمتی از جوابِ نامه اش به وزیر امور خارجۀ خود نوشته بود : « فراموش نکنید که ما سرور بلارقیب شمال ایران هستیم »[۸].

در آن تاریخ مملکت ما در نهایت ضعف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی به سر می برد. از دید نظامی، کشوراز کوچکترین توان دفاعی عاجز بود. این همه بدبختی نتیجۀ حماقت و خوشگذرانی و خواب ناز قرون و اعصار گذشتۀ حکومتگران کشور (به ویژه دوران قاجار) بود. و به همین دلیل، کشورهای انگلستان و روسیه در آن تاریخ (هر کدام در منطقۀ نفوذی خویش ) مملکت ما را جزو اقمار بی مقدار خویشتن می پنداشتند و به ویژه فرمانروایان روسیۀ تزاری، به خودشان اجازه می دادند که در کلیۀ امور کشور ما مداخله کنند که هیچ! بلکه از زد و بند وکشت و کشتار و تحقیر مردم ما به بهانه های متعدد خودداری نمی کردند. اینک برای روشن شدن میزان سوء استفاده ها و مداخلات و ستمگری های این کشور در امور مملکت ما در آن زمان، به چند رویداد تاریخی آن دوره می پردازیم.

کشتار مردم روستاهای مرزی آذربایجان بوسیلۀ مرزداران روسیه
- داستان دلخراش بیله سوار:
هنوز شش ماهی از قرار داد ۱۰۷ نمی گذشت که ساکنان تعدادی از روستا های مرزی آذربایجان، مورد تجاوز و قتل عام وحشیانۀ مرزداران روسیه قرار گرفتند. عجبا که علیرغم کشت و کشتار وحشتناکی که از مردم ما به عمل آمد، در کشور ما آب از آب تکان نخورد. در آن تاریخ، در طول و عرض مملکت پهناور ایران کسی پیدا نشد که از خونِ به ناحق ریخته شدۀ این هموطنان فراموش شده و دورافتاده، سخنی به میان آورد. گوئی اتفاقی روی نداده است! حکومت نحیف و رنجور ایران نیز حتی قدرتِ اعتراضِ خشک و خالیِ دیپلوماتیک را به زمامداران روسی در خود ندید. این داستان که ابتدا در روستای مرزی « بیله سوار » روی داد از این قرار بود[۹]:

در تاریخ ۲۰ فروردین ۱۲۸۷ / ۹ آوریل ۱۹۰۸، یکی از مرزبانان روسی به نام « کاپیتان دویقلاذ وف » به جستجوی اسبش که به گمان وی به خاک ایران گریخته بود، بدون اطلاع و اجازۀ مرزبانان ایرانی، به همراهی شش سوار دیگر از مرز گذشته تا نیم مایل در خاک ایران پیشروی کرد. دو نفر از اهالی ایل « قوجه بیگلو » در آن نزدیکی اسب می چرانیدند. دویقلاذوف به گمان اینکه اسب گریختۀ او به اسب های اینان پیوسته است، به ایشان نزدیک شده و بی مقدمه دو تن از آنان را هدف تیر قرار داد و کشت. به دنبال چنین قتل ناجوانمردانه ای، گروهی از مردان روستای بیله سوار، به خونخواهی کسان خویش شتافتند. و در درگیری که روی داد، کاپیتن روسی با دوتن از همراهانش کشته شدند. بقیۀ سربازان روسی خود را به پاسگاه روسیه رسانیدند و مرزبانان روسی را از واقعه آگاه ساختند. پاسداران روسی برای انتقام گیری، از مرز گذشته و به روستای بیله سوار تاخته و دست به کشتار زدند. سی و هفت تن از اهالی ده را کشتند، گمرک خانۀ ایران را با یک صد و سی و پنج خانه، نفت ریخته و آتش زدند. سراسر ده را تاراج کردند. چهار روز پس از آن رویداد، سپاهیان روسی بار دیگر به خاک ایران تاختند و در ده « زرگر »، هفده تن دیگر را کشتند و دویست و هفتاد خانه را آتش زدند وسراسر ده را تاراج کردند. سپس به ده «شیرین سو» که گذرگاه شاهسون هاست، حمله کردند بیست تن را نیز در آن جا کشتار کردند. سه روز دیگر به ده « جواد کندی » ریختند و پس از تاراج و کشتار، هفتاد و پنج خانه را آتش زدند. کسروی ادامه می دهد: « ننگ آور تر آن بود که روسیان کشته شدن سه نفر مأمور خود را بهانه گرفته، به دولت ایران فشار می آوردند... و با ارعاب و تهدید دستگیری و تحویل دادن عاملان قتل و پرداختن بیست هزار منات به عنوان خونبها را از والی آذربایجان درخواست می کردند...»[۱۰]

۲- میهمانان صاحب خانه کُش!
پس از بمباران مجلس به وسیلۀ محمدعلی شاه در روز سه شنبه ۲ تیرماه ۱۲۸۷، مردم تبریز تفنگ به دوش گرفتند و برای باز گردانیدن مشروطیت، به مصاف قوای کودتاگر پادشاه رفتند. این جنگ ها پس از یازده ماه درگیری و پیروزی های پی‌درپی تبریزیان، در روز ۵اردیبهشت ۱۲۸۸ به دنبال ورود سربازان روسی به حومۀ تبریز (به بهانۀ باز کردن راه آذوقه) به پایان رسید. نظامیان روسی ابتدا در بیرون شهر تبریز – در آن سوی آجی چای – لشکرگاه ساختند و در مقابل اظهار نگرانی و اعتراض والی شهر، فرماندهانِ نظامیانِ اشغالگر به وسیلۀ کنسول تبریز به سران شهر پیغام فرستادند که ورود نظامیان روسی به داخل ایران هرگز در هدف اشغال نظامی ایران نیست و آنان قصد ورود به داخل تبریز را ندارند. بلکه آنان پس از وارد کردن مقدار کافی آذوقه به شهر تبریز، به داخل کشور خویش باز خواهند گشت. لیکن از آن‌جائی که قول و قرار تجاوزگر هرگز اعتبار ندارد، چند روز بعد به بهانه های مختلف لشگر به داخل شهر آوردند و سکونت دادند. از این تاریخ اذیت و آزار مردم تبریز به وسیلۀ سربازان اشغالگر شروع شد. کسروی در مورد یکی از وقایعی که در روزهای اول اشغال شهر اتفاق افتاد، چنین می گوید:

«... روز نوزدهم اردیبهشت چنین گفتند که سالداتی بر پشت بام کشیک می کشیده و ناگهان یک گلولۀ هوائی به او رسیده و بازویش را زخمی نموده و سالدات ها این را دستاویز گرفته از پشت بام به هر سوی شهر شلیک آغاز نمودند. چنانکه یکی از آن گلوله ها در گورستان گجیل حاجی محمد صادق نامی را به خاک انداخت و سراسر شهر پر از بیم گردیده مردم در کار خود فرو ماندند. با آن‌که دانسته نبود گلولۀ هوائی از کجا آمده و که ( چه کسی ) آن را انداخته و چه بسا خود سالدات ها آن را انداخته بودند و به هر حال زیان آن بیش از زخمی شدن بازوی یک سالداتی نبود و به کیفرِ آن، سالدات ها یک مرد بی گناهی را به خاک انداخته و سراسر شهر را پر از بیم ساخته بودند. با این‌همه جنرال اسنارسکی ( فرمانده نیروهای اشغالی) آن را بهانه گرفته از تبریزیان ده هزار تومان خواست که چهل و هشت ساعته بپردازند و در این باره تندی و درشتی از اندازه گذرانیده و نایب الایاله ناگزیر شده سه هزار تومان از مردم گرد آورده پیش از آن‌که چهل و هشت ساعت به پایان رسد برای جنرال روسی فرستاد. »[۱۱]

کسروی ادامه می دهد که:

« این نخستین درشتی و دژخوئی بود که از میهمانان سرزد و جای افسوس است که یک رشته دژخوئی های دیگر پشت سرِ خود داشت.»

به گمان ما قوای روس پس از ورود به تبریز، بدین وسیله می خواسته است زهر چشمی از مردم شهر بگیرد و به آنان بفهمانند که اگر جسارتی برعلیه نیروهای شان از سوی مردم تبریز به عمل آید، عکس العمل سختی در انتظار آنان خواهد بود.

۳ - قتل صنیع الدوله
سخن این‌جاست که مداخلات بی جای دولت روسیه مختص منطقۀ آذربایجان نبود. بلکه در سراسر کشور ایران، هرکجا که فرصت داشتند، مردم کشور ما را به تباهی و تحقیر می کشانیدند.

در تاریخ ۲۱ بهمن ۱۲۸۹ شمسی، ( دوسالی پس از تجاوز به تبریز) یک‌نفر ارمنی به نام «ایوان» به همراهی یک ارمنی دیگر که هردو از تابعین روسیه بودند[۱۲]، مرتضی قلیخان صنیع الدوله – اولین رئیس مجلس شورای ملی و یکی از شریف ترین رجال کشور ما - را در روز روشن و در خیابان، به قتل رسانیدند. قاتلین چهار تن از پاسبانان را نیز که برای دستگیری آنان از راه رسیده بودند، مجروح ساختند (به طوری که چند روز دیگر تعدادی از آنان نیز مردند). مأمورین ایرانی پس از دستگیری آن دو تن، چون معلوم شد که تابعیت کشور روسیه را دارند، آن دو را ( بر اساس فصل دهم قرارداد ترکمن چای)[۱۳] به سفارتخانۀ آن کشور تحویل دادند. اگرچه قاتلین در وزارت خارجه با حضور نمایندۀ روس مورد بازجوئی قرار گرفتند، ولی برای محاکمه، آنان را به قفقاز فرستادند و دولت ایران را هرگز در جریان ادامۀ محاکمه قرار ندادند[۱۴].

۴ - تجاوز به دربار احمد شاه
چند سالی بعد، این بار نمایندگان سیاسی کشورهای درگیر جنگ اول، پادشاه مملکت ما (احمد شاه) را در قصر خویش به خواری و حقارت کشانیدند. بدین شرح که:

در بحبوحۀ جنگ جهانی اول، نمایندگان دو کشور روس و انگلیس (متفقین) با سفرای دو کشور آلمان و عثمانی ( متحدین ) - علیرغم بی طرفی ایران - در داخل کشور ما به رقابت پرداخته بودند. روس ها به لحاظ این‌که در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۲۹۴ پانصد سالدات جدید از طریق انزلی وارد کشور ما کرده بودند[۱۵]، لذا به پشتگرمی آنان از موضع قدرت با سفرای متحدین برخورد می کردند.

نمایندگان سیاسی روس و انگلیس معتقد بودند که وزرای مختار آلمان و اتریش هنگام بازگشت از مرخصی تابستانی خودشان، دویست چمدان پر از اسلحۀ مواد تخریبی وارد کشور ایران کرده اند و لذا بازرسی چمدان های آنان را از دولت ایران خواستار شدند. امّا مشیرالدوله (نخست وزیر) به دلیل این که این عمل به علت مصؤنیتِ سیاسیِ آن دو وزیر مختار، با آئین نامه های بین المللی مغایر است، از انجام درخواست های آن دو خودداری کرد:

«...یک هفته بعد، نمایندگان سیاسی این دو دولت ... بدون گرفتن وقت قبلی، نزد احمد شاه رفتند و با جبر و فشار و تهدید موافقت او را نسبت به عزل مشیرالدوله (رئیس دولت) و انتصاب سعدالدوله به جای وی، بستن مجلس، توقیف جراید، اخراج افسران سوئدی، و طرد دیپلمات های آلمان و عثمانی از ایران جلب کردند... »[۱۶]

جالب توجه است اگر بگوئیم که دیپلومات های آلمانی و عثمانی نیز به نوبت خود برای خنثی کردن دستورات شاه، شبانه و به زور وارد قصر شاه شده و دستورات صادره را از وی بازپس گرفتند. احمدعلی سپهر (مورّخ الدوله) در قسمتی از خاطراتش می نویسد:

« ...دیپلومات های آلمانی و عثمانی در حدود نصف شب به قصر فرح آباد رسیدند و موثّق الدوله (وزیر دربار) از صدای هیاهو و قیل و قال آن ها سراسیمه از خواب پرید و با زیرشلواری و پای بی جوراب (آن دو) را به حضور پذیرفت. و در مقابل اصرار آن‌ها مجبور شد برود و شاه را از خواب بیدار کند. نمایندگان سیاسی دول متحده تا ساعت سه و نیم بعد از نصف شب در حضور شاه بودند و بالاخره موفق شدند نقشۀ کودتای متفقین را نقش بر آب کنند... »[۱۷]

بیان این وقایع خواننده را متوجه می سازد که تا چه اندازه کشور ایران در این سال ها بدبخت و زبون و بیچاره بوده است و کشور ما هر سال بیشتر از پیش در مسیر زوال و اضمحلال سقوط می کرد. از سال برقراری مشروطه ( ۱۲۸۵ ) تا سال ۱۳۰۰ه- ش، پانزده سال طول کشید و در طول این مدت در کشور ایران سی دولت عوض شد[۱۸] و هیچکدام از رجال و دولتمردان ایرانی توان رهائی مملکت ما را از این رسوائی عظیم نداشتند. در مدت همین پانزده سال، مجلس شورای ملی فقط به مدت چهار سال و هفت ماه دایر بود. روشن است که در سال های تعطیلی مجلس، نه مشروطیتی برقرار بود[۱۹]، نه دموکراسی در کار بود[۲۰]، مردم نه آزادی داشتند، نه دموکراسی در کشور حکمفرما بود، نه پولی داشتند، نه بهداشتی داشتند و... قحطی ها هرچند سال یک بار مردم را کشتار می کردند و به دنبال آن، بیماری های وبا و طاعون، کشت و کشتار قحطی را تکمیل می ساختند.

مشکلات و بدبختی ها و تحقیر مردم کشور ما در این سال ها، با این چند صفحه قابل بررسی نیست و ده ها جلد کتاب و صدها مقاله در مدت بیش از صد سال گذشته در این مورد نوشته شده است و هنوز سخن ناگفته فراوان است. فقط در یک جمله می توان گفت که یکی از علل مهم سختی ها و بدبختی های مردم و انحطاط ایران پس از مشروطیت در نتیجۀ قرارداد ۱۹۰۷ بود.

ما در این مورد بازهم سخن خواهیم گفت.

ــــــــــــــــــــــــ

[۱] - در تاریخ ۲۱اوت ۱۹۰۷/ ۹ شهریور ۱۲۸۶ در سن پترزبورگ ( پایتخت روسیه ) بین دولت های روس و انگلیس ( بدون اطلاع حکومت ایران ) قراردادی به امضاء رسید که بر طبق آن کشور ایران به سه منطقه تقسیم می شد. قسمت شمالی و شمال غربی در زیر نفوذ روسیه قرار می گرفت، قسمت جنوبی کشور نیز در اختیار انگلستان بود و حکومت ایران اجازه داشت که فقط در سرزمین های میانی کشور به طور مستقل حکومت کند.

[۲] - این قرارداد به نام « قرارداد ۱۹۰۷ سن پترزبورگ» معروف است.

[۳] - « سیمای احمدشاه قاجار »، ج۱، نشر گفتار، تهران ۱۳۷۵، صص، ۷۵- ۷۶.

[۴] - Prince vadbolski

[۵] - تلگراف مورخۀ ۲۳ اکتبر ۱۹۱۱ نراتف ( کفیل وزارت خارجه ) به پاکلوسکی – کوتزیل ( وزیر مختار روسیه در تهران )

[۶] - ملکزاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، انتشارات علمی، ۱۳۶۳، ج ۶-۷، ص ۱۵۰۹.

[۷] - همان بالا، ص 75. و نیز ن-ک کاظم زاده، فیروز، روروس و انگلیس در ایران ۱۸۶۴ – ۱۹۱۴، ترجمۀ منوچهر امیری، شرکت سهامی کتاب های جیبی، تهران، ۱۳۵۴.

[۸] - شیخ الاسلامی، محمدجواد، « سیمای احمد شاه قاجا »، تهران، نشر گفتار، ج ۱، ۱۳۷۵، ص ۷۶.

[۹] - کشاورزی، بهزاد، تشیع و قدرت در ایران، ج۲، ص ۳۴۵ به بعد، به نقل از کسروی، تاریخ مشروطه، ص 551 به بعد.

[۱۰] - کسروی، همان گذشته، ص ۵۵۱ به بعد.

[۱۱] - کسروی، همان گذشته، ص ۳۷.

[۱۲] - کحال زاده، میرزا ابوالقاسم، دیده ها و شنیده ها، تهران، نشر فرهنگ، ۱۳۶۳، ص ۱۶۶.

[۱۳] - حق قضاوت کنسولی.

[۱۴] - کسروی، همان گذشته، ص ۱۵۳. ملکزاده نوشته است که قاتلان صنیع الدوله دونفر گرجیِ تبعۀ روسیه بودند که پس از دستگیری و بازداشت در نظمیّه، از طرف سفارت روسیه آنان را آزاد ساخته و تحویل گرفتند و سپس به روسیه فرستادند. ن- ک: ج ۶- ۷، ص ۱۳۶۴.

[۱۵] - شیخ الاسلامی، همان گذشته، ص ۷۸.

[16] - شیخ الاسلامی، همان بالا، ص 79.

[۱۷] - احمدعلی سپهر ( مورخ الدوله )، ایران در جنگ بزرگ، صص ۱۶۳- ۱۶۴.

[۱۸] - به طور متوسط در این مدت هر شش ماه یک دولت عوض شده است.

[۱۹] - زیرا مجلس شورای ملی محافظ قانون اساسی است.

[۲۰] - بدون مجلس دموکراسی مفهومی ندارد. اصولا انتخاباتی در کار نبود و رؤسای دولت به دستور شاه انتصاب می شد و دیگر هیچ...

شش روز خیزش زنان ایران در اسفند ۱۳۵۷ (۴)


شش روز خیزش زنان ایران در اسفند ۱۳۵۷ (۴)


ناصر مهاجر



يكشنبه ٢٠ اسفند

درشت‌ترين سرنوشته‌ى آيندگان صبح امروز اين جمله است: نمى‌خواهيم بگوييم زنان به ادارات نروند - طالقانى. در كنار سرنوشته با حروفى كوچك‌تر آمده است: هيچ اجبارى در كار نيست و مسئله‌ى چادر هم نيست.[۱] آيندگان كه به خاطر خبررسانى آزادمنشانه‌ و غير مصلحت‌طلبانه‌ و روزنامه‌نگارى حرفه‌اى‌اش، بيش از پيش مورد توجه شهروندان قرار گرفته، تنها روزنامه‌اى‌ست كه خبر جنايت‌هاى ديروز حزب‌الله را نوشته؛ به شكلى‌ حرفه‌اى: « ...در تماسى كه با بيمارستان داريوش كبير گرفتيم، تاييد شد كه يكى از كاركنان عصر بيمارستان كه بى‌حجاب... در حال حركت بود، مورد حمله‌ى عده‌اى واقع مى‌شود كه در اثر آن دچار خونريزى شده است... در چهار راه پهلوى، اول صبا، بين دو مرد يكى موافق و ديگرى به طرفدارى از زنان زد‌و‌خورد شديدى روى داد... در خيابان كاخ راننده يك اتوبوس در ساعت ١٢ ظهر به چند زن حمله كرد، اما با حمله‌ى متقابل زنان، راننده از مهلكه گريخت...روبروى سفارت شوروى گروهى با چاقو و پنج بُكس به تعدادى از زنان حمله كردند كه... چند زن مجروح شدند.»[۲]



دير‌تر روشن مى‌شود كه شمار زنان چاقو خورده در راه‌پيمايى چند ده هزار نفرى دادگسترى چهار تن بود.[۳] آيندگان نه تنها موارد وحشي‌گرى و وحشت‌پراكنى عليه زنان را پوشش داده، بلكه با ابتكارهاى جالبى به حجاب اجبارى پرداخته است و نگاه شمارى از همسران وزيران دولت بازرگان نسبت به اين مسئله‌ى اجتماعى را باز كرده است. بيانيه‌ى نيرومندترين سازمان جنبش چپ ايران را نيز درباره‌ى آزار و اذيت زنان بى‌حجاب و «تحريكات ضدانقلابى» چند روز گذشته به چاپ رسانده است. شگفت‌انگيز است، سازمان چريك‌هاى فدايى خلق ايران با دور زدن امر حجاب اجبارى و اصل آزادى پوشش و ناديده‌ گرفتن خيزش زنان دگرخواه به اين بسنده مى‌كند كه:

«... بدون شركت زنان در انقلاب و در مبارزات اجتماعى، محو كامل سلطه‌ى امپرياليسم و نابودى استثمار غير ممكن است... ارتجاع داخلى در گذشته كوشيده است به هر بهانه‌اى شده زنان را از شركت در مبارزات اجتماعى دور نگه‌دارد و با بندهاى پوسيده‌ى سنتى آنان را در چارچوب افكار قرون وسطايى محبوس كند... آنكه در خيابان با شعار يا روسرى يا توسرى به زنان توهين مى‌كند، جز مرتجع ضدانقلابى چه نام دارد. چنين كسى دانسته يا ندانسته آلت دست امپرياليسم و ارتجاع داخلى‌ست و بايد به شديد‌ترين وجه مجازات شود... اگر از جانبِ دولت برخوردى جدى... نسبت به اين‌گونه تحريكات ضد انقلابى نشود؛ اگر براى دستگيرى و مجازات فورى عناصر ضد مردمى اقدام قاطع به عمل نيايد، بيم آن مى‌رود كه اين بار عناصر مزدور دشمن در پناه دفاع از مذهب زمينه را براى تدارك ضد انقلاب فراهم كنند.»[۴]



مبهم بودن موضع فدائيان و بسيارى ديگر از جرگه‌هاى چپ و دموكرات در آن روزهای پُر تب و تاب كه خيل گسترده‌ى جوانان انقلابى مى‌خواهند بدانند چگونه بايد به خيزش زنان برخورد كنند، در برپايى نشستی با عنوان آزادى و شكيبايى نقش دارد. خبر برگذارى اين نشست نيز در آيندگان امروز آمده است. كميته‌ى زنان هوادار جنبش نوين انقلابى[۵] آن را برگذار مى‌كند؛ در ساعت سه و نيم بعد از ظهر و در تالار ورزش دانشگاه تهران. موضوع نشست، حجاب، و سخنران‌ها هما ناطق و هدايت متين‌دفترى هستند كه هر دو در ميان چپ‌ها از اعتبار و احترام برخوردارند. پيش از نشستِ آزادى و شكيبايى اما تظاهرات كارمندان زن وزارت امورخارجه برگذار مى‌شود.

با اينكه تظاهرات قرار است حدود ظهر انجام شود، از نخستين ساعت‌‌هاى بامداد، شمارى از زنان مبارز خود را به وزارت امورخارجه مى‌رسانند... «جمع ديگرى از زنان، از جمله چند تن از هنرپيشگان تئاتر به آن‌ها مى‌پيوندند».[۶] در ميان زنان تشكل‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها سياسى، تنها زنان تروتسكيست به چشم مى‌آيند. جمعيت كم است.[۷] چند خبرنگار اروپايى و آمريكايى هم آمده‌‌اند. زنان تروتسكيست با آن‌ها به گفتگو مى‌پردازند و مى‌گويند كه «حكومت اسلامى در حال ساختن دستگاه سركوب‌گرى‌ست شبيه همان چيزى كه در دوران شاه وجود داشت.»[۸] و «كسانى كه به راه‌پيمايى‌ها حمله مى‌كنند، اعضاى كميته‌هاى انقلاب» هستند.[۹] نزديك ظهر زنان كارمند وزارت‌ خارجه، از ساختمان وزارتخانه بيرون مى‌آيند.[۱۰] تنفس نهارشان را با تظاهراتى آرام مى‌گذرانند.[۱۱] نامه‌اى خطاب به نخست‌وزير تهيه كرده‌اند كه «قرار است تسليم آقاى مهندس بازرگان شود».[12]خواسته‌هاى پنج‌گانه‌شان را در نامه‌ آورده‌اند: «حقوق مساوى، رفع‌ تبعيض و...».[۱۳] پس از پايان تنفس نهار، به اجتماع‌شان پايان مى‌دهند و به وزارتخانه بازمى‌گردند. شركت‌كنندگان در اين گرد‌هم‌آيى نيز هر يك به سمتى مى‌روند. زنان تروتسكيست به سمت هتل انتركنتينتال روانند؛ محل مصاحبه‌ى مطبوعاتى‌ كيت ميلت، فمينيست نامدار آمريكايى و همراهانش كه در همبستگى با جنبش زنان به تهران آمده‌اند.[۱۴] شمارى عازم دانشگاه مى‌شوند[۱۵] كه «گروه‌هايى از معلمان و دانش‌آموزان مدارس پايتخت در جهت همبستگى با خواسته‌هاى بانوان پايتخت...» در آن گرد آمده‌اند.[۱۶] و شمارى به سوى ساختمان تلويزيون در جام جم مى‌روند كه «گروهى از زنان به عنوان اعتراض به پخش نشدن فيلم تظاهرات... در دادگسترى... دست به اعتراض زده‌اند».[۱۷]



بيشترِ جمعيتى كه در برابر ساختمان تلويزيون گرد آمده، دختران دانش‌آموز هستند. حرف‌شان اين است كه «مقابل دادگسترى به تلويزيون اخطار داده بوديم كه اگر فيلم تظاهرات زنان را نمايش ندهند، در راديو تلويزيون تظاهرات و تحصن خواهيم كرد» اما به اخطار آن‌ها توجهى نشده بود و تلويزيون «فقط قسمت‌هاى كوتاهى كه شعار درود بر خمينى/سلام بر آزادى بود، پخش كرد»[۱۸]. صادق قطب‌زاده ناگهان به ميان جمعيتِ تظاهركننده مى‌آيد. او «دليل پخش نشدن فيلم را نداشتن امكانات فنى» مى‌نماياند و بعد از توضيح در مورد بى‌طرفى راديو تلويزيون، به محل كار خود» باز مى‌گردد.[۱۹] اين رفتار آزردگى و عصبانيت زنان و دختران را دوچندان مى‌كند؛ به ويژه آنكه از برخى از تهيه‌كنندگان فيلم مى‌شنوند كه «ما حدود بيست دقيقه فيلم تهيه كرديم و وقتى آن را به سرپرست خبرى، نورالدين غروى داديم، ايشان گفتند چند قسمت از آن را بياوريد تا نمايش بدهيم. ما هم گفتيم با اين كار مخالفيم و بهتر است اصلا هيچ قسمت از آن را نمايش ندهيم."»[۲۰] بدين ترتيب تظاهركنندگان خواستار ديدار با قطب‌زاده مى‌شوند. دو پس از ظهر به آن‌ها مى‌گويند كه «نمايندگان خود را براى مذاكره و مباحثه با قطب‌زاده به داخل ساختمان راهنمايى كنند... نمايندگانى از قسمت‌هاى مختلف تلويزيون و چند نماينده از سوى دانش‌آموزان تا ساعت چهار بعد از ظهر... در آمفى‌تئاتر تلويزيون به انتظار ملاقات سرپرست تلويزيون نشستند. پس از دو ساعت به نمايندگان منتظر گفتند: آقاى قطب‌زاده امروز فرصت ندارند، تشريف ببريد يك روز ديگر بياييد.»[۲۱] دانش‌آ‌موزان هم «در حالى كه شعار مى‌داند مرگ بر سانسور، تلويزيون را ترك كردند.» اين‌ها ديگر نمى‌توانند خود را به دانشگاه برسانند تا سخنان هما ناطق و هدايت‌ متين‌دفترى وكيل آزادي‌خواه را بشنوند.

از ساعت سه پس از ظهر تالار ورزش دانشگاه تهران پُر است از زنان و مردانى كه مى‌خواهند نسبت به جنبش اعتراضى زنان به حجاب اسلامى، آگاهى بيشترى پيدا كنند و موضع سياسى خود را تعيين كنند. پس از سخنان كوتاه يكى از برگذاركنندگان برنامه، هما ناطق پشت تريبون قرار مى‌گيرد:

«... گفتار من در جهت تضعيف دولت فعلی نيست؛ بلکه در جهت تثبيت آن است. و فقط با مشاركت و سهيم بودن در سرنوشت مملكت است كه ما مى‌توانيم به اين دولت قدرت بدهيم.



مبارزه، زن و مرد نمی‌شناسد و ما در اين چند سال اخير ديديم زنانى را كه به زندان رفتند؛ از گروه مجاهد و فدايى. زنانى را كه شكنجه شدند؛ زنانى را كه جنگيدند و زنانى را كه شهيد شدند به خاطر منافع خاص زن بودن و به خاطر خواسته‌هاى زنانه‌شان نبود؛ بلكه در جهت خواسته‌هاى مردم ايران بود. بنابراين ما خواست جداگانه‌اى از خواسته‌هاى طبقه‌ى زحمتكش نداريم؛ يا لااقل من ندارم.

ما گفته‌ی امام خمينی را تایيد می‌کنيم که خطاب به زنان مجاهد در قم گفتند «زنان بايد در مقدرات اساسی مملکت دخالت کنند» و گفتند «شما همان‌طور كه در نهضت نقش اساسى داشتيد و سهيم بوديد اكنون هم باز بايد در پيروزى سهيم باشيد و فراموش نكنيد هر موقع كه اقتضا كند، نهضت كنيد و قيام كنيد كه مملكت از خود شماست.» و افزودند «ما مى‌خواهيم زن در سرنوشت خويش دخالت كند... » ما هم جز اين نمى‌گوييم. ما جزو همان ملتى هستيم كه امام خمينى به آن اشاره مى‌كند. ما هم مى‌خواهيم در بازسازى ميهن خود سهيم باشيم و مشاركت داشته باشيم. ما هم به اين حقيقت پى برده‌ايم كه اين بازسازى جز با اتحاد همه‌ى نيروهاى مبارز در جهت برقراى دموكراسى، نابودى كامل توطئه‌ى امپرياليسم و طرد نهادهاى رژيم وابسته‌ى سابق، امكان پذير نيست. ما معتقديم که رهايی زنان جدا از رهايی طبقات زحمتکش نيست و امام خمينی مدافع طبقات زحمتکش هستند. در نتيجه اين اتهاماتى را كه سه چهار روز اخير به ما وارد شده است، رد مى‌كنيم. به ما گفتند كه ما نيروهاى ضد انقلاب هستيم. شنيديم كه گفتند ما ضد حجابيم. شنيديم كه گفتند كه ما نيروهاى طرفدار قانون اساسى هستيم. شنيديم كه گفتند ما تفرقه اندازيم. ما هيچ يك از اين‌ها نيستيم و به يك يك اين افتراها پاسخ مى‌دهيم. ما هرگز حجاب را محكوم نكرده‌ايم.

اگر خواهران ما همه حجاب دارند، ما با حجاب خو نگرفته‌ايم. ما همان‌طور که کشف حجاب رضاخانی را نوعی زورگويی و نشان زورگويی می‌دانستيم، تحميل پوشش و تحميل حجاب را هم نشان زورگويی مى‌دانيم‌. ما فقط گفتيم پوشش هر انسان، انتخاب و نوع پوشاك، از ابتدايى‌ترين حقوق هر فرد است. بنابراين تحميل نوع پوشاك، در جهت نفى آزادى و در تحريف ايمنى اجتماعى‌ست. ما ترسيديم که اگر يک آزادی از ما سلب شود، آزادى از همگان سلب شده باشد.

امروز کسانی که در خيابان مزاحم ما زنان شده‌اند... همان عمال رژيم سابق و طرفداران قانون اساسى و نظام شاهنشاهی بودند. شنيديم كه به ما گفتند كه ما به خاطر دفاع از قانون حمايت خانواده برخاسته‌ايم...[اين] يكى از ارتجاعى‌ترين قوانينى‌ست كه در دوران پهلوى وضع شده است.‌ وقتی که در يک جامعه آزادی، برابری حقوق افراد وجود داشته باشد، زن چه احتياجی به حمايت دارد؟ اگر ما برابريم نيازی به قانون حمايت خانواده نداريم. و از اين قانون دفاع نکنيم.

گفته‌اند كه ما... عفت عمومى را لكه‌دار كرده‌ايم... ما به كسانى مى‌گوييم عفت عمومى را لكه‌دار كردند كه ...گزارش دادند كه ما لخت به وزارتخانه‌ها رفته‌ايم... در اين زمستان سرد چطور يك زن لخت مى‌تواند به وزارتخانه برود؟


عنوان كردن مسئله زن در اين برهه از مبارزه... يك مسئله‌ى انحرافى‌ست... يك بار چيزى در مورد حجاب گفتند و بعد هم پس گرفتند. بنابراين براى اين مسئله نبايد درگيرى ايجاد كنيم. بايد با مجاهدين همراه باشيم. حتا اگر روسرى به سر بكنيم. به شرط آنكه ما بدانيم به نام ما توطئه نمى‌شود و نظام شاهنشاهى برگردانده نمى‌شود... ما آن دو روز به پاخاستيم و مبارزه كرديم و فكر مى‌كنم كه به پيروزى رسيديم...»[۲۲]

سپس هدايت‌الله متين‌دفترى پشت تريبون مى‌رود.

«در قاموس سياسى و اجتماعى من... مطلب خاصى به نام حقوق زن وجود ندارد. از نقطه نظر اجتماعى، سياسى و معنوى و به هر شكل ديگر، فرقى بين زن و مرد نيست. زن بايد از تمامى حقوقى كه مرد برخوردار است، برخوردار باشد و متقابلا مرد هم بايد از كليه حقوق زنان بهره‌ور باشد...

... دراين مرحله بيش از هر زمان ديگر احتياج به آن وحدتى داريم كه به دور آن محور داشتيم و بيش از هر زمان احتياج به آن همبستگى داريم كه در آن زمان داشتيم. نبايد فراموش كرد دشمن اصلى، دشمن مكار و حيله‌گرى كه هميشه بيدار است و نمونه‌هايش را در عرض اين چند هفته‌ ديديم، اين‌ها همان ضدانقلابى‌ست كه در واقع بين ما و در زيرزمين وجود دارند... كار و تاكتيك براى امپرياليسم چه مى‌تواند باشد جز اينكه ما را درگير كند با مسائل درون مرزى؛ با مسائل روز و درگيرى بين خواهر و برادر، پدر و پسر و رفيق با رفيق...

ما احتياج به يك انقلاب فرهنگى به تمام معنا داريم. فكر نكنيم كه اين فرهنگ يك فرهنگ سنتى‌ست؛ بلكه اين فرهنگ همان فرهنگى‌ست كه زن را در اجتماع به عنوان يك ابزار تمتع قرار داد. مگر بيانيه‌اى از طرف رهبر انقلاب انتشار نيافت در مورد مجازات كسانى كه به آن‌ها حمله مى‌كنند... ما بايد همگى دست به دست هم بدهيم و دولت موقت هم با ما دست بدهد و در جهت پايه‌گذارى يك فرهنگ صحيح گام برداريم...ثمره‌ى اين انقلاب آزادى‌ست كه عالى‌ترين شكلش رفع هرگونه تبعيض است. اگر قرار است خدمت وظيفه‌ى اجبارى وجود داشته باشد، بايد هم براى زن باشد و هم براى مرد... ما كه نگفتيم كاباره ايجاد كنند؛ ما گفتيم كه ورزشگاه ايجاد كنند و در آن زن و مرد سهيم باشند. من به عنوان يک وکيل مرد افتخار مى‌كنم كه در محضرى حضور داشتم که يکى از خانم‌ها حكم را در مورد موكل من اعلام كرد. ما خواستار اين هستيم كه زن و مرد در تمام سطوح اجتماعى شريك باشند...

... بايد وسايل ارتباط جمعی در اختيار ما مردم قرار گيرد. يک اعلاميه‌ی و بيانيه‌ى خشک و خالی براى روشن كردن مردم كافى نيست... ملت ايران همگى در اين انقلاب سهيم بودند و همه بايد با هم كمك كنيم كه اين انقلاب به ثمر برسد و اميدواريم كه آقاى بازرگان اين امكان را به وجود آورد كه همه‌ى ما با هم يك انقلاب صحيح فرهنگى انجام دهيم.»[۲۳]

ارزيابى خوش‌بينانه‌ى هدايت متين‌دفترى و نيز هما ناطق نسبت به حاكمان اسلامى و امكان هميارى و همكارى با آن‌ها در حل و فصل مشكل‌ها‌ى اجتماعى، بيم و نگرانى شركت‌كنندگان در تالار ورزشى دانشگاه تهران را از روند‌هاى جارى فرومى‌كاهد. اينكه هيچ يك از آن دو دموكرات سرشناس و پُراعتبار تهران به حضور نيرومند طيفى از جريان‌هاى واپس‌گرا و تجدد‌‌ستيز در ائتلاف سياسى حاكم اشاره نمى‌كنند و مردم را به هوشيارى سياسى فرانمى‌خواندند، بر عكس بر ضرورت "حفظ وحدت"، و "دست به دست دادن" همگان براى رويارويى‌‌ با "توطئه‌ها" پا مى‌فشارند و از «كار و تاكتيك امپرياليست‌ها» سخن مى‌گويند كه به دست «عمال رژيم سابق» به اجرا گذاشته مى‌شود، نشانه‌ى توهم بخش بزرگی از روشنفكران آزاديخواه ایران است نسبت به آيت‌الله خمينى، ننگریستن به دگردیسی بنیادین تضادها و تناقض‌های جامعه‌ی پساانقلابی و آرایش تازه‌ی قوا در میدان پیکار سیاسی و نشناختن نیروهایی که می‌توانستند انقلاب را تداوم بخشند و راه دموکراتیزه کردن ایران را هموار سازند. چنین رویکردی، تكليف بسيارى از چپ‌گراها و دموكرات‌هاى دو دل نسبت به شركت كردن يا شركت نكردن در راه‌پيمايى فردا را روشن مى‌کرد. [۲۴]

سرنوشته‌هاى روزنامه‌هاى پس از ظهر نيز در در جهت فرونشاندن خيزش زنان تنظيم شده است. "آيت‌الله طالقانى: هيچ كس زنان را به داشتن حجاب مجبور نمى‌كند."[۲۵] و يا "در مورد حجاب اجبار در كار نيست".[۲۶] عنوان اطلاعيه‌ى دادستان كل انقلاب كه در صفحه‌ى اول اطلاعات امروز چاپ شده نيز فريبنده است: "مزاحمان خانم‌هاى بى‌حجاب ضدانقلابى هستند". متن خبر اما وقتى به دقت خوانده مى‌شود آشكار مى‌گردد، كه روحانيت حاكم از امر حجاب اجبارى گامى واپس ننشسته است:

«به قرار اطلاع عده‌اى در ادارات و سازمان‌ها و معابر مزاحم خانم‌هاى بدون حجاب مى‌شوند. در حالى كه اين امر مخالف منويات امام خمينى مى‌باشد كه در راديو و تلويزيون نيز مكرر تشريخ گرديده است. به طورى كه تحقيق شده اين مزاحمين از افراد ضد انقلاب مى‌باشند. لذا از برادران و خواهران عزيز تقاضا دارد بهانه‌اى به دست مخالفين انقلاب كه مى‌خواهند از فرصت سوء استفاده كنند، ندهند. در صورتى كه اين‌گونه اعمال ادامه يابد، دستور دستگيرى مستمسكين داده خواهد شد تا به هيچ عنوان مزاحم بانوان نشوند. داستان كل انقلاب، مهدى هادوى.»[۲۷]

بنا بر اين اعلاميه، زنان براى اينكه بهانه‌اى به مخالفين ندهند، مى‌بايست حجاب به سر كنند. "مستمسكين" هم هنوز مى‌توانستند آزاد و آسوده در خيابان‌ها پرسه زنند؛ چه دستگيرى‌شان در دستور كار قرار ندارد! در اين ميان اما تنها دولت است كه موضع صريحى نسبت به حجاب اسلامى مى‌گيرد و آن را براى زنان واجب نمى‌نشناسد. اين موضع را سخنگوى دولت، عباس اميرانتظام بيان مى‌دارد كه در روزنامه‌هاى عصر بازتاب مى‌يابد.«...نخست‌وزير و خانواده‌ى ايشان از قديم طرفدار و مشوق و مقيد به حجاب و حد معقول و عملى و صحيح اسلامى آن بوده‌اند. ولى ايشان و همه‌ى آقايان وزرا معتقد و عامل به آيه‌ى كريمه‌ى لااكره فى‌الدين مى‌باشند و دستور احيا براى خانم‌ها صادر نمى‌نمايند.»[۲۸]

مصاحبه‌ى مطبوعاتى سخنگوى دولت در اخبار ساعت ٨ شب پخش مى‌شود؛ نيز اطلاعيه‌ى دادستانى. اما سيماى انقلاب اسلامى نه به وعظ و موعظه‌هاى مراجعى اشاره مى‌كند كه يكى پس از ديگرى "اصل قرآنى" حجاب اسلامى را يادآور شده اند و نه به تظاهرات حز‌ب‌اللهى‌ها كه امروز نيز در برابر دفتر روزنامه‌ها به طرفدارى از حجاب اسلامى اجتماع كرده بودند و شعار مى‌داند: "ما پيرو قرآنيم/ بی حجاب نمى‌خواهيم، مرگ بر اين ارثيه‌ى پهلوى، رهبر ما خمينى‌ست/ حجاب ما زينبى‌ست."[۲۹]

ادامه دارد

[۱] آيندگان، ٢٠ اسفند ١٣٥٧
[۲] آيندگان، ٢٠ اسفند١٣٥٧
[۳] فيگارو، ١٢ مارس ١٩٧٩. درباره‌ى شمار شركت‌كنندگان در راه‌پيمايى دادگسترى آمار گوناگونى داده شده است، نيويورك تايمز، ١١ مارس ١٩٧٩ نتوانسته كل جمعيتى را كه آن روز در خيابان‌هاى تهران راه‌پيمايى كردند، بر شمارد. اين روزنامه نوشته «چندين تظاهرات بود كه در يكى از آن‌ها تنها ١٥ هزار نفر شركت داشتند». لوموند، ١٢-١١ مارس ١٩٧٩شمار تظاهركنندگان را ٥٠ هزار تن برآورد كرده است.
[۴] آیندگان، ۲۰ اسفند ۱۳۵۷
[۵] گفتگو‌ى مهناز متين با زهره احمدى از اعضاى بنيانگذار کميته‌ى زنان هوادار جنبش نوين انقلابى، ٢٩ مارس و ٦ آوريل ٢٠٠٩.
[۶] كيهان، ٢٠ ١سفند ١٣٥٧
[۷] ژاله احمدى، انقلاب شقه شده و حجاب وحدت، خیزش زنان ایران... ص ۲۰۸
[۸] كيت ميلت، به ايران رفتن، متن انگليسى، ص١٧٣
[۹] پيشين، ص١٧٩
[۱۰] پيشين، ص١٥٥
[۱۱] پيشين، ص١٥٥
[۱۲] اطلاعات، ٢٠ اسفند ١٣٥٧
[۱۳] كيهان، ٢٠ اسفند
[۱۴] كيت ميلت، پيشين، صص ١٥٤ تا ١٨٢
[۱۵] كيهان، ٢٠ اسفند ١٣٥٧
[۱۶] اطلاعات، ٢٠ اسفند١٣٥٧
[۱۷] كيهان، ٢١ اسفند١٣٥٧
[۱۸] آيندگان، ٢١ اسفند ١٣٥٧
[۱۹] كيهان، ٢١ اسفند ١٣٥٧
[۲۰] آيندگان، ٢١ اسفند ١٣٥٧
[۲۱] پيشين
[۲۲] كيهان، ٢١ اسفند ١٣٥٧
[۲۳] كيهان، ٢٣ اسفند ١٣٥٧
[۲۴] پيشين
[۲۵] كيهان، ٢٠ اسفند ١٣٥٧
[۲۶] اطلاعات، ٢٠ اسفند ١٣٥٧
[۲۷] پيشين
[۲۸] كيهان، ٢٠ اسفند ١٣٥٧
[۲۹] كيهان و اطلاعات ٢٠ اسفند ١٣٥٧

در انگلیس بیش از ۴هزار آقازاده در حال تحصیل هستند.

استادیار دانشگاه تهران گفت: در انگلیس بیش از ۴هزار آقازاده در حال تحصیل هستند. عمده آنها به کشور بازمی‌گردند و سهم‌خواهی می‌کنند. حضور پررنگ این آقازاده‌ها در ارکان تصمیم‌گیری و تصمیم‌سازی، بحران‌ساز می‌شود. این یکی از مشکلاتی است که در کشور اصلاً دیده نمی‌شود و آن را نقد نمی‌کنند.

Commemorating Emma Goldman: ‘Living My Life’

Commemorating Emma Goldman: ‘Living My Life’

Portait of Emma Goldman in the series "All Our Heroes Have Criminal Records." Artwork by Sean Richman/Ad Astra Comics.
Portrait of Emma Goldman in the series “All Our Heroes Have Criminal Records.” Artwork by Sean Richman/Ad Astra Comics.
Emma Goldman (June 27, 1869–May 14, 1940), was an anarchist and early advocate of free speech, birth control, women’s equality, and unions. After reading Richard Drinnon’s biography of Emma Goldman, Rebel in Paradise, Howard Zinn read Goldman’s autobiography, Living My Life.
As a historian with a PhD, Zinn was astonished he had never learned about Goldman in his studies. “Here was this magnificent woman, this anarchist, this feminist, fierce, life-loving person.” Zinn began assigning Living My Life to his students who “loved it. They found in her what I found in her: free spirit, bold, speaking out against all authority, unafraid, and as the title suggests, living her life, as she wanted to live it, not as the rules and regulations and authorities were telling her how to live it.” Zinn continued to use her writings in his classes and wrote a play about her titled Emma.
The following is an excerpt from Chapter 10 of Howard Zinn Speaks, “Emma Goldman, Anarchism, and War Resistance,” in which Zinn recounts the Haymarket Affair, commemorated as May Day, an event that led to Goldman’s life long commitment to activism. Resources for learning more about Goldman and labor history follow.
_______________________________________________
Emma Goldman addressing a crowd at Union Square, New York, May 21, 1916. Image: WikiCommons.
Emma Goldman addressing a crowd at Union Square, New York, May 21, 1916.
By Howard Zinn
I wrote a play about Emma Goldman, and I had to make a decision. Her life was so long and full, and there’s always in any work of art a problem of what do you leave in and what do you leave out. And there’s so much to her life, so I started with her as an immigrant girl, a teenager living in Rochester, New York, and working in the factory. Her political awareness taking a leap in 1886 at the time of the Haymarket Affair. How many of you know about the Haymarket Affair? I always have to take little polls, to avoid telling people what they already know. Of course, I don’t mind telling people what they already know—we all have to be reminded, right? Again and again. But the Haymarket Affair occurs in the midst of labor struggles all over the country for the eight-hour day.
Engraving of the seven of the eight Haymarket Martyrs.
There’s a strike against International Harvester Company in Chicago. The police come. It’s the usual scene, police vs. strikers. But the police fire into the strikes and kill a number of them. At that time, Chicago was a great center for radical activity and anarchist groups. And the anarchists call a protest meeting in Haymarket Square. It’s a peaceful meeting, but the police barge into the meeting, a bomb explodes in the midst of the police, a terrorist attack. Nobody knows who threw the bomb. But you know, when a terrorist attack occurs, it doesn’t matter whether you know or don’t know. You’ve got to go after somebody. The police have to find somebody. So they find eight leading anarchists in Chicago. Nobody can tie them to the throwing of the bomb, but they’re anarchists. We have conspiracy laws. Conspiracy laws are very interesting. With a conspiracy law, you can tie anybody to anything. You don’t have to do anything to become the defender in a political conspiracy trial. So they quickly find these eight anarchists guilty of conspiring to murder, and they are sentences to death. Emma Goldman is aware of this. It goes up through the courts. The American judicial system is a wonderful system. Once gross errors have been made at a lower level, it’s very often hard to overcome that because the higher courts will limit themselves in what they can review. They’ll say, “Well, the jury and the judge considered the facts in this case, so all we have to deal with are the legal niceties, and we can’t go over the facts.” In any case, the Illinois Supreme Court approved the sentences.
Goldman's grave in Illinois' Forest Home Cemetery, near those of the anarchists executed for the Haymarket Affair.
Emma Goldman’s grave in Forest Home Cemetery in Illinois, near those of the anarchists executed for the Haymarket Affair.
The Haymarket Affair had become an international case. It was one of those cases that captured the imagination of caring people who see injustice. In our time, we’ve had so many such cases: the Rosenbergs, and Mumia Abu-Jamal, all these cases that become international causes. That was true of the Haymarket Affair. George Bernard Shaw sent a telegram to the Illinois Supreme Court, saying, “If the state of Illinois needs to lose eight of its citizens, it could better afford to lose the eight members of the Illinois Supreme Court.” It didn’t help. Four of them were hanged, and when the news came out and Emma Goldman heard about it, it excited her to the point of fury. She soon left Rochester, left her family, left a husband, almost an arranged marriage when she was so young. She went to New York and joined a little anarchist group.

Image: Emma Goldman mugshot • Ad Astra Comix
Image: Emma Goldman speaking to crowd • WikiCommons
Image: Haymarket Martyrs  • WikiCommons
Image: Emma Goldman’s grave • WikiCommons

 شرکت نیشکر هفت‌تپه در واکنش به خبر خودکشی و مرگ یک کارگر، خواستار خودداری همگان از دامن زدن به شایعات شد 


روابط عمومی شرکت نیشکر هفت تپه در پی انتشار خبر خودکشی و مرگ یک کارگر فصلی این مجتمع، با اعلام اینکه این موضوع به صورت ویژه در دستور کار اداره آگاهی شوش قرار دارد، خواستار خودداری همگان از دامن زدن به شایعات شد.

به گزارش راديو فردا، روابط عمومی شرکت نیشکر هفت‌تپه در اطلاعیه خود که روز چهارشنبه منتشر شد، اشاره ای به دلیل مرگ علی نقدی نکرد.

در سال 1366 که قانون مالیاتی ایران تصویب شدآستان قدس و موسسات وابسته‌اش را از پرداخت مالیات معاف کرد اما نکته همین است که 90% از بنگاه‌های متصل به آستان قدس بعد از رحلت او و در سه دهه گذشته پدیدار شدند که فعالیت‌های این بنگاه‌ها از بیمارستان تا خودروسازی را در بر می‌گیرد

امپراطوری آستان قدس رضوی


در سال 1366 که قانون مالیاتی ایران تصویب شدآستان قدس و موسسات وابسته‌اش را از پرداخت مالیات معاف کرد اما نکته همین است که 90% از بنگاه‌های متصل به آستان قدس بعد از رحلت او و در سه دهه گذشته پدیدار شدند که فعالیت‌های این بنگاه‌ها از بیمارستان تا خودروسازی را در بر می‌گیرد

موسسات و شرکت‌های صنعتی

* شرکت سیمان سمنگان
* شرکت تهیه و تولید فرش آستان
* کارخانجات سنگ قدس رضوی
* کارخانجات صنایع چوبی آستان
* شرکت معادن وگرانیت قدس
* شرکت نخ ریسی و نساجی خسروی
* موسسه چاپ و انتشارات آستان

موسسات و شرکت‌های غذایی

* شرکت آرد قدس رضوی
* شرکت خمیر مایه رضوی
* شرکت فرآورده‌های غذایی رضوی
* شرکت فرآورده‌های لبنی رضوی
* شرکت قند آبکوه
* شرکت قند تربت حیدریه
* شرکت قند چناران
* شرکت قند خراسان رضوی
* شرکت نان قدس رضوی

موسسات و شرکت‌های کشاورزی

* شرکت کشاورزی رضوی
* شرکت عمران جنگل‌های قدس
* شرکت کشاورزی وموقوفات چناران
* شرکت کشت وصنعت اسفراین
* شرکت کشت وصنعت انابد
* شرکت کشت وصنعت سرخس
* موسسه باغات آستان قدس رضوی
* موسسه کشت و دام کنه بیست
* موسسه کشت وصنعت مزرعه نمونه
* موسسه موقوفات ملک
* موسسه کشاورزی جنوب خراسان
* موسسه موقوفات و کشاورزی سمنان

موسسات و شرکت‌های خدماتی

* شرکت پخش رضوی
* شرکت داروسازی ثامن
* شرکت ساختمانی بتن قدس رضوی
* شرکت فن آوری اطلاعات رضوی فاوا
* شرکت کارگزاری رضوی
* شرکت مسکن وعمران قدس رضوی
* شرکت مهندسان مشاور آستان قدس
* شرکت مهندسی آب وخاک
* موسسه اعتباری رضوی
* موسسه خدمات عمران خراسان
* موسسه منطقه ویژه اقتصادی سرخس

موسسات و شرکت‌های خودروسازی

* شرکت شهاب خودرو
* شرکت شهاب یار
* شرکت کمباین سازی ایران

املاک آستان قدس رضوی

از مساحت مشهد متعلق به آستان قدس است یعنی بیش از 13 هزار هکتار از مساحت این شهر جزو موقوفات آستان قدس رضوی است اما این موقوفات محدود به مشهد و خراسان نیست و آستان قدس در سرتاسر ایران زمین و باغ و چاه و قنات دارد و بیش از 300 هزار مستاجر ، از همدان و آذربایجان شرقی و گلستان و گیلان تا تهران و سمنان و یزد ... ارزش تقریبی زمین‌های آستان قدس را حدکد 20 میلیارد دلار تخمین می‌زنند ...!!

موسسات ، شرکت‌ها و کارخانه‌هایی که آستان قدس رضوی یکی از سهامداران اصلی آنهاست

* راه‌آهن مشهد
* فرودگاه بین‌المللی سرخبخشی
* پارکینگ طبقاتی صحن رضوی
* شرکت فولاد مبارکه

نهادی که روزگاری قرار بود مالیات ندهد تا با موقوفات شهروندان کار خیریه پیشه کند حالا آنقدر بزرگ و قدرتمند شده است که نه نهادهای نظارتی و نه‌دولت جرات نزدیک شدن به حریم و حوزه استحفاظی امپراطوری علم الهدی را ندارند

وقتی بنگاه‌های اقتصادی آستان قدس رضوی که از آن به عنوان بزرگ‌ترین امپراتوری مالی خاورمیانه یاد می‌شود نه تنها مالیات نمیدهد بلکه دفتر و دستک‌ روشنی ندارد و به هیچ مرجعی هم حساب پس نمی‌دهد در چنین شرایطی از شفافیت سخن گفتن بیشتر شبیه جک گفتن است.

 اعتصابات و تجمعات امروز چهارشنبه


اعتصاب کارکنان شرکت کیسون در پروژه راه آهن بافق به زرین شهر

تجمع اعتراضی و پهن کردن سفره خالی توسط بازنشستگان طرح نیشکر هفت تپه مقابل درب مدیریت شرکت

راهپیمایی و تظاهرات کشاورزان معترض ورزنه اصفهان مقابل بخشداری

اعتصاب کارگران شرکت روغن نباتی نرگس شیراز بدلیل چهار ماه حقوق معوقه

اعتصاب پرسنل پیمانکار قطار شهری شیراز، مقابل ایستگاه شهید دوران متروی شیراز، در اعتراض به هفت ماه حقوق معوقه خود.

تجمع بازنشستگان فولاد اهواز در جلوی استانداری خوزستان




از واقعیت ماجرای دارویش تا موضع موشکی ایران در نگاه فرامرز دادرس

در پس و پنهان نامه محسن مخلملباف به شاهزاده رضا پهلوی در نگاه حشمت رئیسی