۱۳۹۰ آذر ۱۰, پنجشنبه

نامه آیت‌الله گلزاده غفوری به ‌آیت‌الله منتظری: «با آب دیگری وضو بسازید»



ایرج مصداقی

بسمه العلیم الخبیر
                                                                                                       اول آذر ۱۳۶۳ شمسی
السلام علی عباد الله الصالحین
جناب آقای منتظری
 «اذکر مع کل لذه زوالها و مع کل نعمه انتقالها»

این نامه از کسی به شما نوشته شده که حدود چهل و دو سال قبل با شما آشنا شد و این آشنایی از دیدار در مدرسه فیضیه قم - در حجره فوقانی جنوب شرقی مدرسه شروع شد که با مرحوم مطهری بودیم. سال ها همچنان گذشت. شما چشمتان تراخم داشت و به شما سفارش می­شد که وضو را با آب تمیزتری از آنچه در حوض کذایی آنروز وسط مدرسه ( یا از آن جالبتر حوض مدرسه دارالشفا و نیز حوض آبریزگاه گوشه مدرسه که «بالخیر» دم درب ورودی آن می­نشست  تا از کتاب و عباهای مراجعه کننده ها نگهداری کند و با آن خوش مزگیها که داشت، دل غمزده یک عده طلبه غریب و بینوا را شاد کند و با صدای مخصوصی که می­کرد ، کمی آنها را بخنداند... باری)
آری ، با آب دیگری وضو بسازید.
این مطالب را همانطور که الان به خاطرم خطور کرد نوشتم، تا خود شما هم شاید  فرصت کنید آنروزها را کاملاً به خاطر آورید.
البته آنروز شما آقای منتظری امروز نبودید، بلکه آشیخ حسینعلی  بودید و نجف­آبادی، همانند آشیخ اسد الله ( که نمیدانم الان کجا هستند) و دیگران که با آن شلوار سیاه و گیوه کذایی این جا و آنجا به سرعت حرکت می­کردید و درس می‌دادید و درس می­خواندید و ...
امروز هم اینطور است که می­بینید. سخنان شما شنیده شده و در سطح مملکت پخش می­شود. دیدارها و ملاقات ها دارید و به اصطلاح رهنمودهای نقل مجالس می­شود، که در هر 2 حال در آزمایش بوده و هستید.
 «کذالک نبلوکم بالشر و الخیر فتنته و الینا ترجعون »
اینک به گوشه ای از یادآوری های این آشنا و دوست سابق و ناصح امین توجه کنید.
                         
                                                                              علی گل­زاده غفوری

 
 
 
 
 
آیت‌الله منتظری چگونه عزیز مردم شد؟

۲۹ آذرماه ۱۳۸۸ مصادف با دوم محرم ۱۴۳۰ آیت‌الله منتظری چشم از جهان فرو بست و ۱۱ دیماه همان‌سال آیت‌الله  گلزاده‌ی غفوری نیز به میهمانی خاک رفت.
برای خیلی‌های هنوز جای سؤال است که آیت‌الله منتظری «امید امت و امام» چگونه از او و «نظام» فاصله گرفت و مورد غضب واقع شد.
او که آن‌ همه جنایت در سال‌های اولیه‌ی دهه‌ی ۶۰ را به چشم دیده و سکوت کرده بود چه شد که در ۱۷ مهرماه ۱۳۶۵ نامه‌ی معروف خود به خمینی را نوشت و به صراحت خطاب به او گفت: «جنایات اطلاعات شما و زندان‌های شما روی شاه و ساواک شاه را سفید کرده است، من این جمله را با اطلاع عمیق می‌گویم.»
او که چشم بر اعدام‌های گسترده‌ی سال‌های اولیه دهه‌ی ۶۰ بسته بود چه شد که در سال ۶۷ بر خمینی خروشید و رو در روی فرمان او برای قتل‌عام زندانیان سیاسی ایستاد و بعدها اسناد آن‌‌چه را که  در آن روزها گذشته بود برملا ساخت.

چه شد به گفته‌‌های «ناصحینی» که او را به سکوت می‌خواندند گوش نکرد و ایستاد و ایستاد و ایستاد و گفت و گفت و گفت.

برای پاسخ به این دسته سؤالات بایستی بگویم:

سال ۶۳، سالی تعیین کننده برای آیت‌الله منتظری و آینده‌ی ایشان بود. برای اولین بار نمایندگان مستقیم او با جنایات هولناکی که در زندان‌های جمهوری اسلامی صورت می‌گرفت از نزدیک آشنا شدند و روشنگری زندانیانی که با نماینده‌ی آیت‌الله منتظری در زندان قزلحصار دیدار داشتند و انتقال گفته‌ها و نوشته‌ها و دیده‌ها به آیت‌الله منتظری، زمینه‌‌ساز تحولی شگرف در ایشان شد. (۱) اما اگر نبود هشدارهای امثال زنده‌یاد آیت‌الله گلزاده‌ی غفوری که مصادف بود با ایام مذکور قطعاً این تلاش‌ها آنطور که باید و شاید به بار نمی‌نشست. 

در این یادداشت نکاتی چند از نامه‌ی کوتاه و موجز آیت‌الله گلزاده غفوری به آیت‌الله منتظری و فراخوندن او به جدا کردن راهش از خمینی را مورد بررسی قرار می‌دهم. 

نامه آیت‌الله گلزاده‌ی غفوری که من او را «آقا» می خوانم‌ با «بسمه العلیم الخبیر» (به نام دانای مطلق و واقف) شروع می‌شود. «آقا» با نکته سنجی که از ایشان انتظار می‌رفت و با شناختی که از آیت‌الله منتظری داشت صفات فوق را در مورد خداوند مورد استفاده قرار می‌دهد تا به آیت‌الله منتظری در همان ابتدای کار یادآور شود که اوست «دانای مطلق و واقف به امور».
و سپس بدون آن‌که القاب عجیب و غریب و غیرواقعی مرسوم دنیای آخوندی را ردیف کند مخاطب نامه را «جناب آقای منتظری» می‌خواند. (۲)
و بلافاصله سر اصل مطلب رفته و با ذکر سخن علی‌ابن‌ابوطالب «اذکر مع کل لذه زوالها و مع کل نعمه انتقالها» به او گوش زد می‌کند که «هرگاه در لذت باشی، به یاد بیاور روزی زایل می‌شود، و اگر در هر نعمتی هستی، به خاطر داشته باش که روزی سلب خواهد شد.»

و سپس گذشته‌ی آیت‌الله منتظری را به یاد او می‌آورد. روزهایی که با چشمانی تراخم گرفته از حوضی کثیف وضو می‌ساخت و به او سفارش می‌شد وضو را با آب تمیزتری بسازد.
«آقا» با ذکر این خاطره، آیت‌الله منتظری را به گذشته می‌برد و قاطعانه به او هشدار می‌دهد که «آری با آب دیگری وضو بسازید.»
در واقع «هزار نکته‌ی باریک‌تر ز مو این‌جاست». با توجه به شخصیت و روحیه‌ی آیت‌الله منتظری از این زیباتر و عمیق‌تر و تأثیرگزارتر نمی‌شد او را به جدا کردن راهش از خمینی و جنایاتش فرا خواند.
«آقا» با ظرافتی عجیب و خیره‌کننده «نظام» و راه و روش خمینی را همچون آب کثیف حوض کذایی وسط مدرسه‌ی فیضیه قم و مدرسه‌ی دارالشفا و حوض آبریزگاه گوشه مدرسه، آلوده می‌خواند و پرهیز از آن را واجب.
 «آقا» خوش‌مزگی‌های «بالخیر» را که کتاب‌ها و عباهای مراجعه‌ کنندگان به حوزه را نگاه می‌داشت یادآور شده و هنر او را به رخ آیت‌‌ الله منتظری می‌کشد. «بالخیر» هنری نداشت الا این که «دل غمزده» یک عده طلبه «غریب و بینوا» را «شاد کند» و «کمی آن‌‌ها را بخنداند».
 «آقا» بی جهت موضوع «دل غمزده» و «غریب و بینوا» را پیش نمی‌کشد.
سه سال از سرکوب گسترده‌ی پس از ۳۰ خرداد ۶۰ گذشته است. با اشاعه و بسط شیوه‌های گوناگون سرکوب، چهره‌ی ایران دیگرگون گشته و آداب و سنن ارتجاعی مذهبی، چونان پرده‌ و روپوشی سیاه، کشوری را که هنوز روزگاری چند از شادی و سرورش نگذشته بود، در اندوه و ماتمی بزرگ فرو برده است. کوچه‌ها و خیابان‌ها را سکوت و حزنی عمیق فرا گرفته. اخبار تکان‌دهنده و گاه غیرقابل تصور اعدام‌های دست‌جمعی جوانان و نوجوانان و عبور گاه و بی‌گاه کارناوال‌ جنازه‌‌ی قربانیان جنگ در شهرها، شوق زیستن و امید را در آدمی می‌کُشد. لباس‌های رنگارنگ با زور سرنیزه و چماق و تکفیر از فضای جامعه رخت بر بسته و رنگ‌ها خاموشی گزیده و تیرگی و کدورت مسلط شده است. دیگر ترانه‌ای در خیابان‌ها زمزمه نمی‌شود. نوحه‌های گوش‌خراش و شیون‌های عزاداری، چهره‌ی شهرهای میهن را در هم ‌کشیده است. اجتماع مردم تنها در آیین‌های مذهبی و عزاداری دیده می‌شود. آن هم به شکلی حزن‌انگیز و غم‌آلود، شیون‌‌کنان و بر سر زنان، در حالی که بر مرگ عزیزانشان مویه می‌کنند. ملت ایران در میهن و زادگاه خود «غریب و بینوا» گشته‌ است.

 «آقا» وقتی از «شادی» و «خنده» می‌گوید می‌داند مخاطبش کیست و چه می‌گوید. او به یکی از مسئولان نظامی نامه می‌نوشت که خون به دل مردم کرده بودند و جز اشک و آه، ارمغانی برای مردم نداشتند.
او پس از گذشت ۴۲ سال، «یاد کسی را به خیر می‌کند» که دل‌‌های «غمزده» را «شاد» می‌کرد و آن‌ها را کمی، تنها «کمی‌ می‌خنداند».

«آقا» در ادامه، موقعیت دیروز «حضرت‌ آیت‌الله‌‌ العظمی منتظری امید امت و امام» را گوشزد می‌کند؛ دورانی که «آشیخ حسینعلی» بود و «شلوار سیاه» به تن داشت و «گیوه‌ کذایی»  به پا.

مسئولیت‌های امروز او را یادآور شده و از زبان قرآن به «آزمایش الهی»‌ اشاره می‌کند. «نبلوکم بالشر و الخیر فتنته و الینا ترجعون»( آری) «شما را از راه آزمايش به بد و نيك خواهيم آزمود و به سوى ما بازگردانيده مى‏شويد» (آیه ۳۵ سوره‌ی انبیا).

 «آقا»در این نامه از آیت‌الله منتظری می‌خواهد که سکوت خود را بشکند. به او گوشزد می‌کند که «سخنانش» شنیده می‌شود و در سطح مملکت پخش می‌شود. به دیدارها و ملاقات‌های او اشاره می‌کند و به این ترتیب بر «مسئولیت» او در قبال آن‌چه در کشور می‌گذرد پای می‌فشارد.

 «آقا» نامه را با عنوان «آشنا و دوست سابق و ناصح امین» پایان می‌دهد. او در تاریخ اول آذرماه ۱۳۶۳ آیت‌الله منتظری را شریک در جنایات خمینی می‌داند و کسی که از «حوض کثیف و آلوده‌ی نظام» وضو می‌‌سازد. به همین دلیل پرهیز می‌کند که خود را دوست دیرینه و قدیمی او بخواند و آگاهانه از عبارت «دوست سابق» استفاده می کند و به این ترتیب بر فاصله‌ی خود با نظام تأکید می‌کند و به آیت‌الله منتظری یادآور می‌شود که امروز با موقعیتی که او دارد و با سکوت تأییدآمیزی که پیشه کرده «دوستی»‌ای با او ندارد و هرچه بوده مربوط به گذشته است و چنانچه با «آب دیگری وضو بسازد» می‌تواند دوباره در زمره‌ی دوستان او قرار گیرد.

پیام «آقا» ساده و در عین حال رساست. هرکس که می‌خواهد «دوست» او باشد قبل از هرچیز بایستی از «آب دیگری وضو بسازد».

«آقا» به عنوان «ناصحی امین» و متفاوت از دیگر «ناصحینی» که آیت‌الله منتظری را احاطه کرده بودند، گفت و گفت و گفت و آیت‌الله منتظری پیغام او را به گوش جان شنید و شنید و شنید و خروشید و خروشید و خروشید و این گونه بود که از «چاه» ذلت و جنایت خمینی به درآمد و «عزیز» مردم شد.


ایرج مصداقی ۷ آذرماه ۱۳۹۰



پانویس:
۱- در مهرماه ۱۳۶۳ گفتگویی طولانی با حجت‌الاسلام انصاری نجف آبادی که در زندان قزلحصار با نام حجت‌الاسلام ناصری حضور می‌یافت داشتم. به اصرار او در دفترچه‌ای ۴۰ برگ آن‌چه را که در زندان‌های جمهوری اسلامی می‌گذشت و من شاهدش بودم و یا بر سرم آمده بود نوشته و تحویل دادم. چند روز بعد آقای انصاری نجف‌آبادی به من اطلاع داد که دفترچه‌‌ی مزبور را شخصاً به دست آیت‌الله منتظری داده‌ است. شرح گفتگوی من با آقای انصاری نجف‌آبادی در جلد دوم کتاب «نه زیستن نه مرگ» آمده است. 

 ۲- برای پی بردن به منش و فرهنگ والا و زلال «آقا» آن را مقایسه کنید با فرهنگ «آخوند» تازه به دوران رسیده‌ای چون محسن کدیور که در یک بحث طلبگی آخوند جنایتکاری همچون محمد جواد فاضل لنکرانی را که در قتل رافق تقی نویسنده آذری اظهار شادمانی کرد «صدیق» و «معزز» و «آیت‌الله» و «وارث مسند مرجعیت و فقاهت» می‌خواند و می‌نویسد:

 «صدیق معزز آیت الله حاج شیخ محمد جواد فاضل لنکرانی دامت برکاته
سلامتی و توفیق شما را از خدای بزرگ خواستارم. موقع را مغتنم شمرده سالهائی را که مشترکا از محضر اساتیدی که اکنون در جوار رحمت ایزدی آرمیده اند استفاده می کردیم به نیکی یاد کنم. امیدوارم شما به عنوان وارث مسند مرجعیت و فقاهت مرحوم والدتان همچون ایشان استقلال حوزه ها را پیگیری فرمائید. »

رافق تقی اواخر آبان‌ماه گذشته به فتوای پدر محمد جواد فاضل لنکرانی به ضرب چاقو در آذربایجان از پای درآمد.  
کدیور از معنا و مفهوم ایدئولوژیک کلمات یاد شده به ویژه در فرهنگ قرآنی به خوبی آگاه است و به کارگیری‌ آن‌ها برای آخوند جنایتکاری که در مرگ یک نویسنده به شادی و سرور پرداخته بی‌جهت نیست.
«صديق» در فرهنگ قرآنی به انسان‌های بسار راستگویی اطلاق می‌شود که با عمل‌شان گفتارشان را تصدیق کرده‌اند و از این بابت ارج و قرب زیادی نزد خداوند دارند.  قرآن مقام صديقين را بعد از انبياء ذکر کرده و آن‌ها را بالاتر از شهدا می‌داند. در آيه 69 سوره نساء آمده است:
 «وَ مَن يُطِعِ الله وَ الرَّسولَ فَاُولئِکَ مَعَ الّذين اَنعَمَ اللهُ عَلَيهِم مِنَ النبينَ وَ الصديقينَ و الشُهداءِ وَ الصّالحين وَ حَسُنَ اُولَئِکَ رفيقاً"« وآنان که از خدا و رسول اطاعت کنند، البته با کساني محشور خواهند شد که خدا به آنها لطف و عنايت کامل فرموده يعني با پيامبران و صديقان و شهيدان و شايستگان، و اينان در بهشت چه نيکو رفيقاني هستند .»
در قرآن از سه نفر به عنوان «صدیق» یاد شده که عبارتند از  ادریس پیامبر «و اذکر في الکتاب ادريس انّهُ کان صديقاً نبياً»، یوسف پیامبر «يُوسُفْ ايُّها الصديق» و حضرت مریم «وَ امُّهُ الصديقه». در فرهنگ شیعه نیز از علی‌ابن‌ابی‌طالب به عنوان «صدیق اکبر» و فاطمه زهرا به عنوان «صدیقه» یاد می‌شود.
تصورش را بکنید کدیور «صدیق» را برای چنین جانی‌ای کافی ندانسته و «معزز» به معنای توانا کرده شده و ارجمند گردانیده شده و «آیت‌الله» و «وارث مسند مرجعیت و فقاهت» را نیز به آن اضافه می‌کند.

کنوانسیون وین در مورد روابط سیاسی


کنوانسیون وین در مورد روابط سیاسی
«کنوانسیون وین در مورد روابط سیاسی» قراردادی بین‌المللی است که به بیان حقوق دیپلماتیک می‌پردازد. این معاهده 52 ماده و دو پروتکل دارد. احمد متین‌دفتری در تاریخ هجدهم آوریل 1961 برابر با بیست و نه فروردین 1340 اصل قرارداد و هر دو پروتکل آن را به نمایندگی از حکومت وقت ایران امضا کرد. در تاریخ بیست و یکم مهر 1343 با تصویب مجلس شورای اسلامی، این قرارداد لازم‌الاجرا گردید.
به گزارش پارسینه، «کنوانسیون وین در مورد روابط سیاسی» قراردادی بین‌المللی است که به بیان حقوق دیپلماتیک می‌پردازد. این معاهده 52 ماده و دو پروتکل دارد. احمد متین‌دفتری در تاریخ هجدهم آوریل 1961 برابر با بیست و نه فروردین 1340 اصل قرارداد و هر دو پروتکل آن را به نمایندگی از حکومت وقت ایران امضا کرد. در تاریخ بیست و یکم مهر 1343 با تصویب مجلس شورای اسلامی، این قرارداد لازم‌الاجرا گردید.

در ادامه شماری از مواد این معاهدهٔ بین‌المللی را می‌خوانید. متن کامل قرارداد را می‌توانید در سایت مرکز پژوهش‌های مجلس در این آدرس مطالعه کنید.

ماده اول:

در این قرارداد معانی اصطلاحات زیر به شرحی خواهدبود که در پایین تصریح شده‌است:
‌أ. اصطلاح «‌رییس مأموریت» یعنی شخصی که از طرف کشور فرستنده مأمور انجام وظیفه در این سمت می‌شود.
‌ب. اصطلاح «اعضاء مأموریت» یعنی رییس مأموریت و کارمندان مأموریت.
‌ج. اصطلاح «کارمندان مأموریت» یعنی «کارمندان سیاسی»، «‌کارمندان اداری و فنی» و «خدمه مأموریت».
‌د. اصطلاح «مأمور سیاسی» یعنی آن دسته از کارمندان مأموریت که دارای سمت سیاسی «دیپلمات» می‌باشند.
‌ه. اصطلاح «‌کارمندان سیاسی» یعنی رییس مأموریت یا یکی از کارمندان سیاسی مأموریت.
‌و. اصطلاح «مأمور اداری و فنی» یعنی آن دسته از کارمندان مأموریت که به امور اداری و فنی مأموریت اشتغال دارند.
‌ز. اصطلاح «خدمه» یعنی آن دسته از کارکنان مأموریت که به امور خانگی مأموریت اشتغال دارند.
‌ح. اصطلاح «خدمتکار شخصی» یعنی کسانی که خادم یکی از اعضاء مأموریت بوده و مستخدم کشور فرستنده نمی‌باشند.
‌ط. اصطلاح «‌اماکن مأموریت» یعنی ابنیه و یا قسمت‌هایی از ابنیه و زمین متصل به آن که مالک آن هر که باشد برای انجام مقاصد مأموریت از جمله برای ‌محل اقامت رییس مأموریت مورد استفاده قرار می‌گیرد.

ماده سوم:
1. وظایف یک مأموریت سیاسی بالاخص عبارت است از:
‌أ. نمایندگی کشور فرستنده نزد کشور پذیرنده.
‌ب. حفظ منافع کشور فرستنده و اتباع آن در کشور پذیرنده تا حدودی که در حقوق بین‌الملل مورد قبول است.
‌ج. مذاکره با حکومت کشور پذیرنده.
‌د. استحضار از اوضاع و سیر وقایع در کشور پذیرنده با استفاده از تمام وسائل مشروع و گزارش آن به حکومت کشور فرستنده.
‌ه. بسط روابط دوستانه و توسعه روابط اقتصادی و فرهنگی و علمی بین کشور فرستنده و کشور پذیرنده.
2. هیچیک از مقررات این قرارداد نباید طوری تفسیر شود که مانع از انجام وظایف کنونی به وسیله یک مأموریت سیاسی گردد.

ماده نهم:
1. کشور پذیرنده می‌تواند هر آن و بی‌آنکه الزامی به توجیه تصمیم خود داشته باشد به کشور فرستنده اطلاع دهد که رییس یا هر یک از‌ اعضاء سیاسی مأموریت «شخص نامطلوب» است و یا آنکه هر کارمند دیگر مأموریت قابل قبول نیست در این صورت کشور فرستنده آن شخص را بر‌حسب مورد فرا‌خواهدخواند و یا به خدمت وی در مأموریت پایان خواهدداد. شخصی را می‌توان قبل از ورود به خاک کشور پذیرنده «‌نامطلوب» ‌یا «غیر‌قابل قبول» اعلام نمود.
2. اگر کشور فرستنده از انجام تعهدات ناشی از بند اول این ماده امتناع ورزد و یا این تعهدات را در ظرف مهلتی معقول انجام ندهد کشور پذیرنده‌ می‌تواند از شناختن شخص مورد بحث به سمت عضو مأموریت خودداری کند.

ماده دوازدهم:
کشور فرستنده نباید قبل از تحصیل موافقت صریح و قبلی کشور پذیرنده در محلی غیر از محل استقرار مأموریت دفتر دیگری متعلق به‌مأموریت برقرار نماید.

ماده چهاردهم:

1. رؤسای مأموریت به سه طبقه به شرح زیر تقسیم می‌شود:
‌أ. سفیران کشورها و نمایندگان پاپ (‌نونس) که نزد رؤسای کشورها مأموریت می‌یابند و سایر رؤسای مأموریت که هم مقام آنان می‌باشند.
‌ب. فرستادگان و وزیران مختار کشورها و نمایندگان پاپ (‌انترنونس) که نزد رؤسای کشورها مأموریت می‌یابند.
‌ج. کاردارها که نزد وزرای امور خارجه مأموریت می‌یابند.
2. جز از نظر تقدم در حضور و تشریفات هیچگونه فرقی بین رؤسای مأموریتها از لحاظ طبقه وجود نخواهدداشت.

ماده بیستم:
مأموریت و رییس آن حق دارد پرچم و علامت کشور فرستنده را در امکنه از جمله در محل اقامت رییس مأموریت و بر روی وسائط نقلیه‌ خود برافرازند.

‌ماده بیست و یکم:

1. کشور پذیرنده باید در حدود قوانین خود موجبات تسهیل تملیک کشور فرستنده را در اماکن مورد احتیاج مأموریت در خاک‌ کشور خود فراهم کند و یا در تحصیل این اماکن از طریق دیگر به کشور فرستنده یاری نماید.
2. کشور پذیرنده همچنین در صورت لزوم باید مأموریت را در تهیه مسکن مناسب برای کارمندان خودیاری نماید.

ماده بیست دوم:
1. اماکن مأموریت مصونیت دارند و مأمورین کشور پذیرنده جز با رضایت رییس مأموریت حق ورود به این اماکن را نخواهند‌ داشت.
2. کشور پذیرنده وظیفه خاص دارد کلیه تدابیر لازم را به منظور این که اماکن مأموریت مورد تجاوز و خسارت قرار نگرفته و آرامش و شئون آن متزلزل ‌نگردد اتخاذ نماید.
3. اماکن مأموریت و اسباب و اثاث و اشیاء دیگر موجود در آن و همچنین وسائل نقلیه مأموریت مصون از تفتیش و مصادره و توقیف و یا اقدامات ‌اجرایی خواهد بود.

ماده بیست و سوم:
1. کشور فرستنده و رییس مأموریت بابت اماکن مأموریت که در مالکیت یا اجاره خود دارد از پرداخت هر نوع مالیات و عوارض‌ ملی، منطقه‌ای یا شهری معاف خواهد بود مگر آنکه دریافت این مالیاتها یا عوارض در ازاء انجام خدمات خاص باشد.
2. در صورتی که طبق قوانین کشور پذیرنده پرداخت این مالیاتها و عوارض به عهده شخصی باشد که با کشور فرستنده یا با رییس مأموریت معامله‌ می‌کند معافیت مالیاتی موضوع این ماده منتفی خواهد بود.

‌ماده بیست و چهارم:
بایگانی و اسناد مأموریت در هر زمان و در هر مکان از تعرض مصون خواهند بود.

ماده بیست و ششم:

کشور پذیرنده آزادی رفت و آمد و مسافرت تمام اعضای مأموریت را در قلمرو خود با رعایت قوانین و مقررات مربوط درباره‌ مناطقی که ورود بدان از لحاظ امنیت ملی ممنوع بوده و یا تابع مقررات خاصی است تأمین می‌نماید.

ماده بیست و هفتم:
1. کشور پذیرنده آزادی ارتباطات مأموریت را به منظورهای رسمی اجازه داده و حمایت خواهد نمود. مأموریت می‌تواند برای‌ تماس با حکومت و سایر مأموریتها و کنسولگریهای کشور فرستنده در هر جا از تمام وسائل ارتباطی لازم از جمله پیک سیاسی و پیامهای «‌کد» و رمز‌ استفاده نماید. ‌معهذا مأموریت نمی‌تواند جز با رضایت کشور پذیرنده دستگاه فرستنده رادیویی نصب نموده و مورد استفاده قرار دهد.
2. مکاتبات رسمی مأموریت مصون است. اصطلاح «مکاتبات رسمی» شامل تمام مکاتبات مربوط به مأموریت و انجام وظایف آن می‌باشد.

‌ماده بیست و نهم:
شخص مأمور سیاسی مصون است و نمی‌توان او را به هیچ عنوان مورد توقیف یا بازداشت قرارداد. کشور پذیرنده با وی رفتار‌محترمانه‌ای که در شأن او است خواهد داشت و اقدامات لازم را برای ممانعت از وارد آمدن لطمه به شخص و آزادی و حیثیت او اتخاذ خواهد کرد.

ماده سی‌ام:
1. محل اقامت خصوصی مأمور سیاسی مانند اماکن مأموریت مصون و مورد حمایت خواهد بود.
2. اسناد و مکاتبات و همچنین با رعایت بند 3 ماده 31 اموال مأمور سیاسی مصون خواهد بود.

‌ماده سی و یکم:
1. مأمور سیاسی در کشور پذیرنده از مصونیت تعقیب جزایی برخوردار است و از مصونیت دعاوی مدنی و اداری نیز بهره‌مند‌خواهد بود مگر در موارد زیر:
‌أ. دعوی راجع به مال غیر منقول خصوصی واقع در قلمرو کشور پذیرنده مگر آنکه مأمور سیاسی مال را به نمایندگی کشور فرستنده و برای مقاصد‌ مأموریت در تصرف داشته باشد.
‌ب. دعوی راجع به ماترکی که در آن مأمور سیاسی به طور خصوصی و نه به نام کشور فرستنده وصی و امین ترکه و وارث یا موصی‌له واقع شده باشد.
‌ج. دعوی راجع به فعالیت‌های حرفه‌ای یا تجاری از هر نوع که مأمور سیاسی در خاک کشور پذیرنده و خارج از وظایف رسمی خود به آن اشتغال دارد.
2. مأمور سیاسی مجبور به ادای شهادت نیست.
3. علیه مأمور سیاسی مبادرت به هیچ گونه عملیات اجرایی نخواهد شد جز در موارد مذکور در بندهای الف، ب و ج قسمت اول این ماده و به شرط‌ آنکه این عملیات اجرایی به مصونیت شخص یا محل اقامت او لطمه‌ای وارد نیاورد.
4. مصونیت قضایی مأمور سیاسی در کشور پذیرنده او را از تعقیب قضایی کشور فرستنده معاف نخواهد داشت.

ماده سی و هفتم:
1. بستگان مأمور سیاسی که اهل خانه او هستند به شرط آنکه تبعه کشور پذیرنده نباشند از مزایا و مصونیتهای مندرج در مواد 29‌تا 36 برخوردار خواهند بود.
2. کارمندان اداری و فنی مأموریت و همچنین بستگان آنها که اهل خانه آنها هستند به شرط آنکه تبعه کشور پذیرنده یا مقیم دائم آن کشور نباشند از‌مزایا و مصونیتهای مندرج در مواد 29 تا 35 بهره‌مند خواهند بود ولی مصونیت از صلاحیت مقامات دولت پذیرنده در امور مدنی و اداری موضوع بند‌اول ماده 31 شامل اعمال خارج از وظایف آنها نخواهد شد. اشخاص مذکور همچنین از مزایای مندرج در بند الف ماده 36 در موارد اشیایی که برای‌ منزل خود وارد می‌کنند استفاده خواهند نمود.

ماده چهل و یکم:
1. کلیه اشخاصی که از مزایا و مصونیتها بهره‌مند می‌باشند بدون آنکه به مزایا و مصونیت‌های آنان لطمه‌ای وارد آید مکلفند قوانین ‌و مقررات کشور پذیرنده را محترم شمرده و از مداخله در امور داخلی آن کشور خودداری نمایند.
2. کلیه امور رسمی که برای اقدام و مذاکره با کشور پذیرنده از طرف کشور فرستنده به عهده مأموریت گذاشته شده باید از طریق وزارت امور خارجه‌ کشور پذیرنده یا به وسیله آن و یا هر وزارتخانه دیگری که مقرر است انجام گیرد.
3. اماکن مأموریت طوری مورد استفاده قرار نخواهد گرفت که با وظایف مأموریت مندرج در این قرارداد یا در سایر قواعد حقوق بین‌الملل عمومی و یا‌ در قراردادهای معتبری بین کشور فرستنده و کشور پذیرنده مغایر باشد.

ماده چهل و سوم:
مأموریت مأمور سیاسی از جمله در موارد زیر پایان می‌پذیرد:
‌أ. موقعی که کشور فرستنده خاتمه مأموریت سیاسی را به کشور پذیرنده اطلاع دهد.
‌ب. وقتی که کشور پذیرنده طبق بند 2 از ماده 9 به کشور فرستنده اطلاع می‌دهد که از شناختن مأمور سیاسی به عنوان عضو مأموریت خودداری‌می‌کند.

‌ماده چهل و چهارم:
کشور پذیرنده وظیفه دارد حتی در صورت وجود اختلاف مسلحانه تسهیلات لازم را فراهم آورد تا اشخاص بهره‌مند از مزایا و‌مصونیتها بجز اتباع خود و نیز افراد خانواده آن‌ها بدون توجه به تابعیت آنها بتوانند در اولین فرصت خاک کشور را ترک گویند. کشور مزبور به خصوص ‌باید در صورت احتیاج وسایل نقلیه مورد لزوم را برای خود و اموالشان در اختیار آنان بگذارد.

ماده چهل و پنجم:
در صورت قطع روابط سیاسی بین دو کشور و یا زمانی که مأموریت به طور قطعی یا موقتی خاتمه یافته است:
‌أ. کشور پذیرنده موظف است حتی در صورت وجود اختلاف مسلحانه اماکن مأموریت و هم چنین اموال و بایگانی آن را محترم شمرده و حمایت ‌نماید.
‌ب. کشور فرستنده می‌تواند حفاظت اماکن مأموریت را با اموالی که در آن قرار دارد و هم چنین حفاظت بایگانی آن را به کشور ثالثی که مورد قبول‌ کشور پذیرنده باشد واگذار نماید.
‌ج. کشور فرستنده می‌تواند حفظ منافع خود و منافع اتباع خود را به کشور ثالثی که مورد قبول کشور پذیرنده باشد واگذار نماید.