۱۳۹۰ شهریور ۴, جمعه

بالاتر از تاب - تلاش های گریز از زندان و یا خودکشی در زندان های جمهوری اسلامی


زندانی سیاسی همانند شکاری بود که شکارچی تنها قصد نداشت او را بکشد بلکه نهایت تحمل و مقاومت او را به آزمایش می کشید. در شکنجه گاه یا سلول تنهائی, در تماشای صحنه جنایت, در به نیستی کشاندن عزیزانش, فرار از کابوس تکرار شکنجه و تجاوز و یا دهها دلیل دیگر. برای این بخش از زندانیان سیاسی دو راه در معرض انتخاب قرار می گرفت. گریز به مفهوم فرار از زندان و یا گریز از شکستن, تحقیر شدن و تمایل حاکمان و زندانبانان برای له کردن وی و این گونه بود که خودکشی در زندانها مفهوم می یافت. امری که بارها و بارها گزارشات آن را خوانده ایم و روایت های تکاندهنده آن را شنیده ایم.



حلب - كوباني - مظاهرات جمعة الصبر و الثبات 26-8 ج1


اسناد منتشر شده امروز ویکی لیکس در ارتباط با روابط آمریکا و لیبی !


صدور دموکراسی به شیوه دولت آمریکا و متحدانش
سایت خبری راه کارگر :درست یک روز پس از فتح مقر اصلی قذافی توسط شورشیان لیبی ، در تاریخ 24 آگست 2011 ویکی لیکس مجددا به افشاگری های مهمی دست زد . اسنادی که امروزاین پلاتفرم انترنتی افشا کرده اسنادی است مربوط به دیپلماتهای آمریکائی و در ارتباط با وضعییت لیبی . این اسناد مربوط است به قبل از بروز ناآرامی ، شورش و انقلاب در این کشور و یک محدوده زمانی تا سال 1980 را در بر می گیرد . ویکی لیکس در شکل توئیت های کوتاه از برملاء کردن 349 سند خبر داده . به گزارش خبرگزاری آلمان و بنقل از متن انگلیسی اسناد ، موقعیت لیبی در سال 2009 توسط دیپلمات های آمریکائی برای سناتور مک کین و قبل از سفرش به لیبی ، اینگونه توصیف شده است :  لیبی یکی از مهمترین متحدین و همکاران ما در مبارزه با تروریسم می باشد . همکاری های استراتژیک ما در این زمینه بسیار مهم می باشند و برای هر دو کشور منافع مشترک و دو جانبه را در بر دارند . در این سند همچنین دیپلماتهاارزیابی خوشبینانه ای در ارتباط با بکارگیری برنامه های آموزشی در لیبی بدست داده تا از این طریق بتوان امنیت ملی لیبی را تضمین و حمایت نمود .در نامه به مک کین از تقاضای قذافی نسبت به خرید ” سلاحهای کشنده “از شرکتهای آمریکائی سخن رفته و از مک کین خواسته شده تا بعنوان سناتور در کنگره آمریکا نسبت به عملی شدن چنین معاملاتی با لیبی تلاش کند.در بخش دیگری از این سند از موقعیت لیبی در اتحادیه آفریقا و مواضع این کشور نسبت به منازعات چاد سخن رفته است .
سند  منتشر شده توسط ویکی لیکس مربوط به قبل از سفر مک کین به لیبی اسناد منتشر شده دیگر توسط این پلاتفرم ، که همگی تاریخ 24.08.2011 را دارند

روایت عزت الله سحابی از دوران ریاست بر سازمان برنامه و بودجه: مقامات جمهوری اسلامی از بالا تا پایین مطلقا به برنامه اعتقاد نداشتند


هفته ی گذشته مرا هجوم خاطره ها در ربود. مرگ عزت سحابی، مردی که بارها در اینجا به مجله ی تاثیرگذارش رجوع کرده بودیم، تصاویری معنادار از تاریخ معاصر ایران را پیش چشمان من زنده می نمود. بارها نوشته ام که با تلقی سیاسی و مذهبی سحابی و همفکرانش درباره ی حکمرانی خوب موافق نبوده ام، اما چیزی در مشی سحابی بود که بسان کیمیایی در سیاست ورزی بدخیم ایرانی می ماند: “اخلاق”. البته راست گفته اند که سیاست نمی تواند اخلاقی باشد وشاید به همین خاطر بود که سحابی نیز خود راه سازمان برنامه را پیش گرفت و بعدها نیز در شرکت مهندسی مشاورش، بیشتر دغدغه های مدیریت کلان اقتصادی و توسعه ای را پی گرفت. سحابی گرچه می دانست سیاست عملا نمی تواند اخلاقی باشد و اخلاقی باقی ماند، اما گمان می برد که گفتمان سیاسی را می توان تهذیب شده تر به کار بست و سپری اخلاقی در جانب مردمان در برابر رذالت های سیاست ورزی پدید آورد. اخلاق در نزد او نه رمز ماندگاری حکومت ها و قرائت های سیاسی، بل رمز ماندگاری ایران بود. در نظر او جامعه ای که گفتمان اخلاقی بر آن حاکم نباشد، توان تغییر در گفتمان سیاسی را نیز ندارد. جامعه ی بی اخلاق سرزمین خود را خواهد باخت و ناگزیر، نظاره گر حکمرانی بداخلاقان بر ویرانه های آن سرزمین خواهد بود.
عزت سحابی با همه ی این دغدغه ها رفت، در زمانه ای که سرزمینش بی پناه تر از گذشته و اخلاق کمیاب تر از هر زمان دیگری شده بود. زمانی که یداله پدر عزت درگذشت، هنوز دولت خاتمی بر مصدر کار بود. گرچه حاکمان جمهوری اسلامی از یدالله و عزت دل خوشی نداشتند، اما حفظ ظاهر کردند، پیام تسلیتی فرستادند و مجال تشییع جنازه ای آبرومند را دادند تا یدالله برای آخرین بار از برابر دانشکده ی علوم (جایی که سالها در آن تدریس کرده بود)، روانه ی منزل ابدی شود. اما 9 سال بعد ورق برگشته بود. اگر رهبر جمهوری اسلامی در زمان مرگ یدالله درگذشت پدر را به فرزندانش تسلیت گفته بود، این بار درگذشت عزت را به خشم و عتاب گذراند تا سهم فرزندان عزت از مرگ پدر، خشونت و بددهانی و بداخلاقی باشد. از آن پیام تسلیت کتبی تا این پیام مرگبار شفاهی فاصله ای طولانی اما معنادار سپری شده است؛ از خشم پیچیده در مصلحت های واسطه مند، تا پیام خشمگینانه ی مرگباری بی واسطه!
******

در این روزها به این می اندیشیدم که در میان انبوه نوشته ها و گفته ها و گفت و شنودهای عزت سحابی، کدامیک را در این برهه ی تاریخی برگزینم. می شد به مواضعش در مجلس خبرگان قانون اساسی رجوع کرد یا اعتراضات گاه و بی گاهش به روند اداره کشور؛ اما انتخاب من در نهایت جز اینها بود. یاد ویژه نامه ای افتادم که در مجله اش ایران فردا به مناسبت نیم قرن تدوین بودجه در ایران منتشر کرد. ویژه نامه ای منحصر به فرد که می توانست مرجعی تاریخی بر تحولات توسعه ای در ایران معاصر باشد. در آن شماره، گفت و گویی با عزت سحابی نیز درج شده است که طی آن به واکاوی خاطراتش در دوران تصدی سازمان برنامه و بودجه و نگرانی های او در قبال موانع توسعه در سالهای پس از انقلاب می پردازد. مصاحبه ای تأمل برانگیز که نگرانی ها و دغدغه های این فعال سیاسی و اقتصادی کهنه کار را بازتاب می دهد. این مصاحبه را به نقل از مجله ایران فردا، شماره 50 بازمی خوانیم:
* شما در یک نقطه عطف تاریخی به سازمان برنامه وارد شدید و در دوره کوتاهی تصدی آن را به عهده گرفتید. ورودتان به سازمان برنامه و بودجه خودانگیخته بود یا از سر ضرورت و اجبار؟
بسم الله الرحمن الرحیم. البته تمایل خودم موثر بود. در شهریورماه 58 مرحوم مهندس بازرگان و پدرم به من پیشنهاد کردند که به سازمان برنامه بروم. در همان ایام اتفاقا خود نیز تمایل داشتم به سازمان برنامه بروم. این تمایل هم دو عامل داشت. در همان چند جلسه اولیه ای که در مجلس خبرگان بودم، مشاهده کردم که آقایان با گشاده دستی در اصول قانون اساسی مرتب می گویند دولت “موظف” است، دولت “مکلف” است. تکلیف و وظیفه در مورد تحصیل، بیمه، حقوق از کار افتادگان و… برایم سوال بود که مگر دولت امکاناتش چقدر است؟ آنها بدون توجه به امکانات واقعی همین طور تکالیف غیرقابل عدولی بر دوش دولت می گذاشتند. آن زمان برای اولین بار در عمرم دیدم که در مورد امور اعتباری یا آرمانی در موضع مبارزه سیاسی می توانیم شعار بدهیم ولی در مقام مسئولیت اجرایی کشور یا در مقام تدوین قانون دیگر نمی توانیم شعار بدهیم. بلکه باید به واقعیت و آمار متکی باشیم. این زمینه باعث شد که بعد از 25 سال مبارزه سیاسی، مدتی هم سراغ کارهای کارشناسی بروم تا به اطلاعات واقعی دست یابم. این یک عامل بود، عامل دوم این بود که در همان شهریورماه سمیناری در نخست وزیری تشکیل شد که سازمان برنامه متولی اش بود. سازمان برنامه در زمان ریاست آقای معین فر برنامه پنج ساله ای تهیه کرده بود. این برنامه را کارشناسان سازمان برنامه که من بعدها با آنان خیلی نزدیک شدم و در واقع طیف ملی کارشناسان محسوب می شدند، تنظیم کرده بودند. همچون آقایان شهیدی، آرین پور، مژلومیان و قائم الصباحی. اولین آشنایی بنده با آنها از همان سمینار بود. چون از نخست وزیری به سمینار دعوت شده بودم، در جلسات شرکت می کردم. حتی در یکی از میزگردها حضور داشتم. میزگرد راجع به حقوق و قوانین کار بود. در همان جلسات من متوجه شدم که سازمان برنامه نهادی است که به نیازهای ارزشی جامعه بعد از انقلاب به طور عقلایی توجه می کند. یعنی با در نظر گرفتن واقعیات نه به صورت شعار. این بود که روی هم رفته تمایلم برای رفتن به سازمان برنامه بیشتر شد. زمانی که به سازمان برنامه رفتم، دیدم در خارج از سازمان برنامه جوی نسبت به آن سازمان وجود دارد و آن را به عنوان یک نهاد مظهر نظام طاغوتی تلقی می کنند. در آن زمان نیروهای مختلفی نسبت به سازمان برنامه دشمنی داشتند. نیروهای چپ و راست و مذهبی و غیرمذهبی همه نسبت به سازمان برنامه کینه مخصوصی داشتند. در حالی که با سایر نهادهای دولتی این طور برخورد نمی کردند. به سازمان برنامه که رفتم، با بعضی کارشناسانی که آقای معین فر سلف من معرفی کرده بودند آشنا شدم. دیدم افرادی هستند واقعا صاحب آرمان ملی و مذهبی، مذهبی ها کمتر بودند، ولی بیشتر اهل آرمان ملی و دارای دید عمیق نسبت به توسعه. آنها در گذشته هم مواضعشان را حفظ کرده و انتقادات شان را ابراز کرده بودند. سازمان برنامه با چهره ای که در بیرون از آن ساخته بودند اصلاً تطبیق نمی کرد. به این جهت من اولین استنباطم این بود که سازمان برنامه واجد یک سلسله واقعیتها، دانشها، اطلاعات و آمار پیرامون اقتصاد ایران است و من باید فعلاً در این سازمان بیاموزم. با خود گفته ام گرچه به اسم رئیس وارد شده ام، اما نیامده ام که ریاست بفروشم باید از آنها چیزهایی بیاموزم. من در زندان های سالهای 46-42 و مخصوصا 57-50 به واقعیت های آماری و اطلاعات واقعی اقتصاد کشور علاقه داشتم و آنها را تعقیب و یادداشت می کردم. این بود که با سایر سیاسیون در زندان تفاوت داشتم. با آنکه رشته اقتصاد را نخوانده بودم، اطلاعات اقتصادی ام از دیگران بیشتر بود. در واقع تصویری از برنامه و توسعه در ذهنم بود. در سازمان برنامه وقتی با کارشناسها برخورد کردم، البته اطلاعات آماری و تحقیقاتی و کارشناسی آنها خیلی بیشتر از من بود. ولی من هم خالی الذهن نبودم و بطور نظری حرف هایی داشتم. به این دلیل در جمع کارشناسان سازمان برنامه زود پذیرفته شدم، تا آن حد که وقتی آقای بنی صدر رئیس جمهور شد، پرسشنامه ای راجع به عملکرد وزرا تهیه کرده بود، خود بنی صدر که تا آن موقع با من ارتباط نداشت، گفت در میان وزرا بالاترین نمره را به تو داده اند. کارشناسهای سازمان برنامه گفته بودند که وی در عرض همین سه چهار ماهه که آمده، نسبت به امور احاطه کامل پیدا کرده است. بعد از آن بود که بنی صدر بنده را به عنوان نخست وزیر مطرح کرد. به هر حال کارشناسان بنده را پذیرفتند، من هم از آنها خیلی استفاده کردم. مسأله آن روز ما در سازمان برنامه، تهیه برنامه نبود، ما می خواستیم زیرساخت های برنامه را طراحی کنیم، زیرساخت های برنامه هم به دلیل شرایط انقلابی مشکلاتی داشت یعنی نمی توانستیم کاملاً کارشناسی کنیم بلکه باید متوجه جو سیاسی و مطالبات جامعه هم می بودیم.در آن زمان چون وزیر بودم، برخی از سفرای کشورهای مختلف به دیدنم می آمدند، مثل سفرای ژاپن، شوروی و یوگوسلاوی. من با آنها مشورت می کردم، به آ«ها می گفتم که شما – به خصوص سفیر یوگوسلاوی – هم دوران انقلاب را طی کرده اید، می دانید که در زمان انقلاب چون مردم یک باره آزاد می شوند خواسته های زیادی دارند. شما با این خواسته ها چه کردید؟ تجربه تان چه بود؟ چطور به آنها پاسخ دادید؟ چون واقعاً خواسته ها به نحوی است که اگر بخواهیم به همه آنها پاسخ مثبت دهیم، هرج و مرج می شود. آنها به من گفتند که ما چند سالی مثل شما همین حالت را داشتیم، منتهی دولت در این دوره فرصتی پیدا کرده بود که برنامه ای تدوین کند، وقتی برنامه را تدوین کرد و از تصویب گذراند، آن برنامه همانند یک دستورالعمل برای انقلاب تلقی شد و ما با اتکا به آن، هیجانات مردمی را مهار کردیم و رویه ثبات قانونی را پیش گرفتیم. لذا در آن دوران من به دنبال اخذ تجربه از دیگران هم بودم.


* آن زمان اصلی ترین مسائل پیش روی سازمان برنامه چه بود؟
در آن موقع ما برای برنامه ریزی چند مشکل داشتیم. یکی مسأله صنایع بود که قبل از ورود من به سازمان برنامه در شورای انقلاب قانون حفاظت صنایع تصویب شده بود، که در دورانی که در سازمان برنامه بودم قانون تجارت خارجی را به تصویب رساندیم و همچنین قانون تشکیل مراکز تهیه و توزیع را. این قوانین را با استفاده از اختیارات مان در شورای انقلاب و کمیسیون شماره 2 گذراندیم. من این اقدامات را به عنوان زیرساخت های برنامه ریزی بعدی تلقی می کردم. تهیه برنامه هنوز زود بود، برای اینکه کشورمان به استقراری نرسیده بود تا بر اساس اطلاعات و آماری قابل اتکا بتوانیم برنامه ریزی کنیم. برنامه ای که سازمان برنامه قبل از آمدن من تهیه کرده بود حقیقتاً واقع بینانه بود، اما نسبت به جوّ آن زمان از شرایط روز عقب بود. به آن برنامه که نگاه می کردم می دیدم برنامه ای است متواضعانه و قابل اجرا. در مقدمه و همچنین بخش پایانی آن اعلام کرده بودند که هدف برنامه این است که در عرض 5 سال آینده هر ایرانی از حداقل امکانات زندگی برخوردار باشد. از نظر مسکن و غذا و لباس و تحصیل فرزندان و غیره استانداردهایی پیش بینی شده بود، اما این برنامه با شرایط و جو اجتماعی آن روز تطبیق نمی کرد و عقب تر بود، جو اجتماعی آن روز جامعه بی طبقه و محو استکبار جهانی را می خواست. لذا این برنامه برای جو آن روز برنامه جامع و جاذبی نبود ولی از دیدگاه اجرایی که به آن نگاه می کردم می دیدم در عین اینکه اهدافش متواضعانه است و ادعاهای زیادی ندارد، اما قابل اجراست به این جهت من به آن برنامه اعتقاد داشتم.
مسأله دیگر پیش روی ما طرح های در حال اجرا یا نیمه تمام دوران برنامه عمرانی پنجم بود که سعی بر آن داشتیم تا طرحها را اصلاح و حجم مالی و اهدافشان را بر هم منطبق کنیم.
اما اولویت مهم دیگر که جنبه تشکیلاتی و استراتژیک داشت و در زمان ریاست آقای معین فر در دستور کار قرار گرفته بود، تثبیت جایگاه سازمان برنامه در نظام اقتصادی کشور بود. جایگاه سازمان برنامه در مجموعه اقتصاد کشور عامل اصلی درگیری ما با وزارتخانه ها و دستگاهها بود. ما چنین عنوان می کردیم که طبق قانون برنامه و بودجه کنترل کمی و کیفی طرحها به عهده سازمان برنامه است، لذا ما طرحها را تنها به این دلیل که قبلاً تصویب شده است تغذیه مالی نمی کنیم. تخصیص باید بر حسب ارائه گزارش پیشرفت کار دستگاه اجرائی به سازمان برنامه صورت پذیرد. به این ترتیب در صدد بودیم تا کنترل سازمان برنامه را به تدریج اعمال کنیم. گرچه دستگاهها این امر را در کلیت خود پذیرفته بودند، امادر عمل مقاومت نشان می دادند ام به هر حال در بحث، مجاب یا تسلیم می شدند. در این میان دو وزارتخانه به نقش سازمان برنامه تن نمی دادند و مدعی بودند که توان کارشناسی شان از سازمان برنامه قوی تر است. یکی وزارت نفت و یکی نیرو. وزارت نیرو در زمان تصدی مرحوم عباسپور اختلافات با سازمان برنامه را به سطح شورای انقلاب نیز کشاند و چنین عنوان داشت که سازمان برنامه حق دخالت در طرح های وزارت نیرو را ندارد. من به شخص عباسپور هم علاقه داشتم و هم اعتماد اما وی را مدیران مالی سابق وزارتخانه احاطه کرده بودند. در همین حال مرحوم کلانتری وزیر راه هم با سازمان برنامه درگیر بود.کلانتری از نظر تحرک و فعالیت آتشپاره ای بود و بسیار هم علاقه مند، اما وی نیز در محاصره کارشناس های مالی-اداری و بازماندگان بوروکراسی قدیم قرار داشت و قدری هم جوان و بی تجربه بود. در همان سال 59 تعدادی از وزرا از جمله مرحوم عباسپور و مرحوم کلانتری نزد آقای خمینی رفته و گفته بودند ما می خواهیم کار کنیم ولی سازمان برنامه، بودجه نمی دهد. از این روی من از آقای خمینی وقت خواستم تا حضوراً علت مقاومت سازمان را با ایشان در میان گذارم. سید احمدآقا هم شاهد بود، اما به من وقت ندادند. من می خواستم شمایی از واقعیت های مالی کشورو حیف و میل دستگاه های اجرایی را حضور ایشان توضیح دهم.
جدا از اینها بر سر بودجه دادگستری نیز با مرحوم بهشتی درگیری داشتیم. بودجه کل دادگستری تا سال 1359، ششصد میلیون تومان بود که دادرسی ارتش را هم دربرمی گرفت. پس از انقلاب مرحوم بهشتی در مقام ریاست دیوانعالی کشور در صدد سازماندهی جدید دادگستری بود. ایشان به من در سازمان برنامه تلفن کرد و عنوان داشت تشکیلات جدید دادگستری مان را بر اساس تأسیس 1000 واحد دادگاه شرع بنا نهاده ایم و محاسبه کرده ایم که حداقل هزینه آنها 2 میلیارد و 900 میلیون تومان است، یعنی نزدیک به 5 برابر بودجه دادگستری در سال 59، به آقای بهشتی گفتم چطور امکان دارد 1000 دادگاه را ظرف یک سال تشکیل دهید؟ همان ایام در مجلس خبرگان با آقای موسوی اردبیلی گهگاه صحبت می کردیم و برخی هماهنگی های فکری وجود داشت. من به ایشان گفتم در شورای انقلاب خود شاهد بوده اید که از آغاز انقلاب تا حال در سراسر کشور تنها 40 دادگاه انقلاب تشکیل شده و برای همه آنها هم حاکم شرع پیدا نشده و هر از چند وقت یکی را هم تغییر می دهند، شما چطور می خواهید 1000 دادگاه تشکیل دهید؟ مجبورید طلبه های تازه کار را بگذارید. این مسأله را آقای موسوی اردبیلی هم تأیید می کرد. اما آقای بهشتی نمی پذیرفت. من به ایشان گفتم شما کارتان را شروع کنید من قول می دهم تا پایان سال تعداد سیصد دادگاه هم نمی توانید تشکیل دهید و ضروری نیست که بودجه شما تا آن حد بالا رود. با آنکه مرحوم بهشتی بیش از همه آقایان در امور اقتصادی مطالعه داشت، اما با مسائل مالی-اداری آشنا نبود. به هر روی در تلاش بودیم تا نظمی را مستقر کنیم. اگر عمر مسئولیت من در سازمان برنامه یکی دو سال دیگر ادامه می یافت، جایگاه سازمان برنامه به عنوان یک نهاد مرکزی در هدایت برنامه و بودجه کشور تثبیت می شد. اما من ده ماه بیشتر در سازمان برنامه نبودم. از دیگر سو استاندارها نیز تحت تحریکات آقای زواره ای معاونت وقت وزارت کشور در مقابل ما ایستاده بودند و در سمینارهایی که تشکیل می دادند چنین تأکید می کردند که باید در مقابل سازمان برنامه مقاومت کرد، چرا که سازمان برنامه اجازه نمی داد که استانداران خودسرانه طرحها را تصویب و اجرا کنند. تناسب طرحها با الزامات محلی، قدرت جذب بودجه، توان اجرایی و پرت سرمایه و شمول در یک برنامه توسعه فراگیر، از مهمترین محورهای بحث ما با استانداران بود.
بعد از کناره گیری من از سازمان برنامه مخالفتها همچنان ادامه داشت. با آنکه کارشناسان و همکاران من مانند آقای شبیری نژاد همه از بچه های مذهبی و طرفدار انقلاب بودند، اما مرحوم رجایی با آنها بد برخورد می کرد و با آنکه به آنها نیاز داشت و شب و روز آقای شبیری نژاد و آقای قائم الصباحی را به جلسات هیأت دولت و دیگر جلسات می برد، اما حتی در حضور خود آنها بدگویی می کرد و اعتقادی به آنها نداشت. مرحوم رجایی فرد مخلصی بود اما اعتقادی به برنامه ریزی و کارشناسی و طی مدارج و مراحل نداشت و آنرا امری خلاف انقلاب می دانست و به این جهت به کارشناسان با بدگمانی می نگریست. اما همان همکاران به رغم سوءظن های مرحوم رجایی و نیش های این سوی و آن سوی، تلاش خود را ادامه دادند. در چنین جوی بعد از رفتن من و در زمان ریاست آقای بانکی سازمان برنامه را تضعیف کردند و سازمان عملاً تبدیل به صندوق پرداخت پول به دستگاهها شد مانند خزانه. در این هنگام بود که سازمان برنامه جایگاه خود را از دست داد.
به اعتقاد من برنامه داشتن و اداره کردن امور کشور در چهارچوب منظم برنامه ای، واقعاً یک امر ارزشی است. توصیه به تقوا در فرهنگ اسلامی را نباید فقط به ظواهر محدود کنیم. تنها برخی پرخیزگاری های فردی و چشم به نامحرم بستن، تقوا نیست. تقوا در زندگی اجتماعی و فردی به مفهوم هدف داشتن و پیش بردن امور با اراده و انضباط است. مفهوم تقوا در سطح اجتماعی در واقع برنامه دار بودن و با اراده پیش رفتن است. کارشناسی و برنامه ارمغان غرب نیست که بگوییم برنامه یعنی غربزدگی. من اینگونه به برنامه نگاه می کردم، اما تجربه ای که من در سالهای 60-58 اندوختم این بود که مقامات نظام جمهوری اسلامی از بالا تا پایین متأسفانه مطلقاً به برنامه اعتقاد ندارند. مثلاً بودجه های مصوب، بودجه های برنامه ای است اما هیچ رئیس دولتی و هیچ وزیری خود را به بودجه متعهد نمی داند و انواع و اقسام تخلفها و انحراف های عمدی از آن صورت می پذیرد. این قاعده هم قبل و هم بعد از انقلاب صادق بوده است. شاه در کنفرانس هایی چون کنفرانس رامسر پز برنامه می داد، اما پس از تصویب برنامه، حقوقی خاص برای دربار مطالبه می کرد و برای خرید اسلحه رأساً مذاکره می نمود و سپس از سازمان برنامه می خواست تأمین مالی بکند. در حالی که هیچ یک از آن موارد در برنامه پیش بینی و تصریح نشده بود. لذا برنامه به طور کلی در کشور ما امری تشریفاتی و تزئینی بوده و به ویژه بعد از انقلاب تزئینی تر شده است. مسئولان و مقامات هم خواسته اند برنامه و سازمان برنامه را به دنبال خود بکشند نه اینکه تابع برنامه باشند.


* شما به هنگام ورود به سازمان برنامه دو اولویت در نظر داشتید. یکی زمینه سازی برای اجرای برنامه ها و آماده کردن زیرساخت ها و دیگری تثبیت جایگاه برنامه در عرصه اقتصاد ملی. این دو اولویت، شخصاً انتخاب شده بود یا اینکه دولت موقت آنها را برای شما تعیین کرده بود؟
نه، دولت موقت اولویتی تعیین نکرد، اولاً خوب مرحوم مهندس بازرگان که رئیس دولت بود آن ایام آنقدر گرفتاری داشت که اصلاً به جزئیات نمی رسید که مثلاً خط مشی و برنامه تعیین کند، البته آقای معین فر که سلف من بود برای تثبیت سازمان برنامه فعالیت هایی آغاز کرده بود، منتهی ایشان هم 7 ماه بیشتر در سازمان برنامه حضور نداشت. اختیارات بنده بیشتر از آقای معین فر بود، لذا تلاشهای من چشمگیرتر و پر سر و صداتر شد، اما اینها همه مرهون آقای معین فر است یعنی اگر رهنمودی بود از جانب ایشان بوده نه از جانب دولت.

* به نظر شما مجموعه رهبری کننده انقلاب، دیدگاه روشنی در عرصه اقتصاد داشت؟
اصلاً نداشت. منتهی چون من جزو مجموعه بودم این اختیار را به من می دادند. در شورای انقلاب در مورد مسائل اقتصادی از جمله قانون حفاظت صنایع و قانون ملی شدن بانکها من نظر می دادم. مخصوصاً درباره ی قانون حفاظت صنایع به کمک آقای عالی نسب یک طرح 8-7 صفحه ای تهیه کردم. خود آقای بهشتی و آقای خامنه ای به این امور نمی رسیدند، یا حوصله اش را نداشتند یا آنقدر گرفتاری داشتند که صریح می گفتند در امور اقتصادی هر چه تو بگویی ما قبول داریم.

* هم در نقطه عطف انقلاب و هم در شروع جنگ بهترین فرصت های تاریخی را برای اصلاح ساختار اداری و مالی کشور فراهم کرد. چرا اصلاحی صورت نگرفت؟
به دلیل اینکه واقعاً مجموعه دستگاه های اداره کننده کشور به ضرورت برنامه داشتن و اهمیت نظام مالی در یک نظام اجتماعی واقف نبودند و نمی دانستند که اگر یک نظام سیاسی نظام مالی اش درست کار نکند منحرف می شود. تمام بزرگان جهان هم که مبدع یا پایه گذار یک رژیم پایدار بوده اند از لحاظ مالی آدمهای سختگیری بوده اند. در ایران نیز خود میرزا تقی خان امیرکبیر، حتی آغا محمدخان قاجار، در این موارد بسیار سختگیر بودند. حضرت علی هم از این نظر حقیقتاً اسوه بود. این که می گویند ایشان به هنگام صحبت با طلحه و زبیر چراغ بیت المال را خاموش کرد، نشانگر وسواس و قائل بودن اهمیت در قبال منابع مالی عمومی بود. ولی رجال جمهوری اسلامی این چنین نبودند. بی محابا، بدون ضابطه، بدون حساب پس دادن و بدون مسئولیت از بیت المال برداشت می کردند. همه موارد هم نامشروع نبود، اما بی ضابطه بود. این اصل حساب پس ندادن متأسفانه بلای جان جمهوری اسلامی شد. تمام لوایح مربوط به نهادهای جدید در مجلس آمد و تصویب شد و همه از مقررات قانون محاسبات نظام اداری مستثنی بودند.
ما یک زمانی حساب کردیم در بودجه 94 میلیارد تومانی جاری کشور 24 میلیارد تومان از مقررات قانون محاسبات مسنثنی بود. خوب فشارها از داخل این مجموعه درآمد، همه از جمله همین آقای زواره ای می گفتند بله، آنجا که قانون محاسبات اجرا شده همه اش دزدی بوده، همه اش زد و بند بوده، در حالی که اتفاقاً دزدی ها و سوءاستفاده های کلان در پیمانکاری هایی که خارج از مقررات و قانون محاسبات صورت می گرفته، بوده است همچون عملکرد منصور روحانی و دیگران. لذا اعتقادی به ضابطه مندی در نظام مالی وجود نداشت. از این روی، هر دو برنامه بعد از انقلاب یک پوشش صوری روی یک رشته عملیات مالی بود. بدون مراقبت، محاسبه، حسابرسی و تحلیل هزینه فایده چنین نظامی هرگز و برای ابد موفق به تثبیت و استحکام و انسجام نخواهد شد. هم انقلاب، هم جنگ فرصتی را پیش آورده بود، ما آن موقع در کمیسیون برنامه و بودجه مطرح کردیم این فرصتی است که باید با استفاده از آن، زیرساختها را درست کنیم، مصرف جامعه را پایین بیاوریم و الآن به دلیل جریان جنگ مردم تحمل می کنند و حاضرند ریاضت اقتصادی بکشند، هنوز اول انقلاب است، هنوز روحیات انقلابی موجود است و حاضر به فداکاری هستند. اگر الآن نکنیم بعداً دیگر فرصتی نیست. من این بیت را زیاد می خواندم:
“سرچشمه شاید گرفتن به بیل / چو پر شد نشاید گرفتن به پیل”
ما آن زمان دقیقاً برآورد کردیم که مصرف ارزی کشور، در حدود 12 میلیارد دلار معادل یک میلیون و دویست هزار بشکه در روز صادرات نفت است. ما گفتیم بیایید این مسأله نقش نفت در بودجه را محدود کنیم. اگر محدود کنیم درآمد ارزی ما محدود می شود و وقتی محدود شد دولت مجبور است خودش را با آن تطبیق بدهد، وقتی تطبیق داد خواه ناخواه تابع برنامه می شود، اما با ما مخالفت های شدیدی شد.
مخالفت از طرف حزب الله مجلس، که هم راستیها در آن بودند هم چی ها. کمیسیون برنامه و بودجه در سالن بزرگی تشکیل می شد که یک میز 40-30 نفره در وسط آن قرار داشت که اعضای کمیسیون و نمایندگان دولت دور آن می نشستند و تعداد بسیاری از نمایندگان نیز ناظر صحبت های ما بودند و ما با بلندگو صحبت می کردیم. آنها دور تا دور ما نشسته بودند و تکبیر می فرستادند که آقا این طرح، طرح ضدانقلاب است، الآن جنگ است و اینها – اشاره به اینجانب – می خواهند با محدود کردن مصرف و ناراضی کردن مردم جوّ را متشنج کنند.پرچمدار این تز اعضای حزب جمهوری بودند که هم موتلفه ای ها را در بر می گرفت و هم چپها را. مجموعاً حزب الله مجلس در مقابل ما واکنش نشان داد. در حالیکه کمیسیون برنامه و بودجه تقریباً قانع شده بود. همین آقایان دری، خلخالی و الویری قانع شده بودند، اما از یک سو راستها و از سوی دیگر چپها ما را محاصره کرده بودند. استدلال شان این بود که الآن باید در بازار کالا بریزیم تا کمبود و تورم پیش نیاید و مردم ناراضی نشوند. بالاخره با تکبیرهای آنان کمیسیون برنامه و بودجه هم ترسید. لذا فرصت هایی که شما از آن یاد کردید، عملاً از بین رفت.

* این ماجرا در جریان بحث های بودجه سال 60 اتفاق افتاد؟
نه، در بحث بودجه سال 61. در جریان بحث های بودجه سال 60 نیز همین دعوا را داشتیم اما چون رجایی نخست وزیر بود و با هم رابطه خوبی داشتیم، با وی به توافق رسیدیم. در زمان تنظیم بودجه سال 60 مرحوم رجایی خودش کوتاه آمد و قبول کرد و ما در سقف یک میلیون و دویست هزار بشکه صادرات صادرات روزانه نفت بودجه را بستیم. اما ماجرایی که ذکر کردم مربوط به بحث های سال 61 بود که در زمستان سال 60 اتفاق افتاد.

*بودجه سال 59 در زمان حضور شما در سازمان برنامه تنظیم شد؟
بله. اسم بودجه سال 59 را “بودجه اضطراری” گذاشتیم.

*بودجه سال 59 چه ویژگیهایی داشت؟
در بودجه اضطراری سال 59 به دلیل شرایط ناشی از محاصره اقتصادی آمریکا، بودجه های جاری و عمرانی وزارتخانه ها را تا حداقل ممکن پایین آوردیم. با این فرض که چنانچه محاصره بطور جدی و کامل صورت بگیرد صدور نفت در حد مکفی میسر نخواهد بود.از سویی به تهیه کالاهای اساسی مورد نیاز مردم مثل برنج، گوشت، قند و گندم توجه ویژه مبذول شد، به این نحو که در سه ماه اول سال 59 همه اقلام مورد احتیاج فراهم شد، لذا دارا بودن دیدگاه حداقلی و همچنین پیش بینی و تدارکات در حد امکان، ویژگی های اصلی بودجه سال 59 بود.

* تجربه حضور در کمیسیون برنامه و بودجه در مجلس اول به کجا انجامید؟
به دنبال بحث و درگیری بر سر بودجه سال 61، من در تیر 61 از ریاست و عضویت کمیسیون برنامه و بودجه مجلس استعفا دادم. انتخابات هیأت رئیسه هر دو سال یکبار انجام می شد و من اگر در کمیسیون باقی می ماندم مجدداً برای ریاست به من رأی می دادند. اما من نمی خواستم در کمیسیون بمانم، چرا که به عنوان رئیس کمیسیون باید از بودجه ای دفاع می کردم که اعتقادی به آن نداشتم. من آن زمان هنوز خیلی از مجموعه نظام ناامید نشده بودم، اما به این نتیجه رسیدم که در امور مالی و اقتصادی، اساساً ایده ای وجود ندارد و من نمی توانم با آنها کنار بیایم. آنها فقط می خواستند دست هر مدیری در درآمد و هزینه ها باز باشد. خوب مسئولیتش را هم خودشان باید می پذیرفتند. من واقعاً از آن زمان دریافتم که در این نظام با یک مشت اعداد و ارقام روی کاغذ، تعادلی بین منابع و مصارف ایجاد می کنند، اما در عمل فاصله ای میان زمین و آسمان وجود دارد.

900نفر از آزادیخواهان به هاشمی رفسنجانی در اردی بهشت

سرانجام به همت یکی از دوستان گرامی، متن نامه ی جمعی از فعالان سیاسی آزادیخواه خطاب به اکبر هاشمی رفسنجانی در بهار 1369 را برای بازنشر در اینجا آماده ساختیم. نامه ای مهم و تاریخی که موجب به زندان رفتن جمعی از امضاکنندگان این نامه از جمله عزت الله سحابی نیز گشت. بی هیچ توضیح بیشتری، متن نامه را به نقل از کتاب “در میهمانی حاجی آقا، حبیب‌الله داوران، صفحات 325-318″ بازمی خوانیم:

نامه جمعی از آزادیخواهان ایران به ریاست جمهوری
به نام خدا
جناب آقای رئیس جمهور
به طوری که همه می دانند، انقلابی که در 22 بهمن 1357 در ایران روی داد، دنباله حوادث و مبارزاتی بود که زنجیروار از یکصدسال پیش با قیام تنباکو آغاز گردید. هدف این مبارزات بریدن دست استعمار جهانخوار و رهایی ملت به خواب رفته ایران از بندهای کهنسال استبداد و نادانی و ناتوانی بود و برای رسیدن به آزادی و استقلال و عدالتخواهی. در این رهگذر دو سلسله قاجاریه و پهلوی از قدرت برکنار شدند. امید و انتظار ملت چنین بود که با انقلاب اسلامی ایران سرانجام نور آزادی و عزت استقلال و عدالت الهی بر ظلمت جهل، اسارت، استبداد، ذلت، فقر و سلطه ی بیگانگان غلبه خواهد کرد. اما صد افسوس که در دوازدهمین بهار انقلاب جای آزادی و رضایت و رهایی خالی است و از نظر اقتصادی و سیاسی بیش از هر زمان دست بسته و دست به سینه شده ایم.
متاسفانه تذکرات و هشدارهای ناصحان و خیرخواهان نادیده گرفته شده است، و اکنون کشور عزیز ما در بن بست و بحرانی از سختی و ناخشنودی و نابسامانی دست و پا می زند. علی رغم وعده هایی به مستضعفان و شعارهای پرطنین، طبقات محروم جامعه محرومتر و زیادتر شده اند، در چنگال گرانی و گره های زندگی گرفتارتر و از آینده خود مأیوس تر. مُلک و ملت به لبه پرتگاه وحشتناک ویرانی و نابودی رسیده است.

به طور کوتاه و مختصر پس از ده سال حکومت مطلقه انحصار و اختناق و انحراف، امروزه در شرایطی زندگی می کنیم که:
1. از نظر اقتصادی و اجتماعی و زندگی بر شما و احدی پوشیده نیست که کشور ایران در سالها جنگ خارجی، خروج از آرمانها و اهداف انقلاب و سوء مدیریت مسئولان و متصدیان، دست به گریبان بی سابقه ترین بحران اقتصادی شده است که توأم با تورم، بیکاری، کاهش تولید و تاراج سرمایه های خدادادی می باشد. درآمد سرانه کشور به نرخ ثابت به کمتر از نصف سال 1356 تنزل یافته است. گرانی تصاعدی معیشت و غارت سرسام آور یک اقلیت وابسته به حاکمیت از یک طرف و محرومیت و تنگناهای کمرشکن اکثریت از طرف دیگر، اختلافات طبقاتی و جدایی و کینه ورزی را به حد اعلی رسانده است.
همگی نگران از سرنوشت خویش و مملکت اند و جوانان و کارکنان به دامن اعتیاد و ارتشاء یا فساد و فحشا افتاده اند! مردم ایران می خواهند بدانند چه جریانها و چه کسانی سرمایه های عظیم ملی را که یک رقم آن 170 میلیارد دلار درآمد نفت است به باد داده اند؟ تا آنجا که وزیر دارایی در مجلس می گوید کسری بودجه سال 1367 معادل کل درآمدهای ایران به اضافه 76 میلیارد تومان بوده است! مردم ایران می خواهند بدانند چه اشتباهات و سوءسیاست ها باعث شده است که حاکمیت جمهوری اسلامی ایران پس از آن همه طعنه و تندی ها به ابرقدرت های غرب و تبری جستن از سازمانهای سیاسی و اقتصادی جهان سرمایه داری، هم دست تمنا به صورت وام و مشارکت و به بهای از دست دادن استقلال و حیثیت کشور، به سوی صنایع و سرمایه ها و سردمداران فاسد آنها دراز کرده است و هم برای آتش بس و خروج از حالت نه جنگ نه صلح، امید و آبروی خود را به زیر سایه رأفت و لطف شورای امنیت و قدرت های بزرگ برده است.
2. از نظر آزادی و امنیت و از نظر معنوی و مدیریت از آزادی های عمومی و امنیت های سیاسی و قضایی و اقتصادی و از حاکمیت قانون و ملت، آن طور که در قانون اساسی مصوب آرای عمومی سال 1358 تعیین و تضمین شده است، چیزی جز خاطرات و آرزو باقی نمانده است. بندهای اختناق و انحصار سال به سال تنگ تر و تیزتر شده است. نظام جمهوری با گام های بلند، خصوصا بعد از بازنگری خودخواسته در قانون اساسی و اختیارات مافوق قانونی که رهبری و حاکمیت به خود داده اند، سیر قهقرایی به ضد انقلاب و به استبداد مطلقه و به سلطنت موروثی روحانیت نموده است.
در زمانی چنین سیر قهقرایی به خودکامگی و اختناق در کشور ما روی می دهد که رهبران ستمگری و اسارت کمونیسم و فاشیسم با واقع نگری و جوانمردی از انحصارطلبی استعفا داده و به آزادی ملت ها و کثرت گرایی بازگشت نموده اند و در اروپای شرقی و در قاره های عقب افتاده، امانت آزادی و حقوق انسانی را به صاحبانشان برمی گردانند. از شیلی تا رومانی همه جا پرچم آزادی و حاکمیت مردمی به اهتزاز درآمده است و در حالی که در کوهستانهای دورافتاده هیمالیا یا مردم نپال تدارک جشن پیروزی بر استبداد را می بینند، حاکمیت ما با خونسردی و تظاهر به استواری، نظاره گری می نماید و به شعار دادن و ترویج شخص پرستی ادامه می دهد.

پا به پای زوال آزادی و امنیت، دو مصیبت دلخراش تر نیز دامنگیر ملت شده است. یکی انحطاط معنویت در زمینه های دینداری و اخلاق و وطن دوستی و دیگر آشفتگی و ازهم گسیختگی مدیریت یا حکومت کشور.
به گونه آشکار و علی رغم وظایف و برنامه ها و فشارهایی که از ناحیه رهبری و متولیان در راستای اجرا و اشاعه اسلام در ایران و در انظار جهان پیش گرفته شده است، علاقه و اعتقاد به آئین و احکام اسلامی در اکثریت وسیعی از مردم ایران، خصوصاً در جوانان تنزل فاحش یافته است. دوستی و درستی و راستی که از لوازم عشق به زندگی و بقا و ترقی است، دچار تردید و تزلزل گردیده است. احساس تعهد و خدمت و فداکاری در قبال میهن و هم میهنان که از قبل از انقلاب رشد مطلوب پیدا کرده بود، جای خود را به سرخوردگی و بی تفاوتی و احساناً به بدبینی و بدخواهی داده است.
اما از حاکمیت قانون و در حکومت مردم بر مردم و از تخصص و مدیریت، چه بهتر که سخن نگوییم. چیزی که مقامات و مسئولان نامش را همیشه به زبان آورده اند ولی تیشه به ریشه اش زده اند و از اعتبار و اثر انداخته اند قانون است و حاکمیت قانون و ملت در جمهوری اسلامی ایران، ضمن آنکه برای تخصص و صلاحیت مدیران و سازمان صحیح دستگاه ها، در زبان و عمل، ضرورت و ارجی قائل نبوده اند. تعدد مراکز تصمیم گیری و تضاد نهادها، ملوک الطوایفی و هرج و مرج اداری و به طور کلی بی اعتنایی به مسئولیت و مدیریت و نظارت، با پیامدهای ویرانگر آنها، از ویژگی های بارز نظام حاکم می باشد.
3. از نظر استقلال و بقاء و بازسازی کشور علی رغم کوس پیروزی نهایی جنگ و دفن ابدی استکبار و فتنه در جهان، هنوز بیش از 2500 کیلومتر مربع از خاک وطن ما در چنگ صدام جنایتکار بوده و معلوم نیست تا کی حالت خفقان آور «نه جنگ نه صلح»، سرگردانی اسیران دو طرف، نگرانی از یورش نابهنگام مدعیان خارجی و داخلی و گردش های نابهنجار روزگار، باید ادامه داشته باشد؟ بدون آنکه آبادی و رفاه و بازسازی موعود و بازگشت به حرکت و حیات، صورت جدی و امیدبخش به خود گرفته باشد.
4. از نظر روابط جهانی و سیاست خارجی
اتخاد هدف های احساساتی افراطی، خارج از خواسته های نخستین انقلاب و اسلام، سیاست های نابخردانه و بالاخره ناتوانی مسئولان و نادرستی روش های پیروی شده در سیاست خارجی، کشور پرافتخار ایران را به بدترین انزوای سیاسی انداخته است، بدنامی و بی اعتباری بین المللی رانصیبمان کرده است و ما را در معرض دائمی توطئه های تلافی گرانه قرار داده است. علاوه بر اینها از ارتباط و احترام و استفاده از جریان های بین المللی محروم گشته ایم، آن هم در دنیای به هم پیوسته دهشتناکی که ملت های غالب و مغلوب جهان و پیشرفته و عقب مانده، در عین رقابت و ترس از یکدیگر، چاره و راهی برای کامیابی بر مسائل پیچیده و مصائب بهم آمیخته و برای بهبود و بقای منافع ملی خود، جز تفاهم و تبادل افکار و همگامی و همکاری نیافته اند.

جناب آقای رئیس جمهور
با توجه به مراتب فوق از جنابعالی که مسئولیت اجرایی و اداره مملکت را به عهده دارید می خواهیم که با صداقت و سرعت اقدامات ذیل را سرلوحه اندیشه و اعمال خود و حاکمیت قرار دهید:
1. جلوگیری از خلاف ها و خرابی ها و از انعقاد قراردادهای اسارت آور با بیگانگان، بدون نظارت ملی.
2. بازگرداندن حقوق قانونی مردم که در فصول سوم و پنجم قانون اساسی تصریح گردیده است، به مردم و جلوگیری از سیاست های سرکوبگرانه بعضی از نهادها.
3. آزاد گذاردن و تأمین فعالیت احزاب و جمعیت های سیاسی و مطبوعات که فعالیت قانونی و علنی دارند،فرصت دادن خالی از دغدغه و آزار برای بحث و گفتگو و برخورد آراء و عقاید به منظور حل مشکلات و معضلات مملکتی و همکاری صمیمانه مردم و بالاخره امکان استقرار حاکمیت قانونی ملت.
امضاء کنندگان این بیانیه که در گذشته همواره با حکومت های خودکامه و انحصارطلب در ستیز بوده اند و بسیاری از آنها به زندان و تبعید محکوم گشته اند، با این که به تجربه می دانند که ممکن است پس از انتشار آن از گزند بدخواهان در امان نباشند، مع الوصف بر پایه رضای حق و احساس وظیفه و به خاطر سعادت ملت ایران، این نامه را به مقام ریاست جمهوری ارسال داشته، از ایشان می خواهند که با دستور نشر آن در مطبوعات و رسانه های گروهی، قدم اول را در اجرای خواسته های مردم و لغو سانسور بردارند و با عنایت و اجرای بندهای سه گانه بالا، پاسخ سریع به انتظارات بحق ملت ایران بدهند.
__________________________________ تهران، اردی بهشت ماه 1369
امضاکنندگان: حاج سید ابوالفضل موسوی زنجانی، دکتر مصطفی اخلاقی، علی اردلان، امیر توکل امیرابراهیمی، حاج محمدتقی انوری، دکتر غلامعلی اخروی، مهندس مهدی بازرگان، مهندس مرتضی بدیعی، عبدالله برهان مهر، محمد بسته نگار، مهندس عبدالعلی بازرگان، مهندس سید صالح بنافتی، دکتر محمدحسین بنی اسدی، محمدعلی بهنیا، دکتر فرهاد بهبهانی، دکتر منوچهر بیات، مهندس رضا پویان، دکتر نورعلی تابنده، مهندس عباس تاج، مهندس محمد توسلی حجتی، دکتر غلامعباس توسلی، محمد توسلی، مهدی چهل تنی، مهندس حسین حریری، ابوالفضل حکیمی، عزت الله خلیلی، حاج محمد خلیل نیا، دکتر علی خواجوی، مهندس هوشنگ خیراندیش، دکتر حبیب داوران، جمال درودی، عبدالله رادنیا، مهندس محمد رسولیان، بهمن رضاخانی، دکتر شهریار روحانی، یدالله روشن اردلان، زین العابدین زاخری، اکبر زرینه باف، مهندس کورش زعیم، دکتر یدالله سحابی، صادق سرافراز، عباس سمیعی، مهندس عزت الله سحابی، حسین شاه حسینی، ابوالفضل میرشمس شهشهانی، مهندس هاشم صباغیان، احمد صدر حاج سیدجوادی، دکتر رضا صدر، حسن طالبی، مهندس اکبر طاهری، دکتر رحیم عابدی، محمد عمرانی، ابراهیم عینکچی، دکتر اصغر غروی، حاج سعید غفارزاده، جلال غنی زاده، مهندس مرتضی فاضلی، سرلشگر ناصر فربد، دکتر غفار فرزدی، دکتر حسن فریداعلم، سرلشگر مرتضی فکور، مهندس عباس قائم الصباحی، مهندس مصطفی کیترایی، محمدعلی گرجستانی، حاج محمود مانیان، دکتر اسدالله مبشری، سید جواد مادرشاهی، علی مومنی، سرتیپ ناصر مجللی، دکتر علیقلی محمودی بختیاری، حاج محمد محمدی اردهالی، دکتر سید رحمت الله میرحقانی، سید مصطفی مصطفوی، مهندس علی اکبر معین فر، مهندس تقی مکی نژاد، هرمز ممیزی، خسرو منصوریان، مهندس نظام الدین موحد، مهندس رضا مسموعی، سید نورالله مهراحمدی، مصطفی مسکین، حسن نامی، سرهنگ غلامرضا نجاتی، صادق نوبری، حسین نایب حسینی، علی وکیل، دکتر محمدهادی هادی زاده، مهندس علیرضا هندی، دکتر ابراهیم یزدی و مهندس حبیب یکتا

Shepherd Beaten by Security forces


زنداني بي دفاع در بندرعباس, جان شان را از دست دادند


مرگ زندانيان بندرعباس
بنا به خبرهاي دريافتي از بندرعباس، 8تن از زندانياني كه به دنبال دستگيري شان توسط نيروهاي دولتي در كمپ آفتاب زنداني بوده اند, به دليل عدم رسيدگي هاي اوليه و ضروري, جانشان را از دست داده اند. به گزارش كانون حمايت از خانواده جان باختگان و بازداشتي ها, اين واقعه, طي روزهاي 24 تا 27 مردادماه رخ داده است. 4تن از اين بازداشتيان افغاني بوده اند. گزارشها همچنين حاكي است كه علت مرگ زندانيان بي دفاع, قرارگرفتن در فضاي بسته, فشار گرماي زياد و نيز سوءتغذيه بوده است. جالب توجه اين كه اكثر اين زندانيان, بي خانمان بوده اند و حكومت با سواستفاده از اين موقعيت و با اين خيال كه كسي پيگير وضعيت اين زندانيان نمي شود, آنها را بي سروصدا دفن كرده است.

Libyan war Breaking News RT Gaddafi is ready to die in Tripoli and he ...


شورشیان و ناتو


گاهنامۀ هنر و مبارزه
23 اوت 2011


مصاحبه با مهدی ناظم رعایا
از طرابلس گزارش می دهد

شورشیان و ناتو
روزنامه نگاران را تهدید کرده اند
و جان روزنامه نگاران در خطر است

ناتو سفارت خانه هایی را که به روزنامه نگاران پناه می دهد، محاصره می کند
Mondialisation.ca, Le 22 aout 2011
فیلم مصاحبه را در آدرس زیر ببینید
http://rt.com/news/tripoli-nato-gunshots-journalist-623
سخن گوی تلویزیون : ما با مهدی ناظم رعایا در طرابلس تماس می گیریم. در هتلی که شما در آن اقامت دارید اوضاع چگونه است؟ آخرین باری که ما با هم گفتگو داشتیم شما از مبادلۀ آتش جلوی هتل حرف زدید، و به همین ترتیب از وفاداران به قذافی که برای دریافت کمک های درمانی اولیه آمده بودند...
مهدی ناظم رعایا : تنش بالا گرفته است. تعدادی از اعضای خدماتی هتل قبلی، مأموران حفاظتی و گروه رسانه ها که مأموریتشان حفاظت از ما بود، با اسلحه آمدند. روشن بود که از جنگ برگشته بودند . افراد داوطلب هستند، یعنی سرباز نیستند. آنها خبرهای از وضعیت درگیری نظامی داشتند، و چشم اندازی را که ترسیم می کردند، نشانی از شکست در آن دیده نمی شد، بر عکس خیلی با اطمینان در این باره حرف می زدند. و من فکر می کنم...متأسفم نتوانستم بیشتر بگویم...فکر می کنم یکی از آنها جلوی هتل کشته شده بود. دراین ساعت نمی توانم آن را تأیید کنم، به این علت که در همین هتل تعدادی تیرانداز ماهر کمین کرده اند. به ما اخطار داده اند...روزنامه نگاران سی ان ان  به عنوان مثال، که از القاعده حرف نزنیم، در غیر این صورت کشته خواهیم شد. این تهدید پنهانی مستقیما به من ابلاغ شد. چنین وضعیتی واقعا قابل قبول نست، نامش سانسور است، و قابل قبول نیست.
سخن گوی تلویزیون : به نظر می رسد که تنش خیلی شده است. شما از خشونت حرف می زنید، آیا این خشونت ها تنها در اطراف هتل شما صورت می گیرد یا این که در نقاط ذیگر شهر نیز دیده می شود؟
مهدی ناظم رعایا : پس از اطلاعاتی که رسانه های غربی، ایالات متحده، روزنامه نگاران سی ان ان آنها را گرفتند و فکر می کنم که آنها با شورشیان و ناتوتماس گرفتند. مأموران امنیتی هستند، این چیزی است که واقعا هستند. فکر می کنم که ما باید اقدامات فوری به عمل بیاوریم. آنها طرح تخلیۀ خاص خودشان را دارند و فکر می کنم که زندگی ما و روزنامه نگاران دیگری که گزارشات...زندگی ما در خطر است. آنها از موضوعاتی که ما منتشر می کنیم خوشحال نیستند، و به ما نگاه های خیلی تهدید آمیزی می اندازند. اگر اتفاقی برای ما بیافتد...اگر اتفاقی برای ما بیافتد، فکر می کنم که کار آنها خواهد بود. آنها ما را تهدید کردند، تابعیت های بریتانیایی، فرانسوی...قابل قبول نیست. تنها به این علت که ما تعبیر ما از وقایع با نسخۀ منتشر شده توسط ناتو متفاوت است و از آنها تبعیت نمی کنیم.
آنها در حال برنده شدن نیستند و فکر می کنم می خواهند به ما اعلام کنند که حمام خون را افتاده و به این بهانه به شکل نظامی، برای حفاظت از جان شهروندان، وارد کارزار شوند، یعنی موردی که من هرگز در مورد بحرین و عربستان سعودی ندیدم. می گویند که سربازان قطری اسیر شده اند. افرادی که ما با آنها ملاقات داشتیم یگا ن های قطری راد یده بودند، و خیلی مطمئن بودند. خیلی احساساتی شدم، وقتی یکی از جوان هایی را دیدم، در این جا کار می کرد...روزنامه نگاران...بود....خیلی عصبانی شده بود و فحش می داد.
سخن گوی تلویزیون : وقتی شما از تهدید در مورد خودتان حرف می زنید، ببخشید که حرف شما را متوقف می کنم، شما می گویید که تهدید شده اید. شما در تهدید نیروهای شورشی هستید یا نیروهای وفادار به قذافی؟
مهدی ناظم رعایا : نه، نه از جانب نیروهای وفادار به قذافی. ما از جانب شورشیان در تهدید هستیم. البته این تهدید شامل برخی از روزنامه نگاران حاضر در این هتل نمی شود. اجازه دهید، خیلی روشن و راحت به شما بگویم، ما از جانب روزنامه نگاران تهدید شدیمف به این علت که روزنامه نگاران واقعی نیستند. اصلا روزنامه نگار نیستند.
سخن گوی تلویزیون : آیا شما جایی برای پناه گیری دارید؟ یعنی جایی که بتوانید به آن جا بروید در صورتی که...
مهدی ناظم رعایا : سفارت روسیه گفته است که ما را پناه خواهد داد، ولی مشکل این جا است که نمی توانیم به آن جا برویم، چون که دراطراف پر از تیرانداز است. سفارت کوبا...(در این جا، هنگام مصاحبه صدای انفجاری شنیده می شود)...صدای انفجار را شنیدید؟ شروع شد، خیلی شدید است، آمدند. خدا می داند که چه اتفاقی روی خواهد داد. واقعا خیلی مها ست که جامعۀ بین الملل، یعنی جامعۀ بین الملل واقعی، منظورم کشورهای عضو ناتو نیست، برای خارج کردن ما ا ز این جا اقدام کنند.
سخن گوی تلویزیون : این صدای چیست؟ صدای تیراندازی یا بمباران؟
مهدی ناظم رعایا : صدای تیراندازی...از بمباران ناتو چزی نشنیده ام...برای ما صدای تیراندازی است.
سخن گوی تلویزیون : شما از بمباران حرف زدید. آیا محلۀ شما محاصره شده است؟
مهدی ناظم رعایا : محاصره؟ در اطراف پر از تیرانداز ماهر (اسنایپر) است. یک نفر زخمی شده، نمی دانم آیا فقط زخمی شده یا کشته شده است. متأسفم که این را می گویم ولی نمی توانم بروم و از نزدیک ببینم. شلیک می کنند، و بعد خیلی سریع با ماشین می روند. دوباره خواهند آمد. ولی پیغام این است که ما این جا هستیم...و به شما اطلاع می دهم که آن چه را که ما در این جا عملا می بینیم و زندگی می کنیم کاملا با آن چه رسانه هایی مانند الجزیه و یا سی ان ان تعریف می کنند در تضاد است...و آنها خیلی ناراحت هستد زیرا سیر حوادث به شکلی نیست که آنها پیش بینی کرده بودند.

منبع :
http://www.mondialisation.ca/index.php?context=va&aid=26143

/برای حمله به سوریهالگوی نظامی برای حمله به سوریه



هشدار دیمیتری روگازین بر اساس اطلاعات عینی و پرونده هایی مطرح گردید که در جمع نظامیان شناخته شده بوده، و بر اساس آن ناتو در حال حاضر اردوی نظامی ا ش را به راه انداخته است. از همین رو، سناریوی جنگ علیه سوریه روی میز طراحی قرار گرفته و کارشناسان فرانسوی، بریتانیایی و اسرائیلی روی آن کار می کنند. بر اساس نظریۀ رئیس اسبق مرکز فرماندهی ارتش نیروی هوایی فرانسه، ژنرال ژان رانو «وارد آوردن ضربه از جانب ناتو برای متزلزل ساختن ارتش سوریه، از دیدگاه فنی کاملا قابل اجرا می باشد»  
کشورهای عضو ناتو برای شناسایی مراکز دفاع هوایی سوریه با استفاده از ایستگاه فضایی آغاز خواهند کرد، و چند روز بعد، هواپیماهای جنگی، خیلی بیشتر از آن چه در لیبی به کار بردند، از پایگاه هوایی بریتانیا در قبر سبه پرواز در خواهند آمد و جت ها و موشک های زمین به هوای سوریه را ظرف 48 ساعت از بین خواهند برد. سپس هواگرد های ناتو یگان های زمینی، و تانک های سوریه را مورد حمله قرار خواهد داد.
این سناریو بر اساس نظریات تحلیل گران ارتش فرانسه و نشریات تخصصی بریتانیایی(10) و ایستگاه تلویزیون اسرائیلی شانل 10 (11) مطرح گردیده است.
نیروی هوایی سوریه خطر زیادی تولید نمی کند. سوریه دارای 60 میگ 29 ساخت روسیه است و بقیه عبارتا ست از 160 میگ 21، 80 میگ 23، 60 میگ 23 بی ان، 50 سوخوی 22 و 20 سوخوی 24 ام کا یعنی هواپیماهای از دور خارج شده و قدیمی. 

 «[...] مشکلی که صرفا نظامی باشد نمی بینم. سوریه نمی تواند در مقابل سامانه های نظامی غربی از خودش دفاع کند [...] [با این وجود] نسبت به لیبی خطر بیشتری در بر دارد. ژان رانو، فرمانده اسبق نیروی هوایی فرانسه، اضافه می کند که اردوی جنگی قابل ملاحظه ای خواهد بود ولی امکان کمی وجود دارد، زیرا روسیه قطعنامۀ سازمان ملل متحد را وتو خواهد کرد، نیروهای ناتو در افغانستان ولیبی هستند و کشورهای عضو ناتو در بحران اقتصادی به سر می برند.»

طرح نظامی گسترده
در حالی که لیبی، سوریه و ایران روی نقشۀ نظامی به عنوان هدف مشخص شده اند، این گسترش استراتژیک، اگر به اجرا گذاشته شود، روسیه و چین را تهدید خواهد کرد. هر دو کشور سرمایه گذاری ها و مبادلات نظامی و تجاری با سوریه و ایران دارند. از سوی دیگر ایران در بطن سازمان هم کاری شانگهای در مقام ناظر حضور دارد.
گسترش جنگ جزء برنامۀ نظامی است. از سال 2005، ایالات متحده و هم پیمانانش به انضمام شرکای دیگر ناتو و اسرائیل، در گسترش و ذخیرۀ بسیار زیاد سلاح های پیش رفته فعالیت داشته اند. سامانه های دفاع ضد هوایی ایالات متحده، کشورهای عضو پیمان ناتو و اسرائیل کاملا به شکل مجموعه ای واحد در آمده است.

نقش اسرائیل و ترکیه             
آنکارا و تل آویو هر دو در شورش های مسلحانه دخالت دارند. چنین عملیاتی با هم آهنگی هر دو دولت و مأموران اطلاعاتی آنها صورت می پذیرد. بر اساس گزارشات رسیده، موساد سازمان اطلاعاتی اسرائیل به شکل مخفیانه از گروه های مسلمان با گرایش سلفی افراطی که اواسط ماه مارس در جنوب سوریه در آغاز جنبش اعتراضی در «درعا» وارد عمل شدند پشتیبانی کرده است. گزارشات حاکی از این امر است که امور مالی جنبش اعتراضی از جانب عربستان سعودی تأمین شده است. دولت ترکیه، نخست وزیر اردوغان از گروه های اپوزیسیون در تبعید و در عین حال از شورشیان مسلح اخوان المسلمین در شمال سوریه پشتیبانی می کند.
«اخوان المسلمین» (برادران مسلمان) (که رهبر ارشد آن در انگستان در تبعید به سر می برد) به همین گونه حزب التحریر (حزب آزادی) از اجزاء این شورش هستند. هر دو سازمان از پشتیبانی سرویس اطلاعاتی انگلستان (ام 16) برخوردارند. هر دو سازمان اسلامی اعتراف کرده اند که هدفشان متزلزل ساختن دولت مدنی (غیر مذهبی) سوریه است.
در ماه ژوئن، یگا ن های نظامی ترکیه، رسما به بهانۀ نجات پناهندگان سوریه، از مرز شمالی سوریه عبور کرده بودند. دولت بشارالاسد ترکیه را به حمایت از نیروهای شورشی در شمال کشورش متهم کرد :
4 ژوئن در شمال سوریه، نیرویی معادل 500 نفر از مبارزان شورشی به مواضع ارتش سوریه حمله کردند. شورشیان گزارش داده اند که هدف آنها یک پادگان اطلاعاتی ارتش در نزدیکی مرز ترکیه بوده است، و طی 36 ساعت نبرد 72 سرباز کشته شدند. یکی از افسران  اعلام کرد که «ما کشف کردیم که این جنایتکاران (مبارزان شورشی) از سلاح های ارتش ترکیه استفاده می کنند و این موضوع خیلی نگران کننده است».
این بار، نخستین باری بود که رژیم اسد ترکیه را به حمایت از شورشیان متهم می دانست [...]. افسران گزار شداده اند که شورشیان یگان نظامی ارتش سوریه را به خارج از «جیزر ال شوقور» به عقب نشینی واداشتند و سپس کنترل شهر را به دست گرفتند، و پیش از آن که نیروهای دولتی از راه برسند، ساختمان های دولتی را غارت کرده و به آتش کشیدند [...]

یکی از افسران سوری که که بازدید منطقه ای را هدایت می کرد اعلام داشت که شورشیان از شاخه های القاعده تشکیل شده بودند و سلاح ها و مهمات  ترکیه استفاده می کردند ولی دولت آنکارا را به دلیل پشتیبانی نظامی از آنها متهم نکرد.»(15)
اگرچه رسانه های غربی حمایت خارجی از شورشیان اسلام گرا را کتمان کرده اند، با این وجود برخی منابع اطلاعات غربی آن را تأیید کرده اند. بر اساس گزارش افسر اسبق سرویس اطلاعاتی بریتانیا (ام 16) آلیستر کروک( به همین گونه مشاورین ارشد اتحادیۀ اروپا) : «دو نیروی مهم پشت این شورش در سوریه است، سنی های افراطی و گروه های سوری تبعید شده به فرانسه و ایالات متحده. او توضیح داد که سنی های افراطی از مکتب ابو موسی - ال – زرقاوی پی روی می کنند، او یک اسلام گرای اردنی بود که البته امروز در قید حیات نیست و تفکرش بر این اساس بوده که یک امارات سنی به نام «بلاد -ال- شم» در اردن، لبنان، فلسطین و در سوریه ایجاد کند. طرفدران زرقاوی فقید از چریک های شهری با تجربه هستند که در عراق جنگیده اند و امور مالی شان از خارج تأمین می شود. مبارزان زرقاوی در تظاهرات نفوذ می کنند و از درون جمعیت به نیروهای اسد ضربه می زنند و با این شیوه خسارات جانی سنگینی را تحمیل کرده اند.»(16)
علاوه براین افسر اسبق سرویس اطلاعاتی بریتانیا اظهار داشت که ایالات متحده و اسرائیل امور مالی تروریست ها را به عهده دارند : «کروک اعلام کرد که گروه های تبعیدی در پی سرنگون ساختن رژیم ضد اسرائیلی سوریه هستند، و از جانب ایالات متحده کمک مالی دریافت کرده و از آموزش نظامی نیز برخوردار هستند. این گروه ها در عین حال با اسرائیل نیز در رابطه هستند. آنها رؤسای قبایل سنی را خریداری می کنند که برایشان آدم به خیابان بفرستند، و با سازمان های غیر دولتی برای تغذیۀ رسانه های غربی هم کاری می کنند، یعنی داستان هایی که تأیید شده نیست و غالبا از خشونت حرف می زند، ولی در عین حال با گروه های افراطی هم کاری می کنند، و امید آنها به اوج گیری خشونتهایی بستگی  دارد که مداخلۀ ناتو را تسریع سازد.
گروه های سیاسی در لبنان نیز مداخله دارند. سرویس اطلاعاتی لبنان تأیید کرده است که تحویل سلاح خودکار به سلفی مسلکان به شکل مخفیانه انجام گرفته است (تحویل سلاح توسط سیاستمداران لبنانی و پشتیبانی عربستان سعودی انجام گرفته است).

پیمان هم کاری بین ترکیه و اسرائیل
اسرائیل و ترکیه یک قراداد نظامی با یکدیگر به امضا رسانده اند که مستقیما سوریه و سواحل استراتژیک لبنان و سوریه در شرق مدیترانه که ذخائر گازی در سواحل لبنانی و راه لوله های گاز را نیز در بر می گیرد.
از دوران دولت کلینتون، یک اتحادیۀ مثلثی بین ایالات متحده، اسرائیل و ترکیه گسترش یافت. در این پیمان سه جانبه، هر آن چه که به امور خاورمیانه مربوط می شود، به فرماندهان مرکز فرماندهی مشترک و تصمیمات فرماندهان نظامی بین سه کشور بستگی خواهد داشت. این پیمان مثلثی، بر اساس اتحاد نظامی بین اسرائیل، ترکیه و ایالات متحده اداره می شود، که در آن رابطۀ تنگاتنگ برجستۀ دو جانبه بین آنکارا و تل آویو قابل تفکیک است [...]
این پیمان هم کاری سه جانبه از سوی دیگر با توافقات همکاری نظامی اسرائیل و ناتو در سال 2005  ترکیب می شود که چندین زمینۀ منافع مشترک دیگر را در بر می گیرد که عبارت است از مبارزه علیه تروریسم و تمرین های نظامی مشترک. از دیدگاه اسرائیل این همکاری های نظامی با ناتو را به عنوان ابزار بازدارندگی در رویارویی با دشمنان اصلی اش یعنی علیه سوریه و ایران به کار می برد. در این مدت تغییر و تحولاتی بین رهبران ترکیه صورت پذیرفت که منجربه پر رنگ تر شدن بخش اسلام گرا در بطن نیروهای نظامی شد. در پایان ماه ژوئیه، فرمانده ارتش و فرماندۀ کل مرکز فرماندهی ارتش، ژنرال ایزیک کوزانر از مقامش کناره گیری کرد، و به همین شکل فرماندهان نیروی دریایی و نیروی هوایی.
ژنرال کوزانر نمایندۀ طیف غیر مذهبی در بطن نیروهای نظامی بود، و ژنرال نکدت اوزل بود که پس از استعفای او به عنوان فرماندۀ جدید ارتش برگزیده شد. این تحولات بسیار پر اهمیت است ، زیرا به سوی پشتیبانی از منافع ایالات متحده حرکت می کند، و در عین حال حاکی از یک ویراژ نظامی به نفع اخوان المسلمین است که شورش در شمال سوریه را نیز در بر می گیرد.
«گزینش های جدید موجب تقویت اردوغان و حزب حاکم در ترکیه شده است [...] قدرت نظامی قادر است طرح های بلند پروازانه ای را در منطقه به اجرا گذارد. پیش بینی می شود که اگر سناریوی لیبی در مورد سوریه به اجرا گذاشته شود، ترکیه درخواست مداخلۀ نظامی خواهد کرد.»
Jisr al-Choughour. Photos AFP 16 juin 2011
شورشیان اخوان المسلمین در شمال سوریه. 16 ژوئن 2011
[یادداشت : این عکس از خیلی جهات گول زننده است، زیرا شورشیان مسلح آموزش دیده و سلاح های مدرن در اختیار دارند.]


گسترش پیمان نظامی ناتو
مصر، دولت های خلیج (مترجم : خلیج فارس) و عربستان سعودی (در بطن پیمان نظامی گسترش یافته) از هم کاران ناتو هستند که نیروهایشان می تواند در اردوی نظامی علیه سوریه وارد کارزار شود. اسرائیل یکی از اعضای تمام عیار ناتو است، به ویژه از تاریخ قراداد 2005. روند برنامۀ نظامی در اتحادیۀ گسترش یافتۀ ناتو موجب هم کاری بین پنتاگون، ناتو، نیروهای دفاعی اسرائیل، به همین ترتیب مشارکت نظامی فعال دولت های عرب در خط مقدم، که از بین آنها عربستان سعودی، دولت های خلیج و مصر : در مجموع 10 کشور عربی به علاوۀ اسرائیل از اعضای گفتگوی مدیترانه و اتحادیۀ استانبول هستند.
ما در چهار راه خطرناکی قرار گرفته ایم. انعکاس ژئوپولیتیک عمیقی ایجاد شده است.
سوریه با اردن، اسرائیل، لبنان، ترکیه و عراق هم مرز است، و در درۀ فرات گسترش می یابد و در چهار راه مهم را ه های دریایی و راه لوله های گاز واقع شده است.
سوریه متحد ایران است، و یکی از پایگاه های دریایی روسیه در مرز شمالی سوریه واقع شده است. ایجاد پایگاه ترتوس و به همین گونه پیش رفت سریع هم کاری های با داماس در زمینۀ تکنولوژی نظامی، سوریه را به یک پل و سپر مفید برای روسیه در خاور میانه تبدیل کرده است.
داماس یک متحد مهم برای ایران و دشمن آشتی ناپذیر اسرائیل است. روشن است که حضور پایگاه نظامی روسیه در منطقه، مطمئنا تغییراتی در توازن نیروها به وجود می آورد.
روسی هاز رژیم سوریه حمایت می کند و تقریبا روشن است که چنین وضعیتی روابط مسکو و اسرائیل را خدشه دار خواهد ساخت. این موضوع حتی رژیم ایران را در مورد مذاکراتش روی مسئلۀ هسته ای نافرمان تر خواهد ساخت(19).

سناریوی جنگ سوّم جهانی
طی پنج سال گذشته منطقۀ خاور میانه و آسیای مرکزی به شدت در حالت جنگی به سر برده است. سوریه امکانات دفاع ضد هوایی و یگا ن های زمینی قابل ملاحظه ای در اختیار دارد. سوریه با تحویل سامانۀ پانتزیر اس 1 از روسیه پدافند هوایی ا ش را ارتقاء بخشید. در سال 2010، روسیه سامانۀ موشکی دیگری به نام یاخونت را به سوریه تحویل داد. یاخونت در عملیات بیرونی پایگاه روس در تارتوس برای مقابله با ناوهای دشمن در فاصلۀ 300 کیلومتری در نظر گرفته شده است(20).
ساختار متناوب اتحادیل نظامی ایالات متحده – ناتو و سوریه – ایران...بی آن که شرکت فعال نظامی اسرائیل رام طرح کنیم، رابطۀ پیچیدۀ سوریه و لبنان، به همین ترتیب فشاری که ترکیه روی مرزهای شمالی سوریه وارد می سازد، جملگی حاکی از روند خطرناکی برای گسترش جنگ است.
هر گونه مداخلۀ نظامی علیه سوریه تحت رهبری ایالات متحده و ناتو ثبات تمام منطقه را بر هم خواهد زد، و گسترش آن می تواند تا مناطق وسیع از شرق مدیترانه تا مرز مشترک افغانستان و پاکستا ن با تاجیکستان و چین را در بر گیرد. در کوتاه مدت، با توجه به جنگ در لیبی، پیمان نظامی ایالات متحده و ناتو فراتر از امکاناتش است. اگر چه عملیات نظامی ایالات متحده و ناتو را نباید در کوتاه مدت برآورد کنیم، روند بی ثبات سازی سیاسی از طریق پشتیبانی های سرّی از شورشیان ادامه خواهد داشت.




پانوشت
1)
2)
(Voir Mahdi Darius Nazemoraya, La prochaine guerre d’Israël : après la bande de Gaza, le Liban?, Mondialisation.ca, 10 février 2009)
3)
(DEBKAfileReportage sur Hama, 1er août 2001.)
4)
Lindsey Graham
5)
 (CBS « Face The Nation », 12 juin 2011)

6)
(Cité dans Syria: US Call Closer to Calling for Regime Change, IPS, 4 août 2011)

7)
Lieberman
8)
9)

10)
Jane's Defence Weekly
11)
Channel 10
12)
(Andrew Rettman, Blueprint For NATO Attack On Syria Revealed, Global Research, 11 août 2011)  
13)
15)
16)
(Andrew Rettman, Blueprint For NATO Attack On Syria Revealed, Global Research, 11 août 2011. C’est l’auteur qui souligne.) 17)
(Voir Michel Chossudovsky,"Triple Alliance": The US, Turkey, Israel and the War on Lebanon, 6 août 2006)
18)
19)
20)
منبع



+ نوشته شده در 22 Aug 2011ساعت 12:23 بعد از ظهر توسط گاهنامۀ هنر و مبارزه | نظر بدهید





گاهنامۀ هنر و مبارزه
21 اوت 2011

آخرین ساعت : ناتو و ترکیه از شورشیان مسلح سوریه پشتیبانی می کنند.
سرباز گیری از بین مجاهدین
نوشتۀ میشل شوسودوسکی
16 اوت 2011
ترجمه توسط حمید محوی
Mondialisation.ca, Le 16 aout 2011
Normal 0 21 false false false FR X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4
تا کنون رسانه های غربی مداخلات خارجی در سوریه را که شامل کمک های نظامی به شورشیان نیز می شود به شکل گسترده و فعال پنهان ساختند، و همه یک صدا حوادث اخیر در سوریه را به عنوان «جنبش اعتراضی صلح جویانه» علیه دولت بشار الاسد معرفی کردند.
جریان های اخیر در سوریه نشان می دهد که موضوع درواقع یک شورش مسلحانۀ تمام عیار است که مجاهدین (مبارزان آزادی اسلامی) به شکل گسترده در آن حضور دارند و توسط ناتو و به فرماندهی ارشد ترکیه آموزش دیده و تجهیز می شوند. بر اساس گزارش یک منبع اسرائیلی :
  دراین مدت، مرکز فرماندهی ناتو در بروکسل و فرماندهی ارشد ترکیه طرحی برای نخستین مرحلۀ مداخلۀ نظامی در سوریه تهیه دیده که عبارت است از مسلح کردن شورشیان به هدف مقابله با تانک ها و هلیکوپترهایی که ستون فقرات رژیم بشار الاسد را در سرکوب شورشیان تشکیل می دهد. برای واپس راندن نیروهای نظامی دولت سوریه، استراتژهای ناتو، به جای تکرار سناریوی بمباران هوایی در لیبی، در مراکز مناطق شورش زده، بیشتر از ضد تانک، راکت ضد هوایی، خمپاره و مسلسل سنگین استفاده می کنند.
تحویل سلاح از طریق راه های زمینی یعنی از طریق ترکیه و تحت حفاظت ارتش ترکیه انجام می گیرد [...] به عبارت دیگر، سلاح ها توسط کامیون تحت حفاظت ارتش ترکیه به سوریه منتقل می شود و به رؤسای شورشیان بر اساس قرار ملاقات قبلی تحویل داده می شود.
ناتو و فرماندهی ارشد ترکیه در نظر دارند که این شورش را به جهاد تبدیل کنند و استخدام مجاهدین (مبارزان آزادی اسلامی) این موضوع را توضیح می دهد، یعنی در این جا ما با باز گشت دورن طلایی همان مجاهدینی که طی اشغال افغانستان توسط شوروی با سیا در تبانی بودند، روبرو هستیم :

«بر اساس گزارشات منابع ما، بروکسل و آنکارا در حال گفتگو برای استخدام مبارزان مسلمان در کشورهای خاورمیانه و جهان اسلام هستند که در کنار شورشیان سوریه مبارزه کنند. ارتش ترکی هجا و مکان داوطلبان را به عهده خواهد گرفت و به آنها آموزش داده و به سوریه گسیل خواهد داشت.
تحولات گوناگون نشان می دهد که احتمال مداخلۀ ترکیه در سوریه وجود دارد، یعنی واقعه ای که می تواند به یک رویارویی نظامی گسترده بین ترکیه و سوریه، و به همین ترتیب مداخلۀ نظامی «بشر دوستانه» ناتو در هماهنگی با شورشیان بیانجامد.