کشور ایران رتبه اول خودسوزی زنان در خاورمیانه را به خود اختصاص داده اما باز هم بزرگی ابعاد این انتقام خشن و دردناک از سوی زنان ایرانی، باعث نشده تا بررسی‌های دقیق، علمی شفافی در این زمینه ارائه شود.
خودکشی یکی از معضلات روانی –  اجتماعی است که امروزه با توجه به پیچیده‌تر شدن تعاملات و ارتباطات در بیشتر جوامع رو به افزایش است. یکی از روش های اقدام به خودکشی، خودسوزی است که در جوامع شرقی نسبت به جوامع غربی بیشتر رخ می‌دهد. بر اساس آماری که در این خصوص منتشر شده، کشور ایران بیشترین میزان خودسوزی زنان در منطقه خاورمیانه را به خود اختصاص داده، اما متاسفانه هیچ گاه آمار و اطلاعات دقیقی در خصوص میزان رخ داد این موضوع شوم در کشور منتشر نشده است. آخرین آمار منتشر شده در این زمینه نیز مربوط به سال ۹۲ است که نشان می‌دهد این پدیده در استان‌های غربی همچون ایلام، خوزستان و سیستان و بلوچستان در حال افزایش است.
پژوهشگران فعال در این زمینه تاکنون دلیل مشخصی برای این نوع اقدام به خودکشی در بین زنان نیافته‌اند، اما دو عامل زندگی در نظام مردسالار و نگاه فرودستی جنسیتی را  از جمله عوامل مهمی بر می‌شمارند که در استفاده زنان از این شیوه دردناک برای پایان دادن به زندگی‌شان بیشترین تاثیر را داشته است. در سال‌های گذشته بیشترین میزان خودسوزی در بین زنان ساکن در مناطق محروم که تحت سیطره نظام عشایری و ایلیاتی بودند اتفاق می‌افتاد اما در سال‌های اخیر شاهد افزایش این نوع اقدام به خودکشی در بین زنان ساکن در مناطق برخوردار از لحاظ کیفیت سطح زندگی و شاخص‌های اجتماعی هستیم.
به گفته‌ پژوهش‌گران خودسوزی روشی است برای خودکشی «اعتراضی» و برای «انتقام‌گیری» از اطرافیانی‌ که خشونت را اعمال کرده‌اند. فرد خود را مقابل دیدگاه دیگران به آتش می‌کشد تا «خشم» خود را نسبت به خشونتی که علیه او اعمال شده، نشان دهد.
انتخاب روش خودسوزی برای پایان دادن به زندگی، دردناک‌ترین نوع مرگ است زیرا فرد ثانیه به ثانیه سوختن پوست، گوشت و همه اعضای بدنش را حس می‌کند. افرادی نیز که با کمک دیگران زنده بمانند، با هر بار نگاه به آینه دردهای جسمی و روحی خود را یادآور می‌شوند و این تنها در صورتی است که مشکلاتی همچون از بین رفتن وجه اجتماعی در شهرهای مذهبی را کنار بگذاریم.
فاطمه سیارپور، کارشناس ارشد انسان شناسی دانشگاه تهران و عضو شورای مرکزی موسسه انسان شناسی و فرهنگ، با اشاره به تاریخچه ارتباط بین زنان و آتش در ایران باستان، انتخاب روش خودسوزی زنان ایرانی را به نوعی نشان دادن پاک و مبرا بودن خود از هر نوع گناه دانسته و همچنین به این موضوع نیز اشاره می‌کند که ممکن است برای برخی از افرادی که میزان قابل توجهی از محرومیت را در زندگی خویش تا سال‌های زیادی تحمل می‌کنند، تجربه رهاشدن از این میزان درد و محرومیت با درد زیاد بدنی همراه با خشونت خیلی زیاد، راهی برای زندگی آسوده در جهان دیگر باشد.
گفت‌وگوی زیر به منظور بررسی سابقه تاریخی این روش خودسوزی انجام گرفته است.
آیا انتخاب روش خودسوزی برای پایان دادن به زندگی ریشه در عادات و یا اعتقادات خاصی دارد؟
برای پاسخ دادن به این سئوال بهتر است جامعه مورد نظر را محدود کنیم. اگر منظورتان جامعه ایران است بهتراست بگوییم از دیرباز در ایران رابطه میان گرمای سوزان آتش و بی‌گناهی فرد وجود داشته است. مشهورترین حادثه اسطوره‌‌‌‌‌‌ای ما گذر موفقیت‌آمیز سیاوش از آتش است که دال بر پاک بودن و مبرا بودن از تهمتی است که به او زده‌اند. در این داستان از زبان حکیم فردوسی سیاوش در برابر تهمتی قرار می‌گیرد که به تعبیر برخی ناموسی محسوب می‌شود و او برای تبری از این تهمت از آتشی عبور می‌کند که در وصف شاهنامه بسیار عظیم و بزرگ است.
در این خصوص آیا داستان‌هایی را که ریشه دینی دارند هم می‌توان موثر دانست؟
داستان دیگر که ریشه دینی دارد، روایت معروف حضرت ابراهیم به عنوان یک پیامبر توحیدی است که گرمای آتش بر او سرد می‌شود. در اینجا هم می‌بینیم که آتش یک انسان پاک را نمی‌سوزاند. بنابراین آتش و بی‌گناهی رابطه عمیق دارند که شاید ریشه در توانایی مشخص کردن و مشخص شدن پاکی توسط آتش در باورهای بسیار قدیمی ما داشته باشد.
آیا می‌توان گفت که به نوعی ارتباطی (نه به صورت مستقیم) بین خودسوزی زنان و پاکی آتش وجود دارد؟ 
به هر حال در این که خودسوزی و استفاده از آتش امری خشونت‌بار است شکی نیست و مسئله تن دادن به این همه خشونت محل اصلی بحث است ولی باید توجه داشت که خودسوزی در این بین یک تفاوت عمده با ویژگی مذکور آتش دارد و آن این که در آن، فرد امیدی به زندگی ندارد و می‌خواهد با یک پایان دردناک زندگی را به پایان برساند. زیرا به هر حال یک فرد نجات یافته از آتش حتماً آثار جراحت و زخم و ناتوانایی و نازیبایی بر بدن و صورتش به جای می‌ماند که ادامه زندگی را سخت‌تر می‌کند، بنابراین اگر افرادی به ویژه زنان دست به این انتخاب می‌زنند هم قدرت آتش را در از بین بردن و مرگ باور دارند و هم این را درک می‌کنند که نجات یک حادثه دیده از آتش برای اطرافیان بسیار سخت و احتمال زنده نگه داشتن و زنده ماندنش وی نزدیک به صفر است.
علت خاصی برای انتخاب این روش خودکشی از سوی زنان وجود دارد؟ زیرا بر اساس آمار منتشر شده این نوع روش بیشتر توسط زنان مورد استفاده قرار می‌گیرد.
به نظر می‌رسد یکی از مهم‌ترین دلایلش در دسترس بودن مواد اولیه و تهیه آسان آن است. آتش همیشه و همه جا در دسترس است و هزینه خاصی ندارد. از سوی دیگر یک رابطه اسطوره‌ای میان زن و آتش وجود داشته که دال بر حیات هردوست. کلمه زن، از زنده بودن است و آتش نیز حرمت خاصی نزد ایرانیان داشته است به طوری که هم اکنون هم در بسیاری از اقوام و عشایر ما آتش را روشن نگه می‌دارند و هرگز آن را خاموش نمی‌کنند و در زمان ضروری برای خاموش کردن اجازه می‌دهند که عمل خاموش شدن خود به خود صورت پذیرد. به عبارتی برای آتش نیز قداست حیات و زندگی قائل هستند. اما گذشته از حافظه تاریخی و حتی ناخودآگاه ما، که به هر حال محل بحث است، باید از رابطه میان نتیجه عمل و انتخاب روش هم سخن گفت. معمولاً کسی که آتش را برای پایان دادن به زندگی‌اش انتخاب می‌کند، می‌داند که زنده نخواهد ماند زیرا همان طور که گفته شد خودسوزی خشن‌ترین شکل خودکشی است و احتمال زنده ماندن و صدمه ندیدن چیزی نزدیک به صفر است.
آیا می توان به دنبال ارتباطی بین خودسوزی زنان و سکونت آنها در مناطق کمتر برخوردار یافت؟
اگر با دقت بیشتری مثلاً در حوزه جغرافیایی و شهری مسئله خودسوزی زنان را بررسی کنیم، متأسفانه رابطه معنادار میان میزان محرومیت یک شهر با میزان خودسوزی زنان درمی‌یابیم. مثلاً در آمارها گفته می‌شود مسئله خودکشی در شهری مانند ایلام بزرگ‌ترین معضل و آسیب اجتماعی است و در این بین خودسوزی زنان بالاترین آمار خودکشی را دارد. بنابراین در اینجا نقش محرومیت زنان چنین شهرهایی به دسترسی به مواد دیگر برای خودکشی مانند دارو و مواد شیمیایی نیز خود را نشان می‌دهد زیرا به هر حال برای تهیه چنین موادی باید هزینه کرد و یا در بهترین حالت از محل زندگی خود دور شد که در بسیاری از موارد زنانی که در چنین موقعیت‌هایی قرار می‌گیرند آزادی رفت و آمد را ندارند و همین رفت و آمدها ممکن است باعث آگاهی دیگران شود. اما مسئله مهم دیگری که باید بر اساس آمارهای دقیق‌تری درباره‌اش سخن گفت، رابطه میان انگیزه مرگ و خودسوزی است. مثلاً زنانی که دست به خودسوزی می‌زنند آیا صرفاً زنان مناطق محروم هستند؟ به عبارتی آیا خودسوزی صرفاً ناشی از محرومیت زنان است؟ این پرسشی است که پاسخ عمیق آن ما را به این مسئله می‌برد که اگر چنین باشد، چطور مردان برای خودکشی از روش‌های دیگر استفاده می‌کنند و خودسوزی در میان زنان رواج بیشتری دارد. بنابراین بین استفاده از آتش و زنان باید رابطه مستقیم‌تری وجود داشته باشد که به نظر می‌رسد در انگیزه زنان برای خودکشی نهفته است. یعنی شاید اموری مانند تهمت‌های ناموسی و هراس از بدنامی است که باعث انتخاب این روش می‌شود تا زنان محرومیت و مظلومیت خویش را با انتخاب این روش بسیار خشن بیشتر اعلام کنند و خود را از آنچه بدان‌ها افترا زده‌اند مبرا کنند.
انتخاب این روش دردناک برای پایان دادن به زندگی و تحمل این میزان درد در ساعت‌های اخر زندگی یک فرد را می‌توان به معنای تنبیه خود شخص یا دیگران دانست؟ 
این مسئله باید مورد پژوهش بیشتر واقع شود. زیرا طبق آمارها از زنانی که اقدام به خودسوزی می‌کنند درصد بسیار کمی زنده می‌مانند. باید بررسی‌های بیشتری انجام شود تا مشخص شود دلیل تحمل این میزان درد و مرگ خودخواسته در بین آنان چیست. اما به طور کلی مسئله درد و رابطه آن با تحمل انسانی مورد بررسی پژوهشگر فرانسوی یعنی داوید لوبروتون از منظر اجتماعی و فرهنگی و نه فقط روانی قرار گرفته و داده‌های جالبی برای ارائه دارد. او نیز به مسئله تنبیه و درد اشاره می‌کند و قدرت تنبیه را در درد کشیدن بیماران به ویژه بیماران مذهبی یهودی و مسیحی مطرح کرده است. به عبارتی، رابطه میان درد بیشتر و زندگی آسوده‌تر در جهان اخروی برای این بیماران باعث تسهیل در تحمل دردهای کنونی می‌شود. با این نگاه می‌توان گفت ممکن است برای برخی از افرادی که میزان قابل توجهی از محرومیت را در زندگی خویش تا سال‌های زیادی تحمل می‌کنند، تجربه رهاشدن از این میزان درد و محرومیت با درد زیاد بدنی همراه با خشونت خیلی زیاد، راهی برای زندگی آسوده در جهان دیگر باشد. صرف‌نظر از این که آیا واقعاً در اعتقادات اسلامی چنین باوری وجود دارد یا خیر اما در بررسی‌هایی که من تا به حال داشته‌ام، به چند مورد از جمله در مقالات پژوهشی برخورد کرده‌ام که از نظر تعداد کم هستند. زیرا مهم‌ترین سختی و محدودیت این چنین پژوهش‌هایی آن است که جامعه مورد نظر پس از خودسوزی زنده نمی‌ماند و برای همین این کارهای پژوهشی در جای خود با توجه به سختی‌های میدان پژوهش ارزشمند هستند، به همین دلیل عموماً این پژوهش‌ها مهم‌ترین مسئله را در خودسوزی پیشگیری و آن را بسیار کم‌هزینه‌تر می‌دانند. در این بین معمولاً روش‌های پیشگیری را بر وضعیت جغرافیایی و فرهنگی آن منطقه مبتنی می‌کنند. مثلاً برای مناطق مذهبی‌تر ترویج آموزه‌های مذهبی را تجویز می‌کنند که ممکن است در کنار استفاده از روش‌های دیگر و متخصصین روان‌شناس و آسیب‌شناسان اجتماعی کلاً روش‌های هزینه‌بری باشد.
 آیا می‌توان این روش را یک اعتقاد قومی منفی برشمرد؟
کار انسان‌شناس و قوم‌شناس ارزش‌گذاری روی اعتقادات قومی نیست و از سوی دیگر، برشمردن منفی و مثبت بودن یک عمل و کنش دردی را دوا نمی‌کند. از سوی دیگر خودسوزی اعتقاد قومی محسوب نمی‌شود. بلکه یک مسئله و کنش پیچیده آسیب‌شناختی اجتماعی با ریشه‌های روانی است که در یک مجموعه پیچیده با نظر کارشناسان و متخصصان مختلف از جمله جامعه‌شناسان، انسان‌شناسان، روان‌شناسان و حتی رشته‌های دیگر مانند شهرسازان، متخصصان امور زنان و غیره باید مورد بررسی‌های بیشتر و عمیق‌تر قرار گیرد.
متاسفانه سکوت رسانه‌ها و مراجع مرتبط با این نوع آسیب اجتماعی هیچ تاثیری در کاهش یا حتی کنترل این ناهنجاری نداشته است با این حال هنوز هم سیستم سکوت و بایکوت خبری پابرجاست. مسئولانی که حوزه کاری آنها با این معضل خشن و دردناک مرتبط است با ارائه ندادن آمار دقیق و شفاف در این خصوص به گونه ای برخورد می‌کنند که گویی این روند رو به افزایش خودسوزی در بین زنان کشور وجود ندارد و با پاک کردن صورت مسئله زحمت حل آن را از خود گرفته‌اند.