۱۳۹۱ مهر ۲۲, شنبه

مشاطه گری های علی میر فطروس، حسن رجب نژاد



مشاطه گری های علی میر فطروس، حسن رجب نژاد


www.gilehmard.com
دوستان عزیز:

آقای علی میر فطروس که خودشان را نویسنده و تاریخ نگار میداند میکوشد با بد نام کردن مصدق و یارانش؛ بر جنایت ها و خبانت ها ی خاندان پهلوی سر پوش بگذارد و بهمین سبب است که دشنام نامه ای بنام "آسیب شناسی یک شکست" نوشته است که سلطنت طلبان آنرا حلوا حلوا میکنند.

من سالها با آقای میر فطروس دوست بوده ام و تا آنجا که در توان من بود کوشیدم از نظر مالی یاری اش دهم اما امروز متاسفانه کار مشاطه گری ایشان به جایی رسیده است که مجبورم به یک اعتراف دردناک دست بزنم.

من و آقای میر فطروس در دانشگاه تبریز درس میخواندیم. ایشان بسبب انتشار نشریه ای بنام "سهند" توسط ساواک دستگیر شدند و نخست به پادگان کرمان و پس از آن به زندان آن شهر منتقل شدند. در زندان کرمان ایشان با همشهری شهیدم حسن ضیا ظریفی یکی از بنیانگذاران سازمان چریک های فدایی خلق آشنا شدند و چون ضیا ظریفی میدانست که دیر یا زود توسط ساواک سر به نیست خواهد شد مجموعه ای از پژوهش ها و تحقیقات تاریخی خود در باره "حلاج" را بعنوان امانت بدست آقای میر فطروس سپرد.

همانگونه که میدانید حسن ضیا ظریفی چندی بعد در زندان اوین بهمراه بیژن جزنی و تعداد دیگری از فداییان و مجاهدین خلق با طرح و نقشه ساواک گلوله باران شد و آقای میر فطروس هم با نوشتن توبه نامه آزاد شد، و گفته می شود در کشاکش انقلاب مجموعه یاد داشت های همشهری شهیدم حسن ضیا ظریفی را بنام نامی خود چاپ کرد.

من در سفری که در سال 2006 به پاریس داشتم این موضوع را شخصا با آقای میر فطروس در میان گذاشتم و به ایشان گفتم که برخی از اهالی قلم و همچنین برخی از دوستان مان در سازمان چریک های فدایی خلق از این ماجرا با خبرند و شما چه پاسخی به آنان دارید؟ آقای میر فطروس در پاسخ من قاطعانه فرمودند که: همه شان [**] میخورند!

آقای میر فطروس به آن درجه از فرومایگی در غلتیده اند که نه تنها خاک در چشم مصدق میریزند بلکه رسما و علنا از دولت امریکا و دولت اسراییل تقاضا و تمنا میکنند که ایران را بمباران کنند تا لابد ایشان بر خرابه های وطن مان کسوت وزارت بر تن کنند.

برای شناخت بیشتر آقای میر فطروس از شما میخواهم حتما کتاب "سودا گری با تاریخ" نوشته آقای محمد امینی را بخوانید.


------------------------------------------------

با تشدید خشونت ها و درگیری ها شدید میان ارتش و مخالفان مسلح در سوریه، هر روز تعداد بیشتری از مردم با ترک خانه‌های خود به ارودگاه های آوارگان در اردن و ترکیه می روند.

با تشدید خشونت ها و درگیری ها شدید میان ارتش و مخالفان مسلح در سوریه، هر روز تعداد بیشتری از مردم با ترک خانه‌های خود به ارودگاه های آوارگان در اردن و ترکیه می روند.

نیروهای ارتش سوریه در حال مقابله با مخالفان مسلح در شهر حلب (منبع: خبرگزاری رسمی سوریه)







مخالفان مسلح در شهر حلب










شهر حلب پایتخت اقتصادی سوریه










«عبور»
شماری از مردم سوریه تلاش می‌کنند با عبور از رودخانه مرزی «العاصی»، وارد خاک ترکیه شوند
در تصویر زیر، سمت راست، خاک سوریه و سمت چپ (محل استقرار عکاس) ترکیه است









آوارگان سوریه در یکی از گذرگاه‌های مرزی با ترکیه







در آن سوی مرزها، چیزی جز اردوگاه‌های آوارگان و غربت، انتظار مردم سوریه را نمی‌کشد







ای کاش صلح ... !

این‌جا بازارِ پشتِ شهرداریه مردم میگن مرگ بر دیکتاتور

تصاویر قدم زدن یک زن کاملا برهنه در خیابان معراج اصفهان

جوان امروز شب جمعه مورخ 14/7/91 ساعت 8 شب در خیابان شیخ طوسی اصفهان زنی با اندام کاملا عریان در خیابان قدم می زد. این مساله برای پنجمین بار است که در یک ماه اخیر در اصفهان رخ می دهد. خاطرنشان می شود هیچ بیانیه ای هم توسط نیروی انتظامی مبنی بر دلایل این کار صادر نشده است.

بازهم برهنه شدن زنی دیگر در خیابان های اصفهان + تصاویر

بازهم برهنه شدن زنی دیگر در خیابان های اصفهان + تصاویر

بازهم برهنه شدن زنی دیگر در خیابان های اصفهان + تصاویر

" طنز تلخ ميدان يابی پادشاهيِ "

" طنز تلخ ميدان يابی پادشاهيِ "
بهنام چنگائی

"اعدام سران لر در خرم آباد"با آغاز حکومت رضا شاه پهلوی / منبع ویکیپدیا
نه تجربه ی شعورمند انسان و نه وجدان عدالتخواه تاريخ، هيچکدام اجازه نخواهد داد خون قربانيان مظلوم اين دو نظام تماميت خواه، فاسد و غارتگر پايمال شود! اين يک توهم و اميدواری ساده لوحانه است که تصور رود گذشته ی سياه و دستان خونين دو طيف از جناياتکاران تاريخ معاصر ايران(خاندان پهلوی) و( ولايات خمينی و خامنه ای) بر عليه هستی مردم ايران، و خيل بيشمار در خاک خفتگان از ياد برود، نه ممکن نيست. مگر می شود بدون روشنگری جامع از هويت آنان و دستگاه های مخوف کشتار(ساواک و ساواما) از اين برهه ی دراز قلدری عبور کرد؟ مگر می شود بدون شناخت جريان های حامی داخلی و جهانی آنها و همينطور کشف عميق از علل و انگيزه های جنونبار اين دو ساختار عقب مانده و مصيبت زا ديکتاتوری را کنار نهاد؟ و بدون افشاگری و پرونده سازی دقيق و همه جانبه برای ثبت در تاريخ و چشم انداز موانع بديل راه خويش، آينده و ساختاری مبتنی بر اراده ی اجتماعی را ميسر ساخت؟ و تازه مگر ما می توانيم بدون تصفيه حساب روشن و مردمی آنان در پيشگاه يک (دادگاهِ علنی و عادلانه) برای هوشياری آيندگان از اين دو واقعه ی تلخ و هولناک، هشداری گران بها و ثمربخش برايشان بجا نگذاشت؟ نه ساده نيست، کوتاهی هرگز! و نبايد از محاکمه و مکافات آنان گذشت کرد و وجدان آگاه هيچ کس هم نمی تواند قساوت اين (دوره های وحشت) را بدست فراموشی بسپارد.
"کابوس آشفته"
شايد جار و جنجال شاهانه ی کنونی آقای پهلوی بهمين دليل و از منشأ چنين خوشبينی هائی ست که ما اين روزها شاهد اشکال حقير آن هستيم، مصاحبه ها و تبليغ و ترويج گسترده برای ايشان تحت عنوان(يگانه شخصيت وزين ايران) که توان (نجات ميهن) را دارد! اين ادعا در اين روزها پيگير بر طبل (مديای راست ايرانی و غربی) با هياهوهای روزافزون کوبيده می شود و چند تن انگشت شمار نيز با تائيد غير مستقيم، شرمآگين و هيجانزده از اين کشف بزرگ با تعارفات رنگ و لعابدار دمکراتيک ـ عشيرتي، همگی در مسيری خيال انگيز با اين (ناجی بزرگ) همگام شده اند تا با اين اهرم و کارِ کارستانی خود برای ايران سلطنت دوباره يا بقول خود آقای پهلوی و بعضی از همفکران او، که می گويند: ما مدعی نه سلطنت! بلکه خواهان (پادشاهی پارلمانی)هستنيم، فضا سازی کنند تا اين هدف و ابزاری که دعاوی اينان را در برابر بيداد و خفقان استبداد دينی علم شده بدست بلند کرده و مشروع سازند و رضا پهلوی متوهم سعی دارد بذر خجولانه ی چنان نگاه سلتنطی را امروز در آينده ی ايران کِشته و برای برداشت آتی خود فراهم کند. زهی به اين خيال و کابوس آشفته!

"فرصت نجات از شيخ و شاه"
اين شيوه ی فرصت طلبانه تحت هر نامی که باشد، يک جسارت غير اخلاقی به تاريخِ ايران و رنجبردگان جهان است. پدر و پسری با بيش از نيم قرن فساد و زور دستگاه سلطنت! که در اين بزنگاه نسل سوم پهلوی با ريا و پنهانکاری می خواهد از روی آن همه فجايع بسادگی بپرد و مادرشان با تحريف حقايق در فيلم(از تهران تا قاهره) سعی بر مظلوميت نمائی شوهر تبهکار و در نتيجه گمراهی حقيقت دارد! جسارت و رياکاری اين دو(مادر و پسر) ناشی از پليدی يک نظام تک رو، استبدادی با بهانه ی ولايت خدا بر روی زمين است که 34 سال صدمات، تناقضات و تصادمات بشدت خونين و ويرانگر و جبران ناپذير به مردم ايران تحميل کرده است. دوره ی بلندی که از رضا خان ميرپنج تا به خامنه ای بين خواست حق نان، آزادی و اِعمال اراده ی مستقل مردم برسرنوشت شان تداوم يافته است سرگذشت تلخی که با اين دو نظام شاهی و اسلامی بی آبرو تکوين يافته است.
اين استعدادی گنگ و تنبل پهلوی ها در خور سرزنش است آنهم اينک و در بحبوحه احتمال فروريزی (هر آن) بساط ستم و نجات مردم ايران از دولت های خودرای(شيخی و شاهی) و حالا او اين(کاريزمای) بی بديل در اين ميان بخود حق می دهد با اينچنين افتضاحاتی بمراتب بيشتر از ( پدر و پدر بزرگش) که رژيم (جمهوری اسلامی) ببار نشانده، برای خود و(خاندان رو... پهلوی) آبرو نداشته کسب کند، و بسيار مس رور و محق هم خود رامی نماياند و طبيعتن رسيدن به اين جرات و دهن کجی به شعور امروزي، متاثر از اين بلاهت تاريخی ايشان و همفکرانشان است و نه بيشتر! زيراکه: آقای رضا پهلوی (حالا) برگشته است به صدر تاريخ فرمان مشروطه و نجات تحول هستی نسل های در جامانده از 106 سال پيش! و ميل دارد که گذشته پدرانش را پشت سر نهاده و فراموش کند و می خواهد در اين برهه از زمان (رويای تداوم پادشاهی) را بنام (پهلوی سوم) دوباره زنده کرده و از دل خاک امروز بخون نشسته از استبداد اسلامی به بيرون درآورد، شايد وی گود (فاضلاب اجدادی اش) را خالی ديده است که چنين بر سر آن بانگ فراخوان ملی برای تشکيل (شورای ملی ايران) سرداده است؟
در ميانه ی ميدان بی همآورد سياسی کنونی ميداندار ما ايشان و دعاوی ملی و ميهنی شان شده است. کاری که از دوران مشروطه خواهی تاکنون ادامه داشته و سرآزاديخواهی را اينان در تمام دوران يا به ديوار زندان ها کوبيده و يا بربالای دار برده اند. خوابشان خوش! "طنز تلخ شعور تاريخ در همين است که به سخره چنين ساده انگاری هائی گرفته می شود" زيرا که ايشان دعاوی سلطنت خواهی ديروزی را در جامه ی پادشاهی پارلمانی امروز بزک کرده است! «ظاهرن اساس اين اشتلم دون کيشوتی و ادعای فکاهی گونه را او از خوابردگی نيروهای مترقی دمکرات و چپ پراکنده رسمن دريافت کرده است»! زيرا که پهلوی بجای گشتن بدنبال سوراخ موش از ترس محاکمه و پاسخگوئی به جنايات دستگاه پدربزرگ، پدر و مادرش، همينک از شدت جنايات در جهنم اسلامي، او و هم کيشانش ميدان خالی و سوخته ی انسانيت را برای جولان بی باج و خراج خود مناسب يافته اند.

ظاهرن شعور تاريخی ايرانيان از زمان صدور فرمان مشروطيت (14 مرداد 1285 شمسی) تا کنون بيازی چندش آوری گرفته شده است. 34 سال از بهمن 57 گذشته است، روزيکه خمينی وارد بهشت زهرا شد به شاه می گفت او قبرستان ها را آباد، ثروت ملی را چپاول و ايران را نابود کرده و ...و اينک رضای پهلوی بخاطر نجات ميهن بر عليه بيداد دستگاه دينی همان دعاوی خمينی را بخورد تاريخ امروز و مردم اين عصر می دهد. دراماتيسم اين قصه تکراري، در اين خوابردگی 106 ساله براستی ننگ آوراست! در يکی از بند های (فراخوان ملی)چنان بر تماميت ارضی کوبيده شده است که در نگاه من بعنوان يک (خرم آبادی لر)تداعی خاطره تلخ اعدام سران لر برای حذف حق اعِمال اراده بر سرنوشت خويش دردانگيز بود که چگونه چنين مستبدانی توانستند(رهبران لر) را مثل آب خوردن اعدام و طوايف آنان را با چماق حفظ تماميت کشور ناگزير به کوچ و تبعيد اجباری از زادگاه خود در دوره ی قلدری رضاخان کرده اند؟! همين امروز هم اگر اتحاد دواطلبانه مليت ها بر پايه ی منشوری فدراليستی با برابری حقوقی مليت های زير ستم ممکن نباشد، با اين شيوه تمرکز زورکی قدرت برای حفظ تماميت ايران، بی شک مليت های ما فردائی بهتر از گذشته نخواهند داشت، «اتفاقن اين ايده ی تماميت خواهی ست که فردای ايران متحد را تهديد می کند و نه داشتن حق تعين سرنوشت ملت ها! و تحکماتی اينچنين درست در شرايطی چنين حساس بشکل بی معنی بر تماميت ايران پتک جنون می زند، در حاليکه که برای بسياری در ايران برابری و مساوات اقتصادی و حق و سهم مسلم زندگی برای اکثريت وجود خارجي، ابتدائی و بحد نياز برای زندن ماندن وجود کافی ندارد! خلائی که در تمام دو دوره ی شاه و شيخ روزبروز بر فقر و تنگدستی عمومی و برفاصله ی طبقاتی پيگير افزوده شده است. ببينيد آيا در اين فراخوان ملی «کلامی صريح برای زدودن فقر و چگونگی دستيابی به اين نابرابری های غير انسانی راه حلی ساده و ابتدانی داده شده و اصولن چرا اين مهم از فراخوان مفقود و يا پنهان مانده است؟ برای انسان فقير و ندار ميهن و تماميت آن چه عايد و تفاوتی دارد؟ زيرا او در همه حال فقير می ماند و (فراخوان دهنگان ملی) با پوشش ميهن، دمکراسی و پادشاهی پارلمانی بيشتر از گذشته نان مردم را با حاميان غربی شان غارت خواهند کرد.
جنايت جنايت را!

و درد ما از تماميت خواهی آنان در همين تمرکز قدرت و تکيه بر ثروت و زبان بريدن ها و سربدارکردن های پوشيده و آشکار آنان، نظام اسلامی امروز و يا هر جريان اراده گرای تماميت خواه آتی ست! کرد و آذری و بلوچ و عرب وغير... اگر با اين روش نابرابرهای سياسی و اقتصادي، نخواهند ايرانی بمانند، پاسخ ما برايشان چيست، سرکوب؟ اتحاد تنها بر پايه ی (خواست داوطلبانه) محکم و استوار می ماند. همانگونه که در سطح حهان نمونه های برجسته ی زيادی (آمريکا تا آلمان و...) وجود دارد. به هررو اگر قدرت تسطيح نشود، بيگمان از درون آن استبداد و فساد سربر می دارد. من شخصن بشدت مخالف اعدام، انتقام و يا محاکمه ی پسر به جرم پدر و الاآخر...هستم، و حق مسم هر کس می دانم که برای فردای کشورش سهمی شرافتمندانه برکول کشد. اگر رضا پهلوی با (*همراهان گمنام و با نام ها) می خواهد همراه با همگان در راه آينده بسوی اصلاح و تغير مناسبات وحشيانه، گردنکش و ديوانه پرور سهيم شود، شروع درست و ابتدائی آن برای ايشان و مادرشان نقد روشن خاندان خود است و اين برای ساختن فردای آزاد و آباد و برابر برای همه ی ما با هر (ديدی) که داريم، حياتی ست.

بهنام چنگائی ـ 20 مهرماه 1391

(گمنام گمنايان)*

*اشاره به گپ و گفت کورش راد با گمنام گمناميان و همچنين تأئيد خجولانه و يا زيرکانه اسماعيل نوری علا از نقش کاتاليزور رضا پهلوی که ايشان به پهلوی در مقاله اش با نام (سلطنت عليه پادشاهی) داده و ترسيم شده است!

براندازی نظام ولایت از براندازی فقاهت، مظهر دین میگذرد

براندازی نظام ولایت از براندازی فقاهت، مظهر دین میگذرد

فیروز نجومی
سفر خداوند خامنه ای را در آخر مهر ماه 88، باید سفری خواند پر انگیزه. اما انگیزه پیوند حکومت ولایت را با حوزه های علمیه بر دیگر انگیزه ها باید ارجح دانست. چرا که شرایط بحرانی حاکم بر جامعه در پیوند سی ساله دین با قدرت و یا شمشیر با شریعت، شک و تردید بسیار بوجود آورده است. بعضی از مراجع تقلید و طلاب پیروان شان را که در حوزه های علمیه قم قرار گرفته اند، سخت نگران ساخته است. مطمئن نیستند که نظام ولایت در نهایت به سود نظام فقاهت باشد. هم اکنون، چه مخالف و چه موافق، مراجع تقلید و حوزه ها به زائده ای از دستگاه قدرت در آمده اند. سرازیر شدن دلار های نفتی به حوزه ها، روش سنتی معیشت طلاب بر اساس وجوه مردمی را متزلزل ساخته است.  بخش بزرگی از مراجع ارشد بطور علنی از نظام ولایت حمایت میکنند. برخی دهان فرو بسته سکوت را مصلحت میدانند و آن تعداد معدود ی که دهان به اعتراض میگشایند، صدای شان یا شنیده نمیشود و یا تهی از تاثیر است. طلبه های جوان و مشتاق کسب جاه و مال، بسوی مراجعی تمایل دارند که مستمری بیشتری میپردازند و راه صعود در نظام ولایت را هموار میسازد. هم اکنون بنابر قول ولایت فقیه روحانیت به دو بخش تقسیم شده است "آخوند حکومتی و غیرحکومتی." تقسیم بندی ای که ولی فقیه در  در سخنان خود در جمع طلاب حوزه ها"غلطی فاحش" خواند. 
 
طبیعی ست که تقسیم حوزه ها و مراجع تقلید به دولتی و غیر دولتی، حکومت مطلق ولایت را زیر سوال قرار دهد. افول مشروعیت حکومت دین تحت شرایط بحرانی کنونی، تورم و بیکاری، فقر و محنت و تحریمات اقتصادی از یک طرف، و افزایش خشم و خشونت، سرکوب و بیرحمی در برقراری نظم و انضباط شریعت،  از طرف دیگر، ممکن است که موجب افزایش اقتدار آن مراجعی شود که ولی فقیه "آخوند غیر دولتی " میخواند، مراجعی که احتمال دارد که نقش سنتی خود را از سر بگیرند  و بر علیه بی کفایتی ها و سوء مدیریت نظام ولایت دهان به اعتراض بگشایند و مقلد ین خود را در حمایت از نظام منع نمایند. خداوند خامنه ای به قم سفر نکرده بود که با مرجع تقلیدی به مذاکره بنشیند. او به قم سفر کرده بود که عظمت و شکوه نظام ولایت را به نمایش بگذارد و بر وحدت و یگانگی نظام ولایت و فقاهت تاکید نماید. در نتیجه سفر او به قم چنان طراحی و کارگردانی شده بود که بتواند وحدت شمشیر و شریعت و یا ولایت و فقاهت را با به نمایش گذاردن اقتدار خویش تحکیم و تداوم بخشد و به حوزه ها، آیت الله ها و حجت الاسلامها و طلبه ها هشدار دهد که سرنوشت ولایت و فقاهت با یکدیگر آغشته اند.
 
بدین منظور، نخست طراحان و صحنه سازان بیت رهبری، استقبال با شکوهی از مردم به ظاهر شیفته و مشتاق از ورود خداوند خامنه ای به شهر قم، ترتیب داده بودند. چنانکه خیره میکرد دوست و دشمن را، حسود و بخیل، رقیب و رفیق را. در سخنرانی که در برابر "شیفتگان " خود ایراد نمود، دین را با انقلاب و انقلاب را با مردم و مردم را با دولت و دین پیوند زد. گفت که انقلاب 57، انقلابی بوده است دینی. چون مردم با اعتقادات دینی خود آنرا برپا داشته اند. در زمانیکه هزاران هزار مردم را با هزینه و تدارکات و سازماندهی عریض طویل در خیابانهای اطراف محل خطبه خوانی ولایت فقیه، گرد آوری کرده بودند، بدشوری میتوان سخنان وی را مبنی بر یگانگی و یکتایی دین و مردم مورد چند و چون قرار داد. این از ویژگیهای خداوندی، "رهبر معظم " انقلاب است، ولی برگزیده ی الله، که آنچه بر زبان میراند نمیتواند چیز دیگری جز " حقیقت " باشد.
 
در برابر لشگر خصوصی دین، لشگر بسیجیان، خداوند خامنه ای از "پیشرفت ها ی خیره کنده" "حرکت عظیم و پر شتاب ملت و مسئولان،" با احساس غرور و برتری سخن راند. البته این حقیقت، یعنی بنای مدینه فاضله اسلامی را و جلال و شکوهی که بدست آورده است، ولی فقیه خاطر نشان ساخت که دشمن با استفاده از انواع وسایل ارتباطاتی از جمله وسایل اینترنتی، وارونه جلوه میدهد. حال آنکه باید به آن مفتخر بود و بخود مباهات نمود. بنابراین چه جای نگرانی ست.
 
 در این دیدار پیوند دین و قدرت و یا شمشیر و شریعت به سهولت انجام می پذیرد. چون بسیجیان که نماد خشم و خشونت، سرکوب و انتقام جویی است، تنها در رکاب مقدس ولایت، تبلور شریعت، و  به فرمان او ست که قمه از آستین خود خارج ساخته و هر سری را بر زمین می افکنند. خداوند خامنه ای  "بصیرت، اخلاص و عمل به هنگام و به اندازه" را یکی از خصوصیات برجسته فرمانبران خود، بسیجیان، خواند. که اولی را "تشخیص حق از باطل"، دومی را "انگیزه الهی" و سومی را پرهیز از "افراط و تفریط در عمل" تعریف میکند که البته در قاموس ولایت تنها میتواند به نرم و فرمانبر و از سر التزام به ولایت، تجسم خشم و خشونت، تعبیر شود. مضاف بر این در پیوند زدن دین به قدرت، خداوند خامنه ای اعلام کرد که "بسیج یکی از آیات الهی است." یعنی که بسیج،همچنانکه کمی بعد اشاره میکند، "دست قدرت الهی ست" که همواره امام خمینی قادر به مشاهده ی آن بوده است و فرمان تشکیل آنرا در دوران حیاطش صادر نموده است. بنا براین، بسیح، دست الهی، میتواند شمشیر بر کشد و بر هرگردنی در دفاع از اسلام فرود آورد. چرا که اسلام بدون شمشیر مثل شیربدون دندانهای برنده و چنگالهای تیز است. خطبه خوانی در جمع بسیجیان، شمشیری بود که ولایت برکشیده تا درخشیده، چشم ها را خیره ساخته و هراس و امید را بر انگیزد. با ولایت باشی، جاه است و مال و اقتدار. بر علیه ولایت برخیزی حقارت است و ذلت و خواری.
 
به نقل از " پایگاه اطلاع رسانی بیت رهبری،" ایلنا، گزارش میدهد که روز سوم سفر آقای خامنه ای به سخنرانی "در اجتماع بسیار عظیم و پرشور علما، فضلا، اساتید، مدیران مدارس و طلاب حوزه علمیه قم،" اختصاص یافته بود. مقام معظم ولایت در این سخنرانی هیچ جایی برای شک و تردید در اتصال و ارتباط تنگاتنگ نظام اسلامی  با حوزه های علمیه، مقر فقاهت، اجتهاد و آموزش علوم الهیات، باقی نگذاشت. که حوزه های علمیه چه بخواهند و یا نخواهد با قدرت آمیخته اند. شکوه و عظمت نظام، شکوه و عظمت دین است، دینی که مظهر آن فقاهت است و طلبه کری و بالعکس، افول ولایت نیز افول دین است و حوزه های علمیه و مراجع تقلید. ولی فقیه هشدار داد که انفعال در عمل از نهاد فقاهت که همیشه در بطن سیاست و اجتماع قرار گرفته بوده است، پذیرفته نیست. چرا که سرنوشتشان با سرنوشت بارگاه ولایت گره خورده است. چرا که ذات آنها یکی است و از جنس دین ساخته شده اند. خداوند خامنه ای به این ذات مشترک اشاره میکند و میگوید که رابطه ی نظام اسلامی با حوزه ها مثل رابطه فرزند و مادری ست. پایگاه اطلاع رسانی بیت رهبری گزارش میدهد که "رهبر معظم انقلاب، روحانیت و حوزه ها بخصوص حوزه علمیه قم را «مادر و به وجود آورنده» نظام خواندند و بر این نکته تأکید کردند که یک مادر، هرگز نمی تواند نسبت به فرزند خود غافل و بی تفاوت باشد."
 
اما خداوند خامنه ای باید خاطر جمعی های دیگری نیز بوجود میآورد که نظام اسلامی، حکومت روحانیت نیست، "حکومت دین و ارزشهای دینی است نه حکومت افراد روحانی." باین ترتیب خداوند خامنه ای بظاهر بار مسئولیت را از روی دوش مراجع تقلیدی که نگران آمیختن دین و قدرت و شمشیر و شریعت در زمان غیبت امام عج با یکدیگرند، بر گرفت. اگرچه بخش بزرگی از آیت الله ها و حجت الاسلام ها از جمله حجت الاسلام مصلمحی وزیر اطلاعات، آیت الله صادق لاریجانی، رئیس قوه ی قضائیه، و حجت الاسلام محسنی اژه ای دادستان کل کشور در مدیریت نظام ولایت مقام های حساس را اشغال کرده اند. مضاف براین. غیر روحانیونی که دستگاه های احرایی و قانونی و امنیتی و نظامی را رهبر میکنند، هیچیک کمتر از یک مجتهد نیستند و در سر سپردگی آنها به ولایت و ظاهرا به شریعت دین اسلام تردیدی نیست. با این وجود خداوند خامنه ای، حوزه های علمیه را از برگزیدن مواضع انفعالی بر حذر داشت و آنرا "ضربه ای بر دین" و تقویت دشمن، خواند. اما وی خاطر نشان ساخت که "حمایت نظام " از حوزه بهیج وجه در استقلال حوزه ها و نظام سنتی معیشت بر اساس وجوهات مردم که در راس آن مراجع تقلید نشسته اند، خللی وارد نمیکند. "رهبر معظم انقلاب،" روش های سنتی در مدیریت نظام فقاهتی و مراتب صعود به قله رفیع اجتهاد رل مورد تایید قرار داد و حفظ و نگاهداری آنرا تصدیق نمود. چون اجتهاد، رمز بقا و تداوم رابطه ی نزدیک روحانیت با توده های مردم بوده است. آنگاه، حضرت ولایت یاد آوری میکند که  "نظریه پردازی در همه عرصه ها از جمله سیاست، اقتصاد – مدیریت، مسائل تربیتی و دیگر مسائل مطرح در اداره کشور، بر عهده علمای دین یعنی کسانی است که اسلام را می شناسند و متخصص این امر هستند." بعبارت دیگر این چنین است که میتوان هژمونی ولایت را تا ظهور امام عج، تضمین نمود، اسلامی ساختن آنچه اسلامی نیست، آنچه سنتی و سازگار با شریعت نیست.
 
کسی نمیتواند با اطمینان بگوید که  در تحکیم دین و قدرت و وحدت شمشیر و شریعت، تا چه حدی، خداوند خامنه ای  موفق بوده است. تاکید بر دین و دفاع از یگانگی دین و قدرت، دین و مردم، شمشیر و شریعت، به این واقعیت اشاره دارد که ولایت ادامه دارد تا قیامت که ریشه گرفته است از نهاد دیرینه و سنتی فقاهت. بنابراین مخالفان و دگر اندیشان، دشمنان اسلام، خیال خود آسوده دارند که براندازی نظام ولایت از براندازی این نهاد کهن سال  فقاهت، مظهر دین میگذرد. بعبارت دیگر قدرت تنها میتواند در پناه و بر بنیاد دین حفظ و نگاهداری شود. چگونه میتوان دین را از دل و روان، از قلب و روح باورمندان به اسطورها و افسانه های رسالت و امامت، بیرون کشید؟ وحدت و یگانگی  دین و قدرت، شمشیر و شریعت، رمز بقای نظام ولایت است.
 
مسلم است که اگر گفتمان خداوند خامنه ای را جدی تلقی کنیم او از واقعیتی خبر میدهد که کمتر کسی بدان واقف است. چرا که او بخوبی میداند که چگونه نظام فقاهتی تسلیم و اطاعت، و تقلید و تبعیت را در نهاد مردم کاشته و آنها را به مقلد و پیرو، رعیت و فرمانبردار خود تبدیل نموده اند. که فقاهت به تعصبات و تحجرات و خرافات توده های مردم بخوبی آگاهی دارند. میدانند که احساس و عواطف، تمایلات و عادات آنها را شکل بخشیده اند. روشن است که خداوند خامنه ای از تصور آن لحظه ای که مردم بر علیه دین بشورند، عاجز و ناتوان است. از تاریخ نیاموخته است که حکومت مطلق خدا هم از هم فرو پاشیده است. که پس از چندین قرن حکومت مطلق خدا در اروپا، سرانجام از مسند قدرت فرو غلتید و بال و پر آن برای همیشه منقطع گردید. زیرا که انسان از حقارت و خواری رعیت برخاسته و در برابر خدا قد علم کرده بود.  عقل و خرد انسانی را یافته پرده ابهام از این حقیقت برداشته بود که جهان موجود را بشر بر ساخته و پرداخته ی دست و اندیشه ی اوست . نگرانی خداوند خامنه ای بجاست. چون مردم سر انجام به این واقعیت آگاه شوند که از استبداد مطلق فقاهت است که رنج میبرند. که در حال حاضر از علما و فقهای حاکم به رهبری ولایت فقیه است که جامعه را به سوی حقارت و خواری کشانده است. این دین است که عظمت و شکوه را در شمشیر و گسترش نیروهای قهر و قدرت می بیند، چون تنها از آن طریق و بر اساس خشم و خشونت است که میتواند خود را مالک انحصاری حقیقت و تمامی سر زمین ایران بداند. بعبارت دیگر، خداوند خامنه ای رهایی از دین را امکان پذیر نمیداند. اگر او در دوران زندگی خود به اشتباه خود پی نبرد، تردید نباید داشت که فرزندان او روزی به اشتباه پدرشان آگاه شوند. چرا که دیر یا زود مردم به استعمار و استثمار، به ظلم و ستم، و خشم و خشونتی که در دین اسلام نهفته است آگاه خواهند شد و نظام ولایت و فقاهت را از بیخ و بن برکنند.
 
سخنرانی های خامنه ای را در برابر مردم قم، در برابر بسیجیان و دربرابر طلاب حوزه ها را در سایت های زیر ملاحظه فرمایید:
 
 ، 28 مهر 1389Rajanews 1.
 ، 2 آبان 1389ILINA. 2
 ، 7 آبان 1389FARS NEws AJENCY.3
 
فیروز نجومی
Firoz Nodjomi
fmonjem@gmail.com

اقتصاد ايران در سراشيب انحطاط


اقتصاد ايران در سراشيب انحطاط

فريدون خاوند
 شاخص های مربوط به اقتصاد کلان ايران که به تدريج در رسانه های معتبر جهان و يا در انتشارات سازمان های بين المللی منعکس ميشوند، گسترش و تعميق بحرانی را نشان ميدهند که کل دستگاه های توليدی و بازرگانی و مالی و پولی ايران را در بر گرفته است.

با اينهمه واقعيت اقتصادی کشور، بد تر از آنچيزی است که در آمار بين المللی انعکاس می يابد و تحليل هايی که اقتصاد دانان ايرانی از اين واقعيت به دست ميدهند، در مجموع بد بينانه تر از ارزيابی کسانی است که از دور دستی بر آتش دارند.

ايران در فضای منطقه ای اش

تازه ترين گزارش صندوق بين المللی پول درباره «چشم انداز های اقتصادی جهان»، که سه شنبه نهم اکتبر منتشر شد، در مجموع وضعيت نا اميد کننده ای را برای اقتصاد ايران در سال جاری و سال آينده ميلادی پيش بينی ميکند. بر پايه آمار انتشار يافته در اين گزارش، نرخ رشد اقتصادی ايران از دو در صد در سال گذشته به منهای نه دهم در صد در سال جاری سقوط ميکند و سال آينده هم از هشت دهم در صد بيشتر نخواهد بود. بر پايه همان آمار، نرخ تورم ايران از بالای بيست و يک در صد در سال گذشته ميلادی به بالای بيست و پنج در صد در سال جاری افزايش می يابد.

وضعيت واقعی اقتصاد ايران از آنچه در آمار صندوق بين المللی پول انعکاس يافته به مراتب وخيم تر است، از جمله شايد به اين دليل که بخش بزرگی از گزارش تازه اين نهاد پيش از اوجگيری توفان اخير در بازار ارز ايران تهيه شده است.

سقوط واقعی نرخ رشد ايران، با توجه به رکود کم سابقه حاکم بر اقتصاد ونگرانی شديد محافل کسب و کار ايران ، در سال جاری بيش از نه دهم در صدی است که در گزارش صندوق ديده ميشود. تازه با سقوط هشتاد در صدی ارزش پول ملی ايران در برابر اسکناس سبز آمريکا، توليد ناخالص ايران بعد از تبديل ارزش ريالی آن به دلار بايد فرو ريزی کم و بيش مشابهی را تجربه کرده باشد و اين رويداد نيز دير يا زود در ارزيابی بين المللی اين شاخص در نظر گرفته خواهد شد.

نرخ تورم ايران هم در سطحی بسيار بالا تر از آنچيزی است که گزارش صندوق برای سال جاری و سال آينده ايران پيش بينی کرده و به احتمال قريب به يقين از انتشارات بانک مرکزی ايران الهام گرفته که نرخ رسمی تورم را در همين محدوده ارزيابی ميکند. ولی نرخ رسمی تورم منتشره از سوی بانک مرکزی (حتی اگر درست باشد) بر پايه سبدی مرکب از ۳۵۹ قلم کالا و خدمات تهيه ميشود و اگر تنها کالا ها و خدماتی را در نظر بگيريم که به صورت روز مره از سوی بخش بسيار بزرگی از مردم مصرف ميشوند، به نرخ تورمی بسيار بالا تر از آنچيزی خواهيم رسيد که از سوی بانک مرکزی و صندوق بين المللی پول اعلام شده است.

به رغم همه اين ملاحظات، و با وجود آنکه گزارش صندوق بين المللی پول خوشبينانه تر از ارزيابی های بخش بزرگی از محافل کارشناسی ايرانی است، حتی آمار اين نهاد نيز، وقتی ايران را در فضای منطقه ای اش قرار ميدهد، حرکت گام به گام اقتصاد کشور را در سراشيب انحطاط به نمايش مي گذارد.

در بررسی های صندوق بين المللی پول ايران به گروه کشور های خاورميانه و آفريقای شمالی تعلق دارد. ميانگين نرخ رشد توليد ناخالص داخلی اين گروه از کشور ها در سال جاری ميلادی، به پيش بينی صندوق، بالای پنج در صد ارزيابی شده، در حالی که نرخ رشد ايران منفی است.

همچنين ميانگين نرخ تورم در اين منطقه در سال جاری ميلادی ده صد پيش بينی شده، حال آنکه نرخ تورم ايران به بالای بيست و پنج در صد ميرسد.

در مقياس کل منطقه خاورميانه و آفريقای شمالی، اگر سودان را کنار بگذاريم، ايران در سال جاری ميلادی به پيش بينی صندوق کم ترين نرخ رشد و بالا ترين نرخ تورم را خواهد داشت. و اما در سال آينده ميلادی، باز هم به روايت صندوق، ايران رکورد دار نرخ تورم در تمام اين منطقه خواهد بود.

ساختار های شکننده

ولی در ورای آمار مقطعی، انحطاط روز افزون ايران را در ضعف ساختار های اقتصادی آن می توان ديد. ايران به شکل اسفباری در قالب يک اقتصاد تک محصولی نفتی در جا زده و به رغم تلاش های فراوان در يکصد سال اخير، نتوانسته است جايگاه خود را در تقسيم بين المللی پول عوض کند.

طی سه دهه گذشته، با زايش و بالندگی قدرت های نوظهور، جغرافيای اقتصادی جهان يکسره دگرگون شد. در همين مدت تقسيم بندی جهان به «شمال» و «جنوب» در هم ريخت، صد ها ميليون نفر از ساکنان «جهان سوم» به صف طبقه متوسط پيوستند و کالا های ساخته شده کره ای و چينی و برزيلی و ترکيه ای روانه بازار های جهانی شدند.

ايران در اين چرخش واقعی انقلابی جهان، با در آويختن در رويدادی واپس گرايانه، يکی از بزرگ ترين فرصت های تاريخی خود را از دست داد و بازار های خود را نه تنها به قدرت های بزرگ صنعتی جهان، بلکه به کشور هايی که پيشتر در اردوی فقيران بودند، واگذاشت.

حتی در مناطق مجاور ايران هم به تدريج کانون های تازه پويايی اقتصادی پا ميگيرد. قدرت اقتصادی نو پای ترکيه هنوز، آنگونه که بايد و شايد، برای بخش بزرگی از افکار عمومی ايران ناشناخته است. همچنين رشد اقتصادی کشور های کوچکی چون امارات متحده عربی و قطر و تلاش موفق آنها را برای متنوع کردن ساختار های اقتصادی شان، نبايد دستکم گرفت. در صحنه اقتصادی کردستان عراق جنب و جوشی جريان دارد که می تواند پيآمد هايی دراز مدت داشته باشد. چهل سال پيش کم نبودند کسانی که به سنگاپور و کره جنوبی و هنگ کنک به ديده تحقير مينگريستند، و امروز می بينند که اينان دنيای پيرامون خود را دگرگون کرده اند.

سقوط آزاد پول ملی ايران در مقايسه با ارز شماری از همسايگانش، با انحطاط اقتصادی کشور بی ارتباط نيست. اين انحطاط بيش از همه در ساختار های بازرگانی خارجی ايران منعکس ميشود که در آن صادرات غير نفتی ايران به گونه ای فاجعه آميز ناچيز است. گمرک جمهوری اسلامی ميگويد که کشور در شش ماهه اول سال جاری خورشيدی بيست ميليارد و ششصد ميليون دلار کالای غير نفتی صادر کرده است. بر پايه اين آمار، محمود احمدی نژاد و وزيران او پيش بينی ميکنند که حجم صادرات غير نفتی ايران تا پايان امسال به بالای پنجاه ميليارد دلار خواهد رسيد.

با دقتی بيشتر در آمار گمرک واقعيت بازرگانی خارجی ايران بهتر روشن ميشود. در ميان کالا های به اصطلاح غير نفتی که به گفته گمرک جمهوری اسلامی در شش ماه اول سال صادر شده، چهار ميليارد و ششصد ميليون دلار از محل صدور ميعانات گازی به دست آمده، کالايی خام که در ميدان های نفتی به دست ميايد و جا زدن آن به نام کالای غير نفتی چيزی جز شعبده بازی نيست.

کالا هايی هم که زير عنوان فرآورده های پتروشيمی در آمار گمرک در مقوله «غير نفتی» به شمار آمده اند، اغلب ارزش افزوده بسيار ناچيزی دارند، و قرار دادن آنها در اين مقوله جای چون و چرای فراوان دارد. در مجموع، صادرات غير نفتی واقعی ايران در شش ماهه اول سال، ده ميليارد دلار بيشتر نبوده است. ارسلان فتحی پور، رييس کميسيون اقتصادی مجلس هم سه شنبه هيجدهم مهر ماه در نشست توسعه ملی صادرات غير نفتی، که در تبريز برگزار شد، ارزش اين گونه صادرات را بيست و يک ميليارد دلار در سال ذکر کرد. به بيان ديگر ارزش کل صادرات ايران، بدون نفت، از يک بيست و ششم کره جنوبی، يک چهاردهم تايوان، يک دهم تايلند و يک هفتم ترکيه بيشتر نيست.

تازه صادرات غير نفتی ايران را، به دليل ارزش افزوده بسيار پايين آنها، نمی توان با صادرات کشور های نامبرده مقايسه کرد. در همان همايش تبريز، محمد نهاونديان، رييس اتاق بازرگانی، گفت : « مسوولان در حالی از آمار رشد صادرات غيرنفتی خبر می‌دهند که ۱۰ کالای اول اعلام شده در جدول صادرات غيرنفتی، پايه نفتی دارند و اين موضوع اتکای شديد اقتصاد ايران به نفت را نشان می‌دهد». به گفته آقای نهاونديان متوسط ارزش هر کيلو کالای غير نفتی صادراتی ايران پنجاه سنت است، حال آنکه متوسط ارزش هر کيلو کالای وارداتی ايران به يک دلار و چهل و پنج سنت ميرسد.

سلطه جمود

به اين ترتيب ايران در يکی از مهم ترين دوره های اقتصادی تاريخ معاصر جهان، به دليل سلطه جمود، از پيشروی در راه مدرنيته باز ايستاد و صنعتی نشد. ولی مصيبت به همين جا ختم نمی شود. ايران نتوانست ساختار های توليدی و بازرگانی اش را بازسازی کند، ولی در همان حال برای صيانت توليد و صادرات نفت و گاز هم، که بقای جمعيت هفتاد و پنج ميليون نفری اش را تامين ميکند، توفيقی نيافت.

بر پايه آخرين بولتن ماهانه سازمان «اوپک» (اکتبر ۲۰۱۲)، توليد نفت روزانه ايران در فاصله دسامبر ۲۰۱۰ تا سپتامبر سال جاری، يک ميليون بشکه کاهش يافته و به دو ميليون هفتصد هزار بشکه در روز رسيده است. بر اين اساس ايران جايگاه خود را به عنوان دومين توليد کننده نفت «اوپک» بعد از عربستان سعودی از دست داده و از عراق و حتی کويت هم عقب مانده است. در اين ميان عراق با استفاده از ضعف ايران به يک بازيگر عمده در صحنه جهانی نفت بدل شده و حتی بازار های آسيايی ايران را تصاحب ميکند.

اين که کشوری نتواند صنعتی شود و، در همان حال، با تنها منابع تامين کننده معيشتش نيز چنين سبکسرانه رفتار کند، جز فاجعه چه می تواند نام داد؟

بحث داغی که امروز شماری از محافل جمهوری اقتصادی را به خود سرگرم کرده، ريشه يابی همين فاجعه است که از آن با عنوان «مشکلات اقتصادی» کشور ياد ميشود. علی لاريجانی رييس دستگاه مقننه به اين نتيجه رسيده که تنها بيست در صد گناه اين «مشکلات» به گردن تحريم های خارجی است و هشتاد در صد آن از سوء مديريت دستگاه های اجرايی ناشی ميشود. ترديدی نيست که هدف اصلی اين «محاسبه دقيق»، شکستن کازه کوزه ها برسر محمود احمدی نژاد است که طی مدتی کوتاه از «معجزه هزاره سوم» به سرچشمه همه بدبختی ها بدل شده است.

يکی از اعضای کميسيون برنامه و بودجه مجلس هم ادعا ميکند که تحريم های خارجی، بر اساس «بررسی های کارشناسی»، تنها مسئول سی در صد مشکلات است.

افتخار انجام اين اين «تقسيم بندی های دقيق» را به آقای لاريجانی و همکاران ايشان واميگذاريم.

اين پرسش که در ايجاد مشکلات کنونی کشور تحريم موثر تر بوده است يا مديريت بد، از پايه نادرست است. واقعيت آن است که اصولا نمی توان تاثير تحريم ها را از اشتباهات مديريت اقتصادی کشور جدا کرد. انزوای کشور و تحريم های خارجی يکی از پيآمد های نظامی است که به دلايل گوناگون نتوانسته است خود را با شرايط زمانی و مکانی اش منطبق کند.

اين که کشوری خود را در موقعيتی قرار ميدهد که همزمان در روابط با آمريکا، قدرت های اروپايی، قدرت های متوسطی چون کانادا و حتی قدرت های منطقه خود دچار تنش های پايان ناپذير ميشود، زاييده همان «نبوغ» مديريتی است که اقتصاد کشور را به روزگار کنونی آن گرفتار کرده است.

طرفه آنکه مثلث «عزت، حکمت و مصلحت»، شعار اصلی ديپلماسی جمهوری اسلامی است.

لابد بازيگران صحنه اقتصادی ايران، که اين روز ها دراداره امور توليدی و بازرگانی و بانکی خود با کوهی از دشواری ها دست و پنجه نرم ميکنند (از گرفتن ويزا گرفته تا نقل و انتقال پول)، بيش از همه به سه جزء اين شعار فکر ميکنند.
منبع: رادیو فردا