۱۳۹۴ تیر ۱۹, جمعه

گسترده شدن خروش پرستاران بجان آمده در تهران و شهرستانها ۱۸تیر+عکس



طي هفته هاي اخير پرستاران به جان آمده در شهرهاي مختلف كشور دست به تجمعات اعتراضي گسترده زدند، اعتراض عليه تبعيض در حقوقها، عليه اخاذيهاي مختلف حكومتي، عليه فقر و بيعدالتي كه وزارت بهداشت رژيم بر جامعة پرستاري تحميل كرده است. این اعتراضات روز به روز گسترده تر می شود و کادر درمانی و پرستاران درشهرهای سراسر میهن شهر به شهر و بیمارستان به بیمارستان هر روز ادامه دارد. 
این اعتراضات با هزاران تن از پرستاران و کادرهای درمانی بیمارستانها در شهرهای تهران، کرج، رشت، آمل، چالوس، نور، ارومیه، تبریز، کرمانشاه، صحنه، ملایر، سمنان، قم، یزد، یاسوج، کرمان، شیراز و بندرعباس با برگزاری تجمعات اعتراضی خشم خود را از سیاستهای چپاولگرانه رژیم در مورد حقوق پرستاران و کادرهای درمانی ابراز داشته‌اند.
تجمعهای اعتراضي پرستاران و پرسنل بيمارستانهاي سراسر كشورعليه سياست هاي ضدمردمي رژيم همچنان ادامه دارد.

- در اعتراض به تبیغض شغلی و کاراجباری در شیفت های بدون حقوق در بیمارستانهای شهدای تجریش و حضورت معصومه در ایوان غرب و رازی چالوس و رسوال اکرم تبریز و دی تهران و بیمارستانهای مشهد و رجایی تهران دست به اعتراض و اعتصاب زدند.

دزفول: در اعتراض به اجرایی نشدن طرح عملکرد و ادامه سیاستهای چپاولگرانه در مورد وضعیت نامناسب بهداشت و درمان شهرهای خوزستان دست به اعتصاب زده و هشدار دادند. 
لامرد: نسبت به  اجرایی نشدن طرح عملکرد پرستاران و دانشجویان دانشکده پرستاری در مقابل دفتر مدیر دانشگاه دست به اعتراض زدند.

روز سه شنبه۱۶تیر: در اعتراض به مشکلات معیشتی و پائین بودن سطح حقوق و مزایا برای چندمین بار سرپرستاران بخشهای داخلی و اورژانس بیمارستانهای تهران و کرج و پرستاران و دانشجویان دانشکده پرستاری و مامایی بیمارستان حضرت فاطمه شیراز و پرستاران بیمارستان کاشانی کرمان و پرستاران فوق تخصصی پوست رازی تهران دست به اعتراض و زدند. 
سرپرستاران بخشهای داخلی و اورژانس بیمارستانهای تهران و کرج  تجمع اعتراضی خود را در مقابل وزارت بهداشت رژیم در تهران برگزار کردند. 

همچنین پرستاران بیمارستان رسالت واقع در شرق تهران، دست به اعتصاب زدند. پرستاران این بیمارستان به منظور برقراری عدالت در پرداخت، دست از کار کشیدند و در قسمتی از بیمارستان تجمع کردند تا اعتصاب و تجمع آن ها مشخص باشد، اما برای انجام امور مردم و بیماران مراجعه کننده به بیمارستان، عده ای از آن ها دائم به بیماران سر می زدند و به امور آن ها رسیدگی می کردند.
  خانم مریم رجوی در پیام نوروزی خود در سال ۹۳ گفتند: آخوندها ۳۷سال است كه با شكنجه و كشتار نوروز حقيقي مردم ايران را به گروگان گرفته‌اند، با اين حال در برابر شور و عطش ملت ايران به آزادي شكست خورده‌اند. پس خوشا مردم ايران كه تسليم نشدند و همواره نشان دادند كه خواستار سرنگوني اين رژيم هستند. تنها در سال گذشته با ۵۷۰۰ اعتصاب و تحصن و تظاهرات از جمله تظاهرات معلمان و پرستاران، كارگران كارخانجات و صنايع مختلف، اعتراضات مردم اصفهان عليه اسيدپاشي به زنان، اعتراضات مردم اهواز عليه خشكاندن رودخانه كارون و آلودگي فاجعه بار هوا در شهرهاي مختلف كشور، باز هم بر نفي تماميت رژيم تأكيد كردند. در چهارشنبه سوري جوانان تهران و اصفهان عكس‌هاي خميني و خامنه‌اي را به آتش كشيدند و در زندان گوهردشت، زندانيان سياسي شعار مرگ بر ديكتاتور دادند.  


ادی آدامز عکاس و خبرنگار اسوشیتدپرس در طول این مدت بدون اینکه پلیس متوجه باشد از صحنه عکس می‌گرد.

ادی آدامز عکاس و خبرنگار اسوشیتدپرس در طول این مدت بدون اینکه پلیس متوجه باشد از صحنه عکس می‌گرد. انتشار وسیع این عکس در روزنامه ها و شبکه های تلوزیونی موجی از اعتراض نسبت به حضور نظامی امریکا در ویتنام و جنگ را در سراسر امریکا و کشورهای مختلف جهان برمی‌انگیزد.

اعتراضات ضد جنگ در پی انتشار این عکس آنقدر بالا می گیرد که نیکسون رئیس جمهور وقت امریکا دستور خروج واحدهای زمینی این کشور از ویتنام را صادر می‌کند. ادی آدامز هم چندی بعد در گفتگویی با مجله تایم از جنجال ناشی از این عکس و اقدامش ابراز تاسف کرده و می‌گوید: ژنرال آن ویت کنگی را کشت، من هم ژنرال را کشتم، با دوربینم. هنوز هم عکاسی قویترین سلاح جهان است. مردم به عکاسان اطمینان دارند اما آنان به مردم دروغ می‌گویند، البته بدون دستکاری.آنها تنها نیمی از حقیقت اند. چیزی که عکاس‌ها نمی‌گویند این است که اگر شما در آن لحظه در آن مکان در آن روز حساس بودید و آن فرد را پس از آنکه یکی، دو تا یا سه تا آمریکایی را کشته می‌گرفتید چه می‌کردید؟
 
گرچه آدامز چندی بعد از ژنرال "نگوک لوآن" و خانواده‌اش بخاطر ضربه به حیثیتشان با انتشار این عکس عذر خواهی کرد اما تصویری که او از خشونت عریان "نگوک لوآن" به ثبت رساند به نماد مخالفان جنگ و دگرگون سازترین عكس در تاریخ عکاسی خبری تبدیل شد. 

(تصاویر) ماجرای عکسی که جهان را تکان داد

(تصاویر) ماجرای عکسی که جهان را تکان داد

(تصاویر) ماجرای عکسی که جهان را تکان داد

(تصاویر) ماجرای عکسی که جهان را تکان داد

(تصاویر) ماجرای عکسی که جهان را تکان داد

(تصاویر) ماجرای عکسی که جهان را تکان داد

(تصاویر) ماجرای عکسی که جهان را تکان داد

(تصاویر) ماجرای عکسی که جهان را تکان داد

(تصاویر) ماجرای عکسی که جهان را تکان داد
برچسب ها: آدامز ، عکاسی ، جهان
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰

1968: خمرهای سرخ به رهبری پل پات، شورشی را به قصد بازگرداندن کامبوج به "سال صفر" ترتیب می‌دهند تا یک آرمانشهر دهقانی سوسیالیستی ایجاد کنند.

پیش زمینه  
1968: خمرهای سرخ به رهبری پل پات، شورشی را به قصد بازگرداندن کامبوج به "سال صفر" ترتیب می‌دهند تا یک آرمانشهر دهقانی سوسیالیستی ایجاد کنند. 

زندان تول سلنگ؛ 12000 کشته، 15 بازمانده
پل پات
 
1973-1974: خمرهای سرخ کنترل بخش اعظم کامبوج را در اختیار می‌گیرند. شهرنشینان مجبور به کوچ به نواحی روستایی می‌شوند. 
 
آوریل 1975: خمرهای سرخ، فنوم پنه، پایتخت را به اشغال خود درمی‌آورند. 
 
1976: رژیم جدید شهروندان را به سه گروه تقسیم می‌کند و بر اساس گروه‌بندی به آنها سهمیۀ آذوقه اختصاص می‌دهد. شهرنشینان، زمینداران، افسران سابق ارتش، کارمندان و تاجران در دستۀ "نالایق‌ها" قرار می‌گیرند و سرنوشت اعدام، گرسنگی کشیدن و انجام اعمال شاق در انتظارشان است. دین و پول در کامبوج ممنوع می‌شود. 
 
ژانویۀ 1979: نیروهای نظامی ویتنام و جبهۀ متحد کامبوج برای رستگاری ملی، فنوم پنه را فتح می‌کنند. پل پات فرار می‌کند. 
 
15 آوریل 1998: پل پات در روزی که اعلام شد باید به دادگاه بین‌المللی پاسخگو باشد، مرد. او را به سرعت سوزاندند و شایعات در مورد خودکشی او دامن گرفت. 
 
2009: کاینگ گوئک ایو، ملقب به رفیق دوک، اولین نفر از رهبران خمرهای سرخ است که در دادگاه جنایات خمرهای سرخ محاکمه می‌شود. او ابتدا به سی و پنج سال حبس محکوم شد، ولی بعداً محکومیتش به حبس ابد تغییر یافت. 
 
2014: نون چیا و خیو سمفان، دو تن دیگر از رهبران خمرهای سرخ به جنایت علیه بشریت و زندان ابد محکوم شدند.  

زندان تول سلنگ؛ 12000 کشته، 15 بازمانده
چام می

چام می، هرگز اسم سیا را نشنیده بود، اما پس از ده روز شکنجه حاضر بود به اینکه مامور مخفی ایالات متحده است، اعتراف کند. 
 
ما در زندان تول سلنگ در فنوم په (پایتخت کامبوج) هستیم و او دقیقاً در همان سلولی ایستاده که زمانی در آن زندانی بود. تقریباً چهار دهه پس از آن زمان، چام می همچنان کابوس اینجا را می‌بینید و با این وجود هر روز به اینجا سر می‌زند. 
 
او می‌گوید: "اگر نگهبانها با شکنجه از من اعتراف دروغ نمی‌گرفتند، خودشان را اعدام می‌کردند- نمی‌توانم بگویم که اگر خودم در جای آنها بودم، رفتاری غیر از آن انجام می‌دادم."
 
تول سلنگ، که یک مدرسه بود، زمانی که خمرهای سرخ در آوریل 1975 کنترل کامبوج را به دست گرفتند، به دستور پل پات به مرکز بازجویی تبدیل شد. 
 
حداقل 12000 تن از کسانی که در اینجا نگهداری می‌شدند، کشته شدند. تنها 15 نفر از اینجا زنده بیرون آمدن. 
 
چام میِ 83 ساله، یکی از معدود کسانی است که تا امروز زنده مانده است. بو منگ، 74 ساله، یکی دیگر از آنهاست. یکی از آنها مکانیک بود و دیگری هنرمند، و دقیقاً به همین خاطر که مهارتهایشان به کار خمرهای سرخ می‌آمد، حکم اعدامشان تعلیق شد. 
 
در سه سال گذشته، این دو نفر روزهایشان را در این زندان که به یک موزۀ نسل کشی تبدیل شده، می‌گذراند. این مسیری است که اینها برای گذراندن دوران بازنشستگی خود انتخاب کرده‌اند. 
 
به آنها اجازه داده شده تا کتاب خاطراتشان را در اینجا بفروشند. با فروش هر کتاب به قیمت ده دلار، آنها زندگی بخور و نمیری را می‌گذرانند. 
 
آنها ستارگانی در میان بازماندگان هستند. آنها یادآور گذشتۀ تاریک کامبوج هستند. 
 
بو منگ می‌گوید: "مسئلۀ مهم مستند کردن اتقاقی است که در اینجا افتاده. من می‌خواهم که مردم دنیا به کشورهایشان بروند و به دوستان و خویشان خود از نسل کشی‌ای که خمرهای سرخ انجام دادند بگویند." او در حیاط زندان روی صندلی‌ای می‌نشیند که بنری بزرگ روی آن چسبانده شده است: "بازمانده". 

زندان تول سلنگ؛ 12000 کشته، 15 بازمانده
سلول بو منگ و زنجیرش
 
اگر کتابشان را بخرید، به شما کارت ویزیت خودشان را می‌دهند و از شما دعوت می‌کنند که باهاشان عکس بگیرید. آنها از قدرت عکس خبر دارند. دیوارهای موزه مملو از عکسهایی است که در بدو ورود زندانیان به تول سلنگ از آنها گرفته شده بود. 
 
جداگانه با آنها به گشت و گذاری در موزه می‌پردازم. آنها همچون مجسمه‌های زنده هستند. داخل سلولها می‌شوند و عکسها را برانداز می‌کنند و از بازدیدکننده‌ها تشکر می‌کنند. 
 
چام می با اشاره به ردیفی از عکسهای دختران و پسران نوجوان می‌گوید: "خیلی جوان بودند." 
 
آنها می‌گویند که این صورتها آنها را رها نمی‌کنند و وادارشان می‌کنند که هر روز برای تعریف کردن داستانهایشان به اینجا بازگردند. 
 
چام می به عنوان مکانیک برای خمرهای سرخ کار می‌کرد، تا اینکه در 28 اکتبر 1978، او را ناگهان دستگیر کردند و مستقیماً به تول سلنگ بردند. 
 
او می‌گوید: "به من چشم بند زده بودند و دستهایم را از پشت بسته بودند. من از دستگیرکنندهایمان خواهش می‌کردم که به خانواده‌ام اطلاع دهند که کجا هستم." 
 
صدایی در گوشش گفت: "انگکار (هیئت حاکم خمرهای سرخ) همۀتان را له خواهد کرد." 
 
پس از آنکه دستگیرشدگان به زندان می‌رسیدند، آنها را اندازه گیری می‌کردند و از آنها عکس می‌گرفتند. سپس لباسهایشان را می‌گرفتند و سپس در سلولهایی که به سختی جای نشستن می‌شد، آنها را به کف زمین زنجیر می‌کردند. 
 
چام می‌ می‌گوید: "بعد از آن از سر گیجی و ناامیدی گریه کردم." در دوازده روز پس از آن، او را هر روز سه بار از سلولش خارج و در یکی از اتاقهای بازجویی زندان، شکنجه می‌کردند. 

زندان تول سلنگ؛ 12000 کشته، 15 بازمانده
 
دو نگهبان به نوبت با ترکه‌ای که دورش سیم پیچیده شده بود، او را کتک می‌زدند. در نهایت آنها تصمیم گرفتند تا ناخن شصت پایش را بکششند. او به پایش نگاه می‌کند و با جزییات توضیح می‌دهد که نگهبان‌ها چطور ناخنش را می‌کشیدند و می‌چرخاندند، تا اینکه از جا در آمد. 
 
او می‌گوید: "می‌توانستم درد کتک خوردن و حتی ناخن کشیدن را تحمل کنم، چیزی که ازش وحشت داشتم، شوک الکتریکی بود." و با انگشت روی کله‌اش می‌زند. 
 
شوک الکتریکی با استفاده از الکترودهایی که درون گوش قرار داده می‌شد، انجام می‌گرفت. یکی از گوشهای چام می به همین خاطر کر شده است، و وقتی که سرش را تکان می‌دهد، صدایی شبیه به جریان آب را می‌شنود. 
 
"حس می‌کردم گوشهایم آتش گرفته و سرم یک ماشین است. بعد از آن بود که هر چه از من می‌خواستند را بهشان گفتم. راست و دروغ دیگر برایم فرقی نداشتند." 
 
او پشت میزی که روی آن بازجویان اعترافش را تایپ کردند، می‌نشیند. در مقابل میز یک چارچوب تخت و زنجیرهای آهنی سنگین دیده می‌شود. خون خشک شده روی سقف مانده است. روی دیوار اینجا عکسی از مرد لاغری وجود دارد که گلویش را بریده‌اند. 
 
اکثر افرادی که کارشان به این سلولها می‌کشید، کادری‌های خمرهای سرخ و خانواده‌هایشان بودند که به همکاری با دولتهای خارجی یا جاسوسی برای سیا و کاگه‌به متهم می‌شدند. 

زندان تول سلنگ؛ 12000 کشته، 15 بازمانده
 
راهنمای موزه می‌گوید: "رژیم زمین حاصلخیزی برای بدبینی بود. سربازانی که از چیزهایی نباید می‌فهمیدند، سر درمی‌آوردند، خودشان به گزینۀ شکنجه و مرگ تبدیل می‌شدند." 
 
بو منگ، که همچون چام می یکی از بازمانده‌هاست، در ابتدا هوادار خمرهای سرخ بود. او که هنرمند بود برخی از پوسترهای پروپاگاندای خمرهای سرخ را طراحی کرده بود. 
 
او و همسرش در 16 آگوست 1977 دستگیر شدند. او می‌گوید: "آنها توی صورت زنم فریاد زدند که آنگکار هرگز کسی را به اشتباه دستگیر نمی‌کند." 
 
بو منگ پس از نشستن در حیاط زندان، اولین کاری که می‌کند این است که طرحی را که از چهرۀ همسرش کشیده را به من نشان می‌دهد. 
 
او با چشمان اشک آلود نام زنش را بر زبان می‌آورد: "ما یوئن". در نقاشی، او جیغ می‌کشد و با گلوی بریده، روی یک گور دسته‌جمعی خم شده است. 

زندان تول سلنگ؛ 12000 کشته، 15 بازمانده
 
اکثر زندانیان تول سلنگ، در نهایت با کامیون به "چوئیونگ اک" برده می‌شدند. یکی از جاهایی که به "میدان قتل" مشهور بود. گروهی از جلادان نوجوان در آنجا منتظر بودند. به آنها از قبل خبر می‌دادند تا یک قبر بزرگ بکنند. 
 
ما یوئن یک ماما بود، اما خمرها به این نتیجه رسیده بودند که تنها بو منگ به دردشان می‌خورد. او می‌پرسد: "چرا او را هم زنده نگه نداشتند. او همۀ عمر از مردم مراقبت کرده بود." 
 
این زوج را پس از ورود به زندان از هم جدا کرده بودند. از بو منگ عکسبرداری شد و او را به یک سلول بزرگ مملو از زندانیان لاغرمردنی انداختند. 
 
همچون چام می، او را هم بیرحمانه کتک زدند و بازجویی کردند. او جای زخمهایی که روی کمرش مانده را نشانم می‌دهد. او نیز به خاطر شکنجه‌هایی که شده، شنوایی یک گوشش را از دست داده است. 
 
به زندانیان روزی دو ملاقه سوپ آبکی داده می‌شد. چام می آنقدر گرسنه بود که موشهایی را که به سلولش می‌آمدند را شکار می‌کرد و می‌خورد. 
 
یک جعبه مهمات کوچک، نقش توالت را ایفا می‌کرد. او می‌گوید: "اگر چیزی از این جعبه نشت می‌کرد، مجبورمان می‌کردند آن را با زبان تمیز کنیم." 

زندان تول سلنگ؛ 12000 کشته، 15 بازمانده
نقاشی‌ای که بو منگ با الهام از آن دوران کشیده
 
بو منگ هنوز بوی گند و خفه‌کننده را به یاد دارد. "ابتدا فکر می‌کردم که جسد ماهی یا موش مرده است که بو گرفته، تا قبل از آن بوی گوشت در حال فساد انسان به مشامم نخورده بود." 
 
پس از چندین ماه بازجویی، بو منگ از مقاومت دست برداشت و اعتراف دروغین داد و پذیرفت که بخشی از شبکۀ سیا بوده و نام "همدستانش" را هم نوشت. 
 
نقاشی چهره‌ها "زندگیم را نجات داد." وقتی که رییس زندان، معرف به دوک، متوجه شد که بو منگ هنرمند است، به او گفت که از روی یک عکس سیاه و سفید پل پات نقاشی کند. دوک به او هشدار داد که اگر نقاشی‌اش زنده به نظر نرسد، او را خواهند کشت. 
 
سه ماه طول کشید تا بو منگ نقاشی را تکمیل کند. عرض نقاشی یک متر و نیم و طول آن یک متر و هشتاد سانتیمتر بود. 
 
دوک از کار او راضی بود، از او خواست تا پرترۀ بزرگی از کارل مارکس، لنین و مائو و همچنین چند تابلوی دیگر از پل پات، بکشد. 

زندان تول سلنگ؛ 12000 کشته، 15 بازمانده
رفیق دوک
 
او می‌گوید: "نمی‌دانستم که دوک این نقاشی‌ها را برای چه می‌خواست و جرئت پرسیدن هم نداشتم." 
 
دوک، چام می را به این خاطر زنده نگاه داشت که او می‌توانست دستگاه‌های تایپ را که برای اعترافگیری حیاتی بودند را تعمیر کند. او چرخ خیاطی‌ها را هم تعمیر می‌کرد. از این چرخ‌ خیاطی‌ها برای دوختن هزاران یونیمرم سیاه برای خمرهای سرخ استفاده می‌شد. 
 
در سال 2009، این دو مرد در مقابل دادگاه جنایات جنگی‌ای که با حمایت سازمان ملل برای رسیدگی به جنایات دوک برگزار شده بود، شهادت دادند. دوک یک معلم ریاضی بود که معمار روشهای شکنجه و قتل در تول سلنگ تبدیل شد. این دادگاه به این دو کمک کرد تا قدری آرامتر شود. 
 
زندان تول سلنگ، نمونۀ کوچکی از آنچه که در ابعاد بزرگ در کامبوج تحت حاکمیت خمرهای سرخ روی می‌داد بود. تخمین زده می‌شود که در تلاش برای بازگرداندن کشور به "سال صفر"، نود درصد هنرمندان، روشنفکران و معلمان کشور کشته شده باشند. "سال صفر" تصویری بود که پل پات از یک جامعۀ بدون طبقه و کشاورزی در ذهن داشت. 


زندان تول سلنگ؛ 12000 کشته، 15 بازمانده
جمجۀ برخی از قربانیان در موزه نمایش داده شده
 
تا زمانی که پل پات از قدرت سقوط کند، حدود دو میلیون نفر، یعنی یک چهارم جمعیت آن زمان کشور، به قتل رسیده یا در اثر قحطی و بیماری مرده بودند. 
 
دو کودک خردسال بو منگ نیز در میان قربانیان بیماری در دوران پل پات بودند. او همچنین در جریان دادگاه‌های سال 2009 دریافت که همسرش احتمالاً سر از گورهای دسته جمعی در آورده است. 
 
او در دهۀ هشتاده به زندان بازگشت تا به دنبال عکسهای ما یوئن و خودش بگردد. 
 
او نسخه‌ای از عکسی را که در بدو ورود به زندان از همسرش گرفتند را به من نشان داد. او هرگز نتوانست عکس خودش را پیدا کند. او می‌گوید: "من او را می‌بینم، همین جا درست روبه رویمان و به چندمتری زل می‌زند. او دوست دارد که به قبر همسرش سر بزند و بالای استخوانهایش دعا بخواند. 
 
هنگام شهادت در دادگاه دوک به او اجازه دادند تا یک سوال بپرسد، و او از دوک پرسید که همسرش کجا کشته شد. دوک که اشک می‌ریخت، توان گفتن نداشت. 
 
چام می هم نتوانست عکس خود را پیدا کند. تنها چیزهایی که پیدا کرد، اعترافاتش و لیستی از زندانیان بود. بعد اسم او یک یادداشت بود: "مدتی نگهش دارید." 
 
همسر او نیز زنده بود، تا اینکه در هفتم ژانویۀ 1979، نیروهای ویتنامی فنوم پنه را به اشغال خود درآوردند و به حاکمیت خمرهای سرخ بر کشور خاتمه دادند. این وقایع باعث تشویش در زندان تول سلنگ شد و نگهبانان زندانیان را برداشتند و به حومۀ شهر فرار کردند و منتظر دستور بودند. در اینجا چام می با هسر و پسر تازه متولد شده‌اش به هم پیوستند. 
 
اما تنها چام می بود که از درگیری میان خمرهای سرخ و نیروهای مخالف جان سالم به در برد. 
 
او در سال 1975، طعم از دست دادن فرزند را کشیده بود و پسر سه ساله‌اش بر اثر تب، در جریان تخلیۀ اجباری فنوم پنه از دست داده بود. دو دخترش، زمانی که در زندان بود، ناپدید شده بودند. 
 
بو منگ و چام می هر دو مجدداً ازدواج کردند و خانواده تشکیل دادند. نوه‌های چام، هنگام مصاحبه در حیاط زندان بازی می‌کردند. 
 
او می‌گوید: "بازدید هر روزه از زندان، من را به قربانیان حاضر در این عکسها نزدیکتر می‌کند. من حضور آنها و مسئولیت خود را برای نشان دادن آنچه که اتفاق افتاده به جهانیان، حس می‌کنم." 

زندان تول سلنگ؛ 12000 کشته، 15 بازمانده
عکس همسر

زندان تول سلنگ؛ 12000 کشته، 15 بازمانده
پل پات پیشقراول خمرهای سرخ

«فیلیپ جونز‌گریفیث» که در زیر مجموعه عکس های او از جنگ ویتنام را مرور می‌کنید شاید در میان همین اسامی بزرگ از همه اثرگذارتر باشد.


در اوايل سال 1975 دولت ویتنام شمالی با اتكا به ويت كونگ‌ها حملات شدیدی علیه جنوبی ها ترتیب داد و توانست در 30 آوریل پس از سال‌های نبرد خونین «سایگون» را به تصرف خود درآورد. در همین زمان امریکا با قبول شکست آخرین سربازان خود را با هواپیماها و هلیکوپترها از ویتنام خارج کرد؛ اقدامی که بین ویتنامی‌ها به روز «فرار» شهرت دارد.

ده‌ها عکاس همزمان با شروع جنگ در ویتنام به این کشور سفر کردند تا از فاجعه‌ای که 16 سال به درازا کشید و بیش از 3میلیون ویتنامی را به کام مرگ فرستاد عکاسی کنند که از این میان «هورست فاست»، «ادی آدامز»، «ریموند دپاردون»، «رابرت کاپا» و «فلیپ جونز گریفیث» از همه مشهورتر هستند. 

«فیلیپ جونز‌گریفیث» که در زیر مجموعه عکس های او از جنگ ویتنام را مرور می‌کنید شاید در میان همین اسامی بزرگ از همه اثرگذارتر باشد.  

او عکاسی است که عکس‌های ضدجنگش از این نبرد ویرانگر در زمانی که رسانه‌های امریکا به دفاع از آن می پرداختند نقش موثری در تنویر افکار عمومی داشت. چاپ کتاب عکس های او از جنگ ویتنام در برانگیختن احساسات و اعتراضات بر ضد جنگ ویتنام آنقدر موثر بود که مجله تایم آن را «بهترین و کامل‌ترین گزارش تصویری جنگ» دانست. مجموعه زیر تعدادی از همین عکس‌ها را شامل می‌شود. عکس هایی که در سال های 1967 و 1968 از جنگ در این کشور تهیه کرد. 

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)

(تصاویر)