۱۳۹۰ مرداد ۱۷, دوشنبه

Be Esme Kahrizak 1 به اسم کهریزک


://توضیح و تذکر در پاسخی به مجید تفرشی خسرو شاكري (زند)

توضیح و تذکر در پاسخی به مجید تفرشی
خسرو شاكري (زند)
توضیح و تذکر خسرو شاکری (زند)
در پاسخی که مجید تفرشی به علی شاکری زند در باره ی مقاله اش داده است آورده است که :
«آقای [علی] شاکری، گوش من از این پرونده سازی‌ها و دروغگویی‌ها و فحاشی‌ها حرفها پر است. اگر مجال داشتید از برادر فرهیخته و ارجمندتان که اتفاقا در میانه تحصیلم در لندن با ایشان آشنا شده و دیدار کردم سوال بفرمایید که من چگونه با همسر و دو فرزند خردسال در وضع نابسامان مالی و معیشتی در این شهر زندگی کرده و درس خوانده‌ام. البته هنوز هم به دلیل استقلال در پژوهش دچار هزار گرفتاری و مشکلم. ولی خدا را شاکرم که محتاج امثال [علی] شاکری نیستم.» از این رو، لازم می دانم به جهت این «استناد» به شخص من، بدون وارد شدن در قضیه مورد مشاجره ی مجید تفرشی، توضیحی برای خوانندگان شما عرضه کنم.
در تابستان 2000 برای سخنرانی در کنفرانسی یک روزه پیرامون تاریخ جنبش چپ ایران در دانشگاه لندن، که  توسط خانم کرونین تشکیل داده شده بود، و سخنرانانی چند نیز در آن رساله ارائه دادند، شرکت کردم. به هنگام تنفس نهار با چند تن از ناظران کنفرانس آشنایی مختصری پیدا کردم. مجید تفرش یکی از آنان بود که خود گام به پیش گذاشت و خود را معرفی کرد. از پیش با نام او آشنا بودم و کتابی از اسنادی که وی در باره ی پلیس خفیه منتشر کرده بود خوانده بودم. در گفتگوی کوتاهی که بین ما انجام شد، نظر به تخصص من در تاریخ چپ ایران، او در باره ی اسناد مربوط به گروه «پنجاه و سه نفر» با من صحبت مختصری کرد و گفت که بخشی ازین اسناد را حکومت شاه در اختیار اسماعیل رائین گذاشته بود تا آن ها را منتشر کند، اما انقلاب و سپس مرگ او را امان نداد و اسناد همچنان نزد دختر اوست. من ازو خواستم، اگر او را میسر افتاد، با دختر رائین تماس بگیرد و به او بگوید که من می توانستم آن اسناد را توسط دانشگاه میکروفیلم کنم تا همگان بتوانند از آن ها استفاده کنند، و اگر رائین مبلغی هم بابت اسناد بخواهد معمولاً دانشگاه ها با پرداخت وجهی متعارف توافق می کنند. تفرشی قول داد چنین تماسی بگیرد، اما، متأسفانه از نظر تاریخنگاری جنبش چپ، از وی خبری به من نرسید. شاید رائین با پیشنهاد من توافقی نداشته بوده باشد.
طی آن گفتگو مجید تفرشی به من گفت که وی، تا پیش از سفر به لندن برای تحصیل دکترا، در سازمان اسناد ملی ایران به کار اشتغال داشته بود. اما، بر خلاف استنادی که در مقاله اش به من کرده است، وی در باره ی «همسر و دو فرزند خردسال در وضع نابسامان مالی و معیشتی» هیچ اطلاعی به من نداد، و مناسبتی هم نداشت که چیزی بگوید. بنابر این استشهاد به اطلاع من معنایی ندارد.
از نشر این تذکر در تارنمایتان پیشاپیش سپاسگزارم.
خسرو شاکری (زند)، استاد بازنشسته ی تاریخ (پاریس، هفتم اوت 2011)

منبع: سايت ديدگاه

سخنان نماينده ی روسيه در ناتو را تا حدودی جدی بگيريم!

محمد علی اصفهانی

خبرگزاری روسی ريانوستي، در تاريخ پنجم اوت، اظهارات نماينده ی روسيه در ناتو را مبنی بر برنامه ريزی ناتو برای دخالت نظامی در سوريه به منظور ايجاد يک سر پل مطمئن به قصد حمله ی نظامی به ايران منتتشر کرده است که کمی پايين تر به آن خواهم پرداخت.
اما قبل از همه چيز:

۱ ـ بيش از اندازه ی لازم، بر روی خطر حمله ی نظامی به ايران ـ در شرايط کنونی ـ متمرکز شدن، کار نادرستی است که می تواند ما را از پرداختن به مسائل آنی تر و عاجل تر، به خصوص در امر جنبش، باز دارد. و از همين رو، بايد در اين مورد، رعايت اعتدال را و منطق گرايی را فراموش نکنيم.

۲ ـ آنچه مقامات روسی در ارتباط با ايران می گويند، می تواند درست باشد، و نيز می تواند دامی باشد از سوی مافيای حاکم بر روسيه برای مردم ايران، به منظور باج گيری بيشتر، غارت بيشتر، و نيز چپانيدن هرچه بيشتر «اجناس» بنجل نظامی روسی به مافيای حاکم بر ايران.

۳ ـ تا آنجا که به مردم ايران بر می گردد، و در توان مردم است، تلاش در جهت ارتقا و اعتلا و استحکام جنبش، و خارج کردن آن از حالت رخوت کنونی (به نظر من) مبرم ترين کار است. تا آن اندازه که به دشمنان خارجی ايران و به بعضی ماليخوليايی های اپوزيسيون که به خدمت بخشی از آن ها کمر بسته اند تفهيم کند که:
اين، دُم شير است، به بازی مگير!

اما گزارش ريا نوستی که لينک کامل أن به زبان انگليسی در زير نويس اين مقاله آمده است را می توان در چند محور زير، خلاصه کرد:

يک: ناتو در حال برنامه ريزی دخالت نظامی در سوريه، به بهانه ی حمايت از جنبش مردم سوريه است با هدف سرنگون کردن بشار اسد و نظام او؛ و جايگزين کردن عوامل خود به جای او. [يعنی به جای ديکتاتور خونخواری که گرچه تبلور جنايات او را در شقاوتی که در حق مردم معترض و به کوی و برزن آمده ی کشورش به کار می برد می بينيم، جنايات ديگر نظام خودش و پدرش، ابعادی بس گسترده تر از اين دارد.]

دو: حمله به سوريه، مرحله ی ماقبل آخر حمله به ايران است، و در واقع امر، هدف اصلی حمله به سوريه نيز همين است.

سه: ناتو می خواهد با استقرار يک نظام وابسته بر سوريه، از اين کشور، يک سرپل استراتژيک برای حمله به ايران بسازد.

چهار: بعد از سوريه، باز هم به دلايل استراتژيک، ناتو تکليف يمن را هم با همان بهانه يی که برای توجيه کار خود در سوريه به کار گرفته است، تعيين خواهد کرد.

پنج: ناتو، بعد از رسيدن به اهدافش در سوريه، به هدف اصلي، يعنی به ايران خواهد پرداخت، و حمله ی نظامی خود را به منظور نابود کردن تأسيسات اتمی ايران، و نيز جاگزين کردن يک نظام کاملاً مطيع در ايران، آغاز خواهد کرد.

شش: اين موضع، موضع تمام کشور های عضو ناتو نيست؛ بلکه تعدادی از کشور های نيرومند غربي، بعد از مشاهده ی جنبش های مردمی در تمام منطقه، به فکر موج سواری افتاده اند؛ اما فقط کشور هايی را نشانه می گيرند که نظام های حاکم بر آن ها، نقطه نظر هايی مخالف نقطه نظر های آن ها دارند. [يعنی چيزی مغاير با دو مورد مصر و ليبي، که جنبش های توده يی بر اثر «غفلت» دشمنان خارجي، بدون آن که مهار جنبش خود را به دست دشمن بدهند، به شکلی غافلگير کننده شکل گرفتند و به پيروزی هايی نسبی ـ هر چند هنوز بسيار اندک ـ رسيدند.]

هفت: به دليل موقعيت جهانی روسيه، گسترش دخالت های نظامی ناتو، و اوج گيری جنگ در منطقه، و تغيير نقشه ی سياسی جهان، به روسيه نيز مربوط می شود.

هشت: به مرحله ی نهايی رسيدن طرح، يعنی حمله به ايران، به دليل ضرورت عبور از دو مرحله ی ديگر جنگ (در سوريه و در يمن) مدتی زمان می طلبد.

نُه: نماينده ی روسيه در ناتو، سخنان خود را نه تنها بر مبنای تحليل های خود، بلکه همچنين بر مبنای اطلاعات و تحليل های کارشناسان ديگر امور منطقه اظهار داشته است.

دَه: با تجربه های محصول دستاورد های تلخ دخالت نظامی ناتو در ليبي، روسيه، به مخالفت خود با دخالت نظامی ناتو در ديگر کشور های منطقه ادامه خواهد داد.

اين ها خلاصه و محور های گزارش «ريانوستی» در پنجم اوت است. اما صر ف نظر از هر نيتی که نماينده ی روسيه در ناتو، و نيز کل دولت روسيه داشته باشند:

۱ ـ ما تجربه ی تلاش جرج بوش پسر را به نمايندگی از مکتبی که در شکل سياسی آن به عنوان مکتب «نئوکان» ها شناخته می شود، ولی دارای ابعاد بسيار وسيع تری است (و پرداختن به اين موضوع، خارج از کادر اين چند سطر است) برای حمله به ايران و تغيير جغرافيای سياسی منطقه، پشت سر (و شايد پيش رو نيز) داريم.
خود من درزمان جرج بوش پسر، به شدت در افشای خطرات حمله ی نظامی به ايران فعال بودم؛ و درست به همين دليل نيز به فرمان مستقيم رهبر مجاهدين خلق، يکباره مورد هجوم گله يی افراد پرورش يافته برای چنين مواردی قرار گرفتم، و دشنامی و اتهامی نبود که به دستور مستقيم شخص ايشان، نثار من نشود. و اين همه، در زمانی اتفاق افتاد که سال ها پيش از آن، و در اوج بيا و برو اين جريان در عصر صدام حسين، من بی سر و صدا، و بدون رسانيدن کمترين آزاری به مجاهدين، در پاريس از عضويت در شورای ملی مقاومت، کناره گيری کرده بودم و به کار سياسی و فرهگی مستقل خود مشغول بودم.
اين روز ها هم البته مستمراً مورد «الطاف» ويژه ی شخص ايشان که از طريق همان افراد فوق الذکر نصيب من می شود قرار دارم!

۲ ـ نئوکان ها با کمک لابی های اسراييلی در آمريکا و سراسر جهان، در صدد به چنگ گرفتن مقام رياست جمهوری در انتخابات سال آينده ی آمريکا هستند، و تمام نيروی خود را بر بازگردانيدن آمريکا به عصر جرج بوش پسر، و تکميل پروژه های ناتمام مانده ی او به کار گرفته اند.

۳ ـ موضوع «ايران»، يکی از مهم ترين و جدی ترين موضوع هايی است که نئوکان ها و اسراييل، می توانند با مانور بر محور آن، بر اوباما فائق آيند، و حتي، پيش از پايان دوران رياست جمهوری او، و در زمان مراحل مقدماتی انتخابات (که در آمريکا بسيار پيش از خود انتخابات، شروع می شود) و در گرماگرم کارزار های تبليغاتي، آمريکای اوباما را وارد جنگی ناخواسته با ايران کنند، که نتيجه ی منطقی آن در افکار رأی دهندگان آمريکايي، ضرورت به روی کار آمدن جناح ديگر امپرياليسم آمريکا، يعنی آن ها و هم پييمانان آن ها (حتی در خود حزب دموکرات) به عنوان کسانی که تجربه و اراده و توان بيشتری برای ادامه ی جنگ دارند خواهد بود.

۴ ـ اين همه کنفرانس و سمينار و سمپوزيوم و سخنرانی و غيره از سوی جناح نئوکان ها و لابی های اسراييلي، تحت عناوينی از نوع مثلاً «بهار اعراب، و مسأله ی ايران»، «خطر بنياد گرايي، و ضرورت حمايت ازکسانی که می توانند وزنه ی ايجاد تعادل باشند»، «خطرات دستيابی قريب الوقوع ملايان به بمب اتمی»، و اين قبيل چيز ها در پايتخت های سياسی جهان، بی سبب نيست؛ و دقيقاً به همان نگرانی اين ها از جنبش های مستقل و غير وابسته و مردمی در کشور های «خاورميانه ی بزرگ» و به خصوص در ايران بر می گردد.
و به همين دليل است که می بينيم خود آن ها و کسانی که تحت سرپرستی آن ها قرار دارند،در زير پوشش های ديگر، و شايد ظاهر پسند، و با بهانه گيری های عوام فريبانه، و بزرگ کردن موضوع های فرعی تر نسبت به موضوع های اصلی تر، اين جنبش را در کليت آن نشانه گرفته اند. و من مخصوصاً در اين مقاله ی معين، از ورود به اين موضوع معين، خود داری می کنم؛ و فقط از خوانندگان می خواهم که چندان بر پاره يی از تلاش هايی که در اين زمينه، و البته به منظور فريب کاری در پوشش های متفاوت، حتی در پوشش دفاع از جنبش، يا ...) انجام می پذيرد با حسن نيتِ چشم بسته، نگاه نکنند.
و باز البته و صد البته (بلکه هزار البته و ده هزار البته) به هيچ وجه، و به هيچ بهانه يى و با هيچ توجيهي، نمی توان نقد وضعيت موجود جنبش، و ارائه ی راهکار های مناسب تر را با موردی که گفتم يکی گرفت، و اين را به عنوان ابزاری برای سرکوب و خفه کردن منتقدان و حتی مخالفان غير وابسته و صادق و دلسوز و خيرخواه، به کار برد.
مهم، فقط اين است که با هوشياری و دقت، مواضع ديگران را مورد توجه و واکاوی قرار دهيم، و نه خوشبين، باشيم و نه بدبين. بلکه در حد توان (چون توان همه ی ما محدود است) واقع بين.

۵ ـ مسائلی چند را به صورت مواد اوليه، در مقاله ی نسبتاً مفصل قبلی خودم با عنوان طويل «جان بولتون می گويد که تنها راه، حمله ی نظامی به ايران است ـ او را و همدستان او را انتخاب می کنيم، يا جنبش را و مردم را؟» ٭ و نيز مقالاتی که در زيرنويس آن مقاله به آن ها لينک داده ام آورده ام.
ناگفته مانده ها هنوز بسيارند؛ ولی بهتر است که آن ها را به مقاله و مقالاتی ديگر موکول کرد.
۱۶ مرداد ۱۳۹۰

توضيحات:

لينک گزارش ريانوستی به زبان انگليسی:
http://en.rian.ru/world/20110805/165570384.html

٭ «جان بولتون می گويد که تنها راه، حمله ی نظامی به ايران است ـ او را و همدستان او را انتخاب می کنيم، يا جنبش را و مردم را؟» :
http://www.ghoghnoos.org/ak/kj/bolton-j.html
16 مرداد 1390    20:47
Balatarin  بالاترين || Donbalehدنباله ||  فيس بوک

نظر شما
نام:   مسلمان شیعه
ای-میل:  
14:39 17 مرداد 1390
آقای اصفهانی باید براستی اقرار کرد که الحق وبالانصاف حق با شماست ولی این لمپن های مزدور و خائن وطنفروش تنها حسنشان اینست که بعلت نادانی و حهالت مفرطشان سیاق انشایی و ترهات مهمل و خزعبلاتشان براحتی قابل تشخیص است و بت درج اراجیفشان خودشان خودشان را لو میدهند. به نوشته های 11:14 و 11:17 17مرداد توجه بفرمایید لومپن گری از یکی یکی کلماتشان هویداست. بنا بر این در صداقت این ضرب المثل که میگوید ( اصل بد نیکو نگردد آنکه بنیادش بد است) هرگز نباید شک کرد. خائن خائن است عکس و فیلمهای دستبوسی خفت بر انگیز لیدرشان مسعود از صدام جانی همه جا پخش و پلا است، اما در موردش یک کلمه از زبان این مزدوران رذل و وطنفروش کسی نمیشنود. حالا هم مفتخر بنوکری یانکیهای آدمخوار هستند آیا ننگی بدتر هم وجود دارد؟

نام:  
ای-میل:  
11:17 17 مرداد 1390
فقط کسانی از آگاهی رسانی و انتقال اخبار می ترسند که صلاح خود را در ناآگاهی ها و بی خبری های ديگران می دانند. اين ها وقتی به اتهام زنی رو می آورند، علاوه بر اين وحشتشان از آگاهی رسانی و انتقال اخبار، چيز ديگری را هم نشان می دهند: اين را که خودشان می دانند که دروغ می گويند و با راستی و صداقت و شرافتمندی، کارشان از پيش نمی رود.

نام:  
ای-میل:  
11:14 17 مرداد 1390
کسانی که دماغشان خيلی بزرگ است، هر سنگی که به هر سو (مثلاً به سوی جان بولتون و نئوکان ها و اسراييل) پرتاب شود به دماغ آن ها می خورد.

نام:   زهره
ای-میل:  
11:13 17 مرداد 1390
امروزسایت همبستگی ملی(مجاهدین)سخنان نماینده روسیه در ناتو را به همراه کلی خبر دست چین شده در رابطه با سوریه که بدان ضمیمه شده بود را تیتر اصلی صفحه اول سایت خود کرده بود.
انگیزه هشت ساله مجاهدین برای بزرگ و مانور کردن روی این نوع حرفها در مورد ایران که با انگیزه پیش برد خط خاصی در جهت منافع خاصی از طرف بلند پایگان دستگاه سیاسی امریکا واسرائیل وروسیه و...در این چند ساله زده شده است،مشخص است.
گرچه نقد وزیر تیغ بردن هورا کشی رجوی برای جنگ،وظیفه است و تمامی افراد وگروهای سیاسی آن وظیفه را انجام داده ومیدهند،اما همانطور که خنده دار بود اطلاعات چلبی را باعث جنگ بدانیم،خنده ار است که مجاهدین رابرای جنگ شدن ویا نشدن ،یک فاکتور بحساب بیاوریم.
آوردن حاشیه بالا بعلت دادن اطمینان خاطر به آقای اصفهانی بود که ایشان تنها نفری نیستند که از تبلیغات و موضع گیری های مجاهدین در مورد جنگ و حرفهای بلند پایگان سیاسی کشورهای یاد شده و تبلیغات رسانه های بزرگ این کشورها که در ادامه پیش برد همان خط خاص ومنافع خاص انجام میشود،با خبر میباشند.
اما در این میان،آنچه که را نمی فهمم و احتمالا از توان کم فهم من میباشد،اینکه چرا آقای اصفهانی و با چه انگیزه ای تلاش مینمایند تا از یک کاه کوهی بسازند؟

نام:   حمید
ای-میل:  
01:27 16 مرداد 1390
آقای اصفهانی
همانطور که خودتان نیز اشاره فرموده اید،نباید بیش از حد به مسئله اهمیت داد.
یکی از راه های بزرگ نمائی نکردن،ننوشتن مقاله و آنتنی نکردن حرفهای یک خبر گزاری روسی است که در زمان بوش که بازار این نوع حرفها داغ بود،روز نبود که خبر وتحلیل ندهدکه فردا صبح ساعت ...جنگ میشود.
پیشنهاد من به جنابعالی این است که مشکل شخصی خود با مجاهدین را در لفافه سخنرانی تبلیغاتی - انتخاباتی بولتون در اسرائیل و یا لفافه این نوع خبر گزاری هائی که بی ارزشی تحلیل های صد من یک غاز آنها به اثبات رسیده نپیچید که این کار توهین به شعور سیاسی مردم وبه ویژه خوانندگان سایت روشنگری است.
البته من اهداف دیگری به جز درگیری شخصی شما با مجاهدین،در نوشتن این گونه مقاله ها که از زمینه مادی وعینی بر خوردار نمیباشد میبینم که باشد برای بعد.
فقط بطور سربسته بگویم،پس از اجرای طرح قطع سوبسیدها در ایران،حتی نیروهای خلص رژیم در قاعده هرم حکومتی نیز پی به ماهیت تا خر خره وابسته جمهوری اسلامی پی برده اند و هیچکس ودر زیر هر رنگ ولعابی نمی تواند زوزه های ضد استکباری رژیم را بفروش برساند که خریدار ندارد.

نام:  
ای-میل:  
01:26 16 مرداد 1390


همانطور که خودتان هم نوشته اید جز باج خواهی بیشتر روسیه چیز دیگری نمی تواند باشد. فعلا لیبی هم روی دستشان ناتو مانده است و سوریه هم تازه می تواند بدلیل جنایتهایی که علیه مردم سوریه می کند در نوبت بعدی قرار می گیرد. ولی آمریکا بدلیل ورشکستگی اقتصادی جرات شرکت مستقیم در جنگ را ندارد. و خامنه ای هم پیشاپیش اعلام کرده تحت هیچ شرایطی از جنگ استقبال نخواهند کرد، چون خودشان سرنگونی را در روز عاشورا کاملا از نزدیک حس کردند و می دانند که چقدر لرزان هستند. فقط کافی است که این مسئله به مردم ایران نیز آشکار شود تمام شهرها همزمان به پا می خیزند. می بینید که رژیم حنی با مخالفتهای افراد نزدیکترین خودشان چگونه رفتار می کند!!!!

نام:   س. د
ای-میل:  
23:25 16 مرداد 1390
من از طرف خودم به آقای محمد علی اصفهانی قول صدرصد می دهم که کشورهای تروریستی ـ امپریالیستی غرب هیچ طرح و برنامه ای برای حمله به ایران زیر سلطه و اشغال جمهوری اسلامی نداشته و ندارد. زیرا, این جمهوری تبهکار و راهزن تا مغز استخوان وابسته به قدرتهای راهزن غربی است و هیچ دلیل هم منطقی از سوی آنان برای حمله به رژیم وجود ندارد. نگاهی به اقتصاد ایران در خون تپیده ثابت می کند که این کشور هزاران بار بیش از زمان شاه و دار ودسته اش وابسته به امپریالیسم است. جمهوری اسلامی بطور واقعی سگ زنجیری امپریالیسم است و زوزه ها و عرعرهای تفنی سردمداران هار و بیشرف آن نیز بر علیه آمریکا و اسراییل سرکاری و کاشتن عده ای خوش خیال و خیالپرداز در واهی گیجی و سردرگمی است.همین! منتها, احتمال حملۀ ناتو برهبری ترکیه برای اشغال سوریه دور از انتظار نیست. اشغال سوریه هم لزوما به معنی داغ شدن مخ آخوندها برای درگیری نظامی با ترکیه نیست. سردمداران جمهوری اسلامی مشتی خالی بند و شعارپردازند که دست شان برای خلقهای ستمدیدۀ ایران و منطقه رو شده است و کسی زوزه های آنان را جدی نمی گیرد. مگر یادتان نیست که بعد از بقدرت رسیدن طالبان در افغانستان و کشتار به حق 11 نفر از عوامل رژیم در شهر مزار شریف, خامنه ای و رفسنجانی و دیگر سران رژیم اسلامی عربده سر دادند که با طالبان چنین و چنان می کنیم و حتی چندین گله از نیروهای سپاه و بسیج را راهی مرزهای ایران و افغانستان کردند و قرار بود کار طالبان را بسازند, ولی در نهایت مجبور به عقب نشینی شدند و به لانه های خود برگشتند. این مثال ثابت می کند که جمهوری اسلامی در مقابل دیگران مثل موش است و در مقابل مردم ایران بمانند کفتاری خونخواره و درنده خو. آقای اصفهانی گرامی! حرفها و شعارهایی که بین رژیم و آمریکا و اتحادیۀ اروپا رد و بدل می شود هیچ ارزش و بهایی برای اکثریت ملیتهای ساکن در ایران ندارد. چون همه فهمیده اند که جمهوری اسلامی نمایندۀ رسمی و واقعی امپریالیستها در ایران است. اختناق و حفقان حاکم بر این کشور هم نتیجۀ همین وابستگی و سرسپردگی لات و لوتهای حکومت اسلامی به سیاستمداران فکلی و کراواتی غریی است. به همین جهت, موسوی و کروبی بعنوان گندلاتهای جمهوری اسلامی به همان اندازه در سرکوب مردم ایران نقش داشته و دارند که احمدی نژاد و خامنه ای و خاتمی دارند. همگی شان عزیر دردانه و نوری چشمی امپریالیستها هستند. راستی نظر شما در این رابطه چیست؟