۱۳۹۱ خرداد ۲۸, یکشنبه

بخش چهارم; امیدمن آنست که ثابتی بماند و عدالت را تجربه کند (دزدیهای مقام امنیتی وتردیدپادشاه به جاسوسی پرویزثابتی)


بخش چهارم;
امیدمن آنست که ثابتی بماند و عدالت را تجربه کند

(دزدیهای مقام امنیتی وتردیدپادشاه به جاسوسی پرویزثابتی)


ارتشبد فردوست درصفحه 592 جلدیکم خاطراتش ، بااشاره به ماموریت من درانجام تحقیقات ازدولتمردان رژیم سابق مینویسد :" نامه ای خطاب به انصاری درباره ماموریتش امضاء کردم وهرچه احتیاج داشت سرلشگرصفاپوردراختیارش گذاردوازهمان شب بازجوئی را شروع کرد".


ازآنجا که این گفتار فردوست، به توجیه مطلب" دزدی بودجه سری عملیاتی ساواک" توسط " مقام امنیتی "مربوط ،و توضیح بیشتری رامیطلبد ، من ضروری میدانم که برای درک بیشترچگونگی مفاهیم این نوشتار،مقدمه ای بربیان مطلب بنویسم.


من پس از انجام چگونگی مراحل اداریِ تحویلِ دولتمردان زندانی در جمشیدیه ، نامه ای ازمعاون اداری فرمانداری نظامی ( سپهبد موسی رحیمی لاریجانی)، خطاب بفرمانده پادگان جمشیدیه ، دریافت وعازم آن پادگان شدم. ازآنجاکه فرماندارنظامی ، لیستی حاوی صدها نفرازشخصیت های کشوری ولشگری وصاحبان شرکتهای بزرگ تجاری وصنعتی و..راکه قراربود درروزها وهفته های آتی ، بازداشت آنها عملی شود ،دراختیارم نهاده بود،پس ازبازدید مقدماتی اززندان جمشیدیه، نیازمندیهای اداری وپرسنلی وحفاظتی ومالی اجرای ماموریت رابرآورد، وگزارش آنرا به ارتشبدفردوست تسلیم نمودم.درگزارش تنظیمی ، علاوه بردرخواست حضور سرلشگرناصرفربد درپادگان جمشیدیه( که قبلاً فردوست باآن موافقت کرده بود) ، تقاضای نفراتی از نیروهای مخصوص ( تکاور) برای حفاظت اززندان ونقل وانتقال زندانیان ، چند دستگاه اتومبیل مجهز به بیسیم ، ملزومات اداری وبودجه عملیاتی ماهیانه برای هزینه های مربوطه وپرداخت فوق العاده خدمات شبانه روزی 6 نفربازپرس اعزامی دادگستری وپرسنل مامور به جمشیدیه را نموده بودم .مسئله نفرات تکاور، درارتباط تلفنی فردوست وسرلشگرخسروداد ، وملزومات اداری توسط سرلشگرصفاپور (رئیس دفترفردوست ) ،حّل، وتامین خودرو وبنزین وبرخی ازپرسنل اداری (راننده وماشین نویس) ، برعهده اداره دوم ستادارتش گذارده شد.اما درمورد بودجه عملیاتی ، ارتشبدفردوست گفت :" بازرسی شاهنشاهی، چنین پولی ندارد " وپیشنهادکرد : " ازفرماندارنظامی بگیرید ".بفرمانداری نظامی مراجعه کردم .سپهبد موسی رحیمی لاریجانی گفت : " انصاری ،اولاً فرماندارنظامی چنین بودجه ای ندارد ،درثانی ، توبایدیک فکراساسی بکنی ، زیرا ممکنست دوسه ماه دیگر ، حکومت نظامی خاتمه ، وفرماندارنظامی برچیده شودولی ماموریت تو ممکنست ماهها بلکه دوسه سالی طولانی شود" ، حرفهای سپهبدرحیمی منطقی بود، بنابراین به نزد ارتشبدازهاری نخست وزیر رفتم .ازهاری مرا به اداره دوم ستادحواله داد ، ومن به نزدسپهبد ناصرقلی برومندجزی رفتم.سپهبد برومند دستوردادموقتاً مبلغ پنجاه هزارتومان دراختیارمن قرارداده شود وهمزمان تلفنی باتیمسارازهاری صحبت کرد وبه نخست وزیرنظامی گفت : " تیمسار! ساواک تحت امرخودتانست ، من موقتاً مبلغی دراختیارانصاری گذاردم ولی باتوجه به سطح دستگیریهای آتی ، پیشنهادمیکنم کمیسیونی تشکیل وبرآوردبودجه شود، ولی چون دراین شرایط ، اتلاف وقت جایزنیست ، موقتاً به سپهبدمقدم دستوردهید مبلغ یک میلیون تومان دراختیار انصاری قرارداده شود، تاکمیسیون تصمیم نهائی بگیرد".تیمسارازهاری گفت : " الان به مقدم دستورمیدهم وبه انصاری بگوئیدبه ایشان مراجعه کند ".


من به نزدسپهبدمقدم رفتم وباتوجه بسابقه همکازی 7ساله با او ، واعتماددوجانبه ای که درروابط اداری من ومقدم وجودداشت گفت : " من درمکالمه تلفنی با تیمسارازهاری ، صحیح ندانستم مسئله ای راکه میخواهم باشما مطرح کنم ، به ایشان بگویم البته حضوری به ایشان خواهم گفت ". وادامه داد: " میدانید درشرایط حاضروآشفته مملکت ، بانک مرکزی لیستی ازخارج کنندگان ارزرا توزیع کرده وبانک دراعتصابست.حتی چکهای هزینه های ساواک راهم پرداخت نمیکنند، من برای تامین هزینه های جاری ساواک از مسئولین حسابهای سری عملیاتی " سرلشكر وزيري همداني" خواسته ام برای هزینه های جاری ساواک ، ازوجوه عملیاتی اداره امنیت داخلی استفاده کنند ، ولی بمن گزارش داده اند که " ثابتی ، همه وجوه رابرداشته ورمزصندوق راهم عوض کرده ، ومامورین فنی چندین ساعت وقت تلف کرده اند تاتوانسته اند ، صندوق رابازکنند، ولی پولی درآن نبوده است ". مقدم اضافه کرد : "متاسفانه غفلت ازمسئولین مالی میباشد ، ولی خودمن بیش ازآنها مسئولم ".من گفتم : " تیمسار من هنگام پروازثابتی از"پاویون دولت " حضورتان تلفن کردم ، شمافرمودید ، بگذاریدگورش راگُم کند!! " .مقدم گفت بهمین جهت میگویم " مسئولیت من بیش از دیگرانست " ودستوردادیکصدهزارتومان پول نقد بدفترش آوردند ، واوهم تحویل من دادوگفت :"فعلاً این مبلغ رامصرف کنید تاکمیسیون مربوطه راهی پیداکند" .مقدم تاکیدکرد " مبادا موضوع ثابتی را باکسی حتی تیمسارفردوست وسرلشگرفربد مطرح کنید ، زیرابا درزاین مطلب ، سوژه مناسبی برای مخالفین و تبلیغات منفی وساختن شعارهای زننده آنهاخواهد شد".




پرویزثابتی در کتابش میگوید: " طرزفکربنده بانصیری، یکی نبود.مثلاًدرزمینه فسادمالی، اصلاًمن بانصیری دردوجبهه کاملاً متفاوت بودیم.واضافه میکند :"حالادرجای خودش برای شماچندنمونه راخواهم گفت".( صفحه 320 ) ،شاید اودلیل خاصی برای "جای خودش" دارد که من نمیدانم ، اما این سئوال پیش میاید که چرا ثابتی ، دراشاره به فساداداری ومالی واخلاقی دیگران ، سخاوتمندانه وباگشاده دستی ، حرافانه سخن میگوید.وبرای توجیه تقاضای کتبی وعلنی 700 هزارتومان پاداش محمدسام وزیرکشور هویدا 10 صفحه کتاب را(از555 تا564 ) مطلب می بافد ، ولی درمورد "سر قت میلیونها تومان بودجه سری" خودش ،دچارخمیازه وخستگی! میشود و به "محقق تاریخ " میگوید "درجای خودش" (320).ولی من ازصفه 1 تا670 کتاب هرجا گشتم "جای خودش"راپیدانکردم.


البته "مقام امنیتی " ، درجای جای کتاب برای توجیه وپاسخ هرسئوال جّدی ، هم ،محقّق تاریخ وهم خوانندگان کتاب را بجای" نامعلوم دیگر" حوالت میدهد.من به ثابتی حق میدهم ، زیرا باآنکه پادشاه ، درگذشته است ودیگرتهدیدی از جانب او "برای محاکمه نظامی نیست".(صفحه 18)وازطرف دیگراو باحیله های همیشگی" تحت عناوین پاداش ملوکانه "برخی ازپرسنل محاکم نظامی راتطمیع ، واگرشاه هم او رامحاکمه نظامی میکرد رای دادگاه راپیش خریدکرده بود.معذالک اومیداند "محاکمه ملی " اوپابرجا و امیدمن آنست که ثابتی بماند و عدالت را تجربه کند.


چون " طرزفکرثابتیِ پاکیزه ، بانصیریِ ناپاکیزه متفاوت" و "طرزفکر منِ دزدبگیر باثابتی دزد هم متفاوت است"چندنمونه توضیحاتم را همینجا بیان میدارم نه "درجای خودش" .


من درسالهای خدمتم ، شخصاً شایدصدها(هفته ای دوبار) ، گزارش شرفعرضی تهیه ، وباپی نوشتها ودستورات شفاهی پادشاه فقید آشنا بودم ، او فردی هوشمند ، و قدرت تشخیص گزارشات آمیخته وآلوده به تبانی های نامعقول کینه توزانه ومملو ازجعل وتحریف ودروغ وتهمت را با گزارشات شرافتمندانه که کاستیها وناهنجاریهای اداری ، مالی ومدیریتی دستگاههای مملکتی را بدون وابستگی به شبکه های سرطانی بازیگران سیاسی تهیه میشد، به نیکی تشخیص میداد."‌بی‌اطلاعی شاه از اوضاع مملکت" منطقی نیست بااین تفاوت که پادشاه برپایه هوش وتجربه ، ازدسته بندیها وتمابلات درونی فتنه گریهای مقامات (اعم ازنظامی وغیرنظامی ) ، آگاه وبنابر ضرورت بقاء خود وسلطنتش ، گاهی صریح وبی پرده وهرزگاهی بصورت ایهام وابهام، مواردی راگوشزد میکرد. .(درکتاب علم به مواردمتعدی ازاین کنایات اشاره شده است).


من که شخصاً مسئول رسیدگی به پرونده های فسادمالی بسیاری از فرماندهان درنیروهای مسلح بودم ، بخاطرندارم که پادشاه ،یکبار هم، ازصدور دستور محاکمات متخلفین درنگ کرده باشد. کما اینگه همه فرماندهان متخلف ، محاکمه ،زندان وازارتش اخراج گردیدند ،.وتصادفا هنگامیکه درموردفساد مالی سپهبد کریم ایادی درمسئله گوشت مصرفی وداروی ارتش ،گزارشات مستندی ازطریق سلسله مراتب( سپهبدمقدم وارتشبدازهاری) باستحضار پادشاه رسانده بودم ، دستور محاکمه افسرمسئول را صادر ، وتصمیمات بعدی سپهبد ایادی را منوط ومشروط به تصویب کمیسیونی کردند که امیری ازاداره دوم , عضوآن بود .و هیچگاه منِ نظامی را کسی بمحاکمه نظامی تهدید نکرد ،حتی یکبار که دکترجهانشاه صالح ،پزشک مخصوص شهبانو آگاهانه یاناآگاهانه ، بدون هیچگونه آشنائی بامن ، درمحفلی گفته بود : " میگویند" خسروروزبه انگشت کوچکِ افسرتحقیق ( سپهبدکیومرث صالح) نمیشود"،پادشاه دکترصالح را به نوشهراحضار،وباعصبانیت ،خطاب به او گفته بودند : " این مزخرفات چیست که گفته اید ؟ " ، وازآنجا که شاه ،ازنجابت ذاتی اخلاقی برخورداربود، برای اینکه اظهارات غیر اخلاقی دکترصالح رابه اویادآور و"بدل سروان خسروروزبه " رابه او بشناساند ، روزی به ارتشبدازهاری که قراربوددرنوشهرشرفیاب شود ،دستورداده بودند : " افسرمسئول پرونده سپهبدصالح راباخودتان بیاورید " ، غروب روزقبل ازشرفیابی ، تیمسارازهاری بمن تلفنی دستورداد : "فرداصبح باپرونده صالح بفرودگاه مهرآبادبیائید" ، ازهاری مرا همراه خودبه نوشهرودفترِ برروی اسکله پادشاه برد .ازهاری شرفیاب شد واظهارکرده بود " افسرتحقیق حاضراست " ، پادشاه دستوراحضارمراداد، هنگام شرفیابی که بیشترازیکدقیقه نبود ،اعلیحضرت پرسیدند : " این سپهبدصالح ازخارجیهاهم پول گرفته ؟ "، پاسخم مثبت بود.وازدفترپادشاه خارج ومنتظرخروج ازهاری ماندم.من که ازچگونگی احضارم متحیّر ودرفکرفرورفته بودم ، وهمانند "مقام امنیتی ، تصورمیکردم درهنگام بازگشت به تهران ، " بدادگاه نظامی برده خواهم شد " ، ازارتشبدازهاری که رابطه ای مشابه " رابطه ثابتی-هویدا "را بامن داشت ولی " من بااورودربایستی داشتم واونداشت "(562)، پرسیدم : " تیمسار ، قرارست محاکمه نظامی شوم ؟ " ، ارتشبد گفت : " نه جانم ، اگر چنین بود ، اعلیحضرت ازتو خجالت نمیکشید، ازهمان نوشهردستورمیدادند ، تورادستبندزده تحویل دژبانت بدهند" ، اعلیحضرت : "فقط ازیکنفرخجالت میکشند ، آنهم پرویزثابتی است " (472)


ارتشبدازهاری علتهای زیادی رابرای خجالت پادشاه از ثابتی ،برشمردوفقط سه جهارتا ازآنها را گفت .ازجمله به مواردزیراشاره کرد :


1- هرچه ثابتی پادشاه را نصیحت وطرزمملکت داری رابه رئیس مملکت یادآورشده است ،ایشان بی اعتنا ،وثابتی مجبورشده است ،تذکرنهائی رابصورت شبنامه باپست شهری به هرمزقریب بفرستد " (594) .


2- زمانی ثابتی در"کمیسون مرگ " ،تقاضای عفو زنِ محکومی راکرده وپادشاه باسنگدلی گفته اند : " خیراین دختراعدام شود " (297) ، ثابتی ازغصه چنین هفته مریض بوده.


3- مسئله دیگری که مزیدبرعلت بوده، گزارش ثابتی درمورد "شاخ افریقا ست " ، چون اعلیحضرت گفته بودند "درجنگ سودان وسومالی بیطرف نمی مانیم " ، ثابتی گفته بود :" نخیرماباید بیطرف بمانیم " ،اعلیحضرت اشتباهی درزیرگزارش نوشته بودند :"به ثابتی این غلطها نیامده وبه ثابتی چه مربوط است؟ "و.. ، حالا پادشاه ازثابتی "خجالت "میکشند. (373 (


البته بعد اعلیحضرت که متوجه اشتباه خودشان شدند ،وبرای عذرخواهی عملی ازثابتی، دستوردادند : "درب وزارت خارجه راگِل بگیرند" وچندین نفرراهم واسطه کردندکه ، "ثابتی پست وزارت خارجه رابپذیرد" ، هویدا بعرض رسانده بود قربان : "تلاش چاکر برای متقاعدکردن ثابتی به نتیجه نمیرسد ، چون زمانی که من به اوپیشنهاد "دبیرکلی حزب مردم " رادادم، اوگفت بشرطی قبول میکند که برود درتلویزیون ودرفضای آزادسیاسی وبدون سانسور بعنوان اپوزیسیون Opposition دولت حرف بزند (223و224)،حالاهم گفته است ، بشرطی قبول میکنم که " بروم تلویزیون بعنوان اپوزیسیون His Majesty صحبت کنم!


چون مدت پروازنوشهر-تهران 20دقیقه بیشترنبود ، ازهاری برای وقوف من ازعلتهای بیشمارِخجالت پادشاه ازپرویزثابتی، مرا یه 2000 صفحه خاطرات او حواله داد وگفت حتماً "2 بخش اساسی "آنرامطالعه کن(صفحه19)




اماارتشبدنصیری درمورد فسادمالی ثابتی چه گفت ؟


ارتشبد نعمت‌الله نصیری سومین رئیس سازمان امنیت و اطلاعات کشور بود. اودر درجه سرهنگی ، فرماندهی گارد شاهنشاهی راداشت وچون در وقایع مرداد 1332مأموریت ابلاغ فرمان عزل دکتر مصدق و انتصاب سرلشکر زاهدی به نخست وزیری راداشت ، بدستور اولی تنبیه وزندانی وباارده دومی ، تشویق و سرتیپی گرفت. همزمان با جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، ارتشبدشد و در شهریور ۱۳۵۷، درحالیکه سفیر ایران در پاکستان بود به تهران احضار و روانه زندان شد.اتهام او"فساد مالی و عملکردش ،ایجاد فضای رعب امنیتی در کشور در ۱۳ سال ریاست سازمان ساواک قلمدادشده بود.روزنامه‌های تهران ، فساد مالی و" جنایات ساواک " تحت امراورا برجسته و بازداشت هویدا ونصیری را ، مسخره ، واعلام بازداشت دولتمردان رژیم پیشین را،صحنه سازیهای عوامفریبانه دولت تبلیغ میکردند .ارتشبدازهاری نخست وزیر نظامی بطورکمرنگ وشاپوربختیارغیرنظامی پُررنگتر ، هردو ،تقدم انجام تحقیقات از نصیری و هویدا را بمن پیشنهادمیکر دند.


من درپنج روزمتوالی که باارتشبدنصیری گفتگوداشتم ، هرگز درمورد گفته سپهبدمقدم که بمن تاکیدنموده بود ماجرای سرقت " هزینه های سری ساواک " توسط ثابتی را باکسی " حتی ارتشبدفردوست " مطرح نکنم ، دراینمورد ازارتشبدنصیری که ازچگونگی ، هم بی خبروهم درآن نقشی نداشت ، سئوالی نکردم . اما هنگامیکه به اِعمال خشونت درساواک اشاره کردم ، اومرتبت مقامی خودرا درساواک یادآور ، ودخالت مستقیم خودرا در اَعمال رفتار خونباراداره سوم ساواک انکار مینمود ، اما اطلاع خویش را از عملکرد مأمورین آن اداره امنیت داخلی ،پنهان نمیکرد.نصیری ، اندوخته نقدی بانکی خودرا 13میلیون تومان ، وموجودی ارزی خویش را دربانکهای خارجی بین 4تا5 میلیون دلاربرآوردمیکرد ،اماارزش اموال غیرمنقولش را چیزی درحدود90 میلیون تومان میدانست .وی هرگونه برداشت غیرقانونی ازبودجه سّری ساواک را مردود ولی اختیارات خودرا درمصرف آن ، برای اعطای پاداش وهدیه به هرمقام ایرانی وخارجی نامحدودتوجیه میکرد.اواعتبارات سری "برون مرزی"ساواک را ناچیز ودرمقایسه، سهم "درون مرکزی" را که دراختیار"اداره سوم امنیت داخلی " قرارمیگرفت چندین برابر توصیف میکرد.نصیری دریافتی های قانونی ماهیانه خودرا ازساواک وبنیادپهلوی وسازمان عمران کیش ، درمجموع 150 هزارتومان نوشته بود.وی داشتن سهام رادرموسسات خصوصی مختلف پنهان نمیکردوحساب دقیق آنهارا موکول به بررسی اسنادمالی میدانست.


ارتشبدنصیری ، کجرویهای پرویزثابتی رادر تمام زمینه های اداری ومالی مردودنمیدانست ، ولی گسترش غیرمتعارف زندگی تجملی اوراازبدو انتصاب وی درسمت مدیرکلی اداره سوم "باورنکردنی " توجیه میکرد.قرینه دیگری که نصیری دررابطه با وضع مالی ثابتی بدان اشاره داشت، مقایسه زندگی مدیران کلِ همطراز ثابتی درساواک بودکه اغلب دردرجه امیری ودارای قدمت خدمتی بمراتب بیشترازمدیرکل اداره سوم بودند .اومیگفت به زندگی دهها مدیرکل دیگرساواک بنگرید ، که حقوق ومزایای یکسانِ با ثابتی داشتند ، اماهمانندثابتی، بودجه سری میلیونی دراختیارنداشتند. مطلب دیگری که نصیری برآن تاکیدمیکرد، شکایت دیگرمدیران کل ،درهمین مقوله بود.


اواعتبارخدمتی ثابتی رابشدت مخدوش وصداقت وی رادرتمام زمینه ها شبهه برانگیزمیدانست.نصیری میگفت : "کنکاش درزمینه های مالی ثابتی، نه برای من ونه برای دفترویژه فردوست ، دراهمیت ویژه ای قرارنداشت ،البته به امراعلیحضرت دفترویژه تحقیقاتی درباره اوبعمل آورده بود" .


نصیری "پیشنهاد اعطای مقام آجودانی پادشاه" رابزرگترین اشتباه هویدا وتشریفات دربارمیدانست ،ومدعی بود این تصمیم چه درساواک وچه دربین دولتمردان سیاسی ، عکس العمل منفی داشت و منشاء وانتساب اِعمال شکنجه به پادشاه درجرایدخارجی ،ازهمینجا ریشه داشت، وعلت عدم حضورثابتی دردرباروپروتکلهای رسمی ، "دستوراکید خودشاهنشاه به تشریفات" بود.


پرویزثابتی خود معترف است اعلیحضرت ازسپهبدمقدم پرسیده اند : "ببینیدثابتی باخارجیها ، چه تماسی دارد؟"(427 ) .ویادرسالها قیل ازانتصاب مقدم ، به علم گفته اند : "بایددید ثابتی ،سرش به کجا بنداست ؟".دراینجا این سئوال پیش میاید : آیا عنوان دادن " تماس خارجی " آنهم ازطرف رئیس مملکت که قبلاً دو "تجربه سرلشگرتیموربختیاروسرلشگرولی الله قرنی " راپشت سرگذارده ، بدون پشتوانه گزارشات گوناگونی ازمنابع سیاسی واطلاعاتی مراکز موازی امنیتی‌– اطلاعاتی داخلی وخارجی، میتواندباشد؟ وملاقاتها ی پادشاه که الزاماً سّری وهییچکس دیگری جزشخص شاه ازآن اطلاع نداشت ، توجیه نامعقولی درمورددریافت اطلاعاتی ازمنابع خارجی نیست.


(ملاقاتهای ناگهانی ضروری مقامات عالیرتبه وروسای کشورها ، بایکدیگر( حتی برای یکساعت درفرودگاهها) ، اغلب بمنظور مبادلات وپیغام رسانی سیاسی واطلاعاتی مهم و مستقیم آنها بایکدیگر. وگاهی اطلاع رسانیهای (واسطه )ازطریق کشورثالث است .)


ارتشبدنصیری معترف بود که : " اعلیحضرت معتقدبودند ، ثابتی باروسها درارتباط است ، ولی هیچگاه به منبع یامنابع خودشان بمن چیزی نگفتند ولی گفتند مگرسرلشگر مقربى که در ستاد ارتش بود و سى سال براى شوروى کارمیکرد، آنهم به طور اتفاقى گیرافتاد ،یادتان رفته؟"


ودرادامه توضیح داد : " روزی اعلیحضرت من وفردوست راهمزمان احضارکردندومدت طولانی دردفترکارایشان بودیم.پادشاه به فردوست دستوری درمورد مراقبت ازثابتی صادرکردند!!!" .اوادامه داد :" پس ازیکهفته ،فردوست گزارشی تهیه وبه پاشاه ارائه داد وتاجائیکه بخاطردارم فردوست نظرداده بود:


1- دفترویژه امکان مراقبتهای پنهانی ندارد.


2- مراقبتهای معمول اداره دوم ویاشهربانی نتیجه بخش نیست .


3- دفترویژه قرائنی درموردارتباطات شخصی ومالی ثابتی دارد ،ولی درباره همکاری غیررسمی اوباسازمانهای اطلاعاتی خارجی ندارد.


4- باتوجه به سمت آجودانی ثابتی ،درخواست همکاری از سرویسهای همکار ( امریکائی )، به مصلحت نیست وکنکاش آنها دراین زمینه ،موجب تضعیف اعتبارسازمانهای اطلاعاتی ایران وبهره برداری وبزرگنمائی تبلیغاتی مُضّرخودروسها برعلیه دربار خواهدبود ودادن عنوان ( رخنه روسها دردربارایران ) ،کمترین کاریست که جرایدخارجی انجام خواهندداد.


(من پرونده سرلشگرمقربی راکه بعدازدستگیری مورد تحقیق مشترک اداره دوم ارتش وساواک (اداره هشتم) ، قرارگرفت ، برگ به برگ درحافظه دارم ، وبعدازانقلاب هم پرونده اوازضداطلاعات ارتش سرقت شد.دستگیری محمد رضا سعادتی هم برعکس همه داستانهائی که نقل شده ،بوسیله سرهنگ خدیوی که یکی از افسران برجسته اداره دوم بود ، صورت گرفت وتحقیقات اولیه از اوهم توسط ضداطلاعات ارتش صورت گرفت.)


البته درمردادماه 1357 رفتار" مقام امنیتی " ، پادشاه فقیدرامشکوک ترمیکند.درصفحه 494و495 کتاب میخوانیم که : "روزی هویدا بمن گفت : پرویزتو فکرمیکنی شاه چطورمیتواندازاین مخمصه خودرارهاکند؟! ،گفتم : " اکنون که کاربه اینجارکشیده است اواحتیاج به یک اقدام دراماتیک داردکه نمیدانم اراده آنراداردیاخیر؟" ، هویداپرسید : " اقدام دراماتیک یعنی چه ؟ " ، گفتم : شاه ودولت بایدبیایند وبگویند پشت تحریکاتی که درمملکت شروع شده ، کمپانیهای نفتی ودولتهای حامی آنهاقراردارند، چون مااعلام کرده ایم که درسال 1979 که قرارداد فروش نفت به کنسرسیوم خاتمه مییابد ، دیگر آنراتمدید نمیکنیم ، لذا ماتصمیم گرفته ایم درمقابل این تحریکات ایستادگی وروابط خودرا با این دو کشور قطع ومستشاران نظامی امریکائی را اخراج ونمایندگی بی بی سی درایران را تعطیل کنیم وسپس یک حرکت تبلیغاتی وسیعی راعلیه آنها باارائه ادله وشواهد لازم ، آغاز ومردم را به حمایت ازشاه ودولت به خیابانها بکشانیم ".هویدا این پیشنهادرا تأئیدکرد وگفت : " من باارتباط دوستانه ای که باسفیرشوروی درایران دارم ، میتوانم ترتیب امضای یک قرارداد دوستی وعدم تعّرض باشوروی رانیزبدهم "


هویدا پیشنهاد من را به شاه ارائه داده واوگفته بود: " این افکارازکدام مغزعلیلی خارج شده است ؟ ماکه2500 کیلومتر مرزمشترک باشوروی داریم ، چگونه میتوانیم باانگلیسی ها وامریکائیها قطع رابطه کنیم وبه وعده عدم تعرض شوروی دل خوش کنیم؟"


ایا هویداوثابتی باهم جاسوس روسها بودندیاخیر ، هنوزتا افشاشدن اسنادبایگانی شده روسها راه بسیار درازی داریم. امیداست نسلهای آینده ، مقاله من وکتاب ثابتی را درآنزمان دوباره خوانی کنند.


روزی ارتشبدفردوست مرااحضاروازمن خواست اجازه ملاقات افسری را بانصیری بدهم. افسرمزبور "آجودان سابق " نصیری بود ، ودلیل ملاقات رامسایل خانوادگی مربوط بفرزندان نصیری عنوان کرد.فردوست ازوضع جسمانی وروحی ارتشبدنصیری درزندان پرسید.من ،ضمن توضیحات ،اشاره ای به اظهارات نصیری درموردثابتی کردم .فردوست پس ازصحبتهای طولانی من ، خیلی کوتاه به این جمله بسنده کرد : " دیگردیرشده است".با جمله " دیگردیرشده است" فردوست که بارها درفرصتهای مختلف تکرارمیکرد، عادت کرده بودم.


روزی ، نظرارتشبدنصیری رادرمورد شرایط پیش آمده وبهم ریختگی اوضاع آنروزها ، پرسیدم.و این سئوال را مطرح کردم که :" شماباتوجه به قدمتِ حضورتان درعالیترین مرتبت سیاسی-امنیتی کشور، ریشه این اوضاع را درکجا وچرائی آنرا چگونه توجیه میکنید؟ " اوگفت من از دسیسه های خارجی آگاه نیستم وهیچ دلیل منطقی هم برای دخالت وسهیم کردن کشورهای غربی دراین ماجراها نمی بینم ولی شیطنت روسهاراهم منتفی نمیدانم.وادامه داد:


من باهویدا دوست هستم ولی اگر اورا درجلسه بیاورید ، درحضورخوداوخواهم گفت:" مسبب اصلی خودهویدا ست!." ، هویدا مایل نبود ازنخست وزیری مادالعمری ، حتی یکماهم تخفیف بدهد .وقتی اعلیحضرت ازدوماه قبل ، مسئله تعویض هویداراباخوداو مطرح کردند ،برای هویدا ، شوک مغزی بود. اماواقعیت اینست که هویدا به ساواک وخارجیها ظنین نبود، ولی همیشه فکرمیکرد ، اعلیحضرت ازطریق دستهای نامرئی اوراتحت مراقبت دارند.نصیری میگفت ، هویدا همیشه ازتوطئه رفقایش دلهره داشت ، درشرفیابیها ،اغلب بدون مقدمه وبدون اینکه اعلیحضرت سئوالی کرده باشد میگفت :"آرزوی چاکرچیزی جز آرامش و رضايت‌ ذات مبارک نیست " ، وقتی دوسه سال قبل ، تخلیه بارکشتیها مسئله شده بود.اعلیحضرت عصبانی بودند ، به هویداگفتند : "آرزو که حرف نشد ،گَندِ نداشتن توانائی دولت درتخلیه کشتیها دربنادرجنوب ،دنیارابرداشته ، نه تجهیزات درست بندری دارید،نه حمل ونقل درست ونه انبار لازم ".


هویدادرحالیکه خودش باچندتن ازوزرا به سرکشی بنادرجنوب مسافرت ، وازنزدیک مشکلات رادیده بود، بعداز بازگشتش بمن گفت : "نصیری!، فکرمیکنم ، اعلیحضرت راپُرکرده بودند.ایشان راتااین حدعصبانی ندیده بودم "


نصیری میگفت :"من بارها از ملاقاهای مکرراوباثابتی گله مندبودم "واوهمیشه باشوخی وخونسردی مخصوص بخودش میگفت : "توخودت معاون من هستی وچون توگرفتاریهای زیادی داری ، من گاهی مسئله پیش پاافتاده اداری را که مکاتبات آن وقت گیرست ازثابتی میپرسم" .اماواقعیت وبرداشت من اینستکه استفاده هویدا ازثابتی ،بیشتر برای آگاهی اواز زندگی خصوصی "رقیبان سیاسی " خودش بود ، اوبه امنیتِ تثبيتِ طولاني مدت نخست وزيری ،بیشترازامنیت کشورفکرمیکرد.بااینحال هویدا همیشه این توّهم راداشت که اعلیحضرت ازطریق "دستهای نامرئی وتشکیلات فردوست" اوراتحت مراقبت دارند واحتمالاًمیتواند، درپُرحرفیهای ثابتی ریشه دستهای نامرئی را پیداکند .اواضافه کرد :" بنظرمن کلیداین وضعیت از دوماه آخردولت هویدا ،واز متن نامه سه امضایی ۲۲ خرداد ۱۳۵۶(سنجابی، بختیار و فروهر) به شاه زده شد.تنظیم این نامه بادسیسه پرویزثابتی ومنوچهر آزمون ودکتراحسان نراقی که درساواک درس میداد،وطی مذاکرات مفصلی که ابتدا، اینهابا داریوش فروهر وسنجابی انجام داده بودند ، دریکی ازمنازل امن ساواک تهیه شده بود.انگیزه اینها ، ابقای هویدا نبود، ولی بشدت باتحویل صندلی نخست وزیری به آموزگارمخالف بودند.


نصیری ازمن خواست به اوفرصت فکرکردن بیشتری بدهم تادرجلسه بعدیِ تحقیق ، او رئوس مطالب رادسته بندی وباحضورذهن بیشتری گفتگوادامه یابد.من درخواست اورا معقول ، و روزبعد مسائل مفصّل ومتنوعی را درباره خودش ودیگران مطرح کردکه درفرصت دیگری تحت عنوان "اعترافات ارتشبدنعمت الله نصیری قبل وبعدازخروج پادشاه ازایران " تشریح خواهم کرد.


پرویزانصاری-افسرسابق ارتش شاهنشاهی

(خوانندگان توجه فرمایند ، اعدادبکاربرده شده درمتن مقاله اشاره به صفحات خودکتاب "دردامگه حادثه میباشند


بخش (1)نقد سرگرد پرویز انصاری بر کتاب "در دامگه حادثه" پرویز ثابتی /click here








بخش (2)نقد سرگرد پرویز انصاری بر کتاب "در دامگه حادثه" پرویز ثابتی /click here







بخش (3)نقد سرگرد پرویز انصاری بر کتاب "در دامگه حادثه" پرویز ثابتی /click here




بخش چهارم; امیدمن آنست که ثابتی بماند و عدالت را تجربه کند (دزدیهای مقام امنیتی وتردیدپادشاه به جاسوسی پرویزثابتی) ارتشبد فردوست درصفحه 592 جلدیکم خاطراتش ، بااشاره به ماموریت من درانجام تحقیقات ازدولتمردان رژیم سابق مینویسد :" نامه ای خطاب به انصاری درباره ماموریتش امضاء کردم وهرچه احتیاج داشت سرلشگرصفاپوردراختیارش گذاردوازهمان شب بازجوئی را شروع کرد". ازآنجا که این گفتار فردوست، به توجیه مطلب" دزدی بودجه سری عملیاتی ساواک" توسط " مقام امنیتی "مربوط ،و توضیح بیشتری رامیطلبد ، من ضروری میدانم که برای درک بیشترچگونگی مفاهیم این نوشتار،مقدمه ای بربیان مطلب بنویسم. من پس از انجام چگونگی مراحل اداریِ تحویلِ دولتمردان زندانی در جمشیدیه ، نامه ای ازمعاون اداری فرمانداری نظامی ( سپهبد موسی رحیمی لاریجانی)، خطاب بفرمانده پادگان جمشیدیه ، دریافت وعازم آن پادگان شدم. ازآنجاکه فرماندارنظامی ، لیستی حاوی صدها نفرازشخصیت های کشوری ولشگری وصاحبان شرکتهای بزرگ تجاری وصنعتی و..راکه قراربود درروزها وهفته های آتی ، بازداشت آنها عملی شود ،دراختیارم نهاده بود،پس ازبازدید مقدماتی اززندان جمشیدیه، نیازمندیهای اداری وپرسنلی وحفاظتی ومالی اجرای ماموریت رابرآورد، وگزارش آنرا به ارتشبدفردوست تسلیم نمودم.درگزارش تنظیمی ، علاوه بردرخواست حضور سرلشگرناصرفربد درپادگان جمشیدیه( که قبلاً فردوست باآن موافقت کرده بود) ، تقاضای نفراتی از نیروهای مخصوص ( تکاور) برای حفاظت اززندان ونقل وانتقال زندانیان ، چند دستگاه اتومبیل مجهز به بیسیم ، ملزومات اداری وبودجه عملیاتی ماهیانه برای هزینه های مربوطه وپرداخت فوق العاده خدمات شبانه روزی 6 نفربازپرس اعزامی دادگستری وپرسنل مامور به جمشیدیه را نموده بودم .مسئله نفرات تکاور، درارتباط تلفنی فردوست وسرلشگرخسروداد ، وملزومات اداری توسط سرلشگرصفاپور (رئیس دفترفردوست ) ،حّل، وتامین خودرو وبنزین وبرخی ازپرسنل اداری (راننده وماشین نویس) ، برعهده اداره دوم ستادارتش گذارده شد.اما درمورد بودجه عملیاتی ، ارتشبدفردوست گفت :" بازرسی شاهنشاهی، چنین پولی ندارد " وپیشنهادکرد : " ازفرماندارنظامی بگیرید ".بفرمانداری نظامی مراجعه کردم .سپهبد موسی رحیمی لاریجانی گفت : " انصاری ،اولاً فرماندارنظامی چنین بودجه ای ندارد ،درثانی ، توبایدیک فکراساسی بکنی ، زیرا ممکنست دوسه ماه دیگر ، حکومت نظامی خاتمه ، وفرماندارنظامی برچیده شودولی ماموریت تو ممکنست ماهها بلکه دوسه سالی طولانی شود" ، حرفهای سپهبدرحیمی منطقی بود، بنابراین به نزد ارتشبدازهاری نخست وزیر رفتم .ازهاری مرا به اداره دوم ستادحواله داد ، ومن به نزدسپهبد ناصرقلی برومندجزی رفتم.سپهبد برومند دستوردادموقتاً مبلغ پنجاه هزارتومان دراختیارمن قرارداده شود وهمزمان تلفنی باتیمسارازهاری صحبت کرد وبه نخست وزیرنظامی گفت : " تیمسار! ساواک تحت امرخودتانست ، من موقتاً مبلغی دراختیارانصاری گذاردم ولی باتوجه به سطح دستگیریهای آتی ، پیشنهادمیکنم کمیسیونی تشکیل وبرآوردبودجه شود، ولی چون دراین شرایط ، اتلاف وقت جایزنیست ، موقتاً به سپهبدمقدم دستوردهید مبلغ یک میلیون تومان دراختیار انصاری قرارداده شود، تاکمیسیون تصمیم نهائی بگیرد".تیمسارازهاری گفت : " الان به مقدم دستورمیدهم وبه انصاری بگوئیدبه ایشان مراجعه کند ". من به نزدسپهبدمقدم رفتم وباتوجه بسابقه همکازی 7ساله با او ، واعتماددوجانبه ای که درروابط اداری من ومقدم وجودداشت گفت : " من درمکالمه تلفنی با تیمسارازهاری ، صحیح ندانستم مسئله ای راکه میخواهم باشما مطرح کنم ، به ایشان بگویم البته حضوری به ایشان خواهم گفت ". وادامه داد: " میدانید درشرایط حاضروآشفته مملکت ، بانک مرکزی لیستی ازخارج کنندگان ارزرا توزیع کرده وبانک دراعتصابست.حتی چکهای هزینه های ساواک راهم پرداخت نمیکنند، من برای تامین هزینه های جاری ساواک از مسئولین حسابهای سری عملیاتی " سرلشكر وزيري همداني" خواسته ام برای هزینه های جاری ساواک ، ازوجوه عملیاتی اداره امنیت داخلی استفاده کنند ، ولی بمن گزارش داده اند که " ثابتی ، همه وجوه رابرداشته ورمزصندوق راهم عوض کرده ، ومامورین فنی چندین ساعت وقت تلف کرده اند تاتوانسته اند ، صندوق رابازکنند، ولی پولی درآن نبوده است ". مقدم اضافه کرد : "متاسفانه غفلت ازمسئولین مالی میباشد ، ولی خودمن بیش ازآنها مسئولم ".من گفتم : " تیمسار من هنگام پروازثابتی از"پاویون دولت " حضورتان تلفن کردم ، شمافرمودید ، بگذاریدگورش راگُم کند!! " .مقدم گفت بهمین جهت میگویم " مسئولیت من بیش از دیگرانست " ودستوردادیکصدهزارتومان پول نقد بدفترش آوردند ، واوهم تحویل من دادوگفت :"فعلاً این مبلغ رامصرف کنید تاکمیسیون مربوطه راهی پیداکند" .مقدم تاکیدکرد " مبادا موضوع ثابتی را باکسی حتی تیمسارفردوست وسرلشگرفربد مطرح کنید ، زیرابا درزاین مطلب ، سوژه مناسبی برای مخالفین و تبلیغات منفی وساختن شعارهای زننده آنهاخواهد شد". پرویزثابتی در کتابش میگوید: " طرزفکربنده بانصیری، یکی نبود.مثلاًدرزمینه فسادمالی، اصلاًمن بانصیری دردوجبهه کاملاً متفاوت بودیم.واضافه میکند :"حالادرجای خودش برای شماچندنمونه راخواهم گفت".( صفحه 320 ) ،شاید اودلیل خاصی برای "جای خودش" دارد که من نمیدانم ، اما این سئوال پیش میاید که چرا ثابتی ، دراشاره به فساداداری ومالی واخلاقی دیگران ، سخاوتمندانه وباگشاده دستی ، حرافانه سخن میگوید.وبرای توجیه تقاضای کتبی وعلنی 700 هزارتومان پاداش محمدسام وزیرکشور هویدا 10 صفحه کتاب را(از555 تا564 ) مطلب می بافد ، ولی درمورد "سر قت میلیونها تومان بودجه سری" خودش ،دچارخمیازه وخستگی! میشود و به "محقق تاریخ " میگوید "درجای خودش" (320).ولی من ازصفه 1 تا670 کتاب هرجا گشتم "جای خودش"راپیدانکردم. البته "مقام امنیتی " ، درجای جای کتاب برای توجیه وپاسخ هرسئوال جّدی ، هم ،محقّق تاریخ وهم خوانندگان کتاب را بجای" نامعلوم دیگر" حوالت میدهد.من به ثابتی حق میدهم ، زیرا باآنکه پادشاه ، درگذشته است ودیگرتهدیدی از جانب او "برای محاکمه نظامی نیست".(صفحه 18)وازطرف دیگراو باحیله های همیشگی" تحت عناوین پاداش ملوکانه "برخی ازپرسنل محاکم نظامی راتطمیع ، واگرشاه هم او رامحاکمه نظامی میکرد رای دادگاه راپیش خریدکرده بود.معذالک اومیداند "محاکمه ملی " اوپابرجا و امیدمن آنست که ثابتی بماند و عدالت را تجربه کند. چون " طرزفکرثابتیِ پاکیزه ، بانصیریِ ناپاکیزه متفاوت" و "طرزفکر منِ دزدبگیر باثابتی دزد هم متفاوت است"چندنمونه توضیحاتم را همینجا بیان میدارم نه "درجای خودش" . من درسالهای خدمتم ، شخصاً شایدصدها(هفته ای دوبار) ، گزارش شرفعرضی تهیه ، وباپی نوشتها ودستورات شفاهی پادشاه فقید آشنا بودم ، او فردی هوشمند ، و قدرت تشخیص گزارشات آمیخته وآلوده به تبانی های نامعقول کینه توزانه ومملو ازجعل وتحریف ودروغ وتهمت را با گزارشات شرافتمندانه که کاستیها وناهنجاریهای اداری ، مالی ومدیریتی دستگاههای مملکتی را بدون وابستگی به شبکه های سرطانی بازیگران سیاسی تهیه میشد، به نیکی تشخیص میداد."‌بی‌اطلاعی شاه از اوضاع مملکت" منطقی نیست بااین تفاوت که پادشاه برپایه هوش وتجربه ، ازدسته بندیها وتمابلات درونی فتنه گریهای مقامات (اعم ازنظامی وغیرنظامی ) ، آگاه وبنابر ضرورت بقاء خود وسلطنتش ، گاهی صریح وبی پرده وهرزگاهی بصورت ایهام وابهام، مواردی راگوشزد میکرد. .(درکتاب علم به مواردمتعدی ازاین کنایات اشاره شده است). من که شخصاً مسئول رسیدگی به پرونده های فسادمالی بسیاری از فرماندهان درنیروهای مسلح بودم ، بخاطرندارم که پادشاه ،یکبار هم، ازصدور دستور محاکمات متخلفین درنگ کرده باشد. کما اینگه همه فرماندهان متخلف ، محاکمه ،زندان وازارتش اخراج گردیدند ،.وتصادفا هنگامیکه درموردفساد مالی سپهبد کریم ایادی درمسئله گوشت مصرفی وداروی ارتش ،گزارشات مستندی ازطریق سلسله مراتب( سپهبدمقدم وارتشبدازهاری) باستحضار پادشاه رسانده بودم ، دستور محاکمه افسرمسئول را صادر ، وتصمیمات بعدی سپهبد ایادی را منوط ومشروط به تصویب کمیسیونی کردند که امیری ازاداره دوم , عضوآن بود .و هیچگاه منِ نظامی را کسی بمحاکمه نظامی تهدید نکرد ،حتی یکبار که دکترجهانشاه صالح ،پزشک مخصوص شهبانو آگاهانه یاناآگاهانه ، بدون هیچگونه آشنائی بامن ، درمحفلی گفته بود : " میگویند" خسروروزبه انگشت کوچکِ افسرتحقیق ( سپهبدکیومرث صالح) نمیشود"،پادشاه دکترصالح را به نوشهراحضار،وباعصبانیت ،خطاب به او گفته بودند : " این مزخرفات چیست که گفته اید ؟ " ، وازآنجا که شاه ،ازنجابت ذاتی اخلاقی برخورداربود، برای اینکه اظهارات غیر اخلاقی دکترصالح رابه اویادآور و"بدل سروان خسروروزبه " رابه او بشناساند ، روزی به ارتشبدازهاری که قراربوددرنوشهرشرفیاب شود ،دستورداده بودند : " افسرمسئول پرونده سپهبدصالح راباخودتان بیاورید " ، غروب روزقبل ازشرفیابی ، تیمسارازهاری بمن تلفنی دستورداد : "فرداصبح باپرونده صالح بفرودگاه مهرآبادبیائید" ، ازهاری مرا همراه خودبه نوشهرودفترِ برروی اسکله پادشاه برد .ازهاری شرفیاب شد واظهارکرده بود " افسرتحقیق حاضراست " ، پادشاه دستوراحضارمراداد، هنگام شرفیابی که بیشترازیکدقیقه نبود ،اعلیحضرت پرسیدند : " این سپهبدصالح ازخارجیهاهم پول گرفته ؟ "، پاسخم مثبت بود.وازدفترپادشاه خارج ومنتظرخروج ازهاری ماندم.من که ازچگونگی احضارم متحیّر ودرفکرفرورفته بودم ، وهمانند "مقام امنیتی ، تصورمیکردم درهنگام بازگشت به تهران ، " بدادگاه نظامی برده خواهم شد " ، ازارتشبدازهاری که رابطه ای مشابه " رابطه ثابتی-هویدا "را بامن داشت ولی " من بااورودربایستی داشتم واونداشت "(562)، پرسیدم : " تیمسار ، قرارست محاکمه نظامی شوم ؟ " ، ارتشبد گفت : " نه جانم ، اگر چنین بود ، اعلیحضرت ازتو خجالت نمیکشید، ازهمان نوشهردستورمیدادند ، تورادستبندزده تحویل دژبانت بدهند" ، اعلیحضرت : "فقط ازیکنفرخجالت میکشند ، آنهم پرویزثابتی است " (472) ارتشبدازهاری علتهای زیادی رابرای خجالت پادشاه از ثابتی ،برشمردوفقط سه جهارتا ازآنها را گفت .ازجمله به مواردزیراشاره کرد : 1- هرچه ثابتی پادشاه را نصیحت وطرزمملکت داری رابه رئیس مملکت یادآورشده است ،ایشان بی اعتنا ،وثابتی مجبورشده است ،تذکرنهائی رابصورت شبنامه باپست شهری به هرمزقریب بفرستد " (594) . 2- زمانی ثابتی در"کمیسون مرگ " ،تقاضای عفو زنِ محکومی راکرده وپادشاه باسنگدلی گفته اند : " خیراین دختراعدام شود " (297) ، ثابتی ازغصه چنین هفته مریض بوده. 3- مسئله دیگری که مزیدبرعلت بوده، گزارش ثابتی درمورد "شاخ افریقا ست " ، چون اعلیحضرت گفته بودند "درجنگ سودان وسومالی بیطرف نمی مانیم " ، ثابتی گفته بود :" نخیرماباید بیطرف بمانیم " ،اعلیحضرت اشتباهی درزیرگزارش نوشته بودند :"به ثابتی این غلطها نیامده وبه ثابتی چه مربوط است؟ "و.. ، حالا پادشاه ازثابتی "خجالت "میکشند. (373 ( البته بعد اعلیحضرت که متوجه اشتباه خودشان شدند ،وبرای عذرخواهی عملی ازثابتی، دستوردادند : "درب وزارت خارجه راگِل بگیرند" وچندین نفرراهم واسطه کردندکه ، "ثابتی پست وزارت خارجه رابپذیرد" ، هویدا بعرض رسانده بود قربان : "تلاش چاکر برای متقاعدکردن ثابتی به نتیجه نمیرسد ، چون زمانی که من به اوپیشنهاد "دبیرکلی حزب مردم " رادادم، اوگفت بشرطی قبول میکند که برود درتلویزیون ودرفضای آزادسیاسی وبدون سانسور بعنوان اپوزیسیون Opposition دولت حرف بزند (223و224)،حالاهم گفته است ، بشرطی قبول میکنم که " بروم تلویزیون بعنوان اپوزیسیون His Majesty صحبت کنم! چون مدت پروازنوشهر-تهران 20دقیقه بیشترنبود ، ازهاری برای وقوف من ازعلتهای بیشمارِخجالت پادشاه ازپرویزثابتی، مرا یه 2000 صفحه خاطرات او حواله داد وگفت حتماً "2 بخش اساسی "آنرامطالعه کن(صفحه19) اماارتشبدنصیری درمورد فسادمالی ثابتی چه گفت ؟ ارتشبد نعمت‌الله نصیری سومین رئیس سازمان امنیت و اطلاعات کشور بود. اودر درجه سرهنگی ، فرماندهی گارد شاهنشاهی راداشت وچون در وقایع مرداد 1332مأموریت ابلاغ فرمان عزل دکتر مصدق و انتصاب سرلشکر زاهدی به نخست وزیری راداشت ، بدستور اولی تنبیه وزندانی وباارده دومی ، تشویق و سرتیپی گرفت. همزمان با جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، ارتشبدشد و در شهریور ۱۳۵۷، درحالیکه سفیر ایران در پاکستان بود به تهران احضار و روانه زندان شد.اتهام او"فساد مالی و عملکردش ،ایجاد فضای رعب امنیتی در کشور در ۱۳ سال ریاست سازمان ساواک قلمدادشده بود.روزنامه‌های تهران ، فساد مالی و" جنایات ساواک " تحت امراورا برجسته و بازداشت هویدا ونصیری را ، مسخره ، واعلام بازداشت دولتمردان رژیم پیشین را،صحنه سازیهای عوامفریبانه دولت تبلیغ میکردند .ارتشبدازهاری نخست وزیر نظامی بطورکمرنگ وشاپوربختیارغیرنظامی پُررنگتر ، هردو ،تقدم انجام تحقیقات از نصیری و هویدا را بمن پیشنهادمیکر دند. من درپنج روزمتوالی که باارتشبدنصیری گفتگوداشتم ، هرگز درمورد گفته سپهبدمقدم که بمن تاکیدنموده بود ماجرای سرقت " هزینه های سری ساواک " توسط ثابتی را باکسی " حتی ارتشبدفردوست " مطرح نکنم ، دراینمورد ازارتشبدنصیری که ازچگونگی ، هم بی خبروهم درآن نقشی نداشت ، سئوالی نکردم . اما هنگامیکه به اِعمال خشونت درساواک اشاره کردم ، اومرتبت مقامی خودرا درساواک یادآور ، ودخالت مستقیم خودرا در اَعمال رفتار خونباراداره سوم ساواک انکار مینمود ، اما اطلاع خویش را از عملکرد مأمورین آن اداره امنیت داخلی ،پنهان نمیکرد.نصیری ، اندوخته نقدی بانکی خودرا 13میلیون تومان ، وموجودی ارزی خویش را دربانکهای خارجی بین 4تا5 میلیون دلاربرآوردمیکرد ،اماارزش اموال غیرمنقولش را چیزی درحدود90 میلیون تومان میدانست .وی هرگونه برداشت غیرقانونی ازبودجه سّری ساواک را مردود ولی اختیارات خودرا درمصرف آن ، برای اعطای پاداش وهدیه به هرمقام ایرانی وخارجی نامحدودتوجیه میکرد.اواعتبارات سری "برون مرزی"ساواک را ناچیز ودرمقایسه، سهم "درون مرکزی" را که دراختیار"اداره سوم امنیت داخلی " قرارمیگرفت چندین برابر توصیف میکرد.نصیری دریافتی های قانونی ماهیانه خودرا ازساواک وبنیادپهلوی وسازمان عمران کیش ، درمجموع 150 هزارتومان نوشته بود.وی داشتن سهام رادرموسسات خصوصی مختلف پنهان نمیکردوحساب دقیق آنهارا موکول به بررسی اسنادمالی میدانست. ارتشبدنصیری ، کجرویهای پرویزثابتی رادر تمام زمینه های اداری ومالی مردودنمیدانست ، ولی گسترش غیرمتعارف زندگی تجملی اوراازبدو انتصاب وی درسمت مدیرکلی اداره سوم "باورنکردنی " توجیه میکرد.قرینه دیگری که نصیری دررابطه با وضع مالی ثابتی بدان اشاره داشت، مقایسه زندگی مدیران کلِ همطراز ثابتی درساواک بودکه اغلب دردرجه امیری ودارای قدمت خدمتی بمراتب بیشترازمدیرکل اداره سوم بودند .اومیگفت به زندگی دهها مدیرکل دیگرساواک بنگرید ، که حقوق ومزایای یکسانِ با ثابتی داشتند ، اماهمانندثابتی، بودجه سری میلیونی دراختیارنداشتند. مطلب دیگری که نصیری برآن تاکیدمیکرد، شکایت دیگرمدیران کل ،درهمین مقوله بود. اواعتبارخدمتی ثابتی رابشدت مخدوش وصداقت وی رادرتمام زمینه ها شبهه برانگیزمیدانست.نصیری میگفت : "کنکاش درزمینه های مالی ثابتی، نه برای من ونه برای دفترویژه فردوست ، دراهمیت ویژه ای قرارنداشت ،البته به امراعلیحضرت دفترویژه تحقیقاتی درباره اوبعمل آورده بود" . نصیری "پیشنهاد اعطای مقام آجودانی پادشاه" رابزرگترین اشتباه هویدا وتشریفات دربارمیدانست ،ومدعی بود این تصمیم چه درساواک وچه دربین دولتمردان سیاسی ، عکس العمل منفی داشت و منشاء وانتساب اِعمال شکنجه به پادشاه درجرایدخارجی ،ازهمینجا ریشه داشت، وعلت عدم حضورثابتی دردرباروپروتکلهای رسمی ، "دستوراکید خودشاهنشاه به تشریفات" بود. پرویزثابتی خود معترف است اعلیحضرت ازسپهبدمقدم پرسیده اند : "ببینیدثابتی باخارجیها ، چه تماسی دارد؟"(427 ) .ویادرسالها قیل ازانتصاب مقدم ، به علم گفته اند : "بایددید ثابتی ،سرش به کجا بنداست ؟".دراینجا این سئوال پیش میاید : آیا عنوان دادن " تماس خارجی " آنهم ازطرف رئیس مملکت که قبلاً دو "تجربه سرلشگرتیموربختیاروسرلشگرولی الله قرنی " راپشت سرگذارده ، بدون پشتوانه گزارشات گوناگونی ازمنابع سیاسی واطلاعاتی مراکز موازی امنیتی‌– اطلاعاتی داخلی وخارجی، میتواندباشد؟ وملاقاتها ی پادشاه که الزاماً سّری وهییچکس دیگری جزشخص شاه ازآن اطلاع نداشت ، توجیه نامعقولی درمورددریافت اطلاعاتی ازمنابع خارجی نیست. (ملاقاتهای ناگهانی ضروری مقامات عالیرتبه وروسای کشورها ، بایکدیگر( حتی برای یکساعت درفرودگاهها) ، اغلب بمنظور مبادلات وپیغام رسانی سیاسی واطلاعاتی مهم و مستقیم آنها بایکدیگر. وگاهی اطلاع رسانیهای (واسطه )ازطریق کشورثالث است .) ارتشبدنصیری معترف بود که : " اعلیحضرت معتقدبودند ، ثابتی باروسها درارتباط است ، ولی هیچگاه به منبع یامنابع خودشان بمن چیزی نگفتند ولی گفتند مگرسرلشگر مقربى که در ستاد ارتش بود و سى سال براى شوروى کارمیکرد، آنهم به طور اتفاقى گیرافتاد ،یادتان رفته؟" ودرادامه توضیح داد : " روزی اعلیحضرت من وفردوست راهمزمان احضارکردندومدت طولانی دردفترکارایشان بودیم.پادشاه به فردوست دستوری درمورد مراقبت ازثابتی صادرکردند!!!" .اوادامه داد :" پس ازیکهفته ،فردوست گزارشی تهیه وبه پاشاه ارائه داد وتاجائیکه بخاطردارم فردوست نظرداده بود: 1- دفترویژه امکان مراقبتهای پنهانی ندارد. 2- مراقبتهای معمول اداره دوم ویاشهربانی نتیجه بخش نیست . 3- دفترویژه قرائنی درموردارتباطات شخصی ومالی ثابتی دارد ،ولی درباره همکاری غیررسمی اوباسازمانهای اطلاعاتی خارجی ندارد. 4- باتوجه به سمت آجودانی ثابتی ،درخواست همکاری از سرویسهای همکار ( امریکائی )، به مصلحت نیست وکنکاش آنها دراین زمینه ،موجب تضعیف اعتبارسازمانهای اطلاعاتی ایران وبهره برداری وبزرگنمائی تبلیغاتی مُضّرخودروسها برعلیه دربار خواهدبود ودادن عنوان ( رخنه روسها دردربارایران ) ،کمترین کاریست که جرایدخارجی انجام خواهندداد. (من پرونده سرلشگرمقربی راکه بعدازدستگیری مورد تحقیق مشترک اداره دوم ارتش وساواک (اداره هشتم) ، قرارگرفت ، برگ به برگ درحافظه دارم ، وبعدازانقلاب هم پرونده اوازضداطلاعات ارتش سرقت شد.دستگیری محمد رضا سعادتی هم برعکس همه داستانهائی که نقل شده ،بوسیله سرهنگ خدیوی که یکی از افسران برجسته اداره دوم بود ، صورت گرفت وتحقیقات اولیه از اوهم توسط ضداطلاعات ارتش صورت گرفت.) البته درمردادماه 1357 رفتار" مقام امنیتی " ، پادشاه فقیدرامشکوک ترمیکند.درصفحه 494و495 کتاب میخوانیم که : "روزی هویدا بمن گفت : پرویزتو فکرمیکنی شاه چطورمیتواندازاین مخمصه خودرارهاکند؟! ،گفتم : " اکنون که کاربه اینجارکشیده است اواحتیاج به یک اقدام دراماتیک داردکه نمیدانم اراده آنراداردیاخیر؟" ، هویداپرسید : " اقدام دراماتیک یعنی چه ؟ " ، گفتم : شاه ودولت بایدبیایند وبگویند پشت تحریکاتی که درمملکت شروع شده ، کمپانیهای نفتی ودولتهای حامی آنهاقراردارند، چون مااعلام کرده ایم که درسال 1979 که قرارداد فروش نفت به کنسرسیوم خاتمه مییابد ، دیگر آنراتمدید نمیکنیم ، لذا ماتصمیم گرفته ایم درمقابل این تحریکات ایستادگی وروابط خودرا با این دو کشور قطع ومستشاران نظامی امریکائی را اخراج ونمایندگی بی بی سی درایران را تعطیل کنیم وسپس یک حرکت تبلیغاتی وسیعی راعلیه آنها باارائه ادله وشواهد لازم ، آغاز ومردم را به حمایت ازشاه ودولت به خیابانها بکشانیم ".هویدا این پیشنهادرا تأئیدکرد وگفت : " من باارتباط دوستانه ای که باسفیرشوروی درایران دارم ، میتوانم ترتیب امضای یک قرارداد دوستی وعدم تعّرض باشوروی رانیزبدهم " هویدا پیشنهاد من را به شاه ارائه داده واوگفته بود: " این افکارازکدام مغزعلیلی خارج شده است ؟ ماکه2500 کیلومتر مرزمشترک باشوروی داریم ، چگونه میتوانیم باانگلیسی ها وامریکائیها قطع رابطه کنیم وبه وعده عدم تعرض شوروی دل خوش کنیم؟" ایا هویداوثابتی باهم جاسوس روسها بودندیاخیر ، هنوزتا افشاشدن اسنادبایگانی شده روسها راه بسیار درازی داریم. امیداست نسلهای آینده ، مقاله من وکتاب ثابتی را درآنزمان دوباره خوانی کنند. روزی ارتشبدفردوست مرااحضاروازمن خواست اجازه ملاقات افسری را بانصیری بدهم. افسرمزبور "آجودان سابق " نصیری بود ، ودلیل ملاقات رامسایل خانوادگی مربوط بفرزندان نصیری عنوان کرد.فردوست ازوضع جسمانی وروحی ارتشبدنصیری درزندان پرسید.من ،ضمن توضیحات ،اشاره ای به اظهارات نصیری درموردثابتی کردم .فردوست پس ازصحبتهای طولانی من ، خیلی کوتاه به این جمله بسنده کرد : " دیگردیرشده است".با جمله " دیگردیرشده است" فردوست که بارها درفرصتهای مختلف تکرارمیکرد، عادت کرده بودم. روزی ، نظرارتشبدنصیری رادرمورد شرایط پیش آمده وبهم ریختگی اوضاع آنروزها ، پرسیدم.و این سئوال را مطرح کردم که :" شماباتوجه به قدمتِ حضورتان درعالیترین مرتبت سیاسی-امنیتی کشور، ریشه این اوضاع را درکجا وچرائی آنرا چگونه توجیه میکنید؟ " اوگفت من از دسیسه های خارجی آگاه نیستم وهیچ دلیل منطقی هم برای دخالت وسهیم کردن کشورهای غربی دراین ماجراها نمی بینم ولی شیطنت روسهاراهم منتفی نمیدانم.وادامه داد: من باهویدا دوست هستم ولی اگر اورا درجلسه بیاورید ، درحضورخوداوخواهم گفت:" مسبب اصلی خودهویدا ست!." ، هویدا مایل نبود ازنخست وزیری مادالعمری ، حتی یکماهم تخفیف بدهد .وقتی اعلیحضرت ازدوماه قبل ، مسئله تعویض هویداراباخوداو مطرح کردند ،برای هویدا ، شوک مغزی بود. اماواقعیت اینست که هویدا به ساواک وخارجیها ظنین نبود، ولی همیشه فکرمیکرد ، اعلیحضرت ازطریق دستهای نامرئی اوراتحت مراقبت دارند.نصیری میگفت ، هویدا همیشه ازتوطئه رفقایش دلهره داشت ، درشرفیابیها ،اغلب بدون مقدمه وبدون اینکه اعلیحضرت سئوالی کرده باشد میگفت :"آرزوی چاکرچیزی جز آرامش و رضايت‌ ذات مبارک نیست " ، وقتی دوسه سال قبل ، تخلیه بارکشتیها مسئله شده بود.اعلیحضرت عصبانی بودند ، به هویداگفتند : "آرزو که حرف نشد ،گَندِ نداشتن توانائی دولت درتخلیه کشتیها دربنادرجنوب ،دنیارابرداشته ، نه تجهیزات درست بندری دارید،نه حمل ونقل درست ونه انبار لازم ". هویدادرحالیکه خودش باچندتن ازوزرا به سرکشی بنادرجنوب مسافرت ، وازنزدیک مشکلات رادیده بود، بعداز بازگشتش بمن گفت : "نصیری!، فکرمیکنم ، اعلیحضرت راپُرکرده بودند.ایشان راتااین حدعصبانی ندیده بودم " نصیری میگفت :"من بارها از ملاقاهای مکرراوباثابتی گله مندبودم "واوهمیشه باشوخی وخونسردی مخصوص بخودش میگفت : "توخودت معاون من هستی وچون توگرفتاریهای زیادی داری ، من گاهی مسئله پیش پاافتاده اداری را که مکاتبات آن وقت گیرست ازثابتی میپرسم" .اماواقعیت وبرداشت من اینستکه استفاده هویدا ازثابتی ،بیشتر برای آگاهی اواز زندگی خصوصی "رقیبان سیاسی " خودش بود ، اوبه امنیتِ تثبيتِ طولاني مدت نخست وزيری ،بیشترازامنیت کشورفکرمیکرد.بااینحال هویدا همیشه این توّهم راداشت که اعلیحضرت ازطریق "دستهای نامرئی وتشکیلات فردوست" اوراتحت مراقبت دارند واحتمالاًمیتواند، درپُرحرفیهای ثابتی ریشه دستهای نامرئی را پیداکند .اواضافه کرد :" بنظرمن کلیداین وضعیت از دوماه آخردولت هویدا ،واز متن نامه سه امضایی ۲۲ خرداد ۱۳۵۶(سنجابی، بختیار و فروهر) به شاه زده شد.تنظیم این نامه بادسیسه پرویزثابتی ومنوچهر آزمون ودکتراحسان نراقی که درساواک درس میداد،وطی مذاکرات مفصلی که ابتدا، اینهابا داریوش فروهر وسنجابی انجام داده بودند ، دریکی ازمنازل امن ساواک تهیه شده بود.انگیزه اینها ، ابقای هویدا نبود، ولی بشدت باتحویل صندلی نخست وزیری به آموزگارمخالف بودند. نصیری ازمن خواست به اوفرصت فکرکردن بیشتری بدهم تادرجلسه بعدیِ تحقیق ، او رئوس مطالب رادسته بندی وباحضورذهن بیشتری گفتگوادامه یابد.من درخواست اورا معقول ، و روزبعد مسائل مفصّل ومتنوعی را درباره خودش ودیگران مطرح کردکه درفرصت دیگری تحت عنوان "اعترافات ارتشبدنعمت الله نصیری قبل وبعدازخروج پادشاه ازایران " تشریح خواهری


بخش چهارم;
امیدمن آنست که ثابتی بماند و عدالت را تجربه کند

(دزدیهای مقام امنیتی وتردیدپادشاه به جاسوسی پرویزثابتی)


ارتشبد فردوست درصفحه 592 جلدیکم خاطراتش ، بااشاره به ماموریت من درانجام تحقیقات ازدولتمردان رژیم سابق مینویسد :" نامه ای خطاب به انصاری درباره ماموریتش امضاء کردم وهرچه احتیاج داشت سرلشگرصفاپوردراختیارش گذاردوازهمان شب بازجوئی را شروع کرد".


ازآنجا که این گفتار فردوست، به توجیه مطلب" دزدی بودجه سری عملیاتی ساواک" توسط " مقام امنیتی "مربوط ،و توضیح بیشتری رامیطلبد ، من ضروری میدانم که برای درک بیشترچگونگی مفاهیم این نوشتار،مقدمه ای بربیان مطلب بنویسم.


من پس از انجام چگونگی مراحل اداریِ تحویلِ دولتمردان زندانی در جمشیدیه ، نامه ای ازمعاون اداری فرمانداری نظامی ( سپهبد موسی رحیمی لاریجانی)، خطاب بفرمانده پادگان جمشیدیه ، دریافت وعازم آن پادگان شدم. ازآنجاکه فرماندارنظامی ، لیستی حاوی صدها نفرازشخصیت های کشوری ولشگری وصاحبان شرکتهای بزرگ تجاری وصنعتی و..راکه قراربود درروزها وهفته های آتی ، بازداشت آنها عملی شود ،دراختیارم نهاده بود،پس ازبازدید مقدماتی اززندان جمشیدیه، نیازمندیهای اداری وپرسنلی وحفاظتی ومالی اجرای ماموریت رابرآورد، وگزارش آنرا به ارتشبدفردوست تسلیم نمودم.درگزارش تنظیمی ، علاوه بردرخواست حضور سرلشگرناصرفربد درپادگان جمشیدیه( که قبلاً فردوست باآن موافقت کرده بود) ، تقاضای نفراتی از نیروهای مخصوص ( تکاور) برای حفاظت اززندان ونقل وانتقال زندانیان ، چند دستگاه اتومبیل مجهز به بیسیم ، ملزومات اداری وبودجه عملیاتی ماهیانه برای هزینه های مربوطه وپرداخت فوق العاده خدمات شبانه روزی 6 نفربازپرس اعزامی دادگستری وپرسنل مامور به جمشیدیه را نموده بودم .مسئله نفرات تکاور، درارتباط تلفنی فردوست وسرلشگرخسروداد ، وملزومات اداری توسط سرلشگرصفاپور (رئیس دفترفردوست ) ،حّل، وتامین خودرو وبنزین وبرخی ازپرسنل اداری (راننده وماشین نویس) ، برعهده اداره دوم ستادارتش گذارده شد.اما درمورد بودجه عملیاتی ، ارتشبدفردوست گفت :" بازرسی شاهنشاهی، چنین پولی ندارد " وپیشنهادکرد : " ازفرماندارنظامی بگیرید ".بفرمانداری نظامی مراجعه کردم .سپهبد موسی رحیمی لاریجانی گفت : " انصاری ،اولاً فرماندارنظامی چنین بودجه ای ندارد ،درثانی ، توبایدیک فکراساسی بکنی ، زیرا ممکنست دوسه ماه دیگر ، حکومت نظامی خاتمه ، وفرماندارنظامی برچیده شودولی ماموریت تو ممکنست ماهها بلکه دوسه سالی طولانی شود" ، حرفهای سپهبدرحیمی منطقی بود، بنابراین به نزد ارتشبدازهاری نخست وزیر رفتم .ازهاری مرا به اداره دوم ستادحواله داد ، ومن به نزدسپهبد ناصرقلی برومندجزی رفتم.سپهبد برومند دستوردادموقتاً مبلغ پنجاه هزارتومان دراختیارمن قرارداده شود وهمزمان تلفنی باتیمسارازهاری صحبت کرد وبه نخست وزیرنظامی گفت : " تیمسار! ساواک تحت امرخودتانست ، من موقتاً مبلغی دراختیارانصاری گذاردم ولی باتوجه به سطح دستگیریهای آتی ، پیشنهادمیکنم کمیسیونی تشکیل وبرآوردبودجه شود، ولی چون دراین شرایط ، اتلاف وقت جایزنیست ، موقتاً به سپهبدمقدم دستوردهید مبلغ یک میلیون تومان دراختیار انصاری قرارداده شود، تاکمیسیون تصمیم نهائی بگیرد".تیمسارازهاری گفت : " الان به مقدم دستورمیدهم وبه انصاری بگوئیدبه ایشان مراجعه کند ".


من به نزدسپهبدمقدم رفتم وباتوجه بسابقه همکازی 7ساله با او ، واعتماددوجانبه ای که درروابط اداری من ومقدم وجودداشت گفت : " من درمکالمه تلفنی با تیمسارازهاری ، صحیح ندانستم مسئله ای راکه میخواهم باشما مطرح کنم ، به ایشان بگویم البته حضوری به ایشان خواهم گفت ". وادامه داد: " میدانید درشرایط حاضروآشفته مملکت ، بانک مرکزی لیستی ازخارج کنندگان ارزرا توزیع کرده وبانک دراعتصابست.حتی چکهای هزینه های ساواک راهم پرداخت نمیکنند، من برای تامین هزینه های جاری ساواک از مسئولین حسابهای سری عملیاتی " سرلشكر وزيري همداني" خواسته ام برای هزینه های جاری ساواک ، ازوجوه عملیاتی اداره امنیت داخلی استفاده کنند ، ولی بمن گزارش داده اند که " ثابتی ، همه وجوه رابرداشته ورمزصندوق راهم عوض کرده ، ومامورین فنی چندین ساعت وقت تلف کرده اند تاتوانسته اند ، صندوق رابازکنند، ولی پولی درآن نبوده است ". مقدم اضافه کرد : "متاسفانه غفلت ازمسئولین مالی میباشد ، ولی خودمن بیش ازآنها مسئولم ".من گفتم : " تیمسار من هنگام پروازثابتی از"پاویون دولت " حضورتان تلفن کردم ، شمافرمودید ، بگذاریدگورش راگُم کند!! " .مقدم گفت بهمین جهت میگویم " مسئولیت من بیش از دیگرانست " ودستوردادیکصدهزارتومان پول نقد بدفترش آوردند ، واوهم تحویل من دادوگفت :"فعلاً این مبلغ رامصرف کنید تاکمیسیون مربوطه راهی پیداکند" .مقدم تاکیدکرد " مبادا موضوع ثابتی را باکسی حتی تیمسارفردوست وسرلشگرفربد مطرح کنید ، زیرابا درزاین مطلب ، سوژه مناسبی برای مخالفین و تبلیغات منفی وساختن شعارهای زننده آنهاخواهد شد".




پرویزثابتی در کتابش میگوید: " طرزفکربنده بانصیری، یکی نبود.مثلاًدرزمینه فسادمالی، اصلاًمن بانصیری دردوجبهه کاملاً متفاوت بودیم.واضافه میکند :"حالادرجای خودش برای شماچندنمونه راخواهم گفت".( صفحه 320 ) ،شاید اودلیل خاصی برای "جای خودش" دارد که من نمیدانم ، اما این سئوال پیش میاید که چرا ثابتی ، دراشاره به فساداداری ومالی واخلاقی دیگران ، سخاوتمندانه وباگشاده دستی ، حرافانه سخن میگوید.وبرای توجیه تقاضای کتبی وعلنی 700 هزارتومان پاداش محمدسام وزیرکشور هویدا 10 صفحه کتاب را(از555 تا564 ) مطلب می بافد ، ولی درمورد "سر قت میلیونها تومان بودجه سری" خودش ،دچارخمیازه وخستگی! میشود و به "محقق تاریخ " میگوید "درجای خودش" (320).ولی من ازصفه 1 تا670 کتاب هرجا گشتم "جای خودش"راپیدانکردم.


البته "مقام امنیتی " ، درجای جای کتاب برای توجیه وپاسخ هرسئوال جّدی ، هم ،محقّق تاریخ وهم خوانندگان کتاب را بجای" نامعلوم دیگر" حوالت میدهد.من به ثابتی حق میدهم ، زیرا باآنکه پادشاه ، درگذشته است ودیگرتهدیدی از جانب او "برای محاکمه نظامی نیست".(صفحه 18)وازطرف دیگراو باحیله های همیشگی" تحت عناوین پاداش ملوکانه "برخی ازپرسنل محاکم نظامی راتطمیع ، واگرشاه هم او رامحاکمه نظامی میکرد رای دادگاه راپیش خریدکرده بود.معذالک اومیداند "محاکمه ملی " اوپابرجا و امیدمن آنست که ثابتی بماند و عدالت را تجربه کند.


چون " طرزفکرثابتیِ پاکیزه ، بانصیریِ ناپاکیزه متفاوت" و "طرزفکر منِ دزدبگیر باثابتی دزد هم متفاوت است"چندنمونه توضیحاتم را همینجا بیان میدارم نه "درجای خودش" .


من درسالهای خدمتم ، شخصاً شایدصدها(هفته ای دوبار) ، گزارش شرفعرضی تهیه ، وباپی نوشتها ودستورات شفاهی پادشاه فقید آشنا بودم ، او فردی هوشمند ، و قدرت تشخیص گزارشات آمیخته وآلوده به تبانی های نامعقول کینه توزانه ومملو ازجعل وتحریف ودروغ وتهمت را با گزارشات شرافتمندانه که کاستیها وناهنجاریهای اداری ، مالی ومدیریتی دستگاههای مملکتی را بدون وابستگی به شبکه های سرطانی بازیگران سیاسی تهیه میشد، به نیکی تشخیص میداد."‌بی‌اطلاعی شاه از اوضاع مملکت" منطقی نیست بااین تفاوت که پادشاه برپایه هوش وتجربه ، ازدسته بندیها وتمابلات درونی فتنه گریهای مقامات (اعم ازنظامی وغیرنظامی ) ، آگاه وبنابر ضرورت بقاء خود وسلطنتش ، گاهی صریح وبی پرده وهرزگاهی بصورت ایهام وابهام، مواردی راگوشزد میکرد. .(درکتاب علم به مواردمتعدی ازاین کنایات اشاره شده است).


من که شخصاً مسئول رسیدگی به پرونده های فسادمالی بسیاری از فرماندهان درنیروهای مسلح بودم ، بخاطرندارم که پادشاه ،یکبار هم، ازصدور دستور محاکمات متخلفین درنگ کرده باشد. کما اینگه همه فرماندهان متخلف ، محاکمه ،زندان وازارتش اخراج گردیدند ،.وتصادفا هنگامیکه درموردفساد مالی سپهبد کریم ایادی درمسئله گوشت مصرفی وداروی ارتش ،گزارشات مستندی ازطریق سلسله مراتب( سپهبدمقدم وارتشبدازهاری) باستحضار پادشاه رسانده بودم ، دستور محاکمه افسرمسئول را صادر ، وتصمیمات بعدی سپهبد ایادی را منوط ومشروط به تصویب کمیسیونی کردند که امیری ازاداره دوم , عضوآن بود .و هیچگاه منِ نظامی را کسی بمحاکمه نظامی تهدید نکرد ،حتی یکبار که دکترجهانشاه صالح ،پزشک مخصوص شهبانو آگاهانه یاناآگاهانه ، بدون هیچگونه آشنائی بامن ، درمحفلی گفته بود : " میگویند" خسروروزبه انگشت کوچکِ افسرتحقیق ( سپهبدکیومرث صالح) نمیشود"،پادشاه دکترصالح را به نوشهراحضار،وباعصبانیت ،خطاب به او گفته بودند : " این مزخرفات چیست که گفته اید ؟ " ، وازآنجا که شاه ،ازنجابت ذاتی اخلاقی برخورداربود، برای اینکه اظهارات غیر اخلاقی دکترصالح رابه اویادآور و"بدل سروان خسروروزبه " رابه او بشناساند ، روزی به ارتشبدازهاری که قراربوددرنوشهرشرفیاب شود ،دستورداده بودند : " افسرمسئول پرونده سپهبدصالح راباخودتان بیاورید " ، غروب روزقبل ازشرفیابی ، تیمسارازهاری بمن تلفنی دستورداد : "فرداصبح باپرونده صالح بفرودگاه مهرآبادبیائید" ، ازهاری مرا همراه خودبه نوشهرودفترِ برروی اسکله پادشاه برد .ازهاری شرفیاب شد واظهارکرده بود " افسرتحقیق حاضراست " ، پادشاه دستوراحضارمراداد، هنگام شرفیابی که بیشترازیکدقیقه نبود ،اعلیحضرت پرسیدند : " این سپهبدصالح ازخارجیهاهم پول گرفته ؟ "، پاسخم مثبت بود.وازدفترپادشاه خارج ومنتظرخروج ازهاری ماندم.من که ازچگونگی احضارم متحیّر ودرفکرفرورفته بودم ، وهمانند "مقام امنیتی ، تصورمیکردم درهنگام بازگشت به تهران ، " بدادگاه نظامی برده خواهم شد " ، ازارتشبدازهاری که رابطه ای مشابه " رابطه ثابتی-هویدا "را بامن داشت ولی " من بااورودربایستی داشتم واونداشت "(562)، پرسیدم : " تیمسار ، قرارست محاکمه نظامی شوم ؟ " ، ارتشبد گفت : " نه جانم ، اگر چنین بود ، اعلیحضرت ازتو خجالت نمیکشید، ازهمان نوشهردستورمیدادند ، تورادستبندزده تحویل دژبانت بدهند" ، اعلیحضرت : "فقط ازیکنفرخجالت میکشند ، آنهم پرویزثابتی است " (472)


ارتشبدازهاری علتهای زیادی رابرای خجالت پادشاه از ثابتی ،برشمردوفقط سه جهارتا ازآنها را گفت .ازجمله به مواردزیراشاره کرد :


1- هرچه ثابتی پادشاه را نصیحت وطرزمملکت داری رابه رئیس مملکت یادآورشده است ،ایشان بی اعتنا ،وثابتی مجبورشده است ،تذکرنهائی رابصورت شبنامه باپست شهری به هرمزقریب بفرستد " (594) .


2- زمانی ثابتی در"کمیسون مرگ " ،تقاضای عفو زنِ محکومی راکرده وپادشاه باسنگدلی گفته اند : " خیراین دختراعدام شود " (297) ، ثابتی ازغصه چنین هفته مریض بوده.


3- مسئله دیگری که مزیدبرعلت بوده، گزارش ثابتی درمورد "شاخ افریقا ست " ، چون اعلیحضرت گفته بودند "درجنگ سودان وسومالی بیطرف نمی مانیم " ، ثابتی گفته بود :" نخیرماباید بیطرف بمانیم " ،اعلیحضرت اشتباهی درزیرگزارش نوشته بودند :"به ثابتی این غلطها نیامده وبه ثابتی چه مربوط است؟ "و.. ، حالا پادشاه ازثابتی "خجالت "میکشند. (373 (


البته بعد اعلیحضرت که متوجه اشتباه خودشان شدند ،وبرای عذرخواهی عملی ازثابتی، دستوردادند : "درب وزارت خارجه راگِل بگیرند" وچندین نفرراهم واسطه کردندکه ، "ثابتی پست وزارت خارجه رابپذیرد" ، هویدا بعرض رسانده بود قربان : "تلاش چاکر برای متقاعدکردن ثابتی به نتیجه نمیرسد ، چون زمانی که من به اوپیشنهاد "دبیرکلی حزب مردم " رادادم، اوگفت بشرطی قبول میکند که برود درتلویزیون ودرفضای آزادسیاسی وبدون سانسور بعنوان اپوزیسیون Opposition دولت حرف بزند (223و224)،حالاهم گفته است ، بشرطی قبول میکنم که " بروم تلویزیون بعنوان اپوزیسیون His Majesty صحبت کنم!


چون مدت پروازنوشهر-تهران 20دقیقه بیشترنبود ، ازهاری برای وقوف من ازعلتهای بیشمارِخجالت پادشاه ازپرویزثابتی، مرا یه 2000 صفحه خاطرات او حواله داد وگفت حتماً "2 بخش اساسی "آنرامطالعه کن(صفحه19)




اماارتشبدنصیری درمورد فسادمالی ثابتی چه گفت ؟


ارتشبد نعمت‌الله نصیری سومین رئیس سازمان امنیت و اطلاعات کشور بود. اودر درجه سرهنگی ، فرماندهی گارد شاهنشاهی راداشت وچون در وقایع مرداد 1332مأموریت ابلاغ فرمان عزل دکتر مصدق و انتصاب سرلشکر زاهدی به نخست وزیری راداشت ، بدستور اولی تنبیه وزندانی وباارده دومی ، تشویق و سرتیپی گرفت. همزمان با جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، ارتشبدشد و در شهریور ۱۳۵۷، درحالیکه سفیر ایران در پاکستان بود به تهران احضار و روانه زندان شد.اتهام او"فساد مالی و عملکردش ،ایجاد فضای رعب امنیتی در کشور در ۱۳ سال ریاست سازمان ساواک قلمدادشده بود.روزنامه‌های تهران ، فساد مالی و" جنایات ساواک " تحت امراورا برجسته و بازداشت هویدا ونصیری را ، مسخره ، واعلام بازداشت دولتمردان رژیم پیشین را،صحنه سازیهای عوامفریبانه دولت تبلیغ میکردند .ارتشبدازهاری نخست وزیر نظامی بطورکمرنگ وشاپوربختیارغیرنظامی پُررنگتر ، هردو ،تقدم انجام تحقیقات از نصیری و هویدا را بمن پیشنهادمیکر دند.


من درپنج روزمتوالی که باارتشبدنصیری گفتگوداشتم ، هرگز درمورد گفته سپهبدمقدم که بمن تاکیدنموده بود ماجرای سرقت " هزینه های سری ساواک " توسط ثابتی را باکسی " حتی ارتشبدفردوست " مطرح نکنم ، دراینمورد ازارتشبدنصیری که ازچگونگی ، هم بی خبروهم درآن نقشی نداشت ، سئوالی نکردم . اما هنگامیکه به اِعمال خشونت درساواک اشاره کردم ، اومرتبت مقامی خودرا درساواک یادآور ، ودخالت مستقیم خودرا در اَعمال رفتار خونباراداره سوم ساواک انکار مینمود ، اما اطلاع خویش را از عملکرد مأمورین آن اداره امنیت داخلی ،پنهان نمیکرد.نصیری ، اندوخته نقدی بانکی خودرا 13میلیون تومان ، وموجودی ارزی خویش را دربانکهای خارجی بین 4تا5 میلیون دلاربرآوردمیکرد ،اماارزش اموال غیرمنقولش را چیزی درحدود90 میلیون تومان میدانست .وی هرگونه برداشت غیرقانونی ازبودجه سّری ساواک را مردود ولی اختیارات خودرا درمصرف آن ، برای اعطای پاداش وهدیه به هرمقام ایرانی وخارجی نامحدودتوجیه میکرد.اواعتبارات سری "برون مرزی"ساواک را ناچیز ودرمقایسه، سهم "درون مرکزی" را که دراختیار"اداره سوم امنیت داخلی " قرارمیگرفت چندین برابر توصیف میکرد.نصیری دریافتی های قانونی ماهیانه خودرا ازساواک وبنیادپهلوی وسازمان عمران کیش ، درمجموع 150 هزارتومان نوشته بود.وی داشتن سهام رادرموسسات خصوصی مختلف پنهان نمیکردوحساب دقیق آنهارا موکول به بررسی اسنادمالی میدانست.


ارتشبدنصیری ، کجرویهای پرویزثابتی رادر تمام زمینه های اداری ومالی مردودنمیدانست ، ولی گسترش غیرمتعارف زندگی تجملی اوراازبدو انتصاب وی درسمت مدیرکلی اداره سوم "باورنکردنی " توجیه میکرد.قرینه دیگری که نصیری دررابطه با وضع مالی ثابتی بدان اشاره داشت، مقایسه زندگی مدیران کلِ همطراز ثابتی درساواک بودکه اغلب دردرجه امیری ودارای قدمت خدمتی بمراتب بیشترازمدیرکل اداره سوم بودند .اومیگفت به زندگی دهها مدیرکل دیگرساواک بنگرید ، که حقوق ومزایای یکسانِ با ثابتی داشتند ، اماهمانندثابتی، بودجه سری میلیونی دراختیارنداشتند. مطلب دیگری که نصیری برآن تاکیدمیکرد، شکایت دیگرمدیران کل ،درهمین مقوله بود.


اواعتبارخدمتی ثابتی رابشدت مخدوش وصداقت وی رادرتمام زمینه ها شبهه برانگیزمیدانست.نصیری میگفت : "کنکاش درزمینه های مالی ثابتی، نه برای من ونه برای دفترویژه فردوست ، دراهمیت ویژه ای قرارنداشت ،البته به امراعلیحضرت دفترویژه تحقیقاتی درباره اوبعمل آورده بود" .


نصیری "پیشنهاد اعطای مقام آجودانی پادشاه" رابزرگترین اشتباه هویدا وتشریفات دربارمیدانست ،ومدعی بود این تصمیم چه درساواک وچه دربین دولتمردان سیاسی ، عکس العمل منفی داشت و منشاء وانتساب اِعمال شکنجه به پادشاه درجرایدخارجی ،ازهمینجا ریشه داشت، وعلت عدم حضورثابتی دردرباروپروتکلهای رسمی ، "دستوراکید خودشاهنشاه به تشریفات" بود.


پرویزثابتی خود معترف است اعلیحضرت ازسپهبدمقدم پرسیده اند : "ببینیدثابتی باخارجیها ، چه تماسی دارد؟"(427 ) .ویادرسالها قیل ازانتصاب مقدم ، به علم گفته اند : "بایددید ثابتی ،سرش به کجا بنداست ؟".دراینجا این سئوال پیش میاید : آیا عنوان دادن " تماس خارجی " آنهم ازطرف رئیس مملکت که قبلاً دو "تجربه سرلشگرتیموربختیاروسرلشگرولی الله قرنی " راپشت سرگذارده ، بدون پشتوانه گزارشات گوناگونی ازمنابع سیاسی واطلاعاتی مراکز موازی امنیتی‌– اطلاعاتی داخلی وخارجی، میتواندباشد؟ وملاقاتها ی پادشاه که الزاماً سّری وهییچکس دیگری جزشخص شاه ازآن اطلاع نداشت ، توجیه نامعقولی درمورددریافت اطلاعاتی ازمنابع خارجی نیست.


(ملاقاتهای ناگهانی ضروری مقامات عالیرتبه وروسای کشورها ، بایکدیگر( حتی برای یکساعت درفرودگاهها) ، اغلب بمنظور مبادلات وپیغام رسانی سیاسی واطلاعاتی مهم و مستقیم آنها بایکدیگر. وگاهی اطلاع رسانیهای (واسطه )ازطریق کشورثالث است .)


ارتشبدنصیری معترف بود که : " اعلیحضرت معتقدبودند ، ثابتی باروسها درارتباط است ، ولی هیچگاه به منبع یامنابع خودشان بمن چیزی نگفتند ولی گفتند مگرسرلشگر مقربى که در ستاد ارتش بود و سى سال براى شوروى کارمیکرد، آنهم به طور اتفاقى گیرافتاد ،یادتان رفته؟"


ودرادامه توضیح داد : " روزی اعلیحضرت من وفردوست راهمزمان احضارکردندومدت طولانی دردفترکارایشان بودیم.پادشاه به فردوست دستوری درمورد مراقبت ازثابتی صادرکردند!!!" .اوادامه داد :" پس ازیکهفته ،فردوست گزارشی تهیه وبه پاشاه ارائه داد وتاجائیکه بخاطردارم فردوست نظرداده بود:


1- دفترویژه امکان مراقبتهای پنهانی ندارد.


2- مراقبتهای معمول اداره دوم ویاشهربانی نتیجه بخش نیست .


3- دفترویژه قرائنی درموردارتباطات شخصی ومالی ثابتی دارد ،ولی درباره همکاری غیررسمی اوباسازمانهای اطلاعاتی خارجی ندارد.


4- باتوجه به سمت آجودانی ثابتی ،درخواست همکاری از سرویسهای همکار ( امریکائی )، به مصلحت نیست وکنکاش آنها دراین زمینه ،موجب تضعیف اعتبارسازمانهای اطلاعاتی ایران وبهره برداری وبزرگنمائی تبلیغاتی مُضّرخودروسها برعلیه دربار خواهدبود ودادن عنوان ( رخنه روسها دردربارایران ) ،کمترین کاریست که جرایدخارجی انجام خواهندداد.


(من پرونده سرلشگرمقربی راکه بعدازدستگیری مورد تحقیق مشترک اداره دوم ارتش وساواک (اداره هشتم) ، قرارگرفت ، برگ به برگ درحافظه دارم ، وبعدازانقلاب هم پرونده اوازضداطلاعات ارتش سرقت شد.دستگیری محمد رضا سعادتی هم برعکس همه داستانهائی که نقل شده ،بوسیله سرهنگ خدیوی که یکی از افسران برجسته اداره دوم بود ، صورت گرفت وتحقیقات اولیه از اوهم توسط ضداطلاعات ارتش صورت گرفت.)


البته درمردادماه 1357 رفتار" مقام امنیتی " ، پادشاه فقیدرامشکوک ترمیکند.درصفحه 494و495 کتاب میخوانیم که : "روزی هویدا بمن گفت : پرویزتو فکرمیکنی شاه چطورمیتواندازاین مخمصه خودرارهاکند؟! ،گفتم : " اکنون که کاربه اینجارکشیده است اواحتیاج به یک اقدام دراماتیک داردکه نمیدانم اراده آنراداردیاخیر؟" ، هویداپرسید : " اقدام دراماتیک یعنی چه ؟ " ، گفتم : شاه ودولت بایدبیایند وبگویند پشت تحریکاتی که درمملکت شروع شده ، کمپانیهای نفتی ودولتهای حامی آنهاقراردارند، چون مااعلام کرده ایم که درسال 1979 که قرارداد فروش نفت به کنسرسیوم خاتمه مییابد ، دیگر آنراتمدید نمیکنیم ، لذا ماتصمیم گرفته ایم درمقابل این تحریکات ایستادگی وروابط خودرا با این دو کشور قطع ومستشاران نظامی امریکائی را اخراج ونمایندگی بی بی سی درایران را تعطیل کنیم وسپس یک حرکت تبلیغاتی وسیعی راعلیه آنها باارائه ادله وشواهد لازم ، آغاز ومردم را به حمایت ازشاه ودولت به خیابانها بکشانیم ".هویدا این پیشنهادرا تأئیدکرد وگفت : " من باارتباط دوستانه ای که باسفیرشوروی درایران دارم ، میتوانم ترتیب امضای یک قرارداد دوستی وعدم تعّرض باشوروی رانیزبدهم "


هویدا پیشنهاد من را به شاه ارائه داده واوگفته بود: " این افکارازکدام مغزعلیلی خارج شده است ؟ ماکه2500 کیلومتر مرزمشترک باشوروی داریم ، چگونه میتوانیم باانگلیسی ها وامریکائیها قطع رابطه کنیم وبه وعده عدم تعرض شوروی دل خوش کنیم؟"


ایا هویداوثابتی باهم جاسوس روسها بودندیاخیر ، هنوزتا افشاشدن اسنادبایگانی شده روسها راه بسیار درازی داریم. امیداست نسلهای آینده ، مقاله من وکتاب ثابتی را درآنزمان دوباره خوانی کنند.


روزی ارتشبدفردوست مرااحضاروازمن خواست اجازه ملاقات افسری را بانصیری بدهم. افسرمزبور "آجودان سابق " نصیری بود ، ودلیل ملاقات رامسایل خانوادگی مربوط بفرزندان نصیری عنوان کرد.فردوست ازوضع جسمانی وروحی ارتشبدنصیری درزندان پرسید.من ،ضمن توضیحات ،اشاره ای به اظهارات نصیری درموردثابتی کردم .فردوست پس ازصحبتهای طولانی من ، خیلی کوتاه به این جمله بسنده کرد : " دیگردیرشده است".با جمله " دیگردیرشده است" فردوست که بارها درفرصتهای مختلف تکرارمیکرد، عادت کرده بودم.


روزی ، نظرارتشبدنصیری رادرمورد شرایط پیش آمده وبهم ریختگی اوضاع آنروزها ، پرسیدم.و این سئوال را مطرح کردم که :" شماباتوجه به قدمتِ حضورتان درعالیترین مرتبت سیاسی-امنیتی کشور، ریشه این اوضاع را درکجا وچرائی آنرا چگونه توجیه میکنید؟ " اوگفت من از دسیسه های خارجی آگاه نیستم وهیچ دلیل منطقی هم برای دخالت وسهیم کردن کشورهای غربی دراین ماجراها نمی بینم ولی شیطنت روسهاراهم منتفی نمیدانم.وادامه داد:


من باهویدا دوست هستم ولی اگر اورا درجلسه بیاورید ، درحضورخوداوخواهم گفت:" مسبب اصلی خودهویدا ست!." ، هویدا مایل نبود ازنخست وزیری مادالعمری ، حتی یکماهم تخفیف بدهد .وقتی اعلیحضرت ازدوماه قبل ، مسئله تعویض هویداراباخوداو مطرح کردند ،برای هویدا ، شوک مغزی بود. اماواقعیت اینست که هویدا به ساواک وخارجیها ظنین نبود، ولی همیشه فکرمیکرد ، اعلیحضرت ازطریق دستهای نامرئی اوراتحت مراقبت دارند.نصیری میگفت ، هویدا همیشه ازتوطئه رفقایش دلهره داشت ، درشرفیابیها ،اغلب بدون مقدمه وبدون اینکه اعلیحضرت سئوالی کرده باشد میگفت :"آرزوی چاکرچیزی جز آرامش و رضايت‌ ذات مبارک نیست " ، وقتی دوسه سال قبل ، تخلیه بارکشتیها مسئله شده بود.اعلیحضرت عصبانی بودند ، به هویداگفتند : "آرزو که حرف نشد ،گَندِ نداشتن توانائی دولت درتخلیه کشتیها دربنادرجنوب ،دنیارابرداشته ، نه تجهیزات درست بندری دارید،نه حمل ونقل درست ونه انبار لازم ".


هویدادرحالیکه خودش باچندتن ازوزرا به سرکشی بنادرجنوب مسافرت ، وازنزدیک مشکلات رادیده بود، بعداز بازگشتش بمن گفت : "نصیری!، فکرمیکنم ، اعلیحضرت راپُرکرده بودند.ایشان راتااین حدعصبانی ندیده بودم "


نصیری میگفت :"من بارها از ملاقاهای مکرراوباثابتی گله مندبودم "واوهمیشه باشوخی وخونسردی مخصوص بخودش میگفت : "توخودت معاون من هستی وچون توگرفتاریهای زیادی داری ، من گاهی مسئله پیش پاافتاده اداری را که مکاتبات آن وقت گیرست ازثابتی میپرسم" .اماواقعیت وبرداشت من اینستکه استفاده هویدا ازثابتی ،بیشتر برای آگاهی اواز زندگی خصوصی "رقیبان سیاسی " خودش بود ، اوبه امنیتِ تثبيتِ طولاني مدت نخست وزيری ،بیشترازامنیت کشورفکرمیکرد.بااینحال هویدا همیشه این توّهم راداشت که اعلیحضرت ازطریق "دستهای نامرئی وتشکیلات فردوست" اوراتحت مراقبت دارند واحتمالاًمیتواند، درپُرحرفیهای ثابتی ریشه دستهای نامرئی را پیداکند .اواضافه کرد :" بنظرمن کلیداین وضعیت از دوماه آخردولت هویدا ،واز متن نامه سه امضایی ۲۲ خرداد ۱۳۵۶(سنجابی، بختیار و فروهر) به شاه زده شد.تنظیم این نامه بادسیسه پرویزثابتی ومنوچهر آزمون ودکتراحسان نراقی که درساواک درس میداد،وطی مذاکرات مفصلی که ابتدا، اینهابا داریوش فروهر وسنجابی انجام داده بودند ، دریکی ازمنازل امن ساواک تهیه شده بود.انگیزه اینها ، ابقای هویدا نبود، ولی بشدت باتحویل صندلی نخست وزیری به آموزگارمخالف بودند.


نصیری ازمن خواست به اوفرصت فکرکردن بیشتری بدهم تادرجلسه بعدیِ تحقیق ، او رئوس مطالب رادسته بندی وباحضورذهن بیشتری گفتگوادامه یابد.من درخواست اورا معقول ، و روزبعد مسائل مفصّل ومتنوعی را درباره خودش ودیگران مطرح کردکه درفرصت دیگری تحت عنوان "اعترافات ارتشبدنعمت الله نصیری قبل وبعدازخروج پادشاه ازایران " تشریح خواهم کرد.


پرویزانصاری-افسرسابق ارتش شاهنشاهی

(خوانندگان توجه فرمایند ، اعدادبکاربرده شده درمتن مقاله اشاره به صفحات خودکتاب "دردامگه حادثه میباشند


بخش (1)نقد سرگرد پرویز انصاری بر کتاب "در دامگه حادثه" پرویز ثابتی /click here








بخش (2)نقد سرگرد پرویز انصاری بر کتاب "در دامگه حادثه" پرویز ثابتی /click here







بخش (3)نقد سرگرد پرویز انصاری بر کتاب "در دامگه حادثه" پرویز ثابتی /click here




عملیات ساختگی گروگان گیری شهرام پهلوی نیا


بخش سوم نقد

عملیات ساختگی گروگان گیری شهرام پهلوی نیا

درصفحه 273 و274 کتاب "دردامگه حادثه " مقام امنیتی ،میخوانیم :" قبل ازجشنها (منظورجشن 2500سال شاهنشاهی است) ، اینها (مجاهدین خلق ) ، سعی کردند ، شهرام پسراشرف را ، بدزدند وبدفترش رفته ا ند تادرحالیکه بیرون میامد ، وی را درگونی بگذارند .پسراشرف هم درآنجا ، شهامت بخرج داده بودومقاومت نشانداده ودربان ساختمان هم بکمک آمده بودوخلاصه نتوانسته بودندکه اورابدزدند....).
من انتشار کتاب " دردامگه حادثه را ، به " فرصت سرنوشت " دیگری نسبت بخودم ، تعبیر وتشبیه میکنم ، زیرا مندرجات آن ، به بازسازی حافظه ام کمک ، وبازیافت موضوعات فراموش شده ام را تسهیل میکند.یکی ازاین موضوعات ، داستان گروگانگیری فرزند والاحضرت اشرف ، شهرام پهلوی نیا بود . درآنروزهای پرالتهاب قبل از 22 بهمن ،وبخصوص از روزی که پادشاه فقید ، ایران راترک و آقای شاپوربختیار نخست وزیر ، انحلال ساواک را برجسته کرده بود ، حمله به ادارات ساواک وکلانتریها ی شهرستانها وپاسگاههای ژاندارمری وسعت بیشتری یافت ، وعلاوه برآن اخبارناگواری از ترور افسران ومُثله کردن پرسنل بیگناه ارتشی وپلیس به فرمانداری نظامی میرسید. این فضای وحشتناک غیرقابل کنترل، موجبات غافلگیری ودلهره بسیاری ازمقامات کشوری ولشگری رافراهم وموج اضطراب ، حتی دولتمردان زندانی درجمشیدیه راهم افسرده ، وهم وحشت زده ساخته بود. ازآنجا که درتوجیه موضوع گروگانگیری شهرام پهلوی نیا ، لازمست تصویرروشنی ارائه شود ، ضروری میدانم ،اظهارات ارتشبدفردوست ، را درموردخودم ،تکمیل واشاره ای گذرا به چرائی انتخابم برای تحقیق ازدولتمردان رژیم سابق ، داشته باشم.

من ازنیمه دوم سال 1356 ، بعنوان وابسته ویژه نظامی به پاکستان اعزام ودرزمان تشکیل دولت ارتشبد غلامرضاازهاری ، درایران نبودم.درهمان روزهای نخستِ انتصاب تیمسارازهاری ، وی مرا به تهران فراخواند، هنگامیکه بدفتر ایشان رفتم ، اوبمن گفت : " کارهای مهمتری ازپاکستان داریم ،من الان باید شرفیاب شوم بروید سپهبد برومند(رئیس آنزمان اداره دوم ) ،شمارا درجریان ماموریتتان قرار خواهدداد.بعدبیائید مفصّل صحبت کنیم " ، من بدفتر تیمساربرومندرفتم ، ایشان گفتند : حتماً میدانید که بنا برمصالحی درست یاغلط ، به امر اعلیحضرت ،آقای هویداو عده ای ازمقامات بلندپایه توقیف شده اند ، اما وزیردادگستری( آقای دکتر حسین نجفی) بعرض شاهنشاه رسانده که دادگستری نمیتواند ازآنها تحقیق کند ، اومیگوید چون دولت نظامیست واینهارا فرماندارنظامی بازداشت کرده ، باید راه قانونی کاربررسی شود، قرارست ماموریت تحقیق بشما واگذارشود ، دردسترس باشید تا من همین امروز،ترتیب تشکیل جلسه ای را با وزیردادگستری بدهم " ، گفتم تیمسار تکلیف پرونده ها ومکاتبات بکلی سّری که درپاکستانست چه میشود، گفت : "میفرستیم باهواپیمای نظامی بیاورند".


بعدازظهرهمانروز ، درفرماندارنظامی ، دردفتر سپهبد رحیمی لاریجانی ،جلسه ای باحضور وزیردادگستری وسپهبد برومند ومن تشکیل شد.این جلسه تاساعت 2 بعدازنصف شب بدرازا کشید .آقای دکترنجفی استدلال میکرد : " تحقیق ازوزرا وسناتورها ووکلای مجلس ، درحیطه وظایف بازرسی کل کشوراست وازچندین سال قبل ، بازرسی کل کشورازدادگستری منفک ودربازرسی شاهنشاهی ادغام شده است ، بنابراین درحال حاضر،بازرسی شاهنشاهی ، قانوناً میتواند کارتحقیق راانجام دهد وبهتراست آقای انصاری بعنوان عضو بازرسی کل کشورکه تحت نظر نخست وزیراست ، واردعمل شود"وچون ایشان نظامی است ،برای رفع هرگونه شائبه ای ، تیمسارازهاری ، ایشان راکتباًورسماً ازارتش به سازمان بازرسی کل کشورماموریا منتقل نمایند "

مطالب مطروحه فوق ،همان شب صورتجلسه وبعلاوه بااستناد به موادوتبصره های قانونی ، متنی باتیتر" حکم ماموریت " وباعنوان بازپرس بازرسی کل کشورتهیه، ومقررگردید صبح روزبعد ،من شخصاً بدفترارتشبد فردوست مراجعه ومتن تهیه شده را به امضای اوبرسانم.

بدفتر ارشبد فردوست رفتم ،هنگام توضیح چگونگی ماجرا به او ، وی ازامضا خودداری وگفت : "بروید فردا بیائید " ، من چگونگی را تلفنی به سپهبدبرومند اطلاع وفردای آنروز ، هنگامیکه بدفترفردوست رفتم ، اوگفت : " کارتی بعنوان عضویت شما دربازرسی شاهنشاهی ، صادرشده ، بروید ازسرلشگرصفاپوربگیرید " ، من بلافاصله گفتم :" تیمسار من قراراست ازنخست وزیر مملکت ودیگرمقاماتی که اغلب وزیر بوده وبسیاری ازآنها دارای تحصیلات دکترای حقوق هستند ، تحقیق کنم.آنها باتوجه به موقعیت ومقام وتجربیات سابق خود، ازمن خواهندپرسید که "شما چکاره اید "، باارائه "کارت شناسائی" ممکنست مرا تحقیرکنند وبگویند : " این کارت شناسائی را آسانسورچی بازرسی هم دارد! " ، ارتشبدفردوست گفت : " همینست که هست ! "

من دفترفردوست راترک وبفرمانداری نظامی رفتم و برای گزارش نتیجه کار ،تلفنی با سپهبدبرومند تماس گرفتم ، اما قبل ازشروع صحبت ،باپرخاشگری اوروبروشدم که گفت : "من شمارا افسری متین ومودب میدانم ، این چه طرز صحبت کردن باتیمسارفردوست بوده که ایشان ازمن گله مند باشند ". من باآرامش ، چگونگی خودداری تیمسارفردوست ازامضای نامه را تشریح کردم.تیمساربرومند گفت : " بعدازظهربیائید تا به اتفاق بدفترتیمسارفردوست برویم ".
به محض ورودبدفترتیمسارفردوست ، سپهبدبرومند ضمن اشاره به سوابق گذشته من ، ازجانب من ، ازرخداد صبح آنروز ،عذرخواهی کرد .من باحالتی عصبانی ولی مودبانه ، گفتم : " تیمسار من جسارتی نکرده ام که مستلزم عذرخواهی باشم ،ارتشبد فردوست گفت : " شما میگوئید ، کارت بازرسی را آسانسورچی هم دارد ، پس خودمنهم که این کارت رادارم آسانسورچی هستم ؟ " ، وبرای تغییر مسیرگفتگو ، به سپهبد برومند گفت : " من بشرطی نامه راامضاء میکنم که روزانه گزارش کار بمن داده شود " ، من گفتم درمورد ارائه گزارش روزانه ، اجازه بدهید من ازتیمسارازهاری کسب تکلیف کنم ولی من راه حل مناسب دیگری را پیشنهاد میکنم که تیمسار فردی مورد اعتماد خودرا به پادگان جمشیدیه بفرستید تا هم برکارمن نظارت وهم روزانه پیشرفت کاررا بشما گزارش کند ، البته درهرزمانی که لازم تشخیص دادید، خودمن باید مطالبی را بعرضتان برسانم، ابلاغ بفرمائید .فردوست ،از این پیشنهاد استقبال و سرلشگر ناصرفربد راانتخاب کرد.البته سرلشگرفربد تمایلی به حضوردر صحنه تحقیقات نداشت ودردفتری که جنب دفترمن درجمشیدیه برای وی تخصیص دادشده بود ، سرگرم مطالعه کتاب یا نشریات آنزمان بود.

با استقراردرپادگان جمشیدیه ، ماموریتم را شروع ، وهرگاه ارتشبدفردوست مرا احضار میکرد ، به نزداومیرفتم.بتدریج برخورد تیمسارفردوست بامن منعطف تر شد . پس از دویاسه جلسه بازجوئی ازارتشبدنصیری ،روزی که قراربازداشت آقای ثابتی را صادرکردم ، مراتب را به اطلاع اورساندم ، وهنگامیکه اظهارات نصیری رابرای وی بازگومیکردم ، بناگاه فردوست گفت : " چشمش کور شه ، اگر در مسئله والاگهرشهرام ثابتی راانداخته بودبیرون ،امروز مملکت اینجورنمیشد ! "، گفتم تیمسار میتوانید مرادراینمورد بیشترراهنمائی کنید تا درطرح سئوالاتم ازارتشبدنصیری، توضیحات بیشتری بخواهم ؟ ، فردوست گفت : " من نمیخواهم ازگفته های من درتحقیقات استفاده شود ، به نصیری هم نگوئید من چه گفتم ، ولی میتوانید به سابقه دراداره دوم مراجعه کنید ، یا ازامینی افشاربپرسید ( منظوراو سرلشگرپرویز امینی افشارافسر سابق دفترویژه-رئیس ضداطلاعات گاردجاویدان وآخرین رئیس اداره دوم بود).گفتم:" تیمسار، پس ازبازداشت ثابتی ، ودرجلسه ای که حتماً لازمست اووتیمسارنصیری مواجهه داده شوند، ازراهنمائیهای شما وتوضیحات تیمسارامینی افشار ، استفاده خواهم کرد، ولی چون میفرمائید : " اگر ثابتی راانداخته بودبیرون " ، من رابه اهمیت خطای ثابتی کنجکاو فرمودید.فردوست جواب داد : " موضوع بطورخلاصه این بود که ثابتی چندنفر ازپرقیچی های خودش را میفرستد شهرام رابگیرند بیاندازند توی ماشین ، ودو.تا خیابان آنطرفتر، یک عده دیگر ازمامورین خودش بطور نمایشی با اولیها درگیر ومثلاً نشان بدهند شهرام را نجات داده اند ،گویا یکی ازمامورین ساواک ، همدوره درجه دارگاردمحافظ شهرام بوده وهمدیگررا میشناختند، ازصحنه فرارمیکند ودیگرانهم همینطور "

فردوست ادامه داد :"چون اعلیحضرت بگزارش ساواک که محتوائی بچه گانه واحمقانه داشت شک برده بودند ، اول شهرام رااحضار وازاوپرسشهائی کردند ، بعد مراخواستند .ایشان گفتند : فردوست ! این چریکها که یک پاسبان بیچاره ای رامیکشند وبعد اینهمه تبلیغ میکنند ، چراقبل ازفرار، شهرام رانکشتند که اهمیت تبلیغش به مراتب بیشتر باشد، ساواک که میگوید چریکها کارکشته ومجهزبه مسلسل ونارنجک هستند ،ودرکجا وکجا دوره دیده اند و...بهرجهت تحقیق کنید ببینیداین نصیری میخواهد مارابترساند "
فردوست گفت : من امینی افشاررا مامور تحقیق کردم ، او از افرادمختلف وخودشهرام ومحافظش وچندین منبع دیگر ، وافراد ساواک تحقیق وگزارشی آورد .در گزارش نتیجه گیری شده بودکه توجیهات ساواک قانع کننده نیست ، مدیرکل اداره سوم مشغول پیگیری است ولی تاکنون تلاش آنها برای شناسائی ودستگیری عاملین آدم ربائی ،هیچگونه نتیجه مثبتی نداشته است.

فردوست ادامه داد ،" امینی افشاررا احضارکردم وبه اوگفتم ازساواک نپرسیدید که ازکجا فهمیده تعدادافرادمسلح چهارنفربوده اند- وقتی کسی دستگیرنشده ، نپرسیدیدچطورفهمیده اندآدم ربایان میخواستند باگروگانشان واردباندفرودگاه شوند وهواپیمابگیرند ، بفرض هم که چنین باشد مگر برای رفتن بداخل هواپیما ، پلکان لازم نیست؟-وخیلی سئوالات دیگر...امینی افشارپاسخ داد : چرا تیمسار من هرچه شمامیگوئید سئوال کردم ، ثابتی درابتدای هرجوابش میگوید : "لابُد ، لابُد، لابُد".منهم به اوگفتم آقای ثابتی " لابد " که جواب یکدستگاه اطلاعاتی نیست شما چگونه بااطمینان به شاهنشاه گزارش داده اید ، آدم ربایان میخواستند چنین وچنان کنند ، ثابتی جواب داد : ما برمبنای شناختی که از نحوه کار خرابکاران وکارهای چریکها داریم ، مطمئنیم که آنها هدفی جزآنچه درگزارش آمده است ، نداشته اند.


فردوست گفت ، وقتی نصیری رادیدم ، گفتم :"کاری کنید که اعلیحضرت بگزارشات شما اعتبار بیشتری بدهند". تصیری گفت چه کنم ؟ :" این ثابتی سرطانست ، سرطان " .گفتم :"سرطان راتابدخیم نشده ، جراحی میکنند" ،گفت : "چه جوری جراحی کنم ، کفتم تعویضش کنید.اما نصیری عرضه اینکاررانداشت".

امروز که من پس از33سال ، درکتاب "دردامگه حادثه " به مکنونات " راه میان بُر " آقای ثابتی پی بردم ، منهم حق دارم بگویم : " لابد" ، " مقام امنیتی " تصور میکرده ، اگر برنامه ساختگی اودرگروگانگیری فرزند والاحضرت اشرف، پایان دلخواه اورا به بارمی نشاند، تمام خاندان سلطنتی ، دوام عمرخودرا مدیون نبوغ "مقام امنیتی " دانسته ودیگر نیازی هم به " راه میان بُر " ندارد .
پرویزانصاری – افسرسابق ارتش شاهنشاهی

ادامه دارد



بخش (1)نقد سرگرد پرویز انصاری بر کتاب "در دامگه حادثه" پرویز ثابتی /click here




بخش (2)نقد سرگرد پرویز انصاری بر کتاب "در دامگه حادثه" پرویز ثابتی /click here

بهمن: تضاد یا اختلاف – مبارزه یا همکاری

بهمن: تضاد یا اختلاف – مبارزه یا همکاری


 
در پی سرکوب گسترده و لجام گسیخته نیروهای چپ توسط رژیم فاشیستی- اسلامی و ضربات بی وقفه بر بدنه و رهبری تشکیلات سازمانهای چپ، شکست نسبی، عقب نشینی، و مهاجرت را بر نیروها و سازمان های چپ چیره کرد. در این مبانه، اما، از دست دادن هزاران هزار جان شیفته، نه بسوی هم شتافتن از بهر نیرو و انرژی گیری مجدد در جهت ادامه مبارزه و رساندن ضربات متقابل به رژیم، بل جدا شدن ها همراه با شک و بدبینی مطلق را به ارمغان آورد.
مدت زمانی است بس بلند که اتحاد، وحدت، و یکی شدن در سخنان و نوشته های افراد و نیروهای چپ روان است و اما، صد افسوس که تنها و تنها در سخنان و نوشته ها مانده گار شده و راهی واقعیت ها نگشته. در این میان آشکار نیست که این تبدیل نگشتن خواست ها به واقعیت ها، نشانی است از تضاد بین افراد و نیروهای چپ و یا نشانی است از اختلاف نظر در راه و روش میان آنان. آری؛ سخن از تضاد هست و اختلاف. چرا که تضاد در نهان مانع یکی شدن ها ست و منطق تاریخی و علمی حکم بر یک مبارزه جدی  و همه جانبه در جهت شکست طرف مقابل و برقراری شرایطی جدید با قوانینی متضاد با قوانین جاری را، طلب میکند. رابطه ی بین نیروهای چپ با نیروهای وابسته به رژیم اسلامی (تمامی اشکال آن)، نمونه آشکار وجود تضاد در بین این نیروها ست که مبارزه همه جانبه برای از بین بردن نیروهای وابسته به رژیم را می طلبد، به همانگونه که نیروهای وابسته به رژیم برای بقا خود، از بین بردن تمامی نیروهای چپ را در راس برنامه خود قرار داد و کماکان در راستای آن کوشش جدی میکند. کوتاه سخن آنکه، نیروهای چپ  نه اختلاف بل در تضاد  با رژیم اسلامی قرار دارند و تا از بین بردن تمامی اشکال آن و برای برپایی حکومت کارگران و زحمتکشان   نمیبایستی دمی آرام گرفته و یا کوتاهی کنند.
اختلاف بین نیروهای چپ، اما، در نهان بالنده گی و پویایی را به ارمغان میاورد و حل اختلافات و یا تفاوت ها، همکاری دوجانبه را میطلبد. به کوتاه سخن: تضاد ها انکار کننده گان یکی شدن هاست در حالیکه اختلاف و تفاوت یکی شدن ها را طلب میکنند.

نگاهی به گوشه هایی از ریشه های تضاد و اختلاف

تضادها زمانی پا میگیرد که جمعی، گروهی، سازمان و یا حزبی، خواست ها و نیاز های دیگر گروها و یا سازمان ها را مردود میشناسد. سه راس اصلی تضاد: منافع مالی، قدرت، و حقوق هست. تضاد بین دو نیرو در کل برمنافع مالی نیروها شکل میگیرد. قدرت و حقوق در واقع ناشی از تضاد منافع مالی بین دو نیروست. بعنوان مثال، تضاد بین نیروهای سرمایه داری و سوسیالیسم بر سر منافع مالی است. اولی منافع مالی قشر ممتاز (اقلیت) جامعه  و دومی منافع مالی قشر پائینی (اکثریت) جامعه  را طلب میکنند. اولی قدرت را برای سرکوب دومی و در نتیجه استمرار حقوق و مزایای (اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، ...) خود میخواهد و بالطبع دومی میباید قدرت را برای به شکست رساندن اولی در تمامی زمینه ها، تسلیم آنها، و برقراری شرایطی که منافع مالی، فرهنگی، اجتماعی، و سیاسی  اکثریت جامعه  را تامین کند، طلب کند. به کوتاه سخن، تضادی بس عمیق بین نیروهای سرمایه داری و سوسیالیسم وجود دارد و همکاری و همیاری بین این دو نیرو امری هست تخیلی و نا شدنی..
در این راستا هست که همکاری و همیاری بین رژیم اسلامی (همراه با تمامی باند ها و یا جناح های رنگارنگش و نیروهای که خواهان همکاری با بخشی از این جناح ها هستند) و نیروهای چپ امری است نا شدنی و بس محکوم. چرا که رژیم اسلامی یک رژیم سرمایه داری است (حال با هر پیشوند و پسوندی و یا هر تعریفی که تاثیری در ماهیتش ندارد) و نیروهای چپ خواهان برقرای سوسیالیسم اند و رابطه ی این دو بر مبنای یک تضاد قرار دارد و تضاد امری حل نشدنی است و همواره یک سر تضاد پیروز میشود و سر دیگر یا شکست خورده و تسلیم میشود یا عقب مینشیند. به همانگونه که یا آتش؛ آب را بخار کرده و محوش میکند و یا آب، آتش را به تسلیم آورده و بی اثر میکند.

اختلاف اما، از جنسی دیگر است. اختلاف و تفاوت در بینش و برداشت اگر با پالایش از کج فکری ها و رقابت های بی پایه بدور باشد، فکر و اندیشه را صیقل داده، آنها را منتقد ببار آورده، از مانده گی و پوسیده گی دورشان کرده و پویایی و بالنده گی را به ارمغان میاورد. 

تفاوت یا اختلاف نظر ها معمولا بر سر این است که چه اتفاقی بر سر امری، واقعه ی، یا رخدادی افتاده و یا این اتفاقات چگونه شکل گرفته اند. در شگل گیری و سرانجام این اتفاقات چه کس و یا کسانی (سازمانی) مقصر و یا بیشتر مقصرند و چه کس و یا کسانی کمتر مقصر. چه کس و یا کسانی میباید مورد سرزنش و یا بیشتر سرزنش قرار گیرند و چه کس و یا کسانی کمتر مورد سرزنش قرار گیرند. در این میان، احساس نقش عمده ای را بازی میکند. در بسیاری از موارد بخصوص زمانی که با فاجعه ای روبرو میشویم (همانند سرکوب وحشیانه نیروهای چپ توسط رژیم اسلامی) احساس بر منطق چیره گشته، بر اختلافات دامن زده و مانع درست اندیشی و فراهم آوردن شرایطی میشود که جمع آوری نیروها و یورش متقابل با دشمن مشترک و جلوگیری از پیروزی اش را طلب میکند. نتیجه ی قبول چیره گی احساس بر منطق، همانا قبول شکست خود، پیروزی دشمن، و انکار مبارزه حتی در حد مطرح کردنش شده و در نهایت بدانجا ختم میشود که حتی مطرح کردن فاجعه رخداده بر جامعه و نیروهای چپ بزیر سوال رفته و پرسش میشود که ایا مطرح کردن این واقعه درست هست و یا میباید آن را فراموش کرده و به بخشش گشاده دستانه نیروهای دشمن همت گماریم؟ چرا که شرایط نوینی پدیدار گشته و میباید آنچه که رخداده را فراموش کرد و بخشید. در این راستا هست که با خیل عظیم نیرو هایی روبرو هستیم که کماکان خود را چپ مینامند و با قبول شکست چپ (نه در ایران بل در سراسر جهان) و پیروزی دشمن و همچنین با مطرح کردن نظریه های در نهان انحرافی و در پوشش دمکراسی و حقوق بشری مرتب دست به تبلیغ زده وشرایط را در جهت مبارزه واقعی با رژیم اسلامی و شکست ریشه ای آن بسی دشوار کرده اند.
چیره گی احساس بر منطق، با خود جدا جدا شدن ها و میان خود و دیگران دیوار کشیدن ها را ببار آورده و سخت برآن است که  آنچه من (نیروی خودی) میگوید راستین هست و نشان از خرد دارد و آنچه که دیگری میگوید دروغین هست و نشان از بی خردی. مادام با خود و دیگران در جدالیم. با خود در جدالیم، چرا که نازا شده ایم و سترون، روزها، ماهها، و سال ها میگذارد و ثمری از حرکت ما به چشم نمیخورد. نمیدانیم، به آشکار، که قادر به انجام آنچه که به آرزویش نشسته ایم، هستیم یا خیر. حتی نمیدانیم، به آشکار، آیا به آنچه که میگوئیم و باور داریم، عشق و علاقه ای کافی داریم و یا خیر. و یا به درستی کار های که دست میزنیم، باور داریم یا خیر.
 با دیگران در جدالیم، چرا که گناه پدید آمدن شرایط را برای ارضا احساس خود، به گردن آنان میاندازیم. تنها نتیجه ای که در این میان نصیبمان شده و میشود، از دست دادن بخشی ار اعتماد به نفس خود در جهت به شکست کشاندن رژیم و نیروهای رنگارنگش هست و بی اثری کوشش و حرکتمان.




موانع موجود در راه همکاری و همیاری نیروهای چپ و راه حل های برون رفت آن:

تا زمانی که نیروهای چپ بصورت پارچه پارچه و با اندک تعداد بسر میبرند، نمیتوانند بعنوان یک نیروی تاثیر گذار در جامعه مطرح شده، آگاهی اجتماعی توده های کارگر و تحتانی جامعه، و سرانجام سازماندهی آنان را برای سرنگونی رژیم سامان دهند. برای بررسی موانع در راه همکاری و همیاری نیروها ی چپ، نظریه هایی که به حل اختلافات بین گروه ها مورد تحقیق و مطالعه قرار گرفته و مورد قبول متخصصین واقع شده و در سطح بین الملی بکار برده شده اند را با تغییراتی که میتواند در مورد سازمانها و گروهای چپ ایران بکار رود در اینجا مطرح میکنیم تا شاید افراد و سازمان های چپ با مطالعه آن بدون پیش داوری های مرسوم، و با نقد و بررسی آن قدم هایی در یکی شدن فعالیت ها در راه سرنگونی رژیم منفور اسلامی بردارند. به امید آن روز.

موانع اصلی در عدم آماده گی نیروهای چپ برای حرکت مشترک و تاثیر گذار در سه بینش زیر نهفته است:

یک: نیروهای منفعل :بینشی که منکر بی عملی سازمان های چپ هست. نه در فکر آن هست و نه در کوشش برای همکاری با دیگران هست و نه در جهت تاثیر گذاری بر جو سترون کنونی است. این بینش در این فکر باطل است که هیچ مشگلی در راه مبارزه با رژیم وجود ندارد و میباید شرایط کنونی را ادامه داد و زمانی که شرایط سرنگونی رژیم مهیا شد، خود مردم و حتمن بکمک تئوری مشعشع آنها بساط رژیم را در هم میشکنند. روحیه انفعالی و بی اثری بر این نیروها چپره گشته و عملا بودن و یا نبودن این نیروها یکی است.
دو: نیروهای خودستا: نیروهایی که براین باور غریب هستند که تمامی راه حل های سرنگونی رژیم توسط آنها مورد برسی و مطالعه قرار گرفته و آنها به حقیقت مطلق دست یافته اند و کافی است که دیگر افراد و نبروهای چپ به آنها بپیوندند تا سرنگونی رژیم عملی گشته و سوسیالیسم در ایران برقرار شود.

سه: نیروهای تمکین کننده: نیروهایی که شرم گینانه یا بی محابا تمامی نظرات افراد و سازمانها دیگر را بدون کم و کاست قبول کرده و بدنباله روی از آنها ادامه داده ولی به هزار و یک دلیل موجه و غیر موجه خواهان حفظ  نام و آرم سازمان خودی بوده و به زندگی پیچکی و پر از تناقض خود ادامه میدهند.

اگر نیروهای وابسته به دومین بینش را در محور عمودی قرار داده و نیروهای وابسته به سومین بنیش را بر روی محور افقی قرار دهیم. نیروهای وابسته به نخستین بینش در تقاطع این دو محور قرار میگیرند.

تا زمانی که این سه بینش در میان افراد و نیروهای چپ حاکم باشد و یا تسلط نسبی ولی اثر بخش داشته باشد، سخن بر یکی شدن نیروها و قدرت گرفتن چپ و سرنگونی رژیم اسلامی امری است تخیلی. نمودارزیر نشانگر وجود این سه بینش هست






                                    زیاد
                                  
   بینش
                                                                                                             
                                   خودستا
                                  
 
 
 
                                               بینش انفعالی
                                   کم                                                                    زیاد
                                                                       بینش تمکین کننده
 
 با وجود حاکم بودن روابط فوق بر افراد و سازمانهای چپ که مانع حرکت مشترک و تاثیر گذار هستند، هراز گاهی برخی از افراد و یا سازمانها با نیات مختلف در پی ایجاد اتحاد ها برمیخیزند. غافل از آنکه اتحاد ها با حاکمیت چنین بینش هایی نه مثمر ثمر است و نه سازنده و یکی کننده. با وجود و حاکمیت چنین بینش هایی، اتحاد ها عملا مصالحه و سازش بین یک و یا چند نیروست. مصالحه و سازش در نهان تشکیل مجمع نیروهایی است که به حالت نیمه خودستا-نیمه تمکین کننده در میایند. حتی اگر چنین مصالحه ای برقرار شود و اتحادی از نیروهای چپ شکل بگیرد، نیروهای خودستای موجود، بزودی تاب تحمل تمکین نسبی به خواست های نیروهای دیگر را از دست داده و در پی جدایی و یا تلاشی اتحاد ایجاد شده است. چرا که فرهنگ کار مشترک را نه آگاهانه بل بالاجبار قبول کرده است و از آنجاییکه خود واقف هستند که با جدا شدن؛ بار منفی ایی گریبان آنها را خواهد گرفت، در پی تلاشی اتحاد که خود از بوجود آورندگانش بوده، برآمده تا ازبار منفی ناشی از جدا شدن خلاصی یابند. تشکیل  اتحاد ها و در پی آن تلاشی آنها در سی سال گذشته، گواهی است بر این مدعا.

با قبول تفکر غالب بر افراد و سازمانهای چپ از یک طرف، وظیفه نیروهای جدی و باورمند به سوسیالیسم که خواهان سرنگونی کل رژیم اسلامی هستند، حکم میکند که به راه حلی برای برون رفت از شرایط رقت بار کنونی دست یافت. آنچه که با قبول شرایط کنونی در عمل امکان پذیر است و منطقی بنظر میرسد و کاربرداش در سطوح مختلف در جوامع دیگر موثر واقع شده، تشکیل جبهه ای است از نیروهای چپ حول نکات مشترک و کلی. همکاری و تشریک مساعی دراین چارچوپ امکان پذیر هست و در اثر همین همکاری است که فرهنگ کار مشترک در بین افراد و سازمانها جا افناده و بمرور فرهنگ مردود خودستایی، انفعال، و تمکین در میان نبروهای چپ رخت بر خواهد بست. در چارچوپ جبهه  (همکاری –همیاری) هست که هیچ نیرویی بر نیروی دیگر نه ارجحیت دارد و نه از دیگری تمکین میکند. سازمانها و افراد هویت اصلی خود را تا زمانی که لازم میدانند حفظ خواهند کرد و تنها و تنها با دیگران بر سر نکات کلی مشترک همیاری و همکاری میکنند. نمودار زیر موقعیت اتحاد (مصالحه کردن) و جبهه (همکاری و همیاری) را نشان میدهد. امید است این کوتاه نوشته مورد نقد و بررسی تمامی افراد و نیروهای چپ قرار گرفته و راه برون رفت از شرایط رقیت بار کنونی ترسیم شود. چنانچه در این نمدار آشکار هست، همیاری و همکاری (حرکت جبهه ای) در بالا ترین مرحله کار مشترک قرار میگیرد. هیچ نیرویی هویت خود را از دست نمیدهد و هیچ نیرویی به نیروی مسلط دست نمیاید.  به امید آن روز





                                    زیاد                                         
                                    همکاری و همیاری (جبهه)                                         
   بینش                                    
                                                                                                             
                                   خودستا                         
                                                                       مصالحه (اتحاد)
 
 
 
                                               بینش انفعالی
                                   کم                                                                    زیاد
                                                                       بینش تمکین کننده

  
بهمن
خرداد 1391

اسناد واعترافات اختلاس دربالاترين سطوح