ستم به زندانی بیپناه، ستم به اسم مکنون و مستأثر خداوندی است – «اسم مستأثر» – که از قضا در نخستین سطور وصیتنامه آیتالله خمینی به آن اشاره شده و قاضی شرع اوین هم بر آن شرح و تفصیل نوشتهاست.
شُریح قاضی وابسته به دربار اموی بود و سالیان دراز قضاوت میکرد. او در مورد حجر بن عدی شهادت ناحق داد و به هانی بن عروه، جفا کرد… شُریح قاضی گوش بفرمان عمله ستم بود.
این گفتار در مورد محمّد محمّدی دعویسرایی (آیتالله محمدی گیلانی) است که ۱۸ تیر ۱۳۹۳درگذشت. اگرچه پشت سر مرده حرف زدن پسندیده نیست اما در بیان کلمه حق، بایدها و نبایدها کنار میروند.
بیان کلمه حق البته مرارت دارد. به قول عطار
چون فرو آیى به وادى طلب
پیشت آید هر زمانى صد تعب
…
محمدی گیلانی از سوی آیتالله خمینی، بعد از انقلاب به عنوان حاکم شرع تعیین شد و پس از آن به ریاست دادگاههای انقلاب رسید. او یکی از اصلیترین چهرهها در اعدامهای دهه ۶۰ به شمار میرود.
سال ۸۸ هم دم از اعدام میزد و از قول او گفته شده سران «فتنه» باید حذف بشوند. با اینکه همچون «شُریح قاضی» نماد بیعدالتی بود، با رأی هیئت وزیران دولت احمدی نژاد نشان درجه یک عدالت گرفت.
قاضی شرع اوین که پیری و کهولت او را زمینگیر کرده و در خود فرو برده بود، ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳ گذارش به بیمارستان (پارس) افتاد. جایی که یکی از محکومین بعدا آزادشده او پزشک و عضو هیات مدیره آن بود…
آنگونه که پزشکان گفتند سیستم مغزیاش دچار اختلال شد و بیست روز بعد هوشیاری خود را بطور کامل از دست داد.
خیلی ها از جمله حکومتیان در بیمارستان با وی دیدار کردند و پیشتر، سخنگوی دولت موقت (عباس امیر انتظام) هم که در به اصطلاح دادگاه وی به حبس محکوم شده و جفا ها دیده بود از وی عیادت کرد. البته قاضی شرع اوین دیگر کسی را بجا نمیآورْد.
…
آیتالله محمد محمدی گیلانی در به اصطلاح «درسهای اخلاق» که متاسفانه با آب و تاب سال ۶۰ در زندان اوین پخش میشد و مستمعین آن نوجوانان هم بودند، در مورد موضوعاتی دور از ذهن در زمینه مسایل زناشویی و جنسی صحبت میکرد که خشم و تعجب بسیاری از زندانیان را برمیانگیخت. (…)…
پرسشهای عجیب و پاسخهای عجیبتر آن «عالم ربانی» که خیلی هم با «وقار» و «طمانینه» پرده دری میکردند، براستی تأمل برانگیز بود. داستان عمه و برادرزاده و حوادث ناشی از زلزله (…)… (نمیتوانم توضیح دهم)
…
انتظار این بود که قاضی برگزیده آیتالله خمینی، که با حکم او صدها نفر شکنجه و تیرباران شدند، اگر «خداوند رأی» نیست، خداوند شرم باشد و وارد بعضی مسائل نشود…
زندانیانی که آن «درسهای «اخلاق» یادشان هست، میدانند چه میگویم.
کاظم و محمدمهدی گیلانی
بنا بر تبلیغات سازمان مجاهدین در دههی ۶۰، محمدی گیلانی شخصاً حکم اعدام فرزندان خودش را صادر نمود. گمانی نا راست و غیرواقعی که دیگران از پخش آن سوءاستفاده کردند.
بعداً موضوع فوق (برای گوشهزدن به هاشمی رفسنجانی) بصورت ضمنی، توسط محمود احمدینژاد هنگام اعطای نشان افتخار بیان شد و حالا هم بیبیسی و غیر بیبیسی از آن کوتاه نیآمده به روایت نادرست یکی از افراد خانواده محمدی گیلانی استناد میکنند که گویا پدر حکم اعدام دو پسرش را داده است و…
روایتی که راوی آن حتی اگر فرزند آیتالله هم باشد، (بدلائلی) واقعی نیست.
…
از قول بازجویان سابق شنیده شده که گفتهاند «از حاج آقا گیلانی این مسئله پرسیده شد که چنانچه با فرزندان شما مواجه شویم چگونه عمل کنیم، پاسخ دادند هر کاری که در موارد دیگر انجام میدهید»
یعنی فرمان صریح و خاصی صادر نمیکند که از آن، حکم کشتن آنان برآید، حکم اعدام نداد اما احتمال مرگ آنان را در تصمیم خود نادیده انگاشت.
…
۴ مهر ماه ۱۳۹۱ حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان موضوع (یکی از) فرزندان محمدی گیلانی را در هالهای از ابهام مطرح و به دخالت پدر در دستگیری او اشاره نمود.
در واکنش به گزارش کیهان، دو روز بعد روزنامه جمهوری اسلامی، با استناد به نامه و توضیح حسینعلی نیری (که سال ۶۷ آقا بالا سر هیئت مرگ بود و سال ۶۹ معاون حقوقی گیلانی در دیوان عالی کشور شد) نوشت یکی از پسرهای محمد محمدی گیلانی [جعفر]، در حادثه رانندگی و دو پسر دیگر وی بر اثر مصرف سیانور جان باختهاند.
نیری نوشته بود: دو پسر گیلانی موقع فرار از کشور در استان آذربایجان غربی دچار حادثه شده و از ترس شناسائی و دستگیری با خوردن قرص سیانور به زندگی خود خاتمه دادند.
…
نویسنده کتاب ارجمند «نه زیستن نه مرگ» (ایرج مصداقی) هم بدرستی، گفتهاست فرزندان محمدی گیلانی [کاظم و محمدمهدی] اصلاً دستگیر نشدند که کسی حکم اعدامشان را بدهد. وی دستگیری آن دو در خرداد ۶۰ و چگونگی اجرای حکم اعدامشان را از اساس ساختگی و غیرواقعی میداند.
مرگ همه را سر جای خودش مینشاند
محمدی گیلانی علاوه بر اینکه حاکم شرع و ریاست دادگاههای انقلاب را بعهده داشت، عضو فقها و دبیر شورای نگهبان، نماینده آیتالله خمینی در دانشگاهها، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضو شورای بازنگری قانون اساسی، نماینده مردم تهران در چهار دوره مجلس خبرگان و رئیس دیوان عالی کشور هم بود.
قاضی شرع اوین که اینطرف و آنطرفش پر از محافظین مسلح بود و با دبدبه و کبکبه سخن میگفت، با لبخند و نگاه خیره مرگ مواجه شد و از های و هوی افتاد.
واقعاً او جز آه ستمدیگان (دعوه المظلوم) چه چیزی با خودش برد و چی به یادگار گذاشت؟
باقیات و صالحات او چه بود؟
…
اینکه او در مسائل مربوط به آیتالله حسینعلی منتظری دیدگاههای هیئت حاکمه را نداشته، (به فرض صحت) همسویی (و عدم اعتراض) به اسیرکشی سال ۶۷ را توجیه نمیکند.
(ایشان در کتاب «حقوق کیفری در اسلام» قوانین شریعت از جمله شلاق زدن و اعدام را برای «افراد خاصی که فعالیت سیاسی میکنند» شرح و تفصیل دادهاست)
…
ستم به زندانی بیپناه، ستم به اسم مکنون و مستأثر خداوندی است – «اسم مستأثر» – که از قضا در نخستین سطور وصیتنامه آیتالله خمینی به آن اشاره شده و قاضی شرع اوین هم بر آن شرح و تفصیل نوشتهاست.
من در اوین در یک مواجهه ناخواسته با ایشان، از سوی اطرافیانش زیر ضرب رفتم و آسیب دیدم اما بخاطر غلبه بر تیرگیهای درون خودم برای وی که اکنون دستش از دنیا کوتاه شده، طلب رحمت میکنم اما فاش میگویم و از گفته خود دلشادم که با عملکرد امثال او که «ذات احدی و مطلق حق» ورد زبانشان بود، کلمات طیبه و «اسماء مستأثره» به بازی گرفته شد و حرث و نسل مردم رنجدیده ایران تباه گشت.
…
آیا پدران و مادران مظلومی که فرزندانشان به دار شقاوت رفتند، جفا کردند یا او و مانند او که به اعتماد مردم، ترکشهای هولناک زدند و فتوای هولناک اسیرکشی سال ۶۷ را هم توجیه کردند؟
آیا او و مانند او که عقل از سر و شرم از دلشان رفته بود به بیراهه افتادند یا صدها دختر و پسر جوانی که رودرروی ازهاری و حکومت نظامی فریاد آزادی سردادند اما در دهه پرابتلای شصت با قساوت تمام تیرباران شدند؟
امثال طاهر احمدزاده، شکرالله پاکنژاد، هیبت الله معینی، امیر انتظام، حسین نواب صفوی، علیرضا سپاسی، دکتر محمد ملکی، عباس حجری، حبیب الله آشوری و معصومه شادمانی… که در زندان و دوران بازجویی جز با دغل و دروغ و شکنجه و آزار روبرو نشدند ظالم و گمراه بودند اما کسانیکه پشت شکنجه گران را میگرفتند عادل و فاضل و عالم ربانی؟
مدیر حوزههای علمیه سراسر کشور با اشاره به قاضی شرع اوین نوشته است: «خدمات شایان توجه آن عالم ربانی نقطه عطف حیات طیبه وی بود…»
مدیر فوق که ادعای «اصلاحطلبی» ندارد، یکی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲ (محمد رضا عارف) هم از محمدی گیلانی بعنوان «عالمی وارسته… که تلاشهای فراوانی دربیان حقیقت و دفاع از عدالت انجام داد» – یاد کردهاست.
…
در دوره پرآشوبی که کلمات از معانی غائی نهفته در آن تهی شده، عَسَل پوشان سرکه فروش بیداد میکنند و از زمین و آسمان دَغل و دروغ میبارد. در زمانهای که چون چشم صُراحی خونریز است، باید همچون پیامآوران انصاف و راستی، از سرزنش سرزنشگران (لومه لائم) و از جهان پُر کلوخ نهراسید. باید سخت رو بود.
هر پیمبر سخترو بُد در جهان
یکسواره کوفت بر جیش شهان
رو نگردانید از ترس و غمی
یکتنه تنها بزد بر عالمی
سنگ باشد سخترو و چشمشوخ
او نترسد از جهان پُر کلوخ
پانویس
محمدی گیلانی و اسم مستاثر
از آنجا که در نخستین سطور وصیتنامه آیتالله خمینی به «اسم مستاٍثر» اشاره شده و قاضی شرع اوین بر آن شرح نوشتهاست، توضیح اندکی در باره آن میدهم با این یادآوری که رنج مردم ستمدیده ما کوچکترین ربطی با اینگونه مباحث ندارد.
..
مستأثر، اسم مفعول از باب استفعال است و ریشه آن «اثر» است و مصدر آن استئثار به معنای انفراد و اختصاص به چیزی میباشد.
در نوشتههای عارفان (ابن عربی، قونوی، قیصری و…) آمده که اسم مستأثر، همان ذات احدیه مطلقه است. گفته شده که اسمای مستأثره حکم و اثر و مظهری در عالم خارج ندارند، زیرا آنها با غیر خدا ارتباط نداشته از شئونات نامتناهی هستند و تحت پوشش اسم اول و باطن میباشند…
شرح و نقد این مسئله که هیچ اسمی بدون مظهر نیست و اسم مستأثر هم دارای حکم و اثر است، در این بحث نمیگنجد و واقعش گرهی هم از دردهای ما نمیگشاید.
محمدی گیلانی و شفای بوعلی سینا
اینجا و آنجا گفته میشود که آیتالله محمدی گیلانی کتاب شفای بوعلی سینا را به فارسی ترجمه کردهاست.
این موضوع که کتاب بیست و چند جلدی شفا توسط ایشان به فارسی ترجمه نشده، بر مسئولین بنیاد بوعلی سینا هم پوشیده نیست.
تا به امروز ترجمه چاپ شدهای از این اثر به زبان فارسی در دسترس نیست جز بخشهای اندکی که از اواخر دوران قاجار به بعد ترجمه و چاپ شده است که گویا مجموع آن به ۷۰۰ صفحه هم نمیرسد که در حدود یک دهم حجم کل کتاب است.
سید عبدالله انوار از پیشکسوتان معاصر نسخهشناسی در ایران، شرح و ترجمه ۲۲ جلد کتاب شفای بوعلیسینا را به پایان برده که هنوز چاپ نشدهاست. «بهمن رازانی» هم در حال ترجمه شفا به زبان فارسی است.
آدرس ویدیو