۱۳۸۷ تیر ۲۷, پنجشنبه

ويديوی طنز:نامزدهای انتخابات آمريکا چه ميکنند

روشنگری. اين ويديو روز گذشته، چهارشنبه در اينترنت منتشر شد و بازتاب گسترده ای يافت. مجله نيشن، بی بی سی انگليسی و تعدادی ديگر از رسانه ها آنرا در وبسايت خود بازتاب دادند. ويديو به هردو نامزد، و در واقع همه بالانشين های سياست آمريکا نيش ميزند که چطور کارزارهای انتخاباتی را برای ,شيره ماليدن, روی سر مردم و در رفتن از سياست های فاجعه بارشان و تکرار آنها و ,تاجگذاری, مجدد به کار ميگيرند. در مجله نيشن از صحنه بيمارستان مک کين انتقاد شده ولی مجموعا نظر مثبتی به آن دارد. http://vids.myspace.com/index.cfm?fuseaction=vids.individual&videoid=38499473
اگر خواستيد اين ويديوی باله بوش - مک کين را نيز در همان وبسايت ببينيد http://vids.myspace.com/index.cfm?fuseaction=vids.individual&videoid=35987521

ماجرای 50 روز شکنجه های وحشیانه بهروز جاوید طهرانی در سیاهچالهای زندان گوهردشت کرج(2




فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایراندر اینجا یادی از پیرمرد شاد و شوخ طبعی می کنم که در آن اطاق عمومی در آن 7 روز دیده بودمش، همۀ زندانیان وی را رضا پنگوئن صدا می کردند،چون شبیه پنگوئن راه می رفت.یک روز غروب جمعه،زندانیان خیلی دلگیر بودند. برای همین به سطل زباله ها آب می زنند واز آن بجای طنبک استفاده کرده و شروع به نواختن کردند. پیرمرد دل شاد ( رضا پنگوئن) که همۀ ما وی را دوست داشتیم اولین دوطلبی شد که به میدان آمد و شروع به رقصیدن کرد.هنوز 5 دقیقه ای نگذشته بود که یکی و دو پاسداربند با باطومهای سبز لجنی وارد شدند. اولی با چشم دنبال پیرمرد بیچاره ( رضا پنگوئن) می گشت. وقتی وی را دید با عصبانیت گفت: خواهر ....، تو رضا پنگوئنی یا رضا جمیله؟ و چنان وی را کتک زدند که دست وی از 3 نقطه شکست اکنون به یاد ندارم دست راست وی بود یا دست چپ. لازم است که این را هم بگویم که بعدها رضا پنگوئن هر چه پیگیری کرد نتوانست کاری کند که زندان حداقل با هزینۀ خود دست وی را گچ بگیرد، و تازه وی را نیز تهدید کرده بودند هر کس سئوال کرد بگوید از پله افتاده و دستهایش شکسته است.بقیه افراد که ضرب می زدند و می رقصیدند نیز همگی در کف راهرو فلج شدن،در حین فلج شدن یکی از نگهبانان با یک آفتابه روی آنها آب ریخت و همه را خیس نمود. وی باطوم برقی را روی آخرین درجه گذاشته بود و آن را به آب می زد اینگونه هر 3 زندانی دچار شوک می شدند و همه با هم به هوا می پریدند.پاسدار بندها هم حسابی می خندیدند من نمی دانم این کار چه لذتی برای پاسداربندها داشت آن 10 نفری که چشم مرا بسته بودند، دستهایم را از پشت بسته بودند و پاهایم را پابند زده بودند و چند نفری مرا می زدند چه لذتی می بردند.شاید واقعا نیاز به این داشته باشند که به یک روانپزشک مراجعه کنند.روز آخری که از انفرادی ها خارج میشدم چیز جالبی توجه مرا جلب کرد. پشت در ورودی سالن، جایی که ما هرگز ندیده بودیم. و جایی که زندانیان باید با چشم بند از آنجا تردد می کردند آیینامه انظباطی ها ی اطاق عمومی را نوشته بودند. ما باید 2 بار در هفته به حمام می رفتیم،که یکبار آن هم خیلی اوقات انجام نمی شد و اگر هم می بردند با کلی منت این کار انجام می دادند، در ضمن در آن هفته ای 2 بار هواخوری در آیینامه ذکر شده بود که اصلا چنین اتفاقی نیافتاد( هر گز به هواخوری نرفتیم). آن آیینامه فقط برای بازدیدکنندگان و مهمانان رئیس زندان بودند در آنجا فهمیدم اصلاح و تربیتی قوۀ قصائیه و سازمان زندانها که از آن دم می زنند، چهار چیز است: 1- چشم بند 2-دست بند 3 – پابند 4 – باطوم



پایدار وطن همیشه



،بهروز جاوید طهرانی



تنها زندانی بازمانده از قیام دانشجویان 18 تیر 1378



زندان رجائی شهر کرج(گوهردشت)



بند 2 فرعی 520 تیر 1387

B'Tselem فاجعه ويران کردن" غزه"!


13 July '08: Jerusalem Municipality allows criminals to turn the Dahiyat a-Salam neighborhood into a garbage dump





Jerusalem has led to the Dahiyat a-Salam neighborhood becoming a pirate garbage dump. The Municipality has not yet kept its promise to renovate the refuse site.
Dahiyat a-Salam is one of East Jerusalem’s most neglected areas. The streets in the neighborhood, which lies in the northern part of East Jerusalem, are in complete disrepair and are strewn with piles of refuse, and the Municipality provides almost no services to its residents. This has enabled criminals to turn the neighborhood into a pirate garbage dump.
The pirate garbage dump in Dahiyat a-Salam. Photo: Kareem Jubran, B'Tselem, Feb. '08
For years, in 2007 in particular, dozens of privately-owned garbage trucks have come from West Jerusalem and dumped large amounts of construction, medical, and industrial debris in areas adjacent to residents’ homes. The unsupervised and disorderly dumping is done for free, while fees of dozens of shekels a ton are charged at the regulated dumping sites located relatively far from the city.
According to residents of the neighborhood, the garbage dump is run by criminals, who react violently when residents oppose the dumping. The dump is a sanitation hazard: strong odors, dust, flies, and smoke from frequent fires. Also, children playing in the junk are exposed to dangerous refuse and some have complained of shortness of breath.
Last year, residents complained to city officials repeatedly, without success, about the problem. Only after B'Tselem invited officials from the city’s Environmental Quality Department to a meeting at the site, in March 2008, did they promise to renovate it. Shortly afterwards, dumping ceased when residents managed to deny the truck drivers access to the site.
A house drowing in a mountain of refuse, Dahiyat a-Salam. Photo: Kareem Jubran, B'Tselem, Feb. '08The city has not yet begun to remove the mountains of refuse or renovate the site. However, the Municipality informed B'Tselem that it had recently obtained a budget allocation from the Environmental Protection Ministry to deal with refuse nuisances in East Jerusalem, and that the site in Dahiyat a-Salam would be handled this year. The budget is also intended to ensure the presence of inspectors to prevent unauthorized dumping in East Jerusalem. According to Municipality figures, East Jerusalem has 16 other pirate refuse sites, with the Dahiyat a-Salam site being the largest and greatest nuisance.
Neglect of the neighborhood illustrates the Municipality’s grave, ongoing neglect of neighborhoods in East Jerusalem. The neglect appears in every area of Municipality responsibility: education, refuse collection, water supply, development, and building permits.
In neglecting East Jerusalem, the Municipality is breaching its obligations to the residents there. East Jerusalem, like other parts of the West Bank, is considered occupied territory and is therefore subject to international humanitarian law. According to this body of law, Israel is required to ensure order and public safety, which includes sanitation services.
The annexation of East Jerusalem following the 1967 war violated international law, which prohibits unilateral annexation of land. As a result, the international community has not recognized Israel’s annexation.
B'Tselem calls on the Jerusalem Municipality to act immediately to improve municipal services to East Jerusalem’s residents.

Background
Legal status
Separation Barrier in Jerusalem
Family unification and child registration
Revocation of residency
Revocation of social rights
Planning, building and expropriation of land
Neglect of infrastructure and services
Data on revocation of residency
Data on demolition of houses built without permits
Data on land expropriation
Data on building starts
Related updates
Related testimonies
Related publications
Related photographs
Testimony of Fahmiyeh Tarawneh

Archive
E-mail Update
Photo Archive
Maps
Video
RSS

سالشمار زندگی «مهدی اخوان ثالث»



http://kalam.se/kalam-akhavan.html

سالشمار زندگی «مهدی اخوان ثالث»
1307 اسفند، تولد در مشهد.

1326 خردادماه، پایان تحصیل دوره‌ی هنرستان مشهد (رشته‌ی آهنگری)


.1326 شروع به کار در تهران،
معلمی، لویزان، سلطنت‌آباد.1326
کار در پلشت ورامین، معلمی، سکونت در تهران
.1329 ازدواج با ایران(خدیجه) اخوان ثالث، دختر عمویش.

1330 چاپ اول ارعنون.1331

شروع زندگانی مشترک با همسرش «ایران خانم»


.1332 اواخر سال، شروع خدمت سربازی (بعد از 15 روز خدمت با پرداخت 500 تومان معاف شد)

.1333 تولد «لاله»، دختر اولش

.1333 زندان سیاسی (لاله 11ماهه بود که از زندان آزاد شد).

1335 چاپ اول زمستان.

1336 تولد «لولی»، دختر دوم.1336

1338 شروع به کار در رادیو


1338.تولد «توس»، پسر اول.


چاپ اول آخر شاهنامه.

1342 تولد «تنسگل»، دختر سوم.

1344 چاپ اول از این اوستا.1344

زندان به مدت شش ماه


.1344 تولد «زردشت»، پسر دوم.

1345 چاپ اول منظومه‌ی شکار (که نوشتن آن مدتی قبل از تاریخ چاپ و انتشار شروع شده بود)
.1348 چاپ اول پائیز در زندان.

1348 عزیمت به خوزستان (آبادان) و شروع به کار در تلویزیون آن شهر.

1348 چاپ اول عاشقانه‌ها و کبود.


1348 چاپ اول بهترین امید (گزینه‌ی اشعار و مقالات).

1349 چاپ اول برگزیده‌ی اشعار، جیبی.1350

تولد «مزدک‌علی» پسر سوم (علی، نام پدر اخوان بود که به مزدک ضمیمه شد.

1353 درگذشت «لاله»، دختر اول (روز 26شهریور، در اثر افتادن در رودخانه‌ی جلو سد کرج).

1353 بازگشت از آبادان به تهران.1353

شروع به کار در تلویزیون ملی ایران.

1354 چاپ اول آورده‌اند که فردوسی... (کتاب کودکان).
1355چاپ اول درخت پیر و جنگل.


1355 چاپ اول درحیاط کوچک پاییز در زندان.

1356 شروع به تدریس ادبیات دوره‌ی سامانی و ادبیات معاصر در دانشگاههای تهران، ملی و تربیت معلم

.1357 چاپ اول بدعت‌ها و بدایع نیمایوشیج

.1357 چاپ اول دوزخ اما سرد.

1357 چاپ اول زندگی می‌گوید اما باید زیست


.1358 شروع به کار در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی (فرانکلین سابق).

1360 آغاز دوره‌ی بازنشستگی (بازنشاندگی؟) بدون حقوق از کلیه‌ی مشاغل دولتی.


این دوران تا آخر عمر اخوان ادامه یافت.

1361 چاپ اول عطا و لقای نیمایوشیج

.1368 چاپ اول ترا ای کهن بوم وبر دوست دارم

.1368 چاپ اول گزینه‌ی اشعار، انتشارات مروارید

.1369 سفر به خارج از کشور (اولین و آخرین سفر) به دعوت «خانه‌ی فرهنگ آلمان»، برگزاری شب شعر از تاریخ 4 تا 7 آوریل (16 تا 18 فروردین)،

سفر به انگلیس، دانمارک، سوئد، نروژ، بازگشت به دانمارک، سفر به فرانسه به دعوت «انستیتوی ملی تمدنهای شرقی»، سفر مجدد از فرانسه به انگلیس و بازگشت به ایران.

1369 ورود به ایران در تاریخ 29 تیرماه 1369.

1369 ساعت 10/30 شب یکشنبه 4 شهریور ماه، فوت در «بیمارستان مهر» در تهران.

1369 روز سه شنبه 6 شهریور ماه، انتقال جنازه به «بهشت‌زهرا» برای شست و شو.1369

دوازدهم شهریور، انتقال جنازه از سردخانه‌ی بهشت زهرا به مشهد (توس) و دفن آن در جوار آرامگاه نیای بزرگش حکیم ابوالقاسم فردوسی، در باغ شهر توس.
سالشمار زندگی «مهدی اخوان ثالث» از کتاب «باغ بی‌برگی»، که به همت «مرتضی کاخی» فراهم آمده، آورده شده است.