۱۳۹۵ خرداد ۱, شنبه

مروز ( شنبه ) باز پدر و مادر بی تاب و دلنگران محمود معصومی برای پیگیری از وضع فرزندشان به دادسرای اوین مراجعه کردند.

مروز ( شنبه ) باز پدر و مادر بی تاب و دلنگران محمود معصومی برای پیگیری از وضع فرزندشان به دادسرای اوین مراجعه کردند.
مادرش خیلی بی تابی میکنه و با وضعیت وخیم کمرش به زور و زحمت خودش رو رسوند به دادسرا و باز هم متاسفانه همون داستان همیشگی! از ورودش به دادسرا جلوگیری میشه میگن حق ورود نداری....!

مادر گریه میکنه زار میزنه بچم رو کجا بردین مگه بچم چه گناهی کرده یک هفته است ازش خبر ندارم نه تماسی نه دیداری بزارید بچم رو ببینم دارم میمیرم از دلتنگیش....
ولی مامورا باز حرف خودشونو میزنن بچت تو دست اطلاعاته و چیزی تو دست ما نیست برو تا خودشون بهت زنگ بزنن!
مادرش میگه پس کی ؟ یک هفته شد خبری نشد هر شب خوابشو میبینم کابوس میبینم!
مامور میگه نمیدونم شاید ده روز شاید یک ماه شایدم دوماه دیگه به هر حال بهت زنگ میزنن بعد بیا الان اینجا موندنت بی فایدست!!
مادر محمود باز هم ناامید و خسته و نگران از دادسرا بیرون میاد و همش با خودش میگه: 
مگه جرم بچه ى من چیه ؟؟؟
به راستی که جرم محمود چیه ؟؟؟
محمود فعال مدنی , جوان دانشجوی ۲۱ ساله رشته مکانیک هواپیما که هفته پیش به دست اطلاعات سپاه دستگیر شد و تاکنون هیچ خبری از وی نیست...!!
به گلوله بستن دو جوان در شهر زاهدان توسط مأموران سرکوبگر رژیم
۲ جوان هموطن بلوچ با رگبار گلوله نیروهای سرکوبگر ، در دم جانباختند. این جنایت موجب اعتراضات گسترده مردم در این منطقه گردید.
بنابر گزارش فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ، روز جمعه ۲۴ اردیبهشت ماه حوالی ساعت ۱۷:۰۰ دوجوان به نام های الله نور سالار زهی ۱۷ ساله و سعید سالارزهی ۲۱ ساله که در خیابان رجایی زاهدان بودند توسط خودرویی که ماموران وزارت اطلاعات در آن بودند هدف رگبارگلوله های آنها

به پدرم گفتند جلوی دوربین بگو دخترم دستگیر نشده


به پدرم گفتند جلوی دوربین بگو دخترم دستگیر نشده

هیچ حکمی نشان نمی‌دهند، می‌گویند دستور داریم برای سوال و جواب، دخترتان را ببریم. اتاقش را می‌گردند و همه وسایل را هم می‌برند؛ کامپیوتر، موبایل، لپ تاپ و... . پدر و مادر می‌پرسند کجا بیاییم دنبالش و ماموران فقط یک کلمه جواب می‌دهند: «ستاد خبری امانیه.»
پدر و مادر راهی امانیه و ساختمان ستاد خبری اداره کل اطلاعات استان خوزستان می‌شوند و تا شب می‌نشینند اما خبری از دخترشان نمی‌یابند. روز بعد خودشان پدر را احضار می‌کنند. پدر گمان می‌کند می‌خواهند دخترش را آزاد کنند اما آن‌ها حرف دیگری می‌زنند و می‌گویند: «شما بیایید جلوی دوربین و دستگیری دخترتان را تکذیب کنید. بگویید فقط یک بازجویی یک ساعته بوده است.»
این حکایت، روایت این روزهای خانواده «زکیه نیسی»، فعال محیط زیست است که در کمپین اعتراض به انتقال آب کارون نیز فعالیت می‌کرده. انتقال آب کارون به استان‌های کویری از چند سال پیش مطرح شده و اعتراض فعالان محیط زیست را به دنبال داشته است. آن‌ها مردم را با خود همراه ساختند و جمعه گذشته با تشکیل زنجیره انسانی و در دست گرفتن پلاکارد، اعتراض خود را نسبت به سیاست مسوولان برای انتقال آب کارون اعلام کردند. زکیه یکی از افراد موثر در برپایی این زنجیره انسانی بوده است.
او دو روز پیش توسط ماموران اطلاعات استان خوزستان بازداشت شده و روز گذشته ستاد خبری اداره اطلاعات از پدرش خواسته دستگیری فرزندش را مقابل دوربین تکذیب کند؛ خواسته‌ای که از سوی پدر او رد شده است.
«مصعب نیسی»، برادر زکیه به «ایرانوایر» می‌گوید: «چون خبر بازداشت خواهرم در سایت‌های مختلف خبری پوشش داده شده، اول از پدرم پرسیده‌اند که این اخبار از کجا درز کرده و وقتی پدرم گفته اطلاع ندارد، از او خواسته‌اند دستگیری خواهرم را جلوی دوربین تکذیب کند. پدرم پرسیده خبر را برای کجا می‌خواهید و آن‌ها در جواب گفته‌اند برای سایت‌های محلی. وقتی پدرم زیر بار نرفته، گفته‌اند به ضرر دخترتان است.»
چند ساعت بعد از این ماجرا، اتفاق عجیبی رخ می‌دهد و صفحه فیس بوک زکیه آپ دیت می‌شود: «یک باره متوجه شدیم پست جدید به فیس بوک خواهرم اضافه شد. در پست جدید از قول خواهرم، دستگیری تکذیب شده و حرف‌های زشتی هم درباره برادرم نوشته شده است. ما ادبیات خواهرم را می‌شناسیم و می‌دانیم که این نوشته او نیست. حتی اگر تحت فشار مجبور بود این‌ها را بنویسد، این نوشته را طور دیگری می‌نوشت. ماموران لپ تاپ، وسایل شخصی و موبایل خواهرم را برده‌اند و طبیعی است که به فیس بوکش دسترسی دارند.»
در پست جدید زکیه نوشته شده است: «سلام علیکم و رحمه الله و برکاته. من زکیه نیسی در صحت کامل به سر می برم. من دیروز در تاریخ 28/02/1395 از سوی ستاد خبری [اداره کل اطلاعات استان خوزستان]‌ فراخوانده شدم تا در مورد فعالیت های محیط زیستی و چگونگی پی گیری آن‌ها که در چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی باشد، با احترام کامل مصاحبه انجام دهم و این مصاحبه به مدت یک ساعت طول کشید و بعد از آن با صحت کامل به خانه برگشتم و اخبار منتشر شده در رسانه اى معاند و ضد ايرانى مبنی بر بازداشت و مصادره‌ اموالم از سوی اطلاعات جمهوری اسلامی ایران را تکذیب می‌کنم. متاسفانه این اخبار از سوی منافقین و افراد ضد آرمان‌های انقلاب اسلامی به واسطه برادر قاتل و ضد انقلاب و منافق من معروف به "یعقوب حر" منتشر شده است و تماما کذب است. فعالیت های من فقط محیط زیستی است و در چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی است و قانون اساسی جمهورى اسلامى ايران اين حق من را تضمين مى كند. و من الله التوفيق»
یعقوب نیسی، برادر زکیه از فعالان عرب است که خارج از ایران زندگی می‌کند و بسیاری از فعالان عرب دستگیری او را بی‌ ارتباط با فعالیت‌های برادرش نمی‌دانند. مصعب برادرش هم همین نظر را دارد: «برادر من از اعضای گروهی است که خواهان استقلال اهواز هستند اما خواهر من فعال محیط زیست است و فعالیت فرهنگی دارد. ما فکر می‌کنیم به خاطر فعالیت‌های برادرم برای حقوق اعراب و سخنرانی‌هایش در این زمینه، فعالیت‌های خواهرم را به او ربط داده و زکیه را دستگیر کرده‌اند وگرنه او چند سال است که دغدغه محیط زیست و مسایل فرهنگی دارد و کار غیر قانونی هم نمی‌کند.»
روز گذشته خبرگزاری «ایرنا» در خبری  با استناد به آن چه زکیه در صفحه فیس بوکش نوشته، بازداشت او را تکذیب کرد اما برادرش می‌گوید: «صفحه خواهرم در فیس بوک از داخل بازداشتگاه آپدیت شده و هنوز پدر و مادرم دنبال کارهای او هستند و جوابی نگرفته‌اند.»
به گزارش سایت «عدالت برای ایران»، زکیه نیسی 26 ساله است و فارغ التحصیل رشته کشاورزی. او علاوه بر فعالیت در زمینه محیط زیست، در حوزه فرهنگی و حفظ زبان و هویت عربی نیز فعال بوده است. او دو سال است که به طور متمرکز روی این موضوع کار می‌کند.
زکیه تیرماه 94 به روزنامه «همشهری» گفته بود: «وقتی شنیدم سرنوشت زاینده رود در انتظار کرخه است، خیلی نگران وضع رودخانه های استان‌مان شدم. من می‌بینم وضع کارون روز به روز بدتر می‌شود، خشکی‌های آن بیش تر می‌شود و مقصد همه آلودگی‌ها به سمت کارون است. فکر می‌کردم با تذکر مدام کارشناسان و برگزاری زنجیره‌های انسانی توجه وزارت نیرو جلب شود و جلوی ادامه انتقال آب از کارون گرفته شود. اما می‌بینم نه تنها کارون نجات پیدا نکرد بلکه برای انتقال آب از همه رودخانه های خوزستان برنامه ریزی می‌شود.»
پدرش قرار است دوباره به ستادخبری مراجعه کند تا شاید بتواند از وضعیت دخترش خبری بگیرد؛ دختری که به قول برادرش، همۀ هم و غمش زنده ماندن کارون بوده است.

مانا نیستانی 3 الگوی زندگی متعالی!!

قتل یک کولبر جوان در پیرانشهر

قتل یک کولبر جوان در پیرانشهر

قتل یک کولبر جوان در پیرانشهر
كانون حمایت از خانواده جان باختگان و بازداشتی ها 31ارديبهشت: روز چهارشنبه، 29اردیبهشت1395‌ در مرز پیرانشهر به روی چند کولبر جوان تیراندازی شد. بر اثر این حمله ماموران امنیتی که به کمین کولبران نشسته بودند، جوانی ٢٨ساله به نام عباس آتش‌بریک متأسفانه جان باخت.
عباس آتش‌بریک از اهالی روستای حمزه‌آباد از توابع بخش لاجان بود. هفته گذشته نیز در حادثه مشابهی در مرز سرو ارومیه کولبر دیگری به نام عزت تارامن بر اثر شلیک ماموران امنیتی جان سپرد.
لازم به یادآوری است که در گذشته احمد شهید، گزارشگر ویژه ملل‌متحد در رابطه با نقض حقوق‌بشر، رژیم ایران را به کشتار سیستماتیک کولبران و افراد کاسبکار محکوم کرده بود.

نامه نرگس محمدی از زندان: علیه سلول انفرادی به‌عنوان شکنجه سفید، از قلم و بیان استفاده کنید

نامه نرگس محمدی از زندان: علیه سلول انفرادی به‌عنوان شکنجه سفید، از قلم و بیان استفاده کنید

اعضای محترم انجمن جهانی قلم،

با سلام و احترام
این نامه را از بند زنان زندان اوین می‌نویسم. از میان ۲۵ زن زندانی که زنان اهل‌قلم و اندیشه با گرایشات فکری و سیاسی متنوع هستند، هیچ زن تروریست و خرابکاری وجود ندارد و اتهامات ما جملگی به دلیل فعالیت‌های سیاسی، مدنی، عقیدتی و گرایشات فکری‌مان می‌باشد که با احکام سنگین به تحمل زندان محکوم‌شده‌ایم. مجموع احکام ما ۲۳ زن، ۱۷۷ سال است (دو نفر هنوز حکم نگرفته‌اند.)
اما آنچه موجب شد برای شما اهل‌قلم و اندیشه در جهان نامه بنویسم، بازگو کردن درد و رنجی فراتر از تحمل مجازات زندان است، زندانی که در آن برخلاف تمام زندان‌های ایران، تلفنی وجود ندارد. ملاقات‌ها پشت شیشه‌های دوجداره و با گوشی انجام می‌شود و فقط ماهی یک‌بار می‌توانیم ملاقات حضوری با اعضای درجه‌یک خانواده داشته باشیم. به‌جز هفته‌ای یک ملاقات، هیچ ارتباطی با بیرون زندان نداریم و در فاصله روزهای ملاقات در سکوت و بی‌خبری محض فرومی‌رویم.
اما رنج و عذاب فراتر از زندان، تحمل سلول‌های انفرادی در بندهای امنیتی است. ما ۲۵ زن در مجموع ۱۵۰ ماه (بیش از ۱۲ سال) متحمل حبس دربندهای امنیتی شده‌ایم و این مجازات بسیار سنگین‌تر از مجازات زندان است که متأسفانه متهمان پیش از برگزاری دادگاه و انجام محاکمه در دورانی به نام تحقیقات مقدماتی متحمل می‌گردند و این دوران (تحقیقات مقدماتی) از یک روز تا چند سال ممکن است به طول بینجامد. مسئله اینجاست که متهمان سیاسی، مدنی و عقیدتی که فعالیتشان از طریق نوشتار و گفتار بوده، همچون یک تروریست خطرناک در سلول‌های انفرادی بندهای امنیتی و طی مدت‌زمان نامعلوم نگهداری می‌شوند. این در حالی است که طبق قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران نگهداری متهمان در سلول انفرادی غیرقانونی است. سلول انفرادی مصداق بارز شکنجه روحی و روانی است که متأسفانه طی سال‌های متمادی قربانیان زیادی داشته است.
طی ۱۴ سال فعالیت در کانون مدافعان حقوق بشر، تحقیقات، پژوهش‌ها و مصاحبه‌های مطبوعاتی برگزار و بیانیه‌هایی از سوی کانون مدافعان حقوق بشر و شورای ملی صلح منتشرشده است و اعتراض‌هایی علیه به‌کارگیری این شیوه خشونت‌بار علیه متهمان سیاسی، مدنی و عقیدتی انجام داده‌ایم. اما متأسفانه هنوز سلول انفرادی سلول‌های انفرادی بندهای امنیتی، زنان و مردان منتقد و فعالان سیاسی و مدنی را میزبانی می‌کنند. یکی از کارکردهای سلول انفرادی، گرفتن اعترافات و اقرارهای بی‌اساس علیه خود متهمان است که بر اساس همین اعترافات بی‌اساس، قضات دادگاه‌ها احکام سنگینی صادر می‌نمایند. اما این تمام ماجرا نیست و درد به همین‌جا ختم نمی‌شود. بسیاری از محبوسان در سلول انفرادی، سلامت جسمی و بدتر از آن، سلامت روانی خود را از دست می‌دهند که گاه تا پایان عمر مبتلا به این دردها می‌مانند. چراکه در این محبس که بی‌شباهت به یک قوطی دربسته نمی‌باشد، فرد در خلأ و فضای تیره و مبهمی رها می‌شود که از هرآن چه لازمه حس و درک انسان بودن و حفظ هویت خویش است، محروم می‌شود. محرومیت از هوا، صدا، نور و …به‌عنوان محرک‌های طبیعی تا خبر، نوشتن، خواندن و … به‌عنوان محرک‌های ذهنی.
این‌جانب که مفتخرم یکی از اعضای کوچک این نهاد معتبر بین‌المللی هستم، به‌عنوان فردی که از سال ۱۳۸۰ تاکنون سه بار سلول انفرادی را تجربه کرده‌ام و در سال ۱۳۸۹ در بازجویی‌هایی که در سلول‌های انفرادی داشتم دچار حمله‌های عصبی پی‌درپی شدم، درحالی‌که پیش از آن هرگز مبتلا به آن نبودم. و به عنوان مدافع حقوق بشری که بر اساس وظیفه و رسالتی که در کانون مدافعان حقوق بشر داشتیم، با افراد زیادی از محبوسان در سلول‌های انفرادی گفت‌وگو کرده‌ام و تحقیقاتی داشته‌ام و هم‌اکنون با ۲۵ نفر از زنان متحمل حبس در سلول انفرادی در زندان اوین هستم، تأکید می‌کنم که سلول انفرادی شکنجه‌ای روحی، روانی و غیرانسانی است، از شما تقاضا دارم به‌عنوان اصحاب قلم و اندیشه و پای بند به موازین انسانی و مدافع آزادی بیان، جهت مقابله با به‌کارگیری سلول انفرادی به‌عنوان شکنجه سفید، از قلم، بیان و هر امکان دیگری استفاده نمایید تا شاید روزی شاهد بسته شدن درهای سلول انفرادی به روی انسان‌هایی باشیم که گناهشان اندیشیدن، نقادی و اصلاح گری است. به امید آن روز.
نرگس محمدی
زندان اوین- اردیبهشت ۹۵