۱۳۹۸ مهر ۱۵, دوشنبه
اپیدمی ایدز و زگیل تناسلی و نقش نظام اسلامی در آن
ایرج مصداقی
ایرج مصداقی
بیش از ۳۰ سال از اپیدمی ایدز در کشور میگذرد و در حالی که آمارهای جهانی نشان از کاهش روند ابتلا به ویروس HIV در کشورهای مختلف از جمله آفریقا دارد، در کشور ما این آتشفشان نه تنها رو به خاموشی نرفته، بلکه الگوی انتقال آن نیز تغییر یافته است و همچنان نظام اسلامی میکوشد آمار آن را مخفی نگاه دارد.
آمارهای رسمی نشان میدهد که در حال حاضر حدود ۳۰ هزار نفر در ایران به این بیماری مبتلا هستند اما پزشکانی مانند مینو محرز که از پیشقراولان مبارزه با ایدز است و بیش از ۳۰ سال از نزدیک دست بر آتش دارد، از آمار ۹۰ هزار نفری اچ آی وی مثبت در ایران سخن میگوید و دکتر آرش علایی آمار بیش از صد هزار نفر یاد میکند.
اپیدمی ایدز در کشور آنقدر تهدیدکننده است که دیگر نمیتوان آن را پنهان داشت و به موضوع مقالات رسانهها کشیده شده است.
در یکی از مقالات انتشار یافته در خبرگزاری ایرنا آمده است:
«یکی از این سیاستهای اشتباه را میتوان در عملکرد گذشته حوزه بهداشت و درمان مشاهده کرد که باعث شده است که امروز سلامت ایرانیان در حوزههای مختلف با خطر روبرو شود.
دلیل وجود گسترده انواع و اقسام سرطانها و بیماریهای لاعلاج و به قولی سونامی آن در جامعه امروز را باید در عمل نکردن به وظایف و مسئولیتهای دستگاههای متولی در گذشته دنبال کرد و امروز نیز برای رهایی از وضع موجود چارهای نیست مگر تجدید نظر در سیاستهای مهمترین دستگاههای متولی سلامت و بهداشت.
درست است که وزیر محترم بهداشت به سیاست غلط پنهانکاری در خصوص ایدز در گذشته اشاره کرده است، اما متأسفانه باید اذعان کرد این سیاستها هم اینک نیز در حال پیگیری و اجراست.
هنوز هم موضوعات مهم و مرتبط با سلامتی مردم در کارگروههای محرمانه در سطوح عالی مدیریتهای استانی و استانداریها مطرح و لاک و مهر میشود.
از جمله این مصادیق ادامه این پنهان کاریها، عدم اعلام شفاف و دقیق مبتلایان به ایدز، افراد در معرض و… است که هنوز نیز مهر محرمانه بر خورد دارد. متأسفانه باید متذکر شد که سیاستها در حالی در حال اجراست که وزیر محترم در ۱۰آذرماه دو سال پیش (۱۳۹۲) در همایش ملی ایدز نیز اعلام کرده بود پنهانکاری، دلیل اصلی روند صعودی ایدز در کشور است.
وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی با بیان اینکه تا وقتی تابوی ایدز شکسته نشود، روند صعودی مبتلایان کنترل نخواهد شد، گفت: پنهانکاری و ترساندن مردم موجب شده، تعداد مبتلایان به این بیماری طی ۱۲ سال گذشته تا ۹ برابر در کشور افزایش یابد.
دکتر سیدحسن قاضیزادههاشمی در این همایش تصریح کرد: این به آن معنا است که تعداد مبتلایان به ایدز در کشور، سالانه تا ۸۰ درصد افزایش یافته که این رقم بیش از نرخ تورم و قیمت مسکن است.
وی افزود: درحالیکه هر روز از طریق تریبونهای عمومی آمار تورم و قیمت مسکن را به اطلاع مردم رسانده؛ اما درباره بیماری ایدز زیاد پنهانکاری کردهایم.
وزیر بهداشت با انتقاد از محدودیتهای ایجاد شده در مسیر انتشار اخبار بیماری ایدز در کشور، گفت: ما ابتدا کشورهای غربی را نهتنها بهدلیل شیوع بیماران مبتلا به ایدز نکوهش میکردیم؛ بلکه تا سالها از روی اشتباه به رسانهها اجازه انتشار مطالب در این زمینه را نمیدادیم.
وی ادامه داد: ما با بهرهگیری از رسانههای جمعی و تبلیغات اشتباه، مردم را از بیماری ایدز ترساندیم و ایدز را با هنجاری اخلاقی گره زده و آن را به بیماری مهلکی تبدیل کردیم.»
دلیل پنهانکاری در مورد بیماری ایدز و آمار روزافزون آن برمیگردد به تبلیغات دروغین و لجامگسیختهی نظام اسلامی برعلیه غرب و تمدن غربی که آن را عامل شیوع ایدز معرفی میکرد و در نمازجمعهها روی آن مانور میداد و صفحات روزنامهها پر از مقالات و ادعاهای واهی در این مورد بود.
موج اول این بیماری از طریق فرآوردههای خونی آلوده در ایران و موج دوم آن با انتقال از طریق اعتیاد تزریقی و سرنگ آلوده شروع شد؛ اما اکنون دیگر اعتیاد و تزریق، الگوی اول انتقال ایدز در ایران نیست چرا که در سالهای اخیر رشد این بیماری از طریق رفتارهای پرخطر جنسی بسیار نگران کننده و نشاندهنده تغییر الگوی ایدز در ایران است.
دکتر مینو محرز رئیس مرکز تحقیقات ایدز ایران میگوید سه مرحله موجود در شیوع بیماری ایدز عبارت است از: شیوع بین یک درصد – فاز اول یا پایین آن- سپس شیوع «در مرحله متمرکز بالای پنج درصد»، که افزایش شیوع در میان گروهی خاص با رفتارهای «پرخطر» را در بر میگیرد و در نهایت مرحله سوم اجتماعی که شیوع در کل جامعه از مرز یک درصد میگذرد.
وی همچنین میگوید « اگر وضعیت انتقال جنسی ایدز همین طور پیش برود و الگوی ابتلای جنسی ایدز گسترش پیدا کند ممکن است در آینده نزدیک به مرحله سوم که مرحله شیوع بالای یک درصد در جمعیت عمومی است برسیم و این خطر بزرگی است».
او در عین حال تاکید میکند که «متاسفانه انتقال ویروس ایدز به سمت انتقال جنسی رفته است».
دکتر محرز در توضیح این مشکل میگوید «جوانان در مورد به این موضوع آگاهی کافی ندارند» و در عین حال «آموزش و پرورش، رسانهها و خانوادهها آموزش چندانی درباره روش انتقال جنسی ایدز به جوانان نمیدهند».
او در عین حال خواستار آن است که دستکم «وسیله پیشگیری از انتقال ویروس در اختیار جوانان باشد». (منبع)
تقریباً میشود گفت هیچیک از دغدغههای دکتر مینو محرز از سوی نظام اسلامی جدی گرفته نشده است. (منبع)
دکتر محرز در دیماه ۱۳۹۷ از افزایش ۱۰ برابری ابتلای زنان به ایدز از طریق روابط جنسی طی دو سال خبر داد و اعلام کرد که «به سبب ضعف اطلاعرسانی و نبود آموزش در مورد انتقال ایدز از طریق رفتارهای پرخطر جنسی، جوانان ایرانی در معرض ابتلا به این بیماری قرار گرفتهاند.»
کاندوم و بقیه قضایا
خامنهای با سند ۲۰۳۰ مخالفت کرده و یکی از دلایل آن را «آموزش جنسی» به کودکان و نوجوانان خوانده است. از سوی دیگر به خاطر تلاش خامنهای و جامعه روحانیت برای ازدیاد جمعیت، توزیع رایگان کاندوم از سوی وزارت بهداشت متوقف شده است. عوامل خامنهای همچون حسن پورازغدی بازجو و شکنجهگر سابق در شورای عالی انقلاب فرهنگی با تمام توان علیه سند ۲۰۳۰ و آموزشهای جنسی میکوشند.
در دسترس بودن کاندوم اهمیت فوقالعادهای دارد. توقف ارائهی کاندوم و قرصهای ضدبارداری در مراکز بهداشتی که به دستور خامنهای صورت گرفت باعث شد تنها منبعی که زنان خانه دار و روستانشین و حاشیهی شهرها میتوانستند بدون دغدغه کاندوم تهیه کنند، از دسترس آنان دور شود. از مسئله قیمت که بگذریم، کدام زنی در ایران میتواند به راحتی به داروخانه وارد شود و کاندوم بخرد؟ فضای اجتماعی در ارتباط با کاندوم آنچنان با تابو و ممنوعیت پیوند خورده که تهیه آن از داروخانهها نه فقط برای زنان که برای مردان نیز بسیار سخت است.
دکتر مزدک دانشور با اشاره به سخنانِ سخنگوی وزارت بهداشت که گفته بود کشور در آموزشهای پیشگیری از ایدز ناموفق بوده میگوید: اگر یک صاحبنظر و یا جامعهشناس بگوید “کشور” در آموزشهای پیشگیری از ایدز ناموفق عمل کرده، چندان عجیب نیست. ولی اگر یک مسئول دولتی به جای پذیرفتن مسئولیت دولت، توپ را به زمین “کشور” بیندازد، البته نشان از سیاسیکاری و فرار از مسئولیت دارد.
باید از وزارت بهداشت پرسید که چقدر فضا برای مشارکت عموم مردم در زمینه پیشگیری از انتقال ویروس HIV بازکرده که مردم از آن استفاده نکردهاند؟ وزارت بهداشت باید پاسخگو باشد که تا چه حد تابوهای فرهنگی حول این بیماری را شکسته است و یا اینکه برای شکستن این تابوها از سوی مردم، زمینه و میدان فراهم کرده است؟
وزارت بهداشت باید پاسخگو باشد که چرا به بهانه رشد جمعیت، توزیع رایگان کاندوم را در خانههای بهداشت متوقف کرده است؟ و… بعد مدعی این باشد که چرا “کشور” در زمینهی آموزش و پیشگیری از ایدز ناموفق عملکرده است. (منبع)
وزارت بهداشت باید پاسخگو باشد که چرا به بهانه رشد جمعیت، توزیع رایگان کاندوم را در خانههای بهداشت متوقف کرده است؟ و… بعد مدعی این باشد که چرا “کشور” در زمینهی آموزش و پیشگیری از ایدز ناموفق عملکرده است. (منبع)
در آذرماه ۱۳۹۱ دولت جمهوری اسلامی، کاندوم را به عنوان یک کالای غیرضروری و لوکس اعلام کرده و واردات آن به ایران را ممنوع کرد. به گفتهی کارشناسان این ممنوعیت باعث کمبود ۲۵ درصدی دسترسی به کاندوم در ایران شد. (منبع). همان موقع اعلام شد که انتقال ایدز از طریق ارتباط جنسی نسبت به سال قبل دو برابر شده است. یعنی در حالی که در سال ۱۳۹۰ تنها ۱۰ درصد از مبتلایان به ایدز از طریق ارتباط جنسی آلوده شده بودند، این رقم در سال بعد به بیش از ۲۱ درصد رسید.
همچنین عباس صداقت، رئیس اداره ایدز وزارت بهداشت اعلام کرد که تعداد زنان مبتلا به ایدز در حال افزایش است و این وزارتخانه سعی میکند توجه ویژهای به پیشگیری از ابتلا به ایدز از طریق ارتباطات جنسی داشته باشد.
وی البته توضیحی نداد که با ممنوعیت ورود کاندوم که اصلیترین راه پیشگیری از ایدز در رابطه جنسی است، دولت چگونه میخواهد “توجه ویژه” به پیشگیری از ابتلا به ایدز از طریق ارتباطات جنسی داشته باشد.
در آخرین روزهای اسفند ماه ۱۳۹۰ با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی و تأیید محمود احمدینژاد به عنوان رئیس این شورا، روز جهانی ایدز از متن تقویم رسمی ایران حذف شد.
روز جهانی ایدز که ۱۰ آذرماه برابر با اول دسامبر است، به پیشنهاد وزارت کشور در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی، از سال ۱۳۸۴ وارد تقویم رسمی کشور شده بود.
شورای انقلاب فرهنگی با استناد به مفاد “آییننامه نحوه نامگذاری روزها و مناسبتهای خاص” که سال ۱۳۸۸ به امضای محمود احمدینژاد رسید، روز جهانی ایدز را از تقویم رسمی کشور حذف کرد. این آییننامه هدف از مناسبتهای درج شده در متن تقویم را “اهمیت آن برای قشرهای مختلف” مردم کشور و “تقویتکننده حداقل یکی از مولفههای هویت ملی ایرانیان” میداند.
ظاهرا بیماری ایدز از دید دولت احمدینژاد نه اهمیتی برای قشرهای مختلف مردم دارد و نه تقویتکننده یکی از مولفههای هویت ملی ایرانیان است.
با گذشت حدود ۱۰ ماه از این مصوبه، خبر رسید که ایدز در کودکان ۱۱ تا ۱۳ ساله نیز شیوع پیدا کرده است. حسینعلی شهریاری، رئیس کمیسیون بهداشت مجلس در این زمینه میگوید: «آمارها نشان میدهد که سن ابتلا به ایدز در کشور کاهش یافته است که این مسئله باید مورد توجه جدی قرار گیرد. بنا به گزارشها ابتلا به بیماریایدز در سنین ۱۱ تا ۱۳سال هم دیده شده است که زنگ خطر برای جوانان و نوجوانان در جامعه به شمار میرود و تا زمانی که آموزشها جدی گرفته نشود، خطر کاهش سن ابتلا به این بیماری همچنان وجود دارد.»
البته ظاهرا تغییری در نگرش دولتمردان نسبت به این بیماری ایجاد نشد چرا که رئیس اداره ایدز وزارت بهداشت پس از اعلام آمار کودکان مبتلا به ایدز ادعا کرد: «تعداد کودکان مبتلا به ایدز، کمتر از ۱۰۰ نفر است و به همین خاطر، برنامه حمایتی از این افراد در اولویت قرار ندارد. موضوع کودکان مبتلا به ایدز مهم است اما اولویت وزارت بهداشت نیست.»
موضوع برادران علایی
این همه ماجرا نبود، نظام اسلامی به جای قدردانی از دکتر کامیار علایی پزشک متخصص ایرانی و کارشناس بینالمللی بهداشت که با تأسیس کلینیکهای مثلثی تلاش بسیاری برای جلوگیری از گسترش ایدز در ایران داشت به همراه برادرش، دکتر آرش علایی در سال ۱۳۸۷ در رابطه با فعالیتهایشان برای پیشگیری از ایدز، دستگیر و زندانی و سه سال بعد آزاد شدند. بازداشت این دو اعتراضات گستردهی بینالمللی را در پی داشت. برادران علایی چهار جایزه به پاس تلاشهایشان برای کنترل بیماری ایدز دریافت کردهاند، از جمله جایزهی سالانه بهداشت جهانی توسط شورای بهداشت جهانی، و جایزهی الیزابت تایلور در سال ۲۰۱۲.
آرش علایی پیشتر مدیر امور بینالمللی آموزش و پژوهش درمرکز ملی آموزشی و پژوهشی ودرمانی سل و بیماریهای ریوی در ایران بود. کامیار علایی پیش از دستگیری در ایران، پس از تحصیل در رشته پزشکی وسپس بهداشت در حوزه اپیدمولوژی در ایران و تحصیلات تکمیلی در رشته بهداشت جهانی دردانشگاه هاروارد در حال گذراندن دوره دکترای سیاستگذاری بهداشت در دانشگاه ایالتی نیویورک بود.
برادران علائی به مدت سیزده سال در برنامهای برای مقابله با گسترش بیماری ایدز در ایران با تمرکز بر معتادان تزریقی در استان کرمانشاه شرکت داشتند، برای فعالیت در زمینهی کنترل ایدز به ایران بازگشته بودند. آنها همچنین در تلاش بودند مقدمات همکاریهای منطقهای در زمینهی بهداشت را میان دوازده کشور خاورمیانه و آسیای مرکزی فراهم کنند.
خبر جدید: روستای «چنار محمودی»
وزیر بهداشت در همایش روز جهانی ایدز گفت:
«برای اولین بار بیماری ایدز را ۳۰ سال پیش از خطیب نماز جمعه، آیتالله هاشمی رفسنجانی شنیدم که ایشان گفتند خدا را شکر این بیماری در ایران وجود ندارد و غرب به علت بی اخلاقی به آن دچار است، اما اکنون بیماری ایدز در کشور ما با اعتیاد و روابط غیراخلاقی رو به افزایش است…. خود را با کشورهایی که باورهای متفاوت دارند و از ما فاصله دارند، مقایسه نمیکنیم، حتا در مقایسه با کشورهای همجوار مان نیز وضعیت خوبی نداریم.»
۱۰ مهر ۱۳۹۸ در شبکههای اجتماعی خبرهایی منتشر شد مبنی بر اینکه در روستای «چنار محمودی» از روستاهای شهرستان لردگان در استان چهارمحال و بختیاری، عدهای هنگام آزمایش قند خون با سرنگ آلوده به ویروس «اچ آی وی» مبتلا شدهاند. مرتضی خاتمی، نایب رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی، ابتلای گروهی از مردم این روستا به اچ آی وی را تأیید کرد. در همان حال محمد مهدی گویا، رئیس مرکز مدیریت بیماریهای واگیر وزارت بهداشت اعلام کرد ابتلا به اچ آی وی صحت ندارد و اهالی روستا به نوعی از عفونت مبتلا شدهاند و راه انتقال مبتلایان نیز به اطلاع آنها رسیده است و اشخاص مبتلا تحت درمان قرار گرفتهاند.
دکتر مجید شیرانی سرپرست دانشگاه علوم پزشکی چهارمحال و بختیاری همان روز ابتلای گروهی از اهالی روستای «چنار محمودی» در شهرستان لردگان را تأیید کرده و گفت:
«از حدود یک ماه قبل در پی کشف چند مورد بیمار مبتلا به ویروس اچ آی وی در یکی از روستاهای چهارمحال و بختیاری، تیمهای بهداشت و درمان تخصصی و مشاوره در معاونت بهداشتی دانشگاه تشکیل و با هماهنگی و تماس با وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی و مسئولان استانی اقدامات علمی و تخصصی در جهت شناسایی، درمان و پیشگیری از اشاعه بیماری شروع شد و کماکان ادامه دارد.»
احمدرضا بهرامی، رئیس کل دادگستری استان چهارمحال و بختیاری، گفت: «برخی ادعا دارند که یکی از بهیارانی که در یکی از مراکز بهداشت کار میکرده است در زمانی که برای انجام آزمایشات از آنها خون میگرفته به جای اینکه برای هر فرد از یک سرنگ استفاده کند از سرنگ مشترک استفاده میکرده است که در حال حاضر فرد مذکور در بازداشت به سر میبرد».
روز ۱۱ مهر ۱۳۹۸ محمدحسین قربانی، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی درباره جزئیات ابتلای تعدادی از اهالی روستای لردگان استان چهارمحال و بختیاری به ویروس ایدز توضیح داد: «روستای چنار محمودی شهرستان لردگان ۱۸۰۰نفر جمعیت دارد که متاسفانه به علت مشکلات و نبود رونق اقتصادی و فقر چیزی حدود ۲۴۰ نفر از اهالی روستا به اعتیاد روی آوردهاند که از این تعداد نیز ۲۰ نفر معتاد تزریقی هستند. ماجرا از این قرار بود که بهورز روستا به دلیل تدابیر درستی که از شرایط موجود داشته است، برخی از افراد را برای بیمارییابی به مرکز استان فرستاده و نتیجه آزمایشها نشان دهنده ویروس HIV مثبت بود و حساسیت ایجاد کرد. بنابراین از مردم خواسته شد تا برای انجام تست و بیمارییابی به مراکز درمانی مراجعه کنند که پس از بررسیها مشخص شد، ۲۶ نفر از اهالی این روستا به ایدز مبتلا شدهاند که در میان آنها آزمایش یک نوزاد ۷ماهه نیز مثبت بود. شایعات پیش آمده مبنی بر اینکه با گرفتن خون، این ویروس منتقل شده را شدیدا تکذیب میکنیم. به صورت قاطع اعلام میکنم از طریق انجام آزمایشها و تست قند خون این انتقال بیماری صورت نگرفته است. از مردم درخواست داریم برای تست و آزمایشات بیمارییابی به مراکز درمانی مراجعه کنند زیرا در حال حاضر تنها ۴۲ درصد از مردم تحت انجام تست بیمارییابی قرار گرفتهاند و ۵۸ درصد آنها بهدلیل نگرانیهای اجتماعی و یا ناراحتیهای روحی و روانی هنوز تمایلی به مراجعه به مراکز درمانی ندارند. (منبع)
وزیر بهداشت به گزارش خبرگزاری ایرنا، وزیر بهداشت با بیان این که از بیش از ۴۰ روز پیش گزارشهایی از آلودگی با ویروس اچآیوی در روستای چنار محمودی دریافت کردهاند، گفت: «همکاران ما بسیار آرام و بیصدا و با حفظ حرمت مردم شریف آن منطقه کارها را پیش میبردند.»
وی با تأکید بر این که «سرنگ آلوده عامل شیوع این بیماری نیست» از شناسایی عوامل آن خبر داد و اضافه کرد: «مردم شریف و پاکیزه آن منطقه بیدلیل یا از راههایی به این ویروس آلوده شدهاند که هیچ گناه و تقصیری ندارند». وزیر بهداشت اطلاعرسانی درباره عوامل آلودگی به این ویروس را به «بعد از بررسی دقیق کارشناسان بهداشتی» موکول کرد و گفت: «با این حال خودمان را مکلف به درمان این بیماران صرفنظر از هر عامل ابتلا به ویروس HIV میدانیم.»
سعید نمکی در یک گفتگوی دیگر گفت: عامل انتقال ویروس HIV در روستای چنارمحمودی از توابع لردگان نه سرنگ آلوده بهیار بلکه «معتادان تزریقی و افرادی با روابط نامطلوب» بودند. این موضعگیری باعث خشم بیش از پیش مردم شد.
این فجایع در حالی اتفاق میافتد که حکیم اسلامی روازاده، ایدز را بیماری کم خطری اعلام میکند و از سوی مراکز اسلامی حمایت میشود (منبع)، و یا حجتالاسلام محمدحسین ناظری عضو شورای خبرگان طب اسلامی مدعی میشود: «۴۳ بیمار مبتلا به ایدز با طب اسلامی درمان شدند» و خبرگزاری وابسته به سپاه پاسداران آن را با آب و تاب انتشار میدهد.
شیوع فوقالعاده ویروس زگیل تناسلی و سپاه پاسداران
در سال ۱۳۹۲رئیس انجمن مددکاری از شیوع بیماری خطرناکی به نام زگیل تناسلی خبر داد. به گفته وی تاکنون حدود ۱ میلیون نفر به آن مبتلا شدهاند و هیچ درمانی برای آن وجود ندارد.
مصطفی اقلیما، مددکار اجتماعی و رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی، میگوید:
«در این بیماری زگیلهایی روی آلت تناسلی ایجاد میشود و در حین مقاربت جنسی به سرعت منتقل میشود. این زگیلها سبب عفونت و سرطان میشود و افراد مبتلا همچنین نمیتوانند دیگر بچهدار شوند. این بیماری درمان سختی دارد و تنها راه مقابله با این بیماری پیشگیری است و آن هم فقط توسط واکسن انجام میشود. البته حتا یک عدد هم از این واکسن در ایران موجود نیست و افراد باید آن را از خارج از کشور تهیه کنند.
بعضی آقایان برای درمان این بیماری لیزر درمانی میکنند اما فایدهای ندارد و پس از ۱۰ روز تا یک ماه دوباره باز میگردد. ظرف یک سال گذشته این بیماری به شدت شیوع یافته است و چون از راه مقاربت انتقال پیدا میکند سرعت شیوع آن بسیار زیاد است. سال گذشته روزانه ۱ تا ۲ نفر مبتلا به من مراجعه میکردند در حالی که امسال روزی ۱۰ الی ۱۵ آقا که به این بیماری مبتلا هستند به من مراجعه میکنند. تاکنون شاید حداقل یک میلیون نفر به این بیماری مبتلا شده باشند. این بیماری در آستانه اپیدمی شدن است.
باید سریعا از خارج واکسن تهیه شود و مثل فلج اطفال به همه زده شود زیرا همه در معرض خطر هستند، همچنین تاکنون در این باره اطلاع رسانی نشده است و باید هرچه زودتر آموزش و اطلاع رسانی شروع شود.
من از وزیر بهداشت استمداد طلب میکنم و هشدار میدهم که برای این مسئله کاری انجام دهد زیرا در آینده خیلی دیر خواهد شد و دیگر هیچ کاری نمیتوان کرد.»
دکتر مینو محرز، رئیس مرکز تحقیقات ایدز، ایران در خرداد ۱۳۹۷ در گفتگو با تندرست نیوز میگوید اچپیوی (ویروس زگیل تناسلی) در ایران فوقالعاده شیوع پیدا کرده است.
ویروس پاپیلومای انسان (HPV) یکی از علل اصلی سرطانهای دهانه رحم است، بیش از نود درصد موارد سرطان دهانه رحم به این ویروس مربوط است. اچپیوی در آقایان هم ممکن است موجب سرطان شود.
دکتر محرز میگوید واکسن ضد این ویروس (گارداسیل) تا چندی پیش یک میلیون تومان قیمت داشته اما مشخص نیست که با افزایش قیمت ارز اکنون چقدر قیمت دارد. پس از فراخوان سازمان بهداشت جهانی در سال ۲۰۰۶ برای مبارزه با این ویروس، در دوازده سال گذشته واکسیناسیون ضد اچپیوی در هشتاد کشور دنیا انجام میشود.
در بریتانیا این واکسن به رایگان به تمام دختران ۱۲ تا ۱۸ ساله تزریق میشود و نوبت دوم تزریق شش تا دوازده ماه بعد انجام میشود. در برخی کشورها مثل آمریکا توصیه میشود تمام خانمهای زیر ۲۶ سال واکسن اچپیوی بزنند.
به گفته دکتر محرز، متوسط شیوع جهانی این ویروس بین ۹ تا ۱۳ درصد است اما در ایران آمار دقیقی از شیوع این بیماری وجود ندارد. به گفته دکتر محرز «چندی پیش مطالعهای در باره کارگران جنسی در یکی از مناطق تهران انجام شد که ۳۱ درصد زنان مبتلا به اچپیوی بودند».
پس از انتشار یک برنامه تلویزیونی در ارتباط با واکسن اچپیوی، ارگانهای امنیتی همچون تسنیم و روزنامههای جوان ارگان سپاه پاسداران و باشگاه خبرنگاران جوان و صبح نو به پخش این برنامه اعتراض و ادعای خطرات ناشی از عوارض این واکسن و احیای سند «۲۰۳۰» را طرح کردند.
علی کرمی یکی از پزشکان رانتی سپاه پاسداران و دانشگاه علوم پزشکی بقیهالله با اظهار گلهمندی و انتقاد شدید از ادعاهای دروغین «یاسی اشکی» فعال اجتماعی درباره واکسن HPV گفت: «این فرد چند شب گذشته با ادعاهای غیرعلمی در زمینه سونامی سرطان رحم و ضرورت تولید انبوه واکسن HPV با ادبیاتی کاملا هماهنگ و تمرین شده مطالبی را بیان کرد، بر اساس تحقیقاتی که انجام دادیم مشخص شد هیچ یک از صحبتهایش سندیت علمی نداشته و کاملا کذب است.»
او که منافع سپاه پاسداران و انستیتو پاستور و نهادهای حکومتی را نمایندگی میکند در اظهارنظری عجیب و به شدت غیرعلمی مدعی شد:
«ویروسهای جدید HPV و پاتوژنهای آن به علت روابط جنسی پرخطر هر روز قویتر میشوند البته این موضوع در جوامع غربی صدق میکند نه ایران، چنین واکسن نوترکیبی اولویت ایران نیست بلکه اولویت کشورهای اروپایی و آمریکاست که حد و مرز اخلاقی و رفتاری ندارند در حالی که در کشور ما باید تمام تمرکزها در زمینه تولید واکسنهای نوترکیب نوزادان معطوف شود. واکسن HPV یکی از واکسنهای نوترکیبی به شمار میرود که پروژه آن در پاستور در حال اجراست، اما گلگی من از این است، در شرایطی که ایران از نظر ابتلا به عوارض حاد HPV به ویژه سرطانهای ناشی از آن در زمره کشورهای سبز و در واقع مناطق پاک جهان است چگونه میشود که این گونه نیاز مبرم به واکسن HPV وجود داشته باشد؟ آن هم در شرایطی که بر اساس آمارهای مستند موجود این واکسن جزء اولویتهای هفتادم کشور است؛ زیرا HPV از جمله بیماریهای مرتبط به رفتارهای جنسی پرخطر است چیزی که در اروپا و آمریکا جولان بیشتری دارد. ساخت واکسن از تحقیقات تا تولید نهایی حداقل ۱۰ سال زمان میبرد بنابراین تولید واکسن HPV به این زودیها یقینا میسر نیست، ولی با هجمه و نگرانیهایی که به وجود آمده واردات آن به نوعی از کمپانی آمریکایی تضمین شده است، آن هم تا ۱۰ سال سودآوری بیحساب و کتاب که مایه خوشحالی تولید کنندگان آن شده و جالب این است، در شرایطی که بیشتر اقلام دارویی و حتی تجهیزات پزشکی به علت تصمیمات نابخردانه ترامپ علیه ایران در تحریم قرار دارند چرا این یک قلم محصول در لیست تحریمها قرار نگرفته است و هر چقدر که ایران نیاز داشته باشد فورا وارد میشود.»
در پی آن محمدجعفر منتظری دادستان کل کشور، جعفری دولتآبادی دادستان عمومی و انقلاب تهران را مأمور کرد تا «برابر با مقررات، در اسرع وقت و با توجه به آثار و تبعات ادعاهای مطرح شده در آن برنامه در جامعه، موضوع را پیگیری و تعقیب کند».
همچنین منتظری، دادستان کل کشور دستور داد که مبالغ جمعآوری شده برای تهیه واکسن اچ پی وی که در شماره حساب اعلام شده از سوی برنامهی تلویزیونی «ماه عسل» جمعآوری شده نیز مورد بررسی قرار گیرد.
شیوع بیماری پوستی سالک و لامپی
در تیرماه ۱۳۹۶ دکتر سیدمهدی طبایی عضوهیات علمی جهاد دانشگاهی واحد علوم پزشکی تهران گفت: شیوع بیماری سالک در کشور ۲۰ تا ۳۰ نفر در ۱۰۰ هزار نفر است که این تعداد از میانگین دنیا بالاتر است.
وی گفت سالانه حدود ۲۰ هزار مورد جدید در کشور گزارش شده اما تخمین زده میشود آمار مبتلایان واقعی ۴ تا ۵ برابر این تعداد باشد.
او با اشاره به اینکه بیماری سالک در استانهای اصفهان، خراسان شمالی، کرمان، خوزستان، فارس، ایلام و کردستان شایعتر است، ادامه داد: این بیماری در ۱۷ استان کشور گزارش شده است و ابتلا به بیماری در بین دانش آموزان بیشتر از سایر اقشار جامعه مشاهده میشود.
در تیرماه ۱۳۹۸ یوسف داودی نماینده مجلس شورای اسلامی نسبت به شیوع وسیع یک بیماری خطرناک پوستی در میان گاوهای دامداران هشدار داد.
یوسف داودی که عضو کمیسیون کشاورزی مجلس شورای اسلامی است میگوید تعلل وزارت جهاد کشاورزی در تامین واکسن باعث مرگ شش نفر و تلف شدن هزاران دام در این کشور شده است.
او افزود که بیماری تب خونریزی دهنده کریمه کنگو در چند هفته اخیر «شش نفر تلفات انسانی و تلفات بیسابقه دامی در کشور داشته است.»
این بیماری یک بیماری ویروسی مشترک میان انسان و دام است که از گزش کنه یا تماس با خون، ترشحات یا لاشه دام منتقل میشود. این بیماری قابل پیشگیری است اما بیست سال که در ایران بروز و ظهور دارد.
او علت شیوع بیماری را عدم استفاده از حشرهکش و سهلانگاری در تامین سموم دفع آفات حیوانی دانست و گفت میشد «با تزریق یک واکسن کم هزینه از این فاجعه جلوگیری کرد.»
داودی گفت طبق برنامه ششم توسعه، واکسن دامها باید با یارانه دولتی به دامداران داده شود اما «وزارت جهاد کشاورزی به تازگی واکسن این بیماری را از ترکیه وارد کرده و قرار است برخلاف قانون به دامداران بفروشد.»
این بیماری پوستی لامپی نام دارد. ویروس بیماری که از خانواده آبله است در دام ایجاد بیماری میکند که با تب، تورم غدد لنفاوی، تودههای پوستی و مخاطی و ادم (تورم) دست و پا تظاهر میکند.
مردم ایران و حتی اهالی دورافتادهترین روستاهای کشور نیز دشمن اصلی مردم و عامل اصلی این فجایع را به خوبی میشناسند به همین دلیل است که مردم روستای توابع لردگان چهارمحالو بختیاری با حمله و آتشزدن ساختمان فرمانداری و دفتر و خانهی امام جمعه لردگان که نماد اصلی حکومت مذهبی هستند خشم و کینهی خود را نشان میدهند.
زنان و کودکان، قربانی قوادی بعضی از روحانیان شیعه در عراق
زنان و کودکان، قربانی قوادی بعضی از روحانیان شیعه در عراق
تحقیقات بیبیسی نشان میدهد که بعضی از روحانیان شیعه در عراق، دختران جوان و حتی کودکان را تحت عنوان ازدواج موقت، برای رابطه جنسی میفروشند.
خبرنگاران بیبیسی که به صورت ناشناس به دفترهای بعضی از روحانیان شیعه در شهرهای مقدس شیعیان مراجعه کردهاند، دریافتهاند که بیشتر این روحانیها حاضرند امکان ازدواج موقت حتی برای یک ساعت را فراهم کنند. بعضی از این روحانیان حتی گفته بودند که میتوانند صیغه ازدواج موقت کوتاه مدت با کودکان ۹ ساله را بخوانند. آنها همچنین گفتهاند که میتوانند زنان و دختران نوجوان زیر سن قانونی را به عنوان عروس برای ازدواج موقت معرفی کنند.
مستند بیبیسی که به زودی از بیبیسی فارسی هم پخش میشود نشان میدهد که این روحانیان در نقش قواد، به سوء استفاده جنسی از کودکان وجهه شرعی میدهند. در این مستند بعضی از این روحانیان در برابر دوربین مخفی خبرنگاران بیبیسی از روسپیها و کودکان به عنوان عروسهای حلال نام میبرند.
ازدواج موقت که به آن نکاح مُنقَطِع هم گفته میشود، موضوعی بحث برانگیز در مذهب شیعه است که در قبال آن به زنان در برابر ازدواج موقت پول پرداخت میشود. میان اهل سنت، ازدواج مسیار، کارکرد مشابهی دارد. این نوع ازدواجها برای مردانی که در سفر هستند این امکان را فراهم میکند که همسر موقت داشته باشند. امروزه از این نوع ازدواج برای رابطه جنسی شرعی اما موقت مرد و زن برای مدتی کوتاه استفاده میشود. روحانیان مخالفان میگویند این نوع ازدواج موجب ترویج روسپیگری میشود و البته در مورد مدت زمان چنین ازدواجی هم اختلافهایی وجود دارد.
بیبیسی حدود ۱۰ ماه را صرف تحقیق درباره این مسئله کرده است و در این مدت از چند روحانی به صورت مخفی فیلم گرفته و با زنانی که مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفتهاند گفتگو کرده است.
برای نمونه خبرنگاران بیبیسی در کاظمین واقع در بغداد که یکی از مراکز مذهبی مهم شیعیان است، به ۱۰ روحانی مراجعه کردهاند. هشت نفر از آنان گفتهاند که صیغه ازدواج موقت را میخوانند. نیمی از آنان هم گفتهاند حاضرند هماهنگیهای لازم برای ازدواج موقت با دختران ۱۲ تا ۱۳ ساله را خودشان انجام بدهند. خبرنگاران بیبیسی همچنین در کربلا به چهار روحانی مراجعه کردهاند که دو نفر از آنها حاضر شدند صیغه ازدواج موقت با دختران خردسال را بخوانند.
بیبیسی از چهار روحانی مخفیانه فیلم گرفته است که سه نفر از آنها گفتهاند میتوانند زنانی را برای ازدواج موقت معرفی کنند. دو نفر از آنان هم گفتهاند که میتوانند دختران زیر سن قانونی را معرفی کنند.
سيد رعد، یک روحانی در بغداد به خبرنگار بیبیسی که تحت پوشش به او مراجعه کرده بود گفته است که شریعت محدودیت زمانی خاصی برای ازدواج موقت قائل نمیشود: "مرد میتواند با هر تعداد زنی که میخواهد ازدواج موقت کند. میتوانی با یک دختر نیم ساعت ازدواج کنی و به محض اینکه کارت تمام شد، با یکی دیگر ازدواج کنی."
خبرنگار بیبیسی از سید رعد میپرسد که آیا ازدواج موقت با کودکان هم قابل قبول است؟ این روحانی شیعه پاسخ میدهد: "فقط مراقب باش بکارتش را از دست ندهد" و ادامه میدهد: "میتوانی با او بخوابی، بدنش را لمس کنی، سینههایش را… اما از جلو نمیتوانی دخول کنی، گرچه دخول از مقعد اشکالی ندارد." خبرنگار بیبیسی میپرسد اگر دختر آسیب ببیند چه میشود؟ روحانی سرش را تکان میدهد و میگوید: "این مربوط به خودتان است و اینکه او میتواند دردش را تحمل کند یا نه."
شيخ سلاوی روحانی دیگری در کربلاست که بیبیسی از او مخفیانه فیلم گرفته است. خبرنگار تحت پوشش بیبیسی از این روحانی شیعه میپرسد که آیا ازدواج موقت با دختر ۱۲ ساله جایز است؟ و روحانی پاسخ میدهد: "بله از ۹ سال به بالا جایز است، هیچ مشکلی نیست، براساس اسلام مشکلی نیست."
این روحانی هم مانند سید رعد، میگوید که تنها مسئله این است که دختر باکره باشد و میگوید دخول از مقعد قابل قبول است اگر که طرف راضی باشد و ادامه میدهد: "هرکاری دلت میخواهد بکن."
در بغداد و هنگام دیدار با سید رعد، خبرنگار بیبیسی برای اینکه مراحل انجام ازدواج موقت با کودکان را نشان بدهد، وانمود میکند که قصد دارد با یک دختر ۱۳ ساله ازدواج موقت کند. او شرایط این دختر را که با نام شیما معرفی میکند شرح میدهد.
در واقع نقش این دختر را یکی از خبرنگاران بیبیسی بازی میکند. سید رعد درخواستی برای دیدن خانواده این دختر مطرح نمیکند، و در حالی که با خبرنگار بیبیسی در یک تاکسی نشسته است قبول میکند که صیغه ازدواج موقت را پشت تلفن بخواند.
سید رعد از دختر میپرسد: "آیا به من وکالت میدهی که تو را برای یک روز به ازدواج این مرد در بیاورم و او به تو ۱۵۰ هزار دینار بپردازد؟" و در نهایت به خبرنگار بیبیسی میگوید که: "حالا شما شرعا ازدواج کردهاید و میتوانید باهم باشید" سید رعد بدون اینکه نگران دختر ۱۳ ساله باشد، برای خواندن این صیغه از خبرنگار تحت پوشش بیبیسی ۲۰۰ دلار میگیرد.
یک مرد که دایما برای رابطه جنسی با زنان بیگانه ازدواج موقت میکند به بیبیسی میگوید: "دختر ۱۲ ساله قیمت دارد چون هنوز تازه است، گران تمام میشود - ۵۰۰ دلار، ۷۰۰ دلار، ۸۰۰ دلار - و این فقط پولی است که به آخوند میرسد."
این مرد به خبرنگار بیبیسی میگوید، کاری که انجام میدهد شرعی است: "اگر یک روحانی به تو بگوید که ازدواج موقت حلال است، پس این کار گناه حساب نمیشود."
ينار محمد، یک فعال حقوق زنان که شبکهای از خانههای امن برای زنان را در عراق سرپرستی میکند میگوید اینجا دختران بجای انسان، کالا هستند: "استفاده از این کالاها برای استفادههای خاص مجاز است اما بکارت برای فروش بزرگ در آینده حفظ میشود." منظور او از "فروش بزرگ" ازدواج است.
خانم محمد میگوید، اگر بکارت یک دختر برداشته شود، او دیگر شانس ازدواج ندارد و حتی در خطر کشته شدن توسط اعضای خانواده خودش قرار میگیرد "همیشه زنان و دختران هستند که آسیب میبینند."
در مستند بیبیسی به صورت مخفیانه از گفتگو با یک روحانی فیلمبرداری شده است که میگوید میتواند دختران جوان را برای ازدواج موقت معرفی کند. همچنین در این مستند شهادت یک دختر نوجوان آمده که میگوید روحانیان او را به مشتریها رساندهاند و با او قوادی کردهاند. گفتههای او را چند شاهد دیگر هم تایید کردهاند.
در بخش دیگری از مستند، مخفیانه از یک روحانی فیلمبرداری شده که در حال پیشنهاد دادن یک زن جوان به خبرنگار بیبیسی برای ازدواج موقت ۲۴ ساعته است. این روحانی در ادامه گفتگو بعد از آنکه خبرنگار تحت پوشش بیبیسی پیشنهاد او را نمیپذیرد، به صورت کامل به شکل یک قواد ظاهر میشود و به او پیشنهاد میدهد که یک دختر نوجوان را برایش پیدا کند.
غيث تميمی یک روحانی شیعه عراقی که در لندن زندگی میکند، در گفتگو با بیبیسی روحانیانی که صیغه ازدواج موقت را مخصوصا برای دختران زیر سن قانونی جاری میکنند، محکوم میکند و میگوید: "آنچه آن مرد میگوید جنایت است و باید مطابق قانون مجازات شود." بعضی از رهبران شیعه عراقی عمل جنسی با کودکان را جایز دانستهاند اما غیث تمیمی از رهبران مذهبی شیعه خواسته است که چنین اقداماتی را محکوم کنند.
دو نفر از روحانیهایی که مخفیانه از آنها فیلمبرداری شده است خود را پیروان آیتالله سیستانی، یکی از مراجع بزرگ شیعیان معرفی کردهاند. دفتر آیت الله سیستانی در بیانیهای که در پاسخ به بیبیسی منتشر کرده آورده: "اگر چنین اقداماتی آنطور که شما توصیف میکنید انجام میشود، ما آن را بدون قید و شرط محکوم میکنیم. ازدواج موقت به عنوان ابزاری برای فروش روابط جنسی به شکلی که احترام و انسانیت زنان را نادیده بگیرد جایز نیست."
چرا نرگس را حتی از شنیدن صدای کودکان در غربتش محروم کرده اید؟
پنجمین پائیز بدون حضور فرزندمان در کنار ما آغاز شده است. فرزندانش کیانا و علی که بیش از چهار سال است مادرشان را ندیده اند ، سراغ مادر را از ما میگیرند که حال مامان نرگس خوب است؟ چرا دیگر به ما زنگ نمیزند؟طی این مدت طولانی حبس، نرگس فقط سه روز مرخصی امده و سه بار عمل جراحی سنگین انجام داده که حتی دوره نقاهتش در بیمارستان طی نشده به زندان بازگردانده شده است .مدتهاست اجازه رفتن نزد پزشکان را ندارد حتی به داروهایش هم دسترسی ندارد. نزدیک سه ماه است که از درد دندان رنج میبرد اما اعزام نمیشود.
دختر من سالهاست گرفتار محرومیت است و من خود در خانواده ای کودکی و نوجوانی و جوانی گذراندم که شکنجه و شلاق و زندان عزیزانم را همواره دیدم و رنج کشیدم و با وحشت نفس کشیدن را تجربه کردم، اما انچه مرا واداشت تا این رنجنامه را بنویسم درماندگیم در صحبت با کیانا و علی است که سراغ مادرشان را از من مادر دلشکسته میگیرند و من کاری نمیتوانم بکنم.
محروم کردن یک مادر از شنیدن صدای فرزندانی که حسرت دیدارشان را دارد ، از کدام دین و آیین و مرامی سرچشمه می گیرد؟ در تاریخ بشر کمتر حکمرانی این ننگ را بر پیشانی خود نهاده که کودکان خردسال را آنچنان از مادر محروم نماید که چهره و صدای مادر را از یاد برده و فراموش کنند و در رویای کودکانه شان بین داشتن و نداشتن و زنده بودن یا نبودن مادر به اضطراب و وحشت مبتلا شوند . این رفتار با زنی در بند آنچنان سنگدلانه و مغرضانه و انتقام جویانه است که کلامی برای وصف آن وجود ندارد. این دوران رنج ما و دوران حکمرانی حاکمان روزی به پایان خواهد رسید و تاریخ گواه خواهد بود . اما به عنوان یک مادر و زن رنج کشیده در این سرزمین می گویم، وجدان بشر از این دردها به سادگی تسکین نخواهد یافت.
عذرا بازرگان
مادر نرگس محمدی
منیره برادران
مصاحبه مجله «اندیشه پویا» با فاطمه صادقی، پژوهشگر و دختر صادق خلخالی مجدداً بحث پیرامون خشونتهای دولتی در دهه شصت را به مرکز توجه افکار عمومی و رسانهها بدل کرده. در این مطلب منیره برادران، نویسنده کتاب «حقیقت ساده» و «علیه فراموشی» به نقد رویکرد فاطمه صادقی پرداخته. منیره برداران که خود سالها در دهه شصت شمسی زندانی بوده، در مقالات و کتابهایش بر روی موضوع دادخواهی و خشونتهای دولتی دهه شصت شمسی متمرکز است. لینکهای مصاحبه با فاطمه صادقی و یادداشت محمدرضا نیکفر بر روی این مصاحبه و همچنین پاسخ فرج سرکوهی به منیره برادران در زیر قابل دسترسی است.
خانم فاطمه صادقی، تاسف میخورم بر شما که ننگ دفاع از صادق خلخالی را پذیرفتهاید. چه کسی این جرات را داشت که به توجیه و دفاع از خلخالی که در کنار اسدالله لاجوردی به عنوان سمبل جنایت در تاریخ معاصر ما شناخته شده، این چنین به توجیه و رفع مسئولیت از او پرواکند؟ فکر کردید و فکر کردند که دختر صادق خلخالی می تواند با چند خاطره و حرفهای احساساتی قبح جنایت و جنایتکار را بیرنگ و از او رفع مسئولیت کند. به ویژه اینکه این دختر، شما باشید که “پژوهشگری علوم سیاسی” را یدک میکشید و مقاله های انتقادی نوشتهاید.
سالها پیش که در یک جمع زنان بحث در باره شما بود، من در پاسخ کسانی که سکوت شما را در مقابل جنایتهای پدرتان به نوعی همدستی می دانستند، من به دفاع از شما برخاستم و نوشتم که شما مسئول اعمال پدرتان نیستید و نوشته های شما را ما باید بخوانیم، به ویژه در چالش با حجاب، که مسئله را از درون فضاهای قدرت و سنت مورد بررسی قرار می دهید و برای ما که در فضاهای دیگر آن را تجربه کرده ایم. در آن بحث همگی اما، اتفاق نظر داشتیم که از شما انتظار می رود که مرز خودتان را از پدرتان با نقد و چالش با جنایتهای گذشته روشن کنید. این انتظاری کاملا بهحق و روا بوده و هست. صادق خلخالی همانطور که شما هم در نوشتهتان به آن اشاره میکنید- البته از نگاهی دیگر- مظهر ارعاب بود “چهرهای انقلابی از خود نشان دهند که دشمن بترسد” پس نباید تعجب کنید که اعمال هولبرانگیز او همچنان در حافظه مردم زنده است و موضوع صحبتهای جاری و بدانید که نام ننگین او در تاریخ هم خواهد ماند.
ولی شما اگر سکوت کرده بودید، حداقل می توانستیم توجیهاتی بر آن بتراشیم. ولی حالا که حرف را شروع کرده اید، آنقدر مایوسمان کردهاید که چه بسا دیگر کسی به حرفهای دیگر شما هم که رنگ و بوی تحولخواهی داشت، اعتماد نکند. در این مصاحبه نشان داده اید که نه تنها هیچ صداقتی در حرفهای شما نیست بلکه از “پژوهشگری علوم سیاسی” کاملا بدور هستید. شما هیچ عیب و عاری در کارهای پدرتان نمی بینید که هیچ، از نظر شما مسئولیتی هم متوجه او نیست. می گوئید: “فضای آن زمان، فضایی کاملاً ایدئولوژیک بود. من اصلاً نمیخواهم بگویم که پدرم آدم مهربانی بود. اصلاً از این خبرها نبود اما آن فضای ایدئولوژیک قاطعیت انقلابی میطلبید؛ و کسی که در جای آقای خلخالی مینشست گویی باید به آن قاطعیت انقلابی پاسخ میداد.”
- خشن نبود؛ مصاحبه اندیشه پویا با فاطمی صادقی
- سیستم و مسئولیت؛ پاسخ محمد رضا نیکفر به فاطمه صادقی
- در حاشیه برخورد با خانم صادقی؛ توضیح فرج سرکوهی در مورد مقاله منیره برادران
جرات داشته باشید و به صراحت بگوئید حرفی را که خواسته اید کمی روزپسند جلوه دهید: هیچ مسئولیت شخصی متوجه صادق خلخالی نیست. اوضاع چنان بود و مقصر لابد مردم بودند که برای وضعیت بهتر و آزادی انقلاب کردند. میدانید که عینا توجیه آیشمن و دیگر جنایتکاران ریز و درشت از گوشه و کنار دنیا را تکرار می کنید؟ هم به عنوان “پژوهشگر علوم سیاسی” و هم به عنوان دختر خلخالی از شما انتظار می رود که حداقل یک کتاب، یک مقاله در باره مفاهیم حقوق بین الملل و در باره مسئولیت در قبال جنایت علیه بشریت خوانده باشید.
شما مسئول جنایتهای پدرتان نیستید ولی مسئول هستید که حالا که در باره پدرتان حرف میزنید، روشن کنید در مواجه با جنایتهائی که به حکم صادق خلخالی صورت گرفت، کجا ایستادهاید؟ میدانید چقدر این حرفتان مشمئزکننده است “من خیلی علاقهای نداشتم که درباره وقایع کردستان بخوانم با اینکه میدانم آن مقطع هم خیلی مهم است. ممکن است یک روز این کار را بکنم و ببینم اتفاقات کردستان چه بوده و نقش پدر من چه بوده. من دغدغههای خودم را دارم. ”
لازم بود قبل از اینکه سکوت را بشکنید، می رفتید و میخواندید. شما باید در باره حوادث بعد از انقلاب بدانید. باید بروید و بخوانید که در کردستان چه گذشت و پدرتان چه کرد. چه دغدغهای مهمتر از اینها برای شما “پژوهشگر علوم سیاسی” و دختر صادق خلخالی؟ روزنامه های آن موقع را بخوانید. با عکس و تفسیر می نوشتند. گزارشگر روزنامه اطلاعات از دادگاه های صحرائی در محوطه فرودگاه سنندج و در پاوه در نزدیکی محوطه بیمارستان از مدت زمان «محاکمه»ها نوشته: در سنندج مدت «بررسی پرونده» برای ۱۱ نفر سی دقیقه طول کشید، برای هر نفر کمتر از سه دقیقه. در آن گزارش صحنه اعدام توصیف شده: “در فرودگاه وقتی که ده مرد دستبند به دست روی نیمکت چوبی در برابر صادق خلخالی نشستند، آقای رزمی آماده، بیرون دادگاه صحرائی ایستاده بود. نفر یازدهم مجروح بود و کنار در، روی برانکارد قرار داشت. قاضی عمامه اش را برداشت. کفشش را درآورد. پایش را روی صندلی گذاشت. از پشت عینک زندانیان را برانداز کرد و نامشان را پرسید. اتهامات انتسابی چنین بودند: قاچاق اسلحه، تحریک به شورش و قتل و . . . زندانیان، برخی با تمایلات چپ یا گرایشات ملی منکر اتهامات شدند. هیچ مدرکی ارائه نشد. همه اش حدس و گمان بود. پس از نزدیک به ۳۰ دقیقه، خلخالی یازده مرد را مفسد فی الارض اعلام کرد. متهمین را با چشمان بسته در مقابل کارگران فرودگاه از سالن آنجا، که محل زندان شده بود، به محوطه فرودگاه بردند…».
عکسهای جهانگیر رزمی را که باید دیده باشید خانم صادقی. ولی فقط کردستان و هویدا نبود. بعد ترکمن صحرا، شیراز و … پس شکوه نکنید که ” که من به عنوان یک آدم عادی خیلی وقتها باید بروم بخوانم که در کردستان چه خبر بوده و چه اتفاقاتی افتاده است تا بتوانم مطلع شوم و درست داوری کنم” وظیفه شماست که بدانید.
اینها تاریخ گذشته های دور نیست. گذشته ای است که نگذشته، نه فقط به این دلیل که هنوز سن ما به آن قد می دهد و خاطره های دردناک زنده هستند، بلکه به این دلیل ساده که جمهوری جنایت هنوز برسر قدرت است. حتی اگر نباشد هم تا روشن شدن حقیقت و جایگاه مسئولیتها، چالش با گذشته ادامه خواهدیافت. بنای جنایت در آن زمان پیریزی شد در این بنای ننگ و خون دستان پدر شما بیش از همه به آن آلوده است. بر آن بنا بود که دهه ۶۰، کشتار زندانیان در ۶۷، قتل های سیاسی پائیز ۷۷، قتلهای خارج از کشور، کهریزک و به گلوله بستن مردم در ۸۸ و… رخ دادند. این بختک که همچنان بر جامعه چنگ انداخته و میخواهد جامعه را با خود به قعر ببرد، بدست مردانی مثل پدر شما ساخته شد.
شما باید از تجربه های دیگر کشورها و از بحثهای سیاسی اطلاع داشته باشید که هیچ تغییر و حتی اصلاحی که ظاهرا به آن معتقدید بدون نقد گذشته و چالش با حوادث ننگین آن امکان پذیر نیست. در آلمان اگر جوانان نسل دهه ۶۰ میلادی علیه پدرانشان نشوریده بودند، فاشیسم همچنان در فکر و فرهنگ و حتی در سیاست به حیاتش ادامه می داد. آنها پدران و همچنین مادران شان را با این پرسش مواجه ساختند که شما چه کردید؟ فقط آلمان نبود، در تمام کشورهای آمریکای لاتین و آفریقای جنوبی هم که گذار از دیکتاتوری به دموکراسی را تجربه کردهاند، با تشکیل کمیسیون های حقیقت، با این چالشها مواجه بودهاند. و خط پایان هم بر این چالشها نیست.
فرزندان مسئول اعمال والدین شان نیستند ولی مسئولیت دارند که داوری در مورد آنها را از علائق خانوادگی جدا کنند. بحث این نیست که پدر شما چه رفتاری در خانواده داشته، پدر خوبی برای شما بوده یا “مهربان” نبوده. حرفهای شما در این مصاحبه فراتر از احساس دختری است که پدرش را دوست دارد حتی اگر جنایتکار بودهباشد. احساس شما به ما مربوط نیست ولی پذیرفتن اینکه پدر شما جنایت کرده این به من، به شما و همه مردم مربوط است. تقصیر را به گردن ملت نیندازید، “تا تقی به توقی میخورد، نام آقای خلخالی وسط میافتد.”
“سایه سنگین پدر” تنها بر شما تحمیل نشده. این سایه سنگین در جامعه حی و حاضر است، گاه کمپیدا ولی در بزنگاهها سربرمیآورد. از آن خلاصی نیست. باید به آن پرداخت. به جای اینکه مردم را متهم کنید که به پدرتان فحش می دهند، یک جو انصاف داشته باشید و یک باغچه سوال. امتیاز و رانتی که از صدقه جایگاه پدرتان و با حذف تمام آن “دیگری”ها نصیب تان شده، بینید. اگر از خودیها نبودید اگر مخالف بودید، با یک اشاره یا در زندان بودید یا خانه نشین، هیچ حقی نداشتید و اگر در دایره خودیها بودید، آن هم در مرکز خودیها، که پدر شما بود، همه چیز با یک سفارش و یک تلفن روبه راه میشد. خودتان هم به این مسئله شهادت میدهید ولی نکتهاش را نمی گیرید، نمی خواهید بگیرید: “مدرسه که میرفتم تقریباً همه معلمهای من میدانستند که پدر من کیست. این خیلی اذیت میکرد. تکوتوک میآمدند و سفارش دوست و آشنایی را برای کاری میکردند که من به پدرم بگویم. ..” چرا باید معلم مجبور شود برای کارش، بگیرید حقوق عقب مانده اش، حکم اخراجاش، بیخبری از فرزند یا عزیز ناپدیدشدهاش و غیره، به شاگردش، به دختر فلانی متوسل شود؟ رویهای را که در آن قانون و حقوق باطل شد و مردم را به گدائی حقوقشان ناچار کرد، کدام قاضیان بنیان گذاشتند؟
شما از رانت پدر خوردید و “پژوهشگر” شدید، متاسفانه اما بیگانه با الفبای پژوهش و علوم سیاسی هستید. سهم رانتتان حد حرفها و حتی انتقادات تان را تعیین می کند؟ و شما باید خوب بدانید که رانت فقط دزدی نیست. شما از اتهام دزدی به پدرتان برآشفته میشوید، حالتان بد میشود ولی از احکام قتل او احساسی به شما دست نمیدهد. “بابای من دستور قتل هویدا را داده، کردستان رفته و همه اینها بوده، ولی دزدی نکرده.” برای اینکه لحظه ای قادر نیستید به انسان به قربانی فکر کنید، به فرزندانش به مادر و پدرش، به کسی که پدرتان در سه دقیقه حکم مرگش را صادر کرد و واژه “انقلابی” را چاشنی میکنید که از بار اخلاقی و سیاسی و همه چیز بکاهید و پدرتان را تبرئه کنید. خودتان اعتراف میکنید که فاقد حس همدردی و حقیقت جوئی هستید “آنقدر این [حرفهای تند درباره پدر] اتفاق افتاده که دیگر شنیدنش تغییری در من ایجاد نمیکند.” و “ساده زیستی” پدرتان را به رخ ما نکشید که رذالتی بیش نیست. دستگاه قضائی فاسد را، این همدست چپاول اموال ملی را قاضی شرع نخست که پدر شما بود، پایه گذاشت.
شما مسئول جنایتهای پدرتان نیستید ولی در مقابل حرفی که می زنید، مسئول هستید. توجیه و رفع مسئولیت از پدرتان، یعنی همدستی با او. شما جنایت صادق خلخالی را در حد سختگیری پدرتان در خانه پائین می آورید. می گوئید: “در آن وضعیت همه میخواستند چهرهای انقلابی از خود نشان دهند که دشمن بترسد. من اینطور میبینم. ببین! پدرم توی خانه هم یک جورهایی انقلابی بود. یعنی ما حق نداشتیم دو دست لباس اضافه داشته باشیم. تا آخر زندگی همین بود.”
برای من باورش مشکل است که کسی که عنوان “پژوهشگری علوم سیاسی” را یدک می کشد، کسی که خود را فعال زنان می خواند، شعور سیاسیاش این باشد، که قادر نباشد موضوعاتی را که از یک جنس نیستند، از هم تمیز دهد.
ولی شما خانم فاطمه صادقی، می دانید بحث بر سر چیست ولی می خواهید خود را به کوچه علی چپ بزنید و به عمد قضیه را لوث میکنید. شما حقیقت را می دانید ولی از روشن شدن آن هراس دارید، می خواهید آن را لاپوشانی کنید، تحریف کنید، مرزها را درهم بریزید. بی دلیل نیست که مجله اندیشه پویا به گفتگو با شما در باره نقش صادق خلخالی نشسته. مجلهای که به تحریف تاریخ و قلب حقیقت شهره است. شما منافعی را دنبال میکنید که می خواهید تاریخ نه آنطور که اتفاق افتاده بلکه آنطور که شما می خواهید، نوشته شود.
اشتراک در:
پستها (Atom)