همچنان به شيوه سالهای گذشته راهمان ادامه خواهيم داد:
ـ آگاه نمودن خلق ازمواضع ضد خلق!
ـ ايجاد فضای دوستانه بين ديدگاههای مختلف در درون جبهه خلق
ـ بدون هيچگونه گذشت و چشم پوشی درافشای مواضع گذشته و حال ضد خلق!
ـ تسليم شانتاژ، تهديد ، توهين و ناسزا و۰۰۰ نخواهيم شد که اين شيوه"شاهان منحوس" و"شيخان ملعون" است.
مقامات بیمارستان کویتی غزه، امروز یکشنبه ۲۱ آوریل اعلام کردند که در حملات شب گذشته اسرائیل به شهر رفح، ١٨ نفر از جمله ١٤ کودک جان خود را از دست دادهاند.
اسرائیل تقریباً هر روز رفح، جایی که بیش از نیمی از جمعیت ٢,٣ میلیون نفری غزه به آنجا پناه بردهاند را هدف حملات هوایی قرار میدهد..
این کشور همچنین با وجود درخواستهای بین المللی از جمله از سوی ایالات متحده برای خویشتنداری، متعهد شده است که تهاجم زمینی خود را به این شهر جنوبی غزه که در مجاورت مرز با مصر قرار دارد گسترش دهد.
از سوی دیگر، تنش ها در کرانه باختری تحت اشغال اسرائیل نیز افزایش یافته است.
نظامیان اسرائیلی امروز دو فلسطینی را که بنا بر اعلام ارتش این کشور با چاقو و اسلحه به یک ایست بازرسی در نزدیکی شهر الخلیل در جنوب کرانه باختری حمله کردند، هدف قرار دادند.
به گفته وزارت بهداشت حماس، از آغاز جنگ غزه به این طرف حداقل ٤٦٩ فلسطینی در کرانه باختری توسط نظامیان و شهرک نشینان اسرائیلی کشته شدهاند.
بر این اساس، بیشتر این افراد در جریان حملات ارتش اسرائیل برای دستگیری اعضای حماس که اغلب باعث درگیری های مسلحانه یا اعتراضات خشونت آمیز میشود جان خود را از دست دادهاند.
پاسخ متقابل اسراییل، به ج.ا خواهد بود؟ یا به ایران و مردم ایران؟
محمد علی اصفهانی
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
در گرماگرم جنگ هشت ساله، بار ها برای من پیش میآمد که اگر به اخبار رادیوی ج.ا گوش میکردم و در همان حال مشغول کار های دیگر هم بودم، وقتی کلمهٔ مرکب «دشمن صهیونیستی» را میشنیدم، واقعاً متوجه نمیشدم که صحبت از قضایای جنگ ایران و عراق است یا صحبت از ماجرایی و حادثهیی و درگیرییی در فلسطین.
در معیت خمینی، برای رسیدن به قدس میبایست از کربلا عبور کرد، و علی الجساب با سلاح های اسراییلی، دشمن صهیونیستی عراقی را از میان برداشت. و البته، این سلاحها را خود اسراییلی ها برای آزادسازی قدس از چنگ خودشان، به خمینی می فروختند، و یا اصلاً به حساب بدهیهای احتمالی زمان شاه به ایران، همراه پوزشخواهی از تأخیر در پرداخت، تحویل آن حضرت می دادند.
ماجرای ایران کنترا، فقط یک مورد لو رفتهٔ خریداری یا تحویل گرفتن سلاح از اسراییل و آمریکا به منظور مبارزه با اسراییل و «آزادسازی قدس» بود. چند موردِ (هنوز) لو نرفتهٔ دیگر، و ای بسا مهمتر از مورد لو رفته در کار بوده است یا نبوده است را خدا میداند.
ماجرای ایران کنترا را بعد از ماجرای واتر گیت، و قبل از ماجرای ابوغریب، بعضیها بزرگترین رسوایی سیاسی آمریکا معرفی کرده اند.
رسوایی «اکتبر سورپرایز»، یعنی تبانی خمینی با ریگان در مورد ادامهٔ نگاهداری گروگان های سفارت آمریکا در ایران به منظور شکست جیمی کارتر و پیروزی ریگان در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را هم فراموش نکنیم. چرا که گرچه به قول م. امید، «خاموشی سرآغاز فراموشی است»، فراموشی هم سرآغاز خاموشی است.
ـــــــــــــــــــــــــ
آن، تازه خمینی بود که به همان ایدهئولوژی واپسگرایی که سالها منتظر عینیت بخشیدن به آن، و انتقام روحانیت را از «آن پدر و پسر» گرفتن بود ایمان داشت و هرچه میگفت و میکرد به خاطر همان ایمان اهریمنیاش بود، و نه به خاطر خودش. خامنه ای و اعوان و انصار که، به چیزی جز خودشان نمیاندیشند، و ذرهیی باور و اعتقاد ایدهئولوژیک اگر در آنها باقی مانده بود هم با گذشت زمان از میان رفته است.
رییس ستاد امر به معروف و نهی از منکرشان، دزد هزار میلیاردی است با سابقهٔ جنایات متعدد در زمان تصدی مسئولیتهای قضایی، و در مقام امام جمعهٔ موقت تهران، به نیابت امام جمعهٔ دائمی تهران یعنی خامنه ای، بر اساس قواعد ایرادخطبههای نماز جمعه، سالها تکیهزده بر تفنگ که جای شمشیر را گرفته است، مردم را به تقوای خدا دعوت کرده است و می کند ـ که «اوصیکم یا عباد الله بتقوی الله».
از فسادها و هرزگیهای اخلاقیِ خرده ریزههاشان هم که همگان باخبرند. و ای کاش هزار بار بیشتر، از این فسادها و هرزگیها میداشتند، ولی یکی از هزار در هزار ناروایی را که با نام خدا و دین و اخلاق بر مردم روا میدارند، بر مردم روا نمیداشتند.
گذشتِ سالها، و عوض شدن نسلها، و جنبش بزرگ خرداد هشتاد و هشت، و بعد هم عمدتاً خیزش های دی نود و شش، و آبان نود و هشت، و از شهریور هزار و چهارصد تا به حال، تعداد بسیار زیادی از افرادی که هنوز تتمهیی از باور های ایدهئولوژیک به ج.ا در آن ها باقی مانده بود را از ج.ا جدا کردهاند؛ و در حال حاضر، اکثر قریب به اتفاق آنهایی که هنوز با ج.ا باقی مانده اند، یا منافع کلان، و یا منافع کوچک و شخصییی دارند که ترس از دست دادن آن منافع، آن ها را به ج.ا وابسته نگاه داشته است.
آنهایی که منافع کلان در بقای ج.ا دارند، که هیچ. اما به آنهایی که از بیم از دست دادن منافع کوچک و شخصی خود، چه با رغبت و چه با اکراه، خواهان حفظ وضع موجود هستند، مخصوصاً در میان نیروهای نظامی و انتظامی، باید اطمینان داد که در صورت همراهی با مردم، هم از نظر معنوی، و هم از نظر مادی، آیندهیی بهتر از امروز خواهند داشت.
یکی از درست ترین روشها، نه به لحاظ پراگماتیستی و یا تاکتیکی ـ بلکه بسیار فراتر از آن ـ به لحاظ باور به حرمت و کرامت آدمی، و به بها و ارزش جان و روان آدمی، و نفرت از خویهای پستی چون کینه و انتقام، دادن چنین اطمینانی به آنهاست. و البته، با تأکید بر شرط محوریِ همراهی با مردم.
کسانی که از هدف غایی و نهایی مبارزه، یعنی ساختن انسان نوین در جامعهیی نوین، به دورند، با طعنه زدن و تمسخر این روش درست، تنها سودی که میبرند این است که ماهیت خود را بهتر بروز میدهند. مبارزهٔ آنها با ج.ا، نهایتاً چیزی بهتر از مبارزهٔ روحانیت مبارز با نظام پیشین از آب در نخواهد آمد. با این تفاوت که روحانیت مبارز، پیروز شد، ولی آنها شکست خواهند خورد.
ـــــــــــــــــــــــــ
شوخی مبتذل ج.ا با خود و با جهان، در حملهٔ نظامی اخیر به اسراییل، تا جایی که به اسراییل بر میگردد، اصلاً شوخی نیست، و کاملاً جدی است.
با توجه به نفوذ همهجانبهٔ اسراییل در بالاترین مراکز قدرت ج.ا، شخصاً هیچ بعید نمیدانم که این حملهٔ پیشاپیش محکوم به شکست، خود با تمهیدات عوامل نفوذی اسراییل انجام شده باشد. ولی چه اینگونه باشد و چه این گونه نباشد، تا اینجا برندهٔ اصلی این حمله، اسراییل است. مثل تقریباً همهٔ «مبارزات ضد اسراییلی» دیگر ج.ا از آغاز تا به امروز.
دیگر، نگاهها نه به نسلکشی شبانه روزی و بیوقفهٔ اسراییل در غزه (و کرانهٔ باختری نیز)، بلکه به چگونگی پاسخ اسراییل به ج.ا دوخته شده است. و این، همان چیزی است که اسراییل میخواست و میخواهد.
بایدن که در گفتار، خود را از پشتیبانی از پاسخ نظامی اسراییل به ج.ا کنار کشیده است، قطعاً وقتی که در مقابل عملِ انجام شدهٔ اسراییل قرار بگیرد، مثل همیشه، پشت سر اسراییل خواهد ایستاد.
اما پاسخ نظامی اسراییل، بعید است که فقط به ج.ا باشد، بلکه قاعدتاً بر مبنای اعتقادات قبیلهیی کاهنان عهد عتیق که تفکر قبیلهگرا و عهد عتیقگرای حاکمان دیروز و امروز اسراییل هنوز تکلیفش را با آن روشن نکرده است، مثل اکثر موارد، «تنبیه جمعی» خواهد بود.
یعنی اسراییل، همانطور که انتقام حملهٔ هفت اکتبر حماس را با قتل عام های ده ها هزار نفری مردم فلسطین گرفته است و میگیرد، هیچ بعید نیست ـ و خیلی هم محتمل است ـ که انتقام حملهٔ مضحک «نظامی» ۲۶ فروردین ج.ا را از مردم میهن ما بگیرد.
ـــــــــــــــــــــــــ
آنچه از این پس می آید، تغییر یافته و به روز شدهٔ بخش کوچکی است از مقالهٔ ۲۷ آذر ۱۴۰۰ نویسنده با عنوان «تهدید های اسراییل، این بار ظاهراً جدی و همراه با تدارکات است».
پاسخ نظامی ج.ا به اسراییل، در صورت حملهٔ نظامی اسراییل به ج.ا، طبعاً درگیری و جنگ کلاسیک که ج.ا مطلقاً نه جرأت ورود به آن را دارد، و نه توان و نه امکانات آن را، نخواهد بود. حتی پاسخ، از طریق حملات هوایی ناموفق هم برای ج.ا ممکن نیست. همین شوخی جدید ج.ا با اسراییل، این موضوع را به وضوح نشان داد.
اسراییل هم نه سودی در به راه انداختن جنگ کلاسیک با ج.ا، که میتواند کل جهان را به آشوب بکشاند، و ثبات اسراییل را نیز تا حدودی به خطر بیاندازد دارد، و نه توان این کار را.
ـــــــــــــــــــــــــ
پاسخ نظامی ج.ا، به حملهٔ نظامی اسراییل، اگر پاسخی مستقیم باشد، عمدتاً در حملات موشکی از خاک ایران (و نه حتی حملات پهبادی که ناموفق بودنشان پیشاپیش معلوم است) خلاصه میشود که ظاهراً عملی به نظر میرسد، اما تا چه اندازه موفق یا ناموفق خواهد بود را من و شما نمیدانیم. ولی در آن صورت، قطعاً کار به درگیریهای بسیار جدیتری خواهد کشید که کوچکترین امکان پیروزییی برای ج.ا ندارند.
پاسخ نظامی غیر مستقیم دادن ج.ا به اسراییل اما، دیگر امروز ـ که با دیروز فرق دارد ـ بر خلاف گذشتهها قطعاً کار آسانی نیست.
بسیاری از نیرو هایی که حاضر بودند که به ازای پول و سلاح، به نیابت از ج.ا عمل کنند، یا از میان رفته اند یا ضعیف شده اند، یا گرفتار درگیریهای درونی با یکدیگرند، یا دست و بالشان بسته است، یا برایشان صرف نمی کند که خود را وارد معرکهیی آنچنانی کنند. و تازه، اگر هم وارد معرکه شوند، کار زیادی از آن ها علیه اسراییل بر نخواهد آمد.
بر خلاف تصور رایج، مهم ترین متحد منطقهیی ج.ا، یعنی حزب الله لبنان گرچه به کمک های بیدریغ ج.ا نیاز مبرم دارد، و رهبرش هم خود را پیرو خامنه ای معرفی می کند، از آنجا که یک نیروی بومی لبنانی است که ادامهٔ حیاتش در گرو بقای لبنان، و در گرو حضور سیاسی قدرتمند کنونی خودش در حاکمیت و در سیاست لبنان است، منطقاً خود را فدای ج.ا نخواهد کرد، و به اقدامی که منجر به جنگ جدی و بزرگی میان لبنان و اسراییل شود دست نخواهد زد. (هرچند که همهٔ احتمالات، الزاماً با محاسبات منطقی، انطباق ندارند.)
چنان جنگی، نه فقط به دلیل ضربات غیر قابل جبرانی که به لبنان می زند، بلکه به دلیل بیاعتبار کردن و منزوی کردن حزب الله در صحنهٔ سیاست لبنان، جز پایان اقتدار این جریانِ در حال حاضر به خوبی تثبیت شده نخواهد بود.
ورود حزب الله به جنگ در سوریه هم نه به منظور کمک رسانی به ج.ا یا بشار اسد، بلکه به منظور ممانعت از کشیده شدن جنگ به داخل خاک لبنان بوده است و اجتناب از تبعاتی که شکست بشار اسد در سوریه برای حزب الله در لبنان می توانست داشته باشد.
به تعبیری دیگر، آن که در این میان برای بقای خود مجبور به باج دادن به آن دیگری، و به تنظیم خود با آن دیگری است، ج.ا به فلاکت افتادهٔ امروز ایران است، نه حزب الله لبنان.
بقیهٔ نیرو های مرتبط با ج.ا در منطقه هم کاری که کار باشد از دستشان بر نمیآید اگر چه بخواهند. و اما این که بخواهند یا نخواهند، و این که اصلاً تا چه اندازه از ج.ا حرف شنوی داشته باشند یا نداشته باشند هم خودش جای بحث دارد.
ـــــــــــــــــــــــــ
سال ها پیش، توازن قوا در منطقهٔ خاورمیانهٔ بزرگ ـ یا به تعبیر شاید درستتر، خاورمیانهٔ سیاسی ـ و جغرافیای سیاسی منطقه، و فرهنگ غالب در منطقه، و فضای اطراف ایران، و عوامل دیگر، به گونهیی بود که کارشناسان معتبر و اسم و رسم دار و با تجربه، کشیده شدن جنگ احتمالی اسراییل و ایران به سراسر منطقه را تقریباً قطعی میدانستند، و حتی یکی از آن ها در سال ۲۰۰۷ میلادی (که در همان زمان، خلاصهٔ تحلیلش، به همین قلم ترجمه و منتشر شد) از درگرفتن جنگ اتمییی در سراسر منطقه با احتمال شانزده تا بیست و هشت میلیون کشته فقط در یک طرف جنگ سخن می گفت. حالا ولی دیگر خیلی چیز ها عوض شده اند. از جمله بنا به دلایلی که به شمهیی از آن ها در بالا اشاره شده است.
ــــــــــــــــــــ
کسانی که ساده دلانه امید بسته اند که اسراییل، نه فقط مراکز اتمی، بلکه مراکز قدرت ج.ا را ـ بدایتاً و به قصد کمک به مردم ایران ـ به طور تعیینکنندهیی هدف قرار دهد و آن ها را از دست ملایان مثلاً نجات بخشد، شاید امروز به ابعاد فاجعهٔ اتمی احتمالی دستپخت مشترک ج.ا و اسراییل چندان توجهی نداشته باشند، و این امید واهی حتی سمپاتی هایی هم نسبت به عملیات اسراییل در ایران، در آن ها به وجود آورده باشد. اما واقعیت بیداری، کاری به خواب های خوش و ناخوش ندارد و پایانی بر هر کابوس و بر هر رؤیایی است.
اسراییل، یک ج.ا ناتوان و ضعیف و درمانده که تا کنون هرچه کرده است در خدمت اسراییل و سیاست های آن بوده است را بر یک حکومت ملی و مردمی و مستقل و آزاد و پر توانِ برآمده از دل توده ها که پتانسیل آن را دارد که ایران یکپارچهٔ بزرگ فردا را به قدرتی تبدیل کند که بی آن که با کسی سر جنگ و نزاع داشته باشد حرف اول و آخر را در منطقه بزند، ترجیح میدهد.
حتی حرف و حدیث هایی ـ که چندان هم حرف و حدیث نیستند ـ در مورد نقش اسراییل در پروسهٔ پیچیده و پر ابهام سقوط نظام پیشین که افزایش اقتدار نظامی و سیاسیاش اسراییل را نگران موقعیت خود در منطقه کرده بود وجود دارد که تشخیص درستی یا نادرستی آن البته زمان میطلبد.
دولت های راست و چپ اسراییل نشان داده اند که بر خلاف بسیاری از مردمان کشور خود، و برخلاف میلیون ها یهودی صلح طلب و شریف سراسر جهان، جان غیر اسراییلیان منطقه، کوچکترین ارزشی برایشان ندارد و می شود صدتا صدتا و هزارتا هزارتاشان را به این بهانه و آن بهانه کشت و خانه و کاشانه و جانپناه بازماندگانشان را روی سر آن ها خراب کرد و چیزی هم طلبکار در آمد و وعدهٔ تکرار داد. «تنبیه جمعی» به سیاق رسم و رسوم قبایلی نیز تا کنون جزء تاکتیک های جنگی رسمی و حتی عادات روزمرهٔ دولت های راست و چپ اسراییل بوده است.
اگر اسراییل به طور جدی به تأسیسات اتمی ایران که غالباً در مجاورت مردمان عادی و مکانهای مسکونی بنا شده اند حملهٔ هوایی یا موشکی منهدم کننده کند، فاجعهٔ اتمی وحشتناکی رخ خواهد داد که لحاظ کردن ابعاد آن ـ منطقاً ـ باید یک دغدغهٔ بازدارنده برای اسراییل باشد. دغدغهیی که نه به دلایل انسانی ـ که هیچ وقت مورد توجه دولتمردان اسراییل نبوده است و نیست ـ بلکه به دلیل عواقبی است که چنان ماجرایی برای اسراییل خواهد داشت.
ـــــــــــــــــــــــــ
به دلایل گوناگون، و مخصوصاً به دلیل تظاهر ج.ا در مقام دشمن شمارهٔ یک مردم ایران به دفاع از فلسطینیان، و به دلیل عربده کشی های شبانه روزی و دشمنی صوری ج.ا با اسراییل، ایران تنها کشور مسلمان منطقه است که تعداد بسیار زیادی از مردمان آن، به مرور زمان، و با تازه شدن نسل ها ـ بر مبنای قوانین جاذبه و دافعه ـ از حساسیت های متداول مردمان کشور های مسلمان منطقه نسبت به اسراییل فاصله گرفته اند. و نیز در میان آن بسیاران، بسیارند کسانی که اسراییل را دوست خود و دوست کشور خود تلقی می کنند.
آن فاجعهٔ اتمی محتمل، که تا دههها و دههها و نسل ها و نسل ها اثراتش باقی خواهد ماند، اما به راحتی می تواند این معادله را از بن و بنیان دیگرگون کند. آیا اسراییل، توان فهمیدن این موضوع را دارد؟ شاید.
در هر صورت، ظاهراً اسراییل، این بار در تصمیمش به یکسره کردن تکلیف خود با فعالیت های اتمی ج.ا، جدی تر از همیشه است. فقط باید دید که چه چیز ها را در محاسباتش در نظر خواهد داشت یا نخواهد داشت، و از چه ابزار هایی برای اجرای تصمیم خود استفاده خواهد کرد. این ابزار ها، قطعاً از نوع مذاکره و دیپلوماسی و این قبیل چیز ها نخواهند بود.
طبق گزارشها، آمریکا مجوز انتقال میلیاردها دلار بمب و هواپیماهای جنگنده به اسرائیل را صادر کرده است
طبق گزارشها، آمریکا در روزهای اخیر مجوز انتقال میلیاردها دلار بمب و هواپیماهای جنگنده به اسرائیل را صادر کرده است.
روزنامه واشنگتن پست ابتدا خبر صدور این مجوز را منتشر کرد و خبرگزاری رویترز در گزارش جداگانهای به نقل از منابع خود این خبر را تائید کرد.
صدور این مجوز در حالی صورت گرفته که دولت آمریکا در هفتههای اخیر به طور علنی نگرانی خود را در مورد حمله نظامی پیش بینی شده اسرائیل به رفح ابراز کرده است.
حوزهها و بودجههای میلیاردیبا پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از نهادهایی که حکومت جدید علاوه بر دانشگاهها و مدارس و رسانهها، سعی در کنترل و تسلط بر آن داشت، حوزههای علمیه بود. همزمان، حمایتهای مالی از فعالیت این مدارس دینی نیز افزایش یافت.
طبیعتا در این مدت تعداد حوزههای علمیه نیز بسیار افزایش یافت. براساس گزارشها هم اکنون بیش از ۱۰۰۰ حوزه علمیه در ایران وجود دارد و بیش از ۶۰ حوزه فقط در استان تهران فعالیت دارند.
این مراکز مذهبی عموما از بودجههای حمایتی قابل توجهی نیز برخوردارند. برای مثال در لایحه بودجه سال ۱۴۰۲، بودجه پیشنهادی دولت برای حوزههای علمیه بیش از ۶۴۰۰ میلیارد تومان بود.
این رقم در سال ۱۴۰۱ حدود ۲۸۰۰ میلیارد تومان بود که نشان از افزایشی ۱۲۸ درصدی فقط در یک سال داشت.
بودجه پیشنهادی سال ۱۴۰۲ در آن زمان با واکنش مسیح مهاجری در سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی روبرو شد. به نوشته او «افکار عمومی حرفش این است که وقتی مردم در فقر دست و پا میزنند، حوزههای علمیه نباید از بودجه عمومی کشور تغذیه کنند».
آقای مهاجری در ادامه نوشته بود: «افکار عمومی تصور میکند که این پول به طلاب داده میشود و هر روحانی در هر جا که باشد از آن سهمی دارد، غافل از اینکه این پول بودجه دستگاههای بیخاصیتی است که به رسم بوروکراسی امروزی به جیب عدهای کارمند پشت میز نشین میرود و نه طلاب حوزههای علمیه که وضع مادی بسیار بدی دارند».
مخالفان جمهوری اسلامی اما سکوت روحانیون و مراجع تقلید در برابر اعتراضات گسترده مردمی سالهای ۸۸ ، ۹۸ و ۱۴۰۱ را به حساب همدلی آنها با حکومت میدانند و روشهایی هم چون «عمامه پرانی» را نشانه خشم مردم از این صنف عنوان میکنند.
حوزه به مثابه کاخ یا ارث پدر؟
در سالهای پس از انقلاب اما بسیاری از روحانیون ذینفوذ و حکومتی بخصوص در دوران رهبری علی خامنهای توانستند حوزههایی خصوصی با امکانات رفاهی و مالی فراوان بسازند.
حوزههایی که مانند بسیاری از نهادهای حکومتی و بنگاههای شخصی، هیچ گونه نظارتی بر دخل و خرج مدیران آنها و شفافیت مالی و بودجه آنها وجود ندارد.
یاسر میردامادی پژوهشگر دینی درباره پدیده حوزههای مجلل در گفتوگو با بیبیسی فارسی میگوید: «عد از انقلاب حکومت انتظار داشت که حوزه پشت نظام باشد اما در دهه ۶۰ با شیب ملایمی این اتفاق نیفتاد و چهرههایی مانند آیت الله گلپایگانی مستقل ماندند و در مواردی از حاکمیت انتقاد هم کردند و تنها بخشی از حوزه که انقلابی بود زیر نظر آیتالله منتظری فعالیت میکرد. بعد از عزل آقای منتظری و رهبری علی خامنهای حکومت با شیب تندتری از حوزه قطع امید کرد.»
به گفته آقای میردامادی «از آن به بعد آقای خامنهای تصمیم به ساخت حوزه دستساز و حکومتی گرفت و افراد نزدیک به حکومت مانند مصباح یزدی، صادق لاریجانی، علی اکبر رشاد و کاظم صدیقی حوزههای حکومتی با بودجههای دولتی درست کردند.»
این پژوهشگر دینی در ادامه میگوید: «پدیده حوزهی لاکچری از دل پدیده حوزه رانتی بیرون آمد، حوزه رانتی از دل حوزه حکومتی بیرون آمد و حوزهی حکومتی از دل ناامیدی حکومت از همراهی حوزه سنتی با حکومت پدید آمد.»»
مانند حوزهای که ریاست آن را صادق لاریجانی به عهده دارد و گفته میشود حتی برای ساخت آن به حریم شهری و خیابان قم هم تجاوز شده است.
نام «حوزه علمیه ولی عصر قم» به مدیریت صادق لاریجانی اولین بار در سال ۱۳۹۸ و در پی جدل لفظی بین او و محمد یزدی از اعضای مجلس خبرگان پیش کشیده شد.
محمد یزدی در پی نامه انتقادی خطاب به صادق لاریجانی نوشت: «به اسم مدرسه علمیه، کاخ ساختند. آیا ارث پدرت بود؟ از کجا آوردی ساختی؟»
صادق لاریجانی که در آن زمان رئیس قوه قضائیه بود در پاسخ نوشت:«نخیر ارث پدرم نبود! مگر اینهمه مدارس دیگر ارث پدرشان است؟»
آقای لاریجانی در توضیح گفته بود این مدرسه را پدرش وقف کرده و متولی این وقف هم او نیست: «فقط به جهت اینکه امور مدرسه زمین نماند، وکالتی به بنده دادهاند.»
او در ادامه نامه خطاب به محمد یزدی نوشته بود: «وقتی ساختمان مرکز تحقیقات دبیرخانه خبرگان که با لطایفالحیل از دست مسئولین آن وقت درآوردید و به عنوان نائب رئیس مجلس خبرگان محل کار خود قرار دادید، در همین قد و قواره و وزن بود، نفرمودید کاخ ساختهاند، بلکه با اشتیاق تمام به آن ساختمان نقل مکان فرمودید.»
در برنامهای تلویزیونی و همزمان با حملات رسانهها و افراد حکومتی به خانواده لاریجانی، یک روحانی در شبکه یک تلویزیون ایران گفت:« قبل از برخورد با مگامال و مسجد لاکچری باید دست بگذارید روی حوزه علمیه مجلل. قبل از ویلای لواسان باید دست بگذارید روی حوزه لواسان.»
او در ادامه گفته بود: «مجللترین حوزهها الان برای کیست؟ برای رئیس قوه قضاییه سابق است.»
از لواسان تا لندن
مدرسه «امام حسن» معروف به «حوزه علمیه لواسان» متعلق به اکبر ناطق نوری است که در سال ۱۳۷۲ افتتاح شد. در راه انداری آن، حبیب الله عسگراولادی از اعضای با نفوذ هیئت موتلفه هم مشارکت داشته است.
آقای ناطق نوری در دهه ۶۰ و ۷۰ وزیر کشور و رئیس مجلس ایران بود و پس از ناکامی در انتخابات ریاست جمهوری، برای مدتی ریاست دفتر بازرسی رهبر ایران را به عهده داشت و سالها از روحانیون با نفوذ حکومتی بود.
یکی دیگر از این حوزههای «لاکچری»، حوزه علمیه «امام کاظم» است که در سال ۱۳۹۳ در قم افتتاح شد و ناصر مکارم شیرازی ریاست آن را دارد. آقای مکارم شیرازی از مراجع تقلید نزدیک به حکومت است و پیش از این خبرهایی در ارتباط با حضور نزدیکان او در پروندههای فساد مالی وجود داشت که بعدا دفترش آن را تکذیب کرد.
این حوزه علمیه در زمینی به مساحت ۱۰ هزار متر مربع و بالغ بر ۲۳ هزار متر مربع زیربنا ساخته شده و شبستانی با هزار و ۶۰۰ متر مربع دارد.
«مدرسه فقهی ائمه اطهار» به ریاست محمدجواد فضل لنکرانی یکی دیگر از این مدارس است که علاوه بر قم و مشهد در سوریه و افغانستان هم فعالیت دارد و بنیانگذارش پدر او محمدفاضل لنکرانی، از مجتهدان نزدیک به حکومت بود.
محمدفاضل لنکرانی در آذر ماه ۱۳۸۵ با صدور فتوایی، رافق تقی نویسنده و روزنامه نگار آدربایجانی را به اتهام انتشار مطالب «توهین آمیز» مستحق مرگ دانست. رافق تقی در سال ۹۰ در باکو با ضربات چاقو به قتل رسید.
آقای فاضل لنکرانی که برای معالجه بارها به لندن رفته بود در وصیت نامهاش نوشته بود: «میل دارم در لندن که دروازه دنیا و خانه دوم همه کشورها است، موسسهای برای ترویج مکتب اهل بیت علیهم السلام و نشر معارف شیعه اثنی عشریه تاسیس گردد.»
حسن فرشتیان پژوهشگر دینی در گفتوگو با بیبیسی فارسی درباره ظهور حوزههای «لاکچری» گفت: «آنچه مهم است مرز میان استفاده از امکانات روز و بهره وری از زیبایی و استحکام، و افتادن در دام لاکچری هست، ولی چون روحانیت همگام با حاکمیت، در پی انقلاب ۵۷ به قدرت و مکنت بیحساب رسید و اطرافیانشان نیز به زندگی لاکچری روی آوردند، جامعه حق دارد که با دیده تردید و بدبینی به این حوزه علمیه سازیها بنگرد که متاسفانه اکثرا ناشی از رانت خواری هستند.»
به گفته آقای فرشتیان «بانیان اینگونه حوزهها، چون اکثرا بودجه شان از طریق منابع دولتی و شبه دولتی و رانتهای حکومتی بهره میبرند نگرانی از داوری متدینینی که سهم و وجوهات را میدهند ندارند.»
اما شاید مدرسه علمیه «حاج سیدمحمدباقر خوانساری» با زیربنای هشت هزار متری را مجللترین حوزه علمیه ایران دانست که در سال ۱۳۹۲ با حضور بسیاری از روحانیون شناخته شده مانند آیت الله شبیری زنجانی و مومن و حسن خمینی افتتاح شد.
خبرگزاری فرارو درباره معماری داخلی این مدرسه علمیه نوشته بود: «اطراف هر پنجره هم کاشیکاریهای فیروزهای با گل و بوتههای رنگرنگ. پایینترین قسمت بنا را هم سنگ مرمر موجدار سبز در برگرفته و با بندکشی فیروزهای آجرکاری بنا همخوانی دارد. پلههای ورودی بنا از جنس سنگ خاکستریرنگی با دانههای ریز سیاه است. پیادهرو را هم با موزاییک فرش کردهاند.»
هاشم حسینی بوشهری نایب رئیس مجلس خبرگان و مدیر سابق حوزههای علمیه سراسر کشور در زمان افتتاح آن گفته بود: «حجتالاسلام کاظم خوانساری، امکاناتی را فراهم کردهاند که به تعبیر خودشان از جایی نگرفته اند بلکه حضرت حجت رسانده است.»
انتشار اسنادی از انتقال مالکیت یک باغ ۴۲۰۰ متری به ارزش حدود ۱۰۰۰ میلیارد در جوار حوزه علمیه امام خمینی به موسسهای با سهامداری کاظم صدیقی و پسرانش، با واکنشهای زیادی روبهرو شده است. پیش از این هم خبرهایی درباره ساخت و ساز حوزههای مجلل از سوی روحانیون نزدیک به حکومت با واکنشهای منفی جامعه و حتی اقشار مذهبی روبرو شده بود.
کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران و رئیس ستاد امر به معروف هی از منکر در واکنش در نامهای با اشاره به اینکه از انتقال مالکیت این ملک به نام خود و فرزندانش اطلاع نداشته، این انتقال را «جعل و خیانت در امانت» و هدف آن را «ضربه زدن به اعتقادات جوانان» اعلام کرد.
اما همزمان و حتی پیش از آن هم خبرها و عکسهای فراوانی در شبکههای مجازی و حتی رسانههای رسمی ایران درباره حوزه علمیه امام خمینی کاظم صدیقی، ساختمان و استخر و فضاهای ورزشیاش منتشر شده بود.
منتقدان میگویند که برخی روحانیون با سوءاستفاده از موقعیت ویژهای که در نظام جمهوری اسلامی نصیبشان شده، با بهره بردن از بودجههای عمومی موفق شدهاند این مراکزی دینی مجلل را برپا کنند.
حزب کمونیست چین از اینکه آمریکا دانشجویان چینی را به جاسوسی برای آن کشور متهم کرده خشمگین است، اگرچه این رژیم بهطور مرتب از دانشجویان برای جاسوسی استفاده میکند.
پکن آمریکا را به آزار و اذیت دانشجویان چینی متهم کرد؛ اتهامی که به دنبال بازجویی از دانشجویان چینی و اخراج چند نفرشان از خاک آمریکا به این کشور وارد شده است. اما با توجه به قانون اطلاعات ملی چین، که شهروندان را ملزم به همکاری با حزب کمونیست در زمینههای اطلاعاتی میداند، سوءظن آمریکا بیاساس نبوده است.
حزب کمونیست چین مشکلی با جاسوسی از آمریکا ندارد اما از اینکه به جاسوسی متهم شود بیزار است.
به گزارش دفتر تحقیقات فدرال، حکومت چین مصمم است به اهداف توسعه ۲۰۲۵ دست یابد و در این راه به جاسوسی گستردهای روی آورده است. چینیها به دنبال سرقت اسرار ۱۰ صنعت راهبردی آمریکا هستند تا بتوانند با این کشور وارد رقابت شوند و در آینده در این بخشها دست بالا را پیدا کنند. جامعه اطلاعاتی آمریکا حزب کمونیست چین را تهدیدی جدی میداند و مدعی است که چین دانشجویان را بهعنوان عوامل اطلاعاتی خود به خدمت میگیرد.
پروژه ۲۰۲۵ که از حمایت دولت نیز برخوردار است منابع نظامی و بخش خصوصی را در قالب الگوی همجوشی نظامیمدنی به خدمت گرفته است. حزب کمونیست با استفاده از نظارت ماهوارهای، جرایم سایبری و جمعآوری اطلاعات انسانی، به دنبال جمعآوری اطلاعات گسترده است. شرکتها و مؤسسات آموزشی آمریکا جزو اهداف نرم چین برای جاسوسی محسوب میشوند، چراکه دانشجویان و مهندسان چینی اغلب در تحقیقات مهم با شرکتهای خصوصی آمریکا، دولت این کشور یا ترکیبی از هردو همکاری میکنند.
عوامل اطلاعاتی چین در حملات هماهنگ خود که با استفاده از ابزارهای مختلف صورت میگیرند، هدف واحدی را دنبال میکنند. برخی عوامل از راه دور در زمینه هک و جرایم سایبری به سرقت اطلاعات خصوصی یا سری میپردازند و این تنها بخش کوچکی از راهبرد چینیها را شامل میشود. تعداد زیادی از عوامل چینی از طریق جستجوهای اینترنتی و مرور مطالب شبکههای اجتماعی در پلتفرمهایی مانند فیسبوک، توئیتر، اینستاگرام و تیکتاک به گردآوری اطلاعات عمومی میپردازند. جاسوسان چینی همچنین از برنامههای دوستیابی یا سایتهای کاریابی برای هدف گرفتن سوژههایی که ممکن است اطلاعات مورد نظر چین را در اختیار داشته یا به آنها دسترسی داشته باشند، استفاده میکنند.
اگرچه تهدید جاسوسی حزب کمونیست چین برای مقامات آمریکایی کاملاً شناخته شده است، اما سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) تا حدودی از مقابله با آن ممانعت میکند. در سال ۲۰۲۱ سیا «مرکز مأموریت چین» را تأسیس کرد، که گستره و فوریبودن اقدامات آن مشابه تلاشهای ضد تروریسم پس از واقعه ۱۱ سپتامبر بود.
اما برخلاف آن دوره، اکنون دیده نمیشود که کنگره بودجه سیا را افزایش داده باشد یا سیا تعداد پرسنل خود را بیشتر کرده باشد. تخصیص بودجه برای سیا برای سال مالی ۲۰۲۴ هنوز فاش نشده است، اما در مقایسه با بودجه اختصاص داده شده به پنتاگون یا پلتفرمهای پیشرفته مجموعه ماهوارهای آمریکا، فقط بخش کوچکی را تشکیل میدهد.
همانطور که چین کمونیستی به عنوان بزرگترین تهدید نظامی ظاهر میشود، وزارت دفاع آمریکا بودجهای بیش از ۸۰۰ میلیارد دلار دریافت می کند. اما با توجه به موقعیت رژیم چین به عنوان تهدید اطلاعاتی پیشرو، بودجه سیا نیز باید زیاد باشد، اما در عمل این فقط بخش کوچکی از وزارت دفاع است.
حفاظت در برابر جاسوسان حزب کمونیست چین به دلیل تواناییهای فنی ضدجاسوسی قدرتمند این رژیم و تعامل آن با عموم مردم، از جمله دانشجویان، مهندسان و تاجران، بسیار چالشبرانگیز است.
شی جین پینگ، رهبر چین، مردم را نهتنها به جاسوسی برای پکن، بلکه به جاسوسی از یکدیگر تشویق میکند، که یادآور دوران مائوتسه تونگ و انقلاب فرهنگی است. این گام به عقب نشان میدهد که حزب کمونیست چین هیچ قصدی برای مشارکت مسئولانه در نظم بینالمللی مبتنی بر قواعد عمومی ندارد. همچنین به این معناست که جامعه اطلاعاتی این حزب با محدودیتهای مالی و قانونی مشابه ایالات متحده مواجه نیست.