۱۳۸۶ دی ۱, شنبه

برندگان نوبل اقتصاد، جنگ را یک بازی می بینندنوشته: تری میسان برگردان دکتر احمد سیف


نوشته: تری میسانبرگردان دکتر احمد سیفFriday, December 21, 2007وبلاگ نیاکبرندگان نوبل اقتصاد، جنگ را یک بازی می بینند توماس شیلینگ و رابرت آئومان، برندگان نوبل اقتصاد، جنگ را یک بازی می بینند. دو برنده نوبل اقتصاددر 2005، توماس شیلینگ و رابرت آئومان جایزه را به خاطرپژوهش های شان در « تئوری بازی» دریافت کرده اند. به واقع، توماس شیلینگ نظریه پرداز تشدید عملیات نظامی در ویتنام بود و اکنون هم مدافع تصمیم امریکا برای امضا نکردن قراردادکیوتو و زیرپاگذاشتن اهداف هزاره سازمان ملل متحد است. رابرت آئومان هم یک تالمودیست رمزآمیز است که مجازات دست جمعی برای سرکوب فلسطینی ها را تئوریزه کرده است. نوبل اقتصاد در 10 اکتبر ازسوی بانک سوئد به توماس شیلینک و رابرت آئمان به خاطر کارشان در باره « تئوری بازی» اهدا شد. ژوری در بیانیه خود گفتند که پژوهش های این دو تن با استفاده از یک الگو که می تواند در مذاکرات اقتصادی وسیاسی هم مورد استفاده قراربگیرد، منجربه دانش عقلائی درباره رفتار انسانی شده است. درنتیجه، بین علم اقتصاد و دیگر علوم یک رابطه منطقی ایجاد کرده است.از آن جائی که بانک سوئد به اندازه پاپ آسیب ناپذیر است مطبوعات هم خبر را اعلام کرده و برندگان را تشویق کردند بدون این که به ماهیت واقعی پژوهش این دو یا استفاده از آن و دلایلی که باعث شد تا ژوری چنین تصمیمی بگیرند، بنگرند. رابرت آئومان: نظریه پرداز سرکوب نظامی. اجازه بدهید مورد فولکوریک ریاضی دان رابرت جی آئومن را که عمده ترین دست آورد اوبرای بشریت کاربرد تئوری بازی ها در خواندن تمودو به خصوص حل مشکل توزیع مایملک یک مرد فوت شده بین سه زن اوست کنار بگذاریم. برنده جایزه نوبل هم چنین به خاطرپژوهش هایش برای رمز گشائی از اسرار نهفته تورات هم شهرت یافته است. رابرت جی آئومن هم چنین نظریه پرداز اصل « همکاری اجباری» درنتیجه« واهمه از مجازات» دررفتاری که [ اسرائیلی ها] با فلسطینی ها داشته اند، هم هست روشی که با ابداع مجازات گروهی، کنوانسیون های بین المللی را زیر پا می گذارد. آئومن عضو یک سازمان افراطی است، « پروفسورها برای یک اسرائیل قدرتمند» که عمدتا با فعالیت او برای خرابکاری در توافق اسلو شکل گرفت. رابرت آئومن که مدافع اسرائیل بزرگ براساس مناسبات نژادی است، با تشکیل دولت فلسطین مخالف است و اکنون نیز با اریل شارون مخالف است و معتقد است که نواز غزه باید جزو اسرائیل بشود.اجازه بدهید که به بررسی دست آورد دیگر برنده جایزه نوبل بپردازیم. توماس سی شیلینگ: نظریه پردازتشدید فعالیت های نظامی توماس سی شیلینگ که در 1921 به دنیا آمده درطول جنگ جهانی دوم در دانشگاه برکلی اقتصاد خواند. کمی بعد در 1945، در حالی که روی دوره دکترا در دانشگاه هاروارد تحقیق می کرد، در اداره بودجه دولت فدرال کار گرفت. در 1948 وقتی که اورل هریمن سفیر امریکا در فرانسه بود، برای اجرای طرح مارشال فعالیت می کرد.پس از ساختن راه آهن پاسفیک، خانواده هریمن به صورت یکی از ثروتمندترین خانواده های امریکائی در آمدند. در سالهای 1930، اوریل هریمن به آلمان و صدراعظم هیتلر کمک مالی می کرد که با دیدگاهش در باره نژاد برتر موافق بود همان طور که با احساسات شدیدا ضد کمونیستی اش همراه بود. ولی در سال 1941 نظر به این که فکر می کرد که امپریالیسم نازی ها خطری برای سلطه دریائی انگلو ساکسون هاست، اورل هریمن تغییر موضع داد. از آن پس، مدیر فعالیت های تجارتی هریمن، پرسکات بوش( پدربزرگ جورج دبلیوبوش) بود و وکیل دعاوی او، الن دالس که بعدها رئیس سازمان سیا شد. طرح مارشال، برنامه ای برای بازسازی اروپا بود. شیلینگ هم به دنبال هریمن به واشنگتن رفت و در دفتر رئیس جمهور، مسئول مسایل مربوط به تجارت بین المللی شد. با شکست دموکرات ها در انتخابات، شیلینگ هم از کار بیکارشد و برای چندین سال در دانشگاه ییل به تدریس مشغول شد.درسال 1959 به استخدام شرکت راند ( شرکتی برای تبلیغات وگسترش ایده ها، عمدتا ایده های سیاسی) درآمد. از درون همین برنامه ها بود که آیزنهاورمجموعه صنعتی- نظامی را تشکیل داد. این موسسه که تا آن موقع، کارعمده اش بررسی سلاح جدید بود کارروی تفکرات استراتژیک با روشنفکرانی از قبیل هرمن خان، و آلبرت وهستتر( پدرزن ریچاردپرل)را آغاز کرد. در آنجا بود که مدتی بعد، شیلینگ با رابرت جی آئومن که سرانجام با هم نوبل گرفتند، آشنا شد. طولی نکشید که شیلینگ در مذاکرات مربوط به خلع سلاح در ژنوشرکت کرد. این مذاکرات تحت ریاست پاول نیتز، معمارجنگ سرد، انجام می گرفت ومعاونش هم آلبرت وهستتربود. این دو اعتقاد داشتند که بمب اتمی - اگر شوروی بتواند به حمله غافلگیرکننده دست بزند و توانائی آمریکا را از بین ببرد- به قدر کافی بازدارنده نیست. آنها اعتقاد داشتند که باید با گسترش سلاح و پراکندن آن در سطح جهان، با شوروی ها برای حذف موشک ها سریع و پایگاه های نظامی شان دست به مذاکره زد. شرکت راند کوشید با استفاده از تئوری بازی ها که از سوی ریاضی دان جان ون نیومن ( کسی که در تولید بمب اتمی امریکا نقش داشت) و اقتصاددان اسکارمورگنشتاین ابداع شده بود مذاکرات را توجیه کند. شیلینگ به پژوهش در باره کاربرد تئوری بازی ها در این موردپرداخت و حتی در این باره کتابی، استراتژی تقابل،(1) هم نوشت. به نظر او، بازدارندگی نباید یک بازی باشد که در آن هر بازیگری واهمه دارد که به اندازه رقیب ببازد بلکه باید ترکیبی باشد از رقابت و از همکاری. به همان صورتی که یک راننده سعی می کند در جاده از راننده دیگر سبقت بگیرد، بدون این که راننده دیگررا از جاده منحرف کند، درجنگ سرد هم می توان بدون درگیرشدن دریک فاجعه اتمی، در مناطق پیرامونی بازی رابرد. به نفع کسانی که در مسایل نظامی درگیرند، این نظریه به درپیش گرفتن یک استراتژی برای عکس العمل مرحله ای نه یک باره برای انهدام شهرهای بزرگ رقیب منجرشد. یعنی به توسعه مجموعه ای از سلاح گوناگون در کنارچند بمب نیرومند که تا آن موقع در دسترس بود.ولی در آن موقع، نظری که در واشنگتن غالب بود دیدگاهی مبنی بر عکس العمل عظیم بود. برای پیشبرد تئوری اش، توماس سی شیلینگ به دوستش جان مکنوتن- مشاور ارشد رابرت مک نامارا وزیردفاع امریکا، متوسل شد. در سپتامبر 1961، یک بازی آزمایشی در کمپ دیوید به اجرادرآمد که در آن دوتیم، یک تیم آبی ودیگری هم تیم سرخ با یک دیگر روبروشدند. بعضی از کارگزاران ارشد، برای نمونه هنری گیسنجر، و مکجورج بوندی هم در آن شرکت داشتند.بهرحال در 1964مشاورامنیت ملی مک جورج بوندی نگران بود که امریکا درویتنام همان اشتباهی را مرتکب شود که ژنرال دوگلاس مک آرتوردرکره شمالی مرتکب شده بود و کوشید تا برای رها شدن از دست کمونیست ها، کشور را با خاک یکسان کند. او از جان مک نوتون و توماس سی شیلینگ خواست تا یک استراتژی گام به گام را تدوین کنند، یعنی یک سناریو که شامل تحریک و سپس تشدید جنگ بود تا ویتنامی ها را واداردتا جنگ را واگذار کنند. هردواستفاده از بمباران طولانی را پیشنهاد کردند. بخش اول بمباران با اسم مستعار « تندرغلتان» بین 2 و 24مارچ 1965 اتفاق افتاد. از آن جائی که این بمباران برروی اراده مردم ویتنام اثری نداشت، با امواج بمباران دیگر تکرار شد. 6 میلیون تن بمب برسرویتنام ریخته شد ونتیجه تئوری بازی های توماس سی شیلینگ از بین رفتن 2 میلیون نفر در ویتنام بود(2). رابرت مک نامارا از پست وزارت دفاع کناره گرفت تا رئیس بانک جهانی بشود و اورل هریمن هم برای تقویت تیم مذاکرات صلح به همکاری دعوت شد. پس از آن فاجعه، توماس سی شیلینگ به تدریس در دانشگاه هاروارد بازگشت ولی در ضمن، مشاور سازمان سیا هم بود. از این موقع بود که او به بررسی تئوری بازی ها در تجارت بین المللی پرداخت و کتاب، انگیزه های خرد و رفتار کلان، (1978) و انتخاب پی آمدها (1984) را منتشر کرد.در 1990 پس از بازنشستگی از دانشگاه، توماس سی شیلینگ به موسسه آلبرت انیشتن پیوست که یک موسسه تحقیقاتی است که به صورت واحدی ازسازمان سیا عمل کرده و با استفاده از روشهای غیر خشونت آمیز سرنگونی حکومت ها را برنامه ریزی می کنند(3). در آنجا بود که او درشکل گیری انقلاب های قلابی در کشورهای تحت نفوذ شوروی سابق ایفای نقش کرد. تازه ترین نمونه این تحولات در جورجیاو دراوکراین بود.در2002 توماس سی شیلینگ یک باردیگر مطرح شد وقتی در نشریه فارین افیرز که از سوی کنسول مناسبات خارجی چاپ می شود مقاله ای چاپ کردکه پی آمدهای زیادی داشت و در آن، به توجیه تصمیم جورج دبلیو بوش برای امضا نکردن قرارداد کیوتو برآمد(4). به گفته او، رابطه بین گازهای گرمخانه ای و گرم شدن جهانی به روشنی اثبات شده نیست و هیچ کشوری به طور جدی برای کاستن از پی آمدها کاری نمی کند. آن چه که در این جا مهم است این که مکانیسم قرارداد کیوتو به گفته، برنده جایزه نوبل، براصل گشاده دستی است نه این که برمبنای نظامی باشد که طرفین برآن چه که باید انجام بگیرد توافق می کنند.پروفسور بعدها اعلام کرد که تنها سه مورد موفقیت آمیز توافق های بین المللی وجود دارد، طرح مارشال، ناتو، و سازمان تجارت جهانی. در همه این موارد، امریکا ابتدا قواعد را تعیین کرد و بعد، نظام مقررات را تنظیم کرد که برآن اساس هردولتی باید بتواند از موقعیت خود دربرابر دیگران دفاع کند. در نتیجه، امریکا قواعد را تحمیل می کندو دیگر لازم نیست نقش ژاندارمی داشته باشد.درطول تابستان 2003، توماس سی شیلینگ، یکی از 8 متخصصی بود که بیون لومبورگ به کپنهاک فراخواند تا اهداف هزاره را تعیین کنند، این برنامه ای که از سوی سازمان ملل تنظیم شده و از سوی نشریه اکونومیست تبلیغ شده و هزینه هایش هم از سوی بنیاد ساساکاوا تامین می شود(5). سند نهائی شان، یعنی توافق نامه کپنهاک، کاستن از گازهارا به عنوان مسبب اثر گرمخانه ای به مقام هفدهم تقلیل داد و به عوض برروی اهداف سودآور، مثل تولید دارو برعلیه اچ آی وی و ایدزبا جوازی بسیار استثمارگرانه، و گسترش بذرهائی که ژن شان دستکاری شده است برای مقابله با بد غذائی، و خذف محدودیت کمرگی تاکید می کند.در حالی که اثبات شد که دیدگاه های توماس سی شیلینگ کاربردعملی ندارد و در نتیجه از نظر علمی نادرست است، ولی در دوره و زمانه ما نقش مهمی ایفا کرده است. از جمله نشان داد که امریکا برای پیشبرد جنگ و تجارت بین الملل از ابزار یک سانی استفاده می کند. همکار او که به همراهش برنده جایزه نوبل اقتصاد شده اند، رابرت جی آئومن، پس از رویایش در باره عددشناسی انجیلی، جنایات اسرائیل را به صورت فرمول های ریاضی درآورد تا نشان دهدکه مهاجران کلیمی به اسرائیل چگونه می توانند فلسطینی ها را سرکوب نمایند. به نظر بعید می آید که با اعطای جایزه نوبل به این دو، بانک سوئد به اعتبار موسسه نوبل احترام گذاشته باشد.تری میسان، روزنامه نویس و نویسنده، رئیس شبکه ولتر است.اصل مقاله در اینجا (**) منتشر شد. در اصل مقاله از یک تا پنج شماره گذاشته اند ولی در پاورقی چیزی نیست. ا.س **http://www.globalresearch.ca/index.php?context=viewArticle&code=MEY20051106&articleId=1189

هیچ نظری موجود نیست: