۱۳۸۸ خرداد ۷, پنجشنبه

واقعيت تائيد حکومت است ، نه انتخابات !فريدون گيلانی

gilani@f-gilani.com
www.f-gilani.com

همه عواملی که در ايران نفع مادی و سياسی دارند ، سعی می کنند در فرستنده های خود ضمن اشاره به بعضی واقعيت ها ؛ و به زعم خود نظر خواهی ها ، در نهايت اين نتيجه را به گيرندگان خود تحميل کنند که رای آن ها می تواند شرايط را تغيير دهد . گويندگان ، حتی نتيجه ی نظرهای مخالف طراحی خود را نيز ، به سمت ترغيب مردم به شرکت در آن چه آن را انتخابات مـی نامند هـدايت مـی کنند . در مقاله ها و اعلاميه های اين جماعت هم ، به نتيجه مشابهی می رسيم . در مجموعه ی اين دستگاه که می کوشد کمدی دوم خرداد و ماجرای علم شدن اصلاح طلبی و سربر آوردن سيد محمد خاتمی را با همان مضمون و در همان شکل تکرار کند ، قصد طراحان اصلی آن است که جنبش های اجتماعی و رشد اين جنبش ها ، مثلا در عرصه مربوط به زنان را ، نتيجه شرکت مردم در بازی های انتخاباتی حاکميت فقاهتی ارزيابی کنند و به تشويق آنان بپردازند که برای بازکردن فضای بازتر و بيشتر ، به پای صندوق های رای بروند .
هيچ يک از اين فرستنده ها و صاحب نظران ! ، حتی آن بخشی که فکر می کنند از ناحيه چپ ، يا به قول خودشان سوسيال دموکراتيک دارند نظر می دهند ، به صراحت فلسفه وجودی " خليفه امر " و " سپاه پاسداران انقلاب اسلامی " را که ناظر برحيات ملی است و مدعی است که از جانب خداوند چنين ماموريتی دارد ، مورد بررسی قرار نمی دهند . به زعم ايشان بورژوازی ، و حاکميت بوژوازی که در ايران متکی بر عقب مانده ترين نظريات مذهبی است ، زير فشار توده ها تن به عقب نشينی می دهد و رژيم اسلامی را در چنين حالتی تعبير می کنند که بالاخره پس از سی و اندی سال ، توده ها و جنبش های اجتماعی توانسته اند در آن به کسب امتيازاتی نائل شوند ، پس بايد فشار را ، منتها با شرکت در انتخابات ، و نه متوقف کردن اساسی اين بازی ، بيشتر کنند.
اين بلندگوها ، که اغلب موجوداتی به نام احمدی نژاد و خامنه ای در نظامی عريض و طويل را عمده می کنند و به تجسم کلی حاکميت نمی پردازند ، در واقع با کوشش در انطباق نظريه ای کاملا نا مرتبط با موجوديت جمهوری اسلامی با اين حاکميت ، به اين نتيجه ره می برند که مساله ای به نام ضرورت تدارک قيام و پيشاپيش آن نفی تماميت چنين حاکميتی را که خود کارنامه اش را به اختصار بر می شمرند ، از اعتبار بيندازند و ثابت کنند که تکرار اين بازی خونين و لبالب از تلفات سنگين انسانی ، اجتماعی و فرهنگی ، بالاخره به نتيجه خواهد رسيد و اساس جمهوری اسلامی را وادار به عقب نشينی خواهد کرد .
اين گونه تفسيرها و نظريه پردازی ها و نتيجه گيری ها ، ضمن آن که گاه کارنامه جمهوری اسلامی را نيز به باد انتقاد می گيرد ، علنا و مستقيما به کمک تداوم آن می رود .
اساس سياست هائی از اين دست ، کوششی عبث در ممانعت از فروپاشيدن حاکميت سرمايه و نهادهای مربوط به آن است . بوژوازی و معماران و عوامل اجرائی آن ؛ حتی اگر با شکل و طرز کار حاکميت موجود در کشوری مشکل داشته باشند ، سعی می کنند اگر با حاکميت فعلی به توافق و سازش نهائی نرسيدند ، با انواع حيله ها ساختار سرمايه داری در آن کشور را دست نخورده به حاکميتی ديگر تحويل بدهند . مبارزه برای سرنگونی حاکميت، به جای حرکات رفرميستی ، مورد علاقه سرمايه داری جهانی و بخش های ملی آن نيست . در سرنگونی قهر آميز ، نهادهای بورژوازی از ميان برداشته می شوند و به تنظيم زنجيره سرمايه داری لطمه می زنند . بنابراين ، بهتر آن است که با ترفندهای سنتی و گاهی ابتکاری ، کاری کنند که ساختار طبقاتی موجود و نهادهای مربوط به آن لطمه ای نبينند .
دستگاه عمومی اسلاميست های حاکم ، ضمن برخوردهای تند رسانه ای با اين دستگاه جنبی ، از فعال بودن آن خشنود است و می داند که نتيجه به نفع تلاش آنان در کشاندن بخش هائی از مردم به پای صندوق های رای است .
واقعيت اما ، تغيير نکرده است . سی و اندی سال که سهل است ، سی و اندی سال ديگر نيز که بگذرد ، واقعيت وجودی حاکميت فقاهتی و بازوی مسلح و مسلط آن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، تغييری نخواهد کرد . ممکن است کارت های بازی سياسی جا به جا شوند و تقلب در بازی بيشتر تعميق شود ، اما اگر آن که نظر می دهد نفع مادی و سياسی نداشته باشد و به مصالح و منافع ملی بينديشد ، متوجه می شود که اگر صحنه ها و بازيگران جا به جا شوند ، تئوری حياتی جمهوری اسلامی که خمينی آن را به صراحت بيان کرده ، نمی تواند جا به جا شود . تغيير جزئيات و اصول اين تئوری ، منجر به سرنگونی می شود و حاکميت محال است زير بار زمينه سازی هائی برای استقبال از سرنگونی برود . حکومت غير فقاهتی ؛ حالا می خواهد فقيه يا خليفه امر خمينی باشد ، يا خامنه ای و رفسنجانی و کروبی و جرثومه ای ديگر ، علنا به معنی برچيده شدن نظام جمهوری اسلامی و رخت بر بستن اسلاميست هاست . برای چندمين بار به نظريه ی اساسی خمينی که فلسفه وجودی جمهوری اسلامی ? سرمايه داری است توجه کنيد :
" . . . ما معتقد به ولايت هستيم و معتقديم پيغمبر بايد خليفه تعيين کند و تعيين هم کرده است ... اين که عقلا لازم است خليفه تعيين کند برای حکومت است . ما خليفه می خواهيم تا اجرای قوانين کند ... ولی امر متصدی قوه مجريه قوانين هم هست ... " ( کتاب ولايت فقيه ص. 21 )
جوادی آملی به طور ناشيانه ای بازی دموکرات نمائی خمينی را پس از کسب قدرت سياسی به هم می زند و در جريان دوم خرداد 78 می گويد : " خداوند مرجعيت را به مراجع داده است ... " و نتيجه گيری می کند که مردم بايد از تصميم و انتخاب مرجع که همان " ولی امر " يا " ولی فقيه " است پيروی کنند . سردار نقدی رئيس اطلاعات نيروهای انتظامی هم در جريان قتل های زنجيره ای که کميسيون هائی ! تشکيل می شود . می گويد : " حکم الله اجرا شد و تشکيل اين کميسيون ها مغاير با نظام اسلامی و حکم الله است . "
هردو ، هم جوادی آملی و هم نقدی ، پس از اين بيان صريح حذف می شوند. دليلش هم آن بوده که نظام فقاهتی ، بدون توجه به تناقض اساسی دموکراسی با حکومت الهـی که به قـول خمينی مجـری ,احکام خدا , است ، برای فريب دادن مردم ايران و افکار عمومی جهان ، به طور ناشيانه دست به ايجاد نهادهائی می زند که يعنی ما ، به قول سيد محمد خاتمی ، " دموکراسی اسلامی " خود را داريم.
حالا ، در کنار " خليفه مسلمين ! " نظريه پردازان صاحب منفعت فکر می کنند با تکيه به ظاهر سازی حکومت فقاهتی که در آن " ولی امر متصدی قوه مجريه هم هست " ، می توانند اصل مبارزات مردم را برای سرنگونی چنين حاکميتی از سکه بيندازند و چنين حاکميتی را از درون قابل اصلاح جلوه بدهند . اين توجيه ، از هر جانب که باشد ؛ چه از جانب طيف راست ، يا راست مدعی چپ ، نه تنها کمک کردن به ماندگاری شيادان حاکم ، که خود نوعی شيادی سياسی و دست کم گرفتن فهم و درک بخش های آگاه مردم ايران است .
?
چهار لعبتی را که لعبت باز خيمه شب بازی انتخاباتی در همين دوره ی تحميق جامعه به صحنه رانده است ، از يک خمير شکل گرفته اند و مثل ساير عناصر تشکيل دهنده حاکميت فقاهتی ، قرار است بازی های متناسب با موقعيت کنونی صحنه را عرضه کنند . لعبت ، عروسک خيمه شب بازی است و لعبت باز اجرا کننده اصلی است که با نخ های نازکی به عروسک ها حرکت می دهد و حرف هائی را که قبلا تنظيم شده ، توی دهان شان می گذارد .
در خيمه شب بازی انتخاباتی اخير ، اجرا کننده اصلی که ولی فقيه است و رفسنجانی او را عمود خيمه انقلاب می داند ، خود به خلاف خيمه شب بازی مرسوم در تاتر ، اما معمول در تاتر های سياسی ? بخصوص در خاورميانه - ، اجرا کنندگان ديگری دارد که در رقابت ميان آن ها و تناقض های ناشی از اين رقابت ها ، تا حدودی دچار سرگيجه شده است .
رقابت سازمان های جاسوسی MI6 و CIA که در يمين و يسار خود سازمان های جاسوسی آلمان و فرانسه و روسيه و چين را هم دارند ، هميشه در بازی های هيجان انگيز سياسی , ايران اسلامی , وجود داشته و تا رگ و ريشه سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات و ترکيب سياسی بر آمده از اين دو نهاد اساسی حاکميت اسلام سياسی هم نفوذ کرده است ، منتها اين بار رقابت های مرئی و اغلب نامرئی انگليسی ها و آمريکائی ها ، به خاطر تشديد حساسيت های منطقه و موقعيت پريشان ايالات متحده برای جا انداختن عمليات پنهانی دموکرات ها و در کمين نشستن محافظه کاران جديد (نيوکنسرواتيوها ) و مساله اتمی و حضورفعال روسيه و چين در صحنه ، حساس تر از پيش شده است .
مجموعه ی اين عوامل ، دفتر رهبری و خود " رهبر معظم ! " را که حاکميت اصلی سياسی به شمار می روند ، دست پاچه کرده است . به همين دليل است که " رهبراعظم ! " سر از کردستان در می آورد و هشدار می دهد که تماشاگران متوجه باشند مبادا بازيگری را که مجبور است در جريان اين رقابت در صحنه تحمل کند ، جدی بگيرند . اين لعبت ، همان آخوند کروبی است که بر سر خليفه گری با خليفه مشکل دارد ، نه البته بر سرحکومت فقاهتی و اصل پنجم قانون اساسی که او را ملزم می کند به " ولی فقيه ! " - و نه الزاما خامنه ای - ، وفادار باشد.
مهدی کروبی از بازوهای موثر خمينی بود و بنا به " فضولی ! " هائی که خبرنگاران سی بی اس کرده اند ، در آغاز جنگ هشت ساله به بهانه معالجه چشم به اسپانيا رفت و با آقای کيسی رئيس سابق سی آی ا ملاقات کرد . موضوع اين ملاقات محرمانه هم که بعدها افشا شد ، دريافت لوازم يدکی جت های جنگنده و ساير ابزارها و امکانات اطلاعاتی بود که همان مساله معروف به " ايران کنترا " از دلش در آمد . گزارش افشا شده می گويد که کروبی به کيسی گفته من بايد برگردم به ايران و در بسياری از اين موارد با " حضرت امام ! " مشورت کنم . و ساير قضايا که بارها و بارها نويسندگان مختلف در باره اش نوشته اند که چگونه ايالات متحده ، پس از آن که اول کمک های اسرائيل به جمهوری اسلامی را ناديده می گيرد ، بعد مستقيما وارد معامله می شود که در نتيجه ، هم به هردو کشور عراق و ايران اسلحه و لوازم يدکی می دهد ، هم اطلاعات نظامی طرفين درگير را در اختيار هر دو می گذارد . به هر حال ، به قول آن شعری که آن زمان در ايران دست به دست می گشت ؛ اين رشته سر دراز دارد - ملا صفت گراز دارد .
با اين نزديکی ها و نقش های کروبی ، " رهبر معظم " که با او در رقابت " مشروعيت " قرار گرفته ، او را در واقع رقيب خود می داند و بنا به موقعيت او ، نتوانسته پشت " صافی " نگهش دارد . بنابراين ، تنظيم بازی بر می گردد به لعبت بازان بالاتری که موقعيت های هر چهار بازيگر را می شناسد و می دانند که به هر صورت اين بازيگر قادر نخواهد بود در مصـاف بـا " رهبـر معظم ! " که در صحنه کنونی بيشتر مورد نياز معماران سياسی خاورميانه است ، از اين مرحله بالاتر برود .
پس می مانند سه لعبت ديگر .
آخوند مکلا سيد حسين موسوی که در جريان جنگ هشت ساله و زمان ملاقات کروبی با مدير سابق سی آی ا نخست وزير بوده و پرونده قتل عام زندانيان سياسی را که تا بيست هزار مبارز تخمين زده می شوند زير بغل دارد ، قرار است نقش سيد محمد خاتمی در سال 76 را بازی کند که چون سابقه بازيگری دارد و به خلاف تفسير ها و خبرهای موجود ، در بيست سال گذشته نه تنها منزوی نبوده ، بلکه نقش يکی از مشاوران اعظم , بيت رهبری , يا دولت اصلی را داشته ، از خود خاتمی هم مسلط تر دارد بازی می کند ، به ويژه آن که از رهنمودهای به قول اهل خباط , روشنفکر اسلامی , خانم زهرا رهنورد همسر سخنور خود نيز برخوردار است . کروبی واحمدی نژاد و محسن رضائی ، همسر، يا همسرانی ! با اين مشخصات ندارند .
لعبت اعظم محسن رضائی هم که به همراه محسن سازگارا مامور کنونی سی آی ا و خود سيد علی خامنه ای از بنيانگذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرمانده اين سپاه بوده و حداقل اتهام او از آن همه جناياتی که مرتکب شده ، قتل عام مردم کردستان است . حالا اين که مثل علی اکبر ولايتی در همه اين سال ها از مشاوران اعظم " رهبر معظم ! " در " بيت رهبری " و فرمانده نامرئی نيروهای جنگی و امنيتی و انتظامی " مقام رهبری ! " بوده ، عجالتا پيشکش محسن سازگارا .
محمود احمدی نژاد هم که نيازی به تحليل و توصيف منتقدان ندارد . پيش از اين که کتاب " بازی شيطان " رابرت دريفوس را ترجمه کنم ، همين حدود چهار سال پيش ، احمدی نژاد که از در غيب در آمد ، مقاله ای نوشتم با عنوان " ماموريت سلطان محمود احمدی نژاد " در اين مقوله که او مامور جائی است و از جائی رهنمود عمل می گيرد . آدمی که خود را دريادار محسن اخلاقی معرفی کرده بود و فرار کرده بود و سرانجام سی آی ا او را را تخليه اطلاعاتی کرد ، آن زمان گفت که من حرف تاره ای نزده ام و دليلش هم اين بود که همه فرماندهان ارشد سپاه ، يا مامور سرويس جاسوسی انگليس اند ، يا امريکا . و اين وسط البته سازمان های اطلاعاتی آلمان و فرانسه و روسيه وچين هم بی فيض نمانده اند .
من قصد ندارم مثل فرستنده های فارسی زبان انگليسی و آمريکائی پرونده تک تک اين بازيگران را يکی يکی باز کنم و بعد هم به صحرای کربلا بزنم که برای فقط مطالبات زنان و رشد جامعه مدنی ، مشارکت ! در انتخابات ! بايد بيشتر شود . اين حرف ها و نتيجه گيری ها و به نعل و به ميخ زدن ها، نزد بخش آگاه مردم روشن تر از آن است که نيازی به اطاله ی کلام من داشته باشد .
جمهوری اسلامی ? سرمايه داری که به قول دلال مظلمه ی خود هوشنگ اميراحمدی هشتاد در صد موافق مذاکره مستقيم و معامله با آمريکاست ، دنبال راهی می گردد که خودش را حفظ کند تا بتواند جواب جامه ی در شرف انفجار را بدهد . بنابراين ، حاکميت برای مشروعيت و تداوم جنايات خود ، می خواهد از مردم رای بگيرد . يعنی که حکومت فقاهتی می خواهد اين بازی را به عنوان تائيديه ای برای خود به امضای بخش های کاسبکار و صاحب منفعت برساند و از موقعيت پريشان کنونی برای اثبات خود رای بگيرد .
ترديدی نيست که خدمتکاران و عاملان سرکوبی و کاسبکاران مالی و سياسی ، طرف اربات را می گيرند . می مانند اهل آگاهی و زحمت کشان جامعه ؛ حالا از کارگر بگيريد تا دهقان و معلم و کارمند و پرستار و همه نيروهای خدماتی و توليدی ، که اگر در مقابل اين آخرين چشمه ی بازی و گرد و خاک های آخر راه ، آگاهانه نايستند و دست رد به سينه حاکميت اسلام خونين جامه ی سياسی نزنند ، چهار سال ديگر بدهکار خود و برای هميشه بدهکار تاريخ خواهند بود .
تلويزيون های امپرياليستی ، فرستنده های رژيم اسلامی و سياسی کارهای مواجب بگير هردو جانب ، بازی را گرم کرده اند که در مردم شور و هيجان کاذب ايجاد کنند . اما واقعيت اين است که شرکت در اين بازی ، يعنی کمک کردن به قتل عام مردم و آزادی با تائيديه دادن به " خليفه امر ! ".

بيست وهفتم مه
2009

هیچ نظری موجود نیست: