۱۳۹۲ شهریور ۴, دوشنبه

باز هم تهدید
اسماعیل وفا یغمایی

چندی پیش من مقاله ای  با نام  در معنا وفهوم بند از بند گسستن نوشتم ودرمحتوا، دوستانه تذکر دادم که تهدید تکه پاره کردن مخالفین و منتقدین منجمله ایرج مصداقی در برنامه تلویزیونی ، آنهم پیش از زرده حاکمیت را فرا کشیدن، و در کشورهای اروپائی و غیره نادرست است و بجا بود رفقای سابق خرد ورزی نموده جلوی این لات منشی ها را میگرفتند.
نشان به آن نشان که نه تنها فایده ای نکرد بل معلوم شد ایمان دوستان مستحکمتر از این حرفهاست! و این پدیده با کمال حیرت و با کمال تاسف همین است و متاسفانه باز  هم آغائی(آقا را عمدا با غ مینویسم چون درگذشته در دربارهائی نظیر دربار روزگار ما  پس از کشیدن خصیتین یعنی بیضتین غلامان آنانرا آغا نامیده و به نگهبانی حرم مبارک مشغول  مینمودند و این مقوله که دیگر خصیه کشی فیزیکی نیست بلکه اخته کردن سیاسی و ایدئولوژیک است با شدت و حدت ادامه دارد و آغاها به نگهبانی از حرم ایدئولوزیک و سیاسی خواجگان خود مشغولند) .
در هر حال داشتم مینوشتم آغائی  بنام جمال الدین  اسم مستعار، و بطور دقیق باید بگویم از زمره همان میامین  زوزه کش  حول و حوش کرسی مقام معظم ولایت، که با توجه به رنگ و بوی سراسر نوشته اش، و شناخت عمیق و دقیق اش درامرخطیر و مکتبی و توحیدی مدفوع شناسی وتحقیق در مدفوعات، گویا مرشدارجمندش  یا خودش رئیس صنف کناسان یا مسئول آنالیز مدفوعات بوده است و هست، و دائما به بو کشی انواع و اقسام مدفوعات مشغول است مقاله بالا  بلندی با نام(ذوق باده، لومن تاریخ و هضم رابعه) در سایت شریف!آفتابکاران نوشته و جملاتی را قلمی  فرموده که همراه با بوی خوب مدفوع!بوی تهدید و کارد کشی میدهد جملات ایشان این است.....
افاقه که  نکرد به سراغ آبنبات های مکیدنی با برند "مصداقی" و یا شکلات های کاکائوی "دوقولوهای سیاسی" که در جوار مولن روژ روی زمین افتاده میرود. یا سراغ  ایرج شکری با مزه میرود. آقای شکری اگر در جلوی شما چند چاريالو کش ظاهر  شدن چکار میکنی؟ نگو آنقدر دل داری که جلو بری و با رعایت حقوق بشر چاقو را مردانه نوش جان کنی. جنابعالی و امثال من در این حالت صرفا التماس میکنن و اگر دست بوسی و پا بوسی هم افاقه نکرد خود بقیه را میدانی.....
در هر حال مهم  نیست و از کوزه همان برون تراود که دراوست .بجز این اینروزها درپاسخ حرفهای منطقی  منتقدین،  ودرجواب برخی نوشته های من و امثالهم که هنوز هم  از سر دلسوزی و نه دشمنی است،در سایت محترم آفتابکاران با رگباری از مقالات شگفت روبرو میشوید و از خشتک هر مقاله ای  و حول و حوش نشیمنگاههای محترم و شریف نویسندگان چنان دودی به هوا  برخاسته که وقتی سایت را باز میکنی احساس میکنی به سرزمین کوههای آتشفشان  پا گذاشته ای، ولی وقتی خوب دقت میکنی متوجه میشوی دود سوزش است که از درون  شلوارهای قلم بدستانی «بی منطق» و«بیسواد» و «سطحی» و «بفرموده» ،که تاکید میکنم تمامشان صد گرم وزن سیاسی و اجتماعی ندارند ، بخاطر عاجز بودن از دادن جواب به منتقدین برخاسته است.
خطاب به این محررین محترم که نوشتار سیاسی و انتقادی را با کار میرزا بنویس دم در اداره پست اشتباه گرفته اند که یکی میگوید و آنها تحریر میکنند و یا تفاوت یک مطلب یاریگر سیاسی را با انشا «فایده گاو یا مقام معظم ولایت  را بنویسید» مساوی میدانند و فکر میکنند چالش سیاسی، دعوای بین دو لات از دو محله است که در هر حال باید پشت سر یکی راه افتاد و تیغ کشید و دشنام داد و توهین کرد میگویم
حضرات!
در اینسو نام و نشان نود و نه درصد نویسندگان مثل نوشته هایشان حقیقی است ولی در طرف مقابل نام ونشان نود و نه درصد نویسندگان مستعار است و ما اساسا نمیدانیم با کی طرفیم و اسم و رسم محررین نامشخص است بنابر این انتظار جواب به یک مشت انسانریخت خیالی از من و ما نداشته باشید و تا میتوانید امر مدفوع شناسی را ادامه داده  مرا با ولی فقیه مقایسه فرمائید و هر چه دلتان میخواهد بنویسید.نوشته های شما ارزش جواب دادن ندارد هر وقت اربابتان وارد شد  و معلوم شد ما با کی طرفیم ای بچشم !در باره توهینها و تلاشتان برای چسباندن ما به حکومت حیف جواب ولی بد نیست جواب جد بزرگوار حقیر را که نخستین بارقه های ضد ظلم و ارتجاع بودن را پیش از اشنائی با مجاهدین اندیشه او، درمحافل شعر خوانی دوران نوجوانی من ،  در ضمیر من و ما افروخت در پاسخ اتهامات بشنوید.
یغما حدود دویست سال قبل سرود و من بافاصله پنج نسل و پیوند از او همین را زمزمه میکنم امیدوارم کمی پرروئی و دریدگیتان تبدیل به شرمی انسانی شود.
بخاک ار خون کند شنگرف گونم چرخ زنگاری
نه مردم گر که خواهم من از این زنقحبگان یاری
مرا بر خاک تن بر خاره سر وز خون خورش خوشتر
که بردن در پی عزت ازین زنقحبگان خواری
 
اسماعیل وفا یغمائی
26 اوت 2013 میلادی

هیچ نظری موجود نیست: