۱۳۸۶ بهمن ۲۵, پنجشنبه

به بهانه تولد برتولت برشت...شاعري از جنس فرودستان


برتولت برشت در 1898 در آگسبورگ آلمان ديده به جهان گشود. پدرش از محتشم ها و سرشناسان شهر بود ولي پسر راهي متفاوت برگزيد:

پدرش از محتشم ها و سرشناسان شهر بود ولي پسر راهي متفاوت برگزيد:

محتشم بزرگ شده ام

در ابتدا پدر و مادرم كراوات به گردنم بستند

و مرا به شيوه معمول خود تربيت كردند

و به من درس رياست طلبي آموختند

اما زماني كه بزرگ شدم و به پيرامون خود نگريستم از مردم همتراز خود دلم گرفت و از رياست طلبي هم از اين رو مردمي را كه از شمار ايشان بودم ترك گفتم و به فرودستان پيوستمسركشي برشت جوان خيلي زود آغاز شد در مدرسه همواره از معلمان خود انتقاد مي كرد در دومين سال جنگ اول جهاني انشايي درباره «مرگ در راه ميهن» نوشت: «وداع كردن با زندگي هميشه دشوار است چه در بستر و چه در جبهه جنگ» كه جنجالي به پا كرد.او در بيست سالگي نمايشنامه «بعل» رانوشت. بعل خداي اساطير شرقي در جامه شاعري ظاهر مي شود كه جز خوردن و خفتن به چيزي نمي انديشد. تنها وظيفه خود را در مسخره كردن قيد هاي اجتماعي مي داند و به تنهايي كشنده اي نيز مبتلاست. بعل آدم دنيا پرستيست كه با ستايش عشق هاي بي بند و بار و نيايش نيستي در سرودهاي خود فرياد تحقير جامعه خويش را بر مي آورد اما اين موجود سركش سرنوشتي دردناك دارد: در كلبه اي در جنگل مانند حيواني بي پناه جان مي دهد. عصيانگري خشونت و حريص بودن نسبت به زندگي و از پي لذات دنيا دويدن از ويژگي هاي قهرمانان آثار نخستين برشت است. ماجراجويان، جنايتكاران، دزدان دريايي و به طور خلاصه افراد مطرودي كه در جامعه محلي از اعراب ندارند. دومين نمايشنامه وي «آواي طبل ها در دل شب» است كه در سال 1919 نوشته شده است. برشت توجه خاصي به مردم كوچه و بازار داشت. از معنويات صرف مي گريخت. او اعتقاد داشت كه واقعيات عادي زندگي را نبايد ناديده گرفت و تنها به سير آفاق و انفس پرداخت. از شعر آدم هاي ساكت نجيب و ماليخوليايي بيزار بود و مي گفت، شعر بايد چيزي باشد كه از آن استفاده كرد، تمام شعرهاي خوب ارزش سند را دارند.برشت در سال 1928 با هلنه وايگل، هنرپيشه تئاتر ازدواج كرد و در طول زندگي مشتركشان همواره در تمام نمايش ها با هم همكاري كردند.

در درون من دو چيز با هم در حال جدال است

يكي شادي از مشاهده درخت سيبي كه شكوفه مي كندو ديگري وحشت از شنيدن حرف هاي اين مردك رنگرز (هيتلر)اما تنها واقعيت دوم مرا به نوشتن وادار مي كند.آنچه در نمايشنامه هاي برشت جلب نظر مي كند اختلافاتي است كه بين عقايد و جهان بيني هاست. نمايشنامه برشت حكم ميزگردي را دارد كه اگر چه دور آن نظر هاي متفاوتي اظهار مي شود اما تماشاگر نيازي به پذيرفتن يا تاييد آن ها ندارد. مطرح كردن آن ها تنها به وادار كردنشان براي فكر كردن منتج مي شود و بهتر داوري كردن. تضاد هاي نمايشنامه برشت باعث مي شود كه بتوانيم درباره چيزهايي كه در بدو امر محرز به نظر مي رسند شك كنيم پيوسته از خويش بپرسيم آيا داوري ما از آن ها درست است يا خير. برشت تماشاگري را مي خواهد كه داراي تحرك فكري است. تماشاگري كه هيچ چيزي برايش مسلم و ثابت نيست داراي ديد انتقاديست و نظري شكاك و انديشه اي سليم دارد.او مي خواست با هنر و آثارش به تغيير دنيا كمك كند نه با قيام مسلحانه.او را بيش تر به عنوان نمايشنامه نويس و بنيانگذار تئاتر حماسي و به خاطر نمايشنامه هاي مشهورش مي شناسند. اما برتولت برشت علاوه بر اين كه نمايشنامه نويسي موفق و كارگرداني بزرگ بود، شاعري خوش قريحه نيز بود و شعرها، ترانه ها و تصنيف هاي پرمعنا و دل انگيز بسياري سرود.او سرودن شعرهايش را در 15 سالگي و پيش از نمايشنامه نويسي آغاز كرد و نخستين سروده هايش را بين سال هاي 1914 تا 1917 سرود و آن ها را در نشريات محلي منتشر كرد. در سال 1918، هنگامي كه به خدمت سربازي اعزام شد افزون بر كار در بيمارستان نظامي پشت جبهه، سروده هايش را همراه با نواختن گيتار براي سربازان مي خواند و آن ها را مجذوب نواي گرم و سرود دلنشين خود مي كرد.منابع: www.Zendegi.comwww.wikipedia.orgسرمایه

هیچ نظری موجود نیست: