۱۳۸۶ دی ۲۰, پنجشنبه

احمد شاملو در رثا جلال ال احمد

مصطفي شعاعيان و جلال آل احمداحمد شاملو

در رثا جلال ال احمد

قناعت وار
تکیده بود
باریک و بلند
چون پیامی دشوار
درلغتی
باچشمانی
ازسئوال و
عسل
ورخساری بر تافته
از حقیقت و
باد
مردی با گردش اب
مردی مختصر
که خلاصه خود بود
خر خاکی ها در جنازه ات به سوء ظن می نگر ند
* *
پیش از انکه خشم صا عقه خاکسترش کند
تسمه از گرده گاو توفان کشید ه بود
ازمون ایمان های کهنه را
بر قفل معجز های عتیق
دندانفرسود بود
بر پرت افتاده ترین راه ها
پوزار کشیده بود
رهگذری نا منتظر
که هر بیشه و هر پل اوازش را می شناخت
جاده ها با خاطرهء قدم های تو بیدار می مانند
که روز را پیشباز میرفتی
هرچند
سپیده
تو را
از ان بیشتر دمید
که خروسان
بانک سحر کنند
* *
مرغی در بالهایش شگفت
زنی درپستا نهایش
باغی در درختش
ما در عتاب تو می شکوفیم
در شنابت
ما در کتاب تو می شکوفیم
در دفاع از لبخند تو
که یقین است و باور است
دریا به جرعه ای که تو از چاه خورده ای حسادت میکند.
(احمد شا ملو از مجموعه شکفتن در مه

هیچ نظری موجود نیست: