۱۳۸۷ دی ۸, یکشنبه

یاور استوار


کفش

هنگامی که منتظر الزیدی، روز چهاردهم دسامبر 2008 کفش‌هایش را بسوی جرج دبلیو بوش رئیس جمهور، آمریکا پرتاب کرد، هیچ‌کس نمی‌اندیشید که این یک جفت کفش‌ مندرس، تا بدین اندازه خبرساز گشته و با تغییر در معادلات و مبادلاتِ استراتژیک، به شخصیتی جهانی بدل گردد. این تشخصِ کفشانه، نه از آن روی حاصل آمد که مشارالیه، یعنی جناب کفش، بسوی آما‌جی معروف و متشخص، یعنی برادر بوش، پرتاب ‌گشت، بلکه این فرایند، خود حاصلِ پیام نفرتی بود که در آن یک جفت کفش تبلور یافته تا بگوشِ جنایتکاری برساند که کشتار صدها هزار تن در سراسر جهان را در پرونده‌ی خود دارد. از فلسطین تا عراق و از افغانستان تا...
دیدیم و دیدید که این شخصیت تازه سر در میان سرها درآورده، این یک جفت کفشِ مندرس ناقابل، این کفش بد بو، چگونه و چسان نقل و نقل محافل شد و صدرنشین روزنامه‌ها و مجالس!
تا آنجا که ارزشی چندین میلیونی یافت و نمادی شد برای مقاومت مردمی که به همت همان آماجِ پیش‌گفته، از هستی سااقط گشته و همه چیزش را تاراج شده می‌بیند.
راستی را که پا‌س بداریم کفش‌هایمان را، تا بهنگام، آنان را پیامبران مبارزاتمان کنیم!
چه در هنگامه‌ی کنفرانس‌های خبری و چه در جماران و نمایش‌های مردم فریب و چه پای منبره و نماز جمعه‌هایی که همیشه بر مبنای سالوس و ریا و مردم‌فریبی برپا می‌شود!
لازم هم نیست که خبرنگار و منتظر الزیدی باشید. بهر روی یک جفت، دمپایی، ارسی، گیوه، ملکی و پوتین که بپای دارید و در دسترستان هست!

نکته 1:
از حق نباید گذشت که عکس العمل آقای بوش و جاخالی دادن‌هایش جانانه و بقولِ همولایتی‌های ما، تیز و بز بود.
ما که خوشمان آمد! البته این خود نشانگر آن است که طرف، بشدت کارکشته و تمرین کرده می‌نمود.
بنازم ضرب المثل وطنی را که می‌گوید: کارِ نیکو کردن از پر کردن است. در همین رابطه است که یک سخنگوی نامرئی در کاخ سفید که نخواست نامش فاش شود، فاش کرد که حضرت جرج دبلیو بوش، هفته‌ای دو ساعت تمام جاخالی دادن را بویژه در رابطه با کفش‌های جور واجور، تمرین کرده و آبدیده شده است. همین منبع همچنین گفت که: سکوی پرتاب کفش‌ها که از دو سوی شلیک می‌شوند بوسیله‌ی لائورا بوش و کاندالیزا رایس هدایت می‌گردند! از همین روی آن نمایش خیره کننده بوسیله بوش انجام یافت و تحسین همه‌گان را برانگیخت. درست بر عکسِ شاه خدابیامرز و نجیبِ خودمان که براحتی هدف قرار می‌گرفت. هم گوجه‌ و تخم مرغ گند‌یده را خوب می‌خورد و هم گلوله را! البته هنگامی که حضرت عباس سرش شلوغ بود و فرصت نجات ایشان را نمی‌یافت. وگرنه همانند آن بار که ایشان را « دودستی» تو هوا قاپید و مانع سقوط وجودِ همایونی گشت، مانع اصابت گلوله و، گوجه و تخم مرغ هم به سر و صورت همایون می‌شد.
در همین رابطه آقای بوش به جلال طالبانی رئیس جمهور عراق دستور اکید داده است تا 163 کیلو از وزن خود بکاهد. این دستور در راستای بهینه‌سازی جاخالی دادن است نه هموزن شدن با مردم عراق!

نکته 2:
یک منبع موثق در ایران فاش کرد که: یک کلاس آموزشی فشرده در جماران دایر شده تا بگونه‌ی ضربتی رجال جمهوری اسلامی را به چگونگی‌ی جاخالی دادن، زیر میز رفتن و فرار، در جنگ کفش‌های احتمالی‌ی آینده آشنا کند. در دور نخست این کلاس‌ها، قرار است آقای خامنه‌ای، آقای احمدی‌نژاد، آقای رفسنجانی، آقای لاریجانی ، آقای منوچهر متکی و آقای خاتمی حضور داشته باشند.
گویا آقای کروبی در پی دعوت نشدنش در این دوره‌ی آموزشی، بشدت شاکی بوده و گفته است: من دیگر کاندیدای ریاست جمهوری نخواهم بود! زیرا همانگونه که در رابطه با انتخاباتِ پیشین ریاست جمهوری گفتم: توطئه در بیت رهبری خانه کرده است.
دیدن فیلم کنفرانس بغداد و منتظر الزیدی، و نمایش شیرین‌کاری‌ی بوش در این دوره‌ی آموزشی اجباری است.

نکته‌ی3:
وزارت دفاع آمریکا یک پروژه‌ی گسترده برای ساخت موشک‌های ضد کفش در دست اجرا دارد و بر آن است که هرچه سریع‌تر، تولید این نوع موشک‌ها رابه شکل انبوه به انجام برساند. این نوع موشک‌ها جنبه‌ی دفاعی داشته و به مراتب از موشک‌های پاتریوت و مشابه روسی‌ی آن، سیستمِ دفاعی‌ی «اس 300» سریع‌تر بوده و از دقت بیشتری برخوردار است. همچنین این موشک‌ها بهنگام شلیک می‌باید صدای بسیار ناهنجاری از خود ساطع کنند تا نام هیچ حیوانی بویژه سگ (کلب) و کفتار و خفاش و لاشخور بگوشِ کسی نرسد.
همچنین قرار بر این است که سه سامانه‌ی سپر موشکی ضد کفش در جمهور‌ی‌ی تازه تاسیس ساکاشویلی (گرجستان سابق) ، جمهوری علی‌اف( که پیش از این قرار بود جمهوری آذربایجان نامیده شود) و کشور پادشاهی ملک عبداله که در گذشته اردن نامیده می‌شد، اسقرار یابد.
همان منبع موثق قبلی در ایران هم فاش کرد که قرار است یک سامانه‌ی سپر دفاع ضد کفش بر روی برج میلاد اسقرار یابد.

نکته‌ی 4:
از قراین چنین برمی‌آید که منتظر الزیدی خبرنگار ِ کفش‌انداز عراقی، پیش از عمل و در منزل مسکونی خود با کفش‌های خود خلوت کرده و با آن‌ها در گوشی مسائلی را مطرح کرده است. آنچه در زیر می‌خوانید اعترافاتی است که این کفش‌ها، زیر شکنجه در بازجویی‌هایی که از آن‌ها در زندان شده است، به بازجویان آمریکایی گفته‌اند. جالب اینجاست با وجود این که یک لنگه‌ی از این کفش‌ها در گوانتانامو و لنگه‌ی دیگر در ابوغریب به بند کشیده شده‌اند، اما اعترافاتِ آن‌ها سر مویی با یکدیگر تفاوتی ندارد!
البته سازمان‌های حقوق بشری وابسته به سازمان ملل متحدِ آمریکا گفته‌اند: از آن‌جا که این اعترافات زیر شکنجه بیان شده، ارزش حقوقی ندارد.
از سوی دیگر پزشکان بدون مرز به بی بی سی گفته‌اند که پاشنه‌ی یکی از کفش‌ها در اثر شکنجه‌ی زیاد بشدت ساییده شده و احتمال کندن آن بسیار است.

گویا منتظر الزیدی به کفش‌هایش گفته است:

ای کفش که می‌روی بسویش
از جانبِ ما بکوب رویش
تو بوسه‌ی آخرین مایی
بر گونه‌ی سرخِ چون لبویش
بوی تو هزار بار از« بوش »
بهتر بود و ز عطر و بویش
این نفرت خفته را تو ای کفش
از ما برسان بروی و مویش
ای کفش نشین درست و محکم
بر پوزه و چانه و گلویش
شو ترس و بپاش در نگاهش
شو زهر و بریز در سبویش
تحقیر کن آن ابهتش را
بشکن تو غرور و هایهویش
همراه ببر تو فحش و دشنام
یکباره بریز آبرویش
بر گو که پیام نفرتم من
از جانبِ خلق بر عدویش
گر خلق بپای خیزد ای کفش
دشمن نخزد بگردِ کویش
خود راه برد به شهرِ فردا
بدخواه نیابد آرزویش
شاید تو فروکنی حقیقت
اینگونه به کله ی کدویش

ای کفش برو تو تا جماران
زی شیخ و ملیجکِ ببویش
با خشم بکوب کله‌ی مار
دژ گوی به عمه و عمویش
گو لنگه من به « بوش» داد‌ند
این لنگه حواله ی هوویش

یاور استوار نیمه‌ی دوم دسامبر دوهزار و هشت

هیچ نظری موجود نیست: