۱۳۹۰ دی ۱, پنجشنبه

صداي چکمه ها و خشم توده ها

دسامبر٢٠١١

صداي چکمه ها و خشم توده ها


زلزله ژئوپوليتيکي در خاورميانه


Alain GRESH


ادامه تظاهرات در مصر، سوريه، يمن، بحرين و ساير کشورهاي عربي تاکيدي است بر اين واقعيت که قيام هائي که يک سال پيش در منطقه شعله ور شد، هنوز به پايان نرسيده است. اما نمي توان فراموش کرد که علاوه بر فرايند دموکراسي سازي، جايگاه اين منطقه که مناقشه هاي متعددي آن را به اغتشاش کشانده، در ژئوپوليتيک جهاني نيز مورد چالش است.
 
نويسنده

Alain GRESH
مسئول هيئت تحريريه لوموند ديپلماتيک و مؤلف کتاب اسراييل و فلسطين، انتشارات فايارد، پاريس ٢٠٠٢ اين کتاب به ترجمه آقای بهروز عارفی توسط انتشارات خاوران در پاريس به چاپ رسيده است.



آخرين مقالات اين نويسنده:

انقلاب مصر، پرده دوم

دولت فلسطين، وعده سر خرمن

گیلعاد شالیت و 1027 انسان دیگر

روزهاي پرآشوب در سوريه



برگردان:
Behrouz AREFIبهروز عارفي
« شير نفرت دارد تا بيگانه در خانه اش داخل شود. شير خوش ندارد تا بيگانه ها از فضايش عبور کند. شير دوست ندارد تا اولاد هايش در عمليات هاي شبانه از پيشش ببرد.شير حکومت هاي موازي را قبول ندارد شير پادشاه جنگل است و در جنگل حکومت مي کند و شير کسي ديگري را در جنگل دوست ندارد.»*
منظور از بيگانه ها چه کساني است؟ به يقين، منظور سربازان «نيروهاي بين المللي خدمات امنيتي» است که به خانه هاي مردم تجاوز کرده و افراد مظنون را دستگير مي کنند. مردي که در ميان کف زدن هاي سالن اين جملات را بر زبان آورد، وجه مشترکي با يک حيوان درنده ندارد. او حامد کرزي است که امريکائيان در سال ۲۰۰۱ به قدرت نشاندند؛ موجوديت او مديون آمريکاست؛ او در انتخابات رياست جمهوري سال ۲۰۰۹ تقلب کرد و در اين راه از تاييد «جامعه جهاني » نيز برخوردار بود (۱). کرزي با اين گفتار ملي گرايانه، در تدارک پس از سال ۲۰۱۴ است. در ان سال، قرار است که عمده نيروهاي آمريکا و وابستگانش افغانستان را ترک کنند. با وجود اين، احتمال کمي وجود دارد که چنين خالي بندي هائي او را از سرنوشتي که همواره در انتظار همدستان بيگانگان است، خلاص کند.
در همان حال، ايالات متحده در يکي از پيچيده ترين عمليات خروج تجهيزات (و سرباز) تاريخ آن کشور درگير است. قرار است تا پايان سال، فقط چند صد مشاور در عراق بمانند. تا آخرين لحظه ايالات متحده تلاش کرد تا موافقت بغداد را با ماندن چند ده هزار سرباز جلب کند. اما، مخالفت مردم چنان گسترده بود که حتي نيروهاي سياسي طرفدار سازمان ناتو(سازمان پيمان آتلانتيک شمالي) اين درخواست را رد کردند.
ايالات متحده در پشت سرخود، عراقي خلاص شده از شر ديکتاتور باقي مي گذارد، اما کشوري که مشکل بتوان آن را نمونه دموکراتيک براي خاور ميانه شمرد. آن چه مي ماند: کشوري ويران و پر تفرقه و دولتي از هم پاشيده؛ ده هزار بيوه زن و يتيم، ناپديد شدگان و معلولين. پراکندگي مذهبي شديد تر از پيش، حضور چريک هاي القاعده که هنوز فعالند (در حالي که در سال ۲۰۰۳ وجود خارجي نداشتند)؛ اما، براي اين همه جنايت ، هيچ مقام آمريکائي در دادگاه جنائي بين المللي محاکمه نخواهد شد.
به عبارتي ديگر، حکومت کنوني بغداد، گرچه به يقين با ايالات متحده ائتلاف دارد، ولي به طور متناقضي روابط گرمي نيز با همسايه ايراني خود برقرار کرده است . در افغانستان، همانند عراق، مردم رهبري بيگانگان را رد مي کنند. بازگشت به دوران استثمار ناممکن است. اين دو شکست ايالات متحده، نشانه ضعف نسبي آن ها در خاورميانه است. انقلاب هاي عربي و سقوط رژيم زين العابدين بن علي در تونس و به ويژه سقوط حسني مبارک نمک پرورده و رکن استراتژي آمريکا در منطقه ، تاکيدي بر اين واقعيت است.
اين حذف، بازيگران محلي را به ايفاي نقشي فعال تر در محيطي نا روشن و مواج سوق مي دهد. خاور ميانه تا کنون به دو بخش تقسيم شده بود: اردوگاه موسوم به «مقاومت» مرکب از ايران، سوريه و متحدين آنان، حماس در فلسطين و حزب الله در لبنان؛ و اردوگاه هوادار غرب به سرکردگي مصر و عربستان سعودي. در آغاز، اردوگاه نخست امتياز هائي گرفت: تظاهرات مردم، دو رژيم هوادار غرب يعني مصر و تونس را جارو کرد و حکومت هاي ديگري مانند بحرين و يمن را به لرزه در آورد. اردن و مراکش نيز مجبور شدند در راه دگرگوني گام بنهند، در حالي که در بيروت، به پيروي از قانون، حکومتي به رهبري حزب الله و متحدين مسيحي آن، «جريان ميهني آزاد» وابسته به ژنرال عون تشکيل شد.
عربستان سعودي، نگران از «ضعف» واشنگتن که دوستان قديمي اش را رها کرده بود و هراسناک از گسترش احتمالي انقلاب ها، تصميم گرفت بي عملي پيشين را رها کرده و نيروهايش را در نبرد به کار گيرد. ابتدا، اين دولت، ۲۱۴ ميليارد دلار (معادل بدهي کشور پرتغال) را ميان شهروندان خود تقسيم کرد تا اعتراضات را خنثي کند. اين کشور شاهد نه فقط اعتراض و خشم در ميان اقليت شيعه بلکه در بين جوانان نيز بود که نارضايتي شان را از طريق وبلاگ ها و شبکه هاي اجتماعي بيان مي کردند (در سال هاي ۲۰۰۰ و ۲۰۰۹، به ترتيب ۱۸ درصد و ۴۴ درصد بيکاران را تحصيل کرده هاي دانشگاه ديده تشکيل مي دادند[۲]). ايجاد شصت هزار شغل در وزارت کشور، به معني هشداري بود به نافرمانان. سپس، به رغم فاصله جغرافيائي، با پيشنهاد ورود اردن و مراکش به شوراي همکاري خليج [فارس] (۳) و با کمک مالي به اين دو پادشاهي و نيز هيئت حاکمه جديد مصر، عربستان تلاش کرد تا آن ها را در «صفوف خود» حفظ کند.
عاقبت رياض ، سرکردگي نيروهاي نظامي شوراي همکاري خليج فارس را به عهده گرفت و براي نابودي شورش دموکراتيک و مطالبات مرتدانه مشروطه سلطنتي به بحرين يورش برد و بدين ترتيب تنش بين سني ها و شيعه ها را در سراسر منطقه دامن زد. اين تهاجم، که خويشتن داري آمريکا را هم ناديده گرفت، به بهانه «تهديد ايران» انجام پذيرفت که رهبران کشورهاي خليج فارس را بيشتر از رهبران اسرائيل نگران کرده است.

ايران، مورد سوءظن .... از سال ۱۹۸۴

حتي پيش از انقلاب ايران در سال ۱۹۷۹، ايران و عربستان سعودي با اين که هر دو متحد ايالات متحده بودند، با هم رقابت داشتند. فراخوان آيت الله خميني براي سرنگوني پادشاهي آل سعود و پشتيباني عربسبتان از تجاوز عراق به ايران در جنگ ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸، روابط دو کشور را به شدت تيره کرد. اين دو کشور، بالاخره در سال هاي دهه ۱۹۹۰ از تنش ها کاستند. تجاوز آمريکا به عراق در سال ۲۰۰۳، استقرار حکومتي شيعه ، يعني نزديک به تهران در بغداد، تبديل ايران به قدرت منطقه اي، اعتراضات بحرين رقابت هاي دو قدرت خليج فارس را تيز تر کرد که تبلور آن را در مسئله سوريه مي بينيم.
تصميم اتحاديه عرب به تعليق سوريه در ماه نوامبر گذشته، با استقبال در واشنگتن و پايتخت هاي اروپائي روبرو شد. اين سازمان که مدت ها به خاطر بي عملي اش مورد انتقاد شديد بود، سرانجام دست به کار شد و نه تنها در حرف بلکه در کردار نيزاز حقوق انساني دفاع کرد. اين واقعيت که رژيم عربستان به قطع نامه عليه سوريه راي داد، در حالي که نايف بن عبدالعزيز، وليعهد جديد و وزير کشور پرقدرت از سال ۱۹۷۵، به فعاليت هاي پليس مذهبي شدت بخشيده است، به هيچ وجه ناظران به به گو را ناراحت نمي کند. همچنين، راي امير نشين بحرين که مخالفان را دستگير، شکنجه مي کند و يا راي مثبت رئيس جمهوري سودان که به جرم جنايت عليه بشريت مورد تعقيب دادگاه جنائي بين المللي است، آنان را نمي آزارد. گويا اتحاديه عرب به «بهار عربي» پيوسته است.
مگر اين که، همان طوري که روشنفکر لبناني اسعد ابو خليل (۴) حدس مي زد: «دلايل اقدامات اتحاديه عرب به شرايط سخت قيام هاي عرب بستگي ندارد. آن ها در چارچوب رهنمود هاي ايالات متحده جاي مي گيرند. يکي از توجيهات اين اقدام، جاه طلبي هاي فزاينده امير قطر است که مي خواهد به آمريکا بفهماند که اين کشور مي تواند همان قدر مطيع و وفادار براي منافع امرياليستي امريکا باشد که عربستان سعودي و اردن. و نيز بر مفيد بودن خود براي ايالات متحده (و نيز اسرائيل) تاکيد کند. اتحاديه عرب نشان داد که به شرطي اجازه مي يابد که نقشي داشته باشد که بي چون و چرا از تصميمات آمريکا پيروي کند.» او چنين نتيجه مي گيرد که «در چنين شرايطي، بهتر است که اين اتحاديه هيچ نقشي ايفا نکند».
چرا که در خاورميانه، نه فقط آينده دموکراسي در چالش است، بلکه همچنين استقلال منطقه. مي توان، بدون توافق با نقطه نظرات وي، بيانات مفسر مطرح مصري، محمد حسنين هيکل، مشاور پيشين جمال عبدالناصر را يادآورد که از يک قرارداد جديد سايکس پيکو (۵) حرف مي زند که منطقه را ميان قدرت هاي غربي تقسيم مي کند (۶). تازه اشاره اي به له کردن فلسطين به دست اسرائيل نيز نمي شود – که هرگز واکنش جدي اتحاديه عرب را موجب نشده است. اين بعد به فراموشي سپرده شده، پشتيباني حزب الله از رژيم سوريه را توضيح مي دهد، بدون اين که توجيه اش کند. حسن نصرالله، دبير کل حزب الله مي گويد که به نظر اين سازمان، تثبيت سوريه «شرط لازم براي حفظ آرمان فلسطين است» (۷)
در سوريه، حکومت معتقد است که زور وحشيانه تنها پاسخ به «توطئه بيگانه» است. رژيم سوريه ارتش و ميليشيا را به نبرد فرستاده و از هيچ وسيله اي دريغ نمي کند، از شکنجه گرفته تا دستگيري و قتل گسترده. حکومت از پايگاه ويژه اي در بين علوي ها و نيز اقليت هاي ديگر برخوردار است (مسيحيان، دروزي ها و غيره) و حتي در ميان جامعه سني، همان طوري که تظاهرات طرفداري از بشار اسد نشان مي دهد. تلويزيون هاي غربي و الجزيره آن را بازتاب نمي دهند. خطر جنگ داخلي مذهبي واقعي است، حتي اگر رژيم براي تحکيم حقانيتش با آن بازي مي کند. اين خطرات همسايگان سوريه و در وهله اول ترکيه را نگران ساخته است.
ترکيه که داراي مرزي هشتصد و پنجاه کيلومتري با سوريه است، در نگاه اول، تلاش کرد بشار اسد را تشويق به انجام اصلاحات کند. اما، خودداري لجوجانه وي، رجب طيب اردغان، نخست وزير ترکيه را به پيوستن به اردوگاه مخالف حکومت دمشق سوق داد. ترکيه که عضو ناتو است راغب بود در خط الراس ميان محکوم کردن شديد سياست اسرائيل ، محبوبيت تحکيم شده اش در خاورميانه که بر محبوبيت ايران سايه انداخته و هراسش از انتقام جوئي سوريه از طريق دستکاري مجدد مسئله کرد، نظير سال هاي دهه ۱۹۹۰ و پشتيباني آن دولت از حزب کارگران کردستان، باقي بماند.(۸) آنکارا با استقرار واحد هاي ارتش آزاد سوريه بر خاک خود موافقت کرده و حتي امکان دارد که در صورت گسترش کشمکش، با اختصاص مناطق حفاظت اهالي در خاک سوريه موافقت کند. ترکيه مانند شماري از بازيگران منطقه اي از درگيري يک جنگ داخلي مذهبي هراس دارد که با سرايت به کشورهاي همسايه، از لبنان تا عراق را فراگرفته و منطقه را به آتش بکشد؛ روشن است که چنين خطري جدي تر از «تهديدهسته اي» ايران است.
به رغم تبليغ فراوان رسانه اي، گزارش آژانس بين المللي انرژي اتمي در ماه نوامبر ۲۰۱۱، به هيچ وجه تاييد نمي کند که ايران در حال ساخت بمب اتمي است. اين اتهامي است که ازده ها سال پيش، متوجه اين کشور است و سابقه آن به ۲۴ آوريل سال ۱۹۸۴ مي رسد (۹). اين گزارش پرسش هائي طرح مي کند که از بنگاه هاي امنيتي غربي و اسرائيلي تغذيه و از دادن منابع «اطلاعات»خود به آژانس بين المللي انرژِي اتمي خودداري مي کنند. تهران پاسخي به آن نداده است.

پيمان کشورهاي عرب و اسرائيل؟

همان طوري که حميد سري، استاد دانشگاه فلوريدا مطرح مي کند، اين منطق مورد عراق را در اوايل سال هاي دهه ۲۰۰۰ به ياد مي آورد. «روز هفدهم مارس ۲۰۰۳، سه روز پيش از جنگ، گزارش [کميسيون کنترل و بررسي و تجسس سازمان ملل به رياست هانس بليکس] تاييد مي کرد که عراق از اتهام مخفي سازي تسليحات کشتار جمعي تبرئه نشده است». چرا چنين «اشتباه» فاحشي رخ داد؟ «مشکل مربوط به اطلاعات نبود، و ريشه در مقدمه چيني بازرساني داشت، که زنداني «تئوري»اي بودند که نمي توانستند «تکذيب» اش کنند (....)، زيرا آنان از اصلي حرکت مي کردند که بر پايه آن نميشد به عراق اطمينان کرد. لذا فقدان مدرک دليل هيچ چيز نبود، چرا که هرگز نمي توان نشان داد که آنان چيزي را پنهان نکرده اند.»
به اين ترتيب، ايران نيز مانند عراق سال هاي دهه ۱۹۹۰، «سوءنيت» خود رادر روندي به نمايش مي گذارد که هدف ، که درست هم است، نه بررسي برنامه هسته اي ايران بلکه نگهداشتن رژِيم در مظان اتهام دائمي است. و از اين رو، ادامه ي تلقين اين که هدف اين کشور نابودي اتمي اسرائيل است، در حالي که وزير دفاع اسرائيل، اهود باراک توضيح مي دهد که حکومت تهران دلايل متعدد ديگري دارد که بخواهد در منطقه اي چنين بي ثبات، به بمب اتمي مجهز شود (۱۱).

آيا با اين ترتيب، جنگ نزديک است؟

مشکل بتوان پيش بيني کرد. زيرا پيامدهاي حمله به اين کشور ، به گفته همه تحليلگران، فاجعه اي براي منطقه خواهد بود. اما، واشنگتن همچون تل آويو در بازي اول برنده شده اند: تراشيدن دشمني که مسئله فلسطين را در سايه مي برد و علاوه بر اين، در عمل موجب ايجاد اتحاد بين کشورهاي عرب ميانه رو و اسرائيل مي گردد. در سال هاي دهه ۱۹۸۰ نيز، رونالد ريگان رئيس جمهوري امريکا، آرزوي ديرينه اي داشت و آن متحد ساختن اعراب و اسرائيل عليه «تهديد شوروي» بود.
انقلاب هاي عربي توانستند ابعاد ژئوپوليتيکي رودرروئي هاي منطقه را پنهان کنند. پيش از سال ۲۰۱۱ نيز فرايند فروپاشي خاورميانه و حتي مغرب محسوس بود: جنگ داخلي در عراق، بي ثباتي در کردستان، جنگ داخلي بي سر و صدا در لبنان، تکه تکه شدن فلسطين، استقلال جنوب سودان، بي ثباتي در صحراي غربي.... نبايد لحظه اي ترديد به خود راه داد، جنگ جديد منطقه اي جنبش هاي دموکراتيک را متوقف خواهد کرد؛ اين جنگ، آغاز هرج و مرج در منطقه اي خواهد بود که مجاور اروپاست.
* به نقل از متن سخنراني کرزي به زبان فارسي دري
پاورقي ها:
۱ - Alissa J. Rubin, « Karzai Details Vision for Long-Term Partnership with U.S. », International Herald Tribune, Neuilly-sur-Seine, 16 novembre 2011.
۲ - Edith Schlaffer et Ulrich Kropiunigg, « Saudi Youth : Unveiling the Force for Change », Center for Strategic and International Studies, Gulf Analysis Paper, Washington, novembre 2011.
۳ – مرکب از شش کشور کرانه هاي خليج فارس: عربستان سعودي، بحرين، امارات متحده عرب، کويت، عمان و قطر
.۴ – « Syria and the Arab League : the motives », Al-Akhbar in English, 18 novembre 2011, http://english.al-akhbar.com
۵ – پيش از پايان جنگ اول جهاني، امپراتوري عثماني و ايالت هاي عربي ميان بريتانيا و فرانسه تقسيم شده بود. اين پيمان ها خطوط عمده مرزهاي کنوني منطقه را مشخص مي کند.
۶ -. Isandr El Amrani, « In translation : Muhammad Hassanein Heykal on “the new Sykes-Picot“ », The Arabist, 13 novembre 2011, www.arabist.net
۷ - Amal Saad-Ghorayeb, « Why Hezbollah supports the Syria regime », Al-Akhbar in English, 5 novembre 2011.
۸ - به مقاله «حکومت ترکيه در مقابل چالش کرد، لوموند ديپلماتيک، نوامبر ۲۰۱۱ مراجعه کنيد: http://ir.mondediplo.com/article174...
۹ - Nima Shirazi, « The Phantom Menace : Fantasies, Falshoods, and Fear-Mongering about Iran’s Nuclear Program », Wide Asleep in America, 29 décembre 2010, www.wideassleeppinamerica.com
۱۰ - Hamid Serri, « Iran’s UN Inspectors are Repeating the Iraq Mistakes », Informed Comment, 18 novembre 2011, www.juancole.com
۱۱ - MJ Rozenberg, « Iranian nuclear programme not about Israel », Al Jazeera English, 20 novembre 2011, www.aljazeera.com

هیچ نظری موجود نیست: