۱۳۹۲ دی ۱, یکشنبه

خاتمی؛ حفظ نظام و تلاش برای فرمان‌بردار کردن مردم

حفظ نظام برای خاتمی و حامیانش، از اوجب واجبات است؛ به چه قیمتی؟

چندی پیش، چند ثانیه‌ای از یک ویدیو را می‌دیدم. سید محمد خاتمی جلوی صادق قطب‌زاده چونان یک جوجه ایستاده بود... از برکت نظام، یک تازه‌کار «آقازاده» هنوز به ایران بازنگشته وکیل مجلس شد. خط قدرت را هم خوب شناخت و روابط خانوادگی لازم را هم داشت. ممکن است بسیاری از جوان‌ترها، نوشته‌های آتشین مدیر آن زمان کیهان را یادشان نیاید، اما انگار کیهان قلم آدم را اندکی آتشین می‌کند...خاتمی و قومش، هر چه دارند از نظام دارند، وگرنه او الان حداکثر یک استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه هامبورگ بود که احتمالا بعد از بررسی متون تاریخی و تحقیق، ممکن بود در پستوی خانه کنیاک هم قایم کند و به دور از چشم بقیه قبل از خواب پیکی بزند. اما خاتمی به عنوان یک رهبر «تصادفی» بعد از آن‌که تیر جناح چپ در سال ۱۳۷۵ برای به میدان کشیدن میرحسین موسوی به سنگ خورد به میدان کشانده شد و هنوز نمی‌دانست ماجرا چیست که سر سفره عقد قدرت نشسته بود.
من به هیچ عنوان خاتمی را آدم بدی نمی‌دانم، ایده‌ها و آرزوها و علاقه‌های خودش را دارد. منافع خودش را هم دارد. برادر متخصص مجاری و ادرار او نیز این‌طور است که می‌گوید «طلب‌کار» نیستیم. چه طلبی داشته باشند؟ کدام طلب؟ خانواده‌های تابش و خاتمی و صدوقی به چه چیزهایی نرسیده‌اند؟ یک حزب دولت ساخته دبیرکل نداشت که چند سال پیدا کرد و در اولین دور حضور در مجلس، نایب رییس هم شد. از روی صلاحیت بود یا به خاطر فضای آن زمان؟
من به سید محمد خاتمی غیر سیاست‌مدار خیلی احترام می‌گذارم. اما برای کسی که شرط تعیین می‌کند و بعد دزدکی می‌رود توی روستایی در نزدیکی دماوند با قایم باشک بازی رای بدهد، و این همه ظلم و گرفتاری ناشی از قانون تبعیض‌گر و تفسیربردار اساسی را می‌بیند ولی با رفراندوم برای اصلاحش مخالفت می‌کند و نهایتا می‌فهمی حفظ نظام این‌قدر برایش حیاتی است...خب، نمی‌توانم احترام قائل باشم.
نظامی که پایه‌اش بر ظلم است و عداوت و نابرابری و فساد، و خشت اولش هم کج نهاده شده، هر چقدر دوام داشته باشد، اما در تاریخ، جز دوران سقوط نام نخواهد گرفت.
بسیاری از کسانی که در زندان‌های شاه شکنجه شدند، به جای دوری گزیدن از روش‌های پیشین، بدتر کردند. از زندانیانی بپرسید که در دوران قبل و پس از انقلاب زندانی اوین بوده‌اند. تنها فرقش این بود که در دوران به ظاهر اسلامی، شکنجه‌گرها و قاتلین نمازشان سرجایش بود...دعای کمیل و ندبه می‌خواندند و روزه‌شان را نمی‌شکستند...سر ظهر سیلی زدن را متوقف می‌کردند تا به موقع وضو بگیرند و پشت سر حاج آقا نماز جماعت بخوانند.
خاتمی و امثال او که این چیزهای خرد و ناچیز را که نمی‌بینند، بزرگی دستورات امام راحل را در زمانی که تبلیغات جنگ زیر نظر خاتمی بود را یادشان هست...او...جنگ...بله، جنگی که کمک کرد آیت الله خمینی از شر مخالفان و منتقدان راحت شود.
برای خاتمی، حفظ چنین نظامی البته واجب است! نظامی که او اصلاح‌پذیر می‌داند، اما به چه سمت و سویی؟ بالاخره باید هدفی داشت! به کدامین سمت؟ مدينة نبي؟ شوخی می‌فرمایید؟
آن‌جا که برده‌داری و نقض حقوق بشر ظاهرا رایج بوده!
...
خداوند هاوارد زین را قرین رحمت کناد که فرمود*: «نافرمانی مدنی مشکل ما نیست. مشکل، فرمان‌برداری مدنی است!»
خاتمی کسی است که می‌توانست رهبر اخلاقی جامعه در مقابل ظلم و ظالم باشد و نخواست، و مردمان بسیاری را به فرمان‌برداری مدنی کشاند.
در تاریخ، این تلاش‌گر برای حفظ نظام را جور دیگری معرفی خواهند کرد که با تبلیغات یارانش احتمالا هم‌خوان نخواهد بود.

هیچ نظری موجود نیست: