۱۳۹۳ مرداد ۶, دوشنبه

انقلاب و سازمان فدائی!

انقلاب و سازمان فدائی!
مراد تبریزی

پس از گذشت نزديک به دو دهه از کودتای امپرياليستی 28 مرداد و سلطه بلامنازع ديکتاتوری عريان رژيم وابسته به امپرياليسم شاه، سرانجام توده ها به خيابانها ريختند و با فرياد "مرگ بر شاه" سلطه ديکتاتوری را به لرزه در آورده و خواب از چشم شاه ربودند. بيشک ترکيب عوامل گوناگونی سبب اين وضع گشت اما تا آنجا که به نقش روشنفکران انقلابی در این تحول بر می گردد، بی تردید باید تاثيرات تعيين کننده مبارزه مسلحانه را به حساب آورد، مبارزه مسلحانه ای که در سال 49 با رستاخيز سياهکل در جامعه آغاز شد و در آن شرايط خفقان زده روحيات مبارزاتی را در روشنفکران و مردم تغيير داد.
از سال 1356 تظاهرات خیابانی شروع شد وادامه یافت وسال 1357 به اوج خود رسید. در 17 شهریور در تهران تظاهرات میدان ژاله از زمین وهوا به وسيله ارتش ضد مردمی به گلوله بسته شد،به طوریکه آنروز به "جمعه سياه" و "جمعه خونین" معروف شد. با وجود این بعد از آن نیز مردم باز هم در خانه ننشستند،بلکه به تظاهرات ادامه دادندو کارگران نیز دست به اعتصاب زدند. این رويدادها نشان میداد که آمادگی شرایط عینی انقلاب در جامعه به موقعیّت انقلابی گذر کرده است. شرايطی که در آن شعار توپ تانک مسلسل دیگر اثر ندارد مصداق عینی پیدا کرده بود. این موقعیّت هشداری برای امپریالیستها بود. به همين دليل هم از ترس راديکاليزه تر شدن جنبش و قدرت گيری کمونيستها، سرکوب شدید را از طرف شاه مانع شدند وخمینی را که فردی مذهبی و ضد کمونیست بود جهت جانشينی شاه انتخاب کردند. خمینی نیز به نوبه خود، هم قول آرام کردن مردم را به امپریالیستها داد و هم تضمين اينکه ارتش دست نخورده باقی مانده و چپاول نفت ادامه خواهد يافت. به همين دليل هم امپریالیستها از خمینی حمایت کرده و با تبلیغات وسیعی او را به ماه رسانده و به ایران فرستادند. خمینی نیز با پز ضد شاه وعده هایی به مردم داد و توانست خيلی ها را فريب دهد به طوری که تعداد زیادی از توده ها آرزو و خواسته های خود را در وجود خمینی دیدند. حتی تعداد زیادی از روشنفکران هم فریب او را خوردند و از او حمایت کردند. قرار بود خمینی قدرت را بدون تغییر بدست گیرد، ولی قیام خود جوش توده ها معادلات امپریالیستی را تا حدی بهم زد. يورش توده ها در جريان اين قيام به مراکز سرکوب رژيم شاه، به ارتش ضربه زد واسلحه زیادی به دست مردم افتاد. این ارتش ضربه خورده یکشبه اسلامی شد و با خمینی بيعت نمود.
به دليل قيام بهمن و سرنگونی رژيم شاه و احساس پيروزی و قدرت در مردم ، رژيم خمينی قادر نبود فورا وضع را به موقعيت خفقان زده سابق برگرداند به همين دليل هم تا مدتی نوعی شبه دمکراسی بر جامعه حاکم شد. در چنين شرايطی سازمان چریکهای فدائی خلق با استقبال وسيع مردم مواجه شد. در میتینگ هائی که این سازمان می گذاشت ده ها هزار  نفر شرکت می کردند. اما چرا مردم ما چنين گرم از اين جريان استقبال نمودند؟ 
واقعيت اين است که در سالهای چهل و در شرايطی که تحت تاثير سلطه طولانی خفقان و اشتباهات و خيانت های سازمانهای سياسی و شکستهای مبارزات گذشته حالتی از رکود و خمود جامعه را فرا گرفته بود و کارگران و مردم از مبارزه سياسی و سازمانهای سياسی زده شده بودند، تعدادی از کمونیستهای ایران که منافع طبقه کارگر را همواره در مد نظر داشتند و از منافع شخصی خود گذشته بودند ضمن اينکه تجربیاتی از انقلابات جهان را مطالعه و درک کرده بودند، مبادرت به مطالعه جامعه نمودند. اينها تا جائی که می توانستند ارتباط خود را با کارگران وزحمتکشان حفظ می کردند و مهمتر اينکه می دانستند که انقلاب در هر کشور با استراتژی همسان به پیروزی نرسیده است. بلکه در هر کشوری که انقلاب رخ داده و به موفقيت رسيده انقلابيون آن کشور استراتژی متفاوتی را در پيش گرفته و کلا از تقليد تجربيات ديگران حذر نموده اند.  آنها می دانستند که این چیزیست که شرایط تاریخی عینی هر کشور بر انقلابیون تحمیل کرده است.
با چنين درکی بود که برخی از کمونيستهای ايران در سال 1346 برای کشف راه واستراتژی انقلاب در ایران بطور گروهی در ارتباط با هم و بطور سیستماتیک شروع به کار کردند.در این رابطه تنها به کتابها اکتفا نکرده بلکه به کارخانجات رفته و در این مورد تحقیقات مستند و متکی بر واقعیت به عمل آوردند. آنها جزء معدود کمونيستهائی بودند که در کنار کار مطالعه آثار انقلابی، به روستاهای دور و نزدیک رفته ودر مورد شرایط زندگی در روستا تحقیق بعمل آوردند وبا گفتگو با مردم، شرایط عینی ایران را شناختند. نتایج شناخت آنها در يک سری جزوات در سطح گروه به بحث گذاشته شد. آنها در جريان اين مطالعات و بحثهای خلاق درونی به اين نتيجه رسيدند که ايران تحت سلطه امپرياليسم بوده و اين سلطه برای حفظ خود جز توسل به ديکتاتوری وسيعا و شديدا قهر آميز راهی ندارد. پس از مطالعه جامعه و شناخت روند های عينی جاری در جامعه و شناخت روانشناسی توده ها آنها به اين نتيجه رسيدند که "وظيفه هر گروه انقلابی آغاز مبارزه مسلحانه چه در شهر و چه در روستاست". اين خط مشی در دو جزوه "ضرورت مبارزه مسلحانه ،رد تئوری بقا" نوشته رفیق امیر پرویز پویان و"مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک" اثر رفیق مسعود احمدزاده جمعبندی شدند.
در این رابطه گروه شروع کرد خود را در هسته های سیاسی -نظامی سازمان دهی کردن، که اولین خانه تیمی با شرکت رفیق اشرف دهقانی و رفقا  جواد سلاحی و احمد فرهودی (این رفیق بعداً معاون فرمانده دسته جنگل شد)، سازمان داده شد. این گروه پس از رسيدن به راه تازه  چند عملیات سازمان داد از جمله مصادره بانک ونک و حمله به کلانتری 5 تبريز و خلع سلاح نگهبان آن. اين رفقا در جريان حرکت  با گروهی که آنها نیز به مبارزه مسلحانه معتقد بودند و بعدها به گروه جنگل معروف شد ارتباط برقرار کردند و طی یک سری بحثها و مطالعه جزوه ها و نوشته های مختلف و قبول نظریات مطرح شده در آنها و پذیرش تئوری مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک توسط گروه جنگل، دو گروه ادغام شده وسازمان چریکهای فدائی خلق ایران را تشکیل دادند و خط مشی تشريح شده در جزوه مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک، تئوری عملی سازمان قرار گرفت. هدف اولیه سازمان کشیدن توده ها به مبارزه و بعد قرار گرفتن پیشاپیش مبارزات کارگران وزحمتکشان در ارتباط با آنها و اعمال رهبری طبقه کارگر بر انقلاب برای نابودی سلطه امپرياليسم و سرمايه داری وابسته  و رسیدن به جامعه ای دمکراتيک وسوسیالیسم بود.
چريکهای فدائی خلق که با رستاخيز سياهکل عملاً به طور سراسری اعلام موجوديت نموده بودند در جريان 8 سال مبارزه مسلحانه در زير سلطه وحشيانه ساواک و دادن چند صد کشته نه تنها راه انقلاب را هموار ساختند بلکه ذهنيت جامعه را نيز دگرگون نموده و به تدريج در قلب توده ها جا باز کردند. در دل مردمی که به عينه می ديدند چه کسانی در زير تيغ جلاد جان بر کف برای آزادی آنها می رزمند. همين واقعيت باعث شد تا چريکهای فدائی جايگاه بزرگی در ميان مردم پيدا کرده و بعد از قيام بهمن و به وجود آمدن شرايط شبه دمکراسی با استقبال وسيع آنها مواجه شوند. اما متاسفانه اين سازمان در جريان اين نبرد خونين بهترين انديشمندان و رهبران خود را از دست داده و در شرايط قيام، سکانش به دست کسانی افتاده بود که بوئی از تئوری انقلابی سازمان، ارزشهای والا و سنتها و جان بازيهای چريکهای فدائی نبرده بودند. منظورم باند فرخ نگهدار است که به تدريج اين سازمان را بسوی حزب خائن توده می برد.  واقعيت اين بود که بعد از قیام 22 بهمن، سازمان چریکهای فدائی خلق در حالی علنی شد که دیگر همان سازمان چریکهای فدائی خلق نبود، بلکه افکار حزب توده در آن رخنه کرده و تئوری راهنمای عملی چریکهای فدائی خلق (مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک) را مردود اعلام کرده و راه و روش حزب توده را در آن غالب نموده بود. اين دارو دسته که برخی از آنها در زندانهای شاه علنا عليه فدائی سخن می گفتند وقتي که نیروی عظیمی از مردم که به سازمان روی آورده بودو از آن حمایت می کرد را ديدند نه تنها  نام سازمان چریکهای فدائی خلق را از روی خود بر نداشتند بلکه چریکهای معتقد به تئوری و راه و روش چریکهای فدائی خلق را هم به سازمان راه ندادند و با روشهای اپورتونیستی حتی اعلام کردند که رفیق اشرف دهقانی از سازمان اخراج شده است. گر چه ماهیت این سازمان و دارو دسته حاکم بر آن خيلی زود بر همگان روشن شد و به دهها گروه تقسیم شدند اما واقعيت اين است که آنها ضربه بزرگی به نام فدائی و حيثيت کمونيسم در ايران زدند.
برعکس اين دارو دسته منفور  اما چریکهای فدائی خلق واقعی با الهام گرفتن از تئوری راهنمای سازمان خود، مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک، ماهیت رژیم جمهوری اسلامی را از همان ابتدای استقرار اين رژيم جنايتکار که اين دارو دسته برايش هورا می کشيدند بدرستی تحلیل کردند و آنرا رژيمی وابسته و ضد خلقی معرفی کردند. آنها در هر شرایط و در هر رويدادی که در اين سالها رخ داد عوامفریبی رژیم و مماشات غاصبان نام سازمان چریکهای فدائی خلق ایران را افشاء و از موضع انقلابی دفاع نمودند. با توجه به این که با مراجعه به سایت چریکهای فدائی خلق موضعگیرها و نوشته هایشان را می توان بطور عیان مشاهده کرد من به توضيح بيشتر نمی پردازم. تنها اميدوارم که جوانان ما جهت درک رويدادهای انقلاب و خيانت دارو دسته فرخ نگهدار و برای هموار کردن راه انقلابی که در پيش است حتما آثار و نوشته ها و تحليل های اين جريان انقلابی را مطالعه کنند. چرا که فهمیدن آنچه که بطور واقعی بر سازمان فدایی پس از انقلاب سالهای 56-57 گذشت نقش مهمی برای آینده جوانانی دارد که امروزه برای مبارزه با رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی در پی تشکل خود و ایجاد یک تشکیلات انقلابی بر اساس تجارب گذشته می باشند.
تير ماه 1393
مراد تبريزی



هیچ نظری موجود نیست: