۱۳۹۰ مهر ۲۲, جمعه

آدرس عوضی



اصولا اکبر گنجی در اکثر نوشته‌های تحلیلی خود، حکومت ایران را سلطانی (پادشاهی) و علی خامنه‌ای را سطان(پادشاه) می‌داند. البته در این نگاه به نظام ایران او تنها نیست و برخی از روشنفکران و تحلیل‌گران سیاسی ایران، چون او می‌اندیشند. بدون شناخت واقعی و دقیق دشمنان دموکراسی و ترقی در ایران مبارزات ملت و از جمله جنبش سبز به نتیجه نخواهد رسید.
به باور من، پادشاهی دانستن حکومت ایران، چندان دقیق نیست و جای اگر و مگرهای بسیاری دارد و بعبارتی دادن آدرس عوضی به مردم ایران و مبارزان راه دموکراسی و آبادی ایران است.
به نظر من، حکومت فعلی ایران، نه جمهوری، نه سلطانی، نه کمونیستی و نه شبیه انواع حکومت‌های مرسوم در جهان است. اگرچه ممکن است برخی از مشخصه‌های این سیستم‌ها را دارا باشد. واقعیت این است که برای اولین بار در تاریخ کهنسال ایران، روحانیت شیعه به قدرت رسیده و در این سی و اندی سال حاکمیت مطلق خود را بر ملت ایران تحمیل و ساختارهای ضروری را برای دوام و بقای نظام‌اش پایه‌ریزی کرده است. من نظام فعلی را در واقع حکومت «روحانیت شیعه ایران» می‌دانم. برای اتبات این نگاه کافی است به بخشی از سازمانهای تعیین کننده حکومت روحانیت شیعه توجه کنیم.

۱) شخص اول کشور یک «روحانی» است. اختیارات بی حد و حصری که قانون اساسی به این فرد که او را رهبر معظم می‌نامند داده است، رهبران هیچکدام از سیستم‌های موجود در جهان از جمهوری‌اش گرفته تا سلطنتی و دیکتاتوری‌اش ندارند.

۲) نهاد دولت یا ریاست جمهوری عملا در دست روحانیت شیعه است. علی خامنه‌ای چهار سال رییس جمهور بوده که یک روحانی است و ۱۶ سال هم دو روحانی دیگر یعنی هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی مسئولیت دولت را داشته‌اند. خوشبختانه عملکرد آنها در این بیست سال ثبت شده است.

۳) بیش از ۱۰۰ نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی روحانی هستند. عملکرد این مجلس اظهرالشمس است.

۴) شورای نگهبان: ۱۲ عضو دارد که ۶ نفر از آن توسط رهبر انتخاب می‌شوند و ۶ نفر دیگر را رییس قوه قضائیه که خود منصوب رهبر است، انتخاب و به مجلس معرفی می‌کند تا با رای مجلس انتخاب شوند که همیشه شده‌اند. دبیر شورای نگهبان و همه کاره آن یک روحانی است.

۵) مجلس خبرگان که مسئولیت نظارت بر ولی فقیه و عزل و نصب او را دارد، ۸۶ عضو دارد که بدون استثنا همگی روحانی هستند و تاکنون به جز دفاع بدون قید و شرط از رهبری کوچکترین مخالفتی با او نکرده‌اند.

۶) مجمع تشخیص مصلحت: ۳۵ عضو دارد که به علاوه ۶ نفر فقهای شورای نگهبان، و سه نفر اعضای حقوقی (روسای قوای سه‌گانه) حداکثر به ۴۴ نفر می‌رسد. رییس مجمع یک روحانی است و همجنین تعدادی از اعضای این مجمع.

۷) رییس سازمان اطلاعات و امنیت حکومت، همیشه یک روحانی بوده که بازوی سرکوب و حافظ منافع روحانیت شیعه ایران است.

۸) رییس قوه قضائیه همیشه یک روحانی بوده که از طرف روحانی دیگر یعنی رهبر انتصاب می‌شود و صدها قاضی و کادرهای این سازمان روحانی هستند.

۹) نهاد امامان جماعت: باستناد گفته معاون وزیر مسکن در چهارم آبان ۱۳۸۸ تعداد شهرهای ایران از ۱۹۹ به ۱۰۱۸ شهر رسیده، دستکم هر شهری یک امام جمعه دارد که روحانی است و از طرف بیت رهبری انتصاب می‌شوند. معمولا وظیفه این امامان، تئوریزه کردن نطرات رهبر و تبلیغ و تبیین آن است. مسئولین ادارات و سازمانهای دولتی بدون اجازه این روحانیون نمی‌توانند آب بخورند.

به این فهرست، می‌توان صدها بنیاد و سازمانهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و احتماعی دیگر را اضافه کرد. بودجه این نهادها از طریق دولت و بیت رهبری تامین می‌شود و هدف اصلی آنان حفظ قدرت روحانیت شیعه و پرونده سازی برای منتقدین نظام است.
نتیجه آنکه دشمن واقعی دموکراسی و مانع اصلی پیشرفت و ترقی ایران، روحانیت شیعه است. کارنامه سیاه روحانیت شیعه در این ۳۲ سال بر کسی پوشیده نیست. و اگر بخواهیم نام بیریم داستان دراز دامنی خواهد شد. خوشبختانه در عصر اطلاعات جنایات روحانیت شیعه ثبت و ضبط شده است، دستکم آنچه علنی بوده یا افشا شده، اما همه می‌دانیم هنوز بسیاری از ابعاد وحشی‌گریهای روحانیت شیعه بر ما پوشیده مانده است و روزی همه آنها برملا خواهد شد. ممکن است خیلیها بگویند روحانیت شیعه، یکدست نیست و در بین آنها انسانهای شریفی هم پیدا می‌شود. پاسخ من این است: «لطفا تعداد این روحانیون را نام ببرید»، من فکر نمی‌کنم به تعداد انگشتان دست برسد.
برای تعمیق این بحث منتظر نظرات خوانندگان این وبلاگ هستم.

  اسدالله علیمحمدی

هیچ نظری موجود نیست: